اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

93-08-26-حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد - خير و بركت در زندگي (احسان)

معرفی برنامه

برنامه سمت خدا

موضوع برنامه: خير و بركت در زندگي (احسان و انفاق)

كارشناس:حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد

تاريخ پخش: 93/08/26


بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين

شادي براي تو غم عالم براي من * * * از ماه‌هاي سال محرم براي من

آواي آسماني داوود مال تو * * * خاموشي مقدس مريم براي من

از عشق خود جدايم و جاي گلايه نيست * * * اين بود ارث حضرت آدم براي من

بي مهري است رسم محبت براي تو * * * تنهايي است مونس و هم دم براي من

يوسف که نيستم ولي آن بنده­ام * * * که هيچ نگذاشته است صاحب من کم براي من

بگذار عمر در گذر عشق طي شود * * * حتي اگر نشد که تو يک دم براي من

شريعتي: سلام مي‌گويم به همه‌ي شما خانم‌ها و آقايان دوستان عزيز و ارجمند خيلي خوش آمديد به سمت خداي امروز در هر کجا که هستيد باغ ايمانتان آباد باشد. حاج آقاي فرحزاد سلام عليکم خيلي خوش آمديد.

حاج آقا فرحزاد: عليکم السلام و رحمة الله خدمت شما و همکاران و همه‌ي بينندگان. ان شاء الله که هميشه سوار کشتي نجات امام حسين عليه السلام باشيم و تا سرمنزل مقصود از اين کشتي پياده نشويم اين ايام در مجالس اهل بيت بيشتر شرکت بکنيم که مارک امام حسيني بودن‌مان تکميل شود.

شريعتي: ان شاء الله. بحث ما در ذيل بحث خير و برکت در زندگي به بحث احسان و انفاق رسيد نکات خيلي خوبي شنيديم سوالات زيادي به دست ما رسيده بحثي که هفته‌ي گذشته شما داشتيد در خصوص اين که درخواست نکنيم که اين درخواست عزت ما را زير سوال خواهد برد ادامه‌ي اين بحث را وعده کرديم اين هفته دوستان خواهند شنيد.

