اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

96-04-19-حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد – راهکارهاي درمان وسواس فکري و عملي

معرفی برنامه


برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: راهکارهاي درمان وسواس فکري و عملي
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد
تاريخ پخش: 19-04-96
بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
شريعتي: سلام مي‌کنم به همه شما دوستان عزيزم. خانم‌ها و آقايان، بيننده‌ها و شنونده‌هاي گرانقدرمان، انشاءالله هرجا که هستيد باغ ايمانتان آباد و قلبتان سليم باشد. حاج آقاي فرحزاد سلام عليکم. خيلي خوش آمديد.
حاج آقا فرحزاد: خدمت جنابعالي و بينندگان و شنوندگان عزيز عرض سلام دارم. امروز روز 15 شوال است، اتفاق جنگ احد و شهادت حضرت حمزه سيدالشهداء(ع) است. روز گراميداشت حضرت عبدالعظيم حسني(ع) است. جا دارد همه خصوصاً مردم استان تهران براي زيارت اين عزيزي که ثواب زيارتش ثواب زيارت امام حسين(ع) عزم و نيت کنند.
شريعتي: بحث ما در جلسات گذشته در مورد وسواس بود و خيلي هم مورد استقبال قرار گرفت. امروز ادامه فرمايشات شما را خواهيم شنيد.
حاج آقاي فرحزاد: بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
خيلي تشکر مي‌کنيم از عزيزاني که حرف‌هاي ما را گوش مي‌دهند. اينها حرف‌هاي خدا و پيغمبر است. بسيار ما را دعا کردند و تشکر کردند که ما را از قطار وسواسي پياده کرديد. يک نکته‌اي را عرض کنم که خيلي زياد پيام دادند وسواس فکري را هم بگوييد. بعد از وسواس عملي، وسواس فکري را بيان خواهيم کرد. نکته ديگر اينکه بسياري از عزيزان ممکن است بگويند: ما وسواس نيستيم. اين عرايض و بحث ما در واقع بيان احکام و اصول دين است. براي همه به کار مي‌آيد. ما حدوداً هشت قاعده گفتيم، اصل طهارت، اصل حليت، اصل استصحاب، اصل تجاوز، اينکه شما «مالک يوم الدين» گفتي، درباره آيه قبلي شک کردي، ديگر اعتنا نکن. قاعده فراغ، از غسل و وضو و نماز که فارغ شدي، هر شکي را دور بيانداز. در مورد چيزي که تمام شد ديگر فکر نکن. اصل استصحاب را هم گفتيم که هيچ وقت يقينيات را نمي‌شود با شک بر هم بزني. من يقين دارم پاک هستم، يقين دارم غسل کردم، احتمال و شک و گمان ديگر نبايد باشد. يقين را با شک بر هم نزنيم! مگر با يقيني که مي‌شود قسم خورد خلاف بوده است.
قاعده نهم که امروز عرض مي‌کنم قاعده سوق است. يعني بازار مسلمان‌ها! يکوقت ما به کشوري مي‌رويم که عموم مردم مسلمان نيستند و کشور اسلامي نيست. آنجا گفتيم: ذبح شرعي بايد ثابت شود. ولي بقيه چيزها براي ما اشکالي ندارد. ولي سوق مسلمين ديگر تحقيق و تفحص نياز ندارد که اين گوشت ذبح شرعي شده يا نشده است. در بازار مسلمان‌ها، ادکلن، عطر، شکلات، تنقلات، چرم، بايد از حيوان حلال گوشت باشد. اينها ديگر تحقيق لازم نيست. بعضي خوراکي‌ها هست که ممکن است با الکل قاطي شده باشد. يکي از بيننده‌ها پيام دادند که شما مسأله را اشتباه گفتي. الکل صنعتي و الکل طبي که آيت الله سيستاني مي‌فرمايد: کل الکل‌ها پاک است. من مراجعه کردم درست است. بعضي فقها مي‌گويند: الکل طبي اشکال دارد، الکل صنعتي پاک است. ولي ايشان مي‌فرمايد: الکل کلاً پاک است. آمپول که مي‌زنيد پاک پاک است. در بازار مسلمان‌ها حکم به حلاليت بايد بکنيم، تغيير و تفحص لازم نيست، بازار مسلمين است. يعني همين  که در بازار مسلمين خريد مي‌کني بايد خيالت راحت باشد که همه اصول رعايت شده است مگر جايي که يقين به خلاف داشته باشي.
