برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: سيري در صحيفه سجاديه امام زين العابدين(ع)- دعاي چهارم
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد
تاريخ پخش: 23-11- 96
بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم
آغوش سحر تشنهي ديدار شماست *** مهتاب خجل ز نور رخسار شماست
خورشيد که در اوج فلک خانهي اوست *** همسايهي ديوار به ديوار شماست
شريعتي: سلام ميکنم به همه بينندهها و شنوندههاي خوبمان، اميدوارم که حال دل شما خوب باشد در اين روزهاي سرد زمستان و انشاءالله دل و جان شما بهاري باشد به حق بهار و آل بهار. آفرين و مرحبا به حماسهاي که ديروز خلق کرديد. انشاءالله همه براي آباداني ايران اسلامي و اعتلاي آرمانهاي آن گام برداريم. حاج آقاي فرحزاد سلام عليکم. خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي فرحزاد: عرض سلام دارم خدمت جنابعالي و بينندگان و شنوندگان عزيز. آرزوي قبولي طاعات و بندگي براي همه عزيزان داريم. انشاءالله هرجاي اين کرهي خاکي هستند، موفق و مؤيد باشد و مورد نظر و عنايت ويژه حضرت فاطمه زهرا(س) قرار بگيرند که اين ايام بين دو تا فاطميه هستيم. انشاءالله مشتاقانه در مجالس حضرت زهرا شرکت کنند و بهره کامل را بگيرند. ما معتقد هستيم شفاعت حضرت از همين دنيا شروع ميشود. آنهايي که در همين دنيا ارتباط دارند، آنجا هم دارند و الا اگر اينجا ارتباط نباشد، آنجا هم معنا ندارد. انشاءالله خداي متعال به همه ما توفيق بدهد که بهترين رهرو راه اهلبيت باشيم.
شريعتي: ما با حاج آقاي عابديني قرعهکشي مرحله دوم نفرات و اسامي که قرار هست عازم عتبات شوند انجام داديم. بحث ما با حاج آقاي فرحزاد سيري در صحيفه سجاديه هست، نکات بسيار خوبي را شنيديم. به دعاي چهارم صحيفه خواهيم رسيد. انشاءالله بعد از نکاتي که حضرت سجاد (ع) در باب ملائکه مقرب الهي گفتند، در فراز چهارم و در دعاي چهارم قرار هست با چه معارفي با بيان امام سجاد آشنا شويم. ما خدمت شما هستيم و بحث شما را خواهيم شنيد.
حاج آقاي فرحزاد: بسم الله الرحمن الرحيم. الحمدلله رب العالمين، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
همانطور که هفتههاي قبل عرض کرديم، زيارت کوتاه حضرت فاطمه زهرا را همگي با هم تلاوت کنيم. انشاءالله مورد عنايت خانم قرار بگيريم. «السلام عليک يَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَكِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَكِ فَوَجَدَكِ لِمَا امْتَحَنَكِ صَابِرَةً وَ زَعَمْنَا أَنَّا لَكِ أَوْلِيَاءُ وَ مُصَدِّقُونَ وَ صَابِرُونَ لِكُلِّ مَا أَتَانَا بِهِ أَبُوكِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ أَتَى (أَتَانَا) بِهِ وَصِيُّهُ فَإِنَّا نَسْأَلُكِ إِنْ كُنَّا صَدَّقْنَاكِ إِلاَّ أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِيقِنَا لَهُمَا لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنَا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنَا بِوِلاَيَتِكِ»
