برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: راهکارهاي درمان وسواس فکري و عملي
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد
تاريخ پخش: 12-04-96
بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
از صفاي ضريح دم نزنيد *** حرفي از بيرق و علم نزنيد
گريه هاي بلند ممنوع است *** روضه كه هيچ، سينه هم نزنيد
كربلا رفته ها كنار بقيع *** حرفي از صحن و از حرم نزنيد
زائري خسته ام نگهبانان *** به خدا زود مي روم، نزنيد
غربت ما بدون خاتمه است *** مادر ما هميشه فاطمه است
كاش درهاي صحن وا بشود *** شوق در سينه ها به پا بشود
كاش با دست حضرت مهدي *** اين حرم نيز با صفا بشود
كاش با نغمه حسين حسين *** اين حرم مثل كربلا بشود
در كنار مزار ام بنين *** طرحي از علقمه بنا بشود
پس بسازيم پنجره فولاد *** هر قدر عقده هست وا بشود
چارتا گنبد طلايي رنگ *** چارتا مشهد الرضا بشود
اين بقيعي كه اين چنين خاكي است *** رشك پروانه هاي افلاكي است
هشت شوال آسمان لرزيد *** ديد صحن و مناره مي سوزد
بارگاه بقيع ويران شد *** دل بي راه و چاره مي سوزد
اين حرم مثل چادر زهراست *** كه در اينجا دوباره مي سوزد
شريعتي: سلام ميکنم به همه شما دوستان عزيزم. امروز هشتم شوال سالروز تخريب قبور نوراني ائمه بقيع هست، انشاءالله با نابودي آل سعود و آل سقوط زيارت مدينه منوره و زيارت بهشت بقيع نصيب شما شود. حاج آقاي فرحزاد سلام عليکم. خيلي خوش آمديد.
حاج آقا فرحزاد: خدمت جنابعالي و بينندگان و شنوندگان عزيز عرض سلام دارم. آرزوي قبولي طاعات و عبادات عزيزان در ماه رمضان را داريم. انشاءالله نورانيت و حس مهماني را هميشه داشته باشند و درک کنند و در وجودشان پايدار بماند.
شريعتي: بحث جلسه گذشته ما در مورد وسواس بود و خيلي پيامهاي مثبتي داشتيم.
حاج آقاي فرحزاد: بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
روز بسيار تأسف باري که حرم امامان بقيع را تخريب کردند، تسليت عرض ميکنيم. در منزل مراجع بزرگ در قم مجالس روضهخواني برقرار بوده است. انشاءالله خداي متعال لطف کند آنهايي که قابل هدايت هستند، هدايت شوند و آنهايي که قابل هدايت نيستند از سر راه برداشته شوند. انشاءالله بارگاه ملکوتي ائمه بقيع احياء شود. بحثها خيلي مؤثر بوده و خيلي هم تشکر فراوان کردند و براي ما خيلي دعا کردند. من شب و روزم را براي اين کار گذاشتم و اگر يک نفر هم از قطار وسواس پياده شود براي ما کافي است.
بعضيها شبهه ميکنند در مورد مسائلي که ما ميگوييم، ما مسائلي را ميگوييم که روي آن قسم ميخوريم. اگر نسبت به مسألهاي شبهه داشته باشيم، قطعاً هم تکليف و وظيفه ما هست اصلاح کنيم و هم شجاعت داريم و به اشتباه خودمان اقرار ميکنيم. ما نميخواهيم مديون دين و مردم باشيم. پس در مسائلي که ميگوييم شک و شبهه نکنند. کساني که وسواس دارند باز احتياط ميکنند و از ديگران ميپرسند. خواهش ميکنم حرف ما را گوش بدهند و ديگر تجسس نکنند که باز دوباره مشکل ايجاد ميشود.
