برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: چگونه در برابر مشکلات صبر کنيم؟
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين عباسي ولدي
تاريخ پخش: 19-06-99
شريعتي: بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
سلام ميکنم به همه دوستان عزيزم، بينندگان خوب و نازنينمان، انشاءالله هرجا هستيد خداي متعال پشت و پناه شما باشد. به سمت خداي امروز خيلي خوش آمديد. حاج آقاي عباسي سلام عليکم و رحمة الله، خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي عباسي: بنده هم عرض سلام و ادب دارم خدمت همه بينندگان عزيز، اميدوارم در آخرين روزهاي تابستان حال و هواي زندگي شما بهاري باشد و بهترينها براي شما رقم خورده باشد.
شريعتي: انشاءالله، بحث هفته گذشته با موضوع صبر بسيار مورد استقبال قرار گرفت و نکات خوبي را شنيديم، در پيامکها بود که آيا توصيه شما به صبر توصيه به ظلم پذيري است يا يک مفهوم و معناي ديگري دارد؟ بحث امروز شما را خواهيم شنيد.
حاج آقاي عباسي: بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد، پيامها را خواندم و اين سؤال برجسته بود ولي قبل از ورود به بحث اين نکته را عرض کنم، شايد يک سؤال جديتر و بزرگتر اين است که چرا سومين جلسه است در مورد صبر صحبت ميکنيم؟ واقعيت از زاويه تربيت ديني، به زندگي و ابعادش نگاه کنيم، ازدواج، زندگي مشترک، تربيت فرزند، سه فضاي خيلي ويژه در بحث سبک زندگي به معناي واقعي کلمه صبر در قلهي ويژگيهايي قرار دارد که آدم براي زندگي موفق نيازمند است. هريک را وارد شويد ميبينيد اگر صبوري به خرج ندهيد نميتوانيد موفق باشيد. نتيجه بحث ما اين شود که يک قدم به روح صبوري که خدا از ما ميخواهد نزديک شويم.
در مورد اينکه نکته که در پيامکها قابل توجه بود، چند نکته بگويم. اول اينکه اگر کسي آيات و روايات را بررسي کند در حوزه خانواده و زندگي مشترک و تربيت فرزند بدون ترديد به اين واقعيت پي ميبرد که از نظر دين اصل اساسي و اول در زندگي صبر و گذشت و مدارا است. اصل دوم صبر و گذشت و مدارا است. اصل سوم هم صبر و گذشت و مدارا است. براي چه تکرار کردم؟ اصل اساسي و پايهاي و رکن زندگي صبر و گذشت و مدارا است. نميخواهم بگويم هيچوقت نبايد گذشت نکرد و در دين گذشت نکردن نداريم ولي خلاف اصلي است که برايش بايد دليل محکم داشته باشيم. اين خيابان، يک طرفه است. پس از آن طرف ورود ممنوع است. شما ميتوانيد ورود ممنوع بياييد؟ بله ولي اصل نيست. يک وقت ميگويي آقا پليس من مريض رو به موت داشتم و بايد ورود ممنوع ميآمدم. دليل بايد محکم باشد. پس اگر در زندگي صبر و گذشت نداشته باشيد بايد دليل محکم داشته باشيد.
