برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: اخلاق
كارشناس:حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد
تاريخ پخش: 93/12/18
بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
پر ميکند خاک از حضورش ساغرش را * * * سرشار از گل ميکند پا تا سرش را
آن روز حتي آفتاب روشني بخش * * * حس ميکند دستان سايه گسترش را
ديگر نيازي نيست جبريل غزل خوان * * * پنهان کند در بال پرواز پرش را
حظ ميبرد جان لحظه لحظه از حضورش * * * حس ميکند دل لحظه لحظه محضرش را
مي آيد و ميآورد از سمت يثرب * * * همراه خود عطر دعاي مادرش را
شريعتي: اللهم عجل لوليک الفرج سلام ميگويم به همهي شما بهترينها را براي شما آرزو ميکنم خوشحاليم مثل هر روز با سمت خدا از تهران همراه شما هستيم و در کنار شما حاج آقاي فرحزاد سلام عليکم و رحمة الله خيلي خوش آمديد.
حاج آقا فرحزاد: عليکم السلام و رحمة الله خدمت شما و همهي همکاران و بينندگان عرض سلام داريم و آرزوي موفقيت براي همهي عزيزان داريم ان شاء الله هر کجاي عالم زندگي ميکنند در خوشي و خرمي و شادابي باشند باران رحمت را هم خدا معنوي و مادي بيش از اين بر ما بباراند.
شريعتي: الهي آمين آرزو ميکنم در آستانهي بهار تمام جانها و دلها بهاري باشد. هفتهي گذشته بحثي که با حاج آقاي فرحزاد داشتيم بحث خيلي خوبي بود اين که زيباييها را ببينيم دنبال عيوب ديگران نباشيم اين طوري آرامشي به ما القا خواهد شد و رابطهي ما با اطرافيان کاملا آن طور که خدا ميپسندد تنظيم ميشود. ادامهي بحث را ميشنويم.
حاج آقا فرحزاد: بسم الله الرحمن الرحيم اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم. هفتههاي گذشته عرض کرديم هم عيب پوشي کار خيلي پسنديدهاي است و از اين بالاتر اين که عيبها را نبينيم بلکه زيباييهاي عالم و خلقت و افراد را ببينيم و اين به انسان خيلي کمک ميکند شکر گزاري انسان زيبا و عالي ميشود هنر اين است که از همهي خارها گل بتراشيم نه اين که از گلها خار درست کنيم بحث امروز بنده بخشي از آن اين است که يکي از چيزهايي که واقعا حلال خيلي از معضلات و مشکلات است اين است که هر کسي را در شرايط خودش و خلقت و موقعيت خودش درک بکنيم مثلا اگر يک بچهي خردسالي گريه ميکند بيتابي ميکند زبان ندارد دردش را بگويد از يک بچه توقع کارهاي بچگانه داشته باشيم و از نگاه بچگي به او نگاه کنيم و اين به انسان خيلي آرامش ميدهد از آدم بزرگ توقع کارهاي بزرگ داشته باشيم يعني هر کسي را در شرايط خودش ببينيم در موقعيت خودش ببينيم در خلقت خودش ببينيم و اين به انسان خيلي آرامش ميدهد اگر ما بدانيم که به ديد الهي هر چيزي در جاي خودش قرار گرفته مهرهها را خدا درست چيده حکمت خدا را باور کرديم اينها خيلي از مشکلات را حل ميکند يعني يک آدمي که در شرايط ناجور رشد پيدا کرده انتظارات زياد نبايد داشت و خدا هم از او ندارد يک کسي در يک شرايط خيلي خوبي رشد کرده خدا از او بيشتر حساب ميکشد از او انتظار بيشتري است اين نکته را از مرحوم آيت الله بهاء الديني ميگويم ايشان ميفرمودند اگر هر کسي را در شرايط خودش بسنجيم و ديدي که خدا او را خلق کرده و برايش شرايط آورده از آن ديد نگاه کنيم پاسخ خيلي از مشکلات و مسائل ما حل ميشود ايشان ميفرمودند يک جواني به من گفت من در يک خانوادهاي بزرگ شدم که پدر من در سن بالا دنبال منکرات بوده دنبال فحشا و کارهاي زشت بوده حتي از شهرهاي ديگر برايش کارهاي ديگر تهيه ميکردند من در يک چنين محيطي بزرگ شدم من اگر يک بار سجده کنم شما بايد براي من دست بزنيد هزار بار آفرين بگوييد و حرف درستي هم بود کسي که در يک خانوادهي ناهنجاري بزرگ شده اگر در راه آمد شرايط خوبي را پذيرفت بايد خيلي تشويق کنيم. او را با شرايطش ببينيم و بسنجيم کسي که در يک خانوادهي خوب و مذهبي و آراسته است انتظار بيشتري بايد داشته باشيم متناسب با محيط خودش خدا حساب رسي ميکند يا ميفرمودند چلهي تابستان بود روزه گرفته بودم گرماي شديدي داشت قم رفتم نانوايي ديدم شاطر و نانوا روزه ميخورد من ناراحت شدم در شهر قم و ماه رمضان يک مسلمان روزه خواري گناه بزرگي است آن هم علني خيلي ناراحت شدم حالت تندي به من دست داد که بروم با تندي برخورد کنم نهي از منکر تند و شديد بکنم يک جرقهاي به من زد خداي متعال به من فرمود با تامل