روز پرستار رو تبریک میگم. شنیدید که فردا هم برنامهمون از شبستان امام خمینی رضوان الله تعالی علیه، حرم حضرت معصومه علیه السلام برگزار میشه، اتفاقاً فردا هم این قضیه رخ خواهد داد و فردا برنامهمون از شبستان امام خمینی رضوان الله تعالی علیه، حرم حضرت معصومه علیه السلام با حضور شما مخاطبان تقدیم میشه. بنابراین اگه کسی خبر رو نمیدونست یا دوست دارید به کسی دیگهای هم اطلاع بدید، بگید فردا حوالی همین ساعت یک و پنج شش دقیقه، شبستان امام خمینی، آقایان، بانوان، میبینیمتون و اختتامیه این دوره تلاوت قرآن کریممون برگزار میشه در روز ولادت حضرت زینب کبری علیه السلام که بهتون تبریک هم میگم و شادباش.حاج آقا، چند دقیقهای هست که در خدمتتون هستیم و من کیف میکنم. بفرمایید!
حجت الاسلام رفیعی: بسم الله الرحمن الرحیم، عرض سلام خدمت جنابعالی، علیکم السلام، بینندگان عزیز. عرض تبریک پیشاپیش میلاد با سعادت عقیله بنی هاشم و قهرمان کربلا، اون زن مقاوم و شجاع و فصیح، زینب کبری سلام الله علیها خدمت همه آقایان، خانمها و خدمت همه اونایی که نامشون زینبه. بله، و همچنین خدمت پرستاران عزیزی که خیلی زحمت میکشند، واقعاً شغل پرزحمت و پرمخاطره. به همه اونها، این روز، روز پرستارم هست دیگه، بله، تبریک برای پرستاران. انشالله که فردا، خب طبیعتاً شما از این بانوی بزرگوار یاد میکنید، منتها من اجازه میخوام سه تا کتاب معرفی کنم، خیلی عالی، با سه رویکرد متفاوت، بسیار راجع به حضرت زینب سلام الله علیها.
ملایی: خیلی خوبه! بفرمایید کتابها رو معرفی کنید.
حجت الاسلام رفیعی: کتاب نخست نویسنده مسیحی است به نام آنتوان بارا، مسلمان نیست، اهل سوریه و لبنان و اونجا زندگی میکنه. سه چهار سال پیش قم هم آمده بود، من ایشون رو در دانشگاه دیدم. اومده بود یه سخنرانی. ایشون خب معروف است به کتابی که راجع به امام حسین علیه السلام نوشته، حسین در اندیشه مسیحیان، ولی خودش میگه ۱۰ سال کار کردم و یک کتابی راجع به زینب نوشته، ترجمه شده، این کتاب زینب فریاد فرمند اسمش اینه. پس این نویسنده مسیحی و کتاب دوم رو از یک نویسنده اهل سنت عرض میکنم. ایشونم خانم دکتر عایشه بنت شاطع هست، اهل مصر. کتابی نوشته است زینب قهرمان کربلا. پس ببینید، این بانو بینالمللیست کاملاً، در واقع دینی و مذهبی نیست. اون مسیحی راجع بهش کتاب، اهل سنت این دانشمند اهل سنت، خانم بنت شاطع.
کتاب سوم رو از مرحوم فیض الاسلام عرض میکنم، همین کسی که نهج البلاغه رو ترجمه کرده، بله. ایشون میگه من یه بیماری گرفتم، نذر کردم اگر خوب بشم، یه کتاب راجع به زینب بنویسم و ایشون کتابی نوشته به نام زینب خاتون دو سرا. این هم تو بازار هست. البته کتابهای فراوانی راجع به ایشون نوشته شده، این سه تا رو من به صورت خاص گفتم.
یه کتابی هم مرحوم آیتالله جزایری دارند، ترجمه فارسیش شده خصائص الزینبیه که یکی از دوستان ما ترجمه کرده، یعنی تحقیق کرده، این رو به هر حال به زبان ساده پیاده کردند، ۴۰ حضرت زینب خصائص ال زینبیه، این راجع به این بانوی بزرگوار.
