برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: سيري در صحيفه سجاديه امام زين العابدين (عليهالسلام) - شرح دعاي هشتم
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد
تاريخ پخش: 04-04- 97
بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين.
شريعتي: سلام ميکنم به همه بينندهها و شنوندههاي نازنينمان، به سمت خداي امروز خوش آمديد. انشاءالله هرجا که هستيد تنتان سالم باشد و قلبتان سليم و خداوند متعال پشت و پناه شما باشد. حاج آقاي فرحزاد سلام عليکم. خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي فرحزاد: عرض سلام دارم خدمت جنابعالي و بينندگان و شنوندگان عزيز، آرزوي بهترينها را براي همه عزيزان داريم. سلام ويژه و مخصوص هم به عزيزاني داريم که از خارج کشور بيننده و شنوندهي برنامه ما هستند. هفته گذشته فراموش کردم تشکر بکنم. دهه آخر ماه رمضان در مسجد مقدس جمکران سخنراني داشتم. از کشورهاي مختلف و کشور خودمان براي دهه آخر اعتکاف شرکت کردند. از همه تشکر ميکنم بسيار سازنده و مفيد بود، ده روز در بهترين ايام شبهاي قدر مهمان امام زمان بودند. سنت اصلي اعتکاف دهه آخر ماه رمضان است که پيامبر هم دهه آخر معتکف ميشدند.
شريعتي: قرار هست به اتفاق فرازهاي ناب و نوراني صحيفه سجاديه را با دعاهاي بسيار دلنشين امام سجاد مرور کنيم و نکاتش را بشنويم. امروز وارد دعاي هشتم صحيفه سجاديه ميشويم.
حاج آقاي فرحزاد: بسم الله الرحمن الرحيم. الحمدلله رب العالمين، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
باز هم تکرار کنيم چون دعاي هفتم دعاي فوق العادهاي بود و مختصر و کوتاه هم بود. چقدر پيام دادند که به سفارش شما اين دعا را حفظ کرديم. خيلي از بزرگان اين دعا را در قنوت و نماز و هنگام خواب ميخواندند. اين دعا يک درس توحيد است. دعاي هفتم همه عالم را جمع ميکند و به محضر خداي متعال ميبرد. آنهايي که فقر دارند، تنگي سينه دارند، به بن بست رسيدند، ناهنجاريهاي شديد دارند، خوف سلطان، حکومت جائر، زنداني دارند، اين دعا را مداومت کنند. اگر گره باز هم نشود خدا يک آرامشي به آدم ميدهد که ناهمواري هموار شود. حداقل آدم وقتي حکمت و اسرار را بفهمد، در روايت داريم انبياء و اولياء در حد اعلاي ابتلاء بودند ولي بخاطر آن ديد و نگرش و بينشي که خداي متعال ميدهد توان تحمل را پيدا ميکنند.
حضرت زهرا(س) براي مظلوميت حضرت امير گريه ميکردند، حضرت علي(ع) فرمودند: «ان ذلک لصغيرٌ في ذات الله» تمام ابتلائات که بالاترين ابتلائات بوده ولي چون در راه و مسير خداست، امتحان الهي است، خارج از قضا و قدر الهي نيست، امتحان الهي است براي ما و امت، اينها در مقابل عظمت خدا کوچک است. يعني اگر بتوانيم اين ارتباط را قشنگ با خدا برقرار کنيم، همه ظلمتها نور ميشود. همه خارها گل ميشود، همه ضعفها قوت ميشود. آقا أباعبدالله(ع) موقعي که حضرت علياصغر به شهادت رسيدند که خيلي مصيبت سنگيني بود ولي فرمود: «هَوَنَ عَلّى انّه بعَينِ اللّهِ» چون در مرئي و ديد الهي است و خدا ميبيند و او به همه چيز قادر است. او امتحانها را براي همه پيش آورده است. يعني کار از جاي بلندي است و ميداند شهادت حضرت علي اصغر چه آثار و برکاتي در عالم دارد و سند مظلوميتي براي امام حسين هست که هيچکس نميتواند خدشه وارد کند. اگر عين خواسته ما مستجاب نشد يک برکات و بينشي به ما نشان ميدهد که آن بلاها سبک ميشود.
ميگويند: کسي عاشق کسي شد. معشوقش او را تهديد کرد که چنين و چنان ميکنم و تو را اين طرف و آن طرف ميکشم. گفت: تو هم با من هستي؟ گفت: بله هستم. گفت: ببر هرجا ميخواهي ببري.
