برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: سيري در صحيفه سجاديه، شرح دعاي چهاردهم
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد
تاريخ پخش: 10- 10- 97
شريعتي: بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
بي تابتر از جان پريشان در تب *** بي خوابتر از گردش هذيان بر لب
بي رؤيت روي او بلا تکليفم *** همچون گل آفتاب گردان در شب
سلام ميکنم خدمت شما بينندگان خوب و شنوندگان نازنينمان، انشاءالله هرجا هستيد خداوند متعال پشت و پناه شما باشد.حاج آقاي فرحزاد سلام عليکم. خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي فرحزاد: خدمت جنابعالي و بينندگان و شنوندگان عزيز عرض سلام دارم. آرزوي بهترينها را براي همه عزيزان داريم. انشاءالله سر حال و با نشاط و موفق باشند. امسال همينطور که اعلام کردند بارندگي برف و باران نسبت به سال گذشته خيلي بهتر بوده است. واقعاً مي طلبد ما شکرگزار و قدردان باشيم. نماز شکر و سجده شکر به جا آوريم. خدا را بي نهايت شکر ميکنيم. الحمدلله بارندگي نسبت به قبل بهتر بوده و بهتر شود و پيش بيني هم همين است که خدا ما را شاکر نعمتها قرار بدهد. هفته گذشته در مورد ظلم صحبت کرديم و خيلي استقبال شد. اگر ظالم نباشيم انشاءالله رستگار هستيم.
شريعتي: اميرالمؤمنين فرمود: «كُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً» (نهج البلاغة، نامه 47) انشاءالله با هرچه ظلم است مبارزه کنيم و دست هرچه مظلوم را بگيريم و ياري کنيم. دعاي چهاردهم صحيفه سجاديه را با موضوع ظلم براي ما شرح خواهند داد.
حاج آقاي فرحزاد: بسم الله الرحمن الرحيم. «الحمدلله رب العالمين، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم» بخشي از دعاي چهاردهم را تلاوت کرديم. در ادامه دعا حضرت به خداي متعال عرض ميکند «قَدْ عَلِمْتَ، يَا إِلَهِي، مَا نَالَنِي مِنْ فُلَانِ بْنِ فُلَانٍ» آنهايي که به حضرت ظلم کردند، خدايا تو ميدانستي از فلاني به من چه رسيد. آدم تظلمش را ابتدا به خود خدا بگويد. چون خدا ياور مظلوم است و مقابل ظالم ميايستد. خدايا تو دانا هستي از آنچه که «مِمَّا حَظَرْتَ وَ انْتَهَكَهُ مِنِّي» چيزي که هتک حرمت من کرده تو آن را نهي کرده بودي. «مِمَّا حَجَزْتَ عَلَيْهِ» چيزهايي که او را منع کرده بودي او مرتکب شده در حق من جفا کرده است. «بَطَراً فِي نِعْمَتِكَ عِنْدَهُ» علت ظلم کردنش اين است که نعمتهايي که به او دادي ياغي شده و طغيان کرده است. «وَ اغْتِرَاراً بِنَكِيرِكَ عَلَيْهِ» چرا به من ظلم کرده؟ چون فکر کرده که تو او را رها کردي. در حالي که اينطور نيست. اشتباه ميکند که فکر ميکند خدا حامي مظلوم نيست. «اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ» انشاءالله روزهاي دوشنبه ميليوني صلوات فرستاده شود که فضاي رحمت و عنايت حق تعالي را به همه عالم جذب ميکند.
