برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: سيري در صحيفه سجاديه، شرح دعاي سيزدهم (طلب حاجت از پروردگار)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد
تاريخ پخش: 12- 09- 97
شريعتي: بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
من بي تو دمي قرار نتوانم کرد *** احسان تو را شمار نتوانم کرد
گر بر تن من زبان شود هر مويي *** يک شکر تو از هزار نتوانم کرد
«الحمدلله رب العالمين» سلام ميکنم خدمت شما بينندگان خوب و شنوندگان نازنينمان، به سمت خداي امروز خيلي خوش آمديد. انشاءالله هرجا که هستيد دل و جانتان بهاري و تنتان سالم باشد و قلبتان سليم باشد. حاج آقاي فرحزاد سلام عليکم. خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي فرحزاد: خدمت جنابعالي و بينندگان و شنوندگان عزيز عرض سلام دارم. آرزوي موفقيت براي همه عزيزان داريم. ايام ماه ربيع متعلق به پيامبرعظيم الشأن(ص) و امام صادق(ع) است، ايام ورود حضرت فاطمه معصومه به شهر مقدس قم را گرامي ميداريم. انشاءالله زير سايه پيغمبر و اهلبيت همگي زندگي خوش و خرمي داشته باشيم.
شريعتي: يک سفره با برکتي پهن شده که از امام سجاد(ع) به ما يادگار رسيده است و يک ميراث ماندگار است. امروز دعاي سيزدهم از صحيفه سجاديه را براي ما خواهند گفت.
حاج آقاي فرحزاد: بسم الله الرحمن الرحيم. «الحمد لله رب العالمين، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم» دعاي سيزدهم دربارهي طلب حاجت از خداي متعال است و رمزهايي که باعث اجابت دعاها و حاجتها ميشود و شايد رمزهايي که مانع اجابت دعاست و راه طلب حاجت از خداي متعال را تقريباً در اين دعا به ما نشان ميدهند که در اين دعا از خدا چطور بخواهيم و با چه حالتي بخواهيم؟
«اللَّهُمَّ يَا مُنْتَهَى مَطْلَبِ الْحَاجَاتِ» انتهاي تمام حاجتهاي ما به خدا برميگردد، يعني بايد از غير خدا نا اميد شويم و زمام امر دست اوست. يا اينکه نه آن حاجتهايي که ميخواهيم در واقع عزت و غنا و سرافرازي ميخواهيم، مخفي سري ما خدا را ميخواهد ولي فکر ميکنيم با پول و پست و مقام و عزت، نه آن خواسته اصلي خود خداست. لذا انتهاي طلب همه حاجات خداي متعال است. «وَ يَا مَنْ عِنْدَهُ نَيْلُ الطَّلِبَاتِ» اي خدايي که تمام حاجتها و خواستهها در نزد اوست يعني او ميتواند گره از همه کارها باز کند و حاجت همه را روا کند، «وَ يَا مَنْ لَا يَبِيعُ نِعَمَهُ بِالْأَثْمَانِ» اي خدايي که نعمتهايت را با خريد و فروش و بها نميفروشي. يعني عنايات و الطاف خداي متعال بدون خريد و فروش است. نعمت وجود به ما مرحمت کرده است و در مقابل چيزي از ما نميگيرد که به ما بدهد. بدون اينکه ما چيزي بدهيم به ما مرحمت ميکند. اکسيژني که همه استفاده ميکنند، آب و فضايي که همه استفاده ميکنند. نعمتهاي فراوان که همه بدون اينکه ما استحقاق داشته باشيم يا طلبي داشته باشيم بدون خريد و فروش به ما مرحمت ميکند. نعم او به تمام موجودات عالم سرازير است بدون اينکه چيزي از آنها بخواهد.
