اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

98-06-25-حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد-سيري در صحيفه سجاديه -شرح دعاي بيستم(مکارم الاخلاق)

معرفی برنامه


برنامه سمت خدا

موضوع برنامه: سيري در صحيفه سجاديه، شرح دعاي بيستم (مکارم الاخلاق)

كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد

تاريخ پخش: 25-06- 98

شريعتي: بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.

«السلام علي الحسين و علي علي بن الحسين و علي اولاد الحسين و علي اصحاب الحسين»

دل اين سوره‌ي فجر، پشت اين صبح مبين، به تفاسير نگاه تو اگر گرم نبود

شب ظلماني يخ بندان را هيچ از قالب تکرار زدن شرم نبود

آه اي عالم رباني عشق در کتابي ابدي

شرح منظومه‌ي بيداري ما را بنويس

سلام مي‌کنم به همه دوستان عزيزم، بيننده‌ها و شنونده‌هاي خوبمان، عزاداري‌هاي شما قبول باشد. انشاءالله روز و شب ما منور به نور سيدالشهداء(ع) باشد. به سمت خداي امروز خوش آمديد. حاج آقاي فرحزاد سلام عليکم، ايام را تسليت مي‌گويم.

حاج آقاي فرحزاد: عليکم السلام و رحمة الله. خدمت جنابعالي و بينندگان و شنوندگان عزيز عرض سلام دارم. آرزو مي‌کنيم انشاءالله از همه عزيزان عزاداري‌ها قبول شده باشد و واقعاً همه‌ي مليت‌هاي مختلفي که براي اهل‌بيت قدم برداشتند و قدم برمي‌دارند، قطعاً پاسخشان را حضرت زهرا(ع) خواهند داد. بزرگواري از مراجع فرمايش زيبايي داشتند و مي‌فرمودند: در دو زمان است که مرهمي بر دل امام زمان گذاشته مي‌شود، يکي ايام فاطميه و يکي ايام عاشورا و اربعين است. انشاءالله سومي هم عيد غدير است که در جهت احياي غدير هم قدم برمي‌داريم. کساني که تا به حال براي برنامه غدير ثبت نام نکردند، ثبت نام کنند که ما انگشتر جايزه خواهيم داد. اميدوارين اين موج که موج الهي است و وعده پيغمبر خداست که در شهادت آقا أباعبدالله حرارت و موجي ايجاد مي‌شود که هيچوقت با زمان و مکان سرد و خنک نمي‌شود. انشاءالله ما هم از اين کاروان عظيم الهي حداکثر بهره را داشته باشيم. در مورد زيارت اربعين هم نکته‌هايي را عرض خواهيم کرد. توفيق داشتيم اين ايام در مرز افغانستان و شهرستان زابل باشيم. منطقه محرومي است که انشاءالله مسئولين توجه ويژه کنند. مردم آنجا از نظر اقتصادي در مضيغه هستند. اگر ما ادعا داريم نظام مقدس اسلامي به فکر مستضعفين است بايد مقداري از کلان شهرها صرف نظر کنيم و به مناطق محروم برسيم. آيت الله سيستاني مرجع بزرگوار دارالمؤمنين احداث کردند که منشأ خير و برکات در آن منطقه هست. بيمارستان و درمانگاه و خيريه، رسيدگي به فقرا، کارهاي فرهنگي و تبليغي، انشاءالله خدا سايه‌ي ايشان و علما و مراجع را مستدام بدارد.

شريعتي: بحث ما در ذيل دعاهاي نوراني امام سجاد در صحيفه سجاديه بود به دعاي مکارم الاخلاق رسيديم و نکته‌هايي که حاج آقاي فرحزاد شرحش را مي‌گويند. بحث امروز شما را خواهيم شنيد.

حاج آقاي فرحزاد: بسم الله الرحمن الرحيم، الحمدلله رب العالمين، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.

