برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: راهکارهاي درمان وسواس فکري
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد
تاريخ پخش: 23- 05-96
بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
شريعتي: به نام او که در طلوع نگاهش قامتم قد ميکشد به دو رکعت صلاة عشق. سلام ميکنم به همه دوستان عزيزم، خانمها و آقايان، بينندهها و شنوندههاي خوب و گرانقدرمان، انشاءالله در هرجا که هستيد باغ ايمانتان آباد و تنتان سالم باشد. حاج آقاي فرحزاد سلام عليکم. خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي فرحزاد: عليکم السلام و رحمة الله. خدمت جنابعالي و بينندگان و شنوندگان عزيز عرض سلام دارم. در ماه حرام ذي القعده قرار داريم که سر تا سر نور است. امام هشتم(ع) و نور امام جواد(ع) که در پايان اين ماه شهادت اين امام بزرگوار است، عزيزان ميدانند 23 و 25 اين ماه هم ايام زيارتي آقا امام رضا(ع) است.
شريعتي: طبق وعدهاي که داده بوديم امروز در مورد وسواس فکري صحبت ميکنيم. نوعاً ما مبتلا به وسواس فکري هستيم و يک تکرار ناخوشايندي در اعمال و رفتار ما هست که گاهي اين تکرار بر ما مسلط ميشود و ما را اذيت ميکند و با اين وجود نميتوانيم آن را از خودمان دور کنيم. حاج آقاي فرحزاد امروز راهکارهاي درمان وسواس فکري را به ما ميگويند. بحث امروز شما را خواهيم شنيد.
حاج آقاي فرحزاد: بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
همانطور که اشاره کرديد وسواس فکري امروز شايد بيشتر مورد ابتلاء هست. در وسواسهاي عملي ممکن است افرادي در عمل زير بار شيطان و افکار و خيالات بد نروند. در روايت داريم هروقت شيطان از اعمال عمل که طرف را در عمل وادار به خلاف بکند، زورش نرسيد در فکر و وهم و خيال تصرف ميکند و آنجا وسوسه ميکند. بعضي افراد بيشتر و بعضي افراد کمتر است. کلاً هر فکر شيطاني، هر فکر و خيال بدي که به آدم هجوم ميآورد، وسواس فکري است. خوب است انسان با شک زندگي نکند. «فَهُمْ فِي رَيْبِهِمْ يَتَرَدَّدُونَ» (توبه/45) ميروند و ميآيند. اينکه آدم فکرش و خيالش به يک موضوع درگير است، اين خيلي آدم را رنج ميدهد. خوب است که آدم با باور و يقين و آرامش زندگي کند. وسواس فکري دايرهاش وسيعتر است و ممکن است افراد زيادي مبتلا باشند.
موضوع ديگر که درباره وسواس فکري ميخواهيم عرض کنيم اين است که در وسواس فکري گاهي ميبينيم مهمان ناخوانده است. يعني در مقام عمل ممکن است انسان بر خودش مسلط باشد و اين کار را نکند ولي ناخوانده آن فکر و خيال ميآيد و دست ما نيست. ما چه کار کنيم که اين فکر نيايد و از بين برود؟ اين امتحان الهي است. خدا به شيطان قدرتي داده که در خيال و توهم ما يک موجي ايجاد کند. نکته ديگر اينکه فکر بد اختياري نيست. يعني در اتاق نيست که ببنديم و بگوييم: ديگر هيچکس وارد نشود. فکر و خيال بد است که ميآيد. اين فکر ناخواسته هيچ گناهي نيست. يعني يکي از چيزهايي که خيلي وسواسهاي فکري را رنج ميدهد و آزار و شکنجه ميدهد، اينکه فکر ميکنند گناه است. حالا هر فکر بدي که شما بالاتر از آن را بگويي، من بالاتر از آن را ميگويم. درباره خدا فکرهاي بد، دربارهي پيغمبر فکرهاي بد، درباره حضرت زهرا، درباره امام زمان، دربارهي مؤمنين، دربارهي اطرافيان، فکري از آن بدتر بگوييد که ممکن است بيايد يا شيطان القاء بکند، وقتي ناخواسته بيايد ما هيچ گناهي نداريم. يعني خودمان را درگير نکنيم من گناهکار هستم و خبيث هستم. ما به ذهن و فکرمان نميتوانيم قفل بزنيم. در مراحل ابتدايي و بين راه که هنوز فکر ما از کارهاي خوب پر نشده، گناه ندارد. چيزي که در اختيار ما نيست، گناه هم نيست.