بعضي نفرينهايي که طرف مثلاً مال مرا خورده ميگويم: انشاءالله تکه تکه شوي. جوان مرگ شود. من خيلي زياده روي ميکنم. تا ميشود نفرين نکنيم و اگر ميکنيم به اندازه، نه زياده روي. اينکه آدم در تظلم و دادخواهي هم آدم به اندازه خودش پايش را دراز کند. حضرت بعد از درود و صلوات ميفرمايد: «وَ خُذْ ظَالِمِي وَ عَدُوِّي عَنْ ظُلْمِي بِقُوَّتِكَ» خدايا تو کمک کن اين ظالم من جلوي ظلمش گرفته شود و به من ظلم نکند. در واقع هم جلوي ظلم من گرفته شود و هم او هدايت شود. اين بهتر از اين است که بگويم: ريشهکن شود. «وَ افْلُلْ حَدَّهُ عَنِّي بِقُدْرَتِكَ» آن تيزي ستم کردنش را به من کند کن. جلوي قدرت ستم کردنش را بگير. سعدي ميگويد:
چگونه شکر اين نعمت گذارم *** که دست مردم آزاري ندارم
«وَ اجْعَلْ لَهُ شُغْلًا فِيمَا يَلِيهِ» خدايا او را به کار ديگري مشغول کن که از ظلم من باز بماند، به کار ديگري مشغول شود. «وَ عَجْزاً عَمَّا يُنَاوِيهِ» توان ظلم کردن را از او بگير و او را عاجز کن که نتواند به من ظلم کند. «اللَّهُمَّ وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ لَا تُسَوِّغْ لَهُ ظُلْمِي، وَ أَحْسِنْ عَلَيْهِ عَوْنِي» خدايا راه ظلم کردن را برايش هموار نکن. زمينه ظلم برايش فراهم نشود. بر من عون و کمکت را نيکو قرار بده که بتوانم حقم را از او بگيرم. «وَ اعْصِمْنِي مِنْ مِثْلِ أَفْعَالِهِ وَ لَا تَجْعَلْنِي فِي مِثْلِ حَالِهِ» يکي از مهمترين دعاها اين است. ادب از که آموختي؟ از بي ادبان! به يک معنا تمام انسانهاي عالم از با ادب و بي ادب ميتوانند معلم ما باشند. با ادبها درس ادب ميدهند و بي ادبها ميگويند: بي ادبي خيلي بد است. من در چاله رفتم و تو در چاله نرو. من کار خلاف کردم و تو خلاف نکن. يعني به يک معنا اينکه هارون به امام هفتم(ع) نامه نوشت و عرض کرد: مرا موعظه کن ولي خيلي کوتاه و مختصر. حضرت نوشتند: «مَا مِنْ شَيْءٍ تَرَاهُ عَيْنُكَ إِلا وَ فِيهِ مَوْعِظَةٌ» (أمالي صدوق، ص 509) آنچه برايت پيش ميآيد و جلوي چشمت ميبيني همه موعظه است. يعني همه حوادث جهان براي ما درس عبرت و موعظه است. فردوسي ميگويد:
جهان سر به سر فکرت و عبرت است *** چرا بهره ما همه غفلت است
حضرت ميفرمايد: خدايا مرا حفظ کن، کاري که او کرد من نکنم. او آبرو ريخت، من نريزم. او فحش داد، من فحش ندهم. همين حرفي که هابيل به قابيل زد و گفت: «لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقْتُلَنِي ما أَنَا بِباسِطٍ يَدِيَ إِلَيْكَ لِأَقْتُلَكَ إِنِّي أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمِينَ» (مائده/28) تو اگر نيت کشتن مرا داري و دست به من دراز ميکني، من هيچوقت قصد کشتن تو را نميکنم. خدايا ما را حفظ کن ما مثل ظالم نشويم. ما فراوان داريم مظلومهايي که رفتند احقاق حق کنند، دو برابر ظالم خودشان ظالمتر شدند. جواب ظلم را با ظلم ندهيم. بدي را با بدي مقابله نکنيم.
هفته گذشته نسبت به ظلم مطالبي را عرض کرديم که اگر تکرار هم بکنيم خوب است. بزرگي سي چهل سال قبل به من فرمود: من فقط يک دغدغه دارم که آه مظلوم پشت سر من نباشد و ظلمم به کسي نرسد. اين چيزي که شما آخر برنامه فرموديد، حديث کاملش را ديدم. ما اين همه زيارت عاشورا ميخوانيم و ظالمها را لعن ميکنيم و در قرآن تبري و لعن براي ظالمين هست براي اينکه شامل حال ما نشود. اصلاً انبياء براي چه آمدند؟ انبياء آمدند ما ظالم نباشيم. حق خدا و بندگان خدا را هم ادا کنيم. امام زمان براي چه ظهور ميکنند؟ «يَمْلا الارْضَ قِسْطاً وَ عَدْلا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً» امام زمان و اهلبيت ضد ظلم و ظالم هستند براي اينکه ما ظالم نباشيم و ظلم نکنيم و بخاطر ظلم ما غايب شدند و از ما فاصله گرفتند و ما از آنها دور شديم. اين خيلي مهم است. امام حسين(ع) در بحراني که اين همه داغ ديده، داغ طفل شش ماهه، فرزند و برادر، کمرش خم شده است. آدم يک دندان درد ميگيرد، پولش گم ميشود همه چيز را فراموش ميکند. لحظات واپسين عمرش مهمترين نکته را به امام يادآوري ميکند. روايت کامل اين است که امام باقر(ع) فرمود: وقتي پدرم امام سجاد(ع) هنگام شهادتشان بود و داشتند از دنيا ميرفتند، مرا به سينه خودش چسباند. چرا ما ابا ميکنيم از اينکه فرزندمان را در آغوش بگيريم؟ در همين آغوش گرفتن هزارها نکته هست.