«وَ يَا مَنْ لَا يُكَدِّرُ عَطَايَاهُ بِالِامْتِنَانِ» اي خدايي که دادههاي خودت را کَدر و نازيبا نميکني با منت نهادن. هم خدا در مقابل نعمتها چيزي از ما نميگيرد و هم اينکه منت نميگذارد. بعضي هستند يک خدمتي ميکنند هي به انسان بازگو ميکنند. ما چنين کرديم، ما چنان کرديم. اين خوب نيست، پدر و مادر، برادر و خواهر، رفيق و دوست، فاميل يک خدمتي به انسان کرده است، اينقدر به رخ انسان ميکشد شيريني آن از بين ميرود. لذا حضرت ميفرمايد: اي خدايي که لطف و احساني که به ما کردي با منت گذاري کدر و آلوده نميکني و از بين نميبري. در قرآن داريم «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى» (بقره/264) صدقات يا احسان خودتان را با منت و اذيت باطل نکنيد. به طرف خدمت ميکني و بعد آبرويش را ميبري. من بزرگت کردم، من چنين کردم، من برايت اين کار را کردم! روايت جالبي است از آقا اميرالمؤمنين که فرمودند: «يا اهل المعروف و الاحسان لا تمنُ باحسانکم» اي کساني که اهل کارهاي خير هستيد، بعضي هستند خيريه دارند و به مردم خدمت ميکنند، يا مسئوليتي دارند و خدمتگزار بودند. بعد ميآيند همه اينها را با منت گذاشتن و کارهايي که باعث شکنجه و آزار ميشود محو ميکنند. حضرت فرمودند: اي اهل کارهاي خوب و احسان، با احسانتان منت نگذاريد «فان الاحسان و المعروف يبطله قبح الامتنان» زشتي منت گذاشتن، احسان و معروف را باطل ميکند.
معمولاً بايد به حساب خدا کارهاي خير کنيم و بدون چشم داشت باشد. اگر ما خوبيهايي که به ديگران ميکنيم را فراموش کنيم و به حساب خدا واريز کنيم، نه طلبکار ميشويم و نه دائم دنبال اين هستيم به ما احترام بگذارند و چنين و چنان کنند. باز حضرت علي(ع) ميفرمايند: «جمال الاحسان ترک الامتنان» يعني زيبايي يک کار خير و احسان اين است که منت نگذاريم. جمله دوم اين دعا که حضرت ميفرمايد: «وَ يَا مَنْ عِنْدَهُ نَيْلُ الطَّلِبَاتِ» چه کار کنيم دعاهاي ما مستجاب شود؟ راههايي که ميتواند ما را به خواسته و حاجتهايمان برساند و شايد يک مانع بزرگي که مانع هست از اينکه دعاهاي ما مستجاب شود و در روايات اشاره شده همين است. اين باور و ايمان و اعتقاد بايد در ما باشد، ما خدا را درست باور نکرديم و نشناختيم. «ان الله علي کل شيء قدير» خدا بر هر چيزي قدرت دارد و علم و حکمت خدا فراگير است و به همه راز و رمزها، پشت پردهها و اسرارها، حاجت ما بشود يا نشود، کدام اصلح و بهتر است، ما از زاويه محدود ميبينيم و علم ما محدود است. ولي خدا همه زوايا را در نظر ميگيرد. اگر معرفت ما، فهم و ايمان ما و درک ما بالا برود، اولاً همه کاره خداست و به همه چيز احاطه دارد، آنچه اصلح است و خير است، ما اگر هزار گزينه براي يک انتخاب داريم قطعاً خدا بهترينش را براي ما انتخاب ميکند. اگر انتخاب ما انجام نشد، اين علامت اين نيست که اجابت نکرده است. اجابت کرده و شايد هزار برابر بهتر را انتخاب کرده است ولي چون خبر نداريم جاهل هستيم، فکر ميکنيم دعاي ما مستجاب نشده است.
يک کلام قشنگي دارد، يکي از رمزهاي اجابت دعا اين است که در روايات داريم افرادي که دعا ميکنند بايد شش دانگ خدا را خوشبين باشند. خدا قادر است و مهربان است و بهترينها را انتخاب ميکند و واقعاً در نگاهشان و دلشان جز خدا کسي تکيهگاه نباشد. خيليها پرسيدند: چرا دعا مستجاب نميشود؟ ميگوييد: شما دعا ميکني ولي دلت صد جا هست. خدايا خانه مرا جور کن! ولي ميگويي: بانک مسکن اينقدر ميدهد، پدرم اينقدر ميدهد، برادرم اينقدر ميدهد. به اينها بيش از خدا تکيه داريم. يعني اينها را خيلي سفت گرفتيم و ميگوييم: خدا هم شايد دستي در کار ما بگذارد. به غير خدا قطعاً کمتر تکيه داريم و اين دعا مستجاب نميشود. امام حسن مجتبي يک جمله زيبايي دارد و ميفرمايد: من ضمانت ميکنم به کسي که در دل او جز رضايت خدا چيز ديگري نباشد، يعني دنبال رضايتمندي خداست. اگر کسي اينطور دعا کند که خدايا من اين خواستهها را دارم ولي رضاي تو بر من مقدم است، اصل کار من اين است که تو راضي باشي، آن براي من مهم است. فرمود: من ضمانت ميکنم خدا خواست و دعاي او را مستجاب کند.
