اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

94-03-25-حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد - آداب دوستي

معرفی برنامه

برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: آداب دوستي
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد
تاريخ پخش: 25-03-94

بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين

بسم الله الرحمن الرحيم
شريعتي: سلام مي‌گويم به همه‌ي شما خيلي خوش آمديد به سمت خداي امروز آرزو مي‌کنم در هر کجا هستيد ايام به کامتان باشد حاج آقاي فرحزاد سلام عليکم و رحمة الله.
حاج آقا فرحزاد: عليکم السلام و رحمة الله خدمت شما و همه‌ي بينندگان خوب و عزيز عرض سلام داريم روزهاي پاياني ماه شعبان را داريم سپري مي‌کنيم امام هشتم عليه السلام فرمودند اين دعا را زياد بخوانيد اَللّهُمَّ اِنْ لَمْ تَکُنْ غَفَرْتَ لَنا فيما مَضى مِنْ شَعْبانَ فَاغْفِرْ لَنا فيما بَقِىَ مِنْهُ يعني اگر خدايا تا به حال ما را نيامرزيدي در اين چند روز آخر فرصتي است براي توبه و استفار خدا را قسم مي‌دهيم به حق محمد و آل محمد همه‌ي جرم‌ها و خطاهاي ما را پاک بکند و همه‌ي حق الناس‌هاي ما را ادا بکند و ما را با پاکيزگي کامل وارد ضيافت و مهماني خودش بکند.
شريعتي: ان شاء الله از همين حالا آرزو مي‌کنم ماه رمضاني که پيش روي ماست متفاوت و پر خير و برکت باشد در مورد دوست و دوستي داشتيم صحبت مي‌کرديم نکات خيلي خوبي را شنيديم امروز هم ادامه‌ي فرمايشات شما را خواهيم شنيد.
حاج آقا فرحزاد: بسم الله الرحمن الرحيم اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم بحث امروز ما در آداب و شرايط دوست خوب است که دوست خوب چه معيارهايي بايد داشته باشد در قرآن و روايات ما به آن اشاره شده است. قبل از اين که اين آداب و معيارها را عرض کنم يک بزرگي کلام و تشبيه قشنگي دارد مي‌فرمايد يک نفر تک و تنها مثل آب قليل است و يک دوستان و جمع خوب مثل آب کر هستند و آب دريا استخر آب قليل از نظر شرعي اگر کم باشد و معدود باشد با کمترين نجاست نجس مي‌شود يعني تاثير پذير است نه تنها پاک نمي‌کند بلکه اگر در آن نجاست ريخته شود خود آن آب هم نجس مي‌شود به خلاف آب کر که هم نجس نمي‌شود هم مطهر و پاک کننده است يک نفر تک باشد مثل آب قليل است تاثير پذيري اش زياد است زود هم آلوده مي‌شود اگر جمعي شدند هم کثيف و گمراه نمي‌شوند هم بقيه را هم مي‌توانند پاک کنند لذا دوستان خوب را هر چقدر دور خودمان زياد کنيم سپري هستند حفظ مي‌کنند ما را بيمه مي‌کنند يا تعبير ديگر مثلا يک سرباز در يک ميدان تک و تنها است نمي‌تواند با انبوه دشمن بجنگد ولي اگر تبديل به گردان يا لشکر يا تيپ شد جمع زيادي هستند مي‌توانند مقابله بکنند لذا کلام نوراني از جناب لقمان رسيده که به فرزندشان فرمودند يَا بُنَيَّ اتَّخِذْ أَلْفَ صَدِيقٍ وَ أَلْفٌ قَلِيلٌ وَ لَا تَتَّخِذْ عَدُوّا وَاحِدا وَ الْوَاحِدُ کَثِيرٌ (وسائل الشيعه، ج??، ص ??) فرزندم سعي بکن هزار تا دوست انتخاب بکني يعني هزار تا يعني زياد دوست خوب هرچقدر زياد باشد اشکال ندارد دوست خوب شفاعت مي‌کند اگر کسي نتوانست دست ما را بگيرد چهارمي پنجمي مي‌گيرد در انتخاب دوست خوب هرچقدر بتواني زياد انتخاب بکني خوب است هزار تا هم بگيري عيب ندارد بلکه هزار تا هم کم است فرمود دشمن يک دانه هم نگير اگر نه يک دانه هم زياد است انسان سعي کند وسايل دشمني با کسي فراهم نکند دشمن مثل سم آتش است کم اش هم زياد است سعي کنيم دوستان بد را فاصله بگيريم و دوستان خوب را زياد کنيم و اما آداب و شرايط دوستي.
شريعتي: هرچقدر دوستان خوب زياد باشند قابليت‌هاي ما و توانايي‌هاي ما مضاعف مي‌شود.
