اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

95-04-28-حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد – وصيت پيامبر گرامي اسلام به حضرت علي(ع)

معرفی برنامه

حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد – وصيت پيامبر گرامي اسلام به حضرت علي(ع)
برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: وصيت پيامبر گرامي اسلامي به حضرت علي(ع)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد
تاريخ پخش: 28-04-95

بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
شريعتي: سلام مي‌کنم به همه شما هموطنان عزيز. آرزو مي‌کنم در هر کجا که هستيد خداوند متعال بهترين برکاتش را به سمت شما نازل کند و بهترين‌ها نصيب شما شود. حاج آقاي فرحزاد سلام عليکم خيلي خوش آمديد.
حاج آقا فرحزاد: عرض سلام دارم خدمت جنابعالي و بينندگان عزيز. آرزوي موفقيت براي همه عزيزان داريم.
شريعتي: يکي از برکاتي که روزهاش دوشنبه دارد شنيدن وصاياي پيامبر اسلام به امام علي(ع) است. انشاءالله توفيق عمل به اين آموزه‌ها را هم داشته باشيم.
حاج آقاي فرحزاد: دنباله‌ي وصايايي که پيامبر عظيم الشأن به مولا اميرالمؤمنين علي(ع) فرمودند، هشت نکته مهم اخلاقي هست که اين بخش وصيت غير از اينکه در وصاياي مفصل آمده است، اين بند در کافي شريف، خصال شيخ صدوق، من لا يحضر و کتاب‌هاي متعدد ديگر هم آمده است. پيغمبر عظيم‌الشأن به مولا علي(ع) فرمودند: «ثَمَانِيَةٌ إِنْ أُهِينُوا فَلا يَلُومُوا إِلا أَنْفُسَهُمْ» (من لايحضر الفقيه/ج4/ص352) هشت دسته و گروه هستند که اگر مورد اهانت و ملامت قرار بگيرند جز خودشان کس ديگري را ملامت نکنند. خودشان يک کاري مي‌کنند که مي‌گويند: از ماست که بر ماست. مواظب باشند اين هشت کار را انجام ندهند. هشت کاري است که نهي شده و اين اثر وضعي دارد که گريبان‌گير خودشان مي‌شود. اولين عمل را فرمود: «الذَّاهِبُ إِلَي مَائِدَةٍ لَمْ يُدْعَ إِلَيْهَا» کسي که مهماني مي‌رود که دعوت نشده است. اين نکته مهمي است. مواظب باشيم بدون دعوت جايي نرويم. خودمان را خوار و پست نکنيم. رواياتي هم داريم که مي‌فرمايد: «مَنْ أَكَلَ طَعَاماً لَمْ يُدْعَ إِلَيْهِ فَإِنَّمَا أَكَلَ قِطْعَةً مِنَ‏ النَّارِ» (كافي/ج6/ ص270) نه تنها جايز نيست بلکه حرام است. البته جز موارد استثناء، مثلاً پدر و مادر و فاميل نزديک اگر بچه‌هايمان را هم ببريم ناراحت نمي‌شوند. خودي هستند. ولي دعوت‌هاي عمومي که خيلي يگانه و خودماني نيستيم، بدون دعوت نبايد برويم و همراه با خودمان ببريم. اين مثل اين است که مال حرام خورده است.
روايت داريم که يکي از ياران پيغمبر، پيغمبر را به همراه عده‌اي دعوت کرد. حضرت طبق قرار و وعده آن سه نفر را هم خبر کردند، با هم حرکت کردند. در بين راه يک نفر همراه شد. فرمودند: ما و اين عزيزان دعوت هستيم. شما براي چه همراه ما مي‌آيي؟ گفت: من هم مي‌خواهم بيايم. فرمودند: نه، شما دعوت نيستي. اگر مي‌خواهي بيايي، تا جلوي در بيا من اجازه بگيرم. اگر اجازه نداد بايد برگردي.