قاعده بعدي، قاعده يد است. يد به معني دست است. در اسلام قاعده‌اي هست که دستور اين است که هرکس که چيزي در اختيار او هست، بايد بگوييم: مالک اوست. کسي ماشيني در اختيار دارد. لباسي، فرشي دارد. قاعده يد، حاکم شرع و قاضي و مردم بايد حکم کنند، مالک او همان شخص است. مگر اينکه بينه‌اي،شهودي، سند محکمي پيدا شود که اين را دزديده يا غصب کرده است. يعني از کسي که اختيار يک خانه و ماشين و ملک و زمين و مغازه دارد، دليل و بينه و برهان نمي‌خواهيم. همين که در اختيار اوست را قاعده يد مي‌گويند. يعني همين دليل و برهان است. چهل سال است در اين خانه مي‌نشيند، چند سال است ماشين زير پايش است. اگر مدرکي پيدا شد که اين دزدي است، مدرک ما درست است، اين را قاعده يد مي‌گويند. افرادي که چيزي تحت تصرفشان است سوءظن پيدا نکنيم به هر بهانه‌اي، بد گمان نشويم. اگر اين کتاب دست من است، براي من است. لذا به همين دليل حضرت زهرا(س) براي فدک حجيت شرعي داشتند، فرمودند: فدک از اول دست ما بود و در اختيار ما بود. همين دليل بر مالکيت ما است. متأسفانه بعضي‌ها قواعد اوليه را هم بلد نبودند. مي‌گفتند: برويد شاهد بياوريد. طرف مقابل بايد شاهد بياورد. ما نبايد شاهد بياوريم. همين که اين خانه در اختيار من است نيازي به شاهد ندارد، من مالک اين خانه هستم. قاعده يد يعني حکم بدون شهود مردم!
اينکه انسان کراهت دارد تکليف اضافي به خودش بار کند، خدا يک چيز را واجب کرده و يک چيز را حرام کرده است. آيا کار خوبي است من با نذر و قسم يک چيزي را بر خودم اضافه واجب کنم؟ اين کراهت دارد. البته نذر اشکالي ندارد. چون آدم به خدا احتياج دارد در گرفتاري و مشکلات، حرام نيست ولي کراهت دارد. يک راه حل اين است که آدم تعهد اخلاقي داشته باشد. يعني اگر صيغه نذر خوانده مي‌شود حالا يا عربي يا فارسي، يعني اسم خدا را مي‌آورند. يعني مي‌گويند: «لله عليَّ» يعني براي خدا گردن من باشد، اگر مريض من خوب شد، من گوسفند بکشم. نذر شرعي واجب الوفا است. يا اسم خدا را مي‌آورند. خدايا گردن من باشد که اگر مريض من خوب شد، گوسفند بکشم. اين واجب شرعي مي‌شود. کراهت دارد، البته تعهد اخلاقي‌اش خوب است. آدم احتياج دارد، ولي اگر به صورت واجب گردن خودش نگذارد که اگر يک موقع نتوانست يا پيشامدي شد و اتفاقي افتاد، به اصطلاح مرتکب گناه نشود. تعهد اخلاقي خوب است. اگر نماز صبح من قضا شد، مثلاً هزار تومان به فقير بدهم. اگر صيغه شرعي بخواند واجب مي‌شود. اگر صيغه شرعي نخواند آن هزار تومان را بدهد، ولي واجب نيست. بين خودش براي اصلاح خودش يک تصميماتي بگيرد. اگر زياد غسلم را طول دادم، وضو زياد گرفتم، وسواس به خرج دادم. اگر صيغه خواند واجب مي‌شود. در روايت داريم «لا تتعرض للحقوق» يعني خودتان را در معرض حق اضافه قرار ندهيد. پيمان‌ها و عهدهايي که بار سنگين، تکليف اضافه است. يا مثلاً در روايت داريم کاري نکنيد که «لا تُكَرِّهُوا الى انْفُسِكُمْ العِبادَة»، يعني کاري نکنيد که از عبادت، از وضو و غسل و زيارت زده شويد.
کساني که متأسفانه گرفتار وسواس هستند، مثلاً در وضو و غسل و طهارت اضطراب مي‌گيرد، غصه‌دار مي‌شود. نبايد اينطور باشد. وقتي من با يک ليوان آب وضو گرفتم، شاداب مي‌شوم. حتي مستحب است آدم تجديد وضو کند. يعني بدون اينکه وضو باطل شود براي نماز مستحب است. آدم شاداب مي‌شود. ولي نه اينکه اسراف کنيد. جريمه کردن عيب ندارد، ولي انسان مواظب باشد کاري نکند که از وضو و غسل و عبادت زده شود. الآن به ما پيام دادند که من در نمازم شک مي‌کنم اصلاً از نماز زده شدم و نماز را کنار گذاشتم. هم گناه بزرگي است که نماز را ترک کرده و هم گناه کرده است. کلاً تکليف‌مان را سنگين نکنيم. افراد وسواسي تکليف خودشان را سنگين مي‌کنند.