هرکجا تو با مني من خوشدلم *** گرچه باشد قعر چاهي منزلم
اگر تو همراه من هستي به دست باکفايت خودت اين کار را ميکني، تو عاشق من هستي و من هم عاشق تو هستم، چون تو همراه من هستي، هرکاري ميخواهي بکن. در دعاي «يَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَكَارِهِ» که همه گرهها را باز ميکند، وقتي ببينيم خدا با ما هست و ما همراه او هستيم. «إِنَّ مَعِي رَبِّي سَيَهْدِينِ» (شعرا/62) اين خيلي آرام ميکند. انشاءالله دعاي «يَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَكَارِهِ» که در مفاتيح، در فهرست نوشته «يَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَكَارِهِ» بعد از دعاي توسل و قبل از دعاي «الهي عظم البلاء» است. انشاءالله در خواندن اين دعا مداومت کنند و به معاني آن توجه کنند.
اما دعاي هشتم که دعاي بسيار زيبا و بلندي هست، امام سجاد(ع) در 44 مورد خطرهايي که براي ما جدي هست، بلاها و ابتلاءها و ضررهايي که متوجه ما ميشود يا رذايل اخلاقي که ممکن است براي ما پيش بيايد، از اينها به خدا پناه بردند. 44 مورد هست که از اين موارد به خدا پناه ميبرند که من مبتلاء به اين صفات و رذايل اخلاقي نشوم. آقا امام سجاد(ع) ميفرمايد: «اللَّهُمَّ إِنىِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَيَجَانِ الْحِرْصِ» خدايا من به تو پناه ميبرم از شور و شدت حرص، حرص آدم را زمين ميزند. «وَ سَوْرَهِ الْغَضَبِ» از تندي و تيزي خشم، وقتي خشم بر انسان غالب شود هيچي را نميشناسد. «وَ غَلَبَهِ الْحَسَدِ» به تو پناه ميبرم از چيرگي حسد، مشکلات کل دنيا اين است که ما خير ديگران را نميخواهيم. ميخواهيم ديگران را زمين بزنيم. حسد که غالب شود اجتماع در هم کوبيده ميشود. «وَ ضَعْفِ الصَّبْرِ» به تو پناه ميبرم از اينکه در صبرم کم بياورم. صبر من زياد باشد. «وَ قِلَّهِ الْقَنَاعَهِ» به تو پناه ميبرم که من کم قانع باشم. قناعت را بايد خيلي بارور و زياد کنيم. «وَ شَكَاسَهِ الْخُلُقِ» به تو پناه ميبرم از شدت تندخويي «وَ إِلْحَاحِ الشَّهْوَهِ» به تو پناه ميبرم از اينکه در شهوتراني مُصر باشم. پافشاري در شهوت داشته باشم. «وَ مَلَكَهِ الْحَمِيَّهِ» خدايا به تو پناه ميبرم از تعصبات، بعضي هستند تعصبات بيجا دارند. نژاد پرستي قومي و قبيلهاي دارند. خودخواه و خودمحور هستند. من زيبا هستم، من سفيدپوست هستم. اينکه ملکه تعصب بيجا بر من غالب شود به تو پناه ميبرم.
يکي از نکات مهم در رابطه با اين دعا اين است که ما در زندگيمان بايد مواظب باشيم و يک مقدار خودمان را بيشتر بشناسيم. چه صفات خوبي در ما هست، چه رذايل اخلاقي در ما هست که خيلي مخرب است. امام سجاد در اول دعا ميگويد: خدايا من به تو پناه ميبرم. يعني يک چيزهايي است که مُهلک است. انسان را هلاک ميکند. ويروس خطرناک و سهم مهلکي است. زود آدم را متلاشي ميکند. ايمان انسان، انسانيت انسان، اخلاق انسان، آخرت انسان و هويت انسان را از بين ميبرد. روح و جان ما را از بين ميبرد. در روايت داريم که پيغمبر ما هر روز به خدا پناه ميبرد. هر روز از حسد، کبر، بخل، عجب و غرور، پيغمبر که شخصيت اول عالم است هر روز به خدا پناه ميبرد. مثلاً در روايت داريم که از امام باقر کسي سؤال کرد: آيا پيغمبر از بخل به خدا پناه ميبرد؟ حضرت فرمودند: بله! هر روز که يکوقت بخل در من نفوذ نکند. از اينکه من خير به ديگران برسانم در امور مادي و معنوي و امام باقر(ع) فرمود:ما اهلبيت روزي دو بار هر صبح و شام از بخل به خدا پناه ميبريم. باز راوي تعجب کرد، حضرت فرمودند: خدا در قرآن ميفرمايد: «وَ مَنْ يُوقَ شُحَ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» (حشر/9) چه کساني رستگار هستند؟ آنهايي که جلوي بخلشان را بگيرند. الآن صدماتي که فقرا و گرفتارها ميخورند بخاطر بخل اغنياء است. بخل هم فقط امور مادي نيست. يک هنرمند هنرش را به ديگران ارائه نميکند. يک دانشمند علمش را در اختيار نميگذارد. اگر همه به همديگر خير برسانند، همه مشکلات حل است. همه رستگار ميشوند. يک عده بخيل ميلياردها انسان را به زحمت مياندازند. لذا خدا ميفرمايد: کسي جلوي بخلش را بگيرد رستگار شده است.