الآن با توپ و تشر حرف ميزنيم و موعظههاي ما همه بوي توهين و تحقير و جسارت ميدهد. امام لحظه واپسين، ميداند لحظات ديگر روح از بدنش جدا ميشود، فرزندش را در آغوش ميگيرد و به سينه ميچسباند. فرمود: فرزندم به تو وصيت ميکنم به چيزي که پدرم أباعبدالله (ع) لحظه آخر مرا به سينه چسباند و به من وصيت کرد. به من فرمود: پدرش اميرالمؤمنين هم لحظه آخر مرا به سينه چسباند و همين را فرمود. فرمود: «يَا بُنَيَّ إِيَّاكَ وَ ظُلْمَ مَنْ لا يَجِدُ عَلَيْكَ نَاصِراً إِلا اللَّهَ» (كافى، ج 2، ص 331) لحظه واپسين عمر مولا اميرالمؤمنين، امام حسين و امام سجاد، اين سه امام فرمودند: مواظب باش از ظلم کردن به کسي که ياوري جز خدا ندارد پرهيز کني. همه نوع ظلم بد است ولي اين اوجش است.
از امام مجتبي(ع) کسي پرسيد: فاصله از زمين تا آسمان چقدر است؟ فرمود: آه يک مظلوم و نفرين و دعاي يک مظلوم، در يک لحظه تمام سيارات را طي ميکند و اجابت ميشود.
شريعتي: آه يک روز همين آه تو را ميگيرد *** گاه يک کوه به يک کاه به هم ميريزد
حاج آقاي فرحزاد: خواهش دارم هرکس مؤمن و انسان است، اين يکي را در زندگي جدي بگيرد و از آه بترسيم. آه همسر است، پدر و مادر است، اولاد است. ظلم خيليتعبيرهاي تندي در قرآن و روايات دارد. از اميرالمؤمنين(ع) است که حضرت قسم جلاله خوردند به ذات خدايي که ميشناسد، قسم ميخورد. فرمود: «وَ اللَّهِ لانْ أَبِيتَ عَلَي حَسَكِ السَّعْدَانِ مُسَهَّداً أَوْ أُجَرَّ فِي الاغْلالِ مُصَفَّداً» به ذات احديت قسم، به خداي بزرگ قسم که اگر من علي را برهنه کنند و روي خار مغيلان بتابانند، يا در غل و زنجير کنند و بدنم را روي زمين بکشند، اين نزد من محبوبتر است. «أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ أَلْقَي اللَّهَ وَ رَسُولَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ظَالِماً لِبَعْضِ الْعِبَادِ وَ غَاصِباً لِشَيْءٍ مِنَ الْحُطَامِ» (نهج البلاغه، خطبه 224) يعني زير شکنجههاي شديد دنيايي قرار بگيرم ولي ظلم من به کسي نرسد. به خدا پناه ميبرم از اينکه من خدا را ملاقات کنم و به يکي از بندههاي خدا ظلم کرده باشم يا حقي را پايمال کرده باشم. شکنجه براي من بهتر است. عذاب جهنم از اينها خيلي بدتر است. يک حديث تکان دهندهاي است آنهايي که مال مردم را ميگيرند و چپاول ميکنند و عين خيالشان نيست.
