اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

97-05-31-حجت الاسلام والمسلمين سعيدي – آرامش در زندگي بر مبناي کتاب چهل حديث امام خميني(ره)

معرفی برنامه


برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: آرامش در زندگي بر مبناي کتاب چهل حديث امام خميني(ره)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين سعيدي
تاريخ پخش: 31-05-97
بسم الله الرحمن الرحيم. اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
شريعتي: سلام مي‌کنم به همه بيننده‌ها و شنونده‌هاي نازنين‌مان، عيدتان مبارک باشد. عيد قربان، عيد طاعت و بندگي گواراي وجودتان باشد. انشاءالله به برکت اين روز بهترين‌ها براي شما رقم بخورد. حج حاجيان ما انشاءالله مقبول واقع شود و ما را هم دعا بکنند. انشاءالله خداوند توفيق حج بيت الله الحرام را به فرد فرد ما روزي و نصيب کند. انشاءالله هرچه شادي و آرامش است نصيب شما شود. حاج آقاي سعيدي سلام عليکم و رحمة الله. خيلي خوش آمديد. عيد بر شما مبارک باشد.
حاج آقاي سعيدي: سلام عليکم و رحمة الله، بنده هم خدمت شما و همه بينندگان عزيز عرض سلام دارم. انشاءالله توفيق بندگي و عبادت خداوند را در همه احوال زندگي داشته باشيم. اين عيد را تبريک مي‌گويم. انشاءالله خداوند براي ما برکت قرار بدهد و عيدي ما را ظهور حضرت حجت قرار بدهد.
شريعتي: بحث ما در هفته‌هاي گذشته خيلي مورد استقبال دوستان قرار گرفت. در مورد آرامش صحبت مي‌کنيم. تأکيد کرديم که «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» با ياد خدا دلهاي ما آرام مي‌گيرد. در مورد اقسام ذکر هم صحبت کردند، امروز هم قرار هست ادامه فرمايشات ايشان را بشنويم.
حاج آقاي سعيدي: «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» (رعد/28) روايتي را از اميرالمؤمنين(ع) عرض کرديم که حضرت ذکر را در عمل دانستند، اينکه من حلال و حرام خدا را رعايت کنم. اما هر موقع من آرامش در ذهنم مي‌آيد، مخالف آن مثل تشويش و به هم ريختگي در ذهنم مي‌آيد. علمايي که مي‌خواهند چيزي را تعريف کنند، مي‌گويند: اگر شما مي‌خواهي چيزي را بشناسي به ضد آن بشناس، «تعرف‏ الاشياء باضدادها» اين تشويش و به هم ريختگي خاطر از کجا مي‌آيد. من اگر جلوي اينها را بگيرم، آرامش ايجاد مي‌شود. اولين مطلبي که بزرگان ديني ما، حضرات اهل‌بيت و قرآن به آن اشاره دارد، علماي اخلاق در کتاب‌هايشان گفتند و متفق القول هستند، منشاء ورودي تشويش را نفس مي‌دانند. «لأمارة بالسوء» هميشه امر کننده به بدي‌هاست. در تفاسير به أماره دو نوع لازمه معنا گفتند، يکي اينکه «لأمارة بالسوء» يعني هميشه به بدي‌ها امر مي‌کند. يکي اينکه شدت دارد، يعني هميشه و خيلي زياد به بدي‌ها امر مي‌کند. فطرت ما با بدي‌ها سازگار نيست. لذا تشويش داريم. آدم يک غذايي مي‌خورد و مي‌گويد: به بدنم نمي‌سازد. حالم بد شد. ما با بدي‌ها سازگار نيستيم. فطرت ما، فطرت الله است. آن چيزي است که خدا قرار داده است. البته خداوند ما را در اين دنيا تنها رها نکرده است. اهل‌بيت(ع)، قرآن کريم، «هُدىً‏ لِلنَّاس‏» هستند. آمده مي‌گويد: من به تو برمي‌گردانم. ولي تو به حرف گوش بده، اين نسخه را استفاده کن، صبر داشته باش، به حرف‌هاي نفس گوش نده من تو را آرام مي‌کنم و در اين دنيا خوشبخت مي‌کنم. فوز عظيم به تو مي‌دهم. آن کسي که تقوا داشته باشد، خدا برايش راه حل قرار مي‌دهد. محل خروج از مشکلات قرار مي‌دهد.
