برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: توصيف محتواي خطبه پيامبر اکرم(ص) در روز عيد غدير
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين سعيدي
تاريخ پخش: 07-06-97
بسم الله الرحمن الرحيم. اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
شريعتي: «الحمدلله الذي جعلنا من المتمسکين بولاية اميرالمؤمنين و الائمة المعصومين عليهم السلام»
ما شيعه توييم دل شادمان بده *** ويران شديم خانه آبادمان بده
حاکم تويي حکومت گلها به دست توست *** شاهد تويي مشاهده را يادمان بده
ما دانههاي باغ بهار آور توييم *** يک دم عنايتي کن و بر بادمان بده
خالي است از دعا لب سجادههايمان *** جاني ز عاشقانهي سجادمان بده
شور ابوذر و دل سلمانمان ببخش *** ايمان مالک و غم مقدادمان بده
هر سو سقيفهاي است که بيداد ميکند *** تا کي سکوت جرأت فريادمان بده
سلام ميکنم به روي ماه شما، عيد بزرگ ولايت، عيد غدير خم بر شما مبارک باشد. بهترينها را براي شما آرزو ميکنم. انشاءالله همه ما زير سايه مولا علي(ع) باشيم و زيارت نجف نصيب شما شود. حاج آقاي سعيدي سلام عليکم و رحمة الله. خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي سعيدي: سلام عليکم و رحمة الله، بنده هم خدمت شما و همه بينندگان عزيز عرض سلام دارم. انشاءالله توفيق بندگي و عبادت خداوند را در همه احوال زندگي داشته باشيم. اين عيد الله الاکبر را تبريک ميگويم. انشاءالله خداوند ما را از متمسکين و متوسلين به ولايت اميرالمؤمنين قرار بدهد.
شريعتي: امروز قرار هست از خطبه غدير پيامبر اعظم براي ما بگويند.
حاج آقاي سعيدي: دانستن، آگاهي، چيزي که پيامبر اکرم دنبال کردند و ميخواستند به مردم آگاهي بدهند و اينکه بدانيد مسأله ولايت قبل از جريان غدير و حجة الوداع هم تکرار شده بود. اما بايد عموم مردم، 120 هزار نفر نقل شده با پيغمبر بودند، بايد ميديدند و جرأت ميکردند و بايد نقل کنيم که چقدر مهم است. اما دانستن و آگاهي باعث رهايي از انحراف ميشود. استادي داشتيم از کنيا بودند، تعريف ميکردند در دانشگاهي درس ميدادند و يکي از استادان وهابي بود. ايشان خودشان شيعه بود. ميگفت: در دفتر گروه ميآمد و با من بحث ميکرد. يک روز به او گفتم: شما اول اين کتاب شيعه را مطالعه کن و بعد بيا بنشين با هم صحبت کنيم. به من گفت: من تمام کتابهاي شما را خواندم. گفتم: نهج البلاغه را هم خواندي؟ گفت: نه. گفتم: نهج البلاغه را بخوان. از کلام اميرالمؤمنين شيعه را بشناس! گفت: من يک هفته ميخوانم و بعد براي مناظره ميآيم. يک هفته شد ديدم صدايي نيامد و گفت: من يک ماه وقت ميخواهم که مطالعه کنم. يک ماه گذشت و ايشان تا شش ماه روي نهج البلاغه کار کرد. يک روز در دفتر گروه مرا ديد و گفت: ميخواهم خصوصي صحبت کنم. حقيقت اين است که من اصلاً نميتوانم روي وهابيت خودم پافشاري کنم و دينم را عوض ميکنم. فقط يک سؤال دارم که بعد از خواندن نهج البلاغه علاقهاي ندارم که مولاي من غير از اميرالمؤمنين باشد. سؤالم اين است که چرا خدا وحي را به علي نفرستاد؟ چرا به پيغمبر فرستاد؟ تا به حال شناختي نسبت به اميرالمؤمنين نداشته، اينکه خطبه غدير علي را معرفي ميکند. ولايت را معرفي ميکند. ولي يعني چه؟ نبي اولي به مؤمنين است. ولايت نبي اولي نسبت به ولايت است. پيغمبر علي را معرفي ميکند. در آن داستان بنده خدا ميگفت: من ماندم چه جوابي بدهم. پاسخ دادم صبر کن، آن پيغمبري که ما ميگوييم هم معصوم است. او را هم بشناس! شما وقتي مدينه بروي در بقيع ميبيني يک نفر نشسته داد ميزند، خدا در روز قيامت ديده ميشود. خدا جسم دارد، دست دارد. شناخت ما، شناختي که از مسير اهلبيت(ع) شد، حالا خدا هم تغيير ميکند. خدا هم ميشود خدايي که غني و حميد است و جسم ندارد.
