حجت الاسلام والمسلمين انصاريان- شخصيت والاي اميرالمؤمنين امام علي(عليهالسلام)
برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: شخصيت والاي اميرالمؤمنين امام علي(عليهالسلام)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين انصاريان
تاريخ پخش: 29-12-97
شريعتي: بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
يا علي گفتم همه درها به رويم باز شد *** يا علي گفتم چه شيرين شعر من آغاز شد
يا اميرالمؤمنين مولاي عاشقها سلام *** شاه مردان، فاتح دلهاي عاشقها سلام
السلام اي در نگاهت موج و دريا بي قرار *** السلام اي در سکوتت کوه و صحرا بي قرار
خوشههاي سبز تاکستان سلامت ميکنند *** باز کن در ساقيا مستان سلامت ميکنند
در چرا، ديوارهاي کعبه را ديوانه کن *** خانه را هم مثل نامت، مثل صاحبخانه کن
جبرئيل آورده بود آياتي از قرآن ولي *** مانده تا قرآن چشمت را تو وا کردي علي
باز کن درهاي دل را حضرت مشکلگشا *** عاشقان را مست کن با آن جمال دلگشا
يا علي گفتم، دلم دستم زبانم جان گرفت *** يا علي گفتم چه شيرين شعر من پايان گرفت
«الحمدلله الذي جعلنا من المتمسکين بولاية اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب» سلام ميکنم به شما هموطنان عزيزم، بينندههاي خوب و گرانقدر و شنوندههاي نازنين، عيد ميلاد با سعادت اميرالمؤمنين علي(ع) مولود کعبه بر شما مبارک باشد. چه سالي شد سال 97 که حسن ختامش با نام اميرالمؤمنين است و انشاءالله با نام اميرالمؤمنين سال جديد را به بهترين شکل آغاز کنيم. در نکوداشت دهمين سالگرد برنامه سمت خدا يک ويژه برنامهاي را از ميلاد حضرت زهرا تا ميلاد اميرالمؤمنين شروع کرديم، امروز در خدمت حاج آقاي انصاريان عزيز هستيم. سلام عليکم و A رحمة الله خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي انصاريان: سلام عليکم و رحمة الله. سلام بر همه ملت ايران و هر مسلماني در هر جاي جهان که زندگي ميکند.A اين ايامي که داريم به شادي تحويل سال، عيدي که يک عيد قديمي ايراني است ولي ائمه ما با مسائل اسلامي اين عيد را آميختند که يک عيد کاملي براي مردم باشد. به اينگونه که 1- اگر معصيت نکنيد که هر معصيتي ضرر و خطر دارد، ما هيچ گناه مفيدي در عالم نداريم و نداشتيم. اين براي شما يک عيد واقعي ميشود. اگر به اندازهاي که توان داريد به ناتوانان کمک کنيد، در عرف اسلام اسمش صدقه است. صدقه، صدق، صداقت، يعني يک کار درست صحيح بي منت عاشقانهاي نسبت به آنهايي که همه نوع نياز دارند. بيمارشان بيمارستان است و پول ندارند ترخيصش کنند، قبض آب و برقشان عقب افتاده و نتوانستند بدهند. نسخه دارند و نميتوانند دوايش را بگيرند. دخترشان را عقد کردند و نميتوانستند جهازيه بدهند. پسرشان آماده است عروسي بگيرد و پول عروسي ندارد. با اين کارها عيدتان را کامل کنيد.
شريعتي: در اين ايام اتفاق خوبي که افتاد اين بود که از اصحاب سر اميرمؤمنان ياد کرديم و خيلي مورد استقبال دوستان قرار گرفت. امروز روز ميلاد اميرالمؤمنين است، اين خورشيد عالم تاب که چه جاذبهاي را داشته که سلمانها حول او پرورش يافتند و ماندگار شدند. عمارها، ابوذرها و مقدادها، امروز ميخواهيم حول محور علي عليه السلام صحبت کنيم. امروز روز پدر هم هست، به همه پدران عزيز و بزرگوار تبريک ميگويم. انشاءالله سايه همه پدران مستدام باشد و آنهايي که از دنيا رفتند، مهمان سفره اهلبيت باشند.