همانطور که اشاره فرموديد، دعاي اول صحيفه سجاديه در مدح و ستايش حق تعالي بود. دعاي دوم در مدح و عظمت پيغمبر خدا بود. دعاي سوم فرشتگان و دعاي چهارم هم پيروان انبياء و امامان که اينها هم بعد از رتبهي پيغمبران و امامان، پيروان امام و پيغمبر برترين انسانها هستند که به اينها حضرت دعا ميکند و درود ميفرستد و نکات جالبي در اين دعا هست که توضيح خواهيم داد. ميفرمايد: «اللَّهُمَّ وَ أَتْبَاعُ الرُّسُلِ وَ مُصَدِّقُوهُمْ مِنْ أَهْلِ الارْضِ بِالْغَيْبِ» ميفرمايد: خدايا افرادي که پيروي کردند از انبياء و تصديق کردند انبياء را از اهل زمين، تصديق به غيب کردند. چون قيامت را نديدند و خيلي از چيزها را نديدند ولي چون انبياي عظام فرمودند، اينها با قلبشان قبول کردند در حالي که معاندين تکذيب کردند انبياء را و مقابله کردند ولي مؤمنين آمدند تصديق کردند و ايستادند. «عِنْدَ مُعَارَضَةِ الْمُعَانِدِينَ لَهُمْ بِالتَّكْذِيبِ وَ الاشْتِيَاقِ إِلَي الْمُرْسَلِينَ بِحَقَائِقِ الايمَانِ» هرچقدر معاندين مقابله کردند، اينها آمدند پا برجايي کردند و شوق و شعف نشان دادن بر تصديق کردن به حقايق ايمان به انبياي الهي، «فِي كُلِّ دَهْرٍ وَ زَمَانٍ» ما رويت داريم که اول شخصيتي که خدا خلق کرده است حجت خداست و آخر کسي که در عالم هست، حجت خداست. «لَوْ لا الحُجه لَسَاخَتِ الارْضُ بِأَهْلِهَا» اگر حجت نباشد زمين اهلش را فرو ميبرد. شايد زمين هم از باب مثال باشد. چون تمام فيوضات به انسان کامل ميرسد و از انسان کامل به فرشتهها و اهل زمين و آسمان و موجودات و انسان ميرسد. لذا اول کسي که خدا خلق کرده حجتش است و همراه خلق و موجودات هست و آخر کسي هم که از دنيا خواهد رفت حجت خدا خواهد بود. «الحجة قبل الخلق و مع الخلق و بعد الخلق» چون او واسطهي همه فيوضات است. آن نوري است که از آن نور همه موجودات شعبه ميگيرند و انشعاب پيدا ميشود. لذا ميفرمايد: در هر زماني پيغمبر بوده يا جانشين پيغمبر بوده است و اين يک سنت قطعي است. آنهايي که ميگويند: الآن ما امام زمان نداريم يا حجت خدا نيست، اين خلاف عقل و عرفان و فلسفه و حکمت است و با اين مقدمه اصلاً امکان ندارد. در هر زماني بايد انسان کامل باشد. حالا يا ظاهر باشد يا پنهان باشد، و الا بودنش قطعي است. «فِي كُلِّ دَهْرٍ وَ زَمَانٍ» در هر زماني يا نبي يا جانشين نبي بوده و هست و خواهد بود.
خدا 124 هزار پيغمبر فرستاده است که آخرينش پيغمبر ما هست. البته انبياء بعضي براي کل عالم بودند، بعضي براي يک محدوده خاص و جغرافياي خاصي بودند. بعضي براي شهر و روستا بودند. بعضي هم پنج نفر اولوالعزم بودند، مثل حضرت موسي، حضرت عيسي، حضرت ابراهيم، حضرت نوح و پيغمبر ما براي کل جهان بودند. اينها تعبير اولوالعزم شده است. «فِي كُلِّ دَهْرٍ وَ زَمَانٍ أَرْسَلْتَ فِيهِ رَسُولا وَ أَقَمْتَ لاهْلِهِ دَلِيلا» براي هر زماني خدا راهنما قرار داده است. «مِنْ لَدُنْ آدَمَ إِلَي مُحَمَّدٍ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ» از زمان حضرت آدم تا پيغمبر ما «مِنْ أَئِمَّةِ الْهُدَي» پيشواياني که پيشواي هدايتگري بودند «وَ قَادَةِ أَهْلِ التُّقَي» رهبر و پيشوا و امام اهل تقوا بودند، حضرت ميفرمايد: «عَلَي جَمِيعِهِمُ السَّلامُ» بر جميع انبياء و پيروان انبياء سلام و درود ميفرستيم. نه تنها بر انبياء بر پيروانشان هم سلام و درود ميفرستيم. «فَاذْكُرْهُمْ مِنْكَ بِمَغْفِرَةٍ وَ رِضْوَانٍ» (صحيفه سجاديه، دعاي 4) امام سجاد(ع) در فراز اول دعا ميفرمايد: خدايا اينها را با آمرزش و رضايتمندي خودت بپوشان و ياد کن. خيلي خوب است در دعاهايمان دعاي شخصي نکنيم. يعني افراد اهل جهنم، خود محور هستند و خود خواه هستند. فقط فکر خودشان هست و مَن مَن ميکنند. کليپي در فضاي مجازي پخش کردند که يک سفرهاي چيدند و اهل جهنم و اهل بهشت را جدا کردند. اهل جهنم لاغر و مردني ضعيف هستند و از گرسنگي در حال مردن هستند. منتهي دستشان کج نميشود.
