اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

97-06-21-حجت الاسلام والمسلمين سعيدي – آرامش در زندگي(آرامش در پناه لطف اهل‌بيت عليهم السلام)

معرفی برنامه


برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: آرامش در زندگي (آرامش در پناه لطف اهل‌بيت عليهم السلام)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين سعيدي
تاريخ پخش: 21-06-97

شريعتي: بسم الله الرحمن الرحيم
اينجا که آمديم غم و غصه پا گرفت *** دلشوره‌اي عجب وجود مرا گرفت
حس غم جدايي اين دشت لاله‌خيز *** بال و پرم جدا و دلم جدا گرفت
فالي زدم به مصحف پيشاني‌ات حسين *** آيات غربت تو دلم را فرا گرفت
در اين حسينيه که همان عر کبرياست *** حق امتحان ز قافله‌ي انبياء گرفت
تنها دليل بودن من، سايه‌ي سرم *** زينب فقط به عشق برادر بقاء گرفت
بين خيام، خيمه عباس ديدني است *** شکر خدا رکاب مرا آشنا گرفت
تا وقت هست حلقه انگشتري درآر *** از ترس ساربان دل زينب عزا گرفت
اينجا درخت و نيزه تفاوت نمي‌کند *** هريک به سهم خويش نشان تو را گرفت
حتي مدينه اين هم زجرم نداده بود *** يک نيمروز جان مرا کربلا گرفت

«صلي الله عليک يا أبا عبدالله» سلام مي‌کنم به همه بيننده‌ها و شنونده‌هاي نازنين‌مان، روزها و شب‌هاي ماه عزاي سيدالشهداء را با هم تجربه مي‌کنيم. در اين روزها ما را هم دعا کنيد. دعا مي‌کنم که انشاءالله همه ما مشمول شفاي حضرت سيدالشهداء(ع) شويم و دعاي هميشگي ما باشد که خداوند متعال به برکت نام امام حسين يک نگاهي به همه ما بکند. حاج آقاي سعيدي سلام عليکم و رحمة الله. خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي سعيدي: سلام عليکم و رحمة الله، بنده هم خدمت شما و همه بينندگان عزيز عرض سلام دارم. انشاءالله توفيق بندگي و عبادت خداوند را در همه احوال زندگي داشته باشيم.
شريعتي: روزهاي چهارشنبه از چهل حديث حضرت امام(ره) مي‌شنويم. امروز براي ما چه آورده‌ايد؟
حاج آقاي سعيدي: بحث ما بحث آرامش بود. گفتيم: اطمينان يا اطمينان نفس الا و لابد در گرو بندگي خداست. احاديث چهل حديث حضرت امام هم به همين علت انتخاب کرديم که راهنماي از بين بردن رذايل اخلاقي و نفسانيات و دنياييات هستند و انشاءالله متصل شده به فضايل اخلاقي. گفت: اصلاً حسين جنس غمش فرق مي‌کند! دهه اول ماه محرم هستيم و حال و هوا چيز ديگري است. بحث سوم چهل حديث بحث عُجب هست. حضرت أباعبدالله(ع) ايجاد آرامش مي‌کند. يعني وقتي ما آدرس‌هاي کربلا را نگاه مي‌کنيم در لحظات آخر، وقتي حضرت مي‌خواهند به ميدان بروند، نزد حضرت زينب مي‌آيند و آن سکينه و آرامش را در دل حضرت مي‌گذارند، حضرت زينب را بغل مي‌کنند و حضرت آرام مي‌شوند. در شأن حضرت سيدالشهدا اين آيه را مي‌خوانند. «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ‏ الْمُطْمَئِنَّةُ، ارْجِعِي إِلى‏ رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّة» (فجر/27 و28) اي نفسي که آرامش و اطمينان داري. از اين طرف مي‌بينيم که در روز عاشورا چه اتفاقي مي‌افتد! حضرت أباعبدالله(ع) از همه چيز خبر دارد. روز ورود وقتي حضرت مي‌آيد تعريف مي‌کند و مي‌گويد: اينجا ارض کرب و بلا است. پر از سختي و بلا است. اينجا خون‌هاي ما ريخته خواهد شد. بچه‌هاي ما ذبح خواهند شد. همه اينها را از قبر حضرت مي‌دانند و بيان مي‌کنند. اما آن آرامش و اتصال هست. لذا نمي‌ترسد! کساني که بعد از 1400 سال اين اتصال را حفظ کردند، آن آرامش به آنها منتقل مي‌شود. ما مثل يک ظرف‌هايي هستيم که ممکن است آلودگي داشته باشيم ولي متصل به کُر که مي‌شويم جريان پيدا مي‌کنيم. اگر حضرت أباعبدالله را پيدا کرديم، از نگاه او نگاه کرديم، حالا خود حضرت مي‌پرسد: مرگ را چطور مي‌بيني؟ «احلي من العسل» چطور براي تو زندگي در اين دنياست؟ چگونه ياري ما را مي‌بيني؟ آقا دوست دارم هزار بار در رکاب شما کشته شوم و دوباره زنده شوم.