امام صادق(ع) فرمود: «أَيُّمَا مُومِنٍ حَبَسَ مُومِناً عَنْ مَالِهِ وَ هُوَ مُحْتَاجٌ إِلَيْهِ لَمْ يُذِقْهُ اللَّهُ مِنْ طَعَامِ الْجَنَّةِ وَ لا يَشْرَبُ مِنَ الرَّحِيقِ الْمَخْتُومِ» (ثوابالاعمال، ص 240) يک کسي واقعاً ندارد و عذر شرعي دارد. ورشکست شده، ناخواسته بوده، اينها قابل تدارک و جبران است. قابل حلاليت گرفتن است. هروقت توانست بدهد و براي آن طرف کار خير بکند. ولي فراوان داريم کساني را که همه چيز دارند اما ميگويد: کي داده و کي گرفته؟! در خانوادهها کسي از دنيا رفته، پنج تا ورثه احتياج ندارند و دو ورثه زير خط فقر هستند. نميروند ارث را تقسيم کنند و حق اينها را بدهند. اگر يکي از ورثهها راضي نباشد شما مديون هستي. انحصار وراثت کنيد و حق و حقوق برادر و خواهرها را بدهيد. در خانهاي که ورثه راضي نباشند نماز خواندن اشکال دارد. چون سهم دارد و حق اينهاست. امام صادق فرمود: آنهايي که اموال کسي را حبس ميکنند. کسي که مال انساني را حبس کند و به او ندهد، ملک و پول و هرچه هست، در صورتي که طرف محتاج است، ميگويد: بده و او نميدهد. فرمود: اگر مال کسي را حبس کند و ندهد، به خدا قسم از غذاي بهشتي به او نخواهند داد. يعني روي بهشت را نخواهد ديد. اي کسي که مال مردم را گرفتي و نميدهي! خيلي از افراد به ما پيام دادند که برادر ما، خواهر ما، پدر و مادر ما حق ما را خوردند و نميدهند. مهريه ديني است که بايد داد و اگر ندارد ما هيچوقت نميگوييم اجرا بگذارند، ولي اگر طرف دارد جزء ديون است و بايد بدهد.
آقاي زيبا ميگفت که اگر يک قاضي بين دو نفر که طرح دعوا کردند، به نفع ظالم حکم کرد، همين که نوشت و حکم بر عليه مظلوم داد، عذاب وجدان او را رها نميکند. خدا پدرش را درميآورد. دو چيز است که عقوبتش به قيامت نميافتد و در همين دنياست، يکي ظلم و يکي عاق والدين. ممکن است چوب خدا صدا نداشته باشد ولي چوب ميزنند. فرمود: اگر کسي مال مؤمني را حبس کند و به او ندهد، به خدا قسم از غذاي بهشتي به او نميچشانند. به خدا قسم از نوشيدنيهايي که در جامهاي بهشتي مُهر شده است، اصلاً به او نمينوشانند. عبادت اصلي و نماز همه براي اين است که ما ظلم نکنيم. مؤمن واقعي شويم. يک شرط در قرآن براي ايمان گذاشته است. يعني اگر ظالم نباشي حتماً هدايت شدي. «أُولئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ» (انعام/82) حتماً در امن و آرامش است. بسياري از ناآراميها، به هم ريختن روح و روان براي اين است که حقي را پايمال کرديم. مرحوم دولابي که خدا رحمتشان کند ميفرمودند: پيغمبر ما حضرت محمد مصطفي اينقدر با لطافت زندگي کردند، حافظ شعري دارد:
به حسن خلق و وفا کس به يار ما نرسد *** تو را در اين سخن انکار کار ما نرسد
اين غزل به پيغمبر ميخورد. ميگويد:
دلا چنان بزي که گر خاک ره شوي کس را *** غباري خاطري از رهگذار ما نرسد
يعني طوري زندگي کن که خاطر کسي مکدر نشود. ميفرمودند: پيغمبر ما اينقدر لطيف و ظريف بودند که دست مبارکشان را بالا و پايين ميبردند اينقدر با ملايمت بود که اين فضا آزرده نشود. در اين فضا موجوداتي هستند که ما نميبينيم. در حرکت و نشستن و راه رفتنشان رعايت ميکردند که فضا آزرده نشود. لذا ايشان ميفرمودند: در زندگي خيلي مواظب آه مظلوم باشيد. به همسري که نفقه نميدهيد، بچهداري و خانهداري و شوهرداري و مهمانداري ميکند و بعد آقا طلبکار است. يا برعکس خانمي که به شوهرش ظلم ميکند. فرمودند: مهمترين دغدغه من اين است که کسي از من مکدر نباشد. من در خانهاي که زن و شوهر با هم قهر هستند نميخوابم چون فضا آلوده است و رحمت خدا قهر است. به خانوادهاي زنگ زدم، مشکلي داشت. گفت: حاج آقا من يک انتقاد به شوهرم کردم و گفتم: چرا شما اينطور کردي؟ چهار ماه با من قهر کرده است. روايت ميگويد: اگر کسي سه روز با کسي قهر باشد، از اسلام بيرون رفتي. آتش جهنم به تو رواست. قهر و کينه خيلي چيز بدي است.