اين اهميت شناخت است، تا ندانيم نميفهميم چه اتفاقي افتاده است. تا ندانيم علي کيست، تبعيت از او را نميتوانيم داشته باشيم. همانطور که نميدانيم پيغمبر کيست، حرفهاي خوبي ميزند، تبعيت هم بايد داشته باشيم يا نه ولي الله است و ولي خداست. خطبه غدير چند قسمت ميشود. قسمت اول حمد و ثناي خداست. با ياد و ثناي خدا شروع ميکنند. قسمت دوم تصريح به ابلاغ فرمان الهي است. من اگر اينجا آمدم ميخواهم يک فرمان مهم را ابلاغ کنم. فرمانهاي ديگر را ديدهايد، من هيچوقت همه شما را به اين جمعيت جمع نميکنم. يک موضوع استثنايي است. جهاز شتر هست و سنگ هست، يک منبري درست ميکنند. پيامبر روي پله اول و علي (ع) روي پله دوم ميايستند. مقدمه خاص ميچينند. بايد پذيرش وجود داشته باشد، آگاهي بايد وجود داشته باشد، بدانيد اين پيام من با پيامهاي ديگر متفاوت است. مهم است، اين حج آخر من هست. اين آخرين بيان عمومي من با شماست. رسالتي را که 23 سال زحمت کشيدند، بلوغش اينجاست. خداوند نعمتي مثل پيغمبر به مردم داده است ولي هنوز نگفته نعمت را تمام کردم. اميرالمؤمنين علي (ع) که ميآيد، تمام نعمت است. اينقدر اين نعمت بالاست آنهاي ديگر ميل به صفر ميکند. نعمت ولايت مقايسهاي است، انگار نعمتهاي ديگر نعمت حساب نميشوند، آنها به همه حيوانات هم داده شده است. بخش سوم تصريح به امامت دوازده امام است. دوازده امام را من ولدي حضرت ميفرمايند که همه اهلبيت عليهم السلام از اولاد اميرالمؤمنين علي(ع) هستند. دوازده نفر را ميشمارند و اشاره به حضرت حجت ميکنند که در اختتاميه اين خطبه هم هست.