حاج آقا فرحزاد: بسم الله الرحمن الرحيم اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم السلام عليک يا اباعبدالله و علي الارواح التي حلت بفنائک يکي از چيزهايي که خير و برکت را در زندگي زياد مي‌کند احسان و انفاق و صدقه است روايت داريم در زمان يکي از انبيا سابق خدا به او وحي کرد فلان مومن را خدا مي‌خواهد امتحان بکند چون هم ما با فقر امتحان مي‌شويم هم با غنا همه اش امتحان است خداي متعال وحي فرمود به او بگو نصف عمرت را غني خواهي بود نصف عمرت را فقير اما انتخاب اين که اول کدام باشي با خودت است از هشتاد سال چهل سال اول و چهل سال دوم را خودت بايد انتخاب کني او آمد با همسرش مشورت کرد بعضي خانم‌ها البته مشاوره هايشان خوب است و به جا است خانمش گفت نصف اول را ثروت و غنا انتخاب بکن تا ببينيم بعدش چه مي‌شود خدا کريم است گفت به پيغمبر به خدا بگو نصف اول غني است در اين نصف دست به هر چه مي‌زد چند برابر مي‌شد يک روايت جالبي هم داريم که چرا شما از انفاق مي‌ترسيد اگر خدا در روزي را به شما باز کرده با انفاق کردن کم نمي‌شود اگر هم در فقر را باز کرده با ندادن فقر از بين نمي‌رود پس باز هم بده بخواهي نگاه داري فقرت از بين نمي‌رود بده بلکه از فقر از بين برود با ندادن ممکن است از بين برود اما با ندادن از بين نمي‌رود. همسرش گفت حالا که در رزق به رويت باز شده انفاق بکن هر چه مي‌داد چند برابر مي‌آمد تا اين که چهل سال تمام شد آمده شدند دوران فقر را بگذرانند يک روز دو روز چند روز خبري نشد آمد پيش پيغمبر گفت وعده‌اي که داده چه شد از خدا سوال کرد فرمود چون در نيمه‌ي اول انفاق کردند خوب امتحان پس دادند قابليت اين را دارند که زندگي شان مرفه باشد و انفاق بکنند اين يک واقعيتي است که با احسان و انفاق درهاي برکت باز مي‌شود. خواهم رسيد به جاهايي که چطور احسان و انفاق بکنيم عرض کرديم تا جايي که توان دارد ضروري نيست کارد به استخوان رسيده اگر رو بزند طوري نيست بهتر است که رو نزند روايت بسيار زيبايي در اصول کافي در معتبرترين کتاب‌هاي ما آمده يک شخصي در مدينه مشکل اقتصادي پيدا کرد خانمش اصرار زياد کرد که برو از پيغمبر خدا تقاضاي مادي بکن کمک بخواه به اين قصد حرکت کرد آمد پيغمبر نشسته بودند جمعي هم در اطراف پيغمبر نشسته بودند تا خواست اظهار نيازمندي خودش را ارائه بدهد پيغمبر خدا قبل از اين که او شروع کند اين جمله را فرمودند هر کس رو بزند از ما سوال کند ما کمک مي‌کنيم اما اگر بي نيازي نشان بدهد حتي پيش ما هم رو نزند آبرويش را نريزد پيش پيغمبر اول شخصيت براي مسائل مادي اين بهتر است البته اين هم نکته را بد نيست عرض کنيم رو زدن در زمان حاضر بودن و زنده بودن امام انسان دست نياز دراز بکند فرق مي‌کند که توسل بکند در توسل کرامت انسان محفوظ است انسان براي دنيا و آخرت هر چه متوسل شويم بهتر است ولي اين که در جمع و در ظاهر البته هر چه مسائل مادي را به خودشان واگذاريم و نخواهيم در روايت داريم قشنگ تر است روايت زيبايي از امام سجاد عليه السلام است مي‌فرمايد من عارم مي‌شود که از خدا دنيا بخواهم اين محفوظ است که ما همه چيز را از خدا بخواهيم اما امام مي‌خواهد بگويد وقتي شما صد را خواستي خود خدا را خواستي آخرت را غناي کامل را خواستي در آن همه چيز است همت‌مان را ببريم بالاتر اين قدر بايد بلند باشد که امام سجاد مي‌فرمايد ننگ است که از خدا من فقط نان و آب و دنيا بخواهم چه برسد که از خلق و مخلوق چيزي بخواهم اين شخص ديد مرجع ضمير به او برمي‌گردد او مي‌خواست نياز ابراز بکند پيغمبر خدا فرمودند من سئلنا اعطينا و من استغنا اغناه الله اگر کسي از ما درخواست بکند مي‌دهيم اما اگر در خواست نکند خدا او را بي نياز مي‌کند جمله‌اي که هفته‌ي قبل گفتيم اگر به واسطه هر چه مي‌تواني رو نزني اين کار را نکن. منت نمي‌گذاشتند حضرات معصومين اذيت نمي‌کردند در عين حال مي‌گويد باز درخواست نکردن مسائل مادي قشنگ تر است. بنده خدا برگشت منزل خانم گفت چه کار کردي گفت من تا رفتم خواستم اظهار نياز کنم خود پيغمبر پيش دستي کردند اين طور فرمودند يک کمي صبر کردند ديدند خبري نشد خانم گفت شايد به کس ديگري گفته پيغمبر از اين جمله‌ها مي‌گويد شما اظهار نياز کند فرداي آن روز يا چند روز ديگر رفت پيغمبر در جمع تا خواست اظهار بکند پيغمبر خدا همان جمله را تکرار کردند معلوم است که براي او مي‌گويند مسائل مادي و دنيايي را هر چه از ما نخواهيد بهتر است ولي اگر از خدا بخواهيد خدا بي نيازتان مي‌کند استغنا نشان بدهيد گفت به من مي‌گويد باز رفت منزل گفتگو کرد با منزل همسرش او را وادار کرد البته ما پيامک داريم که گره باز نمي‌شود چه کار کنيم؟ برويد در خانه‌ي خدا اين قدر بزنيد تا باز شود و در خانه‌ي خلق خدا تا مجبور نشديد به اندازه‌ي ضروريات هر چه مي‌توانيد نمي‌گوييم حرام است ولي هر چه قدر رو بزنيد عزت‌تان را کم کرديد پايان حديث هم قشنگ است بار سوم که آمد باز پيغمبر فرمودند همان جمله را کسي رو نزند بهتر است اظهار بکني مي‌دهم ولي تا آخر پيش پيغمبر و اصحاب شرمنده‌اي حداقل پيش پيغمبر خجالت زده‌اي گفت يعني اگر شده آسمان زمين را به هم بدوزند من روي پاي خودم مي‌ايستم فردا رفت از کسي امانت تيشه‌اي گرفت رفت بيابان براي خار جمع کردن رفت مقداري هيزم جمع کرد آورد فروخت يک درهم سود کرد اين يک درهم را نان غذايي تهيه کرد رفت عزتمندانه خورد و فردا رفت باز همان کار را تکرار کرد کم کم براي خودش تيشه خريد وسايل کار خريد البته قرض آبرومندانه اشکالي ندارد خود امامان قرض مي‌کردند قرض را تا جايي که آدم نياز ندارند و براي غير ضروريات نکند بهتر است کم کم وسايل هيزم طناب و وسيله خريد مستقل شد خودش مي‌رفت کار مي‌کرد و کم کم کارش به جايي رسيد خودش مرکب و شتر تهيه کرد کارگر تهيه کرد غلام خريد غلام‌ها کار مي‌کردند خودش نظارت مي‌کرد و کارفرما شده بود آمد خدمت پيغمبر تشکر بکند که من چقدر خوب شد رو نزدم روي پاي خودم ايستادم اگر آدم ابتکاري دارد مي‌تواند کاري بکند خودش بکند حتي اگر به پدر مادرش رو نزند به همسرش رو نزند البته همسرها پدرشوهرها همسر شوهر و پدر وظيفه دارد خرجي بدهد وظيفه دارند کمک بکنند ولي اگر کمک نکردند ما هم عيب ندارد به آن‌ها بگوييم ولي اگر نگوييم قشنگ تر است وقتي آمد خدمت پيغمبر خدا تشکر بکند تا نشست محضر حضرت پيغمبر همان جمله را تکرار کردند يعني اگر کسي سوال بکند ما مي‌داديم ولي ديدي استغنا چقدر قشنگ است الان روي پاي خودت ايستادي مستقل هستي شرافتت هم از بين نرفته اين را اگر کسي حفظ بکند وعده‌ي خدا است خدا مي‌رساند خدايي که مي‌گويد اين کار را بکن مي‌خواهد عزت ما محفوظ باشد. خاطره‌ها بيشتر از روايت گاهي در ذهن‌ها مي‌ماند مرحوم آيت الله بهاء الديني اين خاطره را تکرارا بيان مي‌کردند و لذت مي‌بردند تاکيد داشتند اين روحيه خيلي خوب است وقتي شيخ عبدالکريم حائري موسس حوزه‌ي علميه‌ي قم شدند از اراک ايشان را با اصرار آوردند و به عنوان مرجع عام و مرجع مطلق 15 سال زعامت شيعه به دوش ايشان بود در زماني که ايشان آمدند قم بعضي از علما و مراجعي بودند که در حد مرجع بودند مثل آيت الله حجت، آيت الله صدر ولي به احترام ايشان رفتند کنار تا ايشان بزرگ شيعه باشد براي طلبه‌ها معمولا شهريه ماهانه مي‌دهند به خاطر اين که بتوانند تحصيل بکنند ولي بزرگان و شخصيت‌ها را که نمي‌شود شهريه و حقوق بدهي اين‌ها را بايد يک جوري محترمانه مراجعات آن‌ها نشود حاج شيخ عبدالکريم متوجه اين مسئله بودند يک نماينده‌ي خصوصي خلوت مي‌فرستند منزل آيت الله حجت که برو در خلوت محضر ايشان برس نگو آيت الله عظمي و اين‌ها بگو عبدالکريم سلام رسانده اگر فرمايشي کاري پيشنهادي مشکلي پولي حواله‌اي هر چه از تو به يک اشاره از من به سر دويدن آن که سراغ مرجع نفرستاده خود مرجع آمده گفته کاري داري در خدمت هستم اين قشنگ تر است ايشان از طرف حاج شيخ عبدالکريم محترمانه و در خلوت وقت مي‌گيرد خدمت آيت الله حجت که شخصيت بزرگواري بوده مي‌گويد من از طرف آقاي حائري آمدم متن فرمايش ايشان اين است که عبدالکريم خدمت شما سلام رسانده و گفته با همه‌ي امکانات و چيزهايي که در اختيار من است در اختيار شما هستم هر چيزي امر بفرماييد پولي حواله‌اي امکاناتي در اختيار شما هستم ايشان يک تاملي کردند همه‌ي داستان اين جايش مهم است فرمودند سلام من را به ايشان برسانيد بگوييد ما به کريم خيلي احتياج داريم يعني همه‌ي ذرات وجود ما مي‌گويد يا کريم يا رب ولي به عبدالکريم الحمدلله هيچ احتياجي نداريم اين قدر عزت نفس نائب امام زمان است مرجع کل است بگويد من با همه ‌ي امکاناتم در اختيارت هستم اين آقا چه استغنايي نشان بدهد مي‌گويد ما به کريم خيلي احتياج داريم ولي به عبدالکريم که اسم ايشان هم بود نيازي نداريم من به عبدالکريم تکيه کرديم از اين ماه بگويم ده ميليون به من بفرست عبدالکريم يک روز از دنيا رفت من چه خاکي به سر بکنم چرا به غير خدا تکيه بکنم به خدا تکيه بکنم به خدايي که عبدالکريم‌ها را اشباع مي‌کند.