در قرآن آيهاي داريم که خداي متعال ميفرمايد: «نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَكْفُرُ بِبَعْض» (نساء/150) بعضي هستند ميگويند: ما به بعضي آيهها ايمان ميآوريم و به بعضي آيهها ايمان نميآوريم. آدمهاي وسواس اينطور هستند. نميشود بگويي: من اينجا را قبول دارم ولي اينجا را قبول ندارم. همان خدايي که ميگويد: خون و بول نجس است، همان خدا ميگويد: اينجا پاک است و براي شما اشکال ندارد. يعني همان خدايي که ميگويد: وضو بگير، همان خدا ميگويد: اينطور وضو بگير و اين اندازه بگير. بار سوم براي وضو بشويي حرام است. يکبار شستن واجب است. بار سوم حرام است. يعني براي ما حد گذاشتند. نميتوانيم بگوييم: من اينجا حرف شما را گوش ميدهم ولي اينجا گوش نميدهم. همان خدايي که طهارت و نجاست را براي ما امر و نهي کرده است، يا وضو و غسل و قرائت و طواف را اينطور ميگويد. من بيش از اين نميخواهم، حرام است. اسراف است، اعصابت خورد ميشود و من ناراضي نيستم.
هفته گذشته ما برنامه نداشتيم، موضوعي که ميخواهيم عرض کنيم در مورد اصولي که در اسلام هست و بناي احکام بر آن اصول است. ما اصل آسان گيري و سهولت را عرض کرديم. هرجا به عُسر و حرج و گرفتاري برخورد کرديم، آنجا ديگر تکليف عوض ميشود. «وَ لا تُحَمِّلْنا ما لا طاقَةَ لَنا بِه» (بقره/286) چيزي که ما طاقت نداريم خدا از ما نميخواهد. اينکه من دو ساعت بروم غسل بکنم، اين قطعاً خلاف است و عُسر و حرج است. اصل آسانگيري خودش اصل مهمي است.
اصل دوم اصل طهارت بود. همه چيز پاک است جز دوازده چيز که آن هم بايد يقين صد در صد داشت و اينکه قسم بايد خورد و الا همه چيز براي شما پاک است. يکي از موضوعاتي که زياد سؤال کردند، ترشحاتي که از بدن انسان بيرون ميرود، اينکه آدم يقين نکند که بول است يا خون است، تا وقتي که انسان يقين نکرده که مني است يا خون است که قسم بخورد، براي انسان پاک است. به اين ترشحات اعتنا نکنيد.
يک مسائلي که خيلي پرسيدند اين است که خانمي که در خواب، خواب ميبيند برايش غسل واجب نيست. ولو اينکه در خواب لذت هم ببرد. غسل واجب نيست. در بيداري اگر به اوج لذت برسد بايد غسل کند اما در خواب اگر باشد به فتواي مراجع غسل بر او واجب نيست.
يکي از سؤالاتي که زياد پرسيدند اين است که ترشحاتي که در دستشويي يا توالت فرنگي ميشود، چطور است؟ ما وقتي با شير آبي که وصل به کُر است خودمان را ميشوييم، ترشحات پاک است. چون اکثراً ميگويند: دستشويي ميرويم به پاي ما ترشح ميشود. اين ترشحات ولو از لگن داخل توالت باشد، چون با شير آب که وصل به کُر است ميشوييم، پاک است. بعضي ميگويند: بچه ما با کفش داخل توالت شده و با همان کفش روي فرش آمده است. بنده در خانه خودمان، درون حمام توالت فرنگي است، من بدون کفش ميروم و با همان هم روي فرش ميآيم. مرحوم بهاءالديني حمام ميرفتند با همان کفش يا پا روي فرش ميآمدند. يکوقت فرشها غبار دارد بله، اما نجس نيست. يعني شما نميتواني بگويي: اطراف توالت نجس است يا وسط توالت اگر شير آب ترشح کرد نجس است. نه! پاک است. اگر عين نجاست نباشد، پاک است.
در مورد لباسشويي هم پرسيدند، گفتم اگر نجاست را قبل از شستن تميز کنيم، يا اگر با شستشو تميز شود، اگر عين نجاست برداشته شود، رنگ و بوي نجاست پاک شود، مشکلي ندارد. پاک است چون آب چرخش دارد. خود ماشين لباسشويي هم پاک ميشود، اگر وصل به شير آب کر است، پاک است.