من چون موضوع بحثم این نیست، انشالله فردا بهش میپردازید، اما یک جمله عرض کنم به حسب وظیفه. همه عزیزان ما، زینب کبری عالم است، شجاعه، فصیح، بلیغه، همه اینا جای خودش، اما به نظر من یکی از مهمترین ویژگیهای ایشون در این جریان کربلا مدیریتی ست که متکی بر خدا محوریه، یعنی ان الذین قالوا ربنا الله. این مدیریت رو چرا تأکید میکنم؟ چون فراوان عزیزانی به ما مراجعه میکنند، به خاطر یه مصیبت و یه داغی خودشون رو باختند، مدیریت زندگیشون رو از دست دادند. همسر از دست داده، اولاد از دست داده، بیماری گرفته، خودشونو باختند. زینب کبری خودشو نباخت با داغ شش برادر، دو فرزند، چند برادرزاده، اما شما برید خطبهاش به جاست، حرکتش از کربلا به جاست، تفقدش از خانواده شهدا هر کدوم در جای خودش، به هیچ وجه حتی عزاداریش بهجاست، نماز شبش بهجاست، انفاقش بهجاست. این یه مدیر میخواد و این مدیر جز با خدا محوری نمیتونه اینطور اقتداری داشته باشه، اونطور مقابل دیکتاتور زمانش بایسته، اونطور در دروازه کوفه و شام خطبه بخوانه. شرایط عادی که نبوده، منبر که نذاشتن، دعوت که نکردن، شمر و خولی بود، سر بالای نیزه بوده، اما این بانو با این شجاعت و رشادت ظاهر شدند.
یه نکته دیگه هم اگه اجازه بفرمایید، قبل از ورود به بحث، خواهش میکنم عرض کنم. این هم حالا انشالله هم صدا و سیما، هم عزیزان ما عنایت کنند. سهشنبه ششم این ماه، سالروز شهادت جعفر بن ابیطالب، این شهیدم به گردن همه ما حق داره. در حدود سن ۴۰ سالگی در موته شهید شد، الان قبرش در اردنه. اولین مبلغ بینالملله، رفته حبشه، تبلیغ اول، اولین مهاجر به سرزمین حبشه قبل از او هجرتی وجود نداشت، نداشته، پانزده سال دور از مکه و مدینه به تبلیغ دین پرداخته و بعد از علی اکبر که حالا این راجع به علی اکبر معروفه، البته ایشون قبل از علی اکبر بوده، ولی راجع به علی اکبر معروف، این جمله علیه السلام که امام حسین فرموده، این جمله راجع به ایشون هم آمده که پیامبر فرمود: اشبهت بی و خلقاً و خلقا، به من شباهت داره. این شوخی نیست، خیلی نکته، حالا شبیه پیامبر بوده جای خودش، اما خلق پیامبر هر کسی نداره. من امروز تماسم گرفتم، هم با حرم قم، هم مشهد، دیگه شیراز فرصت نشد. از این برنامه عرض میکنم، آقایان، حرمهای مقدس حضرت معصومه، حضرت امام رضا، حضرت شاه چراغ و همچنین مساجد، بله، حتماً یه برنامهای برای این شهید سهشنبه بگذاریم به عنوان جعفر بن ابیطالب علیه السلام و از دوستان سمت خدا هم تقاضا میکنم اگر امکانش باشه، حداقل بخشی از فرمایشات رهبری رو درباره حضرت جعفر پخش کنند. بسیار، چون ما خدمت آقا رسیدیم، ایشون ۲۰ دقیقه راجع به جعفر صحبت کردن، حالا پنج دقیقه شو لااقل، بله، یه یادآوری کانال بذارید،یاد این شهید بزرگوار بشه. اون کسانی که برای این شهید گام بردارند، بدانید امیرالمؤمنین رو خوشحال کردید، چون ایشون برادر امیرالمؤمنینه و حضرت هم خیلی دوستش داشته. از آقام بزرگتر بوده، میدونید که ۱۰ سال. حضرت امیر، من نجف که میرم، همیشه کنار حرم حضرت امیر از ایشون یاد میکنم و میدونم حضرت امیر خوشحال میشه، به واسطه، چون حضرت وقتی ایشون شهید شد، فرمود: کمرم شکست، بندهای کمرم از هم جدا شد...
ملایی: خیلی متشکرم از این نکات ارزشمند. حالا حاج آقا، چون ممکنه بینندگان یادداشت نکرده باشن، کتابها رو یه بار دیگه مرور کنید.
