اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

96-03-29-حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد – راهکارهاي درمان وسواس فکري و عملي

معرفی برنامه


برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: راهکارهاي درمان وسواس فکري و عملي
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد
تاريخ پخش: 29-03-96
بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
شريعتي: سلام مي‌کنم به همه شما و ايماني که از آن سرشار هستيد، سلام به سحرهاي پر نور شما و سلام به لحظات رويايي افطار شما، خيلي خوش آمديد به سمت خداي امروز ما، انشاءالله هرجا که هستيد بهترين‌ها نصيب شما شود و قدر روزهاي باقيمانده از ماه رمضان را بدانيم. حاج آقاي فرحزاد سلام عليکم. خيلي خوش آمديد.
حاج آقا فرحزاد: عرض سلام دارم خدمت جنابعالي و بينندگان و شنوندگان عزيز. اميدواريم عزاداري‌ها و طاعات همه مورد قبول واقع شده باشد. بنده اعتقاد دارم اين شب‌هاي قدر که عزيزان نيايش و دعا و تضرع کردند، سه هزار بار فقط خدا را در دعاي جوشن کبير صدا زدند، الغوث الغوث گفتند، خداي ما خيلي خوب است، قطعاً يک برکات و عناياتي سر همه ريخته مي‌شود. اميدواريم اين نورانيت و اين سبک بالي و آمرزش را قدر بدانند و اين نورانيت را حفظ کنند. حديث داريم «الابْقَاءُ عَلَي‏ الْعَمَلِ‏ أَشَدُّ مِنَ الْعَمَلِ‏» (الكافي، ج 2، ص 296) نگهداري هرچيزي از خود آن چيز سخت‌تر است. نگهداري از بچه سخت‌تر از آوردن بچه است. حفظ سرمايه و نگهداري و باور کردن آن سخت‌تر است. روايت داريم پيغمبر ما دهه آخر ديگر رختخواب را جمع مي‌کردند و کمرشان را محکم مي‌بستند که شش دانگ با خدا خلوت کنند و ايام اعتکاف هم بهترين وقتش دهه آخر است. انشاءالله به خوش بيني که به خدا داريم و الطافي که داشته و بعد از اين هم خواهد داشت، برکات فوق العاده‌اي نصيب همه شود. انشاءالله...
شريعتي: ببينيم امروز بحث وسواس به کجا مي‌رسد.
حاج آقاي فرحزاد: بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
اصول مهمي در مکتب ما هست که خيلي از کارهاي ما را آسان مي‌کند. گفتيم: اساس دين ما بر آسان گيري است. اصل يُسر و خدا عُسر و حرج و سختي را براي ما نخواسته است. اصل دومي که براي وسواسي‌ها خيلي مهم است، اصل طهارت است. همه عالم پاک است الا دوازده چيز، ما هر چيزي که بر عکس وسواسي‌ها مي‌گويند: «کل شيء نجس» نه! «کل شيء لک طاهر» همه عالم پاک هست مگر آن چيزي که يقين صد در صد است که بتوان قسم خورد نجس است. اگر هم يقين کردي نجس است، آن را بايد پرهيز کني.
يک نکته هفته گذشته نگفتم، افرادي که وسواسي شديد هستند يعني دچار توهم شدند و فکر مي‌کنند همه چيز نجس است، فقهاي ما طبق روايات فرمودند: حتي يقين اينها هم اعتبار ندارد. افرادي که وسواسي حاد هستند، کسي که يک ذره احتياط مي‌کند و وسواس نيست، نه. اين بايد پرهيز کند. ولي افرادي که دائم همه شهادت مي‌دهند اين آقا يا خانم وسواس است. مرحوم صاحب عروه، جلد يک عروه، آيت الله مظاهري و ديگران مراجع فرمودند. «لا اعتبار بعلم الوسواسي في‏ الطهارة و النجاسة» اگر کسي مريض است، يعني مرض وسواسي بر او حاکم است، حتي جايي که يقين کرد هم اعتنا نکند. يک شيوه درمان است. ببيند بقيه چه مي‌گويند. اگر بقيه گفتند: نجس است، قبول کند. اگر گفتند: پاک است، اعتنا نکند. چون دچار توهم است. هرجايي مي‌گويد: لباسم نجس است. بدنم نجس است. دچار توهم است. به علمش هم اعتنا نکند.
هفته گذشته گفتيم که پيغمبر و اهل‌بيت به قدري مسأله طهارت و نجاست را سهل مي‌گرفتند، با همه معاشرت مي‌کردند. دست مي‌دادند، مي‌بوسيدند، مهماني مي‌رفتند و مهماني مي‌دادند، در شعب ابي طالب و جنگ‌ها آب نبود. در حجاز آن زمان محال بود کسي بتواند وسواس شود. حضرت امير مي‌خواستند عيد غدير بيعت کنند، تشت آب گذاشتند، دهها هزار خانم آمدند در آن آب دست زدند و حضرت امير دست زدند که علامت بيعت بوده است. اگر کسي وسواسي بود مي‌گفت: من دست نمي‌زنم! زندگي پيغمبر را در نظر بگيريم خيلي راحت مي‌شويم.