هدفي که پيامبر(ص) دارند قطع اميد آنهايي است که ميگويند: اگر علي نشد، ديگري. يک کار ديگر ميکنيم. ائمه را شمردند و عددش را محصور کردند، بدانيد آنچه من تعيين ميکنم همين است. اگر خلاف اين را رفتيد، راه خطا رفتيد. بخش چهارم «من کنت مولاه فهذا علي مولاه» دست اميرالمؤمنين را بالا ميگيرند. کسي که من مولاي او هستم علي مولاي اوست. من مولاي او هستم، من سرپرست او هستم. آيا بالاتر از من سرپرستي ميشناسيد؟ خدا و پيامبرش را بالاتر نميدانيد. حضرت عيناً نظير ميآورند. اشتباه نکنيد بحث دوستي نيست. اينجا بحث ولايت است. من ميگويم: خدا اينگونه است. پيامبر اينگونه است، علي هم اينگونه است. «اللهم وال من والاه و عاد من عاداه» خدايا دوست بدار، «اللهم و انصر من نصره» خدايا کمک کن هرکسي را که او را کمک ميکني. يکوقت براي فرزندم دعا ميکنم که الهي خير ببيني. يعني امروز خير ببيني و فردا نبيني؟ نه، هميشه! اين دعاي پيغمبر است. رد شدني نيست و مستجاب الدعوه است. يعني اگر کسي ولايت اميرالمؤمنين را داشت، خدا هم نسبت به او محبت دارد. «وانصر من نصره و اخذل من خذله» خدايا کمک کن هرکس او را کمک کرد. خدا ناصر و کمک کننده ميشود. اگر خذلان مصدر خذل را نگاه کنيم، در لغتنامه نوشته «عدم النُصره» کسي که کمک نميکند. يعني کسي که بگويد: من يک گوشه نشستم و کاري با ولايت ندارم. يک اتفاق تاريخي بوده و گذشته است. خذلان چه شد؟ «عدم النصره» کسي که کمک نکرد. لذا در کتاب شريفه الغدير دارد ميگويد: اميرالمؤمنين(ع) را حضرت صديقه طاهره(س) در خانه اصحاب ميبردند. شما نديديد پيغمبر يک چنين حرفي زد؟ مگر چند روزي نگذشته است؟ خاطرههاي شما پاک شده يا داريد مخالفت ميکنيد؟ بعضي از اينها ميگفتند: ما فردا ميآييم و شهادت ميدهيم و فردا نميآمدند. بعضي ميگفتند: در را باز نکن چون ميدانست دختر پيامبر پشت در است. لذا خود پيامبر ميفرمايند: ميدانم يک کساني به فرمان من گوش نميدهند و در اين مسأله اشکال ايجاد ميکنند. هرکس از ولايت اهلبيت(ع) سر باز بزند، اعمالش حبط ميشود. مثل نمازي است که وضو نداشته باشي.
يک نفر داشت از دنيا ميرفت، گفتند: نماز به عهده تو هست. گفت: نماز نه، ولي بگوييد براي من چهل سال وضو بگيرند. بدون وضو نماز خوانده بود. طهارت اصل است تا طهارت ولايت نباشد، عملش سقوط ميکند. حضرت از خدا ميخواهند دشمنان اميرالمؤمنين از رحمت خدا به دور باشند. آنهايي که علي را دوست ندارند، آنهايي که با علي ارتباط نداشتند، کدر هستند. دلي که با اميرالمؤمنين گره ميخورد، روشن است. تقوا را به با علي بودن ترجمه کردند. بخش ديگر بيان اثرات ولايت است، کسي که ولايت و محبت علي (ع) را داشت، صراط مستقيم است. پيامبر ميگويد: همان صراط مستقيمي که در سوره حمد ميگوييم: «اهدنا الصراط المستقيم» علي صراط مستقيم است. خودم و علي صراط مستقيم هستيم. اگر کسي از اين صراط بيرون رفت، دايرهاش يک دايره متفاوتي ميشود. دلمان ميشکند اگر علي(ع) روند هدايت را به دست ميگرفت يک اتفاق زيبا ميافتاد. دوراني به نام دوران جاهليت داريم. دوران قبل از پيامبر يک فاجعه است، زنده به گور کردن دختران، وحشيگريها، خوراک و نظافت، آن دوران قبل از بعثت پيامبر فاجعه است. 23 سال وقتي کار دست ولي خدا ميافتد، سلمان و ابوذر و مقداد بيرون ميآيند. بعد از 23 سال وقتي اين روش تربيتي دست ولي خداست. وقتي دست پيغمبر است اينگونه جامعه را تربيت ميکند. در بعضي جاهاي خطبه هست، حضرت ميگويد: من ميشناسم بين شما منافقين را و ميتوانيم معرفي کنم اما از آنها ميگذرم. ميتوانم مردم را به سوي آنها راهنمايي کنم و رسوايشان کنم، ولي اين کار را نميکنم. اگر کار از دست پيامبر به دست با کفايت علي(ع) ميرسيد اين روند ادامه پيدا ميکرد. اميرالمؤمنين به فرات نگاه ميکردند و ميفرمودند: اگر مردم ميگذاشتند من کوفه را از فرات روشن ميکردم.
