اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

92-09-03-حجت الاسلام والمسلمين حسيني قمي-ياران سيدالشهدا

معرفی برنامه

-برنامه سمت خدا

-حجت الاسلام والمسلمين حسيني قمي

-ياران سيدالشهدا

92-09-03

سوال- درخصوص اصحاب و ياران حضرت سيدالشهدا توضيحاتي بفرماييد.

پاسخ - صحبت در خصوص زناني که در کربلا نقش آفريني داشته اند بسيار با اهميت است و شايد کمتر مورد توجه قرار گرفته باشد. اين مسئله را به شش بخش تقسيم مي کنيم. بخش اول درخصوص بانويي است که در کربلا به شهادت رسيد يعني همسر عبدالله بن عمير. عبدالله بن عمير شخصيت بسيار بزرگواري است. ايشان از اصحاب با وفاي اميرالمومنين (ع) بوده و در کربلا نيز جزو ياران خوب سيدالشهدا سلام الله عليه قرار داشت. امام زمان (عج) در زيارت ناحيه ي مقدسه به برخي از شهداي کربلا سلام مي کنند که از جمله مي توان نام اين بزرگوار را ذکر کرد.عبدالله عمير در کوفه بود و به کربلا آمد و به شهادت رسيد که داستان مفصلي دارد اما بعد از شهادت همسر ايشان به کنار بدن غرق به خون شوهر خود آمد و گفت: از آن خدايي که بهشت را نصيب تو کرد مي خواهم که مرا با تو همراه قرار دهد. شمر به غلام خود فرمان داد که با عمود آهنين بر فرق اين زن بزند و به اين ترتيب او به شهادت رسيد. بنابراين عبدالله ابن عمير کلبي جزو اصحاب اميرالمومنين، امام حسين(ع) و شهيد کربلا بود و در ناحيه ي مقدسه به او سلام شده است.

اين نقل ها از تاريخ طبري است. تاريخ طبري به راحتي در دسترس است. تاريخ طبري از قديمي ترين تواريخ است. وفات طبري در سال 310 هجري است. يعني بيش از هزار و صدو پنجاه سال از وفات او مي گذرد و ايشان بسيار به زمان شهادت سيدالشهدا نزديک بوده است. طبري به طور مفصل داستان عبدالله بن عمير و داستان شهادت همسرش را نقل کرده است. بخش دوم مربوط به مادراني است که در کربلا حضور داشته اند و شاهد شهادت فرزندان خود بوده اند. هشت مادر در خيمه ها بودند که فرزندان آنها در ميدان مبارزه کرده و به شهادت رسيدند. اينکه انسان شهادت فرزند خود را شاهد باشد يک سختي و غم مضاعفي دارد. از جمله ي اين بانوان مي توان رباب مادر علي اصغر (س)، زينب کبري( که فرزند ايشان عون در کربلا به شهادت رسيدند) را نام برد. بانوي بسيار بزرگواري به نام رمله حضور داشت که مادر قاسم ابن الحسن فرزند امام مجتبي(ع) بود که در کربلا به شهادت رسيد. اين بانو شاهد بدن غرق به خون فرزند خود بود. رقيه دختر اميرمومنان نيز در کربلا حضور داشتند. فرزند ايشان عبدالله بن مسلم نام داشت. جناب مسلم داماد اميرمومنان (ع) بود. رقيه در کربلا شاهد شهادت فرزند خود عبدالله بن مسلم بود.

از ديگر شهداي کربلا مي توان عمربن جناده را نام برد. وقتي که جناده به شهادت رسيد همسر ايشان يک عمود به دست گرفت و به ميدان آمد. سيد الشهدا ايشان را بازگرداندند. فرزند اين بانو به ميدان آمد و به شهادت رسيد. شهيد بزرگوار ديگري به نام محمد بن ابي سعيد ابن عقيل نيز در کربلا به شهادت رسيد که مادر ايشان در کربلا حضور داشته است. عبدالله بن حسن که فرزند امام مجتبي(س) بود( نام ايشان بسيار در روضه ها برده مي شود) نيز در کربلا به شهادت رسيد. مادر ايشان بانوي بزرگواري است به نام بنت شليل که در کربلا حضور داشت. بنابراين هشت مادر شهيد در کربلا شاهد و ناظر شهادت فرزندان خود بودند.

