برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: وصاياي پيامبر اکرم(ص) به حضرت اميرالمؤمنين(ع)- راههاي رفع حزن و اندوه
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد
تاريخ پخش: 04-11- 95
بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
بيتاب تر از جان پريشان در تب *** بيخوابتر از گردش هذيان بر لب
بيرؤيت روي او بلا تکليفم *** همچون گل آفتابگردان در شب
شريعتي: «اللهم عجل لوليک الفرج» سلام ميکنم به همه شما بينندههاي عزيز و شنوندههاي خوب و نازنينمان. انشاءالله هرجا که هستيد بهترينها نصيب شما شود. حاج آقاي فرحزاد سلام عليکم. خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي فرحزاد: عرض سلام دارم خدمت جنابعالي و بينندگان و شنوندگان عزيز. آرزوي موفقيت براي همه عزيزان را داريم. حادثهي تلخي که براي هموطنان ما پيش آمده را تسليت ميگوييم، انشاءالله خبر خوشي از مفقودين به خانوادههاي آنها برسد. عزيزان جانباخته را خدا غريق رحمت کند و انشاءالله با اهلبيت محشور شود. انشاءالله خدا عزيزان مصدوم را شفا بدهد. عزيزاني که شب و روز دارند کمک ميکنند، انشاءالله خدا کمک روحي و جسمي و معنوي و مادي به اينها بکند. اين واقعاً تحسين برانگيز است. انشاءالله نتيجه کار خوشايند باشد.
شريعتي: ما در ذيل بحث وصاياي نبي مکرم اسلام به اميرالمؤمنين، نکات خوبي را در مورد شادي و نشاط شنيديم. اينکه چطور ميتوانيم غم و اندوه را از دلمان بيرون کنيم. امروز هم ادامه بحث را خواهيم شنيد.
حاج آقاي فرحزاد: بسم الله الرحمن الرحيم. اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
گفتيم چه عواملي غمها و حزن و اندوه را از ما دور ميکند. يکي از عوامل مهم توبه و استغفار بود. گفتيم: اگر انسان واقعاً خودش را پاک و تميز کند، تمام غمهايش ميرود و شاد و تميز ميشود. اگر شما به آب صاف و زلال نگاه ميکنيد، در روايت هم داريم يکي از چيزهايي که شادي ميآورد، نگاه کردن به آب است. مخصوصاً آب جاري، که يکي از نعمتهاي بهشت هم همين است. «جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهار» (بقره/25) حال آدم را خوب ميکند. ولي اگر همان آب تيره و کدر باشد، يا به صورت سيلاب باشد، انسان نگاه ميکند وحشت ميکند. پريشاني ميآورد. انسانها هم همينطور هستند. کساني که صاف و شفاف هستند، هم خودشان مسرور هستند و ديگران هم از نگاه کردن به آنها سرور پيدا ميکنند. ولي افرادي که تيره هستند، وقتي به آنها نگاه ميکني، خودمان هم کدر ميشويم. لذا توبه يعني ناپاکيها و کدورتها را از خودمان دور کنيم.
يکي از عوامل مهم که کليدي و اساسي بود، ارتباط با خداي متعال است. يعني گمشده اصلي ما، معشوق و محبوب واقعي ما، همه انسانها حتي بدترين آدمها دنبال جمال مطلق، قدرت مطلق، عزت مطلق، شادي مطلق هستند. اين جز در خداي متعال نيست. ما اگر محبوب و مقصود را پيدا نکنيم، آن خوشي و نشاط و سرحالي که «فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُون» (بقره/38) امکان ندارد و محال است نصيب ما شود. دعايي که در ماه رجب خوانده ميشود و بزرگان سفارش کردند در همه ايام سال خوانده شود خيلي خوب است. «خاب الوافدون على غيرك و خسر المتعرضون الا لك وَ ضَاعَ الْمُلِمُّونَ إِلا بِكَ» (صحيفه سجاديه، دعاي 46) آنهايي که به غير خدا وارد شدند خسارت ديدند و ضرر کردند. آنهايي که به غير خدا خودشان را عرضه کردند، يا متعرض غير خدا شدند، اينها ضرر کردند و ضايع شدند. فقط کسي که حلال مشکلات ماست، ارتباط ما با خداي متعال است.