مدارا نرمي و بَيني و بَينَک اگر تو هم جاي او بودي گرماي چهل پنجاه درجه و کنار آتش آيا تو هم روزه ميگرفتي خودت را بگذار جاي او نميخواهيم گناه را توجيه کنيم اين توجيه کردن گناه نيست ولي شرايط او را هم در نظر بگيريم حداقل ميخواهيم برخوردي بکنيم اين را لحاظ کنيم شايد من در جايگاه او بودم شايد من هم مثل او ميشدم لذا اگر ما به اين ديد نگاه بکنيم به مسائل ممکن است خيلي آرامش به خودمان بدهد و از راه صحيح ما بتوانيم نهي از منکر بکنيم و امر به معروف کنيم يک روحاني خيلي خوبي داشتيم ميگفت من ديدم بعضي شاطرها ماه رمضان روزه ميخورند گفتم من يک راه حل براي شما پيدا ميکنم من خودم با ماشين خودم ميبرم چهار فرسخي مسافر حساب شويد روزه تان را از راه صحيح بخوريد حلال بعدا در ايام زمستان قضا را به جا بياوريد کفاره ندارد راه حل انسان نشان بدهد و اين روايت خيلي مهم است و حلال خيلي از معضلات و مشکلات است در اصول کافي است امام صادق عليه السلام فرمودند لَوْ عَلِمَالنَّاسُ كَيْفَ خَلَقَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى هَذَا الْخَلْقَ لَمْ يَلُمْ أَحَدٌ أَحَداً (کافي، ج 2، ص 44) خيلي تعبير مهمي است يکي از آن روايات کليدي و کاربردي است و مطالب کاربردي است که اگر مردم حکمت و اسرار خلقت را ميفهميدند و درک ميکردند که خداي متعال هر کس را چطور خلق کرده با چه شرايطي با چه نفسي با چه ذهني با چه موقعيتي با چه استعدادي با چه حافظهاي اين پنج انگشت ما يک جور نيست نميتوانيم به انگشت کوچک بگوييم چرا کوچکي چرا لاغري به ديگري بگوييم تو بلندي اين بايد اين طور باشد سبابه بايد اين طور باشد اين پنج انگشت به اين شکل و قيافه داشته باشد تا کاربرد داشته باشد با هم اينها را ببينيم تک تک نبينيم نميتوانيم به يکي يکي از اينها ايراد بگيريم امام صادق عليه السلام ميفرمايد اگر مردم ميفهميدند درک ميکردند که خدا خلقت را بر چه اساسي خلق کرده همه اش حساب شده است همه اش دقيق است حتي خلقت اشقيا بدها فاسقها فاجرها کافرها منافقها تا چه برسد به مومنين و انبيا که گفتيم از خارها گل بسازيم و به چشم گل نگاه کنيم فرمودند اگر مردم اسرار خلقت را درک ميکردند هيچ کس کسي را ملامت نميکرد سرزنش نميکرد ايراد بي جا نميگرفت که تو چرا اين طوري هستي چرا اين کار را کردي بسياري از ايرادهاي ما انتقادهاي ما برگشت اش ايراد و انتقاد به خود خداي متعال است يک وقت افعال اختياري است من با اختيار خودم اين کار را ميکنم من بايد نهي از منکر شوم تربيت شوم جلوي خودم را بگيرم با فعل اختياري کار ثواب ميکنم من را تشويق بکنند اما بسياري از کارها ربطي به افعال اختياري من ندارد يک کسي قد بلند است چهره اش سياه است سفيد است چاقيها ربطي به شخص ندارد امام باقر عليه السلام چاق بودند با اين که امامان کم غذا ميخوردند خوراکشان کم بوده غذاي اميرالمومنين بسيار بسيار کم بوده شکمشان يک مقدار برجسته بوده بسياري از ايراداتي که ميگيريم بيني اش بزرگ است گوش اش اين طور است به يک بچه اگر نقاشي اش را ايراد بگيري چقدر بر ميخورد ايرادهاي ما گاهي ايراد به خدا است بسياري از افراد در خيلي از خلقتشان در عمدهي خلقتشان نقشي ندارند اصلا نقشي ندارند و هم چنين در روحياتشان را همين طور هر کسي را خدا يک استعداد خاصي داده
جهان چون خط و خال و چشم و ابروست * * * که هر چيزي به جاي خويش نيکوست
يا به قول حافظ
پير ما گفت که خطا بر قلم صنع نرفت * * * آفرين بر نظر پاک خطا پوشش باد
انصافا قشنگ گفته
مضمونش اين است من اگر خارم اگر گل چمن آرايي است که از آن دست که ميپروردم ميرويم
اگر خدا خاري را خلق کرده مصلحتي است حکمتي است براي حفظ گل است مرحوم فيض کاشاني يک مقالهي مفصلي دارند در اين که خدا چرا اشقيا را خلق کرده سوالي است که در ذهن خيليها است خدا چرا شيطان شمر فرعون را خلق کرده ميفرمايد اين قدر در خلقت اينها اسرار و حکمت است که اگر ما درک کنيم از بالا نگاه کنيم خدا را شکر ميکنيم بر خلقت اينها که اگر شيطان نبود کار پيش نميرفت و لنگ بود خدا اوليايش را با اينها تربيت ميکند خدا اوليايش را با اينها بزرگ ميکند مثل آتشي که در زير چراغ است آتش است شعله ور است داغ است ولي غذا را ميپزاند بدي اينها حلم ما را صبر و تحمل و بردباري ما را زياد ميکند به ما رشد ميدهد.