حجت الاسلام رفیعی: بله، یه بار اگه اجازه بدید، چون احتمالاً بینندهها تا اومدن یادداشت کنن، مطلب گذشت. یه کتاب از آنتوان بارا بود، نویسنده مسیحی، زینب فریاد فرمند. یه کتاب از عایشه بنت شاطع، زینب قهرمان کربلا، نویسنده مصری. یه کتاب هم از فیض الاسلام، مرحوم فیض الاسلام که نهج البلاغه معروف به نهج البلاغه فیض الاسلام، دیگه خاتون دو سرا.
ملایی: خیلی ممنون. حالا بریم سراغ بحث دعای مکارم الاخلاق. بفرمایید!
حجت الاسلام رفیعی: در خدمتیم. در بحث دعای مکارم الاخلاق به دو ویژگی امروز میپردازیم که امام سجاد از خدا درخواست میکنند: خدایا من رو به این دو ویژگی در واقع زینت بده و من رو به این دو ویژگی در واقع بیارای. بله، یک لین العریکه، عریکه با عین، دو خفض الجناح / العریکه رو توضیح بدیم. اریک عین ر ی ک و ه آخر میشه عریکه. عریک که در لغت به معنای سرشته، به معنای طبیعته، به معنای خلق و خوی و فطرته. لین هم که تو قرآن داریم دیگه، لینا، لینت لینهم، یعنی نرم. خدایا به من توفیق بده خوب باشم، سرشت من خاکشیر مزاج باشد، سختگیر نباشم، خشن نباشم. این رو میگن لین العریکه.
برای اینکه بدانید چقدر بحث مهمه، در حالات در واقع رسول خدا داریم که حضرت یکی از ویژگیهاشون این بود که لین العریکه، نرمخو بودن. برای اینکه باز بدانید چقدر مهمه، در صفات مومن داریم، مومن سهل الخلیقه، لین العریکه، خلق آسانی داره و نرمخوئه، گیر نیست، پیچ نیست، چی میگن، اینطوری خلاصه ساده بگم.
و بدانید که این صفت اونقدر مهمه که درباره رسول خدا داریم: اصدق الناس لهجه الینهم عریکه، صادقترین مردم بود در گفتار، راستگویی یکی، هم نرمترین بود از نظر سرشت و خوی. و باز برای اینکه بدانید این بحث چقدر مهمه، جنگ احد که تمام شد، البته در جنگ احد عدهای منافق بودند، بغض داشتند، خیانت کردند، با اونا پیامبر برخورد میکنه، چون خدا میگه: واغلظ، غلیظ باش علیه منافقین. و اما بعضیا ترسیدند، یه وقتی دیدن دشمن داره حمله میکنه، حمزه سیدالشهدا افتاد رو زمین، دست خودشونم نیست، بعضیا ترسیدند، نمیخوام توجیه کنم، بالاخره سستی کردن، کوتاهی کردن، و خب جنگ تمام شد و جنازهها روی زمین و بعضیا گفتند: ها، حالا حساب اینا رو برسیم، اینایی که پشت کردن به جنگ، شایدم منافق نبودند، ولی بالاخره روی ترس و خوف و آیه نازل شد: فبما رحمت من الله لنت لهم، از همون لین میاد. پیغمبر با اینها نرمخو باش، ببخششون، سخت نگیر. بما رحمت من الله، بعد میفرماید: ولو کنت فضا غلیظ القلب، این غلیظ در مقابل لنت است. باز برای اینکه بدونید این ردیف این کلمه دست شما بیاد، وقتی حضرت موسی علیه السلام و برادرش هارون علیهم السلام میرفتن پیش فرعون او را نصیحت کنند، قرآن فرمود: قولا له قولا لینا، جناب آقای ملایی. من اینطوری وارد بحث بشم که ما الان تو جامعه شاهد بهانهجوییهایی هستیم که موجب اختلاف بین افراد شده. چرا من را دیر دعوت کرد؟ چرا آخر به من زنگ زد؟ چرا زیارت رفتن به من زیارت قبول نگفت؟ چرا یادش نبود مثلاً من سالروز تولدم فلان روزه؟ چرا پدر من فوت کرد، تسلیت نگفت؟ و صدها چرای دیگری که من اسمشو میذارم بهانهجویی. آقا، شاید خبر پدر شما بهش نرسیده، شاید تاریخ زیارت و تولد شما رو یادش رفته. اینا حمل بر صحت اصل. اصلاً فوراً هم اینا رو موجب اختلاف و جدایی و قهر و دیگه هم تا میای جمعش کنی، ریشه میدوانه، ریشه میدوانه، این خیلی بده.
