حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد – آثار رضايت به قضاي الهي و شاد کردن دل مؤمن
برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: آثار رضايت به قضاي الهي و شاد کردن دل مؤمن
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد
تاريخ پخش: 16-12- 95
بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
مهرباني، چشم باراني چه ميآيد به تو *** عاشقي اين حس روحاني چه ميآيد به تو
آن نگاه زير چشمي با وقارت ميکند *** اين تبسمهاي پنهاني چه ميآيد به تو
حرکت آن خال مشکي با تکانهاي لبت *** تا که شفع و وتر ميخواني چه ميآيد به تو
اخم کن، آخر نميداني که وقتي ابرويت *** چين مياندازد به پيشاني چه ميآيد به تو
بيقرار رفتني، موجي بزن درياي من *** گرچه آرامي، پريشاني چه ميآيد به تو
قيصر رومي حجازي، آن عبور باشکوه *** با سواران خراساني چه ميآيد به تو
خال تو آن نقطهي پايان دفترهاي ماست *** خال در اين بيت پاياني چه ميآيد به تو
شريعتي: «اللهم عجل لوليک الفرج» سلام ميکنم به همه شما. بينندهها و شنوندههاي نازنينمان. انشاءالله هرجا که هستيد در روزهاي آخرين اسفند، دلتان بهاري باشد. انشاءالله در اين لحظات و دقايقي که کنار هم هستيم و در محضر حاج آقاي فرحزاد عزيز بتوانيم لحظات و دقايق پرباري را به اتفاق تجربه کنيم. حاج آقاي فرحزاد سلام عليکم. خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي فرحزاد: عرض سلام دارم خدمت جنابعالي و بينندگان و شنوندگان عزيز. آرزوي قبولي طاعات را داريم. انشاءالله عزاداريها براي حضرت صديقه کبري فاطمه زهرا (س) که يک عبادت واقعاً بينظير در پرونده اعمال است، مورد قبول قرار بگيرد و همه ما مشمول شفاعت اين بانو قرار بگيريم.
شريعتي: چه کسي بهتر از حاج آقاي فرحزاد از فرح و شادي و نشاط براي ما بگويند. بحث امروز شما را ميشنويم.
حاج آقاي فرحزاد: بسم الله الرحمن الرحيم. «اللّهمّ صلّ علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم» چون ماه جمادي هم ولادت حضرت زهرا(س) و هم شهادت حضرت است، دلم نميآيد اين زيارت کوتاه و مختصر را نخوانم. «يَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَكِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَكِ فَوَجَدَكِ لِمَا امْتَحَنَكِ صَابِرَةً وَ زَعَمْنَا أَنَّا لَكِ أَوْلِيَاءُ وَ مُصَدِّقُونَ وَ صَابِرُونَ لِكُلِّ مَا أَتَانَا بِهِ أَبُوكِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ أَتَى (أَتَانَا) بِهِ وَصِيُّهُ فَإِنَّا نَسْأَلُكِ إِنْ كُنَّا صَدَّقْنَاكِ إِلاَّ أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِيقِنَا لَهُمَا لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنَا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنَا بِوِلاَيَتِكِ»
دوست دارم بحثي که چند هفته قبل داشتيم که هم استقبال خوبي شده و هم بعضي از عزيزان نقطه نظرهايي داشتند يا بعضي بحثها خوب جا نيفتاده بود، يک چکيده و خلاصه و فشردهاي از مباحثي که گفتيم را داشته باشيم. گفتيم: يکي از چيزهايي که نشاط و شادي ميآورد، تن دادن به قضا و قدر الهي است. تمام پيشامدها ممکن است از سوء تدبير باشد. کاستي خود ما باشد. بخشي هم ممکن است ما هيچ دخالتي نداشته باشيم، خلقت هستي و عالم براي هرکسي يک چيزي را مقدر کرده است. البته بارها عرض کرديم که اين شبهه رفع شود که چيزهايي که قابل تغيير هست را تغيير بدهيم. رفاهيات، خوشيها، راحتيها، بلاها، تلاش خودمان را بکنيم، اگر جايي ديگر نشد کاري کرد، که ما روي اين تأکيد داريم ديگر جز رضا و تسليم چارهاي نيست.
آقاي ابوترابي که خداوند رحمتش کند، سرور آزادگان بود، وقتي در شرايطي که در اردوگاه صدام با آزادهها اسير شدند، گفتند: اينجا ديگر شرايط جبهه نيست. بايد به اين شرايط اينجا تن بدهيم. چون تن دادن و شرايط آن موقعيتها را پذيرفتن، چقدر طلبه درست کردند، چقدر حافظ قرآن درست کردند، چقدر قاري قرآن درست کردند. ديگر آنجا جايي نيست که درگير شوي و شکنجهات کنند، بايد آدم خودش را با آن شرايط تطبيق بدهد. اگر ما گرفتار مصائب و سختيهايي شديم که نميتوانيم برطرف کنيم، تن بدهيم و راضي شويم.
