اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

90-08-14-حجت الاسلام والمسلمين حسيني قمي-صبر

معرفی برنامه

برنامه سمت خدا

-حجت الاسلام والمسلمين حسيني قمي

-صبر

90-08-14

ما گدايان خيل سلطانيم، شهروند هواي جانانيم. بنده را نام خويشتن نبود، هرچه ما را لقب دهند آنيم. گربرانند و گرببخشايند، ره بجاي دگر نمي دانيم. چون دل آرا مي زند شمشير، سر ببازيم و رخ نگردانيم. دوستان در هواي صحبت يار، زرفشانند و ما سرافشانيم. هرگلي نو که در جهان آيد، ما به عشقش هزار دستانيم. تنگ چشمان نظر به ميوه کنند، ما در آثار صبح حيرانيم. هرچه گفتيم جز حکايت دوست، در همه عمر از آن پشيمانيم. سعديا بي وجود صحبت يار، همه عالم به هيچ نستانيم.
سوال- زوج هاي بسياري هستند که خداوند به آنها فرزندي عطا نکرده است. در مورد پاداش اين دسته از افراد صحبت بفرماييد.
پاسخ – در يکي از آيات سوره ي مبارکه ي شوري خداوند در ابتدا مي فرمايد ملک آسمان و زمين متعلق به من است و من هر چه بخواهم مي آفرينم. به بعضي از افراد دختر داده وبه برخي پسر مي دهم. در ادامه ي آيه مي فرمايد برخي از افراد هم پسر داشته و هم دختر دارند. برخي نيز اصلاً فرزند ندارند. نکته ي اول اين است که ما تسليم مشيت الهي باشيم. همان خدايي که مي گويد ملک آسمان و زمين متعلق به من است، همان خدا مي فرمايد مشيت من اين است که به برخي دختر داده و به برخي پسر بدهم. و به بعضي از افراد نيز اصلاً فرزند ندهم. پس از خدايي خدا کم نمي شود اگر به همه فرزند بدهد. خدا در ابتدا مي فرمايد که در قدرت من ضعفي نيست و در پايان مي فرمايد که من عالم به مصالح انسان ها هستم. اين توصيفاتي که در انتهاي آيه مي آيد با مضمون آيه هماهنگي دارد. مفسرين پيامبران الهي را نيز مشمول اين آيه دانسته اند. يعني در مورد آنها نيز اين چهار تقسيم وجود دارد. پيامبران بزرگ الهي بوده اند که فقط فرزند دختر داشته اند. شعيب پيامبر پسر نداشت. پيامبراني هم بودند که فقط پسر داشتند. مانند حضرت ابراهيم که هفت يا هشت پسر داشت و اصلاً دختر نداشت. پيامبراني هم بودند که هم پسر و هم دختر داشتند مانند پيامبر اسلام. روي اين نکته تأکيد مي کنم که پيامبراني داشتيم که اصلاً فرزند نداشتند. ولي در عين حال آوازه ي آنها عالم را پر کرده است. مثلاً حضرت عيسي و حضرت يحيي فرزند نداشتند ولي پيام و سخن آنها عالم گير شده است. پس ما در ابتدا بايد تسليم مشيت الهي باشيم. خدايي که صاحب ملک و سماوات است، به مصالح ما عليم است. نکته ي دوم اين است که گاهي ما فکر مي کنيم همه ي خيرات در داشتن فرزند است. فکر مي کنيم که تنها با داشتن فرزند است که باقيات صالحات از ما باقي مي ماند. همه ي خيرات به داشتن فرزند نيست. متأسفانه ما فکر مي کنيم که اگر چيزي را نداشته باشيم همه ي درها بسوي ما بسته شده است. در حالي که اينطور نيست. برخي عالمان بزرگ و طراز اول شيعه بوده اند که از نظر خدمت همتا نداشته اند. از جمله مي توان از شيخ صدوق، شيخ مفيد و مرحوم کليني نام برد. به شيخ صدوق، شيخ المحدثين مي گفتند. ايشان سيصد کتاب تأليف کرده است. کليني صاحب يکي از کتب