حاج آقاي انصاريان: بعضي از مسائل که بيشتر در کتابهاي حکمت به آن اشاره شده ذوقي است. مردم ايران عموماً اهل ذوق هستند. قرآن مجيد از ذوقيات پر است و روايات از ذوقيات پر است. شعر در ايران از زماني که شروع شده از روزگار غزنويان و شروع کرده به اوج گرفتن، حدود نود درصد ذوقي است و تقريباً نود درصد ذوق شعري در اشعار حافظ و غزليات سعدي موج ميزند. يک مطلب ذوقي براي مردم عرض کنم که اين را من از لغات عرب استفاده کردم. ميدانيد که افعال در زبان فارسي شش فعل است ولي در زبان عربي چهارده فعل است فعل سيزده و چهارده اسمش متکلم وحده است يعني من دارم صحبت ميکنم و چهاردهم متکلم مع الغير است يعني ما داريم صحبت ميکنيم. برادران يوسف که به عيدشان نزديک بودند يعني قحطي و مشکلات با وجود آن برادر کريم که هنوز نميشناختند، داشت از بين ميرفت. در قرآن مجيد به اين بزرگوار که او را نميشناختند ولي يافته بودند که کريم محض است، گفتند: عزيز مصر! بار ما را پر کن. مواد غذايي به ما بده ميخواهيم برگرديم کنعان که تمام زمينها خشک شده و قحطي است، «وَ نَمِيرُ أَهْلَنا» (يوسف/65) نمير يعني تغذيه کنيم، «اهلنا» خانوادهمان، اين «نميرُ» متکلم مع الغير است. «اميرُ» متکلم وحده است. اميرالمؤمنين يعني من تغذيه کننده فکر و عقل و روح و انسانيت همه مردم مؤمن عالم هستم. يعني اين سفره که علي بن ابي طالب(ع) است را چنان خدا پر قرار داده از ارزشها، از کرامات، از محبت، از عاطفه که بخواهد در دنيا همه مؤمنين عالم را سير و سيراب کند، کم نميآورد و در قيامت هم طبق روايات تمام مردمي که به شکلي به کيفيتي از نظر قلب، از نظر عمل، از نظر اخلاق وابسته به ايشان و به فرزنداندش بودند همه را سير ميکند و کم نميآورد.
يکوقت آدم ده ميليون پول دارد و دو ميليون در راه خدا ميدهد و هشت ميليون دارد. يکوقت فکر کردم اين آيه که مربوط به يک شب عمر اميرالمؤمنين است «وَ مِنَ النَّاسِ مَن يَشْرِى نَفْسَهُ ابْتغَآءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ» (بقره/207) کسي بوده از مردم که تمام تفاسير شيعه و سني به اتفاق ميگويند اين کسي بوده، اميرالمؤمنين بوده است. کسي بوده که جان خودش را در برابر خريدن رضايت خدا در طبق اخلاص گذاشته است. نه براي خشنوي پيغمبر آن شب در بستر پيغمبر خوابيد، نه براي اينکه فردا سينه سپر کند که من پهلواني هستم که ميدانستم چهل تا شمشير زن عرب به من حمله ميکند، نترسيدم. خدا از همه ذات علي و عمق وجود علي خبر دارد، ميگويد: خوابيدن آن شب را با رضايت الله معامله کرد. در اين آيه فکر ميکردم که چه چيزي گير اميرالمؤمنين آمده، آنوقت اميرالمؤمنين 21 ساله بوده است. خيلي فکر کردم، آيات ديگر را ديدم، روايات ديگر را ديدم و به اين نتيجه رسيدم، اگر عالماني اين مطلب را ميشنوند، ميتوانند نظرشان را به سمت خدا اعلام کنند. من به اين نتيجه رسيدم اگر اميرالمؤمنين از آنچه آن شب به دست آورده، رضاي خدا مثل رضاي خلق محدود است؟ ما راضي ميشويم از زن و بچهمان و محدود و معين است ولي رضاي پروردگار مطلق است يعني قيد ندارد. اميرالمؤمنين آن شب اين رضايت بي قيد و نامحدود را گرفته، متن قرآن است. اينکه ديگر توجيه نيست. اميرالمؤمنين يک حقيقت نامحدودي را آن شب به دست آورده و براي خودش شده است. يعني يک نور نامحدودي به او تابيده و خدا نميخواهد پس بگيرد و براي او شده است. اين همان «علي معل الحق و الحق معه» شده است.