در فراز آخر اين خطبه هست که حضرت فرمودند: امر به معروف و نهي از منکر ريشهاش اين است که ولايت اميرالمؤمنين را حاضرين به غايبين برسانند. گاهي اين حضور و غياب از حيث جغرافيايي است و گاهي از حيث زماني است. رساندن فرياد ميخواهد و عمل ميخواهد. در فضاي مجازي کار خيلي زيبايي ديدم، يک کاغذي درست کرده بودند، فقط به عشق علي، بعد اين را بالاي کاغذ نوشته بودند و به هرکسي ميدادند، آقا به عشق علي چه کار ميکني؟ پزشکي نوشته بود: در اين روز مجاني ويزيت ميکنم. نان را امروز مجاني ميدهم. يکي نوشته بود ده درصد تخفيف ميدهم. امروز فرق ميکند. لباس نو پوشيدن، اطعام کردن خيلي اهميت دارد گويي تمام انبياي الهي را اطعام ميکنيد. بدانيد امروز روزي است که انتصاب اميرالمؤمنين از جانب پيغمبر است. فرمان الهي است، پيغمبر اعلام ميکند. اين ولي است که خدا براي شما قرار داده است. حيف از آنهايي که علي را ديدند و غير از او را برگزيدند. عظمت علي و اتصال علي را با خدا ببيني، اينطور نبود که فضايل اميرالمؤمنين را نديده باشند، همه ميدانستند علي کيست. اين کارواني که حضرت آيت الله مکارم راه اندازي کردند از حرم حضرت معصومه(س) به سمت جمکران، يک پيادهروي بسيار خوبي است. يکوقت حضرت استاد آقاي حسن علوي ميفرمودند: عاشورا پاک کننده است، اشک براي أباعبدالله(ع)، کفه ترازويي که گناه را در آن ريختند تميز ميکند. اما غدير پر کننده است. آنجايي که با گناه سنگين شده بايد اشک بريزي برود. اگر ميخواهي سنگين شود فقط به عشق علي، براي بچههايم غذاي خوب درست کنم. با بچههايم مهربانتر باشم. علي در ذهن شما چقدر اهميتش از اعياد ديگر بالاتر است. احياي اين امر هم بايد به اين صورت باشد. حديث غدير به صورت متواتر نقل شده است. حضرت اميرالمؤمنين(ع) اينجا به عنوان تک، ولي معرفي ميشوند. يعني کسي شريک او نيست، پيغمبر اجازه انتخاب نميدهد. ميفرمايد: اين علي است که ميخواهم به شما برسانم. اگر علي بود چه ميشد؟ در جريان عاشورا، اگر غصب ولايت نميشد همين روند ادامه داشت. امام حسين در چه جايگاهي و چه معارفي ميتوانست انتقال پيدا کند؟ دست به دست انتقال پيدا ميکرد، يک فرصتي بين بني اميه و بني عباس پيش ميآيد، امام صادق(ع) در معارف چه کار ميکنند؟ غوغا ميکنند.