امام صادق(ع) دور خانه خدا طواف ميکردند. حضرت دائم ميفرمودند: «اللَّهُمَّ قِنِي شُحَ نَفْسِي» (تفسيرالقمي، ج2، ص372) خدايا بخلم را حفظ کن. يعني جلوي بخل مرا بگير. يک نفر به امام صادق اعتراض کرد: خدا در قرآن ميفرمايد: کسي جلوي شدت بخلش را بگيرد، رستگار شده است. لذا امام سجاد به ما ياد ميدهند از اين چيزها به خدا پناه ببريم. يعني خدا به داد ما برسد که يکوقت اين آلودگيها در ما نفوذ نکند. يکي از مسائلي که مهم است توجه کنيم، بصيرت نفساني و معرفت نفس است. ما متأسفانه در اين زمينه خيلي غفلت کرديم. عمده حرف ما وقتي دور هم هستيم نقد ديگران است. يعني يا مسئولين را نقد ميکنيم که بايد بکنيم و بعضي ممکن است ايرادهاي قوي داشته باشند. يا استادها را نقد ميکنيم، روحانيت را نقد ميکنيم. يا غيبت ميکنيم، يا تهمت ميزنيم، موشکافي ميکنيم فلان کس اين حرف را ميزد بهتر بود يا اين کار را ميکرد بهتر بود. حتي مراجع تقليد، حتي درباره امام و پيغمبر نظر ميدهيم که آنها معصوم کامل هستند. اين بزرگترين اشتباه بشريت است که ما براي همه تعيين تکليف ميکنيم، نقد و انتقاد ميکنيم. موشکافي ميکنيم ولي در مورد خودمان گويي از همه عيوب پاک هستيم. همه عيبها براي ديگران است و اين اشکال بزرگي است.
قسم خوردن يک امر مکروه است. قسم دروغ که حرام است. قسم راست کراهت دارد. ولي چرا در قرآن از زبان پيغمبر يا اهلبيت گاهي قسم خوردند؟ موضوع خيلي مهم است و ميخواستند طرف را تکان بدهند. يک مقدار هيجان زده شود و از خواب غفلت بيرون بيايد. معمولاً قسمها يکبار است. بالله، تالله، گاهي خدا به آسمان و زمين و خورشيد و ماه و ستاره قسم خورده است. ولي فقط يک جاي قرآن داريم که خدا يازده بار قسم خورده است، سوره شمس که يازده بار قسم خورده است. ظاهر که به خورشيد و ماه قسم خورده است. باطنش خورشيد پيغمبر خداست، ماه اميرالمؤمنين است و شب حضرت زهراست. چرا خدا اينقدر قسم خورده است؟ اگر مرجع تقليد يا مقام معظم رهبري بيايد بگويد: مردم! به خدا قسم، به مردم شوک وارد ميشود. خداوند يازده بار قسم خورده که به فکر خودت باشد و دائم به ديگران ايراد نگير! کار ما عيب جويي و سرک کشيدن در کارهاي ديگران شده است. آن کسي که يازده بار قسم خورده، مقسم عليهاش چيست؟ ميگويد: «وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها، فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها، قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها» (شمس/7-9) يازده بار قسم خورده کسي که به فکر خودش بود رستگار شده است. کسي که خودش را رها کرد، «قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها» (شمس/10) بيچارگي و بدبختي و بدعاقبتي شوم گرفتار شد، يک عمر در آتش جهنم ميسوزد. نيش به ديگران زده و مار و عقرب درست کرده و هي به جان خودش ميافتند. هرکاري که به ديگران ميکني به سر خودت ميآيد. خودمان را دريابيم. خدا چشم داده براي اينکه هم ديگران را ببينيم و هم خودمان را ببينيم.