شريعتي: اگر در خانه بنشينيم و منتظر دعوت طرف باشيم صله رحم کم نمي‌شود؟
حاج آقاي فرحزاد: نه صله رحم فرق دارد. صله رحم را بايد ديد و بازديد کرد و رفت و آمد کرد. ولي اگر يک فاميلي ما را براي افطار دعوت کرده، کساني که دعوت ندارند، نبايد بروند.
نکته دوم موردي که اگر کسي خلافي انجام داد، خودش را ملامت کند اين است که فرمود: «وَ الْمُتَأَمِّرُ عَلَي رَبِّ الْبَيْتِ» مهمان عبد صاحبخانه است. بايد تسليم صاحبخانه باشد. وقتي مهمان شديم صاحبخانه به همه وضع خانه و پذيرايي خانه و امکاناتش آگاهي دارد. امر نکنيم اين کار را بکن و اين کار را نکن. هرکجا مي‌گويد: بنشين، بنشيند. هرکجا مي‌گويد: بخواب، بخوابد. يکي از علما وارد منزل شد. خيلي از مهمان‌ها گفتند: بفرما اينجا. گفت: نه! من همين‌جا پايين مجلس مي‌نشينم. صاحبخانه آمد گفت: بفرما، گفت: چشم! گفت: من وظيفه ندارم حرف اينها را گوش بدهم. وظيفه دارم حرف صاحبخانه را گوش بدهم.
استادي داشتيم مي‌فرمود: شخصي دائم مهمانداري مي‌کرد. خانه‌اش براي مهمان‌ها باز بود. غريبه و آشنا از شهرهاي دور مي‌آمدند و سفره‌اش هميشه پهن بود. مي‌گفت: آقايي در آن شهر آمد. مي‌خواست مهماني برود، گفت: من جا ندارم. گفتند: فلان کس مهمان‌خانه‌اي دارد هميشه پذيرايي مي‌کند ولي مهمان‌هايش را کتک مي‌زند. اگر پوستت کلفت است و طاقت داري برو. اين هم گرسنه بود و گفت: مي‌روم. رفت چند روزي ماند و هر روز منتظر بود اين صاحبخانه چوبي بياورد و کتکي بزند. ديد نه اينطور نيست. يک هفته ماند و ديد خبري نشد. آمد و به صاحبخانه گفت: آقا من شايعه شنيدم که شما گاهي مهمان‌ها را کتک مي‌زني. ولي من چيزي نديدم؟ گفت: درست است. مهمان‌هايي که حرف شنوي دارند، هرکجا بگويم مي‌نشينند و هرکجا بگويم مي‌خوابند. تسليم صاحبخانه هستند روي سر من جا دارند. يکسال هم بمانند کاري ندارم. ولي مهمان‌هايي که حرف گوش نمي‌دهند از اينها پذيرايي مي‌کنم اما يک کتک سيري هم مي‌زنم. مرحوم دولابي مي فرمودند: بياييم در دنيا خودمان را مهمان خدا حساب کنيم. صاحبخانه در هزار فکر و خيال است که مهمان يک ذره فکر و خيال ندارد. رزق ما با خداست. دنياي ما با خداست. آخرت ما با خداست. پذيرايي ما با فرشته‌هاست. فقط ما بايد حرف گوش بدهيم. آنطور که خدا مي‌گويد: بنشينيم و آنطور خدا مي‌گويد: بلند شويم. جهانگردها مهمان هستند. از همه زيبايي‌هاي يک مملکت استفاده مي‌کند، در کار صاحبخانه دخالت نمي‌کند.
يکي از پدرها به خانواده‌اش مي‌گفت: من پدر مهمان شما هستم. چند وقتي مرا تحمل کنيد. پدر و مادرها و اولاد و خواهر و برادرها همه مهمان ما هستند. چند صباحي در اين دنيا مهمان همديگر هستيم و تمام مي‌شود. ميگذرد و مي‌رود. اگر ما خودمان را به شکل مهمان ديديم توقعات و تکلفات و امر و نهي‌هاي ما کم مي‌شود و زندگي راحتي خواهيم داشت.