حديث رفع که خواندم و گفتم: خدا نه چيز را برداشته است. آدمي که نميداند نجس است، برايش پاک است و اشکالي ندارد. پيغمبر فرمود: خدا براي آدم گناه نمينويسد چون وسوسه فکري است. پس اين دغدغه را از ذهنمان دور کنيم که براي ما گناه نيست. منتهي بايد تدريجاً از خودمان دور کنيم. اول همين حديث رفع است که فرمود: چند چيز هست که خدا گناه و عقوبت و جرمش را برداشته است. فکرهاي باطل است. خدا گناه نمينويسد. يکي دربارهي فال بد زدن، آدم به دلش بد ميگذرد که کلاغ پريد يا کسي عطسه کرد، ميفرمايد: فال بد زدن، «وَ إِنْ لَمْ تَجْعَلْهَا شَيْئاً لَمْ تَكُنْ شَيْئاً» (كافي، ج 8، ص 197) اگر بگويي: اين فکر بد آمد ولي هيچ نخواهد شد. نه تصادف ميکنم و نه پيشامد ناگواري ميشود، هيچ نميشود همانطور خواهد شد. «الطِّيَرَة» فال بد زدن، ميگويد: اگر چيزي قرار ندادي، هيچ اتفاقي نميافتد. روايت در کافي شريف است. محمد بن حمران ميگويد: «سَأَلْتُ أَباعَبْدِاللّه عليه السلام عَنِ الْوَسْوَسَةِ» از حضرت سؤال کرد که وقتي فکر و خيال بد ميآيد چه کنم؟ «فَقالَ: لا شَي ءَ فيها» هيچ گناهي براي شما نيست. ميدانيد شيء و نفي نکره افاده عموم ميکند. يکوقت ميگوييم: فاطمه خانم نيست. يعني ممکن است خانم ديگري باشد. يکوقت ميگوييم: خانمي وجود ندارد. شيء نکره است. حضرت فرمود: خيالت راحت باشد که هيچ چيزي براي شما نمينويسند، «تَقُولُ: لا إِلهَ إِلاَّ اللّه» فقط لا اله الا الله بگو. اين ذکر هم براي وسواس عملي و هم براي وسواس فکري مناسب است. «لا اله الا الله» جز خدا کسي نيست.
«عَنْ جَميلِ بْنِ دُرّاجِ عَنْ أَبيعَبْدِاللّه عليه السلام، قالَ: قُلْتُ لَهُ: إِنَّهُ يقَعُ في قَلْبي أَمْرٌ عَظيمٌ» به حضرت عرض کرد: گاهي در دلم فکرهاي بزرگ، فکرهاي خطرناک ميرسد. ما خيلي پيام داريم ما کافر شديم. درباره امام زمان، درباره حضرت زهرا، يعني دائم نگران است. چون آدمهاي پاکي هم هستند يک خدشه زود خودش را نشان ميدهد. يک خال روي لباس سفيد ميافتد، خودش را نشان ميدهد. به حضرت گفت: فکر بزرگ در مورد خدا و غير در ذهن من ميآيد. حضرت فرمودند: «فَقالَ: قُلْ لا إِلهَ إِلاَّ اللّه» فقط لا اله الا الله بگو. هرچه فکر بد ميآيد فقط «لا اله الا الله» بگو. نور که ميآيد ظلمت ميرود. «قالَ جَميلُ: فَکلَّما وَقَعَ في قَلْبي شَي ءٌ، قُلْتُ لا إِلهَ إِلاَّ اللّه» لا اله الا الله با توجه بگوييم، درمان عملي و فکري است. بگوييم: خدايا تو هستي و ما را ميبيني. خدا مرحوم دولابي را رحمت کند. در «مصباح الهدي» خيلي فرمودند که «لا اله» يعني من نباشم و خدا باشد. شيطان نباشد و خدا باشد. يعني همه غير خدا را کنار ميزند. «الا» را محکم بگو. اگر اين «لا اله الا» را قشنگ گفتي، بعد «الله» ظهور و تجلي پيدا ميکند.«لا اله» يعني جز خدا کسي نيست. شيطان غلطي نميتواند بکند. کارهاي نيست. شيطان جزء باطلهاست. بايد محو و رهايش کنيم. جزء «لا اله»ها هست. بايد نفياش کرد.
روايت داريم پيغمبر (ص) معاذ را به يمن فرستادند براي هدايت مردم يمن که مسلمان شده بودند. اين حديث در بحار است. حضرت به او فرمودند: شما که در يمن ميروي، آنجا اهل کتاب هستند. از شما ميپرسند: کليدهاي در بهشت چيست؟ کليدي که در بهشت را باز کند. حضرت فرمود: اگر اين سؤال را از تو پرسيدند: بگو کليد ورود و در بهشت «لا اله الا الله» است. يعني مهمترين پيامي که پيغمبرها و امامها، امام هشتم در حديث «سلسله الذهب» که اين همه جمعيت در نيشابور پاي صحبت امام جمع شدند، حدود 120 هزار نفر ذکر شده است. باز فرمودند: «كلمة لا اله الا الله حصنى» اگر دين و همه اديان را بخواهيم در يک جمله چکيده کنيم، «لا اله الا الله» ميشود. پيامبر هم با همين شروع کردند «قولوا لا إله إلا الله تفلحوا» فرمود: اين «لا اله الا الله» کليد ورود به بهشت است. فرمود: «فانّها تخرق کل شيء حتي ينتهي الي الله لا يحجب دونه» اگر کسي با اعتقاد و درست و با توجه «لا اله الا الله» بگويد، جز خدا کسي نيست، همه چيز من دست خداست. همه چيز را به خدا واگذار ميکنم. فرمود: اين همه حجابها را ميشکافد و موانع را برميدارد تا طرف را به خدا برساند. حجاب بين او و خدا باقي نميگذارد. بزرگترين حجاب خود ما هستيم و بزرگترين حجاب شيطان است. شيطان دروني و بيروني با «لا اله الا الله» شکسته ميشود. اين بت بزرگ را با «لا اله الا الله» بشکنيم. لذا جميل بن دراج ميگويد: وقتي حضرت اين را به من ياد داد، هروقت فکر بد ميآمد «لا اله الا الله» ميگفتم حال من خوب ميشد.