انشاءالله همه اين ايام زيارت عاشورا و زيارت آقا أباعبدالله فراموش نشود ولو کوتاه و مختصر، «السلام عليک يا أباعبدالله و علي الارواح التي حلت بفنائک، السلام علي الحسين و علي علي بن الحسين و علي اولاد الحسين و علي اصحاب الحسين» دعاي مکارم الاخلاق خيلي محتواي مهم و کاربردي دارد و مورد نياز جامعه است. کرامت‌هاي اخلاقي اگر در جامعه احياء شود همه مشکلات حل است. ما در جامعه کمبود اخلاق داريم. انبياء هم براي همين آمدند. در يکي از اين فرازها حضرت بعد از اينکه صلوات مي‌فرستند، «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ أَبْدِلْنِي‏ مِنْ‏ بِغْضَةِ أَهْلِ الشَّنَآنِ الْمَحَبَّةَ» در مقابل کينه ورزي و دشمني آنهايي که اهل کينه و دشمني هستند، من به آنها محبت بکنم. بدي را با بدي پاسخ ندهم. «وَ مِنْ حَسَدِ أَهْلِ الْبَغْيِ الْمَوَدَّةَ» افراد سرکشي که به من حسادت مي‌ورزند به جاي اينکه حسادت و مقابله به مثل کنم، مودت بالاتر از محبت است. محبت فقط براي قلب است ولي مودت در اعضاء و جوارح و دست و پاي ما بايد ظهور پيدا کند و بالاتر است. من بيشتر به آنها محبت کنم. «وَ مِنْ ظِنَّةِ أَهْلِ الصَّلَاحِ الثِّقَةَ» آنهايي که گمان بد مي‌برند، به آنها خدمت کنم و اطمينان کنم. «وَ مِنْ عَدَاوَةِ الْأَدْنَيْنَ الْوَلَايَةَ» در مقابل نزديکان من که به من دشمني بکنند، به آنها محبت و لطف داشته باشم. «وَ مِنْ عُقُوقِ ذَوِي الْأَرْحَامِ الْمَبَرَّةَ» در مقابل نافرماني فاميل و بستگان برّ و نيکي به آنها بکنم. «وَ مِنْ خِذْلَانِ الْأَقْرَبِينَ النُّصْرَةَ» اگر نزديکان من در مشکلات و گرفتاري مرا ياري نکردند، من در مقابل ياري کنم و بدي را با بدي مقابله نکنم. «وَ مِنْ حُبِّ الْمُدَارِينَ تَصْحِيحَ الْمِقَةِ» آنهايي که با من مدارا مي‌کنند، مهر و محبتم را با آنها خالص قرار بدهم. «وَ مِنْ رَدِّ الْمُلَابِسِينَ كَرَمَ الْعِشْرَةِ» آنهايي که رفت و آمدي دارند که صادقانه نيست، ولي من با بزرگواري با آنها برخورد کنم. بعضي هستند نيت خوبي ندارند، ولي من با کرامت و بزرگواري با آنها معاشرت کنم. «وَ مِنْ مَرَارَةِ خَوْفِ الظَّالِمِينَ حَلَاوَةَ الْأَمَنَةِ» اگر افراد ظالمي که طعم تلخ نا امني را ايجاد مي‌کنند، من سعي کنم هميشه همه‌جا شيريني امنيت را به همه بچشانم. واقعاً تک تک اين جمله‌ها معاني بلندي دارد.

عمده دعاهاي مکارم الاخلاق بخشي در همين موضوع است که ما در مقابل بدي ديگران چه کنيم؟ يک مشکلي که داريم اين است که خودشيفتگي مردم ايران زياد است و فکر مي‌کنيم از همه بهتر هستيم، حبّ ذات و حبّ نفس داريم. فکر مي‌کنيم خيلي آقازاده هستيم و مظلوم هستيم و ظلمي به کسي نمي‌کنيم و همه جا طلبکار هستيم. خيلي جاها ما خطا مي‌کنيم و رفتار زشتي داريم. ثانياً در مقابل بدي ديگران چه کنيم؟ موارد بسيار خاص است که هيچ راه حلي نيست که بدي را با بدي بايد مقابله کرد، کافري از رو شمشير بسته و محارب است و ما چاره نداريم دست و پايش را ببنديم و مقابله کنيم، ولي غير از موارد بسيار خاص حتي غير مسلمان و کافر، بايد مسالمت آميز زندگي کنيم، کساني که به ما يا ضرر نمي‌زنند يا ضرري مي‌زنند که مي‌توانيم جبران کنيم يا مي‌توانيم در معاشرت با آنها، آنها را تسليم خود کنيم. کلام حافظ که واقعا يک شاعر نبود، عارف و حکيم و دانشمند بود، مي‌گويد:

آسايش دو گيتي تفسير اين دو حرف است *** با دوستان مروت، با دشمنان مدارا

موارد خاصي است که مي‌گويد: بايد با دشمن برخورد کرد. اميرالمؤمنين(ع) در جنگ که در حال محاربه بودند، کافري با حضرت مي‌جنگيد، شمشير آقا شمشير خوبي بود، گفت: کاش اين شمشير براي من بود. حضرت در جنگ شمشير خود را دادند. آقا منقلب شد و گفت: اشهد ان لا اله الا الله! مکتب تو حق است. چه کسي اين کار را مي‌کند؟ يعني اگر بتوانيم کافر حربي را با يک وسيله‌اي به راه بياوريم. ما تمام دين را درد و جنگ گذاشتيم. در جاي خود درست است. متأسفانه ما دفع حداکثري داريم و خودي‌ها را دفع مي‌کنيم. گاهي در مشاوره زن و شوهر آمدند و گفتند: کانديد مورد نظر من اين بود، کانديد مورد نظر شوهرم اين آقا بود، بين ما اختلاف بود، گاهي کار به طلاق کشيده است. تعصبات بي‌جايي که در روايات هم مذمت شده است.