شريعتي: درجه و کلاس شان با ما متفاوت است يک وقتي واقعا دچار مشکلاتي هستيم کسي به ما مراجعه مي‌کند ما هم درخواست نمي‌کنيم و مشکلاتي که در مورد سوال کردن براي ما پيش نمي‌آيد يک کسي به ما مراجعه مي‌کند مي‌خواهد به ما کمک بکند اين جا هم نپذيريم؟

حاج آقا فرحزاد: براي شخص خودمان اگر باشد و احتياج مبرم داشته باشيم قبول کردنش عيب ندارد

شريعتي: مثلا در مضيقه و تنگنا هستيم خودمان بچه هايمان گرفتارند زندگي نمي‌چرخد يک کسي به ما مراجعه کرده گفته مي‌خواهم به شما کمک کنم نپذيريم؟

حاج آقا فرحزاد: عيب ندارد پذيرفتن گناه نيست، ولي اگر مي‌بينيد که اعتمادتان از خدا سلب مي‌شود يا طرف مي‌بينيد فردا منت بگذارد کمک هايش تحقيري باشد اگر واقعا نه هيچ تحقيري نيست مثل هديه است هديه را آدم اگر نپذيرد خيلي هم بد است ولي اين که بگوييم مثلا من از اين به بعد خرجي ات را مي‌دهم تحت تکلف من باشي، اين که آدم سلب اعتماد از خدا باشد و به آن تکيه بکني و تو مي‌تواني کاري بکني براي خودت و نمي‌کني خودت مي‌تواني بارت را به مقصد برساني حالا من بيايم در پناه کس ديگري قرار بگيرم همه‌ي اين شرايط را بايد در نظر گرفت و الا هديه دادن خوب است مخصوصا اگر براي ديگران باشد واجب است آدم قبول کند يک کسي مي‌گويد من در اختيار شما مي‌گذارم به فقرا کمک کن منت هم نمي‌گذارد حلال هم است شايد شبهه وجوب باشد آدم بپذيرد ولي براي شخص خودمان جاهايي که هيچ ذلت نيست شما هم درخواست کردي و شان شما مراعات مي‌شود و کاري از دستت برنمي‌آيد و اعتماد و توکلت به هم نمي‌خورد و اگر فردا قطع کرد مشکلي براي تو پيش نمي‌آيد اشکالي ندارد قبول کردنش ولي اين کرامت بزرگي را مي‌طلبد مثل حضرت ابراهيم عليه السلام گفتيم جبرئيل و ميکائيل و فرشته‌ها آمدند گفت من به شما احتياج ندارم اين ديگر توحيد کامل است آدم هر چه بتواند پله پله بتواند بالاتر اين بهتر است لذا خدا آتش را برد و سلام کرد براي آن کسي که به خدا تکيه مي‌کند اصلا يک جوري مي‌رسد «مِن حَيثُ لا يَحتَسِبُ وَمَن يَتَوَكَّل عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسبُهُ» (طلاق/3) ‌خدا مي‌گويد من تو را کفايت مي‌کنم باز يک جمله‌ي قشنگي را آيت الله بهاء الديني از صحيفه سجاديه مي‌خواندند حضرت مي‌فرمايند آدم محتاج برود در خانه‌ي محتاج به محتاج تکيه بکند از محتاج چيزي بخواهد اين سفاهت است او خودش گدا است من بروم از گدا چيز بخواهم؟ مي‌روم از خدايي که غني مطلق است «يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاء إِلَى اللَّهِ» (فاطر/15) شما فقر داريد ولي به سوي خدا خدا مي‌تواند بدون واسطه نيازهاي ما را برطرف بکند پس اين مرحله اين شد که تا مي‌توانيم درخواست نکنيم دو روايت زيبايي ديدم حضرت ابراهيم چرا خليل خدا شد چرا دوست خدا شد؟ يکي اين که زياد صلوات مي‌فرستاد يا توحيدش کامل بود يک روايت اين را فرموده که حضرت ابراهيم را خدا خليل انتخاب کرد دو ويژگي فوق العاده حضرت ابراهيم داشت شد دوست خدا از هيچ کسي درخواست نمي‌کرد دوم اين که کسي را هم رد نمي‌کرد سائلي در مانده‌اي مي‌آمد رد نمي‌کرد تعبير زيبايي دارند امام باقر عليه السلام مي‌فرمايند اگر کسي بداند که در سوال کردن چه بوي ذلتي است يک نکبتي است يک شکستگي است نفس انسان عزت انسان شکسته مي‌شود هيچ وقت تا بتواند سوال نمي‌کند تا جايي که مي‌شود درخواست نمي‌کند اگر آدمي که اعطا مي‌کند بداند که در رد کردن سائل چه مفسده‌اي است تا مي‌تواند کسي را رد نمي‌کند وظيفه‌ها مشخص شد ما وظيفه داريم از کسي چيزي نخواهيم تا مي‌شود از آن طرف هم متقابلا گفتند اگر کسي آمد درخواست کرد حتما تا مي‌شود رد نکنيد اين را در چهار قسمت عرض مي‌کنيم که افرادي که درخواست کننده‌ها چه کساني هستند يا نياز دارند يا ما وظيفه داريم به آن‌ها کمک کنيم يا درخواست زباني لساني از ما مي‌کنند. يک: افرادي که نيازمند هستند آبرومند هستند و ما وظيفه شرعي داريم کمک آن‌ها بکنيم يعني اگر درخواست هم نکنند افرادي که تحت تکفل و واجب النفقه‌ي ما هستند همسر اولاد پدر مادر و فاميلي که بي صاحب اند برادر خواهر‌هايي که پدر مادرشان از دنيا رفته اند اين طور افراد را ما وظيفه داريم بدون اين که از ما درخواست بکنند اين نکته‌ي مهمي است نگذاريم پدر مادر الآن سن بالا بازنشسته شده اند نياز به دکتر و دارو دارند به اولاد رو بزنند ما شرعا جايز نيست اين کار را بکنيم ما نگذاريم به آن جا برسد پدر مادر مي‌خواهد براي بچه هايش جهاز تهيه بکند نمي‌تواند اين فرزند وضع اش خوب است بايد کمک بکند درست است يا ما بسيار پيام داريم که خانم‌ها يا بچه‌ها مي‌گويند ما واجب النفقه‌ي پدرمان يا همسرمان هستيم نيازهاي ضروري است طلا مي‌خواهيم لباس مي‌خواهيم نه تشريفات نه تجمل نه اضافه در حد معمول نبايد بگذاريم آن‌ها رو بزنند التماس بکنند گريه و اشک‌مان در مي‌آيد که خرج تحصيل‌مان را مي‌خواهد بدهد يا لباس مي‌خواهد بخرد يا مسافرت برويم يک وقت برج است غير ضروري است نياز نيست اضافه است اين‌ها را نمي‌گوييم اين‌ها جدا است وقتي نياز دارند واجب النفقه ما هستند و ما هم داريم يک وقت نداريم به طرف مي‌گوييم ملاحظه بکن راضي باش قانع باش درخواست نکن يک روايت زيبايي داريم چند روز حضرت علي مسافرت رفتند وقتي برگشتند ديدند حضرت زهرا مقداري رنگ شان زرد شده بدنشان ضعيف شده سوال کردند چرا رنگ ات ضعيف شده حضرت فرمودند يک مقدار آذوقه کم بوده به جسمم نرسيدم يعني غذاي مکفي نبوده حضرت فرمودند چرا به من نگفتي عرض کرد اني استحيي ان اکلفک ما لا تقدر عليک من حيا کردم که درخواست بکنم شما در توان‌تان نباشد تهيه بکنيد اذيت شويد به زحمت بيفتيد من خواهش دارم از خانواده‌ها اولاد است همسر است يک وقت واقعا شوهرتان کارگر است کارمند است درآمدش کم است واقعا آن چه که در مي‌آورد خرج مي‌کند فشار نياوريد ولي آن همسر و پدري که وضع اش خوب است نگذاريم بچه‌ها دست دراز بکنند يک بزرگي که من خيلي دوستش داشتم فوق کرد مي‌گفت من تا به حال نگذاشتم بچه‌ي من يک بار به من بگويد پول دانشگاهم را بده پول تو جيبي به من بده پول مسافرت به من بده قبل از اين که بدهد من رفتم در جيبش گذاشتم که شرافت و عزت اين جوان حفظ شود و حتي من اين پيشنهاد را زياد مي‌دادم آقاي دولابي اين پيشنهاد را زياد مي‌دادند مي‌فرمودند اگر همسران‌تان و بچه هايتان امين هستند پولي که داريد در صندوقي بگذاريد هر کس هر چقدر نياز دارد بردارد من خودم در خانه با خانواده و بچه‌ها همين طور هستيم وقتي مي‌دانم بيش از نياز برنمي‌دارند و احتياج هم دارند مي‌گويم اين حساب در اختيار شما هر چقدر نياز داريد بردار اين هم امين بار مي‌آورد هم آبرومند و عزيز بار مي‌آورد ما اجازه ندهيم همسر ما بچه‌ي ما برادر خواهر ما آن‌هايي که بستگان ما هستند خدا روز قيامت سوال مي‌کند من امکاناتي که دارم خرج آن‌ها کردي يا نه در روايت داريم که تو وکيل خدا هستي که هزينه‌ي آن‌ها را تامين بکني. پس مرحله‌ي اول بستگان آشناياني که ما وظيفه داريم.