بینندگان عزیز، شما رو به خدا، بهانهجوییهاتون رو تو زندگی از همدیگه کم کنید. بله، یه وقتی کسی میخواد من رو تحقیر کنه، میخواد کوچیک کنه، خب فرق میکنه داستانش، اما بین برادر، خواهر، پدر، مادر، فرزند و مادر، اینا دوست با دوست، آقا شما مثلاً فرض میکنید که من یه وقتی دوستی داشتم، الان هست، از اساتید حوزه است. یه چند روزی با من یه خورده سنگین بود. گفتم که فلانی، گفت: شما تو آسانسور من سلام کردم، جواب ندادی. گفتم کجا، کی؟ گفت مثلاً، من اصلاً خدا شاهده ایشون رو ندیده بودم، متوجه نشدم. میشه آدم گاهی متوجه نمیشه.
لذا مخصوصاً من این رو عرض کنم، مخصوصاً دو چیز، یکی اونجاهایی که داره طرف عذر تراشی میکنه، من نمیگم عذرخواهی، میگم آقای فلان، من شما رو ندیدم. آقا، یا دروغ میگم یا راست میگم. دیگه اگه راست میگم که شما باید بپذیری، اگرم دروغ بگم به شما حمله، بالاخره حساب باز کرده رو من، حاضر شده دروغ بگه برای اینکه روابط ما به هم نخوره...
. امام سجاد فرمود ما اگر کسی عذر نیاورد، خودمون براش عذر میتراشیم. مخصوصاً اونجایی که طرف عذرخواهی میکنه، میگه: آخ، من حواسم نبود، فلانه، یا نه، جایی هم که بعضی از اوقات اتفاق میافته که یک دلیل قاطع قانعکنندهای داره، یه دلیل قانعکننده. آقای ملایی امشب به فرض محال من دعوتش کردم یه جلسهای منزلمون، میگه نمیاد. بعد بهش میگن، میگه: ببین، من به این دلیل، چون یکی دیگه هم قبلاً گفته، من اگر بیام، میترسم اونم ناراحت بشه. ببین، این خیلی نکته مهمیه. بنده چون اسمی از شما نیاوردم، چون شما رو بعضی از اوقات اینها موجب میشه همینطور جمع بشه، جمع بشه. و یه نکتهای که من خدمت بینندگان، من خودم خیلی با این داستان مواجه میشم و اون این است که خیلیا دلشون میخواد هرچی ما میگن، هرچی میگن ما قبول کنیم، یعنی من هیچی نگم. من بشم به قول اون طرف بز اخوش، چشم چشم خب نمیشه. برای منم انسانم، منم حرف دارم، منم یه کلامی دارم. بله، آقا، ۵ سال جلسهشو رفتی، من خودمو عرض میکنم، یه سال نمیشه بری، آقا دیگه من نمیتونم بیام، میخوام به یکی دیگه قول، قهر میکنه. اصلاً دیگه جواب تلفن شما رو، من ۵ سال اومدم توی مناسبت برای شما، والله بالله شما تنها هیئت این شهر و این کشور نیستید. ناراحت میشه یا برای من این قصه زیاد پیش میاد. فرض کنید قول دادیم به حضرتعالی امشب منبر، خب آقا یه جلسه مهمی پیش آمده، یه سمیناری، همایشی، گاهی از یه جایی تماس میگیرن: آقا باید شما تو این جلسه حضور داشته. آقا، بالا میری، پایین میری، قبول نمیکنه، بعدم که قبول میکنه، باید قهر میکنه. این خوب نیست. آدم یه مقداری باید خاکشیر مزاج باشه، افراد رو درک کنه، مسائل رو ببینه. بله، این لین العریکه یعنی خلق و خوی لین، یعنی نرمی. من اجازه میخوام.
ملایی: ولی حاج آقا، اون، به فرض محال، خیلی خوب اومدید. آره، فرض محال ممکن.