در دعاي مکارم الاخلاق دائم حضرت مي‌گويد: در مقابل خوف ظالمين من طعم امنيت را بچشانم. در مقابل بدي ارحامم محبت کنم. کلام زيبايي است، ما در هيچ جاي قرآن نداريم که شما با جاهل درگير شويد. «وَ إِذا خاطَبَهُمُ‏ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً» (فرقان/63) در آيه ديگر داريم «لَنا أَعْمالُنا وَ لَكُمْ‏ أَعْمالُكُمْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ لا نَبْتَغِي الْجاهِلِين‏» (قصص/55) ما با جاهل درگير نمي‌شويم، چون جاهل آتش گرفته و مي‌خواهد ما را هم آتش بزند. اگر شما هم فحاشي کني، قطع رحم کني مثل همان هستي. آتش او شما را هم آتش زد. پس شما هم مثل او شدي. شيطان هم همين را مي‌خواهد. مهم اين است آتش را خاموش کني. در آيه ديگر داريم «وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً» (فرقان/72) با کرامت، بزرگواري، گذشت و عفو و صبر، قاعده‌ي اوليه اين است. موارد خاص را قبول داريم. ولي موارد ديگر که مي‌توانيم با نرمي و محبت طرف را زمين بزنيم، با ملايمت و نرمي و مدارا کردن، فرمودند: بايد صبر و مدارا کنيد. «وَ لا تَسْتَوِي‏ الْحَسَنَةُ وَ لَا السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ عَداوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ» (فصلت/34) خداي مهربان مي‌فرمايد: هيچوقت خوبي با بدي مساوي نيست. حسنه با سيئه مساوي نيست. فحش با حرف نرم و ملايم مساوي نيست. اگر همسر ناهنجار داري، اگر بچه‌اي داري پرخاشگر است، بنشين فکر کن با چه حيله و نقشه‌اي، با چه برخوردي، يک کسي با تشويق نرم مي‌شود. يک کسي با نوازش و محبت، يک کسي هست با سکوت، هرکسي يک قلق دارد، اگر قلق افراد را به دست بياوريم يا جامعه را که با همان قلق رفتار کنيم، قرآن مي‌گويد: «ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ» قلق احسن را به دست بياور، رگ خواب طرف را بدست بياور. اگر با احسن وجه شما با بدي مقابله کني، «فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ عَداوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ» همان کسي که پرخاشگر بود و اذيت مي‌کرد و آزار مي‌رساند، دوست صميمي شما مي‌شود. از اين نمونه‌ها چقدر فراوان داشتيم.

شهيد مطهري مي‌فرمايد: ديگر مذاهب فقط 23 سال سيره‌ي پيغمبر خدا را دارند، ولي ما بخاطر اينکه امامان معصوم ما هم جايگزين پيغمبر هستند و به معنايي نفس پيغمبر هستند و سيره آنها سيره پيغمبر است، ما سيره‌ي 250 ساله داريم. در حالات امام هفتم نوشتند، امام هفتم(ع) در مدينه که زندگي مي‌کردند، مي‌خواستند بروند به اصحاب سر بزنند يا نماز بروند، در مسيري که مي‌رفتند، يکي از اولاد خليفه دوم آدم خشن و غليظي بود، به حضرت جسارت مي‌کرد و فحاشي مي‌کرد و حتي به اميرالمؤمنين ناسزا مي‌گفت. اگر ما باشيم طاقت نداريم. ديگران و ياران حضرت از اين کار ناراحت مي‌شدند. يکبار به امام هفتم پيشنهاد دادند، شما به ما اجازه بدهد پاسخ اين آقا را بدهيم. در روايت داريم امام هفتم شديداً نهي کردند، فرمودند: نه اين کار را نکنيد. بدي را با بدي نبايد پاسخ داد. اينطور باشد من هم مثل او هستم! فرمودند: من مي‌دانم چه کنم. «ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ» حضرت سراغ گرفتند اين آقا شغلش چيست؟ گفتند: اين آقا در بيرون مدينه کشاورزي مي‌کند. حضرت آدرس او را گرفتند و فرداي آن روز رفتند عيادت و ديدن اين آقايي که فحاشي مي‌کرد. آن آقا در زمين کشاورزي که بود، تا حضرت را ديد پرخاشگري کرد. حضرت اعتنا نکردند. مرز وسط زراعت را گرفتند و رفتند. حضرت با او سلام عليک کردند و گفتند: چقدر خرج زراعت خود کردي؟ گفت: صد دينار خرج کردم. فرمودند: چقدر اميد داري درآمد داشته باشي؟ گفت: غيب نمي‌دانم. حضرت فرمود: اميدت چقدر است؟ گفت: اميد دارم دو برابر اينکه خرج کردم دربياورم و صد درهم هزينه‌اي که کردم و صد درهم براي من منفعت و سود داشته باشد. حضرت يک کيسه‌اي درآوردند، سيصد دينار بود. فرمودند: آنچه شما اميد داري به آن مي‌رسي، اين هم هديه من است به شما! اين فرد حالش عوض شد. حضرت برگشتند. فرداي آن روز، هروقت حضرت را در مسير مي‌ديد، بلند مي‌شد «اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ‏ يَجْعَلُ‏ رِسالَتَه‏» (انعام/124) خدا مي‌داند رسالت را کجا قرار بدهد. شما خانواده رسالت هستيد! همان کسي که فحاشي مي‌کرد... ورق برگشت.