اربعه است. آيا نام اين افرادي که ما نظير آنها را در تاريخ شيعه نداشته ايم، به چه علت باقي مانده است. ما الان کسي را نمي توانيم از نسل کليني به عنوان فرزند يا نوادگان ايشان نام ببريم. اما کتاب اين بزرگوار جاودانه شده است. تأليفات شيخ صدوق و شيخ مفيد جاودانه شده است. ما مديون تعليفات اين بزرگواران هستيم. اگر تأليفات اين سه بزرگوار را جمع کنند، خزانه ي ما خالي مي شود. چه باقيات و صالحاتي بهتر از اين است. راز ماندگاري صرفاً در داشتن فرزند نيست. خيلي از افراد هستند که آثار فراواني از خود بجا گذاشته اند. مساجد و مدارسي ساخته و کارهاي خيري انجام داده اند. صدها سال است که آنها از دنيا رفته اند اما آثار آنها باقي است. معلوم نيست که فرزندان ما آنقدر که ما فکر مي کنيم در آينده به ياد ما باشند. چقدر ما الان به فکر پدرها و پدر بزرگ هاي خود هستيم. اگر در ابتدا تسليم مشيت الهي بوديم و خواستيم براي خود باقيات و صالحات باقي بگذاريم، خداوند اين راه را براي ما قرار داده است. فکر نکنيم اگر خداوند به ما فرزند نداده حتماً ما گناهي را مرتکب شده ايم که لياقت آن را نداشته ايم. يکي از علماي بزرگ بودند که داراي فرزند نمي شدند. خيلي از اين جهت نگران بوده و بسيار به سيد الشهدا متوسل مي شدند. در عالم رويا، سيد الشهدا (س) را خواب ديدند. آقا به اين عالم فرمودند که اصرار نکن، مصلحت تو نيست. اين عالم بزرگوار گفتند که من بعد از اين رويا يک آرامش روحي پيدا کردم. لازم نيست که ما حتماً رويا ببينيم تا به آرامش برسيم. خداوند در قرآن فرموده که به مصالح ما آگاه است. و همه ي راه ها نيز به فرزند منتهي نمي شود. اگر انسان تسليم مشيت الهي بوده و برآن چيزي که خداوند براي او مقدر کرده صبر داشته باشد، قطعاً پاداش دارد.
سوال -شما از صبر بر مصيبت و صبر جميل صحبت کرديد و گفتيد از نشانه هاي صبر جميل اين است که ما شکوه نکنيم. آيا گريه کردن در از دست دادن يک عزيز، شکوه محسوب مي شودو اجر صبر ما را کم مي کند يا خير؟
پاسخ – صبر به معناي گريه نکردن نيست. ما نمونه هاي تاريخي فراواني را داريم. پيامبر خدا، انبياء و اولياء در مصيبت هايي که به آنها مي رسيد گريه مي کردند. زماني که حمزه سيدالشهدا در احد به شهادت رسيدند در شهر مدينه غريب بودند. انصاري که در اين جنگ به شهادت رسيده بودند، چون در شهر مدينه ساکن بودند، افرادي را داشتند که براي آنها گريه کنند. پيامبر در خصوص حضرت حمزه فرمودند که عموي من حمزه کسي را ندارد که براي او گريه کند. از آن به بعد رسم شد که هرکس مي خواست براي شهيد خود گريه کند، به سفارش پيامبر ابتدا براي حضرت حمزه عزاداري مي کرد. اميرالمومنين (ع) برادري داشتند به اسم جعفرابن ابيطالب که در موته به شهادت رسيد. ايشان فرزندي دارد به اسم عبدالله که اين قصه را نقل مي کند. مي گويد روزي که پدر من به شهادت رسيد ما بچه هاي خردسالي بوديم. پيامبر به خانه ي ما آمدند و ما را در آغوش گرفته و گريه کردند. اشک چشم پيامبر روي صورت ما مي ريخت. بنابراين پيامبر در شهادت حمزه و عبدالله ابن جعفر گريه کردند. پيامبر فرزند هيجده ماهه اي داشتند