نکته سوم فرمود: «وَ طَالِبُ الْخَيْرِ مِنْ أَعْدَائِهِ» هيچ وقت از دشمن توقع خير و نيکي نداشته باشيد. کسي مي‌دانيم دشمن ما است، انتظار خوبي و خير از او نداشته باشيم. وقتي آدم توقع‌اش را از دشمن برداشت، راحت مي‌شود. البته نه اينکه با دشمن درگير شويم. گفت:
آسايش دو گيتي تفسير اين دو حرف است *** با دوستان مروت با دشمنان مدارا
فرمايش پيامبر(ص) اين است که: شما توقع خيرخواهي و دوستي و محبت را از دشمن نداشته باش. وقتي توقعت کنار رفت، من از دشمن، دشمني انتظار دارم. چون تکيه به دشمن ضربه‌هاي عظيمي در پي دارد. اين دشمن شناسي خيلي مهم است.
نکته چهارم «وَ طَالِبُ الْفَضْلِ مِنَ اللِّئَامِ» پيامبر فرمودند: هيچوقت از افرادي که پست مايه و فرومايه هستند، نو کيسه و خسيس و بخيل هستند، هيچوقت طلب کمک و خير و برکت نداشته باشيد. اين دشمن نيست، ممکن است دوست هم باشد، ولي دوستي است که بخيل است. اميرالمؤمنين(ع) در نهج‌البلاغه مي‌فرمايد: «فَوْتُ الْحَاجَةِ أَهْوَنُ مِنْ طَلَبِهَا إِلَي‏ غَيْرِ أَهْلِهَا» (نهج‏البلاغه/حكمت66) هميشه حاجت‌ها و خواسته‌هايي که داريم نزد انسان‌هاي کريم برويم. آدم‌هاي بزرگوار و سخي و آبرومند، آدم‌هاي با گذشت و با کرامت و ريشه‌دار. نه کساني که منت مي‌گذارند. همه‌جا مي‌گويند. مي‌فرمايد: اگر حاجت‌هاي ما فوت شود و به خواسته‌هايمان نرسيم. بهتر از اين است که نزد آدم‌هاي پست فطرت برويم و دست دراز کنيم و آبرويمان را ببريم. «وَ لا تَدَعَنَّ صُحْبَةَ الْكَرِيمِ‏» با انسان‌هاي کريم و بزرگوار همراهي و صحبت را کم نگذار. ولي از انسان‌هاي نفهم و احمق و نوکيسه چيزي نخواه. به قول حافظ مي‌گويد:
بر در ارباب بي مروت دنيا *** چند نشيني که خواجه کي به در آيد
مرحوم آقاي قاضي فرمودند: اگر از گرسنگي مردي، دست گدايي و نياز را به کسي دراز نکن. آبرو و عزت خودت را حفظ کن.
نکته پنجم فرمود: «وَ الدَّاخِلُ بَيْنَ اثْنَيْنِ فِي سِرٍّ لَمْ يُدْخِلاهُ فِيهِ» هرکسي ممکن است با کسي اسراري داشته باشد، البته سفارش شده جلوي جمع محدود، مثلاً اينجا دو نفر در گوشي با هم حرف بزنند. اين خوب نيست. انسان سعي کند در جمع در گوشي با کسي حرف نزند که باعث کدورت کسي نشود. اگر در جمعي مثلاً دو خواهر اسراري با هم داشتند. مي‌فرمايد: ما نبايد سرک بکشيم و کنجکاوي کنيم. ما حق نداريم نسبت به کسي جستجو کنيم و در اسرار کسي سرک بکشيم. حضرت مي‌فرمايد: يکي از کساني که اگر تحقير شد بايد خودش را ملامت کند، کسي است که بين اسرار افرادي سرک مي‌کشد که نمي‌خواهند کسي متوجه شود.
