اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

96-04-26-حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد – راهکارهاي درمان وسواس فکري و عملي

معرفی برنامه


برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: راهکارهاي درمان وسواس فکري و عملي
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد
تاريخ پخش: 26-04-96
بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
شريعتي: سلام مي‌کنم به همه شما دوستان عزيزم. خانم‌ها و آقايان، بيننده‌ها و شنونده‌هاي گرانقدرمان، انشاءالله در اين روزهاي گرم تابستان دل همه شما گرم به محبت همه اهل‌بيت و نبي مکرم اسلام باشد. بهترين‌ها را مثل هميشه براي شما آرزو مي‌کنم. حاج آقاي فرحزاد سلام عليکم. خيلي خوش آمديد.
حاج آقا فرحزاد: خدمت جنابعالي و بينندگان و شنوندگان عزيز عرض سلام دارم. آرزوي قبولي طاعات و موفقيت در امور دنيا و آخرت را برايشان داريم. انشاءالله پيماني که بستيم در همه دعاها و مستحبات و زيارات همديگر را شريک کنيم و خدا همه ما را بپذيرد.
شريعتي: بحث ما در هفته‌هاي اخير با حاج آقاي فرحزاد در مورد وسواس هست که خيلي هم مورد استقبال قرار گرفت. به اصول و قواعدي رسيديم که گره‌هاي زيادي را مي‌تواند در زندگي ما باز کند و نوع نگاه ما را تغيير بدهد. امروز ادامه فرمايشات شما را خواهيم شنيد.
حاج آقاي فرحزاد: بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
تشکر ويژه بکنم از همه عزيزاني که پيام دادند و نوشتند: ما مسأله بلد نبوديم، از اين قطار وسواس پياده شديم و به آرامش رسيديم. يعني به اطرافيان کمک کنند، تشويق کنند که کاملاً عزيزان وسواس را کنار بگذارند و بحث وسواس را تکرار نکنيم.
بحث ما در مورد اصولي بود که خيلي دين را آسان مي‌کند. يکي از قواعد و اصولي که هفته قبل هم اشاره کردم، قاعده يد بود. هرکس که چيزي را در اختيار دارد و تصرف کرده است، مالک آن چيز است و دليل و برهان نياز ندارد. قاعده سوق است، بازار مسلمان‌ها براي ما حلال است و نياز به تجسس و تفحص ندارد. اصل حمل بر صحت بود، که ما کار خودمان و يا ديگران را، امام جماعت، کسي که نماز مي‌خواند، عقد و نکاح، حمل بر صحت بکنيم. دليلي بر باطل بودن نداريم. سوء ظن به خودمان و ديگران نداشته باشيم.
يکي از قواعد «ما غلب الله» بود. اگر کسي حادثه‌اي برايش پيش آمده، معلوليت جسمي و روحي پيدا کرده و توان آن کار را ندارد، خدا تکليف را از او برداشته است. يکي از قواعد اينکه هيچوقت حقوق و نذورات و واجبات را بر خودمان اضافه نکنيم، نذورات و قسم خوردن کراهت دارد. مگر جاهايي که عهد و پيمان ببنديم و اسم خدا را هم نياوريم که واجب شرعي نشود، به آن تعهد اخلاقي‌مان عمل کنيم عيب ندارد. ولي کلاً واجبي را اضافه کردن و بار روي دوش خود گذاشتن خوب نيست. قاعده ديگر که خيلي مهم است، قاعده «لا ضرر و لا ضرار في الاسلام» است که هرجا حق ديگران دارد ضايع مي‌شود، حکم عوض مي‌شود. ما وظيفه نداريم آن را انجام بدهيم. فقط در امور مالي هم نيست. يکجايي آبروي کسي در خطر است، حق کسي ضايع مي‌شود. خانم يا آقايي که دائم مشغول شستشو هستند و دائم نماز را تکرار مي‌کند و وسواس شديد است قطعاً حق ديگران را ضايع مي‌کند. حق همسر، اولاد، پدر و مادر، همسايه، افرادي که در نوبت هستند، کار دارند، دستشويي و حمام مي‌خواهند بروند، شما که آب زياد مي‌کني حق هشتاد ميليون نفر را از بين مي‌بري. بعضي حق الناس‌ها هست که اگر بر اثر مصرف زياد آب و برق عزيزاني که در گوشه و کنار مملکت به بحران بخورند، حتي گياهان خشک شود، حيوانات تلف شوند يا انساني اذيت شود، حق الناسي بر گردن دارد. يعني شريک هستيم.
