حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد – وصاياي پيامبراکرم(ص) به اميرالمؤمنين(ع)- اسرار بلا براي مومنين
برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: وصاياي پيامبر اکرم(ص) به اميرالمؤمنين(ع)- اسرار بلا براي مومنين
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد
تاريخ پخش: 01-09-95
بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
بستن زلف رها سنگدلي ميخواهد *** دل شکستن همهجا سنگدلي ميخواهد
چون دلت حال مرا ديد، نپرسيد چرا *** عشق بي چون و چرا سنگدلي ميخواهد
تو هم اي بخت ملامت گر ما باش ولي *** سرزنش کردن ما سنگدلي ميخواهد
کوه بودم همه عمر و نميدانستم *** راه بستن به صدا سنگدلي ميخواهد
رود يک عمر مرا گفت بيا تا دريا *** سنگ ماندن به خدا سنگدلي ميخواهد
کربلا آمد و من حرّ گرفتار بيا *** دل ندادن به بلا سنگدلي ميخواهد
شريعتي: سلام ميکنم به همه شما دوستان عزيزم. عزاداريهاي شما قبول باشد. ايام اربعين حضرت سيدالشهداء را تسليت ميگويم. انشاءالله روزها و شبهاي ما مزين به ذکر يا حسين يا حسين باشد. حاج آقاي فرحزاد سلام عليکم. خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي فرحزاد: عرض سلام دارم خدمت جنابعالي و بينندگان و شنوندگان عزيز. آرزوي قبولي عزاداريها را داريم. ايام اربعين و دهه آخر صفر را پيش رو داريم. انشاءالله در باقيمانده اين ماه حداکثر بهره را از اين کشتي نجات و چراغ هدايتي که خدا براي عالم روشن کرده ببريم. سالهاي گذشته من خيلي آرزو داشتم که مستندهاي زيادي براي اربعين ساخته شود. انشاءالله اين بيشتر به جهان معرفي شود. شايد بزرگترين اجتماع کره زمين در طول سال همين اجتماع اربعين است که اتفاق افتاده است. انشاءالله يکدلي و يکپارچگي و يکرنگي و خدمت رساني يعني صفاتي که أباعبدالله براي آن قيام کردند در اين زوار و خدمتگزارها بروز کرده است و نمونهاي از ايام ظهور امام زمان را نشان ميدهد که انشاءالله فراگير شود.
شريعتي: روزهاي دوشنبه ما مزين به وصيت نبي مکرم اسلام به اميرالمؤمنان علي(ع) است. به بحث ظلم و آثار سوء ظلم و عقوبت سريع آن در جلسه گذشته اشاره کردند. امروز هم ادامه فرمايشات ايشان را ميشنويم.
حاج آقاي فرحزاد: بسم الله الرحمن الرحيم. اللهم صلي علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم. السلام عليک يا أباعبدالله و علي الارواح التي حلت بفنائک.
بحثي که هفتههاي گذشته داشتيم، در اينکه خداي متعال در حق الناس و ظلم بيوفايي و قطع رحم خيلي سريع عقوبت ميکند. گفتيم: عقوبتهاي خدا هم مختلف است. گاهي با بدن است. گاهي مالي و جاني است. گاهي بي توفيقي است. گاهي واگذاري فرد به خودش است. انواع عقوبتها را گفتيم. بحث امروز ما که شايد در طول اين ساليان هم زياد مطرح شده اين است که خيليها را ميبينيم که ظالم و مجرم نيستند ولي بلاهاي زيادي دارند. خود انبياء ما روايات فراواني داريم که هيچ مؤمني ايمانش زياد نميشود الا اينکه ابتلاي او هم بيشتر ميشود. هرچقدر کسي به خدا و پيامبر و امامان نزديکتر باشد، بلا و امتحانش بيشتر است. اينکه چرا امامان معصوم و بچههاي معصوم اينقدر مريضي ميبينند. پايش ميشکند، دستش ميشکند و عمرش کوتاه ميشود؟
اولاً اينکه هر ظالم و مجرمي را چوب ميزنند اگر توبه و استغفار نکند، قطعي است. يعني هر گردويي گرد است، هر ظالمي هم چوب ميخورد. اما اينکه هرکس هم بلا ديد، بخاطر گناه است، اشتباه است. هر گردي گردو نيست. خود امام حسين هم بارها مريض شدند. امام حسين(ع) با پدر بزرگوارشان مسجد شجره آمدند که براي حج تمتع احرام ببندند. مريض شديد شدند و نتوانستند از جا بلند شوند. از رفتن به خانه خدا و حج تمتع صرف نظر کردند. امام هفتم(ع) چند ماه تب داشتند. اولياي خدا و امثال اينها خيليها هستند که گناهکار نيستند ولي بلا و سختي و فقر هم ممکن است ببينند. اگر کسي مثلاً بچهدار نميشود يا بچه معلول دارد يا هر مشکلي دارد، اين جزء اسرار الهي است. ممکن است اين بازخورد رفتار و عمل و گناه ما باشد، خودمان را بررسي کنيم و متهم بدانيم اما نسبت به ديگران قضاوت در بلا ممنوع است. بگوييم: انشاءالله خدا ميخواهد به او رشد بدهد. خوبيهايي را به او مرحمت ميکند. من نمونههايي از اسرار بلا را بگويم.