هفته گذشته روايتي را خوانديم، روايت اول چهل حديث حضرت امام هست. اگر دوستان مي‌خواهند ذيل اين قضيه بيشتر مطالعه داشته باشند، يک منبع خوب همين است. روايت اول عرض کرديم که حضرت گروهي را براي جنگ فرستاده بودند، برگشتند. حضرت گفتند: چقدر خوب کرديد در جنگ بوديد. اما جهاد اکبر، چه خوب است شما جهاد اصغر انجام داديد ولي جهاد اکبر. آنها سؤال کردند و حضرت پاسخ دادند: جهاد اکبر جهاد با نفس است. در حالي که معمولاً تصوير ذهني افراد از جهاد خونريزي و شمشير است. ولي حضرت مي‌فرمايد: جهاد اصغر جهاد کوچک است و جهاد اکبر با نفس است. خيلي از افراد را ديديم در بسياري از جنگ‌ها موفق بودند ولي در جنگيدن با نفس نتوانسته پيروز شود. پيامبر اکرم آمدند ديدند چند جوان دارند با همديگر مسابقه قدرت مي‌دهند. آمدند به حضرت گفتند: ببينيد کداميک از ما قوي‌تر هستيم. قدرت بيشتري داريم؟ حضرت فرمودند: کسي که مي‌تواند با نفسش مبارزه کند. لذا آدم‌هايي را مي‌بينيم قوي هيکل هستند اما در مقابل نفس اينقدر ضعيف هستند و راحت زمين مي‌خورند. نفسش مي‌گويد: عصباني شو، اينجا خداي نکرده حرف بدي بزند، اينقدر راحت انجام مي‌دهد. چنان شکست نفسش را خورد که نفسش اميرش شد. نگاه مي‌کني يک بدن چالاک و يک جسم عالي در خدمت يک نفسي که دارد از آدم سواري مي‌گيرد. بنا داريم انشاءالله جلوي اين نفس را بگيريم. آرام باش، من سوار تو هستم! مي‌خواهم آنطور که من مي‌گويم بروي. آنطور که خدا دوست دارد بروي. نه آنطور که خودت دوست داري.
امام(ره) در کتابشان قدم اول را مسأله تفکر مي‌دانند. ايشان مي‌گويد: يک لحظه فکر کردن به اينکه خدايي که مرا آفريده براي همين دنيا آفريده، من به حيوانات که نگاه مي‌کنم خيلي از من قوي‌تر هستند. در بويايي، در شنوايي، خيلي امتياز دارند. پس خدايا چرا اشرف مخلوقات ما هستيم؟ «تبارک الله احسن الخالقين» به ما مي‌خورد؟ يا نه من فرق مي‌کنم، انسان است، نوعش فرق مي‌کند. خدا يک مفهوم بالاتر و زيباتري خلق کرده که گفت: «إِنِّي‏ أَعْلَمُ‏ ما لا تَعْلَمُون‏» (بقره/30) اين مثل خلق‌هاي ديگر نيست. من خدا يک چيزي مي‌دانم که شما ملائکه هم نمي‌دانيد. ما مخلوق خاص خدا هستيم که يک فرق‌هاي ويژه داريم. اگر خدا براي من تکليف گذاشته و براي حيوانات نگذاشته به صورت ظاهر يعني من يک امتيازاتي دارم، يک فهم و درکي دارم، يک ظرفيت وجودي و بالا رفتني دارم که مي‌توانم از ملائکه بالاتر بروم. «ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّى‏» (نجم/8) يک اتفاقاتي مي‌افتد، من آدم هستم. اصلاً ارزش ندارد و شأن من نيست بخواهم در مرحله حيواني خودم را تنزل بدهم. شيطان چه مي‌کند «بَلْ سَوَّلَتْ‏ لَكُمْ‏ أَنْفُسُكُم‏» (يوسف/18) آنجا که برادرهاي يوسف(ع) پيراهن خوني را نزد پدر آوردند. پدر گرگ او را دريد. شما دروغ مي‌گوييد و يک امر زشتي را زيبا جلوه مي‌دهيد. چه کسي اين کار را مي‌کند؟ نفس شما، دارد يک کار زشتي را زيبا جلوه مي‌دهد. کار زشت شما حسادت کردن به برادرتان بود. کار زشت شما اين بود که خواستيد او را از بين ببريد تا خودتان بالا برويد. اما توجيه مي‌کنيد که ما مي‌خواهيم کمک پدر باشيم و بعداً توبه مي‌کنيم و قصه‌ي حضرت يوسف(ع). نفس اين بلاها را سر آدم مي‌آورد. شيطان و نفس کنار همديگر يک ترکيب وحشتناک پيش مي‌آيد. يک آدمي که مست لا يعقل است، چاقو هم دستش بدهيم. بستر و برندگي چاقو هردو با همديگر جمع شود، خيلي وحشتناک مي‌شود.