اصل ديگري که گفتيم و زياد سؤال کردند، خوني که داخل بدن است يا زير ناخن است پاک است. داخل بيني ما خون باشد، يا زير ناخن خون باشد، يا وقتي آمپول ميزنند، خون داخل بدن پاک است. خون بيرون بدن نجس است. پرسيدند: خوني که سياه شده و روي زخم است. اين خون ديگر خون مرده است يا سياه شده است، عرف نميگويد اين خون است. به فتواي آقايان اين خون پاک است.
يکي از اصولي که خيلي گره گشا است اصل حليت است. هرچيزي براي شما حلال است مگر موارد خاصي که نهي شده، خوردن شراب حرام است. خوردن گوشت خوک حرام است. دين ما ميگويد: همه چيز حلال است الا موارد خاصي که انگشت شمار است و حرام است. پرسيدند: وقتي به کشور خارجي ميرويم، خوراک و پوشاک و داد و ستد جطور است؟ کشورهاي اسلامي مثل کشور خودمان است، ولي کشورهايي که اسلامي نيست تمام وسايلشان پاک است. هتل، فرش، موکت، مبل، همه پاک است. فقط چيزهايي که ذبح شرعي بايد باشد، مثل گوسفند و گاو، البته شرکتهايي هست که ذبح اسلامي است و مطمئن است و ميتوانيد تهيه کنيد. و الا تا ثابت نشده خوردنش اشکال دارد. مگر ماهي که اکثر آقايان و علما ميگويند: غير مسلمان هم بگيرد اشکال ندارد. لبنيات و غذاهاي ديگر پاک است، فقط گوشت ذبح شرعي باشد. معاملاتي که ميکنيم، خريد و فروشي که ميکنيم کلاً حلال است مگر موارد خاصي که گفته باشند و نهي شده باشد.
يکي ديگر از اصولي که گفتيم، عدم تفحص و تجسس و زياده روي در سؤال است. متأسفانه يک شگرد مهم شيطان و افرادي که گرفتار وسواس ميشوند، اين است که هي کنجکاوي ميکنند. در اسلام تجسس نهي شده است. چه کار داريم ثابت کنيم اين بول است يا اين خون است؟ چه کار داريم نگاه کنيم؟ لزومي ندارد من اينقدر وارسي کنم که اين فضله موش است يا سنگ است. اگر شک دارم براي من اشکال ندارد. اگر بدون تجسس چشم من ديد اين خون است و فضله موش است و نجس است، وظيفه دارم. ولي اگر براي من ثابت نشده ميتوانم چشمم را ببندم. مثلاً تخم مرغهاي محلي گاهي درونش خون است. يک آيت الله بزرگي به خانمش ميگفت: تخم مرغهايي که ميخواهي درست کني در تاريکي درست کن. چراغها را خاموش کن و هم بزن و بياور من بخورم! هيچ اشکالي ندارد. يعني لزومي ندارد ما تخم مرغ را وارسي کنيم که خون درونش هست يا نيست. اگر هم يک وقت ناخواسته چشمت افتاد، همان جايي که خون است را بردار. اگر با زرده و سفيده قاطي است، خوب نجس است. ولي اگر گوشه است يا يک گوشه ماهي تابه است، آن قسمت را با قاشق بردار. در اسلام مکرر بزرگان ما فرمودند: آسانترين و سهل ترين احکام در اسلام، احکام طهارت و نجاست است که ما اينقدر به آن بها ميدهيم. غيبت، تهمت، دروغ و بداخلاقي و رشوه، حق الناس و ضرر به ديگران براي افراد مهم نيست. يکي از اصول مهم «لا ضَرَرَ وَ لا ضِرَارَ فِي الاسْلامِ» (معانيالاخبار، ص281) در اسلام ضرر رساندن به ديگران گناه کبيره است. آدمهاي وسواسي چقدر ضرر ميزنند. به خانواده و مملکت و همه ضرر ميزنند. اينها گناه کبيره است و توجه ندارند. اما ميگويد: خدا بخاطر يک ذره خون مرا به جهنم مياندازد. تفحص و تجسس نکنيم. جايي که مهماني ميرويم چه کار داريم که تفحص کنيم درآمد صاحبخانه از کجاست؟ خمس ميدهد يا نميدهد؟
يکي از سؤالاتي که مورد ابتلاء هست در مورد افرادي است که آمپول ميزنند، چه لزومي دارد من حتماً ببينم به لباسم يا بدنم خون ريخته يا نه. شما آمپول زدي برو نمازت را بخوان. کارهايت را بکن، اشکالي ندارد. يکوقت ببيني وظيفه داري. الکل هم دو نوع داريم، الکل طبي و الکل صنعتي. الکل طبي اگر مست کننده باشد نجس است و خوردنش حرام است. الکل صنعتي خوردنش جايز نيست اما نجس نيست. چه لزومي دارد ما کنجکاوي کنيم که الکل طبي است يا صنعتي است؟ جايي که شک داريم براي ما پاک است. در هر دو صورت خوردنش نجس و حرام است. ما نميگوييم: لاابالي گري، اما تحقيق و تفحص و تجسس لزومي ندارد.
