اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

97-04-18-حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد - توصيه هاي گرانبهاي امام صادق عليه السلام

معرفی برنامه


برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: توصيه‌هاي گرانبهاي امام صادق(عليه‌السلام)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد
تاريخ پخش: 18-04-97

بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
نه رواقي، نه گنبدي حتي سنگ قبري سر مزار تو نيست!
غير مشتي کبوتر خسته، خادمي، زائري کنار تو نيست
بغض‌هايم کجا دخيل شوند، پس ضريحت کجاست، آقاجان!
روضه‌خوان‌ها چرا نمي‌خوانند، گريه‌ها بي‌صداست آقاجان!
گنبدي نيست تا دلم بپرد پا به پاي کبوتران شما
کاش مي‌شد که دانه‌اي گيرم امشب از دست مهربان شما
هحرف گلدسته را نبايد زد، تا حسودان شهر بسيارند
از شما خانواده آقاجان، در مدينه همه طلبکارند
حيف آن چاه‌ها که حيدر کند، چقدر مادرت دعايشان کرد
عوض آن همه محبت‌ها، اين مدينه چه خوب جبران کرد
کاش ايران مي‌آمدي آقا، نزد ما اهل‌بيت محترمند
پير مظلوم بي حرم اينجا، پسران تو صاحب حرمند
کاش ايران مي‌آمدي آقا، ملک ري قبله ولا مي‌شد
مثل مشهد برايتان اينجا مشهد الصادقي بنا مي‌شد
کاش ايران مي‌آمدي آقا، قدمت روي چشم ما جا داشت
کاش خاک شلمچه و فکه، عطر ياس عبايتان را داشت
کاش ايران مي‌آمدي آقا، در مدينه غريب افتاديد
من بميرم برايتان گير عده‌اي نا نجيب افتاديد

شريعتي: سلام مي‌کنيم به صادق آل محمد امام صادق(ع)، عرض سلام و تسليت به همه بيننده‌هاي خوب و شنونده‌هاي گرانقدرمان داريم. تسليت من و همکارانم را به مناسبت سالروز شهادت امام صادق(ع) پذيرا باشيد. حاج آقاي فرحزاد سلام عليکم. خيلي خوش آمديد. امروز را به شما تسليت مي‌گويم.
حاج آقاي فرحزاد: عرض سلام دارم خدمت جنابعالي و بينندگان و شنوندگان عزيز، شهادت جانگداز امام ششم، امام جعفر صادق(ع) را تسليت مي‌گوييم. اميدواريم اين عزاداري‌ها و عرض ادب‌ها مورد رضاي خداي متعال قرار بگيرد و دعاي اصلي ما براي فرج و سلامتي امام زمان و آمدن آقا است و دعاي بعدي اينکه ما هم جزء رهروان و پيروان واقعي امام صادق(ع) باشيم و کاري که باعث خشنودي دل اهل‌بيت عصمت و طهارت است.
شريعتي: انشاءالله همه ما شاگردان خوبي در اين مکتب نوراني باشيم. ببينيم امروز براي ما چه به ارمغان آورده‌اند، قطعاً پاي کلام نوراني امام صادق(ع) خواهيم نشست و از برکات آن بهره‌مند و مستفيض خواهيم شد.    
حاج آقاي فرحزاد: بسم الله الرحمن الرحيم. الحمدلله رب العالمين، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
«السلام عليک يا أباعبدالله يا جعفر بن محمد الصادق يابن رسول الله و رحمة الله و برکاته» پيشاپيش بايد عرض کنم ايام شهادت يا ولادت هر امامي اگر عزيزان بتوانند از نزديک زيارت کنند، اگر نتوانستند از راه دور يک زيارتنامه بخوانند، اگر حوصله کنند زيارت جامعه کبيره، اگر در مدينه نيستيم ولي از راه دور مي‌توانيم زيارتنامه تلاوت کنيم. در اين ايامي که شهادت حضرت هست. اگر هم حوصله زيارت جامعه کبيره ندارند، قبل و بعد زيارت جامعه کبيره زيارت جامعه صغيره هست. يا زيارت امين الله که مي‌شود براي همه امام‌ها تلاوت کرد. اين سلام‌ها واجب است و ما را مورد لطف و نظر قرار خواهند داد. مقدمه اين فرمايشي که از امام صادق(ع) عرض مي‌کنم، امام صادق يک بياني دارند که شيعه واقعي ما کيست؟ چون شيعه شعاري و زباني و شناسنامه‌اي زياد هستند. ادعا مي‌کنند ما دوست اهل‌بيت هستيم.
امام صادق(ع) بيان نوراني دارند که مي‌فرمايند: «لَيْسَ مِنْ شِيعَتِنَا مَنْ قَالَ بِلِسَانِهِ‏ وَ خَالَفَنَا فِي أَعْمَالِنَا وَ آثَارِنَا» (مستطرفات‏السرائر، ص639) امام‌هاي ما گفتارشان بنيان محکم و قرص دارد. انشاءالله زيارت جامعه کبيره را امروز يا امشب براي حضرت بخوانند. بارها عرض کردم در کره خاکي جايي که شش معصوم به فاصله کم، در کاظمين و سامرا دو تا معصوم داريم. در نجف يک معصوم، در مشهد و کربلا يک معصوم، شش معصوم به فاصله 150 متر اينجا دفن هستند به اضافه اينکه بسياري از مادران امام‌ها، همسران پيغمبر و امام، حضرت ام البنين، فاطمه بنت اسد، بسياري از اصحاب پاک اهل‌بيت در همان مدينه و قبرستان بقيع دفن هستند. اين فيض بزرگي است که به روي ما بسته شده است. از خدا بخواهيم با نابودي آل سعود اين موانعي که وهابيت ايجاد کردند و مخالف جريان توسل به اهل‌بيت هستند، ريشه‌کن شوند و از بين بروند و اين راه باز شود. امام صادق(ع) مي‌فرمايد: از شيعيان ما نيست کسي که به زبان اسم ما را يدک بکشد و بگويد: من شيعه امام صادق هستم ولي در اعمال و رفتارش مثل ما نباشد و به کردار و رفتار ما عامل نباشد. شيعه شعاري، ولي در اعمال و رفتارش از اهل‌بيت الگوبرداري نکند. حداقل يک بخش و نمونه‌اي از سيره اهل‌بيت در ما تجلي پيدا کند.