شريعتي: يعني نسبت اينها را با خدا هميشه لحاظ کنيم. يک نکتهاي اين جا است اين براي نگاه ما نسبت به ديگران است مثلا من اگر خيلي بد هستم نميتوانم بگويم اين طوري آفريده شده ام شما چه کار داريد من بايد تلاش کنم به خوبيها و کمال برسم ديگران هستند که بايد به من به عنوان صنع خداوند متعال نگاه بکنند و دنبال زيباييها در من بگردند اين دليل نميشود من دنبال عيوب در خودم نگردم.
حاج آقا فرحزاد: سوال خيلي قشنگي است يک عيوبي است که مربوط به خلقت است من رنگم سياه سفيد است قدم بزرگ است دخالت ندارم نميتوانم تغيير بدهم ولي افعال و صفاتي که قابل تغيير است اگر اين را به خدا نسبت دهيم و بگويم ما دخالت نداريم آمدن انبيا و قرآن و تعليم و تربيت باطل ميشود آن چيزهايي که افعال اختياري است مربوط به خود ما ميشود قابل تغيير است بايد تغيير بدهيم بديها را محو کنيم خوبيها را زياد کنيم.
شريعتي: يعني نميتوانيم از ديگران توقع داشته باشيم که تو بيا خوبيهاي من را ببين چه کار به بديهاي من داري.
حاج آقا فرحزاد: بله ولي چيزهايي که ما دخالت نداريم مال خداست خدا اين طور خلق کرده خدا يک کسي را قد کوتاه خلق کرده روايت عجيبي است روايت داريم يکي از همسران پيغمبر خدا قدشان کوتاه بود يکي از همسران ديگر پيغمبر که هووي اين خانم بود اين خانم که آمد رد شود با يک چشم تحقيرانه اين انتقاد و ايراد گاهي با چشم است گاهي با سر با زبان يا با ابرو است اين با دست اشاره کرد به پيغمبر با قيافه که چقدر زشت و قد کوتاه است پيغمبر عظيم الشان اين تعبير من در روايات همين يک مورد را ديدم خيلي عجيب است پيغمبر خدا به آن همسري که ايراد کرد به قد کوتاهش پيغمبر خدا فرمودند شما گناهي انجام دادي که با همهي آبهاي دريا پاک نميشود يک نوع کفر به خدا و ايراد به خداست از نقاشي خدا تو ايراد ميگيري؟ بسياري از انتقادات و ايرادات ما برمي گردد به اصل خلقت ملامت ميکنيم سرکوفت ميزنيم سرزنش ميکنيم روايت داريم حضرت لقمان سلام الله عليه يک حکيم بوده يک سورهي قرآن به نام اين بزرگوار است شخصيت فوق العادهاي بوده هم خدا پيغمبر امامان از کلمات حکيمانهي او براي ديگران نقل ميکردند و افتخار ميکردند که اين کلام خدايي به او القا شده «وَ لَقَدْ آتَيْنا لُقْمانَ الْحِكْمَةَ» (لقمان/12) نوشتند لقمان از لحاظ قيافهي ظاهري خيلي زيبا نبوده و جذاب که ما فکر ميکنيم نبوده که خدا به همينها باطنهايي داده مثل لقمان که هزار برابر از زيبايي ظاهري مهم تر است و ماندگار هم است يک نفر به حضرت لقمان عرض کرد شما چقدر زشت هستيد بد قيافه هستيد حضرت لقمان فرمودند به من ايراد ميکني يا به خدايي که من را خلق کرده اگر به من ايراد ميکني من خودم را درست نکردم قد و چهره ام را خدا خلق کرده اگر هم به خدا ايراد ميکني که خيلي نادان و جاهلي خدا حکيم مطلق علم مطلق زيبايي و جمال مطلق است هر کاري که ميکند آن کار او قشنگ و زيبا است ما بايد ديد و چشممان را درست کنيم دربارهي يکي از اوليا خدا داريم از انبيا البته انبيا ترک اولي داشتند انبيا گذشته در قرآن روايات ما فراوان داشتند که ترک اوليا داشت گندم را نبايد ميخورد خورده يا حضرت يونس نفرين کرد بايد چاره جويي ميکرد چاره جويي نکرد خدا به خاطر اين ترک اولي او را در شکم ماهي حبس کرده گفت «لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَکَ إِنِّي کُنتُ مِنَ الظَّالِمِينَ» (انبياء/87) خدا نجاتش داد يکي از انبيا رد ميشد يک سگي ديد که خيلي قيافه اش درهم و هولناک و وحشتناک هستند بعضي حيوانات هستند خيلي هولشان زياد است درندگي هم دارد در همين سگي که ما ميبينيم زشت است هول دارد خيلي بد است بحث زيبا نگري که هفتهي قبل عرض کرديم اميرالمومنين سلام الله عليه ميفرمايد در سگ خدا ده صفت خوب قرار داده طُوبَى لِمَنْ كانَ عيشه کَعيشَ الکَلب حضرت ده زيبايي از يک سگي که نجس العين است پارس ميکند ميدرد جالب اين است که اين نقطهي اخلاقي است بزرگي اشاره کرد فرمود اگر سگ يک صفت غضب و درندگي را نداشت بهترين حيوان را ميشد بعد ميشد ولي خدا ولي حالت غضب و درندگي دارد خشم و غضب يک رذيلهاي است که همهي خوبيهاي آدم را تحت الشعاع قرار ميدهد سگ وفا دارد بسياري از جاها خودش را فداي