من زماني در ذرين شهر اصفهان برنامه داشتم. آنجا ما را براي شرکت و آب و فاضلاب بردند سخنراني کنيم. آب‌هايي که از کوهرنگ مي‌آيد، چند کيلومتر راه است که اين آب‌ها در طول مسير رودخانه آلودگي پيدا مي‌کند، توسط تصفيه‌هايي که هست، پاک مي‌شود و روي اين آب بسيار کار مي‌شود که اين آب قابل شرب شود. بهداشت تأييد مي‌کند که اين قابل آشاميدن است. بعد هم در دستگاه‌هاي مختلف مي‌رود، در خزائنه آخر شيشه‌اي بود که پايينش نوشته بودند: يا حسين! واقعاً بزرگي همراه ما بود، فرمود: من هروقت به اينجا مي‌رسم، زير دوش که مي‌روم مي‌گويم: خدايا من مديون مردم نباشم. اين آب ميليون نفر، ميليون فرشته رويش زحمت کشيدند. اين آسان بدست نيامده است. از عرش تا فرش همه عالم حرکت کردند که اين آب در خانه‌هاي ما بيايد. «لا ضرر» يعني به ديگران ضرر نزنيد. افرادي که مشکل وسواسي دارند، ديگران را هم درگير مي‌کنند. يعني واقعاً مصداق موردي است که حق الناس قطعاً به گردنشان است. يعني يکوقت خلوت است و آدم گناهي مي‌کند، هيچ ضرري به ديگران نمي‌رسد. خودش است و خداي خودش و خدا هم مي‌بخشد. «الْمُسْتَتِرُ بِالْحَسَنَةِ يَعْدِلُ سَبْعِينَ حَجَّةً وَ الْمُذِيعُ بِالسَّيِّئَةِ مَخْذُولٌ وَ الْمُسْتَتِرُ بِهَا مَغْفُورٌ لَهُ» (کافي/ج2/ص428) يعني کسي که گناه شخصي مي‌کند و پرده مي‌افکند، خدا تمام آن گناهان را مي‌بخشد. کسي که افشاء مي‌کند و حرمت شکني مي‌کند آنها را خدا توبيخ مي‌کند. حق الناس نباشد، گناهي که ديگران درگير مي‌شوند. اين روايت هم روايت جالبي است. پيغمبر ما حضرت محمد مصطفي(ص) که مستحب است همه هنگام شنيدن نام حضرت محمد صلوات بفرستند. فرمودند: «اَلذَّنبُ شومٌ عَلى غَيرِ فاعِلِهِ اِن عَيَّرَهُ ابتُلِىَ بِهِ وَ اِن اَغتابَهُ أَثِمَ وَ اِن رَضىَ بِهِ شارَكَهُ» (نهج الفصاحه/ص493) وسواسي گناه است. پيغمبر خدا مي‌فرمايد: يکوقت يک کسي در خلوت گناه مي‌کند، اما يکوقت مي‌آيد ديگران هم مي‌بينند. گناه بر غير شخص گناهکار هم شوم است. يعني شومي و تسري بودن آن به ديگران هم مي‌رسد. «اَلذَّنبُ شومٌ عَلى غَيرِ فاعِلِهِ» يعني شوم بودن بر غير گناهکار هم هست. چرا؟ براي اينکه شما اگر اين کار را کردي و ديگران ديدند، اگر شما را سرزنش کنند، خودشان هم گرفتار مي‌شوند. ما فراوان داشتيم که وسواسي را دست انداختند، مسخره کردند، خود من مثل همين دچار شدم! آنقدر توبه و حلاليت طلبيدم که از آن بيرون بيايم. شما براي ديگران الگو مي‌شوي. اگر سرزنش و سرکوفت کنند، «ابتُلِىَ» حديث داريم اگر کسي مؤمني را سرزنش کند، نمي‌ميرد مگر اينکه خودش در آن چاله مي‌رود. يعني شما اين گناه را مي‌کني اگر سرکوفتت کنند، خودشان هم مبتلا مي‌شوند. اگر براي ديگران بگويند غيبت است و گناه کبيره است. اگر رضايت به گناه شما بدهند در گناه شما شريک هستند و همين گناه براي آنها هم نوشته مي‌شود. اينقدر پيام داريم که گفتند: مادر ما، پدر ما، همسر ما، ما را بيچاره کرده است. اصلاً زندگي ما را مختل کرده است. گاهي اطرافيان افسردگي مي‌گيرند. به خاطر دل خودت، به خاطر هرچه فکر مي‌کني، اين کار را ترک کن.
