اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

95-05-18-حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد – وصيت پيامبر گرامي اسلام به حضرت علي(ع)- راهکارهاي مبارزه با بدزباني

معرفی برنامه

حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد – وصيت پيامبر گرامي اسلام به حضرت علي(ع)- راهکارهاي مبارزه با بدزباني
برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: وصيت پيامبر گرامي اسلامي به حضرت علي(ع)- راهکارهاي مبارزه با بدزباني
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد
تاريخ پخش: 18-05-95
بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
شريعتي: سلام مي‌کنم به همه شما و دلهاي نورانيتان. سلام به شما و ايمان سرشارتان. ايام دهه کرامت بر شما مبارک باشد. حاج آقاي فرحزاد سلام عليکم خيلي خوش آمديد.
حاج آقا فرحزاد: عرض سلام دارم خدمت جنابعالي و بينندگان عزيز. ايام را تبريک و تهنيت عرض مي‌کنيم. ماه ذي‌القعده از ماه‌هاي حرام است. سه ماه ذي‌القعده، ذي‌الحجه، محرم، پشت سر هم از ماه‌هاي حرام است که حرمتش خيلي فوق‌العاده است. يک ماه رجب هم تک افتاده است. امروز هم روز تکريم امامزادگان و اماکن متبرکه نام گذاري شده است انشاءالله قدردان امامزاده‌هايي که در گوشه گوشه شهر هستند باشيم. خصوصاٌ جناب احمد بن موسي و شاه عبدالعظيم و برادرش بزرگوارش و امامزاده‌هايي که در استان فارس هستند که گاهي به دوستان عرض کردم، ما مردم ايران زير سايه امام هفتم(ع) هستيم. انشاءالله از تکريم اين امامزاده‌ها کم نگذاريم که اينها همه وسيله شفاعت ما خواهند بود.
شريعتي: بحث ما با حاج آقاي فرحزاد در هفته گذشته در مورد بدزباني و آثار سوء آن بود که خيلي مورد عنايت بيننده‌ها قرار گرفت. که خيلي از بيننده‌ها ما گفتند که ما مسير زندگي‌مان عوض شد و سعي کرديم خوش زبان باشيم.
حاج آقاي فرحزاد: بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
همانطور که اشاره کرديد، پيامبر(ص) فرمودند: يا علي بهشت حرام است بر هر آدم بد زبان ناسزاگويي که از گفتن و شنيدن حرف زشت عبايي ندارد. الحمدلله بازخورد خيلي خوبي داشته و اشاره‌هايي که جلسات قبل کرديم که بدزباني فقط به زبان نيست. با چشم و انگشت و اشاره و فضاهاي مجازي که فکر مي‌کنم مهمتر از زبان است. گاهي آدم با زبان يک چيزي را مي‌گويد، تمام مي‌شود. ولي نوشتار و پيام مي‌ماند و آبروي يک جمع و يک ملت مي‌رود. انشاءالله سعي کنيم زبان را کنترل کنيم که برکات فوق العاده‌اي دارد.
پيغمبر عظيم‌الشأن در مدينه هرگاه منبر مي‌رفتند، اين آيه مبارکه سوره احزاب را هميشه تلاوت مي‌کردند. «يَآ أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَقُولُواْ قَوْلًا سَدِيدا يُصْلِحْ لَكُمْ أَعْمالَكُمْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُم‏» (احزاب/70 و 71) حرف درست و محکم بزن. انسان عاقل زبانش پشت عقلش است. يعني اول مي‌پذيرد و فکر و انديشه مي‌کند، بعد حرفش را مي‌زند. آدم احمق عقلش پشت سر زبانش است. يعني اول حرف مي‌زند و بعد پشيمان مي‌شود. ترور شخصيت به مراتب بدتر از ترور شخص است. يکوقت يک کسي را جسمش را از بين مي‌بري، يکوقت مي‌گويد: نعوذ بالله حضرت علي نماز نمي‌خواند! آن بدتر از کشتن است.