از محمد بن مسلم به ابي عبدالله عليه السلام، امام صادق(ع) ميفرمايد: «جَاءَ رَجُلٌ إِلَي النَّبِيِّ (ص)» يک کسي خدمت پيغمبر عظيم الشأن(ص) آمد و گفت: «فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ هَلَكْتُ» من هلاک شدم! پيغمبر خدا فرمود: «فَقَالَ لَهُ (ع) أَتَاكَ الْخَبِيثُ» حتماً شيطان سراغ تو آمده است. گفته: تو را چه کسي خلق کرده است؟ گفتي: خدا، گفته: خدا را چه کسي خلق کرده است؟ همين که به ذهن بگويي: خدا را چه کسي خلق کرده است؟ خدا چه کسي است؟ درباره خدا تشکيک کردي. خالق خدا کيست؟ «فَقَالَ لَكَ مَنْ خَلَقَكَ فَقُلْتَ اللَّهُ فَقَالَ لَكَ اللَّهُ مَنْ خَلَقَهُ فَقَالَ إِي وَ الَّذِي بَعَثَكَ بِالْحَقِّ لَكَانَ كَذَا» گفت: قسم به آن خدايي که تو را فرستاده، همين است. «فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) ذَاكَ وَ اللَّهِ مَحْضُ الايمَانِ» (كافي، ج 2، ص 425) فرمود: نه تنها هلاک نشدي، همين که فکر کردي ميخواهي درباره خدا شک کني، يا درباره خدا ميخواهد القاء شبهه کند، به خدا قسم اين محض ايمان است. يعني بزن دهان شيطان را خرد کن! اين نه تنها گناهي نيست، همين که هول کردي خودش ايمان است. شما از يک خدشه ناراحت ميشوي و ميخواهي خدشه را پاک کني.
امام صادق(ع) فرمودند: پيغمبر خدا که فرمود: والله اين محض ايمان است، بخاطر اين فرمودند، همين که شما از يک خدشه شيطان در قلبت عارض شده ناراحت شدي، معلوم ميشود آدم خوبي هستي و اين محض ايمان است. يعني اگر افکار شيطاني آمد و تو ناراحت نشدي، مشکل داري. ولي اگر ناراحت شدي و خواستي مبارزه کني، درست است. باز حديث ديگر در کافي شريف است. شخصي به امام باقر(ع) نامه نوشت «و قد كَتبَ إلى رجُلٍ يَشكو إلَيهِ لَمَما يَخطِرُ على بالِهِ» لَمم همان فکر و خيالهايي است که ميآيد و ميرود که به فکر و قلب خطور ميکند. امام باقر (ع) نوشتند: «إنَّ اللّه َ عَزَّ و جلَّ إن شاءَ ثَبّتَكَ» اگر خدا بخواهد دلت را ثابت نگه ميدارد. «فلا يَجعَلُ لإبليسَ علَيكَ طَريقا» راه شيطان را ميبندد که ديگر به تو راه پيدا نکند. بعد حضرت فرمود: در طول روزگاران اين تکراري بوده است. امام باقر(ع) فرمودند: «قد شَكا قَومٌ إلَى النَّبيِّ صلى الله عليه و آله لَمَما يَعرِضُ لَهُم» در زمان پيغمبر محضر پيغمبر خدا آمدند و گفتند: گاهي فکر و خيالها به ما هجوم ميآورد و ما را اذيت ميکند. اينقدر اين فکرها بد است «لَأن تَهوي بِهِمُ الرِّيحُ أو يُقَطَّعوا أحَبُّ إلَيهِم مِن أن يَتَكلَّموا بهِ» يعني اين فکرها آنقدر زشت است که ميگويند: اگر باد ما را تکه تکه کند يا قطعه قطعه شويم بهتر از آن است که آن فکر بد را به زبان بياوريم. آدمي که خيلي برايش خدا و پيغمبر و امام زمان مهم است، خداي نکرده يک چيز بدي به ذهنش ميآيد. خيلي وحشت ميکند که خداي نکرده به امام زمان توهين کردم. «فقالَ رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله: أ تَجِدونَ ذلكَ؟» فرمودند: اين فکر و خيال به ذهنت آمد و تو ناراحت شدي؟ گفتند: «قالوا: نَعَم» بله! «فقالَ: و الّذي نَفسي بِيَدِهِ إنَّ ذلكَ لَصَريحُ الإيمانِ» قسم به خدا که اين گناه نيست و اين صريح ايمان است. هيچ نگران نباشيد. اصلاً از فکرهاي ناخواسته نگران نباشيد. بعد حضرت فرمودند: «فإذا وَجَدتُموهُ» هروقت اين فکر و خيال را ديديد، «فقُولوا: آمَنّا باللّه و رسولِهِ و لا حَولَ و لا قُوَّةَ إلاّ باللّه» ما به خدا و پيغمبر ايمان داريم و حول و قوه ما دست خداست.
يکي از اذکاري که در روايت متعدد آمده است، يکي «لا اله الا الله» بود. يکي «آمنا بالله و رسوله و لا حول و لا قوة الا بالله» بود. «بسم الله الرحمن الرحيم، لا حول و لا قوة الا بالله العلي العظيم» يا بدون بسم الله هم طوري نيست. متعدد روايات داريم افرادي که از غم و غصه و افسردگي و فکر و خيال شيطاني، کلاً هجمههاي ناهنجار خدمت پيغمبر شکايت ميکردند، ميفرمودند: «لا اله الا الله» را زياد بگوييد. به اين ذکر «حوقله» ميگويند. حضرت آدم(ع) از غم و غصه شکايت کرد. دنيا عالم غم و غصه است. فرمودند: ذکر «لا حول و لا قوة الا بالله» را زياد بگو که اين گنجي از گنجهاي بهشت است و درمان 72 نوع مرض و سختي و ناهنجاري است.