يکي از نکات ديگر هم که عزيزان توجه داشته باشند، اين است که خون به اندازه يک بند انگشت در لباس يا بدن براي نمازگزار اشکالي ندارد. بعداً برطرف کند اما در نماز اشکالي ندارد. گفتيم: همه دنيا و همه زندگي نجس باشد، فقط مُهر و محل سجاده بايد پاک باشد. سجاده نجس باشد، در و ديوار نجس باشد، فقط خشک باشد اگر تر باشد سرايت مي‌کند. مُهر هم طرفي که پيشاني مي‌گذاري خشک باشد. خيلي راحت است. ما همه چيز را مي‌شوييم و خدا مي‌داند چقدر گناه مي‌کنيم.
در نجاست برطرف شدن عين نجاست کافي است. يعني رنگ نجاست و بوي نجاست، مثلاً کهنه بچه را مي‌شويند ممکن است رنگ نجاست بماند. لباس‌هاي سفيد ممکن است لکه بماند. اشکالي ندارد و پاک است.
سؤالي که زياد مي‌پرسند در مورد ماشين‌هاي لباسشويي است، که ماشين لباسشويي که وصل به کُر است، لباس نجس آيا پاک مي‌شود يا نه؟ اگر عين نجاست برطرف شود، وصل به کر است يعني آب مي‌گردد. قبل از اينکه بريزند، يعني عين نجاست را برطرف کنند، يا مني است يا خون است، اگر بشويند که راحت‌تر است. اگر با همين نيم ساعت چرخيدن آن عينش برطرف مي‌شود، پاک است ولي رنگش بماند اشکالي ندارد. پس در ماشين‌هاي لباسشويي شک نکنند و پاک مي‌شود.
مسأله ديگر هم خيلي پرسيده بودند، که بعضي از خانم‌ها خواب مي‌بينند که مثلاً خانم‌ها با همسرشان در عالم خواب شوخي کردند، با احساس لذت همراه بوده اينها اصلاً غسل ندارد. مرد اگر خواب ببيند و لذت ببرد و مني از او خارج شود و شک هم کند غسل ندارد، يقين کند مني از او خارج شده غسل دارد. ولي خانم‌ها اصلاً غسل ندارد. در خواب اگر چيزي ديدند اصلاً غسل ندارد.
اصل اول سهولت و آسان‌گيري بود. اصل دوم اصل طهارت بود. اصل سوم اصل حليت است. «كُلُّ شَيْ‏ءٍ هُوَ لَكَ‏ حَلالٌ‏ حَتَّي تَعْلَمَ أَنَّهُ حَرَامٌ بِعَيْنِهِ فَتَدَعَهُ‏» (كافي،ج 5، ص313) خدا که عالم را خلق کرده، فرمود: عالم را براي شما خلق کردم. فقط موارد خاص مثل نجاست که دوازده چيز بود. چند چيزي که محدود است. مثلاً خوردن نجاست حرام است. خون حرام است. مال حرام، حرام است. ربا و نزول حرام است، آنهايي که مشخص شده است. حيوانات حرام گوشت حرام است. پرنده‌اي که حرام گوشت است، غير از موارد خاصي که حرام است بقيه چيزها حلال است. فقط در خوراکي نيست. در پوشاک، در شغل، در مسکن، در بده و بستان هست. در مسافرت هست، هرچيزي که شک کردي که حلال است يا حرام است يا قاطي دارد که نمي‌دانيم حلال است يا حرام است براي شما حلال است. يقين کند اين مال حرام و مال دزدي است. مثل اينکه شما در تهران بگويند: همه خيابان‌ها ورودش آزاد است. مگر خياباني که تابلو ورود ممنوع زده يا چراغ قرمز روشن شد. فقط اين دو محدود است. جايي که طرح ترافيک است و ورود ممنوع است، ممنوع است. بقيه جاها همه کوچه و خيابان‌هايي که بن بست نيست، آزاد است. هرجا شک کرديم آيا اين حلال است يا حرام است، روايات مي‌فرمايد: «كُلُّ شَيْ‏ءٍ هُوَ لَكَ‏ حَلالٌ‏ حَتَّي تَعْلَمَ أَنَّهُ حَرَامٌ بِعَيْنِهِ» تمام چيزها، مسافرتي که مي‌خواهند بروند. آن چيزي که مي‌خواهند بخرند يا بفروشند. داد و ستدي که مي‌خواهند قرارداد ببندند. هرجا که چراغ قرمز است نبايد اين کار را بکنيم، بقيه چيزها براي شما حلال است. مهماني‌هايي که آدم مي‌رود و با ديگران هست نمي‌دانم حرام است يا نه. کارفرما به ما حقوق مي‌دهد، براي ما حلال است. يک اصلي هم داريم اصل عدم تجسس و تفحص، آيا لازم است تحقيق کنيم اين صاحبخانه، اين کارفرما، اين شخص مالش دزدي است يا نه؟ نه لازم نيست تحقيق کنيم. اين ماشيني که ما را مي‌برد ماشين دزدي است. براي ما حلال است. «كُلُّ شَيْ‏ءٍ هُوَ لَكَ‏ حَلالٌ‏ حَتَّي تَعْلَمَ أَنَّهُ حَرَامٌ بِعَيْنِهِ»