نيام ملول که کارم نکو نشد بد شد *** شود شود، نشود گو مشد چه خواهد شد؟
سر ارادت ما و آستان حضرت دوست *** که هرچه بر سر ما ميرود ارادهي اوست
يعني خارج از خواست خدا و تقدير خدا يک برگي در عالم حرکت نميکند. حتي اگر جاهايي که ما سوء تدبير داشتيم، بد رانندگي کرديم، معلوليت و پيشامد ناگواري شده است. يا کسي فوت کرده است. حالا که اين پيش آمده است ما چه کنيم؟ با اين شرايط بسازيم؟ يا جزع و فزع کنيم؟ به خدا بد بگوييم؟ درگير شويم؟ ناخواسته يا خواسته، يا خودمان مقصر بوديم يا نبوديم. وقتي کسي عامداً هم کاري کرد تصادف کرد، اورژانس به داد او ميرسد، دکتر و دوا به داد او ميرسد. بيمه به داد او ميرسد. پس بياييم رهايش کنيم. خدا از يک بيمه و دکتر و اورژانس که کمتر نيست. حتي بلاهايي که خودمان مقصر هستيم باز خداي مهربان هواي ما را دارد، با محبت است و يک پرونده ويژه براي ما باز ميکند. اگر بچهاي در خانه مريض ميشود، لباس و شال و کلاه نکرده و مريض شده است، حالا پدر و مادر بيشتر به او توجه ميکنند. بيشتر هواي او را دارند. خدا از اين پدر و مادر کمتر نيست. چه بلاهايي که خودمان بر سر خودمان آورديم. چه بلاهايي که ما هيچ تقصيري در آن نداشتيم. خداي مهربان يک پروندهي ويژه و يک حساب ويژه براي ما باز ميکند. هواي ما را دارد و لطف و عنايت ميکند.
اين بلاي دوست تطهير شماست *** علم او بالاي تدبير شماست
در آخرت خدا اينقدر درجه و مقام ميدهد، روايت داريم هيچ مؤمني نيست که چهل روز بر او بگذرد جز اينکه خدا يک بلايي را از او دفع کرده باشد. روايت داريم کسي پول ميشمرد و ميبيند پولش کم است. ناراحت ميشود که پولم کم شده است. همان هول و ناراحتي که ميکند خدا گناهانش را ميآمرزد. دوباره ميشمرد و ميبيند درست است. خواب پريشان ميبيند هول ميکند. خدا گناهانش را ميآمرزد. غصه زن و بچهاش را ميخورد. روايت داريم کفاره گناهانش است.
شريعتي: يک مشکلي هم داريم، يعني اگر يک بلايي سمت ما بيايد، احساس ميکنيم تمام بلاهاي عالم است که روي سر ما ريخته است.
حاج آقاي فرحزاد: يک روايت خيلي زيبايي پيدا کردم که معروف است «إن البليه إذا عمت طابت» (بحارالأنوار/ج32/ص261) يعني اگر بلا عمومي شد، همه سرما خورده باشند تحملش راحتتر است. ما روايت داريم که در عالم دنيا، از اولين و آخرين، از بهترينها و بدترينها هيچ کسي بيبلا نيست. اميرالمؤمنين(ع) ميفرمايد: «المَصائبُ بِالسَّوِيَّةِ مَقسومَةٌ بَينَ البَرِيَّةِ» (غررالحکم) يعني تمام مصائب، آنچه خدا ميداند، هرکس ظرفيت و شرايطي دارد. همانطور که رزق را به اندازه براي هرکسي قرار داده است، مصائب هم براي هرکسي به اندازه بريده است. تحملها چقدر است. چقدر بايد به او درجه بدهيم؟ چقدر پول بدهيم؟ چقدر پست بدهيم؟ يعني بلا و مصيبت را هم بين خلايق تقسيم کردند. حالا به يکي پول نميدهد. به يکي مقام نميدهد. به يکي مريضي ميدهد. يعني هيچوقت ظاهر ديگران را به باطن خودمان قياس نکنيم. يعني ظاهر طرف نشان ميدهد که مال و ثروت و سلامتي دارد. درونش را که خبر نداري. اگر سفره دلش را باز کند، ميبينيد ده برابر شما مصيبت دارد. باطن زندگيمان را با ظاهر زندگي ديگران مقايسه نکنيم. بعضيها ظرفيت دارند و تحمل ميکنند. از اولين که حضرت آدم است تا نفر آخري که از دنيا ميرود هيچکسي در کره زمين بيبلا و بي مصيبت و بيگرفتاري نيامده و نخواهد آمد «أَ حَسِبَ النّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ» (عنكبوت/2) محال است. خدا اصلاً امتحان ميکند. امتحان فرق ميکند. جنسش فرق ميکند. دهها روايت داريم که «البلاء للولاء» هرکس ايمان و قربش به خدا بيشتر است، خدا بيشتر او را امتحان ميکند. «إِنَّ الْبَلاءَ لِلانْبِيَاءِ دَرَجَةٌ» (جامعالاخبار، ص113) دهها حديث مضمون همين شعر داريم.