وصيت بعدي پيامبر به علي(ع) اين است که فرمود: «يا علي! طوبي‏ لمن‏ طال عمره و حسن عمله‏» خوشا به حال کساني که در اين چند روز دنيا عمر با برکت و عمل نيکو داشته باشند. مرحوم آ شيخ ذبيح الله قوچاني که آيت الله بهجت خيلي به ايشان ارادت داشتند. از علماي برجسته‌اي بود که خيلي گمنام بود. آيت الله بهجت هرگاه مشهد مي‌رفتند ديدن ايشان هم مي‌رفتند با اينکه خيلي اهل ديد و بازديد نبودند. شيخ ذبيح الله قوچاني هميشه اين جمله را مي‌فرمودند: استاد پيري در نجف داشتيم. هميشه مي‌فرمود: خدايا کمک کن اين چند روز دنيا که يک سر سالم به گور ببريم. يعني گول دنيا و شيطان و هوا و هوس را نخوريم. مردم آزاري نکنيم و دلي را نشکنيم. خدا ما را پاک و تميز خلق کرده است. اين پاکي که خدا خلق کرده، همين پاکي را ببريم. اگر هم دست خورده شد تميزش کنيم. بشر جايز الخطا است، ولي پاکش کند. ما عوالم مختلفي را طي کرديم. عالم اشباح، عالم ذر، عالم نور، جنين و شکم مادر را طي کرديم و به اين دنيا آمديم. بعد هم عالم برزخ و جهنم است. مهمترين عالم از نظر اينکه ما مي‌توانيم براي سرنوشت‌مان کاري کنيم عالم دنيا است. يعني تمام برنامه‌هاي آينده ما که ابديت است و انتها ندارد و سرنوشت ما به اين چند روز دنياست. لذا پيامبر مي‌فرمايد: خوشا به حال کساني که در دنيا عمر طولاني و با برکت داشته باشند و عمل صالح داشته باشند.
يک بزرگي مي‌فرمودند: حضرت امير مي‌فرمود: من يک ساعت عمر دنيا را با همه آخرت عوض نمي‌کنم. بهشت برين و نشستن با اولياي خدا خيلي مهم است. ولي يک ساعت عمر دنيا را با آخرت عوض نمي‌کنم. چون در اينجا فقط «إِنَّ الْيَوْمَ عَمَلٌ وَ لا حِسَابَ وَ غَداً حِسَابٌ‏ وَ لا عَمَلَ‏» (نهج‏البلاغه، خطبه 42) يعني اگر نفس ما بند بيايد، که روزي بند مي‌آيد. ديگر داغ يک سبحان الله، داغ يک لا اله الا الله بر دل مي‌ماند.