نکته ششم «وَ الْمُسْتَخِفُّ بِالسُّلْطَانِ» کسي که با سلطان زمان و حاکم زمانش درگير مي‌شود و او را استخفاف مي‌کند. حکام ما يا حاکم عادل هستند يا حاکم جاهل هستند. اگر حاکم عادل است که ما وظيفه تبعيت داريم. اگر هم جاهل است فعلاً زور و قدرت دستش است، اينجا اگر طبق وظيفه ديني و عقلي خودمان مواردي هست که بايد امر به معروف و نهي از منکر کنيم، حرف حقي را بايد بزنيم، يا دفاع از مظلومي از روي وظيفه شرعي کنيم، خوب اگر اينها را طبق وظيفه انجام دهيم اشکالي ندارد. ولي اگر بيرون از وظيفه شرعي برويم درگير شويم، روايت داريم تا جايي که مي‌شود انسان همنشين سلاطين نشود. فراوان داريم که معاشرت با سلاطين فتنه است. اگر هم نزديک شديد خيلي مواظب باشيد چون زور و قدرت دارد و با کمترين توهين و حرف تند مال و جانت به غارت مي‌رود.
نکته هفتم «وَ الْجَالِسُ فِي مَجْلِسٍ لَيْسَ لَهُ بِأَهْلٍ» هرکسي يک جايگاهي را خدا براي او قرار داده است. در جايگاه خودش بنشيند و پايش را فراتر از جايگاه خودش نگذارد. مثلاً بنده اگر کارشناس نيستم، نبايد اين جايگاه بنشينم. يک کسي معلم خوبي نيست، نبايد خودش را در جايگاه معلمي قرار بدهد. اگر کسي در جايگاهي بالاتر از جايگاه خودش بنشيند که حس کند براي خودش نيست، اگر مورد اهانت و توبيخ قرار گرفت بايد پاسخگو باشد و خودش را ملامت کند. حافظ مي‌گويد:
تکيه بر جاي بزرگان نتوان زد به گزاف *** مگر اسباب بزرگي همه آماده کنند
در روايت هم داريم حضرت علي(ع) فرمودند: «لا يَجْلِسُ فِي صَدْرِ الْمَجْلِسِ إِلا رَجُلٌ فِيهِ ثَلاثُ‏ خِصَالٍ» (تحف العقول/ص387) در جلساتي که وارد مي‌شويم کسي حق ندارد بالاي مجلس بنشيند. يکوقت صاحبخانه مي‌گويد و مردم مي‌گويند که بالاي مجلس بنشيند، خوب آن موردي ندارد. روايت داريم به هر مجلسي وارد مي‌شود انتهاي مجلس هرکجا هست بنشيند. صدر نشيني نهي شده است. بعضي‌ها هستند که يک هيبتي براي خود قائل هستند که فقط مي‌روند بالاي مجلس مي‌نشينند. آيت الله بهجت و آيت الله بهاءالديني بين مردم در مجلس مي‌نشستند. «شرف‏ المكان‏ بالمكين» شرافت در وجود انسان با بالانشستن بزرگ نمي‌شود. حضرت علي فرمود: کسي نبايد بالاي مجلس بنشيند مگر اينکه در او سه خصلت باشد. 1- «يُجِيبُ إِذَا سُئِلَ» پاسخگو باشد. بتواند به سؤال‌هايي که از او مي‌کنند جواب بدهد. 2- «وَ يَنْطِقُ إِذَا عَجَزَ الْقَوْمُ» هروقت مردم سکوت کردند و نتوانستند حرف بزنند، بتواند پاسخگو باشد  مجلس را اداره کند. «وَ يُشِيرُ بِالرَّأْيِ الَّذِي فِيهِ صَلاحُ أَهْلِهِ» سوم اينکه به رأي و نظري که به صلاح مردم است آگاهي داشته باشد. که اين جمعيت را چطور اداره کند و به کدام راه رهنمون کند. اگر اين سه خصلت را دارد، برود بالاي مجلس بنشيند. و الا «فَمَنْ لَمْ يَكُنْ فِيهِ شَيْ‏ءٌ مِنْهُنَّ فَجَلَسَ فَهُوَ أَحْمَقُ‏» (تحف‏العقول/ص387) اگر اين سه خصلت را ندارد، اگر بالاي مجلس برود انسان احمقي است.