حضرت امام مرحله اول را بحث تفکر مي‌گويند. اين تفکر زاييده‌اش شکر است. اگر فکر کرديم خدايي که اين همه به من نعمت داده است. آقاي مجتهدي که خدا رحمتشان کند، دست‌هايش را بالا مي‌آورد و مي‌فرمود: مي‌خواهي بداني خدا چقدر نعمت به تو داده است؟ دهان و بيني‌ات را يک لحظه نگهدار، آنوقت مي‌بيني شکر يعني چه. همين هوايي که اطراف ماست و ما نفس مي‌کشيم. اينها همه لطف خداست و قابل شمارش نيست. بدانم که هرکدام از اين نعمت‌ها شکر نياز دارد. يک بحثي داريم شکر بر شکر، همين که من توفيق پيدا کردم شکر خدا را بکنم خودش شکر دارد. نتيجه تفکر، من فکر کنم چه کسي هستم. در محضر چه کسي هستم. عالم محضر خداست.
حضرت امام مي‌فرمايند: مرحله بعد عزم است. من مي‌خواهم تصميم بگيرم حرام انجام ندهم. مي‌خواهم به واجبات تقيد پيدا کنم و عزم داشته باشم. سه مرحله حضرت امام مي‌شمارند، مسأله اول مسأله مشارطه است. حضرت امام دستورالعمل مي‌دهند. ايشان مي‌فرمايد: هرچيزي را خواستي انجام بدهي در اندازه يک روزه انجام بده. همان روزي که تصميم گرفتي من از فردا مشارطه مي‌کنم. شرط مي‌کنم بين خودم و خدا، خدايا من فردا صبح تا شب با خودم عهد مي‌کنم که هيچ خطايي نکنم و به ياد تو باشم. از گناه اجتناب کنم. واجبات را انجام دهم و آدم خوبي باشم. دوم مراقبه است. من مراقبت مي‌کنم از خودم از همين صبح که بيدار شدم تا شب، در هر کاري حواسم را جمع کنم.
يکوقت ديديد با همديگر جناق مرغ را مي‌شکنند. مي‌گويند: يادم تو را فراموش! دائم بايد حواست جمع باشد وگرنه شيطان يک جا کار دستت مي‌دهد. دائم بايد بگويي: ياد. دائم بايد بگويي: بسم الله الرحمن الرحيم. هرکاري کردي بگو: بسم الله الرحمن الرحيم، در بعضي کارها نمي‌تواني بسم الله بگويي، مي‌خواهم غيبت کنم، بسم الله الرحمن الرحيم! بسم الله با غيبت جور نيست. ياد خدا اين اثرات را دارد. هي با خودت ياد خدا را تکرار کن. کاسبي کني، جنس بفروشي، بسم الله الرحمن الرحيم! ديگر نمي‌تواند گران بفروشي، احتکار کني و خطا کني. ياد خدا حواست را جمع مي‌کند. امام عسکري(ع) فرمود: «ليس منا من ليس له المراقبة» اصلاً جزء شيعيان ما نيست. ما قبولش نداريم، کسي که از خودش مراقبت نمي‌کند. سوم محاسبه است، حالا شب شده مي‌خواهي با خودت جمع بندي کني. محاسبه مي‌کنم مي‌بينم اي داد بي داد در محاسبه خطاهايي داشتم. در طول روز فلانجا حواسم پرت شد. غفلت مرا گرفت اينجا گول خوردم. محاسبه مي‌کنم کجا بود گول خوردم. آنجايي بود که در کاسبي يکوقت ديدم طرف حواسش نيست گران فروختم. آنجايي بود که صحبت شد و من فهميدم پشت سر فلاني اين را گفتم. يکسري جمع‌بندي مي‌کنم، دو سه شب مي‌گذرد، نگاه مي‌کنم فراواني است و داريم آماري بحث مي‌کنيم. فراواني گناه من در زمينه چشم است، در زمينه زبان است. مي‌فهمم کجا بايد بيشتر مراقبت کنم. نقطه ضعفت را بدست آوري. ده تا فيلم کشتي از يک نفر مي‌بينم، در اين ده تا هرجا پايش را گرفتند، اين آدم زمين خورده است. اين آدم پايش ضعيف است و مي‌تواني زمينش بزني!