در روايات هست که شب عاشورا بعضي با همديگر شوخي مي‌کردند. يعني آن حالت بهجتي که ديده بودند و آن نتيجه آرامش و اطميناني است که در گرو أباعبدالله(ع) است. لذا حضرت گفتند: فردا ز خون عاشقان اين دشت دريا مي‌شود! همه مي‌دانند فردا تکه تکه مي‌شوند و نياز به خبر غيبي نيست. شما نگاه کنيد چند هزار نفر اين طرف، نهايت چيزي که نقل کردند صد و خرده‌اي نفر اين طرف بودند. چند هزار نفر مرد جنگي مسلح و صد و خرده‌اي مرد هم اين طرف بودند. نتيجه مشخص است. اما چه باعث مي‌شود شهادت شيرين شود؟ چه باعث مي‌شود هيچ تطميع و ترساندني در دل اينها ذره‌اي لرزش ايجاد نکند؟ همه ناراحتي حضرت عباس اين باشد که به من امان نامه دادند. مگر من از حسين دست برمي‌دارم؟ من مي‌دانم حسين تمام عالم است و تمام عشق عالم است. تمام راه سعادت است و مصباح الهدي و سفينة النجاة است.
خدا طيب حاج رضايي را رحمت کند. يکي از دوستان تعريف مي‌کردند، ايشان در مولوي تهران تکيه داشت و مداحان را دعوت مي‌کرد. مداحان مي‌آمدند يکي يکي مي‌خواندند و مي‌رفتند. اين بلند مي‌شد احترام مي‌کرد و دوباره مي‌نشست. يک نابينايي رد شد، ايشان بلند شد. اطرافيان گفتند: او نمي‌بيند براي چه بلند شديد؟ گفت: امام حسين که مي‌بيند. اين معرفت و اتصال است. حضرت امام(ره) سر قبر طيب رفته بودند. ايشان گفته بودند: فلاني تو عاقبت بخير شدي، دعا کن من هم عاقبت بخير شوم. عاقبت بخيري با حسين است. از نگاه اهل‌بيت و امام حسين نگاه کني همه چيز شيرين مي‌شود. فقر باشد، غنا باشد، هرطور باشد بگويم: خدايا من يک داشته بزرگي دارم آن هم به نام حبّ أباعبدالله(ع). اين را از من نگير! عشق من، دين من أباعبدالله است.
شريعتي: اگر ياران و اصحاب سيدالشهداء آن بهجت و آرامش را داشتند بخاطر اين بود که خودشان را زير خيمه امام حسين مي‌بينند.
حاج آقاي سعيدي: مي‌دانند اراده او اراده خداست. اهل‌بيت(ع) يد الله هستند، ثارالله هستند، معدن علخم هستند. تمام اراده خداوند از مسير و مجراي خليفه واقعي خودش که اهل‌بيت(عليهم السلام) باشند، هست. لذا خيالش راحت است. مثل توکل است، ما مي‌گوييم: توسل به اهل‌بيت(ع)، مسير همان است. مي‌داند اراده أباعبدالله(ع) به اين تعلق گرفته که «فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِيماً» (نساء/73) آن پيروزي بزرگ براي ماست، کشته شدن يا کشتن را علامت بر شکست و پيروزي نمي‌بيند. تعريف شکست و پيروزي نزد اهل دنيا به دست آوردن دنياست. عمر سعد وقتي مي‌خواست شکست و پيروزي را تعريف کند فوز و فلاح و رستگاري را در دنيا تعريف کند، در دوراهي مي‌گويد: حکومت ري و جٌرجان، همان گرگان امروزي. اينها را مقايسه مي‌کند و مي‌گويد: اگر اين را رها کنم، جنگ با أباعبدالله(ع) را رها کنم به اين نمي‌رسم. فوز اين است و تعريفش از پيروزي فرق مي‌کند. تعريف حضرات اهل‌بيت(ع) و يارانشان «و الله ان قطعتموا يميني اني احامي ابداً عن ديني» (مناقب/ج4/ص108) حمايت من از دين است. تمام نگراني و دغدغه من اين است که دينم زنده بماند.