يکوقت بنده خدايي خدمت آيت الله جوادي آملي آمد، گفت: تفسير قرآن براي چه ميگوييد؟ اگر خوب بود اهلبيت تفسير ميگفتند. يک قصهاي را ايشان نقل کردند که خيلي دردآور بود و ايجاد تنبه ميکرد. شخصي به مسجد آمد و امام حسين(ع) حضور داشتند، از شخص ديگري که آنجا نشسته بود، پرسيد: فلان آيه يعني چه؟ شخص هم يک تفسير به رأي کرد و شروع کرد در مورد اين آيه گفت. حضرت نگاه کردند و فرمودند: اصلاً آيه اين را نميگويد و شروع به تفسير کردند. شخص گفت: اينجا عالم نشسته مگر از تو پرسيدند؟ شخص ديگري را نسبت به حضرت عالم ديد. حالا امام حسين بخواهد در اين محيط حرف بزند! نتيجه غصب ولايت اين است که امام حسين(ع) را در اين ديدگاه و جايگاه نگاه کند و شهادتش افتخار شود براي آنهايي که شهيدش کردند. وظيفه امروز من فرياد غدير است. پيغمبر چه چيزهايي گفت. ما فکر ميکنيم پيغمبر فقط بالا آمد و گفت: «من کنت مولاه فهذا علي مولاه» اينطور نيست. رسالت يعني آنچه از خداست، پيغامبر است، پيغام رسان است. از جانب خدا وحي ميشود و بايد به بندهها برساند. نگراني پيغمبر اين است که اذيت از جانب مردم باشد. خدا تو را از شر مردم حفظ ميکند. پيغمبر وقتي توحيد را ميگفت، با سنگ زدند دندان مبارک پيامبر را شکستند. آنجا هم «يَعصِمُک» گفت؟ نه. پيامبر چنين نگراني نداشت. گفتند: تو را ميکشيم. خورشيد را در دست راست و ماه را در دست چپ من بگذاريد، دست از رسالت خودم بر نميدارم. نگراني براي امتي است که حيف ميشود.
سه روز بعد از فوت پيامبر يک يهودي نزد حضرت علي آمد، گفت: چه شد، مردم شما قرار بود بعد از فوت پيامبر همراه شما باشند. با شما نساختند!؟ حضرت ميفرمايد: وقتي حضرت موسي آب را براي شما باز کرد و نجات پيدا کرديد و آب را روي فرعونيان بست، پاي شما هنوز خيس بود که به حضرت موسي گفتيد: «اجْعَلْ لَنا إِلهاً» (اعراف/138) براي ما يک الهه و بت قرار بده. پيغمبر پاسخ ميدهد ولي جالب اين است که اين سند را از اهل تسنن داريم که ميگويند خود يهوديها تعجب کردند. اينها که پيغمبرشان اين را نصب کرده بود، چرا اتفاق ديگري افتاد؟ اگر نفس جلو ميآمد ولي خدا هم طرف را زمين ميزند. جلو ميآيد و ميداند وليِ خداست، ما در جريان عاشورا قضيه را داريم. وقتي سراغ حضرت أباعبدالله آمد گفت: ميدانم چه کسي هستي. پدرت بهترين خلق و مادرت بهترين خلق است. شما را ميشناسم اما عصيان ميکند. اگر مسائل نفساني و وسوسههاي شيطان پيش آمد، شيطان اولين دشمن اهلبيت عليهم السلام است. آنها هادي هستند و اين مُضلّ است. اين دو مفهوم مقابل همديگر هستند. يکوقت شيطانهاي ناسي هم هستند. انشاءالله خدا از ما نگيرد و مستقر باشد در قلبهاي ما.
بخش بعدي دعوت به بيعت با خودشان هست. حضرت فرمودند: بيعت کنيد. اينطور نبود که حضرت بگويد: مسأله فلان خون نجس هست، حالا بياييد بيعت کنيم که خون نجس هست، مسأله شرعي نبود، مسأله اعتقاد است. مردم ديدند حج آمدند ديگر بيعت چه معني دارد. اين حرف جديد هم يک بيعت جديد ميخواهد. اين سخت است و ميثاق غليط ميخواهد. اين عهد نياز دارد، آن را نشکنيد. پيغمبر ما نسبت به ما حريص است. حريص به هدايت ما هست. لذا همه چيز را سفت و محکم ميکند. يکوقت اشتباهي براي شما پيش نيايد. آخر عمر شريفشان ثقلين را ميفرمايند، اينها افتراق ندارد. «لن يفترقا حتّى يردا علىّ الحوض» تا جايي که به حوض کوثر به من برسند. اينها جدا نميشوند. در اين قضيه اختلاف نکنيد. حضرت فرمودند: با خودم و با علي، بيعت معروفي که اميرالمؤمنين با مردها اينگونه بود، با خانمها پردهاي گذاشتند و ظرف آبي گذاشتند و حضرت دستشان را آنجا شستند، سه روز بيعت طول کشيد. همه ديدند و اعتراف کردند. بالاترين امر به معروف و نهي از منکر، همين قسمت آخر خطبه بود. حضرت فرمود: اين را برسانيد. با امام معصوم است که امر به معروف و نهي از منکر شما زنده ميشود. بزرگترين منکر الهي نفي عصمت و نفي ولايت اميرالمؤمنين علي(ع) است. از اين منکر بزرگتر نداريم. با اميرالمؤمنين معامله کنيم. دست آنها باز است. يا اميرالمؤمنين من اينقدر از دستم برميآيد. ميتوانم اين را پيشکش کنم. مردم بگويند: امروز عشقي در دلم است، اين را زنده نگه داريم. اين خودش از عوامل امر به معروف است.