ما اصلاً به نعمتهايي که داريم توجه نميکنيم. اين انعطافي که انگشتان ما دارند و اين دست ما از مچ و آرنج کج ميشود، اگر اين دست کج نميشد و همينطور ثابت بود. هيچ کاري نميتوانستيم بکنيم. کسي که دستش را گچ ميگيرد هيچ کاري نميتواند بکند. اين انعطاف خيلي نعمت بزرگي است. براي اهل جهنم ميزي چيدند و همه غذايي هست، از گرسنگي در حال مردن هستند. قاشق هست، دستشان هست ولي نميتوانند به دهان برسانند. انعطاف ندارند. از گرسنگي در حال مردن هستند. براي اهل بهشت هم سفره انداختند، آنها هم دستشان خشک است و قاشق هم هست. اهل بهشت گفتند: چه کنيم؟ گفتند: ما دستمان کج نميشود خودمان بخوريم، به دهان روبرويي ميگذاريم. لقمه برميدارند و در دهان اينها ميگذارند و آنها هم دهان اينها ميگذارند. يعني من اينها ما شده است. ولي اهل جهنم فقط ميگويد: من! حاضر است از گرسنگي بميرد حرص و طمع دارند. تو که مالت خوب است و آبرو داري خيرت به کسي برسد. مؤمن يعني من، ما شود. همه کساني که از خانه بيرون ميآيند يا اهل جهنم هستند يا اهل بهشت هستند. اهل بهشت براي ديگران خير ميخواهند. گره از کار کسي باز کنند. مشتري را راه بياندازند. مثل نانوايي که نان براي ديگران ميپزد خوب نان خودش هم درميآيد. يعني نان براي ديگران درميآورد ولي طبعاً نان خودش هم در ميآيد. شما وقتي به فکر ديگران باشي خدا در کمک بنده مؤمن است مادامي که آن مؤمن در کمک بنده ديگر است. لذا اينکه حضرت ميفرمايد: «عَلَي جَمِيعِهِمُ السَّلامُ» از زمان حضرت آدم تا پيغمبر، بعد ميگويد: بلکه در آيندهها تا قيامت، اين دعاهاي ما که حداقلي است و امکاناتي که خدا به ما مرحمت کرده را جمعي مصرف کنيم.
کسي از بستگان ما شوخي ميکرد و ميگفت: خدايا من که سير شدم، گرسنهها را نابود کن! اين طرز فکرهست، يعني ميگويد: شما در کل دنيا، ده درصد از مردم دنيا ثروت کل دنيا دستشان است و بقيه زير خط فقر هستند يا آدمهاي ضعيفي هستند. واقعاً تمام منکراتي که اتفاق ميافتد براي زياده خواهي و من پرستي و خودپرستي و خودمحوري و حرص و طمع يک عده است که در رياست و پول حرص و طمع اينها را گرفته و تمام کره زمين به مشکل خوردند. مرحوم آيت الله بهجت ميفرمودند: هميشه دعاهايمان را متکلم وحده نياوريم. «اللهم اغفرلي، اللهم اهدني» خدايا مرا هدايت کن. نه! ما را ببخش و ما را هدايت کن. «اللهم اغن کل فقير»، «اشبع کل جائع» هر برهنهاي را، هر زنداني را آزاد کن. «کل مريض» من ميگويم: من خوب باشم، بقيه هرچي شد، شد! يکي در برف مانده که مانده! من نجات پيدا کردم. او هم مثل شماست. «اهدنا الصراط المستقيم» تنها دعايي که ما واجب است در شبانه روز حداقل ده بار بگوييم اهدنا الصراط است. به صورت جمع آمده است. اگر با هم باشيم شک نکنيد اهل بهشت هستيم ولي اگر تک باشد، مَن باشد خوب نيست. مثل همين کاري که براي کربلا انجام شده است. باز پيشنهاد داديم که همين عزيزاني که کربلا ميبريم، ميگوييم: به شکرانه کربلا رفتن هرکدام نفري پنج هزار تومان بدهيد، که هرکس هم آرزوي کربلا دارد بتواند با کمک شما برود.
چند نکته را در مورد دعاي چهارم عرض کنم. يک نکته اينکه شکي نيست عزيزترين و مقرب ترين بندگان خدا در رتبه اول انبياء و امامان و اولياي خاص خدا هستند که آنها واسطهي فيض به همه عالم هستند ولي بعد از اين رتبه برترين انسانها مؤمنين و متقين و پيرواني هستند که پيروي انبياء و امامان را دارند. يعني رتبهي اول بهشت از آن آنهاست و بعد رتبهي مؤمنين و متقين و اولياي خداست. اميرالمؤمنين(ع) در خطبه زهد نهجالبلاغه ميفرمايد: «أحب العباد الي الله المتأسي بنبيه» يعني محبوبترين بندگان نزد خدا آنهايي هستند که تأسي به پيغمبر ميکنند. او الگو و رهبر و پيشواي ماست و ما هم پيرو او باشيم.
نکتهي ديگري که ميخواهم در اين دعا عرض کنم، از اول خلقت تا آخر خلقت جبههي حق و باطل بوده است. يعني مؤمن، کافر، حق و باطل، راه راست و راه انحرافي، اهل بهشت و جهنم بوده است. اين جملهاي که معروف است حديث نيست ولي ميشود از قواعد کلي قرآن و روايات فهميد که «کل يوم عاشورا و کل ارض کربلا» جمله سوم هم بايد باشد که هرکسي يا در جبهه امام حسين يا در جبهه يزيديهاست. هر روز به يک معنا عاشوراست. در خانه و اداره و محل درس همينطور است. درس ميخواني براي اينکه خير به خودت و ديگران برساني يا از ديگران بچاپي؟ درس خواندن ما يا در جبهه حق است يا در جبهه باطل است. رياست ما، پول درآوردن ما، هر چيزي، بعضي تشنه قدرت هستند و بعضي تشنه خدمت هستند. در جبهه حق و باطل سومي نداريم. اينکه بعضي ميگويند: ما جزء بي طرفها هستيم. حسن بَصري کمک اميرالمؤمنين(ع) نرفت. گفت: من شک کردم که کدام طرف حق است؟ حتماً بدان اگر حق نبود، باطل است. اگر باطل است که هيچ ولي اگر حق است بايد کمک کني. اگر طرفداري حق را نکردي باطل هستي. مثل ظالم و مظلوم، کسي به ناحق کسي را ميزند. شما بايد يا طرف ظالم باشي يا مظلوم، اگر بي تفاوت باشي پس کمکي به مظلوم نکردي. کمک ظالم ميکني. جبهه سوم نداريم. از اول خلقت جبهه حق و باطل بوده است. انبياء آمدند ما را به احسن تقويم برسانند. «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيم» (تين/4) ما را به اعلي درجهي زيبايي و پاکيزگي، بالاي بهشت ميبرند. اگر از انبياء پيروي نکرديم و دنبال انبياء نرفتيم...