خاطرهي تلخي که اتفاق افتاد خيلي از ذهنها را به خود مشغول کرد. خيليها خواب و بيداريشان متزلزل شد. من تبديل به ما شد. دعا و توسل ميکنيم براي آتشنشانها، اين خوب است. انشاءالله هميشه به فکر ديگران باشيم. اين هم عبرت خوبي است. يک بي احتياطي گاهي چه خسارتهاي جبران ناپذيري ميزند. جاني و مالي، اينکه چند هزار نفر بيکار شدند. چقدر دولت و مردم درگير اين موضوع شدند. اينکه گناه آثار منفي دارد و گاهي ممکن است گناه دنيا را آتش بزند. يک گناه جرقهاي شود و گاهي يک شهر را آتش ميزند. يک مملکتي را متزلزل کند. پيغمبر خدا فرمود: کسي که سبحان الله و لا اله الا الله ميگويد، کارهاي خير ميکند، براي او در بهشت قصر ميسازند. به ازاي هر لا اله الا الله يک درخت ميکارند. گفت: ما در بهشت خيلي کاخ و قصر داريم. فرمود: اگر آتش نزنيد. گاهي تهمت ميزنيم، غيبت ميکنيم، آبروي کسي را ميبريم، يک خانواده را زمين ميزنيم. يک خانوادهاي خواستگاري رفتند، ميآيند از ما تحقيق کنند، ما يک حرف نامربوط يا حرف حقي را که نبايد بزنيم، حرف درست است ولي عيب را نبايد بگوييم، ميگوييم و اين خانواده دختر و پسرش يک عمر مجرد ميماند. اين خسارات را ميشود جبران کرد؟ از آتش دنيا به مراتب سختتر آتش جهنم است.
الآن بعد از پنج روز هنوز زير خاکها، آوار برداري ميکنند آتش و دور بيرون ميآيد. چطور اين آتشها خاموش نشده است؟ آتش دنيايي است. آتش آخرت با هيچ چيزي خاموش نميشود. بايد به خدا پناه برد. همانطور که يک انسان احتياج به تنفس و اکسيژن دارد و اگر به او نرسد ميميرد. روح ما و قلب و جان ما احتياج به خدا دارد. به ياد خدا دارد. لذا فرمود: آنهايي که از خدا ميبرند، از علم و معرفت و فهم و درک دور ميشوند، دلشان مرده است. عطار ميگويد:
هر آن کو غافل از حق يک زمان است *** در آن دم کافر است اما نهان است
اگر اين غافلي پيوسته بودي *** در اسلام بر وي بسته بودي
مثل ماهي که اگر در آب نباشد از بين ميرود. حيات ماهي به آب است. حيات قلب ما و نشاط و سرحالي و زنده بودن دل ما در ارتباط با خداي متعال است. اينکه خدا ميگويد: نماز را بخاطر ياد من بپا بداريد، اگر نماز نخواني دلت ميميرد، ارتباط تو قطع ميشود. اگر نماز نخواني مرز بين کفر و ايمان قطع ميشود. ارتباط که قطع شود قلب و روح انسان ميميرد. پژمرده و بينشاط ميشود. آدمهايي که واقعاً نماز را بپا ميدارند واقعاً سر زنده هستند. سرحال و با نشاط هستند. لذا حضرت امير(ع) ميفرمايد: «اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاة» (بقره/45) خدا ميگويد: از صبر و نماز کمک بگيريد. اگر پيشامد ناگواري ميشد، ارتباط را محکمتر ميکرد. آرامش فوق العادهاي خداي متعال براي او ميفرستاد. معرفت خدا و انس و ارتباط با خدا را جديتر بگيريم. ما غنا ميخواهيم، ثروت ميخواهيم، سربلندي و آرامش و خوشي ميخواهيم. تمام اينها در گرو ارتباط با خداست. اگر نباشد محال است کسي به خوشي ابديت برسد. بهشت جاودانه هم يعني با خدا و اهلبيت بودن.
