اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

92-10-08-حجت الاسلام والمسلمين حسيني قمي-سيره ي پيامبر

معرفی برنامه

برنامه سمت خدا

92-10-08

-حجت الاسلام والمسلمين حسيني قمي

-سيره ي پيامبر


سوال – در مورد روش و سيره پيامبر اسلام توضيحاتي بفرماييد.

پاسخ – کتاب سيري در سيره نبوي نوشته شهيد مطهري است که ايشان در اين کتاب نوشته اند: يکي از امتيازاتي که ما مسلمانان نسبت به پيروان ساير اديان داريم اين است که کتابي که بر پيامبر نازل شده(قرآن)، امروزه بدون هيچ تحريفي در اختيار ما قرار دارد. اين قرآن همان قرآني است که بر رسول الله نازل شده است، حرفي بر آن اضافه يا کم نشده است. اين يک افتخار و نعمت براي ما بشمار مي رود. ديگر اينکه بخش عمده اي از سيره ي پيامبر بدست ما رسيده است. امروزه بخش فراواني از کلمات و زندگاني پيامبر در اختيار ماست. ما مي دانيم اولين کسي که به پيامبر ايمان آورده چه کسي بوده است، دومين نفر و... دقيقا تمام حوادث سال ها و روزهاي عمر پيامبر براي ما ضبط شده است. ما هيچ نگراني نداريم که قرآن وحي الهي نباشد. اين امتياز مختص ماست و اديان ديگر اين امتياز را ندارند.

هيچ مسيحي ادعا نمي کند که اين اِنجيلي که در اختيار دارد همان اِنجيلي است که بر حضرت عيسي نازل شده است. حتي پاپ چنين ادعايي ندارد. بر حضرت عيسي کتاب انجيل نازل شده است ولي الان آنها به کتاب شان مي گويند: اَناجيل. زيرا چهار اِنجيل دارند. اين چهار انجيل در ميان صدها انجيلي که (خيلي با هم تناقض داشته اند)بوده، معتبرتر است. و اين چهار انجيل را به رسميت شناخته اند. اين کتاب ها سرگذشت عيسي مسيح است و از طرف خدا نازل نشده است. اگر کسي کتاب هايي که در مورد زندگي پيامبر نوشته شده(مثل تاريخ طبري، تاريخ ابن هشام) را در يک کتاب جمع آوري کند، آيا اين مي شود کتاب پيامبر؟ خير، اين تاريخ زندگي پيامبر است نه کتاب پيامبر. پس انجيل سرگذشت عيسي مسيح است که حدود هفتاد سال بعد از صعودعيسي مسيح به آسمان ها، شاگردانش اين کتاب را نوشتند. البته دستورات حضرت مسيح هم در اين کتاب آمده است ولي اين کتاب آسماني نيست که بر حضرت عيسي وحي شده باشد.

الان کتاب هاي انجيل را با ترجمه هاي تفسيري روان چاپ مي کنند تا براي همه قابل فهم باشد و به زبان هاي مختلف ترجمه شده است. در اول انجيل نوشته اند: در قرن اول ميلادي پس از صعود مسيح به آسمان عده اي به نوشتن سرگذشت عيسي مسيح پرداختند. از بين اين عده فقط چهار نفر بودند که با الهام خدا نوشتند.(اين يک ادعا است. آنها از کجا مي دانند که با الهام خدا نوشته اند؟ مثل اينکه فردي تاريخ پيامبر را بنويسد و بعد بگويد که آنرا با الهام الهي نوشته ام)بخاطر همين چهار نوشته ي شاگردان مسيح رسميت يافت. انجيل، عيسي مسيح را به خواننده معرفي مي کند و جلوه هاي شکوهمند زندگي او را نمايان مي سازد. چهار کتاب انجيل عبارتند از: متي، مَرقُس، لوقا و يوحنا.

در اول انجيل لوقا اين عبارت آمده است: از آن جهت که بسياري دست خود را دراز کردند به سوي تاليف حکايت اموري که نزد ما به اتمام رسيده، من نيز مصلحت چنان ديدم که همه را از آغاز به دقت مطالعه کرده و به ترتيب بنويسم. يعني او چند کتاب تاريخ در مورد حضرت عيسي خوانده و يک کتاب جديد نوشته است. در انجيل متي، مرقس، لوقا داستان دستگيري حضرت عيسي و محاکمه و به دار آويختن عيسي نوشته شده است.در قرآن مي فرمايد که عيسي را نکشته اند و فردي که شبيه او بود به دار آويخته شد. اگر در کتابي داستان به دار آويختن عيسي، دفن شدن و بعد دوباره به آسمان رفتن عيسي آمده است، آيا اين کتاب برعيسي نازل شده است ؟ اين کتاب داستان است.