ما وقتي ميگوييم: صبر کنيد از يک زاويه ميبينيد صبر در برابر يک سختي و مشکل است و گاهي صبر در برابر سختي و مشکل سختي و مشکلي است که از طرف مقابل دارد بر من فرود ميآيد، اينجا ميگوييد: من صبر کنم يعني فرصت دادم براي اينکه او بيشتر به من ظلم کند، پس توصيه به صبر يعني توصيه به ظلم پذيري و فرصت دادن به ظلم کردن طرف مقابل، ميگويم: بياييد دو نکته را با همديگر مرور کنيم. نکته اول: وقتي ميگوييم صبر کنيد يعني از يک حقي بگذريد اما براي رسيدن به يک حقوق بالاتر و مهمتري ميگوييم: بگذريد. مثلاً خانم ميگويد: من عصباني و ناراحت هستم، شوهرم اين برخورد را کرده، ميگوييد: حرف زدي و خالي شدي؟ لطف کن برو طلاق بگير. ميگويد: عه، من که نميخواهم جدا شوم. دو تا بچه دارم. همسرم را دوست دارم، زندگيام هم حفظ شود، يکي از اصليترين چيزهايي که من از شما درخواست دارم صبوري است. با اين وضعيت و ناصبوري نميتوانم به شما راهکار بدهم. اگر ميگويم صبوري کن، براي حق داشتن همسر و حق آرامش است. اصليترين حقي که ما براي آن به دنيا آمديم. آمديم تا رشد کنيم.
من فکر ميکنم کساني که احساس ميکنند، صبر يعني ظلم پذيري، اگر به اين حديث خوب دقت کنم متوجه ميشوم خيلي از کساني که خيال ميکنند صبور هستند، صبور نيستند. اينهايي که برنامه را ميبينند ما اگر جلسه گذشته و قبل از آن در مورد راهکارهاي صبوري صحبت کرديم براي اين بود که بگوييم: ديني که ما را توصيه به صبوري ميکند، راه صبوري را ياد داده است. يکي از راهکارهاي اصلي صبوري توجه به ابديت است. ابديت بحث عجيب و غريبي است در تربيت ديني، يکي از اصليترين نقطههاي تمايز و تفاوت تربيت ديني و مادي، اعتقاد به ابديت است. کسي وارد عرصه تربيت ديني شود و بخواهد صحبت کند، خانوادهداري ديني، تربيت فرزند ديني، ولي درباره ابديت حرفي نزند، در مورد تربيت ديني حرفي نزده است. پيامبر خدا فرمود: علامت صابر سه چيز است. اولين مورد اين است که صبور تنبلي نميکند. دوم اينکه صبور خسته نميشود. سومين مورد اين است که در مسير سختي و مشکلات گلايه نميکنند. خدايا ديواري کوتاهتر از ديوار من پيدا نشد؟ گاهي ميگويند: هرچه سنگ است براي پاي لنگ است. اين ضرب المثلها با مفاهيم ديني ما سازگار نيست. طرف ميگويد: همسر من بداخلاق است و من صبوري ميکنم. ميگويم:صبر کن تا ببينيم تو صبور هستي يا نه؟ ميگويد: مگر صبوري من مشکلي دارد؟ علامت صابر در سه چيز است. تو که ميگويي من بر بداخلاقي همسرم صبوري ميکنم؟ آيا خودت زمينه ساز بداخلاقي همسرت هستي يا نه؟ شايد کارهايي را ميکني و اتفاقهايي را توليد ميکني که زمينهي بداخلاقي همسرت توليد ميشود. تماشاچي هميشه صبور نيست. گاهي اوقات تماشاچيها را آدمهاي صبور ميگوييم. نه! تو که نرفتي بررسي کني ببيني چه کارهايي را ميکني که باعث شده همسرت بداخلاق شود، چه کارهايي را نميکني که باعث ميشود همسرت بداخلاقي کند، تو تنبل هستي! نه، رفتم ديدم و کارهايي که بايد انجام بدهم را ميدهم و کارهايي که بايد ترک کنم را ترک ميکنم. ممکن است خارج از فضاي اخلاق تو زمينههاي بداخلاقي همسرت وجود داشته باشد که بايد پيدا کني. ممکن است پدر و مادر، برادر و خواهر، مسألهاي خارج از رابطه تو و همسرت باعث بداخلاقي شود. رفتي پيدا کني؟ تنبل نباش.