دقت عقلي که يک اصل محکمي بود، اينکه اگر بخواهيم با دقت عقلي بسنجيم همه بايد جهنم برويم. ممکن است در عمرمان يک ذره خون به لباسمان بوده، يا وضو يا غسل کرديم و يک ذره از بدن شسته نشده است، اصلاً دقت لازم نيست. دقت عرفي و عقلايي و معمولي باشد. مثلاً خانمها موهايشان را رنگ ميکنند، عرفي اشکالي ندارد. دقت عقلي خيلي مهم است و خيلي از مسائل را راحت ميکند. يکي از مسائلي که خيلي مورد ابتلاء است، بدن و يا موي سر انسان چربي دارد. براي وضو و يا غسل اشکالي ندارد. اين هيچ مانع نيست ولو آب بغلتد! يکوقت دستت را به چربي و دنبه زدي، بايد بشويي. ولي چربي که خود بدن است فقها گفتند: مانع نيست و وضو و غسل اشکالي ندارد! بعضي اينقدر صابون ميزنند که اين چربي از بين برود! نه، نيازي نيست.
روايت داريم «لاتُداقُّوا النّاسَ وَزْنًا بِوَزْن، وَ عَظِّمُوا أَقْدارَکُمْ بِالتَّغافُلِ عَنِ الدَّنِىِّ مِنَ الاُْمُورِ» دقت نکنيد و ذرهبين نگذاريد. زياد دقت نکنيد که مو را از ماست بکشيد. قدر خودتان را بالاتر بدانيد از آنکه در مسائل ريز و کوچک وقت و فکر و زمانمان را براي يک ذره خون بگذاريم. ميفرمايد: شما بايد با خدا بنشينيد، الآن فکر آدمهاي وسواس يا خون است، يا بول است يا حمام و غسل و وضو است.
خويشتن را آدمي ارزان فروخت *** بود اطلس خويش را بر دلق فروخت
قدر خود را نشناخت مسکين آدمي *** از فزوني آمد و شد در کمي
حضرت ميفرمايد: قدر شما خيلي بيشتر از اين است که در مسائل ريز و پست وقتت را بگذراني.
شريعتي: يعني اگر در مسير بندگي عقب گرد نداشته باشيم با وسواس، حتماً داريم درجا ميزنيم.
حاج آقاي فرحزاد: بله صد در صد، عقب گرد صد در صد است. من بحث درمان وسواس را شروع نکردم. يکي از کارهاي مهم شيطان اين است که ما را با خودش درگير ميکند از خدا و مقصد غافل ميکند. اين بزرگترين ترفند شيطان است. هفتههاي گذشته اين مطالب را گفتيم.
اصل ديگر اصل تجاوز است. تجاوز يعني از يک عذري به يک عذر ديگر، از يک مرحله به يک مرحله ديگر عبور کردي. مثلاً شما ميگويي: بسم الله الرحمن الرحيم، الحمدلله رب العالمين، در الحمدلله شک کردي که من بسم الله را گفتم يا نگفتم؟ درست گفتم يا نه؟ تجاوز يعني از يک جزء به جزء ديگر که رد شدي، ديگر اعتنا نکن. رفتي رکوع شک کردي که حمد و سوره خواندي يا نه؟ اصلاً اعتنا نکن. سجده رفتي، شک کردي رکوع کردي يا نه؟ تجاوز يعني عبور کردي به مرحله بعد ديگر اصلاً توجه نکني. حتي روي قرائت، قاعده تجاوز هم اصل مسلمي و در روايات هم آمده است. از هر جزئي که رد شديم ديگر به جزء قبل رجوع نکنيم.