ما بچه بوديم در محلهمان يک حاج آقا صلواتي داشتيم، با دوچرخه دور ميزديم و وقتي ميآمديم يک صلوات ميفرستاديم و يک شکلات کوچک به ما ميداد. اين ياد صلوات را در دل ما زنده ميکرد. کار ما اين بود برويم با دوچرخه دور بزنيم. مقصد حاجي صلواتي ميشد. بدانيم به عشق اميرالمؤمنين ميشود کار کرد. مادربزرگها امروز براي نوهها يک کار ويژه بکنند. تلفن بزن و صحبت کن اگر نميتواني آنها را ببيني. عيد را تبريک بگو، يا يک هديه مالي بده. يک تغيير و يک فرياد، منتهي فرياد هرکسي به حسب خودش است. انشاءالله بتوانيم به عشق علي يک قدم برداريم.
شريعتي: غير از اين کارهايي که گفتم، برگزاري جشن و کاروان شادي و راهپيمايي، ايستگاههاي صلواتي و اطعام دادن، ديگر چه کارهايي ميتوانيم بکنيم که در طول سال ياد حضرت باشيم؟
حاج آقاي سعيدي: «أَعِينُونِي بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سَدَادٍ» (نهجالبلاغه/نامه45) کمک کنيد. هرکسي به توان خودش زينت براي حضرت علي باشد. «بوَرَعٍ» تقوا داشته باشيم. «وَ اجتهادٍ» سختکوشي، سراغ تنبلي نرويم. لذا امام صادق ميفرمايد: کسي که ديديد در کار دنيا تنبل است، به آخرتش هم اميد نداشته باشيد. «وَ عفةٍ» چشمت، گوشت، ذهنت پاک باشد. در چهل حديث حضرت امام هست که ميفرمايند: غناء و موسيقي حرام که به گوش آدم ميرسد، مهمترين چيز براي سست عنصر شدن و دور شدن از تعصبات ديني است. عزم را از بين ميبرد. تو ديگر نسبت به دينت اگر نمازت قضا شود ناراحت نميشوي ولي ماشينت خط بيافتد خيلي ناراحت ميشوي. «سداد» استحکام و مقاومت، وقتي پيامبر(ص) از اصحاب حضرت حجت ميگويد، ميگويد: مثل بنيان مرصوص هستند، مثل کوه ميمانند. اينقدر پيام تعريف ميکند ميگويند: کاش ما از اصحاب مهدي بوديم و از اصحاب تو نبوديم! در باب حجت در اصول کافي اين روايات هست.
شريعتي: امروز صفحه 426 قرآن کريم، آيات 55 تا 62 سوره مبارکه احزاب را تلاوت خواهيم کرد. چه خوب است ثواب تلاوت آيات امروز را به قرآن ناطق اميرالمؤمنين علي(ع) هديه کنيم و انشاءالله از ثواب و برکاتش بهرهمند شويم.