پس ما اگر نشستيم و تماشاچي شديم، اسم خودمان را صبور نگذاريم. من رفتم و اين کار را کردم، ديدم همسرم به اينکه غذا دير حاضر شود حساس است. من هم ديگر خسته شدم. نه، صبور خسته نميشود. نکته ديگر اينکه آن کسي که مسأله و مشکل سختي زندگياش را سنگي ميداند که خدا به پاي لنگش زده، سيل شيطان شده که يک تيري به او بخورد و رشته اعتماد و اتکاي او به خدا قطع شود. اگر ما در متن مشکلات با خدا در افتاديم يعني شاخهاي که رويش نشستيم را از ته بريديم. بعد حضرت فرمودند: وقتي يک آدمي که صبور نيست تنبلي ميکند، حق را ضايع ميکند. فقط بداخلاقي همسرش را ميبيند. چه کار کرده که زمينه بداخلاقي را فراهم کرده نميداند و بعد دائم به همسرش اتهام ميزند. اين حق را ضايع ميکند، وقتي خسته ميشود از شکر غافل ميشود. گاهي خانم يا آقا شروع ميکند ناله زدن که در چه زنداني هستم و چه زجر و سختي ميکشم، من هم آدم صبوري هستم. خدايا مرا بهشت نبري ديگر چه کسي را ميبري؟ ميگويم: تو هرچه گفتي از بدي زندگي و شرايط همسرت گفتي. خدايي زندگي تو چيز خوب نداشت؟ همسرت چيز خوب نداشت؟ ميگويد: خوبي هم دارد. مثلاً اهل حساب و کتاب خمسي هست و حلال و حرام ميداند، اين کم چيزي است؟ نميخواهم بگويم بداخلاقي او خوب است، نه. اينکه اهل حساب و کتاب خمسي هست و حواسش به لقمه حلال بچهها هست، کم چيزي نيست. سخاوت هم دارد و خسيس نيست. خوب همين که خسيس نيست، کم چيزي نيست. روايت داريم بخل جامع همه بديهاست. چرا اينها را نميبينيم؟ آدم وقتي خسته ميشود بخاطر صبوري نکردن يک عالم نعمت بزرگي که در مقابلش است فراموش ميکند. خدايا شکرت همسرم اهل حلال و حرام است، شکرت سخاوت دارد. اهل حلال و حرام هم هست و سخاوت هم دارد، نميداند چطور با اين نعمت برخورد کند، چه برسد به اينکه شکر کند. وقتي هم شکوه کرد از خدا به وادي معصيت ميافتد و عصيان ميکند و گنهکار ميشود. از اين زاويه صبر خود را بررسي کنيم. پس توصيه به صبر، توصيه به ظلم پذيري است؟
مقابله به مثل که از نظر بعضي راهکار است، از نگاه تربيت ديني راه چاه است. آدمهايي که صبر نميکنند و زمان را نميپذيرند دارند از يکي از واقعيتهاي مسلم عالم چشم پوشي ميکنند. دنيا جايي است که بايد گذر زمان را بپذيريم. ما در دنيا زندگي ميکنيم، دنيا جايي است که زمان جزء آن است. براي رسيدن به اهداف بايد زمان را تحمل کنيم، اگر من زمان را نپذيرفتم باعث ميشود افسرده شوم. اميرالمومنين فرمود: «إِيَّاكَ وَ الْعَجَلَةَ بِالْأُمُورِ قَبْلَ أَوَانِهَا» مراقب باشيد و پرهيز کنيد از اينکه در کارها عجله کنيد قبل از اينکه فرصتش فرا برسد، «أَوِ [التَّسَاقُطَ] التَّسَقُّطَ فِيهَا عِنْدَ إِمْكَانِهَا» اگر عجله کني براي انجام يک کار قبل از اينکه زمان آن برسد، «الْعَجَلُ قَبْلَ الْإِمْكَانِ يُوجِبُ الْغُصَّةَ» اگر قبل از اينکه امکان انجام کاري فراهم شود و عجله کني، غصه ميآورد. چقدر غمگينيها بخاطر اين است. طرف خوش اخلاق نيست. ميگويد: در برابر اخلاق همسرم، صبوري ميکنم. اما از نگاه خودش صبوري يعني يکي دو ماه به او مهلت ميدهم، خوش اخلاق شود. نمره اخلاق همسرش چند است؟ پنج، در عالم واقعي منهاي استثنائات آدم بداخلاق تا بيايد اخلاقش خوب شود، طول ميکشد. ميشود يک شبه خوش اخلاق شد؟ بله، کسي که سي سال است بد اخلاق است، يک شبه نميتواند خوش اخلاق شود. بعضي ميگويند: من ديگر کاسه صبرم لبريز شد. ميگويم: چند وقت است صبوري کردي؟ ميگويد: دو ماه، ميگويد: نمره اخلاق همسرت قبل از اينکه دو ماه شروع شود، چند بود؟ پنج بود، با ارفاق. در اين دو ماه هفت و هشت شده است. اما چون ديگر خسته شده ديگر کم ميآورد. وقتي بريد، ديگر مقابله به مثل ميکند. وقتي بريد سرزنش ميکند و مينشيند اين طرف و آن طرف ميگويد: همسرم چه اخلاقي دارد! همسري که دو سه نمره رشد کرده بود، ميگويد: ول کن، وقتي اين دو سه نمره رشد را نميبيند، از پنج هم پايين ميآيد و صفر ميشود. کسي که زمان را تحمل نميکند افسرده و غصهدار ميشود و تبديل به يک انسان مأيوس ميشود.
بدترين بلا در زندگي، اميرالمؤمنين فرمود: نا اميدي است. وقتي نا اميد شوي حوصله انجام کار نداري. اميرالمؤمنين فرمود: وقتي نا اميد شوي، کوتاهي ميکني. آدم نا اميد مرده است. اميرالمؤمنين فرمود: نا اميدي، نا اميد را ميکشد و يک مرده زنده نما ميشود. آدم به اميد زنده است. از اين آدم مرده چه توقعي هست؟ من اگر بخواهم صبر کنم يعني بايد زمان را تحمل کنم و نبايد تنبلي کنم و خسته شوم، نبايد ارتباط خود را با خدا قطع کنم، اگر صبوري نکردم غصهدار و نا اميد ميشوم. افسرده ميشوم. ما وقتي ميگوييم صبر کنيد يعني به خودتان خدمت کنيد و مراقب خودتان باشيد يعني يک ظلمي ديگري به تو کرده و تو با ناصبوري به خودت ظلم نکن.
اميرالمؤمنين ميفرمايد: عجله نميگذارد به نتيجه برسي. دنبال چه ميگردي؟ ميخواهي به کجا برسي؟ با صبوري ميتواني برسي. آنچه باعث ميشود نرسي عجله است و بي تابي است و زمان را تحمل نکردن است. آدم صبور بالاخره به نتيجه ميرسد. يا سختي که دارد حل ميشود و اگر نشد آن مشکل پله رشد او ميشود. گاهي شايد يک مشکل تا آخر عمر حل شدني نباشد. آدم صبور به اين فکر نميکند که آن مشکل حل شود. ميخواهد از زندگي لذت ببرد. ميخواهد به مقصدي که بخاطر آن آفريده شده برسد. تلاش کرد به نتيجهاي که دلش ميخواهد نرسيد، نرسد. روايت ميفرمايد: صبور حتماً به نتيجه ميرسد و به پيروزي ميرسد اگرچه زمان زيادي ببرد. زمان ميبرد و من بايد تحمل کنم. در روايت ديگر دارد که صبر کليد رسيدن است و کاميابي رسيدن به آن نتيجه عاقبت کسي است که صبر ميکند. داشتن روحيه صبوري، من در مقابل نگاه تو صبر ميکنم. خدايا اين مشکلي که برايم پيش آمده در مقابل نگاه تو هست و من وظيفه بندگيام را انجام دادم و خيالم راحت است که خواست تو است و تو براي من مقدر کردي. اين دارد با اين نگاه صبوري ميکند و بعد اميرالمؤمنين فرمود: به وسيله صبر غم و غصه سبک ميشود. بعضي از ما توقع داريم حتماً مشکل حل شود تا غم و غصه سبک شود ولي اميرالمؤمنين ميفرمايد: صبر باعث کم شدن غم و غصه است. مشکل هست ولي الآن غم و غصه من کم است. در مقابل نگاه خداست و دارم معامله ميکنم. «حَلَاوَةُ الظَّفَرِ تَمْحُو مَرَارَةَ الصَّبْرِ» شيريني پيروزي تلخي صبر را از بين ميبرد.