پيغمبر خدا عبور مي‌کردند، يک کسي را دفن کرده بودند و بستگانش سر قبر جمع شده بودند. فرمودند: دو رکعت نماز فشرده براي ميت بخوانيد از همه دنيا و ما فيها محبوب‌تر است. چون دنيا از بين مي‌رود و نماز و عمل صالح مي‌ماند. «وَ أَنْذِرْهُمْ يَوْمَ الْحَسْرَةِ إِذْ قُضِيَ‏ الْأَمْر» (مريم/39) کار تمام است. در عالم برزخ و قيامت و بهشت نماز معنا ندارد. آنجا ديگر فقط برداشت است. اين خيلي مهم است که يک ساعت عمر دنيا با ابديت بهشت قابل معاوضه نيست. حر يک ساعت آخر از ته جهنم به بالاهاي بهشت رفت. در سپاه مقابل امام حسين(ع) بود، اما يک ساعت آخر ايمان آورد. سعدي مي‌گويد:
دريغا که فضل جواني گذشت *** به لهو و لعب زندگاني گذشت
دريغا که بي‌ ما بسي روزگار *** بدوزد گل و بشکفد نوبهار
بسي تير و دي ماه و ارديبهشت *** بيايد که ما خاک باشيم و خشت
کساني که از ما به غيب اندرند *** بيايند و بر خاک ما بگذرند
چرا دل بر اين کاروان گه نهيم *** که ياران برفتند و ما در رهيم
بيا تا برآريم دستي ز دل *** که نتوان برآورد فردا ز گل
دست ما ديگر بسته مي‌شود. در قبر برويم ديگر تمام مي‌شود. ديگر دوباره برمي‌گرديم در کار نيست. ديگر پرونده بسته شده است. مگر اينکه در دنيا يک باقيات الصالحاتي گذاشته باشد، مسجدي و خيريه‌اي که اينها ماندگار است. حضرت مي‌فرمايد: خوشا به حال آنهايي که عمر طولاني دارند و کار خير مي‌کنند. در معاد الاخبار است که اميرالمؤمنين(ع) فرمود: «الجلوس في الجامع خير لي من الجلوس في الجنه» جامع يعني مسجد، مي‌فرمايد: نشستن در مسجد و خانه خدا، براي من علي از نشستن در بهشت بهتر است. بهشتي که ملاقات خدا و همه انبياء در آن است، حور العين و قصور و نعمت‌هاي ظاهري و باطني همه چيز دارد، ولي نشستن در خانه خدا و مسجد از نشستن در بهشت بالاتر است. چون آنجا نتيجه کار نشستن در مسجد است.
بعضي هستند اهل مسجد نيستند. مگر اينکه کسي بميرد، بروند يک فاتحه بخوانند. مي‌گويند: بچه‌اي خيلي شلوغ کاري کرد، پدرش عصباني شد. بلند شد او را بزند. بچه فرار کرد و ديد در مسجد باز است داخل مسجد شد. گفت: من در مسجد خجالت مي‌کشم، بيا بيرون! گفت: نمي‌آيم. پدر گفت: بيا، من چهل سال است پايم به مسجد باز نشده است.
بعضي هستند ماه به ماه مسجد مي‌روند. يا شب قدر به شب قدر مسجد مي‌روند. محرم به مسجد مي‌روند. نماز و مسجد خيلي سفارش شده است. مگر کساني که توان ندارند. ولي کسي که توان دارد بداند مسجد خانه خداست. هرچقدر مي‌توانيد دنيانشيني را کم کنيد و مساجد برويد. فرمود: برترين افراد کساني هستند که زودتر دل از دنيا مي‌کنند و به مسجد مي‌آيند و ديرتر از همه مي‌روند. مؤمن در    مسجد مثل ماهي درون آب است. منافق در مسجد مثل پرنده در قفس است. مشاهد مشرفه هم همينطور است. زيارت قر امام هشتم که بهشت ساز و بهشت آفرين است، خانه خدا، مدينه منوره، کربلا، عتبات بهشت ساز هستند. نشستن در آنجا مافوق بهشت است. زيارت حضرت فاطمه معصومه بهشت را بر ما واجب مي‌کند. پس بالاتر از بهشت است. بهشت ساز است.
حضرت فرمودند: نشستن در خانه خدا، رضايت خدا را دارد. ولي نشستن در بهشت رضاي نفس من است. خودم خوشم مي‌آيد. رضاي نفس من هم رضاي خداست.