پس يقين داشته باشيد تنها کتابي که در اين عالم بدون تحريف مانده و بر پيامبر نازل شده، قرآن است. بيش از 1400 سال از نزول قرآن گذشته است و تعداد مسلمانان به ميليارد رسيده است ولي دوگروه از مسلمانان نيستند که بگويند: قرآن ما با شما فرق دارد. ما فقط يک قرآن داريم البته اسامي قرآن مجيد، کريم، مبين، حکيم هست که همان قرآن است. اگر اين کتاب انجيل همان کتابي بود که برعيسي نازل شده بود نبايد مراسم خاکسپاري عيسي در آن نوشته مي شد. قرآن مي فرمايد اگر اين کتاب از پيش خدا نبود، بايد در آن تناقض وجود داشت. ادعاي ما اين است که در قرآن تناقضي وجود ندارد. در داستان دستگيري و به دار آويختن و دفن کردن عيسي(در شش صفحه)، در اين سه کتاب، هشتاد تناقض وجود دارد. در تورات و انجيل مطالبي وجود دارد که ما از گفتن آن شرم داريم که بگوييم اين مطالب در کتاب آسماني است.

اينکه قرآن، نهج البلاغه و صحيفه سجاديه از افتخارات ما مسلمان است براي ما کافي نيست و بايد با آنها انس بيشتري بگيريم.

هند بن ابي طالب فردي بود که خيلي زيبا پيامبر را ترسيم مي کرد. امام مجتبي(ع) و سيد الشهدا(ع) جدشان را ديده بودند ولي نزد اين شخص مي آمدند و مي گفتند که جدمان را براي مان توصيف کن. اولين جمله اي که اين وصاف از پيامبر مي گفت، اين بود:

او هميشه در فکر و انديشه بود و آرامش و آسايش نداشت. پس اسلام دين تفکر و تعقل است. در قرآن خدا ما را به تفکر و تعقل و تدبر دعوت کرده است. بيشترين عبادت ابوذر تفکر بود. ما ديني داريم که در آن مناظرات امام رضا(ع) بوده است. ما کتاب احتجاح مرحوم طبرسي را داريم که در مورد مناظرات پيامبر و ائمه مي باشد. همه ي ائمه اهل بحث و گفتگو، استدلال و منطق بوده اند.

او در ادامه مي گويد: پيامبر سکوت هاي فراواني داشتند. و جز در ضرورت سخن نمي گفتند. يکي از مشکلات ما پرحرفي و پرگويي هاي ماست. اميرالمومنين مي فرمايد: کسي که حرف هايش زياد شد، خطاهايش هم زياد مي شود. کسي که خطاهايش زياد شد، حياءاش کم مي شود. و اين نشانه ي بي ايماني است. بعضي ها در هر موضوعي اظهار نظر مي کنند. و براي اينکه هر روز حرف جديدي ندارند، به ديگران اتهام مي زنند يا ديگران را محکوم مي کنند و کم کم اين کار براي شان عادي مي شود. ما از خواندن بعضي از مطالب شرمنده مي شويم. مگر ما مجبور هستيم که هر روز مصاحبه کنيم؟ اگر ما نگران خطاي خودمان نباشيم،اين نشانه ي بي حيايي است. ما نبايد با آبروي مردم بازي کنيم که اين نشانه ي بي ايماني است. چه کسي مي تواند زياد فکر کند؟ کسي که سکوتش طولاني باشد. شهيد مطهري در عمر 58 ساله شان، 85 تاليف داشته اند. ايشان زياد حرف نمي زنند و بعد از تامل، حرف مي زدند.

در ادامه مي نويسد: حضرت با خودشان خلوت داشتند. در روايت داريم که وقتي به خانه مي آمدند وقت شان را تقسيم مي کردند، يک بخشي از وقت را براي خودشان مي گذاشتند. ما چقدر در بيست و چهار ساعت بين خودمان و خدا خلوت مي گذاريم؟صله رحم و مجالس خوب است ولي بايد در مجالس مواظب گفتار و رفتارمان باشيم. پيامبر فرمود: زمستان بهار مومن است. زيرا شب هاي آن بلند است براي عبادت و شب زنده داري. و روزهاي آن کوتاه است براي روزه داري.

سوال – صفحه 556 قرآن کريم را توضيح بفرماييد.

پاسخ – در اين صفحه داريم: کساني که ايمان داشته باشند و عمل صالح انجام بدهند، خداوند گناهان شان را مي آمرزد. و وارد بهشت الهي مي کند.