شريعتي: يک کتابي را سيد مهدي شجاعي نوشته «مردان و رجزهايشان» در مورد رَجزهاي اصحاب امام حسين است. وقتي اينها را نگاه مي‌کني تازه اين نکته برايت واضح مي‌شود و ملموس مي‌شود. طوري حضرت را دوست مي‌داشتند و غرق در محبت امام حسين بودند.
حاج آقاي سعيدي: لذا عملکرد آنها را که مي‌بيني هيچ ترسي نيست، هيچ پا پس کشيدني نيست. هيچ دروغي در حرف‌هايشان نيست. تکان نمي‌خورند. لذا حضرت مي‌فرمايد: اصحاب من بهترين اصحاب بودند. خود حضرت أباعبدالله زياد مصيبت کشيدند. يکوقت در هيأت‌ها مي‌گفتيم: بچه‌ها تلاش کنيد محرم و صفر را زنده نگه داريم. حضرت استاد ما مي‌گفت: بچه‌ها بياييد سعي کنيم محرم و صفر را درک کنيم ما را زنده نگه دارد. ما به اينها زنده هستيم. ما به گفتن اين حرف‌ها زنده هستيم. حيات براي حسين است و ما ميّت هستيم. اگر خودمان را وصل کرديم زنده مي‌شويم. انشاءالله توفيق داشته باشيم در روضه‌ها خوب اشک بريزيم. يک فصل داريم تابستان و يک فصل زمستان است. محرم هم فصل عاشقي است. «يا أَيُّهَا الْعَزِيزُ مَسَّنا وَ أَهْلَنَا الضُّرُّ» (يوسف/88) ما آمديم و «وَ جِئْنا بِبِضاعَةٍ مُزْجاةٍ» خبري نيست، نه به نمازمان مي‌نازيم، نه به روزه‌مان، هم خودمان مي‌دانيم چه خبر است، هم شما مي‌دانيد چه خبر است. دستمان خالي است اما من عاشق تو هستم. من بخاطر تو ترک معصيت مي‌کنم. بخار تو عملکردم را تغيير مي‌دهم. چون تو را دوست دارم در مسير تو قدم برمي‌دارم. چون منشأ اطمينان حضرات اهل‌بيت(ع) هستند، به آن جهت که برويم مي‌توانيم از آن استفاده کنيم.
در مقابل آنها ضلالت و گمراهي است. نگاه کنيم ببينيم دشمنان اهل‌بيت(ع) چه کار کردند. با شيطنت‌هاي خودشان چطور اين آرامش را گرفتند و وعده‌هايي که دادند، خلف وعده کردند. شيطان وعده‌هايش خلاف است. يعني هرچه هم مي‌گويد اين طور نيست عمل کند. عمر سعد ملعون نه به حکومت ري و نه به حکومت جُرجان رسيد. همانطور که حضرت أباعبدالله فرمودند: مي‌بينم که سر تو بازيچه بچه‌ها مي‌شود و در کوچه‌ها بخاطر بازي سنگ به تو مي‌زنند! اين خبر غيبي است که حضرت به او مي‌دهد اما باز حبّ دنيا اينقدر قوي است و دوباره آن کار را انجام مي‌دهد. ما يک تبعيت از اهل‌بيت داريم و يک تبعيت از شيطان داريم. درست مقابل هم ايستاديم. اهل کوفه گفتند: ما سلاح براي جنگيدن نداريم. از بيت المال به ما سلاح بدهيد برويم بجنگيم. گفتند: ما سلاح نداريم خودتان بخريد. خدا مرحوم طباطبايي سيد بزرگوار را رحمت کند. ايشان براي ما نقل تاريخي کرد که اينها آمدند نفري ده درهم از خودشان دادند، سلاح خريدند. گفتند بعداً از بيت المال مي‌گيريم و اين وعده به آنها داده شد. اينها رفتند جنگيدند امامشان را کشتند و برگشتند، گفتند: به اندازه کافي پول نيست. نفري سه درهم به شما برمي‌گردانيم. هفت درهم از جيبشان ضرر کردند. قرار بود چه چيزهايي به آنها بدهند. به زنان گفتند: زيورآلات به شما مي‌دهيم، برويد با أباعبدالله بجنگيد. اين زن‌ها مأمور شيطان در خانه‌ها شدند. هي زير گوش مردها خواندند که برويد بجنگيد، زيور آلات نصيب ما شود. حرص و هيجان حرص داشتند. آيت الله ميلاتي مي‌فرمودند: وقتي خواستند شريح قاضي را در مورد خارجي بودن حضرت فريب بدهند، مي‌گويد: در خانه‌اش برويد، سه کيسه زر توسط دو غلام ببريد و در درگاهي خانه وارد شويد، در را ببنديد و با او تنها شويد. کيسه‌هاي زر را باز کنيد. روي زمين خالي کنيد. زري که درون کيسه است با زري که روي زمين است فرق دارد. از نظر قيمت يکي است ولي بايد صدا و برقش چشم را بگيرد. مي‌گويد: نشان بدهيد و بعد حکم را بدهيد که امضاء کند. العياذ بالله، حکم خارجي بودن حضرت أباعبدالله را شريح قاضي نوشت.