بزرگي به من فرمودند: هيچوقت شده خودت را مقابل خودت بگذاري؟ گاهي خودمان را در آئينهاي بياوريم که ديگران را نقد ميکنيم و نظر ميدهيم. خوبيهايمان را ببينيم. مثبت و منفيمان را ببينيم. چقدر روايت داريم هرطور دوست داري ديگران با تو رفتار کنند، تو هم همانطور رفتار کن. به خودمان چه نمرهاي ميدهيم؟ بنده خوب شوهري براي خانمم هستم؟ خوب پدري براي فرزندانم هستم؟ خوب دامادي هستم؟ ما فقط به ديگران نمره ميدهيم. نمرههايمان هم روي حبّ و بغض است يا بيست است يا صفر است. افراط و تفريط است. از کسي خوشمان بيايد بالا ميبريم و از کسي بدمان بيايد نابودش ميکنيم. بدترين چيزها بي انصافي در قضاوت ديگران است. گاهي در مجامع فرهنگي يا اداري که براي سخنراني ميروم، ميگويم: مديري موفق است که نظرسنجي کند. يعني يک صندوق انتقادات و پيشنهادات بگذارند و طرف معلوم نباشد چه کسي است. گاهي مشکل بزرگ ما اين است که انتقاد پذير نيستيم. هزار تا غيبت و تهمت و شايعه براي ديگران واجب است اما به ما بر بخورد, عالم را کن فيکون ميکنيم. خيلي خودخواهي و خودمحوري بالا و بلند است. معناي مراقبه و محاسبه همين است، بياييم خودمان را نقد کنيم. مرحوم آقاي دولابي اين جمله را خيلي تکرار ميکردند. حديث معروف که «المومن مراه المومن» (بحارالانوار، ج71، ص268) مؤمن آينه مؤمن است. الآن بنده صورت خودم را نميبينم ولي صورت شما را ميبينم. شما هم صورت بنده را ميبيني و صورت خودت را نميبيني مگر جلوي آينه بروي. اگر موهاي شما پريشان باشد من به شما ميگويم. مؤمن آينه مؤمن است.
مؤمن آينه مؤمن است يعني چه؟ ما جلوي آينه ميرويم. اولاً تمام اشياء خودشان را نشان ميدهند. فقط يک چيزي خودش را نشان نميدهد و شما را نشان ميدهد و آن آينه است. يعني اگر ما هم شفاف و صاف شديم، زلال شديم، هرکس ما را ميبيند خودش را هم ميبيند. چطور آب که گل آلود کسي را نشان نميدهد ولي اگر زلال و شفاف شد آينه ميشود. آينه شو، غبارها و کدورتها را برطرف کن. يک معني اينکه مقابل آينه ميروي هيچ کم و کسري نميکند، هرچه هست نشان ميدهد. نه بزرگنمايي و نه کوچک نمايي ميکند. يک خوبي آينه اين است که مثبتها را نشان ميدهد، منفيها را هم نشان ميدهد. يکي از قشنگيهاي اين حديث اين است که آيه داد و قال نميکند، بي صدا ميگويد.
يکي از نکات زيبا اين است که اگر آينه کوچک باشد، بزرگ باشد، حقيقت را نشان ميدهد. نکتهاي که آقاي دولابي روي آن خيلي مانور ميدادند، واقعاً هم خيلي مهم است. اگر ما جلوي آينه رفتيم و ديديم سر و وضع ما به هم ريخته است يا آشغال روي صورت ما هست. ما اشتباه بزرگمان اين است که ده سال است هي دستمال ميگيريم آينه را ميکشيم که اينجا پاک شود. محال است پاک شود. امکان ندارد و راهش اين نيست. الآن بحثهايي که در برنامه سمت خدا توسط کارشناسان مطرح ميشود، خيلي از خانوادهها گوش ميکنند. خانم به آقا ميگويد: با شما هست! آقا به خانم ميگويد: با شما هست! هيچکس به خودش نميگيرد. مدير عزيز، معلم عزيز، پدر و مادر عزيز به خودتان بگيريد. هزار سال اگر ايرادي در صورت بنده هست، به جاي اينکه آينه را دستمال کنم، ديگران را دستمال کنم . اينجا را که پاک کردي آينه هم پاک ميشود. خدا به صلاح من ميتواند ديگران را اصلاح کند.