اولين نوعش براي ظالمهاست. که بلا کفي است، چوب است، عقوبت و مؤاخذه است. مورد بعدي «إِنَّ الْبَلاءَ لِلظَّالِمِ أَدَبٌ وَ لِلْمُومِنِ امْتِحَانٌ» (بحارالانوار، ج 78، ص 198) براي افراد مؤمن گاهي کفاره گناهان و گاهي امتحان است. يعني مؤمن اين لطف خداست که اگر پايش را کج ميگذارد، «وَ لَنُذِيقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الْأَدْنى دُونَ الْعَذابِ الْأَكْبَرِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ» (سجده/21) يک عقوبت قيامت و آتش جهنم است و يک گوشمالي در دنيا است. خدا ميفرمايد ما به افراد خوب، «وَ لَنُذِيقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الْأَدْنى» در دنيا عقوبتش ميکنيم که برگردد و توبه کند و خوب شود. آنهايي را که دوست دارد در همين دنيا ميپيچاند، نالهشان را درميآورد که توبه کنند و برگردند. اين لطف خداي متعال است. اگر ديديم خطايي کرديم و زود چوب خورديم، اين علامت لطف خداست که ما را برگرداند. و الا کسي که خدا او را دوست ندارد، ممکن است رهايش کند.
حاج آقاي قرائتي مثال ميزنند، گاهي عينک شما غبار ميگيرد و کثيف ميشود. گاهي لباس شما کثيف ميشود. گاهي فرش شما کثيف ميشود. گاهي ديوار خانه کثيف ميشود. عينک شما اگر کثيف شد، فوري ميشويي. چون جلوي چشم شماست. بندههايي که جلوي چشم خدا هستند، فوري پاک ميکند. نميگذارد اين بماند. لباس اگر کثيف شد، ميگذاريد يک وقتي که حمام رفتيد تميز ميکنيد. يعني در معرض ديد نيست. فرش اگر کثيف شود زمان تحويل سال ميگذاريد تميز ميکنيد. ديوار خانه را هر چند سال يکبار تميز ميکنيم. تفاوت آنهايي که به خدا نزديکترند هم مثل همين مثال است. هرکس به خدا نزديکتر است خدا او را زود تميز ميکند. نميخواهد نقطه سياه در قلبش بماند. کفاره براي مؤمن اينطور است. لذا در روايت داريم پيامبر يک زمان تبسم ميکردند، چون انسان عاقل گريه و خندهاش روي حساب است. به پيغمبر فرمودند: چرا متبسم هستيد؟ فرمودند: تبسم من براي اين است که من ديدم آنچه خدا براي مؤمن پيش ميآورد چون زمام امرش دست خداست. «اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّور» (بقره/257) مؤمن عمدتاً در روايات ما به کساني که ولايت اهل بيت را پذيرفته باشند، ميگويند. «وَ مَنْ يَكْفُرْ بِالْإِيمانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ» (مائده/5) کسي که به ايمان کفر کند، يعني به حضرت علي(ع)، به اهلبيت و امام زمان، عملش حبط ميشود. مؤمن دوست اهلبيت است. خدا ولي اوست، از ظلمتها او را به نور ميبرد و پاک ميکند. پيامبر فرمودند: تبسم من براي اين است که مؤمن چون تحت تکفل خداست، هر چيزي برايش پيش ميآيد خير و صلاحش است. اگر حکومت شرق و غرب دنيا نصيب او شود برايش خير و صلاح است. چون زمام امرش دست خداست و در کار خير مصرف ميکند. اگر هم با قيچي او را تکه تکه کنند، آن هم برايش خير و صلاح است. امام صادق فرمود: اگر چشم و ديدمان را عوض کنيم بسياري از ناهمواريها هموار ميشود. حضرت زينب اربعين به کربلا آمدند، الآن همين بزرگترين اجتماع دنيا شده است. تمام خارها گل ميشود. امام صادق(ع) فرمودند: هر چيزي براي بندگان از طرف خداي متعال پيش بيايد خير و صلاح آنهاست. ما با اين ديد اگر ببينيم راحت ميشويم.