مولا اميرالمؤمنين فرمود: «أَنْفَعُ الْكُنُوزِ مَحَبَّةُ الْقُلُوبِ» چه گنجي از همه گنج‌ها بالاتر است؟ بعضي فکر مي‌کنند طلا و پول و نقره بالاتر است. اميرالمؤمنين مي‌فرمايد: بالاترين گنج‌ها جذب محبت دلهاست. اينکه در دلها جا باز کني. بالاترين مزدي که خدا به پيغمبر داده است. لذا حضرت به اصحاب خود فرمودند: شما مي‌خواستيد يک فتنه به پا کنيد، خداي نکرده پيش آمدي مي‌شد. يک فتنه براي ما شيعه‌ها درست مي‌شد ولي من با مبلغ ناچيزي دشمن را تبديل به دوست کردم. مهم است که آدم در مقابل بدي ديگران مدارا و نرمش و محبت داشته باشد. پيغمبر ما فرمودند: کسي که نرم خو و ملايم هست، واجب هست در دلها جا باز کند. محبتش در دلها واجب مي‌شود. کسي که نرم و ملايم است. دلها به سمت ما مايل مي‌شود. صفات يا گفتارش نرم است. روش ما ملت ابراهيم است، خدا به پيغمبر مي‌فرمايد: «َفاتَّبِعُوا مِلَّةَ إِبْراهِيمَ حَنِيفاً وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكِين‏» (آل‌عمران/95) از ملت و روش حضرت ابراهيم پيروي کنيد که حق‌گرا بود. مثلاً حضرت ابراهيم در آيه قرآن داريم که وقتي مي‌خواهد دعا کند، مي‌گويد: «فَمَنْ تَبِعَنِي فَإِنَّهُ‏ مِنِّي‏ وَ مَنْ عَصانِي فَإِنَّكَ غَفُورٌ رَحِيمٌ» (ابراهيم/36) هرکس پيرو من است، دنبال من مي‌آيد جزء من است. بعضي بودند جزء بني عباس، بني اميه، از نسب آنها بودند، نزد آنها مي‌آمدند و مي‌گفتند: من جزء بني اميه هستم و گريه مي‌کرد. حضرت فرمودند: تو چون پيرو ما هستي، «منّي» هستي. حضرت ابراهيم فرمود: «فَمَنْ تَبِعَنِي فَإِنَّهُ‏ مِنِّي» درست است نسب تو بني اميه است، ولي واقعيت تو و روح و جان تو جزء ما هست. هيچ نگران نباش. حضرت ابراهيم مي‌فرمايد: هرکس که با من است که جزء من است و هرکس معصيت مرا کرده است، مخالفت مرا مي‌کند، نمي‌گويد: ريشه‌کن و نابودش کن، اگر کسي معصيت مرا مي‌کند، مرا به پيغمبري قبول دارد. يک خلاف‌هايي دارد در فروعات و حرف مرا گوش نمي‌دهد، مي‌فرمايد: تو غفور و مهربان هستي. با غفران و رحمتت با او رفتار کن. خدا به پيغمبر مي‌گويد: بايد پيرو حضرت ابراهيم باشي، راجع به يونس پيغمبر، خدا به پيغمبر ما مي‌فرمايد: «فَاصْبِرْ لِحُكْمِ‏ رَبِّكَ‏ وَ لا تَكُنْ كَصاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نادى‏ وَ هُوَ مَكْظُومٌ» (قلم/48) اي پيغمبر در مقابل ناملايمات، سختي‌هاي ديگران صبر کن مثل صاحب ماهي نباش. يک مقدار تحمل براي امتش کم شد، نفرين کرد، چون نفرين کرد و چاره‌جويي نکرد، خدا او را در شکم ماهي حبس کرد. مي‌گويد: مثل حضرت يونس نباش، مثل حضرت ابراهيم باش. افضل انسان‌ها آنهايي هستند که راه به سوي خدا باز کنند.