باز روايت ديگر داريم که امام صادق فرمود: «کل ما کان فيه حلال و حرام فهو لک حلال» اگر هم يک جايي قاطي شده است. در بازار الآن جنس قاچاق هست، جنس دزدي هست، براي ما که نمي‌دانيم حلال است. من نمي‌دانم و لازم هم نيست تحقيق کنم. هرجايي که حلال و حرام در جامعه قاطي شده است. ممکن است يک جايي هم گوسفند حرام و ذبح نشده در بازار بياورند، يکوقت بين دو سه تا گوسفند محدود است، خوب اينجا بايد پرهيز کرد. بين سه تا گوسفند يکي مردار است. ما يک اصل ديگر هم داريم بازار مسلمان‌ها، ما خيلي اصل داريم که به آدم کمک مي‌کند راحت زندگي کند و از وسواسي بيرون بيايد. چون بعضي در حلال و حرام خيلي وسواس دارند.
شريعتي: اينکه گفتند از مال شبهه ناک پرهيز کنيد براي اينجا که نيست؟
حاج آقاي فرحزاد: مال شبهه ناک جاهايي است که آدم مي‌داند فاميلش قاچاقچي است، آنجا آدم احتياط کند. اگر يقين دارد همه اموالش شبهه دارد، محدوديت دارد آن هم به اندازه نه اينکه ديگر دست به سياه و سفيد نزند و چيزي نخورد. اين هم يک بحثي بين علما است که آيا حرام واقعي هم اثر دارد يا ندارد؟ من خانه کسي رفتم و حرام واقعي بود و من نمي‌دانستم، براي من حلال است. اين خوردن در من اثر دارد؟ همه اين اثر را قبول ندارند. اگر اثر کند که کار مردم خيلي مشکل مي‌شود. مثلاً حضرت موسي و حضرت آسيه در خانه فرعون بودند و غذاي فرعون را مي‌خوردند. مؤمن آل فرعون که پسرعمه فرعون بود و اسمش در قرآن آمده، زمان‌هاي طاغوت خيلي‌ها حقوقشان را از طاغوت مي‌گرفتند. خدا اثرش را برمي‌دارد. يقين نداريم عين اين خوراک و پول حرام است، براي ما چراغ سبز نشان مي‌دهد و گفته براي شما حلال است. انسان به اندازه احتياط کند نه زياده روي کند.
حضرت فرمودند: «کل ما کان فيه حلال و حرام فهو لک حلال» اگر يک جايي قاطي است، براي شما حلال است. «حتي تعرف الحرام بعينه فتدعه» مگر جايي که قسم بخورد و بداند اين حرام به عينه است و آنجا رهايش کنيد. بعد فرمودند: در همه چيز همينطور است. «و الاشياء کلها علي هذا» در همه چيز براي شما راه باز است و حلال است، تا براي شما غير از حلال بودن ثابت شود، يا بگويند: مال دزدي است. اين را نخر و استفاده نکن. خوراکي‌ها و لباس‌ها، غذاها، الآن يک غذاي جديد آمده نمي‌دانيم حلال است يا حرام است براي ما حلال است. مگر اينکه دستور برسد اين حرام است.
باز روايت داريم «کل شيء مطلق حتي يردَ فيه نهيٌ» اين ديگر اصل است. يعني همه اصل‌ها شايد به اين برگردد. هرچيزي رها و آزاد است مگر اينکه براي آن يک نهي آمده باشد يا قيدي داشته باشد. قاعده کلي آزادي و حلاليت است. قاعده کلي هرکاري مي‌خواهي بکني است مگر جايي که نهي است و گفتند: نکن. «کل شيء مطلق حتي يردَ فيه نهيٌ» تا وقتي که پليس نگفته اينجا نرو، براي شما راه باز است. ما خيلي سخت گرفتيم در حالي که سيره پيغمبر و امامان ما هم همينطور بوده است. کسي دعوت مي‌کرد مي‌رفتند. بيايند تحقيق کنند که آيا فلاني خمس مي‌دهد يا زکات مي‌دهد، نه. اين هم يک مسأله‌اي است که خيلي‌ها سؤال مي‌کنند: آقا ما با خانواده‌اي رفت و آمد مي‌کنيم و نمي‌دانيم زکات مي‌دهد يا خمس مي‌دهد، مالش حلال است يا حرام است؟ اگر جايي يقين داريم منابع درآمد اين آقا فقط ربا و نزول است، فقط قاچاق است، فقط حرام است بايد پرهيز کرد. اما جايي که نمي‌دانيم يا قاطي است، خمس نمي‌دهد. تمام فقها فتوا دادند که براي ما اشکالي ندارد ما برويم غذا بخوريم. براي ما پاک است. اينجا جستجو لازم نيست.