شريعتي: در پيام‌ها بارها و بارها ديديم که گلايه مي‌کنند همسرانمان دارند و به ديگران کمک مي‌کنند و ما محتاج خريد مثلا يک جفت جوراب هستيم اين را مکررا عرض کردم اين ديگر وا مصيبتا است.

حاج آقا فرحزاد: بله اين‌ها پيش خدا مسئول هستند و حديث داريم کمک‌هايي که ديگران پيش خدا مي‌کنند قبول نمي‌شود اول بايد نزديکان را اشباع بکنيد و بعد ديگران وگرنه آن انفاق‌ها قبول نيست اين روايت را خوانديم کسي داشت انفاق کرد بچه هايش چيزي نداشتند پيامبر گفت اگر به من گفتيد نمي‌گذاشتم در قبرستان مسلمان‌ها دفن کنند يعني او کانه مسلمان نيست مواظب باشيم هميشه دور‌ها را نگاه نکنيم نزديکان را نگاه کنيم و بعد به ديگران. و اما دسته‌ي دوم افرادي که تحت تکفل ما نيستند فقرا در همسايه‌ها و بستگان دور تر ما در دوستان ما در مومنين مومنان افراد نيازمند هستند مي‌دانيم نياز دارند آبرومند هستند اين گروه را هم سعي کنيم قبل از اين که اظهار بکنند اين خيلي قشنگ تر است خيلي شيرين تر است عزت آن‌ها هم حفظ شود من در اصول کافي روايت خيلي زيبايي ديدم که امام صادق عليه السلام اين کار را مي‌کردند مي‌فرمودند من رصد مي‌کنم در فاميل‌ها اين خيلي خوب است جمع خانوادگي جلسات خانوادگي هفتگي ماهانه جمع مي‌شوند افراد خير و منفق رصد بکنند اين آقا قرض مي‌خواهد در تحصيل دانشجو مانده جهاز مي‌خواهد امام صادق عليه السلام مي‌فرمايد من دوست دارم که خدا من را به اين حال ببيند که من گردن خودم را ذليل کردم براي خدمت کردن به رحم و بستگانم دوست دارم خدا اين را ببيند من خودم را آوردم پايين مبادرت مي‌کنم به فاميل و بستگانم قبل از اين که بي نياز شوند من به آن‌ها کمک کنم اين که طرف بگويد ما کمک داريم ثواب دارد شکي نيست اما ثواب بدون گفتن بدون اين که آبرويش را بريزد بدون اين که درخواست بکند اين انفاق‌ها به قول آقاي دولابي مثل اين است که دستت در دست امام زمان رسيده صدقه‌هاي اين طوري که بدون هيچ درخواستي خودت مي‌روي آبرومندانه به حسابت مي‌ريزي يا با واسطه اصلا نفهمد که تو دادي مثل اين است که در دست امام حسين و دست خدا گذاشتي روايتي داريم هر عملي را خدا مي‌فرمايد من به وسيله ملائکه با واسطه قبول مي‌کنم به جز صدقه من با دست خودم خدا مي‌گويد مي‌گيرم لذا امام سجاد وقتي که صدقه به دست محتاج واقعي مي‌دادند دست مبارک شان را مي‌بوسيدند مي‌فرمودند در دست خدا واقع شده رصد کنيم فاميل‌هاي آبرومندان همسايه‌ها و دوستان غير از نزديکان خودمان قبل از اين که درخواست بکنند مبادرت بکنيم اين بهترين مورد کمک است.