بچهها صبح تا غروب بيست بار با هم دعوا ميکنند و اما بلافاصله با هم آشتي و بازي ميکنند. پيامبر فرمود: انسان مؤمن اگر کينه و ناراحتي دارد لحظهاي است. ولي کافر چند سال کينه دارد و از دلش بيرون نميرود. اين حق و حقوق ديگران را جدي گرفتن خيلي مهم است. مرحوم دولابي گاهي که به قم ميآمدند، نگراني نداشتند که زنگ بزنند. يکبار فرمودند: تلفن هست که زنگ بزنم؟ من تعجب کردم. فرمودند: ميخواستم بيايم يکي از بچهها گفت: به من پول بده. چند روز قبل به او پول داده بودم و ميدانستم پول دارم. گفتم: شما تازه پول گرفته بودي، چقدر پول ميگيري؟ همين اندازه گفتم و تا قم ناراحت بودم. تلفن زدند از بچه دلجويي کردند و آرام شدند. ميفرمودند: اصلاً به قيامت هم کار نداريم. شما با مادر و خانم و فاميل بگو مگو ميکني، ميخواهي نماز بخواني دائم جلوي چشمانت هست. دعا بخواني، سر کار بروي، اگر کسي دلش پاک و تميز باشد راهبندان درست ميشود، مظلوم راهت را بسته است. همش به وجدانت ميکوبد چرا مرا آزار کردي و شکنجه دادي؟ يک شگرد مهم مرحوم شيخ محمد جواد انصاري، شيخ رجبعلي خياط هم همين بود که افرادي که محضر اينها ميآمدند، اول کاري که ميکردند اين بود که گره مظلوم را باز ميکردند. يک موقع يکي از بزرگان ميگويد: من يک آقاي محترمي را از تهران به همدان خدمت مرحوم آ شيخ محمد جواد انصاري بردم. استاد آيت الله دستغيب بوده است. تا طرف نشسته بود، گفته بود: چرا خانمت را اينقدر شکنجه دادي و اذيت کردي؟ آه او تو را از پا درميآورد. اول قدم و اول کار اين است که خانمت را راضي کني تا درها به رويت باز شود.
اميرالمؤمنين(ع) فرمود: اگر مرا در خار مغيلان بچرخانند يا در غل و زنجير بکشند نزد من محبوبتر است که خدا را ملاقات کنم، ظلمي به بندهاي کرده باشم يا مالي را غصب کرده باشم. بدني که روزي زير خاک ميرود چرا ظلم کند؟ يکي از اين جملهها در وجود ما جا باز کند، ما رستگار هستيم. حضرت فرمود: «وَ اللَّهِ لَوْ أُعْطِيتُ الاقَالِيمَ السَّبْعَةَ بِمَا تَحْتَ أَفْلاكِهَا عَلَي أَنْ أَعْصِيَ اللَّهَ فِي نَمْلَةٍ أَسْلُبُهَا جُلْبَ شَعِيرَةٍ مَا فَعَلْتُه» (نهجالبلاغه، خطبه 224) دوباره در اين خطبه قسم جلاله ميخورد. فرمود: به خدا قسم اگر هفت طبقه آسمان و زمين را به من بدهند و در مقابل بگويند: ريزترين ظلمها، نه يک انسان و حيوان را بکشي، يک ذره پوست جو را از دهان مورچه به ناحق بيرون بکش، والله نميکنم! اين مافوق عصمت است. حضرت امير فکر ظلم هم به ذهنش نميرسيد. ما راحت آبرو و مال و جان مردم را نديده ميگيريم.