سومين نقش زنان در کربلا مربوط به زناني است که در جمع اسرا قرار گرفتند. بعد از واقعه ي عاشورا اهل بيت چهل منزل را از کربلا تا کوفه و شام طي کردند. معمولاً نام امام سجاد(ع) زياد برده مي شود. امام سجاد(ع) و امام باقر(ع) جزو مرداني بودند که در جمع اسرا قرار داشتند. از بانوان معمولاً نام حضرت زينب (س) زياد برده مي شود اما ما حداقل بايد يک بار، به ديگر بانواني که همراه اسرا بودند اداي احترام کنيم. امير مومنان چهار دختر در جمع کاروان اسرا داشتند: زينب کبري، بانوي بزرگواري به نام ام کلثوم يا زينب صغري، بانوي بزرگوار ديگري به نام فاطمه و چهارم رقيه همسر جناب مسلم. سه نفر از دختران سيد الشهدا در کاروان اسرا بودند: سکينه بنت الحسين (س)، فاطمه، رقيه بنت الحسين (س). رباب همسر امام حسين(ع) و رمله مادر قاسم بن الحسن نيز جزو کاروان اسرا بودند. فاطمه مادر بزرگوار امام باقر(ع) که دختر امام مجتبي (ع) بودند نيز در کاروان اسرا بودند. دختر مسلم که امام حسين (ع) بعد از شهادت پدر او را بسيار نوازش کرد نيز در اسرا بودند. دختر زينب (س) نيز در جمع اسرا بودند. به غير از فرزندان زينب کبري که در کربلا به شهادت رسيدند داماد ايشان قاسم نيز شهيد شدند. دختر حضرت زنيب(س) به نام ام کلثوم که شوهرش به نام قاسم در کربلا به شهادت رسيد نيز جزو کاروان اسرا بود. همه ي اين بانوان حاضر در کاروان اسرا داغ ديده بودند. مثلاً زنيب کبري (س) هم داغ برادران خود را ديده بود، هم فرزندان، هم داماد و هم برادر زاده هاي ايشان. اين بانوان هر کدام از چند جهت مصيبت ديده بودند. اين دوازده بانو که در کاروان اسرا حضور داشتند مانند پروانه اي به دور شمع حضرت زينب (س) مي گشتند و به احترام حضرت زينب(س)، معمولاً نامي از آنها برده نمي شود.