شريعتي: دو قسم را بعد از قرآن دوستان ما را همراهي بکنند صفحه‌ي 268 قرار امروز دوستان خوب سمت خدا است آيات هفتم تا 14 سوره مبارکه نحل.

اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم


وَتَحْمِلُ أَثْقَالَكُمْ إِلَى بَلَدٍ لَّمْ تَكُونُوا بَالِغِيهِ إِلَّا بِشِقِّ الْأَنفُسِ إِنَّ رَبَّكُمْ لَرَءُوفٌ رَّحِيمٌ ?7? وَالْخَيْلَ وَالْبِغَالَ وَالْحَمِيرَ لِتَرْكَبُوهَا وَزِينَةً وَيَخْلُقُ مَا لَا تَعْلَمُونَ ?8? وَعَلَى اللَّـهِ قَصْدُ السَّبِيلِ وَمِنْهَا جَائِرٌ وَلَوْ شَاءَ لَهَدَاكُمْ أَجْمَعِينَ ?9? هُوَ الَّذِي أَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً لَّكُم مِّنْهُ شَرَابٌ وَمِنْهُ شَجَرٌ فِيهِ تُسِيمُونَ ?10? يُنبِتُ لَكُم بِهِ الزَّرْعَ وَالزَّيْتُونَ وَالنَّخِيلَ وَالْأَعْنَابَ وَمِن كُلِّ الثَّمَرَاتِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ ?11? وَسَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومُ مُسَخَّرَاتٌ بِأَمْرِهِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَعْقِلُونَ ?12? وَمَا ذَرَأَ لَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُخْتَلِفًا أَلْوَانُهُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِّقَوْمٍ يَذَّكَّرُونَ ?13? وَهُوَ الَّذِي سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْكُلُوا مِنْهُ لَحْمًا طَرِيًّا وَتَسْتَخْرِجُوا مِنْهُ حِلْيَةً تَلْبَسُونَهَا وَتَرَى الْفُلْكَ مَوَاخِرَ فِيهِ وَلِتَبْتَغُوا مِن فَضْلِهِ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ ?14?

ترجمه:

و بارهاي سنگين شما را تا شهري که جز با دشواري و مشقت به آن نمي رسيد، حمل مي کنند؛ يقيناً پروردگارتان رؤوف و بسيار مهربان است. (?) و اسب ها و استرها و الاغ ها را آفريد تا بر آنها سوار شويد و [براي شما] تجمل و زينت باشد، و چيزهايي [در آينده جز اين وسايل نقليه حيواني] به وجود مي آورد که شما نمي دانيد. (?) و قرار دادن راه راست [براي هدايت بندگان به سوي سعادت ابدي] فقط برعهده خداست، و برخي از اين راه ها کج و منحرف است [که حرکت در آن شما را از سعادت ابدي محروم مي کند]، و اگر خدا مي خواست همه شما را [به طور اجبار] به راه راست هدايت مي کرد. (?) اوست که از آسمان، آبي براي شما نازل کرد که بخشي از آن نوشيدني است و از بخشي از آن درخت و گياه مي رويد که [دام هايتان] را در آن مي چرانيد. (??) براي شما به وسيله آن آب، زراعت و زيتون و خرما و انگور و از همه محصولات مي روياند؛ يقيناً در اين [واقعيات شگفت انگيز طبيعي] نشانه اي است [بر توحيد، و ربوبيّت وقدرت خدا] براي گروهي که مي انديشند. (??) و شب و روز و خورشيد و ماه را نيز رام و مسخّر شما قرار داد، وستارگان هم به فرمانش رام و مسخّر شده اند؛ قطعاً در اين [حقايق] نشانه هايي است [بر توحيد، ربوبيّت و قدرت خدا] براي گروهي که تعقّل مي کنند. (??) و نيز آنچه را که در زمين به رنگ هاي گوناگون براي شما آفريد [رام و مسخّرتان ساخت]؛ مسلماً در اين [امور] نشانه اي است [بر توحيد، ربوبيّت و قدرت خدا] براي گروهي که متذکّر مي شوند. (??) و اوست که دريا را رام و مسخّر کرد تا از آن گوشت تازه بخوريد، و زينتي را که مي پوشيد از آن بيرون آوريد و در آن کشتي ها را مي بيني که آب را مي شکافند [تا شما را براي حمل کالا، تجارت و داد و ستد جابجا کنند] و براي اينکه از فضل واحسان خدا طلب کنيد و [در نهايت] به سپاس گزاري خدا برخيزيد. (??)

اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم

شريعتي: نکته‌ي صلوات بر محمد و آل محمد و اشاره‌ي قرآني را حاج آقاي فرحزاد بفرمايند.