باز روايت زيبايي از امام سجاد(ع) هست که در کافي شريف است. «من لم يرج الناس في شيء و رد امره الي الله عز و جل في جميع اموره» کسي که در برنامهريزيهايش به افراد تکيه نکند، بقيه را کنار خدا نگذاريم، اين آقا ممکن است يک لحظه ديگر بميرد، چرا من به او تکيه کنم؟ امام سجاد(ع) دارد: «طَلَبَ الْمُحْتَاجِ إِلَي الْمُحْتَاجِ سَفَهٌ» (صحيفه سجاديه/ص134) اين سفاهت است، کور عصاکش کوري ديگر شود. محتاج، گدا در خانه يک گدا برود و بگويد: کمک من کن. طلب آدم محتاج از آدمي که غرق نياز و احتياج است، اين سفاهت و ناداني است، چرا به غير خدا تکيه ميکني؟ حضرت ميفرمايد: «من لم يرج الناس في شيء» کسي که در تمام امور به مردم تکيه کند، اگر گفتند: برو از کسي قرض کن، ايرادي ندارد ولي تکيهگاه خدا باشد. اگر خدا به دل او بياندازد، اگر خدا به او توفيق بدهد، ميتواند به شما کمک کند. دکتر واسطه شفاي مريضهاست ولي اگر خدا بخواهد، تکيه خدا باشد. حضرت ميفرمايد: اميدت به خدا باشد و در هيچ اموري تکيهگاه مردم نباشند. «و رد امره الي الله عز و جل في جميع اموره» کارش را بيني و بين الله به خدا واگذار کند، يعني تکيهگاهش خدا باشد.
حضرت ميفرمايد: «استجاب الله عز و جل له في کل شيء» يعني دو امام ضمانت کامل دادند. حضرت ميفرمايد: خداي متعال وقتي ببيند اين بنده تکيهگاهش خداست و از او ميخواهد و از جاي ديگر قطع اميد کرده است، در تمام امور خدا دعايش را مستجاب خواهد کرد. «أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ» يجيبُ قبل از مضطر است.يعني کسي که بريد به خدا وصل شده است. به خدا وصل شده ديگر چه ميخواهي؟ خودش ميگويد: من همراهت هستم و اگر او خواستهات نشود آرامش و راحتي به تو ميدهد. تسليم ميدهد. يک بزرگي کلامي زيبا دارد، ميفرمايد: ما انواع و اقسام ظلمها را براي مردم شرح ميدهيم، الآن اين ايام رد مظالم را فراموش نکنيم. بعضي مواقع ما ظلم را اين ميدانيم که مال کسي، آبروي کسي، تهمت به کسي، غيبت به کسي، کسي را بزنيم، حق کسي را بخوريم، اينها ظلم است ولي بزرگترين ظلمها که همه از آن غافل هستيم و خدا در قرآن ميفرمايد، اين است که ما به غير خدا تکيه کنيم و از غير خدا بخواهيم. اين شرک است و شرک ظلم بزرگ است. «إِنَ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ» (لقمان/13) حضرت لقمان(س) به فرزندش فرمود: براي خدا شريک قائل نشو! اينکه کسي بگويد: خداي ديگري هست. اين گناه نابخشودني است.
آيات آخر سوره مبارکه يونس(ع)، خداوند ميفرمايد: «وَ لا تَدْعُ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا يَنْفَعُكَ وَ لا يَضُرُّكَ فَإِنْ فَعَلْتَ فَإِنَّكَ إِذاً مِنَ الظَّالِمِينَ» (يونس/106) غير خدا را صدا نزن، يعني هي در خانه افراد نرو و از آنها نخواه! غير خدا را دعوت نکن که اينها نفع و ضرري به اذن خدا نميتوانند برايت داشته باشند. اگر در خانه غير خدا رفتي و به او التماس کردي، تو هم جزء ظالمين هستي. ظلم فقط گرفتن مال کسي و بردن آبروي کسي نيست. بزرگترين ظلم اين است که از خدا روي گردان شديم. بزرگترين ظلم اين است که خدا خير الرازقين است و ما در خانه گدا، گدايي ميکنيم!