يک جمله زيبايي در دعاي مکارم الاخلاق امام سجاد هست. دعاي مکارم الاخلاق از دعاهاي ويژه صحيفه سجاديه است که بزرگان شرح کردند. بند بند آن نکات زيبايي دارد. حضرت هر بند را با صلوات شروع مي‌کنند.  «وَ عَمِّرْنِي مَا كَانَ عُمُرِي بِذْلَةً فِي‏ طَاعَتِكَ‏، فَإِذَا كَانَ عُمُرِي مَرْتَعاً لِلشَّيْطَانِ فَاقْبِضْنِي إِلَيْكَ قَبْلَ أَنْ يَسْبِقَ مَقْتُكَ إِلَيَّ، أَوْ يَسْتَحْكِم‏ غَضَبُکَ عَلَّي» (صحيفه سجاديه/دعاي 20) امام سجاد فرمود: خدايا به من عمر طولاني مرحمت کن، اگر عمر من در مسير رضا و بندگي تو صرف مي شود. طول عمري خوب است که صرف بندگي خدا شود. و الا طول عمري که من پرونده‌ام را سياه کنم، گناه روي گناه، بار روي بار باشد، اگر عمر من بذل در طاعت و بندگي تو مي‌شود قشنگ است. ولي اگر عمر من جولانگاه شيطان است، هي پرونده من سياه‌تر مي‌شود. اين زودتر برود بهتر است. «فَاقْبِضْنِي» مرا ببر، قبل از اينکخ غضب و دشمني تو بر من محکم شود. لذا هميشه دعا کنيم عمر با برکت، عمري که در رضا و بندگي خدا صرف شود، خدا به ما بدهد. پس آن شرايطي خوب است که ما در مسير رضاي خدا باشيم. توبه و استغفار کنيم.
اميرالمؤمنين فرمودند: اگر بقيه عمرتان را توبه کنيد، جبران کنيد، احسان و نيکي کنيد. خدا همه گذشته‌ها را خط مي‌زند.
شريعتي: صفحه 301 قرآن کريم آيات 62 تا 74 سوره مبارکه کهف در سمت خداي امروز تلاوت مي‌شود.
«فَلَمَّا جاوَزا قالَ لِفَتاهُ آتِنا غَداءَنا لَقَدْ لَقِينا مِنْ سَفَرِنا هذا نَصَباً «62» قالَ أَ رَأَيْتَ إِذْ أَوَيْنا إِلَى الصَّخْرَةِ فَإِنِّي نَسِيتُ الْحُوتَ وَ ما أَنْسانِيهُ إِلَّا الشَّيْطانُ أَنْ أَذْكُرَهُ وَ اتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ عَجَباً «63» قالَ ذلِكَ ما كُنَّا نَبْغِ فَارْتَدَّا عَلى‏ آثارِهِما قَصَصاً «64» فَوَجَدا عَبْداً مِنْ عِبادِنا آتَيْناهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً «65» قالَ لَهُ مُوسى‏ هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلى‏ أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً «66» قالَ إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْراً «67» وَ كَيْفَ تَصْبِرُ عَلى‏ ما لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْراً «68» قالَ سَتَجِدُنِي إِنْ شاءَ اللَّهُ صابِراً وَ لا أَعْصِي لَكَ أَمْراً «69» قالَ فَإِنِ اتَّبَعْتَنِي فَلا تَسْئَلْنِي عَنْ شَيْ‏ءٍ حَتَّى أُحْدِثَ لَكَ مِنْهُ ذِكْراً «70» فَانْطَلَقا حَتَّى إِذا رَكِبا فِي السَّفِينَةِ خَرَقَها قالَ أَ خَرَقْتَها لِتُغْرِقَ أَهْلَها لَقَدْ جِئْتَ شَيْئاً إِمْراً «71» قالَ أَ لَمْ أَقُلْ إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْراً «72» قالَ لا تُؤاخِذْنِي بِما نَسِيتُ وَ لا تُرْهِقْنِي مِنْ أَمْرِي عُسْراً «73» فَانْطَلَقا حَتَّى إِذا لَقِيا غُلاماً فَقَتَلَهُ قالَ أَ قَتَلْتَ نَفْساً زَكِيَّةً بِغَيْرِ نَفْسٍ لَقَدْ جِئْتَ شَيْئاً نُكْراً «74»