که از دست دادند. کساني که به حج مشرف مي شوند در قبرستان بقيع به کنار قبر فرزند پيامبر مي روند. حضرت در مصيبت ابراهيم بسيار گريه کردند. يا ايشان گاهي به کنار قبر مادر خود رفته و گريه مي کردند. پيامبر مادر خود را در کودکي از دست داده بودند. و آنقدر در کنار قبر مادر خود متأثر مي شدند که کساني که در کنار ايشان بودند نيز از گريه ي ايشان به گريه مي افتادند. پيامبر خدا تنها در مصبيت ها گريهنمي کردند. ايشان نوه اي داشتند به اسم عمامه که دختر زينب بود. يک زماني اين دختر بيمار شد. موقعي که پيامبر نوه ي عزيز بيمار خود را ديدند، اشک ايشان جاري شد. اصحاب به پيامبر (ص) نگاه کرده و متعجب بودند که چرا ايشان گريه مي کند. پيامبر (ص) فرمودند که چرا نگاه مي کنيد اين رحمتي است که خداوند در قلب من قرار داده است. بنابراين قطعاً گريه ايرادي ندارد. گاهي اصحاب به پيامبر (ص) مي گفتند که شما ما را به صبر دعوت مي کنيد پس چرا خود شما گريه مي کنيد ؟ حضرت مي فرمودند: بعد از مصيبت انسان دو حالت دارد. اگر آثار اين مصيبت در قلب و چشم ظاهر شد نشانه ي رحمت انسان است. انسان، مخصوصاً مادر، مظهر مهر و محبت و عاطفه است. قلب او مي سوزد و اشک او جاري مي شود. در تشييع جنازه ي فرزند هيجده ماهه پيامبر (ص) ايشان گريه مي کردند و مي فرمودند که قلب من مي سوزد و اشک من جاري مي شود. آنچه در چشم و در قلب است نشانه ي رحمت است. اما اگر اثر مصيبت باعث شد که انسان مصيبت زده سخني را به زبان جاري کند که ناشکري نسبت به خداوند باشد و عدل الهي را زير سوال ببرد، رد پاي شيطان است. اگر فرد مصيبت زده با دست خود نيز کارهايي انجام دهد. مثلاً به سرو صورت خود زده و کارهايي از اين قبيل هم انجام دهد، رد پاي شيطان است. حديثي را به پيامبر خدا نسبت مي دهند که ايشان ديدند يک نفر در حال گريه است، فرمودند چرا اين فرد گريه مي کند. اين گريه باعث عذاب فردي مي شود که از دنيا رفته است. از اين حديث استفاده کرده و مي گويند که بنابراين به گفته ي پيامبر (ص) گريه ي بستگان باعث عذاب ميت مي شود. اين حديث را در تمام منابع شيعه و سني نقل کرده اند. اما جالب است که وقتي از يکي از همسران پيامبر پرسيدند که آيا پيامبر اين سخن را در خصوص گريه گفته است. ايشان گفتند که پيامبر اينطور نگفته است. آن افرادي که نقل کرده اند اشتباه شنيده اند. اين داستان مورد خاصي بوده. يک نفر از دنيا رفته بود که شايسته ي عذاب بود. پيامبر خدا فرمود: در حالي که بستگان اين ميت گريه مي کنند، او در عذاب الهي است. نه اينکه اين افراد چون گريه مي کنند آن ميت عذاب مي کشد. پس مطمئناً اينگونه نيست و خلاف عدالت الهي است که ما گريه کنيم و ميت عذاب بکشد. قطعاً گريه منافاتي با صبر نداشته و باعث آرامش انسان مي شود.
سوال – آيا بلاهايي که به ما مي رسد قطعاً به دليل عقوبت گناهاني است که ما مرتکب شده ايم؟ مثلاً اگر ما در جواني به سبب جهالت گناهي مرتکب شده ايم، ممکن است با از دست دادن فرزند عقوبت شويم؟