خداي مهربان ميفرمايد: « وَ إِنْ يَمْسَسْكَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلا كاشِفَ لَهُ إِلَّا هُوَ وَ إِنْ يُرِدْكَ بِخَيْرٍ فَلا رَادَّ لِفَضْلِهِ يُصِيبُ بِهِ مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ» (يونس/107) خيلي آيات زيباست. اگر خدا بخواهد تو را زمين بزند، ضرري متوجه تو شود، مريضي بدهد، مرگ بدهد، بيماري بدهد، همه عالم جمع شوند، غير از خدا ميتواند آن را بردارد؟ نميتواند. اين واقعيت است و فقط بايد باور کنيم. تمام پزشکها جمع شوند ولي خدا اراده کرده اين مريض باشد و مريض بميرد، نميتوانند کاري کنند. غير از خدا کسي نميتواند ضُر را بردارد. خدا ميخواهد کسي را عزيز کند و بالا ببرد، همه جمع شوند او را زمين بزنند، آنهاي زمين ميخورند و او بالا ميآيد. «فَلا رَادَّ لِفَضْلِهِ يُصِيبُ بِهِ مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ» کسي جلوي فضل و خير خدا را نميتواند بگيرد. رحمت او به هرکس اراده کند ميرسد. از خدا کمک بخواهيم. وقتي تکيهگاه آدم چند نفر هستند، برايش کاري بکنند و نکنند، هزارها پراکندگي آدم دارد. مرحوم دولابي ميفرمودند: آدم که عصباني ميشود ميگويد: کاش سر و کارم با يک نفر بيشتر نبود. آقا سر و کار ما با يک نفر بيشتر نيست، آن يکي را بايد پيدا کنيم. او همه کاره است. اگر او را ببيني و با او يکي شوي تمام مشکلات حل است، ولي اگر با او يکي نشويد، مشکل روي مشکل، هيچوقت حل نميشود. مشکل ما اين است که تکيهگاه ما خدا نيست و غير خداست.
پيامبر(ص) بيان زيبايي دارند، ما همه دوست داريم نيرومندترين، پر انرژيترين انسانهاي عالم باشيم. نيرو و قوت ما از همه بيشتر باشد. حضرت فرمود: «من أراد ان يکون اقوي الناس فليتوکل علي الله» خدا بر هر چيزي قدرت دارد. خدا ميفرمايد: غير خدا را بخواني ظالم هستي. اين شرک و گناه بزرگي است. در قرآن داريم «الَّذِينَ آمَنُوا وَ لَمْ يَلْبِسُوا إِيمانَهُمْ بِظُلْمٍ» (انعام/82) آنهايي که به خدا ايمان ميآورند، ايمانشان را با ظلم قاطي نکنند. ظلم يعني غير خدا را قاطي نکنند. يا حديث داريم کنار پيغمبر، پيغمبر ديگر درست نکنند، کنار امام واقعي امام بدل درست نکنند. اگر کنار خدا بدل نداشتي، کنار پيغمبر بدل نداشتي، تو رستگار هستي. «أُولئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ» اينها واقعاً هدايت شده کامل هستند. الآن يکي از گمشدههاي بشر آرامش است. آرامش اين است که زير پرچم خدا بيايي و بدل براي اينها درست نکني. اين داستان را مرحوم بهاء الديني خيلي زياد تکرار ميکردند. ايشان خيلي اهل توکل بودند. همه وجودش توجه به خدا و توکل به خدا بود. ميفرمودند: وقتي مرحوم شيخ عبدالکريم حائري در اراک بودند، بزرگان قم آمدند به ايشان اصرار کردند و ايشان را به قم آوردند که حوزه را تأسيس کنند. ايشان استخاره کردند و خوب آمد و قبول کردند. قبل از اينکه ايشان بيايند سه عالم برجسته در قم بودند. مرحوم آيت الله صدر، سيد صدر الدين صدر، مرحوم آيت الله حجت، مرحوم آيت الله خوانساري، ايشان پانزده سال