ترجمه: پس همين كه (از كنار دريا) گذشتند، موسى به جوان (همراه) خود گفت: غذاى چاشت ما را بياور، به راستى كه از اين سفر رنج بسيار ديده‏ايم. (آن جوان) گفت: آيا به ياد دارى وقتى كه به صخره پناه برديم و من (پريدن) ماهى (به دريا) را فراموش كردم (كه براى تو بگويم) و كسى جز شيطان آن را از ياد من نبرد، تا آن را يادآورى كنم. و (در كمال) شگفتى ماهى راه خود را در دريا پيش گرفت (و رفت). (موسى) گفت: اين همان (محلّ قرارى) بود كه در پى آن بوديم. پس از همان راه برگشتند، در حالى كه ردّ پاى خود را (به دقّت) دنبال مى‏كردند. پس (در آنجا) بنده‏اى از بندگان ما را يافتند كه از جانب خود، رحمتى (عظيم) به او عطا كرده بوديم و از نزد خود علمى (فراوان) به او آموخته بوديم. موسى به او (خضر) گفت: آيا (اجازه مى‏دهى) در پى تو بيايم، تا از آنچه براى رشد وكمال به تو آموخته‏اند، به من بياموزى؟(خضر) گفت: تو هرگز نمى‏توانى بر همراهى من صبر كنى. و چگونه بر چيزى كه آگاهى كامل به (راز) آن ندارى صبر مى‏كنى؟ (موسى) گفت: به خواست خدا مرا شكيبا خواهى يافت و در هيچ كارى، تو را نافرمانى نخواهم كرد. (خضر) گفت: پس اگر در پى من آمدى، از چيزى (از كارهاى شگفت من) مپرس، تا آنكه خودم درباره‏ى آن سخن آغاز كنم. پس آن دو (موسى و خضر) به راه افتادند، تا آنكه سوار كشتى شدند. (خضر) آن را سوراخ كرد. موسى (از روى اعتراض يا تعجّب) گفت: آيا آن را سوراخ كردى تا سرنشينان آن را غرق كنى؟ راستى كه كار ناروايى انجام دادى!(خضر) گفت: آيا نگفتم تو هرگز نمى‏توانى همراه من شكيبا باشى؟ (موسى) گفت: مرا به خاطر فراموشى‏ام مؤاخذه مكن و از اين كارم بر من سخت مگير.پس به راه خود ادامه دادند تا به نوجوانى برخورد كردند، پس خضر او را كشت. موسى گفت: آيا بى‏گناهى را بدون آنكه كسى را كشته باشد، كشتى؟ به راستى كار زشت و منكرى انجام دادى!
شريعتي: از فضيلت ذکر صلوات مي‌شنويم.
حاج آقاي فرحزاد: چون در آستانه ولادت سر تا سر نور امام هشتم هستيم، حضرت فرمودند: «مَنْ‏ لَمْ‏ يَقْدِرْ عَلَي مَا يُكَفِّرُ بِهِ ذُنُوبَهُ فَلْيُكْثِرْ مِنَ الصَّلاةِ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ فَإِنَّهَا تَهْدِمُ الذُّنُوبَ هَدْماً» (عيون أخبار الرضا (ع)، ج 1، ص 294) کسي که توان از بين بردن گناهان را ندارد و گناه زياد دارد، يکي از چيزهايي که پاک مي‌کند و کفاره گناهان است، زياد صلوات بر محمد و آل محمد بفرستد. کثرت صلوات گناهان را منهدم مي‌کند.