حاج آقا فرحزاد: بله چند برابر مي‌شود خيلي مهم است نکته‌ي مهمي است در روايات و آيات قرآن يکي از شرايطي که براي دوستي بيان شده تقوا است يعني با دوستي پيوند داشته باشيم که واقعا متدين واقعي باشد متقي واقعي باشد آدمي که واقعا پايبند به خدا و دين است مي‌شود رويش سرمايه گذاري کرد حلال و حرام را متوجه مي‌شود اگر خاطر بيننده‌هاي عزيز باشد ما ماه رمضان پارسال بحث تقوا را چند ماه مفصل صحبت کرديم عباداتي که بر ما واجب شده روزه را چرا واجب کرده «لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ» (بقره/ 183) کلاس روزه براي اين که اراده‌ي ما و صبر ما و توانمندي ما بالا برود در ترک گناه و انجام واجبات محکم شويم آدم‌هاي با تقوا انسان مي‌تواند هر نوع سرمايه گذاري روي آن‌ها بکند امين اند راستگو اند خداترس اند همسر شريک رفيق مي‌تواند بشود يک روايت نوراني ديدم امام صادق عليه السلام به يکي از دوستان فرمودند دخترت را بده به کسي که با تقوا است براي اين که اگر دختر شما با کسي ازدواج کرد که اين دوست داشتني بود بين شان مودت ايجاد شد که ديگر همه‌ي مشکلات حل شد يعني يک دل شدند اگر هم يک موقعي بين عروس و داماد مودت و محبت ايجاد نمي‌شود ممکن است آدم‌هاي خوبي باشند کدهايشان به هم نخورد فرمودند اگر با تقوا بود اگر هم دخترت را دوست نداشته باشد او را اذيت نمي‌کند آزار نمي‌دهد خيالت راحت است اگر ما با يک همسايه با يک همسر با يک شريک و همسفري که با تقوا است متدين واقعي مي‌گوييم واقعا خداترسي در دلش نفوذ کرده ما ديگر دچار بحران نمي‌شويم خيانت در حق ما نمي‌کند خيال ما راحت است از مهم ترين شرط پيوند رفاقت و دوستي تقوا است «أَنَّ اللَّـهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ» ان الله يحب «فَإِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ» (آل عمران/ 76) انتخاب کردم شما هم به دوستي خودتان بگيريد محبوب هستند قطعا ما با متقين نشستيم رنگ و بوي متقين را مي‌گيريم اين آيه هشدار مهمي است که خداي متعال مي‌فرمايد «الْأَخِلَّاءُ يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِينَ» (زخرف/ 67) خيلي هشدار عجيبي است که روز قيامت تمام دوستان با هم دشمن مي‌شوند تمام آن‌هايي که دوستي هايشان بر اساس معيارهاي دنيايي مال ثروت رياست پست مقام زيبايي ظاهري معيارهاي ظاهري غير خدايي غير تقوا بوده تمام اين‌ها از هم ديگر مطالبه مي‌کنند او مي‌گويد چرا حق من را ضايع کردي همه اش دعوا و نزاع است اين صريح قرآن است خيلي مهم است الاخ الله جمع خليل است دوستان در روز قيامت همه با هم دشمن اند فقط يک استثناء دارد آن‌هايي که بر اساس تقوا و بر اساس رابطه‌هاي الهي با هم پيوند برقرار کردند کنار هم اند و پيوند است «إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي مَقَامٍ أَمِينٍ، فِي جَنَّاتٍ وَعُيُونٍ» (دخان/ 52-51) هم پيش خداي متعال هستند هم امن هستند هم در دنيا راحت زندگي مي‌کنند هم در عالم برزخ با هم دوست اند اين دوستي خيلي مهم است دوست است که دست آدم را مي‌گيرد و به انسان آرامش مي‌دهد واقعا کولاک مي‌کند انسان دوست خوب تهيه کند دنيا آخرت دينش تامين شده است پس اگر مي‌خواهيم دوستي هايمان به هم نخورد و پيوندش تا ابديت باشد دوستان با تقوا انتخاب بکنيم روايت زيبايي داريم حضرت مي‌فرمايد  مَـوَدَّةُ عِشْـرينَ سَنَـةً قَرابَـةٌ (کافي، ج 6، ص 199) اگر با يک کسي بيست سال سابقه‌ي دوستي پيدا کردي جزء قوم و خويشان و ارحام شما مي‌شود اگر رابطه طولاني شد اگر با آن‌هايي که ما بالاي بيست سال رفاقت داريم و بيست سال در حکم ارحام ما هستند يکي از احکامي که امام زمان در زمان ظهور مي‌آورند بعضي از احکام عوض مي‌شود يکي از احکام جديدي که مي‌آورند برادرهايي که با هم عقد اخوت خواندند از هم ديگر ارث هم مي‌برند مثل ارث طبقاتي و اين خيلي مهم است يک روايتي داريم که برادر ما نصيب جسم ما است رابطه مان پدر و مادر اند ولي رفقاي معنوي رابطه مان خدا است اهل بيت اند به خاطر خدا بين ما دوستي است رابطه روحي و معنوي است ريشه اش هم از اول محکم تر است هم تا آخر چه بسا برادران ظاهري اگر هم فکر ما نباشند از ما جدا شوند چه بسا بيگانه‌هايي که هم فکر ما هم عقيده‌ي ما هستند تا ابد با ما خواهند بود لذا فرمود با هم فاميل مي‌شويد قرابت پيدا مي‌کنيد يکي ديگر از چيزهايي که در دوستي و رفاقت امام صادق عليه السلام پنج علامت براي دوست خوب بيان کردند در کافي شريف است امام صادق عليه السلام فرمودند لَا تَکُونُ الصَّدَاقَةُ إِلَّا بِحُدُودِهَا فَمَنْ کَانَتْ فِيهِ هَذِهِ الْحُدُودُ أَوْ شَيْ‏ءٌ مِنْهَا فَانْسُبْهُ إِلَي الصَّدَاقَةِ (اصول کافي، ج 4، ص 48) فرمودند دوستي انجام نمي‌گيرد مگر حدود و شرايط دوستي فراهم شود آن حد‌ها مراعات شود کسي که در او اين حدود دوستي بود يا بعضي هايش بود او را به دوستي خودت نسبت بده ولي هيچ کدام از شرايط را ندارد معني ندارد اسم دوست بگذاري دوست واقعي شما نيست بايد پرهيز کني حضرت آن پنج علامت را که مهم ترينش آخري است شرح دادند فرمودند فَاوّلُها: اَن تَكونَ سَريرتُهُ وَ علانِيتُهُ لَكَ واحِدةً فرمودند دوست خوب علامت اولش اين است که ظاهر و باطنش با شما يک نوع باشد خيلي مهم است خيلي‌ها هستند حالت نفاق دارند به ظاهر دست به سينه نوکرتم تملق گويي ولي پشت سر هر خيانتي ممکن است به دوستش بکند.
شريعتي: اين صفت هيچ جا خوب نيست ولي در دوستي خيلي بدتر است.
