اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

92-08-19-حجت الاسلام والمسلمين حسيني قمي-معاد

معرفی برنامه

برنامه سمت خدا

-حجت الاسلام والمسلمين حسيني قمي

-معاد

92-08-19

از درد تو تمام تنم تير مي کشد وقتي کسي به روي تو شمشير مي کشد، طاقت ندارم اين همه تنها ببينمت وقتي که چله چله کمان تير مي کشد، اين بغض جان ستادن که تو به کس ترين شدي پاي مرا به بازي تقدير مي کشد، اي قاري هميشه قرآن آسمان کار تو جزء جزء به تفسير مي کشد، اينک ز هرطرف نفست را گرفته اند آن کوچه را به مسلخ تفسير مي کشند، برخيز اي امام نماز فرشته ها لشکر براي تو قتل تو تکبير مي کشند.

سوال – در مورد بحث معاد باوري در کربلا توضيحاتي بفرماييد.

پاسخ – يکي از سوالاتي که در تاريخ کربلا مطرح است اين است که چه اتفاقي افتاد که جامعه ي اسلامي با گذشت پنجاه سال از گذشت پيامبر در سال 61 هجري در برابر فرزند رسول الله ايستادند جز عده ي کمي، بقيه در سپاه مقابله حضرت بودند يا اينکه نتوانسته بودند خودشان را برسانند و از نظر فکري با آنها هماهنگ بودند.

عامل اول اين است که بني اميه کاري کرده بودند که اهل بيت را از جامعه ي ديني منزوي کرده بودند يعني کاري کرده بودند که مردم احساس نياز به اهل بيت نکنند. اميرالمومنين 25 سال خانه نشين شدند و در پنج سالي که حکومت کردند مجبور بودند جنگ هاي سنگين داشته باشند. امام حسن (ع) را مجبور کردند که با معاويه صلح کند. امام حسين(ع) ده سال امامت داشتند ولي کسي به سيدالشهدا مراجعه نمي کرد. بني اميه کاري کرده بود که مردم احساس نياز به مرجعيت علمي اهل بيت نداشته باشند. آنها خودشان مکتب هاي زيادي باز کرده بودند و مي گفتند که نيازي به مکتب اهل بيت نيست. در کتاب وسايل الشيعه شيخ حُر عاملي، 35 هزار حديث فقهي وجود دارد. علامه طباطبايي فرمودند که من به تمام اين احاديث مراجعه داشتم و متوجه شدم که دوران امامت ده ساله امام حسين (ع)، يک مورد پيدا نکردم که در اين ده سال امامت يک نفر يک سوال از سيد الشهدا پرسيده باشد و براي ما نقل کرده باشند.

عامل دوم ترس شديدي بود که بر مردم کوفه حاکم بود. وقتي مسلم به کوفه آمد يزيد نگران شد و ابن زياد را که در بصره بود به کوفه فرستاد. مردم کوفه خاطرات تلخي از ابن زياد داشتند و آوازه ي ابن زياد به گوش آنها رسيده بود. وقتي ابن زياد حاکم بصره شد، درمسجد با مردم صحبت کرد که من از طرف يزيد آمده ام، با من بيعت کنيد.مردم با او بيعت کردند. بعد از مدتي ابن زياد پرسيد: آيا کسي مانده که با من بيعت نکرده باشد؟ اسم هشتاد نفر از سران بصره را به او دادند که بيعت نکرده اند. او گفت: دستي که با من بيعت نکرده است شايسته نيست که بر تن بماند. و دستور دادند که دست هاي آنها را قطع کنند. با اين خاطرات، ابن زياد از بصره به کوفه آمده بود.

ابن زياد به کوفيان دستور داد که براي جنگ با حسين به کربلا بروند. خيلي از مردم کوفه به جنگ نرفتند و ابن زياد مردم را تهديد کرد. مردم در خانه ها پنهان شدند. شهر خلوت شده بود. روزي ابن زياد به داخل شهر آمد و ديد فرد غريبي دارد از آنجا مي گذرد، به او گفت که چرا به کربلا نرفته اي، او گفت که من از داستان کربلا خبر ندارم و مي خواهم طلبم را بگيرم و بروم. ابن زياد سرش را از تنش جدا کرد. و با اين کار همه ترسيدند و به کربلا رفتند. البته عده اي از بين راه فرار مي کردند و به کربلا نرفتند.