دايره اين در مسائل اجتماعي خيلي گسترده است. يعني اگر هرکسي آن منصبي که به او سپردند را شايستگي ندارد، منصب وزارت و مديريت و قضاوت، اگر نمي‌تواند در آن جايگاه باشد، خودش اعلام کند. روايتي ديدم که مي‌گفت: اگر در امتي کسي بيايد متولي و سرپرست امت شود، در حالي که اعلم‌تر از او هم باشد و من بدانم که فلان کس از من اعلم‌تر هست که مديريتش از من هم بهتر است، مي‌فرمايد: آن امت امرش به پايين مي‌رود و به پستي مي‌رسد مگر اينکه ترک کنند. مشکل و بحران عالم الآن همين است. کساني که شايستگي ندارند. الآن مشکل مديريت هست. مديريت بايد به دست با کفايت امام معصوم و يا نماينده امام معصوم باشد. به دست کساني است که ظلم مي‌کنند و زور مي‌گويند و قابليت ندارند. «مَنْ دَعَا النَّاسَ إِلَي نَفْسِهِ وَ فِيهِمْ مَنْ‏ هُوَ أَعْلَمُ‏ مِنْهُ فَهُوَ مُبْتَدِعٌ ضَالٌ‏» (تحف‏العقول/ص375) کسي که مردم را به خودش دعوت مي‌کند، در حالي که در آن جمعيت انسان اعلم‌تر از او و داناتر از او هست، اين آدم مبتدع يعني بدعت گزار است، و انسان متکلفي است.
شريعتي: امروز صفحه 280 قرآن را با هم تلاوت مي‌کنيم.
«يَوْمَ تَأْتِي‏ كُلُ‏ نَفْسٍ تُجادِلُ عَنْ نَفْسِها وَ تُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ «111» وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا قَرْيَةً كانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً يَأْتِيها رِزْقُها رَغَداً مِنْ كُلِّ مَكانٍ فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذاقَهَا اللَّهُ لِباسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِما كانُوا يَصْنَعُونَ «112» وَ لَقَدْ جاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْهُمْ فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمُ الْعَذابُ وَ هُمْ ظالِمُونَ «113» فَكُلُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ حَلالًا طَيِّباً وَ اشْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ «114»إِنَّما حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنْزِيرِ وَ ما أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ «115» وَ لا تَقُولُوا لِما تَصِفُ أَلْسِنَتُكُمُ الْكَذِبَ هذا حَلالٌ وَ هذا حَرامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ إِنَّ الَّذِينَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ لا يُفْلِحُونَ «116» مَتاعٌ قَلِيلٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ «117» وَ عَلَى الَّذِينَ هادُوا حَرَّمْنا ما قَصَصْنا عَلَيْكَ مِنْ قَبْلُ وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ «118»
ترجمه: روزى بيايد كه هركس تنها به جدال و دفاع از خويشتن بپردازد وبه هركس آنچه را انجام داده جزاى كامل داده مى‏شود و آنان مورد ظلم قرار نمى‏گيرند.و خداوند (براى شما) قريه‏اى را مثال مى‏زند كه امن و آرام بود، روزيش از هر سو فراوان مى‏رسيد، امّا (مردم آن قريه) نعمت‏هاى خدا را ناسپاسى كردند، پس خداوند به (سزاى) آنچه انجام مى‏دادند، پوشش فراگير گرسنگى و ترس را بر آنان چشانيد. البتّه پيامبرى از ميان خودشان به سراغشان آمد، امّا او را تكذيب كردند، پس ايشان را در حالى كه ستمكار بودند، عذاب فراگرفت. پس، از آن چيزهاى حلال و پاكيزه‏اى كه خداوند روزى شما كرده بخوريد، و اگر تنها او را مى‏پرستيد نعمت خدا را شكرگزاريد. جز اين نيست كه (خداوند) مردار و خون و گوشت خوك و آنچه نام غير خدا (به هنگام ذبح) بر آن برده شده، بر شما حرام كرده است، پس هر كس (به خوردن اينها) ناچار شود، بدون آنكه (قصد) تجاوز و تعدى (به حكم خداوند) داشته باشد و يا (از نياز ضرورى) تجاوز كند، (مانعى براى خوردنش نيست) زيرا كه خداوند بخشنده مهربان است. وبا هر دروغى كه به زبانتان مى‏آيد نگوييد: اين حلال است وآن حرام، تا بر خدا دروغ بسته باشيد. زيرا كسانى كه بر خداوند دروغ مى‏بندند رستگار نمى‏شوند. (سرچشمه‏ى همه افتراها رسيدن به دنيايى است كه) بهره‏اى اندك است، در حالى كه براى آنان (در آخرت) عذابى دردناك است. و بر كسانى‏كه يهودى بودند آنچه را كه پيش از اين بر تو نقل كرديم حرام كرديم، (در سوره انعام كه قبل از نحل نازل شده، علاوه بر مردار و خون، چيزهاى ديگرى بخاطر گوشمالى يهوديان، حرام شده است.) و (لى ما با تحريم) ظلمى بر آنان نكرديم، وليكن (تحريم ما كيفر) ستمى بود كه آنان بر خويش رواداشته بودند.