مي‌خواهي يک تابلو روي ديوار نصب کني. ديگران هم مي‌توانند راهنمايي کنند. خودت اول نگاه مي‌کني متر مي‌گيري، جاي خودش نصب مي‌کني. گاهي هم بايد يک نفر آن طرف بايستد و بگويد: اين طرف‌تر بيا، حالا خوب است. شما از همه بيشتر به تابلو نزديک هستي، يک نفر هم از بيرون نگاهت مي‌کند. محاسبه اين است، من از خودم بيرون مي‌آيم و از بيرون به خودم نگاه مي‌کنم. نفسم را کنار مي‌گذارم و مي‌گويم: از اول صبح تا الآن چه کار کردي؟ از خودم بيرون مي‌آيم و به مشق‌هايم نگاه مي‌کنم. به نظر خودم همه مسأله‌ها را درست حل کردم اما حالا که بيرون آمدم، حل المسائلي به نام شرع جلوي دستم است. نگاه مي‌کنم آيا اين عمل الف منطبق بود يا نه؟ لذا من ورقه خودم را مي‌توانم صحيح کنم. حضرت امام کلمه شرع را به همين واسطه مي‌گويند. آيا عمل تو مي‌خواند؟ من دلم پاک بود، غيبت کردي و عملت نمي‌خواند. به دل پاک تو صدمه زد. دل پاکت را آلوده کرد. لذا اولين مراحلي که حضرت امام در اينجا مي‌شمارند، يکي ظواهر رعايت است. زبانم را رعايت کنم، چشم‌هايم را رعايت کنم، ظاهرم را رعايت کنم که منطبق با خط‌کش شرع باشد يا نباشد. اگر خط‌کش نداشته باشم، خودم ميل و ملاک باشم مثل اين است که بخواهم با کش، متر درست کنم. اين به دلم چسبيد، ملاک قبولي نماز به دل چسبيدن است يا نه بايد بر شرع منطبق باشد. وضو داشته باش، نماز مي‌خواني اين قاعده‌ها را داشته باشد. پس يک خط‌کش واقعي به نام شرع دارم. اگر لازم نبود خدا نمي‌گذاشت، لذا حضرت امام مي‌فرمايد: بعضي از توهمات راجع به مسأله‌هاي اصلاح نفس اين است که افراد به جايي که مي‌رسند يک سعي و تلاشي که مي‌کنند خودشان را از شرع جدا مي‌دانند. اين شرع براي دون پايه‌هاست، براي اينهايي است که مي‌خواهند برسند. يک سؤال اينکه اميرالمؤمنين رسيده بود يا نه؟ حضرت را سر نماز شهيد کردند و تا آخرين لحظه به نماز پايبند بود. اگر او ساربان است، نفر اول است، اقتدا به او هم ملاک است. بدانيم که نفس ما دست از سر ما برنمي‌دارد. بعضي موقع‌ها کم زور مي‌شود.
اميرالمؤمنين در خطبه متقين مي‌فرمايد: وقتي مي‌خواهند از دست نفس فرار کنند، خودشان را فدا مي‌کنند. يکوقت من مي‌گويم: دستبند من بسته شده که مي‌خواهند مرا ببرند بکشند. من يک جايي اين دست را قطع مي‌کنم جانم نجات پيدا مي‌کند. نفس را سر مي‌برند که جانشان آزاد شود. معناي حرف علي(ع) اين است که آزادي به جز با فداي نفس امکان ندارد. هرچه قدرت دنيايي بيشتر کسب کني بدبخت‌تر مي‌شوي. فکر کنيد ظالمي پولدارتر شود. قدرتمندتر بشود. هرکدام از اينهايي که ما مي‌گوييم: چقدر جالب، ما از خدا به عنوان نعمت مي‌خواهيم براي او نقمت مي‌شود و باعث بدبختي بيشتر مي‌شود. تا حالا شده نسبت به ظالمي که به ما ظلم مي‌کند، بگوييم: خدايا به او نعمت بيشتري بده؟ او بيشتر ظلم مي‌کند. ما گرفتار نفس هستيم و اهل‌بيت راهکار دادند. انشاءالله در همان اندازه که حضرت امام گفتند، اين اعياد و اين موقعيت‌ها را عهدبندي کنيم. من نمي‌خواهم اين خطا را بکنم.