ذات نايافته از هستي بخش *** کي تواند که شود هستي بخش
من چند حديث ناب از مولا اميرالمؤمنين در اين زمينه نوشتم. بزرگترين عيب، بزرگترين ايراد، بزرگترين غفلت، غفلت از خود است. بزرگترين گناه و انحراف اين است که من خودم را نشناسم. بزرگترين اشکال اين است که من خودم را نقد نکنم. يکي از احاديث زيبا اين است که اميرالمؤمنين ميفرمايد: «الجاهل بنفسه جاهل بکل شيء» کسي که خودش را نشناسد به مراتب بيرون از خودش را نميشناسد. من خودم را پيدا نکردم. کسي که خودش و جسمش را نشناسد، روحش را نشناسد، موقعيتش را نشناسد، جايگاهش را نشناسد، بيرون از خودش را به مراتب نميشناسد. جهلي در عالم بدتر از اين نداريم که آدم خودش را پيدا نکند. از روي جهالت به ديگران نمره مثبت و منفي ميدهد. اميرالمؤمنين(ع) ميفرمايد: «أعظم الجهل جهل الانسان أمر نفسه» (غررالحكم، ص 233) نفهمي و ناداني و بي معرفتي يک درجه است. صد درجه جهالت و ناداني چيست؟ فرمود: زشتترين جهالتها اين است که انسان خودش را نشناسد. پايتخت تمام کشورها را بلد است. ولي خودش را نميشناسد. ريزهکاريهاي درون خودش را بلد نيست. اميرالمؤمنين(ع) جملهي زيبايي در مورد متقين دارند، متقين چه کساني هستند؟ «وَ وَقَفُوا أَسْمَاعَهُمْ عَلَي الْعِلْمِ النَّافِعِ لَهُمْ» (نهجالبلاغه، خطبه 193) يعني گوششان را وقف کردند بر علمي که برايشان نافع است. به درد دنيا و آخرت ميخورد. علمي که مفيد باشد. علمي که با آن خودت را بشناسي و منيّت خود را از بين ببري. حديث ديگر ميفرمايد: «كَفَي بِالْمَرْءِ جَهْلا أَنْ لا يَعْرِفَ قَدْرَهُ» (إرشاد مفيد، ج 1، ص 231) براي جاهل بودن انسان همين قدر بس است. اين آقا پروفسور است، آيت الله است، استاد دانشگاه است، ولي بلد نيست با خانمش چطور برخورد کند. ده دقيقه براي خانم و بچهها وقت نميگذارد. لذا انبياء آمدند مهمترين محوري که به ما گفتند کار کنيد، خودشناسي است. بصيرت واقعي اين است که من اگر خودم را شناختم زمان را هم ميشناسم. از همه مهمتر خدا را ميشناسم. اگر خودم را نشناسم، خدا را هم نشناختم. لذا خدا در جاي جاي قرآن اشاره ميکند «نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ» (حشر/19) يعني اينها به هم مرتبط است. «من عرف نفسه فقد عرف ربه» (عوالي اللالي، ج 4، ص 102) کسي که خودش را شناخت، خدا را شناخته است. کسي که خودش را نشناسد، خدا را هم نشناخته است. لذا چون خدا را فراموش کردند، خدا هم کاري ميکند خودشان را فراموش کنند. خود فراموشي مساوي با خدا فراموشي و خدا فراموشي مساوي با خود فراموشي است. چون ما فقر محض هستيم و خدا غني محض است. ما جهل محض هستيم و خدا علم محض است. ما ضعف محض هستيم و خدا قدرت محض است. لذا ميفرمايد: براي جهالت انسان همينقدر بس که قدر و منزلت خودش را نفهمد. کسي که خودش را نشناخت هلاک شد.
