برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: شرح دعاي چهارم صحيفه سجاديه- سيره حضرت سلمان(ره)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد
تاريخ پخش: 21-12- 96
بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شريعتي: سلام ميکنم به همه بينندهها و شنوندههاي خوبمان، انشاءالله هرجا که هستيد خداوند متعال پشت و پناه شما باشد. کم کم روزهاي پاياني سال 1396 را تجربه ميکنيم، سال 96 با همه فراز و نشيبها رو به پايان است. انشاءالله سال جديد براي همه ما پر خير و برکت باشد. دعا ميکنم دل و جانتان بهاري باشد. حاج آقاي فرحزاد سلام عليکم.
حاج آقاي فرحزاد: عرض سلام دارم خدمت جنابعالي و بينندگان و شنوندگان عزيز. دعاگوي همه عزيزان در مشاهد مشرفه و عتبات عاليات بوديم و هستيم. تشکر ويژه داريم از همه عزيزاني که باني خير شدند. انشاءالله همه عزيزاني که عتبات نرفتند، بروند و کنار قبر مطهر آقا أبا عبدالله که دعا مستجاب است ما براي همه خدمتگزاران و بانيان خير دعا کرديم. از همه عزيزان تشکر ميکنيم. اميد داريم که همه عزيزان دست به دست هم بدهند که همه آنهايي که به مشهد و قم و عتبات نرفتند، مشرف شوند و پيشاپيش سال نو را هم تبريک عرض ميکنيم. انشاءالله خداوند در آخر سال همه را پاک و مطهر بکند با پاکيزگي وارد ماه رجب شويم.
شريعتي: حضور زائر اوليها در عتبات يک لحظههاي زيبايي را داشت که دوستان ما اين لحظات را ثبت کردند، منتظر باشيد در ايام نوروز در قالب چند مستند خدمت شما تقديم خواهد شد. انشاءالله خداوند به همه بانيان خير که دست به دست هم دادند و اينها را به آرزوي دلشان رساندند اجر عنايت بکند. در محضر صحيفه سجاديه هستيم، دعايي که در مورد پيروان انبياء بود و نکات لطيفي که امروز هم قرار هست بشنويم.
حاج آقاي فرحزاد: بسم الله الرحمن الرحيم. الحمدلله رب العالمين، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
اجازه ميخواهم هم حال و هواي ماه جمادي و ايام فاطميه، ولادت حضرت زهرا را پشت سر گذاشتيم، کساني که به پدر و مادرشان محبت نکردند و جا ماندند، بارها عرض کردم ما ولادتها را کمرنگ ميگيريم، شهادت را پنج روز، ده روز عزاداري ميکنيم اما ولادت را به يکي دو روز بسنده ميکنيم. چه اشکالي دارد ولادت حضرت زهرا هم ده روز جشن و شادي باشد. کساني که از قافله جا ماندند انشاءالله اين خدمتگزاري را فراموش نکنند. چون حال و هواي ماه جمادي هست، زيارتنامه حضرت زهرا را هم يکبار ديگر بخوانم. «السلام عليک يَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَكِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَكِ فَوَجَدَكِ لِمَا امْتَحَنَكِ صَابِرَةً وَ زَعَمْنَا أَنَّا لَكِ أَوْلِيَاءُ وَ مُصَدِّقُونَ وَ صَابِرُونَ لِكُلِّ مَا أَتَانَا بِهِ أَبُوكِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ أَتَى (أَتَانَا) بِهِ وَصِيُّهُ فَإِنَّا نَسْأَلُكِ إِنْ كُنَّا صَدَّقْنَاكِ إِلاَّ أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِيقِنَا لَهُمَا لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنَا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنَا بِوِلاَيَتِكِ»،«اللهم صل على فاطمه و ابيها و بعلها و بنيها بعدد ما احاط به علمه»
اگر عزيزان يادشان باشد دعاي چهارم صحيفه سجاديه دعا و درود به پيروان انبياء است. بخش اول حضرت به کل انبياي گذشته و همه تابعين انبياء دعا کردند و بعد اصحاب محمدٍ خاصه، چون همه انبياء زير مجموعه پيغمبر ما هستند و همينطور که پيغمبر افضل است، قطعاً پيروان پيغمبر ما هم افضل از پيروان ديگر هستند. حضرت براي آنها بالخصوص دعا کردند. تعريفهايي که بخواهيم بگويم از بقيه صحيفه باز ميمانيم. بعد حضرت دعا کردند به «اللَّهُمَّ وَ أَوْصِلْ إِلَى التَّابِعِينَ لَهُمْ بِإِحْسَانٍ» تابعين کساني هستند که پيغمبر را درک نکردند، اصحاب پيغمبر را درک کردند. سري بعد از پيغمبر آمدند. «اللَّهُمَّ وَ أَوْصِلْ إِلَى التَّابِعِينَ لَهُمْ بِإِحْسَانٍ» وصل کن درود و رحمتت را به تابعين که با احسان و نيکوکاري پيرو ياران پيغمبر شدند. «الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَ لِإِخْوَانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونَا بِالْإِيمَانِ» خدايا هم ما را بيامرز، هم برادران ما که در گذشته سبقت به ايمان گرفتند. خير و جزا به آنها مرحمت کن، کساني که راه و رسم بندگي را طي کردند. باز حضرت در فراز بعدي کل تابعين و آيندههايي که ميآيند و تا روز قيامت همه کساني که پيرو اهل بيت هستند و پيرو پيغمبر هستند، به همه آنها درود ميفرستد و دعا ميکند.