مطلب چهارمي که نقش زنان را کربلا نشان مي دهد مربوط به زنان اصحاب سيد الشهدا است. سه نفر از اصحاب سيد الشهدا با همسران خود آمده بودند. يکي از آنها مسلم بن عوسجه است. ايشان همراه با همسر خود به کربلا آمده بود که بعد از شهادت همسر ايشان همراه با کاروان اسرا به سمت شام مي رود. مسلم بن عوسجه اولين شهيدي است که از اصحاب به شهادت مي رسد. دومين شهيدي که از اصحاب به شهادت مي رسد عبدالله بن عمير است که همسر ايشان نيز به شهادت مي رسد. سومين اصحاب نيز جناده است که به اتفاق همسر خود به کربلا آمد و فرزند ايشان عمربن جناده نيز به شهادت مي رسد. همسر جناده نيز در قافله ي اسرا حضور داشت. بخش پنجم مربوط به زناني است که از غير بني هاشم بودند. موارد فراوان است که گاهي همه ي آنها در تاريخ عنوان نشده است. بانوي بزرگواري به نام ام خلف همسر مسلم بن عوسجه در قافله ي اسرا بود. بانوي ديگري به نام بحريه همسر جناده بود. ايشان هم شوهر خود و هم فرزند خود امر را در کربلا از دست مي دهد و هم خود او در قافله ي اسرا قرار مي گيرد. بانوي بزرگوار ديگري به نام حسنيه که خادمه ي امام سجاد(ع) است.فرزند ايشان در کربلا به شهادت مي رسد و خود او نيز در قافله ي اسرا است. چهارم بانوي بزرگواري است به نام فکيحه. ايشان خادمه ي حضرت رباب (س) است که در قافله ي اسرا قرار مي گيرد.بانوي ديگري است که خادمه ي مسلم بن عوسجه بوده است. يعني هم همسر و هم خادمه ي مسلم بن عوسجه در قافله ي اسرا حضور داشتند. مورد پنجم مربوط به شمع اين بانوان است که در قافله حضور داشتند و همه دور ايشان جمع بودند. حضرت زينب کبري (س) نقش ويژه اي داشتند. کتابي است به نام بطلة کربلا که بانويي مصري بنت الشاطي آن را نوشته است. چند نفر از جمله مرحوم آقاي دکتر شهيدي اين کتاب را ترجمه کرده اند. اين بانوي مصري وقتي شرح حال زينب کبري (س) را مي نويسد بسيار تحت تأثير قرار مي گيرد. ايشان اسم اين کتاب را قهرمان کربلا زينب کبري گذاشته است. چه خوب است که ما مجموعخطبه هاي امام حسين (ع) را مورد مطالعه قرار دهيم. کلمات امام حسين (ع) را در مسير مدينه تا کربلا مطالعه کنيم. از جمله اين کلام ها سخني است که امام حسين (ع) در موقع وداع با اهل بيت بيان کرده اند. ايشان در زمان وداع با زينب کبري، اهل بيت و زناني که تا ساعتي ديگر در کاروان اسرا قرار مي گيرند کلماتي را بيان مي کنند. امام حسين (ع) سه مطلب را مي فرمايند: آماده ي بلا باشيد. سه مطلب را بدانيد: ان الله حافظکم و يجعل عاقبة الي خير و يعوضکم. اولاً خدا محافظ شما است. دوم بدانيد پايان کار شما خير است. الان بعد از هزار و سيصد، چهارصد سال نام امام حسين (ع) در همه ي عالم زنده است. ما الان فقط ايران، عراق و کشورهاي اسلامي را مي بينيم اما نام ايشان در همه ي عالم فراگير است. فرياد يا حسين همه ي عالم را گرفته است. اي کاش رسانه ي ملي ما همانطور که عزاداري هاي شهرهاي ايران را به زيبايي به تصوير مي کشد، عزاداري هاي مردم مسلمان در همه ي عالم را نشان مي داد. دربسياري از کشورها، در اروپا و در شهرهاي مختلف مجالس عزداري برپا مي شود. چه حکومتي مي توانست اين تعداد مجلس را ساماندهي کند. فقط در شهر لندن در ايام دهه ي محرم بيش از صد مجلس عزاي امام حسين (ع) به زبان هاي مختلف و براي مليت هاي مختلف برپا شده است. در همه ي شهرهاي اروپا دسته ي عزاداري روز عاشورا برگزار مي شود. سوم امام حسين(ع) فرمودند که خدا به شما عوض مي دهد و انواع کرامت هاي الهي را خدا به شما مي بخشد. سپس امام حسين(ع) به حضرت زينب (س) و اهل بيت فرمودند که مراقب دو کار باشيد: ولا تشکوا: شکايت نکنيد. آيا شما جايي شنيده ايد که اهل بيت شکايت کرده باشند؟ و به زبان چيزي نگوييد که از جلالت شما کم کند. آيا شما تا بحال شنيده ايد که اهل بيت چيزي گفته باشند که با عظمت و جلالت اهل بيت هماهنگ نباشد؟ ميرزاي شيرازي رسم داشتند که وقتي مي خواستند درس را شروع کنند مي فرمودند يکي از شاگردان يک روضه بخواند و سپس درس را شروع مي کردند. برخي از شاگردان ايشان قبل از شروع درس روضه مي خواندند. از جمله روضه خوان هاي درس ايشان مرحوم آيت الله حائري موسس حوزه ي علميه ي قم بودند. آيت الله حائري شاگرد مرحوم ميرزاي شيرازي در سامرا بودند. مرحوم آيت الله حائري صداي خوبي داشتند و حتي در روز عاشورا در دسته هاي عزاداري نوحه مي خواندند. ما گاهي از کنار اين روضه ها آسان مي گذريم. شايد به اين خاطر که آنها را بسيار شنيده ايم. مرحوم آيت الله حائري معمولاً اين روضه را مي خواندند. همه از جمله ارشاد شيخ مفيد رضوان الله تعالي اين روضه را نقل کرده اند. اين عبارت آمده است که زينب (س) را وارد بر ابن زياد کردند همه ي مطالب در همين يک کلمه نهفته است. ايشان در حالي وارد شدند که لباس هاي خوبي بر تن نداشتند. هنوز ادامه ي روضه را مرحوم آيت الله حائري نخوانده بودند مرحوم ميرزاي شيرازي مي فرمودند: کافي است. در آن روز درس تعطيل مي شود و ايشان مي فرمايند اجازه دهيد ما حق اين جمله را ادا کنيم. اگر ما تا ظهر گريه کنيم حق اين کلمه که فرمودند: زينب(س) را با لباس هاي کهنه وارد بر ابن زياد کردند ادا نمي شود. ادامه ي روضه را ميرزاي شيرازي مي خواند و درس تعطيل مي شد. ابن زياد به زينب کبري(س) مي گويد: شکر کن خدايي که شما را رسوا کرد و شما را کشت و دروغي را که شما مي گفتيد برملا کرد. زينب (س) فرمودند: الحمدالله الذي اکرمنا به نبيه محمد طهرنا من الرجس تطهيرا انما يفتزح الفاسق. ما رسوا نشديم بلکه فاسق رسوا مي شود. و يکذب الفاجر، ما دروغ نمي گوييم بلکه فاجرها دروغ مي گويند. و هو غيرنا الحمدالله. اين جواب قاطع زينب کبري (س) است.ابن زياد خواست که نمک به زخم بي بي بپاشد گفت: کيف رأيت فعل الله به اهل بيتک. ديدي خدا با شما چه کرد؟ زينب کبري (س) فرمود: خدا شهادت را بر ما مقدر کرد و فرداي قيامت خدا بين تو و آنها جمع مي کند. مخاصمه فرداي قيامت است و آنجا بايد جواب خدا را بدهيد. سپس به مرحله اي رسيد که ابن زياد گفتگويي را با امام سجاد(ع) دارد. چون امام به محکمي جواب ابن زياد را داد، او تصميم گرفت که ايشان را به قتل برساند. ابن زياد فرمان قتل امام سجاد(ع) را صادر کرد. بي بي زينب (س) فرمودند: اگر بنا داري که امام سجاد(ع) را به شهادت برساني ابتدا بايد من را به شهادت برساني. ابن زياد مي گويد: به خدا قسم من ديدم که زينب آماده بود براي شهادت، اگر من تصميم به کشتن امام سجاد(ع) داشتم. به همين خاطر او از کشتن امام سجاد(ع) منصرف شد. در مجلس يزيد نيز گفتگو ها زياد است. شيخ مفيد نقل مي کند که در مجلس يزيد قام عليه رجلُ من اهل شام، در مجلس يزيد يک مرد شامي ايستاد و يک حرفي زد. او به فاطمه دختر امام حسين (ع) که همراه زينب کبري (س) بود اشاره کرد و گفت: اين دخترک را به من ببخش تا در خانه خدمتکار من باشد. اين دختر مي گويد که من ترسيدم و گفتم مبادا اين کار امکان داشته باشد که من را خدمتکار خانه ي خود کنند. من به پيراهن عمه ي خود زينب (س) چسبيدم. عمه ام زينب به آن مرد شامي فرمود: کذبة الله بخدا دروغ مي گويي اين اوج پستي تو است. به خدا قسم که نمي تواني اين کار را انجام دهي. يزيد عصباني شد و گفت :تو دروغ مي گويي. اگر بخواهم مي توانم اين کار را انجام دهم. زينب کبري فرمود: کلا والله. بخدا قسم نمي تواني. مگر اينکه از دين اسلام خارج شوي. يزيد عصباني شد و گفت :کسي که از دين اسلام خارج شده پدر و برادر تو است.زينب کبري يزيد را مي شناخت اما مانند کوه ايستاد. فرمود: يزيد اگر تو مسلمان باشي، که نيستي، به واسطه ي زحمات پدر و برادر من است. يزيد عصباني شد و گفت :کذبت يا عدوة الله. اي دشمن خدا دروغ مي گويي. زينب فرمود: امروز قدرت دست تو است مي خواهي دشنام بدهي، بده. فرياد مي زني و ظالمانه دروغ مي گويي. در اينجا يزيد نتوانست جواب بدهد در مقابل منطق محکم زينب کبري سکوت کرد.