روايتي هفته گذشته خوانديم، اشتباهاً گفتم از امام هشتم، از امام صادق روايت بوده است. البته هر حديثي را که از هر امامي رسيده باشد، به هر امام ديگري نسبت بدهيم هيچ اشکالي ندارد. چون نور واحد هستند. همه از پيغمبر است و سرچشمهي همه از خداست. اين روايت زيبايي که گفتيم فرمود: «مَعْرِفَةَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ آنِسٌ مِنْ كُلِّ وَحْشَةٍ» (کافي/ج8/ص247) امام صادق(ع) فرمود: «لَوْ يَعْلَمُ النَّاسُ مَا فِي فَضْلِ مَعْرِفَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَا مَدُّوا أَعْيُنَهُمْ إِلَي مَا مَتَّعَ اللَّهُ بِهِ الاعْدَاءَ مِنْ زَهْرَةِ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا» اگر مردم ميدانستند، شناخت خدا و ارتباط و انس با خدا، اينکه ما با خدا و نور محض آشنا شويم، چقدر فضيلت دارد و خوشي و سرحالي ميآورد. اينها اگر با معرفت خدا آشنا ميشدند چشمشان را به اين ذخاير دنيا که خدا به دشمنها داده است، خدا به يهود و نصاري و صهيونيستها بيشتر داده است. از همه بيشتر ثروت دارند. دارا بودن ثروت دنيا معيار نيست. «أَ يَحْسَبُونَ أَنَّما نُمِدُّهُمْ بِهِ مِنْ مالٍ وَ بَنِينَ، نُسارِعُ لَهُمْ فِي الْخَيْراتِ بَلْ لا يَشْعُرُونَ» (مؤمنون/55 و 56) خدا ميفرمايد: اگر ما به کسي مال و ثروت زياد داديم، يعني خير زيادي به او داديم؟ نه! بستگي دارد اينها چطور استفاده کنند.
لذا ميفرمايد: اگر کسي با دستگاه خدا يک چشمهاي به ما نشان بدهند، خدا يک در معرفت و خير و برکت به روي ما باز کند. اگر جلوهي خدا را ببينند و معرفت خدا را درک کنند، ديگر چشمشان به اين شکوفايي زودگذر دنيا که به دشمنها خدا داده است، نگاه نميکند. اينها را اهميت نميدهند. چون چشمشان جاي ديگر است. «مَا مَتَّعَ اللَّهُ بِهِ الاعْدَاءَ مِنْ زَهْرَةِ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ نَعِيمِهَا» الآن يک بچه براي يک بستني و پفک و شکلات، براي يک اسباب بازي که دو زار ارزش ندارد، بادکنکي که با يک سوزن ميترکد، دنيا مثل يک بادکنک است. يک بچه براي همين بادکنک خودش را ميکشد. اشک ميريزد. بداخلاقي ميکند که بادکنک ميخواهد. اما آدم بزرگ هيچوقت براي يک بادکنک گريه نميکند. يک مقدار بزرگ شويم. دنيا اسباب بازي است. بازيچه است. زودگذر است. بين ما و آخرت يک نفس فاصله است.
پنجاه سال ديگر، صد سال ديگر هيچکدام از ما نيستيم. آدم از فرداي خودش خبر ندارد. از يک ثانيه بعد خبر ندارد. آتشنشانهاي عزيز ميدانستند زير آوار ميمانند؟ عزيزاني که مشغول کسب و کار بودند، ميدانستند؟ اين حادثههاي تلخ «الموت يأتي بغتة» عمر طبيعي هم بکند. صد سال ديگر نيستيم. يک نسل ديگر هست. دنيا هم زودگذر است و هم بيارزش و فاني است. اما خدا باقي است. روح و اعمال خوب ما باقي است. لذا ميفرمايد: اگر مردم معرفت انس با خدا را درک ميکردند، «وَ كَانَتْ دُنْيَاهُمْ أَقَلَّ عِنْدَهُمْ مِمَّا يَطَئُونَهُ بِأَرْجُلِهِم» اگر يک مقدار معرفت پيدا ميکردند و با خدا آشنا ميشدند، دنيا در نزد آنها از خاک و زبالهاي که زير پايشان له ميکنند، بيارزشتر ميشد. خدا حاج آقاي حسيني قمي را حفظ کند. به ايشان گفتم: نهجالبلاغه را زمين نگذار. اگر هزار سال با نهجالبلاغه راه بروي باز هم حرف دارد. نهجالبلاغه ذخيرهي فوق العادهي خداي متعال است. بعد از قرآن هم واقعاً نهجالبلاغه است. در نهجالبلاغه تعبيرهاي خيلي تندي براي دنيا آمده است. حضرت علي فرمود: دنياي شما از دنيايي که براي آن اعصاب خودتان را خرد ميکنيد، حرام قاطي ميکنيد، رشوه ميدهيد، اختلاس ميکنيد، حقوق مردم را