يکي از عزيزان مي‌گفت: در دبيرستان بودم. يکي از اساتيد گفت: سعي کنيد يک هفته دائم الوضو باشيد، يک هفته تا الآن کشيده، مويي سفيي کرده، پس مي‌شود. شيطان کاري مي‌کند و مي‌گويد: تو اهل اين حرف‌ها نيستي. از تو برنمي‌آيد. تو اهل فلان گناه و خطا هستي. در بعد محاسبت يک اتفاقي مي‌افتد، نفس به او سخت گرفته، اذيت شده، سريع شروع به اذيت کردن مي‌کند. بعد از محاسبه مي‌گويد: ديدي سه تا خطا کردي؟ شرط هم کردي، مشارطه داشتي، مراقبه هم داشتي، ببين خطا کردي، ولش کن. لذا خداوند عالم براي اين لحظه آدم راهکار گذاشته و مي‌گويد: محاسبه کردي، سه خطا کردي، از هر سه تا توبه کن، من مي‌پذيرم. توبه کن و بگو: الهي العفو! روزي ده خطا انجام مي‌دادم، جلوي هفت خطا را گرفتم. اين سه مورد هم شيطان و نفس مي‌گويند، تو درست شدني نيستي. ببين اين خطا را هنوز هم انجام مي‌دهي! از همان هم توبه کن، مشارطه فردا، بگو: خدايا شکرت که از اين هفت خطا نگه داشتم. اين سه تا را هم توبه مي‌کنم. توبه دو تا بال دارد. پشيماني از گذشته، قول دادن نسبت به آينده. خدايا نمي‌خواهم خطا کنم. فردا پيش آمد مي‌بيني، نه تا از بين رفته، يکي مانده و دوباره خطا، دوباره نفس مي‌آيد. اين يکي را نمي‌توانم رها کنم. بگو: نه، همين يکي را هم مي‌تواني رها کني. مگر دو تا قبلي را نمي‌گفت نمي‌توانم؟ نفس دائم بازي مي‌کند. بدترين دشمن‌ها نفس ماست. وقتي در موقعيتي قرار بگيريم، بعد از جريان محاسبه نگاه مي‌‌کنيم خدايا! خطر يک مقداري رفع شده است. ولي هنوز نفس هست، هي مي‌گويد: اين يک خطا را کردي. اين يک اشتباه را کردي. ديگر اين را پرانتز بگذار. نه! اين را هم نمي‌خواهم. خداوند به قول حضرت امام براي ما تکليف «ما لا يطاق» براي ما نکرده است. يعني چيزي که طاقت نداريم. خدا به ما نمي‌توانيم نگفته است. هرچه خدا گفته توانايي داشتيم. هرچه خدا گفته حکمت خداست. اينکه مي‌گويم به نفع تو است. از عبادات ما چيزي به خدا اضافه نمي‌شود، چيزي هم کم نمي‌شود.
پس بعد از محاسبه حواسمان باشد از گذشته توبه کنيم و دوم اينکه عزم براي فردا و آينده داشته باشيم. اگر اين مجموعه را داشتيم، قدم‌هاي خوبي پيش مي‌رويم. اما هرچه گوهر در دست شما تبلور بيشتري داشته باشد و زيباتر باشد، شيطان و نفس طمعش در آن بيشتر است. يعني ابتلائات سنگين‌تر مي‌شود. حالا سراغت مي‌آيد، سراغ کسي که گردو در دستش است، چه دزدي مي‌آيد؟ يکي الماس دستش است. دزد خودش را مي‌کشد اين الماس را بگيرد. ما به لطف خدا ولايت اميرالمؤمنين را داريم. کم الماسي نيست! حواسمان باشد مي‌خواهند اين را بگيرند. اهل‌بيت به ما گفتند: چيزي که شما را از ما دور مي‌کند و بين ما فاصله مي‌اندازد، محبت شما را از ما     کم مي‌کند، گناه است. ما محبتمان نسبت به امام زمانمان کم مي‌شود. گناه و بي ادبي در مقابل خداوند که همان حرام‌ها باشد، اين اثر را دارد. حواسمان باشد حالا که اين الماس ولايت اميرالمؤمنين را داريم بي خودي خرج نکنيم.
شريعتي:
ما کشته نفسيم بسا وقت که برآيد *** از ما به قيامت که چرا نفس نکشتيم
يعني يک روزي مي‌رسد منتهي خيلي کار سختي است.
حاج آقاي سعيدي: اما اگر نشدني بود خدا مي‌گفت: با نفستان کاري نشد.
شريعتي: يعني وقتي مناجات شاکين امام سجاد(ع) را مطالعه مي‌کني که از نفس شکايت مي‌کني، تازه مي‌فهمي چه دشمن عجيب و غريبي داري و هميشه همراهت است.