پاسخ – فکر نکنيم که هميشه بلا نشانه ي عقوبت است. يک تعبير زيبايي از مرحوم علامه ي طبرسي در تفسير مجمع البيان است به اين مضمون که در زمان ايوب پيامبر، هيچکس به اندازه ي ايشان در نزد خدا گرامي نبود. ايشان پيامبر بزرگ الهي بود و بالاترين مقام را در نزد خداوند داشت. اما خدا او را به آزمايش هاي سنگيني مبتلا کرد. بلا هميشه الزاماً عقوبت نيست و گاهي آزمايش الهي است. حضرت ايوب از جانب ديگران مورد سرزنش قرار مي گرفت. در قرآن آمده که افراد نزد ايوب مي آمدند و مي گفتند که اين بيماري تو بخاطر گناهاني است که مرتکب شده اي. با اينکه به تعبير علامه طبرسي، در آن زمان کسي گرامي تر از ايوب در نزد خداوند نبود ولي در معرض امتحان الهي قرار گرفت. در خصوص حضرت ابراهيم نيز به همين صورت است. کسي از ايشان در نزد خداوند مقرب تر نبود. در عين حال مورد آزمايشات سنگيني قرار گرفت. حضرت يوسف (س) نيز از پيامبراني است که امتحانات سنگيني داشته است. ايشان چندين سال در زندان بود. امام صادق (ع) فرمود: روزي که يوسف به زندان رفت دوازده سال سن داشت و هيجده سال به جرم پاکدامني در زندان بود. اگر ما به مصيبت هايي که حضرت يوسف، ايوب، ابراهيم و همينطور بلاها و مصيبت هايي که اهل بيت کشيدند مبتلا مي شديم، چطور مي توانستيم تفسير کنيم. هميشه بلا عقوبت نيست. به همين خاطر است که اين بزرگواران به اين درجات رسيدند. پيامبر (ص) به امام حسين (ع) فرمودند که تو مقاماتي داري که بدون ابتلا به سختي ها به آنها نمي رسي.
سوال – ما در قبال خانواده هايي که عزيزي را از دست داده اند و مصيبت زده هستند چه وظيفه اي به عهده داريم؟
پاسخ – در دين اسلام در اين خصوص زياد سفارش شده است. ما مي توانيم با کمک خود باعث شويم که درد و مصيبت اين افراد کم شود. ما بايد حداقل از دو راه استفاده کنيم. راه اول اظهار همدردي است. وقتي يکي از عموزاده هاي امام صادق (ع) مصيبت ديدند، حضرت نامه اي به ايشان نوشته و آيات قرآن را درخصوص صبر به آنها يادآوري کردند. بنابراين ما بايد اظهار همدردي بکنيم. اگر توانستيم به صورت حضوري و اگر نتوانستيم با نامه و يا چيزهاي ديگر. اين مراسمي که ما براي فرد از دنيا رفته داريم، بسيار خوب و پسنديده است. در روايت داريم که امام رضا(ع) در يک تشييع جنازه شرکت کردند. هنگامي که برگشتند به کسي که همراه ايشان بود گفتند: اگر کسي به تشييع جنازه ي مومن برود، زماني که باز مي گردد خداوند همه ي گناهان او را مي آمرزد. اين امر به خاطر تسلي بازماندگان است. اسلام براي عواطف و احساسات فرد مصيبت زده احترام زيادي قائل است. وعده هاي الهي به صابر جاي خود دارد اما ما هم وظيفه اي داريم. در روايت ديگري داريم که اولين حاجتي که از فرد از دنيا رفته برآورده مي شود اين است که او از خدا مي خواهد افرادي که در تشييع جنازه ي او شرکت کرده اند را مورد رحمت خود قرار دهد. تشييع جنازه ي مومن اينقدر مهم است. يکي از چيزهايي که يک مقدار در جامعه ي ما مورد غفلت قرار گرفته، کمک به فرد مصيبت زده است. جعفر ابن ابيطالب برادر حضرت امير (ع) بود که در موته دو دست خود را در راه خدا از دست داد و به شهادت رسيد. پيامبر در خصوص ايشان فرمود: خداوند بجاي اين دو دست به او دو بال مي دهد. زماني که جعفر به