شريعتي: يکوقتهايي که احساس دلشوره و پريشاني ميکنيم، اين «لا حول و لا قوة الا بالله» دل را محکم ميکند.
حاج آقاي فرحزاد: حول و قوه من از خداست. من غير از خدا کسي را ندارم و تسليم دست خدا هستم. اين خيلي آرامش دهنده است. روايت ديگر داريم که حُمران از امام باقر(ع) نقل ميکند که امام باقر فرمود: «انّ رجلاً أتي رسول الله (ص)» شخصي به پيغمبر عرض کرد يا رسول الله! «فقال: يا رسول الله إنّني نافقتُ» من منافق شدم. «فقال والله ما نافَقتَ» همان جا گفت، پيغمبر جلويش ايستاد. فرمود: به خدا قسم منافق نشدي. آدمهايي که پاک هستند فکر ميکنند با يک فکر کفر آميز منافق و کافر شدند. حضرت فرمودند: به خدا قسم که تو مريض نيستي. منافق نشدي. نگران نباش، گناه نيست. «و لو نافقت ما أتيتني تعلمني ما الذي رابك؟» حضرت فرمود: اگر منافق شده بودي که نزد پيغمبذر نميآمدي درد دل کني. منافق توطئه ميکند. نميگويد که شيطان به من حمله کرده و فکر بد سراغم آمده است. چه کار کنم؟ منافق مخفي ميکند و ادامه ميدهد. بعد حضرت فرمودند: «انّ الشيطان أتاكم من قبل الاعمال» شيطان ميآيد در اعمال فشار بياورد، شما را به اعمال زشت وادار کند. «فلم يقو عليكم» زورش به آنها نميرسد. «فأتاكم من هذا الوجه» از راه فکر و خيال ميآيد که «لكي يستزلّكم» شما را به لغزش بياندازد. «فاذا كان كذلك» اگر چنين موردي از فکر و خيال به شما هجوم آورد، «فليذكر احدكم الله وحده» خدا را ياد کنيد و به ياد خدا باشيد. در قالب «لا اله الا الله»، «استغفرالله» يا صلوات بر محمد و آل محمد، در قالب «لا حول و لا قوة الا بالله» تا شيطان دور شود.
نکته ديگر اينکه اولاً گناه نيست، تدريجاً ميشود با آن مبارزه کرد و ريشه کن کرد. بزرگي چون ملا عبدالله مکتوبي دارد که خيلي جالب است. يک نامه در نفي خواطر است. اهل سلوک و عرفان يک سيري دارند در مسيرشان به نام نفي خواطر، مثل حضور قلبي که ميگوييم. خاطرههاي بيخود را از خودمان دور کنيم و شش دانگ حواس ما مشغول به خدا باشد. يعني خاطرههاي بد را از خودمان دور کنيم. ايشان ميفرمايد: ما دو نوع افکار داريم. يک افکار عبوري، يک افکار ماندگار. يک افکاري هست که ميآيد و ميرود. حالا فکر خوب يا بد. يک افکاري است که ميآيد جا خوش ميکند و ميگويد: اين فکر ميآيد، يک روز، دو روز، چند ساعت جا خوش ميکند. افکاري که عبوري است، به آن توجه نکنيد. خيلي مهم نيست. خوبها که خوب است. فکر خوب که ميآيد، کار خير بکن، نماز و دعا بخوان و صدقه بده. نيت خوب و فکر خوب، خوب است و مشکل ندارد. گل زيباست بايد مواظب خار آن باشيم. فکرهاي بد بعضي عبوري است و بعضي ماندگار است. آنهايي که عبوري است که ميآيد و ميرود. توجه و اعتنا نکنيد. مثل آدمهايي که از کنار ما ميآيند و ميروند. فکرهاي عبوري مهم نيست. اما فکرهايي که ماندگار است، يک فکري ميآيد و ميگويد: اين کار را بکن. يا بدبين باش. يا اين بدبيني و خوش بيني، آن فکرهايي که پايدار است و استوار است، يعني روي مخ ما کار ميکند. يا خوب است يا بد است. اگر خوب است که استقبال ميکنيم. فکرهاي خوب، نيتهاي خوب، الهام. حديث داريم در درون ما گوشهايي است که در اين گوشها هم شياطين ميدمند و هم فرشتهها ميدمند. يعني فرشتهها و خوبها و انبياء و امام زمان فرستنده دارد و ميدمد که کار خوب بکنيد.