«اللَّهُمَّ وَ صَلِّ عَلَى التَّابِعِينَ مِنْ يَوْمِنَا هَذَا إِلَى يَوْمِ الدِّينِ» هرکس پيرو پيغمبر است و پيرو دوازده امام است، من قسم ميخورم همه ما اعتقاد به اهلبيت داريم و دوستشان داريم ولي در مقام رفتار و عمل آنطور که بايد دنبال آنها برويم، نميرويم. اگر اين پازل را کامل کنيم ديگر ايمان کامل است و همه خيرات و برکات نازل ميشود. «اللَّهُمَّ وَ صَلِّ عَلَى التَّابِعِينَ مِنْ يَوْمِنَا هَذَا إِلَى يَوْمِ الدِّينِ وَ عَلَى أَزْوَاجِهِمْ وَ عَلَى ذُرِّيَّاتِهِمْ» و بر همه همسران و فرزندانشان «وَ عَلَى مَنْ أَطَاعَكَ مِنْهُمْ» و هرکسي که پيروي آنها را ميکند. «صَلَاةً تَعْصِمُهُمْ بِهَا مِنْ مَعْصِيَتِكَ» از خدا درخواست ميکند صلوات و درودي بفرست که اينها را از معصيت و گناه بازدارد. دغدغه امام چيست؟ اينکه ما پيروشان باشيم و گناه و معصيت نکنيم. تمام نکبتها و کمبودها براي گناه و معصيت است. درود و صلواتي که آنها را از معصيت باز دارد «وَ تَفْسَحُ لَهُمْ فِي رِيَاضِ جَنَّتِكَ» براي آنها جا باز کني در باغ بهشتي، «وَ تَمْنَعُهُمْ بِهَا مِنْ كَيْدِ الشَّيْطَانِ» خدا يک درود و صلوات و رحمتي بر اين تابعين تا روز قيامت نازل کن که از حيلههاي شيطان آنها را حفظ کند.
مرحوم آخوند ملا علي معصومي، خدا رحمتش کند. فرمود: ما هرجا رفتيم سجادهمان را بياندازيم، شيطان جلوتر از ما انداخته بود. يعني يک خرابکاري، يک ريا و يک ويروس خطرناک کنار کار ما آورده است. کسي که از شر شيطان حفظ شود از همه خطرها رد شده است. در قرآن و روايات امت را به سه دسته تقسيم کردند. يک دسته مؤمنين، تابعين و متقين. يک دسته کفار و مشرکين، دسته سوم منافقين، يک سوره در مورد منافقين داريم. يک سوره درباره مؤمنون داريم. سوره کافرون هم «قُلْ يا أَيُّهَا الْكافِرُون» (کافرون/1)
دربارهي مؤمنين تعريفهاي فراواني شده و در دنيا و آخرت سرافراز و سربلند هستند. در مورد کفار هم کمتر صحبت شده، کفار معلوم است، ظاهر و باطنش هم همين است و شمشير را از رو بسته است. درباره منافقين اول متقين را شرح ميدهد، بعد ميفرمايد: «إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُون» (بقره/6) تکليفشان معلوم است. اما به منافقين که ميرسد، يک صفحه، «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنِين،يُخادِعُونَ اللَّهَ» (بقره/8 و 9) خدعه ميکنند، گول ميزنند. بزرگترين خطري که جامعه ما را تهديد ميکند خطر نفاق است که انشاءالله ريشه نفاق در وجود ما و امت ما و مردم ما ريشه کن شود. نفاق در ايمان، نفاق در اخلاق، نفاق در رفتارها، نفاق در گفتار برطرف شود که خطرناکترين نفاق در ايمان است که بعضي به ظاهر ميگويند: ما مؤمن هستيم «وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنِين» اصلاً ايمان ندارد.