اصل بعدي اصل عدم تجسس و تفحص است. هرکدام از اين اصل‌ها را وسواسي‌ها درست پياده کنند واقعاً از قطار وسواس پياده مي‌شوند. من هفته اولي که به کربلا مشرف شدم، دست انداختم به شبکه ضريح امام حسين و حضرت ابالفضل و براي وسواسي‌ها دعا کردم. يعني از حضرت ابالفضل کمک خواستم. کسي بخواهد خدا به او کمک مي‌کند.     شب‌هاي قدر دعا کرديم. ديگر بايد خودمان بخواهيم. 99 درصد درست شده و يک درصد مانده است. آن يک درصد هم خودشان را تکان بدهند. به دلم نچسبيد نگويند. دل را کنار بگذاريد. سي سال حرف شيطان را گوش داديد، يک روز هم حرف خدا و پيغمبر را گوش بدهيد.
تجسس و تفحص خودش يک بحث مفصلي است که بخشي از آن در مورد مباحث اخلاقي است. در قرآن هم داريم «وَ لا تَجَسَّسُوا» (حجرات/12) يا گمان بد نبريد و تجسس نکنيد. چه کار به کار ديگران داريم؟ آقا درآمد شما چقدر است؟ در اين معامله سود کردي يا ضرر کردي؟ در کارهاي شخصي افراد، حتي در کار همسر و شوهر و بچه، موبايلش، کامپيوترش، مربي و معلم بايد از دور نظارت داشته باشند، اما اينکه در جزئياتش دخالت کنيم خوب نيست. يا گناه را در بياوريم و ثابت کنيم. غير مستقيم اشکالي ندارد. اما اينکه بياييم گناه را به زور گردن کسي بياندازيم و يا رديابي کنيم، ممنوع است. در امور شخصي و اقتصادي و خانوادگي، اينکه چه کسي رفت و چه کسي آمد، اين غير اخلاقي است.
مباحث وسواسي خيلي گره گشا است. در روايت داريم کسي به امام گفت: من شب تاريک در رختخواب خوابيدم، بدنم را خاراندم. ديدم يک مايعي آمده است. آيا لازم است چراغ را روشن کنم و ببينم خون است يا چيز ديگري است؟ فرمودند: نه لازم نيست. يا اينکه فرض کنيد بدنمان را خارانديم و زخم شده است و احتمال است خون باشد يا نباشد، لازم نيست تحقيق کنيم و لباسمان را نگاه کنيم. همينطور راحت برو نماز بخوان. آب ريخته برويم تحقيق کنيم اين آب است يا بول است. در امور نجاست و طهارت و اموري که خدا سهل گرفته، تفحص و تجسس لازم نيست. اگر ديدي ديگر نمي‌شود کتمان کرد. ديدي اين خون است و بول است ولي اينکه بروم تحقيق کنم لزومي ندارد. ممکن است آب گوجه باشد، يا آب هندوانه باشد، يکوقت يقين داري استثناء است ولي اگر شک داري نه تحقيق کن و نه تفحص کن. «لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْياءَ إِنْ تُبْدَ لَكُمْ‏ تَسُؤْكُم‏» (مائده/101) يعني خيلي از چيزها را نبايد سؤال کنيم. يک اشتباه بزرگ وسواسي‌ها اين است که زياد سؤال مي‌کنند.
امام هشتم(ع) فرمود: «ان الله يبغض القيل و القال و اضاعة المال و کثرة السؤال» خدا چند چيز را مبغوض دارد و بدش مي‌آيد. يکي زياد وراجي کردن و حرف زدن است. اينکه آدم کم حرف بزند. يکي ضايع کردن مال و اسراف و تبذير است. يک چيزي که خدا دشمن دارد زياد سؤال کردن است، حالا اين سؤال کردن را دو جور معنا کردند، يکي اينکه آدم دست نياز دراز کند و از ديگران چيزي بخواهد خيلي مذمت شده است. يکي هم اينکه زياد سؤال مي‌کند، شک يک کردم، شک دو کردم، اصلاً همين وسواسي‌ها شکيات را درست کردند. بزرگي مي‌فرمود: اگر شک است که نماز نيست و اگر نماز است که شک نيست. بعضي از آدم‌هاي وسواسي زمان امامان هي سؤال کردند و احکام را پيچ و تاب دادند و امام هم مجبور بود جواب بدهد. مثلاً روايت داريم، پيغمبر خدا فرمود: حج خانه خدا بر مسلمان واجب است، کسي که استطاعت دارد. يک آدم نفهم بلند شد گفت: هر سال يا يکبار در عمر؟ حضرت ناراحت شدند و فرمودند: چرا فضولي مي‌کني؟ اگر لازم باشد مي‌گويم. اگر من بگويم: هر سال، آنوقت هرسال واجب مي‌شود. کسي که نمي‌داند خيلي برايش مسائل راحت است. کنجکاوي زياد و سؤال زياد خوب نيست.            