ميخوريد، والله اين دنياي شما در چشم من علي از استخوان خوک در دست يک آدم جذامي پستتر است. خوک خودش چه ارزشي دارد که استخوانش ارزش داشته باشد. چون گوشت خوک حرام و نجس است. آنوقت اين استخوان خوک در دست يک آدم جذامي که مرض مُسري دارد. ميگويد: از اين هم پستتر است. «وَ اللَّهِ لَدُنْيَاكُمْ هَذِهِ أَهْوَنُ فِي عَيْنِي مِنْ عِرَاقِ خِنْزِير فِي يَدِ مَجْذُوم» اميرالمؤمنين قسم ميخورد. کسي که چشمش به حقايق باز است. واقعيتها را ميبيند. چشمش عين الله است. والله دنياي پوچ و بيارزشي که شما براي آن ميجنگيد، ارزش ندارد. 99 درصد مردم ما غصهي دنيا را ميخورند. انشاءالله چشم ما را باز کنند و بتوانيم ببينيم. جهنمي که بايد عبور کنيم همين است. همين دنياست. پول و مقام و رياست، از اينها بايد بگذريم. از دنيا که بگذري از جهنم گذشتي و به بهشت ميروي. حافظ ميگويد:
ما که داديم دل و ديده به طوفان بلا *** گو بيا سيل غم و خانه ز بنياد ببر
امام صادق ميفرمايد: اگر يک چشمه معرفت و در معرفت به روي ما باز شود، به جمال و صفات خدا آشنا شويم، انس و ارتباط با خدا پيدا کنيم، دنيا در نزد ما پستتر از آنچه زير پاي ما له ميشود است. «وَ لَنُعِّمُوا بِمَعْرِفَةِ اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ وَ تَلَذَّذُوا بِهَا تَلَذُّذَ مَنْ لَمْ يَزَلْ فِي رَوْضَاتِ الْجِنَانِ مَعَ أَوْلِيَاءِ اللَّهِ» اگر ما از دنيا کنده شديم و به معرفت خدا رسيديم، از معرفت خدا آنقدر به تو نشاط و شادي ميدهد همانند کسي که با اولياي خدا دائم در بهشت برين کيف ميکند. يعني در همين دنيا راه به بهشت پيدا ميکند. راهش کنده شدن از دنياست. راهش اين است که هم خدا به ما لطف کند، يکي از راهها اين است که انسان هرچه ميتواند تفکر داشته باشد، دعا و توسل داشته باشد. مهر دنيا از دلش بيرون برود. از اتفاقهاي اطرافش هم عبرت بگيرد.
زماني هارون به امام هفتم(ع) نامه نوشت. به حضرت عرض کرد: کوتاه و مختصر مرا موعظه کن. حضرت يک کلمه فرمودند: «مَا مِنْ شَيْءٍ تَرَاهُ عَيْنُكَ إِلَّا وَ فِيهِ مَوْعِظَةٌ» (امالي صدوق/ص509) يعني هرچيزي که چشمت به آن ميافتد و ميبيني درونش موعظه است. فردوسي ميگويد:
جهان سر به سر فکرت و عبرت است *** چرا بهرهي ما همه غفلت است
چرا بيدار نميشويم؟ چرا اين حوادثي که پيش ميآيد ما را بيدار نميکند؟ يکي از راههايي که ما را به معرفت خدا و آرامش ميرساند، کنده شدن از دنياست. امام صادق(ع) فرمود: «إِذَا تَخَلَّي الْمُومِنُ مِنَ الدُّنْيَا سَمَا وَ وَجَدَ حَلاوَةَ حُب الله» (کافي/ج2/ص130)، «إِذَا تَخَلَّي الْمُومِنُ مِنَ الدُّنْيَا» مؤمن از دنيا خالي شود. وابستگي و تعلق کنار برود. از زندان دنيا بيرون بيايد. ما در دنيا اسير بدن هستيم. محبوس هستيم. لذا ميفرمايد: اگر وابستگي و تعلق نداشته باشيم، «سَمَا» بالا ميرويم و رشد ميکنيم.
مرحوم دولابي ميفرمودند: ما خيلي حديث داريم که وقت مردن يک دريچه به روي مؤمن باز ميشود و بهشت را ميبيند. حضرت علي و خدا را ملاقات ميکند. پردهها کنار ميرود و دريچهاي از غيب باز ميشود و حقايق را ميبيند. ميگفتند: عزرائيل آمده بود مؤمني را قبض روح کند. هي دست و پا ميزد و اين طرف و آن طرف را نگاه ميکرد. ميگفتند: چرا اينقدر دست و پا ميزني و نگاه ميکني؟ گفت: ميخواهم ببينم اين دريچه باز ميشود يا نه؟ گفتند: بايد اول بميري تا باز شود. «اذا تَخَلَّي» يعني خالي شوي و چيزي از تو نماند. هرچقدر وابستگي داشته باشي ولو يک ذره، همان پرده ميشود. قطر ناخن ما چقدر است؟ همين ناخن را جلوي چشمت بگيري، خورشيد را نميبيني. نور را انعکاس نميدهد.
