اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

95-12-09-حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد –وصاياي پيامبر اکرم(ص) به اميرالمؤمنين(ع)- راضي بودن به رضاي خدا

معرفی برنامه

حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد – وصاياي پيامبر اکرم(ص) به اميرالمؤمنين(ع)- راضي بودن به رضاي خدا

برنامه سمت خدا

موضوع برنامه: وصاياي پيامبر اکرم(ص) به اميرالمؤمنين(ع)- راضي بودن به رضاي خدا

كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد

تاريخ پخش: 09-12- 95

بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين

حتي به خنده‌اي شده مهمانمان کنيد *** زلفي نشان دهيد و پريشانمان کنيد

اين اشک‌ها به محضر دريا نمي‌رسند *** اي برق‌هاي عاطفه بارانمان کنيد

دي شيخ با چراغ نفهميد گرد شهر *** هي چرخ مي‌زنيد که انسانمان کنيد

درياي باده‌ايد ولي جام ما کم است *** آيينه بسته‌ايد فراوانمان کنيد

در فاطميه بود که ما سينه زن شديم *** از اين درآمديم که درمانمان کنيد

از ما مسافران قدم دور خود زدن *** سلمان شدن گذشت، مسلمانمان کنيد

يک نور واحديد که در چهارده افق *** تکرار مي‌شويد که حيرانمان کنيد

شريعتي: سلام مي‌کنم به همه شما. خوشحاليم که خدمت شما بيننده‌ها و شنونده‌هاي نازنين‌مان هستيم. کم کم فاطميه هم از راه رسيد، انشاءالله امسال به برکت نام و ياد حضرت زهرا(س) سال متفاوتي براي همه با باشد. انشاءالله اين فاطميه هم مثل سالهاي گذشته پررنگ و پررنگ‌تر برگزار شود و همه ما اجر ما و گوشه نگاه حضرت زهرا را داشته باشيم. انشاءالله. حاج آقاي فرحزاد سلام عليکم. خيلي خوش آمديد.

حاج آقاي فرحزاد: عرض سلام دارم خدمت جنابعالي و بينندگان و شنوندگان عزيز. در آستانه شهادت جانگداز حضرت فاطمه زهرا(س) قرار داريم. تسليت عرض مي‌کنيم. انشاءالله ايام فاطميه را خيلي با شکوه برگزار کنيم، از هر نظر هم باني شدن و هم پذيرايي از دوست داران حضرت زهرا که ما معتقد هستيم آنچه در قيامت و عالم بعد اتفاق مي‌افتد، بذرش در اين عالم پاشيده مي‌شود. گفت: ما روز قيامت و آخرت چطور محشور مي‌شويم؟ فرمود: همانطور که در دنيا زندگي مي‌کنيد. سعي کنيم اينجا ارتباط خودمان را با حضرت زهرا که مادر واقعي همه امام‌هاست و ام ابيها است قوي‌تر کنيم. خداي متعال به ايشان يک نظر و عنايت ويژه دارد، رضاي او رضاي خداست و غضب او غضب خداست. انشاءالله سعي کنيم از هر راهي ارتباط و عرض ادب و معرفت و محبت به اين بانو را بيشتر کنيم، مورد لطف و شفاعت مادر واقعي‌مان انشاءالله قرار مي‌گيريم.

شريعتي: مادر است و کلي حق بر گردن ما دارد. انشاءالله بتوانيم اين حق را در حد وسع و توان خودمان ادا کنيم. با آن همه سختي‌ها و مصيبت‌هايي که حضرت کشيدند و راه را براي ما هموار کردند. بحث ما با حاج آقاي فرحزاد وصاياي نبي مکرم اسلام به اميرالمؤمنين هست. به بحث شادي و نشاط و راه‌هاي دور کردن غم و اندوه رسيديم. نکات خوبي را اشاره کردند. امروز جمع بندي فرمايشات ايشان را مي‌شنويم.

حاج آقاي فرحزاد: بسم الله الرحمن الرحيم. «اللّهمّ صلّ علي فاطمه? و أبيها و بعلها و بنيها [و السّرّ المستودع فيها] بعدد ما أحاط به علمک» اين زيارتنامه کوتاه را که در مفاتيح، باب زيارت براي حضرت زهرا نقل شده است، انشاءالله عزيزان حفظ کنند و در کانال برنامه هم هست، انشاءالله مثل دعاي سلامتي امام زمان که مردم حفظ هستند، اين دعا هم ترويج شود که فراگير شود. «يَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَكِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَكِ فَوَجَدَكِ لِمَا امْتَحَنَكِ صَابِرَةً وَ زَعَمْنَا أَنَّا لَكِ أَوْلِيَاءُ وَ مُصَدِّقُونَ وَ صَابِرُونَ لِكُلِّ مَا أَتَانَا بِهِ أَبُوكِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ أَتَى (أَتَانَا) بِهِ وَصِيُّهُ‏ فَإِنَّا نَسْأَلُكِ إِنْ كُنَّا صَدَّقْنَاكِ إِلاَّ أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِيقِنَا لَهُمَا لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنَا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنَا بِوِلاَيَتِكِ‏»

انشاءالله به برکت اين زيارت‌ها و عرض ادب‌ها قطعاً هر عرض ادبي و سلامي جوابش واجب است. انشاءالله حضرت زهرا نظر مي‌کنند به همه عزيزاني که به ايشان ارادت دارند. عرض ما در اين بود که يکي از چيزهايي که حقيقتاً در از بين بردن غم‌ها و غصه‌ها خيلي قوي است، ايمان به تقديرات الهي است. اين نکته را من خواهش دارم همه دقت داشته باشند، ما اين نکته را چندين بار عرض کرديم. همه چيز دو قسم است. تمام تقديرات دو قسم است. رزق و روزي دو قسم است. اجل‌ها دو قسم است. بلاها دو قسم است. يک حوادث و تقديراتي است که به اعمال ما بستگي دارد، يعني اگر ما پيش‌بيني کنيم اين مريضي ايجاد نمي‌شود. اين حوادث و تصادفات ناهنجار پيش نمي‌آيد. دست خود ماست. تقديراتي است که به اعمال ما و يا تقديراتي است که با دعا و صدقه و درمان و تلاش و فعاليت ممکن است عوض شود. اين تقديرات را انسان بايد مواظبت کند. اعمال خوب به جا بياورد. اعمال بد به جا نياورد. اگر به جا آورد توبه و استغفار و جبران کند.