يکي از قواعد ديگر که در اسلام است، حرمت بزرگ بدعت گزاري در دين است. يعني دين مي‌گويد: نماز مغرب را سه رکعت بخوان و يکبار بخوان. مي‌گويد: من به دلم نچسبيده است. دو بار مي‌خوانم! وضو را يکبار بشوي، دفعه دوم مستحب است. بار سوم حرام است. اسراف است و گناه است. بدعت يعني چيزي که در دين نيست، داخل دين کنيم. خدا و دين و پيغمبر مي‌گويند: يکبار با آب کر شستي، کافي است. سي ثانيه شستي کافي است. سه دقيقه غسل کردي کافي است. مي‌گويد: من بايد نيم ساعت غسل کنم. موي سر بلند هم باشد، آب به آن مي‌رسد. دقت عقلي لازم نيست، دقت عرفي است. گناه بدعت گزار خيلي بزرگ است. مخصوصاً بدعت‌هايي که ماندگار است. سنت سيئه است. «مَن سَنّ سُنّة حَسَنة فلَه‏ اجرُ مَن‏ عَمِل بها و مَن سَنّ سُنّة سَيّة فلَه وِزرُ مَن عَمِل بها» شما آمدي درخت کاشتي، به يتيم‌ها رسيدگي کردي و خيريه درست کردي، مستحباتي انجام دادي، سنت حسنه را احيا کردي و برايت ثواب مي‌رسند. ولي اگر ديوار کج گذاشتي، «مَن سَنّ سُنّة حَسَنة فلَه‏ اجرُ مَن‏ عَمِل بها و مَن سَنّ سُنّة سَيّة فلَه وِزرُ مَن عَمِل بها» بنده اگر وضو و غسلم و طهارتم درست بود، بچه‌ي من، شاگردان من، رفقاي من ياد مي‌گيرند. حديث داريم: مؤمني که کار خوب مي‌کند، به صلاح و پاکي او، خدا، فاميل و بستگان و همسايه‌ها را تا چند طبقه اصلاح مي‌کند. عکس آن هم فاسق و فاجري که شراب مي‌خورد، کار خلاف مي‌کند، اين در نسلش حرمت شکني است. ديگران را هم درگير آن کار مي‌کند. يک عمل بدعت مي‌گذارد. ما فراوان افرادي داريم مي‌گويند: پدر ما، پدربزرگ ما، مادربزرگ ما وسواس دارند به ما سرايت کرده است. اين ارث بدي است. شما هم مواظب باشيد بچه‌هاي شما دچار نشوند. کار شر را همين‌جا قطع کنيد که باقي افراد گرفتار نشوند.
چند سال پيش با رفقا بيست نفري، اتوبوس مي‌گرفتيم و مشهد مي‌رفتيم. قدمگاه محلي است که جاي پاي امام هشتم(ع) آنجا هست و متبرک است. نماز صبح از قم حرکت مي‌کرديم و آنجا مي‌رسيديم. هربار که مي‌رفتيم آنجا گدايي بود، مي‌دانست هفت صبح اتوبوس‌ها آنجا مي‌رسند. مي‌آمد داخل اتوبوس مي‌گفت: من دو کلمه با مسافرها حرف بزنم! خدا مي‌گويد: بده، پيغمبر مي‌گويد: بده، امامان و همه علما مي‌گويند:بده، همه خوب‌ها و فرشته‌ها مي‌گويند: بده، شيطان و منافق و کافر مي‌گويند: نده! بعد بشکن مي‌زد و در ماشين مي‌رقصيد و مي‌گفت: ميل خودت، عشق خودت، کيف خودت، مي‌خواي بده مي‌خواي نده! 124 هزار پيغمبر و تمام علما و دکترها مي‌گويند: وسواسي چيز بدي است. شيطان و همه بدها مي‌گويند: خوب است. اسراف، وقت تلف کردن! محض رضاي خدا به هرچه اعتقاد داريم بياييم اين بدعت‌ها را از خودمان دور کنيم و اينکه بدانيم اين مرض مسري است.