شريعتي: از فضيلت ذکر صلوات بر محمد و آل محمد خواهيم شنيد و بعد اشاره قرآني را مي‌شنويم.
حاج آقاي فرحزاد: روايت بسيار مهمي در فضيلت ذکر شريف صلوات بر محمد و آل محمد وارد شده که خيلي زيباست. در روايت داريم خداي متعال به حضرت موسي وحي فرمود: اي موسي اگر دوست داري من از کلام بر زبانت به تو نزديک‌تر باشم، و از آنچه مي‌بيني به تو نزديک‌تر باشم و از روح به بدن و از فکر و انديشه به قلب و جانت به تو نزديک تر باشم، اي موسي اگر قرب اعلي را مي‌خواهي زياد بر حبيب من محمد مصطفي صلوات بفرست. چرا؟ چون پيغمبر و آل او در قرب اعلاي الهي هستند. «فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ» (قمر/55) با خدا بودند و هستند و خواهند بود. چون جان و روح موسي و پيامبران گذشته از قبل ما خلق الله بوده و خلق شده است. اينها سر عالم هستند و از اول روح و جانشان بوده و خواهد بود. و تمام انبياء و فرشتگان از سفره جان اينها استفاده کردند. حضرت ابراهيم با گفتن اين ذکر خليل خدا شد. بعد هم در ادامه خداوند متعال به حضرت موسي سه نکته مهم در مورد صلوات فرمود. فرمود: زيرا که صلوات بر حبيب من نور و رحمت و هدايت است. سه امتياز و واژه مهمي که تک تک آن براي نجات انسان‌ها کافي است. حديث داريم کسي که نور داشته باشد در آتش جهنم نمي‌رود. بنده اگر چراغ روشن باشد در چاله نمي‌روم ولي اگر تاريک باشد مي‌روم. دلم روشن باشد گناه نمي‌کنم. دروغ مثل خوردن آتش است، هيچوقت دروغ نمي‌گويم. صلوات نور دل را روشن مي کند. صلوات نور است. دوم رحمت است. پيغمبر مظهر رحمت است. با صلوات پيوند با رحمت برقرار مي‌شود. همه انسان‌هايي که از دنيا مي‌روند يا مرحوم هستند يا مغموم هستند. چه کنيم مرحوم شويم؟ با تکرار صلوات. با صلوات به سرچشمه رحمت پيغمبر(ص) وصل شويم. سوم هم هدايت است، «اهدنا الصراط المستقيم» فرمود: «صراط محمد و آل محمد» و اين صلوات‌ها ما را به هدايت اصلي که محمد و آل محمد است مي‌رساند.