امام هفتم در کافي شريف فرمود: «نحن نعيد الروح بالايمان و العمل به» بعضي فکر ميکنند اسرائيل و آمريکا و فضاي مجازي فرستنده دارند. هزارها برابر آن امام زمان و پيغمبرها و امامان فرستنده دارند و کار ميکنند. مدد ميکنند. امام هفتم فرمود: ما روح مؤمنين و خوبها را به ايمان و عمل به ايمان مدد ميکنيم. فکرهاي خوب و دامهاي الهي و تيرها و تورها و تارهاي الهي به تعبير مرحوم دولابي، تير براي آنهايي که حالت فراري دارند، تور آنهايي که معتدل هستند. تار هم براي آنهايي که
آواز خدا هميشه در گوش دل است *** کو دل که دهد گوش به آواز خدا
با يک تار و يک ندا ميآيند. فکرهاي خوب را در آغوش ميگيريم و استقبال ميکنيم. گل و ريحان است. فکر خوب ميگويد: احسان کن، انفاق کن. خوش بين باش. اينها را هم استقبال ميکنيم، هم آرامش به ما ميدهد و بعضي را هم عملي ميکنيم. در همان نيت خوب هرچه هم باشد خدا ثواب و اجر هم به ما ميدهد. موردي که خيلي مورد ابتلاء عزيزان است، فکرهاي بدي است که پايدار است. فکرهايي که عبوري است، يعني نميماند که ما را اذيت کند. عبور ميکند و ميرود. اما يک رفيق ناباب آمده ما را رها نميکند. يک رفيق ناباب آمده با پيام، تلفن، فکر، رفاقت، در خانه مرا ميزند. تلفن ميزند و پيامک ميزند. فضاي مجازي، رها نميکند. شيطان آمده در خانه نشسته است. لانه کرده است. وقتي ميخواهيم اين را ببريم هم بيشتر ميآيد. با آن مبارزه ميکنيم قويتر ميشود. بعضي مواقع ميخواهيم حرف نزنيم بيشتر حرف ميزنيم. ميخواهيم عصباني نشويم، عصباني ميشويم که در عمرمان نشديم. ايشان ميفرمايد: اگر فکر پايداري که آمده و همينطور سُمبه ميزند، اين امتحان الهي است. يعني خدا به شيطان قدرتي داده که بيايد با ما کشتي بگيرد. اينجا محل امتحان الهي است. ما را در صحنه ميدان بردند، يک آدم ناباب آمده با من کشتي بگيرد که مرا زمين بزند و من هم بايد چه کار کنم؟ آن تواني که دارم اعمال ميکنم. اينجا جايي است که واقعاً بايد به خدا پناه برد، به فرشتهها و انبياء پناه برد، اينجا خدا به شيطان ميگويد: برو سر به سر او بگذار. «إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ» (اعراف/201) عرض ما سر فکرهايي است که عبور نميکند، ميآيد ماندگار ميشود و جا خوش ميکند و ميگويد: يا الله! هرچه هم ما ميخواهيم با آن مبارزه کنيم باز هست. خيلي از افرادي هستند که به روانشناس مراجعه کردند، در بيمارستان بستري شدند، وسواس فکري طرف را بيچاره کرده است. ايشان ميفرمايد: اين آيه مبارکه درمان اين نوع مريضي است. «فَلَوْ لا إِذْ جاءَهُمْ بَأْسُنا تَضَرَّعُوا» (انعام/43) بأس يعني امتحان الهي، يک بلاي الهي، دست ما را بسته است و فرض هم اين است که ما نميتوانيم کار کنيم. فکري است که پشت سر هم به ما حمله ميکند. اينجا ايشان ميفرمايد: اين آيه شريفه مصداقش است. «فَلَوْ لا إِذْ جاءَهُمْ بَأْسُنا تَضَرَّعُوا» اينجا به خدا بايد تضرع کرد. زاري و التماس کرد. اينجا جايي است که بگويي: خدايا جز تو هيچکس نميتواند. مثل مرضي که همه دکترها جواب کردند. عرض ما سر فکري است که جا باز کرده و نميرود. اينجا ميفرمايد: تضرع و زاري کنيد و خدا اجابت ميکند. اينجا جايي است که «أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوء» مصداقش است. اينجا جايي است که دعاي توسل جاي آن است. دعاي مشلول جايش است. دعاي مشلول خيلي دعاي مهمي است. پارسال ماه رمضان اين دعا را خواندم و حضرت امير هم خيلي سفارش کردند. حدود 170، 180 اسم ميآوريم که درونش قطعاً اسم اعظم هست. بعد ميگوييم: «شفيقُ يا رفيق، فکني من حلق المضيق و اصرف عني کل هم و غم وضيق» اينجا بايد دست به دامن خدا شوي که خدايا مرا نجات بده. با هزار دکتر و دوا هم گاهي اين فکر نميرود. مورد داشتيم اينجا هم آمدند و با آنها صحبت هم کرديم، اينجا جاي تضرع است، جاي زاري است. امتحان الهي است. قطعاً بدانند که نا اميد نباشند. اصلاً نا اميد نباشند. خدا ما را در اين امتحان آورده که موج ميآيد و رد ميشود. اگر ما پايداري کنيم و از خدا کمک بخواهيم، دعاها و راهکارهايي که گفتيم را عملي کنند، يکي تضرع و زاري است. گفت:
زور را بگذار و زاري را بگير *** رحم آيد سوي زاري فقير
خدا وقتي عجز و ضعف و ناله ما را ميبيند، يک نهيبي به شيطان و فکر بد ميزند، از ما دور ميشود. اينجا تضرع و زاري کنند.
شريعتي: پس زياد ذکر «لا اله الا الله» و «لا حول و لا قوه الا بالله» بگوييم و تضرع و التماس بکنيم که انشاءالله عنايتي بکنند و از اين شکها و ترديدها و خطورات نجات پيدا کنيم. اين هفته ميخواهيم ياد کنيم از مقام شامخ علمايي که به معارف قرآن کريم خدمت کردند. اين هفته از ملا احمد نراقي تجليل ميکنيم و ياد و خاطرهشان را گرامي ميداريم و قدردان رشادتها و مجاهدتهاي او هستيم. امروز صفحه 46 قرآن کريم آيات 270 تا 274 سوره مبارکه بقره در سمت خدا تلاوت خواهد شد.