يکي از بيننده‌ها دلخور شده بود و مي‌گفت: چرا ما را به جذامي‌ها تشبيه کرديد؟ من قصد بي ادبي ندارم. من مي‌خواهم بگويم: اين مرض خطرناکي است. اگر تعبيري و حرفي زده شده که باعث کدورت شده، از همه عذرخواهي مي‌کنم. روايتي هست که فقهاي ما با اين روايت خيلي از معضلات را حل مي‌کنند. حديث رفع معروف است. ديروز در خدمت بزرگواري بوديم که ساليان سال درس خارج مي‌گويند، فرمودند: سند اين حديث هم خيلي محکم است. پيغمبر ما حضرت محمد (ص) فرمودند: نه چيز را خدا از امت من برداشته شده است. 1- خطا؛ يعني جايي که آدم اشتباه مي‌کند. 2- نسيان؛ جايي که آدم فراموش مي‌کند. 3- «ما اکرهوا عليه» جايي که دست‌هاي آدم را مي‌گيرند و وادار به کاري مي‌کنند. 4- «ما لا يعلمون» جايي که آدم نمي‌داند. 5- جايي که طاقت ندارند. 6- جايي که مضطر شده اين کار را کرده است. 7- حسد 8- فال بد زدن 9- تفکر و وسوسه فکري.
پيغمبر ما مي‌فرمايد: از امت من سنگيني و عقوبت و وظيفه اين نه چيز برداشته شده است. «رُفِعَ‏ عَنْ‏ أُمَّتِي تِسْعَةُ أَشْيَاءَ» (خصال صدوق،ج2، ص417) يکي خطاست. «الْخَطَأُ» خيلي جاها بشر ممکن الخطاست و جايز الخطا است. انسان خطا و اشتباه مي‌کند، ما معصوم نيستيم. بنده در يک رستوران رفتم، هيچ خبري هم نداشتم، بازار مسلمان‌ها بود. براي من يک دلستر و يک نوشيدني آوردند بعد معلوم شد درونش الکل است يا شراب است. مهماني بود، رستوران بود، جايي آدم خطا کرد. ولي گوشتي، نوشيدني، خطا و اشتباه مي‌کند. من فکر مي‌کردم اين مسير درستي است، اشتباه کردم. در خطا خدا عقوبت نمي‌کند. جايي که انسان خطا مي‌کند، اشتباه مي‌کند، مؤاخذه ندارد و عقوبت ندارد. خطا را خدا رفع عقوبت کرده مگر مواردي که تو وظيفه داشتي بروي ياد بگيري و ياد نگرفتي، مثلاً اشتباهي نماز مسافر که شکسته است را چهار رکعت خواندي. بعضي موارد را بايد بروند ياد بگيرند، قضا دارد ولي عقوبت ندارد.
يکي از موارد ديگر نسيان است. نسيان جايي است که آدم فراموش مي‌کند. من درگير کاري بودم اصلاً يادم رفت نماز بخوانم. بعداً قضايش را مي‌خوانم و گناهي هم براي من نمي‌نويسند. مثلاً در ماه رمضان فراموش مي‌کني که روزه هستي و آب مي‌خوري. نوشيدن و غذا خوردن در حال روزه هيچ آثاري ندارد. يعني نه تنها عقوبت ندارد، قضا هم ندارد. استغفرالله هم ندارد. شما ماه رمضان ده روز هم فراموش کردي و نشستي ناهار مفصل خوردي و بعدش يادت آمدي، هيچ عقوبتي ندارد. روايت داريم غذا و نوشيدني که در ماه رمضان خوردي، «رزقٌ رزقه الله» قبل از اينکه احکام بيايد، رزق و روزي و تقديرات تو ميليون‌ها سال جلوتر نوشته شده است. خدا روز الست براي شما مقرر کرده که روز پانزده ماه رمضان فراموشي بر شما غلبه کند يک پرس ناهار مفصل و يک نوشيدني خنک بخورد و خدا رزقش را بريده است. چون رزقش را بريده فراموشي را بر شما مسلط مي‌کند که اين رزق به شما برسد. از امام هشتم روايت است که بعضي مواقع خدا مي‌خواهد کاري انجام بدهد که صلاح و مصلحت عبد است، خود اين عبد با اختيار خودش هيچوقت اين کار را نمي‌کند. عقل صاحب عقل را مي‌گيرد، آن کار را انجام مي‌دهد. کاري که به ظاهر با عرف قابل ارزيابي نيست. عقل مي‌گويد: اين چه کاري بود کردم؟
شريعتي: يکوقتي آقاي ميرباقري مي‌گفتند: حتي وقتي که آبروي آدم ريخته مي‌شود، آن آبرو راه خيلي از چيزها را برايت باز مي‌کند.
