اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

95-11-18-حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد – وصاياي پيامبر اکرم(ص) به حضرت اميرالمؤمنين(ع)- راه‌هاي رفع حزن و اندوه

معرفی برنامه


برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: وصاياي پيامبر اکرم(ص) به حضرت اميرالمؤمنين(ع)- راه‌هاي رفع حزن و اندوه
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد
تاريخ پخش: 18-11- 95

بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين

شريعتي: سلام مي‌کنم به همه شما دوستان عزيزم. بيننده‌ها و شنونده‌هاي نازنين‌مان. سلام گرم من و همه دوستانم را پذيرا باشيد. حاج آقاي فرحزاد سلام عليکم. خيلي خوش آمديد. زيارت قبول.
حاج آقاي فرحزاد: عرض سلام دارم خدمت جنابعالي و بينندگان و شنوندگان عزيز. آرزوي موفقيت براي همه عزيزان داريم. بارها عرض کرديم که ما هرجا مي‌رويم دل‌هاي همه عزيزان همراه ماست. انشا‌ءالله آنها هم ما را در زيارت‌ها و دعاها شريک کنند. کنار حرم حضرت زينب(س) و حضرت رقيه(س) مخصوص براي همه دعا کرديم. انشاءالله خداي متعال به همه ما توفيق روز افزون مرحمت کند و ما را از بهترين دوستداران و شيعيان اهل‌بيت قرار بدهد.
شريعتي: شما که زيارت مي‌رويد ما همه خيالمان راحت است که شما نايب الزياره و دعاگوي ما هستيد. انشاءالله قسمت همه دوستان ما بشود. در ذيل بحث وصاياي نبي مکرم اسلام به اميرالمؤمنين، به عوامل شادي و نشاط رسيديم. از راه‌هاي رسيدن به شادي و رفع غم و اندوه براي ما مي‌گويند.
حاج آقاي فرحزاد: بسم الله الرحمن الرحيم. اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
همانطور که اشاره فرموديد گفتيم عواملي که غم‌ها را از بين مي‌برد، کساني که قلبشان با خدا و پيغمبر گره مي‌خورد، از الآن روح و جانشان در بهشت مي‌رود، ديگر غم و غصه‌ها ريشه‌کن مي‌شود. «أَلا إِنَّ أَوْلِياءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ‏ عَلَيْهِمْ‏ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ» (يونس/62) فهرست وار عواملي که غم‌ها را از بين مي‌برد و شادي ايجاد مي‌کرد عرض مي‌کنم.
يکي توبه و استغفار بود. کوتاهي نکردن در انجام وظيفه، ارتباط با خدا و انس با اهل‌بيت بود. انس يعني دل بدهيم. انس با قرآن نه فقط تلاوت قرآن. خيلي آدم‌هاي بد هم ممکن است قرآن را تلاوت کنند. قرآن فقط به زبان ما جاري نشود به قلب ما بخورد. از علامه طباطبايي سؤال کردند: چرا ما از تلاوت قرآن بهره نمي‌بريم؟ فرمودند: بخاطر اينکه قرآن را با عشق و محبت نمي‌خوانيد. آنهايي که به يک موضوعي دل مي‌دهند و قاطي مي‌شوند، حال و هواي آن مطلب در قلبشان مي‌آيد. قرآن هم کلام وحي است، کلام خداست.
دعاهايي که هفته گذشته عرض کرديم، دعاي مشلول خيلي مؤثر است. حديث کساء، ذکر يونسيه، ذکر ماشاءالله، ذکر «لا حول و لا قوة الا بالله» که فراوان براي رفع هم و غم سفارش شده است. يکي از نکات اساسي و عامل مهم دل کندن از اين دنيا و قفس دنياست. کسي که قلبش از اين دنيا و زر و زيور دنيا کنده شود از غم و غصه‌ها و از جهنم رد شده است. آخرين موردي که اشاره کرديم انگشتر عقيق بود. پيغمبر خدا فرمودند: انگشتر عقيق رفع هم و غم مي‌کند.
عامل ديگري که مهم است و در چندين روايات اشاره شده که عامل قوي هست براي اينکه غم و غصه را ريشه کن کند و نشاط و شادابي بياورد، ايمان و تسليم و راضي بودن به قضا و قدر الهي است. ما فکر مي‌کنيم بندگي خدا منظور نماز و روزه است، اينها بخشي از احکام دين و جزء بندگي است. سرآمد همه اينها تسليم بودن و راضي بودن به آنچه خدا براي ما خلق کرده و براي ما پيش آورده است. اول علم معرفت و شناخت خداست. «اوّل العلم معرفة الجبّار و آخر العلم‏ تفويض‏ الامر الي اللّه‏» يعني اصل و ريشه بندگي اين است که در مقابل همه چيز و در مقابل خدا تسليم و راضي باشيم. نه فقط فرمان او را در يک مقطع خاصي ببريم. آنچه خداي متعال براي ما پيش آورده و پيش خواهد آورد، سر تسليم فرو آوريم و راضي باشيم.
امام صادق فرمودند: «رأس کل طاعة الله» يعني آن کسي که به ما مي‌گويد: نماز بخوان. روزه بگير، خمس و زکات بده، از ما چه مي‌خواهد؟ ما تسليم خدا شويم. تسليم بودن و راضي به رضاي خدا بودن را مي‌خواهد. امام صادق فرمودند: «رأس کل طاعه الله الرضا بما صنع الله إلي العبد فيما أحب وفيما کره» گفت:
عاشقم بر قهر و بر لطفش به جد *** بالعجب من عاشق اين هر دو ضد
گفت: بوسه به دشمن را تک تک بده، تا ببينم کدام يک از آنها خوش‌تر است؟
سعدي از اخلاق دوست هرچه برآيد نيکوست *** گو همه دشنام گو، کز لب شيرين دعاست
سرچشمه‌ي تمام طاعت و بندگي خدا اين است که با قلبت راضي باشي، آنچه که خدا براي ما پيش آورده است، چه آنهايي که دوست داريم و چه آنهايي که بدمان مي‌آيد، چه آنهايي که موافق طبع و ميل ماست، چه آنهايي که موافق طبع و ميل ما نيست. راضي باشيم، با قلب و وجودمان امضاء کنيم. وقتي آدم قبول کرد خدا خيلي خوب است و همه کارهايش درست است، خير ما را از خود ما ميليون برابر بيشتر مي‌خواهد، خيلي خداي خوبي است و کارهايش همه مورد تأييد است، ديگر نمي‌توانيم غير از اين را برويم.
لذا بزرگي کلام قشنگي دارد. مي‌فرمودند: خدا دو کلمه به ما حرف دارد. خدا مي‌گويد: هرکاري که با تو کردم، هيچي نگو، تو هم هر کاري کردم من چيزي نمي‌گويم. يعني هيچوقت گلايه و شکايت نکن. اگر تو را بالا بردند يا پايين آوردند. فقر دادند، غنا دادند، مرض دادند، صحت دادند، عزت دادند، ذلت دادند، در کوره‌ي بلا تو را انداختند، کفر نگويي و با خدا درگير نشوي. خانمي نوشته بود، مادرم مريض شد. خيلي از خدا خواستم که مادرم را شفا بدهد. شفا نداد و مادرم از دنيا رفت. نماز را کنار گذاشتم و با خدا قهر کردم. اختيار دست ما نيست. دست خداست. همه کاره خداست. هرچه خدا انجام مي‌دهد، نيکوست. لذا آن بزرگ مي‌فرمود: اصل طاعت و بندگي اين است که هر حادثه‌اي از جانب خدا براي ما پيش مي‌آيد، تسليم باشيم. خدا هم مي‌گويد: اگر تو راضي بودي، من از تو راضي هستم. من هم هرچه ديدم چيزي نمي‌گويم. هرچه از خدا ديدي چيزي نگو، خدا هم مي‌گويد: من هم هرچه ديدم چيزي نمي‌گويم.
ملاعبدالله ازعرفاي خيلي برجسته بود، نکات ناب زياد دارد. نامه‌هايي که به شاگردانش نوشته خيلي پر محتواست. نامه‌هاي ايشان به مرحوم فيض کاشاني، خلاصه مکاتيب شيخ عباس قمي بعضي جاها اسم ايشان را آورده است. مرحوم ميرزا علي اکبر نهاوندي در کتاب‌هايش آورده است. ميرزا حبيب الله کاشي نامه‌هاي ايشان را موضوع بندي کرده است. بزرگان به مطالب ايشان عنايت ويژه داشتند. مرحوم فيض کاشاني ارادت ويژه داشته و مکاتيب ايشان را خلاصه کرده است. در همايشي که براي مرحوم فيض کاشاني برگزار شد، آقاي امامي کاشاني اين کتاب را چاپ کردند. دويست تا از نامه‌هايش را چاپ کردند.
ملا عبدالله نامه‌هايي به شاگردانش دارد که خيلي پر محتواست. ايشان در يکي از نامه‌ها به شاگردش مي‌نويسد. روزي که ما به دنيا آمديم دست بسته آمديم. روزي که از اين دنيا هم مي‌رويم دست ما بسته است. خدايي که مختار است و مي خواهد تمام صفاتش در ما تجلي پيدا کند، صفت مختار بودن را به ما داده است. به بقيه موجودات اين اختيار را نداده است. ولي خدا به اين بشر دو پا چند صباحي اختيار داده است. اين اختيار را خدا براي چه به ما داده است؟ اين اختيار را مقطعي و در يک حد خاص به ما مرحمت کرده که ما اين اختيار را تفويض به اختيار خدا کنيم. در اواخر دعاي عرفه هست: «الهي اغنني باختيارک عن اختياري» خدايا به اختيار خودت من را از اختيار خودم بي نياز کن. يعني تدبيرهاي من مطابق تدبيرهاي تو باشد. اگر خدا به ما تدبير و اختياري داده است براي اين است که اين اختيار را دو دستي تقديم خدا کنيم. نه اينکه ما را آزاد گذاشته هر کاري دلمان خواست بکنيم. اين دست باز گذاشتن ما در چند روز دنيا براي اين است که اين دست باز بودن را ادب کنيم بگوييم: خدايا باز هم تو، هرچه تو مي‌پسندي. هرچه تو مي‌گويي!
مثلاً خدا به کسي دختر مي‌دهد، پسر نمي‌دهد. هنوز هم فکر جاهليت هست. آنهايي که بچه ندارند، انشاءالله خدا به آنها فرزند صالح عطا کند. آنهايي که دختر ندارند، خدا به آنها دختر عطا کند. آنهايي که پسر ندارند، پسر بدهد. خدا در قرآن مي‌فرمايد: ما به هرکسي جنس مذکر مي‌دهيم، جنس مؤنث مي‌دهيم. «وَ يَجْعَلُ مَنْ يَشاءُ عَقِيما» (شوري/50) گاهي هم امتحان الهي است که بعضي بچه نداشته باشند. خدا به يک کسي دختر مي‌داد، خيلي پسر دوست داشت. آمد به امام صادق گفت: چرا خدا به من پسر نمي‌دهد؟ امام صادق فرمود: اگر خدا با شما صحبت کند و بگويد: من يک چيزي مي‌خواهم براي شما انتخاب کنم و شما چيز ديگري مي‌خواهي انتخاب کني، آيا انتخاب من بهتر است يا انتخاب تو؟ امام زمان بفرمايد: من مي‌خواهم يک چيزي برايت ببرم که قطعاً بهترين چيزهاست. اصلاً عقل ما در کنار عقل اولياي خدا هيچ قابل مقايسه نيست. پيغمبري که عقل کل است، بنا دارد يک چيزي را انتخاب کند که بهترين است. براي يک آدمي مثل من که نفهم و نادان و جاهل هستم يک چيزي انتخاب کند. آنوقت خداي پيغمبر مي‌خواهد يک چيزي انتخاب کند! امام صادق مي‌گويد: اگر خدا بگويد: اجازه مي‌دهي من انتخاب کنم يا خودت؟ قطعاً عقل سالم و فطرت سالم مي‌گويد: هرچه شما بگوييد! گفت: راست مي‌گويي. اشتباه است! خدا مي‌داند به چه کسي دختر بدهد يا پسر بدهد. قدش کوتاه باشد، قدش بلند باشد، سفيد باشد، سياه باشد، تقديرات الهي دست ما نيست. مگر موارد جزئي، خيلي کم دست ماست. چرا تسليم رضاي خدا نمي‌شويم؟
شريعتي: يک بخشي از نگراني و دغدغه‌هاي ما بخاطر حوادث و پيشامدهاست؟    پيشامدهايي که دست ما نيست و ما چون به خدا اعتماد نداريم، مي‌لرزيم.    
حاج آقاي فرحزاد: يعني با لطف و عنايت و قدرت خدا همراه نمي‌شويم. همه عالم در اين مسير مي‌روند، ما ساز مخالف مي‌زنيم. وقتي سيل مي‌آيد نمي‌تواني مخالفت کني. بايد با سيل همراه شوي تا به ساحل نجات برسي. اينکه با خدايي که قهار است درگير شوي، خدايي که قدرت مطلق است. خدايي که قطعاً بهترين‌ها را براي ما مي‌خواهد. پس اگر يک چند روزي به ما اختيار بدهند، براي اين است که اين اختيار را دست ادب بگيريم و اختيارمان را دو دستي واگذار به صاحب اختيار بکنيم. نه اينکه دست ما را باز گذاشتند، هرکاري خواستيم بکنيم.
در روايات داريم که ايمان و اعتقاد به قضا و قدر الهي، غم و غصه و حزن و اندوه را مي‌برد. امام صادق(ع) فرمودند: «الايمان بالقدر يهذب الهم و الحزن» کسي که باور کرده کار و تدبير دست خداي مهربان است، ايمان به قضا و قدر الهي غم و غصه و ناهمواري‌ها را از بين مي‌برد. در بعضي روايات داريم «الايمان بقدر خيره و شره» ايمان به قضا و قدر نه فقط خوبي‌ها و خيرهايش، تلخ و شيرينش، شر منظور بلا و سختي و ناهمواري‌هاست. از خير و شر و خوبي و بدي و تلخ و شرينش بايد راضي باشيم و با قلبمان امضا بدهيم. چه بسا آنهايي که «وَ عَسى‏ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ عَسى‏ أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ» (بقره/216) اين آيه هم درباره‌ي جنگ و جهاد است و هم درباره‌ي همسر است. بعضي‌ها از جنگ و جهاد بدشان مي‌آمد و از صلح خوششان مي‌آمد. البته صلح خوب است و جنگ بد است. ولي اگر ناخواسته يکي به ما حمله کرد و ناچار شديم دفاع کنيم، چاره نيست. خدا مي‌فرمايد: چه بسا بعضي از چيزهايي که براي شما شر است، ولي در آن خير است. يا همسري که انتخاب کردي فکر مي‌کني اشتباه انتخاب کردي. مي‌فرمايد: آن کسي را که انتخاب کردي قبول کن، چه بسا چيزي که شما فکر مي‌کنيد اشتباه است ولي خير براي شماست. چه بسا چيزي که فکر مي‌کني خير و صلاح شماست، فکر مي‌کني اگر به رياست برسي برايت خير است. در حالي که شر است و تو را زمين مي‌زند. بسياري از افرادي که فکر مي‌کردند رسيدن به استغناء و غناي مطلق دنيا برايشان خير است ولي زمين خوردند و دين و ايمان و دنيا و آخرت همه از بين رفته است. لذا اين قاطي مي‌شود، وقتي قاطي شد من نمي‌فهمم. چاره ندارم تسليم رضاي خدا مي‌شوم. لذا فرمود: ايمان به قضا و قدر الهي هم و غم و حزن و اندوه را مي‌برد. باز در حديث قدسي هست که «عَجِبْتُ لِمَنْ أَيْقَنَ بِالْقَدَرِ كَيْفَ‏ يَحْزَنُ‏» (كافي، ج2، ص59) خداي متعال مي‌فرمايد: کسي که ايمان آورده کار دست من است، و تدبير و تقدير همه دست من است. چطور از پيشامدي که بر او وارد مي‌شود، ناراحت مي‌شود؟ اگر واقعاً متوجه شود که دست خداي متعال است و او کارساز و کارگردان است، نبايد ناراحت شود. «هرچه آن خسرو کند، شيرين بود»
ايام، ايام ولادت حضرت زينب(س) است. حضرت زينب چه بينش و ديدي داشته است؟ ما با اين بحث مي‌خواهيم ديد و بينش انسان‌ها عوض شود. با آيات و روايات به برکت اين بحث‌ها ديد ما عوض شود.
شريعتي: به تعبير حاج آقاي قرائتي عزيز همه بايد عينکشان را عوض کنند. اگر عينک قرمز بزني همه شلغم‌ها را لبو مي‌بيني. اگر عينک سبز بزني، همه کاه‌ها را يونجه مي‌بيني.
حاج آقاي فرحزاد: عينک شفاف و واقع گرا باشد. بي‌رنگ باشد. همه چيزها رنگ دارد الا آب و شيشه، اين انعکاس رنگ شماست. بايد بي‌رنگ شويم.
موضوعي که يک مقدار نياز به شرح دارد اين است که حوادثي که براي ما پيش مي‌آيد دو نوع است. مريضي، زمين خوردن، مغلوب شدن، فقر، گرفتاري، مرگ و مير و ناکامي‌ها، کمبودها و پيشامدهاي ناگوار، حوادث تلخ و شيريني که براي ما پيش مي‌آيد، دو نوع است. يک نوعش حسن تدبير يا سوء تدبير ماست. يعني من خوب تلاش کردم، خوب فعاليت کردم، به نوايي رسيدم. يا کوتاهي کردم، تنبلي کردم بعد مي‌گويم: آقا من بيکار هستم. سوء تدبير موضوع مهمي است. کم گذاشتم، گناه کردم، معصيت کردم، تبعاتي دارد. بلا و چوب و گوشمالي دارد. عذاب دنيا و عذاب آخرت را دارد. پس بخشي از ابتلاء که در قرآن هم هست «ما أَصابَكُمْ‏ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثِيرٍ» (شوري/30) اميرالمؤمنين(ع) فرمود: اين از آياتي است که در آن خيلي بشارت و اميد هست. خداي مهربان مي‌فرمايد: آنچه به شما از مصائب مي‌رسد، دستاورد سوء تدبير شماست. خودتان کرديد.
امام هشتم(ع) مي‌فرمايد: گاهي مردم گناه جديد کشف مي‌کنند، خدا هم مرض و بلاي جديد بر آنها مي‌فرستد. بيشتر گوشمالي مي‌دهد که برگردند. عذاب دنيا به آنها مي‌دهد که پاک شوند و برگردند، به عذاب آخرت برخورد نکنند. «وَ لَنُذِيقَنَّهُمْ‏ مِنَ الْعَذابِ الْأَدْنى‏ دُونَ الْعَذابِ الْأَكْبَرِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ» (سجده/21) بعد خدا مي‌فرمايد: اين گرفتاري‌ها که براي شما پيش مي‌آورم، دستاورد سوء تدبير و اعمال خود شماست. «وَ يَعْفُوا عَنْ كَثِيرٍ» خيلي‌هايش را زير چشمي عفو مي‌کنم.
يک زماني آيت الله بهاءالديني فرمودند: بيست سال سر درد داشتم. فرمودند: من خيلي مريضي کشيدم. و حضرت امام که با ايشان خيلي صميمي بودند مي‌فرمودند: حضرت امام به من فرمودند: من هرچه يادم مي‌آيد شما مريض بودي. ولي ايشان مي‌فرمودند: اين مريضي‌ها اينقدر به صلاح و خير من بود که اگر اينها نبود شايد خيلي طغيان مي‌کردم. کتاب «سيري در آفاق» که مرحوم حيدري کاشاني نوشتند. شرح حال آيت الله بهاءالديني است. آقاي حيدري کاشاني يار آقاي بهاءالديني بودند. خيلي با ايشان صميمي بودند و رفت و آمد داشتند. آقاي بهاءالديني(ره) مي‌فرمودند: اين ابتلائات و پيشامدها خير و صلاح است. انسان را پاک مي‌کند و جلوي ياغي گري را مي‌گيرد.
يک زمان بنده ايشان را سوار ماشين کردم عيادت يک مريضي برويم. ايشان در ماشين که مي‌نشستند، همينطور نگاه مي‌کردند. رانندگي‌هاي ما که انصافاً غير عادي است، وقتي در کشورهاي ديگر مي‌رويم متوجه مي‌شويم. حرکات ناموزون و سرعت‌هاي زياد، ايشان مي‌فرمودند: من مي‌بينم که دائم بلا مي‌آيد و برمي‌گردد. حالا دعاي امام زمان است، دعاي پدر و مادر است يا صدقه است، مي‌فرمودند: با کارهايي که ما مي‌کنيم بايد خيلي بيشتر از اين بلا ببينيم. بايد چوب و سنگ ببارد. ولي «وَ يَعْفُوا عَنْ كَثِيرٍ» هي بلاها برمي‌گردد. يک دستي هست که جلوي اين بلاها را مي‌گيرد. خدا مي‌فرمايد: خيلي از جاها که مصيبت مي‌رسد دستاورد گناه و عمل شماست. «وَ يَعْفُوا عَنْ كَثِيرٍ» خيلي‌ها را هم من مي‌بخشم. چطور اين آيه اميدوار کننده ترين آيات است؟ اميرالمؤمنين مي‌فرمايد: خداي مهربان فرمود: من بخش مهمي را مي‌بخشم، نود درصد را مي‌بخشم. ده درصد را هم شما را چوب مي‌زنم. شما را پاک مي‌کنم و تميز مي‌شويد. با پاکي و تميزي مي‌رويد. اين آيه مي‌گويد: من شما را تصفيه مي‌کنم.
«فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ‏ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ، وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ‏ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ» (زلزله/7 و8) هرکس هر کاري کند، جزا و مزدش پاي آن هست. اگر يک زمان هم جزاي بد نصيب او نمي‌شود، بخاطر اين است که خدا مي‌بخشد. خدا عفو مي‌کند و ناديده مي‌گيرد. پس ابتلائات دو نوع است. يک نوع ابتلائاتي است که سوء عمل و تدبير ماست. هميشه ما از خدا عافيت بخواهيم. بگوييم: خدايا اگر ما بدي هم کرديم چوبش را به ما نزن! يک زمان يک بزرگي کلام پخته‌اي مي‌فرمود. مي‌فرمود: من يک شب جهنم را خواب ديدم. خواب ديدم قيامت است و جهنم گودي عميقي به طرف پايين است. بهشت درجاتي به سمت بالاست. حرارت آتش که مي‌رسيد مي‌خواست آدم را ذوب کند. از طرف خداي متعال به من امر شد در آتش برو. روايت داريم که عالم قبر که خدا ارواح را خلق کرده يک امتحاني از آنها کرده است. خواجه عبدالله مي‌گويد: همه از آخر مي‌ترسند، من از اول مي‌ترسم. آنهايي که رفتند و امتحان خوب پس دادند، پيغمبر و امام و مؤمن شدند. آنهايي که کمتر اطاعت کردند مؤمن شدند. آنهايي که قبول نکردند، منافق و کافر شدند. در عالم قبر امتحان‌هايي بوده و شبيه آن در اين عالم هم پيش مي‌آيد. در روايت داريم آدم شقي، سعيد مي‌شود. ولي آنجا امتحانش بد باشد، اينجا قابل برگشت هست. ولي آدمي که سعيد است، آنجا هم برود ديگر پس نمي‌رود. جهنمي نمي‌شود. بهشتي‌ها جهنمي نمي‌شوند ولي جهنمي‌ها اميد برگشت دارند که بهشتي شوند. مي‌شود تغيير داد.  
اين بزرگ مي‌فرمود: خدا به من امر کرد در آتش برو. من يک تأملي کردم و گفتم: خدايا، آتش رفتن من دو جهت ممکن است داشته باشد. يک جهت اينکه من گناه و معصيت و بدي کردم و اين آتشي است که خود من درست کردم. اگر اين است خدايا من غلط کردم. استغفرالله! توبه مي‌کنم. مرا ببخش! اما اگر کاري به عمل من ندارد، امر است و بايد بروم، چشم! خدا فرمود: بايد بروي. کاري به عملت ندارم. ايشان مي‌فرمودند: همين که به امر خدا خودم را در آتش پرت کردم، تمام آتش‌ها در يک لحظه خاموش شد. فرمان خدا را که مي‌بريد خاموش مي‌شود. ابراهيم خليل فرمان خدا را برد، در يک لحظه برد و سلام شد.         
هيچوقت از خدا نخواهيم ما را چوب بزند. دعاي ابوحمزه ثمالي اولين جمله‌اش چيست؟ «الهي لا تؤدّبني بعقوبتک» خدا دو نوع ادب مي‌کند. يکي با محبت و لطف و عنايت، يکي با عقوبت و چوب. دعاي به اين مهمي ابوحمزه، شروعش با اين جمله است. خدايا هيچوقت مرا با چوب و آتش ادب نکن. با محبت و نوازش و لطف ادب کن.
روايتي داريم که پيغمبر خدا حضرت محمد(ص) يکي از سيره‌هاي حضرت اين بود که اگر کسي دو سه روز نماز نمي‌آيد، تفقد مي‌کردند. بنده و آقاي شريعتي چند سال در سمت خدا کنار هم بوديم. حالا از سمت خدا بيرون بروند. سال به سال سراغ آقاي شريعتي را نگيرم، بي‌وفايي است. پيغمبر اگر سه روز کسي را نمي‌ديد، سراغش را مي‌گرفت. اينقدر پدر و مادر هستند که سال به سال بچه‌هايشان را نمي‌بينند، مي‌گويند: انگار ما فرزند نداريم! اين خيلي بد است. «تفقد اصحابه» پيغمبر اگر سه روز کسي را نمي‌ديد، سراغش را مي‌گرفت. اگر مسافرت بود دعا مي‌کرد. اگر درون شهر بود سراغش را مي‌گرفت که چه مي‌کند؟ يکي از ياران پيغمبر سه روز غايب شد. پيغمبر پرسيد: کجاست؟ گفتند: مريض سخت شده و در بستر افتاده است. حضرت به عيادت او رفتند. کنار بستر نشستند، طبيب مهرباني که از همه مهربانتر است، به بالين مريض نشست. فرمود: چه شد مريض شدي؟ عرض کرد: حقيقت اين است که من چند شب قبل پشت سر شما نماز آمدم، شما بعد از سوره‌ي حمد، سوره‌ي القارعه را خوانديد. درباره‌ي قيامت است. يکي از اسم‌هاي قيامت قارعه است. قارعه به معني کوبنده است. «يَوْمَ يَكُونُ النَّاسُ كَالْفَراشِ الْمَبْثُوثِ، وَ تَكُونُ الْجِبالُ كَالْعِهْنِ الْمَنْفُوش‏» (قارعه/4 و 5) مثل پنبه زده شده در هوا معلق مي‌شوند. همه چيز به هم مي‌ريزد. آنجا پاي حساب مي‌آيند. قديم گندم‌ها را روز‌هايي که باد بود در هوا مي‌ريختند، باد کاه‌ها را مي‌برد، گندم و جو مي‌ماند. قيامت هم همينطور است. آنهايي که مايه دارند مي‌مانند. آنهايي که بي‌مايه هستند، مي‌سوزانند. نتيجه‌اي که خدا از القارعه مي‌گيرد «فَأَمَّا مَنْ ثَقُلَتْ مَوازِينُهُ، فَهُوَ فِي عِيشَةٍ راضِيَةٍ» اگر مايه داشتي، رضا، تسليم، ايمان، محبت اهل‌بيت و خدا، چيزي که ارزش دارد و سنگين باشد، مي‌خرند. «فَأَمَّا مَنْ ثَقُلَتْ مَوازِينُهُ، فَهُوَ فِي عِيشَةٍ راضِيَةٍ» اگر ميزان حسنات تو سنگين بود، در خوشي دائمي مي‌روي. اما اگر خداي نکرده آنهايي که در دنيا به فکر آخرت نبودند، «وَ أَمَّا مَنْ خَفَّتْ مَوازِينُهُ، فَأُمُّهُ هاوِيَةٌ» (قارعه/8 و9) جايگاه او جايي است که پرت مي‌شود. «9»  هاويه چيست؟ «نارٌ حامِيَةٌ» (قارعه/11) يعني آتش سوزنده است. به خدا پناه مي‌بريم.
اين يار پيغمبر عرض کرد يا رسول الله شما اين سوره‌اي که خواندي، وحشت قيامت مرا گرفت. نکند قيامت خدا بخواهد بخاطر عمل زشت من به من چوب بزند؟ بعد از اينکه به خانه آمدم با خدا صحبت کردم. گفتم: خدايا من طاقت آتش جهنم را ندارم. اگر گناه کردم و بدي و خلاف کردم، خدايا همين‌جا مرا پاک کن و چوب بزن. گفتن همان و مريض شدن همان! «الهي لا تؤدّبني بعقوبتک» اين گفته: «تؤدبّني بعقوبتک» خدايا مرا به عقوبتت ادب کن. امام سجاد مي‌گويد: ادب نکن! از خدا چيز خوبي نخواسته است. پيغمبر فرمود: بد حرفي زدي! خوب چيزي نخواستي. «هل لا قلت» چرا نگفتي «ربنا آتنا في الدنيا حسنه و في الآخره حسنه و قنا عذاب النار»؟ يکي از بهترين دعاهاي قرآني که همه بارها و بارها بخوانند. در قنوت نماز و همه وقت بخوانيد. خدايا در دنيا و آخرت به ما حسنه بده و ما را از عذاب جهنم حفظ کن. فرمود: در دنيا حسنه بده يعني عافيت بده. «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ الْعَفْوَ وَ الْعَافِيَةَ وَ الْمُعَافَاةَ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ» مگر خدا احتياجي به چوب زدن ما دارد؟ به کتک و عذاب ما دارد؟ خدايا ما را در دنيا و آخرت ببخش. در دنيا حسنه بده يعني عافيت بده. آخرت حسنه بده يعني بهشت مهمان خدا باشيم. « و قنا عذاب النار» يعني از آتش جهنم ما را حفظ کن.
اميرالمؤمنين (ع) فرمودند: در دنيا حسنه بده يعني همسر خوب بده. در آخرت حسنه بده يعني بهشت هم همسر خوب و حورالعين به ما بده. «و قنا عذاب النار» عذاب دردناک جهنم همسر ناباب است. خدايا مرا از همسر ناباب حفظ کن. اين دعا را همه جوان‌ها بخوانند که همسر خوب گيرشان بيايد. چيز خوب بخواهيم. حتي بلاهايي که مستحق هستيم بگوييم: خدايا به لطف و کرمت التماس مي‌کنيم که بردار. «الهي لا تؤدبّني بعقوبتک»
شريعتي: انشاءالله خدا به همه ما کمک کند که اين نوع نگاهي که امروز حاج آقاي فرحزاد براي ما ترسيم کردند را داشته باشيم که با قضايا و زندگي يک طور ديگري برخورد خواهيم کرد. انشاءالله اين آرامشي را که بايد خدا به قلب ما نازل کند و به آرامش برسيم. امروز صفحه 483 قرآن کريم، آيات ابتدايي سوره مبارکه شوري را به اتفاق تلاوت مي‌کنيم.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏ حم‏ «1» عسق «2» كَذلِكَ يُوحِي إِلَيْكَ وَ إِلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكَ اللَّهُ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ «3» لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ «4» تَكادُ السَّماواتُ يَتَفَطَّرْنَ مِنْ فَوْقِهِنَّ وَ الْمَلائِكَةُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ يَسْتَغْفِرُونَ لِمَنْ فِي الْأَرْضِ أَلا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ «5» وَ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ اللَّهُ حَفِيظٌ عَلَيْهِمْ وَ ما أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيلٍ «6» وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ قُرْآناً عَرَبِيًّا لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرى‏ وَ مَنْ حَوْلَها وَ تُنْذِرَ يَوْمَ الْجَمْعِ لا رَيْبَ فِيهِ فَرِيقٌ فِي الْجَنَّةِ وَ فَرِيقٌ فِي السَّعِيرِ «7» وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَهُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لكِنْ يُدْخِلُ مَنْ يَشاءُ فِي رَحْمَتِهِ وَ الظَّالِمُونَ ما لَهُمْ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصِيرٍ «8» أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِيُّ وَ هُوَ يُحْيِ الْمَوْتى‏ وَ هُوَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ «9» وَ مَا اخْتَلَفْتُمْ فِيهِ مِنْ شَيْ‏ءٍ فَحُكْمُهُ إِلَى اللَّهِ ذلِكُمُ اللَّهُ رَبِّي عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ إِلَيْهِ أُنِيبُ «10»
ترجمه: به نام خداوند بخشنده مهربان‏. حا، ميم، عين، سين، قاف. اينگونه خداوند عزيز حكيم به تو و كسانى كه قبل از تو بوده‏اند وحى مى‏كند. آنچه در آسمان‏ها وآنچه در زمين است از آنِ اوست و او بلند مرتبه وبزرگ است. نزديك است كه آسمان‏ها (از عظمت وحى) از فرازشان بشكافند در حالى كه فرشتگان همراه با سپاس، پروردگارشان را تسبيح مى‏كنند و براى كسانى كه در زمين هستند آمرزش مى‏طلبند. آگاه باش كه فقط خداوند، بسيار بخشنده و مهربان. و كسانى كه به جاى او سرورانى را به پرستش گرفته‏اند خداوند مراقب آنان است و تو بر (ايمان آوردن آنان) وكيل نيستى (تا با اجبار وادارشان كنى). و بدين سان قرآنى عربى را به تو وحى كرديم تا مردم مكّه و كسانى را كه اطراف آن هستند هشدار دهى و از روز جمع (قيامت) كه شكى در آن نيست بيم دهى گروهى در بهشت و گروهى در آتش سوزانند. و اگر خدا مى‏خواست مردم را امّت يگانه قرار مى‏داد (ولى سنّت خدا بر دادن اختيار به مردم است) و هر كس را كه بخواهد در رحمت خود وارد مى‏كند و براى ستمگران هيچ سرپرست و ياورى (در آن روز) نيست. آيا به جاى خداوند سرپرستان ديگرى گرفته‏اند، با آنكه تنها خدا سرپرست (واقعى) است و اوست كه مردگان را زنده مى‏كند و اوست كه بر هر كارى تواناست. و هر چه را در آن اختلاف داريد پس حكمش با خداست، اين است خدايى كه پروردگار من است. تنها بر او توكّل كرده‏ام و تنها به سوى او انابه مى‏كنم.