مثلاً در مورد بني اسرائيل داريم، بزرگترين سوره قرآن سوره بقره است، به معني گاو است. چرا بقره مي‌گويند؟ داستانش مهم است. يک نفر در بني اسرائيل کشته شد، هرچه گشتند قاتل پيدا نشد. نزد حضرت موسي آمدند که قاتل پيدا نمي‌شود. چه کنيم؟ به خدا گفت. خدا فرمود: برويد يک گاو بکشيد، حديث داريم هر گاوي مي‌کشتند کافي بود. اما نفهمي و جهالت بار را سنگين مي‌کند. سؤال زياد تکليف را براي ما زياد مي‌کند. چرا سؤال مي‌کني و براي خودت دردسر درست مي‌کني؟ هر نوع گاوي را مي‌کشتند آن اثر ايجاد مي‌شد. گفتند: چه نوع گاوي بکشيم؟ گاوي که مثلاً رنگش اينطور باشد. اينقدر هي سؤال کردند که اين گاو منحصر شد و دست يک نفر بود. مثل اينکه به شما بگويند: يک ماشيني هست که در کل ايران فقط يک نفر دارد. گفت: اگر به اندازه اين گاو به من طلا بدهيد، مي‌دهم و الا نمي‌دهم. حديث داريم: بني اسرائيل بر خودشان سخت گرفتند، اگر آسان مي‌گرفتند و هر گاوي را ذبح مي‌کردند. خدا امر کرد گاوي را ذبح کنيد و دم گاو را به مقتول بزنيد زنده مي‌شود. ولکن بني اسرائيل هي محدود کردند و خدا هم محدود کرد. «انما هلک من کان قبلکم بالتشديد» امام صادق فرمود: قبل از شما بعضي ناداني کردند و جهالت کرند و هي سؤال و تفحص کردند و به خودشان سخت گرفتند، «شددوا الي انفسهم فشدد الله عليهم» هي سؤال پيچ مي‌کند. کار وسواس اين است. اگر اينطور شد، اگر آنطور شد! چه کار داري؟ کارت را بکن. آنقدر واجب‌تر و مهم‌تر داريم که آنها براي ما مهمتر است.
داريم «لا تتعرض للحقوق» يعني به اندازه کافي بار تکليف روي دوش ما هست، شما ديگر بارت را اضافه نکن. نذر کردن امر مستحب و محبوبي نيست. افرادي که پشت سر هم نذر مي‌کنند، نيت کني اشکالي ندارد. مثلاً نيت کني اگر مريضي من خوب شد انشاءالله يک گوسفند مي‌کشم. ولي اگر نذر کني و عادت شود و زير بار بروي و نتواني انجام بدهي، خوب نيست. لذا نذر زياد نهي شده است. روايت داريم «و لا تکونوا بحاثين عما غاب عنکم، فيکثر عائبکم» بحث و تجسس نکنيد درباره چيزهايي که از شما پنهان است و به شما نگفتند. روايت داريم خيلي از چيزها را سربسته گذاشتند. اگر اشاره مي‌کردند مردم مي‌رفتند تجسس مي‌کردند. بحث و جدل نکنيد در مورد چيزي که از شما پوشيده شده است که اگر اين کار را بکني به دردسر مي‌افتي و عيب کننده شما زياد مي‌شود. وسواسي‌ها زياد سؤال نکنند. از وسواسي‌هاي ديگر اصلاً سؤال نکنند. از آدم‌هايي که خيلي احتياط مي‌کنند سؤال نکنند، بروند از عالمي که دانا و فهميده است سؤال کنند. يکبار سؤال کنند. خدا تکرار سؤال را دوست ندارد. لازم نيست ما براي غسل و وضو هي نگاه کنيم که آب رسيده يا نرسيده است.
روايت زيبايي داريم که امام صادق فرمود: «اغتسل أبي من الجنابة» پدرم امام محمد باقر(ع) غسل جنابت مي‌کردند. حالا حمام عمومي بوده يا حوض آبي بوده، يک آدم نفهم به امام باقر گفت: پشت شما يک تکه آب نرسيده است. «قد بقيت لمعة من ظهرک لم يصبها الماء» حضرت ناراحت شدند و فرمودند: «فقال له: ما کان عليک لو سکت» چرا ساکت نماندي و حرف زدي؟ من فکر کردم آب رسيده است. براي من کافي است! چه لزومي دارد داخل گوشمان آب برود، دين ما اصلاً اينطور نيست. خدا مي‌خواهد ما امرش را اطاعت کنيم. هفته گذشته گفتم: نجاست امري اعتباري است. خدا مي‌خواهد لاابالي نباشيم. اما اينکه هي از اين طرف بيافتيم بسيار مذموم است. بعد حضرت آت تکه را هم آب ريختند. تفحص و تجسس خوب نيست. آيا اين کسبش حلال است؟ از کجا در مي‌آورد؟ در امور مالي و اقتصادي تفحص و تجسس لازم نيست و انسان را سبک مي‌کند.