حاج آقاي فرحزاد: بزرگواري مي‌گفت: من تصادف سختي کردم، پايم شکست. گفت: اين گوشه بيمارستان به ظاهر سختي و درد بود. ولي پرونده چهل سال زندگي را پاک کردم. هي حساب و کتاب کردم که چرا خوب خوردم؟ چه کاري کردم؟ چرا پايم شکست؟ حساب و کتاب کردم. ما از هر چيزي بايد برداشت درست کنيم. ديگر برايش عبرت مي‌شود. حديث داريم که پيغمبر ما به اباذر فرمود: يا اباذر! گاهي بنده گناهي مي‌کند، «دخل الجنه» بخاطر اين گناه به بهشت مي‌رود. گفت: گناه مي‌کند و به بهشت مي‌رود. فرمودند: دائم به خاطر اين گناه خودش را سرزنش مي‌کند. اينقدر خودش و نفسش را مي‌کوبد و ملامت مي‌کند. البته به شرطي که با ميل گناه نکند. ناخواسته گناه کند، عقلش را از دست بدهد و گناه کند.
چرا انبياء ترک اولي داشتند؟ البته چهارده معصوم ندارند. حساب چهارده معصوم از همه جداست. ولي انبياي گذشته آيات و روايات فراوان داريم، گندمي که حضرت آدم خوردند، يا حضرت ابراهيم به خدا گفت: چطور مرده را زنده مي‌کني؟ مرحوم علامه مجلسي کتابي دارد به نام «حيات القلوب» شرح حال انبياست. اول اين کتاب ايشان توجيه قشنگي دارد. علامه مجلسي غواص درياي احاديث اهل‌بيت بوده است. علامه مجلسي مي‌فرمايد: چرا انبيايي که در عصمت به سر مي‌بردند، خطاهاي ريز و ترک اولي داشتند؟ يعني بهتر بود اين کار را نمي‌کردند. بزرگي مي‌فرمود: اگر معصيت نبود خيلي از ما ادعاي خدايي مي‌کرديم! مؤمن، علما، عباد، زهاد، هيچ چيزي اينها را دست خالي نمي‌کند. اگر در چاله بروند مي‌گويند: من و اين کار؟! «سَيِّئَةٌ تَسُوءُكَ خَيْرٌ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ حَسَنَةٍ تُعْجِبُكَ‏» (نهج البلاغه، حكمت46) يعني گناهي که تو را به عذر بياندازد، به غلط کردن بياندازد، به مراتب از حسنه و ثوابي که تو را به غرور و عجب وا دارد بهتر است. خواجه عبدالله مي‌گويد: قربان معصيتي که مرا به عذر آورد و گريزان هستم از طاعتي که مرا به عجب آورد.
«وَ مَا أُكْرِهُوا عَلَيْهِ» دست و پاي مرا گرفتند و ماه رمضان در آب انداختند. به زور غذا در دهان من ريختند. روزه من صحيح است. به زور در دهان من شراب ريختند. هيچ گناهي براي من ندارد.
4- «وَ مَا لا يَعْلَمُونَ» نمي‌دانستم. اين حکم را نمي‌دانستم. يا نمي‌دانستم مثلاً اين خون است. فکر مي‌کردم آب هندوانه است. بعد فهميدم خون است! جايي که نمي‌دانيم، البته نمي‌دانيم را بعضي بزرگان دو نوع تفسير قائل شدند. ما جاهل قاصر و جاهل مقصر داريم. يک موقع جاهل قاصر کسي است که به ذهنش نمي‌رسيده يک چنين مسأله‌اي باشد. يا در محيط و محلي زندگي مي‌کند که دسترسي به عالم نيست. قديم که ما به روستاها مي‌رفتيم، اصلاً تعجب مي‌کردند. چون روحاني نديده بودند!