اصل ديگر اصل فراغ است. اصل تجاوز براي جزء است و اصل فراغت براي کل اعمال است. يعني شما کل غسل را تمام کردي، ديگر هزار شيطان آمدند گفتند: نکند به مويت آب نرسيده باشد، ديگر اصلاً نبايد اعتنا کني. گردن خدا و پيغمبر و امام است، چون آنها به ما اينطور فرمودند و فرمايش آنهاست. وقتي از هر کاري فارغ شدي، بعد از وضو و غسل و نماز شک کردي، ديگر نبايد اعتنا کني. موسم حج هم نزديک است. انشاءالله خدا همه عزيزان را موفق کند. بعد از طواف شک ميکند. بعد از سعي صفا و مروه شک ميکند. بعد از منا و عرفات شک ميکند، يک دغدغه ذهني بدي ايجاد ميشود که ميگويند: شوهر ما بر ما حرام است. خوب اين شيطان است. آدم به کفر ميرسد و زندگياش متلاشي ميشود. فراغ يعني فارغ شدن از هر عملي، شما از هر عملي که فارغ شدي ديگر فاتحهاش را بخوان. يکوقت يقين داري که بعد از نماز وضو نگرفتي، اين منظور ما نيست. در مورد يقين صحبت نميکنم. در مورد شک و ترديد ميگويم. بعد از نماز شک داري که با وضو بودي يا نه، بعد از اينکه نماز خواندي ديگر به شک اعتنا نکن.
از اصولي که خيلي اصل مهمي است، اصل استصحاب است. استصحاب يعني يقينيات را با شک آميخته نکن. حالت سابق که يقين بوده همان حالت سابق را ادامه بدهد. فرش شما پاک بوده است، حالا رفتي مسافرت آمدي، يقين داري قبلاً پاک بوده و حالا شک داري که نجس شده يا نشده است. پاک بوده و حالا هم پاک است، استصحاب، يعني يقين سابق را ادامه بدهد و بقا داشته باشد. روايت داريم و همه فقها فتوا دادند و خيلي اصل مهمي است. «لا تنقض اليقين بالشک بل انقضه بيقين آخر» يعني هيچوقت يقين قبلي را با اين شک جديد بر هم نزن. بلکه به يقين جديد به هم بزن. اگر يقين کردي بچه اينجا ادرار کرده، يقين کردي خون ريخته است، قسم خوردي بله. با يقين بايد يقين قبلي را خنثي کني. با ظن و گمان و نود درصد و اينها فايده ندارد. اين در همه جا کارساز است. مثلاً ما وضو گرفتيم، يقين داريم. حالا شک داريم که در اين چند ساعت که از وضوي ما گذشته چيزي که وضو را باطل کند انجام داديم يا نه. ميگويد: يقين را ادامه بده. غسل کردم، شک دارم. در هر عملي که شما يقين داري و انجام دادي و بعد شک ميکني، آن حالت قبلي را بايد ادامه بدهي. استصحاب يعني ادامه دادن حالت يقين سابق است. انسان وضو گرفته و بعد حس ميکند حبابي وضويش را باطل کرده است، قبلاً گفتم که اين کار شيطان است. شيطان ميآيد و ميدمد. طوري که شما حس کني وضويت باطل شده است. يک چيزي از شما بيرون رفته است. بايد قسم بخوري و يقين داشته باشي و گرنه با شک نميشود بر هم زد.