شريعتي: آقاي حسيني قمي مي‌فرمودند: «يُجادِلُنا فِي قَوْمِ لُوطٍ» (هود/74)

حاج آقاي فرحزاد: مجادله مي‌کرد بلا نازل نشود. عذاب نازل نشود. خدا اين را خيلي دوست دارد. خدا به حضرت يونس توبيخ کرد، «لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ‏ إِنِّي‏ كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ» (انبياء/87) به پيغمبر هم مي‌گويد: «وَ لا تَكُنْ كَصاحِبِ الْحُوتِ» مثل صاحب ماهي نباش که ندا داد در حالي که دلش پر از اندوه و غم و غصه بود. التماس کرد که خدا از بحران دربياورد. لذا پيغمبر ما مي‌فرمودند: جبرئيل مکرر بر من نازل مي‌شد «امرنى‏ بمداراة الناس» دائم مي‌گفت با مردم مدارا کن. يا محمد با امت من مدارا کن! پيغمبر فرمود: «كما امرنى باقامة الفرائض» همانطور که نماز و روزه واجب است، همانطور هم با بچه پرخاشگر و همسر ناملايم، رفيق و دوست هم واجب است مدارا کني. اگر مدارا نکنيم نمي‌شود. دائم بايد جنگ و دعوا و خونريزي و طلاق و جدايي باشد. اين براي اين است که ما به دستورات مکارم اخلاق عمل نمي‌کنيم. اگر يکي کوتاه بيايد و سکوت کند و گذشت کند، آتش‌ها خاموش مي‌شود. اصلاح هم نشود من وظيفه خودم را انجام دادم. لذا پيغمبر ما در جنگ احد، مشرکين و کفار پيشاني و دندان مبارکش را شکستند. فرمودند: در کنار حضرت حمزه موقفي براي من سخت‌تر از اين نبود که بدن عزيز خدا را مُثله کنند. يک نفر گفت: يک نفرين بکن، مگر حضرت يونس نفرين نکرد؟ فرمود: نه، خدا مرا نفرستاده که نفرين کنم. خد مرا فرستاده که رحمت باشم. خدايا قوم مرا هدايت کن. خدايا قوم مرا ببخش. روي ناداني اين کار را کردند، خدايا اينها را ببخش.

من نديدم در جهان جست و جو *** هيچ اهليت به از خلق نکو

پيشه‌اش اندر ظهور و در کمون *** اهدي قومي انهم لا يعلمون

آيه‌ي ديگر در مورد پيغمبر خدا «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ» (آل‌عمران/159) اي پيغمبر! خدا رحمتي در تو گذاشت نرم شدي. آبکي، زبان نرم، رفتار نرم و درون آرام. اين سه ويژگي رکن خوش اخلاقي است. چون که نرم شدي «لنتَ لَهُم» همه اينها مسلمان شدند و اين آوازه‌ها بخاطر خلق و خوي پيغمبر خداست. اگر تو خشن بودي و غليظ القلب بودي، همه از دور تو مي‌رفتند.

او به تيغ حلم چندين خلق را *** وا خريد از تيغ چندين خلق را

شمشير حلم خيلي قوي‌تر از شمشير برنده آهني است. با حلم خود مي‌تواني خيلي‌ها را زمين بزني.

تيغ حلم از تيغ آهن تيزتر *** بل ز صد لشگر ظفرانگيز‌تر

حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت *** آري، به اتفاق جهان مي‌توان گرفت

در دل هر امتي کز حق مزه است *** روي و آواز پيامبر معجزه است

پيغمبر ما ملاحت عجيبي داشتند. فرمودند: من از يوسف مليح‌تر هستم. حضرت يوسف سفيد رو بودند و پيغمبر ما گندمگون بودند. فرمود: من مليح‌تر از برادرم حضرت يوسف هستم. ديدن پيغمبر يک جاذبه فوق العاده‌اي داشت. زيد بن حارثه اينقدر شيفته پيغمبر بود، پدرش بت پرست بود، با عمويش آمدند التماس و خواهش کردند. گفت: من پيغمبر را رها نمي‌کنم بيايم با بت‌پرست‌ها زندگي کنم. گفت: تو پسر من نيستي! پيغمبر گفت: حالا که تبري جست تو پسر من هستي. زيد پسر خوانده پيغمبر شد. مي‌گويد:

به شيرين زباني و لطف و خوشي *** تواني که پيلي به مويي کشيد

با نرمي و ملايمت مي‌شود هرکاري را انجام داد ولي با تندي و خشونت، همه بدبختي روي بدبختي است. اميرالمؤمنين(ع) مي‌فرمايد: چه کساني بهترين بندگان خدا هستند؟ بهترين بندگان خدا آنهايي هستند که مردم را به خدا دعوت کنند و بين مردم و خدا رابطه‌ي عشق و محبت ايجاد کنند. يک کاري کنيم که مردم از خدا زده نشوند و از دين زده نشوند. عاشق خدا و اهل‌بيت باشند. آنهايي که دلال محبت هستند، بهترين بندگان خدا هستند. امام پنجم مي‌فرمايند: انسان‌ها دو گونه هستند، يا مؤمن و يا جاهل هستند. اگر طرف شما مؤمن و عاقل است، اهل دعوا نيست. شما مواظب باش به او ضرري نزني و خطايي نکني. اگر طرف شما جاهل است، مواظب باش بر جاهل کارهاي جاهلانه نکني که مثل او مي‌شوي. با جاهل مثل جهالت او رفتار نکن که همانند او مي‌شوي.

شريعتي: نکات خوبي را شنيديم. قصه جناب حر به ذهنم رسيد که گفت:

من آمدم که با سپاه و تيغ تو را بگيرم *** مرا به تير نگاهي تو بي سپاه گرفتي!

امروز صفحه‌ي 166 قرآن کريم را تلاوت خواهيم کرد. در مورد زائر اولي‌هاي کربلاي معلي هم صحبت خواهيم کرد.

«فَإِذا جاءَتْهُمُ‏ الْحَسَنَةُ قالُوا لَنا هذِهِ وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَطَّيَّرُوا بِمُوسى‏ وَ مَنْ مَعَهُ أَلا إِنَّما طائِرُهُمْ عِنْدَ اللَّهِ وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ «131» وَ قالُوا مَهْما تَأْتِنا بِهِ مِنْ آيَةٍ لِتَسْحَرَنا بِها فَما نَحْنُ لَكَ بِمُؤْمِنِينَ «132» فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمُ الطُّوفانَ وَ الْجَرادَ وَ الْقُمَّلَ وَ الضَّفادِعَ وَ الدَّمَ آياتٍ مُفَصَّلاتٍ فَاسْتَكْبَرُوا وَ كانُوا قَوْماً مُجْرِمِينَ «133» وَ لَمَّا وَقَعَ عَلَيْهِمُ الرِّجْزُ قالُوا يا مُوسَى ادْعُ لَنا رَبَّكَ بِما عَهِدَ عِنْدَكَ لَئِنْ كَشَفْتَ عَنَّا الرِّجْزَ لَنُؤْمِنَنَّ لَكَ وَ لَنُرْسِلَنَّ مَعَكَ بَنِي إِسْرائِيلَ «134» فَلَمَّا كَشَفْنا عَنْهُمُ الرِّجْزَ إِلى‏ أَجَلٍ هُمْ بالِغُوهُ إِذا هُمْ يَنْكُثُونَ «135» فَانْتَقَمْنا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْناهُمْ فِي الْيَمِّ بِأَنَّهُمْ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ كانُوا عَنْها غافِلِينَ «136» وَ أَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِينَ كانُوا يُسْتَضْعَفُونَ مَشارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغارِبَهَا الَّتِي بارَكْنا فِيها وَ تَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ الْحُسْنى‏ عَلى‏ بَنِي إِسْرائِيلَ بِما صَبَرُوا وَ دَمَّرْنا ما كانَ يَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَ قَوْمُهُ وَ ما كانُوا يَعْرِشُونَ»