«وَ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ نَفَقَةٍ أَوْ نَذَرْتُمْ مِنْ نَذْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُهُ وَ ما لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنْصار «270» إِنْ تُبْدُوا الصَّدَقاتِ فَنِعِمَّا هِيَ وَ إِنْ تُخْفُوها وَ تُؤْتُوهَا الْفُقَراءَ فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ يُكَفِّرُ عَنْكُمْ مِنْ سَيِّئاتِكُمْ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِير «271» لَيْسَ عَلَيْكَ هُداهُمْ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ فَلِأَنْفُسِكُمْ وَ ما تُنْفِقُونَ إِلَّا ابْتِغاءَ وَجْهِ اللَّهِ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَ أَنْتُمْ لا تُظْلَمُون «272» لِلْفُقَراءِ الَّذِينَ أُحْصِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ لا يَسْتَطِيعُونَ ضَرْباً فِي الْأَرْضِ يَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِياءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسِيماهُمْ لا يَسْئَلُونَ النَّاسَ إِلْحافاً وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيم«273» الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ بِاللَّيْلِ وَ النَّهارِ سِرًّا وَ عَلانِيَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ «274»
ترجمه: وهر مالى را كه انفاق كردهايد، يا نذرى را كه نذر كردهايد، پس قطعاً خداوند آن را مىداند وبراى ستمگران هيچ ياورى نيست. اگر صدقات را آشكارا بدهيد، پس آن كار خوبى است، ولى اگر آنها را مخفى ساخته وبه نيازمندان بدهيد، پس اين براى شما بهتر است و قسمتى از گناهان شما را مىزدايد و خداوند به آنچه انجام مىدهيد آگاه است. هدايت يافتن آنان بر عهده تو نيست، بلكه خداوند هر كه را بخواهد (و شايسته باشد) هدايت مىكند. وآنچه را از خوبىها انفاق كنيد، به نفع خودتان است. و جز براى كسب رضاى خدا انفاق نكنيد و (پاداش) آنچه از خوبىها انفاق كنيد، به طور كامل به شما داده خواهد شد و بر شما ستم نخواهد شد. (انفاق شما بايد) براى نيازمندانى باشد كه در راه خدا محصور شدهاند. (به خاطر دين خدا، از وطن آواره و يا در جبهههاى جهاد هستند.) توان حركت و سفر در زمين را (براى تأمين هزينه زندگى و يا كسب سرمايه براى تجارت) ندارند. از شدّت عفاف و آبرودارى، شخص بىاطلاع آنها را غنى مىپندارد، امّا تو آنها را از سيما و چهرههايشان مىشناسى. آنان هرگز با اصرار از مردم چيزى نمىخواهند. و هر چيز نيكو و خيرى را (به اين افراد) انفاق كنيد، پس قطعاً خداوند به آن آگاه است. كسانى كه اموال خود را در شب وروز، پنهان وآشكارا انفاق مىكنند، اجر وپاداش آنان نزد پروردگارشان است و نه ترسى براى آنهاست و نه غمگين مىشوند.
شريعتي: انشاءالله زيارت حضرت عبدالعظيم الحسني، زيارت کربلاي معلي نصيب همه دوستان خوب ما شود. از فضيلت و شخصيت ملا احمد نراقي بشنويم. کتاب «معراج السعاده» ايشان تقريباً در همه خانهها هست. بعدهم اشاره قرآني و نکته صلوات را بشنويم.
حاج آقاي فرحزاد: از علمايي که خيلي عمرشان پر برکت بود، ملا احمد نراقي است که پدر ايشان ملا مهدي نراقي است. پدرشان «جامع السعادة» را نوشته است که عربي هست. اين بزرگوار «معراج السعاده» را نوشتند. من توصيه ميکنم عزيزاني که لازم ميدانند بهره بگيرند، جزء کتابهاي اخلاقي و روان و قابل فهم است. مرحوم آيت الله بهجت (ره) سفارش ميکردند که روزي يک صفحه از اين کتاب را بخوانند. يعني خيلي از عزيزاني که براي کارهاي اخلاقي درخواست ميکردند چه کنيم؟ ايشان ميفرمود: يک صفحه از اين کتاب را بخوانيد. بسياري از بزرگان کتابهاي ايشان را تدريس ميکردند. هم «معراج السعاده» کتاب «طاقديس» به صورت مثنوي هست. داستان به داستان است. «خزائن» ايشان کشکول است. کتابهاي فارسي زيادي دارند که قابل استفاده و تأثيرگذار هست.
در روايت متعدد داريم که يکي از چيزهايي که نفاق را دور ميکند ذکر صلوات هست. حتي در بعضي روايات داريم که صلوات را بلند بگوييد. «ارْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ بِالصَّلاةِ عَلَيَّ فَإِنَّهَا تَذْهَبُ بِالنِّفَاقِ» (كافي، ج 2، ص 493) چيزي که نفاق و منافق و شيطان و تفرقه را دور ميکند هم مداومت بر صلوات است، گاهي هم اگر مزاحمت براي کسي نيست، صداي صلوات را بشنويم نفاق و تفرقه را دور ميکند. انشاءالله همه بينندهها دل و جانشان را روشن و نوراني کنند با صلوات بر محمد و آل محمد.