شريعتي: چرا قديميها صبور تر بودند و ما اينقدر کم طاقت هستيم؟
حاج آقاي عباسي: سبک زندگي مدرن آدم را عجولتر از گذشته کرده است. در سبک زندگي مدرن و غير توحيدي که خدا در حاشيه ميرود و تعالي معنوي در متن نيست، بسياري از مفاهيم در زندگي کمرنگ ميشود و وقتي کمرنگ شد روحيه صبر آدمي گرفته ميشود. بعضي از مسائلي که در زندگيهاي گذشته عادي بود الآن جزء مسائل مهم زندگي است. در سبک زندگي غير توحيدي که براساس تمدني مديريت ميشود که درونش خدا نيست و گاهي به ما هم تحميل شده، اگر خدا در حاشيه رفت و نگاه معنوي در حاشيه رفت، تحمل بسياري از مسائل عاقلانه نيست. چون توجيه خيلي از اينها با خدا ممکن است. چرا دو جلسه در مورد اينکه چه کنيم صبور باشيم؟ صرفاً گفتيم خدا، نه بخاطر اينکه برنامه سمت خداست، واقعيتي است که ريشه در نحوه خلقت انسان دارد. اين انسان به غير از خدا چيز ديگري آرامش نميکند و در صورتي در مشکلات ميتواند آرام باشد، که تکيه گاهي که به آن اعتماد ميکند، خدا باشد. حضرت علي در نامه 31 نهجالبلاغه به امام حسن مجتبي ميفرمايد: «اطْرَحْ عَنْكَ وَارِدَاتِ الْهُمُومِ بِعَزَائِمِ الصَّبْرِ وَ حُسْنِ الْيَقِينِ» دور کن از خودت غم و غصههايي که وارد تو شوند، با قدرت صبر و يقين داشته باش به خدا و قضا و قدر خدا و خيري که خدا برايت انتخاب کرده و من اگر بندگي کنم خدا خدايياش را بلد است. باور کنيم ما زندگي بي مشکل نداريم و فقط جنس مشکلات فرق دارد و همه مشکلات آنطور که ما دوست داريم حل نميشود. دنبال راهکاري باشيم که مشکل از هر طرف آمد زندگي ما معطل نشود، روح ما افسرده نشود، نشاط ما از بين نرود. آن راه صبر است با اين نگرشي که دين گفته است.
شريعتي: انسانهاي موفق آنهايي نيستند که در زندگي مشکلي ندارند، آنهايي هستند که با زندگيشان مشکلي ندارند. نوع نگاه است که کمک کننده است.
حاج آقاي عباسي: استادي داشتيم که من فقط يکبار سر کلاسش رفتم و نکاتي که گرفتم سر کلاسهايي که هميشه حاضر بودم نگرفتم. منتظر شرايط خوب زندگي نباشيد، منتظر اين نباشيد که شرايطي که دوست داريد ايجاد شود تا بتوانيد خوب زندگي کنيد. در هر شرايطي خوب زندگي کنيد! ما منتظر هستيم زندگي بر وفق مراد ما شود تا لذت ببريم. آدم زرنگ تحت هر شرايطي خوب زندگي ميکند. به شرايط ميگويد: شما هرطور باشيد، من از تک تک شما پله ميسازوم. سلامتي باشد، از سلامتي پل ميسازم. بيماري باشد از بيماري پل ميسازم. اين نوع زندگي کردن بدون نگرش معنوي به عالم امکان پذير نيست.