شهاد رسيد، پيامبر (ص) به دختر خود فاطمه ي زهرا فرمودند که شما به خانه ي ايشان برويد. سه روز در خانه ي ايشان مراسم عزا را برگزار کنيد اما غذا را خود شما ببريد. اما الان يکي از مصيبت هايي که مصيبت ديدگان در فکر آن هستند و گاهي از اصل مصيبت براي آنها سنگين تر است پذيرايي از ميهمان ها است. در حالي که دقيقاً عکس اين مسئله در دستورات ديني ما آمده است. پيامبر خدا به حضرت زهرا(س) فرمود که شما غذا را آماده کنيد و به خانه ي جعفر ببريد. پس هم بايد اظهار همدردي کرد و هم هرنوع کمک و ياري که از دست انسان برمي آيد براي آنها انجام داد. گاهي ممکن است به فردي يک مصيبتي رسيده باشد و ما احساس کنيم که براي هزينه ها مشکل دارد. بايد بدون اينکه آنها از ما ياري بخواهند، به آنها کمک مالي بکنيم. فرد عزادار فقط بايد به فکر مصيبت خود بوده و مصيبت ديگري نبايد به او تحميل شود.
سوال - درخصوص آيات شش تا پانزده سوره ي مبارکه ي روم توضيح بفرماييد.
پاسخ – قرآن مي فرمايد: پايان گناه اين است که انسان آيات الهي را تکذيب کرده و مسخره کند. يعني اينطور نيست که انسان هميشه در محدوده ي همان گناهي که انجام مي دهد باقي بماند. خداوند مي فرمايد: اي کساني که ايمان آورده ايد از قدم هاي شيطان پيروي نکنيد. مفسرين گفته اند که چرا قرآن مي فرمايد قدم ها چرا نمي گويد قدم. به اين خاطر که شيطان قدم به قدم انسان را پيش مي برد. يعني از يک جايي شروع مي کند اما پايان را نشان نمي دهد. چون اگر انسان پايان را ببيند به دنبال او نمي رود. اين آيه هشدار مي دهد که مراقب باشيد، گناه، انسان را به جايي مي رساند که همه چيز را منکر مي شود. اين آيه را زينب کبري (س) در مجلس يزيد خطاب به او خواند. يزيد آيات ديگري را مي خواند که بگويد همه چيز به نفع ما است. اما حضرت فرمودند که آيه ي تو آنهايي که مي خواني نيست بلکه آيه ي تو اين است. کار تو به جايي رسيده که همه چيز را مسخره مي کني. اگر انسان در گناه توقف نکرده و باز نگردد از آثار آن همين مسئله است. و اگر انسان به اين نقطه برسد، بازگشت بسيار سخت است. يعني پايان گناه کذبوا بايات الله است.
سوال – از فضيلت اعمال شب و روز عرفه صحبت بفرماييد.
پاسخ -نيت مومن از عمل او بالاتر است. همه ي افرادي که قلب آنها متوجه صحراي عرفات است قطعاً در اين ثواب ها شريک خواهند بود. در روايت است که در روز عرفه ابتدا خداوند به زائران قبر سيدالشهدا (س) نظرمي کند. احياء شب عرفه مستحب است. يعني مانند شب قدر است وروز عرفه مانند روز قدر است. زيارت امام حسين (ع) در اين شب مستحب است. امام حسين (ع) حج خود را نيمه کاره گذاشته و به سمت سرزمين مقدس کربلا رفتند. ولي چون خداوند اين نيت و عمل خالص را از ايشان ديد، در روز عرفه ابتدا به زائران قبر سيد الشهدا نظر مي کند. از آداب مستحب صحراي عرفات، خواندن زيارت کربلا است. دستور آمده که در روزعرفه ما نماز ظهر و عصر خود را زير آسمان بخوانيم. يعني هيچ حجاب و مانعي بين ما و خداوند نباشد. بعد از نماز ظهر و عصر نيز دو رکعت نماز مانند نماز صبح بخوانيم و بعد از آن به گناهان خود اعتراف کنيم. اگر انسان