رفیعی: خدمت شما رستوران هست، آدرس رستوران که ما بریم سر سفره شما، کارت همراهتون باشه،
عرض میکنم که من موارد این نرمی رو چند جا بگم، بله، چند مورد رو بشمارم خدمت دوستان بیننده که تو ذهنشون بهتر بمونه. حالا من زیاد نوشتم، یه چند موردش رو عرض میکنم، بسیار عالی. یک، مدارای در دعوت به دینداری. آقا، میخوای این رو نمازخونش کنی، با یه روش خوب. میخوای با حجابش کنی، میخوای این شرب خم رو کنار بذاره، میخوای این مثلاً دروغو کنار بذاره، اینطور که تو میگی، گفت یکی داشت به یکی داد میزد: الان کار نکن. گفت: ببین، تو نه بالاتر از موسییی، نه من بدتر از فرعون. اون فرعون بود، اونم موسی علیه السلام. خدا بهش میگه لین، تو چه طرز اینطور. لذا شما تو امر به معروف و نهی از منکر، همین نکته بسیار مهمه. اینی که فرمود کسی که سه تا ویژگی داره باید امر به معروف و نهی از منکر کنه: یک عامل باشه، خودش. دو، عالم باشه، بدونه این منکره. بله، ممکنه منکر نباشه. سه، رفیق باشه، این رفاقت.
لذا وقتی معاذ میرفتن برای تبلیغ، پیغمبر همینو بهش فرمود به یمن فرمود: بشر ولا تنفر، نفرت از دینداری تو مردم. ایجاد نکن یسر ولاتعسر
امیرالمؤمنین میفرماید رسول خدا به من فرمودند: دین محکمه، نیاز به زور نداره. قرآنم داره دیگه: لا اکراه فی الدین. بینندگان عزیز، دقت کنید، لااکراه فی الدین معناش اینه، مثل اینکه بنده به شما بگم که مایع بودن آب نیاز اثباتش نیاز به زور نداره. من بذارم رو سر شما که قبول کنی آب مایه، خب آب مایه. لا اکراه فی الدین، دین روشنه، چرا؟ چون رشد من الغیی. وقتی دین مدینه نیاز به زور نداره، نداره. شما امام هشتم فرمود: شما کلام ما رو برای مردم بگید، مردم از ما تبعیت میکنن. چه حرف خوبیه، ببینید: یا علی ان هذا الدین متین، این دین استواره، فأوقل فیه به رفق، با مردم با رفاقت برخورد کن، ولا تقبض لی نفسک عبادت ربک، عبادت خدا را مبغوض خودت نکن.
همین جا من به بعضی عزیزان عرض میکنم، حالا بحث من که راجع به دعوت به دینداری بود، درسته، ولی اصلاً از اون دایره میام بیرون. خودتون، خودتون یه کاری کنید که وضو، غسل، نماز، زیارت، حج، عمره براتون لذت داشته باشه. من آدم میشناسم، حاضر نیست مکه بره، به خاطر همین که مثلاً سخت میگیره به خودش، بله، سخت میگیره به خودش یا وقتی میخواد غسل کنه یا وضو بگیره یا نماز بخونه، به خاطر این، آقا، اینا برای اینکه معراج رشد به انسان بده. لذا خودتون هم عبادت خدا رو پیش خودتون مبغوظ نکنید، نکنید. ماه رمضان که میاد، لذت ببرید، هرچی که میری لذت ببریم، باشه، شیرین باشه.
ملایی: حاج آقا، فردا ما میخوایم دو تا عمره قرعهکشی کنیم تو حرم، انشالله. شما حرف که میزنید، من هر دفعه هی جمله معترضه میام، یه چیزایی یادم میاد. انشالله، آره، آره، فردا شبستان امام خمینی که ما اختتامیه برنامه تلاوت قرآن این دوره رو داریم، سمت خدا، انشالله کارشناسان هستند، شریعتی هم هست. دو تا کمکهزینه سفر عمره، عمره مفرده تو حرم قرعهکشی میکنیم، ساعت یه ربع یک اینا دیگه. بیاین که با هم هماهنگ شیم، آقا، ببخشید.