حاج آقاي سعيدي: سختي را قبول دارم. اما بهشت را به بها دهند نه به بهانه. قرارمان اين نيست که به سادگي باشد. ابتلائات حضرت ابراهيم(ع)، ذبح فرزند و يک چنين امتحاني، حضرت پيروز بيرون مي‌آيند. ابتلائات حضرت موسي، ابتلائات تمام اهل‌بيت، هيچ بنده‌اي از امتحان‌هاي الهي ساده رها نمي‌شود. يک قدم برداري خدا ده قدم جلو مي‌آيد. مي‌خواهيم يک کاسبي کنيم که تومني ده تومان سود دارد. «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ‏ عَشْرُ أَمْثالِها» (انعام/160) کاسبي با خدا اينطور است. وقتي سود کاسبي مي‌آيد چقدر شيرين است. حضرت علي اکبر(ع) در لحظات آخر به أباعبدالله عرضه مي‌دارد: آنطور که با من عهد کردي، جدم رسول الله آمده کاسه آب گوارا را براي من آورده، اما مي‌گويد: حسين براي تو هم يکي آماده کرديم. اگر آدم بداند از دست رسول الله مي‌گيرد، اگر بداند پيامبر اکرم فرمود: «اللهم انصر من‏ نصره‏ و اخذل من خذله‏» ما داريم اميرالمؤمنين(ع) مي‌فرمايد: کمک من بکنيد با ورع و تقوا و عفت‌تان، اگر ما اينطور جلو رفتيم و کمک اميرالمؤمنين کرديم، منتظر حوض کوثر بايد باشيم. شيريني آن را تصوير کنيم، خار مغيلان براي آدم ساده مي‌شود. قدم زدن در آن، به ياد ليلي بودن تمام اذهان ما را مجنون خواهد کرد و مجنون از درد دنيا جز شيريني چيزي نمي‌بيند «ما رأيت الا جميلا».
شريعتي: من خيلي سال پيش با کتاب چهل حديث امام خميني آشنا شدم. روايات بسيار خوبي را حضرت امام انتخاب کردند و شرح دادند. اين روايات براي امروز ما مفيد است و مي‌تواند مسير زندگي ما را تغيير بدهد. شايد مقداري بعضي فرازهايش سنگين باشد، ولي عمدتاً اخلاقي است و براي خيلي‌ها مورد استفاده است. خليي نکات خوبي را شنيدم. انشاءالله با غلبه بر نفسمان و شيطان از پريشاني و تشويش و آشوب رهايي پيدا کنيم و آرامش مهمان دل و جان ما باشد. خيلي‌ها امروز قرباني کردند و در طرح ما مشارکت کردند و دل خيلي‌ها را شاد کردند. انشاءالله خدا به تمام اينها جزاي خير بدهد. امروز صفحه 419 قرآن کريم، آيات 7 تا 15 سوره مبارکه احزاب را تلاوت خواهيم کرد.
«وَ إِذْ أَخَذْنا مِنَ النَّبِيِّينَ مِيثاقَهُمْ وَ مِنْكَ وَ مِنْ نُوحٍ وَ إِبْراهِيمَ وَ مُوسى‏ وَ عِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ وَ أَخَذْنا مِنْهُمْ مِيثاقاً غَلِيظاً «7» لِيَسْئَلَ الصَّادِقِينَ عَنْ صِدْقِهِمْ وَ أَعَدَّ لِلْكافِرِينَ عَذاباً أَلِيماً «8» يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ جاءَتْكُمْ جُنُودٌ فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ رِيحاً وَ جُنُوداً لَمْ تَرَوْها وَ كانَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيراً «9» إِذْ جاؤُكُمْ مِنْ فَوْقِكُمْ وَ مِنْ أَسْفَلَ مِنْكُمْ وَ إِذْ زاغَتِ الْأَبْصارُ وَ بَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَناجِرَ وَ تَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا «10» هُنالِكَ ابْتُلِيَ الْمُؤْمِنُونَ وَ زُلْزِلُوا زِلْزالًا شَدِيداً «11» وَ إِذْ يَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ إِلَّا غُرُوراً «12» وَ إِذْ قالَتْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ يا أَهْلَ يَثْرِبَ لا مُقامَ لَكُمْ فَارْجِعُوا وَ يَسْتَأْذِنُ فَرِيقٌ مِنْهُمُ النَّبِيَّ يَقُولُونَ إِنَّ بُيُوتَنا عَوْرَةٌ وَ ما هِيَ بِعَوْرَةٍ إِنْ يُرِيدُونَ إِلَّا فِراراً «13» وَ لَوْ دُخِلَتْ عَلَيْهِمْ مِنْ أَقْطارِها ثُمَّ سُئِلُوا الْفِتْنَةَ لَآتَوْها وَ ما تَلَبَّثُوا بِها إِلَّا يَسِيراً «14» وَ لَقَدْ كانُوا عاهَدُوا اللَّهَ مِنْ قَبْلُ لا يُوَلُّونَ الْأَدْبارَ وَ كانَ عَهْدُ اللَّهِ مَسْؤُلًا «15»