حاج آقا فرحزاد: بله کسي که دست دوستي مي‌دهد آن هم مدت‌ها با ما بوده يک رابطه دو طرفه است اگر مي‌بينيد احساس نفاق مي‌کنيد که دوست شما ظاهر باطنش يکي نيست يک چيزهايي جزئي است قابل تحمل است يک بحثي داريم سخت گيري فوق العاده هم نبايد داشته باشد و الا بي رفيق مي‌ماند ولي عمدتا ظاهر و باطنش يکي باشد دوم اَن يَري زَينكَ زَينهُ وَ شَينكَ شَينهُ يعني زينت شما را زينت خودش بداند خوبي شما را خوبي خودش بداند عيب شما را عيب خودش بداند با شما هم دل و هم فکر و هم عقيده باشد يعني اگر به شما صدمه‌اي رسيد بداند که به او رسيده دو جا نداند تنها نباشد جدا نباشد خودش را با ما يکي بداند زينت خود را زينت شما بداند عيب خود را عيب شما بداند اگر شما خوبي‌هايي داري او هم خودش را خوب بکند اگر عيب‌هايي بود برطرف بکند تا عيب به رفيقش سرايت نکند سوم اَن لا تُغيُّرهُ عَليكَ وِلايَةٌ وَ لا مَالٌ يک علامت دوستي اين است که اگر پست و مقام گرفت و به مال و ثروت رسيد روابطش با شما عوض نشود حتي يک روايت عجيب ديدم اگر کسي پست و مقام گرفت يک دهم دوستي شما را حفظ کرد مي‌شود رويش سرمايه گذاري کرد از بس که رياست و ثروت دنيا آدم‌ها را گول مي‌زند همه چيز را فراموش مي‌کنند پدر مادر فاميل رفقا را گم مي‌کنند غرق رياست و پست و مقام مي‌شوند خودشان را هم گم مي‌کنند چون خودشان را گم کردند همه را گم مي‌کنند اگر کسي دوست واقعي مي‌خواهد انتخاب بکند دوست واقعي اين است که هر چه پست مقام و شهرت و اسم و رسم آن حالت دوستي اش با شما عوض نشود فرق نکند حداقلي باشد که بشود رويش سرمايه گذاري کرد چهارمي اَن لا تَمنَعكَ شَيئاً تَنالُهُ مَقتَدرَتُهُ علامت دوست خوب چهارمي اش اين است که اگر توانمندي‌هايي که دارد که مي‌تواند به شما کمک در موقع کمک به شما کم نگذارد از آبرو از علم و فهم و درکش به شما سرمايه گذاري کند بي تفاوت نباشد چيزهايي که بلد نيستيد را ياد بدهد اگر توانمندي‌هايي در رشد شما دارد انجام دهد در مال مي‌تواند کمکت بکند که اين هم شرط مهمي است که جامع همه‌ي اين شرايط پنجمي است که خود حضرت فرمودند وَ هِيَ تَجمَعُ هذهِ الخِصال اَن لا يُسلِّمَكَ عِنَد النَّكباتِ آن محک دوستي‌ها در کجا پيدا مي‌شود در موقعي که آدم وضعش خوب است رو به راه است امنيت سلامتي است راحت است خوش است همه‌ي چيزهايش روتين است همه ممکن است دوست آدم باشند همه دور آدم سينه بزنند فاميل دوست همسايه آشنا همسر ولي وقتي براي فرحزاد مشکلي پيش آمد تهمتي به آدم زدند آدم زمين خورد مشکل روحي جسمي ظاهري آبرويي پيدا کرد آن جا است که معيارهاي دوست خوب و بد خودش را نشان مي‌دهد که چه کساني مي‌آيند وسط اين به نظر من خيلي مهم است همان طور که خود حضرت اشاره کردند اين پنجمي فرمودند همه‌ي آن چهارتا در اين است آن‌ها را خلاصه کنيم پنجمي مي‌شود يعني موقع زمين خوردن آقاي شريعتي مشکلي پيدا کرد آبرويش در خطر بود مالش در خطر بود جانش در خطر بود اين جا چه کساني مي‌آيند پايش مي‌ايستند اين‌ها دوست واقعي بنده و شما هستند تا من زمين خوردم من را رها کنند بروند اين بي وفايي است به خدا قسم من يکي از چيزهايي که در درون من خيلي عاشق عشق خدا عشق اهل بيت عشق خوب‌ها به دلم آمده وفايي است که در اسلام تاکيد شده دوست آن است که گيرد دست دوست در پريشان حالي و درماندگي و الا در رفاه و آسايش همه دور آدم سينه مي‌زنند وفا خيلي صفت مهمي است يک حيوان يک سگ چقدر داستان و خاطره داريم سگ يک حيوان نجس العين به صحبانش وفا کردند يعني اگر غذاي مسمومي بوده خورده مرده تا صاحبش نميرد. استخر را مسموم کردند رفته در استخر مرده با صاحبش گفته توطئه بوده شما نروي در استخر يک حيوان وفا نشان داده ولي آدميزاد دو پا است که گفت آن شعري که چند روز قبل هم خوانديم رفيق بي وفا را کمتر از دشمن نمي‌دانم *** شوم قربان دشمن که بويي از وفا دارد وفا صفت خيلي بلند و بزرگي است در روايت داريم اگر سه بار دوست خودت را ناراحت کردي عصباني کردي به شما خشم نکرد فرمود اين دوست خوبي است هر چه پيشامد ناگوار شد کم نياورد يا حادثه پيش آمد مصيبت پيش آمد ورشکست شد اتفاق ناهمواري افتاد چه کساني مي‌آيند پايش مي‌ايستند خيلي مهم است پاي همسر پدر مادر قوم و خويش فاميل مي‌ايستند در گرفتاري‌ها آدم خودش را نشان مي‌دهد.
شريعتي: در کنار همه‌ي اين معيارها بايد اين وفاداري باشد.