آيه 70 اين سوره داستان حضرت موسي و خضر است که در قرآن مفصل آمده است. وقتي براي حضرت موسي تورات نازل شد، يک کسي پرسيد: اعلم‌تر از شما هم کسي هست؟ سکوت کرد. خدا به حضرت جبرئيل فرمود: موسي را درياب هلاک شد. يعني فکر کرد شايد اعلم‌تر از او کسي نيست. او را نزد حضرت خضر فرستاد. در علوم ديگر حضرت خضر بيشتر وارد بود. به موسي ثابت شود که اعلم تر از او هم در خيلي جاها هست. وقتي هم که خدمت حضرت خضر آمد، گفت: تو به درد شاگردي من نمي‌خوري. گفت: تو تحمل نداري، ظرفيتت کم است. ولي حضرت موسي گفت: انشاءالله صبر و تحمل مي‌کنم. اصرار کرد فقط يک شرط کرد، يعني شرط مهم که خدا و انبيا با ما دارند اين است «قالَ فَإِنِ اتَّبَعْتَنِي فَلا تَسْئَلْنِي عَنْ شَيْ‏ءٍ حَتَّى أُحْدِثَ لَكَ مِنْهُ ذِكْراً» اگر تو بنا است شاگرد من شوي، هرچه ديد هيچي نگو. تا من خودم پرده را بردارم و اسرارش را به تو بگويم. ولي هرچه پيش آمد حضرت موسي تاب نياورد. کشتي را سوراخ کرد. بچه را کشت. ديوار خراب را ساخت. خدا به ما مي‌گويد: تو بندگي مرا کن و هرچه ديدي چيزي نگو. من هم به وقتش اسرارش را به تو مي‌گويم و هرچه ديدم چيزي نمي‌گويم. يعني تسليم بودن، وقتي ما مي‌دانيم همه کارهاي خدا حکيمانه است، پيغمبر و امام معصوم که خدا معين کرده همه معصوم و حکيمانه است، يک بزرگي فرمود: من هفتاد سال است مهد کودک درس مي‌دهم. يعني هنوز تسليم نشدم، کلاس اول نيامدم.      
شريعتي: يک طرحي در ايام دهه کرامت داريم که اگر قرار هست رأفت و کرامت امام رضا شامل حال ما شود، صاحبخانه‌هاي عزيز هواي مستأجرها را داشته باشد. خيلي‌ها گفتند: صاحبخانه‌هايشان بخاطر امام رضا از کرايه خانه‌هايشان کم کردند، انشاءالله حضرت هم هواي ما را داشته باش. انشاءالله اين طرح فراگير شود.
حاج آقاي فرحزاد: امام هشتم امام رئوف و امام مهرباني‌هاست. ما هم بايد ببينيم به اين امام وصل شديم يا نه. علامت ارتباط با امام رضا رحم و مهرباني و فداکاري است. بين دو تا مسأجر و مالک دعوا بود. سي سال پيش، من گفتم: چه شده؟ گفتند: مالک مي‌گويد: من اجاره را کم کنم. مستأجر مي‌گويد: من خجالت مي‌کشم. هرچند ضعيف هستم. ولي رويم نمي‌شود کم کني. شما اجاره را بيشتر کن. قطعاً مالکيني که توان دارند و حتي توان ندارند، خدا از جاي ديگر برايشان مي‌رساند. وقتي مي‌بيند شما به پايين‌تر از خودت رحم مي‌کني، روايت داريم شما رحم کن خدا هم هزار جا به شما رحم مي‌کند. به اهل زمين رحم کنيد، اهل آسمان به شما رحم مي‌کند. خدا به همان مقدار کم اجاره هم برکت مي‌دهد.
شريعتي: در بخش اول گفتيم: اي که دستت مي‌رسد کاري بکن، پيش از اين کز تو نيايد هيچ کار! در بخش دوم ادامه وصيت را بشنويم.
حاج آقاي فرحزاد: پيامبر فرمود: «يا علي! لا تمزح فيذهب بهاو و لا تكذب فيذهب‏ نورك‏» فرمود: يا علي شوخي نکن. بها و ارزش تو از بين مي‌رود. و دروغ نگو که نور تو از بين مي‌رود. دروغ باعث مي‌شود حقيقت و نور انسان از بين برود. مزاح و شوخي اصلاً امر پسنديده‌اي است يا ناپسند است؟ روايت داريم مزاح و شوخي جزء مؤمن است. روايت متعددي هم داريم که مزاح و شوخي نهي شده است. اينکه بعضي مي‌گويند: کار بايد دست اهلش باشد، نمي‌شود انسان هر روايتي را عمل کند. مثل کساني که نماز نمي‌خوانند مي‌گويند: خدا گفته «لا تقرب الصلاه» اما خدا گفته: در حالت مستي نزد نماز نرو. مجموع روايات و آيات را بايد کنار هم بچينيم و بعد ببينيم نظر اهل بيت و پيغمبر خدا چه بوده است.