مرحوم دولابي چند مثال زدند، ميفرمودند: اگر ما حکمت بلاها و باطنش را ببينيم، اعتقاد ما به خدا قوي شود تمام بلاها باطل ميشود. ايشان چند مثال زدند يکي اين بود که آهنگرها اگر يک آهني را ميخواهند رويش کار کنند، يکي به کوره ميگذارند و يکي را به گيره ميبندند. در کوره ميگذارند نرم ميشود و بعد روي گيره ميگذارند، ميبندند. خدا وقتي ميخواهد يک بندهاي را بپزد و کامل کند در گيره ميگذارد. يا در تنور بلا ميگذارد. نخود و لوبيا را در زودپز ميگذارند و درش را ميبندند که زود بپزد. يک روزنه براي بيرون نميگذارند. شايد ما هزارها پيام در طول سال داريم که از همه طرف درها بسته شده است. حال هيچ کاري ندارم، خودم را بدبخت و بيچاره ميدانم. اگر مؤمن و دوست اهلبيت است، خدا ميخواهد او را بپزد و تربيت کند. اگر بفهميم چقدر در بلاها پختگي و خير و برکت و کمال است، تحمل ميکنيم. الآن با هرکسي صحبت کني ميگويد: گرفتار هستم. آقاي دولابي ميفرمود: بگوييد گرفت يار هستم! يعني راه تو را بسته و در گيره گذاشته است تا رويت کار کند. خدا بندههايي را که دوست دارد در کوره بلا و زودپز بلا ميگذارد، درش را هم ميبندد. هر چيزي زيادي هست پاک ميشود.
يک شبي آتش در نيستاني فتاد *** سوخت چون عشقي که بر جاني فتاد
وقتي آتش در نيستان افتاد، اين نيها به فرياد رسيدند که چرا ميخواهي مرا بسوزاني؟ من تو را زين سوختن مطلوب چيست؟ دنبال چه هستي؟
گفت آتش بي سبب نفروختم *** دعوي بي معنيات را سوختم
زان که ميگفتي ني ام، ميخواستي بگويي ني هستم يا با اين گفتن خودت را نفي کني؟
زان که ميگفتي نيام با صد نمود *** همچنان در بند خود بودي که بود
مرد را دردي اگر باشد خوش است *** درد بيدردي علاجش آتش است
اگر شما دردي گرفتي، به درمان و شفا رسيدي که هيچ، اگر نرسيدي با آتش تو را ميسوزانند تا پاک و تميز شوي. آقاي دولابي ميفرمودند: وقتي سيل ميآيد حالت طغيان دارد. يکباره بارندگي ميشود و بعد گل و سنگ و همه آلودگيها را ميبرد. سدهاي محکم جلوي سيل ميزنند. اين سدهايي که با ميليارد ميليارد ليتر آب تکان نميخورد. يک فيلتري است که تمام ناصافيها را صاف ميکند. بلا مثل سد است. جلوي فوران ما را ميگيرد.
مرحوم بهاءالديني(ره) مريضيهاي طولاني داشتند. ميفرمودند: من اينقدر پر کار بودم که اگر اين مريضيها نبود شايد خيلي کارها ميکردم. ولي به لطف خدا اين مريضيها را مثل سد سر راه من قرار داد، تمام قواي من تعديل شد. ايشان ميگفت: امام(ره) به من ميفرمود: من هرچه يادم ميآيد شما مريض بودي. بيست سال سر درد داشتند. ميفرمودند: اين لطف خداست و گلايه نميکردند. ميفرمودند: ما آقازاده نيستيم. خدا جلوي آتشها را ميبندد. و الا اين بشر کوه آتشفشان است. اين کوه آتشفشان را خدا خاموش ميکند.