يکي از دوستان ما در محلي رفته بود که روحاني نديده بودند. پسر سه ساله‌اي آمده بود و همينطور نگاه مي‌کرد. آن آقا مي‌گفت: ما غذا خورديم، آب خورديم. نماز خوانديم، اين بچه همينطور نگاه مي‌کرد. موقع استراحت شد، عمامه و عبا را درآوردم. بچه جيغ زد و گفت: مامان بيا! آقا آدم شده است!!!
ما دو نوع جاهل داريم، جاهل قاصر و مقصر. قاصر يعني دسترسي ندارد. دسترسي به عالم و مرجع ندارد يا فکر نمي‌کند يک چنين مسأله‌اي باشد. جاهل مقصر کسي است که مي‌تواند برود ياد بگيرد، در دسترس او است، آنهايي که علم ندارند، عقوبت برداشته شده و خيلي از تکاليفشان هم برداشته شده است.
شريعتي: امروز صفحه هجدهم قرآن کريم، آيات 113 تا 119 از سوره مبارکه بقره در سمت خدا تلاوت مي‌شود. اين هفته يادي از علامه جليل القدر، علامه شرف الدين صاحب کتاب شريف المراجعات مي‌کنيم.
«وَ قالَتِ‏ الْيَهُودُ لَيْسَتِ النَّصارى‏ عَلى‏ شَيْ‏ءٍ وَ قالَتِ النَّصارى‏ لَيْسَتِ الْيَهُودُ عَلى‏ شَيْ‏ءٍ وَ هُمْ يَتْلُونَ الْكِتابَ كَذلِكَ قالَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ مِثْلَ قَوْلِهِمْ فَاللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ فِيما كانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ‏ «113»وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَساجِدَ اللَّهِ أَنْ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ وَ سَعى‏ فِي خَرابِها أُولئِكَ ما كانَ لَهُمْ أَنْ يَدْخُلُوها إِلَّا خائِفِينَ لَهُمْ فِي الدُّنْيا خِزْيٌ وَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظِيمٌ‏«114» وَ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ واسِعٌ عَلِيمٌ«115» وَ قالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً سُبْحانَهُ بَلْ لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ كُلٌّ لَهُ قانِتُونَ‏«116» بَدِيعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ إِذا قَضى‏ أَمْراً فَإِنَّما يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ‏«117» وَ قالَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ لَوْ لا يُكَلِّمُنَا اللَّهُ أَوْ تَأْتِينا آيَةٌ كَذلِكَ قالَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِثْلَ قَوْلِهِمْ تَشابَهَتْ قُلُوبُهُمْ قَدْ بَيَّنَّا الْآياتِ لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ‏«118» إِنَّا أَرْسَلْناكَ بِالْحَقِّ بَشِيراً وَ نَذِيراً وَ لا تُسْئَلُ عَنْ أَصْحابِ الْجَحِيمِ‏‏«119»
ترجمه: و يهوديان گفتند: مسيحيان بر حقّ نيستند، و مسيحيان گفتند: يهوديان بر حقّ نيستند، در حالى كه (هر دو گروه) آنان، كتاب آسمانى را مى‏خوانند! همچنين افراد نادان ديگر (همچون مشركان كه خبر از كتاب ندارند)، همانند سخن آنها را گفتند. پس خداوند در روز قيامت در آنچه اختلاف دارند، در بين آنان داورى خواهد نمود. كيست ستمكارتر از آنكه نگذاشت نام خدا در مساجد الهى برده شود و سعى در خرابى آنها داشت؟ آنان جز با ترس و خوف، حقّ ورود به مساجد را ندارند. بهره‏ى آنان در دنيا، رسوايى و خوارى و در آخرت عذاب بزرگ است. مشرق و مغرب از آن خداست، پس به هر سو روكنيد، آنجا روى خداست، همانا خداوند (به همه جا) محيط و (به هر چيز) داناست. و (برخى از اهل كتاب و مشركان) گفتند: خداوند فرزندى براى خود اختيار كرده است. منزّه است او، بلكه آنچه در آسمان‏ها و زمين است از آن اوست و همه در برابر او فرمان‏برند. پديد آورنده آسمان‏ها وزمين اوست وهنگامى كه فرمان (وجود) چيزى را صادر كند، فقط مى‏گويد: باش! پس (فوراً) موجود مى‏شود. كسانى كه نمى‏دانند، گفتند: چرا خدا با خود ما سخن نمى‏گويد؟ يا آيه و نشانه‏اى بر خود ما نمى‏آيد؟ همچنين گروهى كه قبل از آنان بودند مثل گفته آنان را گفتند، دلها (وافكار) شان مشابه است، ولى ما (به اندازه‏ى كافى) آيات ونشانه‏ها را براى اهل يقين (وحقيقت‏جويان) روشن ساخته‏ايم. (اى رسول!) ما ترا به حقّ فرستاديم تا بشارتگر و بيم‏دهنده باشى و تو مسئول (گمراه شدن) دوزخيان (و جهنّم رفتن آنان) نيستى.