شريعتي: امروز از جزء بيست و چهارم قرآن کريم صفحه 480، آياتي 30 تا 38 سوره مبارکه فصلت را تلاوت خواهند کرد. تلاوت آيات از حرم عبدالعظيم حسني تقديم نگاه شما مي‌شود.
«إِنَ‏ الَّذِينَ‏ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلَّا تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ «30» نَحْنُ أَوْلِياؤُكُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَةِ وَ لَكُمْ فِيها ما تَشْتَهِي أَنْفُسُكُمْ وَ لَكُمْ فِيها ما تَدَّعُونَ «31» نُزُلًا مِنْ غَفُورٍ رَحِيمٍ «32» وَ مَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِمَّنْ دَعا إِلَى اللَّهِ وَ عَمِلَ صالِحاً وَ قالَ إِنَّنِي مِنَ الْمُسْلِمِينَ «33» وَ لا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَ لَا السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ عَداوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ «34» وَ ما يُلَقَّاها إِلَّا الَّذِينَ صَبَرُوا وَ ما يُلَقَّاها إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِيمٍ «35» وَ إِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ «36» وَ مِنْ آياتِهِ اللَّيْلُ وَ النَّهارُ وَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ لا تَسْجُدُوا لِلشَّمْسِ وَ لا لِلْقَمَرِ وَ اسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِي خَلَقَهُنَّ إِنْ كُنْتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ «37» فَإِنِ اسْتَكْبَرُوا فَالَّذِينَ عِنْدَ رَبِّكَ يُسَبِّحُونَ لَهُ بِاللَّيْلِ وَ النَّهارِ وَ هُمْ لا يَسْأَمُونَ «38»
ترجمه: همانا كسانى كه گفتند: «پروردگار ما خداست، پس (بر اين عقيده) مقاومت نمودند، فرشتگان بر آنان نازل مى‏شوند (و مى‏گويند:) نترسيد و غمگين مباشيد و بشارت باد بر شما به بهشتى كه پى در پى وعده داده مى‏شديد. ما (فرشتگان) در دنيا و آخرت دوستان شماييم؛ و براى شماست (در بهشت) هر چيزى كه تمايل داشته باشيد و براى شماست در آن جا هر چه را درخواست كنيد. (همه‏ى اين‏ها) پذيرايى مقدّماتى از جانب خداوند بخشنده‏ى مهربان است. و كيست خوش سخن‏تر از كسى كه (مردم را) به سوى خداوند دعوت كند و (خود نيز) عمل شايسته انجام دهد و بگويد: «من از مسلمانان هستم»؟ و نيكى با بدى يكسان نيست؛ (بدى ديگران را) با شيوه‏ى بهتر (كه نيكى است) دفع كن، كه اين هنگام آن كس كه ميان تو و او دشمنى است همچون دوست گرم مى‏شود (و عداوتش نسبت به تو تمام مى‏شود). و اين (خصلت و برخورد نيكو) را جز كسانى كه اهل صبر و شكيبايى هستند دريافت نمى‏كنند، و اين را جز كسى كه داراى بهره‏ى بزرگى (از كمالات باشد) نخواهد يافت. و اگر انگيزه و وسوسه‏اى از طرف شيطان تو را تحريك كند (كه بدى را با بدى جواب دهيد) پس به خداوند پناه ببر كه او خود شنواى آگاه است. و از نشانه‏هاى (قدرت) او شب و روز و خورشيد و ماه است، نه براى خورشيد سجده كنيد و نه براى ماه (بلكه) براى خداوندى كه آنها را آفريده سجده كنيد، اگر تنها او را مى‏پرستيد. و اگر (گروهى از مردم از عبادت خداوند) تكبّر ورزيدند، پس (باكى نيست زيرا) كسانى (از فرشتگان) كه نزد پروردگارت هستند شب و روز براى او تسبيح مى‏گويند و خسته نمى‏شوند.
شريعتي: کنکوري‌هاي عزيز خيلي به ما مي‌گويند که براي ما دعا کنيد. انشاءالله در همه امتحانات زندگي‌تان موفق باشيد. از فضيلت ذکر صلوات بشنويم و بعد هم اشاره قرآني را بشنويم.