آيه 112 سوره مبارکه نحل خداي متعال براي افرادي که کفران نعمت کردند مثال مي‌زند. مي‌فرمايد: «وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا قَرْيَةً كانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً يَأْتِيها رِزْقُها رَغَداً مِنْ كُلِّ مَكانٍ فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذاقَهَا اللَّهُ لِباسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِما كانُوا يَصْنَعُونَ» يکي از سنت‌هاي خدا شکرگزاري خدا نعمت‌ها را زياد مي‌کند. «ْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ‏ لَأَزِيدَنَّكُم‏» (ابراهيم/7) خاطرم هست در باب برکت در زندگي چند ماه در مورد شکر نعمت و کيفيت شکرگزاري و برکات شکرگزاري صحبت کرديم و کتاب برکت در زندگي را نوشتيم. خداي مهربان يکي از نمونه‌هايي که مثال مي‌زند، مي‌فرمايد: در يک قريه و شهري آب فراوان و زندگي راحت و امنيت و آسايش کامل بود، ولي به جاي اينکه شکرگزاري و قدرداني کنند، کفران نعمت کردند. يعني نعمت را در جايش مصرف نکردند و در حرام مصرف کردند. الحمدلله نگفتند. دائم گلايه و شکايت کردند.گاهي شکايت مردم گوش فلک را کر مي‌کند. قريه و محلي بود که «آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً» هم آرامش داشت و امن بود. «يَأْتِيها رِزْقُها رَغَداً مِنْ كُلِّ مَكانٍ» به وفور از همه جاي دنيا نعمت به آنجا سرازير مي‌شد. ولي «فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ» به نعمت‌هاي خدا ناسپاسي و کفران کردند، خداي مهربان «فَأَذاقَهَا اللَّهُ لِباسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ» هم آرامش را از آنها برد، ناامني ايجاد شد و هم قحطي و گرسنگي شد. اينکه تعبير به لباس شده، چون لباس هم هميشه تن انسان است، گرسنگي و ناامني دائم همراه اينها بود. هم زجر گرسنگي مي‌کشيدند و هم زجر ناامني. «بِما كانُوا يَصْنَعُونَ» سنت خدا بر اين است که اگر کفران کني عذاب شديد دارد. قدر دان خوبي‌هايي که خدا به ما داده است باشيم.
نکته هشتم «وَ الْمُقْبِلُ بِالْحَدِيثِ عَلَي مَنْ لا يَسْمَعُ مِنْهُ» بعضي هستند سخنراني مي‌روند و کسي حرفش را گوش نمي‌دهد. يعني قدردان نيست. سر کلاسي که اصلاً حرف استاد را گوش نمي‌دهند. چرا من خودم را ضايع کنم.
خواهي که جهان بر کف اقبال تو باشد *** خواهان کسي باش که خواهان تو باشد
اگر بنده مي‌بينم شما حرف مرا گوش نمي‌دهي، من براي چه حرف بزنم. ولي وقتي مي‌بينم خوب گوش مي‌دهي مي‌گويم. حضرت عيسي فرمودند: حکمت را به اهلش بدهيد. اگر به اهلش ندهيد به آنها ظلم کرديد. و حکمت و کلام حق را به نااهل ندهيد که در حق حکمت ظلم کرديد. بعضي هستند که به حرف همسرشان گوش نمي‌دهند. وقتي گوش نمي‌دهد با او حرف نزن. بگذاريد به وقتش که مستعد و آماده هست بگوييد. اگر به حرف من گوش ندادند، مورد توبيخ و اهانت قرار گرفتم، خودم را ملامت کنم. به کسي که تشنه نيست بي‌خود آب ندهيد.
شريعتي: دعا بفرماييد.
حاج آقاي فرحزاد: خدايا تو را قسم مي‌دهيم به حق محمد و آل محمد مشکلات را حل بفرما. قلب امام زمان از ما راضي و فرجش را نزديک بگردان. آنهايي که امتحان دارند موفق شوند. آنهايي که مريض دارند، قرض دارند، فرزند ندارند، خانه و شغل ندارند، وسايل خير را براي همه فراهم بفرما. شر و آفات آخرت و دنيا را از ما دور بگردان.
شريعتي:الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمد و آل الطاهرين.

ارسال دیدگاه


ارسال

جهت مشاهده دیدگاه های کاربران کلیک نمایید

دیدگاه ها