يک جمله زيبايي را بزرگي فرمود من خيلي خوشم آمد. ايشان فرمودند: خداي متعال ما را براي عبوديت و بندگي خلق کرده است. يعني در سرّ ما و فطرت ما اين را نهادينه کرده که ما بايد کار کنيم و پرستش کنيم. کمونيستها هم با رؤسا و بزرگانشان سر قبر لنين ميرفتند. آقايي ميگفت: من مسکو رفتم، سر قبر لنين ديدم سربازي ايستاده مژه بر هم نميزند. يعني هيچکس اگر خدا را نپرستيد يا بايد لنين را بپرستد، استالين را بپرستد، سنگ و چوب را بپرستد. يعني اينطور نيست آنهايي که خدا را نميپرستند هزار تا قسم ميخورم که هزار تا چيز ديگر را ميپرستند. دلم ميخواهد، نفسم را ميپرستم. اين ميل هست و آدم از يک جايي الگو ميگيرد. بدون الگو نميشود زندگي کرد. شما حرف چه کسي را قبول ميکني؟ يا حرف دل و نفس شماست، يا شيطان است يا هوا و هوس است. يا آدم خوب است يا آدم بد است. يعني در وجود بشر الگوپذيري هست. در وجود بشر بندگي هست. نميتواند بگويد: من بيکار هستم. بيخود ميگويد. هرکاري ميکند يا جبهه حق است يا باطل است. اگر عزيزاني که ميگويند: ما نماز نميخوانيم راحت باشيم. حجاب نميکنيم راحت باشيم. شما بايد به مراتب بيشتر حرف شيطان را گوش بدهي، مردم پرست باشي، يا حرف غربيها و شرقيها را اطاعت ميکني. آنهايي که از مشقت بندگي خدا فرار ميکنند، بنده خدا نميشوند بايد بنده هزار خدايي شوند که خشن هستند و پدرشان را درميآورند. من رضايت خدا را در عقد و عروسي بدست نياوردم. بخواهم رضايت مردم را بدست آوردم. همان مردم به دل من خون ميکنند. همانهايي که ميخواهي راضي کني چنان جگرت را دربياورند که بگويي: بشکند دستم که چنين کاري کردم!
آنهايي که ميگويند: ما بنده خدا نميشويم بايد بنده کسي ديگر بشوي. اين خدايي که مهربان و رئوف است، دستگير است، هزاران صفات خوب دارد، اگر بند او نشدي يا بايد بند شيطان شوي يا بند هوا و هوس شوي يا بند مردم شوي، يا بند بت شوي. يک چيز ديگر را بپرستي، پرستش در وجود شما نهادينه شده است. پس بياييم آنچه حقش است ادا کنيم. آن کسي که ما را خلق کرده و مالک ما است، دست به سر ما ميکشد. همه جا به ما آرامش ميدهد. کسي که بنده خداست و وظيفهاش را انجام داد. امام (ره) کسي که چهارده سال او را از وطن دور کردند، او را زندان بردند و تبعيد کردند. در ترکيه و نجف بوده است. در بعضي کشورها امام را راه ندادند. پاريس رفتند چون هيچ کشوري راه نميداد. پاريس قبل از انقلاب نيازي به ويزا نداشت و بدون ويزا ميتوانستند بروند. وقتي که ميخواستند به ايران برگردند خيلي خوف و خطر بود. هواپيما را نزنند، مشکلي ايجاد نشود. ولي وقتي خبرنگار با ايشان مصاحبه ميکند که چه احساسي داريد؟ فرمودند: هيچي! اين ثمرهي آن بندگي است. «إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي مَقامٍ أَمِين» (دخان/51) يعني افرادي که حرف خدا را گوش ميدهند، آنچه خدا ميخواهد را انجام ميدهند. خدا به او آرامشي ميدهد که همه عالم را خواب ببرد، درونش آرام است چون ميگويد: به وظيفهام عمل کردم.