حاج آقاي فرحزاد: يکي از اميدواري‌هاي من اين است که انشاءالله به برکت برنامه سمت خدا و برنامه‌هاي ديگر که سحرها هم خدمت عزيزان هستيم، ذکر صلوات خيلي نورانيت ايجاد مي‌کند، حتي براي وسواسي‌ها، براي برآمدن حاجات، براي رفع هم و غم و فکر و خيالات، يک روايت زيبايي است که خداي متعال به حضرت موسي وحي فرمود: اي موسي اگر دوست داري از کلام به زبانت نزديکتر باشم و از آنچه چشمت مي‌بيند به تو نزديکتر باشم، و از روح به بدن و از انديشه و فکر به قلبت به تو نزديکتر باشم، يعني قرب اعلاي مرا بخواهي که بين تو و من هيچ چيز نباشد، از همه به من نزديکتر باشي، اي موسي زياد بر حبيب من محمد مصطفي صلوات بفرست. زياد هم حداقل صد بار است. اين حديث مطابق کليات ماست چون مقرب ترين عزيزان خدا محمد و آل محمد هستند، کسي که صلوات مي‌فرستد به اينها نزديک مي‌شود. اگر مي‌خواهي در قرب اعلي با اينها باشي زياد ذکر صلوات را بگو. بعد خداي متعال فرمود: زيرا صلوات بر حبيب من نور و رحمت و هدايت است. يعني سه واژه‌اي که تک تک آن آدم را نجات مي‌دهد. مديون خدا و پيغمبر هستيم صلوات کم بفرستيم. «اللهم صل علي محمد و آل محمد» در صلوات به پيغمبر و آل او دعا مي‌کنيم و آنها هم به ما دعا مي‌کنند.
آيه‌ي 36 سوره فصلت مي‌فرمايد: «وَ إِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ» شيطان به همه تلنگر مي‌زند حتي با انبياء دست و پنجه نرم کرده است.
جايي که برق عصيان بر آدم صفي زد *** از ما چگونه زيبد دعوي بي گناهي
دام سخت است مگر يار شود لطف خدا *** ورنه آدم نبرد صرفه ز شيطان رجيم
شيطان با انبياء دست و پنجه نرم کرده است. لذا تلنگر مي‌زند، وسوسه ايجاد مي‌کند. «نزغ» يعني فکر فاسد، هي مي‌گويند: اين کار را بکن. مخصوصاً آدم‌هاي وسواسي. صد در صد هزار قسم مي‌خوريم براي شيطان رجيم است. خداي مهربان مي‌فرمايد: اگر شيطان تلنگري زد و وسوسه ايجاد کرد، از ته دل به خدا پناه ببر. اگر دشمن به ما حمله کند چه مي‌کنيم؟ به پناهگاه مي‌رويم. از صميم دل از خدا پناه بخواه، خدا به تو پناه مي‌دهد. او هم شنوا و هم داناست و از وضع ما خبر دارد.
شريعتي: مطالبي که حاج آقاي فرحزاد مي‌فرمايند و رواياتي که در برنامه مطرح مي‌شود، در کانال تخصصي ما قرار داده خواهد شد. دوستان ما زحمت مي‌کشند و اين مطالب را به صورت مستقل در کانال تخصصي ما قرار مي‌دهند. ادامه فرمايشات شما را مي‌شنويم.
حاج آقاي فرحزاد: من از وسواسي‌ها خواهش مي‌کنم بحث ما را يکبار گوش ندهند و مرور کنند. چون دشمن کمين کرده و هي بايد تلنگر زد. اصل آسان‌گيري، اصل طهارت و نجاست، اصل حليت، اصل عدم تفحص و تجسس که لازم نيست تفحص کنيم. اصل ديگري که خيلي مهم است و کارساز است عدم دقت عقلي و مولکولي و فيزيکي است. يعني ما در هر چيزي در تشخيص آن چيز دقت عقلي لازم نيست. مثلاً کسي ميکروسکوپ بگذارد که ببيند اين ذره خون هست يا نيست. در رساله‌ها متأسفانه نوشتند، يکي از بزرگاني که مسأله در رساله مي‌گويد، مي‌فرمود: من تا به حال چنين چيزي را نگفتم. مثلاً به اندازه سر سوزن اگر در وضو يا غسل آب نرسد آن وضو باطل است. به حضرت عباس اينطور نيست! به 124 هزار پيغمبر اينطور نيست. اينکه خدا ميليون نفر را به جهنم ببرد و بگويد: يک سر سوزن هنگام غسل به بدنت آب نرسيده است. يا مثلاً زير و زِبر را يک ذره اشتباه گفتي. من نمي‌خواهم بگويم هرج و مرج و لا ابالي گري، نه، حد وسط! اينکه دقت عقلي کنند. مو را از ماست بکشند.