مرحوم کل احمد ميفرمود: من فقر شديد گرفتم. اين فقر و بيپولي نفس مرا زمين زد. من خيلي شلوغ کار بودم و مرا سر جايم نشاند. براي مؤمن هرچيزي از طرف خدا برسد،يا بخاطر گناهان است يا اينکه پختگي و تميزي ميآورد. مثنوي ميگويد:
پوست از دارو بلا کش ميشود *** چون اديم طائفي خش ميشود
پوست حيوانات بد بود است، دباغي ميکنند. اينقدر ميمالند از آن لباس و کفش درست ميکنند. ولي اولش خيلي کثيف و آلوده است. از بدن يک حيوان جدا شده و بماند متعفن ميشود. ولي بر اثر مالش و کار کردن اين خوب ميشود.
بر نمد چوبي که آن را مرد زد *** بر نمد آن را نزد بر گَرد زد
الآن فرشي که پر از گرد است را چه ميکنند؟ چوب ميزنند. يا گاهي در خيابان مياندازند که ماشين از روي آن رد شود و گردها بيرون برود. تمام چوبهايي که به مؤمن ميخورد ميخواهد ناپاکيها را دور کند.
اين بلاي دوست تطهير شماست *** علم او بالاي تدبير شماست
اگر ما با اين ديد نگاه کنيم خيلي زيبا ميشود. اين لطف و عنايت حق است. روايت داريم اگر سه چيز نبود، سر مؤمن پايين نميآمد. مرض و فقر و موت جلوي نفسانيت و خودخواهيها، جلوي تکبر و غرور را ميگيرد. لذا ميفرمايد: اگر خدا اين گرفتاريها را به بني آدم ميدهد براي اينکه منيتهايش کم شود.
در خطبه قاصعه اميرالمؤمنين(ع) ميفرمايد: «وَ لَكِنَّ اللَّهَ يَخْتَبِرُ عِبَادَهُ بِأَنْوَاعِ الشَّدَائِدِ وَ يَتَعَبَّدُهُمْ بِأَنْوَاعِ الْمَجَاهِدِ وَ يَبْتَلِيهِمْ بِضُرُوبِ الْمَكَارِهِ» خدا بندگان خودش را به انواع سختيها و بلاهاي سنگين گرفتار ميکند، «إِخْرَاجاً لِلتَّكَبُّرِ مِنْ قُلُوبِهِمْ وَ إِسْكَاناً لِلتَّذَلُّلِ فِي نُفُوسِهِمْ» بزرگترين گناه بشر غرور و تکبر است. اينقدر روايت داريم که غرور و تکبر از گناه بدتر است. اگر مؤمن به غرور و تکبر نميافتاد خداوند هيچ گاه او را مبتلا به گناه نميکرد. يعني غروري که مثل شيطان مقابل خدا ميايستد، ميگويد: من! اين ريشه و سرآمد همه گناههاست. اين يک اژدهايي در مقابل بت گناه است. خيليها هم دارند. غرور علمي، مقام و پست و مال، وقتي به جايي برسد جو گير ميشود. اين خيلي خطرناک است. فرمود: اگر شما در گناه نيفتيد، من ميترسم براي شما بزرگتر از گناه چاه عميق باشد که غرور و تکبر است. خيلي از مواقع هم از نماز شب و عبادت و توفيقات بزرگ سلب ميشود بخاطر اين است که من شکسته شود. گاهي خدا توفيقات را ميگيرد. گاهي خدا ما را در واجباتي مياندازد. مثلاً زيارت خانه خدا ميرود بايد سرش را بتراشد. اين شکسته ميشود. خيليها ميگويند: اگر ميشود من ده تا گوسفند بکشم ولي سرم را نتراشم. الآن همين پياده روي کربلا خودش شکستن غرور است. تمام اينها که خدا ما را به کار خوب وا ميدارد يا فشار ميآورد براي اين است که من را از ما بگيرد. «إِخْرَاجاً لِلتَّكَبُّرِ مِنْ قُلُوبِهِمْ وَ إِسْكَاناً لِلتَّذَلُّلِ فِي نُفُوسِهِمْ» براي اينکه ذلت و شکستگي و بلاها انسان را ميشکند. وقتي مريضي و درد داشته باشد انسان سر جايش مينشيند. يوسف صديق گوشه زندان افتاد. اينها براي اولياي خدا عار نيست. هر پيش آمدي که ميشود خدا براي آن خير و صلاح گذاشته است. مثنوي ميگويد:
چون که قبضي آيدت اي راهرو *** آن صلاح توست، غمگين دل نشو
چون که قبض آمد تو در وي بسط بين *** تازه باش و چين نيفکن بر جبين
قبض انسان گرفته است. در خانه نشسته و دست و پايش را بستند. هيچ کاري از او ساخته نيست. حالت گرفتگي و غم و حزن و اندوه دارد. حالت بسط هم با نشاط است و دست و پايش باز است و همه کاري ميتواند بکند. گاهي خدا دل مؤمن را بسط ميدهد ببيند ياد خدا ميکند يا نه. گاهي قبض ميدهد ببيند اين در بلا ناشکري ميکند يا نه؟ لذا خيلي از بزرگان، مرحوم کشميري(ره) نقل ميکردند. به آقاي حداد ميفرمودند: قبض براي سالک از بسط خيلي بهتر است. چون در بسط خطر شلوغ کاري است. ولي در قبض دست و پايش بسته است. کسي که به حالت قبض هم راه ميرود استوارتر از کسي است که به او مايه ميدهند راه ميرود. اين با شدت غم و غصه هم باز طرف خدا ميرود.