ترجمه: (و به ياد آور) هنگامى كه ما از پيامبران پيمان گرفتيم، و (همچنين) از تو واز نوح و ابراهيم و موسى‏ و عيسى‏ فرزند مريم، و از همه‏ى آنان پيمانى استوار گرفتيم (كه در اداى مسئوليّت و دعوت كوتاهى نكنند). (خداوند از پيامبران پيمان محكم گرفت) تا راستگويان را از صداقتشان (در ايمان و عمل صالح،) بازخواست كند؛ و براى كافران عذابى دردناك آماده كرده است. اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! نعمت خدا را بر خود به ياد آوريد، آن گاه كه (دشمنان شما در قالب) لشكريانى به سراغتان آمدند، ولى ما (براى دفاع از شما) تند بادى (سخت) و لشكريانى كه آنها را نمى‏ديديد بر آنان فرستاديم، (و بدين وسيله دشمنان را قلع و قمع كرديم)، و خداوند به آنچه انجام مى‏دهيد بيناست. آن گاه كه دشمنان از بالا و پايين (شهر) شما به سراغتان آمدند (و مدينه را محاصره كردند)، و آن گاه كه چشم‏ها (از ترس) خيره شده بود و جان‏ها به حنجره‏ها رسيده بود، و به خداوند گمان‏هاى (بدى) مى‏برديد. آن جا بود كه مؤمنان آزمايش شدند و به لرزه‏ى سختى دچار شدند. و آن گاه كه منافقان و كسانى كه در روحشان بيمارى (شكّ و ترديد) بود، گفتند: خدا و پيامبرش جز وعده‏هاى فريبنده به ما ندادند. و آن گاه كه گروهى از آنان گفتند: اى مردم مدينه! (در صحنه جنگ) براى شما جاى ماندن نيست، پس برگرديد. و گروهى از آنان از پيامبر اجازه (بازگشت) مى‏خواستند (و) مى‏گفتند: همانا خانه‏هاى ما بى حفاظ است. در حالى كه بى حفاظ نبود و آنان جز فرار (از جنگ) قصد ديگرى نداشتند. و (آن منافقان و بيمار دلان چنان بودند كه) اگر (دشمنان) از اطراف مدينه بر آنان وارد مى‏شدند و از آنان تقاضاى فتنه‏گرى مى‏كردند، به سرعت مى‏پذيرفتند، و جز مدّت كمى درنگ نمى‏كردند. در حالى كه آنان پيش از اين با خداوند پيمان بسته بودند كه (به دشمن) پشت نكنند؛ و پيمان الهى بازخواست شدنى است.    
شريعتي: «اللهم ارزقنا حج بيتک الحرام في عامي هذا و في کل عام» انشاءالله زيارت خانه خدا قسمت همه شود. اشاره قرآني را بفرماييد.
حاج آقاي سعيدي: «وَ تَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا» ظن به خدا، اينکه بعضي به خدا ظن بدي دارند. بعضي حسن ظن دارند. در روايت مي‌فرمايد: خداوند با بنده‌هايش همانطور رفتار مي‌کند که نسبت به آن گمان دارند، اگر اينطور بگويند که خدا اينجا مي‌رساند. در مسائل مالي خدا مي‌رساند. به خدا حسن ظن دارند، خدا هم با آنها همينطور رفتار مي‌کند. اما اگر سوء ظن دارند، بدبين هستند، از پيامبر(ص) روايت داريم «تفعلوا بالخير تجدوه» تفعل به خير داشته باشيد و بگوييد: انشاءالله خوب است، انشاءالله اينطور مي‌شود. وقتي کسي خوابش را براي شما تعريف کرد، بگوييد: انشاءالله خير است. بعد اتفاق مي‌افتد، «تجدوه» آن خير را مي‌يابيد. گمان خوب زدن، تنها جايي که حُسن دارد سوء ظن، سوء ظن نسبت به نفس است. حضرت مي‌گويد: به همه حسن ظن داشته باش اما به خودت بدبين باش. آدمي که به خودش حسن ظن دارد و به ديگران سوء ظن دارد، اين آدم نمي‌تواند از تجربه خودش استفاده کند، چون خودش را دوست دارد. اگر اشکالي پيش بيايد مي‌گويد: فلاني مقصر است. به او مي‌گويند: اشتباه کردي اين کار را کردي، مي‌گويد: شما نمي‌داني. اينطور شد. باز حبّ نفس است، نه خودش پيشرفت مي‌کند نه ديگران.
شريعتي: براي تهيه کتاب چهل حديث حضرت امام به 20000303 پيامک ارسال کنيد، دوستان ما شما را راهنمايي خواهند کرد. از مرحوم آيت الله سيد محمد تقي خوانساري براي ما بگوييد.