آيه 274 اين صفحه دربارهي انفاق است. که اواخر سوره بقره است و چهار، پنج صفحه همه دربارهي قرض الحسنه و انفاق است و مذمت ربا و نزول است. ما کم داريم کساني را که به جايي برسند و خوف و حزن نداشته باشند. مثل اولياء الله که خوف و حزن ندارند. يکي از راههاي رسيدن به اين مقام بلندي که خوف و حزن از آدم گرفته شود، انفاق است. خداي مهربان ميفرمايد: «الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ بِاللَّيْلِ وَ النَّهارِ سِرًّا وَ عَلانِيَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُون» بدون انفاق هيچکسي به کمال و سعادت نميرسد. بي مايه فتير است. اينکه من بگويم: من ذکر ميگويم. حديث ميخوانم، دعا ميخوانم. يکي از چيزهايي که وسوسه را دور ميکند و مريضها را شفا ميدهد و بلا و آفت را دور ميکند، انفاق است. آدمهايي که گرفتار وسواس فکري هستند نذر کنند و صدقه بدهند، خدا خوف و حزن را از آنها دور ميکند. خدا در آن آيه ميفرمايد: کساني که اموالشان را انفاق ميکنند هم در شب و هم در روز، هم سري و پنهاني و هم آشکارا، «فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ» يعني نزد من مزد خصوصي دارند. اجر مخصوص دارند و بعد هم خوف و حزن از آنها گرفته ميشود. شأن نزول اين آيه در مورد مولا علي(ع) است. حضرت چهار درهم داشتند يکي را شب و يکي را روز دادند. يکي را مخفي و يکي را آشکارا دادند. جالب است ليل و سر هم مقدم شده است. يعني اگر آدم شبانه و در تاريکي و مخفي بدهد، هفتاد برابر بالاتر است. يعني در زمانهاي مختلف و هم آشکارا و پنهان. ما حدود پانصد آيه در مورد انفاق داريم. اگر کسي ميخواهد سعادتمند و عاقبت بخير شود و گناهانش پاک شود انفاق کند.
شريعتي: اين روزها و روزهاي پاياني ماه ذي القعده ايام زيارتي امام رضا(ع) است. بياييم همچنان دلي را به پنجره فولاد گره بزنيم. به کانال ما مراجعه کنيد يا عدد 8 را به 20000303 ارسال کنيد. يا به سايت ما مراجعه کنيد. آنجا راهکارهاي کمک شما به اين طرح بسيار نوراني و مبارک هست. نکات پاياني شما را بشنويم.
حاج آقاي فرحزاد: چون 23 و 25 ذي القعده زيارت حضرت رضا(ع) مخصوص سفارش شده است، بعضي هستند گاهي چند ميليون هزينه ميکنند. دويست هزار تومان براي آنها چيزي نيست. قول ميدهيم ثواب اين کمک از اينکه خودشان بروند بالاتر است. خيليها دلشان هواي مشهد را ميکند و نميتوانند بروند. بياييد باني شويم و دلهاي بسياري را خوشحال کنيم. انشاءالله ثواب اين زيارت در نامه اعمال ثبت شود.
براي وسواس فکري و حاد عرض کرديم، افکاري که ميآيد و استوار است و نميرود، يکي تضرع و زاري است. يکي ذکرهايي چون «لا اله الا الله» و «لا حول و لا قوه الا بالله» است. يکي از راهکارها اين است که ما با افکار خوب، وقتي فکر و ذهن ما درگير کار خوب نشود، ظرفش خالي ميشود و فکرهاي بد ميآيد. يعني جاي خالي براي شيطان نگذاريم. چرا ما سراغ فکرهاي خوب نميرويم؟ پدر و مادرها تا وقتي مشغول کار هستند، نماز ميخواند، ظرف ميشويد، بچهها به آنها کار ندارند. ولي تا مادر نشست و بيکار بود سراغ مادر يا پدر ميروند. با او حرف ميزنند. روي سر وکولش ميرود. بلا تشبيه، شيطان به آدمهاي بيکار تلنگر ميزند. آدمهايي که بيکار هستند، کم کار هستند يا فکرشان در کارهاي خوب مشغول نيست. يعني ذهن و قلب و کارهايمان را با کارها و فکرهاي خوب پر کنيم. «ديو چو بيرون رود فرشته درآيد» عکسش هم صادق است. يعني وقتي الله آمد، «لا اله» ميرود. وقتي فرشته آمد، از خوبها استقبال کنيم، کلام حکما است که «هي النفس ان لم تشغلها شَغَلَتک» ميفرمايد: نفس شما دائم ميخواهد شلوغ کاري کند. مثل بچهاي که دائم شلوغ ميکند، اگر او را به بازي نگيري، او تو را به بازي ميگيرد. هميشه هم در عملمان، هم در فکرمان، مشغول به کار خوب باشيم.