حاج آقا فرحزاد: در روايت داريم يکي از چيزهايي که سختي و تلخي جان کندن را از بين مي‌برد مداومت بر صلوات است که خود اين که آدم راحت و آسان جان دهند با گرفتاري و مشکلات مهمي که دارند براي خودشان و ديگران بعضي‌ها چند سال در کما هستند چند بار عمل مي‌کنند اين که آدم راحت از دنيا رود اين آسان مردن هم در روايت ما سفارش شده سکرات سختي را نداشته باشند مداومت بر صلوات در روايت داريم باعث مي‌شود انسان به راحتي از دنيا برود و سختي جان کندن را خداي متعال از او مي‌گيرد. اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم. در آيه‌ي 14 ام سوره‌ي مبارکه‌ي نحل خداي مهربان نعمت‌هايي را که شرح مي‌دهد از جمله مي‌فرمايد «وَهُوَ الَّذِي سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْكُلُوا مِنْهُ لَحْمًا طَرِيًّا» يکي از نعمت‌هاي خدا دريا‌ها و اقيانوس‌ها است که نعمت بزرگي است اولا گوشت تازه و بدون ضرر اين همه ماهي‌هايي که در دريا خدا حلال براي ما خلق کرده گوشت تازه دارد اين تغذيه سالمي است مي‌گويد اين را قدردان باشيد «وَتَسْتَخْرِجُوا مِنْهُ حِلْيَةً تَلْبَسُونَهَا» زيور زينت صدف‌هاي زيبايي که خدا ذخيره کرده براي زينت شما «وَتَرَى الْفُلْكَ مَوَاخِرَ فِيهِ» يکي از چيزهاي ديگري که خدا نعمت قرار داده وسيله‌ي حمل و نقلي که به وسيله کشتي‌ها در دريا چه زمان سابق چه خصوصا الآن بيشتر آذوقه‌ها وسايل و حتي انرژي به وسيله کشتي‌ها راحت ترين سبک ترين و ارزان ترين راه‌ها است که نعمت بزرگي است براي چه اين‌ها را قرار دادم؟ براي اين که از فضل خدا استفاده بکنيد و شکر گذار باشيد « وَلِتَبْتَغُوا مِن فَضْلِهِ»

.شريعتي: خيلي فرصت نداريم تا پايان دو دسته‌ي اول را اشاره کرديد دسته‌ي اول پدر و مادر و همسر و فرزندان نگذاريم آن‌ها به زبان بياورند درخواست شان را، آن‌هايي که واجب النفقه هستند و دسته‌ي دوم اطرافيان و نزديکاني که مستحق اند و قبل از اين که بروز بدهند نيازشان را ما کمک بکنيم و اما دسته‌ي سوم و چهارم.