خدا مرحوم دولابي را رحمت کند. بزرگاني که در محضرشان بوديم زندگي و وضو و غسلشان اينقدر روان و ساده بود، ما ذرهاي وسواس در وجود اينهاد نديديم. ايشان ميفرمودند: زماني نجف براي زيارت رفتم. يکي از بزرگان که فوت کرده است، گفت: من به درس مرحوم آيت الله العظمي خويي ميروم. شما هم ميآييد برويم؟ خوب ايشان درس حوزه و دانشگاه نخوانده بودند. همين سه چهار کلاس ابتدايي خوانده بودند ولي علوم و حقايق به قلب ايشان القاء شده بود. گفت: ما را به درس آيت الله خويي برد. اتفاقاً ديدم ايشان بحث استصحاب را مطرح کردند که مفصل است. ايشان فرمودند: خدا مرا پاک آفريده است. حالا شک ميکنم در اين دنيا آمدم آلوده شدم يا نه؟ پاک هستم. همينطور در حالتي رفتم که پيش خدا بودم. اول پاک بودم و بعداً هم پاک هستم. هرجا شک کردم به شک اعتنا نکنم. يک حالت توحيدي فوق العادهاي به من دست داد. من يک روايت قشنگي ديدم که خيلي نقل شده است. امام باقر(ع) فرمودند: «انما الوضوء حدٌ من حدود الله، ليعلم الله من يطيعه و من يعصيه و ان المؤمن لا ينجسه شيء» فرمود: وضو را سخت نگيريد. وضو يک حدي است، سه تا شستشو است، يک شستشوي صورت، يک شستشوي دست راست و دست چپ و دو مسح، افرادي که خيلي موهاي زيادي دارند، همين ريشه مو را يک مقدار مسح کنند کافي است. بعد هم مسح پا است که تا برجستگي و قوزک پا است. حضرت ميفرمايد: خدا براي وضو حدي قرار داده که ببيند چه کسي حرف گوش ميدهد و چه کسي گوش نميدهد. بعضي هستند وضو نميگيرند و لاابالي هستند. خدا ميخواهد بگويد: با شستشو سراغ من بياييد. از کساني که حرف گوش ميدهند و مطيع هستند يا معصيت ميکنند و حرف گوش نميدهند. «و ان المؤمن لا يُنجِسُه شيء» مؤمن را هيچ چيزي نجس نميکند. يک معني اين است که روحش و جانش با ولايت اهلبيت عجين شده است. روايت داريم هيچکسي محبت ما در قلبش قرار نميگيرد الا اينکه خدا او را از همه بريها پاک ميکند. «وَ كَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْيانَ» (حجرات/7) روايات داريم که روح و جاني که از طينت اهلبيت در مؤمن هست با هيچ چيزي آلوده نميشود، اگر هم آلوده به گناه شود به ظاهرش است و لباس عاريه است. از گناه بدش ميآيد، با اکراه اين کار را ميکند. روح و جانش آلوده نميشود.
يک معني که فقرا در شرح اين حديث کردند اين است که «ان المؤمن لا يُنجِسُه شيء» مؤمن وجود و لباس و بدنش پاک است. تا زماني که آفت نجاست به بدنش نخورده پاک است. يعني اصل اوليه که گفتيم، مؤمن پاک است. اگر هم گفتند: وضو بگيريم نه براي اينکه نجسي را شستشو بدهد. وضو براي نجاست نيست. مؤمن پاک است، خدا ميخواهد يک شادابي و نشاط در بند ايجاد شود. بنده با نصف ليوان قشنگ وضو ميگيرم. اين کار را مکرر انجام دادم و نماز هم خواندم.