حاج آقاي سعيدي: از اينها حرف زدن اذهان آدم را شيرين مي‌کند. اسم اينها را آوردن، کلام اينها را گفتن پاکي نياز دارد. ايشان فوق العاده بودند. مرحوم آيت الله مجتهدي خاطره‌اي نقل مي‌کردند، من از زبان ايشان شنيدم. فرمودند: با آقاي خوانساري قبل از خواندن نماز باران گفته بودند: اگر نماز خوانديم و باران نيامد، خيلي بد مي‌شود. ايشان گفته بود: اتفاقاً بد نيست باران نيايد و براي نفس هم خوب است. از مرحوم محدث قمي نقل شده که يکوقت داشت نماز مي‌خواند، يک نفر پشت سرش گفت: يا الله، يا الله، ديد فاصله خيلي دور است. ايشان رفت و گفت: اوه، يعني اين همه جمعيت پشت سر من مي‌ايستند؟ بايد نفس را زمين بزني و ضربه فني کني. جهاد يعني همين، در جهاد زنگ تفريح نداريم.
شريعتي: روزهاي چهارشنبه قرار هست بيشتر با کتاب چهل حديث محشور باشيم و از کلام حضرت امام بيشتر بشنويم. بخشي از اين کتاب را براي شما بخوانم. «فصل در بيان ضبط خيال است. بدان که اول شرط از براي مجاهد در اين مقام و مقامات ديگر که مي‌تواند منشأ غلبه بر شيطان و جنودش شود حفظ طائر خيال است چون اين خيال مرغي است بس پرواز کن    که در هر آني به شاخي خود را مي‌آويزد و اين موجب بسي از بدبختي‌هاست و خيال يکي از دستاويز‌هاي شيطان است که انسان را به واسطه آن بيچاره کرده و به شقاوت دعوت مي‌کند.»
حاج آقاي سعيدي: خدا رحمت کند مرحوم آقا مجتبي تهراني مي‌فرمودند: هر خطايي بخواهد رخ بدهد اول بايد در ذهن تصوير شود. بايد کنترلش کني، وگرنه اينجا بخواهي رهايي پيدا کني يک جاي ديگر تو را گرفتار مي‌کند. از خدا بخواهيم از کتاب‌هايي که از بزرگان مانده خوب استفاده کنيم. به ما گفتند: ره از آن رو که رهروان رفتند! اينها کساني بودند که مبارزه کردند و در مبارزه پيروز شدند. مي‌شود پيروز شد، تمام أماره بودن نفس را مي‌شود شکست داد. از امام زمان بخواهيم که آقاجان ما از تو غافل هستيم و تو از ما غافل نيستي. براي تربيت ما دعا کن، براي اينکه از خطاهايمان دست برداريم. از اينکه آلودگي‌هاي نفس ما را متعفن بکند، به تو پناه مي‌بريم. يکطوري باشد ما زينت شما باشيم. طوري باشد وقتي ما را نگاه مي‌کنند بگويند: اين شيعه است. وقتي پرونده ما بسته مي‌شود بنويسند «هذا شيعة علي بن ابي طالب» اينطور از دنيا رفت. آقاي مجتهدي مي‌گفت: پرونده بعضي دست امام زمان(عج) مي‌آيد، آقا بايد تا بکند و بگويد: بعداً رسيدگي مي‌کنم و آبروريزي است. پرونده‌هاي ما چنين نباشد. تلاشمان را بکنيم، آنها از توفيق و کمک کردن چيزي کم نمي‌گذارند، انشاءالله.
شريعتي: ديروز روز عرفه بود، امروز روز عيد قربان است «وَ فَدَيْناهُ‏ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ» (صافات/107) باز هم زيارت سيدالشهداء(ع). دعا بفرماييد و آمين بگوييم.
حاج آقاي سعيدي: خدايا تو را به آبروي علي(ع)، به آبروي صديقه طاهره آني و کمتر از آني ما را به نفس خودمان وا مگذار. فرج آقا امام زمان را نزديکتر بفرما و ما را از ياران و اعوان و انصارش قرار بده. رهبر عزيز ما را حفظ کن. مملکت و کشور ما را از تمام بلاهاي اقتصادي و امنيتي حفظ کن. شر بد خواهان اين مردم را به خودشان برگردان. خدايا ما دوستت داريم. طوري باشد با همين محبت خدا و اهل‌بيت از دنيا برويم.
شريعتي: لحظه مرگ چشم در راهم *** از تو حُسن ختام مي‌خواهم
«والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمدٍ و آله الطاهرين»

ارسال دیدگاه


ارسال

جهت مشاهده دیدگاه های کاربران کلیک نمایید

دیدگاه ها