امام صادق(ع) فرمود: «إِذَا أَرَادَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِعَبْدٍ خَيْراً» اگر خدا اراده خير به بندهاي بکند، سه کار با او ميکند. 1- دنيا در نظر او کوچک ميشود. انسانيت در نظرش بزرگ است و خدا بزرگ است. آشفتگيهايي که اين روزها در بازار ايجاد شده است، گراني و تورم، فقر و مشکلات، چقدر دغدغه گراني سکه و ديگر چيزها را داريم. آيا دغدغهي اصلاح نفس و علم و کمال هم داريم؟ دنيا را جدي گرفتيم و آخرت را رها کرديم. اگر دنيا را يک مقدار سبک کنيم، فکر دنيا را کم کنيم. اميرالمؤمنين فرمود: هرکس آخرتش را اصلاح کند، خدا دنيايش هم اصلاح ميکند. چرا دنياي ما درست نميشود؟ چون طرف خدا نميرويم. مسئولين، هرکسي در اين زمينه فعال است، انتقاد از آنها درست و به جا است. اما اينکه همه فکرمان را روي اين بگذاريم خوب نيست. «وَ نَفْسِي بِمُوَالاتِكُمْ عَلَّمَنَا اللَّهُ مَعَالِمَ دِينِنَا وَ أَصْلَحَ مَا كَانَ فَسَدَ مِنْ دُنْيَانَا» (من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 615) يعني پيوند با اهلبيت باعث ميشود معالم دين را ياد بگيريم. چه کنيم همه فسادهاي دنيايي ما اصلاح شود؟ ميگويد: يک مقدار طرف اميرالمؤمنين برو. مسئول، شخصيت سمت سيره حضرت برو و به فکر مردم باش! مسئولين خيلي ايراد دارند ولي آيا به من هم که دلار چهار هزار و خردهاي ميدهند نميروم بازار دو برابر بفروشم؟ مردم هم به همديگر رحم نميکنند. ايراد از بالا و پايين است.
يک فرمايش زيبايي از پيغمبر(ص) هست. يک نفر به رسول خدا عرض کرد: يا رسول الله! من دوست دارم خدا به من رحم کند و مورد رحمت خدا قرار بگيرم. حضرت فرمودند: «ارحم نفسك و ارحم خلق الله يرحمك الله» (كنز العمال، حديث 44154) اول به خودت رحم کن. کاسب نخواهد در آشفته بازار ماهي بگيرد! در خارج وقتي جنسي گران ميشود مردم خريد نميکنند ولي ما در ايران ميرويم هرچه در انبارها هست ميخريم براي اينکه دو برابر و سه برابر شود. مالکها به مستأجرها رحم کنند، خدا جبران ميکند. اگر ما رحم کنيم خدا هم به ما رحم ميکند. اگر ما بي رحم شويم خدا هم به ما رحم نميکند. پيامبر فرمود: اول به خودت رحم کن، خودت را به آتش و گناه مبتلا نکن و بعد هم به مردم رحم کن مورد رحمت خداي متعال قرار ميگيري. امام صادق(ع) فرمود: خدا هروقت اراده خير به بندهاي بکند، دنيا را خيلي جدي نگيرد. اينها هميشه بوده و گذرا است.
امام صادق فرمود: هرکس خدا اراده خير به او دارد، عشق دنيا در او وجود ندارد. 2- در دين او را دانا ميکند. 3- اشکالهاي خودش را به او ميفهماند. اميرالمؤمنين فرمود: خوشا به حال کسي که «شغله عيبه عن عيوب الناس» ما فرافکني ميکنيم. فقط عيب را به ديگران ميگوييم. هرکس عيبش را به خودش بگويد. هرکس به اندازه توانش آب روي آتش بريزد. عيب از خود ماست و به ديگران بد و بيراه نگوييم. امام صادق فرمود: کسي که اين سه صفت را پيدا کند، دنيا پرست نباشد و در دينش دانا باشد، خدا خير دنيا و آخرت را به او مرحمت کرده است. اميدواريم خدا متعال قدم اول که خودسازي است، يک خانه تکاني دروني ميتواند به خودمان آرامش بدهد و بعد هم به ديگران آرامش بدهد.
شريعتي: براي دوستان عزيزي که در خوزستان و آبادان هستند، آب آشاميدني ندارند، براي آنها هم دعا کنيم که انشاءالله به زودي مشکلاتشان حل شود. وضعيت گرد و غبار و آب آشاميدني آنها درست شود. انشاءالله مسئولين عزيز، آنهايي که دست اندرکار هستند به فکر مردم عزيز آبادان هم باشند و به آن مناطقي که با مشکل آب آشاميدني مواجه هستند، کمک کنند.
حاج آقاي فرحزاد: يکي از راهها قناعت و صرفهجويي است در همه چيز، تشريفات، تجملات، چشم و هم چشمي، صرفهجويي در آب، ميتواند ما را از اين بحران خيلي نجات بدهد.
شريعتي: امروز صفحه 361 قرآن کريم، آيات 12 تا 20 سوره مبارکه فرقان را تلاوت خواهيم کرد.