مهمترين موقف قيامت، پنجاه موقف داريم، ايستگاههايي که سؤال و جواب ميکنند. گردنه نماز است، روزه است، خمس است، زکات است، حج و صله رحم است، حق پدر و مادر است. شلوغترين موقفهاي قيامت موقف حق الناس است. ازدحامش غير عادي است. اگر اين دنيا حسابهايمان را سبک کنيم، آنجا خيلي راحت هستيم. در سفينة البحار کلمه حبس است که محدث قمي آورده است. اگر هزار بار هم اين حديث را بگوييم براي توجه دادن خوب است. «حبس شهيدٌ علي باب الجنه لثالثة دراهم کان ليهوديه» ناقل حديث مولا اميرالمؤمنين هست. حضرت ميفرمايد: پيغمبر عظيم الشأن نماز که ميخواندند معمولاً تعقيب ميخواندند. بعضي تا ميگويند: السلام عليکم، فرار! تسبيحات حضرت زهرا بخوانيد. حديث داريم در بهشت و جهنم حورالعين شکايت ميکنند که اين بنده نماز خواند و از خدا نخواست که به جهنم نرود. گفتيم: خدا دعاي بعد از نماز را مستجاب ميکند. بعد از نماز تسبيحات و ذکر بگوييد. پيغمبر بعد از نماز تعقيب ميخواندند. بعد از نماز صبح رويش را به طرف جمعيت برگرداند. فرمود: در جمع شما از طايفه بني النجار کسي هست؟ آقا چه شده است؟ حضرت فرمودند: يک نفر از اين فاميل شهيد شده است. اين شهيد ديشب به خواب من رسول الله آمده است، در روايت داريم خواب پيامبر و امام معصوم مثل بيداري است چون شيطان راه ندارد. فرمود: به خوابم آمده و گفته يا رسول الله به داد من برس! استغاثه کرده و به من پناه برده است که من از يک يهودي سه درهم قرض گرفتم و جايي ننوشتم و يادم رفته است. از دنيا رفتم و مرا در ندامتگاه بازداشتگاه عالم برزخ حبس کردند. ناقل حديث اميرالمؤمنين است. کسي که خوابش را ديدند شهيدي است که در رکاب پيامبر به شهادت رسيده است. شهيد بالاترين مقام را دارد. حديث داريم اول قطره از خون شهيد به زمين بريزد خدا گناهانش را ميآمرزد. اما همان روايت ميگويد: گناهاني که بين او و خدا هست آمرزيده ميشود.
من از شما ده ميليون بگيرم و بروم شهيد شوم، بدهي من سر جايش است. گوش شما را بريدم و حرف ناحق زدم. شهيد خيلي احترام دارد. مبلغ بدهي سه درهم نقره بوده است و طرف او يک يهودي بوده است. يکي از رفقايي که برادر دو شهيد است به من گفت: اين حديث را ماه رمضان در حرم حضرت معصومه خواندم و عين همين براي من پيش آمده است. گفت: من دوستي داشتم خيلي با هم صميمي بوديم و جبهه ميرفتيم. از جبهه مرخصي گرفتيم و به قم آمديم. به رفيقم گفتم: صبح حرم حضرت معصومه زيارت برويم. به زيارت آمديم و ديديم نماز جماعت اقامه شده است. تا کفشداري برويم و مهر بگيريم يک رکعت ميرود، گفتم: کفشها را ول کن به نماز برسيم. گفت: دزد کفشهايم را ميبرد. گفتم: اگر برد من برايت ميخرم. برويم به نماز برسيم. آمديم نماز و بعد از نماز ديديم کفشهايش نيست و دزد کفش او را برد. گفت: تو قول دادي برايم کفش بخري. رفتيم برايش کفش خريديم و گذشت و به جبهه رفتيم. رفيق من شهيد شد. گفت: چند وقتي گذشت و پدرم گفت: خانم فلان شهيد آمده با شما کار دارد. خانم اين شهيد به من گفت: جريان کفش چيست؟ گفتم: چطور؟ گفت: شوهرم سه بار به خوابم آمده و گفته: پول کفش را به فلاني بده. من ناراضي نبودم ولي حتماً چيزي بوده که سه بار به خواب خانمش رفته و گفته پول کفش را به فلاني بده. ظلم و حق الناس را جدي بگيريم. پيغمبر خدا فرمود: برويد بدهي اين شهيد را بدهيد تا شهيد شما آزاد شود.
شريعتي: يک بحث جدي هم بايد مورد حق الناسي که مربوط به آبروي ديگران است، صحبت کنيم. امروز صفحه 550 قرآن کريم، آيات نوراني سوره مبارکه ممتحنه را تلاوت خواهيم کرد.
«لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِيهِمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كانَ يَرْجُوا اللَّهَ وَ الْيَوْمَ الْآخِرَ وَ مَنْ يَتَوَلَّ فَإِنَ اللَّهَ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ «6» عَسَى اللَّهُ أَنْ يَجْعَلَ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ الَّذِينَ عادَيْتُمْ مِنْهُمْ مَوَدَّةً وَ اللَّهُ قَدِيرٌ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ «7» لا يَنْهاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَ لَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ «8» إِنَّما يَنْهاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ قاتَلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَ أَخْرَجُوكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ وَ ظاهَرُوا عَلى إِخْراجِكُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ وَ مَنْ يَتَوَلَّهُمْ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ «9» يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا جاءَكُمُ الْمُؤْمِناتُ مُهاجِراتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ اللَّهُ أَعْلَمُ بِإِيمانِهِنَّ فَإِنْ عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤْمِناتٍ فَلا تَرْجِعُوهُنَّ إِلَى الْكُفَّارِ لا هُنَّ حِلٌّ لَهُمْ وَ لا هُمْ يَحِلُّونَ لَهُنَّ وَ آتُوهُمْ ما أَنْفَقُوا وَ لا جُناحَ عَلَيْكُمْ أَنْ تَنْكِحُوهُنَّ إِذا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ وَ لا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوافِرِ وَ سْئَلُوا ما أَنْفَقْتُمْ وَ لْيَسْئَلُوا ما أَنْفَقُوا ذلِكُمْ حُكْمُ اللَّهِ يَحْكُمُ بَيْنَكُمْ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ «10» وَ إِنْ فاتَكُمْ شَيْءٌ مِنْ أَزْواجِكُمْ إِلَى الْكُفَّارِ فَعاقَبْتُمْ فَآتُوا الَّذِينَ ذَهَبَتْ أَزْواجُهُمْ مِثْلَ ما أَنْفَقُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي أَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ «11»
ترجمه: همانا براى شما در (روش) آنان، (ابراهيم و يارانش) سرمشق خوبى است براى كسى كه به خدا و روز واپسين اميد دارد و هر كس روى برتابد، خداوند بى نياز و ستوده است. اميد است كه خدا ميان شما و كسانى كه با آنان دشمنى داشتيد، (به واسطهى اسلام آوردن آنان در فتح مكّه) دوستى برقرار كند و خداوند توانا است و خداوند بخشنده مهربان است. خداوند شما را از نيكى و عدل نسبت به كسانى كه با شما به خاطر دين جنگ نكرده و شما را از خانههايتان بيرون ننمودهاند منع نمىكند. همانا خداوند عدالت پيشگان را دوست دارد. جز اين نيست كه خداوند شما را از دوستى ورزيدن با كسانى نهى مىكند كه به خاطر دين با شما جنگيده و شما را از سرزمين خود بيرون راندهاند و يا در اخراج شما همدستى كردهاند و هر كس با آنان دوستى ورزد، پس اينان همان ستمكارانند. اى كسانى كه ايمان آوردهايد! هرگاه زنان مؤمن (از شوهرِ كافر جدا شده) هجرت كنان نزد شما آمدند، آنان را (از نظر ايمان) آزمايش كنيد و خداوند به ايمان آنان آگاهتر است. پس اگر آنان را مؤمن تشخيص داديد، به سوى كفّار باز نگردانيد، نه اينان براى آنان حلالند و نه آنان براى اينان حلال و آنچه را كه شوهران كافر (براى اين زنان) پرداخت كردهاند (از قبيل مهريّه) به آنان بپردازيد و بر شما گناهى نيست كه با اينان ازدواج كنيد، به شرط آن كه مهريّه آنان را بپردازيد و همسران كافره را به همسرى نگاه نداريد و آنچه از براى آنان پرداخت كردهايد از كفّار بگيريد همانگونه (اگر زن، مسلمان شده و به شما ملحق مىشد،) هزينههايى را كه شوهران كافر پرداخت كرده بودند بايد از شما درخواست نمايند. اين حكم الهى است كه خداوند ميان شما مقرّر داشته و خداوند آگاه حكيم است. و اگر از همسرانى كه به سوى كفّار رفتهاند، چيزى از شما فوت شد (و شما نتوانستيد مال و مهريّهاى كه پرداخت كردهايد، از كفّار دريافت كنيد)، پس آنان را تعقيب كرده (و به چيزى رسيديد،) به آنان كه همسرانشان رفتهاند معادل آنچه خرج كردهاند، بپردازيد و از خدايى كه به او ايمان داريد پروا كنيد.
شريعتي: از فضيلت ذکر بلند صلوات بر محمد و آل محمد بشنويم. انشاءالله در مورد طرح زائر اوليها براي ما خواهند گفت.