حجت الاسلام رفیعی: انشالله قسم دوم، مدارای با خانواده است. امام صادق فرمود مرد باید تو خونه سه تا ویژگی داشته باشه، خیلی عجیبه این روایت. فرمود یتکلفها، بره بذاره گردن خودش، یعنی به زورم شده اینا رو برای خودش. یکیش فرمود معاشرت جمیله، خوشخلقی، نرمخویی. دوم، سعت بتقدیر، وسعت مالی، اونی که دستش میرسه، آره. سوم، غیرت به تحسن، غیور بودن، بله. لذا دومین جای لین العریکه یعنی چربخویی با خانواده است. چرا حالا اینو من دوم آوردم؟ چون بیشترین برخورد ما با خانواده است. تو محیط کار مشغول کاریم، تو محیط خیابون، به هر حال یه رانندهای رو ببینیم، نبینیم، تو محیط دوستی، اما با خانواده هر روز هستیم، دائماً هستیم. لذا شما نگاه کنید، رسول خدا فرمود از اخلاق انبیا حب به نساء هست. باز در کلمات پیامبر داریم که فرمودند که وقتی من وقتی رو برای خانوادهام میذارم، امیرالمؤمنین فرمود دیگه کسی رو در اون وقت دخیل نمیکنم. اینم مدارای با خانواده.
سوم که بسیار امروز مهمه، مدارای با جوونها و فرزندان. جوان روحیش، روحیه در واقع نپذیرفتن، ابتدا جبهه گرفتن، کی گفته، کی گفته، اینطوریه دیگه، نسل نو، آره، نسل نوئه. خانوادههای چند روز قبل، یه خانمی تماس گرفته بود، من حریف جوون ۱۶ سالم نمیشم. اولاً که شما اطلاعات رو باید برید بالا، ثانیاً حالا قرار نیست، مگه بچه مریض که میشه، شما طبی پیش پزشک میره، اینم ببرید پیش کارشناسی باهاش صحبت کنه. میگفت شبهاتی داره، ولی اگر یه شبه مطرح کرد، آی برو کافر، بیدین، دیگه تو این خونه نباید بمانی، تو اینطور نیست. من یه وقتی از یکی از مراجعین استفرا رو دیدم که پرسیده بودن: آقا، بچههای ما تو خونه گاهی نماز نمیخونن. به ما گفتن کسی که نماز نمیخونه، برکت از خونه میبره، تار الصلاة کافره. ایشون فرموده بودن: اینها منکر نماز که نیستن که، اینها سستی میکنن در نماز. شما با یه روشی، با یه برخورد ایناه رو به نماز جذب کنید، علاقهمند کنید، نه اینکه از فردا نونم سر سفرش نذاری، غذا هم نذاری، مادره بگه مثلاً نه، این دقت باید بشه که به هر حال مدارای با فرزندانم یا رفق، واقع این سومین شاخه، بله.
حالا دیگه بقیه ش رو یکی یکی میگم، نمیدونم مصداقش کجا پیدا بشه. چهارمین مصداق رفق و مدارا، مدارای با بدهکاره، مدیون. قرآن میفرماید: و ان کان ذوعسره، اگر یک بدهکاری به شما در عسرهحرجه، میسره، یعنی خیلی سخت نگیر. حالا البته بانکها که کار خودشون رو میکنن، کم میکنن، فلان میکنن، مصادره میکنن، ببینید، من همیشه این رو گفتم، خواهش میکنم توی منبرا، حرفها، هر کسی وظیفه خودش رو عمل کنه، سوءاستفاده نشه. از فردا هرچی مدیون چکهاشون رو پاس نکنن، بگن آقای رفیعی گفت که ان کان ذو عسره، قرآن گفته. اگر آقا، این نباشه، شما وظیفه قسطت رو بدی، چکت رو بدی، پاس کنی و مال شما میگم وفای به عهد. ولی گاهی اتفاق میافته، طرف نمیتونه، از شما تقاضا میکنه. یه بار حرم منبر بودم، آقای ملایی، راجع به همین موضوع صحبت میکردم. خب، آمدم پایین، از توی صحن میرفتم، دیدم یه آقایی پشت سرم داره میدوه، یک گیوهای هم پاش بوده، خلاصه از این داشها بود، پاشنه خوابوند، آره. حاج آقا وایسا، حاج آقا وایسا. ایستادم، گفت: من یه چکی دارم از یه کسی کاسب، اون طرف حرم، یعنی از این در حرم میرفت که بره اون در حرم. گفت: داشتم میرفتم، دیگه تو کار مشت و دعوا و اینا که عقب افتاده. از توی حرم رد شدم، دیدم شما سخنرانی میکنی، خوشم اومد، نشستم لب حوض و خلاصه گوش کردم، دیدم راجع به گذشت و عفو و اینا، حالا یه ۱۰ روز دیگه میندازم عقب، همان برگشت،
ملایی: باریکلا، گفت: ۱۰ روز دیگه صبر میکنم. اینم مدارای با مدیون.