هرکه در اين بزم مقربتر است *** جام بلا بيشترش ميدهند
ما از حضرت زهرا عزيزتر داريم؟ از امام حسين عزيزتر داريم؟ از حضرت زينب عزيزتر داريم؟ از پيغمبر عزيزتر داريم؟ فرمود: هيچ پيغمبري مثل من اذيت نشد. فرمايش خداست. ما ميتوانيم بگوييم: خدا از او برگشته و دوستش ندارد؟ اين برداشت غلطي است. خدا به آنهايي که خوب هستند بيشتر بلا ميدهد. حکمتهاي فراواني دارد که به دنيا وابسته نشوند. ترفيع درجه و مقام است. در اين بلاها سازندگي است. رشد است، الآن سربازها و نيروهايي که ميخواهند زبده انتخاب کنند، چه ميکنند؟ از بالا پرتشان ميکنند. در آب و در تاريکي و کوهها رهايشان ميکنند. رشد در امور معنوي هم همينطور است.
بزرگواري فرمودند: من آمدم منزل بروم، ديدم که بچهها دارند آب لجن را هم ميزنند. بعضيها هم ميخوردند. بچهها نادان هستند. بچهي همسايهمان را که فاميل هم بود دعوا کردم. گريه افتاد و به خانه رفت. پدرش آمد گفت: حاج آقا من از شما انتظار نداشتم! چرا اين همه بچه هست، بچه مرا دعوا کردي؟ گفت: بچه شما براي من مهم بود. چون همسايه و فاميل هستيم. خدا به کساني که بيشتر توجه دارد، بيشتر مورد امتحان قرار ميدهد. داستان معروفي که ميگويند: منزل ليلي آش ميدادند. جمعيت نشستند آش بخورند. مجنون هم به بهانه ديدن ليلي در صف آمد و يک کاسه دست گرفت. به ليلي رسيد، ليلي ظرف او را گرفت و بر زمين زد و شکست. گفتند: ديدي تو را دوست ندارد. به تو آش نداد و ظرف تو را هم شکست! گفت:
اگر با ديگرانش بود ميلي *** چرا ظرف مرا بشکست ليلي
گفت: تو ديگر چرا در صف آش آمدي؟ تو که مرا ميخواهي. آش نميخواهي! من چون تو را دوست دارم ظرف تو را شکستم. خدا کساني را که بيشتر دوست دارد، دلهايشان را ميشکند، راههايشان را ميبندد. گفت:
اين جفاي خلق با تو در جهان *** گر بداني گنج زر باشد نهان
خلق را با تو از آن بدخو کنند *** تا تو را ناچار رو آن سو کنند
دلهاي شما را ميشکند که تمام حواس را به او بدهيد.
شريعتي: مشکل ما اين است که خدا را آنطور که بايد نشناختيم و دوستي او را باور نکرديم. اگر نگاه ما درست شود قابل حل است.
حاج آقاي فرحزاد: حداقل خدا را به اندازهي يک طبيب مهربان، يک پدر مهربان بپذيريم. هرچقدر هر کاري که ميکند به نفع ماست. خير ما را ميخواهد. پيغمبر و امام حسين و حضرت زهرا هرچه که خدا ميخواست امضاء کردند. آنچه که خدا بريده قبول کنيم. «من قنع بالمقسوم، استراح من الهمّ و الكرب و التّعب» (مصباح الشريعه و مفتاح الحقيقه) ما در ترافيک گير کرديم، کاري نميتوانيم بکنيم. داد و فرياد کنم، هرکاري کنم راه باز نميشود. بايد صبر کنم تا راه باز شود. اين بلاها مثل ترافيک است. اگر ميتواني عوضش کن، پرواز کن و بالا برو! وقتي نميتواني بايد چه کار کني؟ يک کسي مصيبت ديده بود. حضرت به او فرمودند: اگر جزع و فزع کني اجرت را از بين ميبري و خودت هم نابود ميکني. ولي اگر صبوري کني و راضي به رضاي خدا شوي، هم در دنيا راحت هستي و هم آرامش داري، همه چيز تو درست ميشود و بلکه آن مصيبت را هم خدا باطل ميکند. فرمايشي که مرحوم دولابي مکرر ميفرمودند اين است: دواي سوز، ساز است. بسوز و بساز! يا بساز و بسوز. من به هرچه تن بدهم باطل ميشود! اين خيلي حرف قشنگي است.
الآن خدا اراده کرده فرحزاد را زمين بزند. من زورم به خدا نميرسد. همه عالم جمع شوند مرا بلند کنند، خدا ميخواهد مرا زمين بزند. من ميگويم: خدايا من زمين خورده تو هستم. يک زمان با آيت الله بهاءالديني که خدا رحمتشان کند جايي بوديم. ايشان خيلي اهل تفريح و گردش بودند. هر روز تقريباً يا با رفقا ميرفتند يا پياده قدم ميزدند و در باغي و کنار چشمهاي ميرفتند. يک موقع رفقاي اصفهان مرا کنار زاينده رود دعوت کردند. آيت الله بهاءالديني هم بودند. رفقا با هم شوخي کردند. همديگر را ميگرفتند و در آب ميانداختند. بعضيها از مسئولين بودند. بعضيها امام جمعه بودند، اينها مقاومت ميکردند و آنها هم دنبال اين بودند که در آب بياندازند. از جمله خواستند مرا هم در آب بياندازند. تا سراغ من آمدند من گفتم: من در اختيار شما هستم! هرکاري ميخواهيد بکنيد. مرا زمين گذاشتند و گفتند: ما کساني که مقاومت ميکنند را در آب مياندازيم!