اميرالمؤمنين روايتي دارند خيلي نياز داريم به اين روايت، حضرت ميفرمايند: «الصَّبْرُ عَلَى الْمَضَضِ يُؤَدِّي إِلَى إِصَابَةِ الْفُرْصَةِ» رنج و سختي در زندگي هست، اما اگر صبر کني بر رنج و سختيها منتهي ميشود به اينکه تو به فرصتي دست پيدا کني. گاهي يک فرصتي پنج کيلومتر جلوتر برايت گذاشته شده و اگر صبر کني به فرصت ميرسي. اگر فرصتي که دستت داد با آن ميتواني يک عالم کار کني که يک دانه حل اين مشکلت است. به پدر و مادرها توصيه ميکنيم که در هفت سال اول زندگي اينقدر به بچهها امر و نهي نکنيد، يک مقدار آزاد بگذاريد. چرا هي امر و نهي ميکني بپوش، نپوش. بخور، نخور. تأکيد ميکني! يک مقدار آزاد بگذار. يک بچه دو سال و نيمه دوست دارد با غذا بازي کند و بخورد. در سبک زندگي قديم نبود، بچه غذا ميخورد و لباسش را کثيف ميکرد. کثيفي را تحمل کن، تا فردا هست. هيچ اتفاقي نميافتد. نه، خواهر شوهرم لباس بچه مرا ببيند ميگويد: اين چه لباسي است!؟ سمت کتابخانه ميرود و کتاب را پاره ميکند، داد نزن! بچه دو ساله دوست دارد با کاغذ بازي کند. تو برايش تنبلي نکن، خسته نشو. هنر داري، کتابهاي رديف اول کتابخانهات کتابهاي باطله باشد. بگذار پاره کند، خط خطي کند. اين کار را نکردي، يک کتاب مهم تو را پاره کرد. تو اگر يک مدت اين آزادي بچهات را صبوري کني، يک مقدار سخت است اما حواست باشد. بچههايي که بي خودي در هفت سال اول امر و نهي نميشوند، آزاد ميمانند تا بازي کنند به هفت سالگي به بعد آرام آرام ميبينيد چقدر فرمان پذير و دستور پذير هستند. من در اين سن نياز داشتم بچه من فرمان پذير باشد. مثلاً يک برنامه تلويزيوني را نبايد ببيند، ميخواهم بگويم: نبين، بگويد: چرا؟ اگر بگويم شايد متوجه نشود و نياز دارم فرمان پذير باشد. با کسي دوست شده ميخواهم بگويم: صلاح نيست با اين رفيق باشي. بچهها بالاي هفت سال تربيتشان نيازمند اين است که فرمان پذير باشند. عبد باشد، نياز دارد. پدر و مادرهايي که بچه شما به شما چشم ميگويد، به ديگران بگوييد اين چشم گفتن چقدر فرصت مغتنمي است. من صبوري نکردم و تحمل نکردم و امر و نهي کردم، الآن يک فرصت از دستم رفت. فرصتي که مثل نان شب در تربيت بچهام به آن نياز دارم. فرصت دستور پذيري و عبد بودن.
شريعتي: هفت سال اول که بچه بايد امير باشد، ما امير بوديم.