عامل سوم اين بود که مردم خيلي به دنيا تعلق پيدا کرده و قيامت را فراموش کرده بودند. يعني زرق و برق دنيا آنها را گرفته بود. سيدالشهدا از مدينه تا کربلا، به اين مشکل روحي مردم نظر کردند. حضرت خطبه هاي زيادي خواندند. خوب است که خطبه خواني در مجالس ما رسم شود. عرب ها در شب عاشورا مقتل خواني دارند. يعني تمام حوادث روز عاشورا را يکجا مي خوانند. خطبه هايي که امام در طول مسير خواندند خيلي پيام دارد. امام تلاش کردند که معاد را در زندگي مردم جا بيندازند و مردم معادباور باشند.

حضرت قبل از اينکه از مدينه( 27 ماه رجب از مدينه بيرون آمدند و سوم شعبان به مکه رسيدند و در هشتم ذيحجه از مکه بيرون آمدند و دوم محرم به کربلا رسيدند) بيرون بيايند وصيت نامه نوشتند. اين کار پيام دارد. امام وصيتي به برادرشان محمد حنفيه نوشتند: من حسين هستم، به يگانگي خدا و رسول شهادت مي دهم. .. انسان وقتي وصينامه اش را مي نويسد تعلقش به دنيا کم مي شود. انسان وقتي مي خواهد وصيت نامه بنويسد به فکر فرو مي رود که چه چيزي بنويسد، چه چيزي جمع کرده است و چه چيزي همراه خودش مي برد؟

در طول سفر عده ي زيادي با حضرت ملاقات داشتند. عبدالله بن عمر فرزند خليفه ي دوم، به امام حسين (ع) گفت که در مکه بمانيد، چرا مي خواهيد خودتان را با يزيد درگير کنيد. او خيلي به امام اصرار کرد. و گفت: آقا مي ترسم اين چهره ي نوراني شما را با شمشير بزنند و اين حيف است. امام فرمودند: تا آسمان و زمين برقرار است مرگ بر اين منطق که چهره ي مرا با شمشير بزنند، نشنيدي که بني اسرائيل جمعي از پيامبران را مي کشتند و بعد به دنبال کارشان مي رفتند، نشنيدي که سر حضرت يحيي را از بدن جدا کردند و هديه بردند.

سروجان درراه جانان چون بداد دل وجان جان جانان شدومحبوب به جانان شد

بود چون پسر خدا و خون خداخون بهايش به جزا ايزد منان آمد

حضرت فرمود: اي عبدالله بهانه نياور و دست از ياري من برندار. او گفت: من آمادگي ندارم. او گفت: من زياد ديده ام که پيامبر سينه ي شما را مي بوسيد، اجازه بدهيد که سينه ي شما را ببوسم. عبدالله امام را در همين حد ياري کرد.

امام قبل از حرکت از مکه درهفتم، ذيحجه خطبه اي خواندند و فرمودند: بسم الله وماشاءالله. .. مرگ بر بني آدم نوشته شده است. مرگ زيباست به زيبايي گردنبند، من دارم ملاقات مي کنم جايگاهي که دارم و دارم خودم را مي بينم که بند بند، بندم را گرگ هاي بيابان جدا مي کنند در کربلا. بعد فرمودند: هرکس حاضر است خون قلبش را تقديم کند، هر کس به دنيا دلبسته است بماند و هر کس آماده ي لقاء الله است با ما راه بيفتد، من فردا صبح حرکت مي کنم.

کتاب سِّر دلبران نوشته ي آيت الله حائري(پسر آيت اللله حائري موسس حوزه ي علميه قم و داماد آيت الله حجت)است. ايشان مي گفت: با اينکه آيت الله حجت پدرخانم من بودند، من خيلي در کارهاي ايشان دخالت نداشتم و به فکر کارهاي خودم بودم. يک روز در زمستان به خانه ي ايشان رفتم درحاليکه خانه شان را بنايي مي کردند. آن روز کارگرها را جواب کردند. علت را سوال کردم و ايشان گفت که من آماده ي مرگ هستم و مرگ من نزديک است، تعجب کردند. البته آيت الله حجت ناراحتي مختصري داشتند ولي خيلي جدي نبود. ايشان تمام وجوهاتي که داشتند به من دادند و گفتند که آنها را به فلاني بدهيد و من ديگر وجوهات قبول نمي کنم.