باز روايت داريم مستحب است انسان وضو را شاداب بگيرد. پيغمبر (ص) فرمودند: «الْوُضُوءُ مُدٌّ وَ الْغُسْلُ صَاع» (وسائلالشيعه/ج1/ص483) يعني وضو و غسل شاداب اين است که وضو را يک مُد، يعني 750 گرم است. اين مقدار براي وضو کافي است. براي غسل هم سه کيلو آب کافي است. در وضو و غسل دست کشيدن واجب نيست. يعني همين قدر که شما دستت را زير شير آب هم بگيري که آب برسد، کافي است. اگر جايي آب نميرسد دست بکشي اشکالي ندارد. در غسل هم همينطور است، چون آب خودش ميرسد. بعد فرمودند: «وَ سَيَأْتِي أَقْوَامٌ بَعْدِي يَسْتَقِلُّونَ ذَلِكَ» پيغمبر سر از قبر بيرون بياورد و ببيند که وسواسيها دارند چه ميکنند. فرمودند: بعد از من اقوامي خواهند آمد که ميگويند: سه ليتر آب و نيم ليتر براي وضو خيلي کم است. «وَ سَيَأْتِي أَقْوَامٌ بَعْدِي يَسْتَقِلُّونَ ذَلِكَ» يعني اين را کم ميشمارند. «فَأُولَئِكَ عَلَي خِلافِ سُنَّتِي» اينها خلاف سنت من هستند و کسي که بر سنت من عمل ميکند «وَ الثَّابِتُ عَلَي سُنَّتِي مَعِي فِي حَظِيرَة» در باغستان بهشت با من خواهد بود. غسل کردن خيلي آسان است، سخت نگيريم. دو ساعت و يک ساعت حمام رفتن و غسل کردن حرام است. ما با بحران آب مواجه هستيم. وسواسيها ميليونها ليتر آب اضافه مصرف ميکنند. «من تعدي في طهوره کان کناقضه» (تحف العقول/ص520) يعني کسي که در وضو و غسل تعدي ميکند مثل کسي است که آن کار را نقض کرده است. يعني غسل و وضويش را به هم زده است.
شريعتي: اين هفته قرار گذاشتيم که از علامه طباطبايي(ره) ياد کنيم. اين هفته ما منور به ياد ايشان است. امروز صفحه 4 قرآن کريم آيات 17 تا 24 سوره مبارکه بقره را در سمت خدا تلاوت خواهيم کرد.
«مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ الَّذِي اسْتَوْقَدَ ناراً فَلَمَّا أَضاءَتْ ما حَوْلَهُ ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَ تَرَكَهُمْ فِي ظُلُماتٍ لا يُبْصِرُونَ«17» صُمٌ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لا يَرْجِعُونَ«18» أَوْ كَصَيِّبٍ مِنَ السَّماءِ فِيهِ ظُلُماتٌ وَ رَعْدٌ وَ بَرْقٌ يَجْعَلُونَ أَصابِعَهُمْ فِي آذانِهِمْ مِنَ الصَّواعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ وَ اللَّهُ مُحِيطٌ بِالْكافِرِينَ«19» يَكادُ الْبَرْقُ يَخْطَفُ أَبْصارَهُمْ كُلَّما أَضاءَ لَهُمْ مَشَوْا فِيهِ وَ إِذا أَظْلَمَ عَلَيْهِمْ قامُوا وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَ أَبْصارِهِمْ إِنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ«20» يا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ«21» الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ فِراشاً وَ السَّماءَ بِناءً وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزْقاً لَكُمْ فَلا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ«22» وَ إِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ«23» فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ لَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكافِرِينَ«24»
ترجمه: مَثل آنان (منافقان)، مَثل آن كسى است كه آتشى افروخته، پس چون آتش اطراف خود را روشن ساخت، خداوند روشنايى و نورشان را ببرد و آنان را در تاريكىهايى كه (هيچ) نمىبينند، رهايشان كند. آنان (از شنيدن حقّ) كر و (از گفتن حقّ) گنگ و (از ديدن حقّ) كورند، پس ايشان (به سوى حقّ) باز نمىگردند. يا چون (گرفتاران در) بارانى تند از آسمانند كه در آن، تاريكىها و رعد و برقى است كه از ترس صاعقهها وبيم مرگ، انگشتان خود را در گوشهايشان قرار مىدهند. و (لى) خداوند بر كافران احاطه دارد. نزديك است كه برق، نور چشمانشان را بربايد. هرگاه كه (برق آسمان در آن صحراى تاريك وبارانى) براى آنان بدرخشد، در آن حركت كنند، ولى همين كه تاريكى، ايشان را فرا گرفت بايستند. واگر خداوند بخواهد، شنوايى و بينايى آنان را (از بين) مىبرد، همانا خداوند بر هر چيزى تواناست. اى مردم! پروردگارتان كه شما وپيشينيان شما را آفريد، پرستش كنيد تا اهل تقوا شويد. آن (خداوندى) كه زمين را براى شما فرشى (گسترده) وآسمان را بنايى (افراشته) قرار داد و از آسمان، آبى فرو فرستاد و به آن از ميوهها، روزى براى شما بيرون آورد، پس براى خداوند شريك و همتايى قرار ندهيد با آنكه خودتان مىدانيد (كه هيچ يك از شركا و بتها، نه شما را آفريدهاند و نه روزى مىدهند و اينها فقط كار خداست.) واگر در آنچه بر بندهى خود (از قرآن) نازل كردهايم، شكّ داريد، اگر راست مىگوييد (لااقل) يك سوره همانند آن را بياوريد و گواهان خود را غير از خداوند بر اين كار دعوت كنيد. پس اگر اين كار را نكرديد، كه هرگز نتوانيد كرد، از آتشى كه هيزمش مردم (گناهكار) وسنگها هستند وبراى كافران مهيّا شده، بپرهيزيد.