در روايات وقتي به روايات مزاح و شوخي مراجعه مي‌کنيم، روايات فراوان در مدح شوخي و مزاح وارد شده است. از اين بالاتر سيره پيغمبر و اوليا و امامان بوده است. اهل مزاح بودند. شوخي مي‌کردند. از اين طرف هم روايات تند و تيزي داريم که کسي شوخي کند، عقلش مي‌پرد. يا شوخي نکن نور و قيمت تو از بين مي‌رود. بگو و بخندها، شوخي کردن‌ها، لطايف، اينها حد و مرز دارد. تمام جزئيات را مفصل مي‌گويم.
يکي از علماي اصفهان گفته بود، يک آقايي منبر رفته بود و گفته بود: آمدن مهمان خيلي خوب است. چقدر روايت داريم مهمان که به منزل مي‌آيد گناهان را پاک مي‌کند. بلاها را مي‌برد و برکت و رزق و روزي را زياد مي‌کند. در سفينه البحار داريم، اگر کسي صداي پاي مهمان را بشنود، هفت طبقه از گناهانش پاک مي‌شود. يکي از علماي اصفهان گفته بود: من هم از صداي پاي مهمان خيلي خوشم مي‌آيد، ولي موقعي که مي‌خواهد برود. بعد هم فرمودند: البته هر رفتي يک آمدني هم دارد. مزاح‌هايي که در آن گناه و معصيت و خلاف نيست اشکالي ندارد.
من رواياتي که در فضيلت و مدح مزاح و شوخي وارد شده بگويم. بعد شرايط و مواردي که نهي شده عرض مي‌کنم. در روايت داريم خود پيغمبر که الگو و اسوه براي همه عالم هستند، فرمود: «اني لا امزح و لا اقول الا حقا» پيغمبر فرمود: من اهل مزاح هستم و خودم مزاح و شوخي مي‌کنم. ولي در مزاح و شوخي مواظب هستم جز حق چيزي نگويم. دروغ، اهانت، جسارت، خلاف، باطل، لهو و بيخود نگويم. يعني در مزاح هم حق را رعايت کنم.
باز از امام صادق هست که فرمود: «مَا مِنْ‏ مُومِنٍ‏ إِلا وَ فِيهِ دُعَابَةٌ» (كافي/ج2/ص663) هيچ مؤمني نيست الا اينکه خوش طبع است. آدم‌هايي که خشک و عبوس و در هم هستند، وقتي آدم آنها را مي‌بيند ياد گرفتاري‌هايش مي‌افتد، خوب نيست. مؤمن خوش طبع است.
امام صادق(ع) به جمعي از اصحاب فرمود: «كَيْفَ مُدَاعَبَةُ بَعْضِكُمْ‏ بَعْضاً» (کافي/ج2/ص663) با همديگر مي‌نشينيد، شوخي داريد؟ در کلاس‌هاي درسي که شوخي هست، فراگير بودن درس بهتر صورت مي‌گيرد. امام صادق فرمودند: بين شما شوخي و مداعبه هست؟ يک شخصي عرض کرد: کم است. حضرت فرمودند:«فَلا تَفْعَلُوا» اين کار را نکنيد. «فَإِنَّ الْمُدَاعَبَةَ مِنْ حُسْنِ الْخُلُقِ» يعني خوش اخلاقي چند محور دارد. يک مصداق خوش اخلاقي، شوخ طبعي است. آدم سر به سر طرف بگذارد و شوخي کند. «وَ إِنَّكَ لَتُدْخِلُ بِهَا السُّرُورَ عَلَي أَخِيكَ» شما با شوخي و خوش طبعي دل طرف را شاد مي‌کني. گاهي روايت داريم بعضي پيغمبر را شاد مي‌کردند. حضرت خوشحال مي‌شدند، آنقدر متبسم و خندان مي‌شدند دندان‌هايشان پيدا مي‌شد. خيلي عجيب است پيغمبري که در اوج عظمت هست، با ضعيف‌ترين افراد شوخي مي‌کردند.