«لا جُناحَ عَلَيْهِنَّ فِي آبائِهِنَّ وَ لا أَبْنائِهِنَّ وَ لا إِخْوانِهِنَّ وَ لا أَبْناءِ إِخْوانِهِنَّ وَ لا أَبْناءِ أَخَواتِهِنَّ وَ لا نِسائِهِنَّ وَ لا ما مَلَكَتْ أَيْمانُهُنَّ وَ اتَّقِينَ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيداً «55» إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِيماً «56» إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهِيناً «57» إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهِيناً «57» وَ الَّذِينَ يُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ بِغَيْرِ مَا اكْتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلُوا بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبِيناً «58» يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلَابِيبِهِنَّ ذلِكَ أَدْنى أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً «59» لَئِنْ لَمْ يَنْتَهِ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْمُرْجِفُونَ فِي الْمَدِينَةِ لَنُغْرِيَنَّكَ بِهِمْ ثُمَّ لا يُجاوِرُونَكَ فِيها إِلَّا قَلِيلًا «60» مَلْعُونِينَ أَيْنَما ثُقِفُوا أُخِذُوا وَ قُتِّلُوا تَقْتِيلًا «61» سُنَّةَ اللَّهِ فِي الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِيلًا «62»
ترجمه: بر زنان، (نداشتن حجاب) در مورد پدرانشان و پسرانشان و برادرانشان و پسران برادرانشان و پسران خواهرشان و ديگر زنان مسلمان و كنيزانشان گناهى نيست، و تقواى الهى پيشه كنيد زيرا خداوند بر هر چيزى گواه است. همانا خداوند و فرشتگان او بر پيامبر درود مىفرستند؛ اى كسانى كه ايمان آوردهايد! شما (نيز) بر او درود فرستيد و به او سلام كنيد سلامى همراه با تسليم. همانا كسانى كه خدا و رسولش را آزار مىدهند، خداوند در دنيا و آخرت آنان را لعنت مىكند، و براى آنان عذاب خوار كنندهاى آماده كرده است. همانا كسانى كه خدا و رسولش را آزار مىدهند، خداوند در دنيا و آخرت آنان را لعنت مىكند، و براى آنان عذاب خوار كنندهاى آماده كرده است. و كسانى كه مردان و زنان با ايمان را بدون آن كه كارى كرده باشند آزار مىدهند بدون شكّ بهتان و گناه روشنى را بر دوش كشيدهاند. اى پيامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: روسرىهاى بلند بر خود بيفكنند، اين (عمل) مناسبتر است، تا (به عفّت و پاكدامنى) شناخته شوند و مورد آزار قرار نگيرند، و خداوند آمرزنده مهربان است. اگر منافقان و كسانى كه در دلهايشان بيمارى است و آنان كه در مدينه شايعه پراكنى مىكنند (از كارشان) دست بر ندارند، حتماً تو را بر ضّد آنان مىشورانيم، آنگاه جز مدّت كوتاهى نمىتوانند در كنار تو در اين شهر بمانند. آنان لعنت شدگانند، هر كجا يافت شوند بايد دستگير شده و به سختى كشته شوند. اين سنّت خداوند دربارهى كسانى است كه پيش از اين بودهاند (و اين فتنه انگيزىها و دلهرهها را در جامعه به وجود مىآوردند) و هرگز براى سنّت خداوند تغييرى نخواهى يافت.
شريعتي: يادي کنيم از همه بزرگان و اساتيد و علما، آنهايي که به ما کمک کردند تا نسبت به مقام اميرالمؤمنين و فضايل اهلبيت معرفت پيدا کنيم. از همه پدر و مادرهايي که دست ما را در دست اميرالمؤمنين گذاشتند و ما را در اين راه همراهي کردند. انشاءالله روحشان شاد باشد و مهمان سفره اميرالمؤمنين باشند. اشاره قرآني را بفرماييد.