دسته دوم که بحث هفته گذشته ما بود، بعضي از بيننده‌ها و شنونده‌ها بحث‌ها را از اول تا آخر گوش مي‌دهند. ولي بعضي از بيننده‌ها و شنونده‌ها گفتند که بوي جبر از بحث‌هاي شما مي‌آيد. ما گفتيم و باز هم مي‌گوييم که بعضي از تقديرات به اعمال ما بستگي دارد. دعا، صدقه، انتخاب‌ها، رفت و شدها و تلاش‌ها، ولي يکسري اعمال هست که تقدير ماست. مرا مرد خلق کرده، در فلان‌جا خلق کرده، مرگ حق است. تقديراتي که در لوح محفوظ نوشته شده و به اعمال ما هيچ ربطي ندارد. صدها آيه و روايت و کلمات امام و پيغمبر و حکايات داريم که يک چيزهايي هست که دست ما نيست. اينها را چه کنيم؟ حوادثي که در اختيار ما نيست و ما نمي‌توانيم تغيير بدهيم. مرگ است و اتفاق افتاده و قابل برگشت نيست. اين را چه کنيم؟ برداشت خوب داشته باشيم، برداشت بد داشته باشيم؟ بحث ما در اين است.

بزرگي حرف زيبايي مي‌زد. مي‌فرمود: مکتب شيعه نه قائل به جبر است و نه قائل به تفويض است. جبر يعني همه چيز دست خداست و هيچ چيز دست ما نيست. تفويض مي‌گويد: همه چيز شش دانگ دست ماست و دست خدا چيزي نيست. اينطور هم نيست. امام و پيغمبر ما اگر جبر بود يا تفويض بود از کسي نمي‌ترسيدند. مي‌گفتند: جبر است، آقا برو! از شما کاري ساخته نيست! يا اگر تفويض بود مي‌گفتند: تفويض است. هم آيات فراوان داريم و هم کلمات چهارده معصوم است که «لاجبر و لاتفويض بل امر بين‏ الامرين‏» (بحارالانوار،ج4،ص197) اين هم همين است. يعني با ما مشورت نکرد. ما را خلق کرد. خيلي از چيزها را هم براي ما بريده و دست ما نيست و بخش زيادي هم در اختيار ما گذاشته است، من با دستم مي‌توانم اين ليوان را بشکنم و يا اينکه خيلي صحيح بردارم و آب را ميل کنم. مي‌توانم بر سر يتيم دست بکشم و مي‌توانم بر سرش بزنم. انتخاب خوب داشته باشم، انتخاب بد داشته باشم و هزارها مورد که دست خود ماست.

شريعتي: تازه مقدرات هم مي‌تواند به واسطه کارهايي که انجام مي‌دهيم، مثلاً اگر شب قدري يا چيزهايي که به ما دستور دادند، عقب جلو شود، تغيير کند.

حاج آقاي فرحزاد: همين که شب قدر مي‌بُرند و مي‌دوزند و امضاء مي‌شود، پس معلوم مي‌شود يک چيزهايي هست که تمام مي‌شود. يعني مُهر و امضاء مي‌شود. امام(ره) بنا بوده که در سن نود سالگي از دنيا بروند. حالا هفتاد ميليون بلند شوند، قرآن بخوانند، گوسفند بکشند، صدقه بدهند، همه دست بالا کنند و التماس کنند. خدا مقدر کرده که اين عزيز خدا در فلان سال از دنيا برود. تمام است! نمي‌شود جا‌به‌جا کرد. تقديراتي است که ديگر قطعي شده است.

فرمايش زيبايي از مولا اميرالمؤمنين است. ما خيلي آيه و روايت داريم. «قُلْ لَنْ يُصِيبَنا إِلَّا ما كَتَبَ اللَّهُ لَنا» (توبه/51) هرچقدر خدا براي ما بريده و به نفع ما، به ما اصابت مي‌کند. محال است غير از آن به ما برسد. حتي مي‌خواهم بگويم در آن دسته اول هم که ما اعمالي مي‌کنيم، باز خدا اختيار دارد اين بلا را نازل کند يا ما را ببخشد و باز هم قلم دست اوست. کلمات قصار نهج‌البلاغه، کلمه 273 مي‌گويد: «اعلموا علماً يقينا» بحث ما درباره‌ي مقدراتي است که هيچ قابل تغيير به دست ما نيست؟ اينجا چه کنيم؟ تسليم شويم و قبول کنيم يا قبول نکنيم؟ «اعْلَموا عِلْماً يَقِيناً» اميرالمؤمنين فرمود: بدانيد علم يقيني قطعي «اِنَّ اللّهَ لَمْ يَجْعَلْ لِلْعَبْدِ وَإِنْ عَظُمَتْ حِيلَتُهُ، وَاشْتَدَّتْ طِلْبَتُهُ، وَقَوِيَتْ مَكِيدَتُهُ» در مقدراتي که قطعي است، خدا براي عبد هيچ راه حلي قرار نداده است، ولو اينکه تمام حيله‌ها را بزند. هرکاري مي‌خواهد بکند. هرچه سعي و کوشش و طلب دارد اعمال کند. «وَقَوِيَتْ مَكِيدَتُهُ» از او مکارتر و حيله‌گر و قوي‌تر جمع شوند، تمام عالم جمع شوند يک کاري که خلاف نظر خداست بکنند، نمي‌توانند. فرعون امپراطور مصر بود. منجمّين به او خبر دادند که قرار است بچه‌اي در بني اسرائيل به نام موسي متولد شود. اين يک روزي بزرگ مي‌شود و تو را سرنگون مي‌کند و بساط تو را بر هم مي‌زند. فرعون با همه امکانات و غيب‌گويي‌هايي که به او گفته بودند، تمام مملکتش تجهيز شد که موسي کليم الله متولد نشود. ولي به او گفتند: که مادرش حامله شده است. همان شب مرد و زن‌هاي بني اسرائيل را از هم جدا کرد که کسي با خانمش ارتباط برقرار نکند. ولي مادر حضرت موسي حامله شد. بعد هم مادرها را مي‌کشت، بچه‌ها را مي‌کشت. گفت:

صد هزاران طفل، سر ببريده شد *** تا کليم الله صاحب ديده شد

خداي بزرگ وقتي اراده مي‌کند يک کاري کند، موسي باشد و بماند، مي‌ماند. در دامن فرعون و آغوش فرعون، همان ک سي که هزارها طفل را کشت که اين به وجود نيايد، سر سفره فرعون بزرگ مي‌شود. اين اراده‌ي خداست. «اِنَّ اللّهَ لَمْ يَجْعَلْ لِلْعَبْدِ وَإِنْ عَظُمَتْ حِيلَتُهُ، وَاشْتَدَّتْ طِلْبَتُهُ، وَقَوِيَتْ مَكِيدَتُهُ» يک آدم عاقل پيدا نشد به اين فرعون بگويد: جناب فرعون! اين خبري که منجمين به شما دادند، يا راست است يا دروغ است. از دو حال خارج نيست. اگر دروغ است که هيچ، اگر راست است يعني مي‌شود. يعني نقش و حيله شما کاري انجام نمي‌دهد. يا روايت داريم حاکمي که هنوز اجل او نرسيده است، کندن کوه‌ها راحت‌تر از از بين بردن اوست. همه جمع شوند نفرين کنند، همه جمع شوند مبارزه کنند. يک اجلي دارد. خدا در حالي که بعضي اختيارات را به بشر داده است، بعضي‌هايش دست ما نيست. «عَادَتُكَ الْإِحْسَانُ إِلَى الْمُسِيئِينَ وَ سَبِيلُكَ الْإِبْقَاءُ عَلَى الْمُعْتَدِينَ» دعاي ماه رجب است. گاهي مي‌بينيد دستاورد اعمال ما يک حاکم ظالم شده است. تا ما توبه نکنيم و برنگرديم، آن حاکم ظالم ممکن است روي سر ما باشد. گاهي امتحان ماست. گاهي مي‌بيني که ما حضرت علي را قبول نکرديم و نپذيرفتيم، فرمود: بر شما کسي مسلط مي‌شود که مثل خود شما باشد. بحث جبر و تفويض يک بحث مفصل و پيچيده‌اي است. ولي مهم اين است که برداشت ما قشنگ باشد. بدانيم که خدا مهربان است. خدا خوب بريده و قشنگ بريده است.

شريعتي: اگر رَبّ بودن خدا، حکيم و مهربان بودن خدا باورمان شد، ديگر تسليم محقق مي‌شود.

حاج آقاي فرحزاد: لذا حضرت امير مي‌فرمايد: اگر بنده‌اي هرچقدر که قوي باشد، در تلاش و کوشش‌اش قوي باشد، «أَكْثَرَ مِمَّا سُمِّىَ لَهُ فِي الذِّكْرِ الْحَكِيمِ» (نهج‌البلاغه/ح273) يعني در آن لوح محفوظي که خدا برايش بريده است، بيشتر از آن گيرش نمي‌آيد. «وَلَمْ يَحُلْ بَيْنَ الْعَبْدِ فِي ضُعْفِهِ وَقِلَّةِ حِيلَتِهِ، وَبَيْنَ أَنْ يَبْلُغَ مَا سُمِّيَ لَهُ فِي الذِّكْرِ الْحَكِيمِ» يک کسي هم ممکن است يک گوشه‌اي افتاده باشد، معلول است، روحي و جسمي و نمي‌تواند از جا بلند شود. خدا آن رزق و روزي که برايش بريده است، به وسيله فرشته‌ها، به وسيله هرکس برايش مي‌رساند. ولو اينکه ضعف داشته باشد و تلاش نداشته باشد. زبان ندارد. کاري از او ساخته نيست. پول و پارتي ندارد. خدا آنچه را که براي آدم ضعيف يا قوي بريده است، به او مي‌رسد. يعني چيزي به خاطر ضعيف بودن او مانع نمي‌شود. يک رزقي است ک ارث است و بدون تلاش به ما مي‌رسد. يک رزقي است که با سعي و تلاش به ما مي‌رسد. آنچه خدا ارثي به ما داده، ديگر تمام است و بايد تسليم شويم. بعد حضرت امير مي‌فرمايد: «وَالْعَارِفُ لِهذَا الْعَامِلُ بِهِ» کسي که قشنگ ببيند، فرمود: ايمان به قَدَر غم و غصه‌ها را مي‌برد. ما تلاشمان را مي‌کنيم ولي آنچه خدا براي ما بريده است، به ما مي‌رسد. «وَالْعَارِفُ لِهذَا الْعَامِلُ بِهِ أَعْظَمُ النَّاسِ رَاحَةً فِي مَنْفَعَةٍ» کسي که اين باور به او رسيده باشد که خدا خوشنويس است و تقديرات قشنگ براي ما مي‌برد و آنچه هم بريده به ما خواهد رسيد و مو لاي درزش نمي‌رود. اين هم قشنگ عمل مي‌کند و هم از همه مردم راحت‌تر در منفعت زندگي مي‌کند. چون مي‌داند ناخداي کشتي خود خداست.