امام صادق فرمودند: تو با اين شوخي کردن، دل برادر و فاميل و دوست و عزيزي را شاد مي‌کني. «وَ لَقَدْ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ (صلي الله عليه و آله) يُدَاعِبُ الرَّجُلَ يُرِيدُ أَنْ يَسُرَّهُ» (كافي/ج2/ ص663) قصد پيامبر شاد کردن و مسرور کردن ديگران بود.
باز در محاسن جلد دوم صفحه هشتم هست که «المؤمن عَذبٌ يُحِبُ العُذوبَه و المؤمن حُلوٌ يُحِبُ الحلاوه» مؤمن شيرين است و گوارا است. بعضي‌ها با نمک هستند. گوشتشان شيرين است. مؤمن شيرين است. خانمي نوشته بود، امان از اينکه شوهر من با من خوش و بشي بکند. حرف صميمانه‌اي بزند. بعضي آقايان مي‌گويند: يکبار خانم من اظهار محبت به من نکرده است. اين خيلي بد است. آدم نبايد ترشرو باشد. مؤمن شيرين و گوارا است و شيريني و گوارا بودن را دوست دارد. امامان ما هم اينطور بودند. امام هفتم(ع) شکر را انفاق مي‌کردند، گفتند: چرا اين کار را مي‌کنيد؟ فرمود: من شيريني را دوست دارم، آنچه را دوست دارم انفاق مي‌کنم. «اَلمُؤمِنُ دَعِبٌ لَعِبٌ و َالمُنافِقٌ قَطِبٌ غَضِبٌ» (تحف العقول/ص49) مؤمن شوخ طبع است و خوشمزه است. اهل لهو و لعب است. اينکه انسان برود بازي کند، ورزش کند، با بچه‌اش بازي کند. پيغمبر ما با بچه‌ها بازي مي‌کردند. پيغمبر امام حسن و امام حسين را روي دوشش سوار مي‌کرد. آنها هم مي‌گفتند: صداي شتر دربياور. حضرت صداي شتر درمي‌آوردند و مي‌فرمودند: خوب شتري گيرتان آمده است. راکبان هم خوب راکباني هستند. مؤمن اهل شوخي و بازي است و منافق چهره‌اش در هم و عصباني و تند مزاج است.
شريعتي: انشاءالله هفته آينده ادامه بحث را خواهيم داشت. دعا بفرماييد.
حاج آقاي فرحزاد: خدا را قسم مي‌دهيم به حق محمد و آل محمد دل همه مؤمنين را به بهترين نحو شاد بگردان. قلب امام زمان از ما راضي و فرجش را نزديک بگردان. در دنيا و آخرت ما را آني از قرآن و اهل‌بيت جدا مکن. هرکس از بيننده‌ها و شنونده‌ها مشکلي دارند، همه آنهايي که همسر و فرزند و شغل ندارند، خدايا به حق محمد و آل محمد همه را حاجت روا بگردان.
شريعتي: چه خوب گفت:
بايد خاک صحن تو را طوطيا کنند *** آنان که خاک را به نظر کيميا کنند
والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمد و آل الطاهرين.

ارسال دیدگاه


ارسال

جهت مشاهده دیدگاه های کاربران کلیک نمایید

دیدگاه ها