کارد بر اوست کو را گردني است *** سايه کافکنده است، او را کارد نيست
چهارده معصوم و انبياء فوري امضاء کردند. گفتند: خدايا ما نوکر تو هستيم. هرکاري شما ميکني زيباست و ما هم تسليم هستيم. خدا به حضرت موسي فرمود: اي موسي! ميداني من از چه چيزي خيلي خوشحال ميشوم؟ راضي بودن به قضا و قدر من. اگر تو از من راضي باشي، من هم شش دانگ از تو راضي هستم. فقط با قلبت امضاء کن.
شريعتي: در بحثي که روزهاي شنبه با حاج آقاي عابديني داريم، حضرت ابراهيم هم همينطور بود. در اوج بلاها راضي بود.
حاج آقاي فرحزاد: در آتش انداختن، آتشي که نميشد نزديک آن بروي. حتي جبرئيل آمد و فرشتهها آمدند. باد آمد، گفت: من هرچه خدا ميخواهد. «پسندم آنچه را جانان پسندد»
ميگويند: به کسي گفتند: من طناب به دورت مياندازم و تو را دور شهر ميگردانم. گفت: تو هم با من هستي؟ گفت: بکش ببر! اگر خدا با ما هست و راضي به اين کار است، خدا ميگويد: من ميخواهم اين کار را بکنم. محبوب من با من است. گفت:
هرکجا تو با مني من خوش دلم *** گرچه باشد قعر چاهي منزلم
تمرين کنيم. يک خانوادهاي زنگ بوده و اصرار داشت با او تلفني صحبت کنيم. دختر جواني از ايشان فوت کرده بود. من به حال اين خانوادهها غبطه ميخورم. گفت: دختر جوان من هجده ساله بود و اهل کربلا و زيارت عاشورا بود. حجاب و عفاف داشت. مرض سختي گرفت و از دنيا رفت. ميگفت: مادر نگران من نباش. من نزد امام حسين ميروم! پيش حضرت زهرا ميروم و به ما دلداري ميداد. ميگفت: سؤال من اين است که من بعد از فوتش گريه ميکنم، با ديدن عکس او گريه ميکنم. آرزو داشتم عروس شود. اين اشکال دارد؟ گفتم: نه،پيغمبر هم گريه ميکردند. ناراحت بودند ولي فرمودند: من چيزي که بر خلاف رضاي خدا باشد بر زبان نميآورم. راضي هستم ولي آدمي که درد ميکشد ممکن است يک آه هم بکشد ولي نه اينکه از خدا ناراحت است. خوب اين درد است و در درد هم به آدم فشار ميآيد. لذا اين خانم ميگفت: من به شوهرم گفتم: يک وقت سينه چاک نکني، حديث داريم اگر فرياد کني و لباسهايت را پاره کني، اجر تو از بين ميرود. او را هم دلداري داد و آرام کرد! واقعاً دختر هجده ساله جلوي چشم آدم پر پر شود خيلي سخت است. ولي وقتي تن ميدهي و راضي ميشوي، خدا يک حلاوت و شيريني نصيب تو ميکند. «وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِين» (بقره/155)، «لَنَبْلُوَنَّكُمْ» يعني حتماً همه شما امتحان داريد. دنيا با بلا پيچ خورده است. ميشود کسي از دنيا نرود؟ ميشود کسي مريض نشود؟ نميشود. ولي «وَ بَشِّرِ الصَّابِرِين» ما براي خدا هستيم و به سوي خدا ميرويم. «أُولئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَواتٌ» (بقره/157) در قرآن خدا يک جا براي پيغمبر صلوات فرستاده است، يکي هم براي صابرين، آنهايي که راضي به رضاي خدا هستند. خدا ميگويد: من صلوات و رحمتم را ميفرستم براي کساني که اهل رضا هستند. اهل تسليم و صبوري هستند. «إِنَّما يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِسابٍ» (زمر/10) چقدر خدا امتياز داده به آنهايي که رضا و تسليم دارند. انشاءالله در اين فضا بياييم. اگر بياييم تمام بلاها باطل است.
شريعتي: «در ره منزل ليلي که خطرهاست در آن *** شرط اول قدم آن است که مجنون باشي» اگر با دل و جان اين را باور کنيم و واقعاً مجنون شويم همه را امضاء کرديم و همه مشکلات ما حل ميشود.
حاج آقاي فرحزاد: يک شعر قشنگي خانه يکي از دوستان ديدم، تابلو کرده بود و براي حافظ بود. خيلي قشنگ و زيبا بود.
لاف عشق و گله از يار زهي لاف دروغ *** عشق بازان چنين مستحق هجرانند
تو ميگويي: من خدا را دوست دارم. اهلبيت را دوست دارم. يک چيزي بگو شبيه اهلبيت باشد. ميگويد: خدايا من عاشق تو هستم! تو را دوست دارم. خدا ميگويد: مرا دوست داري از يک مجنون کمتر نباش. بلاها و گرفتاريها را تحمل کن. صبر کن. خدا ميداند پشت اين چقدر لطف و عنايت قرار دارد. «من قنع بالمقسوم، استراح من الهمّ و الكرب و التّعب» هرکسي قانع باشد و راضي باشد به آنچه که سهمش شده است، ما تلاش کرديم ولي رزق و روزي ما اينطور بوده است. به آنچه تقسيم الهي است تن دهيم و قبول کنيم. «من قنع بالمقسوم، استراح من الهمّ و الكرب و التّعب» از رنج و تعب و غم و غصه و درد و بلا رها ميشود. به هرچه تن بدهي، باطلش کردي. من زمين خورده خدا شدم و تمام شد.