«إِذا رَأَتْهُمْ مِنْ مَكانٍ بَعِيدٍ سَمِعُوا لَها تَغَيُّظاً وَ زَفِيراً «12» وَ إِذا أُلْقُوا مِنْها مَكاناً ضَيِّقاً مُقَرَّنِينَ دَعَوْا هُنالِكَ ثُبُوراً «13» لا تَدْعُوا الْيَوْمَ ثُبُوراً واحِداً وَ ادْعُوا ثُبُوراً كَثِيراً «14» قُلْ أَ ذلِكَ خَيْرٌ أَمْ جَنَّةُ الْخُلْدِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ كانَتْ لَهُمْ جَزاءً وَ مَصِيراً «15» لَهُمْ فِيها ما يَشاؤُنَ خالِدِينَ كانَ عَلى رَبِّكَ وَعْداً مَسْؤُلًا «16» وَ يَوْمَ يَحْشُرُهُمْ وَ ما يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَقُولُ أَ أَنْتُمْ أَضْلَلْتُمْ عِبادِي هؤُلاءِ أَمْ هُمْ ضَلُّوا السَّبِيلَ «17» قالُوا سُبْحانَكَ ما كانَ يَنْبَغِي لَنا أَنْ نَتَّخِذَ مِنْ دُونِكَ مِنْ أَوْلِياءَ وَ لكِنْ مَتَّعْتَهُمْ وَ آباءَهُمْ حَتَّى نَسُوا الذِّكْرَ وَ كانُوا قَوْماً بُوراً «18» فَقَدْ كَذَّبُوكُمْ بِما تَقُولُونَ فَما تَسْتَطِيعُونَ صَرْفاً وَ لا نَصْراً وَ مَنْ يَظْلِمْ مِنْكُمْ نُذِقْهُ عَذاباً كَبِيراً «19» وَ ما أَرْسَلْنا قَبْلَكَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا إِنَّهُمْ لَيَأْكُلُونَ الطَّعامَ وَ يَمْشُونَ فِي الْأَسْواقِ وَ جَعَلْنا بَعْضَكُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً أَ تَصْبِرُونَ وَ كانَ رَبُّكَ بَصِيراً «20»
ترجمه: چون (دوزخ) از فاصلهى دور آنان را ببيند، خشم و خروشى از آن مىشنوند. و چون به زنجير بسته شده، در مكانى تنگ از آن انداخته شوند، آنجاست كه ناله زنند (و مرگ خود را مىخواهند). (به آنان گفته مىشود:) امروز يك بار درخواست هلاكت نكنيد، بلكه بسيار درخواست هلاكت كنيد. (اى پيامبر!) به مردم بگو: آيا اين (ذلّت و عذاب) بهتر است يا بهشت جاودانى كه به پرهيزكاران وعده داده شده و سزا و سرانجام آنان است؟ براى اهل بهشت آن چه بخواهند موجود است. آنان براى هميشه در آن جا هستند. (اين پاداش) بر پروردگارت وعدهاى است واجب. (و ياد كن) روزى كه خداوند مشركان و آنچه را به جاى خدا مىپرستيدند (در يك جا) محشور كند، پس (به معبودهاى آنان) گويد: آيا شما بندگان مرا گمراه كرديد، يا خودشان راه را گم كردند؟ (معبودها) گويند: خدايا! تو منزّهى، مارا نرسد كه غير از تو سرپرستى بگيريم ولى تو آنان و پدرانشان را چنان كامياب گرداندى كه ياد (تو و قرآن) را فراموش كردند و گروهى هلاك و سر در گم شدند. (خداوند در آن روز به مشركان مىفرمايد:) اين معبودها گفتههاى شما را انكار كردند؟ نه براى برطرف كردنِ قهر خدا توانى داريد، نه مىتوانيد حمايتى (از كسى) دريافت كنيد وهر كس از شما ظلم كرده (و شركورزد) عذاب بزرگى به او مىچشانيم. و ما پيش از تو هيچ پيامبرى نفرستاديم مگر آن كه آنان (نيز) غذا مىخوردند و در بازارها راه مىرفتند، و ما بعضى از شما را وسيلهى آزمايش بعضى ديگر قرار داديم. آيا صبر و تحمّل از خود نشان مىدهيد؟ و پروردگار تو همواره بيناست.
شريعتي: اين هفته قرار گذاشتيم از آيت الله بروجردي(ره) ياد کنيم. اگر نکتهاي باقي مانده بفرماييد.