يکي از قواعدي که خيلي مهم است، قاعده «لا ضرر و لا ضرار في الاسلام» است. در اسلام هرجا کار ما و عمل واجب ما به منفعت ديگران و کار و زندگي ديگران صدمه و ضرري وارد کرد، آنجا حکم برداشته مي‌شود. يک قاعده‌اي است که همه فقها هم فتوا دادند و قاعده‌اي است که در کل مسائل اجتماعي، مسائل سياسي و اقتصادي و عبادي جريان دارد. در همه روابط ما، هرجا منفعت و کار و عمل ما به منافع ديگران ضرر مي‌زند، آنجا حکمش عوض مي‌شود. روايت اين است که ثمرة بن جندب که آدم بسيار پست و منافق و پول پرست و دنياپرستي بود. انشاءالله يک زمان در برنامه سمت خدا در مورد محبت دنيا صحبت کنم که ريشه تمام رذايل است. تمام مشکلات از حبّ دنياست. ثمرة بن جندب خيلي منافق و دنياپرست بود. يک درخت خرما در خانه‌ي يک مرد انصاري در مدينه داشت. چون اين درخت در خانه مرد انصاري بود، وقت و بي وقت بدون اجازه يا از ديوار وارد خانه مي‌شد که من مي‌خواهم خرما بچينم. صاحبخانه مي‌گفت: عيب ندارد خرما براي توست اما در بزن و اجازه بگير. چند بار اين را گفت و قبول نکرد. آمد محضر پيغمبر(ص) و شکايت کرد. حضرت او را خواستند. به او فرمودند: شما مي‌خواهي از درختت استفاده کني اجازه بگير. گفت: نخير! حضرت فرمود: اين درخت خرما را به من بفروش! گفت: نمي‌فروشم. فرمودند: به دو درخت خرما بفروش! گفت: نمي‌فروشم. فرمودند: به ده درخت خرما بفروش! گفت: نه! بعضي روايت داريم که «الي ماشاءالله» يعني حضرت هرچه بالا برد، آدم پول پرست لجبازي کرد. حضرت فرمودند: به من بفروش  من درختي در بهشت به تو مي‌دهم. يعني بهشت رفتن تو را هم ضمانت مي‌کنم. «فلا يقبل» باز نپذيرفت. حضرت به مرد انصاري گفت: اين درخت را بکن و جلوي او بيانداز.
مي‌خواهند اينجا اتوبان بکشند و جاده کشي کنند، يک نفر مي‌گويد: من از خانه‌ام تکان نمي‌خورم. قيمت مي‌گذارند، قبول کرد به حسابش مي‌ريزند و نکرد خانه را خراب مي‌کنند. جايي که منفعت من با منافع عموم اصطکاک پيدا مي‌کند، اينجا بايد حقش را بدهند. نمي‌گوييم: خداي نکرده ظلم بکنند و تجاوز کنند. اما وقتي دارد زور مي‌گويد، حتي بهشت هم ضمانت کند قبول نمي‌کند بايد کند و دور ريخت. حضرت به ثمره فرمودند: تو يک انساني هستي که به ديگران ضرر مي‌زني. «فانه لا ضرر و لا ضرار» يعني در دين و مکتب ما ضرر به ديگران نهي شده است.
در مسائل سياسي، من مي‌خواهم رأي بياورم همه را تخريب مي‌کنم. يک جمعي را به جان همديگر مي‌اندازم. پول‌هاي بي‌خودي خرج مي‌کنم. از خانه مي‌خواهم بيرون بيايم، صبح همه اهل خانه را بيدار مي‌کنم. دزدگير مي‌زنم و ديگران را بيدار مي‌کنم. ما حق الناس را در جامعه جدي نمي‌گيريم. اگر ما در جامعه رعايت کنيم پانزده ميليون پرونده، صد هزار تا مي‌شود. مکرر ديدم شب راه را بستند، از ماشين عروس پياده شدند و در خيابان مي‌رقصند. اين حرام است که شب به اين مبارکي را شما با گناه و معصيت آغاز کني. چرا به ديگران ضرر بزنيم؟ آدم عقل داشته باشد کافي است که اين کارها را نکند. قاعده «لا ضرر و لا ضرار» مورد مهمش براي وسواسي‌هاست.