«كُونُوا دُعَاةَ النَّاسِ‏ بِغَيْرِ أَلْسِنَتِكُم»‏ (مشكاه‏الانوار، ص46) آيا پيغمبر ما يا ائمه ديگر فقط با بيان و منطق و برهان و استدلال مردم را هدايت کردند؟ «ادْعُ إِلى‏ سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ‏ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ» (نحل/125)    بنده اعتقاد دارم درصد بالايي با رفتار و خلق نيکو و با سيره عملي و رفتاري‌شان عالم را متحول کردند. اگر بنده هزار بار از تقوا دم بزنم و مردم بي تقوايي در من ببينند هيچوقت به حرف من گوش نمي‌دهند. همانطور که ائمه ما با رفتار و سيره و عمل شايسته همه جامعه را متحول کردند، ما هم بايد همين گونه باشيم. مرحوم آيت الله بهاءالديني مي‌فرمودند: فرزندان ما آنطور که ما رفتار مي‌کنيم مي‌شوند نه آنطور که ما حرف مي‌زنيم. بنده سيگار بکشم و در صورت بچه‌ام فوت کنم و بگويم: بچه‌جان سيگار نکش! بچه به رفتار من نگاه مي‌کند نه به گفتارم! فرزندان و اطرافيان ما آنطور که ما عمل مي‌کنيم بار مي‌آيند، نه آنطور که حرف مي‌زنيم و شعار مي‌دهيم.
هرکسي در زندگي يک چهارچوب‌هايي دارد، اصولي دارد که با آن اصول برنامه‌ريزي مي‌کند. کارهاي فرهنگي، کارهاي اقتصادي، سياسي، اجتماعي، خانوادگي، معاشرتي، مردمي، همه انسان‌ها يک چهارچوب‌هايي براي خودشان دارند. عادات و رسومي که برايشان هست، فکر و منطقي که خودشان دارند، فطرت و وجدانشان، يا از ادياني که از بيرون به آنها القاء شده که با اين روش زندگي بکنيد. بنده روز شهادت امام صادق يکي از اين رواياتي که اصول اصلي سبک زندگي امام صادق(ع) را بيان مي‌کند و از خود حضرت سؤال کردند که زيربنا و اساس برنامه‌ريزي زندگي شما برچه محورهايي است؟ از احاديث کليدي و کاربردي است که سبک زندگي و بندگي را نشان مي‌دهد. اين روايت نوراني را در بحار مرحوم مجلسي از خط شهيد ثاني نقل کرده که شخصي به امام صادق(ع) عرض کرد: «عَلَى مَا ذَا بَنَيْتَ أَمْرَكَ؟» اصول و بنياد کار شما بر چه محورهايي هست؟ امام صادق(ع) فرمودند: «فَقَالَ عَلَى أَرْبَعَةِ أَشْيَاء» چهار محور اصلي زندگي من اين است. 1- «عَلِمْتُ أَنَّ عَمَلِي لَا يَعْمَلُهُ غَيْرِي فَاجْتَهَدْتُ» اولين اصلي که در زندگي روي آن پافشاري کردم و برنامه‌ريزي کردم اين است که به اين واقعيت راه پيدا کردم که کار مرا کسي ديگر انجام نمي‌دهد. من بايد خودم کوشش کنم. «وَ أَنْ لَيْسَ‏ لِلْإِنْسانِ‏ إِلَّا ما سَعى، وَ أَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُرى‏‏» (نجم/39 و40) ما هستيم و عمل خود ما، اينکه به فکر اين باشيم که ديگران براي ما کاري بکنند، اگر خودمان دلمان به حال خودمان نسوزد، به فکر ديگران نبايد باشيم. هرکسي سعي و کوششي که خودش مي‌کند، آنچه مي‌کارد درو مي‌کند. لذا هرکسي در گرو عمل خودش است و عمل ما را کسي ديگر نمي‌تواند انجام بدهد. اعمال ديگران را در نامه عمل ما نمي‌نويسند مگر اينکه ما يک کاري کرده باشيم. مگر اينکه ما سيئه و بدعتي گذاشته باشيم. باز به خود ما برمي‌گردد. لذا روي اين محور بايد خيلي اهميت بدهيم. هرکسي براي خودش دست بالا کند.