حاج آقاي سعيدي: «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِيماً» خدا و ملائکه بر محمد و آل او صلوات ميفرستند. صلوات را بر ما آموزش دادند. دقيقاً اين در آموزش صلواتي که از فريقين به ما رسيده، اين مسأله درج شده است. دعايي است که رد نميشود. اول قنوت و آخر قنوت صلوات بفرستيد. خدا دو دعا را مستجاب ميکند و حياء ميکند از اينکه دعايي که بين اينها هست استجابت نکند. در صحيفه سجاديه در بعضي دعاها بيش از ده بار صلوات تکرار شده است. دعاهاي ما را به استجابت نزديک ميکند، دلهاي ما را آرام و شيطان را دور ميکند. يقين را بالا ميبرد، رأي و شک را از بين ميبرد. انشاءالله خدا قسمت کند اين الفاظ ذکر مدام ما باشد. خدا پيغمبر را دوست دارد، اگر او را ياد کردي خدا يادت ميکند. اگر براي پيامبر دعا کردي، پيامبر هم هواي تو را دارد و دعايت ميکند.
شريعتي: کتابي که معرفي ميکنم، نويسندهاش جرج جرداق مسيحي است. کتابي به نام «امام علي صداي عدالت انساني»، امام علي در کلام ديگران و خواندن فضايل حضرت لذت ديگري دارد وقتي آنها به عظمت حضرت اعتراف ميکنند. آقاي خسروشاهي اين کتاب را توضيح دادند و ترجمه کردند. براي تهيه کتاب به 20000303 پيامک بزنيد و دوستان من، شما را راهنمايي خواهند کرد.
حاج آقاي سعيدي: آقا بزرگ تهراني در مورد مير حامد هندي(ره) که اين هفته از ايشان ياد خواهيم کرد، فرموده بودند: در سدههاي اخير کسي را نميشناسم که در اين راه مانند ايشان جهاد کرده باشد. يک کتاب در مورد رد بر شيعه در هند نوشته شد، تحفه اثني عشريه نوشتند و خلي باعث انحراف شد. ايشان اينقدر در کتاب عبقات الانوار قشنگ پاسخ داد که اصلاً آن کتاب به حاشيه رفت. حاکم وقت پولي داده بود و گفته بود: جواب کتاب را هم بنويسيد که اين مشهور نشود و پاسخ کتاب ما نباشد. علماء پاسخ داده بودند که چطور رديّه بنويسيم؟ اين کتاب همه از سندهاي ما استفاده کرده و بايد بر خودمان رديّه بنويسيم. هرکس با اميرالمؤمنين در بيافتد ضايع ميشود. «شمشير آخته» عبارتي است که مرحوم علامه اميني در مورد ايشان دارد. شمشير آخته خدا بر سر دشمنان حق! علامه اميني آدم دقيقي است. ايشان زندگيشان را روي اين قضيه گذاشتند. عزت دنيايي چيزي نيست. بايد آن دنيا ديد خداوند چه کساني را عزيز خواهد کرد.
پيامبر در فراز آخر اين خطبه فرمودند: وقتي حضرت حجت بيايد، آنوقت آرزوي تمام انبياي الهي محقق ميشود. آن عدل و قسطي که همه آدمها منتظر بودند، با ظهور حضرت حجت اتفاق ميافتد و دلهاي همه شاد ميشود. همه آنهايي که منتظرش بودند انتظارشان پايان مييابد. خيلي دلتنگ هستيم. ما که اينقدر دلمان براي ولايت حضرت علي تنگ شده، مهدي فاطمه را ببينيم. ببينيم وقتي که دست به خانه کعبه ميگذارد و ميگويد: من بقية الله هستم، من کسي هستم که آمدم انتقام شهادت حضرت صديقه را بگيرم. من کسي هستم که «يا لثارات الحسين» ميگويم. انتقام همه ظلمهايي که در تاريخ شده است را بگيرد. خدايا به برکت روز عيد غدير ما را از سربازان و محبين حضرت قرار بده. انقلاب ما را به انقلاب حضرت حجت متصل بفرما. آني و کمتر از آني ما را از ياد اهلبيت غافل نکن. خدايا به عشق علي توفيق بده زندگي ما در رکاب و خدمت حضرات اهلبيت(ع) باشد.
شريعتي: مينويسم که شب تار سحر ميگردد *** يک نفر مانده از اين قوم که برميگردد
«والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمدٍ و آله الطاهرين»