لنگ و لوک و خفته شکل و بيادب *** سوي او مي غيژ و او را ميطلب
دوست دارد يار اين آشفتگي *** کوشش بيهوده به از خفتگي
آن کسي که در حالت بلا و گرفتاري هم سمت خدا و اهلبيت ميرود. آن عزيزاني که در اربعين با پاي معلول ميروند. يا روي شکم ميروند. يا مادرش را به دوش گرفته و ميرود. اين خيلي استوارياش بيشتر است و محکمتر است از کسي که سر حال است. انشاءالله ديد خودمان را نسبت به خداي متعال عوض کنيم. هرچه از طرف خدا برسد خير و صلاح ماست. نسبت به خدا جهانبيني خوبي داشته باشيم. خير ببينيم. نسبت به خودمان اگر گناهي است تميزش کنيم. اگر امتحان هم هست که درجه بالا ميرود و پست و مقام ميدهند.
شريعتي: داستان حضرت زينب را با خودم مرور ميکردم که چه سختيهايي را از زمان حضرت زهرا و اميرالمؤمنين تحمل کرد و بعد هم امام حسن مجتبي و امام حسين(ع) و ياد اين بيت از سعيد بيابانکي افتادم.
اگر به کوره داغ تو سوختم، خوش باش *** غمت مباد که شمشير آب ديده منم
حاج آقاي فرحزاد: حافظ ميگويد:
زير شمشير غمش رقص کنان بايد رفت *** کان که شد کشته او نيک سرانجام افتاد
شريعتي: انشاءالله همه ما در بلاها صبور باشيم. امروز صفحه 406 قرآن کريم، آيات 16 تا 24 سوره مبارکه روم براي شما تلاوت ميشود.
«وَ أَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ لِقاءِ الْآخِرَةِ فَأُولئِكَ فِي الْعَذابِ مُحْضَرُونَ «16» فَسُبْحانَ اللَّهِ حِينَ تُمْسُونَ وَ حِينَ تُصْبِحُونَ «17» وَ لَهُ الْحَمْدُ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ عَشِيًّا وَ حِينَ تُظْهِرُونَ «18» يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَ يُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ وَ يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ كَذلِكَ تُخْرَجُونَ «19» وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَكُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ إِذا أَنْتُمْ بَشَرٌ تَنْتَشِرُونَ «20» وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ «21» وَ مِنْ آياتِهِ خَلْقُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافُ أَلْسِنَتِكُمْ وَ أَلْوانِكُمْ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِلْعالِمِينَ «22» وَ مِنْ آياتِهِ مَنامُكُمْ بِاللَّيْلِ وَ النَّهارِ وَ ابْتِغاؤُكُمْ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَسْمَعُونَ «23» وَ مِنْ آياتِهِ يُرِيكُمُ الْبَرْقَ خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ يُنَزِّلُ مِنَ السَّماءِ ماءً فَيُحْيِي بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ «24»
ترجمه: و امّا كسانى كه كفر ورزيدند و آيات ما و ديدار آخرت را تكذيب كردند، پس احضارشدگان در عذابند. پس خدا را تنزيه كنيد به هنگامى كه وارد شب مىشويد و هنگامى كه به صبح درمىآييد. و حمد و ستايش در آسمانها و زمين و هنگام شب و هنگامى كه ظهر مىكنيد، مخصوص اوست. زنده را از مرده بيرون مىآورد، و مرده را (نيز) از زنده بيرون مىكشد، و زمين را بعد از مرگش زنده مىكند، و شما نيز (روز قيامت) اين گونه بيرون آورده مىشويد. و از نشانههاى الهى آن است كه شما را از خاكى (پست) آفريد، پس (به صورت) بشرى به هر سوى پراكنده شديد. و از نشانههاى او آن است كه از جنس خودتان همسرانى براى شما آفريد تا در كنار آنان