شريعتي: مثل کساني که ترس از زمين خوردن دارند ولي اگر اين باور را داشته باشند که عزت دست خداست، ديگر عالم و آدم دست به دست هم بدهند تو را زمين بزنند، نمي‌توانند.

حاج آقاي فرحزاد: مگر عالم و آدم جمع نشدند که امام حسين را زمين بزنند. سي هزار نفر در مقابل چند نفر آمدند. حضرت زينب را اسير کنند. بنا داشتند که ريشه اين خانواده را بکنند. يعني حتي طفل شش ماهه را هم از بين بردند. راوي مي‌گويد: آنچنان صورت امام حسين برافروخته بود، «رضاً بقضائک» از امام حسين پر بلا تر کسي در عالم ديده است؟ بدنش، بستگانش، عزيزانش، يک جاي سالم در بدنش نبود. هر مصيبتي درباره‌ي امام حسين هست. از خودش و خانواده‌اش و عزيزانش. اينهايي که گلايه مي‌کنند: نان ما کم است. آب ما کم است. گلايه مي‌کنند، يک مقدار ياد امام حسين و حضرت زهرا کنند. ببينند اينها يک ذره ميانه‌شان با خدا به هم خورده است. چون اينها را باور کردند. «فإن الله قد شاء أن يراك قتيلا» (اللهوف/ص63) خدا دوست دارد در راه او قرباني شوي. او هم گفت: چشم قبول است. «رضاً برضاک» خدايا به رضاي تو راضي هستم. به قضاي تو راضي هستم. راوي مي‌گويد: اينقدر روحيه حضرت آرامش داشت، «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ، ارْجِعِي‏ إِلى‏ رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّة، فَادْخُلِي فِي عِبادِي، وَ ادْخُلِي جَنَّتِي‏» (فجر/27-30) اصلاً سوره فجر سوره‌ي امام حسين(ع) است. اين نفسي که اطمينان و آرامش دارد، از خدا راضي است و خدا از او راضي است، در بندگان من و در بهشت من است، درباره‌ي امام حسين(ع) است. راوي مي‌گويد: اينقدر چهره حضرت لطافت داشت و برافروختگي و شادابي داشت، «شغلني عن التفکر في قتله» يک کسي را که مي‌کشند، مضطرب مي‌شود، دچار هيجان مي‌شود. مورخين معمولاً دوست نبودند، دشمن بودند. چون دوست که نمي‌آيد ببيند، دفاع مي‌کند. دشمن مي‌گويد: اصلاً اين مرا شگفت زده کرده بود که امام حسين چه روحيه‌اي دارد. چقدر خوشنويسي خدا را باور کرده است. پشت اين صحنه چه مي‌بيند؟ فقط دنيا را نبينيم. درون را نگاه کنيم. ببينيم چقدر درونش آرامش و لطف و خوشي است، تقويت دين و تقويت لا اله الا الله است. لذا حضرت امير فرمود: کسي که تسليم امر و راضي به قضاي الهي باشد، «أَعْظَمُ النَّاسِ رَاحَةً فِي مَنْفَعَةٍ وَالتَّارِکُ لَهُ» کسي که راضي به رضاي خدا نشود. در چيزهايي که نمي‌شود تغيير داد، مريض داري، قرض داري، گرفتاري داري، بيکار هستي، با دعا و صدقه و تلاش، اگر درست شد، شد. اگر نشد چه بايد کرد؟ خيلي از مستمعين ما اشتباه گرفتند. ما مي‌خواهيم اين شبهه که حرف ما بوي جبر مي‌دهد، از ذهنشان بيرون برود. جايي که مي‌تواني تلاش کن. دعا و صدقه بده. ولي وقتي زدي ديگر بيشتر از آن گيرت نمي‌آيد. خدا آن را براي تو بريده است. راضي شويم!

مثنوي مي‌گويد:

نقش با نقاش پنجه مي‌زند *** سبلتان و ريش خورد برمي‌کند

نقاشي مثل خدا که از او زيباتر، همه نقاش‌هاي عالم يک جلوه‌اي از زيبايي‌هاي خداوند را دارند. يک ذره خدا در مغزشان، دستشان، چشم و قلمشان گذاشته است. ولي خود او گفت:

خيز تا بر کلک آن نقاش جان افشان کني *** کين همه نقش عجب در گردش پرگار داشت

هردو عالم يک فروغ روي اوست *** گفتمت پيدا و پنهان نيز هم

خدا بهترين نقاش است. شکل و قيافه آقاي شريعتي و تقديراتي که از طرف خدا براي او مقدر شده بايد بپذيرد که بهترين‌هاست. شما هميشه مي‌گوييد: بهترين‌ها نصيب شما شود. اين دعا از طرف خدا مستجاب است. يعني اگر قرار بود هزار نقشه براي ظاهر و باطن آقاي شريعتي بکشند، آن بهترين را خدا کشيده است. من هم همينطور و همه انسان‌ها همينطور. فقط بايد يک مقدار معرفتمان را زياد کنيم.