شيطان همان شيطان است، نه تنها پير نشده بلکه با تجربه‌تر هم شده است. حواسمان باشد شيطان اينجا هم هست. امام حسين(ع) «الوتر الموتور» چند جور معنا مي‌کنند. حضرت أباعبدالله(ع) دردانه‌ي خداست. تک خداست، مرحوم آيت الله شجاعي مي‌فرمودند: يکي يک دانه خداست! خدا اين يک بنده را خيلي دوست دارد. طور ديگر هم معنا کردند «وتر» را به کسي مي‌گويند که يک جايي تک گيرش آوردند، کسي که حق خواه ندارد. تنهاست و خونخواه ندارد. انشاءالله با ظهور حضرت حجت دلهاي ما آرام شود. روضه‌ها حضرت حجت با ما فرق دارد، ما مي‌گوييم: راوي گفت، حضرت حجت مي‌گويند: خودم ديدم. چون زمان براي آنها مانع نيست. براي آنها عين ديدن و حقيقت است. ظاهراً در اين روضه‌ها يک چيزهايي به ما نرسيده است. يک چيزهايي در مورد اسارت حضرت زينب(س) و بعد از آن به ما نرسيده است. از حيث زماني، از حيث کيفيت چگونه حضرت حجت گريه مي‌کند و تحمل مي‌کند؟ دهه اول محرم ما حيف نشود. ياد أباعبدالله(ع)، اين اشک‌ها، اين سوختن‌ها يک جا جواب مي‌دهد. انشاءالله فردا در رکاب حضرت حجت(عج) فرياد مي‌شود «يا لثارات الحسين» و انشاءالله عامل بخشش مي‌شود.
شخصي خدمت امام باقر(ع) مي‌آيد، حضرت مي‌فرمايند: فلاني زيارت جد ما مي‌روي؟ کربلا آن زمان به صورت شهر نبود. گفت: من خيلي مي‌ترسم که به زيارت بروم! چون آن زمان مي‌فهميدند که فلاني از شيعيان است. اما گفت: من يکوقت در خانه مي‌نشينم و ياد مصيبت جد شما مي‌افتم و اشک مي‌ريزم. اينقدر که خانواده متوجه مي‌شوند و اثرات آن را در صورت من مي‌بينند و خيلي حزن دارم. حضرت مي‌فرمايند: حبّ تو با فرح ماست و حزن تو با حزن ماست. حضرت براي او مي‌شمارد و مي‌گويد: اما هنگام مرگ تو يک اتفاقي مي‌افتد، نگاه مي‌کني مي‌بيني حضرات اهل‌بيت بالاي سرت آمدند، جد ما بالاي سر تو آمده و سفارش تو را به ملک الموت مي‌کند. ملک الموت هيبت عجيبي دارد. مي‌گويند: يکي از وسايل قالب تهي کردن از ديدن ملک الموت است. او را ببيند قالب تهي مي‌کند، اينقدر وحشتناک است. آنجا مي‌فرمايد: «أشفق من أم شفيق» مهربانتر از مادر مهربان مي‌يابي بخاطر سفارش، همه چيز دست آن بزرگوار است. آنوقت مرگ چقدر شيرين مي‌شود. کسي که اشکش اينطور با أباعبدالله است. انشاءالله عملکردهاي ما طوري باشد که براي آنها افتخار و زينت باشيم. به قول روايت معروف، اگر آرامش دنيا را مي‌خواهيد حسين است. مصباح الهدي و سفينة النجاة! اگر مي‌خواهي قلب تو را در اين دنيا به اين طرف و آن طرف نکشند، اگر مي‌خواهي عمر سعدي نشوي، عمر سعد را شيطان به طرف خود کشيد. بگو نمي‌خواهم آن چيزي را که غير حسين است.