تبر به دوش به دنبال خويش ميگردم *** که بشکنم اين لات بي سر و پا را
چند ماهي بحث کرديم که ريشه همه بتها مَن ما است و اين من را بايد با هر تبري، با هر چيزي که ميشود بشکنيم. لات هم اشاره به بت دارد. در عربي به معني بت است. اين من ريشهي تمام فسادهاست. اين اله نباشد يعني من نباشم. اگر من يا دنيا کنار برود، الا الله، همه درها باز ميشود. ما فقط دور خودمان ميچرخيم. بايد دور خدا بچرخيم. کسي که دور خدا ميچرخد، بلاها را باطل کرده است. اين را بايد بشکنيم. من با فاميلم، قوم و خويشم قهر هستم. براي من سخت است، بايد خودت را بشکني. اين تيرگيها را بايد برطرف کني.
آدم از مالش بگذرد، خيليها هستند حاضر نيستند خمس بدهند. ميگويد: من حاضر هستم فلان کار را بکنم، اما حاضر نيست من را بشکند. يعني دور خودش ميچرخد. هزار کار ديگر ميکنم اما خمس نميدهم. چون محورش دل من است. خمس براي امام زمان است، خدا ميگويد اين کار را بکن. در عزاداري ميگويند: اينطور عزاداري کن. ميگويد: نه، هرطور دلم بخواهد. ما واقعاً هفتاد سال دور خودمان ميچرخيم. الآن ليوان خودش را نشان ميدهد. اين ميز خودش را نشان ميدهد. همه چيزهايي که دور ما هستند خودشان را نشان ميدهند. ولي يک چيز هست خودش را نشان نميدهد. آينه خودش را نشان نميدهد، شما را نشان ميدهد. چرا؟ چون من ندارد. آدمي که من دارد خودش را نشان ميدهد.
شريعتي: از مردمک ديده ببايد آموخت *** ديدن همهکس را و نديدن خود را
حاج آقاي فرحزاد: اين خيلي مهم است، تا آينه نشويم، کدورتها و غمها و غصهها بر ما فرو ميريزد. ما دور خودمان ميچرخيم. بايد اين بت را شکست. از خدا کمک بخواهيم و خودمان کمک کنيم. دغدغه ما شود. روي اين کار کنيم. انشاءالله خدا با نابودي آل سعود راه حج را باز کند. در حج همه خود را شکستن است. لباسهايت را دربياور. يک حوله بيانداز. زن و بچه را رها کن. لبيک اللهم لبيک بگو. دور خانه خدا بچرخ. آيت الله هستي، رئيس جمهور هستي بايد بدوي. الآن آتشنشانهاي عزيز، وقتي فداکاري ميکند و از خودش عبور ميکند، هشتاد ميليون نفر اينها را دعا ميکنند. همه تحسينش ميکنند. چرا؟ بخاطر اينکه از من عبور کرده و به فکر ديگري است. شما هم باشي اينطور است. همه اينطور هستند. خدا و فرشته و ملائکه برکات را بر سر کسي ميريزند که از من خودش بگذرد. ولي اگر کسي دنبال اختلاس و رشوه و مال حرام باشد، به جايي نميرسد.
ده درصد از ثروتمندان ما يا افرادي که دستشان به دهنشان ميرسد، ده درصد اموالشان را به ضعفا و فقرا بدهند. بنده هزار قسم ميخورم که ما يک فقير نخواهيم داشت. ولي اين خودخواهيها و خودمحوريها و رياست طلبيها، جناح بنديها، من ميخواهم ريشه اين حزب را بکنم، آنها هم ميخواهند ريشه مرا بکنند، هشتاد ميليون نفر بسوزند. اين خودمحوري و خودخواهي است. بايد از خودمان بگذريم. ما شخصيتهايي داشتيم که گفتند: ما حاضر هستيم آبرويمان را بگذاريم ولي مملکت نجات پيدا کند. ولي کم هستند. افرادي هستند ميگويند: جناح من پيروز شود ولي هزار فشار بر مملکت وارد شود.