روايت عجيبي است از پيامبر که فرمودند: «إِنِّي لا أَتَخَوَّفُ عَلَى أُمَّتِي مُومِناً وَ لا مُشْرِكا» (منية المريد/ص136) من بر امت خودم از مؤمنين و مشرکين نميترسم. چون مؤمن ايمانش او را نگه ميدارد. ظلم و خيانت نکند، دروغ نگويد. اين ايمان هم خودش و اطرافيانش را در امان قرار ميدهد. فرمود: من بر شما از مؤمن و مشرک نميترسم، «فَأَمَّا الْمُومِنُ فَيَحْجُزُهُ إِيمَانُهُ» ايمانش باز دارنده است و او را از خطرها نگه ميدارد و به ديگران هم ضرر نميزند. «وَ أَمَّا الْمُشْرِكُ فَيَقْمَعُهُ كُفْرُهُ» کسي که علني ميگويد: من مشرک و کافر هستم و هيچ چيز را قبول ندارم، خيالش راحت است. ميداند اين آقا جزء ما نيست. از او پرهيز ميکند و مواظب است. بر اين هم ترسي نيست. دشمن علني هم ترسي ندارد. چه چيزي خيلي خطرناک است؟ که تمام ضربههايي که امتها خوردند از اين گروه خوردند. تمام کشورها و تمام مملکتها، منافقين هستند که همه چيز را به هم ور کردند و همه اجتماعها را به هم زدند. گرگي است که به لباس ميش و لباس گوسفند درميآيد و ريشه همه را ميکند. ضربههايي که در همه امتها زدند، همين منافقين زدند. لذا حضرت فرمود: «وَ لَكِنْ أَتَخَوَّفُ عَلَيْكُمْ» من بر شما ميترسم، «مُنَافِقاً عَلِيمَ اللِّسَانِ» آن منافقي که زبان دان است و به ظاهر «لا اله الا الله» ميگويد و نماز ميخواند. همين داعشيها و تکفيريها و آل سعودها، مسلمان هستند. اما همه مسلمان نما هستند. ضربههايي که از اينها خورديم از آمريکا و کشورهاي ديگر نخورديم. اينها به اسم اسلام آدم ميکشند و الله اکبر ميگويند. اين دل پيغمبر را خون ميکند. نماز ميخواند اما سر يک مسلمان را ميبرد و او را آتش ميزند. آتش زدن و شکنجه دادن يک حيوان در دين ما حرام است.
هيچ کدام از امامان ما به دست کفار و مشرکين شهيد نشدند، تمام اينها را منافقين و مسلمان نماها کشتند. همه ريشههاي گرفتاري و مشکلات امت هم براي همينهاست. «وَ لَكِنْ أَتَخَوَّفُ عَلَيْكُمْ مُنَافِقاً عَلِيمَ اللِّسَانِ» چرب زبان است، «يَقُولُ مَا تَعْرِفُونَ وَ يَعْمَلُ مَا تُنْكِرُونَ» گفتارش گفتار ماست ولي در رفتار و عملش درست ضد پيغمبر و خدا حرکت ميکند. نفاق در ايمان انشاءالله در هيچکس نيست، ولي نفاق در رفتار و اخلاق و عمل، نفاق يک واژهاي است که مراتب بالا و پايين دارد يعني مختلف است. در اصل ايمان همه ما ايمان داريم و قبول داريم، در خلوت هم روزه نميخوريم ولي يک مقداري آن حضوري که براي يک شخص قائل هستيم، گاهي براي خدا قائل نيستيم. يا رزاقيتي که ميگوييم: خدا رزاق است، ديگر دستمان نبايد کج شود. نبايد غصه روزي را بخوريم. ايمانمان ضعيف است و اين را بايد تقويت کنيم. حديث داريم هرچقدر خشوع بدن بر خشوع قلب اضافه شود، اين يک نوع نفاق است. يعني من دارم نماز ميخوانم يا حالت گريه دارم، ظاهر من نشان ميدهد در اوج عبادت و راز و نياز هستم. اما در دلم دنبال دنيا و کسب و کار هستم. هرچقدر ظاهر و باطن به هم سازگاري نداشته باشد اين يک نوع نفاق است. امام باقر(ع) فرمودند: کسي که ظاهر و باطنش به هم نخواند، ميزان حسنات او سبک ميشود. طوري باشد که ظاهر و باطن ما يکسان باشد يا باطن ما بهتر از ظاهر ما باشد. خيلي از اولياي خدا بودند که براي اينکه مريد دورشن جمع نشوند، ظاهرشان هم خوب بوده اما درجه بالاي خودشان را نشان نميدادند. پايينتر نشان ميدادند. حرفهاي معمولي ميزدند که کسي متوجه نشود، عيب ندارد که باطن ما بهتر از ظاهر باشد. اما برعکس آن ظاهر ما غلط انداز و مؤمن باشد ولي درون خراب باشد، حقه بازي و کلک باشد بد است.
بزرگي خدمت مرحوم آيت الله بهاء الديني آمد. نصيحت ميخواست.آقا فرمودند: بازيگري را کنار بگذار همه کارهايت درست ميشود. يعني راست باشد. با خانوادهات يکرنگ باش. با پدر و مادرت يک رنگ باش. در حالات يکي از مراجع بزرگ نجف نوشته بودند به آدمي برخورد کرد که آدم بدکاري بود. معروف بوده که رئيس دزدهاست. به آقا که ميرسد، ميگويد: من آنطور که مينمايم هستم، آيا شما آنطور که مينمايي هستي؟ اين آقا دو روز گريه ميکرده، فرموده بود: در عمرم کسي مثل اين مرا موعظه نکرده است. تو لباس پيغمبر تن کردي، به عنوان عالم و روحاني، همه نجف ميدانند من ظاهر و باطنم يکي است و جيب بر هستم. خلافکار هستم. من آنطور که مينمايم هستم. تمام ضربهها را چه کسي زده است؟ روحاني نما، لباس روحاني پوشيده ولي روحاني نيست. از ظاهرش ميگويد: من نماينده خدا و پيغمبر هستم، همه دين زدگيها، دين گريزيها بخاطر همينها هست. ممکن است کم هم باشد ولي همان کم به اندازه چند برابر لطمه ميزند. «يَقُولُ مَا تَعْرِفُونَ وَ يَعْمَلُ مَا تُنْكِرُونَ» چون قول و عمل ما يکي نيست. آنچه ما ميگوييم، ميگويد اما در رفتار و عمل خلاف حرف عمل ميکند.