آرامش يابيد و ميان شما و همسرانتان علاقهى شديد و رحمت قرار داد؛ بى شك در اين (نعمت الهى،) براى گروهى كه مىانديشند نشانههاى قطعى است. و از نشانههاى الهى، آفرينش آسمانها و زمين، و تفاوت زبانها و رنگهاى شماست؛ همانا در اين امر براى دانشمندان نشانههايى قطعى است. و از نشانههاى الهى، خوابيدن شما در شب و روز، و تلاش شما در كسب فضل پروردگار است؛ همانا در اين امر براى گروهى كه (حقايق را) مىشنوند نشانههايى قطعى است. و از نشانههاى الهى آن است كه برق (آسمان) را كه مايهى بيم و اميد است به شما نشان مىدهد و از آسمان، آبى مىفرستد كه زمين را بعد از مردنش زنده مىكند، همانا در اين امر براى گروهى كه مىانديشند نشانههايى قطعى است.
شريعتي: از فضيلت ذکر صلوات ميشنويم.
حاج آقاي فرحزاد: دهه آخر صفر چون متعلق به پيامبر عظيم الشأن است ميطلبد هر روز زياد اين ذکر را بگوييم. پيغمبر وعده دادند نزديک ترين افراد به من کساني هستند که در دنيا زياد بر محمد و آل محمد صلوات ميفرستند.
سوره روم آيه21 يکي از نشانههاي توحيد و خداشناسي را «وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً» آيهاي که براي ازدواج است. اين لطف و عنايت شماست که به نفع شما و براي شما همسر خلق کرد. از جنس خودتان هست. علت خلقتش هم اين است که همسر مايه آرامش شماست. سکونت شماست، همانطور که ياد خدا و بوي خوش و نماز آرامش ميدهد، همسر هم وسيله آرامش است. هرچيزي که خبري و حرکتي که آرامش را بر هم بزند يا حرام است يا مکروه است. هرچيزي که اين آرامش را زياد کند يا واجب است يا مستحب است. خانه وسيله سکونت و آرامش است. بعد هم خدا ميفرمايد: «وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً» مودتي که اجر رسالت پيغمبر براي اهلبيت بيان شده است، «وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعالَمِينَ» (انبياء/107) براي پيغمبر در قرآن تعبير شده است، اين دو واژه مهم را خدا براي زن و شوهر آورده است. خانوادههايي که سالم و مؤمن هستند بينشان مودت و رحمت هست. هم دوستي و اظهار دوستي و هم مهرباني و پياده کردن دوستي. بالاترين پيوندها، پيوند يک زن و شوهر است. اين را قدر بدانيم و بارور کنيم. «إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرون» آنهايي که اهل تفکر هستند ميفهمند اين نشانهاي از الطاف خداي متعال است که در همسران قرار داده است.
شريعتي: نکات خوبي را شنيديم که در مواجه با بلا و سختيها چطور رفتار کنيم و چطور مديريت کنيم و نوع نگاه ما چگونه باشد؟
حاج آقاي فرحزاد: بعضيها فکر ميکنند مثلاً همه افراد جامعه مورد بلا و ابتلاء نيستند، اين اشتباه است. از حضرت آدم تا نفر آخري که در خلقت به دنيا ميآيد بدون استثناء بدون بلا نيست. خيليها هستند که ابتلائاتشان فرق ميکند. خدا اين ابتلاء را به بهترين شخص عالم که پيامبر باشد تا قارونها و فراعنه داده است. براي هرکدام يک درجه و مرتبهاي گذاشت. «وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَياطِينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ» (انعام/112) ما براي تمام انبياء بلاهايي قرار داديم. يکي از بلاهاي خطرناک دشمن است. دشمن خيلي سازندگي دارد. يعني شجاعت و قواي انسان را به روز ميکند. هم اينکه آدم با دشمن مدارا ميکند، حلم و صبر و تحملش، يک جاهايي او را ميشکند. و لذا براي تمام اولياي خدا دشمن بوده است.