شريعتي: از فضيلت ذکر صلوات بشنويم و اشاره قرآني امروز را بفرماييد.
حاج آقاي فرحزاد: در روايات داريم شخصي از پيغمبر(ص) از آيه صلوات سؤال کردند. «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ علي النبي» (احزاب/56) حضرت فرمودند: اگر نمي‌پرسيدي نمي‌گفتم. يعني جزء اسرار است. که خدا چند فرشته خلق کرده که هرکس موقع ذکر و نام من صلوات بر من بفرستد، ملائکه مي‌گويند: «غفر الله لک» خدا گناهانت را بيامرزد. برعکس کساني که آيه صلوات را مي‌شنوند و نام حضرت برده مي‌شود، اگر عمداً صلوات نفرستند، آن فرشته‌ها مي‌گويند: «لا غفر الله لک» خدا تو را نيامرزد! انشاءالله مشمول دعا و استغفار ملائکه قرار بگيريم.
آيه 115 از اين صفحه، خداي مهربان مي‌فرمايد: «وَ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ واسِعٌ عَلِيمٌ» در مورد تغيير قبله که پيش آمد، بعضي مذمت و ملامت کردند که چرا قبله از بيت المقدس به مکه تغيير کرد؟ خداي مهربان مي‌فرمايد: شرق و غرب و همه جاي عالم قبله است. يعني خدا جهت ندارد. قبله براي اين معين شده که انسجام و نظم و وحدت و همراهي باشد. در مورد خدا سمت و سو ندارد. حق تعالي محيط است و واسع هست و همه جا هست. علم و قدرتش و سعه وجودي‌اش همه هستي را پر کرده است. گفت:
بس که از هر طرفي راه به تو بسيار است *** به تو برگردد اگر راهروي برگردد
گر به جنت مي‌روي بستان اوست *** ور به دوزخ مي‌روي زندان اوست
گر به مشرق مي‌روي هم زان اوست *** گر به مغرب مي‌روي هم زان اوست
يعني شرق و غرب عالم همه ملک خداست و به سوي خداست. «فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ» يعني هر طرف رو بگرداني همه خداست. در ذيل اين آيه امام باقر(ع) فرمودند: فقط در نماز واجب رعايت قبله سفارش شده است. ولي در غير نماز واجب، نمازهاي مستحبي «فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ» نشسته، سواره، پشت به قبله، در حال حرکت، در هر حالي نماز شب، نماز نافله، نماز زيارت را مي‌شود در هر حالي خواند. بهتر است نماز مستحبي رو به قبله باشد، ولي به هر سمتي بخواني اشکالي ندارد.
شريعتي: هرچقدر از علامه سيد عبدالحسين شرف الدين بگوييم، کم گفتيم. کتاب المراجعات به فارسي ترجمه شده است. براي تهيه اين کتاب‌ به سايت ما مراجعه کنيد. از شخصيت اين عالم بزرگوار براي ما بگوييد.