يکي از راههاي درمان عملي اين است که بيکاري آفت و سم است. آدمهايي که دچار وسواس فکري شدند بيکاري برايشان سم مهلک است. در شبانه روز يا استراحت کنند، يا تفريح کنند يا ورزش کنند. ما در اسلام بازنشستگي و بيکاري نداريم. بزرگترين معضل مملکت ما بيکاري و ازدواج نکردن جوانها است. پيغمبر ما فرمود: «ان الله يبغض شاب الفارغ» يعني جوان بيکار که تنش سالم است، دشمن دارد. يعني در ذهن و دلت را براي شيطان باز ميکني. عمده گناهان و فکرهاي بد در حالت بيکاري است. پيغمبر خدا بعضي از جوانهاي خوش استعداد را ميديد، ميفرمود: شغل شما چيست؟ ميگفتند: بيکار هستم. ميفرمود: «سقط من عيني» از چشم من افتادي. اين همه هوش و استعداد هيچ ارزشي ندارد. فرمودند: هرکسي بايد شغل و حرفه و کاري داشته باشد که آقاي قرائتي هم در مورد مهارت صحبت کردند. پيغمبر فرمودند: «لان المؤمن إذا لم يكن له حرفة يعيش بدينه» (جامعالاخبار، ص 139) يعني اگر حرفهاي و کاري نداشت، دين فروشي و خود فروشي ميکند. اين مورد ابتلاء جامعه ما هست. يعني اگر نرفتيم کار درست و صحيح انجام بدهيم بايد خودمان را بفروشيم. دينمان را بفروشيم و همه هستي مان را به باد بدهيم. لذا از راه حلهاي مهم درمان عملي و فکري، رفع بيکاري است. بيکاري سم است. بيکار که شدي شيطان به سراغت ميآيد. ورزش و تفريح و در جمع بودن لازم است. حتي کارهايي که کم فايده و بي فايده هم هست، بهتر از بيکاري است.
لنگ و کوک و خفته شکل و بي ادب *** سوي او مي غيژ و او را ميطلب
دوست دارد يار اين آشفتگي *** کوشش بيهوده به از خفتگي
مرحوم دولابي ميفرمودند: شيخ علي چيذري بود از علماي بزرگ بود. يکي از بزرگان ديدن ايشان رفت. خانهها سابق سنگ فرش بود. ديد ايشان يک گوشه از حياط را گرفته و سنگ فرشهايي که کهنه شده را درميآورد و دوباره ميچيند. گفتند: چرا اينطور ميکني؟ گفت: هم حياط را اصلاح ميکنم و هم خودم را به کاري مشغول ميکنم. اگر بيکار باشم خسته ميشوم و وقتم را با کارهاي خوب يا عبادت يا هنر يا کار معمولي پر ميکنم. آدم بيکار هزار فکر و خيال به سراغش ميآيد. وقتي شما خودت را مشغول کاري کردي، حتي کار کم فايده هم باشد. سابق که با کشتي به مسافرت ميرفتند خيلي طولاني و خسته کننده بود. ايشان روح و قلبش مشغول ياد و توکل خدا بود. ديدند کلاهي که داشت باز ميکرد و دوباره ميبافت. گفت: چون در کشتي کتابي نيست که من مطالعه کنم، قلبم مشغول ياد خداست و زبانم هم ذکر ميگويد. بدن من اگر مشغول کاري نباشد، فکر من ممکن است هزار جا برود. خود همين مشغول بودن يک تمرکزي به من ميدهد. بيکاري و بي حرفه بودن سم مهلک است. جواني که از صبح زود دنبال کار ميرود. خسته و کوفته ميآيد. براي همين دوستان ناباب و شيطان سراغش ميآيند. تمام اين آفتها براي بيکاري است. يک طرف تضرع و زاري و يک طرف هم بيکاري است.
بزرگواري نقل ميکرد که يک آقايي دچار افسردگي و مشکلات روحي و رواني شده بود. در خودش بود، گفتند: برو به روانپزشک مراجعه کن. روانپزشک ماهري را پيدا کرد و رفت و ديد صفي طولاني هست. نوبت گرفت، گفتند: سه ساعت ديگر بيا. ديد سه ساعت بيکار است. چه کار کنم؟ نزديک آنجا پارکي بود. رفت در پارک ديد خيلي خوب شد. کنار جوي آب رفت، کنار درختي نشست. همان دو ساعتي که در نوبت بود ديد سر حال شده است. گفت: چرا دنبال دارو و دکتر بروم؟ ديد با همان چند قدم راه رفتن در پارک سر حال شد. ادامه داد و خوب شد. تفريحات سالم، جلسات خوب با رفقاي خوب، دعا و زيارت، برنامهريزيهاي خوب، فکرهاي خوب، معاشرتهاي خوب، اينکه وقت و فکر و ذهنمان را با خوبيها پر کنيم. فرصت براي فکرهاي ناباب ندهيم.
شريعتي: دعا بفرماييد.
حاج آقاي فرحزاد: خدايا تو را به حق محمد و آل محمد قسم ميدهيم، همه مريضها مخصوصاً مريضهاي وسواس فکري و عملي را به حق محمد و آل محمد شفاي عاجل عنايت بفرما. قلب امام زمان از ما راضي و فرجش را نزديک بگردان. رفع هم و غم و گرفتاري از همه گرفتارها بفرما. وسعت رزق، سلامتي، عافيت کامل، توفيق زيارت عتبات و مشاهد مشرفه به همه ما مرحمت بفرما. دعاهاي ما را مستجاب کن به برکت صلوات بر محمد و آل محمد و سلام بر امام حسن و امام حسين.
شريعتي: بهترينها را براي شما آرزو ميکنم.
به عنايت نظري کن که من دلشده را *** نرود بي مدد لطف تو کاري از پيش
«السلام عليک يا أبا عبدالله»