صاحبش ميکند قانع است به يک استخوان به يک غذاي سادهاي شبها معمولا بيدار است تعين ندارد در خانهي صاحبش را ول نميکند برود جاي ديگر در زمين زندگي ميکند خيلي جالب و قشنگ است راه رفتن را در روايت داريم از گاو ياد بگيريد چقدر قشنگ و آرام و با طمانينه راه ميرود خيلي جالب است حتي در حيوانات ما خوبيها را ببينيم اين پيغمبر رسيد ديد يک سگ هولناک چهرهي زشت دارد خطاب کرد ما اَقبَحَ صُورَتَک چقدر صورتش زشت است روايت داريم خدا آن سگ را به نطق در آورد به اين پيغمبر گفت اگر تو خالقي و قدرت داري قيافهي من را عوض کن من خودم را خلق نکردم خدا من را خلق کرده گاهي اين زشتيها يک جهتش هزارها حکمت شايد دارد زشتي است که زيبايي را نشان ميدهد شب است که روز را نشان ميدهد جهل است که علم را نشان ميدهد هيچ چيزي بي حکمت و بي مصلحت نيست آن روايتي را يک بار در بحث تکبر و غرور خوانديم من تازگي مراجعه کردم پشت آدم را ميلرزاند آدم به کسي ايراد نگيرد انتقاد بيجا نکند ملامت نکند سرکوفت نکند به خلقت ايراد نگيريم باز تکرار کنم ممکن است خيليها سوال بپرسند افعال اختياري که با اختيار خودمان انجام ميدهيم يا صفاتي که در اختيار خودمان است امر و نهي دارد بايد خوبش کنيم درستش کنيم بدها را بريزيم دور ولي چيزهايي که در اختيار ما نيست مشکلاتي که در اختيار ما نيست از بچگي معلول بوده دست ندارد پا ندارد کور است دست ما نيست ما بياييم سرزنش کنيم تو زشت هستي تو نابينا هستي نعوذ بالله به خلقت خدا ايراد بگيريم اين روايت خيلي روايت تکان دهندهاي است که خداي متعال به حضرت موسي فرمود فردا که ميآيي مناجات کوه طور با من مناجات ميکني يک کسي که پست تر از خودت است براي من بياور از خودت پايين تر باشد حضرت موسي هم عرض کرد چشم فردا آمد گفت اين را ببرم آن را ببرم اين فاسق فاجر چه نميدانم شايد داخلش بهتر باشد شايد بعدا خوب باشد نميتوانيم قضاوت کنيم خلقت را نميتوان ايراد کرد برگشت اش به خود خداست اين جا جايي است که بايد عقاب پر نميزند بايد خيلي احتياط کرد هيچ معياري نداريم همهي اينها را خداي خوب ما خلق کرده نميتوانيم به خلقت دست ببريم يا قضاوت کنيم زود به افراد. حضرت موسي کسي را جرئت کرد نبرد داشت ميرفت چون خدا امر کرده بود حتما يکي را پست تر از خودت بياور رسيد به يک سگي که مرض جرب و مرض بدي گرفته بود که مسري هم بود و بوي بد و قيافهي زشتي داشت خيلي ناهنجاري در اين سگ بود گفت چون خدا امر کرده خوب است اين را که چيز بي خودي است حيوان نجس العين و قيافهي بد و مرض بد و داغون يک قلادهاي انداخت چند متري برد يک مرتبه به خود آمد و خدا واقعا به دادش رسيد به خود آمد که من اين را ميخواهم ببرم از کجا که من بهتر از اين باشم اين پست تر از من باشد اين خلقت خداست خدا را چه ديدي يک وقت شايد در اين صفات خوب قرار داده من خبر ندارم «وَأَنْ لا تَعْلُوا عَلَى اللَّهِ» (دخان/19) خيلي آيهي عجيبي است بر خدا علو و برتري نداشته باشيد عالم همه نقش و نگار و خلقت خداست کلک خدا است گفت
خيز تا بر کلک آن نقاش جان افشان کنيم * * * کين همه نقش عجب در گردش پرگار داشت
وقت آن شيرين قلندر خوش که در ادوار سير * * * ذکر تسبيح ملک در حلقهي زنار داشت
از حافظ است
گر مريد راه عشقي فکر بدنامي مکن
آدمي که عاشق ميشود فکر بدنامي نکند زيباييهاي محبوب را ببيند از او ببيند حضرت موسي متنبه شد قلاده را باز کرد حيوان را رها کرد استغفار کرد به خدا پناه برد منصرف شد برتر بودن عيب نيست خدا برتري داده ولي برتر ديدن عيب است اين که خود را برتر ببينم اين عيب است يعني خودم را بالا بگيرم خودم را بر ديگران يا خلقت يا خدا بالا بگيرم و بقيه را پايين ببينم اين خوب نيست عجب و خود پسندي و خودخواهي است تنها رفتند کوه با خدا خواستند مناجات بکنند خدا فرمود چرا امر من را اطاعت نکردي يک کسي پست تر از خودت ميخواست خدا امتحانش کند چرا نياوردي عرض کرد من کسي پيدا نکردم خطاب شد چرا آن حيوان را نياوردي عرض کرد جرئت نکردم من اشتباه کردم چند قدم را او را آوردم به تو پناه آوردم خطاب شداي موسي اگر او را آورده بودي من تو را از ديوان نبوت منع ميکردم يعني به درد پيغمبري نميخوردي کسي ميتواند پيغمبر باشد که خودش را از