تولد حضرت زهرا نزديک است. ميگويند: کسي خانمش مسافرت رفته بود. رفيقش زنگ زد. گفت: چه کار ميکني؟ گفت: استراحت ميکنم. گفت: وقتي ميآيد چه؟ گفت: وقتي ميآيد استقامت ميکنم. وقتي نيست استراحت ميکنم و وقتي ميآيد استقامت ميکنم. اگر ميتواني استقامت کن. اگر نميتواني دستهايت را بالا کن. حالا خدا فرزندي به شما داده با اين شرايط، معلوليت دارد، روحي و جسمي مشکل دارد. با خدا نميشود جنگيد! تقديراتي که بريده است، عافيت و سلامت ميخواهيم، ولي آنچه خدا بريده است بالاتر است.
مرحوم شيخ رجبعلي خياط شاگردي داشت، مرحوم کل احمد آقا، ايشان ميفرمودند: مرحوم خياط پيشامدهاي ناگواري که ميشد، با دعا و صدقه رفع ميکرد. بعضي رفع ميشود و بعضي نميشود. بعد از مردن ايشان، من ايشان را خواب ديدم. ايشان فرمودند: من بعضي بلاها را با دعاي سخت و توسل برداشتم ولي اينجا پشيمان هستم. اگر راضي به رضاي خدا ميشدم بهتر بود. با دعا و صدقه ميشود اما اگر دعا و صدقه هم ميدهيم بگوييم: خدايا هرچه رضاي توست! ما براي مريضمان دعا ميخوانيم و صدقه ميدهيم. تلاش ميکنيم و عافيت هم ميخواهيم. ولي هرچه خدا خواست همان ميشود، قشنگتر است! در حالي که صدقه ميدهيم و دعا ميکنيم و تلاش ميکنيم، راضي به قسمت خدا باشيم. خدا آن را دوست دارد. خدا ميگويد: ميخواهم دلت با من يکي شود. چشم در چشم خدا بگوييم: هرچه تو ميگويي!
اما شادي و نشاط، که واقعاً مهم است. خدا به من لطف کند که بتوانم درست اين بحث را مطرح کنم. حديث داريم «القلب يهدي الي القلب» دل به دل راه دارد! يعني هرچقدر شما مرا دوست داري، بدان بنده هم همان اندازه شما را دوست دارم. يکي از دستورات ديني هم اين است کهA A هرکسي را دوست داري به او بگويي. ما همه بينندهها و شنوندهها، آنهايي که بيرون مرض هستند و غير مسلمان هستند را هم دوست داريم. گاهي مسيحيها و زرتشتيها به ما پيام دادند که برنامه را ميبينند. خيلي از اهل سنت ميبينند. از اينکه روايت و فضايل اهل بيت گفته ميشود، مشکلي حل ميشود، خيلي اين برنامه به مردم آرامش داده است. در اين تلاطم دنيايي که ناآرامي و استرس و اضطراب در آن غوغا ميکند، براي خيليها آرامش و تسکين است.
يکي از چيزهايي که در روايات ما فراوان براي انسان شادي و نشاط ميآورد، شاد کردن ديگران است. شاد کردن دلهاست. گره گشايي از کار ديگران است. مثلاً در روايت داريم «مَنْ أَدْخَلَ عَلَي مُومِنٍ سُرُوراً فَرَّحَ اللَّهُ قَلْبَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ» (كافي،ج2، ص197) اگر کسي دل مؤمني را شاد کند، حالا گرهاي باز ميکند. آشتي ميدهد، وسيله ازدواج را فراهم ميکند. آبرويش را حفظ ميکند. زنداني را آزاد ميکند. حتي حيوان و حتي گياه! خداي بزرگ روز قيامت دل او را شاد ميکند. البته بعضيها که چشمشان نميبيند، در قيامت است. آنهايي که چشمشان باز است همينجا ميبينند و به آرامش ميرسند. گرهاي را باز کني خدا گرهات را باز ميکند. گرهاي را ميبندي، خدا به کار تو گره مياندازد. حديث داريم چاه براي کسي بکني، خودت در آن چاه ميافتي. اين تعبير خيلي مهم است. انسان چه وقت از همه وقت به خدا نزديکتر است؟ يکوقت ميگوييم: ما به خدا نزديک هستيم، يکوقت ميگوييم: نزديکترين حالات انسان به خدا چه وقت است؟ «أَقْرَبُ مَا يَكُونُ الْعَبْد» نميگويد:A نزديکترين حالات موقعي است که مثلاً درس ميخواني و عبادت ميکني. امام صادق(ع) ميفرمايد: «أقرب ما يکون العبد الي الله عزوجل اذا أدخل علي قلب أخيه المومن المسره» وقتي دلي را شاد ميکند، گرهاي را باز ميکند، نزديکترين حالات بنده به خداي متعال است. در روايات داريم حتي غير مؤمن، يک موقع حاج آقاي حسيني هم اين بيان را از يکي از علماي بزرگ نقل کردند که هفت چيز است که شرطش اسلام و ايمان و مؤمن بودن است. يکي اين است که انسان کافر يک مؤمني را پناه بدهد. خدا به او اجر و مزد ميدهد.