حاج آقاي عباسي: حالا رسيده به سني که بچه ميتواند اين امارت را از من بگيرد، ميگويد: بيا جنگ! بعضي پدر و مادرها ميگويند: بچه ما سوء تغذيه دارد. ميگويم: يکي از دلايل اين است که در بچگي اجازه نداديد با غذا بازي کند و بخورد. از کتاب خواندن خاطره خوبي ندارد. کتاب ميبيند فرياد در ذهنش ميآيد. فرصت کتاب خواندن را از دست داديم. فرصت غذاي خوب خوردن را از او گرفتيم. بماند که چقدر استرس و تشويش به بچه تزريق کرديم.
شريعتي: امروز صفحه 525 قرآن کريم، آيات پاياني سوره مبارکه طور، آيات 32 تا 49 را تلاوت خواهيم کرد.
«أَمْ تَأْمُرُهُمْ أَحْلامُهُمْ بِهذا أَمْ هُمْ قَوْمٌ طاغُونَ «32» أَمْ يَقُولُونَ تَقَوَّلَهُ بَلْ لا يُؤْمِنُونَ «33» فَلْيَأْتُوا بِحَدِيثٍ مِثْلِهِ إِنْ كانُوا صادِقِينَ «34» أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَيْرِ شَيْءٍ أَمْ هُمُ الْخالِقُونَ «35» أَمْ خَلَقُوا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بَلْ لا يُوقِنُونَ «36» أَمْ عِنْدَهُمْ خَزائِنُ رَبِّكَ أَمْ هُمُ الْمُصَيْطِرُونَ «37» أَمْ لَهُمْ سُلَّمٌ يَسْتَمِعُونَ فِيهِ فَلْيَأْتِ مُسْتَمِعُهُمْ بِسُلْطانٍ مُبِينٍ «38» أَمْ لَهُ الْبَناتُ وَ لَكُمُ الْبَنُونَ «39» أَمْ تَسْئَلُهُمْ أَجْراً فَهُمْ مِنْ مَغْرَمٍ مُثْقَلُونَ «40» أَمْ عِنْدَهُمُ الْغَيْبُ فَهُمْ يَكْتُبُونَ «41» أَمْ يُرِيدُونَ كَيْداً فَالَّذِينَ كَفَرُوا هُمُ الْمَكِيدُونَ «42» أَمْ لَهُمْ إِلهٌ غَيْرُ اللَّهِ سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ «43» وَ إِنْ يَرَوْا كِسْفاً مِنَ السَّماءِ ساقِطاً يَقُولُوا سَحابٌ مَرْكُومٌ «44» فَذَرْهُمْ حَتَّى يُلاقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِي فِيهِ يُصْعَقُونَ «45» يَوْمَ لا يُغْنِي عَنْهُمْ كَيْدُهُمْ شَيْئاً وَ لا هُمْ يُنْصَرُونَ «46» وَ إِنَّ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا عَذاباً دُونَ ذلِكَ وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ «47» وَ اصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ فَإِنَّكَ بِأَعْيُنِنا وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ حِينَ تَقُومُ «48» وَ مِنَ اللَّيْلِ فَسَبِّحْهُ وَ إِدْبارَ النُّجُومِ»
ترجمه آيات: آيا عقلهايشان آنان را دستور مىدهد به اين (كه به پيامبر تهمت بزنند؟) بلكه آنان خود قومى طغيانگرند؟ آيا مىگويند: پيامبر، (قرآن را خود ساخته و) به خدا نسبت داده است؟ (چنين نيست)، بلكه آنان (به سبب طغيان و حسد) ايمان نمىآورند. پس اگر راستگويند، سخنى مانند قرآن بياورند. آيا از هيچ آفريده شدهاند يا خود آفريدگار خويشند؟! آيا آسمانها وزمين را آفريدهاند! بلكه (حق اين است كه) يقين نمىجويند. آيا گنجينههاى پروردگارت نزد آنان است يا (بر اين عالم) سيطره و حكومتى دارند؟ آيا نردبانى دارند كه به واسطهى آن (اسرار آسمانها را) مىشنوند؟ (اگر چنين است) پس شنوندهى آنان دليلى روشن بياورد. آيا خداوند را دختران و شما را پسران است (كه به خيال خودتان احساس برترى كنيد)؟ آيا از آنان مزدى (براى رسالت خود) درخواست مىكنى، كه پرداخت آن بر آنان سنگين است؟ آيا غيب نزد آنان است و ايشان (هر چه را مىخواهند در لوح محفوظ) مىنويسند؟ يا مگر مىخواهند (براى از بين بردن حقّ،) نيرنگى بكار برند؟ (پس بدانند كه) كافران، خود گرفتار كيد خواهند شد. يا براى آنان معبودى جز خداوند است، منزه است خداوند از آنچه براى او شريك قرار مىدهند. (آنان به قدرى لجوجند كه حتى) اگر ببينند پارهاى از آسمان فرو مىافتد، (باز هم ايمان نمىآورند و) مىگويند: اين ابرى متراكم است (نه قهر خدا). پس آنان را (به حال خود) واگذارشان تا آن روزشان را كه در آن گرفتار صاعقه (و قهر خدا) مىشوند، ببينند. روزى كه نيرنگ و ترفندشان آنان را هيچ سود نبخشد و (از هيچ سوى) يارى نشوند. و البته براى كسانى كه ستم كردند، عذابى است غير از اين (در دنيا يا برزخ) ولى اكثر آنان نمىدانند. براى (انجام) فرمان پروردگارت پايدارى كن، كه تو در ديد ما (و تحت حمايت ما) هستى و هنگامى كه (از خواب) بر مىخيزى، با ستايش پروردگارت او را به پاكى ياد كن. پس پاسى از شب و به هنگام ناپديد شدن ستارگان، خدا را تسبيح كن.
شريعتي:
باغبان گر پنج روزي صحبت گل بايدش *** بر جفاي خار هجران صبر بلبل بايدش
اي دل اندر بند زلفش از پريشاني منال *** مرغ زيرک چون به دام افتد تحمل بايدش
اشاره قرآني را بفرماييد.
حاج آقاي عباسي: آيه 48 سوره طور آيهاي است که در جلسه قبل صحبت کرديم. «وَ اصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ فَإِنَّكَ بِأَعْيُنِنا وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ حِينَ تَقُومُ» بر حکم خدا صبر کن که تو در ديدگان ما هستي، بحث صبر از نگاه آيات و روايات خيلي بحث کليدي است. قول داده بودم روايتي را بخوانم. روايت از اميرالمؤمنين بود. تمام روايات امروز از اميرالمؤمنين بود. حضرت فرمود: خداوند عزوّجل اين را به بندهها ميگويد: «يَا عِبَادِي اعْبُدُونِي فِيمَا أَمَرْتُكُمْ بِهِ وَ لَا تُعَلِّمُونِي مَا يُصْلِحُكُمْ، فَإِنِّي أَعْلَمُ بِهِ، وَ لَا أَبْخَلُ عَلَيْكُمْ بِمَصَالِحِكُمْ» بندههاي من در چيزي که به شما دستور دادم از من اطاعت کنيد. به من ياد ندهيد چه چيزي به صلاح شماست. من نسبت به مصلحت شما بخيل نيستم. هرچه مصلحت شما باشد، همان را براي شما مقدر ميکنم.
شريعتي: انشاءالله از خداوند و حضرات اهلبيت صبر طلب کنيم و آنها بايد مدد و ياري کنند و براي تمام مصيبت زدگان آرزوي صبر ميکنيم. دعا بفرماييد و آمين بگوييم.
حاج آقاي عباسي: خدايا به حق اميرالمؤمنين عليهالسلام که معلم صبوري هستند به همه ما روحيه صبوري بر مشکلات را عطا کن.
شريعتي:
از قديم و نديم ميگويند: دست بالاي دست بسيار است
دست بالاي دستها اما، دست مشکل گشاي کرار است
«والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمدٍ و آله طاهرين»