اميرالمؤمنين(ع) يک جمله زيبايي دارند، مي‌فرمايد: چيزهايي که در رابطه با يک انسان است سه چيز است. 1- اموال؛ آنچه در دنيا کسب و کار  داشته، ارثي رسيده، هدايايي به او دادند. خانه و ماشين و پول و ثروت دارد. متعلقات ما سه بخش است. 1- ما يملک ما، اموال دنيايي ما. 2- افرادي که با ما در ارتباط هستند. بستگان و رفقا و شاگردان ما. انسان‌هايي که در رابطه با ما، آشنايي دارند. دسته سوم اعمال و رفتار و سيره‌هاي عملي و رفتاري و اخلاق ماست. اين سه چيزي است که وابسته به ذات ماست. علي(ع) مي‌فرمايد: اموال ما با يک بند آمدن نفس از ما جدا خواهد شد. بين ما و آخرت چقدر فاصله است؟ يک لحظه، پنج‌شنبه‌اي که گذشت يکي از دوستان من مرحوم سيد محمد حسين علوي گرگاني برادر مرجع بزرگوار آيت الله علوي گرگاني بودند. ايشان در نزديک ميدان خراسان تهران امام جماعت بودند. خانم ايشان به قم آمدند و ايشان تنها در خانه بودند. به يکي از آشناها زنگ مي‌زنند که حال من خوب نيست و شما براي نماز جماعت برو. ايشان در يک لحظه در خانه تنها ايست قلبي کردند و از دنيا رفتند. مرگ حق است. اميرالمؤمنين مي‌فرمايد: با بند آمدن نفس تمام آنچه تحثيل کردي در جيب ورثه مي‌رود. افرادي که با ما آشنا هستند، چه؟ اينها يک چند ساعتي بيشتر همراه ما هستند. جنازه را غسل مي‌دهند و تشييع مي‌کنند و تا لب گور همراه ما مي‌آيند. چند ساعتي بيشتر هستند ولي کسي درون گور مي‌تواند بيايد و به داد ما برسد؟ آنجا هم تنها مي‌شوي! چه باقي مي‌ماند؟ «عَلِمْتُ أَنَّ عَمَلِي لَا يَعْمَلُهُ غَيْرِي فَاجْتَهَدْتُ» (بحارالانوار/ج75/ص228) ولي کارهاي نيکي که کردي، احساني که کردي، انفاق و عبادتي که کرديم، اشک و راز و نيازي که با خدا داشتيم، هرچقدر در اين دنيا تحصيل کرديم براي خودت و همراهت است و از شما جدا نخواهد شد.
يک اعرابي محضر پيغمبر(ص) آمد و به حضرت عرض کرد: دوست دارم اين قرآني که به شما نازل شده است را به ما ياد بدهي. حضرت به يکي از صحابه فرمودند: برو قرآن را به او ياد بده. او را يک جاي خلوت برد. سوره زلزال را خواند. بعد از اينکه خداوند زلزله قيامت را بيان مي‌کند، «يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها» (زلزله/4) شايد حدود بيست شاهد داريم که دست و پا و چشم ما، فرشته‌ها، انبياء، زمين يکي از شاهدها هستند. زمين از همه کارهاي ما عکس و فيلم گرفته و مجسم مي‌کند. خداوند مي‌فرمايد: «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ، وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ» (زلزله/7و8) مثقال يعني مقدار، به اندازه‌ي ذره‌اي کار خوب! اگر رقيب من زمين بخورد و من خوشحال شوم، دل من تاريک مي‌شود. نيت‌هاي ما آنجا تجسم پيدا مي‌کند. مي‌فرمايد: کسي که به اندازه ذره‌اي کار خير بکند، خواهد ديد و به اندازه ذره‌اي کار بد را مي‌بيند. اين صحابي براي اعرابي اين آيات را خواند. گفت: کافي است؟ اين آيه آخر زندگي مرا عوض کرد.
اين جهان کوه است و فعل ما ندا *** سوي ما آيد نداها را صدا
فهميدم قيامت حق است. قيامت را باور کردم. هر عملي عکس‌العمل دارد. به آن رسيدم و اين آيه را باور کردم.     اگر ما حرف گوش مي‌داديم همان «قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ‏ فِي خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ» (انعام/91) کافي بود. حضرت امير مي‌فرمايد: علم يک حرف بيشتر نيست، اما جُهال بخاطر اينکه بيشتر بفهمانند هي تکرار کردند.
صحابي آمد به پيغمبر گفت: مي‌گويد: همين سوره براي من کافي است. فرمودند: او را آزاد بگذار. وقتي اين اعرابي برگشت، اول شخصيت عالم درباره‌ي او فرمود: «رجع الاعرابيُ فقيها» يعني اعرابي رفت در حالي که فهيم و فقيه شد. اولين محور بنيادي ريشه کار امام صادق اين است که هرکس براي خودش يک کاري کند. مُعلّي بن خُنيس مي‌گويد: شب باراني بود. در تاريکي‌هاي کوچه مدينه ديدم کسي خم شده و دست به زمين مي‌کشد. نزديک آمدم ديدم امام صادق(ع) است. آقا اينجا چه مي‌کنيد؟ ديدم انباني از آذوقه به دوش مي‌کشند، خيلي صدقه سر و پنهاني سفارش شده است. صدقه سري و پنهاني غضب خدا را خاموش مي‌کند. به افراد نيازمند بدون اينکه متوجه شوند به حسابشان واريز کنيم. چرا امامان ما نيمه شب انفاق مي‌کردند و گاهي صورتشان را هم مي‌پوشاندند؟ امام سجاد(ع) حدود چهارصد خانوار را اداره مي‌کردند. وقتي از دنيا رفتند، گفتند: آن کسي که شب‌ها براي ما چيز مي‌آورد، چه کسي بود؟ تازه فهميدند امام سجاد(ع) است.