اگر شما جايي گير کردي، ده ليتر آب داري که براي وضو و غسل شما کافي است. ولي در آن محل يا بيابان يا مسافرت جان يک انسان در خطر است. يعني اگر اين آب مصرف شود ممکن است اين آقا تلف شود. اين انسان مؤمن باشد، کافر باشد، بد باشد، خوب باشد، هرکس باشد، بت پرست و مشرک باشد، ولي جانش در خطر است. يا حتي يک حيواني تلف مي‌شود. سگ يا گربه‌اي تلف شود. يا اگر درخت يا گياهي که به آن آب نرسد، خشک مي‌شود. مي‌فرمايد: شما وظيفه داري آنجا غسل نکني و وضو نگيري و تيمم کني تا آن گياه خشک نشود. آن مورچه و حيوان تلف نشود. خدا از حق خودش مي‌گذرد اما ما حاضر نيستيم از حق خودمان بگذريم؟ اين خيلي مهم است. ما هم بحران آب داريم هم بحران برق داريم. آنقدر هستند کساني که کولرهاي همه اتاق‌هايش روشن است. مي‌گويد: من مي‌خواهم کيف کنم. استخر را پر مي‌کند. وسواسي‌هايي که شب و روز آب مصرف مي‌کنند. براي غسل نيم ساعت حمام رفتن زياد است. بعضي از آقايان مثل آيت الله سيستاني مي‌گويند: دست راست و چپ را هم قاطي کنيم عيب ندارد. آيت الله مکارم مي‌گويد: سر وگردن و راست و چپ نيازي نيست. همين که زير دوش برويد کافي است. البته بهتر است ترتيب رعايت شود. منظور من اين است که خيلي سهل و راحت است و اينقدر سخت نگيريم. من هر هفته که به برنامه سمت خدا مي‌آيم، لامپ‌هاي اضافي را خاموش مي‌کنم. شما در طول سال ببينيد در ادارات و محل کار چقدر لامپ اضافي روشن است. چرا لامپ نمازخانه 24 ساعت روشن باشد؟
چند روز قبل ديدم سازمان خوار و بار جهاني اعلام کرد که سه چهارم خوراکي‌ها دور ريخته مي‌شود و ميليون‌ها انسان فقير هستند. گرسنه هستند و سوء تغذيه دارند. ايران ما در چند چيز رکورد جهاني را مي‌شکند، يکي در اسراف است. مصرف گاز، برق، آب، ترافيک، بنزين، خيلي زياده روي مي‌کنيم. عزيزاني که برقشان در خوزستان قطع مي‌شود. چقدر افرادي که مي‌گويند: ميليون ميليون گوشت ما تلف شده است. بچه‌هاي ما مريض شدند. افرادي از تشنگي و گرمازدگي در سيستان و بلوچستان مردند. ما مسئول هستيم. وسواسي‌ها مسئول هستند. وقتي بودجه کم است، ما در اسراف زياده روي مي‌کنيم.
شريعتي: ما هم از همه هموطنان خواهش مي‌کنيم که صرفه جويي کنند. به فکر هم باشيم و به ياد هم باشيم که انشاءالله برکاتش هم نصيب همه ما شود و بتوانيم اين رفاه و راحتي را به هم هديه بدهيم.
حاج آقاي فرحزاد: يک قاعده ديگر هم حمل بر صحت است. حمل بر صحت اين است که ما کار ديگران را بايد کار درستي بدانيم. يعني بدبين نباشيم و سوء ظن نداشته باشيم. يک کسي معامله دارد و خريد و فروش مي‌کند. مسافرت مي‌رود، نگوييم: مسافرتش حرام است. بدبين نباشيم. حمل بر صحت يعني کار ديگران را حمل بر گناه نکنيم. عقد و نکاحي صورت گرفته، بگويد: انشاءالله درست است.
پيغمبر ما آخر شب جايي مي‌رفتند. يکي از اصحاب رد مي‌شد، حضرت فرمود: اين خانم من است. ما با کمترين چيز منتظر هستيم به کسي اتهام بزنيم. با چه کسي صحبت مي‌کردي؟ به چه کسي پيام دادي؟ يک موقع صد در صد يقين داري خلاف است. بايد حمل بر صحت کنيد. سوء ظن و تجسس در حريم خصوصي افراد خلاف است. مگر موارد خاصي که براي بچه‌مان احساس خطر مي‌کنيم، دورادور نظارت داشته باشيم. ولي اينکه در هر کار شخصي افراد تجسس کنيم، درست نيست. بايد حمل بر صحت کنيم، براي خودمان هم بهتر است. مگر مواردي که يقين به خلاف براي ما ثابت شود. شغل‌هايي که افراد دارند. معاملاتي که دارند. آدم‌هاي وسواسي حمل بر صحت نمي‌کنند. نمي‌گويند: اين کار درست است.