اين طلاقها براي چيست؟ در هر ساعتي چند طلاق صورت ميگيرد. بنده ميگويم: حق با من است. خانم ميگويد: حق با من است. هيچکدام کوتاه نميآييم. حاضر نيستيم از من خودمان بگذريم و گذشت کنيم. هميشه دعواها سر دو تا من است. آقاي دولابي ميفرمودند: پول که رسيد به يک تومن، يکي تو و يکي من! نگذاريم به يک تومان برسد. زن و شوهر بگويند: اين براي من است. او بگويد: براي من است. «ساقي نامه» رضي الدين آرتيماني غوغا است.
الهي به آنان که در تو گُمند *** نهان از دل و ديدهي مردمند
بيا تا سري در خم مي کنيم *** من و تو، تو و من همه گم کنيم
يعني جام محبت خدا و اهلبيت را به کسي ميدهند، مثل اصحاب امام حسين، اصلاً مني در کار نيست. همه خداست. همه فداکاري است. همه گذشت است. چرا امام حسين و اصحابش در دلها جاي پيدا کردند؟ ميليونها نفر زيارت ميروند. مال و جانشان را ميدهند. عزاداري ميکنند و اشک ميريزند؟ چون از خودشان جدا شدند. محبوب دلها شدند. ثارالله شدند. هم آنچه در توان داريم انجام بدهيم و هم اينکه خدا به ما کمک ميکند.
پس راه رسيدن به نشاط و سرحالي و جدا شدن از غمها و غصهها اين است که از دنيا ببريم. از خدا کمک بخواهيم. يکي از راهها دعا و توسل و التماس است.
شريعتي: انشاءالله خدا توفيق عمل را به ما بدهد. حاج آقاي فرحزاد و کارشناسان ديگر ما روزهاي ديگر را هم رصد ميکنند. اين خود يک برگ برنده براي ما و مخاطبان عزيز است که يکوقت مباحث تکراري نشود. صميمانه از همه کارشناسان عزيز تشکر ميکنم. امروز صفحه 469 قرآن کريم، آيات 17 تا 25 سوره مبارکه غافر در سمت خداي امروز تلاوت ميشود. ثواب تلاوت آيات را به روح همه جانباختگان حادثهي اخير هديه ميکنيم.
«الْيَوْمَ تُجْزى كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ لا ظُلْمَ الْيَوْمَ إِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسابِ «17» وَ أَنْذِرْهُمْ يَوْمَ الْآزِفَةِ إِذِ الْقُلُوبُ لَدَى الْحَناجِرِ كاظِمِينَ ما لِلظَّالِمِينَ مِنْ حَمِيمٍ وَ لا شَفِيعٍ يُطاعُ «18» يَعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْيُنِ وَ ما تُخْفِي الصُّدُورُ «19» وَ اللَّهُ يَقْضِي بِالْحَقِّ وَ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لا يَقْضُونَ بِشَيْءٍ إِنَّ اللَّهَ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ «20» أَ وَ لَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الَّذِينَ كانُوا مِنْ قَبْلِهِمْ كانُوا هُمْ أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَ آثاراً فِي الْأَرْضِ فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ وَ ما كانَ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ واقٍ «21» ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كانَتْ تَأْتِيهِمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ فَكَفَرُوا فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ إِنَّهُ قَوِيٌّ شَدِيدُ الْعِقابِ «22» وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسى بِآياتِنا وَ سُلْطانٍ مُبِينٍ «23» إِلى فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ قارُونَ فَقالُوا ساحِرٌ كَذَّابٌ «24» فَلَمَّا جاءَهُمْ بِالْحَقِّ مِنْ عِنْدِنا قالُوا اقْتُلُوا أَبْناءَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ وَ اسْتَحْيُوا نِساءَهُمْ وَ ما كَيْدُ الْكافِرِينَ إِلَّا فِي ضَلالٍ «25»