من از درمان و درد و وصل هجران *** پندم آنچه که جانان پسندد
آنچه أباعبدالله مي‌خواهد. خدا حضرت آيت الله مجتهدي را رحمت کند. مي‌گفت: اگر مي‌خواهيد عمل شما صالح شود، قبلش ببينيد امام حسين دوست دارد يا دوست ندارد؟ اين معيار شما باشد. اين حسيني شدن است. من عاشق او هستم. او را دوست داري يا نه؟ حالا ببين مي‌تواني گناه کني و آلوده شوي؟ وقتي عاشق شدي ديگر نمي‌تواني غير از او را ببيني. همه جهت‌دهي و بينايي تو مي‌شود او. آنوقت زيبا مي‌بيني. اين مقام أبا عبدالله که رضايت از خدا دارد. «راضية مرضيه» راضي است. امام حسين الآن مي‌گويد: »الهي رضاً بقضائک» در لحظات آخر اين را مي‌گويد. خدايا راضي هستم به قضاي تو، خدايا تسليم امر تو هستم. اگر عينک حسيني بزنيم آنوقت تحمل مصيبت‌ها آسان مي‌شود. تحمل شدائد و سختي‌ها را داريم، بي صبري و ناشکري نمي‌کند.
شريعتي: کربلا که همه سختي و پريشاني و درد و غصه است، چطور ما را آرام مي‌کند؟
حاج آقاي سعيدي: حضرت زينب(س) مي‌فرمايد: همه جميل است «ما رأيت الا جميلا» پس در رؤيت هست. در نگاه هست، اينها همه چيزي است که خدا مقدر کرده است به اين معنا، اما بدانيد فلاح و رستگاري براي حضرت أباعبدالله است. تکليف ما اشک و گريه است و آن عقده‌اي که در دلمان هست، آن داغي که به دل ما نشسته در مورد جريان کربلا، اما هرکدام از اينها وقتي مي‌خواهند بروند شهيد شوند چه حال خوشي دارند. حضرت علي اکبر به امام حسين(ع) فرمود: بابا جان، وعده‌اي که به من دادي وعده شد. پيامبر ظرف را آورد. گفت: بيا براي تو هم ظرف بهتري آماده کردم. براي تو هم دارد وعده مي‌دهد. قاسم بن الحسن، هرکدام از اينها را نگاه مي‌کني، غلام سياه در بغل امام حسين(ع) «اللهم بيض وجهه» حضرت دعايش مي‌کند. بالاي سرش مي‌آيد. همه پريشاني‌هاي عالم يک طرف، آرامشي که سرت در بغل أباعبدالله باشد، بيايد از صورت تو خون‌ها را پاک کند. خاک‌ها را پاک کند. بعد دعايت کند و بگويد: خدايا رو سفيدش کن، خدايا او را خوشبو کن. او کنار ما در بهشت باشد. همه عالم و سختي‌هاي عالم به اين خوشي‌هاي يک لحظه قابل مقايسه نيست. وقتي با ديد امام حسين نگاه کردي هيچ چيزي در دنيا نه رغبتي برايت ايجاد مي‌کند، شيريني ايجاد مي‌کند، مي‌گويند: اينها طلقاء هستند نسبت به بهشت، عاشقان امام حسين(ع) را طلاق بهشت دادند. نگاهشان بهشت هم نيست. همه چيز حسين است.
عشق بازي هنر است. گفت:
سعدي اگر عاشقي کني و جواني ** عشق محمد بس است و آل محمد
رازهاي عاشقي را با کسي که نمي‌فهمد نبايد گفت. گفت: ليلي را ديد و به مجنون گفت: اين سيه چهره است. چطور عاشق او شدي؟ گفت: تو از عشق نمي‌فهمي. کسي هم که حسين ندارد، در عالم هيچ ندارد. همه عالم هست و عشق أباعبدالله، فرهنگ عاشقي وقتي کسي ندارد، مي‌آيد تحليل مي‌کند. عشق يعني بدون تحليل، عشق يعني سر در گرو يار دادن. بچه‌هاي رزمنده را نگاه کنيد شب عمليات چه مي‌کردند؟ اينها شروع مي‌کردند با حسين حسين گفتن، چطور روحيه داشتند و عاشق أباعبدالله مي‌شدند. چطور نماز شب مي‌خواندند. خدايا رزق ما کن، خيلي حيف است با مرگ معمولي از اين دنيا برويم. بچه‌هاي جبهه و جنگ نشان دادند بعد از هزار و چهارصد سال يا حسين کار خودش را انجام مي‌دهد. هيأت کار خودش را انجام مي‌دهد. به کوري چشم آنهايي که با عزاداري و هيأت‌ها و نام أباعبدالله(ع) مخالف هستند و العياذ بالله در آن تشکيک مي‌کنند، ببينند چه کار کردند. ببينند کدام يک از رزمنده‌ها به غير از نام يا حسين و يا زهرا روي لباس‌هايشان نوشتند و روي پيشاني بندشان بستند، جلو رفتند و چه حماسه‌اي درست کردند. اين رمز پيروزي است. انشاءالله خدا روزي را بياورد کنار مولايمان حضرت بقية الله عرض ارادت کنيم و حضرت روضه برپا کند و آنجا اشک بريزيم.