آقاي فلاح زاده مي‌فرمود: چند نفر دکتر روانشناس با من صحبت کردند و گفتند: خواهش داريم شما با مراجع صحبت کنيد، ده، پانزده مسأله که اينطور است که اگر يک سر سوزن آب نرسد، وضو يا غسل باطل است، را بگوييد. اينها را بايد از رساله‌ها در آورد. آقايي که منبري است گفت: نود درصد وسواسي‌ها آمدند به ما مراجعه کردند، مسأله گو درست مسأله را بيان نکرده يا در رساله خوانده دچار وسواس شده است. اصلاً دقت عقلي و مولکولي، مثلاً مي‌گويند: کسي که وضو و غسل مي‌کند نبايد مانع باشد. مثلاً کسي حنا بسته است، از نظر فيزيکي و مولکولي هست ولي همه مي‌گويند: اشکالي ندارد. يک ذره سرمه کشيده است، يا دست آدم خودکاري باشد.
امام جماعتي مي‌گفت: وسط نماز قنوت که گرفتم ديدم دستم خودکاري است، وسط نماز جماعت را رها کردم و گفتم: من وضويم باطل بوده است. آيت الله مکارم شيرازي فرمودند: خودکار مانع نيست. يعني دقت عقلي لازم نيست. اگر لباس مي‌شويي اگر رنگ خون فيزيکي باشد عيب ندارد آن جِرميت نباشد. دقت عقلي لازم نيست، بوي نجاست، رنگ نجاست، يا در وضو و غسل يک ذره متوجه نشديم آب نگرفتيم، گردن من!
يا يکي از چيزهايي که خيلي مورد ابتلاء است، در روايت داريم بعضي حس مي‌کنند که باد معده و روده وضو را باطل مي‌کند. در روايت صريح آمده که بايد بو داشته باشد و صدا داشته باشد، يعني يقين صد در صد داشته باشيد. اينکه حس مي‌کنيد يک حبابي هست، روايت داريم شيطان مي‌آيد مي‌دمد. يعني در محل موضع آنجا مي‌دمد که طرف فکر کند وضويش باطل شده است يا در نماز، حس مي‌کند يک حبابي خارج شد، نه! بايد يقين کنيد. اگر وضو باطل کردن واجب بود شما يقين مي‌کردي؟ يا عزيزاني که حس مي‌کنند ترشحاتي از آنها دفع شده است. اگر کسي مرض سلس البول دارد، بايد کيسه بگذارد و چه خانم و چه آقا طبق دستور طبي عمل کنند. اگر از ظهر تا غروب پنج دقيقه بولش قطع مي‌شود، آن موقع وضو بگيرد و نماز بخواند. اما افرادي که مي‌گويند: ما حس مي‌کنيم از ما ادرار رفته است. اولاً تفحص لازم نيست. تجسس لازم نيست. باز اينجا شيطان دخالت کرده است. لذا در مسأله اينکه وضو ما باطل مي‌شود يا نه، هرجا شک و گمان داريد اصلاً اعتنا نکنيد. تفحص لازم نيست.
من مکرر با يک ليوان آب وضو گرفتم، بدون اينکه وقت کم باشد و کم آبي باشد. وضو سه مشت آب است. کمتر از يک ليوان نياز است. يک مشت آب براي صورت نياز دارد. يک مشت آب دست راست و يک مشت آب دست چپ، در روايت داريم «الوضوء غسلتان مسحتان» يعني دو شستشو صورت و دست و دو تا هم مسح است. مسح سر به اندازه يک انگشت و طول هم به اندازه يک انگشت است. مسح پا هم از سر انگشتان پا تا قوزک پا کافي است.
مرحوم آيت الله مرعشي نجفي سحرها به حرم حضرت معصومه(س) مي‌آمدند، ايشان گاهي خسته بودند و چرت مي‌زدند. همان‌جا برايشان يک تشت مي‌آوردند و راحت وضو مي‌گرفتند. مرحوم آيت الله خويي يک حوله مي‌انداختند، نشسته يک ذره آب به صورت مي‌ريختند و يک ذره دستشان را مي‌شستند و وضو مي‌گرفتند. اينکه هي آب بريزيم و تکرار کنيم حرام اندر حرام است.
شريعتي: دعا بفرماييد و آمين بگوييم.
حاج آقاي فرحزاد: خدايا تو را قسم مي‌دهيم در روزهاي پاياني ماه مبارک رمضان به حق مولا اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب، به همه ما ايمان، معرفت و اخلاق حسنه کرامت بفرما. قلب امام زمان از ما راضي و فرجش را نزديک بگردان و همه ما را از بهترين شيعيان اهل‌بيت قرار بده. ما را از بهترين برکات اين ماه بهره‌مند بگردان. به حق حضرت ابالفضل همه وسواسي‌ها را از هر نوع وسواس نجات عنايت بفرما. مريض‌دارها و قرض دارها و آنهايي که شغل و مسکن ندارند و کنکوري هستند، همه را حاجت روا بگردان به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.
شريعتي: سلام مي‌کنيم بر امام حسين(ع). انشاءالله زيارت کربلا نصيب همه ما شود.

ارسال دیدگاه


ارسال

جهت مشاهده دیدگاه های کاربران کلیک نمایید

دیدگاه ها