امام (ره) در سخنرانيشان در پانزده خرداد فرمودند: براي ما مهم اين است که انجام وظيفه کنيم. حالا شد يا نشد، يا دير شد، اصلاً نشد، من اگر وظيفهام را انجام بدهم دلم خوش است بارم را به مقصد رساندم مثل کشاورزي که وظيفهاش شخم زدن زمين است اما اينکه بذر شکوفا شود دست ما نيست. مهم عمل به تکليف است. اينکه انسان وظيفه شناس باشد و به وظيفهاش عمل کند مهم است. در همين دنيا بهشت او شروع مي شود. نگراني ما بايد وقتي باشد که به وظيفه عمل نکرديم.
نکته ديگر که حضرت به پيروان انبياء درود ميفرستند و دعا ميکنند اين است که انبياء و امام اگر پيرو و شاگرد نداشته باشد، برکاتي که بايد از وجودش سرازير شود، ميماند و از بين ميرود. اگر اميرالمؤمنين کمک و ياور نداشته باشد بايد در خانه بنشيند. يعني باروري انبياء و اينکه خير و برکتشان به عالم ميرسد به برکت شاگردان و تربيت کردن پيروان شايسته است. يک سردار و فرمانده اگر نيرو نداشته باشد هيچ کاري نميتواند بکند. انبياء وقتي کاربرد دارند که پيروان جمعي بيايند دورش را بگيرند آن موقع ميتواند هر کار خيري را انجام بدهد. قوام انبياء به تربيت کردن شاگردان برجسته است. پروفسور، استاد دانشگاه، معلم و مربي، مهندس، طبيب، باغبان، اگر زمينهي کار برايش فراهم نباشد، تمام علم و علومش ضايع ميشود. يعني به ثمر نميرسد. پس کساني که آمدند اين شجره نبوت را به ثمر رساندند پيروان آنها هستند و پيروي کردند و مقصد انبياء و مقصد خداي متعال پياده شده است. لذا حضرت براي تمام آنها دعا ميکند و درود ويژه ميفرستد. «فَاذْكُرْهُمْ مِنْكَ بِمَغْفِرَةٍ وَ رِضْوَانٍ» حضرت آنها را ياد ميکند. زحمات انبياء به وسيلهي اينها به بار مينشيند و به ثمر مينشيند.
دو نکته در پيروي از انبياء خيلي مهم است يکي ايمان به غيب، يکي هم عمل کردن به آن که در قرآن هم دهها بار اين جمله تکرار شده است. «آمنوا و عملوا الصالحات» يعني باور، اول اينکه ما پيغمبر را قبول کنيم. ايمان و عمل! اين دو بال با هم است و با يک بال نميشود پرواز کرد. کسي بگويد: من قبول دارم ولي گوش نميدهم. فايده ندارد. شما قبول داري اين پزشک متخصص است، درمان و راهکارش درست است ولي به نسخهاش عمل نکني. اين مريضي خوب نميشود. من يقين دارم اين آب تشنگي را برطرف ميکند ولي تا نخورم تشنگي برطرف نميشود. ايمان و عمل توأم است. اگر کسي بگويد: عمل جزء ايمان نيست در روايات ما محکوم شده است. لذا اکثراً ايمان دارند ولي در عمل کاهل هستند. لذا حضرت تأکيد دارند پيروان انبياء، آنهايي که پيروي ميکنند. حضرت ابراهيم(ع) ميفرمايند: «فَمَنْ تَبِعَنِي فَإِنَّهُ مِنِّي» (ابراهيم/36) يعني کسي که دنبال من ميآيد جزء من است ولي اگر دنبال من نيايد چه فايده دارد؟
حضرت آسيه(س) يک شخصيت برجستهاي بود که همسر فرعون بود. سلطان بانو بود. شوهرش فرعون ميگفت: «أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلى» (نازعات/24) امپراطور بزرگ مصر که کشور مصر تحت سلطه او بود ولي حقانيت حضرت موسي را ديد و حق را شناخت و اين سحري که ساحران نشان دادند و باطل کرد، عصا را انداخت اژدها شد. ايمان آورد، چه درجهاي خدا به او داد. در دنيا همسر فرعون باشد ولي در آخرت کنار حضرت مريم و حضرت خديجه ميرود و همسر پيغمبر ما ميشود. پيروي پيغمبر آدم را به کجا که نميرساند. ايمان و عمل انسان را به کجا که نميرساند! استقامت در اين راه خيلي سخت است.
يادم هست حضرت امام چند بار فرمودند، يک حديثي داريم که در سوره هود پيغمبر خدا فرمودند: مرا پير کردي. چون در آيه ديگر خطاب دارد خودت استقامت کن. ولي در سوره هود دارد، «فَاسْتَقِمْ كَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَك» (هود/112) هم خودت استقامت کن هم آنهايي که به تو ايمان آوردند. يعني آدم بتواند همه کساني که به آنها وابسته هستند، آنها را هم در مسير قرار بدهد. «إِنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا» (فصلت/30) شرط کرده است، گفتن «لا اله الا الله» کار آساني است. من يک موقع فکر ميکردم بعضي از اعراب زمان جاهليت ميآمدند ميگفتند: به ما بگو: اين کوهها را بکنيم ولي «لا اله الا الله» نگوييم! بعد ديدم اگر «لا اله الا الله» بگويند، ريشه خودشان درميآيد. يعني بايد بتها را کنار بگذارند. نماز بخوانند و روزه بگيرند. يک بچهاي را نزد آخوندي بردند، هرچه گفتند: بگو الف، نميگفت. گفت: اگر الف بگويم بايد تا آخر الفبا را بخوانم. از همين اول نميگويم! لذا اگر کسي در اين گردونه آمد، ديگر تا آخر بايد بيايد و استقامت کند.