شريعتي: چقدر خوب است ثواب تلاوت اين آيات را به ائمه بزرگوار بقيع در سالروز تخريب آن قبور نوراني و همينطور حضرت عبدالعظيم که زيارتش ثواب زيارت حضرت سيدالشهداء را دارد، هديه کنيم.
حاج آقاي فرحزاد: حديث داريم کسي که آخرين کلامش ذکر صلوات بر محمد و آل محمد باشد، «مَنْ كَانَ آخِرُ كَلامِهِ الصَّلاةَ عَلَيَّ وَ عَلَي عَلِيٍّ دَخَلَ الْجَنَّةَ» (عيون أخبار الرضا(ع)،ج2،ص64) انشاءالله صلوات با وجود ما عجين شده باشد که با صلوات از دنيا برويم و اهل بهشت باشيم.
آيات آخر صفحه 4 سوره بقره خداي متعال ميفرمايد: اگر شما در اين قرآن شک داريد، «فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ» يک سوره مثل قرآن بياوريد. در جاي جاي قرآن تحدي شده است، يعني مشابه آن را بياوريد. هزار و خردهاي سال است که اسلام اينقدر دشمن داشته است. در همه قشرها، ولي يک سوره و يک آيه نمونه قرآن نتوانستند بياورند. اگر ميتوانستند بياورند قطعاً ميآوردند. يکي از دليلهاي اعجاز پايدار قرآن اين است که کسي همانند او نه به صورت نثر خاص است، نه به صورت شعر خاص است، يک فرمول خاصي است، يک رنگ و بوي ديگري دارد و کلام مخلوق نيست. اميدواريم خداي متعال به ما توفيق بدهد که قرآن را از سر شروع کرديم، بيشتر با معارف قرآن آشنا شويم و با تفاسير قرآن مخصوصاً تفسير علامه طباطبايي که اين هفته به ياد اين مفسر بزرگ هستيم بيشتر مأنوس شويم. عزيزاني که نام دخترانشان را امسال خديجه گذاشتند يا امسال به سن تکليف رسيدند و نامشان خديجه است، فراموش نکنند تا آخر هفته مهلت دارند در سايت برنامه ثبت نام کنند و يک پلاک طلا هديه بگيرند.
نکته ديگر که ميخواستم بگويم اينکه ما چقدر پيام داشتيم که گفته بودند: من چهل سال وسواس داشتم، در مرز خوکشي و افسردگي شديد بودم ولي در اين چند هفته که بحث شما را شنيدم، همه را کنار گذاشتم.
شريعتي: کنکوريهاي عزيز خيلي التماس دعا داشتند که ما را دعا کنيد. انشاءالله همه موفق باشيد.
حاج آقاي فرحزاد: خدا را قسم ميدهيم که قلب امام زمان را از ما راضي و فرجش را نزديک بگرداند و همه ما را از بهترين ياران ايشان قرار بدهد. رفع هم و غم و گرفتاري از همه خصوصاً وسواسيها برطرف بفرما. مريضهاي روحي و جسمي شفا عنايت بفرما. کنکوريهاي عزيز موفق بگردان. به حق آقا امام حسن مجتبي و امام سجاد و امام باقر و امام صادق که روز ائمه بقيع هست، همه را حاجت روا بفرما به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.
شريعتي: «اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم» انشاءالله هميشه دست ما در دستان نوراني اهلبيت(ع) باشد.