من کيم ليلي و ليلي کيست من *** هردو يک روحيم اندر دو بدن
به اين نتيجه رسيدم اگر قيامت پروردگار، فرضاً به اميرالمؤمنين بگويد: از آدم که اولين انسان از نوع ماست تا آخرين نفري که خلق کرده و مرده، حالا وارد محشر شده است. اگر خدا بگويد: کيسه عمل، ايمان، اخلاق، عبادت اولين و آخرين سر خالي است، خيليها هم خالي خالي است. من به تو اجازه ميدهم اينها را پر کني. اگر آن شب اميرالمؤمنين کيسههاي سر خالي و خالي را پر کند، به اندازهي ارزن از خودش کم نميشود. چون «مرضات» نامحدود است. حدود ندارد. اين يک مسأله است.
يک مطلب مهم اين است. مفسرين و محدثين خيلي کتاب نوشتند که اميرالمؤمنين مصداق اَتم و اکمل سيصد آيه قرآن است. اگر بخواهيم براي آيات در خارج مصداق پيدا کنيم، قرآن ميگويد: سيصد آيه مصداق اکمل و اَتمش اميرالمؤمنين است، چرا؟ چون اميرالمؤمنين از ارزشهاي الهي و انساني هيچي کم ندارد و از عيوب و نقصها چيزي ندارد. اگر بخواهيم حضرت را منطقي تعريف کنيم، به قول علماي علم منطق تعريف جامع اين است که اين تعريف بايد جامع افراد باشد و مانع اغيار. از ارزشها چقدر را اميرالمؤمنين دارد؟ کل را دارد. از عيوب و نواقصي که انسانها دچارش بودند، چقدر دارد؟ هيچي. اين يک انسان به تمام معنا کامل و جامع است. وجود اميرالمؤمنين خيلي فوق العاده است. يک شاعر عرب ميگويد: «هيهات ان يعطي زمان بمثلک ان الزمان بمثلک لعقيمٌ» امکان ندارد روزگار مثل تو را به وجود بياورد. مادر روزگار از آوردن مثل علي عقيم است. ديگر يک چنين اولادي را پيدا نميکند. چقدر ارزشهاي او عجيب است که در سيصد آيه بايد جستجو کنيم. يکي از آياتي که نوشتند، مصداق اتم آن ايشان است، آخرين آيه سوره بينه است. خيلي آيه سنگيني است و از نظر وزن معنوي فوق العاده سنگين است. «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ» هُم اينجا ضمير فصل است و ضميري نيست که به جمله چسبيده باشد. لَهُ ضمير فصل است. «ه» به «لام» چسبيده است. ضمير فصل يعني جدا در زبان عربي دلالت بر انحصار دارد. «اولئک هُم خَيْرُ الْبَرِيَّةِ» (بينه/7) خير در اينجا افعل التفضيل است، بريه يعني موجودات زنده نه انسان. اين انسان مؤمن و اين انسان داراي عمل شايسته يعني علي، از تمام زندههاي عالم هستي بهتر هستند البته بعد از پيغمبر اين را ما يقين بدانيم. چرا؟ چون ايشان ساخته شده پيغمبر است.