حجت الاسلام رفیعی: اونجایی که به هر حال مدارای دیگر که بسیار مهمه، اینم خیلی مراجعات مردم میشنوم، این در واقع رفق با بیمار. اولاً بیماری تعیین نشده که شامل زید میشه، شامل امر، ممکنه همین مرض شما هم بگیرید، بله. پس بعضی عزیزان ما تو خونه مبتلا میشن به بیماری همسر، یعنی زن، من میشناسم آقایونی که خانمشون، انشالله خداوند شفای عاجل بده، ولی مثلاً سرطان گرفته، شیمیدرمانی میکنه. خب، این زن نیاز به یه مراقبت خاص داره، این دیگه نمیتونه بداخلاقی شما رو تحمل کنه. این دیگه خودش از شیمیدرمانی آمده، این خودش داره این داروها رو میخوره. یا مردیست دچار آسیب شده، کمر آسیب دیده، پا آسیب دیده، پاش شکسته، به جا افتاده، خودش دیگه داره درد رو تحمل میکنه. حالا شما هم قرار شه یه غذایی میخوای بهش بدی، باهاش بدخلقی کنی.
خیلی ثواب داره، آقا، اینجا این رو فردا روز پرستارم هست دیگه، بله. خیلی من بارها این جمله رو گفتم، ولی بازم تکرار میکنم که به علامه طباطبایی به یه کسی که حالا گله میکرد، میگفت: من پرستار مادرمم، حالش خیلی بده، اذیت میشم. ایشون فرموده: عیب نداره، شما ثواب یه شب پرستاری به من بده، من ثواب تفسیر المیزانو میدم به شما! خیلی مهمه، بله.
پرستار صدیقه طاهره کی بوده؟ امیرالمؤمنین. جانم، خود امیرالمؤمنین به بستر افتادن، پرستارشون کی بوده؟ پیغمبر خدا. حتی پیغمبر یک شب نمازم دیر شد، مسجد برن، کنار هستند. پرستار سید الساجدین در کربلا کی بوده؟ زینب کبری سلام الله علیها. شما حالات مرحوم شیخ عبدالکریم حائری رو نگاه کنید. بعضی از این بزرگان ما همسرشون بیمار شد، درسته، بله. من نجف مشرف بودم، پنجشنبه رفتم سر همسر آیتالله عظمی سیستانی. ایشون قبرشون کنار حضرت امیر، یه مقبره خانوادگی دارند، میدونید که، بله. اخیراً به رحمت، ایشون نوه میرزای شیرازی بزرگن، میرزای شیرازی بزرگ، بله، سید. بعد خب تو همونجا دفن کردن. من رفتم فاتحه خواندم، بعد برای عرض تسلیت رفته بودم خدمت خاندانشون. میگفتن ۱۰ سال این خانم به جا افتاده و آیتالله العظمی سیستانی عملاً ۱۰ سال دیگه این همسر براشون در واقع نمیتونسته کاری انجام بده، به جا افتاده و بیش از این ۱۰ سال بیمار بودند، بیماری سخت که حالا یکی از بستگان ایشون میفرمود که واقعاً این مرجع در مظلومیت واقع شد از این جهت که توی خانه کسی نبود، واقعاً حالا بچهها میاومدن، دخترها، دیگران، اما واقعاً از نظر همسر، خب ببینید، یک بار ایشون شما شنیدید تو حرفا، تو صحبتها، اصلاً کسی میدونست این چیز رو، کسی نمیدونست، نه، خبر همسر ایشون بیمار بودند و این شخصیت، اینا زندگی علمای ما، زندگی بزرگان. عزیزان ما، این رو دقت داشته باشند، بیماری گاهی برای فرزند، گاهی برای زنه، گاهی برای مرده، گاهی برای پدره، گاهی برای مادره. این زکات سلامت شماست. اگر بدانید به شما چه اجری میدن، اگر بدانید چه اجری میدن. یه وقتی یک، حالا این ربط مستقیم نداره به این داستان، ولی یه کسی آمد پیش حضرت زهرا سلام الله علیها، یه سؤال بپرسه، یه خانمی، این خانمم مادرش مریض بود، پرستاریش رو میکرد. چقدر بعضیا خوبن واقعاً. اون وقت این مادره چون نمیتونست