همه پايين تر ببيند از همه متواضع تر و فروتن تر باشد بسياري از ايرادات ما اگر دقت کنيم به خلقت خداست به خالقيت خداست به نقش و نگار خداست که ما در آن راه نداريم اگر هر کس را در محيط خودش شرايط خودش لذا در آيات و روايات داريم خداي متعال در روز قيامت از همه يک جور حساب نميکشد إِنَّمَا يُدَاقُّ اللَّهُ الْعِبَادَ فِي الْحِسَابِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَلَى قَدْرِ مَا آتَاهُمْ مِنَ الْعُقُولِ (کافي، ج 1، ص 195) خدا به هر کس به اندازهي عقل و فهم و استعداد و بلوغ و رشد فکري که به او مرحمت کرده به همان اندازه و اين خيلي حلال مشکلات است خدا هر کسي را در کلاس خودش بچهي مهد کودک بچهي ابتدايي ما هم در دنيا بايد اين طور رفتار کنيم حتي محيط و شرايطي که در آن زندگي کرده حضرت رسول اکرم به اصحابشان فرمودند شما در زماني هستيد که از ده جزء دين يک جزئش را عمل نکنيد مواخذه ميشود سَيَأْتِي زَمَانٌ زماني خواهد آمد که ناهنجاري و گناه و معصيت اين قدر فراوان ميشود که از ده جزء دين يک جزء را انجام بدهي رستگار ميشوي يعني زمان شرايط فرق ميکند در هر شرايطي خدا مهربان است و حکيم است همان شرايط را ميخواهد ما هم از ديگران همين شرايط را داشته باشيم و انتظار داشته باشيم اين خيلي از مشکلات را حل ميکند مثلا پدر ميآيد در خانه بچه شلوغ کرده خانم زحمت کشيده غذا درست کرده کار کرده خسته کوفته انتظار اين که با ما خوش و بش بکند انتقادي ميکند تقاضايي دارد گلايهاي دارد اين را تحمل کنيم شرايط اين خانم را در نظر بگيريم آقا از بيرون ميآيد خسته کوفته دو شغل داشته براي زن و بچه زحمت کشيده شرايط مرد را در نظر بگيريم اگر ما همديگر را درک بکنيم و شرايط همديگر را بسياري از مشکلات ما حل ميشود.
شريعتي: ان شاء الله نکتهاي که به خلقت افراد ايراد گرفتن چند اتفاق ميافتد با اين نقاطي که شما گفتيد علاوه بر آن ايراد گرفتن به صنع خداوند متعال يک تکبر و غروري را در وجود ما ميکند ما را گرفتار ملامت و سرزنش ميکند که در روايت داريم از دنيا نميرود مگر اين که خودش مبتلا ميشود نکتهي مهم تر اين که ما را درگير تمسخر ميکند در هم يک اتفاقاتي ميافتد که خيلي خوب نيست و اين توصيههاي حاج آقا فرحزاد يک نکات خيلي خوبي را در بر داشت که من از ايشان تشکر ميکنم. بعد از تلاوت آيات 36 تا 44 سورهي مبارکه نمل صفحهي 380 در خدمت شما خواهيم بود به برکت صلوات بر محمد و آل محمد
اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم
فَلَمَّا جَاءَ سُلَيْمَانَ قَالَ أَتُمِدُّونَنِ بِمَالٍ فَمَا آتَانِيَ اللَّـهُ خَيْرٌ مِّمَّا آتَاكُم بَلْ أَنتُم بِهَدِيَّتِكُمْ تَفْرَحُونَ ?36? ارْجِعْ إِلَيْهِمْ فَلَنَأْتِيَنَّهُم بِجُنُودٍ لَّا قِبَلَ لَهُم بِهَا وَلَنُخْرِجَنَّهُم مِّنْهَا أَذِلَّةً وَهُمْ صَاغِرُونَ ?37? قَالَ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَيُّكُمْ يَأْتِينِي بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَن يَأْتُونِي مُسْلِمِينَ ?38? قَالَ عِفْرِيتٌ مِّنَ الْجِنِّ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن تَقُومَ مِن مَّقَامِكَ وَإِنِّي عَلَيْهِ لَقَوِيٌّ أَمِينٌ ?39? قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِندَهُ قَالَ هَذَا مِن فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَمَن شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ ?40? قَالَ نَكِّرُوا لَهَا عَرْشَهَا نَنظُرْ أَتَهْتَدِي أَمْ تَكُونُ مِنَ الَّذِينَ لَا يَهْتَدُونَ ?41? فَلَمَّا جَاءَتْ قِيلَ أَهَكَذَا عَرْشُكِ قَالَتْ كَأَنَّهُ هُوَ وَأُوتِينَا الْعِلْمَ مِن قَبْلِهَا وَكُنَّا مُسْلِمِينَ ?42? وَصَدَّهَا مَا كَانَت تَّعْبُدُ مِن دُونِ اللَّـهِ إِنَّهَا كَانَتْ مِن قَوْمٍ كَافِرِينَ ?43? قِيلَ لَهَا ادْخُلِي الصَّرْحَ فَلَمَّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّةً وَكَشَفَتْ عَن سَاقَيْهَا قَالَ إِنَّهُ صَرْحٌ مُّمَرَّدٌ مِّن قَوَارِيرَ قَالَتْ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيْمَانَ لِلَّـهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ ?44?