آيات قرآن تأويل دارد. «وَ ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ» (آلعمران/7) «بسم الله الرحمن الرحيم، الرحمن» اينجا اسم رحيميت پروردگار، «عَلَّمَ الْقُرْآنَ» (الرحمن/2) به چه کسي علَّم القرآن؟ علَّم القرآن فاعلش پروردگار است و قرآن مجيد هم مفعول کار اين فاعل است. به چه کسي ياد داده است؟ «علَّم» دو تا مفعول ميخواهد. يکي الآن حذف است. در روايات است که «عَلَّمَ الْقُرْآنَ» به پيغمبر، تمام. «خَلَقَ الْإِنْسانَ» (الرحمن/3) انسان در اين آيه کيست؟ در تأويلات روايت اميرالمؤمنين است. چه کسي اميرالمؤمنين را ساخت؟ خَلَق در اينجا به معني به وجود آوردن و ابداع نيست. خَلَق يعني ساختن، هر بنايي را ميگويند: خالق، خالق ابداع نيست، لذا قرآن ميگويد: «فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِينَ» (مؤمنون/14) ممکن است يک کسي بگويد: مگر ما چند خالق داريم؟ ما ميلياردها خالق داريم. خدا ميگويد: من بهترين خالق هستم يعني بهترين تنظيم کننده و بهترين سازنده، اين الرحمن که رحمت بي نهايت است.A A A A «عَلَّمَ الْقُرْآنَ» را به پيغمبر، پيغمبر هم «خلق الانسان» علي را ساخت. اينجا معلوم است که پيغمبر براي ما مقدم است بر اميرالمؤمنين چون معلم اميرالمؤمنين است و يک روايت عجيبي است که خيلي قابل بحث است. پيغمبر به اميرالمؤمنين ميفرمايد: من به عامه مردم عالم يعني همه مردم عالم مبعوث به رسالت شدم ولي به تو خصوصي مبعوث شدم و اين خيلي توضيح نياز دارد. من پيغمبر آخرالزمان با همه وجودم و ارزشهايم اختصاصاً به تو مبعوث به رسالت شدم. حضرت ميفرمايد: من پرورش يافته پيغمبر هستم و مؤدب به آداب او هستم.
اگر به چند جلد هفتصد صفحهاي احقاق الحق مراجعه کنيد که يک روايت شيعي در آن نيست و تمام روايات از علماي اهل سنت نقل شده است و اين هفتصد صفحه در مورد اميرالمؤمنين است. کتابي در هند به وسيله مير حامد حسين هندي نوشته شد که اصالتاً اجدادش نيشابوري بودند به نام «عبقات الانوار» اين را دارند به سبک جديد چاپ ميکنند و کل روايات اين کتاب در مورد اميرالمؤمنين است و شصت جلد است. شاعر ميگويد:
کتاب فضل تو را آب بحر کافي نيست *** که تر کنم سر انگشت و صفحه بشمارم
پيغمبر فرمود: من نميتوانم و اجازه ندارم و برايم امکان ندارد و زمينه نيست که آنچه در وجود تو هست به مردم معرفي کنم. از اين کار ميترسم که آنگونه هستي معرفي کنم. وقتي بميرم کل مردم تو را به جاي خدا انتخاب ميکنند. يعني اينقدر وزن اميرالمؤمنين بالاست. اميرالمؤمنين در بيش از شصت جنگ در زمان پيامبر شرکت کردند، يکي را پيغمبر بيان کرده که «ضربة علي يوم الخندق افضل من عبادة الثقلين» يک ضربت علي در روز خندق وزنش سنگينتر از عمل جن و انس است. جن و انس مؤمن چقدر عبادت دارند و نماز شب دارند و گريه دارند. چقدر حج و زيارت دارند، دعا دارند، چقدرشان عالم ديني بودند و مردم را هدايت کردند که خود اميرالمؤمنين ميگويد: وقتي پيغمبر مرا به هدايت مردم يمن به دعوت مردم يمن که خدا انشاءالله پيروزشان کند و شر عربستان را از سرشان کم کند، يکي از اصحاب حضرت هم مالک اشتر است که يمني است. اويس يمني است. کميل اهل يمن بود. اينها خيلي مردم خوبي هستند و هرکس صداي مظلوميت اينها را ميشنود واجب شرعي است که به اينها به هر شکلي ميتواند کمک کند. ميگويد: وقتي به تقاضاي مردم يمن که يک مبلغ ميخواستند، پيغمبر به من فرمود: علي جان تو برو! تا بيرون مدينه پيغمبر در آن هواي گرم پياده بدرقه آمد که مردم ايران بايد بدانند يک مبلغ با شراط آراسته ديني اينقدر احترام دارد که پيغمبر با پاي پياده از درون مسجد مدينه تا بيرون شهر مبلغ را بدرقه ميکند. شما بايد اينطور که خدا در قرآن ميگويد، «لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ» (احزاب/21) از پيغمبر درس بگيريد و سرمشق بگيريد و مبلغين به درد خورتان را در هرجاي ايران احترام کنيد. غيبتشان را نکنيد. آبرويشان را نبريد و کوچک نکنيد. اين اخلاقيات زشت ضد پيغمبر است و از اخلاقيات شيطان است.