از خدا خيلي بخواهيم که ريشه نفاق ولو کم هم از ما دور بکند. خيلي از بزرگان را ديدم که در ظاهر حرفهاي معمولي ميزدند ولي درونش غرق توجه به خدا بود. نميخواست نشان بدهد که چنين و چنان است يا افرادي که نميشناسند، مريد نشوند. يک نمونه عالي و بلند از پيروان اهل بيت را معرفي کنم که همه با نامش آشنا هستند. شخصيتي که واقعاً زير اين آسمان و عالم کم نظير و بي نظير هست، جناب سلمان فارسي. وفايي شوشتري شعر قشنگي دارد، ميگويد:
نه هرکس را مسلمان شد، توان گفتنش که سلمان شد
کاز اول بايدش سلمان شد و وانگه مسلمان شد
ما همه ميگوييم مسلمان هستيم، ولي مسلمان کسي است که سلمان شود. تسليم پيغمبر و اهلبيت شود، اين مدال بزرگ براي ما مردم ايران هست. ما نژاد پرست نيستيم و تعصبات را دوست نداريم. ولي اولين شاگرد پيغمبر اميرالمؤمنين، حضرت زهرا، رتبه اول درجه دهم ايمان را کسب کرده، جناب سلمان ايراني بوده است. اهل ايران بوده است و براي همه ما ايرانيها افتخار است. حالا اهل شيراز بود، اهل اصفهان بوده، اهل هرمزگان بوده که کنگرهاي براي سلمان گرفتند، محققين خيلي تعريف کردند، اهل هرمزگان بوده است. ولي در هر صورت ايراني بوده است. وقتي روايات سلمان را ميبينم، مبهوت ميشوم. محدث قمي در سفينة البحار کلمه سَلَمَ، سلمان بعضيهايش را آورده است. در بحار مفصل آورده است. انشاءالله رنگ و بوي سلمان در ما ايجاد شود. پيغمبر خدا(ص) فرمودند: «إن الله عز و جل أمرني بحب أربعة» (خصال صدوق، ج 1، ص 254) خدا به من رسول الله امر کرده که چهار نفر را دوست بدارم. سؤال کردند: چه کسي است؟ نامشان را ببريد. فرمودند: اول علي(ع)، دوم سلمان، سوم ابوذر، چهارم مقداد. خدا به من رسول الله امر کرد اينها را دوست بدار، من اين چهار نفر را دوست دارم، تو هم اي پيغمبر اينها را دوست بدار.
در امالي شيخ طوسي هست که منصور بن بزرج ميگويد: به امام صادق گفتم: «مَا أَکْثَرَ مَا أَسْمَعُ مِنْکَ سَيِّدِي ذِکْرَ سَلْمَانَ الْفَارِسِيِّ» من زياد از شما ميشنوم که دائم ياد سلمان فارسي ميکنيد. اينقدر آرزو داريم که امام زمان، فاطمه زهرا و اهلبيت يک ثانيه کمتر، يک چشم به هم زدني ما را ياد کنند. گوشه چشمي به ما نگاه رضايتمندانه کنند. گفت:
من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم *** لطفها ميکني اي خاک درت تاج سرم
امام زمان مرا ياد کند. خدا مرا ياد کند. ميگويد: به امام صادق گفتم: شما خيلي از سلمان فارسي ياد ميکنيد؟ فرمود: «فَقَالَ لَا تَقُلْ سَلْمَانَ الْفَارِسِيَّ وَ لَکِنْ قُلْ سَلْمَانَ الْمُحَمَّدِيَّ» سلمان فارسي نگو، سلمان محمدي! ميداني چرا زياد از او ياد ميکنم؟ «أَ تَدْرِي مَا کَثْرَةُ ذِکْرِي لَهُ قُلْتُ لَا قَالَ لِثَلَاثِ خِلَالٍ» حضرت فرمود: به سه دليل! 1- «إِحْدَاهَا إِيثَارُهُ هَوَي أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع عَلَي هَوَي نَفْسِهِ» اولين شاخصهي مهم سلمان فارسي که امام معصوم از او ياد ميکند، پيروي از اميرالمؤمنين است. پا جاي پاي حضرت علي ميگذاشت. خواهش حضرت علي را بر خواهش خودش مقدم ميکرد. هفته گذشته عبدالله بن ابي يعفور را گفتم که ميگفت: اگر ميگفت نصف انار حلال است من قبول دارم. هرچه امام صادق ميگويد همان را قبول دارم. بايد پيرو باشيم. خيليها نوکر زمان هستند، خيليها نوکر امام زمان هستند. سلمان