شهيد بهشتي فرمود: بهشت به بهاء داده مي شود نه به بهانه. ما را با يک بهانه به بهشت نمي برند. در سوره ذاريات آمده: متقين در بهشت هستند و آنچه خدا به آنها داده دريافت مي کنند زيرا قبل از اين، در دنيا اهل کارهاي خوب بودند. همه شب نمي خوابيدند، در سحر طلب آمرزش مي کردند، نماز مي خواندند و حق سائل و محروم را مي دادند. (انهم کانوا قبل ذالک)

در قرآن داريم: اصحاب جهنم در عذاب هستند زيرا قبل از اين در دنيا مست و مغرور بودند.(کانوا قبل ذالک)پس بايد به بهشت بهاء داد نه بهانه. اگر فقط قلب مان پاک باشد به بهشت نمي روييم.

عبدالله بن مسعود مي گويد: در روزهاي آخر عمر پيامبر،ايشان (اصحاب خاص)ما را به خانه شان دعوت کردند. وقتي نگاه حضرت به اصحاب افتاد، اشک از چشمان شان جاري شد و فرمودند: خوش آمديد. و مي خواستند وصيت به تقوا کنند. ولي قبل از آن، ده تا دعا کردند. حضرت به اصحاب فرمود: خدا شما را به سلامت بدارد،شما را محافظت کند، شما را ياري کند، به شما خير برساند، شما را هدايت کند، شما را موفق کند،شما را بپذيرد، روزي شما را زياد کند، شما را بالا ببرد، من شما را به تقوا سفارش مي کنم. اين نوع توصيه خيلي موثر است. گاهي فرزندي اشتباه مي کند، پدر و مادر بايد اول خوبي هاي او را بگويند و بعد اشتباهش را بگويند.

پيامبر تا آخرين لحظات زندگي شان پيشکسوتان جهاد را مورد احترام قرار مي دادند. اگر جامعه اي به فضيلت ها احترام نگذارد، مثل علم، دانش، تقوا، اخلاق، جهاد و آن چيزهايي که فضيلت نيست، جايگزين آن بشود،مثل پُست، ثروت، (البته اگر ثروتمند کار خيري مي کند اين کارخيرش ثواب دارد. داريم: اگر کسي به ثروتمندي فقط به خاطر ثروتش تواضع کند بخشي از دينش را از دست داده است)، اين جامعه حيات معنوي اش را از دست مي دهد.

از ويژگي هاي ديگر پيامبر اين بود که تا روز آخر عمر بدري ها( کساني که در جنگ بدر بودند) را مورد احترام قرار مي دادند. در مجلسي جا نبود و عده اي از بدري ها ايستاده بودند، تا پيامبر چشم شان به آنها افتاد، به تعداد آنها افرادي را بلند کرد و بدري ها را جاي آنها نشاند.

از ويژگي هاي پيامبر اين بود که هيچ امتيازي براي خودشان قائل نبودند. هيچ تکليفي از پيامبر برداشته نمي شد بخاطر اينکه پيامبر بود. ده مسئله بر امت مستحب بود ولي بر پيامبر واجب. مثل نمازشب. پيامبر از خواب بيدار مي شدند، وضو مي گرفتند و آيات پاياني سوره آل عمران مي خواندند و چهار رکعت نماز شب مي خواندند و بعد استراحت مي کردند و دوباره بيدار مي شدند، وضو مي گرفتند و چهار رکعت ديگر نماز شب مي خواندند و استراحت مي کرند و بار سوم بيدار مي شدند و سه رکعت پاياني نماز شب را مي خواندند. پيامبر بر خويشاوندان شان هم امتيازي قائل نبودند. پيامبر به خويشاوندان شان فرمودند: در قيامت باعمل صالح پيش من بياييد نه با نسب هاي تان.مگر قرآن را نخوانديد که خدا فرموده: وقتي در صور دميده مي شود ديگر نسبت ها کارساز نيست.

فردي هفت سال خادم افتخاري پيامبر بود و بعد از هفت سال، پيامبر فرمود که از من حاجتي بخواه. او گفت: دعا کنيد که من در بهشت با شما همنشين باشم. پيامبر فرمود: شرطي دارد، با سجده ي زياد به من کمک کن که دست تو را بگيرم.

بر ستون مقابل ضريح پيامبر نوشته شده است: جان من فداي آن سرزميني که شما در آنجا آرامش پيدا کرده ايد که جود و آرامش در آنجاست. انشاءالله جود و کرم رسول الله شامل حال همه ي ما بشود، حوائج برآورده به خير بشود و گرفتاري ها برطرف بشود.




ارسال دیدگاه


ارسال

جهت مشاهده دیدگاه های کاربران کلیک نمایید

دیدگاه ها