جهان چون خط و خال و چشم و ابروست *** که هر چيزي به جاي خويش نيکوست

هرچيزي در جاي خودش زيبا و قشنگ است. مرحوم دولابي مثال جالبي مي‌زدند. مي‌فرمودند: خال در صورت يک انسان چقدر زيباست. امام زمان(ع) در صورتشان خالي دارد که صورت سفيد و روشن با خال سياه خيلي جلوه مي‌کند. اين خالي که خداوند به صورت امام زمان(ع) زده است، و به صورت بعضي افراد گذاشته است، ايشان مي‌فرمودند: تمامي بلاها، سختي‌ها و ناگواري‌ها مثل آن خالي است. تمام آن خال يک زيبايي فوق العاده مي‌دهد، يک رشد فوق العاده مي‌دهد. اين بلايي که به امام حسين داد، آن خال است. خال زندگي است. آن خال را بپذيريم. ظاهرش ممکن است سياه باشد و روشني نداشته باشد، ولي درونش هزارها نکته است. مثنوي مي‌گويد:

نقش با نقاش پنجه مي‌زند *** سبلتان و ريش خود برمي‌کند

مگر ما مي‌توانيم با نقشه‌ي خدايي که قطعي است مخالفت کنيم؟ مگر زور ما مي‌رسد؟ خدا مقدر کرده اين آقا در نود سالگي بميرد، تمام پزشک‌ها جمع شوند، تمام عالم جمع شوند. قدرت ما در برابر اراده خدا هيچ است. عرض ما اين است که ما تلاشمان را مي‌کنيم و تمام انرژي را مي‌گذاريم، اگر نشد تسليم مي‌شويم. بعضي چيزها براي ماست. کاستي، سوء مديريت، دولت و ملت و مردم است، حکومت‌هاي خارجي است.

شريعتي: کم کاري‌هاي خودمان را جبران مي‌کنيم، هرچه که ماند، ديگري کاري از دست ما برنمي‌آيد دستمان را بالا مي‌بريم و تسليم مي‌شويم.

حاج آقاي فرحزاد: آنوقت هم فکر نکنيم هنر کرديم. يعني روغن ريخته شده را فقط نذر امامزاده کرديم. يعني کاري که نمي‌توانستيم تغيير بدهيم امضاء کرديم. انبياء خيلي زرنگ بودند، روز اول امضاء کردند. گفت: شکر ايزد که ميان من و او صلح افتاد! خدا مي‌فرمايد: «من لم يرضي بقضائي فليطلب ربا سواي» خداي متعال مي‌فرمايد: هرکس به تقديرات من، خوشنويسي من، تقديرات زيبايي که در زندگي برايش گذاشتم، هرکس امضاء نکند، تأييد نکند، برود يک خدايي غير از من انتخاب کند. پير نشود، مريض نشود، نميرد.

يک دعاي خيلي زيبايي است و در دعاها هم زياد آمده است. در اصول کافي اين روايت زيبا هست. در دعاي سحر ماه رمضان، در دعاهاي مختلف هست. مثلاً اين دعايي که در مناجات شعبانيه است، دليل بر اين است که خيلي چيزها دست ما نيست. «وَ قَدْ جَرَتْ مَقَادِيرُکَ عَلَيَّ يَا سَيِّدِي فِيمَا يَکُونُ مِنِّي إِلَى آخِرِ عُمْرِي مِنْ سَرِيرَتِي وَ عَلانِيَتِي وَ بِيَدِکَ لا بِيَدِ غَيْرِکَ زِيَادَتِي وَ نَقْصِي وَ نَفْعِي وَ ضَرِّي» امام(ره) مي‌فرمايد: ما مناجاتي نداريم که همه امام‌ها مي‌خواندند، مناجات شعبانيه را ايشان خيلي نظر داشتند و جمله جمله‌اش يک دريا معاني است. خدايا مقدر شده، جاري شده، خيلي چيزها بريده شده است. منتهي قشنگ نوشتي، ما بايد اين قشنگي را باور کنيم. اصلاً چشم شما قشنگ نمي‌بيند، شما تسليم و راضي شو، خدا قشنگش مي‌کند. بزرگي فرمودند: اگر همسر و يا اولاد زيبايي مي‌بينيد، چشم‌هايتان را ببنديد و استغفار کنيد و از طرف خدا ببينيد خيلي قشنگ مي‌شود. ما خودمان و برداشتمان را درست کنيم.

بزرگواري مي‌گفت: اگر بتوانيم در حوادث و پيشامدها برخوردمان را زيبا کنيم، برداشت خوب کنيم مثل حضرت زينب که از همه‌ي حوادث برخورد قشنگ گرفت. مردمي که آمدند سر و صدا مي‌کردند، حضرت خطبه خواند و آنجا به نفع خودش استفاده کرد. اگر حضرت زينب مي‌گفت: بيچاره شدم، بدبخت شدم، گرفتار شدم، يا ابن زياد گفت: ديدي خدا با تو چه کرد؟ با برادرانت چه کرد؟ فرمود: من غير از زيبايي نديدم. آنها شهيد شدند و ما هم در راه خدا اسير شديم. افتخار مي‌کند! مي‌گويد: ما عزيز هستيم و همه جا عزيز هستيم. آدم مايه‌دار هرجا برود مايه‌ دار است. آدم عزيز هرجا برود، عزيز است. ولي آدم بي‌مايه بهترين‌ چيزها را هم ببوشد، ذليل و خوار است.

بزرگواري مي‌فرمودند: يکي از وعاظ از همکاران ما، مي‌رفتند يک جايي رانندگي مي‌کردند، يک عابر پياده عمداً جلويش آمد. آن بنده خدا هم دست راست گرفت، مي‌خواست به يک ماشين ديگر بزند. آن راننده ترمز گرفت و عصباني شد، و سرش را از شيشه پايين کرد و گفت: الاغ! درست رانندگي کن. متأسفانه فرهنگ غلطي که در جامعه ما هست و صبرمان کم است. آستانه تحمل ما خيلي کم شده است. اين آقا خيلي خوش اخلاق بود. سکوت کرد و چيزي نگفت. لبخند و تبسمي کرد. آدم با يکبار الاغ گفتن که الاغ نمي‌شود. يعني ما خيلي تحت تأثير حرف مردم قرار مي‌گيريم. مي‌گفت: ادامه مسير دادند و يک مقدار جلوتر ديدم ماشين ايستاده است. همين کسي که توهين کرد. من عذرخواهي مي‌کنم اما واقعاً الاغ گناه و معصيت مي‌کند؟ الاغ حافظه‌اي دارد که هيچ انسان و حيواني ندارد. يکبار يک راه را رفته، يادش است. يکي از رفقا مي‌گفت: ما بيرون شهر باغ داشتيم، پدرم باري روي الاغ سوار کرده بود. پاي الاغ درون پل گير کرد و يک مقدار زخمي شد. سال ديگر آمد از آنجا برود، هرکاري کرديم رد نشد. گفت: تو عقلت نمي‌رسد من حواسم هست. پارسال پاي من اينجا زخمي شده است. واقعيت اين است که حيوان گناه و معصيت ندارد. نبايد اين حرف‌ها را زد. زشت است. در بعضي حيوانات صفات خيلي خوبي هست. گفت: من رفتم جلو و ديدم ماشينش ايستاده است. کنارش ايستادم و يک سلام و عليک کردم! گفت: حاج آقا بفرماييد. خودش را به نشناسي زد. گفتم: من همان الاغ هستم. گفت: ببخشيد من تند شدم و عصباني شدم. عذرخواهي مي‌کنم. خلاصه مريد ما و دوست ما شد. بخاطر يک سکوت و جواب بي‌جا ندادن، گفت: ما يک درمانگاه خيريه‌اي مي‌ساختيم، اين آقا چند ميليون هم کمک کرد. در حوادث و پيشامدها يک مقدار تأمل کنيم.