ترجمه آيات: پس هرگاه خوبى و خوشى به سراغشان مى‏آمد، مى‏گفتند: اين حقّ (ما و به خاطر لياقت) ماست، ولى اگر تلخى و بدى به آنان مى‏رسيد، به موسى و پيروانش فال بد مى‏زدند، بدانيد كه سرچشمه‏ى شومى‏هايشان نزد خداست (و اوست كه آنان را به خاطر رفتار بدشان كيفر مى‏دهد)، ولى اكثرشان نمى‏دانند. و (فرعونيان به موسى) گفتند: هرگونه آيه و معجزه‏اى بياورى، تا با آن ما را جادو كنى، ما به تو ايمان نمى‏آوريم. پس ما بر آنان طوفان و (هجوم) ملخ و حيوانات كوچك و قورباغه‏ها و (جريان) خون را به صورت نشانه‏هاى جدا جدا، فرستاديم، امّا باز هم تكبّر ورزيدند وآنان گروهى بدكار بودند. و چون بلا و بدبختى بر آنان واقع شد، (نزد موسى آمده) گفتند: اى موسى! براى ما نزد پروردگارت به خاطر عهدى كه نزد تو دارد (و دعاى تو را مستجاب مى‏كند)، دعا كن كه اگر اين بلا را از ما برگردانى، قطعاً به تو ايمان مى‏آوريم و حتماً بنى‏اسرائيل را (آزاد كرده و) با تو روانه مى‏كنيم. پس همين كه نكبت و بدبختى را (به خاطر دعاى موسى) از آنان تا مدّتى كه بايد به آن مى‏رسيدند برداشتيم، باز هم پيمان خود را مى‏شكستند. سرانجام از آنان انتقام گرفته و در دريا غرقشان ساختيم، زيرا آيات ما را تكذيب كردند و از آنها غافل بودند. و بخش‏هاى شرقى و غربى سرزمين (فلسطين) را كه در آن بركت قرار داده بوديم به قومى كه پيوسته تضعيف مى‏شدند به ميراث داديم و وعده‏ى نيكوى پروردگارت درباره‏ى (پيروزى) بنى‏اسرائيل، به خاطر صبرشان تحقّق يافت و آنچه را فرعون وقومش (از كاخ) ساخته و آنچه را افراشته بودند ويران كرديم.

شريعتي: انشاءالله لحظات زندگي ما منور به نور قرآن و اهل‌بيت باشد. از فضيلت ذکر بلند صلوات بر محمد و آل محمد براي ما بگوييد.

حاج آقاي فرحزاد: سعي کنيم مجالس ما با ذکر صلوات شروع و ختم شود. پيغمبر ما فرمودند: «مَا مِنْ‏ قَوْمٍ‏ اجْتَمَعُوا فِي مَجْلِسٍ فَلَمْ يَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَمْ يُصَلُّوا عَلَى نَبِيِّهِمْ إِلَّا كَانَ ذَلِكَ الْمَجْلِسُ حَسْرَةً وَ وَبَالًا عَلَيْهِمْ» (کافي/ج2/ص497) هر گروهي دور هم جمع شوند، اگر ياد خدا نکنند و در آن جلسه صلوات نفرستند، در آن جلسه روز قيامت وزر و وبال و حسرت براي آنها خواهد بود. انشاءالله مجالس خود را با صلوات و ياد خدا نوراني کنيم.

يک خانمي است به نام دِيلَم يا دِلهَم، همسر جناب زهير بن قين است. زهير عثماني بود و مخالف بود و سعي مي‌کرد با امام حسين همسفر نشود، هرجا مي‌فهميد امام حسين اتراق کرده، جلوتر مي‌رفت يا عقب‌تر که با حضرت مواجه نشود. ولي جايي بيابان برهوت بود و مجبور شدند نزديک هم خيمه بزنند. امام حسين(ع) مأمور فرستادند که سراغ زهير برود و او را دعوت به گفتگو کنند. با اينکه حالت فرار داشت و مي‌خواست با حضرت مواجه نشود. زهير مشغول خوردن غذا بود، وقتي مأمور امام حسين آمد، لقمه در دست او ماند. اين خيلي مهم است که اطرافيان ما دعوت به خوبي يا بدي کنند. فراوان داشتيم همسران و مادراني که تشويق کردند طرف را به طرف خدا و پيغمبر و اهل‌بيت، برعکس اين هم بود که طرف را آوردند به ته جهنم ببرند. اين خانم مؤمنه فهميده گفت: سبحان الله، فرزند پيغمبر خدا تو را دعوت مي‌کند که با تو گفتگو کند، شک مي‌کني جواب أباعبدالله را بدهي. خجالت نمي‌کشي فکر مي‌کني؟! قطعاً همسر زهير ثواب‌هاي بالاتري از او برده است. گفت: باشد و رفت با حضرت گفتگو کردند. برگشت شاداب و خندان، گفت: خيمه مرا برکنيد و کنار خيمه أباعبدالله بزنيد. من ديگر حسيني شدم و شب عاشورا اين آقا کسي بود که وقتي حضرت فرمود: هرکس مي‌خواهد برود! گفت: اگر هزار بار مرا بکشند باز حاضر هستم زنده شوم و هستي‌ام را فداي شما کنم. حتي اگر قيامتي هم نباشد باز عاشق شما هستم. بعد از عاشورا همسر زهير فهميد که زهير کفن ندارد، غلام زهير را خواست و پارچه‌اي را تهيه کرد و گفت: بدن مولايت جناب زهير را بپوشان. غلامش آمد و ديد چه غوغايي است! گفت: چگونه بدن مولايم أباعبدالله برهنه باشد و من بدن زهير را کفن کنم. خانمش گفت بسيار کار خوبي کردي و حرمت نگه داشتي. اين خانم از کساني است که شوهرش را تشويق کرد تا در راه أباعبدالله قدم بردارد.