حاج آقا فرحزاد: احسنت اگر اين باشد همه‌ي آن‌ها است تقوا است زين شما زين او است همراهي شما هست همدلي شما هست هر طور که بگوييم در اين يکي است لذا در روايت داريم حضرت امير فرمودند احْتَشَمَ الْمُؤْمِنُ أَخَاهُ فَقَدْ فَارَقَهُ (حکمت 477) يعني اگر شما وسائل رنجش و کدورت و خشم و غضب و ناراحتي دوستت را فراهم کردي تو از او جدا شدي يعني کمکش نکردي همراهي با او نکردي اين است که در روايات ما در مورد اين صفت اين قدر مانور داده شده که دوستان خود را در موقع سختي‌ها گرفتاري‌ها امتحان کنيد اين هم روايت خيلي عجيبي است مي‌فرمايد يک حق مومن بر مومن اين است که يَنْصُرُهُ ظَالِماً وَ مَظْلُوماً  (وسائل الشيعة، ج‏12 ، ص212)  يعني يک مومني که با او پيوند دوستي زدي چه در حال ظالم بودن چه در حال مظلوم بودن کمر همت ببندي ياور و ناصر و کمک او باشي اين همان وفاداري است بعد جالب اين است در خود روايت هم براي ما جاي سوال است چطور ممکن است ظالم را کمک کند دوست من اگر مظلوم قرار گرفت معلوم است هر مظلومي را در عالم بايد کمک کنيم ولي اگر دوست من ظالم بود يعني کار خلاف کرده ظلم به کسي کرده حق کسي را پايمال کرده اين جا چطور ياري کنم مي‌فرمايد ياري اش بکن از او حق و حقوق را در بياور دوست من معامله‌ي بيجا کرده نه اصلا کلاه برداري کرده خداي نکرده معتاد شده گرفتار شده به معتادهاي عزيز برنخورد بعضي معتادها هستند که بي اختيار افتادند آدم‌هاي خوبي هم ممکن است باشند افرادي که قاچاقچي اند اگر گرفتار يک بحراني شد من رهايش کنم برود يا در حال ظالم بودن هم نمي‌گوييم دفاع بي جا نه دفاع بي جا اين همه داريم ميل به ظالم نکن نزديک ظالم هم نرو حتي مرکب هم براي قلم ظالم اگر تهيه بکني در ظلمش شريک هستي راضي به زنده بودن ظالم هم نبايد باشد آن‌ها جداست معلوم است نمي‌خواهيم از باز پيامک بدهند عزيزان ما بگويند شما مي‌گويي از ظالم دفاع بکن نه دفاع بيجا نميگوييم بکن اما معصوم مي‌فرمايد مظلوم که معلوم است ظالم يعني چرا گرفتار اين ظلم شده چه کمبودي داشته که گرفتار اعتياد شده چه کمبودي داشته زندان رفته اين کمبودهايش را جبران بکن.
شريعتي: يعني جلوي ظلمش را بگير.
حاج آقا فرحزاد: بله احسنت کمکش بکن جلوي ظلمش را بگير بيش از اين ظلم نکند ظالم نباشد هر چقدر جلوي ضرر و شر را بگيري شما دوست خوبي هستي.
شريعتي: اين جا هم ما وظيفه داريم.
حاج آقا فرحزاد: بله وظيفه‌ي دوست نبايد تنها بکند اصل دوستي اين جا گل مي‌کند آن‌هايي که دوست ريشه دار هستند مي‌مانند آن‌هايي که دوستان سطحي سلام عليکي و ظاهري و تقلبي هستند اين جا همه آدم را رها مي‌کنند اگر براي شريعتي عزيز پيش آمدي شد اين جا جايش است که انسان محکم بايستد و الا در رفاه و خوشي و آبرومندي همه دور آدم هستند از اين يک پله بالاتر اين هم خيلي عجيب است روايات عجيبي داريم اين سبقه‌ي اسلام واقعا روح من را خيلي جذب کرده اميرالمومنين يک پله بالاتر فرمودند لَا تُقطِع صَدِيقًا وَ إِنَّ کفرَ  (غرر الحكم، ج 2، ص 802، ح 47) دوستت رو قطع نکن از او نبر ولو اين که کافر شد کفر از ظلم هم بالاتر است بحث ايمان است اين دوست شما رفت مثلا از اسلام رفت بيرون رفت کافر شد يک دين ديگري گرفت بت پرست شد برو برش گردان برو هدايتش کن چرا کفر ورزيده رهايش نکن پيغمبر ما قربان اين پيغمبر و اهل بيت که واقعا مجسمه‌ي وفا و حقيقت وفا اين بزرگواران بودند مردم مکه حدود بيست سال شکنجه دادند ولي پيغمبر ما فرمود من همه شما را بخشيدم شما برادران من هستيد خيلي عجيب است گذشت و اعلان برداري مي‌کند ما با کمترين چيز دوستمان را رها مي‌کنيم او با کمترين چيزدشمنان را مي‌خواهد بکشد به سمت خودش بيست سال بالاترين شکنجه‌ها را به پيغمبر دادند ولي فرمود همان کلامي که يوسف پيغمبر به برادران فرمود من هم به شما مي‌گوييم اِذْهَبُوا فَأنْتُمُ الطُّلَقَاءُ (طبري، ج3، ص61) حتي خانه‌ي ابوسفيان را مامن قرار داد چرا ما اين قدر تنگ نظريم چرا اين قدر دفع ما زياد است جذب ما کم است يک بزرگي شوخي مي‌کرد مي‌گفت معمولا کسي کافر به ما شود دردمان مي‌آيد فرمود وَ اِن کَفَر بِک اگر به سبيل من و شما هم برخورد به فيس ما هم برخورد که به ما کافر شده از ما رويگردان شده به اعتقادات و چهارچوب‌هاي بنده پشت کرده باز هم مي‌گويد رهايش نکن پيغمبر عظيم الشان فرمود من وقتي به مقام محمود مقام شفاعت برسم شفاعت مي‌کنم آن دوستي که در زمان جاهليت داشتم به من خدمتي کرده محبتي کرده او را هم فراموش نمي‌کنم در زمان جاهليت در يک مسيري با يکي بودم من از او هم شفاعت مي‌کنم اين قدر اين‌ها قرص و محکم در پيوند دوستي بودند اين مرجع بزرگ آيت الله مرعشي نجفي که خيلي با اهل بيت توسل عجيب و رابطه داشتند