احترام به همه مردم در دو طرف شما واجب اخلاقي است. «وَقِّرُوا كِبَارَكُمْ» به بزرگترها احترام کنيد. «يوقركم صغاركم» (غرر الحكم، ص 482) به بچهها مهرورز باشيد. محبتتان براي همه بچهها باشد. يتيم داريد، بچههاي قوم و خويش شما، به خصوص ايام عيد، به اينها مهرورز باشيد. يعني وقتي بچهها شما را به عنوان مسلمان مهرورز ببينند، عاشق دين ميشوند. ميگويند: اينطور که با ما رفتار ميکند، يک مسلمان است و حتماً کارش مربوط به اسلام است. براي چه از بزرگتري در خانواده غيبت ميکنيد؟ حسادت ميکنيد؟ کم محلي ميکنيد؟ در حرف زدن با ديگران تحقير ميکنيد؟ اينها حرام است. قرآن مجيد در سوره توبه ميگويد: «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ» (توبه/71) تمام مردان مؤمن نسبت به همديگر کانون عشق و محبت هستند. اينجا ولي به معني محبت است. تمام زنان با ايمان نسبت به همديگر کانون محبت و عشق هستند. هيچکس نبايد از دست ما ناراحت شود و اين اخلاق اميرالمؤمنين بود. اميرالمؤمنين کسي بود که يک ايراني به نام ابي نيزر، به کوفه ميآيد و ايران زندگي خوبي نداشته است، تازه عروسي کرده بود. برميخورد به اميرالمؤمنين وقتي که حضرت رئيس جمهور کشور بود. سلام ميکند و ميگويد: من از ايران آمدم، با زنم آمدم و جا ندارم. حضرت ميفرمايد: من يک اتاق اضافه در خانهام دارم. شما خانه دو طبقه داريد، اجاره ميدهيد. نميگويم: اجاره نگيريد اما اجاره را با محبت و عاطفه و با برادري با همديگر تدوين کنيد. نه طوري که نود درصد از پولش را براي اجاره بدهد و زن و بچه در سختي باشند. بين مسأجر و موجر ايجاد محبت ميکند، بين کارگر و کارفرما ايجاد محبت ميکند. الآن اگر وزارت کار قوانين کار و کارگر و کافرما را ببيند و به اسلام مراجعه کند و ببيند پيغمبر و ائمه ما چه دستوري دادند و چطور با کارگر برخورد ميکردند؟
من دوستي داشتم خدا رحمتش کند خيلي مرد با خيري بود. ايشان کارخانهدار بود. کارخانهاش بين حسن آباد و حضرت عبدالعظيم بود و يکبار مرا براي سخنراني دعوت کرد. 120 کارگر داشت. اگر تمام کارفرما به گوششان بخورد خيلي خوب است. بيشتر کارش با کوره و آتش بود. ديدم ظهر خودش ايستاد جلو و يک ساعت نماز و ناهار بود و اين 120 نفر به او اقتدا کردند. وسط دو نماز بلند شد و يک روايت اخلاقي از کتاب اصول کافي براي کارگرها خواند و پنج دقيقه توضيح داد. وقت ناهار در صف ايستاد و عين کارگرها ناهار گرفت و آمد نشست کنار کارگرها غذا خورد. کارگرها عاشقش بودند و ذرهاي از کار کم نميگذاشتند. دو روز به ماه رمضان 120 کارگر را جمع ميکرد، دو برابر حقوق ميداد و ميگفت: چون کار من با آتش و کوره سر کار دارد و ميخواهيد روزه بگيريد، کار تعطيل است و دو برابر، يعني اگر يک کارگر ماهي پانصد هزار تومان ميگرفت، يک ميليون ميداد و ميگفت: برو با زن و بچه روزه بگير و افطار کن و کارخانه نيا. چون با زبان روزه بي طاقت ميشويد. يک دو تا گوني برنج، مرغ و گوشت و قند و شکر و خرما ميداد، اينها توليد کارشان خيلي بالا بود. غير کارگراني هستند که از کارفرما دلگير و ناراحت هستند، حقوق و محبت کم است و راندمان کار هم طبيعتاً پايين ميآيد. چون کارگر دلش به کار نميرود. متأسفانه چيزي که در ايران کم داريم محبت است و چيزي که زياد داريم خشم و عصبانيت است. اگر بياييم ايام عيد اين غضب و خشم را قيچي کنيم و در ظرف قلبمان محبت خدا و انبياء و ائمه و قرآن و مردم و زن و بچه را پر کنيم، ميدانيد وضع کشور چه ميشود؟