من هفته قبل براي برنامه زنداني‌ها دعوت داشتم. يکي از عزيزان گفت: ما خاطره‌هايي از اعدامي‌ها و زنداني‌ها و مجرمين مي‌گيريم. يکي از اين مجرمين که با چاقو يکي را کشته بود و بعد هم اعدام شد. گفت: به رفقاي من بگوييد: اگر من پنج ثانيه فکر مي‌کردم، وضع من اين نبود. يک مقدار تأمل کنيم. جاهايي که مي‌شود تغيير داد و عوض کردم، جواب ندهيم. تندي نکنيم. اگر اين آقا مي‌گفت: الاغ خودت هستي! دست به يقه مي‌شدند. پليس مي‌آمد و دعوا مي‌شد. جاهايي که مي‌توانيم تغيير بدهيم و جاهايي هم که نمي‌توانيم تغيير بدهيم، راضي به رضاي خدا باشيم.

من ياد اين آيه افتادم، خدا مي‌فرمايد: «وَ لا تَسْتَوِي‏ الْحَسَنَةُ وَ لَا السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَن فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ عَداوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيم‏» (فصلت/34) خيلي آيه زيبايي است. مي‌فرمايد: هيچوقت خوبي با بدي مساوي نيست. برخورد خوب با برخورد بد يکي نيست. پس چه کار کن؟ «ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَن» با آنچه بهتر و قشنگ‌تر است، دفع کن. اگر با احسن دفع کردي، آنچه بين تو و او کينه و کدورت است، فاميل است، دوست است، همسايه است، اگر برخورد احسن و با لطافت داشتي، او مريد خاص الخاص شما مي‌شود. «وليٌ حميم» حميم از حمام است. حمام گرم، دوست صميمي شما مي‌شود. همان استاد پرخاشگر، مريد صميمي شما مي‌شود. يکي هم اينکه برداشت ما از خداي بزرگ برداشت قشنگ باشد.

شريعتي: يک نکته‌اي که گفتيد و ذهن مرا خيلي درگير کرد و آن اينکه روغن ريخته را نذر امامزاده کردن، يعني آن چيزي که بايد آخرش با کلي دردسر امضاء کنيم، اول امضاء کنيم و من الآن در ذهنم مرور مي‌کنم، امام حسين همان اول امضاء کرد. حضرت زهرا همان اول امضاء کرد، براي همين فقط زيبايي مي‌ديدند.

حاج آقاي فرحزاد: پدر و مادري که خدا براي ما قرار داده مي‌توانيم عوض کنيم؟ محال است. چيزي که محال است امضاء کنيم.

شريعتي: يعني اينها حتي نه در اين عالم، در عالم قبل از اينجا هم اين پا و آن پا نکردند و بي درنگ امضاء کردند. زيارتي هم که از حضرت زهرا اشاره شد، مي‌گويد: آنجا تو را امتحان کردم، آنجا صابر بودي، آنجا بي‌درنگ امضاء کردي.

شريعتي: چقدر خوب است در آستانه‌ي فاطميه که هستيم، ثواب تلاوت آيات را به روح بلند و آسماني حضرت زهرا هديه کنيم. انشاءالله همه ما مشمول نگاه مادرانه حضرت شويم. امروز صفحه 504 قرآن کريم آيات 15 تا 20 سوره مبارکه احقاف در سمت خداي امروز تلاوت مي‌شود.

«وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ‏ بِوالِدَيْهِ إِحْساناً حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ كُرْهاً وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً حَتَّى إِذا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً قالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَ عَلى‏ والِدَيَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ وَ إِنِّي مِنَ الْمُسْلِمِينَ «15» أُولئِكَ الَّذِينَ نَتَقَبَّلُ عَنْهُمْ أَحْسَنَ ما عَمِلُوا وَ نَتَجاوَزُ عَنْ سَيِّئاتِهِمْ فِي أَصْحابِ الْجَنَّةِ وَعْدَ الصِّدْقِ الَّذِي كانُوا يُوعَدُونَ «16» وَ الَّذِي قالَ لِوالِدَيْهِ أُفٍّ لَكُما أَ تَعِدانِنِي أَنْ أُخْرَجَ وَ قَدْ خَلَتِ الْقُرُونُ مِنْ قَبْلِي وَ هُما يَسْتَغِيثانِ اللَّهَ وَيْلَكَ آمِنْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَيَقُولُ ما هذا إِلَّا أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ «17» أُولئِكَ الَّذِينَ حَقَّ عَلَيْهِمُ الْقَوْلُ فِي أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ إِنَّهُمْ كانُوا خاسِرِينَ «18» وَ لِكُلٍّ دَرَجاتٌ مِمَّا عَمِلُوا وَ لِيُوَفِّيَهُمْ أَعْمالَهُمْ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ «19» وَ يَوْمَ يُعْرَضُ الَّذِينَ كَفَرُوا عَلَى النَّارِ أَذْهَبْتُمْ طَيِّباتِكُمْ فِي حَياتِكُمُ الدُّنْيا وَ اسْتَمْتَعْتُمْ بِها فَالْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذابَ الْهُونِ بِما كُنْتُمْ تَسْتَكْبِرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَ بِما كُنْتُمْ تَفْسُقُونَ «20»