مرجعيت مطلق را به دست گرفتند و شخص فوق العادهاي بودند. حضرت امام در چهل حديث تعريفهاي عجيبي از شيخ عبدالکريم دارد که ايشان بعضي شبها بدون عمامه و عبا، با قبا ميرفت به فقرا ميرسيد. خيلي آدم افتاده و متواضعي بود. مرحوم بهاءالديني گفت: شيخ فوق العاده بود. تنها درسي که قبل از درس روضه امام حسين و توسل خوانده ميشد، درس حاج شيخ عبدالکريم بود. هر روز يک نفر يک روضهاي ميخواند و به امام حسين سلام ميداد و فضا نوراني ميشد، درس را شروع ميکردند. ايشان وقتي آمدند و حوزه مرتب شد، ماهانه شهريه براي طلبهها ميگذارند، امتحان و رتبه ميدهند ولي مثل آيت الله حجت، آيت الله خوانساري، آيت الله صدر در اين حد نبودند. آنها خودشان در حد مرجعيت بودند. اينها خصوصي افرادي را ميفرستادند که ما شش دانگ در خدمت شما هستيم و کاري باشد در خدمت شما هستيم. ايشان يک نفر را خلوت ميبيند و به ايشان ميگويد: شما از طرف من نزد آيت الله حجت ميروي، واقعاً ايشان هم فوق العاده بودند. وقتي در اتاق کسي نيست و خلوت است، ميگويي: من از طرف شيخ عبدالکريم آمدم. در خدمت شما هستيم، حالا که مرجعيت به دوش ما افتاده من شش دانگ در خدمت شما هستم. امري، اشارهاي، پولي، هرچه بود به من بگوييد. نماينده ايشان ميآيد و در خلوت خدمت آيت الله حجت زانو ميزند و ميگويد: من از طرف آقاي حجت آمدم و ايشان امر کردند خدمت شما عرض کنم عبدالکريم با همه وجود سر تا پا در خدمت شماست. ايشان تأملي ميکنند و ميفرمايد: از طرف من سلام برسان و به آقا بگو: ما به کريم خيلي احتياج داريم ولي به عبدالکريم الحمدلله هيچ احتياجي نداريم! اين جمله با هزار من طلا نوشته شود هم کم است. راه رسيدن به همه خواستهها فقط و فقط خداست! يکي از ذکرهايي که آيت الله بهاءالديني زياد ميگفتند: يا کريم بود. به کريم نياز داريم ولي به عبدالکريم نيازي نداريم. من به عبدالکريم تکيه کنم و يک ساعت ديگر به رحمت خدا برود چه خاکي بر سر کنم؟
ما افراد عادي داشتيم که به اين مقام توکل رسيدند. بزرگاني که عالم نبودند ولي ايمان و باورها و تکيهگاهشان خدا بوده است. آقاي حجت خيلي فوق العاده بودند. ارواح انبياء در زماني که ايشان فوت کرد به استقبال روح ايشان آمدند. سيد محمد تقي خوانساري که معروف است نماز باران خواندند و باران آمد. اين کرامت به نام ايشان ثبت شده است. ولي يک نکته که کمتر گفته شده، مرحوم خوانساري با بعضي از علماء مشورت کرده بودند که آيا من بروم نماز باران بخوانم يا نه، ممکن است باران نيايد و آبروي حوزه برود. اکثراً گفتند: بخوانيد انشاءالله ميآيد. از جمله آقاي حجت گفتند: حتماً برويد بخوانيد. وقتي ايشان خواستند نماز باران بخوانند، مرحوم آقاي حجت در زيرزمين خانهشان ميروند و روي زمين مينشيند و اينقدر «أمن يجيب» ميخواند و به خدا التماس ميکند که خدايا آبروي اين سيد را نبر! خدايا تا باران نفرستي من از اين زيرزمين بيرون نميآيم. اگر ما چنين باشيم چه خواهد شد. اينقدر خيرخواه و دلسوز هم باشيم. يک چنين اخلاص و بزرگواري داشتند. صداي باران را که ميشنود بالا ميآيد.