اميرالمؤمنين فرمود: من يک اتاق اضافه دارم، با خانمت بيا. آمد خانه اميرالمؤمنين. در روايات دارد که حضرت با ابونيزر غذا ميخورد. نميگفت: من رئيس جمهور مملکت هستم و بايد غذا و جاي من جدا باشد. بهترين غذايي که اميرالمؤمنين يک روز از خودش آورد و با ابو نيزر بود، کدوي پخته بود و از باغچه منزلش کنده بود. ابو نيزر را سر کار گذاشت که نان بيکاري نخورد. گاهي با او هم سفره ميشود. يک روز آمد به ابي نيزر سر بزند، ديد در کشاورزي خيلي خوب کار کرده است. فرمود: چاه به آب رسيده است؟ گفت: نه، فرمود: مشکلي نيست، طناب را به کمر من ببند، مواظب باش من پايين ميروم. ابي نيزر طناب را نگه داشت و حضرت پايش را دو طرف چاه گذاشت و پايين رفت. حاکم مملکت بود و مملکت آن روزش ده برابر کشور الآن ما بود. تيشه را برد و دو ساعتي ميکند و من هم خاک بالا ميدادم، يکباره طناب را تکان داد. گفتم: آقا، فرمودند: اندازهي گلوي شتر آب بالا ميزند مرا بالا بکش. بعد گفت: ابو نيزر ناهار چه داري؟ گفت: چه بگويم؟ فرمود: شکم من با تو چه فرقي دارد که به من چه بگويي؟ گفت: دو سه روز پيش سه چهار تا کدو از درون باغچه کندم و کنار گذاشتم و اينها پژمرده شده است. فرمود: پژمرده شده باشد، نعمت خدا که هست. پژمردگي او را از نعمت بودن بيرون نبرده است. همين را بپز بياور. روغن داري؟ گفت: پي بز دارم، فرمود: با همان درست کن. ابو نيزر ميگويد: چهار پنج لقمه خورد و خدا را شکر کرد و دو سه بار دستش را به شکم ماليد و فرمود: مرده باد بنده شکم! مرده باد بنده شکم!
اگر ما هفتاد ميليون بسياري از ما سفرههايمان را بکشيم به طرف ساده بودن، به قناعت، يعني ميدانيد چقدر اضافه ميآوريم و چقدر ميتوانيم شکمها را سير کنيم؟ چرا بايد ما برده شکم باشيم که حتماً بايد يک شب در ميان پلو ماهي بخوريم و چلوکباب بخوريم؟ ابي نيزر در خانه حضرت بچهدار شد. اتصال به علي و بهرهگيري از معنويت علي با آدم چه ميکند. يعني همين الآن ميتوانيم ابي نيزر باشيم، به اخلاق و ايمان علي وصل باشيم. ميتوانيم اقتدا کنيم و شيعه باشيم. ادب علي را ميتوانيم داشته باشيم. محبت علي را ميتوانيم داشته باشيم. خدا يک پسر به ابي نيزر داد و فرزند او در دامن اميرالمؤمنين بزرگ شد و هر روز يک عادل و يک کريم را ميداد. پدرها و مادرها! بچههايتان شما را ميبينند چه شکلي ميبينند؟ چه ميبينند؟ اين خيلي مهم است. بچه است. بچه قويترينA A A A A A A A A دستگاه عکس برداري عالم است. يعني در اين عالم بچگي همه چيز مادر و پدر را ميگيرد. در خانهها بچهها چه ميبينند، همان را ميگيرند و با همان بزرگ ميشوند. اين بچه هرچه ديده است محبت ديده است، آقايي ديده است. ادب ديده است. ادبي که کوه تحملش را نميتواند بکند. زينب کبري ميفرمايد: پدرم 36 سال است عمر حضرت حسين را ديد. يعني شب بيست و يکم ماه رمضان امام حسين 37 ساله بود. زينب کبري ميگويد: هروقت پدرم اميرالمؤمنين که خير البريه است، ميخواست امام حسين را صدا بکند، از دو سه سالگي که برادرم تازه راه افتاده است، اول پدرم تمام قد بلند ميشد، يک حالت ادب به خودش ميگرفت و با اسم صدا نميکرد ميگفت: اليَّ يا أباعبدالله! بچه ابي نيزر اينطور ادب ميبيند يا ميبيند که وقتي اميرالمؤمنين، امام حسن يا امام حسين را صدا ميکند، ميگويد: پدر و مادرم فداي شما. اينطور انتقال محبت ميدهد. آنوقت شما نميخواهيد اين بچهها حسن و حسين شوند. نميخواهيد زينب و قمر بني هاشم شوند؟ انتقال اين همه ارزش بچهها را اينطور بار ميآورد.