يکي ديگر هم «کلما غلب الله عليه فليس عليه شيء» ما در آيه قرآن هم داريم «رَبَّنا وَ لا تُحَمِّلْنا ما لا طاقَةَ لَنا» (بقره/286) هرجا که ما فوق طاقت ماست، خدا حکمش را برداشته است. کسي که واقعاً نمي‌تواند ايستاده نماز بخواند. مي‌گويد: هرچقدر مي‌تواني. رکوع و سجده را مي‌تواني، نمي‌تواني بنشين. نمي‌تواني بخواب يا تکيه بده. کسي که لنگ است، فلج است، کمر درد و پا درد دارد، هر مقداري که ما فوق طاقت ماست، تحملش سخت است، يا دکتر جدي گفته براي شما رکوع و سجده خطر دارد، هيچ شک و شبهه نکنيد. خدا براي ما سختي نمي‌خواهد. پيامبر فرمود: من بر دين سهل و آسان مبعوث شدم. نه ديني که دائم بر فشار و سختي است. لذا هرکس که معلوليت‌هاي جسمي و روحي و بدني و رواني دارد، مثلاً بيهوشي، کسي کل وقت نماز بيهوش است. يا آلزايمر دارد. اين رفع قضا ندارد. هر پيشامدي که خدا براي کسي قرار داده است که پيشامد ناگواري بوده که آن تکليف برايش طاقت فرسا است، آنجا ديگر تکليف برداشته شده است. روزه بر پيرمرد و پيرزن و خانم باردار و مريض و بچه و کساني که توان ندارند، واجب نيست.
شريعتي: در پنجمين دوره قرآن کريم، در هفته دوم قرار است ياد کنيم از حاج شيخ عباس قمي، صاحب مفاتيح الجنان و خاتم المحدثين و اين عالم وارسته و با اخلاص، انشاءالله روح ايشان شاد باشد. ثواب تلاوت آيات را در اين هفته به روح ايشان هديه کنيم. شايد به اين طريق بتوانيم قدردان خدمات ارزنده اين عالم بزرگ باشيم.
حاج آقاي فرحزاد: بنده بيني و بين الله بيشترين شخصيتي که از کتاب‌هايش بهره بردم، کتاب‌هاي حاج شيخ عباس قمي بوده است. غير از مفاتيح، سفينة البحار که برايش 25 سال زحمت کشيده است. مثل آيت الله بهجت و آيت الله ميلاني کمک ايشان مي‌کردند. آن زمان کامپيوتر نبود. 110 جلد بحار را هي مرور کردند، بحار يعني درياها، اين درياها در يک کشتي جا داده شده است و سفينة البحار شده است. همه بزرگان ما، مرحوم آيت الله خويي فرموده بودند: اگر هزارها کتاب در کتابخانه باشد، به من بگويند: يک کتاب را انتخاب کن، سفينة البحار شيخ عباس قمي را انتخاب مي‌کنم. خيلي کتاب خوبي است. به قول آيت الله استادي در کنگره حاج شيخ عباس قمي فرمودند: عالمي در علماي شيعه نداريم که ميليون‌ها کتاب ايشان چاپ شده باشد مثل شيخ عباس قمي، که يکي مفاتيح است. من معتقد هستم واقعاً حق عظيمي دارد. گردن همه، همه تشيع حق دارد. انشاءالله روحشان شاد باشد و شفاعت ايشان مشمول حال ما شود.
شريعتي: فرزند ايشان نقل مي‌کردند که پزشک‌ها گفتند: پدر ما تنگي نفس و مشکل تنفسي دارد. در 45 سالي که ايشان مشکل تنفسي خيلي جدي داشته است، بيش از 105 اثر را به رشته تحرير درآورده و نوشته است. اين يعني برکت عمر و قلم ايشان.
حاج آقاي فرحزاد: شرح حال ايشان خيلي عجيب است. مرحوم دواني ده، بيست جلد درباره علماي شيعه کتاب نوشتند. دو جلدش فقط مخصوص شيخ عباس قمي است. ايشان مي‌گويد: من بعد از بيست سالگي نجف رفتم، از حرف يک دلاک متحول شدم. آن موقع زماني بود که مشروطه و استبداد به جان هم افتاده بودند و بحث‌هاي سياسي و درگيري بود. حمام رفتم به دلاک گفتم: طرف مشروطه هستي يا استبداد؟ گفت: بچه طلبه، برو درست را بخوان و به کارت برس! حيف است وقتت را الآن در اين دسته‌بندي‌ها مصرف کني. گفت: حرف او مرا زير و رو کرد، باعث شد نزديک صد جلد کتاب بنويسم.
شريعتي: امروز صفحه يازده قرآن کريم از سوره مبارکه بقره در سمت خدا تلاوت مي‌شود.
«قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُبَيِّن لَّنَا مَا هِيَ إِنَّ الْبَقَرَ تَشَابَهَ عَلَيْنَا وَإِنَّا إِن شَاءَ اللَّـهُ لَمُهْتَدُونَ ?70? قَالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ لَّا ذَلُولٌ تُثِيرُ الْأَرْضَ وَلَا تَسْقِي الْحَرْثَ مُسَلَّمَةٌ لَّا شِيَةَ فِيهَا ? قَالُوا الْآنَ جِئْتَ بِالْحَقِّ ? فَذَبَحُوهَا وَمَا كَادُوا يَفْعَلُونَ ?71? وَإِذْ قَتَلْتُمْ نَفْسًا فَادَّارَأْتُمْ فِيهَا ? وَاللَّـهُ مُخْرِجٌ مَّا كُنتُمْ تَكْتُمُونَ ?72? فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا ? كَذَ?لِكَ يُحْيِي اللَّـهُ الْمَوْتَى? وَيُرِيكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ ?73? ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُم مِّن بَعْدِ ذَ?لِكَ فَهِيَ كَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً ? وَ إِنَّ مِنَ الْحِجَارَةِ لَمَا يَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهَارُ ?وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا يَشَّقَّقُ فَيَخْرُجُ مِنْهُ الْمَاءُ ? وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا يَهْبِطُ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ ? وَ مَا اللَّـهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ ?74?  أَفَتَطْمَعُونَ أَن يُؤْمِنُوا لَكُمْ وَقَدْ كَانَ فَرِيقٌ مِّنْهُمْ يَسْمَعُونَ كَلَامَ اللَّـهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ مِن بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَهُمْ يَعْلَمُونَ ?75? وَإِذَا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَا بَعْضُهُمْ إِلَى? بَعْضٍ قَالُوا أَتُحَدِّثُونَهُم بِمَا فَتَحَ اللَّـهُ عَلَيْكُمْ لِيُحَاجُّوكُم بِهِ عِندَ رَبِّكُمْ ? أَفَلَا تَعْقِلُونَ?76?»
ترجمه: (بار ديگر به موسى) گفتند: از پروردگارت براى ما بخواه تا بر ما روشن كند چگونه گاوى باشد؟ زيرا اين گاو بر ما مشتبه شده و اگر خداوند بخواهد (با توضيحات تو) حتماً هدايت خواهيم شد. (موسى) گفت: خداوند مى‏فرمايد: همانا آن گاوى است كه نه چنان رام باشد كه زمين را شخم زند و نه كشتزار را آبيارى كند. از هر عيبى بركنار است و هيچ لكّه‏اى در (رنگ) آن نيست. گفتند: الآن حقّ (مطلب) را آوردى! پس (چنان گاوى را پيدا كرده و) آن را سر بريدند، ولى نزديك بود انجام ندهند.پس گفتيم: قسمتى از گاو ذبح شده را به مقتول بزنيد (تا زنده شود و قاتل را معرّفى كند.) خداوند اينگونه مردگان را زنده مى‏كند و آيات خود را به شما نشان مى‏دهد، شايد تعقّل كنيد.سپس دلهاى شما بعد از اين جريان سخت شد، همچون سنگ يا سخت‏تر! چرا كه از پاره‏اى سنگ‏ها، نهرها شكافته (وجارى) مى‏شود وپاره‏اى از آنها، شكاف برمى‏دارد و آب از آن تراوش مى‏كند، و بعضى از سنگ‏ها از خوف خدا (از فراز كوه) به زير مى‏افتد. (امّا دلهاى شما هيچ متأثّر نمى‏شود) و خداوند از اعمال شما غافل نيست.(پس اى مؤمنان!) آيا انتظار داريد (كه يهوديان سرسخت،) به (دين) شما ايمان بياورند؟ در حالى كه عده‏اى از آنان، سخنان خدا را مى‏شنيدند و پس از فهميدنش، آنرا تحريف مى‏كردند با آنكه (حقّ را) مى‏دانستند.و (همين يهوديان) هنگامى كه مؤمنان را ملاقات مى‏كنند، مى‏گويند: ايمان آورديم، ولى هنگامى كه بعضى از آنها با بعضى ديگر خلوت مى‏كنند، مى‏گويند: چرا آنچه را كه خداوند (درباره‏ى صفاتِ پيامبر اسلام) براى شما (در تورات) گشوده (و بيان كرده، به مسلمانان) بازگو مى‏كنيد تا (روز رستاخيز) در پيشگاه پروردگارتان بر ضدّ شما به آن استدلال كنند؟ پس آيا تعقّل نمى‏كنيد؟
شريعتي: از فضيلت ذکر صلوات بر محمد و آل محمد براي ما خواهند گفت. اشاره قرآني را بفرمايند و حسن ختام فرمايشات ايشان را بشنويم.