کتاب «احسان، رمز خوشبختي» را يکبار معرفي کردم، خيلي روايات صدقه و احسان فوق العاده است. مي‌گويد: ديدم امام صادق انبان به دوش کشيده، قنبر به اميرالمؤمنين اصرار کرد: بار خرما و آرد را من به دوش بکشم. فرمودند: نه من بايد بارم را به دوش بکشم.     خدا خيلي دوست دارد ما خودمان بارمان را به مقصد ببريم. اميرالمؤمنين(ع) مي‌فرمودند: من يک ساعت عمر دنيا را با همه آخرت عوض نمي‌کنم. چرا؟ «إِنَّ الْيَوْمَ‏ عَمَلٌ‏ وَ لا حِسَابَ وَ غَداً حِسَابٌ وَ لا عَمَلَ‏» (نهج‏البلاغه، خطبه 42) بعد از اينکه نفس ما بند آمد، بعد از يک عمر با برکت، داغ يک سبحان الله و لا اله الا الله، يک نماز، يک دعا، زيارت بر دل ما مي‌ماند. ديگر در برزخ و بهشت و قيامت جاي اين کارها نيست. ديگر نمي‌شود دعاي کميل خواند. براي همين يوم الحسره است. اينجا عمل است و آنجا روز برداشت است. لذا مي‌فرمايد: من يک ساعت عمر دنيا را با  همه آخرت عوض نمي‌کنم. چقدر بعداً حسرت مي‌خورد چرا خمس ندادم؟ زکات ندادم؟ ائمه چه مي‌ديدند که لقمه دهانشان را هم به ديگران مي‌دادند؟ روايت ديدم يک درهمي که انسان براي امام و اهل‌بيت خرج مي‌کند، فرمود: يک مبلغ ناچيزي که آدم براي اهل‌بيت هزينه مي‌کند، در بهشت خدا اينقدر بزرگ مي‌کند به اندازه کوه احد مي‌شود!
امام صادق را ديدم که بار انبان به دوشش بود، بخشي روي زمين ريخته بود و داشت جمع مي‌کرد. من هم کمک کردم همراه حضرت جمع کردم، امام صادق رفتند به جايي که فقراي مدينه استراحت مي‌کردند. در خلوت و تاريکي آن آذوقه‌ها را بالاي سر اينها گذاشتند. معلي بن خنيس مي‌گويد: وقتي برگشتيم به امام صادق گفتم: خيلي از اينها شيعه شما نيستند و شايد مسلمان هم نباشند، شرط احسان و انفاق که شيعه بودن و مؤمن و مسلمان بودن نيست. البته خدمت به مؤمن و شيعه بهتر است، حضرت فرمودند: اگر اينها شيعه ما بودند، سزاوار بود که اينها را در نمک غذايمان هم شريک کنيم. کمک به فقرا بهترين زاد و توشه براي آخرت است.
فزع قيامت فوق العاده است، الا اولياي خدا که واقعاً کارهايشان را کردند. در روايت داريم کسي از قبر سر بلند مي‌کند، مي‌بيند چه خبر است و وانفسا است! روايت داريم حضرت ابراهيم مي‌گويد: خدايا مرا درياب، اسحاق فرزندم را هرکاري خواستي بکن. يعقوب، يوسف را فراموش مي‌کند. در دنيا چشمانش از فراق يوسف نابينا شد. ولي آخرت اين حرف‌ها نيست. «اذا زلزلت الارض زلزالها» غير از اين حرف‌هاست. يعقوب پيامبر يوسف را فراموش مي‌کند و مي‌گويد: خدايا مرا درياب. در آن وا نفسا اين روايت خيلي به درد ما مي‌خورد، سر از قبر درمي‌آورد مي‌بيند يک فرشته آنجا آماده است. مي‌گويد: غم نخور، من از همه موقف‌ها تو را عبور مي‌دهم. موقف ميزان، موقف حساب، پل صراط، پنجاه موقف هست، از همه عبور مي‌دهم. چقدر آدم خوشحال مي‌شود که يک فريادرس داشته باشد. مثل کسي که زبان بلد نيست و در کشور غريبه است ولي يک نفر بيايد و همه کارهايت را رديف کند. اين فرشته همراه مؤمن مي‌آيد و همه موقف‌ها را رد مي‌کند و درِ بهشت تحويل مي‌دهد. مؤمن تعجب مي‌کند و مي‌گويد: شما که هستي؟ امام صادق(ع) مي‌فرمايد: فرشته به زبان مي‌آيد و مي‌گويد: تو يادت هست يک مؤمني زنداني شد و او را آزاد کردي؟ براي مؤمني جهاز تهيه کردي. آبرويش را خريدي. از يک مؤمني دستگيري کردي. از خوشحالي او خدا مرا خلق کرد. من فرشته‌اي هستم از سروري که بر دل فلان مؤمن وارد کردي، خدا مرا خلق کرد براي روز وا نفسا و من تو را در بهشت تحويل مي‌دهم. پس محور اول «عَلِمْتُ أَنَّ عَمَلِي لَا يَعْمَلُهُ غَيْرِي فَاجْتَهَدْتُ» است. هرکسي بايد خودش بارش را به مقصد برساند. الآن فصلي است که انسان بايد به فکر آخرت باشد. ما هرکدام در حد توان يک دولت هستيم. کساني را مي‌شناسم که يک نفر يک کميته امداد است. پولي هم ندارد اما واسطه است. خيرين را مي‌بيند و وساطت مي‌کند و چند خانوار را اداره مي‌کند.
محور دوم، امام صادق فرمودند: «وَ عَلِمْتُ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ مُطَّلِعٌ عَلَيَّ فَاسْتَحْيَيْتُ» من به اين باور رسيدم که در همه لحظات زندگي خدا بالاي سر من است و از همه وجود من با خبر است. «يَعْلَمُ السِّرَّ وَ أَخْفى‏» (طه/7) سِر چيست و اخفي چيست؟ اينکه پشت اين ديوار چيست، ما خبر نداريم. کسي هست که از پشت ديوار خبر دارد. اينکه در ذهن ما چه مي‌گذرد، ديگران خبر ندارند. اين سر است. سر چيزي است که از چشم ديگران پنهان است. خدا سر را مي‌داند، يعني پشت پرده را مي‌داند. اخفي چيزي است که خودم هم از خودم خبر ندارم. يعني در لايه‌هاي دروني من چيزهايي نهفته، بايد پيشامدي شود که درون فرحزاد معلوم شود که چقدر تحمل دارد. يک حوضي که درونش آب شفاف است، يک کسي بيايد بيل بردارد اين را هم بزند، لايه‌هاي زيري بيرون مي‌آيد لجنزار مي‌شود. خدا از تمام ذرات وجودي ما خبر دارد. اگر کسي با اين ديد خدا را ببيند، من قول مي‌دهم نه تنها گناه نمي‌کنيم، فکر گناه هم نمي‌کنيم.