بزرگواري کلام زيبايي داشت، ميفرمودند: من قبح اينکه به ديگري رو زدن چقدر زشت است را درک نميکردم. موقعي بچه کوچک در خانه داشتيم، ديدم اين بچه وضع مالياش خيلي خوب شده است. پفک و بستني و شکلات ميخورد، يک کمي نظارت کرديم و فهميديم که اين بچه يک موقع مهمان عزيزي به منزل ما آمده است، وقتي از منزل ميرفته يک پولي به اين بچه داده است. اين بچه بد هوا شده است. فکر کرده هر مهماني ميآيد اگر پول نداد، جلوي در ميآمد و ميگفت: من بچه فلاني هستم و بد هوا شده بود. خيلي به من سنگين آمد که بچهي من بيايد جيب اين مهمانها را تيغ بزند و بگيرد! فهميدم اينکه خدا ميگويد: من هر گناهي را ميبخشم ولي اينکه جلوي غير خدا بروي نميبخشم! خدا غيور است و همه کاره ماست و نا اميد ميکند. اينقدر از آن طرف به تو صدمه ميرسد که دلت از او کنده شود.
شريعتي: نکات خيلي خوبي را شنيديم. انشاالله زندگي ما سراسر توکل باشد. سراسر معرفت و ايمان نسبت به خداي متعال باشد که آرامش براي هميشه مهمان قلب و زندگي ما خواهد شد. امروز صفحه 522 قرآن کريم، آيات نوراني سوره مبارکه ذاريات را تلاوت خواهيم کرد.
«قالَ فَما خَطْبُكُمْ أَيُّهَا الْمُرْسَلُونَ «31» قالُوا إِنَّا أُرْسِلْنا إِلى قَوْمٍ مُجْرِمِينَ «32» لِنُرْسِلَ عَلَيْهِمْ حِجارَةً مِنْ طِينٍ «33» مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّكَ لِلْمُسْرِفِينَ «34» فَأَخْرَجْنا مَنْ كانَ فِيها مِنَ الْمُؤْمِنِينَ «35» فَما وَجَدْنا فِيها غَيْرَ بَيْتٍ مِنَ الْمُسْلِمِينَ «36» وَ تَرَكْنا فِيها آيَةً لِلَّذِينَ يَخافُونَ الْعَذابَ الْأَلِيمَ «37» وَ فِي مُوسى إِذْ أَرْسَلْناهُ إِلى فِرْعَوْنَ بِسُلْطانٍ مُبِينٍ «38» فَتَوَلَّى بِرُكْنِهِ وَ قالَ ساحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ «39» فَأَخَذْناهُ وَ جُنُودَهُ فَنَبَذْناهُمْ فِي الْيَمِّ وَ هُوَ مُلِيمٌ «40» وَ فِي عادٍ إِذْ أَرْسَلْنا عَلَيْهِمُ الرِّيحَ الْعَقِيمَ «41» ما تَذَرُ مِنْ شَيْءٍ أَتَتْ عَلَيْهِ إِلَّا جَعَلَتْهُ كَالرَّمِيمِ «42» وَ فِي ثَمُودَ إِذْ قِيلَ لَهُمْ تَمَتَّعُوا حَتَّى حِينٍ «43» فَعَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ وَ هُمْ يَنْظُرُونَ «44» فَمَا اسْتَطاعُوا مِنْ قِيامٍ وَ ما كانُوا مُنْتَصِرِينَ «45» وَ قَوْمَ نُوحٍ مِنْ قَبْلُ إِنَّهُمْ كانُوا قَوْماً فاسِقِينَ «46» وَ السَّماءَ بَنَيْناها بِأَيْدٍ وَ إِنَّا لَمُوسِعُونَ «47» وَ الْأَرْضَ فَرَشْناها فَنِعْمَ الْماهِدُونَ «48» وَ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ خَلَقْنا زَوْجَيْنِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ «49» فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ إِنِّي لَكُمْ مِنْهُ نَذِيرٌ مُبِينٌ «50» وَ لا تَجْعَلُوا مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ إِنِّي لَكُمْ مِنْهُ نَذِيرٌ مُبِينٌ «51»