نوکر امام زمانش بود. اولين شاخصه سلمان که امام صادق از آن ياد ميکند اين بود خواست حضرت علي را بر خواست خود مقدم ميدانسته است. اول ميديد که امامش چه ميخواهد. دوم اينکه «وَ الثَّانِيَةُ حُبُّهُ الْفُقَرَاءَ وَ اخْتِيَارُهُ إِيَّاهُمْ عَلَي أَهْلِ الثَّرْوَةِ وَ الْعُدَدِ» سلمان فارسي فقرا و مستضعفين را بر اهل عده و ثروت و پول و دنيا مقدم ميداشته است. در فاميل، فاميلهاي فقرا، در رفقا، رفقاي فقرا. ما الآن عيد نوروز را در پيش داريم. نرويم سراغ فاميل و قوم و خويش که ثروت دارند، ولي اول آنهايي که ضعيف هستند و اسم و رسم ندارند. خدمت کنيم و مشکلشان را حل کنيم. هرچه ميتوانيم در غمهايشان شريک باشيم. کمک مالي و جاني و آبرويي داشته باشيم. چرا سلمان، سلمان شد؟ چون مجالسات فقرا و هم نشيني آنها را بر اغنياء و ثروتمندان و پول پرستان مقدم ميداشت. 3- «وَ الثَّالِثَةُ حُبُّهُ لِلْعِلْمِ وَ الْعُلَمَاءِ» عاشق يادگيري علم و علما بود. هميشه با علما مينشست و هميشه با اهل علم مينشست. بعد حضرت فرمودند: «إِنَّ سَلْمَانَ کَانَ عَبْداً صَالِحاً حَنِيفاً مُسْلِماً وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکِينَ» (بحارالانوار، ج22، ص32) آدمي بود که عبد صالح بود، حق گرا بود و مسلمان واقعي بود از مشرکين نبود. باز حديث ديگر که خيلي عجيب است، اين است.
در اختصاص شيخ مفيد هست که اسبق بن نواته ميگويد: از اميرالمؤمنين سؤال کردم سلمان فارسي چه شخصيتي بوده است؟ «ما اقول في رجل خلق من طينتنا» من چه بگويم درباره کسي که از طينت و سرشت ما خلق شده است. «و روحه مقرونه بروحنا» روح او به روح ما نزديک است. «خصه الله تعالي من العلوم باولها و آخرها و ظاهرها و باطنها سرها و علانيتها» يعني همه اسرار و علوم اول و آخر، سر و علني و ظاهر و باطن را به او مرحمت کرديم. يعني ظرف وجود سلمان را پر از علوم کردند. بعد حضرت فرمودند: «و لقد حضرت رسول الله» من محضر پيغمبر شرفياب شدم «و بين يديه سلمان» سلمان هم پيش روي حضرت نشسته بود. ما روايت داريم سلمان بعضي مواقع با اميرالمؤمنين خلوت ميکرد، با پيغمبر هم خلوت ميکرد، با حضرت زهرا هم خلوت داشتند. اينقدر پيغمبر خوشش ميآمد از نشستن با سلمان که نه پيامبر از سلمان و نه سلمان از پيامبر سير ميشد. بعضي از همسران پيغمبر داد و فرياد ميکردند برو که حق ما ضايع نشود. حضرت امير ميفرمايد: زماني خدمت پيامبر رسيدم و سلمان مقابل پيامبر نشسته بود. «فدخل اعرابي» يک اعرابي داخل شد. بعضي بودند کنار پيغمبر که از ايرانيها يا عجمها يا از سلمان خوششان نميآمد. نژاد پرست بودند و تعصبات جاهلي داشتند. خيلي خبيث بودند. ميگويد: يک اعرابي داخل شد، «فنحاه عن مکانه و جلس فيه» سلمان که جلوي پيغمبر بود را بلند کرد و جاي سلمان نشست! بي حيايي کرد. بعد حضرت فرمودند: «فعضب رسول الله(ص) حتي درّ العرق بين عينيه و احمرتاه عيناه» اميرالمؤمنين فرمودند: پيغمبر به قدري ناراحت شدند و غضب کردند، در حدي که پيشاني مبارکشان عرق کرد و چشمهايشان از شدت ناراحتي سرخ شد که چرا به سلمان جسارت کردي؟