ترجمه: و ما انسان را سفارش كرديم كه به والدين خود نيكى كند، مادرش او را با سختى حمل كرد و با سختى به دنيا آورد و دوران حمل تا از شير گرفتنش سى ماه (به طول كشد)، تا آنگاه كه به رشد كامل رسد و چهل ساله شود، گويد: پروردگارا! مرا توفيق ده تا نعمتى را كه بر من و بر پدر و مادر من لطف كردى، شكرگزارى كنم و عمل شايسته‏اى انجام دهم كه تو آن را بپسندى و فرزندانم را براى من صالح و شايسته گردان، همانا من به سوى تو بازگشته و از تسليم شدگانم. آنانند كسانى كه بهترين آنچه را انجام داده‏اند، از آنان مى‏پذيريم و از بدى‏هايشان در مى‏گذريم، در حالى كه در زمره بهشتيانند. (اين بهشت، همان) وعده راستى است كه همواره به آنان وعده داده مى‏شدند. و آنكه به والدين خود گفت: افّ بر شما! آيا به من وعده مى‏دهيد كه (پس از مرگ از گور) خارج گردم، در حالى كه نسل‏هاى بسيارى پيش از من گذشته‏اند (و هرگز زنده نشده‏اند)؟ ولى والدين او، خدا را به فريادرسى مى‏خوانند (و به او مى‏گويند:) واى بر تو! ايمان بياور! قطعاً وعده خداوند حق است، امّا او مى‏گفت: اين (وعده‏ها) جز افسانه پيشينيان نيست. آنان كسانى هستند كه در ميان اقوام كافرى از جن و انس كه پيش از آنان بودند، عذاب خدا بر آنان قطعى شده است، حتماً آنان زيانكارانند. و براى هر يك (از جن و انس، گذشتگان و آيندگان،) از آنچه انجام داده‏اند، درجاتى (از سعادت و شقاوت) است (كه به آن خواهند رسيد) و (خداوند) جزاى كارهايشان را كامل بدهد و آنان مورد ستم قرار نمى‏گيرند. و (ياد كن) روزى كه كافران بر آتش عرضه شوند. (به آنان گفته شود:) شما در زندگى دنيا، نعمت‏هاى دل پسندتان را تلف كرديد و از آنها كامياب شديد (و براى امروزتان چيزى ذخيره نكرديد،) پس امروز به خاطر استكبار ناحقى كه در زمين داشتيد و پيوسته مرتكب گناه مى‏شديد، به عذاب خوار كننده كيفر داده مى‏شويد.

شريعتي: انشاءالله دل و جان شما منور به ذکر صلوات بر محمد و آل محمد باشد. از فضيلت ذکر بلند صلوات مي‌شنويم.

حاج آقاي فرحزاد: در روايتي از اميرالمؤمنين هست که «الصلاة على النبي (ص)، أمحق للخطايا من الماء للنار» چگونه آب آتش را خاموش کند و غالب است. فرمود: بيش از تأثير آب بر آتش، براي از بين بردن گناهان تأثير صلوات بر محمد و آل محمد است.

شريعتي: روايت و احاديثي که امروز در برنامه حاج آقاي فرحزاد خواندند و همينطور در جلسه قبل و همينطور متن زيارت حضرت زهرا(س) را دوستان ما مي‌توانند در کانال ما جستجو کنند و ببينند و به عنوان يک هديه متبرک براي دوستانشان هم ارسال کنند.

حاج آقاي فرحزاد: در دعاهاي ما خيلي سفارش شده که از خدا بخواهيم، خدايا دل ما را به مقدرات خودت راضي کن. براي خود من اين روايت زيبا خيلي جالب بود. شبيه اين روايت نديدم که از اول حضرت آدم تا پيغمبر ما همه انبياء يک دعا را بخوانند. اين روايت شريف در کافي، جلد دوم، صفحه 523 است. امام صادق(ع) مي‌فرمايد: «ثلاث تناسخها الانبياء من آدم عليه السلام حتي وصلن الي رسول الله صلي الله عليه و آله» يعني يک دعا و نيايش و درخواستي بوده که از حضرت آدم تا پيغمبر ما اين را هميشه از خدا مي‌خواستند. انشاءالله اين دعا را هم در کانال مي‌گذارند. «کان اذا أصبح يقول» يعني همه انبياء، همه 124 هزار پيغمبر اول صبح سه جمله از خدا مي‌‌خواستند. «اللهم أني اسالک ايمانا تباشر به قلبي» خدايا يک ايماني که به قلب من بچسبد، ايمان به قضا و قدر و ايمان به خدا همه غم و غصه‌ها را از بين مي‌برد. دوم «و يقينا حتي اعلم انه لا يصيبني الا ما کتب لي» بعد از ايمان مي‌گوييم: خدايا يک يقيني به من بده که اين يقين و باور براي من بشود که هرچه تو نوشتي، زيباست. چيزي به من نمي‌رسد مگر اينکه تو نوشتي و آنچه تو نوشتي زيباست.