ترجمه: (ابراهيم) گفت: پس اى فرستادگان، كارى كه به دنبال آن آمدهايد چيست؟ گفتند: ما به سوى قومى ستمپيشه فرستاده شدهايم. تا (براى هلاكتشان) سنگهايى از گل بر آنان فرو ريزيم. (سنگهايى كه) نزد پروردگارت براى (نابودى) مسرفان، نشاندار شدهاند. پس هر كس از مؤمنان كه در آنجا بود بيرون كرديم و از مسلمانان به جز يك خانه در آنجا نيافتيم. و در آن (ديار چيزى باقى نگذاشتيم و تنها) براى كسانى كه از عذاب دردناك مىترسند، نشانهاى (براى عبرت) قرار داديم. و در (سرگذشت) موسى (نيز نشانه و عبرتى است)، آنگاه كه او را همراه با حجّتى روشن و آشكار به سوى فرعون فرستاديم. پس فرعون با تكيه بر قدرت و سپاهى كه داشت، روى برگرداند و گفت: او يا جادوگر است يا جنزده. پس ما او و سپاهيانش را (به قهر) گرفتيم و آنان را در دريا افكنديم، در حالى كه او سزاوار سرزنش بود. و در (سرگذشت) قوم عاد نيز آنگاه كه بر آنان باد نازا (ويرانگر) فرستاديم (عبرت و نشانههايى است). (اين باد) هيچ چيزى را كه بر آن مىوزيد باقى نمىگذاشت مگر آنكه آن را خرد و تباه مىكرد. و در (سرگذشت) قوم ثمود (نيز نشانههاى عبرتى است)، آنگاه كه به آنان گفته شد تا زمانى (كوتاه، از زندگى) بهره ببريد. آنان از فرمان پروردگارشان سر باز زدند، پس در حالى كه مىنگريستند، صاعقه آنان را فراگرفت. پس، نه توان برخاستن داشتند و نه توانستند از كسى يارى طلبند. و پيش از آنان قوم نوح (را هلاك كرديم، زيرا) مردمانى فاسق بودند. و آسمان را با قدرتى وصفناپذير بنا كرديم، و ما گسترش دهندهايم. و زمين را گسترانيديم، پس چه نيكو گسترش دهندهايم.و از هر چيز دو زوج آفريديم، باشد كه ياد كنيد و پند گيريد. پس به سوى خدا بگريزيد، كه همانا من از سوى او براى شما هشداردهندهاى آشكار هستم. و با خداوند، معبود ديگرى قرار ندهيد كه من از سوى او براى شما هشداردهندهاى آشكارم.
شريعتي: انشاءالله زيارت مدينه منوره و زيارت کربلاي معلي نصيب همه شما شود. از فضيلت ذکر بلند صلوات بر محمد و آل محمد بشنويم و بعد اشاره قرآني را بفرماييد.
حاج آقاي فرحزاد: بهترين مدرک براي صلوات آيه صلوات است، مخصوصاً ماه ربيع هم هست، خدا و ملائکه چه کار ميکنند؟ «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ» (احزاب/56) يک حديث جالبي ديدم، يک يهودي به حضرت علي(ع) گفت: شما ميگوييد پيغمبر شما خيلي فضيلت دارد در حالي که خدا به ملائکه امر کرده به حضرت آدم سجده کنند. اميرالمؤمنين فرمودند: خدا در همه عمر حضرت آدم يکبار وقتي روح در او دميد، خدا به ملائکه امر کرد يکبار سجده کنند. تازه باز هم در روايت داريم بخاطر نوري بود که از پيغمبر و اهلبيت در صُلب حضرت آدم(ع) بود. ولي خدا دربارهي پيغمبر ما براي ابديت و هميشه ميگويد: «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ» آنجا فقط ملائکه يکبار سجده کردند، اينجا دائم هم خدا و هم ملائکه صلوات ميفرستند. بعد هم ميگويد: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِيماً»
در اين صفحه که تلاوت شد، آيه 50 خداي مهربان ميفرمايد: «فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ إِنِّي لَكُمْ مِنْهُ نَذِيرٌ مُبِينٌ» نميگويد: به طرف خدا معمولي برويد، يعني به سوي خدا فرار کنيد. آدمي که فرار ميکند سعي ميکند هرچه ميتواند با سرعتو شتاب برود. چون غير خدا آدم را زمينگير و بيچاره ميکنند. نميتوانند نيازهاي ما را برطرف کنند. لذا آن کسي که ميتواند مشکلات را حل و خواستهها را برطرف کند، خداي متعال است. لذا خدا ميگويد: به سوي خدا فرار کنيد. با شتاب به سمت خدا برويد. خداي متعال هشدار دهنده و بيم دهنده آشکار است. اگر آنهايي که ميخواهند به نور برسند، به آرامش و خوشي برسند، راهش ارتباط مستقيم با خداي متعال است.