هفته گذشته عرض کردم بزرگي فرمود: اميرالمؤمنين و حضرت زهرا کتک ميخوردند ولي مواظب بودند سلمان کتک نخورد. يک اهانت به سلمان کرد، چشمهاي پيامبر سرخ شد. پيشاني مبارکش عرق کرد. «ثم قال يا اعرابي! اَتُنَّحي رجلا يحبه الله تبارک و تعالي في السماء و يحبه رسوله في الارض» آيا دور ميکني مردي که خدا او را در آسمان دوست دارد و پيغمبر روي زمين او را دوست دارد؟ «يا اعرابي اَتُنَّحي رجلا ما حضرني جبرئيل الا امرني عن ربي عزّ و جلّ ان أقرته السلام» سلمان کسي است که هربار جبرئيل از طرف خدا آمده به من گفته: خدا ميفرمايد: سلام خدا را به سلمان برسان! يک نفر چقدر ميتواند اوج بگيرد. من آرزو دارم خاک زير پاي سلمان باشم. انشاءالله خدا امنيت را در کاظمين بهتر کند و ما را به زيارت سلمان هم ببرند. بزرگان فرمودند: ما وقتي سر قبر ايشان رفتيم، نورانيت عجيبي دارد. مرحوم انصاري همداني فرموده بود: من در مشاهد مشرفه خيلي نورانيت حس کردم ولي نميدانستم قبر سلمان هم اينقدر نورانيت دارد. بعد فرمودند: «يا اعرابي ان السلمان مني» سلمان جزء من است «من جفاه فقد جفاني» کسي به او جفا کند به من جفا کرده است. «من آذاه فقد آذاني» کسي او را آزار بدهد، مرا آزار داده است. «و من باعده فقد باعدني» کسي او را دور کند، مرا دور کرده است. يعني در واقع تو به من توهين کردي. «و من قربه فقد قربني» کسي او را نزديک کند، مرا نزديک کرده است. «يا اعرابي لا تُغلطنَّ في سلمان» يعني اشتباه نکن در مورد سلمان، فکر نکني او يک آدم معمولي است «فان الله تبارک و تعالي قد أمرني» خداي تبارک و تعالي به من پيغمبر امر کرده که «أن أطلعه علي علم المنايا و البلايا و الانساب و فصل الخطاب» علمي پيشامدها و حوادث، نسب و حسبها، تمام اين علوم را خدا به من امر کرده به سلمان منتقل کنم.
در سفينة البحار کلمه سَلَمَ خيلي زيبا آورده است. ابو بصير ميگويد: من در محضر امام صادق نشسته بودم، ذکر سلمان شد. چند نفر از افراد جاهل و بي سواد، ميگفتند: جعفر طيار که برادر اميرالمؤمنين است و مقام بلندي دارد. نماز جعفر طيار هم براي ايشان است. سلمان بالاتر است يا جعفر طيار بالاتر است؟ با هم بحث ميکردند که کدام بالاتر هستند؟ تا اينکه يک نفر گفت: سلمان مقامي ندارد. مجوسي اسلمَ، يک آدم مجوسي و آتش پرست بوده که مسلمان شده است و کسي نيست. تا اين حرف را زد، امام صادق دو زانو نشستند، و غضب کردند. خيلي عجيب است که امام براي يارشان چطور غضب ميکنند! حضرت فرمود: يا أبا بصير سلمان مجوسي بوده مسلمان شده؟ «جعله الله علوياً بعد أن کان مجوسيا» خدا او را علوي قرار داد بعد از اينکه مجوسي بود. «جعله الله قُرشيا بعد أن کان فارسيا» بگوييد: سلمان جزء ما است، علوي و قريشي است. محمدي است. يعني همه وجودش تبديل شده است. گفت:
بس که او در عشق فاني گشته بود، آن زميني آسماني گشته بود
ديو اگر عاشق شدي، آن گوي برد جبرئيلي کرد و آن ديوي ببرد
اگر هم حسب و نسب او مجوسي بودند، ولي الآن محمدي شده است. بعد فرمودند: حضرت جعفر هم شأن و مقامي دارد. طيار هم که ميگويد يک مقامي در بهشت دارد ولي مقام سلمان را پايين نياوريد. محدث قمي وقتي به سلمان ميرسد، ميفرمايد: سلمان چه عظمتي دارد که در روايات هست اسم اعظمي که به کسي نميدهند، به او دادند. آصف بن برخياء جانشين سليمان نبي بود. تخت بالقيس را، «قالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتاب» (نمل/40) يک حرف اسم اعظم بلد بود. تخت بالقيس را از هزارها کيلومتر در يک گردش چشم آورد حاضر کرد. ميگويد: سلمان يک چنين کسي است و خيلي فوق العاده است.