حاج آقاي فرحزاد: اينکه هر هفته يادي از بزرگاني که حق عظيمي بر گردن ما دارند، مي‌کنيم خيلي کار خوبي است. الآن جامعه ما و جامعه جهاني هنرمندان و ورزشکاران را خيلي بيشتر از دانشمندان مي‌شناسند و براي آنها ارج قائل هستند. مرحوم سيد شرف الدين عالم برجسته‌اي بود که در اصول و اعتقادات واقعاً برجسته بود. امام(ره) در مورد ايشان فرمودند: مانند هشام بن حکم در زمان امام صادق که مناظرات قوي داشته و افراد را محکوم مي‌کرد و بر مناظره غلبه مي‌کرد. خيلي از علماي ما با علماي سني برخورد داشتند. ولي مرحوم سيد شرف الدين در المراجعات خيلي لطافت دارد و خيلي گفتگوي صميمي دارد. ايشان در المراجعات طوري با طرف با لطافت و نرمي گفتگو کرده که اخلاق و روش او بيشتر از استدلال طرف را جذب خودش کرده است. شيخ سليم بشري که شيخ الازهر در آن زمان بوده است، در نامه‌اي که براي علامه نوشته، آورده است: «سلام بر علامه بزرگ عبدالحسين شرف الدين موسوي رحمة الله و برکاته. من هم اکنون در کنار درياي بيکران علم تو ايستادم. اجازه مي‌خواهم خود را در امواج علم شما بياندازم و فرو روم و از دُرهاي گرانبهاي آن بدست آوردم. اگر اجازه دهي در مطالب غامض و مشکلاتي که مدت‌هاست در سينه‌ام خلجان مي‌کند غسل کنيم. وگرنه امر با توست.»
در مقابل اين زمان که تکفيري‌ها، اينکه مي‌گوييم: آنها نجس هستند. آنها مي‌گويند: ما نجس هستيم، بکشيم! مثل يک برادر صميمي بودند. ايشان شيعه و شيخ الازهر سني بود ولي مي‌گويد: اجازه مي‌دهي من سؤالي دارم مطرح کنم؟ ولي من در مباحث خود به لغزش‌ها نمي‌پردازم. در صدد عيب جويي نيستم. يعني اگر هم مي‌خواهم اشکالي کنم اينطور است. نه ملامت گر هستم و نه مي‌خواهم آن را بين مردم شايع سازم.
سيد شرف الدين اينطور پاسخ مي‌دهد: «سلام بر مولاي ما شيخ الاسلام و رحمة الله و برکاته، نامه پر عطوفت شما رسيد. آنچنان ما را مورد عنايت و نعمت قرار دادي که زبان شکر از سپاسگزاري آن عاجز است.» اين ادبياتي است که يکي از علماي شيعه و سنت با اينکه شايد در عقايدشان هم با هم اختلاف داشته باشند، مکاتبه مي‌کنند. اين شگرد فوق العاده است. «آرزوها و آمال خويش را پيش من آورده‌اي در صورتي که تو قبله‌ي اميدواران و نجات دهنده پناهندگان هستي» المراجعات ايشان مثل دکتر تيجاني و خيلي از بزرگان اهل سنت که خود آنها منشأ بودند و عجيب مکتب تشيع را ترويج دادند، به برکت خواندن المراجعات منقلب شدند و شيعه شدند.
شريعتي: مجموعه مناظرات و مکاتبات سيد شرف الدين اين علامه بزرگوار با شيخ الازهر است و نکات بسيار خوبي که در اثبات امامت و ولايت اميرالمؤمنين و فرزندان بزرگوارشان در اين کتاب هست و احتجاجاتي که ايشان با توسل به آيات و روايات مي‌کنند که مورد قبول اهل سنت هست.
حاج آقاي فرحزاد: خيلي‌ها به ما گفتند: وظيفه شما اين است. مثلاً عزيزاني که مکه مي‌روند در اوقات شک مي‌کنند. آيا اول ماه ذي الحجه شده است يا نه؟ آيا روز عرفه است؟ عيد قربان هست؟ مي‌فرمايد: حاکم ولو حاکم ظالم، ولو هارون و مأمون، حکم کردند امروز اول ماه است، عيد قربان است، ولو علم يقيني به خلافش داري، مي‌گويد: شما مطابق آنها اعمال را انجام بده. عرفات برو، عيد قربان، قرباني کن. وظيفه شما همان است و ثوابش مي‌رسد.
خدا را قسم مي‌دهيم به حق محمد و آل محمد، به همه ما ايمان و معرفت و تقواي کامل عنايت بفرما. قلب امام زمان را از ما راضي و فرجش را نزديک بگردان. رفع هم و غم و گرفتاري از همه گرفتارها بفرما. خدايا به حق محمد و آل محمد و به حق حضرت ابالفضل همه عزيزاني که متأهل نيستند را همسر شايسته عنايت بفرما. به برکت صلوات بر محمد و آل محمد و سلام بر امام حسن و امام حسين.
شريعتي: بهترين‌ها را براي شما آرزو مي‌کنم.

ارسال دیدگاه


ارسال

جهت مشاهده دیدگاه های کاربران کلیک نمایید

دیدگاه ها