شريعتي: دوستاني که دنبال مطالعه هستند و دنبال حکايتهاي ناب و نوراني ميگردند ميتوانند مجموعهاي از اين حکايتها و روايتها را در کشکول حاج آقاي فرحزاد مطالعه کنند. حکايتهايي که ميتواند در زندگي ما راهگشا باشد و با تنوع بسيار بالا در گزينش مطالب ميتوانيد رسم و راه زندگي را ياد بگيريد. به 20000303 پيامک بدهيد، دوستان من شما را راهنمايي خواهند کرد.
حاج آقاي فرحزاد: چون اين کتاب ممکن است جلدهاي متعدد داشته باشد، خيليها حال کتابخواني ندارند. حضرت علي ميفرمايد: روح و قلب انسان ملول ميشود، لذا چيزهاي متنوع، کشکول همينطور که از اسمش پيداست، يعني موضوع خاصي نيست. بنده سعي داشتم در طول زندگي، روايت ناب، حکايت ناب، حتي اين کتاب لطايف، طنز، شعرهاي ناب، ما به افرادي داديم که اصلاً اهل کتابخواني نبودند، گفتند: ما اصلاً نتوانستيم اين کتاب را کنار بگذاريم. آنهايي که اهل مطالعه هستند سعي کنند براي رفع خستگيشان کتابهاي کشکول را مطالعه کنند.
شريعتي: دوستاني که نامشان مزين به نام حضرت خديجه، ام المؤمنين است، چهارده نفر را به قيد قرعه انتخاب کرديم و اسامي آنها را در سايت قرار خواهيم داد. يک جمعبندي از فرمايشات شما را بشنويم و بعد هم دعا بفرماييد.
حاج آقاي فرحزاد: اين هفته چون به نام شهيد مدرس نامگذاري شده است. يکي از ويژگيهاي شهيد مدرس همين بحثي بود که داشتيم. ايشان به هيچکس تکيه نميکرد. امام(ره) يک امت پشت سرش بودند. زمان شهيد مدرس اينطور نبود. رضاخان با تبليغات سوء جمعيت را جمع کرد و به مجلس آمدند و پشت مجلس ميگفتند: مرگ بر مدرس، ايشان ميگفت: درود بر خودم! يعني يک تنه در مقابل رضاخان که قلدر بود، ايستاد. توکل و زهد و بي طمع بودن و آزاد منشي ايشان فوقالعاده بود. ايشان پنج دوره نماينده مجلس بود. مدتي نايب رئيس مجلس بود ولي سوء استفاده از اين مقامش نکرد و مرحوم بهاءالديني به ايشان خيلي ارادت داشت و عشق ميورزيد. با اين سن بالا ايشان به مشهد مشرف که شدند فرمودند: مرا به کاشمر به زيارت ايشان ببريد. ايشان به رضاخان اعلام کردند که روزي مزار من زيارتگاه خواهد شد. يکبار ايشان را ترور کردند ولي ناموفق بود. مدتها حبس و زنداني بود. وقتي آدم با خدا باشد هميشه آرامش دارد.
هرکجا تو با مني من خوش دلم *** گرچه باشد قعر چاهي منزلم
ايشان را با حالت مشکوکي که چيزي به گردنش انداختند، به شهادت رساندند. سرافرازانه زندگي کرد و عزتمندانه در راه خدا به شهادت رسيد. خدايا تو را قسم ميدهيم به حق محمد و آل محمد به ما ايمان، معرفت و توکل کامل عنايت بفرما. قلب امام زمان از ما راضي و فرجش را نزديک بگردان. خدايا به حق محمد و آل محمد همه ما را جز بهترين ياران اهلبيت قرار بده. همه مريضها عافيت کامل مرحمت بفرما. آنهايي که همسر ندارند، شغل ندارند، مسکن ندارند، اولاد ندارند به آنها مرحمت بفرما. باران رحمتت را بيش از اين با عافيت نازل بفرما. انشاءالله همه عزيزان با يگانگي به خداي متعال مستجاب الدعوه شوند و حاجاتشان برآورده شود.
شريعتي: بهترينها را براي شما آرزو ميکنم. «السلام عليک يا رسول الله»