ترجمه:
هنگامي که [فرستاده ملکه سبا] نزد سليمان آمد، [سليمان] گفت: آيا مرا با مالي [اندک و ناچيز] ياري مي دهيد؟ آنچه خدا [از نبوّت و حکومت و ثروت] به من عطا کرده، بهتر است از آنچه به شما داده [هديه شما براي من شادي آور نيست]، اين شماييد که با هديه خود شادماني مي کنيد، (??) به سوي آنان بازگرد که ما حتماً با سپاهياني به سوي آنان خواهيم آمد که قدرت رويارويي با آن را ندارند، و آنان را در حالي که [در آن منطقه] حقير و بي ارزش شده اند، با خواري و ذلت از آنجا بيرون مي کنيم. (??) [سليمان] گفت: اي سران و اشراف! کدام يک از شما تخت او را پيش از آنکه همگي به حالت تسليم نزد من آيند، برايم مي آورد؟ (??) يکي از جنّيان کاردان و تيزهوش گفت: من آن را پيش از آنکه از مسند خود برخيزي نزد تو مي آورم، و من بر اين [کار] توانا و امينم، (??) کسي که دانشي از کتاب [لوح محفوظ] نزد او بود گفت: من آن را پيش از آنکه پلک ديده ات به هم بخورد، نزد تو مي آورم. [و آن را در همان لحظه آورد]. پس هنگامي که سليمان تخت را نزد خود پابرجا ديد، گفت: اين از فضل و احسان پروردگار من است، تا مرا بيازمايد که آيا سپاس گزارم يا بنده اي ناسپاسم؟ و هر کس که سپاس گزاري کند، به سود خود سپاس گزاري مي کند و هر کس ناسپاسي ورزد، [زياني به خدا نمي رساند]؛ زيرا پروردگارم بي نياز و کريم است. (??) گفت: تختش را [با تغيير دادن در زينت و آرايش] برايش ناشناس کنيد تا ببينيم آيا [به شناخت آن] راه مي يابد، يا از کساني است که راه نمي يابند؟ (??) پس زماني که [ملکه سبا] آمد، گفتند: آيا تخت تو نيز اين گونه است؟ گفت: گويا اين همان است!! و ما را پيش از اين [به حقّانيّت و قدرت سليمان] آگاه کردند و [همان زمان] تسليم شديم؛ (??) چيزي را که [ملکه سبا] به جاي خدا مي پرستيد او را [از تسليم شدن به حق] بازداشته بود؛ زيرا او از گروه کافران بود [و در ميان آنان رشد کرده بود و به روش و رفتار آنان خو گرفته بود.] (??) به او گفتند: به حياط قصر درآي. هنگامي که آن را ديد، پنداشت آبي فراوان [چون درياچه] است، پس دامن جامه از دو ساق پايش بالا زد [که به خيال خود وارد آب شود]، سليمان گفت: اين محوطه اي است صاف و هموار از شيشه [نه از آب]. [ملکه سبا] گفت: پروردگارا! قطعاً من به خود ستم کردم، اينک همراه سليمان، تسليم [فرمان ها و احکام] خدا، پروردگار جهانيان شدم. (??)
اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شريعتي: خيلي ارادت داريم خيلي ممنون از همراهي شما پيامهاي شما به ما ميرسد ما را در اين مسير پر از فراز و نشيب دعا بکنيد ما و کارشناسان دعا گوي شما خواهند بود نکتهي صلوات بر محمد و آل محمد را خواهيم شنيد
حاج آقا فرحزاد: يکي از رواياتي که دربارهي فضيلت صلوات فرستاده شده در روايت داريم ذکر شريف صلوات مرارت و سختي و تلخي جان کندن را آسان ميکند بعضيها هستند با گرفتاريها و زجرها و مرارتهاي طولاني از دنيا ميروند بعضيها هم در روايت تعبير شده مثل اين که گلي را بو ميکنند خيلي با آرامش و راحتي از دنيا ميروند روايت داريم يکي از چيزهايي که تلخي و مرارت مردن و جان دادن را آسان ميکند صلوات بر محمد و آل محمد است و پيغمبر ما صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند کسي که آخرين کلامش هم ذکر صلوات بر محمد و آل محمد باشد اهل بهشت است ان شاء الله دلها و جان هايمان را جلا بدهيم بر صلوات بر محمد و آل محمد
شريعتي: اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم
حاج آقا فرحزاد: اين سورهي مبارکهي نمل يکي از داستانهاي زيبايي که بيان کرده داستان حضرت سليمان و بلقيس است هدهد شهري را کشف کرد که ملکهي شهر بلقيس بوده يک خانمي بوده مفصل است من يکي دو آيه را اشاره ميکنم وقتي که مملکت کشف شد و يک خانمي بود آن جا قومش هم خورشيد پرست بودند به خورشيد سجده ميکردند حضرت سليمان عليه السلام ميخواست ضرب شست و قدرتي نشان بدهد که ملکهي صبا تسليم شود و مومن شود به اطرافيان گفت شما کدام قدرت داريد که تخت بلقيس را احضار کند بيايد ببيند ما يک چنين قدرتي داريم «قَالَ عِفْرِيتٌ مِّنَ الْجِنِّ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن تَقُومَ مِن مَّقَامِكَ» يک جني بود که خيلي قدرت داشت گفت قبل از اين که شما از اين جا بلند شويد برويد مجلس يا صبح تا ظهر طول ميکشيده يا يکي دو ساعت من در يکي دو ساعت حاضر ميکنم بعد آيه بعدي ميفرمايد «قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ» عاصف بن برخيا وصي و جانشين سليمان پيغمبر بود به حضرت سليمان عرض کرد من در يک چشم به هم زدن يا گردن چشمي در حدقهي چشم در يک آن حاضر ميکنم يک مرتبه ديدند تخت حاضر است خدا ميفرمايد کسي که در نزد او جزئي از کتاب علم داده بوديم علم من الکتاب يعني يک علم مختصر نه تمام علم جزئي از علم را به او داده بوديم توانست در يک لحظه تخت يک بانو و يک ملکه را احضار بکند که جناب عاصف بن برخيا باشد او يک چنين قدرتي دارد بعد بلقيس آمد ديد تختش حاضر است گفت تخت من است گفتند بله آمد ايمان آورد ديد اصلا نميتواند با سليمان مقابله بکند مومن شد و همسر سليمان شد نکتهي مهمي که در اين آيه است اين است که در روايات ما آمده است که عاصف بن برخيا يک اسم از حروف اسم اعظم را بلد بوده اسم اعظم 73 حرف است و عاصف يک اسم از 73 اسم را داشت و يک چنين قدرتي داشت آن وقت در آيهي مبارکهي آخر سورهي رعد خداي متعال ميفرمايد «قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهيداً بَيْني وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتاب» (رعد/43) اي پيغمبر اگر اينها دربارهي تو شک ميکنند بگو هم خدا شاهد حقانيت من است و هم آن کسي که همهي علم کتاب در نزد او است روايات فراواني داريم کسي که همهي حقايق و کتاب در نزد او است منظور اميرالمومنين حضرت علي عليه السلام است عاصف يک اسم از حروف اسم اعظم را بلد بود يک چنين قدرت نمايي داشت و اميرالمومنين علم الکتاب يعني همهي کتاب در نزد او است.
شريعتي: سلام و درود خدا بر حضرت علي عليه السلام. نکات پاياني شما را ميشنويم
حاج آقا فرحزاد: همان طور که عرض کرديم انسان هم خدا را زيبا ببيند هم صنع خدا را زيبا ببيند و هم خلقت و هم کارهاي خدا را زيبا ببيند البته اين نکات را لازم است عرض کنيم در روايت داريم يکي از انبيا داشت عبور ميکرد رسيد به سوسکي سوسکهايي که در زباله و کود هستند پر ندارند پرواز نکنند به خداي متعال گفت اين را براي چه ديگر خلق کردي خطاب شد الآن هم اين سوسک گفت اين پيغمبر را براي چه خلق کردي يعني هر چه که به ديگران بگويي برمي گردد به خودت مرحوم محدث قمي نوشته يک حکيمي همين اعتراض را کرد که اين سوسک براي چه خلق شده يک دردي گرفت با هر طبيب و پزشکي مداوا نميشد گفتند در فلان شهر يک حکيمي است از او درخواست کرد مداوا کرد خوب شد تعجب کرد که ما ده رقم بيست رقم