امام صادق فرمودند: «صلوات الله علي سلمان» صلوات خدا بر سلمان باشد. کسي است که حضرت زهرا(س) دلش بارها براي سلمان تنگ ميشد. اميرالمؤمنين(ع) ميگويد: در کوچههاي مدينه ميرفتم، به سلمان رسيدم. فرمودند: «سلمان اذهب الي منزل فاطمه فانها اليک مشتاقه» دلش براي تو تنگ شده است. ما چقدر آرزو داريم امام زمان را ببينيم. حتي در خواب! حتي يک لحظه ياد ما کنند. صديقه کبري، کسي که همه انبياء در اختيار او هستند. اميرالمؤمنين ميفرمايد: سلمان به خانه ما برو و به فاطمه زهرا سر بزن، فاطمه زهرا مشتاق ديدار شماست و دلش براي شما تنگ شده است. سلمان ميگويد: من به خانه حضرت زهرا رفتم. بعد از ايام فوت پيغمبر بود. حضرت زهرا تنها بودند و گريه ميکردند. فرمود: به من جفا کردي. سلمان گفت: من نميتوانستم جاي خالي پيغمبر را تحمل کنم و از غم و غصه زمينگير شده بودم. بعد حضرت زهرا فرمودند: حوريه بهشتي براي شما آمده بود. غذاي بهشتي به سلمان دادند. حضرت زهرا(س) به فکر کفن سلمان بودند و براي سلمان کفن تهيه کردند. بارها با ايشان خلوت ميکردند و راز دلشان را ميگفتند. خيليها در مدينه از دنيا رفتند ولي پيغمبر و امامان ما يک الله اکبر هم برايشان نگفتند و نماز هم نخواندند. ولي اميرالمؤمنين(ع) در زمان خلافت خليفه دوم به سلمان امر فرمودند: شما مجاز هستي بروي استاندار و والي مدائن شوي و حضرت او را دستورالعملهايي دادند که انجام ميدادند و همان جا از دنيا رفتند. اميرالمؤمنين فرمودند: من پيغمبر اکرم را خواب ديدم. به من امر کردند: «اوصاني بغسله و تکفينه و صلاة عليه و دفنه» پيغمبر در مدينه به خواب من آمد. به من فرمود: علي جان! سلمان ما در مدائن از دنيا رفته است. شما وظيفه داري از مدينه به مدائن بروي و نماز بخواني. آمدند و بر پيکر سلمان نماز خواندند و کفن کردند. مستحب است در کتاب فقهي ما هست که بر کفن همه اموات ما اين دو شعري که اميرالمؤمنين بر کفن سلمان نوشتند را بنويسند. «و فدتُ علي الکريم بغير زاد من الحسنات و القلب السليمي، و حمل الزاد اقبح کل شيء اذا کان الوفود علي الکريمي» يعني سلمان کار خوب داشته است، تقوا و ايمان و متابعت داشته است. ولي خوب است نزد خدا دست ما خالي باشد. چيزي ارائه ندهيم. ميفرمايد: سلمان بر خداي کريم وارد شد، زاد و توشه ندارد و دستش خالي است. حمل زاد و توشه بر ميزباني که کريم است، زشت ترين کارهاست. يعني خدايا دست من خالي است، دست مرا بگير.
شريعتي: امروز صفحه 256 قرآن کريم، آيات 6 تا 10 سوره مبارکه ابراهيم در سمت خداي امروز تلاوت خواهد شد.
«وَ إِذْ قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ أَنْجاكُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذابِ وَ يُذَبِّحُونَ أَبْناءَكُمْ وَ يَسْتَحْيُونَ نِساءَكُمْ وَ فِي ذلِكُمْ بَلاءٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَظِيمٌ «6» وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِي لَشَدِيدٌ «7» وَ قالَ مُوسى إِنْ تَكْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ حَمِيدٌ «8» أَ لَمْ يَأْتِكُمْ نَبَؤُا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ قَوْمِ نُوحٍ وَ عادٍ وَ ثَمُودَ وَ الَّذِينَ مِنْ بَعْدِهِمْ لا يَعْلَمُهُمْ إِلَّا اللَّهُ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ فَرَدُّوا أَيْدِيَهُمْ فِي أَفْواهِهِمْ وَ قالُوا إِنَّا كَفَرْنا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ وَ إِنَّا لَفِي شَكٍّ مِمَّا تَدْعُونَنا إِلَيْهِ مُرِيبٍ «9» قالَتْ رُسُلُهُمْ أَ فِي اللَّهِ شَكٌّ فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ يَدْعُوكُمْ لِيَغْفِرَ لَكُمْ مِنْ ذُنُوبِكُمْ وَ يُؤَخِّرَكُمْ إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى قالُوا إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنا تُرِيدُونَ أَنْ تَصُدُّونا عَمَّا كانَ يَعْبُدُ آباؤُنا فَأْتُونا بِسُلْطانٍ مُبِينٍ «10»
ترجمه: و (به يادآور) هنگامى كه موسى به قوم خود گفت: نعمت خداوند بر خودتان را ياد كنيد، آنگاه كه شما را از فرعونيان نجات داد، آنها كه شما را به بدترين نوع عذاب مىكردند، پسرانتان را سر مىبريدند و زنانتان را (براى كنيزى و هوسرانى خود) زنده نگاه مىداشتند و در اين امور، از طرف پرودگارتان آزمايش بزرگى بود. و (نيز به يادآور) هنگامى كه پروردگارتان اعلام فرمود: همانا اگر شكر كنيد، قطعاً (نعمتهاى) شما را مىافزايم، و اگر كفران كنيد البتّه عذاب من سخت است. و موسى (به بنىاسرائيل) گفت: اگر شما و ساكنان زمين همگى كفر ورزيد (به خداوند زيانى نمىرسد) چرا كه خداوند (ذاتاً) بىنياز و شايستهى ستايش است. (نه آنكه از طريق ايمان و شكر شما بخواهد براى خود بىنيازى و ستايش كسب كند.) آيا خبر كسانىكه قبل از شما بودند، (مثل خبر غرق شدن) قوم نوح و (طوفان قوم) عاد و (صاعقهى قوم) ثمود و كسانىكه بعد از آنها بودند، به شما نرسيده است؟ همانها كه جز خداوند از (آمار و تعداد تلفات) آنها آگاه نيست، پيامبرانشان همراه با معجزات به سراغشان آمدند، ولى آنها دستهايشان را در دهانشان مىگذاشتند (يعنى ساكت شويد و ما را موعظه نكنيد) و مىگفتند: ما به آنچه شما به آن فرستاده شدهايد، كفر مىورزيم و ما از آنچه شما ما را به آن دعوت مىكنيد، در شكّ و ترديد هستيم. پيامبرانشان (در جواب) گفتند: آيا درباره خدا، آفريدگار آسمانها و زمين، شكى هست؟! (آيا هستى با اين عظمت نياز به خالق ندارد؟) او كه شما را (به راه حقّ) دعوت مىكند تا از گناهانتان بگذرد و تا موعد معين شما رامهلت دهد. (كفّار) گفتند: شما جز انسانى همچون خود ما نيستيد، (و امتيازى بر ما نداريد) شما مىخواهيد ما را از آنچه نياكان ما مىپرستيدند باز داريد، (اگر غير از اين است) پس براى ما برهان و معجزهاى روشن (آنگونه كه ما مىخواهيم) بياوريد.