ترجمه: امروز، هر كس در برابر كارى كه كسب كرده است پاداش داده مىشود؛ امروز هيچ ظلمى نيست؛ همانا خداوند به حسابها زود مىرسد. (اى پيامبر!) مردم را از روز نزديك (قيامت) هشدار ده، آنگاه كه (از شدّت وحشت) جانها به گلوگاه رسد، در حالى كه اندوه خويش فرو مىبرند، (در آن روز) براى ستمكاران هيچ دوست دلسوز و هيچ شفاعتگرى كه سخنش پذيرفته باشد وجود ندارد. خداوند از خيانت چشمها و آن چه دلها مخفى مىكنند، آگاه است. و خداوند به حقّ داورى مىكند و معبودهايى كه جز او مىخوانند هيچ حكمى نمىكنند. همانا خداوند اوست شنواى بينا. آيا در زمين سير نكردند تا بنگرند عاقبت كسانى كه پيش از آنان بودند و قوت و آثارشان در زمين سختتر و نيرومندتر از اينان بوده چگونه بوده است؟ پس خداوند آنان را به خاطر گناهانشان (به قهر خود) گرفت و در برابر (قهر) خداوند براى آنان هيچ مدافعى نبود. اين (قهر الهى) به خاطر آن بود كه پيامبرانشان همراه با دلائل روشن به سراغ آنان مىآمدند، ولى آنان كفر ورزيدند، پس خداوند آنان را به قهر خود گرفت. همانا او قوى و سخت كيفر است. و همانا ما موسى را همراه با معجزات و منطق روشن فرستاديم. به سوى فرعون وهامان و قارون، پس گفتند: «او ساحرى دروغگوست».پس چون موسى از طرف ما همراه با حقّ به سراغ آنان آمد، گفتند: «پسران كسانى را كه با موسى ايمان آوردهاند، بكشيد و زنانشان را زنده نگهداريد». (غافل از آن كه) طرح و نيرنگ كافران جز در گمراهى و تباهى نيست.
شريعتي: از فضيلت ذکر صلوات بر محمد و آل محمد بشنويم و بعد هم اشاره قرآني را بفرماييد.
حاج آقاي فرحزاد: يکي از اميدواريهاي بنده اين است که ميليون يا ميليارد صلوات به برکت اين برنامه فرستاده ميشود. در روايات هست کسي که بر اين ذکر مداومت داشته باشد، عاقبت بخير ميشود. اين تعبير خيلي مهمي است. پيغمبر ما ميفرمايد: بر من رسول الله واجب ميشود، «مَنْ صَلَّي عَلَيَ كُلَّ يَوْمٍ أَوْ كُلَّ لَيْلَةٍ وَجَبَتْ لَهُ شَفَاعَتِي وَ لَوْ كَانَ مِنْ أَهْلِ الْكَبَائِرِ» (جامع الاخبار، ص 59) از اين روايت فهميده ميشود کسي که جهنمي باشد، از او توفيق مداومت صلوات را ميگيرند. کسي که هر روز و هرشب بر من صلوات بفرستد، بر من رسول الله واجب ميشود از او شفاعت کنم ولو گنهکار باشد. يا توفيق ترک گناه به او ميدهند. يا توفيق توبه به او ميدهند. پيغمبر دستش را ميگيرد. آنهايي که ميخواهند پيغمبر دستشان را بگيرد، زياد صلوات بر محمد و آل محمد بفرستند.
آيهي اول اين صفحه سورهي مبارکهي مؤمن يا غافر، خداي مهربان ميفرمايد: «الْيَوْمَ تُجْزى كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ لا ظُلْمَ الْيَوْمَ إِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسابِ» دو سه نکته مهم در اين آيه هست. يکي اينکه روز قيامت روز جزاست. امروز روز عمل است. آنهايي که چشم دلشان باز است، همينجا هم ميبينند. ولي آنجا ديگر علني است. جزا هم براي کسب و کار شماست. يعني کاري که خود شما انجام داديد. هرکسي که سر سوزن فکر خوب، نيت خوب، کار خوب ميبيند، فکر بد، نيت بد، کار بد ميبيند. «لا ظُلْمَ الْيَوْمَ» در دستگاه خدا، دستگاه قيامت عدل است. سر سوزني ظلم نيست که حقي پايمال شود. اگر کسي مال کسي را خورده است، آبروي کسي را برده است، هزار سال هم بگذرد خدا برميگرداند. در آخرت خدا قسم خورده من از ظلم ظالم نميگذرم. حق مظلوم را از ظالم ميستانم و به مظلوم برميگردانم. هرکسي به حقش ميرسد. «إِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسابِ» در دستگاه خدا هم شاهد فراوان است، هم خدا ديده است. هم اعضاء و جوارح ما شهادت ميدهد. همه چيز حاضر است. آنجا مثل دنيا نيست که يک پرونده ده سال، بيست سال طول ميکشد و آخر هم حق به حقدار نميرسد. ولي آنجا سريع الحساب است. همينطور که خدا در يک لحظه به همه نفس ميدهد، رزق و روزي ميدهد، در يک لحظه هم حساب همه را ميرسد. اسرع الحاسبين است. يعني همه کارها آماده است. فقط نشانش ميدهند و تمام ميشود و پرونده مهر ميشود.