در روايت داريم يک مؤمني همسايه کافري بود. اين کافر به همسايه مؤمن خدمت ميکرد. هواي او را داشت. برايش غذا ميبرد. قرض او را ميداد. کافر بود و خدا و پيغمبر را قبول نداشت. ولي انسانيت داشت. به يک مؤمن خدمت ميکرد. يعني شما به کافر و آدم بد غير از دشمن اهلبيت، در جايي که ميخواهد بجنگد در جنگيدن نبايد کمکش کرد. ولي ابن ملجم و داعشي اگر اسير ما شد، به او آب و غذا بدهيم و مدارا کنيم. کمک به جنگ بکنيم بد است. ما او را دوست نداريم بخاطر اينکه دشمن خداست. مرد کافري که به همسايه مؤمن خدمت ميکرد از دنيا رفت. خداي متعال فرمود: او را با آتش جهنم نسوزانيد. چون کافر است اجازه ورود به بهشت ندارد. ولي يک ديواري براي او بسازيد که آتش به او آسيبي نرساند. بخاطر همان خدمتي که کرده است. آتش جهنم بر او برد و سلام شد! خداوند فرمود: رزق و روزي او را هم ملائکه بياورند. يعني غذاهاي بهشتي برايش بياورند، بخاطر اينکه هواي يک همسايه مؤمن را داشته است و به او خدمت کرده است.
خدمت کردن به يک گياه، ديروز هم روز درختکاري بود. آنهايي که درختها را حفظ ميکنند، به يک گل و گياه و درخت آب ميدهي طراوت پيدا کند. خدا به تو نشاط و شادي ميدهد. يک گياه و درختي را ضايع ميکني، محيط زيست را از بين ميبري، خدا به تو غم و غصه ميدهد. روايت تندي ديدم براي منابع طبيعي و محيط زيست خوب است. روايت ديدم اگر کسي يک گياه يا علفي را از بين ببرد، آن گياه و علف او را لعنت ميکنند. اگر کسي يک پرنده و گنجشکي را به ناحق از بين ببرد، يکوقت زنبور يا مورچه مزاحم است، آن استثناء است. ولي بي خود يک پرندهاي را از بين ببري، يک شاخه درختي را بشکني، روز قيامت جلوي شما را ميگيرد. بايد جوابش را بدهي. روز قيامت آن گنجشک و پرندهاي که به ناحق کشتي، جلوي تو را ميگيرد و ميگويد: چرا اين کار را کردي؟ بايد جواب مرا بدهي. «وَ إِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ» (تکوير/5) حتي يک حيوان به حيوان ديگر شاخ بزند و آزار بدهد، روز قيامت بايد جواب بدهد. بياييم درختکاري و گل و گياه را زياد کنيم. طراوتي که به گل و گياه ميدهي، خدا نشاط و شادي را به شما برميگرداند. دلهاي شما را شاد ميکند. غير از اينکه اکسيژن و هواي تازه زياد ميشود، روح و جان ما را هم جلا ميدهد.
روايت داريم که از امام حسين(ع) است. امام حسين فرمودند: من از جد بزرگوارم حضرت محمد(ص) شنيدم که فرمودند: «أَفْضَلُ الاعْمَالِ بَعْدَ الصَّلاةِ إِدْخَالُ السُّرُورِ فِي قَلْبِ الْمُومِنِ بِمَا لا إِثْمَ فِيه» (المناقب، ج4، ص75) بعد از نماز واجب، نمازي که ستون دين است و ارتباط با خداست، بعد از نماز واجب افضل اعمال شاد کردن دل يک مؤمن است به کاري که در آن گناه نباشد. يکوقت کسي ميگويد: براي من مال حرام تهيه کن. شراب تهيه کن! نه، چيزي که در آن گناه نيست. شاد کردن دل يک مؤمن که در آن گناه و معصيت نباشد افضل اعمال است. آقا امام حسين يک جريان خيلي زيبايي را بيان ميکنند. حتي محبت کردن به حيوان چه آثار و برکاتي دارد.