شريعتي: امروز مطلع شديم روح بلند حضرت آيت الله شاه آبادي که رحمت و رضوان خدا بر ايشان باد به ملکوت اعلي پيوست. انشاءالله روحشان شاد باشد و مهمان سفره اهلبيت(ع) باشند. اين ضايعه را خدمت بيت معظم ايشان خاصه حاج آقاي حسيني قمي که نسبتي هم دارند تسليت ميگوييم. انشاءالله مراسم تشييع پيکر اين مرحوم روز چهارشنبه خواهد بود. از فضيلت ذکر بلند صلوات بفرماييد و حسن ختام صحبتهاي شما را بشنويم.
حاج آقاي فرحزاد: من هم تسليت ميگويم. شخصيت برجستهاي بودند که در جذب مردم خيلي موفق بودند و از حاميان محکم سمت خدا بودند. انشاءالله خداوند به همه بازماندگان آنها صبر بدهد و روح بلند ايشان با اهلبيت محشور شود. بحث نفاق که داشتيم، از چيزهايي که نفاق و تفرقه را دور ميکند، پيغمبر ما فرمودند: «ارْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ بِالصَّلاةِ عَلَيَّ فَإِنَّهَا تَذْهَبُ بِالنِّفَاقِ» (كافي، ج 2، ص 493) موقع صلوات ذکر صلوات را بلند بفرستيد، که نفاق را دور ميکند.
شريعتي: دوستان ما مطالب کانال وسواس را به روز رساني ميکنند، در اين روزها اگر فرصت کرديد به کانال ما سر بزنيد. دعا بفرماييد و در مورد بانو مجتهده امين نکاتي را بفرماييد.
حاج آقاي فرحزاد: بانو امين خانم سيده علويه فوق العادهاي بوده و با سي واسطه فرزند امام سجاد(ع) است و از خردسالي با قرآن مأنوس بوده است. از سن چهارده سالگي دروس حوزه را فرا گرفته و در پانزده سالگي ازدواج کردند ولي همسرداري و خانه داري باعث نشد که به علم و مطلب بلند علمي نائل نشوند. از مفاخر اصفهان هستند.
شريعتي: در مورد طرحي که «زندان جاي مادران نيست» يک خبر خوش بدهم که انشاءالله قرار هست روز شنبه يک گزارشي را به دوستانمان بدهيم از اتفاقات مثبتي که در طول اين طرح افتاده است.
حاج آقاي فرحزاد: انشاءالله در سال جديد هيچ مادري در زندان نباشد. اللهم صل علي محمد و آل محمد. خدايا به حق محمد و آل محمد، قلب امام زمان را از ما راضي و فرجش را نزديک بگردان. همه ما را از بهترين پيروان، شيعيان، و مخلصين اهلبيت قرار بده. به حق محمد و آل محمد وسعت رزق، سلامتي، امنيت، عافيت کامل به همه مرحمت بفرما. همه مريضها، مريضهاي مد نظر شفا عنايت بفرما. به آنهايي که همسر ندارند، شغل ندارند، فرزند ندارند، گرفتاري و دين دارند، به حق محمد و آل محمد مشکلاتشان را برطرف بفرما. خدايا در اين روزهاي آخر سال، قبور همه اولياي خدا را از انوار لطف و رحمت خودت سرازير بفرما. مرحوم آقاي شاه آبادي و همه وابستگان اين بيت را که اخيراً همسرشان هم از دنيا رفتند با اهلبيت محشور بگردان.
شريعتي: اين سلام و صلوات حضرت سيد الشهداء را از طرف همه اموات و درگذشتگان خاصه مرحوم آيت الله شاه آبادي و همه اساتيد و علمايي که در بين ما نيستند، زمزمه کنيم که ثوابش به روح آنها برسد.
«و الحمد لله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين»