برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: وصاياي پيامبر اکرم(ص) به حضرت اميرالمؤمنين(ع)- راههاي رفع حزن و اندوه
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد
تاريخ پخش: 11-11- 95
بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
حتي به خندهاي شده مهمانمان کنيد *** زلفي نشان دهيد و پريشانمان کنيد
از ما مسافران قدم دور خود زدن *** سلمان شدن گذشت، مسلمانمان کنيد
يک نور واحديد که در چهارده افق *** تکرار ميشويد که حيرانمان کنيد
شريعتي: سلام ميکنم به همه شما دوستان عزيز و گرانقدر. انشاءالله هرجا که هستيد بهترينها نصيب شما شود. تنتان سالم باشد و قلبتان سليم، حاج آقاي فرحزاد سلام عليکم. خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي فرحزاد: عرض سلام دارم خدمت جنابعالي و بينندگان و شنوندگان عزيز. انشاءالله هرجا که هستند سرحال و با نشاط و خرم و خندان باشند. همهي غمها و غصهها و گرفتاريها برطرف شود. انشاءالله همه عزيزان عاقبت بخير شوند.
شريعتي: ما در ذيل بحث وصاياي نبي مکرم اسلام به اميرالمؤمنين، به عوامل شادي و نشاط رسيديم. الحمدلله مباحث اين چند هفته خيلي مورد استقبال دوستان خوب ما قرار گرفته است. هفته گذشته حاج آقا قول دادند که راههاي رسيدن به شادي و برطرف کردن غمها را براي ما بگويند. امروز هم ادامه بحث را خواهيم شنيد.
حاج آقاي فرحزاد: بسم الله الرحمن الرحيم. اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
همانطور که اشاره فرموديد عواملي که غمها را ميبرد و نشاط و شادي را زيادي ميکند، که گفتيم توبه و استغفار است و در رأس همه عوامل ارتباط با خداي متعال است. گفتيم: راههاي معرفت و ارتباط خدا و هموار کردن اين راه يکي اين است که انسان از دنيا کنده شود. از خود محوري و خودخواهي بيرون بيايد. هرچقدر انسان پا روي خودش بگذارد به خدا نزديکتر است. به يک معنا راه رسيدن به حيات موت است، موت يعني من خودمان را بشکنيم. به قول وحدت کرمانشاهي که اشعار زيبايي دارد. ميگويد:
خيز و رو آور به معراج يقين *** بي براق و رفرف و روح الامين
بُراق، مرکب پيغمبر در معراج بود. «نيستي معراج مردان خداست» نيستي يعني من خودت را کنار بگذاري. خودخواهي خودت را کنار بگذاري.
نيستي معراج مردان خداست *** نيست معراج حقيقت غير از اين
ديدهي خود بين، خدا بين کي شود *** گفتمت رمزي برو خود را مبين
هروقت انسان خودش را نديد، غمها و غصهها ميرود. خودخواهيها و خودمحوريها را کنار بگذارد، چون خداي متعال همه لطف محض و نور محض و عنايت محض است. همه شادي و خوشي و سرحالي است. راه اصلي همين شکستن خودخواهي و کنده شدن از دنياست. اشعار بزرگان مخصوصاً حافظ که لسان الغيب است و قرآن را هم با چهارده روايت حفظ داشته است، حافظ را به چشم يک عارف و عاشق و عالم و انسان برجسته نگاه کنيد. نه فقط به صورت يک شاعر توانمند. حافظ ميفرمايد:
بر سر آنم که گر ز دست بر آيد *** دست به کاري زنم که غصه سرآيد
خلوت دل نيست جاي صحبت اغيار *** ديو چو بيرون رود فرشته درآيد
تا وقتي شيطان و ديو و دَد و مَن و مَنها در اين دل هستند، اين غصه و غم و استرس هست. چه ميشود؟ چه خواهد شد؟ اينها خوف و حزن است. ولي وقتي اين ديو نفس و شيطان رفت و فرشته آمد، روح و جان و قلب ما استمرار پيدا کرد و حاکم شد، ديگر غير از خوشي و رفاه و راحتي هيچ چيز ديگر نيست.
صحبت حکام، حکام يعني اهل دنيا، اهل دنيا ممکن است يک آدم ضعيفي باشد و دائم حرف پول را بزند. همه سرتا پا فکر وجودياش دنياست.
صحبت حکام ظلمت شب يلداست *** نور ز خورشيد خواه، بو که برآيد
از آدمهايي که تاريک هستند، ظلماني هستند، دنياپرست هستند، درخواست نور کردن فايده ندارد. بايد با اهل نور بنشيني و نور بخواهي. با پيغمبر و امام و اولياي خدا که بر قلب ما نور بتابانند و ظلمتها و غمها و غصهها برود. پس يکي از راههايش کنده شدن از دنياست. ياد مرگ دل را جلا ميدهد. مصايب دنيا را سبک ميکند. انسان بداند دنيا زودگذر است و تمام شدني است. ميليارد ميليارد سال بايد آنجا باشيم که اندازه ندارد. ولي اين دنيا چشم به هم بگذاري ميگذرد.
يکي از راههايي که چه کنيم با خدا بيشتر ارتباط برقرار کنيم و به معرفت برسيم. التماس، تضرع، زاري و دعا و فوق العاده اصرار کردن است. دعاهاي ما گاهي آبکي است. خيلي شل دعا ميکنيم. خدايا اين کار را بکن و اين کار را نکن. ولي کسي که مضطر است، خدا هم قول نداده هر دعايي و هر خواستهاي را اجابت کند. «أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاه» (نمل/62) اگر انسان به اضطرار رسيد، يعني بريد، در کافي شريف حديث داريم «المعرفة صنع الله» يعني عرفان و شناخت و معرفت واقعي، تا زماني که خدا پرده را کنار نزند، محال است کسي به آنجا راه پيدا کند. حريم خدا جايي نيست که فقط با تلاش و جان کندن باشد. آن طرف هم بايد در را باز کند. يعني لطف و عنايت خدا شامل حال ما شود، به اين پاسخ بدهد. در مناجات عارفين که بارها اشاره کرديم کسي که معرفت ميخواهد مناجات عارفين را بخواند. «و لم تجعل للخلق طريقا الي معرفتک، الا بالعجز عن معرفتک» چه نکتهي بزرگي را امام العارفين بيان کردند. خدايا هيچ راهي به سوي معرفت تو نيست، و آن «الا بالعجز عن معرفتک». يعني وقتي انسان از همه جا بريد، فکرش، خيالش، دست و پايش، چشم و گوشش، همه تلاشها را کرد، اما گفت: خدايا کار، کار خودت است. من نميتوانم! عجز و ضعف و ناتواني را کنار گذاشتي و بيچاره بيچاره شدي، آنوقت در چشمه باز ميشود. «الا بالعجز عن معرفتک» يعني عاجز که شدي، ميگويي: خدايا من اصلاً نميفهمم، تو بفهمان.
شريعتي: حاج آقاي عالي در مباحث امام زمان ميفرمودند: هروقت مضطر شديم امام زمان را نشان ما ميدهند.
حاج آقاي فرحزاد: اگر انسان واقعاً درمانده شد امامش را ميبيند. درمانده شد، خدا را ميبيند. ميبرند در نوک ناودان ميگذارند معلق ميشوي. هواپيمايت در هوا خراب ميشود. کشتي در دريا خراب ميشود. بياختيار آنجا معرفت ميآيد و همه وجودت خدايي ميشود. ولي مردان الهي قبل از اينکه به آنجا برسند خودشان اين حالت را ميبينند و درک ميکنند. با اختيار به آن حالت ميرسند. آن خيلي ارزش بالاتري دارد. فرعون هم وقتي گير افتاد گفت: «تُبتُ الآن» اين ارزش ندارد. هنگام مردن گفت: من ايمان آوردم. ولي مهم اين است که الآن که در آسايش و رفاه هستيم بدانيم همه کاره خداست، همه چيز دست خداست. عاجز محض هستيم. جاهل محض هستيم. ناتوان محض هستيم.
ما عدمهاييم و هستيها نما *** تو وجود مطلقي، هستي ما
ما هيچي نداريم. اگر کسي به عجز و ناتواني و ضعفش حقيقتاً پي برد، دريچه معرفت باز ميشود و خدا خودش را نشان ميدهد. خودش کنار ميرود. «وَ مَنْ يَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيم» (آلعمران/101) يک جاي ديگر ميگويد: «وَ مَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ يَهْدِ قَلْبَه» (تغابن/11) کسي که ايمان بياورد خدا قلبش را هدايت ميکند. ولي کسي ايمان آورد، تلاش کرد و کار کرد و زحمت کشيد، يک «لا حول و لا قوه الا بالله» واقعي گفت. گفت: خدايا من بيچارهام، درماندهام، نه قدرت ترک گناه دارم، نه قدرت انجام طاعات دارم. توفيق من از توست. نفسم، وجودم، جانم و مالم، از خودش و از ديگران قطع اميد کرد. کسي که به خدا چنگ زد، مثل کسي که در دريا گير کرده است، يکبار ديگر در آب برود خفه ميشود، هر وسيلهاي که فرستادند با چنگ و دندان ميگيرد بيرون بيايد. ميفرمايد: اگر کسي به رحمت الهي چنگ زد، «وَ مَنْ يَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيم» اين هدايت يافته است. يعني از خودت که بريدي به خدا وصل شدي. فقط بايد ما از خودمان قطع اميد کنيم. وقتي از خودمان حقيقتاً نااميد شديم، آن موقع اول راهي است که خدا و اولياي خدا خودشان را نشان ميدهند.
در دعا داريم «اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنْ الْهَمِّ وَالْحَزَنِ» ما اوايل بحث نشاط و شادي گفتيم که دين ما دين نشاط و شادي است. يکي از دليلهاي محکم اين است که در دعاها به خدا پناه ميبريم از غم و غصه و حزن و اندوه، و از خداي متعال درخواست ميکنيم «اللهم فرح قلبي» قلب مرا شاد کن. خوشي و شادي بده. پيغمبر ما فرمود: «تَعَوَّذُوا ِباللهِ مِن حُب الحُزنِ» بعضيها وجودشان غم است. از غم و غصه خوششان ميآيد. دوست دارد غمگين باشد. پيغمبر ما فرمود: به خدا پناه ببريد از اينکه محبت حزن را داشته باشيد. از خدا کمک بخواهيد که از حب حزن و خود حزن و هم و غم بيرون بياييد. «اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنْ الْهَمِّ وَالْحَزَنِ» يا مثلاً در تعقيب نماز ظهر در مفاتيح هست. «اللهم لا تدع لنا ذنباً إلا غفرته، ولا هماً إلا فرجته» خدايا گناهي براي من باقي نگذاري که ببخشي، هيچ غم و غصهاي باقي نگذاري الا آنکه ريشهاش را دربياوري. در دعاها فراوان داريم که از خدا ميخواهيم خدا ريشه غم و غصه را از ما دور کن و بخشکان و از بين ببر. يا در دعاي علقمه که بعد از زيارت عاشورا است، بهتر است بعد از نماز زيارت عاشورا خوانده شود. در دعاي علقمه تکرار شده «أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَكْشِفَ عَنِّي غَمِّي وَ هَمِّي وَ كَرْبِي» بعد از زيارت عاشورا تکرار ميکنيم، بعد از درود بر پيغمبر خدا، ميگوييم: خدايا غم و غصه و کرب و کدورتها را از من دور کن!
يکي از چيزهايي که غم و غصه را ميبرد و شادي ميآورد انس با اين دعاهاست. دعاهاي صحيفه سجاديه، دعاي هفتم صحيفه سجاديه، تنگي دل، فشار روحي و جسمي را ميبرد. خيلي پيام هم داشتيم که گفته بودند اين دعاي هفتم صحيفه سجاديه بسياري از مشکلات ما را حل کرده است. «يَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَكَارِهِ» اي خدايي که ميتواني همه گرهها را باز کني. «وَ يَا مَنْ يُفْثَأُ بِهِ حَدُّ الشَّدَائِدِ» تيزي شدتها را در هم ميشکني. غم و غصهها را ميبري. در مفاتيح هم چند صفحه قبل از دعاي توسل همين دعا آمده است. در صحيفه سجاديه هم دعاي هفتم آمده است. اين دعا عجيب مؤثر است. يک بزرگي به من ميفرمود: من مريض بودم. گرفتاري و مشکلات داشتم طوري که نميتوانستم از جا بلند شوم. اين دعا به دست من رسيد. با يک حالت خضوع و خشوع و گريه خواندم، ميفرمودند همانطور که ميخواندند مثل مردهاي که زنده ميشود، يا کسي که اصلاً نميتواند تکان بخورد، روح در او ميدمند، همينطور درد و مرض و غصه از من رفت و تمام شد. «وَ يَا مَنْ يُلْتَمَسُ مِنْهُ الْمَخْرَجُ إِلَى رَوْحِ [مَحَلِ] الْفَرَجِ ذَلَّتْ لِقُدْرَتِكَ الصِّعَابُوَ تَسَبَّبَتْ بِلُطْفِكَ الْأَسْبَابُ وَ جَرَى بِطَاعَتِكَ الْقَضَاءُ وَ مَضَتْ عَلَى إِرَادَتِكَ الْأَشْيَاءُ» خيلي معاني بلندي دارد. کسي که اين دعا را بخواند آنقدر با خدا مأنوس ميشود و اينقدر درد و بلا و مريضي از او دور ميشود کيف ميکند و لذت ميبرد.
مرحوم آقاي آ سيد هاشم حداد (ره) که يکي از شاگردهاي خوب مرحوم قاضي بودند، خيلي مرد وارسته و فوق العادهاي بودند. در قنوت نمازشان اين دعا را ميخواندند. «يَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَكَارِهِ» يکي از دعاهايي که يادم هست در ماه رمضان هم گفتيم براي دفع هم و غم و غصه، دعاي مشلول است. بسيار مجرب است. بيش از دويست بار ما اسم خدا را صدا ميزنيم. بعد از دويست بار ميگوييم: «يا رفيقُ يا شفيق» رفيق يعني کسي که با من خيلي مدارا ميکند. يا دوست من است. «يا شفيق» اي مهربان، «يا شَفيقُ يا رَفيقُ فُكَّنى مِنْ حَلَقِ الْمَضيقِ وَاصْرِفْ عَنّى كُلَّ هَمٍّ وَ غَمٍّ وَ ضيقٍ» يعني بعد از دويست و خردهاي بار خدا را صدا ميزنيم، ميگوييم: خدايا، اي خدايي که رفيق و شفيق و مهربان هستي، «فُكَّنى مِنْ حَلَقِ الْمَضيقِ» از اين حلقههاي ضيق و تنگنا نجاتم بده. «وَاصْرِفْ عَنّى كُلَّ هَمٍّ وَ غَمٍّ وَ ضيقٍ» هر غمي و هر غصهاي داريم، هر پيچيدگي و گرفتاري را از من باز کن. اي خدايي که آدم را نجات دادي، اي خدايي که نوح را نجات دادي، اي خدايي که موسي را نجات دادي. پيغمبر را فرستادي، بر دشمنان غلبه کرد. اي خدايي که يحيي را نجات دادي، به خدا ميگويد: خدايا تو کسي هستي که همه اين کارها را کردي. در ماه رمضان يک جلسه در مورد دعاي مشلول صحبت کرديم. آن جواني که بر اثر مخالفت پدرش فلج شد، نفرينش کرد، و آه و ناله ميزد در مسجد الحرام، اميرالمؤمنين نيمه شب به دادش رسيدند. امام حسين را فرستادند، و اين دعا را حضرت به او ياد دادند. فرمودند: اين دعا را حداقل ده بار بخوان. يعني اين دعا خواندنش ده بار خيلي خوب است. بعد از دعاي کميل و دعاي سمات، دعاي عشرات است و بعد هم دعاي مشلول است. من خواهش ميکنم حتماً اين دعا را بخوانند. اميرالمؤمنين(ع) فرمودند: اين دعا را بخوان که در اين دعا فرج و گشايش است. اگر هم نشد باز بخوانند. از اين دعا غافل نشويد. اين شخص ميگويد: من اين دعا را خواندم. شب پيغمبر را خواب ديدم. حضرت آمدند مرا نوازش کردند و دست به پاي من کشيدند، فلجي پاي من خوب شد و رستگار شدم و نجات پيدا کردم. هم در گناهان من معجزه شد. اين دعا هم براي دنيا و هم براي آخرت خوب است.
بزرگان ما بلا استثناء همه به خواندن حديث کساء سفارش ميکردند. پيغمبر ما در پايان حديث کساء چند بار قسم خوردند. اميرالمؤمنين هم چند بار قسم خوردند. پيغمبر ما فرمود: «بَعَثَنى بِالْحَقِّ نَبِيّاً وَاصْطَفانى بِالرِّسالَهِ نَجِيّاً» قسم به خدايي که مرا به پيغمبري رساند. قسم پيغمبر خيلي مهم است. «ما ذُکِرَ خَبَرُنا هذا فى مَحْفِلٍ مِنْ مَحافِلِ اَهْلِ الاَْرْضِ وَفيهِ جَمْعٌ مِنْ شَيعَتِنا وَمُحِبّينا اِلاّ وَنَزَلَتْ عَلَيْهِمُ الرَّحْمَهُ وَحَفَّتْ بِهِمُ الْمَلاَّئِکَهُ وَاسْتَغْفَرَتْ لَهُمْ اِلى اَنْ يَتَفَرَّقُوا فَقالَ عَلِىُّ اِذاً وَاللَّهِ فُزْنا وَفازَ شيعَتُنا وَرَبِّ الْکَعْبَهِ فَقالَ النَّبِىُّ ثانِياً يا عَلِىُّ وَالَّذى بَعَثَنى بِالْحَقِّ نَبِيّاً و َاصْطَفانى بِالرِّسالَهِ نَجِيّاً ما ذُکِرَ خَبَرُنا هذا فى مَحْفِلٍ مِنْ مَحافِلِ اَهْلِ الاَْرْضِ وَفيهِ جَمْعٌ مِنْ شيعَتِنا وَمُحِبّينا وَفيهِمْ مَهْمُومٌ اِلاّ وَ فَرَّجَ اللَّهُ هَمَّهُ وَلا مَغْمُومٌ اِلاّ وَکَشَفَ اللَّهُ غَمَّهُ وَلا طالِبُ حاجَهٍ اِلاّ وَقَضَى اللّهُ حاجَتَهُ» مرحوم آيت الله بهاءالديني(ره) آنقدر به حديث کساء اعتقاد داشتند، شبهاي جمعه ده دقيقه، يک ربع بعد از نماز درس اخلاق ميدادند. بعضي از شبهاي جمعه حال نداشتند، يا مريض بودند، يا آمادگي سخنراني نداشتند، به بنده ميفرمودند: به جاي صحبت با من حديث کساء بخوانيد. بنده حديث کساء را به جاي درس اخلاق ايشان ميخواندم. مکرر افرادي که در طول ساليان به ايشان مراجعه مي کردند و ختم چهارده هزار صلوات و حديث کساء، آنهايي هم که تمکن مالي دارند يک گوسفند هم ذبح کنند. اين رفع بلا و گرفتاري ميکند و دعاها هم مستجاب ميشود. ايشان عجيب اعتقاد به حديث کساء داشتند.
من يادم است در خدمت ايشان به شهرستان درود رفتيم. امام جمعه آنجا شکايت کرد که اينجا بمباران ميشود، اگر دو تا ديگر بمب بزنند، بايد بگذارند بروند. کارخانه سيمان بود بمباران ميکردند. در خدمت ايشان بوديم که سپاه ضد هوايي آورده بود و به دستور ايشان افتتاح شد. ايشان فرمودند: چرا از خواندن حديث کساء غافل هستيد؟ بگوييد: در شهر همه حديث کساء بخوانند. ديگر اصلاً در طول جنگ آنجا بمباران نشد. مرحوم آيت الله بهجت، مرحوم دولابي و خيلي از بزرگان ديگر که در محضرشان بوديم، حديث کساء را سفارش کردند. پيغمبر ما قسم خورده و فرموده: خدايي که مرا فرستاده، ذکر اين حديث کساء در محفل و مجلسي که دوستان و شيعيان ما هستند خوانده و تلاوت شود، ملائکه ميآيند، استغفار ميکنند. تا اينکه از هم جدا شوند، باز قسم خوردند که غمش برداشته ميشود. گرفتار، گرفتارياش برطرف ميشود. اميرالمؤمنين فرمودند: «فزتُ و رب الکعبه و فاز شيعتُنا و ربِّ الکعبه» به پروردگار کعبه ما و دوستان و شيعيان ما رستگار شديم. چرا ما غافل هستيم؟ ما مکرر در جلساتمان قبل از جلسه در طول هفته حديث کساء ميخوانيم. پنج تا ده دقيقه بيشتر وقت نميبرد.
شريعتي: من هروقت حديث شريف کساء را خواندم، يک فرح و آرامشي به من دست داده است.
حاج آقاي فرحزاد: آقاي بهجت فرمودند: اگر هم در محفل و جلسهاي نبوديد، تنها بخوانيد. چون انسان تنها نيست، ده پانزده فرشته همراه انسان هستند. همراه ما دو فرشته هستند که خوبي و بدي را مينويسند. دو فرشته محافظ هستند. اين حديث کساء عجيب مؤثر است. حضرت زهرا محور اين حديث است. «اللّهمّ صلّ علي فاطمه? و أبيها و بعلها و بنيها [و السّرّ المستودع فيها] بعدد ما أحاط به علمک» جبرئيل اجازه ميگيرد. يعني ذکر اهلبيت و اولياي خدا رحمت الهي را نازل ميکند و بلاها را از ما دور ميکند. پس يکي از چيزها دعاي مشلول است. يکي حديث کساء است. يکي هم دعاي هفتم صحيفه سجاديه است. يکي هم انس با قرآن است. يا تنها يا دسته جمعي! همينطور که الآن دو سال است دوستان سمت خدا به لطف حضرت خديجه(س) خانههاي نوراني راه انداختند، در خانه نفري يک صفحه قرآن را بخوانيد. يا يک جلسه قرآني و خانوادگي هفتهاي بچرخد. تلاوت قرآن و انس با قرآن نکبتها، تاريکيها، غمها و غصهها را ميبرد. اميرالمؤمنين (ع) فرمودند: «مَن اَنِسَ بتلاوة القرآن لم توحشهُ مُفارقةُ الاِخوان» يعني اگر از همه دنيا فقط قرآن نزد من باشد، همان مرا کفايت ميکند و هيچ وحشتي ندارم. جدش اميرالمؤمنين هم فرمودند: کسي که «اَنِسَ» يعني دل بدهيم، يک مقدار توجه کنيم ببينيم خدا چه ميگويد. با خدا مأنوس شويم. من خواهش ميکنم قرآن کمتر خوانده شود ولي با توجه باشد. با قلبمان باشد. اگر يک مقدار دل به قرآن و دعاها و روايات بدهيم، فرمود: يکي از چيزهايي که دلها را زنده ميکند و غم و غصه را ميبرد، خواندن نهجالبلاغه و شنيدن و مطالعه روايات اهلبيت است. چه قرآن و چه دعا و چه روايات اهلبيت. فرمود: «انَّ حديثنا يحيي القلوب» (بحارالانوار/ج2/ص151) دلها را زنده ميکند. اينکه ما به قرآن دل بدهيم. کسي که انس به قرآن بگيرد ديگر کم و کسري ايجاد شود او را ناراحت نميکند.
بزرگي فرمود: اگر در نماز جماعت نايستي، خيلي از جاهاي ديگر بايد بايستي. يعني اگر دنبال نور و ايمان و حقيقت و قرآن و حديث نروي، جاي ديگر گرفتاري چند برابر داري. مرحوم بهاءالديني ميفرمودند: يکبار هم اين آيه را امتحان کنيد. «وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِب» (طلاق/2 و3) بياييم خودمان را در اختيار خدا قرار بدهيم. حلال و حرام و واجب و محرم را جدي بگيريم. ببينيم درها باز ميشود يا نميشود. پيغمبر ما فرمود: شرق و غرب عالم به اين آيه چنگ بزنند همه را کفايت ميکند. کسي که در زندگي گناه نکند و فرمان خدا را پياده کند، خدا همه ناهمواريها را هموار ميکند و رزق و روزياش را از جايي که گمان ندارد، ميرساند. اميدواريم خداي متعال به برکت اين دعاها و حديثهايي که خوانده ميشود، غم و غصه را ريشهکن کند.
شريعتي: امروز صفحه 476 قرآن کريم، آيات 78 تا 85 سوره مبارکه غافر در سمت خداي امروز تلاوت ميشود. با اين اميد که هيچ غم و غصهاي در دل کساني که با قرآن مأنوس هستند نباشد.
«وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلًا مِنْ قَبْلِكَ مِنْهُمْ مَنْ قَصَصْنا عَلَيْكَ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَمْ نَقْصُصْ عَلَيْكَ وَ ما كانَ لِرَسُولٍ أَنْ يَأْتِيَ بِآيَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ فَإِذا جاءَ أَمْرُ اللَّهِ قُضِيَ بِالْحَقِّ وَ خَسِرَ هُنالِكَ الْمُبْطِلُونَ «78» اللَّهُ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَنْعامَ لِتَرْكَبُوا مِنْها وَ مِنْها تَأْكُلُونَ «79» وَ لَكُمْ فِيها مَنافِعُ وَ لِتَبْلُغُوا عَلَيْها حاجَةً فِي صُدُورِكُمْ وَ عَلَيْها وَ عَلَى الْفُلْكِ تُحْمَلُونَ «80» وَ يُرِيكُمْ آياتِهِ فَأَيَّ آياتِ اللَّهِ تُنْكِرُونَ «81» أَ فَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ كانُوا أَكْثَرَ مِنْهُمْ وَ أَشَدَّ قُوَّةً وَ آثاراً فِي الْأَرْضِ فَما أَغْنى عَنْهُمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ «82» فَلَمَّا جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ فَرِحُوا بِما عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ وَ حاقَ بِهِمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ «83» فَلَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا قالُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَحْدَهُ وَ كَفَرْنا بِما كُنَّا بِهِ مُشْرِكِينَ «84» فَلَمْ يَكُ يَنْفَعُهُمْ إِيمانُهُمْ لَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا سُنَّتَ اللَّهِ الَّتِي قَدْ خَلَتْ فِي عِبادِهِ وَ خَسِرَ هُنالِكَ الْكافِرُونَ «85»
ترجمه: و همانا ما پيش از تو پيامبرانى فرستاديم. داستان بعضى از آنان را براى تو بازگو كرديم و (داستان) بعضى ديگر را براى تو نقل نكرديم و هيچ پيامبرى نمىتواند معجزهاى جز به فرمان خدا بياورد، پس چون فرمان خدا آمد (و قيامت برپا شد)، به حقّ داورى خواهد شد و باطل گرايان در آن جا زيانكارند. خداوند است كه براى شما چهار پايان را قرار داد تا از آنها سوارى بگيريد و از آنها بخوريد. و براى شما در چهار پايان منافع (ديگرى نيز) هست؛ و سوار بر آنها به نيازى كه در دل داريد برسيد و بر آنها و بر كشتىها حمل مىشويد. و خداوند (پيوسته) آيات خود را به شما نشان مىدهد، پس كدام يك از آيات الهى را انكار مىكنيد؟ پس آيا در زمين سير نكردند تا ببينند عاقبت كسانى كه پيش از آنان بودهاند چه شد (و چگونه نابود شدند؟ آنان) تعدادشان از اينان بيشتر و قدرت و آثارشان در زمين سختتر (و فزونتر) بود، امّا آن چه را به دست آورده بودند به كارشان نيامد. پس چون پيامبرانشان همراه با معجزات به سراغشان آمدند به آن مقدار علمى كه نزدشان بود خوشحال شدند (و حاضر نشدند منطق انبيا را بپذيرند) و آن چه (از قهر الهى) كه به تمسخر مىگرفتند، آنان را فرا گرفت. پس چون عذاب ما را ديدند گفتند: «به خداوند يكتا ايمان آورديم و به آن چه (از قبل) شرك مىورزيديم كافر شديم». امّا پس از آن كه قهر ما را ديدند، ديگر ايمانشان برايشان سودى نداشت. اين سنّت الهى است كه در ميان بندگانش جارى است. و در اين جا كافران زيانكارند.
شريعتي: اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجب فرجهم. انشاءالله دل و جان ما منور به نور قرآن کريم و مزين به ذکر صلوات بر محمد و آل محمد باشد. از فضيلت ذکر صلوات بر محمد و آل محمد براي ما خواهند گفت.
حاج آقاي فرحزاد: در روايات متعدد داريم موقع شنيدن نام پيامبر عظيم الشأن(ص) يا هر لقب از حضرت محمد، مستحب مؤکد است ذکر صلوات گفته شود. در هر حالي که هستند ولو در نماز واجب، وسط نماز واجب يک مؤذني اذان گفت يا اسم پيغمبر را برد، آنجا نماز را قطع کنند، ذکر صلوات را بگويند و ادامه بدهند. خيلي در روايات ما مذمت شديد شده از کساني که نام پيغمبر را ميشنوند و ذکر صلوات را نميگويند. در روايت داريم پيغمبر فرمود: «مَنْ ذَكَرَنِي فَلَمْ يُصَلِّ عَلَيَّ فَقَدْ شَقِيَ» (جامع الاخبار، ص 59) يعني کسي که مرا ياد کند و بر من درود و صلوات نفرستد، اين شقي ميشود. در روايت ديگر فرمود: کسي عمداً ذکر صلوات را نگويد، باعث رفتن به آتش جهنم ميشود. يعني حق پيغمبر را ضايع کرده است. انشاءالله در هر حالي خصوصاً وقتي نام پيغمبر ذکر ميشود، فراموش نکنيم صلوات بر محمد و آل محمد بفرستيم. «اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم»
شريعتي: حاج آقاي ميرباقري ميفرمودند: يک وقتي يک ثواب بزرگي را ميخواهند به شما بدهند، شما ميگويي: من نميخواهم. اين ديگر بخيل واقعي است. کسي که صلوات نفرستد.
حاج آقاي فرحزاد: ترک صلوات مذمتهاي بسيار فوق العادهاي شده است. شقي است. يا پيغمبر فرمودند: بخيل واقعي است. يا جفاکارترين مردم به من کسي است که نام مرا بشنوند و صلوات بر محمد و آل محمد نفرستد. «اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم»
در آيهي 82 که تلاوت شد. خداي متعال ميفرمايد: «أَ فَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ كانُوا أَكْثَرَ مِنْهُمْ وَ أَشَدَّ قُوَّةً وَ آثاراً فِي الْأَرْضِ فَما أَغْنى عَنْهُمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ» سير در آفاق و سير در انفس در قرآن سفارش شده است. سير در انفس يعني اينکه به خودمان مراجعه کنيم. خودمان عاجز هستيم و درمانده و ناچيز هستيم. بيچارگي خودمان را که درک کنيم خدا را پيدا ميکنيم. سير در انفس، ما عجز و فقر محض هستيم. يا هرچه در آيات و نشانههايي که در قلب و جسم و جان ما هست، براي خداست. از يک ذرهي ريز اسپرم خداي متعال چه درست کرده است. ذرهي ريزي که با چشم ديده نميشود. اينها سير انفسي است.
سير آفاقي، آسمانها، زمين، کوهها، کهکشانها، درياها، خدا ميفرمايد: چرا سير نميکنيد برويد آيات خدا را ببينيد؟ سير و جهانگردي دستور است. ولي عمدتاً براي اين است که تفکر کنيم و عبرت بگيريم. نه فقط صرف خوش گذراني، فقط صرف تفريح نيست. تفريح هم چيز خوبي است. انسان سبک و آرام ميشود. يکي از راههاي شادي مسافرت است. اينکه آدم مسافرت برود و زندگياش از يکنواختي بيرون بيايد. ولي سفري که سفارش اکيد شده است، اين است که سير کنيم و از پيشينيان عبرت بگيريم. خداي متعال ميفرمايد: «أَ فَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ» يعني سير و سياحت نميکنند. اقوامي که معذب شدند و اينقدر قدرت داشتند، اهرام مصر، خيلي از جاهايي که سر به فلک کشيده است، با امکانات آن زمان چيزهايي درست کردند که خداي متعال ميفرمايد: قوتشان و آثارشان از شما در روي زمين خيلي بيشتر بوده است. آن زمان که تکنولوژي نبوده است چه کاخها و قصرهايي ساختند. ميفرمايد: همه اينها با همه زحمتهايي که کشيدند زير خاک رفتند. کارهايي که کردند آنها را از عذاب خدا بينياز نکرد. شما بياييد عبرت بگيريد و کارهاي بدي که آنها کردند، با پيغمبر درگير شدند. يا ايمان نياوردند يا کفران نعمت کردند، بديهايي که اينها داشتند، اينها در چاله رفتند، شما نرويد و عبرت بگيريد. خوبيهاي امت سابق را ادامه بدهيم و بيشتر کنيم. در اين دنيا ميتوانيم از همه خوبيها و بديهاي اقوام گذشته و آثاري که از آنها مانده است، عبرت بگيريم.
شريعتي: احاديثي که در برنامه سمت خدا گفته ميشود توسط کارشناسان عزيز ما مخصوصاً حاج آقاي فرحزاد که خيليها ميگويند: ما فرصت نميکنيم اين احاديث را بنويسيم، دوستان ما در کانال ما قرار دادند و همينطور دعاي هفتم صحيفه سجاديه که حاج آقاي فرحزاد اشاره کردند. انشاءالله به کانال ما مراجعه کنيد و از مطالب ارزشمند آن استفاده کنيد و به دوستانتان هم معرفي کنيد.
شريعتي: ادامه فرمايشات شما را ميشنويم.
حاج آقاي فرحزاد: از چيزهايي که غم و غصه را از بين ميبرد و شادي آفرين است، گفتيم: تلاوت قرآن، حديث کساء، دعاي مشلول و ذکر و ياد خداست. ياد خدا واقعاً انسان را احيا ميکند. عمدتاً ياد خدا ذکر قلبي است. يعني قلب انسان متوجه خدا باشد. اواخر دعاي کميل هست «يا مَنِ اسْمُهُ دَواءٌ وَذِكْرُهُ شِفاءٌ وَطاعَتُهُ غِنىً، اِرْحَمْ مَنْ رَأْسُ مالِهِ الرَّجاءُ» رحم بکن به کسي که سرمايهاش اميد به توست. اسم خدا و پيغمبر را که ميآوريم اين ذکر زباني است، اين دواء است ولي ممکن است شفاء نباشد. ولي ذکر يعني ياد قلبي. نماز را بخاطر ياد من به پا دار، اگر قلب ما هم متوجه خدا شد، اين شفاء ميدهد. يعني دردها را درمان ميکند. ريشهي مريضي و غم و غصهها را درمان ميکند. «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» (رعد/28) دست به کار و دل به يار، دستت به کار باشد، ولي دلت به يار باشد. «الَّذِينَ هُمْ عَلى صَلاتِهِمْ دائِمُونَ» (معارج/23) حقيقت نماز ياد خداست. قطعاً اين آيه نميگويد که ما کار و زندگي را رها کنيم، فقط نماز بخوانيم. اين آيه ميگويد: مغز و روح نماز، ياد خداست.
روايت زيبايي است که امام صادق(ع) فرمود: از مهمترين واجبات بر بندگان خدا، ياد خداست. يعني واجب ترين واجب ياد خداست. لحظهاي غافل نشويم. بعد حضرت فرمودند: منظور من از ياد خدا گفتن لا اله الا الله و سبحان الله و الحمدلله نيست. اگرچه اين هم ذکر زباني است ولي مهمترين واجباتي که ياد خداست، «ذِكْرُ اللَّهِ عِنْدَ ما احَلَّ وَ حَرَّمَ» (کافي/ج2/ص90) ذکر خدا موقع حلال و حرام است، يعني اگر به جايي رسيدي که اين مال حرام است، پرهيز کن و ياد خدا کن. چراغ قرمز خدا روشن ميشود، امر و نهي خدا ميآيد، ذکر خدا موقعي که ميخواهي غضب کني. ذکر خدا هنگامي که ميخواهي رشوه بدهي و بگيري، ذکر خدا هنگام حلال و حرام، يعني هرکجا امر خداست انجام بدهي و نهي خداست، محکم بايستي. کسي که فرمان خدا را ميبرد يا خدا کرده است ولو زبانش هم ذکر نگويد. فرمود: کسي که به زبان ذکر نميگويد اما حلال و حرام خدا را خوب اجرا ميکند، اين ياد خداست. «مَنْ أَطَاعَ اللَّهَ فَقَدْ ذَكَرَ اللَّهَ وَ إِنْ قَلَّتْ صَلاتُهُ وَ صِيَامُهُ وَ تِلاوَتُهُ لِلْقُرْآن» (إختصاص مفيد، ص 248) کسي که فرمان خدا را ميبرد ياد خدا را کرده ولو اينکه عبادت ظاهري او کم باشد. کسي که نافرماني خدا را ميکند، خدا را فراموش کرده است، طرف غيبت ميکند، ميگوييم: لا اله الا الله، استغفرالله! با ذکر غيبت را تأييد ميکني. اين ذکر نيست، غفلت است. يعني با ذکر ممکن است آدم گناه را تأييد کند. امام صادق فرمود: ياد خدا يعني امر خدا را پياده کنيم. آن از مهمترين واجبات است. «وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى» (نازعات/40) در دوراهيها ببينيد خدا چه دوست دارد. امر خدا را اطاعت کن. اين خيلي مهم است.
يکي ديگر از چيزهايي که غم و غصهها را ميبرد و در روايات هم اشاره شده است، «اَعْدَدْتُ لِكُلِّ هَوْلٍ لا اِلهَ اِلا اللَّهُ وَ لِكُلِّ هَمٍّ وَ غَمٍّ ما شاءَاللَّهُ لا قوة الا بالله» فرمود: من براي هر غم و غصهاي و هر ناروايي و هر غم سخت و سنگيني ماشاءالله ميگويم. گفتن: ماشاءالله، ماشاءالله براي چشم زخم هم خوب است. اگر کسي خوبي از ديگري ميبيند ماشاءالله بگويد. يعني هرچه خدا بخواهد. يک جور ارتباط پيدا کردن با خداست.
در مورد «لا حول و لا قوة الا بالله» هم اشاره کرديم که در روايات متعدد آمده است، ذکر خيلي قوي براي دفع غم و غصه است. جناب سلمان ميفرمايد: حبيب من، پيامبر عظيم الشأن خاتم الانبياء به من سفارش فرمود: ذکر «لا حول و لا قوه الا بالله العلي العظيم» را زياد بگو. سلمان جزء خواص بود و دستورات زير و پر مايه و پر محتوا را به او ميدادند. فرمود: پيامبر خدا فرمود: «انها کنزٌ من کنوز الجنه» اين ذکر «لا حول و لا قوه الا بالله العلي العظيم» گنجي از گنجهاي بهشت است. «و فيه شفاءٌ من اثنين و سبعين داء» فرمودند: اين گنج و شفايي است براي 72 نوع درد و مرض! «لا حول و لا قوه الا بالله العلي العظيم» اولش بسم الله هم بگوييم بهتر است.
يک شخصي خدمت پيامبر آمد و گفت: پسر من را دشمنان اسير کردند و در بند است. راه فرار هم ندارد و کاري نميتوانيم بکنيم. حضرت فرمودند: هرچه ميتواني بگو: «لا حول و لا قوه الا بالله العلي العظيم» اين ذکر را زياد بگو. اين هم شروع کرد و ذکر را مداومت کرد. بعد از چند روز پسرش برگشت. گفت: چه کار کردي؟ گفت: نگهبانهايي که دورم بودند يک لحظه غفلت کردند و خوابشان برد. يکوقت ديدم امکان دارد حرکت کنم. وسيلهاي را برداشتم و بندها را بريدم و فرار کردم. يعني اين ذکري که گفته، خدا خواب را بر دشمنان غلبه داده و اين پسر توانسته فرار کند. براي غم و غصهها و پيدا شدن گمشدهها و برگشت افرادي که مفقود و گمشده هستند که انشاءالله هميشه خبرهاي خوب براي خانوادهها برسد.
يکي از چيزهايي که غم و غصه را از بين ميبرد، انگشتر عقيق است. خيلي هم عقيق گران نيست. پيغمبر ما فرمودند: «تختموا بالعقيق ، فإنه لا يصيب أحدكم كثير غم ما دام ذلك عليه» تا وقتي انگشتر عقيق دست شماست، غم به شما نميرسد. خانمها هم ميتوانند دست کنند، آقايان هم ميتوانند.
شريعتي: نکات کليدي که حاج آقاي فرحزاد در اين جلسه و جلسه گذشته عرض کردند، ارتباط ما با خداوند متعال است که غافل نباشيم و در همه حال ارتباط خودمان را با خدا حفظ کنيم که منبع آرامش است.
حاج آقاي فرحزاد: خدا را به حق محمد و آل محمد قسم ميدهيم که به همه ما ايمان، معرفت، آرامش و اخلاص حسنه عنايت بفرما. قلب امام زمان از ما راضي، فرجش را نزديک بگرداند. رفع هم و غم و گرفتاري از همه گرفتارها عنايت بفرما. به همه مريضها شفاي عاجل عنايت بفرما. آنهايي که بچه ندارند، شغل ندارند، مسکن ندارند، به همه مرحمت بفرما. همه عزيزان را سر حال و با نشاط و سربلند در همه عالم قرار بده. به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.
شريعتي: بهترينها نصيب شما شود. دعا ميکنم انشاءالله چشم همه ما به گنبد طلايي امام حسين منور شود. انشاءالله هيچکدام از ما از آستان کرامت حضرت محروم نباشيم. السلام عليک يا أباعبدالله...