امام حسين(ع) فرمودند: من بيرون آمدم و داشتم جايي ميرفتم، ديدم يک غلامي را که سگي جلويش زانو زده است. يک لقمه غذا خودش ميخورد و يک لقمه در دهان سگ ميگذارد. غذاي خودش را با سگ تقسيم کرده است. عيد نوروز هم نزديک است. بعضيها سفرهاي خارجي ميروند و ميليون ميليون خرج ميکنند. اما به آنها ميگويي: فاميل تو، عزيز تو به کمک نياز دارد. انشاءالله که با امنيت و سلامتي و خير و برکت به سفر برويد. ولي پنج درصد هم صدقه و خيرات بدهيد. بنده معتقد هستم همانهايي که توان خريد عيد دارند، ده درصد را براي افراد مستحق کنار بگذارند. بسياري از مشکلات حل ميشود. چون خانوادههاي ثروتمند خرجهاي کلان ميکنند. حضرت فرمودند: من ديدم اين غلام يک لقمه ميخورد و يک لقمه به سگ ميدهد. نشستم! فرمودند: چرا غذاي خودت را به اين حيوان ميدهي؟ گفت: مرا غم و غصه گرفته است. فکر کردم کاري کنم که غم و غصه از دلم برود. اين مخلوق خداست. من به او غذا ميدهم، شاد ميشود و براي من دعا ميکند. او که شاد شود خدا گره از کار من باز ميکند. من هم غلام يک يهودي هستم که اينجا مأمور هستم باغ او را حفظ کنم. حضرت خيلي خوششان آمد. منزل آمدند دويست دينار پول آوردند که اين غلام را بخرند و آزاد کنند. يهودي را پيدا کردند، صاحب باغ را پيدا کردند. يهودي از آمدن امام حسين خيلي خوشحال شد. بزرگ مدينه و نوه پيغمبر اسلام بود. گفت: من به برکت قدوم شما اين غلام را به شما بخشيدم. حضرت فرمودند: باشد ولي اين دويست دينار را از من بگير. دويست دينار را قبول کرد و به غلام بخشيد. اينقدر غلام خوشحال شد. ببينيد خير چقدر توليد دارد. محبت کردن به سگي که نجس العين است چقدر اثر دارد. يهودي گفت: من غلام را آزاد کردم و اين دويست دينار را هم به او ميبخشم. اين باغ را هم به اين غلام بخشيدم. همسر يهودي از ديدن اين کار خيلي خوشش آمد. گفت: من چرا عقب بمانم. يا اباعبدالله! من هم مسلمان ميشوم و مهريهام را به شوهرم ميبخشم. شهادتين گفت و مسلمان شد و مهريهاش هم بخشيد. يهودي گفت: من چرا عقب بمانم؟ من هم خانهام را به همسرم ميبخشم.
يکبار ديگر از افرادي که نان خشک جمع ميکرد، گفت: سگي در قير گير کرده بود. من با زحمت زياد اين سگ را از درون قير درآوردم و شستشو دادم. از آن شب به بعد زندگي من عوض شد و ايشان چند کارخانه دارد و ميلياردر است و جزء خيرين است.A A A A A A A A A بخاطر اينکه يک سگي را از قير درآورد و از مردن نجات داد. اينکه انسان از خودش ميگذرد و محبت ميکند، چقدر برکات دارد. برکات اين کارها الي ماشاءالله تا ابد ماندگار است.
شريعتي: امروز صفحه 511 قرآن کريم، آيات ابتدايي سوره مبارکه فتح در سمت خداي امروز تلاوت ميشود.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، إِنَّا فَتَحْنا لَكَ فَتْحاً مُبِيناً «1» لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ ما تَأَخَّرَ وَ يُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَ يَهْدِيَكَ صِراطاً مُسْتَقِيماً «2» وَ يَنْصُرَكَ اللَّهُ نَصْراً عَزِيزاً «3» هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ السَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لِيَزْدادُوا إِيماناً مَعَ إِيمانِهِمْ وَ لِلَّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ كانَ اللَّهُ عَلِيماً حَكِيماً «4» لِيُدْخِلَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها وَ يُكَفِّرَ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ كانَ ذلِكَ عِنْدَ اللَّهِ فَوْزاً عَظِيماً «5» وَ يُعَذِّبَ الْمُنافِقِينَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْمُشْرِكِينَ وَ الْمُشْرِكاتِ الظَّانِّينَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ عَلَيْهِمْ دائِرَةُ السَّوْءِ وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ لَعَنَهُمْ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ وَ ساءَتْ مَصِيراً «6» وَ لِلَّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ كانَ اللَّهُ عَزِيزاً حَكِيماً «7» إِنَّا أَرْسَلْناكَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِيراً «8» لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُعَزِّرُوهُ وَ تُوَقِّرُوهُ وَ تُسَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ أَصِيلًا «9»
ترجمه: به نام خداوند بخشنده مهربان. همانا ما گشايش آشكارى را براى تو پيش آورديم. تا خداوند براى تو گناهِ پيش و پس (از هجرت را كه كفّار مكّه به تو نسبت مىدهند) ببخشد و نعمتش را بر تو تمام كند و تو را به راه راست هدايت نمايد. و خداوند تو را با پيروزى شكست ناپذيرى يارى نمايد. اوست كه آرامش را به دلهاى مؤمنان نازل كرد، تا ايمانى بر ايمانشان بيفزايند و لشكريان آسمانها و زمين براى خداست و خداوند، داناى حكيم است. تا خداوند مردان و زنان با ايمان را، به باغهايى (از بهشت) كه نهرهايى از زير (درختان) آن جارى است، داخل كند، در حالى كه جاودانه در آن باشند و گناهانشان را مىپوشاند و اين نزد خداوند، رستگارى و كاميابى بزرگى است. و مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرك را كه به خداوند گمان بد دارند، (و مىگويند خداوند پيامبرش را يارى نخواهد كرد،) عذاب كند، بدى بر آنها احاطه كرده است، خداوند بر آنان غضب كرده و از رحمت خود دورشان ساخته و برايشان جهنّم را آماده كرده است كه بد سرانجامى است. و لشكريان آسمانها و زمين براى خداوند است و خدا شكستناپذير حكيم است. همانا ما تو را گواه (بر اعمال) و بشارت دهنده و بيم دهنده فرستاديم. تا به خدا و رسولش ايمان آوريد و او را يارى كنيد و بزرگش بداريد و خداوند را بامدادان و شامگاهان، تسبيح گوييد.