مرحوم علامه طباطبايي خدمت استادشان رسيدند و از ايشان تقاضاي نصيحت کردند. فرمودند: اين آيه را نصب العين خودت قرار بده. «أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَ‏ اللَّهَ‏ يَرى‏» (علق/14) يک بچه وقتي در اتاق است ما خيلي از کارها را نمي‌کنيم. يک دوربين نصب است هيچ کاري نمي‌کنيم. يک سرفه هم مي‌کنيم عذرخواهي مي‌کنيم. کسي عظمت خدا را درک کند هم تواضع و ادب پيدا مي‌کند، هم فکر و نيت گناه نمي‌کند. اينکه خدا به حضرت نوح مي‌فرمايد: صبر کن، «فَإِنَّكَ بِأَعْيُنِنا» (طور/48) تو پيش روي ما هستي و من دارم تو را مي‌بينم. عبادتي که خدا دارد ما را مي‌بيند و ما او را مي‌بينيم، اين خيلي زيباست. در دعاي زيبايي از مولا اميرالمؤمنين ديدم که به نوف بکالي فرمودند،: «و ان قلني من ذکري الي ذکرک» خدايا مرا از ياد خودم به ياد خودت منتقل کن. يعني ما به فکر خودمان هستيم، منافع خودمان و خدا را فراموش مي‌کنيم. اگر ما خدا را ياد کرديم و امر و فرمان و دستور خدا را عمل کرديم، «إِنَّ الْمُتَّقِينَ‏ فِي‏ مَقامٍ أَمِين» (دخان/51)‏ خدا آرامش مي‌دهيد. فکر گناه و نيت گناه را از بين مي‌برد. محور گناه و اصلي زندگي امام صادق(ع) يعني خدا محوري که خدا را در همه زندگي ديدن.
بزرگي مي‌فرمود: يک کاسبي آمد نزد من گفت: حاج آقا من گاهي سر کسب و کار و خريد و فروش به وسوسه مي‌افتم. گفتم: عکس پدرت يا استادت را بالاي مغازه بزن، هروقت شيطان آمد وسوسه کند، بگو: حاج آقا اجازه نداده است. هوقت خواستي خلافي کني، بگو: حاج آقا اجازه نداده است. اگر خدا را ناظر بر کارها ببينيم همه امور ما اصلاح مي‌شود. لذا امام صادق فرمود: من به اين باور رسيدم که خدا از همه کارهاي من مطلع هست و حياء کردم کار خلافي انجام بدهم.
سومين محور که حضرت فرمودند: «وَ عَلِمْتُ أَنَّ رِزْقِي لَا يَأْكُلُهُ غَيْرِي فَاطْمَأْنَنْتُ» رزق ما دست خداست، چقدر در قرآن داريم خدا خير الرازقين است، رزاق است، «اللَّهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاء» (رعد/26) بخش مهمي از رزق دست خداست. اگر ما کسب و کار مي‌کنيم حول و قوه ما از خداست. آن مقداري که وظيفه داريم تلاش کنيم و دنبال کسب حلال برويم، آيات و رواياتي داريم که تلاش را مي‌کنيم ولي آنچه خدا بريده به شما مي‌رسد. بيشتر از آنکه خدا بريده به شما نمي‌رسد. ممکن است کسي خيلي تلاش بکند اما خيلي به آن نرسد. اين آيه در قرآن خيلي تکرار شده است. بسط يعني زياد و قبض يعني کم. «يَقدِر» بسط و گشايش و کمي رزق بخش اعظمش دست خداست. خيلي‌ها هستند چند شغل دارند اما هشت و نه آن گرو هم است. براي رزق و روزي بايد تلاش کنيم ولي اندازه‌گيري آن دست خداست. خدا را رزاق بدانيم. اين آيه که خدا مي‌فرمايد: من جن و انس را خلق نکردم «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ، ما أُرِيدُ مِنْهُمْ‏ مِنْ رِزْقٍ وَ ما أُرِيدُ أَنْ يُطْعِمُونِ، إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ‏ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِينُ» (ذاريات/56-58) خدا مي‌فرمايد: تو بندگي مرا بکن، حتي دنبال کسب و کار هم به قصد خير رساندن و خدمت برو. رزق تو با من است. من از تو بندگي و حرف گوش کردن مي‌خواهم. رزق تو با من است و من بايد تعيين کنم.