روايت داريم کسي به پيغمبر گفت: من شما را خيلي دوست دارم. فرمود: خودت را براي فقر آماده کن. حالا يا فقر ظاهري يا فقير الي الله ميشوي. يعني احتياجت را به خدا درک ميکني. گفت: حضرت علي را خيلي دوست دارم. فرمود: براي دشمن خودت را آماده کن. يعني نوعاً هرکس عشق اهلبيت به او ميرسد دشمن هم پيدا ميشود. الآن حجمه دنيا روي شيعه است. فرمود: براي دشمن آماده شو. گفت: من خدا را هم خيلي دوست دارم. فرمود: خودت را آماده بلا کن. اين چه اسراري است ما نميدانيم که خدا هرکس را دوست دارد ابتلاء ميدهد، يکي از خوبيهاي ابتلاء اين است که انسان را از غير خدا ميبرد. آدم به افرادي خدمت ميکند. بعد اذيت و آزارش ميدهند. ميگويد: بشکند دستي که به شما خدمت ميکند. شما به درد نميخوريد. بايد طرف خدا بروم. بلا انسان را از غير خدا دور ميکند و توحيد کامل در وجود ما شکل ميدهد. مثنوي ميگويد:
خلق را با تو از آن بد خو کنند *** تا تو را ناچار رو آن سو کنند
آقاي بهاءالديني و خيلي بزرگان ميفرمودند: ما آقا زاده نيستيم که برويم. ما را ميبرند.
گر ميبرندت واصلي *** گر ميروي بيحاصلي
خدا راه ما را ميبندد و ما را ميبرد. لذا ميفرمايد:
خلق را با تو از آن بد خو کنند *** تا تو را ناچار رو آن سو کنند
اين جفاي خلق با تو در جهان *** گر بداني گنج زر باشد نهان
اگر ديدي درها را بستند بدان که ميخواهند درهاي پنهان را باز کنند.
تو ببين اين دم سبحان به کجاها رساند *** تو دم ميش نماند ز دم خود کندش پر
به مثل گفتم اين را وگرنه کرم او *** نکشد هيچکسي را ز کشتن برهاند
مرحوم دولابي ميفرمودند: «وَ مَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ» (زخرف/36) هرکس از خداي رحمان روي گرداني کند و غافل شود، خدا يک شيطاني ميفرستد که به او تلنگر بزند. اذيتش کند تا اين برگردد. آقاي دولابي مثل ميزدند. يک پدر خيلي مهربان ميبيند بچهاش شلوغ ميکند. به اراذل و اوباش ميگويد: اين هروقت بيرون آمد کتکش بزنيد. راهش را ميبندند به خانه برگردد. بفهمد خانه امن است. خدا هم همين کار را کرده است. دشمن را گذاشته که ما را برگرداند. پيغمبر ما يتيمها را تقسيم کردند. يک يتيم بداخلاق گير پيغمبر افتاد. بعد از مدتي اين يتيم از دنيا رفت. پيغمبر مثل ابر بهار گريه کردند. گفتند: يک يتيم ديگر بياوريم؟ فرمودند: نه اين يتيم بداخلاق بود. براي من خيلي سازنده بود. شايد يتيم ديگر اينطور نباشد.
شريعتي: نکته خوبي را شنيديم که هيچکسي در زندگي بي بلا نيست. هرکسي مشکلات خودش را دارد. امتحانهاي خودش را دارد. اينکه چطور استفاده ميکند و چه بهرهاي ميبرد مهم است.
حاج آقاي فرحزاد: انشاءالله روزهاي پاياني ماه صفر زيارت امام هشتم و خدمت به زوار امام هشتم را فراموش نکنيم. انشاءالله پيوند خودمان را با اهلبيت قرص و محکم کنيم. خدا را قسم ميدهيم به حق پيغمبر به ما ايمان کامل عنايت بفرما. رفع هم و غم و گرفتاري از همه ما بگردان. ما را جزء بهترين ياران اهلبيت قرار بده. به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.
شريعتي: بهترينها را براي شما آرزو ميکنم.