تمام دنيا حواسش به اين است که تو را مشغول کند به اشتغالات خودت، تو را به هم بريزد، از نام حسين و نام هدايت خدا تو را دور کند. هر موقع گير کردي بگو: يا حسين، وقتي زمين خوردي بگو: يا علي! ما بي صاحب نيستيم. دنيا را شيطان مي‌گويد من صاحب شما هستم و کمک شما مي‌کنم، ما بي صاحب نيستيم. در همه مسائل ببينيم بزرگان ما در سخت‌تر از اين شرايطي که امروز هست، در شرايط سخت جنگ همه توسل و توجه‌شان به حضرت اهل‌بيت(ع) باشد. يکوقت فکر نکنيم براي ما راهساز است فلان کافر و فلان قدرت بزرگ و توکل و توجه ما آنجا نرود. ما در بزرگترين جنگ عالم شرکت کرديم. با اسم يا حسين پيروز شديم. توکل ما به حضرات اهل‌بيت باشد، چه مردم چه مسئولين، اگر چشم ما از اينها برگشت و چشم اميد ما به کسي ديگر افتاد، بايد از او توقع داشته باشيم. کشور ما کشور اهل‌بيت(ع) است. به هم رحم کنيم، در خريد و فروش‌ها حواست باشد که او هم عاشق أباعبدالله است، عاشق اميرالمؤمنين است. به او رحم کن، اگر اينطور به هم نگاه کرديم جامعه ما خيلي بهتر مي‌شود.
شريعتي: يک وقت‌هايي اگر حال گريه و اشک نداريم، بکاء نيست، مشکل کجاست؟
حاج آقاي سعيدي: يک تکليف داريم آن هم تباکي است، خود را به گريه زدن. گاهي خورد و خوراک است. من اين نقل را از يکي از اساتيد شنبدم، گفت: برويد تمام قابلمه‌ها را آب بکشيد، من احساس مي‌کنم نجاستي هست. اين کار را کردند. گاهي مسائل مادي اين تأثير را دارد. گاهي دور شديم، تکبرها، رذايل اخلاقي، گناه آمده يک لايه روي قلب ما را پوشانده است. حبّ دنيا رأس و سر کرده براي همه خطاها هست. يکي از بزرگترين خطاها و بدبختي‌ها اين است که آدم روضه أباعبدالله(ع) را بشنود و تأثيري رويش نگذارد. لذا فکر مي‌کنم در اين مسأله سعي کنيم اولاً بلاهايي که بر سر أباعبدالله آمد را تصوير کنيم، بدانيم چه اتفاقي افتاد. ثانياً اينکه يک مقدار در اعمالمان مراقبت داشته باشيم. علما قبل از ورود به محرم چلّه مي‌گرفتند، در مورد اينکه حواسشان به خوراک و نگاهشان باشد. بنده خدايي نزد آقايي آمد و غيبتي کرد. ايشان خيلي ناراحت شد و گفت: شما چهل روز مرا عقب انداختي. در اين روزها حواسم باشد هرجايي نروم، هرکاري را انجام ندهم، هر چيزي را نشنوم. از اين چشم براي أباعبدالله اشک مي‌آيد. لياقتش را حفظ کن و به نامحرم نگاه نکن. به آن چيزي که نبايد نگاه نکن. ذهن تو مي‌خواهد بستر روضه شود. پذيرش روضه شود. به هرچيزي فکر نکن، هرجايي نرو، هر حرفي را نزن. يک غيبت که مي‌کني آلودگي‌اش روي قلب مي‌نشيند. صورتي در زير دارد آنچه در بالاستي! آنچه آن عذاب الهي در بالا هست، آن پايين هم عذابي به اندازه خودش دارد.