حاج آقاي فرحزاد: انشاءالله زيارت حضرت عبدالعظيم(ع) را غنيمت بشمارند. مرحوم دولابي که تهران زندگي مي‌کردند، معمولاً هفته‌اي يکبار هروقت فرصت مي‌کردند، اگر به قم نمي‌توانستند بيايند، زيارت حضرت عبدالعظيم مي‌رفتند. ديگر بهترين امامزاده معتبر در استان تهران اين امامزاده هست و با چهار واسطه فرزند امام حسن مجتبي(ع) است. ما امامزاده خيلي داريم، ولي امامزاده‌اي که امام معصوم تمجيد و تعريف کرده باشد. بزرگي فرمودند:     ايشان فقط امامزادگي‌اش جا افتاده است با اينکه محدث بوده، دانشمند بوده است، «انت ولينا حقا» اين تعبير خيلي مهم است. دينش را بر امام عرضه کرد و حضرت تأييدش کردند. مورد تأييد امامان معصوم بوده است. تعبيري که عده‌اي از اهل ري خدمت امام هادي(ع) آمدند و گفتند: ما کربلا مشرف شديم. فرمودند: اگر حضرت عبدالعظيم را زيارت مي‌کنيد، ثواب زيارت امام حسين(ع) را دارد.
چون امروز روز شهادت حضرت حمزه(س) است، دو شخصيت بودند که از دنيا رفتند، پيغمبر خيلي به آنها ارادت و علاقه داشتند، يکي حضرت حمزه سيدالشهداء بود که اولين کسي که در اسلام لقب سيدالشهداء را گرفت، حضرت حمزه بود. پيغمبر وقتي کنار بدن مطهر ايشان آمدند که مُثله کرده بودند، آنقدر گريه کردند. فرمودند: من در عمرم جايي قرار نگرفتم که براي سخت‌تر از اين مورد باشد. چون حضرت به ايشان خيلي علاقه داشتند. برادر رضايي حضرت بود. يعني از حليمه سعديه شير خورده بودند و مادر رضايي‌شان يکي بوده است. علاقه فوق العاده‌اي بين ايشان و عمويشان بوده است. يکي هم جعفر طيار برادر حضرت علي(ع) که در جنگ موته شهيد شدند و دو دستشان قطع شد. مي‌گويند: جعفر طيار که پرواز مي‌کند. روايت داريم پيغمبر خدا(ص) بعضي مواقع که اصحاب نشسته بودند، سؤال مي‌کردند: «هل من مبشّر» خبر خوش هست؟ حالا خواب يا بيداري؟ معمولاً به خواب‌ها هم مبشرات مي‌گويند. حالا بحث خواب هم يک موقع در سمت خدا مطرح شود خوب است. ما سه رقم خواب داريم. خوابي که افکار ماست. خوابي که شيطاني است و «اضغاث احلام» است و خوابي رؤياي صادقه است و تعبير درست دارد. پيغمبر خدا شايد مي‌خواستند روحيه اصحابشان را بفهمند. خواب پيغمبر و امام معصوم عين بيداري است. پيغمبر ما يک روز فرمودند: من ديشب عمويم حضرت حمزه و پسرعمويم جعفر طيار را خواب ديدم. بعد از شهادت ايشان بود. در باغي از باغ‌هاي بهشتي متنعم هستند. ميوه‌ها و غذاهاي بهشتي جلوي اينها است. در تعبير روايات داريم که مثلاً ظرفي که جلوي اهل بهشت مي‌گذارند، همان هرچه ميل مي‌کني تبديل مي‌شود. يعني تبديل به انواع و اقسام غذاها و ميوه‌ها مي‌شود. انگور، هلو، گلابي، سيب، هندوانه، هرچه ميل پيدا مي‌کنيم، اين تبديل مي‌شد و اينها ميل مي‌کردند. حضرت فرمودند: از عمويم حضرت حمزه و پسرعمويم جعفر طيار پرسيدم: در آن عالم چه چيزي افضل اعمال است؟ در آن عالم چه چيزي افضل اعمال است؟ البته پيغمبر خبر دارند. چون عالم عالمِِ شهود است. عرض کردند: پدر و مادر ما فداي شما يا رسول الله! «وجدنا افضل الاعمال ثلاث» ما برترين چيزها را يافتيم که سه چيز است. سه چيز افضل اعمال است. يکي صلوات بر محمد و آل محمد است. دوم فرمودند: آب دادن به تشنه است. حالا به انسان، به حيوان، به پرنده آب بدهيد. سابق در خانه‌ها حوض زياد بود. آقاي شهاب مرادي که خدا حفظش کند، گفت: آمدم بخوابم ديدم کولر ما صدا مي‌دهد. تعجب کردم، رفتم ديدم پرنده‌ها آمدند به دريچه کولر نوک مي‌زنند که آب بخورند. آب دادن حتي از نان دادن و اطعام و غذا بالاتر است.