در قرآن و روايات ما فراوان آمده که رحمت خدا بر غضب خدا غالب است. اگر اينها مساوي بود يا خداي نکرده غضب غالب بود و سبقت داشت، کار از کار مي‌گذشت. يک دريا معاني در اين جمله هست.«سبقت‏ رحمته‏ غضبه‏» خدا بر غضب غالب است. امام است، پيشوا است، فرمانده است و سرپرست غضب است. يعني غضب تابع رحمت است. فرماندهي دست رحمت است. يعني خداي بزرگ يا پدر و مادر و معلم ميليون ميليون بلا را سر ما بريزند، يا ما را تأديب کنند، رحمت است. غضب پشت سر رحمت است. بهشت بر جهنم غالب است. انبياء بر دشمنان غالب هستند. رحمت بر غضب غالب است. اين ديد را که در تمام بلاها رحمت خوابيده است. در تمام گوشمالي‌ها رحمت خوابيده است. حتي جهنم شعبه‌اي از رحمت است. لذا خيلي‌ها جهنم مي‌روند و بيرون مي‌آيند. اگر جهنم نبود خيلي‌ها فرمان خدا را نمي‌بردند. خيلي‌ها از ترس جهنم فرمان خدا را مي‌برند. «هذِهِ جَهَنَّمُ‏ الَّتِي‏ كُنْتُمْ تُوعَدُونَ» (يس/63) بعد مي‌گويد: «فَبِأَيِ‏ آلاءِ رَبِّكُما» نعمت است، لطف و عنايت است، زندان براي تربيت و تأديب و اصلاح است. پس رحمت امام و پيشوا و جلودار تمام غضب‌هاست. ما به اين ديد نگاه کنيم. اين همان «کتب لي» است که خدا خوشنويس است و به نفع من مي‌نويسد. سوم اينکه «و رضني بما قسمت لي» يعني همان روغن ريخته شده را نذر امامزاده کن. خدايا آنچه به نفع من قسمت من کردي، قلب مرا راضي کن. رضايت من از توست. تو راضي کن. «و رضني بما قسمت لي» يک غزل زيبايي است که همان روايت معروف است که بارها خوانديم. «يَا دَاوُدُ تُرِيدُ وَ أُرِيدُ» (توحيد صدوق/ص337) خدا به حضرت داود مي‌گويد: تو مي‌خواهي و من هم مي‌خواهم. اگر تسليم من شوي، من هم تو راضي مي‌کنم خواسته‌هايت را مي‌گويم. ولي اگر تسليم من نشوي، «أَتْعَبْتُكَ فِيمَا تُرِيدُ» تو را له مي‌کنم. بعد هم همان که من مي‌خواهم مي‌شوي. پس از اول دست بلند کن.

آن نفسي که بي‌خودي، مه به کنار آيدت *** آن نفسي که با خودي، بسته ابر غصه‌اي

«آن نفسي که بي‌خودي، پيل شکار آيدت» يعني خودت را کنار مي‌گذاري. تمام بلاها باطل مي‌شود. امام حسين در ميان نبود، همه بلاها باطل شد.

آن نفسي که بي‌خودي، پيل شکار آيدت *** آن نفسي که با خودي، خود تو شکار پشه‌اي

اما اگر خودت را مي‌خواهي، يک پشه تو را بيچاره مي‌کند. نمرود را يک پشه از بين برد. «آن نفسي که با خودي، همچو خزان فسرده‌اي» منم منم مي‌کني و دور خودت هستي

آن نفسي که با خودي، همچو خزان فسرده‌اي *** وان نفسي که بي‌خودي، دي چون بهار آيدت

تمام فصل دي و بهمن بهار مي‌شود. اينها خيلي قشنگ است.

جمله‌ي بي‌قراريت از طلب قرار توست *** طالب بي‌قرار شو، تا که قرار آيدت

يعني آنچه خدا برايت قرار داده بپذير و قبول کن. تمام اين بي‌قراري‌ها، قرار مي‌‌شود. خواسته خدا را امضاء کنيم.

جمله‌ي ناگوارشت، از طلب گوارش است *** ترک گوارش ار کني، زهر گوار آيدت

جمله‌ي نامرادي‌ات، از طلب مراد توست *** ورنه همه مرادها همچون نثار آيدت

عاشق جور يار شو، عاشق مهر يار ني *** تا که نگار ناز گر، عاشق زار آيدت

وقتي امام حسين تن به همه بلاها داد، خدا و همه عالم عاشق او شدند.

شريعتي: چه خوب گفت سعدي که:

چو مي‌توان به صبوري کشيد، جور عدو *** چرا صبور نباشم که جور يار کشم

دعا بفرماييد و آمين بگوييم.

حاج آقاي فرحزاد: خدا را به حق صديقه کبري، فاطمه زهرا قسم مي‌دهيم که به همه ما ايمان، معرفت، باورهاي زيبا و قشنگ مرحمت بفرمايد. به حق حضرت زهرا بهترين عرض ادب و عزاداري‌ها به محضر حضرت زهرا نصيب ما بگردان. در دنيا و آخرت ما را آني از حضرت زهرا جدا نگردان. خدايا زيارت و شفاعت پيغمبر و اهل‌بيتش را در دنيا و آخرت نصيب ما بگردان. رفع هم و غم و گرفتاري از همه گرفتارها بفرما، خصوصاً مريض‌ها شفاي عاجل عنايت بفرما. انشاءالله زيارتنامه حضرت زهرا فراموش نمي‌کنند. ايام فاطميه را جدي بگيريم. با شور و حال خوب شرکت کنيم.

شريعتي: خيلي‌ها برنامه‌ريزي کردند و چشم اميدشان به ايام فاطميه است. براي رفع هم و غم و گرفتاري هم دعا کنيم. شما هم دعاگوي ما و دوستان خوب ما خواهيد بود. بهترين‌ها را براي همه شما آرزو مي‌کنم. چه خوب گفت که مادر هرکاري کند، بچه‌ها ياد مي‌گيرند. مثلاً اگر شهيد شود... سلام مي‌کنيم به صديقه طاهره، زهراي مرضيه.

ارسال دیدگاه


ارسال

جهت مشاهده دیدگاه های کاربران کلیک نمایید

دیدگاه ها