امام صادق(ع) که جان همه ما به قربانش است، مي‌فرمايد: من به اين باور رسيدم در عين اينکه امام هستم و تلاش و کار مي‌کردم، رزق من دست خداست. او رزاق است. خدا مي‌فرمايد: اگر چيزي به تو نرسيد رزق تو نبوده است. اينقدر غصه نخور، اگر هم برايت زيادي رسيد، مغرور نشو. «لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى‏ ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ» (حديد/23) رزق دست خداست. به يک آرامش رسيدم. آيت الله بهجت مي‌فرمودند: هيچ وقت شده يک بچه‌اي صبح بلند شود گريه کند بگويد: مي‌ترسم پدر و مادرم به من صبحانه ندهند. اينقدر که يک بچه به پدر و مادر آرامش دارد و اعتماد دارد، ما به خداي خودمان اعتماد داريم؟ ثنايي غزنوي شعر زيبايي دارد. مي‌گويد:
سالکي کرد سر برون ز نهفت *** کشتک خويش خشک ديد و چه گفت
کاي هم آن تو و هم آن کُهُن *** رزق بر توست هرچه خواهي کن
پيرزني کشتي داشت، هر سال از گندم و جويي و درختي کشتش را مي‌گرفت و استفاده مي‌کرد. يکبار ديد سرما زده و آفت زده و همه کشتش از بين رفته است. گفت: رزق من دست خداست. من تلاشم را کردم. همه کارها دست توست. همه آسمان و زمين و ابر و باد و مه و خورشيد دست توست. تو بايد رزق مرا بدهي. از اين راه ندهي از راه ديگر مي‌دهي. پيرمردي مي‌گفت: يقين دارم تا من دهانم باز است، خدا رزق اين دهان باز را مي‌رساند. عمده ما غصه تجملات و تشريفات زندگي را مي‌خوريم و الا رزق به اندازه‌ي نياز مي‌رسد. خدا صد در صد تضمين کرده رزق انسان را به اندازه نياز مي‌رساند، کم يا زياد! اصل رزق را خدا مي‌رساند. سعدي شعر زيبايي دارد. مي‌فرمايد:
يکي طفل دندان برآورده بود *** پدر سر به فکرت فرو برده بود
که من نان و برگ از کجا آرمش *** مروت نباشد که بگذارمش
چو بيچاره گفت اين سخن پيش جفت *** نگر تا زن او را چه مردانه گفت
مخور هول ابليس تا جان دهد *** که هرکس که دندان دهد، نان دهد
روايت داريم کسي که غصه روزي را بخورد، بدبين به خداست و برايش گناه مي‌نويسند.     اميرالمؤمنين     مي‌فرمايد:«مَنْ            أَصْبَحَ‏ عَلَي‏ الدُّنْيَا حَزِيناً فَقَدْ أَصْبَحَ لِقَضَاءِ اللَّهِ سَاخِطاً» (نهج‏البلاغه، حكمت 228) کسي که صبح کند فقط غصه دنيا را دارد و فکر     اصلاح و آخرت و معنويت نيست. کمونيست‌ها هم اصول دين را خوراک و پوشاک و مسکن مي‌دانند، من هم همانطور باشم. پس چه فرقي بين ما هست؟ ما بايد يک چيزي فراتر باشيم.
مخور هول ابليس تا جان دهد *** که هرکس که دندان دهد، نان دهد
تواناست آخر خداوند روز *** که روزي رساند تو چندين مسوز
اميرالمؤمنين مي‌فرمايد: کسي که غصه دنيا را بخورد، اين از خدا ناراضي است.
خداوندگاري که عبدي خريد *** بدارد، فکيف آنکه عبد آفريد
اگر کسي شاگردي استخدام مي‌کند، غلام و برده‌اي دارد موظف است خرج و روزي او را بدهد. آنوقت خدايي که ما را خلق کرده مي‌شود روزي ما را ندهد؟ لذا امام صادق فرمود: من به اين باور رسيدم که رزق و روزي من دست خداست. نيازهاي اوليه ديگران اگر تأمين نمي‌شود بر اثر ظلم و رشوه و فسادي است که ديگران مي‌کنند، ولي اگر ما درست وظيفه انجام بدهيم هيچکس بي روزي نمي‌ماند.
شريعتي: چه بهانه خوبي شد اين روايت نوراني امام صادق(ع) را شنيديم. در سالروز شهادت امام صادق(ع) هستيم، کسي که شراره‌هاي نگاهش زُراره مي‌سازد، امام صادقي که خيلي به گردن ما حق دارد، انشاءالله در مسيري که حضرت براي ما ترسيم کردند گام برداريم. چقدر خوب است ثواب تلاوت آيات امروز را به روح بلند حضرت هديه کنيم و از ثواب و برکاتش بهره‌مند شويم. امروز صفحه 375 قرآن کريم، آيات 184 تا 206 سوره مبارکه شعرا را تلاوت خواهيم کرد.
«وَ اتَّقُوا الَّذِي‏ خَلَقَكُمْ وَ الْجِبِلَّةَ الْأَوَّلِينَ «184» قالُوا إِنَّما أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِينَ «185» وَ ما أَنْتَ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنا وَ إِنْ نَظُنُّكَ لَمِنَ الْكاذِبِينَ «186» فَأَسْقِطْ عَلَيْنا كِسَفاً مِنَ السَّماءِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ «187» قالَ رَبِّي أَعْلَمُ بِما تَعْمَلُونَ «188» فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمْ عَذابُ يَوْمِ الظُّلَّةِ إِنَّهُ كانَ عَذابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ «189» إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ «190» وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ «191» وَ إِنَّهُ لَتَنْزِيلُ رَبِّ الْعالَمِينَ «192» نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ «193» عَلى‏ قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرِينَ «194» بِلِسانٍ عَرَبِيٍّ مُبِينٍ «195» وَ إِنَّهُ لَفِي زُبُرِ الْأَوَّلِينَ «196» أَ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُمْ آيَةً أَنْ يَعْلَمَهُ عُلَماءُ بَنِي إِسْرائِيلَ «197» وَ لَوْ نَزَّلْناهُ عَلى‏ بَعْضِ الْأَعْجَمِينَ «198» فَقَرَأَهُ عَلَيْهِمْ ما كانُوا بِهِ مُؤْمِنِينَ «199» كَذلِكَ سَلَكْناهُ فِي قُلُوبِ الْمُجْرِمِينَ «200» لا يُؤْمِنُونَ بِهِ حَتَّى يَرَوُا الْعَذابَ الْأَلِيمَ «201» فَيَأْتِيَهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ «202» فَيَقُولُوا هَلْ نَحْنُ مُنْظَرُونَ «203» أَ فَبِعَذابِنا يَسْتَعْجِلُونَ «204» أَ فَرَأَيْتَ إِنْ مَتَّعْناهُمْ سِنِينَ «205» ثُمَّ جاءَهُمْ ما كانُوا يُوعَدُونَ «206»