شريعتي: انشاءالله در آستانه بهار هرچه خير و خوبي و آرامش است به سمت شما و زندگي شما سرازير شود. از فضيلت ذکر بلند صلوات ميشنويم.
حاج آقاي فرحزاد: پيغمبر عظيم الشأن فرمودند: کسي يکبار بر من صلوات بفرستد، «مَنْ صَلَّي عَلَيَّ مَرَّةً خَلَقَ اللَّهُ تَعَالَي يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَلَي رَأْسِهِ نُوراً» خدا بالاي سر او روز قيامت نوري خلق ميکند. «وَ عَلَي يَمِينِهِ نُوراً» طرف راست او خدا نوري ايجاد ميکند. «وَ عَلَي شِمَالِهِ نُوراً» طرف چپ او نور ايجاد ميکند. «وَ مِنْ فَوْقِهِ نُوراً» بالاي سرش نور ايجاد ميکند. زير پايش نور ايجاد ميکند. «وَ مِنْ تَحْتِهِ نُوراً» پشت سرش هم نور ايجاد ميکند. «وَ فِي جَمِيعِ أَعْضَائِهِ نُوراً» (جامع الاخبار، ص60) نور علي نور علي نور است. ما کم موضوعي داريم که روايت آن موضوع يک کتاب ميشود. ما اين را جمع کرديم و بارها معرفي کرديم. «آواي محبت» رواياتي که در فضيلت صلوات است. اين صلوات، ذکر خدا و پيغمبر است. حديث داريم هرکس نور دارد در آتش جهنم نميافتد. انشاءالله همه وجود ما را نور بگيرد، به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.
«إِنَّا فَتَحْنا لَكَ فَتْحاً مُبِيناً» اين آيه که در آن خيلي بشارت فوق العاده قرار دارد، اينکه خدا فتح مبين و آشکارا به شما مرحمت کرده است که گناهان گذشته، بعضيها تقدم و تأخر را اشتباه معنا ميکنند. ميگويند: گناه گذشته و آينده! مثلاً داريم کسي که زيارت امام رضا برود گناهان گذشته و آينده او بخشيده ميشود. اين تأخر به معني آينده نيست. تقدم يعني گناهاني که خيلي جلوتر بوده است و تأخر يعني آخر اتفاق افتاده است. علماي متأخر يعني نزديک به ما بودند. اين را مفسرين دو نوع معنا کردند. يکي اينکه مردم مکه بخاطر اينکه 360 بت داشتند و پيغمبر با بتهاي آنها درگير شد، چند جنگ ايجاد شد. خيلي بينش بدي به پيغمبر داشتند و منتظر بودند که پيغمبر را مجازات کنند. حالا که فتح مکه شده همه اينها برگشته است. يعني فکر و خيال و بينش اينها عوض شده است. آنهايي که فکر ميکردند که براي پيغمبر گناه است، بت شکني و مبارزه با بت عوض شده است. خدا همه اينها را صاف کرده است. معني ديگري که در روايت هست اين است که دغدغهي پيغمبر نجات امت بوده است. خدا با دوستان و شيعيان اهلبيت چه خواهد کرد؟ با گناهکاران امت من چه خواهد شد؟ خدا به او بشارت داد من فتح مبين دادم. به قلبت فتح مبين دادم. گناهان امت تو را هم ميبخشم. آنهايي که قابل هستند توبه ميکنند. آنهايي که قابل شفاعت هستند، مقام شفاعت و دستگيري از امت است که دل مشغولي پيغمبر امت بوده است و خدا به او بشارت بزرگ و فتح مبين داده که من گناهان آنها را هم ميبخشم.
شريعتي: انشاءالله همه ما مشمول شفاعت پيامبر(ص) شويم. دعا بفرماييد.
حاج آقاي فرحزاد: چون خيلي از بينندههاي عزيز التماس دعا گفتند، بارها عرض کردم که بنده وقتي حرم حضرت معصومه ميروم به قصد شما و عوامل برنامه هم زيارت ميکنم. هرکس که ما را دوست دارد و هرکس در اين مسير است، حتي آدم به دشمن هم دعا کند که خدا هدايتشان کند. بينندهها جزء ما هستند. من از اينجا از همه عزيزاني که هر نوع مسئوليتي دارند تقاضا دارم حقوق ديگران را ادا کنند. حقوقهاي معوقه را بدهند. بهترين عبادت ادا کردن ديون است. واقعاً آنهايي که پيام ميدهند به ما شش ماه است حقوق ندادند. خدايا تو را به حق محمد و آل محمد قسم ميدهيم، همه مريضهاي روحي و جسمي و همه گرفتاريها را برطرف بفرما. مريضها را شفاي عاجل عنايت بفرما. قلب امام زمان را از ما راضي و فرجش را نزديک و همه ما را جزء بهترين ياران قرار بده و وسايل شغل و مسکن همه جوانها و نيازمندان را فراهم کن و عاقبت همه ما را ختم بخير بگردان به برکت صلوات بر محمد و آل محمد و سلام بر امام حسن و امام حسين.
شريعتي: تا تو زمين سجده اي سر به هوا نميشوم! السلام عليک يا ابا عبدالله...