حضرت آسيه که خداي بزرگ در قرآن که افضل کتابهاي آسماني است، الگو براي همه عالم معرفي ميکند که مثال بزن «امْرَأَتُ فِرْعَوْن» همسر فرعون که چطور استقامت کرد. فرعون او را شکنجه داد. او را به زمين با ميخ کوبيد و شکنجه ميداد. در روايت داريم زير شکنجهها لبخند ميزد. من رفقايي داشتم که زمان شاه شکنجه شدند. ميگفت: به پاهاي من تازيانه ميزدند. شلاق ميزدند. ولي من حس نميکردم. از بس که «لا اله الا الله» برايم شيرين بود. مثل آنهايي که وقتي حضرت يوسف را ديدند دستشان را بريدند و متوجه نشدند. يا تير را از پاي حضرت علي درآوردند. فرعون به مادر حضرت آسيه گفت: ببين بچهي تو دست از خدايي من برداشته و به موسي ايمان آورده است. ما بدن او را شکنجه ميدهيم، ميخندد! اين کار ديوانهها است. روايت داريم خدا پردهها را کنار زد و جاي حضرت آسيه را در بهشت نشان داد. در قرآن داريم «رَبِّ ابْنِ لِي عِنْدَكَ بَيْتاً فِي الْجَنَّةِ وَ نَجِّنِي مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ» (تحريم/11) خدايا مرا از دست فرعون نجات بده، در نزد خودت، من ميخواهم نزد خودت بيايم. بهشت هم چند نوع داريم. ميگويد: من بهشت قرب را ميخواهم.
نمونهي ديگر هم سحره فرعون بودند. آدمهايي بودند که تخصص ساحري داشتند. اينقدر قوي بودند که قسم خوردند به عزت فرعون ما غالب ميشويم. ولي وقتي حضرت موسي عصا را انداخت و اژدها شد، فرمايش حضرت علي خيلي عجيب است که فرمود: در نا اميدي اميد تو بيشتر باشد. يعني جايي که همه درها بسته است. ساحران آمدند بر موسي کليم الله غلبه کنند و از فرعون جايزه بگيرند ولي وقتي ديدند حق با حضرت موسي و سحر اينها باطل است، ايمان آوردند. در يک لحظه کافر کامل، صديق کامل شدند. به جايي رسيدند که گفتند: ما به خداي موسي و هارون ايمان آورديم. ما ديگر خدايي شديم. فرعون گفت: دست و پاي شما را قطع ميکنم و شما را به درخت آويزان ميکنم. «فَلَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ» (طه/71) گفتند: «فَاقْضِ ما أَنْتَ قاضٍ إِنَّما تَقْضِي هذِهِ الْحَياةَ الدُّنْيا» (طه/72) اصلاً برايشان دست بريدن و سر جدا کردن مهم نبود.
امام باقر(ع) فرمودند: شب عاشورا امام حسين جاي شهدا را نشان داد. براي شهادت سبقت ميگرفتند. عابس کلاه خود و زره را درآورد و نيزه و شمشير به بدنش ميخورد. چون آنچه را ميديد ما نميبينيم. امام باقر فرمودند: ياران امام حسين رنج نيزه و تير و آهن را حس نميکردند از شوقي که به بهشت داشتند. مثل مادري که بچهاش در حوض افتاده است. سر راهش تيغ و آهن پاره هست، اصلاً متوجه نميشود. براي شوق خدا که اصلاً قابل قياس نيست. ساحران به فرعون گفتند: تو پوچ و بي ارزش هستي. تو بر بدن ما نفوذ داري، به جان و حقيقت ما نفوذ نداري. اين بدن مثل لباس ماست. تکه تکه کن، در ما اثر ندارد. لباس را تکه تکه کنند، دردمان نميآيد. بدن برايشان مثل لباس ميشود يعني اينقدر روح اوج ميگيرد و آزاد ميشود. حضرت آسيه لبخند ميزد و کيف ميکرد. آدمي که خدايي شد اصلاً بلاهاي دنيا را باطل ميکند. تمام فرعونها کوچک ميشوند. نابود ميشوند. روي پيروي ميخواهم بيشتر صحبت کنم که معضل و مشکل جامعه ما اين است که انبياء را به زبان قبول کرديم ولي در عمل چطور. اگر عمل باشد جزء آنها ميشويم و تمام اين دعاها شامل ما ميشود.