ترجمه: و از خدايى كه شما و اقوام پيشين را آفريده پروا كنيد. مردم (به جاى قبول دعوت شعيب) گفتند: تو قطعاً از سحرشدگانى. و تو جز بشرى مثل ما نيستى، و ما تو را از دروغگويان مى‏پنداريم. پس اگر تو از راستگويانى، پاره‏هايى از آسمان را بر سر ما بيفكن! (شعيب) گفت: پروردگار من به آنچه انجام مى‏دهيد آگاه‏تر است. پس شعيب را تكذيب كردند و عذاب روز ابر (آتشبار) آنان را فراگرفت. البتّه آن عذاب روز بزرگ و هولناكى است. بى‏شك در اين (ماجرا) نشانه‏اى (از قدرت الهى) است، ولى اكثر مردم ايمان‏آورنده نيستند. و البتّه پروردگارت همان تواناى مهربان است. والبتّه اين (قرآن) فرستاده پروردگار جهانيان است. (كه جبرئيل) فرشته‏ى امين الهى آن را فرو آورده است بر دل تو، تا از هشداردهندگان باشى. (اين قرآن) به زبان عربى روشن (نازل شده) و همانا (خبر) آن در كتاب‏هاى (آسمانى) پيشين آمده است. آيا اين كه علماى بنى‏اسرائيل از آن (قرآن) اطلاع دارند، براى آنان (مشركان عرب) نشانه‏اى (بر صحّت آن) نيست؟ (بر فرض) اگر ما قرآن را بر بعضى غير عرب‏ها نازل مى‏كرديم. پس او آن را برايشان مى‏خواند، عرب‏ها به آن ايمان نمى‏آوردند. ما اين گونه قرآن را (با بيانى رسا وروشن) در دلهاى گناهكاران عبور داديم، (ولى آنان) ايمان نمى‏آورند، مگر آنكه عذاب دردناك را مشاهده كنند. كه ناگهان و در حالى كه آگاه نباشند به سراغشان آيد. پس گويند: آيا به ما مهلتى (براى توبه وجبران) داده خواهد شد؟ آيا نسبت به نزول عذاب ما عجله دارند (كه مى‏پرسند قهر خدا چه زمانى است)؟ آيا ديدى كه اگر سال‏ها هم آنان را (از نعمت‏هاى خود) برخوردار كنيم، آنگاه عذاب موعود به آنها خواهد رسيد.
شريعتي: هزار طائفه آمد، هزار طائفه رفت و ماند شيعه که قال الامام صادق داشت! از فضيلت ذکر بلند صلوات بر محمد و آل محمد بشنويم و از شخصيت حضرت آيت الله وحيد بهبهاني براي ما بگويند.
حاج آقاي فرحزاد: در اصول کافي باب صلوات يک روايت بسيار نابي از امام صادق(ع) است. حضرت فرمودند: «إِذَا ذُكِرَ النَّبِيُ‏ (ص) فَأَكْثِرُوا الصَّلاةَ عَلَيْهِ‏» (كافي، ج 2، ص 492) ذکر و نام پيغمبر برده شد، ذکر صلوات را زياد بگوييد، حداقل صد بار. با وضو و بي وضو هروقت بگوييد. «مَنْ صَلَّي عَلَي النَّبِيِّ (ص) صَلاةً وَاحِدَةً صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ أَلْفَ‏ صَلاةٍ فِي أَلْفِ صَفٍّ مِنَ الْمَلائِكَةِ» (كافي، ج 2، ص 492) چه بازتابي در عالم دارد، فرمود: کسي يکبار بر پيغمبر صلوات بفرستد، خداي مهربان هزار صلوات رحمت نازل مي‌کند با هزار صف از ملائکه به کساني که يکبار صلوات بر محمد و آل محمد بفرستند. اگر هزار سال در فضيلت صلوات صحبت کنيم کم است. مي‌فرمايد: تمام مخلوقات عالم، تمام ذرات عالم به تبعيت خدا و تبعيت ملائکه دعا مي‌کنند و درود مي‌فرستند به کساني که صلوات بر محمد و آل محمد بفرستند.
مرحوم آيت الله وحيد بهبهاني از فقهاي برجسته‌اي بوده که اصليت ايشان اصفهاني است و بعد از اصفهان به بهبهان رفتند و مدتي ماندند و بعد هم به نجف و کربلا رفتند و معروف شدند به آيت الله وحيد بهبهاني. ايشان از بزرگاني هست که از استوانه‌هاي اصول فقه شيعه هست و در زمان ايشان اخباريون افراطي که خيلي به روايت صفر، منهاي تعقل و اصولي که در قرآن هست عمل مي‌کردند و خيلي هم مشکلات درست کرده بودند. ايشان جلوي اين افراط گري را گرفتند و يک تعديلي در زمان ايشان ايجاد شد و تعاملي داشتند با اخباريوني که معتدل بودند مثل صاحب حدائق، از کارهاي مهمي که ايشان داشتند شاگردان بسيار برجسته‌اي تربيت کردند، يکي از شاگردان ايشان مرحوم سيد محمد مهدي بحرالعلوم هستند. توفيقات ايشان در تأليف کتب و تربيت شاگرد خيلي فوق العاده بود.
شريعتي: کتاب «احسان راهي به سوي خوشبختي» مجموعه فرمايشات حاج آقاي فرحزاد هست در باب احسان و سخاوت و نيکي و خيررساندن به ديگران، روايات بسيار نابي که در اين مجموعه جمع آوري کردند و انشاءالله دوستان ما اين کتاب را مطالعه کنند و از روايات ناب و نکات لطيف حاج آقاي فرحزاد بهره‌مند شوند. براي تهيه کتاب به 20000303 پيامک بزنيد، دوستان ما شما را راهنمايي خواهند کرد. کتاب ديگري به مناسبت امروز از دکتر خداميان عزيز معرفي کنيم به عنوان «صبح ساحل» که حوادث عصر امام صادق(ع) هست که شما مي‌توانيد در اين کتاب مطالعه کنيد. يک بخشي از اين کتاب را خدمت دوستان بخوانم.