امضاي ايشان اين بود خادم اهل البيت سيد شهاب الدين حسيني مرعشي نجفي ايشان بارها در دعاهايشان نقل شده مي‌فرمودند خدايا من را با اين داش مشتي‌ها با اين لوطي صفت‌هايي که با وفا هستند با گذشت هستند مرام دارند محشور کن با آن‌هايي که ظاهرا اسم دين را يدک مي‌کشند من حالا تعبير مناسبي پيدا نکردم چه اسمي تقدس بگذاريم اسم تدين را به خودشان يدک مي‌کشند اين‌هايي که به ظاهر يک چهاچوب‌هاي من در آوردي درست کردند مقدس مآب با کمترين چيز آدم را مي‌فروشند با کمترين چيز آقاي مرعشي مي‌فرمودند با اين‌ها من را مشحور نکن با داش مسلک‌ها ما را محشور کن يعقوب ليث صفار سرسلسله‌ي صفاريون است يک چيز عجيبي درباره‌ي ايشان نقل کردند من در کتاب رنگارنگ ديدم در جاهاي ديگر هم در تاريخ نوشته اند ايشان جزء از همين لوطي‌ها و داش‌هاي سيستان بلوچستان بوده امير سيستان و بلوچستان که آن جا حکمراني مي‌کرده جواهرات قيمتي داشته در خزانه‌اي که همه‌ي سلاطين و امرا داشتند اين‌ها يک جمعي بودند تصميم مي‌گيرند که به خزانه‌ي امير بزنند امير سيستان و نقشه مي‌کشند برنامه ريزي مي‌کنند موفق هم مي‌شوند مي‌رود در خزانه را مي‌شکنند باز مي‌کنند و در يک شب تاريکي صندوقي که در آن جواهرات بوده در مي‌آورند که ببرند بعد اين آقاي يعقوب ليث صفار مي‌بيند يک گوهري خيلي براق است و شفاف است خيلي مي‌درخشد مي‌فهمد اين خيلي قيمتي است اين را مي‌گيرد در دهانش مي‌گذارد از خوشحالي تا دهانش مي‌گذارد مي‌بيند که اين نمک شفاف است يک نمکي بوده خيلي صاف مثل آينه درستش کردند جزء آن‌ها جا انداخته اند يا بدلي بوده يک مقدار نمک در دهانش مي‌آيد به رفقايش مي‌گويد ديگر تمام شد بگذاريد اين‌ها را برويد مي‌گويد چرا ما اين همه زحمت کشيديم به خزانه راه پيدا کرديم مي‌گويد من نمک گير شدم خيلي عجيب است اين مرام‌ها واقعا اين جوانمردي‌ها فتوت‌ها مي‌گويد من نمک گير صاحبخانه شدم نمکش در دهان من آمده من نمک نمي‌شکنم نمک نشناس نيستم خيلي عجيب است صد رحمت به آن لوطي که پايبند به يک صفت اخلاقي است به جوانمردي به وفا به صداقت به امانتداري است يک چيزي تعريف مي‌کردند پايش مي‌ايستادند گفتند شما حواست نيست ما اگر لو برويم گفت من همه تان را لو مي‌دهم اين‌ها را همه گذاشتند برگشتند مامورهاي امير سيستان و بلوچستان آمدند گفتند خزانه‌ي ما ديشب اين طوري شده ولي تعجب از اين است که نبردند دست پيدا کردند ولي نبردند ايشان هم خيلي تعجب کرد برايش سوال پيش مي‌آيد اين‌ها که مي‌توانستند ببرند مثل اين که در خانه‌ي آدم يک دزدي بيايد همه چيز فراهم است هيچ چيز نرود فقط ولو کند برود اعلام کرد که دزدي که فلان شب خانه‌ي امير آمده چه کسي است ما به او امان مي‌دهيم واقعا در عموم اعلام مي‌کنيم امير اگر اعلام امان بکند ديگر نمي‌تواند کاري بکند ولي بيايند اين معما را حل کنند خلاصه وقتي امان مي‌دهند مي‌آيند رفقاي ايشان معرفي مي‌کنند که اين کار يعقوب ليث صفار بوده ايشان را احضار مي‌کند مي‌گويد سوال من اين است که چرا نبردي جريان را تعريف مي‌کند مي‌گويد واقعا تو جوانمردي ايشان را جزء نزديکان خودش قرار مي‌دهد و بعد از او جناب يعقوب ليث صفار حاکم و امير آن استان و منطقه مي‌شود مرحوم آقاي دولابي خدا رحمتش کند من واقعا دريغ دارم که ياد نکنم بسياري از اخلاق خوب را من از ايشان درس گرفتم ايشان واقعا در وفاداري فوق العاده بود آرامشش خيلي فوق العاده بود ولي گاهي براي دوستان ايشان پيش آمدي مي‌شد شب خوابش مني برد مي‌گفت من چطور بخوابم دوست من گوشه‌ي زندان باشد چطور بخوابم فلان رفيق من گرفتار باشد يک موقعي يادم است در يک جلسه‌اي نشسته بوديم يک بنده خدايي اهل دنيا بود به يکي از دوستان ما که روحاني محترمي است ايراد بي جايي کرد مثلا يک خانه‌ي دويست متري که خيلي هم چيز نبود گرفته بود گفت تو ديگر چرا در تشريفات هستي حاج آقا آن گوشه بودند شنيدند وقتي آمديم بيرون ببرندشان جايي ايشان فرمودند يک تيري بود که اين آقا به من زد يعني اذيت دوستان من اذيت من است فرمودند رفقا جان من اند رفقا جانان من هستند ما اصلا شاگرد فيزوري ايشان هم حساب نمي‌شديم ولي ايشان اين قدر وفادار بودند مي‌فرمودند رفقا جان من اند کسي به اين‌ها اهانت کند به من اهانت کرده من را اذيت کرده بعضي از دوستان يک موقع گرفتار مي‌شدند ايشان واقعا نمازش عبادتش خواب و خوراکش صرف مي‌شد که اين آقا آزاد شود به حق نه اين که حق کسي را پايمال کند اگر کسي با آدم نان و نمکي خورد دوستي و رفاقت گذاشت نبايد وسط راه رهايش بکند وفا مهم ترين علامت دوستي و شرايط دوستي وفاداري است حق دوستي را ادا بکنند اگر آن‌هايي که اين طور دوست دارند خوش به سعادتشان اگر ندارند از خدا بخواهند نصيبشان شود.