شريعتي: همينطور که شما صحبت ميکرديد من نکات حاج آقاي عابديني را مرور ميکردم و سختيهايي که انبياء تحمل کردند و يک بخشي هم روي دوش پيروانشان بود که آنها هم قطعاً با ايمان و عمل صالح و با استقامتشان به اهداف انبياء کمک کردند. امروز صفحه 228 قرآن کريم، آيات 54 تا 62 سوره مبارکه هود در سمت خدا تلاوت ميشود. اين هفته که در ايام دهه فجر انقلاب اسلامي هستيم ياد ميکنيم از همه شهداي انقلاب اسلامي که بر گردن ما حق بزرگي دارند و ثواب تلاوت اين آيات را به همه آنها و امام عظيم الشأن هديه ميکنيم.
«إِنْ نَقُولُ إِلَّا اعْتَراكَ بَعْضُ آلِهَتِنا بِسُوءٍ قالَ إِنِّي أُشْهِدُ اللَّهَ وَ اشْهَدُوا أَنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ «54» مِنْ دُونِهِ فَكِيدُونِي جَمِيعاً ثُمَّ لا تُنْظِرُونِ «55» إِنِّي تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ رَبِّي وَ رَبِّكُمْ ما مِنْ دَابَّةٍ إِلَّا هُوَ آخِذٌ بِناصِيَتِها إِنَّ رَبِّي عَلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ «56» فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ ما أُرْسِلْتُ بِهِ إِلَيْكُمْ وَ يَسْتَخْلِفُ رَبِّي قَوْماً غَيْرَكُمْ وَ لا تَضُرُّونَهُ شَيْئاً إِنَّ رَبِّي عَلى كُلِّ شَيْءٍ حَفِيظٌ «57» وَ لَمَّا جاءَ أَمْرُنا نَجَّيْنا هُوداً وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَ نَجَّيْناهُمْ مِنْ عَذابٍ غَلِيظٍ «58» وَ تِلْكَ عادٌ جَحَدُوا بِآياتِ رَبِّهِمْ وَ عَصَوْا رُسُلَهُ وَ اتَّبَعُوا أَمْرَ كُلِّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ «59» وَ أُتْبِعُوا فِي هذِهِ الدُّنْيا لَعْنَةً وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَلا إِنَّ عاداً كَفَرُوا رَبَّهُمْ أَلا بُعْداً لِعادٍ قَوْمِ هُودٍ «60» وَ إِلى ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحاً قالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَكُمْ فِيها فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُجِيبٌ «61» قالُوا يا صالِحُ قَدْ كُنْتَ فِينا مَرْجُوًّا قَبْلَ هذا أَ تَنْهانا أَنْ نَعْبُدَ ما يَعْبُدُ آباؤُنا وَ إِنَّنا لَفِي شَكٍّ مِمَّا تَدْعُونا إِلَيْهِ مُرِيبٍ «62»
ترجمه: (ما حرفى نداريم) مگر اينكه مىگوييم: بعضى از خدايان ما به تو زيان رسانده (و عقلت را ربودهاند، زيرا مورد خشم بتها قرار گرفتهاى. هود) گفت: همانا من خدا را به شهادت مىطلبم و شما (نيز) شاهد باشيد كه من از آنچه شريك (خدا) قرار مىدهيد بيزارم. از هر چه غير اوست (و شما آن را مىپرستيد تبرئه مىجويم)، پس همگى بر عليه من توطئه كنيد و مرا مهلت ندهيد، (تا معلوم شود كه نه از شما و نه از بتهايتان هيچ كارى ساخته نيست). همانا من بر خداوندى كه پروردگار من و شماست توكّل كردهام، (زيرا) هيچ جنبندهاى نيست، مگر آنكه او مهارش را گرفته (و بر او تسلّط دارد، امّا سلطهاى عادلانه و حقجويانه) بدرستى كه پروردگار من بر صراط مستقيم است. پس اگر شما (از دعوتم) روى برگردانيد، پس براستى كه من آنچه را كه به خاطر آن به سوى شما (مأمور و) فرستاده شدهام، به شما رساندهام و پروردگارم گروه ديگرى را جانشين شما خواهد كرد، و شما هيچ ضررى به او نمىرسانيد. همانا پروردگارم بر هر چيزى نگهبان است. و زمانى كه فرمان (قهر) ما آمد، هود و كسانى را كه با او ايمان آورده بودند، به رحمت خود نجات داديم و از عذاب سخت رهايشان ساختيم. و آن قوم عاد، آيات پروردگارشان را منكر شدند و پيامبرانِ او را نافرمانى كرده و از فرمان هر ستمگر لجوجى پيروى نمودند. و (سر انجام) در اين دنيا و در روز قيامت، لعنت (و قهر الهى) در پى ايشان شد. بدانيد كه قوم عاد به پروردگارشان كفر ورزيدند. آگاه باشيد كه بر عاد، قوم (حضرت) هود لعنت باد. و به سوى قوم ثمود، برادرشان صالح (را فرستاديم) او گفت: اى قوم من! خداى يگانه را بپرستيد كه جز او معبود ديگرى براى شما نيست. اوست كه شما را از زمين پديد آورد و از شما خواست تا در آن آبادى كنيد، پس، از او آمرزش بخواهيد، سپس به سوى او بازگرديد، همانا پروردگار من نزديك و اجابت كننده است. (قوم ثمود) گفتند: اى صالح! تو براستى قبل از اين در ميان ما مايهى اميد بودى، آيا (اينك) تو ما را از پرستش آنچه پدرانمان مىپرستيدند نهى مىكنى؟ همانا كه ما نسبت به آنچه ما را به آن مىخوانى در شكى هستيم كه ما را به تو بد گمان كرده است.