روايت زيبايي هست که يک کسي محضر پيغمبر خدا آمد و فرمود: من دوست دارم بهشت بروم. چه کنم؟ فرمود: «اطعام الطعام و افشاء السلام» اگر مي‌خواهي حتماً به بهشت بروي، تا مي‌تواني شکم گرسنه‌ها را سير کن. اطعام و سلام را رواج بده. به همه سلام کن. عرض کردم اگر طاقت نياورم چطور؟ فرمودند: شتر که داري. به خانه‌هايي که آب ندارند، آب رساني کن. در خانه مردم آب ببر. اگر اين کار را بکني و در خانه‌ها آب ببري بهشت بر تو واجب مي‌شود. بعد فرمودند: اگر کسي آبرساني کند به جايي که آب نباشد، آب باشد هفتاد هزار حسنه خدا به او مرحمت مي‌کند، اگر جايي آب نباشد، آبرساني کند، مثل اين است که ده نفر از فرزندان حضرت اسماعيل را آزاد کرده است. پس پيغمبر فرمود: افضل اعمال چيست؟ فرمود: اولي صلوات بر محمد و آل محمد است. دوم آب دادن است و سوم حب علي بن ابي طالب(ع) است. بنده از آيات و روايات فراوان استفاده کردم، چيزي در عالم دنيا و آخرت، قرب و کمال، مثل ولايت و محبت مولا علي(ع) براي رشد و تکامل انسان سراغ نداريم و کنار محبت مولا آب دادن و صلوات را قرار داده است.
سوره بقره طولاني ترين سوره قرآن است. معاذ آدم درستي نبود. نماز جماعت خواند و امام جماعت شد. سوره بقره را خواند. چند ساعت طول مي‌کشد. پيغمبر خدا اينقدر ناراحت شدند فرمودند: «لا تکونوا فتانين» فتنه نياندازيد. اذيت نکنيد. سوره‌هاي کوچک بخوانيد. اصل داستان سوره بقره اين است که جواني کشته شد، قاتلش معلوم نبود. هرچه مي‌‌گشتند پيدا نمي‌کردند. آمدند به حضرت موسي استغاثه کردند. حضرت موسي از خداي متعال درخواست کردند فرمودند: برويد يک گاو بکشيد. آمدند هي سؤال کردند که چه گاوي باشد؟ چه گاوي باشد؟ هي وسواس به خرج دادند و سؤال کردند که گاو چطور باشد؟ به يک گاو زرد رسيدند که دست جواني بود و گران هم مي‌فروخت. آمدند گاو را خريدند و ذبح کردند و دمش را به بدن مقتول زدند، زنده شد و قاتل خودش را معرفي کرد. روايت جالبي در ذيل اين آيه است که امام باقر فرمودند: علت اينکه اين گاو زرد قسمت شد که بکشند و پول فراوان گير اين جوان بيايد، اين بود که خيلي به پدرش احترام مي‌گذاشت. يک متاع تجارتي داشت. آمدند از او بخرند، فروخت و معامله انجام شد. آمد در انبار را باز کند، ديد کليد زير سر پدرش است و پدرش هم خوابيده است. گفت: من الآن نمي‌توانم جنس را تحويل بدهم. گفتند: بايد تحويل بدهي. ما مسافر هستيم و بايد برويم. گفت: پس معامله فسخ! از يک سودي گذشت که پدرش را از خواب بيدار نکند. حضرت مي‌فرمايد: به خاطر اينکه به پدرش احترام گذاشت، کارش به جايي رسيد که ميليون‌ها ثروت به اندازه جسم يک گاو نصيب او شد.
خدا را قسم مي‌دهيم که در اين روز مقدس به حق محمد و آل محمد، رفع هم و غم و گرفتاري بفرما، مريض‌هاي روحي و جسمي را شفا عنايت بفرما. قلب امام زمان را از ما راضي و فرجش را نزديک بگردان. حاجت عزيزان را برآورده بگردان. توفيق احسان و خدمت و ترک اسراف را به همه ما مرحمت بفرما و همه ما را عاقبت بخير بگردان به برکت صلوات بر محمد و آل محمد و سلام بر امام حسن و امام حسين.
شريعتي: از باده نگه دل ما را خراب کن *** بر تاک مانده‌ايم، تو ما را شراب کن

ارسال دیدگاه


ارسال

جهت مشاهده دیدگاه های کاربران کلیک نمایید

دیدگاه ها