حاج آقاي فرحزاد: روايت داريم روز قيامت «يَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ يَسْعى نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْدِيهِمْ» (حديد/12) روز قيامت هرکس نور دارد در آتش جهنم نميرود. « من کان معه نورٌ لم يدخل النار» هرکس نور ندارد، ديواري کشيده ميشود و طرف جهنم ميرود. چه کار کنيم نور ما زياد شود؟ پيغمبر ما فرمود: کسي يکبار بر من صلوات بفرستد «مَنْ صَلَّي عَلَيَّ مَرَّةً خَلَقَ اللَّهُ تَعَالَي يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَلَي رَأْسِهِ نُوراً» خدا بالاي سرش نور خلق ميکند. «وَ عَلَي يَمِينِهِ نُوراً» طرف راستش نور خلق ميکند. «وَ عَلَي شِمَالِهِ نُوراً وَ مِنْ فَوْقِهِ نُوراً وَ مِنْ تَحْتِهِ نُوراً وَ فِي جَمِيعِ أَعْضَائِهِ نُوراً» (جامع الاخبار، ص 60) پشت سرش، زير پايش و همه اعضايش نور است. هرچه ميتوانيد ذکر صلوات را تکرار کنيد که همه وجودتان را نور ميگيرد و اهل بهشت خواهيد شد، انشاءالله.
شريعتي: از ائمه جماعاتي که در طرح زائر اوليهاي مشهد الرضا با ما همراه شدند، سپاسگزاريم. تا پايان اين هفته مهلت دارند در سايت ما ثبت نام کنند.
حاج آقاي فرحزاد: خيليها پيام ميدهند که تا به حال به قم و مشهد و کربلا نرفتيم. ما نياز به کمک داريم و بايد در زير مجموعهاي که مطرح ميکنيم بيايند.تا فرصت هست ثبت نام کنند، سه روز مهمان امام رضا(ع) هستند. انشاءالله بانيان خير هم کمک ميکنند.
شريعتي: ائمه جماعات هم که مسئوليت گروهها را عهدهدار هستند، کليه هزينهها را بانيان خير و برنامه سمت خدا و مؤسسه حضرت خديجه متقبل ميشود و آنها فقط مديريت اين کاروانها را عهده دار هستند. اين هفته از شخصيت آقا نجفي قوچاني قرار هست بشنويم.
حاج آقاي فرحزاد: يکي از عالمهايي که شرح حالش خواندني است و زيبا هم هست. هم سياحت شرق دارند و هم سياحت غرب، سياحت غرب شرح حال عالم برزخ و عالم بعد است. سياحت شرق زندگي دنيايي است. خيلي فراز و نشيب داشته است. عالم برجستهاي بود که در قوچان متولد شد، اول نميخواست ادامه تحصيل بدهد و با درس مخالف بود. ولي پدرش با حيلههايي او را وادار ميکند و بعد جزء نخبگان و علماي برجسته در اصفهان و نجف ميشود و خيلي زجر و فقر در زندگي کشيده است. با مرحوم شيخ غلامرضا يزدي خيلي دوست بود. خواندن کتاب سياحت شرق را توصيه ميکنم. ميگويد: در سفري که به کوير طبس ميرفتيم از قافله جا ماندم، چون قافله نميتوانست لنگ يک نفر شود. در بيابان برهوت تک و تنها ماندم و از زندگي نا اميد شدم. گفتم: خدايا دست مرا بگير، من يک عمري نماز خواندم و عبادت کردم. هرچه گفتم گشايش نشد. تا اينکه به ذهنم رسيد من يکبار از نجف تا کربلا پياده رفتم، پايم ورم کرد و تاول زد، به عشق امام حسين رفتم. تا اين را گفتم يکباره آرامشي به قلبم رسيد و به من الهام شد تو نجات پيدا ميکني. يک قافلهاي اشتباهي در مسير من قرار گرفت و مرا نجات دادند. ميگويد: من فقر خيلي در زندگي کشيدم، آنقدر در نجف فقر کشيدم که ديگر به نان خشک اکتفا کردم و هرچه به حضرت علي ميگفتم: به داد من برس و کمک من بکن، فرجي حاصل نميشد. به ذهنم رسيد و گفتم: يا اميرالمؤمنين به گمانم نگاهت به اين نان خشکي است که در اتاق دارم. تا وقتي اين نان خشک هست و من تکيه به اين دارم فرج و گشايشي نيست. نان خشکها را در حوض ريختم که ماهيها بخورند. بيرون آمدم، مغازهداري مرا صدا زد و گفت: فلاني حوالهاي از قوچان آمده برايت پول فرستادند. آمدم بگيرم، گفتند: هنوز اعتبارش تأييد نشده است. گفتم: يا اميرالمؤمنين! رفتم و برگشتم و حواله تأييد شد و گشايش و فرجي حاصل شد.
شريعتي:
ما را کبوترانه وفادار کرده است *** آزاد کرده است و گرفتار کرده است
بامت بلند باد که دلتنگيات مرا *** از هرچه هست غير تو بيزار کرده است
السلام عليک يا أبا عبدالله...