شريعتي: ان شاء الله خيلي ممنون نکات خوبي را شنيديم و ان شاء الله پيوندهاي دوستي بين ما و شما همچنان محکم و محکم تر باشد و در کنار هم باشيم و به سمت خدا برويم حاج آقاي فرحزاد اين بشارت را همين جا به بيننده‌هاي خوب بدهيم که ان شاء الله در ايام ماه مبارک رمضان هنگام سحر هم مهمان خانه‌هاي نوراني شما خواهيم بود در محضر حاج آقاي فرحزاد کل اين سي شب را خدمت شما هستيم و شرح دعاي ابوحمزه را خواهيم شنيد خيلي افتخار بزرگي است براي من که در محضر شما باشم و خدمت دوستان خوب.
حاج آقا فرحزاد: بنده هم خيلي خوشحالم اين بشارت را خدمت بيننده‌هاي عزيز داديد چون بسيار زياد آقايان در طول سال هم خانم‌ها هم آقايان گلايه مي‌کنند که ظهرها ما سر کار هستيم نمي‌توانيم سمت خدا را ببينيم اين بشارت را مي‌بينيم سحر‌ها دسته جمعي خانوادگي پاي سفره‌ي سحري در خدمت شما مهمان همه‌ي خانه‌ها هستيم.
شريعتي: ان شاء الله البته زمان برنامه کمي کوتاه تر است ولي همين فرصت مغتنمي که در خدمت شما هستيم پر خير و برکت باشد منتظر ما باشيد در اولين روز ماه مبارک رمضان با ويژه برنامه‌ي سحر سمت خدا خدمت شما خواهيم بود صفحه‌ي 478 قرار اهالي خوب سمت خداست آيات 12 ام تا 20 ام سوره‌ي مبارکه‌ي فصلت در سمت خداي امروز تلاوت مي‌شود در مورد خانه‌هاي نوراني در بخش بعدي با شما صحبت خواهيم کرد.
اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم
فَقَضَاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ فِي يَوْمَيْنِ وَأَوْحَى فِي كُلِّ سَمَاءٍ أَمْرَ‌هَا وَزَيَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْيَا بِمَصَابِيحَ وَحِفْظًا ذَلِكَ تَقْدِيرُ‌ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ ?12? فَإِنْ أَعْرَ‌ضُوا فَقُلْ أَنذَرْ‌تُكُمْ صَاعِقَةً مِّثْلَ صَاعِقَةِ عَادٍ وَثَمُودَ ?13? إِذْ جَاءَتْهُمُ الرُّ‌سُلُ مِن بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا اللَّـهَ قَالُوا لَوْ شَاءَ رَ‌بُّنَا لَأَنزَلَ مَلَائِكَةً فَإِنَّا بِمَا أُرْ‌سِلْتُم بِهِ كَافِرُ‌ونَ ?14? فَأَمَّا عَادٌ فَاسْتَكْبَرُ‌وا فِي الْأَرْ‌ضِ بِغَيْرِ‌ الْحَقِّ وَقَالُوا مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً أَوَلَمْ يَرَ‌وْا أَنَّ اللَّـهَ الَّذِي خَلَقَهُمْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يَجْحَدُونَ ?15? فَأَرْ‌سَلْنَا عَلَيْهِمْ رِ‌يحًا صَرْ‌صَرً‌ا فِي أَيَّامٍ نَّحِسَاتٍ لِّنُذِيقَهُمْ عَذَابَ الْخِزْيِ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَلَعَذَابُ الْآخِرَ‌ةِ أَخْزَى وَهُمْ لَا يُنصَرُ‌ونَ ?16? وَأَمَّا ثَمُودُ فَهَدَيْنَاهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمَى عَلَى الْهُدَى فَأَخَذَتْهُمْ صَاعِقَةُ الْعَذَابِ الْهُونِ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ ?17? وَنَجَّيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ ?18? وَيَوْمَ يُحْشَرُ‌ أَعْدَاءُ اللَّـهِ إِلَى النَّارِ‌ فَهُمْ يُوزَعُونَ ?19? حَتَّى إِذَا مَا جَاءُوهَا شَهِدَ عَلَيْهِمْ سَمْعُهُمْ وَأَبْصَارُ‌هُمْ وَجُلُودُهُم بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ ?20?
ترجمه:
پس آنها را در دو روز به صورت هفت آسمان به انجام رسانيد [و محکم و استوار ساخت]، و در هر آسماني کار آن را وحي کرد، و آسمان دنيا را با چراغ هايي آرايش داديم و [از استراق سمع شيطان ها] حفظ کرديم، اين است اندازه گيري تواناي شکست ناپذير و دانا. (??) اگر روي گرداندند، بگو: من شما را از صاعقه اي [مرگبار] چون صاعقه عاد و ثمود بيم مي دهم. (??) هنگامي که پيامبران از پيش رو و پشت سرشان به سوي آنان آمدند [و گفتند:] که جز خدا را نپرستيد. گفتند: اگر پروردگار ما مي خواست [که ما مؤمن شويم و او را بپرستيم] فرشتگاني نازل مي کرد [تا دعوتش را به ما ابلاغ کنند]؛ بنابراين ما به آنچه شما به آن فرستاده شده ايد، کافريم. (??) اما قوم عاد به ناحق در زمين تکبّر کردند و گفتند: نيرومندتر از ما کيست؟ آيا ندانستند خدايي که آنان را آفريد از آنان نيرومندتر است؟ و [به گمان اينکه نيرومندتر از آنان وجود ندارد] همواره آيات ما را انکار مي کردند. (??) سرانجام تندبادي سخت و سرد در روزهايي شوم بر آنان فرستاديم تا در زندگي دنيا عذاب خواري و رسوايي را به آنان بچشانيم، و بي ترديد عذاب آخرت رسوا کننده تر است و آنان [در آن روز] ياري نخواهند شد. (??) و اما ثموديان، پس آنان را هدايت کرديم، ولي آنان کوردلي را بر هدايت ترجيح دادند، پس به کيفر اعمالي که همواره مرتکب مي شدند، بانگ عذاب خوارکننده آنان را فراگرفت؛ (??) و کساني را که ايمان آورده و همواره پرهيزکاري مي کردند، نجات داديم. (??) و [ياد کن] روزي را که دشمنان خدا به سوي آتش گرد آورده مي شوند، پس آنان را از حرکت باز مي دارند [تا گروه هاي ديگر به آنان ملحق شوند.] (??) وقتي به آتش مي رسند، گوش و چشم و پوستشان به اعمالي که همواره انجام مي دادند، گواهي مي دهند. (??)
اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شريعتي: ان شاء الله به برکت قرآن پاک وارد ضيافت پر نور الهي وارد ماه مبارک رمضان باشيم پيشاپيش ماه رمضان مبارک شما باشد کم کم داريم نزديک مي‌شويم ان شاء الله همان طور که عرض کردم هم ظهرها سر قرار هميشگي با دوستان هستيم و هم سر وقت سحر اشاره‌ي قرآني را حاج آقاي فرحزاد بفرماييد.
حاج آقا فرحزاد: قبل از اشاره يکي از برکات ذکر شريف صلوات بر پيامبر و آل پيامبر اين است که انسان را عاقبت به خير مي‌کند و باز در روايت داريم که مرارت و تلخي جان کندن را از بين مي‌برد چون خود راحت جان دادن و انسان با آرامش از دنيا برود و سختي نبيند و فشارها براي خودش و ديگران نباشد اين خيلي مهم است مداومت بر صلوات بر پيغمبر و آل او هم مرارت و تلخي و سختي جان کندن را آسان مي‌کند و هم انسان را عاقبت به خير مي‌کند. ان شاء الله فراموش نکنيم صلوات بر محمد و آل محمد اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم. آيه‌ي 17 ام و هجده ام اين سوره‌ي مبارکه فصلت خداي متعال داستان قوم ثمود را بيان مي‌فرمايد که قوم حضرت صالح پيغمبر بودند خداي مهربان مي‌فرمايد «وَأَمَّا ثَمُودُ فَهَدَيْنَاهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمَى عَلَى الْهُدَى فَأَخَذَتْهُمْ صَاعِقَةُ الْعَذَابِ الْهُونِ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ» مي‌فرمايد قوم صالح قوم ثمود خداي متعال پيامبر صالح را برايشان فرستاد آن‌ها را هدايت بکند اما آن‌ها کوردلي را بر هدايت انتخاب کردند يعني زير بار پيغمبر و سفير خدا نرفتند چون که نرفتند و راه گمراهي را انتخاب کردند خداي متعال هيچ کسي را بي جهت عذاب نمي‌کند به خاطر کوردلي و بيراهه رفتن و گمراهي خدا هم صاعقه‌ي عذابي که خوار کننده و پست کننده بود براي آن‌ها فرستاد به خاطر دستاورد اعمال خودشان يعني عذاب دستآورد خود انسان‌ها است و الا خداي مهربان به کسي آسيبي صدمه‌اي نمي‌رساند بعد مي‌فرمايد چه کساني نجات پيدا مي‌کنند «وَنَجَّيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ» آن‌هايي که دو شرط داشته باشند ايمان و تقوا آن‌هايي که با صميم دل اعتقادات خوب دارند و در عمل هم تقوا پيشه مي‌کنند ايمان اقرار و اعتقادات قلبي است تقوا هم عملي است استمرار داشته باشد در جاي جاي زندگي مان به حرام مي‌رسيم چراغ قرمز خدا روشن مي‌شود ما خودمان را نگه داريم و حفظ بکنيم ايمان و تقوا وسيله‌ي نجات همه‌ي امت‌ها است.
شريعتي: خيلي ممنون يکي از اتفاقات خوب ماه رمضان امسال همين طرح خانه‌هاي نوراني است محافل قرآن خانوادگي و دوستانه که همين دوستي‌ها آن جا خيلي تقويت مي‌شود نکاتي که شما گفتيد من اين بشارت را مي‌دهم به دوستاني که داوطلب اين طرح بودند که ارسال بسته‌ها آغاز شده و به زودي به دستشان مي‌رسد هم ما را دعا بکنند و آرزو مي‌کنيم اين جلسات جلسات پر از خير و برکتي باشد خيلي فرصت نداريم وقت در اختيار شما است.
حاج آقا فرحزاد: روايت نوراني ديدم در ذيل آن صحبتي که کرديم که آب قليل و آب کر دوست تنها مثل آب قليل است يا دوستان کم دوستان فراوان و زياد مثل آب کر اند هم نجس نمي‌شوند هم مطهر و پاک کننده هم هستند از امام صادق عليه السلام روايت نوراني ديدم که المُومِنُ بَرَکَةٌ عَلي المُومِنِ وَ حُجَّةٌ عَلي الکافر (تحف العقول، ص489) مي‌فرمايد مومن براي مومن برکت است برکت يعني خير زياد يعني دو مومن دل هايشان با هم يکي مي‌شود چند تا مي‌شوند مضاعف مي‌شود چند برابر مي‌شود يک سرمايه مي‌شود سه تا سه تا سه برابر مي‌شود چهار برابر ده برابر و مومن حجت خدا است يعني مومني که با تقوا است فکر و اعتقاداتش قشنگ است عملش قشنگ است حجت مي‌شود براي ديگران الگو مي‌شود و مي‌تواند به او احتجاج بجويند و دنبال او بروند من يک داستان روايي عرض مي‌کنم که دوستان خوب در تنگناها و در فشارها گاهي به درد آدم مي‌خورند يا اعمال صالح و تقوا به درد انسان مي‌خورد در حالات اصحاب رقيم نقل کرده اند اصحاب کهف داريم اصحاب رقيم داريم که هر دو تا اهل غار بودند مدتي غار نشين بودند به غار پناه بردند اصحاب کهف که داستانش معروف است در قرآن است اصحاب رقيم روايت داريم سه نفر دوست و رفيق بودند که با هم پيوند دوستي داشتند با هم به مسافرت مي‌رفتند گشت و گذار داشتند تفريح مي‌رفتند جاهاي مختلف مي‌رفتند يک روز تعطيلي اين‌ها تصميم گرفتند بروند کوه نوردي با هم ديگر رفتند کوه نوردي هوا تيره و تار شد و بارندگي و سرماي شديد شد ديدند هوا خيلي ناهموار و بارندگي شديد است رفتند در داخل غار پناه بردند به يک غاري که هوا آرام شود مساعد شود برگردند وقتي که داخل غار رفتند کوه ريزش کرد يک سنگ بزرگ چند تني آمد دهانه‌ي غار را بست حالا بيا درستش کن در بن بستي که نه کسي را مي‌توانند خبر بکنند نه کسي مي‌فهمد که حدس مي‌زند که اين‌ها در اين غار رفته باشند و پيدا کردنش در آن زمان‌هاي قديم کار خيلي پيچيده بوده اين‌ها واقعا به بن بست رسيدند گفتند چه کار کنيم يکي از اين‌ها خيلي دوست فهميده و عاقلي بود سيمش وصل بود گفت رفقا ما در اين بن بست گير کرديم يعني بن بست است خوشا به حال آن‌هايي که قبل از اين که به بن بست برسند با خدا با اولياي خدا رابطه داشته باشند خيلي‌ها هستند به بن بست که مي‌خورد دعا و امن يجيب و بک يا الله ولي در رفاه و خوشي کاري به خدا و پيغمبر ندارد گفت ما در اين بن بست قرار گرفتيم مي‌توانيم با خدا معامله بکنيم در عمرمان يک کاري را بي قل و قش بي غرض خالصانه به حساب خدا واريز کرديم در بانک خدا سرمايه داريم که الآن بگوييم خدايا اين سرمايه‌ي ما را الآن خرج بکن فکر کنيد ما هر کدام بيست سال سي چهل سال کم و زياد عمر داريم پرونده مان را رو کنيم ببينيم سابقه‌ي حسني داريم که الآن به قول ما به رخ خدا بکشيم اگر سرمايه گذاري کرديم قطعا خدا پاسخ مي‌دهد کسي يک سبحان الله براي خدا گفته باشد خدا گفتيم وسيع است يکي از اسماء خداست باوفاست نشستند فکر کردند يکي از اين‌ها گفت خدايا تو شاهدي من يک کاري محض رضاي تو کردم من مال و ثروت داشتم يک سرمايه‌ي ارزشي داشتم که مشتري خيلي خوبي آمد آن را بخرد و سودش هم خيلي زياد بود معامله را انجام داديم بنا بود جنس را که تحويل دهم آمدم ديدم انبار قفل است کليد در انبار زير سر پدر من است و پدر من هم تازه استراحت کرده اگر بخواهم اين معامله جنسش را تحويل دهم بايد پدرم را از خواب بيدار کنم گفتم من حرمت پدر برايم از مال دنيا بيشتر است کم کسي است به خاطر سود کلان از يک مثلا بيدار کردن پدرم مذايقه بکند يعني کم داريم اين طوري آمدم گفتم جنس را الآن نمي‌توانم تحويل بدهم دو سه ساعت بعد گفتند کار داريم نمي‌تواني برويم‌اي ديگر گفتم برويد جاي ديگر از سود کلان به احترام پدر صرف نظر کردم خدايا اگر براي تو کردم ما را از بن بست رها کن يک وقت حرکت در سنگ ايجاد شد يک روزنه باز شد هواي لطيفي آمد داخل دومي فکر کرد گفت خدايا من يک جاي يک کار خوب براي تو کرد دختر عمويي داشتم عاشق من بود من هم عاشق او بودم در جاي خلوت به هم رسيديم خدايا محض رضاي تو من که پشت با به هوس خودم دادم « وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَ‌بِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى?، فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوَى?» (نازعات/ 41-40) آن جاهايي که سر دو راهي تصميم مي‌گيريم به حساب خدا از گناه مي‌گذريم خدايا اگر به خاطر تو بوده ما را از اين بن بست نجات بده دوباره سنگ حرکتي کرد بخشي از مسير باز شد سومي گفت خدايا تو شاهدي من يک کارگري آوردم اجير کردم اشتباه کردم آن اجرتش را طي نکردم که خيلي در روايات سفارش شده اول طي کنيد حضرت غضب کردند که چرا طي نکرديد پايان کار حقوق اجرت المثلي که مرسوم بود مثلا يک کارگر بيست هزار تومان دادم گفت نخير کم است اجرت من چهل هزار تومان است گفتم کارگران همه همين اندازه هستند گفت نخير با ما قهر کرد هر چه خواهش کرديم پول را نگرفت رفت گفتم پول شخص بيگانه است در آن موقع با آن مبلغ مي‌شد گوسفند بخري گوسفند خريدم کنار گله ام رها کردم گوسفند هر سال زاييد دو سه تا پنج تا ده تا زياد شد بعد از ده پانزده سال طرف آمد گذرش از آن جا افتاد گفت ما يک چنين روزي کاري کرديم گفتم پانزده تا گوسفند را بردار چه کسي مي‌تواند اين کار را بکند سنگ تکان خورد از بن بست بيرون آمدند دوستان خوب همه وقت همه جا به داد آدم مي‌رسد جدا سپاسگزار خدا باشيم براي دوستان خوب و اگر هم نداريم از خدا و اهل بيت بخواهيم نصيبمان بکنند.
شريعتي: ان شاء الله خيلي ممنون از توجه شما حاج آقاي فرحزاد دعا بکنند.
حاج آقا فرحزاد: خدا را قسم مي‌دهيم به حق محمد و آل محمد در اين روزهاي پاياني ماه شعبان گناهان ما را ببخشد بيامرزد همه‌ي حقوق را به گردن ما ادا بگرداند قلب امام زمان از ما راضي بکند فرجش را نزديک بکند و همه مان را مشمول دعاي مخصوص امام زمان قرار بدهد و همه‌ي آن‌هايي که گرفتاري دارند به حق امام زمان حل گرفتاري به نحو احسنت بفرمايد به برکت صلوات بر محمد و آل محمد روز دوشنبه متعلق به امام حسن و امام حسين است ان شاء الله مهمان اين دو امام هستيم السلام عليک يا ابا محمد يا حسن بن علي و السلام عليک يا اباعبدالله.


ارسال دیدگاه


ارسال

جهت مشاهده دیدگاه های کاربران کلیک نمایید

دیدگاه ها