نزد بندگان خدا اعتراف کند، گناه است. ولي اعتراف به گناه نزد خداوند متعال، زمينه ي بخشش و آمرزش را فراهم مي کند. در روايت داريم که خداوند ثواب عرفاتيان را به کساني مي دهد که اين نماز و اين اعتراف را بجا بياورند. بعد از اين نماز يک نماز دورکعتي ديگر هم است که رکعت اول آن حمد و توحيد است و رکعت دوم، حمد و قل يا ايها الکافرون است. بهتر است که افراد بعد از ظهر روز عرفه را کاملاً به دعا و مناجات با خدا اختصاص دهند. مهمترين فراز اين دعاها نيز دعاي حضرت امام حسين (ع) در صحراي عرفات است. کساني که فکر مي کنند خداوند به آنها توجه ندارد و گناهکار هستند در روز عرفه بيشتر به مناجات بپردازند. در حديث قدسي داريم که خداوند متعال مي فرمايد: اگر کساني که با ما قهر کرده اند بدانند که من چقدر مشتاق آنها هستم، از شدت شوق جان به جان آفرين تسليم مي کنند. هيچکس با سنگين ترين بار گناه نبايد نااميد باشد. ما در روايات داريم اگر کسي در ماه رمضان آمرزيده نشد بايد فرصت عرفه را از دست ندهد. اگر در زواياي قلب کسي در ماه رمضان کمي نا اميدي بوده بايد با تمام اميد وارد روز عرفه بشود. نبايد کسي بگويد که من مشمول عفو خدا نمي شوم. اتفاقاً خداوند کساني را که فکر مي کنند مشمول عفو نمي شوند بيشتر دوست دارد که به سمت او بيايند. مرحوم کليني يک روايتي را دارد به اين مضمون که فرداي قيامت فرمان مي رسد که بنده اي را به سمت آتش ببرند. وقتي که اين بنده را فرشتگان الهي مي برند، در ميان راه باز مي گردد و به پشت سر خود نگاه مي کند. خطاب مي رسد که او را نگاه داريد. خداوند از او مي پرسد چرا برگشتي و پشت سر خود را نگاه کردي؟ مي گويد من فکر نمي کردم که مشمول عذاب شوم. خداوند متعال سوال مي کند چه گماني به من داشتي ؟ مي گويد من فکر مي کردم که خطاي من را مي بخشيد و من را به بهشت مي بريد. خطاب مي رسد که بخاطر اين حسن ظني که به من داشته است از نيمه ي راه جهنم او را باز گردانيد. خدا به دنبال بهانه است که گناهان ما را ببخشد. در دعاي افتتاح در شب هاي رمضان ما خوانديم که خدايا من مولايي مثل تو نديدم که بر گناهان و بدي ما صبر داشته باشد. خدايا تو من را صدا مي زني و من بر مي گردم. تو به من مهرباني مي کني ولي من با دشمني جواب مي دهم. لطف تو به ما مي رسد ولي ما قبول نمي کنيم. خدايا ما به گونه اي با تو برخورد مي کنيم که گويي ما بر تو منت داريم. ولي با تمام اين بدي ها، مانع نمي شود که تو بر ما لطف داشته باشي. کساني که فراري هستند بايد بدون ذره اي يأس و نااميدي به در خانه ي خدا بيايند. من به دوستان و کساني که خادمان حرم هاي مقدس هستند مي گويم به کساني بيشتر جا و پناه بدهيد که وقتي از در وارد مي شوند، به ظاهر زياد با آن مکان مقدس مأنوس نباشند. اينها ميهمان ويژه هستند و خدا بيشتر به آنها توجه دارد. اين افراد خيلي زودتر نظر خدا را جلب مي کنند. با وجود اينکه روزه ي روز عرفه معادل شصت سال است ولي گفته اند اگر اين روزه باعث شود که انسان حال دعا نداشته باشد نبايد روزه بگيرد.

ارسال دیدگاه


ارسال

جهت مشاهده دیدگاه های کاربران کلیک نمایید

دیدگاه ها