نکته ي ششم مربوط به نقشي است که رباب دارد اما حق ايشان ادا نشده است. اين بانوي بزرگوار در همين مجلس وقتي ديد که يزيد با چوب دستي به لب و دندان امام حسين (ع) مي زند، از جا بلند شد. سر ابا عبدالله را از آن سبد برداشت و به سينه چسباند و اشعاري را قرائت کرد که در همه ي تواريخ آمده است. يک چنين بانوي داغ ديده اي که فرزند او علي اصغر در کربلا به شهادت رسيده و چهل منزل را طي کرده، در کوفه و شام به اسارت آمده و يزيد را مي شناسد، وقتي ديد به سر بريده ي امام حسين (ع) جسارت مي کنند، سر را برداشت، به سينه چسباند و نوحه خواني کرد. دو مسئله اهميت زيادي دارد يکي نقشي است که زنان در کربلا داشتند که در شش محور به آن اشاره شد. دوستان اگر بخواهند مي توانند به کتاب اصحاب امام حسين از مدينه تا کربلا مراجعه کنند. جناب آقاي ناظم زاده ي قمي آن را نوشته اند.

يک فردي نوشته بود که من تا بحال فکر مي کردم اگر کربلا بودم همراه با امام حسين (ع) فداکاري مي کردم، فرزند خود را مي دادم و خودم نيز مي ايستادم. اما وقتي به فرزند هيجده ساله ي خود نگاه مي کنم اشک مي ريزم براي جوان سيد الشهدا (ع) و مي گويم اگر من بودم چه مي کردم؟ ما الان در هفته ي بسيج هستيم. واقعاً پدران و مادران شهدا نشان دادند که اگر کربلا هم بودند راست مي گفتند و مي ايستادند.کتابي در خصوص شرح حال مرحوم آيت الله ابوالحسن اصفهاني نوشته شده است. ايشان رياست عامه ي مرجعيت در تمام کشورهاي اسلامي را برعهده داشتند. ايشان فرزندي داشتند به نام مرحوم آقا سيد حسين که روحاني بسيار فاضلي بودند. شبي مرحوم آيت الله اصفهاني در صحن اميرالمومنين در نجف در حال خواندن نماز جماعت مغرب و عشا بودند که در بين نماز، فرزند ايشان را کشتند. پدر ايشان سر و صدا و همهمه مي شنوند، علت را مي پرسند،مي گويند: چيزي نيست يک حادثه اي پيش آمده اما شما نماز را ادامه بدهيد. سپس به ايشان خبر مي دهند که فرزند شما را به شهادت رسانده اند. از خادم ايشان سوال کردند که آن شب آقا چه مي کردند؟ خادم مي گويد: من نيمه شب ديدم که آقا در منزل قدم مي زند و اين شعر را مي خواند که درخصوص مصيبت امام حسين (ع) است. داغي که حسين از غم اکبر به جگر داشت، زان داغ به جز خالق اکبر که خبر داشت؟ يعني يک پيرمرد هشتاد ساله وقتي مي خواهد دل خود را در مصيبت فرزند تسلي بدهد، اين اشعار را مي خواند. شايد لطيف تر از اين شعر در شرح حال امام حسين (ع) در زبان فارسي وجود نداشته باشد. زبان حال امام حسين (ع) در اين شعر اين است که فکر نکنيد من به اين آساني جدا شدم. خطاب به علي اکبر مي گويد:

گمان مدار که گفتم برو دل از تو بريدم، نفس شمرده زدم همرهت پياده دويدم. محاسنم به کف دست بود و اشک بر چشم، گهي زجايي پريدم گهي به خاک فتادم. نه تير شمر مرا مي کشد نه نيزه ي خولي، زمانه کشت مرا وقتي که داغ تو ديدم. کنار کشته ي تو با خدا معامله کردم، نجات خلق جهان را به خونبهات خريدم.

انشاءالله خداوند به ما توفيق ادامه ي عرض ارادت و اخلاص تا پايان محرم و صفر را عنايت کند وبه برکت اين اشک ها خداوند حاجت همه ي مومنين برآورده به خير کند.



ارسال دیدگاه


ارسال

جهت مشاهده دیدگاه های کاربران کلیک نمایید

دیدگاه ها