شريعتي: نکات پاياني را بفرماييد.
حاج آقاي فرحزاد: من دو، سه ذکري که غم و غصه را ميبرد و کم ميکند را ميگويم. يکي از چيزهايي که غم و غصه را کم ميکند استغفار است. کسي که زياد استغفار ميکند، «مَن اَکثَرَ الاستغفار جَعَلَ الله لَه مِن کُلِّ هَمٍّ و غَمٍّ فَرَجاً و مِن کُلِ ضِيقٍ مَخرَجاً وَ مِن کُلِّ خوفٍ اَمناً وَ يَرزقُهُ مِن حيثُ لا يَحتَسِبُ» (المواعظ العدديه/ باب 401) استغفار با توجه و عمل، يعني واقعاً از خدا و مردم عذرخواهي کند. خدا ميگويد: من چالهها را پر ميکنم. رزق و روزي ميرسانم.
از چيزهايي که خيلي غم و غصه را از بين ميبرد، «اِذا تَوالَتِ الهُمُوم فَعَلَيکَ بِلا حَول و لا قُوَّهَ اِلا بِالله» (بحارالانوار/ج78/ص201) زياد «لا حول و لا قوه الا بالله» بگوييم. يعني بنده سه ذکري که خيلي زياد سفارش ميکنم يکي صلوات است، يکي استغفار است، يکي هم «لا حول و لا قوه الا بالله» است. آنهايي که غم و غصه دارند. دچار افکار شيطاني و وسواس فکري هستند. انشاءالله وعده داديم وسواس فکري و عملي را بعد از اين بحث که تمام شود بگوييم. راههاي مبارزه با وسواس فکري که خيلي پيام هم داريم، بگوييم. «لا حول و لا قوه الا بالله» را زياد و با توجه بگوييم. حول و قوت ما از خداست. ظاهر و باطن ما از خداست. چون به فکر خودمان هستيم و دور خودمان ميچرخيم، براي اين غصه ميخوريم. «لا حول و لا قوه الا بالله» يعني همه چيز ما خداست. بچه ما براي خداست. من نبايد غصه بچه را بخورم. رزقش با خداست. سلامتياش با خداست. من بيخود غصه ميخورم. «هر آنکس که دندان دهد، نان دهد» «لا حول و لا قوه الا بالله» بگويند. روايت داريم اولش بسم الله هم بگويند بهتر است، آخرش هم «العلي العظيم» بگويند. «بسم الله لا حول و لا قوه الا بالله العلي العظيم» بعد از نماز صبح و بعد از نماز مغرب مستحب است اين ذکر را بگويند. در طول شبانه روز هم براي کساني که غم و غصه به آنها هجوم آورده است، يا افکار شيطاني با توجه بگويند: «لا حول و لا قوه». از حضرت امير سؤال کردند: معني «لا حول و لا قوه الا بالله» چيست؟ فرمود: «لا حول لنا عن المعاصي و لا قوه لنا علي طاعته الا بالله» يعني چيزي بين من و گناه قرار نميگيرد مگر خدا، در ترک گناه هم خدا کمک ميکند. يعني همه چيز خداست. همه چيز خدا باشد همه غمها ميرود.
شريعتي: دعا بفرماييد.
حاج آقاي فرحزاد: خدا را به حق محمد و آل محمد قسم ميدهيم که قلب امام زمان از ما راضي، فرجش را نزديک بگرداند. همه ما را از بهترين ياران حضرت قرار بدهد. رفع هم و غم و گرفتاري از همه گرفتارها مخصوصاً خانوادههايي که مفقود دارند و عزيزان مصدوم بفرما. به همه خبرهاي خوش و شفاي عاجل عنايت بفرما. باران رحمتت را بيش از اين بر ما نازل بفرما. ما را به بديهايمان مؤاخذه نفرما. خدايا به حق محمد و آل محمد به ما معرفت کامل، ايمان کامل، اخلاص و اخلاق حسنه کرامت بفرما به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.
شريعتي: بهترينها نصيب شما شود. السلام عليک يا أباعبدالله...