ايشان فرمود: خدايا همه بدهي هايي که گردن من بود را رد کردم، مرگ مرا برسان. به آيت الله حجت گفتند که شما ترسيده ايد، ايشان گفت: وفات من وقت ظهر است. ايشان به من گفت که در اين چند روز، بيشتر به من سر بزن. چند روزي گذشت و روز شنبه وقتي خدمت ايشان رفتم ايشان سوال کردند که آيت الله بروجردي سر درس رفته اند و وقتي من پاسخ مثبت دادم، ايشان فرمودند: الحمدلله. و خوشحال شدند. ايشان فرمود که دعاي عديله را براي من بخوانيد. مقداري آب تربت براي شفا به ايشان داديم و ايشان فرمودند: آخرين توشه ي من از دنيا تربت حسين است. کمي حال شان منقلب شد و نفس شان قطع شد و به همين آساني جان به جان تسليم کردند. وقتي از اتاق بيرون آمدم از صداي اذان از مدرسه حجتيه مي آمد. پس مي شود که انسان در دنيا باشد ولي اسير دنيا نباشد.

سوال – صفحه 507 قرآن کريم را توضيح بفرماييد.

پاسخ – آيات 4 تا 8 سوره محمد، گويا براي محرم وعاشورا نازل شده است. آيا امام حسين (ع) و شهداي کربلا در تاريخ گم شدند؟ چه نامي از دشمنان اهل بيت باقي ماند؟ اميرالمومنين مي فرمايد:(خدا مي فرمايد: دين مرا ياري کنيد) فکر نکنيد که خدا نمي تواند دين خودش را ياري کند. خدا فقير نبود که به شما گفته به من قرض بدهيد، خدا مي خواهد شما را امتحان کند. در کربلا همه امتحان شدند. اين امتحان هميشه براي ما وجود دارد.

ان تنصرالله ينصرکم. درس امام حسين(ع) در کربلا، معاد باوري و اسيردنيا نبودن بود. امروز ششم ماه محرم است و رسم است که از نوجوان سيزده ساله قاسم بن حسن نام مي برند. اين نوجوان چکار کرده است که تاريخ نام او را مي برد؟ وقتي امام در شب عاشورا فرمود که همه به شهادت مي رسيد، قاسم نزد عمويش آمد و سوال کرد که آيا من هم در بين آنها هستم. ايشان در روز عاشورا به امام التماس مي کرد. آنقدر دست و پاي امام را بوسيد تا امام اجازه ي بدهد که به ميدان برود. قاسم مثل يک تکه ماه مي درخشيده است. راوي مي گويد: او آنقدر عجله داشت که حتي بند کفشش را نبسته بود و گريه مي کرد. شايد ديد دشمن اين بود که امام يک نوجوان را فرستاده که دارد گريه مي کند ولي وقتي قاسم رجز خواند، دشمن فهميد که او براي امت گريه مي کند. و از گمراهي امت و تنهايي امام گريه مي کرد.

در فرس تند روهر که تو را ديد گفت *****برگ گل سرخ را باد کجا مي برد

وقتي که امام حسين (ع) خودش را با عجله به بدن قاسم رساند فرمود:عزيز برادرم، خيلي براي عمويت سخت است که عمويت را صدا بزني و نتواند به تو جواب بدهد و وقتي جوابت را بدهد که ديگر فايده نداشته باشد. عزيز برادر، مگر نمي داني اين صدايي است که ديگر من ياور ندارم و همه دشمن هستند و من ياري ندارم. يعني امام مي خواستند عذرخواهي از قاسم بن حسن داشته باشد.

به قول شاعر که مي گويد که مردم کوفه خوب از امام مجتبي(ع) تجليل کردند:

اجر حسن را به تو پرداختند*********اسب به گلگون بدنت تاختند

کاش نمي ديد عمو پيکرت*********تا ببرد هديه بر مادرت

کاش نمي ديد عمو اينچنين**********جان دهي وپاي زني برزمين

خدايا به حق سيدالشهدا، فيض ما را از مراسم دهه ي محرم حداکثر قرار بده و ما را دست خالي از روضه امام حسين (ع)بيرون نياور.


ارسال دیدگاه


ارسال

جهت مشاهده دیدگاه های کاربران کلیک نمایید

دیدگاه ها