شريعتي: «يا ليتنا کنا معکم فأفوز فوزاً عظيماً» در مورد زائر اولي‌ها نکات شما را خواهيم شنيد.

حاج آقاي فرحزاد: امسال يک مقدار استثناء هست چون هم مرز خسروي را باز کردند و هم ويزا نيست و خروجي هم ندارد. از اين فرصت استفاده کنيد، در هر زماني يک نفحات و فرصت‌هايي هست و فردا دولت عراق عوض شود و بگويد: سال ديگر صد دلار مي‌گيرم، ولي الآن که ويزا نيست، ششصد هزار تومان از سال قبل ارزان‌تر است. فرصت خوبي است که کساني که نرفتند حتماً بروند. هرکسي که مي‌رود بيايد محض رضاي خدا در بستگان و نزديکان خود افرادي که آرزوي کربلا دارند را با خود ببرند. قطعاً ثوابش از رفتن خود ما بالاتر است. اگر کسي را کربلا مي‌فرستيم ثواب او را کم نمي‌کنند، به او حد اعلاي کامل مي‌دهند و غير از آن به من بيشتر مي‌دهند. اينکه در عيد غدير هم تکرار کرديم، براي دقيقه نود نگذاريد. برنامه‌ريزي کنيد. چون يکي دو روز اربعين خيلي شلوغ است. چند روز جلوتر بروند و پياده روي کنند و ايام اربعين به کاظمين و سامرا بروند که خلوت‌تر هم هست. عراقي‌ها يک سلام مي‌دهند و لبيک يا حسين مي‌گويند و مي‌روند ولي ما ده روز آنجا اتراق مي‌کنيم. اين درست نيست! حيف است کسي بتواند و کربلا را نبيند. در روايت هست که امام باقر(ع) فرمود: «لَوْ يَعْلَمُ النَّاسُ مَا فِي زِيَارَةِ الْحُسَيْنِ ع مِنَ الْفَضْلِ لَمَاتُوا شَوْقاً» اگر مردم مي‌دانستند چه برکاتي در زيارت امام حسين(ع) هست، از شوق جان مي‌دادند. اين خيلي مهم است، فرمود: حضرت فاطمه زهرا(س)، دختر پيغمبر عظيم الشأن، «إِنَّ فَاطِمَةَ بِنْتَ مُحَمَّدٍ ص تَحْضُرُ زُوَّارَ قَبْرِ ابْنِهَا الْحُسَيْنِ ع فَتَسْتَغْفِرُ لَهُمْ» (بحارالانوار/ج98/ص55) حضرت زهرا کربلا حضور دارد. حضرت زهرا کنار قبر فرزندش حاضر مي‌شود و براي گناهانشان استغفار مي‌کند و دعاي حضرت قطعاً مستجاب مي‌شود. امام صادق فرمودند: « مَنْ زَارَ قَبْرَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع بِشَطِّ الْفُرَاتِ‏ كَانَ كَمَنْ زَارَ اللَّهَ فَوْقَ [فِي‏] عَرْشِهِ» (کامل الزيارات/ص147) کسي که کنار شط فرات برود، مثل اينکه خدا را در عرش يا مافوق عرش زيارت کرده است. ما در کانال هم شماره حساب مي‌گذاريم، الحمدلله سه سال است که صدها زائر را براي اربعين فرستاديم، اگر هم نتوانستيم انشاءالله بعد از اربعين خواهيم فرستاد.

خدايا تو را قسم مي‌دهيم به حق محمد و آل محمد همه آرزومندان قبر أباعبدالله را به زودي به زيارت آقا موفق بفرما. ما را جزء بهترين يارانش قرار بده. قلب امام زمان از ما راضي و فرجش را نزديک بگردان. رفع هم و غم و گرفتاري از همه بگردان، توفيق خدمت به زوار هم به ما مرحمت بفرما.

شريعتي:

بوي شش گوشه مي‌دهد اين آه *** قبره في قلوب من والاه

السلام عليک يا أباعبدالله...

ارسال دیدگاه


ارسال

جهت مشاهده دیدگاه های کاربران کلیک نمایید

دیدگاه ها