حاج آقا فرحزاد: دسته‌ي بعدي دسته‌اي هستند که مي‌آيند اظهار نياز مي‌کنند و مي‌دانيم صادق و راستگو هستند در فاميل دوست آشنا هم محلي هم شهري هم وطن مي‌آيد يا با پيامک يا تلفن يا حضوري درخواست مي‌کند و ما هم تحقيق کرده يا به صدق و پاکي و راست گويي او ايمان داريم مي‌دانيم واقعا نياز دارد راست هم است اين جا هرچند او درخواست کرده ما مرحله‌ي قبلي گفتيم نبايد بگذاريم به اين جا برسد حالا رسيده ما خبردار نبوديم نمي‌دانستيم اين جا هم روايت مي‌فرمايند در حد اعلي توان بايد کمک بکنيم يک جمله‌ي خيلي زيبايي در نهج البلاغه است که اگر ما به اين ديد نگاه بکنيم کلمات قصار 296 نهج البلاغه است آقا اميرالمومنين سلام الله عليه مي‌فرمايد إِنَّ الْمِسْكِينَ رَسُولُ اللَّهِ فَمَنْ مَنَعَهُ فَقَدْ مَنَعَ اللَّهَ وَ مَنْ أَعْطَاهُ فَقَدْ أَعْطَى اللَّهَ مسکين يعني کسي که گرفتار است مشکل دارد راست هم مي‌گويد اين فرستاده‌ي خدا است نه اين که پيغمبر است خدا او را فرستاده است خدا سر راهت قرار داده يک مومن آبرومند کارد به استخوان رسيده اين قدر شب نشسته گفته بگم نگم اين کارو بکنم نامه بنويسم تلفن بزنم هزار جور با خودش کلنجار رفته حالا آمده پيش تويي که يا خودت امکانات داري يا آبرو داري خلاصه فکر مي‌کند شما مي‌توانيد کارش را راه بيندازيد خيلي عجيب است اميرالمومنين مي‌فرمايد کسي که آمده رو زده نماينده‌ي خدا است رسول خدا است کسي که او را رها بکند منع بکند رد بکند خدا را رد کرده کسي که به او عطا کند به خدا عطا کرده همين حديث کافي است که ما جدي بگيريم موردش کساني است که راست مي‌گويد نياز دارد آبرومند است مي‌گويد تا مي‌تواني ردش نکن آيه‌ي قرآن مي‌فرمايد‌ «وَأَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ» (ضحي/10) رد نکن نهيب نزن در دعاي ابوحمزه مي‌خوانيم خدايا تو به ما امر کردي ما سائلي را از در خانه‌مان نا اميد برنگردانيم رد نکنيم و در روايتي ديدم امام چهارم عليه السلام موقع افطار که مي‌شد سعي مي‌کردند غذايي که براي افطار آماده کردند بهترين غذا را تهيه بکنند بدهند به فقرا يا اطرافيان يا کساني که روزه گرفته اند نيازمند هستند بعد مي‌فرمودند حضرت يعقوب يک جهت گرفتاري اش اين بود که يک فقير روزه داري دردمندي آمد و اين‌ها توجه نکردند که به او افطار بدهند بيرون بود درخواست کرد پيغام را به حضرت يعقوب نرساندند خلاصه کوتاهي شد در اطعام مومن گرسنه‌ي فقير يک جهت ابتلائاتش اين بود لذا امام‌هاي ما‌ و اولياء خدا سيره شان اين بوده افراد نيازمندي که آبرومند هستند مي‌دانيم هم راست مي‌گويند اين جا يا خودمان اگر مي‌توانيم کمک کنيم اگر نمي‌توانيم از ديگران کمک بخواهيم حتي اگر خودمان را به زحمت اندازيم تکلف در اسلام نهي شده يعني آدم خودش را به زحمت بيندازد مي‌توانم ده کيلو بار بلند کنم دوازده کيلو بلند کنم مي‌توانم به کسي رو بيندازم تا کار کسي را راه بيندازد واجب نيست ولي خدا خيلي دوست دارد از اعتبارمان از آبرويمان استفاده کنيم حتي اگر ضروري بود واجب مي‌شود مثلا اگر جان کسي در خطر است يا کسي مستاصل است واجب مي‌شود که من وساطت بکنم روايت عجيبي ديدم که پيغمبر يا امام گاهي خودشان را به زحمت مي‌انداختند لقمه‌ي دهانشان را به اين افراد مي‌دادند در سوره‌ي هل اتي همين طور است. کسي آمد خدمت امام هادي عليه السلام عرض کرد من بدهکارم و درگيرم چه کار بکنم حضرت فرمودند من ندارم دستم خالي است نمي‌توانم کمک کنم گفت من واقعا گرفتارم يک راه حلي نشان دهيد امام هادي عليه السلام فرمودند من يک نوشته‌اي به شما مي‌دهم که فلان مبلغ به شما وعده مي‌کنم روز پنج شنبه ده هزار درهم به شما بايد بدهم به عنوان اين که من وعده دادم به شما تضميني وعده‌اي خودم را بدهکار مي‌گيرم که به شما کمک بکنم شما روز پنج شنبه که مي‌آييد يک روزي را وعده کردند مي‌دانستند دوستان حضرت مي‌آيند آن روز يا عمال و کارگزاران خليفه مي‌آيند ديدار حضرت شما آن روز اين سند و نامه را بياور از من تقاضا بکن اگر من گفتم ندارم بگو اين سند شما وعده دادي بايد بدهي اين شخص گفت نه آقا من به اين راضي نيستم شما خودت را مديون من بکنيد آبروي شما در خطر بيفتد فرمودند من خودم مي‌گويم اين کار را بکن مي‌خواهم کار شما راه بيفتد حضرت نامه کردند که من به اين آقا وعده کردم فلان مقدار بدهم مثل چک امروز فلان روز رسيد اين شخص آمد در جمعي که حضرت حضور داشتند تقاضا را ارائه کردند اين هم سند فرمودند من ندارم مهلت بده افرادي که آن جا بودند خيلي ناراحت شدند از جمله ماموران خليفه زمان بودند حالا متوکل بود يا معتصم رفتند به خليفه گفتند کار خيلي بيخ پيدا کرده امام شخصيتي است محترم است و کسي آمده از ايشان تقاضا کرده ايشان نتوانسته بدهد اين جنبه‌ي سياسي هم داشته باشد بداند خلفا که ايشان سرمايه جمع نکرده و سلاح جمع نکرده البته اصل حديث راه افتادن کار آن طرف بود رفتند خبر دادند او هم بلافاصله حواله داد مبلغ حسابي بياورند به امام هادي بدهند که به فقرا کمک بکند ما از اين نمونه‌ها داشتيم که حتي گاهي ضروريات زندگي را مي‌فروختند يا گروه مي‌گذاشتند که کار سائلي که گرفتار است را باز کنند. قسم چهارم و پنجم افرادي که مشکوک هستند يا افرادي که مي‌دانيم دورغ مي‌گويند متکي حرفه‌اي است واقعا دروغ است اين‌ها را هم يک چيزي اجمالا براي اين که رد نکنيم بهتر است بدهيم ولي اين که با اين‌ها چطور برخورد داشته باشيم هفته‌ي آينده در خدمت شما خواهيم بود خيلي بحث خوبي بود.

حاج آقا فرحزاد: خدا را قسم مي‌دهيم به حق محمد و آل محمد قلب امام زمان از ما راضي فرجش را نزديک همه‌مان را از بهترين ياران حضرت قرار بدهد و خير دنيا و آخرت به همه مرحمت بفرمايد و به ما توفيق خدمت به بندگان خودش که بالاترين عبادت‌ها است به همه مرحمت بکند گره از کار همه‌ي گرفتارها باز بکند به برکت صلوات بر محمد و آل محمد روز دوشنبه هم متعلق است به امام حسن و امام حسين ان شاء الله امام حسن را هم فراموش نکنيم کريم اهل بيت و ان شاء الله هفتم صفر هم بنا بر قولي شهادت حضرت است فراموش نشود.

شريعتي: خيلي ممنون لطيفي مي‌گفت

روح پدرم شاد که مي‌گفت به من * * * خوش باد دمي که ديده آيد به سخن

عمري به زبان بي زباني چون اشک * * *  يک چشم حسين گفت و يک چشم حسن

السلام عليک يا اباعبدالله.


ارسال دیدگاه


ارسال

جهت مشاهده دیدگاه های کاربران کلیک نمایید

دیدگاه ها