«اسم او ميسّر است، گوش کن او با امام سخن مي‌گويد. آقاي من! همسايه‌اي دارم که شب‌ها با صداي قرآن براي نماز شب بيدار مي‌شود. او گاه قرآن مي‌خواند، گاه گريه مي‌کند و خدا را مي‌خواند. او آدم خوبي است و اهل گناه و معصيت هم نيست. اي ميسّر آيا او ولايت ما اهل‌بيت را قبول دارد؟ نه! آيا مي‌داني بهترين نقطه زمين براي عبادت کجاست؟ نه نمي‌دانم. دو نقطه زمين بهترين مکان‌ها هستند. اول کنار کعبه بين حجرالاسود و مقام ابراهيم، دوم مسجد پيامبر در مدينه بين منبر پيامبر و قبر پيامبر. ممنونم که اينها را به من ياد داديد. اي ميسر! اگر کسي هزار سال در اين دو مکان خدا را عبادت کند و بعداً در راه خدا مظلومانه کشته شود، اگر ولايت ما را قبول نداشته باشد، خدا در روز قيامت او را به عذاب خود گرفتار خواهد ساخت.» اين بخش‌هايي بود از کلام نوراني امام صادق(ع)، با اين همراه و يارشان. اين کتاب سرشار از نکات لطيف و حکايت‌هاي بي نظير است که دوستان ما مي‌توانند براي تهيه کتاب به ما پيامک بدهند.
حاج آقاي فرحزاد: آقاي دکتر خداميان از دوستان بنده هستند و بنده ارادت ويژه به ايشان دارم. قلم بسيار رسايي دارند و شايد بيش از صد جلد کتاب نوشتند. در مورد حضرت خديجه، غدير هم کتاب دارند. قبل از اينکه بخش آخر فرمايش امام صادق را عرض کنم، بايد از عزيزان خيّر تشکر کنم که وسيله رفتن به زيارت کربلاي زوار را فراهم کردند.     ما حدود سيصد هزار ثبت نام داشتيم، قرعه‌کشي کرديم حدود دو هزار نفر را توانستيم ببريم. يکشنبه هفته آينده اول ماه ذي‌القعده است، دهه کرامت شروع مي‌شود. ولادت حضرت معصومه(ع) و ولادت امام هشتم(ع) است. زيارت قم و زيارت مشهد خيلي تناسب دارد. عزيزان همت والايي بکنند، آنهايي که به قم و جمکران و مشهد نرفتند، خودشان باني شوند و براي زوار قم و مشهد تلاش کنند. زوار قم هر زائري حدوداً چهل هزار تومان است، هزينه رفت و شد با خودشان است و ما فقط اسکان و پذيرايي داريم. هزينه مشهد هم حدوداً دويست هزار تومان است.
چهار محور را از زبان امام صادق بيان کرديم. اولين محور اين بود که عمل من را کسي ديگر انجام نمي‌دهد و خودم انجام مي‌دهم. دوم اينکه به اين باور رسيدم که خدا همه جا حاضر است و حياء کردم. سوم رزق و روزي من دست خداست. چهارم «وَ عَلِمْتُ أَنَّ آخِرَ أَمْرِي الْمَوْتُ فَاسْتَعْدَدْتُ» به اين باور رسيدم که پايان کار دنيا فناء و نيستي است. تمام موجودات از جمله انسان، يک روزي خواهند مرد. من خودم را براي سفر آخرت آماده کردم. اگر کسي ابديت و هميشگي آخرت را بيان کند، حتماً دست به کار مي‌شد براي جايي که مي‌خواهيم هميشه باشيم. يک جايي که مسافرخانه است يک شب مي‌مانيم. امام صادق(ع) فرمود: «إِنِّي أُحِبُّ أَنْ يَعْلَمَ اَللَّهُ أَنِّي قَدْ أَذْلَلْتُ رَقَبَتِي فِي رَحِمِي» فرمود: من دوست دارم خدا مرا ببيند که من گردنم را کوچک مي‌کنم براي بستگان و فاميلم. فرمودند: «وَ أَنِّي لَأُبَادِرُ أَهْلَ بَيْتِي أَصِلُهُمْ قَبْلَ أَنْ يَسْتَغْنُوا عَنِّي» معروف و کار خير اين است که ابتداعاً بدون درخواست انجام بدهي. قبل از اينکه پدر و مادرت بگويند، به اينها خدمت کني. اين کار نزد خدا خيلي پسنديده است. امام صادق در پايان عمر سفارش به نماز و صله رحم کردند.
خدايا تو را قسم مي‌دهيم به حق محمد و آل محمد در اين روز شهادت امام صادق(ع) قلب فرزندش حضرت مهدي را به مژده ظهورش شاد بگردان. همه ما را از بهترين شيعيان و پيروان امام صادق قرار بده. زيارت مکه و عتبات و مشاهد مشرفه را نصيب ما بگردان. کساني که قرض دارند، مريض دارند، خانه ندارند، ازدواج نکردند، اولاد ندارند، همه را حاجت روا بگردان، به برکت صلوات بر محمد و آل محمد و سلام به امام صادق(ع).
شريعتي: ببين که شيعه صبح نگاه تو هستيم، در آسمان هميشه منوّرت آقا!
«والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمدٍ و آله الطاهرين»

ارسال دیدگاه


ارسال

جهت مشاهده دیدگاه های کاربران کلیک نمایید

دیدگاه ها