شريعتي: اين روزها از شهداي انقلاب اسلامي زياد ياد شده است، گرچه هرچقدر ياد کنيم باز نمي توانيم آنطور که بايد و شايد حقشان را ادا کنيم. اما شايد کم لطفي باشد از پدران و مادران صبور اين شهدا ياد نکنيم. اگر هستند خدا عمر با عزت به آنها بدهد و اگر در جمع ما نيستند با شهدا و انبياء محشور شوند. ياد کنيم از همسران صبور شهدا، ياد کنيم از فرزندان عزيز شهدا و برايشان آرزوي توفيق کنيم. خداوند انشاءالله روح برادر شهيد حاج آقاي فرحزاد را هم رحمت کند، انشاءالله همنشين سيد الشهداء(ع) باشند.
حاج آقاي فرحزاد: ايشان 21 بهمن شهيد شدند. اين روزها سالگرد ايشان است. شهدا و خانوادههايشان اساس و بنياد انقلاب هستند يعني اينها خون ريختند پاي اين انقلاب و اين درخت بارور شده است. شايد در اين انقلاب به همه اهانت شده الا شهداء. يعني شهداء در اعماق دلها جاي دارند. يک حديث درمورد صلوات عرض کنم که صلوات نفاق را ميبرد. پيغمبر خدا فرمود: صلوات را بلند بفرستيد که نفاق را از بين ميبرد. در اين صفحه آيه 55 حضرت هود وقتي يک عده از قومش مخالفت کردند، فرمود: هر حيلهاي داريد بزنيد. «إِنِّي تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ رَبِّي وَ رَبِّكُمْ» تکيه گاه من خداست. آن خدا هم رب من است و هم ربّ شماست. هرکس خدا دارد همه چيز دارد. «ما مِنْ دَابَّةٍ إِلَّا هُوَ آخِذٌ بِناصِيَتِها» هيچ جنبندهاي نيست مگر اينکه اختيارش دست خداست. يک لحظه به آتش نمرود ميگويد: خاموش شو، خاموش ميشود. پس کسي که چنين خدايي دارد دلش آرام است و از کسي نميترسد. «إِنَّ رَبِّي عَلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ» خدايي که عدل پياده ميکند، من به چنين خدايي تکيه دارم و هيچ نگراني ندارم. حديث داريم کسي که ميخواهد نيرومند ترين انسانها باشد توکل به خدا بکند.
شريعتي: در مورد قرعه کشي سفر عتبات عاليات که روز شنبه انجام شد، هفده انتخاب داشتيم از استانهاي مختلف و پنج انتخاب هم با حضور شما انجام داديم، مجموعاً 22 انتخاب داشتيم.
حاج آقاي فرحزاد: ما يک تعداد کمي از افراد را همراه با عدهاي براي بررسي نقاط قوت و ضعف به کربلا فرستاديم، تعداد کمي را فرستاديم و اينها بدون قرعه کشي بودند. به وسيله سازمان حج رفتند و با قيمت مناسب بود. از بانيان خير بسيار تشکر کردند و دائم دعاگو بودند. انشاءالله پنجم اسفند فراخوان داديم عزيزاني که اسمشان در قرعه کشي اول درآمده است اعزام خواهند شد. اسامي قرعه کشي دوم هم انشاءالله سري بعد اعزام خواهيم کرد. ما با آنها تماس خواهيم گرفت. مستندي هم تهيه شده از اين سفر که پخش خواهيم کرد. انشاءالله بانيان خير بيشتر پيدا شوند که همه استانها زائر داشته باشند.
شريعتي: وقتي ما اسامي را در سايت قرار ميدهيم اين اسامي به تدريج در سايت منتشر ميشود. به لحاظ اينکه 245 هزار نفر از دوستان ما در اين مرحله شرکت کردند و يک مقدار زمان بر هست لذا از امروز به تدريج اسامي را بر روي سايت قرار خواهيم داد.
حاج آقاي فرحزاد: خدايا به حق محمد و آل محمد، همه آرزومنداني که آرزوي عتبات عاليات و مشاهد مشرفه را دارند، به زودي نصيبشان بفرما. به بانيان خير، عافيت کامل مرحمت بفرما. مريضها شفاي عاجل عنايت بفرما. حاجت حاجتمندان برآورده به خير بفرما. به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.
شريعتي: سلام امروز را به نيابت از همه شهداي انقلاب اسلامي به امام حسين عرضه ميداريم و از طرف تمام شهدا ميگوييم: السلام عليک يا أبا عبدالله!