شريعتي: سلام و درود خدا بر محمد مصطفي و اهل‌بيت گرانقدرشان. از فضيلت ذکر صلوات بر محمد و آل محمد براي ما خواهند گفت.
حاج آقاي فرحزاد: بارها عرض کرديم که هنگام شنيدن نام و لقب‌هاي پيامبر مستحب مؤکد است ولو در نماز هم باشيم، ذکر صلوات را بگوييم. خيلي‌ها پيامک دادند ما عذرشرعي داريم يا غسل واجب داريم، در هر حالي مي‌شود ذکر صلوات و ذکر خدا را گفت. با وضو و بي وضو و هر حالي پسنديده است. حتي در روايات مي‌فرمايد: آنهايي که توجه دارند هيچ، حتي آنهايي که اشتباهاً ذکر صلوات را فراموش کنند، آنها را هم خدا عقوبت مي‌کند. چون فراموشي براي چيزهايي است که کم اهميت است. مثلاً کسي هيچوقت حقوق سر ماه گرفتنش را فراموش نمي‌کند. يعني چيزهايي که مهم است هيچوقت فراموش نمي‌کند. لذا پيغمبر خدا فرمود: اگر من ذکر شوم، کسي ذکر صلوات را فراموش هم بکند، «خطأ الله به طريق الجنّه» (وسايل الشيعه/ج7/ص201) خدا هم کاري مي‌کند و راه بهشت را باز مي‌کند. يعني راه بهشت محمد و آل محمد هستند.
شريعتي: اشاره قرآني را بفرماييد.
حاج آقاي فرحزاد: آيه‌ي 5 و 6 نکته‌هاي زيبايي دارد. خداي مهربان مي‌فرمايد: «تَكادُ السَّماواتُ يَتَفَطَّرْنَ مِنْ فَوْقِهِنَّ وَ الْمَلائِكَةُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ يَسْتَغْفِرُونَ لِمَنْ فِي الْأَرْضِ» مي‌فرمايد: نزديک است آسمان‌ها منفجر شود و قطعه قطعه شود. نزول وحي خيلي سنگين بوده، کلام آسماني بوده، خود پيغمبر هم گاهي به لرزه مي‌آمدند، يعني وحي الهي مي‌خواهد تجلي پيدا کند، نزديک است که آسمان از سنگيني وحي متلاشي شود. بعد مي‌فرمايد: ملائکه‌اي که عدد آنها را فقط خدا مي‌داند، کارشان بشارت بزرگي است. کارشان حمد و ستايش خدا و استغفار براي اهل زمين است. خدا ميليارد ميليارد ملائکه براي پاکسازي ما خلق کرده است. براي کمک به ما، براي اينکه براي ما دعا کنند. استغفار کنند. اينکه آقاي بهاءالديني فرمودند: هي برمي‌گردد، ملائکه برمي‌گردانند. براي ما دعا مي‌کنند. «وَ الْمَلائِكَةُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ يَسْتَغْفِرُونَ لِمَنْ فِي الْأَرْضِ» ملائکه دائماً براي اهل زمين استغفار مي‌کنند. پيغمبر استغفار مي‌کند و امام زمان استغفار مي‌کند. آخر آيه هم بشارت‌هاي بزرگي دارد. «أَلا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ» ألا يعني آگاه باشيد. اين يک تأکيد است. «انَّ» تأکيد دوم است. الله، هُوَ تأکيد است. الغفور هم با «الف و لام» است و هم غفور صيغه‌ي مبالغه است. يعني خيلي آمرزنده است. کاش باور کنيم! «رحيم» مهربان است. «أَلا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ» البته خدا خيلي آمرزنده و مهربان است. «وَ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ اللَّهُ» آنهايي که غير خدا را به سرپرستي گرفتند، «حَفِيظٌ عَلَيْهِمْ» اي پيغمبر خدا آنها را حفظ مي‌کند. تو لازم نيست وکيل آنها باشي. خدا وکيل و حفيظ است و همه کاره خداست.
شريعتي: دعا بفرماييد.
حاج آقاي فرحزاد: خدا را به حق محمد و آل محمد قسم مي‌دهيم که همه مريض‌ها مخصوصاً مريض‌هاي مد نظر لباس عافيت بپوشاند. خدايا باران رحمتت را بيش از اين بر ما نازل بفرما و ما را به بدي‌هايمان مؤاخذه نفرما. قلب امام زمان از ما راضي، فرجش را نزديک بگردان. رفع هم و غم و گرفتاري از همه گرفتارها به حق محمد و آل محمد عنايت بفرما و ما را از بهترين يارانشان قرار بده. «السلام عليک يا أبا محمد يا حسن بن علي، السلام عليک يا أبا عبدالله»
شريعتي: بهترين‌ها نصيب شما شود. السلام عليک يا أباعبدالله...

ارسال دیدگاه


ارسال

جهت مشاهده دیدگاه های کاربران کلیک نمایید

دیدگاه ها