اين پسر هرچه ميبيند ارزش است. اين ارزشها را عکس گرفت و عکس گرفت، شد تقريباً 23 ساله، ابي نيزر هم فوت کرد. عاقبت اين پسر را شنيدهايد؟ حرم ابي عبدالله که ميرويد، يکي از 72 تن بچه ابي نيزر است. يعني اگر کشور ما علوي شود، علوي از نظر اخلاق و ايمان و رفتار و کردار، بياييم از اول امسال و از امروز که روز ولادت اميرالمؤمنين است شروع کنيم و اگر عصبانيت داريم، جاي خرجش يکجاست، «اشداء علي الکفار» چرا به روي هم مشت بلند ميکنيم؟ چرا با داد و فرياد با هم معامله ميکنيم؟ هرچه فرياد داريد براي آمريکا بزنيد. خداوند به ما توفيق بدهد و لطف کند که اگر بخواهيم در رحمت را به روي ما باز نگه داشته است، روي ما را به طرف آن در ميکند. در بسته نداريم. خدا به ما لطف کند، اين شانه روان و روح ما را بگيرد و به طرف اميرالمؤمنين برگرداند و به م صبر و صفايي بدهد آئينه شويم و علي در ما منعکس شود.
شريعتي: خيلي سخنان خوبي را شنيديم و خيلي خوشحاليم که در آخرين برنامه سال 97 در خدمت شما بوديم. دعاي هميشگي من دوام توفيقات شماست در عرصهي تأليف و ترجمه که اين روزها پرکار هستند، روز پدر را خدمت شما تبريک ميگوييم. دعا بفرماييد و آمين بگوييم.
حاج آقاي انصاريان: خدايا به حق اميرالمؤمنين که بعد از پيغمبر و قرآن بالاترين قسم به توست، آنچه به خوبان عالم از زمان آدم تا الآن عنايت و لطف کردي، همه را بي کم و زياد، در حد ظرفيت و استعداد ما به ما و زن و بچهها و نسل ما و رفيقهاي ما و تمام ملت ايران و همه شيعيان دنيا و مسلمانهاي دنيا عنايت کن. به حقيقت اميرالمؤمنين و صديقه کبري آنچه شر و زيان و خسارت و بدي و سوء خلق از خوبان عالم برطرف کردي، از کل ما که اسم برديم برطرف کن. براي ما «حول حالنا الي احسن الحال» را تحقق بده. شکل باطن و اعمال و اخلاق و ظاهر و روان و فکر و انديشه ما را همرنگ اميرالمؤمنين قرار بده.
شريعتي: ايام عيد با بهارانه در خدمت شما هستيم با حکمتهاي نهجالبلاغه و کلمات نوراني اميرالمؤمنين همراه شما خواهيم بود. بابت تمام همراهيها و همدليهاي شما در طول سال از شما تشکر ميکنم. از خداي متعال ميخواهم بهترينها براي همه ما رقم بخورد. «يا مقلب القلوب و الابصار، يا مدبر الليل و النهار، يا محول الحول و الاحوال حول حالنا الي احسن الحال» در رأس دعاهايمان ظهور آن بهار واقعي حضرت بقية الله الاعظم را خواستاريم.