امتحان کرديم از او پرسيد اين دارو چه بود که درمان درد من بود گفت اين سوسکي که در کودها ميلولد و درمان اين درد تو و اين زهر و سمي که داشتي درمانت است. از سم مار ممکن است بگويند نيش ما نيش عقرب چيست چقدر دواجات ما را از همين زهر مار و عقرب درست ميکنند پادزهر درست ميکنند هيچ چيزي در عالم بي جهت نيست صحيح و درست است عمقش را هم ما درک نميکنيم ولي در بسته بايد تسليم باشيم قبول کنيم يک تعبير زيبايي در نهج البلاغه است از حضرت علي از سر قضا و قدر و خلقت خدا پرسيده اند حضرت سه جملهي بلند فرمودند اسرار قضا و قدر را بخواهيم سر در بياوريم درياي عميقي است نميتوانيم به عمقش برويم يکي راه تاريک و ظلماني است به اسرار خدا نميتوانيم پي ببريم و سوم سر خدا است خودتان را به تکلف نيندازيد بخشي اش را ما درک ميکنيم ولي بخش مهم را درک نميکنيم همه را بخواهيم بفهميم مقدور نيست اين جا بايد زيباييها را ببينيم قشنگيها را ببينيم ايراد نگيريم اگر يک کسي هم ايرادي بود وظيفه داريم نهي از منکر بکنيم وظيفه داريم تذکر بدهيم در روايات ما است تذکراتتان خيلي لطيف و ظريف باشيد با رفتار و عمل و با خوش اخلاقي به طرف بفهمانيد که رفتارت خوب نيست مستقيم به کسي نگوييم با اشاره بگوييم يک نکتهي ديگر اين که بسياري از مواقع ما ميخواهيم امر به معروف يا نهي از منکر بکنيم يا تذکري به بچه اولاد همسر ديگران در جمع آبرويش را ميبريم در جمع تذکر ميدهيم يا نهي از منکر ميکنيم اين کار اشتباهي است مگر موارد خاصي که مجبور باشيم در روايت داريم اگر کسي عيب به طرف و تذکر به طرف را در جمع بگويد او را خراب کرده ضايع و تخريب کرده در يک کلاس در يک جمعيت من جلوي جمع بگويم چرا اين کار خراب را کردي بيا اصلاح کن من ده برابر او خرابکاري کردم با تخريب نميشود اصلاح کرد يا به همسر جلوي فاميل مهمانها جلوي پدر مادر دوستان قوم و خويشها هيچ اثري ندارد خراب هم ميکند تخريب ما بيشتر از اصلاح است حديث داريم کسي در پنهاني با لطافت و قشنگي تذکر بدهد به آن زينت داده آراسته کرده و او را زيبا کرده اما اگر در جمع او را تخريب ميکند و بازگو ميکند او را خراب کردي عار و ننگ زدي اين را بايد جبران کنيم زمانش هم خيلي مهم است شرايط را در نظر بگيريم طرف آرام باشد موقعيت فراهم باشد يک بار ديگر عرض کردم بزرگواري ميفرمودند چه موقع درختان را هرس ميکنند فصل زمستان يا پاييز که خوابيده اند درختان آرام اند ولي وقتي که حرارت دارند گرم هستند در فصل فروردين شکوفه کرده ضايع ميکند درخت را از بين ميبري فرزند اولاد رفيق دوست وقتي که آرام است با نشاط سرحال است در خلوت است خوش و بش ميکنيد بين آنها رابطه تان صميمي است تذکر بدهيد.
شريعتي: نکتهي تکميلي شما اين که به نظر من ما هم به عنوان کسي که بايد تذکر را بگيريم و از ديگران حرف شنوي داشته باشيم ظرفيتش را در خودمان ايجاد بکنيم.
حاج آقا فرحزاد: بله همين طور است ما خودمان انتقاد پذير باشيم وَ قَبُولٍ مِمَّنْ يَنْصَحُهُ (بحارالأنوار، ج 72، ص 65، ح 3) يکي از اوصاف مومن اين است که روح پذيرش و انتقاد پذيري داشته باشد خصوصا اگر در خلوت به ما اشاره ميکنند تذکر ميدهند اين را در خلوت مراعات بکنند
شريعتي: آن روايتي که ظاهرا از امام صادق عليه السلام است که بهترين دوستان من آنهايي هستند که عيوب من را به من هديه ميدهند اين خودش خيلي نکته دارد.
حاج آقا فرحزاد: هديه يعني با محبت همهي شرايط هديه را دارد غير مستقيم باشد زيبا باشد.
شريعتي: خيلي ممنون روز خوبي بود فردا ان شاء الله با حضور حاج آقاي حسيني خدمت شما خواهيم رسيد. حاج آقاي فرحزاد دعا بکنند همه آمين بگوييم.
حاج آقا فرحزاد: خدا را قسم ميدهيم به حق محمد و آل محمد به همهي ما ايمان معرفت فهم درک اخلاق حسنه کرامت بفرمايد و همه مان را از بهترين ياران اهل بيت قرار بده قلب امام زمان را از ما راضي و فرجش را نزديک بکن و رفع گرفتاري و هم و غم از همهي دردمندها و گرفتارها داشته باشيم ان شاء الله خداي مهربان وسايل شغل و مسکن و ازدواج و وسايل خير و رفاه را براي همهي ملت ما فراهم بفرمايد به برکت صلوات بر محمد و آل محمد و عرض ادب به محضر امام حسن مجتبي عليه السلام و حضرت اباعبدالله السلام عليک يا ابامحمد يا حسن بن علي و السلام عليک يا اباعبدالله
شريعتي: خيلي ممنون چقدر خوب است که امام حسين داريم خوش به حال آنهايي که محبت امام حسين در دل و جانشان ريشه دوانده گفت تا تو زمين سجدهاي سر به هوا نميشوم السلام عليک يا اباعبدالله.