آمد نزد حضرت داود گفت: خداي تو چه مي‌گويد که من به او بهشت مي‌دهم؟ من تمام نعمت‌ها را در دنيا دارم. همه لذت‌ها را در دنيا دارم و چه نيازي به خداي تو دارم؟ حضرت داود از خدا پرسيد، خدا فرمود: بگو بزرگترين لذت عالم را نداري. لذت مناجات با مرا نداري. اين را به تو ندادم. کسي که لذت اشک براي أباعبدالله را نچشيده، در دنيا چه چيزي چشيده است؟ اگر اين لذت نيست دقت کنيم و از خودشان بخواهيم. قرار هست همه چيز ما به دستشان باشد. آقا من اشک مي‌خواهم و خودتان راه را به من نشان دهيد. من سعي مي‌کنم و نمازم را مي‌خوانم، حضور قلب هم خدايا از تو مي‌خواهم که به دل من بياندازي. يک توصيه مي‌کنم اينکه در هيأت‌ها سعي کنيم خدمت کنيد. آنهايي که مي‌بينند اشک ندارند، يک خدمتي که شکستگي شما را دارد، چاي ريختن، کفش جفت کردن، بزرگان ما اجازه نمي‌دادند کسي نزديک سماور شود. جارو زدن، کاري که سطحش پايين‌تر از همه باشد. در هيأت آقايي نکنيد. پايين‌ترين کارها را شما انجام دهيد. أباعبدالله(ع) يکباره درها را باز مي‌کند، اگر براي شما اتفاق افتاد، نگوييد. يک خوابي ديديد، موقعيتي پيش آمد، حالت پيش آمد منقلب شديد، نگوييد. اين را براي خودتان يادگار نگه داريد و يکديگر را در اين قضيه دعا کنيد. امام صادق(ع) اگر در مطلبي ديگري را دعا کرديد، خدا همين را به شما مي‌دهد. خدايا اشک چشم و سوز دل به دوستان و رفقاي من بده، خدا به خودت مي‌دهد، انشاءالله.
شريعتي: خيلي نکات خوبي را شنيديم، انشاءالله در هيأت‌ها خدمت کنيم، آنهايي که اهل خدمت هستند ما را مخصوص دعا کنند. مخصوصاً بچه‌ها و نوجوان‌هايي که پدر و مادرهايشان تلاش مي‌کنند آنها را با هيأت و مجالس امام حسين آشنا کنند. امروز صفحه 440 قرآن کريم، آيه پاياني سوره مبارکه فاطر و آيات ابتدايي سوره مبارکه يس را تلاوت خواهيم کرد.
«وَ لَوْ يُؤاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِما كَسَبُوا ما تَرَكَ عَلى‏ ظَهْرِها مِنْ دَابَّةٍ وَ لكِنْ يُؤَخِّرُهُمْ إِلى‏ أَجَلٍ مُسَمًّى فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ كانَ بِعِبادِهِ بَصِيراً «45»
ِبسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏، يس «1» وَ الْقُرْآنِ الْحَكِيمِ «2» إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ «3» عَلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ «4» تَنْزِيلَ الْعَزِيزِ الرَّحِيمِ «5» لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أُنْذِرَ آباؤُهُمْ فَهُمْ غافِلُونَ «6» لَقَدْ حَقَّ الْقَوْلُ عَلى‏ أَكْثَرِهِمْ فَهُمْ لا يُؤْمِنُونَ «7» إِنَّا جَعَلْنا فِي أَعْناقِهِمْ أَغْلالًا فَهِيَ إِلَى الْأَذْقانِ فَهُمْ مُقْمَحُونَ «8» وَ جَعَلْنا مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَيْناهُمْ فَهُمْ لا يُبْصِرُونَ «9» وَ سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُونَ «10» إِنَّما تُنْذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّكْرَ وَ خَشِيَ الرَّحْمنَ بِالْغَيْبِ فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَةٍ وَ أَجْرٍ كَرِيمٍ «11» إِنَّا نَحْنُ نُحْيِ الْمَوْتى‏ وَ نَكْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ وَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ أَحْصَيْناهُ فِي إِمامٍ مُبِينٍ «12»
ترجمه: و اگر خداوند مردم را به سزاى آن چه انجام داده‏اند مؤاخذه نمايد، هيچ جنبنده‏اى روى زمين باقى نمى‏ماند، ولى (سنّت خداوند بر آن است كه) مردم را تا مدّتى معين مهلت دهد (تا خود را اصلاح نمايند)، پس همين كه مدّتشان به سر آمد (آنان را مؤاخذه مى‏كند.) و همانا خداوند به (احوال) بندگان خود بيناست (و هر كس را به مقتضاى كردارش جزا مى‏دهد).