حاج آقاي فرحزاد: پيامبر عظيم الشأن گاهي خواب ميديدند براي اصحاب بيان ميکردند. خواب پيامبر مثل بيداري و رؤياي صادقه است. فرمودند: ديشب عموي من حضرت حمزه و پسر عمويم جعفر طيار را خواب ديدم. جمعهاي که پيش رو هست، پانزده شوال شهادت حضرت حمزه سيدالشهداء (ع) است و ايام بزرگداشت وفات حضرت عبدالعظيم حسني (ع) است. انشاءالله عزيزان اين را جدي بگيرند و زيارت حضرت عبدالعظيم هم ثواب زيارت امام حسين(ع) را دارد. اين يک هفته را به زيارت حضرت عبدالعظيم بروند. حضرت فرمودند: من حضرت حمزه و جعفر طيار که هردو هم شهيد شده بودند، خواب ديدم ميوهها و غذاهاي بهشتي را ميل ميکردند. از آنها سؤال کردم در آن عالم چه چيزي افضل و برترين چيزهاست؟ البته پيامبر خبر دارند ولي اينکه به ما ياد بدهند. عرض کردم پدر و مادر ما به قربانت، برترين چيزها را سه چيز در اين عالم يافتيم. يکي صلوات بر محمد و آل محمد است. دوم محبت مولا اميرالمؤمنين(ع) است. سوم آب دادن است. الآن بحران آبي که شما اشاره کرديد، در وضو و غسل کردن صرفهجويي کنيم. هرکس در هر تواني که دارد آب و برق را صرفهجويي کند. اين کمک کننده است. افضل اعمال يکي آب رساندن است. مسئولين بايد به فکر باشند ولي هرکس در هرجايي که هست بايد صرفهجويي کند. ما خانوادههايي داريم که گوني گوني غذا را دور ميريزند. همينها باران را کم ميکند. اين اسراف است و در خارج اين کار را نميکنند. آنوقت ميگوييم: چرا آنجا باران ميآيد و اينجا نميآيد. اعمال خود ماست به ما برميگردد. کمبود باران گردن آمريکا و اسرائيل نيست، ما خودمان بي برکتي را ايجاد ميکنيم.
آيت الله بروجردي غير از مباحث فقاهت و علم و حديث شناسي که واقعاً در حد اعلاي يک فقيه و مرجع بزرگ بودند و بزرگاني مثل حضرت امام، مثل آيت الله گلپايگاني همه سر درس ايشان ميرفتند. مرحوم آيت الله بروجردي صفات برجستهاي داشتند و خيلي متواضع و مؤدب بودند. يکي از بزرگان ميفرمايد: سيد پيرمردي خدمت ايشان آمده بود که ايشان را درس بدهند. خواست درس بگويد آقا گوشش سنگين بود. گفت: من نيازمند هستم. گفت: بيا منزل، الآن همراه من چيزي نيست، من کمک تو ميکنم. اين سيد آمد نزد من نشست، به من گفت: آقا وعده کرده در خانه به من پول بدهد. ولي الآن درس شروع نشده دو تا مسأله دارم. ميشود بروم از آقا مسأله بپرسم؟ گفتم: برو بپرس. آمد خدمت آقا، من بلند گفتم: آقا اينبار مسأله دارد. اينقدر آقا ناراحت شد که بار دوم متوجه نشده است، آقاي بروجردي که مرجع کل بود. مراجع درس ايشان ميرفتند، خم شدند و دست اين سيد فقير را بوسيدند. هميشه به فقرا رسيدگي ميکردند. اواخر عمر نگران بودند، گفتند: چرا نگران هستيد؟ تدريس داشتيد، تاب چاپ کرديد. مسجد اعظم درست کرديد. در اکثر کشورها کرسي شيعه را بزرگ کرديد. فرمودند: من اموالم را دادم و چيزي ندارم ولي ميترسم خدا از من بپرسد: بروجردي از آبرويت هم مايه گذاشتي يا نه؟ خيليها آمدند از من درخواست داشتند من چيزي نداشتم ولي ميتوانستم از آبرويم استفاده کنم. انشاءالله روح ايشان با چهارده معصوم محشور شود.
خدا را قسم ميدهيم به حق محمد و آل محمد خير دنيا و آخرت به همه مرحمت بفرما. به حق محمد و آل محمد قلب امام زمان از ما راضي و فرجش را نزديک بگردان و همه ما را از بهترين يارانش قرار بده. خدايا معضلات گراني، اهنجاريهاي اقتصادي، ناهنجاريهاي اجتماعي، اخلاقي، خانوادگي را به حق محمد و آل محمد به فضل و کرمت برطرف بفرما. کنکوريهاي عزيز را موفق بدار. ورزشکارهاي ما را به بهترين نحو به پيروزي کامل برسان.
شريعتي: «والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمدٍ و آله الطاهرين»