به نام خداوند بخشنده مهربان‏. يا، سين. سوگند به قرآن (محكم و) حكمت‏آموز. كه همانا تو از پيامبرانى. بر راه راست هستى. قرآن از جانب خداوند قادر مهربان نازل شده است. تا به مردم آن چه را به نياكانشان هشدار داده شده تو نيز هشدار دهى، پس آنان غافلند. به يقين فرمان (عذاب) بر بيشتر آنان سزاوار گشته است پس ايشان ايمان نمى‏آورند. به راستى كه ما در گردن‏هاى آنان غل‏هايى قرار داديم، كه تا چانه‏شان را مى‏پوشاند در نتيجه سرهاى آنان بالا مانده است (و نمى‏توانند اطراف و پيش پاى خود را ببينند). و پيش روى آنان حائل و سدّى و پشت سرشان نيز حائل و سدّى قرار داديم، و به طور فراگير آنان را پوشانديم، پس هيچ چيز را نمى‏بينند. بر آنان تفاوتى نمى‏كند كه آنان را بيم دهى يا بيم ندهى، ايمان نمى‏آورند. تنها كسى را (مى‏توانى) هشدار دهى كه از ذكر (قرآن) پيروى كند و در درون و نهان از خداى رحمان بترسد، پس او را به آمرزش و پاداشى پر ارزش بشارت ده. همانا ما مردگان را زنده مى‏كنيم و آن چه را از پيش فرستاده‏اند و آثارشان را مى‏نويسيم و هر چيزى را در (كتاب و) پيشوايى روشن برشمرده‏ايم.
شريعتي: انشاءالله همه ما زير سايه‌ي أباعبدالله الحسين باشيم. اين هفته قرار گذاشتيم از شهيد محراب، شهيد آيت الله مدني (ره) ياد کنيم. اشاره قرآني را بفرماييد.
حاج آقاي سعيدي: خدا اين شهيد بزرگوار را رحمت کند که به آرزوي خود رسيد. ايشان خيلي آرزوي شهادت داشت و خدا اين را قسمت او کرد و مي‌دانست شهيد مي‌شود. حتي تاريخ شهادتش هم اطلاع داشت. حالت شهادت ايشان همانند علي (ع) در محراب اتفاق افتاد و ايشان دوست داشت چنين شهيد شود. لذا به ايشان شهيد محراب مي‌گويند. ايشان به دست منافقين به شهادت رسيد. از خدا مي‌خواهيم براي همه آنهايي که عاشق شهادت هستند، خدايا ما را به مرگ شهادت از اين دنيا ببر. يک وجه شبه با ياران أبا عبدالله داشته باشيم، خيلي با هم فاصله داريم ولي به همين اندازه شبيه باشيم. انشاءالله خدا مرگ ما را با شهادت قرار دهد.
«فَإِنَّ اللَّهَ كانَ بِعِبادِهِ بَصِيراً» خداوند نسبت به بنده‌هايش بصير است و بسيار بيناست. آنچه در قلب‌هايشان هم هست مي‌بيند. يکوقت من به يک مسأله آگاهي دارم و اينطور از بيرون مي‌بينم. يکوقت مي‌گويم: نه، من همه نيت‌ها را هم مي‌دانم. خداوند همه نيت‌ها را مي‌داند. در اين موقعيت‌ها بدانيد براي خدا کار مي‌کنيد. امام حسين(ع) براي خدا کار کرد و ماندگار شد. 1400 سال گذشته همه افرادي که دل به او دادند، پيروز بيرون آمدند. براي خدا کار کنيد. در هر موقعيتي هستي، خدايا اين حسيني است که تو دوستش داري، عملکرد من به عشق اوست. در راه اوست و او کسي است که خدا اجر محسن را ضايع نمي‌کند. مسيرمان را حسيني انتخاب کنيم. او مي‌بيند، براي ديدن غير او کار نکنيم. فقط براي او کار کنيم.
شريعتي: دعا بفرماييد و آمين بگوييم.
حاج آقاي سعيدي:
آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست *** هرکجا هست خدايا به سلامت دارش
بزرگان ما در شب عاشورا براي آرامش دل حضرت حجت صدقه مي‌دادند. مصيبت کربلا خيلي سخت است. انشاءالله خدا نگه دارد ما را براي روزي که بتوانيم اين انتقام را بگيريم. وقتي دعاي عهد را مي‌خوانيم، مي‌گوييم: شمشير من آخته باشد، نيزه من آماده باشد، سلاح من آماده باشد، خودم آماده باشم، کنار حضرت حجت بيايم و انتقام اين روز را بگيرم. خدايا قلب نازنين امام زمانمان را از همه ما راضي قرار بده. اطمينان و آرامشي که دوست داري بندگان خوبت داشته باشند، به برکت روضه‌هاي أباعبدالله(ع) به دل همه ما برسان. اللهم عجل لوليک الفرج!
شريعتي: من غم و مهر حسين با شير از مادر گرفت *** روز اول کامدم دستور تا آخر گرفت
خيلي از پدرها و مادرها بودند که دست ما را در دست امام حسين گذاشتند، امروز به نيابت از طرف همه آنها سلام مي‌کنيم به امام حسين(ع).
«والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمدٍ و آله الطاهرين»


ارسال دیدگاه


ارسال

جهت مشاهده دیدگاه های کاربران کلیک نمایید

دیدگاه ها