خدمت زهرا، به دخترش گفت که شما برو سؤالم رو از زهرا بپرس. خیلی جالبه، جالبه. بلند شد، اومد و گفت: اجازه میفرمایید، من یه مادر پیری دارم، خودش نمیتونه بیاد، سؤالشو بپرسم. حضرت خیلی خوشبرخورد جواب دادن. واقعاً بعضیا جواب سؤال که میدن، آدم هوس میکنه دومیشم بپرسه، آره. بعضیام آدم از همون سؤال اولم پشیمون میشه، گفت دومیشم بپرسم. بفرمایید، سومی شد، چهارمیش رو، پنجمیش رو، سنت ثثت، سه تا، چهار تا، حتی ۱۰ تا شد، ۱۰ تا، آها. سؤال دوم ث، خجله، زنه خجالت کشید، گفت: بانوی بزرگوار، ما اومده بودیم یه سؤال بپرسیم. دختر پیغمبر که چهار تا بچه تو خونشه، بله، همسر داره، عبادت داره، کارش خیلی از من و شما بیشتره. حضرت یه چیزی فرمودند، من این رو میخوام به اونایی که پرستاری میکنند بگم، به اونایی که سختیها رو تحمل میکنند. فرمودند: اگر یه بار سنگینی، الان اینجا باشه، مثلاً همین میز، حالا من میگم الان یا کمدی، طبیعتاً من و شما نمیتونیم بلند کنیم. یک کسی به شما بگه: یه پول زیادی به شما میدم برای پشت بام، مثلاً بگه، مثل عرض میکنم، یه میلیارد، یعنی اگه به دندونم شده میبرم، میبرم. آقا، فوقش سرم زخم میشه، دستم زخم میشه، باشه، خیلی پوله، میارزه. اگر یک کسی به شما بگه بار سنگینی برای پشتبام من، انقدر هزار دینار بهت میدم. خانمه گفتش که بله. حضرت فرمودند: قصه من و تو هم همینه. هر یک سؤالی که کردی، انقدر خدا به من اجر داد.
این رو اگر کسی درک کنه، ببینید، علامه طباطبایی، یک عالم متقی صادقه، نمیخواد که اغراق کنه، وقتی به طرف میگه: ثواب یک شب پرستاری رو به من بده، به من بده، من ثواب تفسیر المیزان ۲۰ ساله رو به تو میدم.
ملایی: خیلی نکته عمیقیه
حجت الاسلام رفیعی: پس لین العریکه، ما نرمخو باشیم. یک، عرض کردم در دعوت به دینداری. ۲، همسر. ۳، فرزندان. ۴، بدهکاران. پنج، بیماران. ششم، خطاکاران. بعضی از جامعه مرتکب خطا میشن، اصلاح بکنیم، اما با مدارا. اگه امام حسین با مدارا با حر برخورد نمیکرد، اما اول میگفت: آ قا برو، تو راه رو بر ما بستی، اصلاً شما ما رو آوردی اینجا، مثلاً، بله، هزار تا از این آدمایی که تو لشکر ابن زیادن زیر دست تو بودن، اصلاً ابییعدالله، این حرف رو نزد.
مدارای با والدین، عجیبه، این یکیو بگم، با مادر مدارا کنید. منتم نذارید که اگر کسی در خدمت به پدر و مادر منت بذاره، از بهشت، از رحمت خدا، از برکت دور میشه و خدا او رو لعنت میکنه، تو روایت داریم، ملعونه
مدارای با همسایه، همسایه آمد پیش امام صادق، گفت: آقا، یه همسایه داریم، خیلی ما رو اذیت میکنه، من مدارا میکنم باهاش، بله. بچهها میگن: تو ذلیلی، خاری، میترسی، برو جوابش رو بده. امام صادق فرمود: انما ذلیل من ظلم، ذلیل اونه که ظلم میکنه، تو که مدارا میکنی، ذلیل نیست، نیستی. و حتی من این رو اضافه کنم، حتی، حتی یه جاهایی مدارای با دشمن، با دوستان مروت، با دشمنان، یعنی چی؟ با دشمن نجنگیم؟ نه، اما دشمن اومده آب رو به روی شما بسته، تو صفین، امیرالمؤمنین جنگیدن، آب را آزاد کردند، فرمود: بیاید، آب بردارید، ما با شما کاری نداریم. این میشه دیگه آب بستن، این دیگه روی دشمنها رو سفید کردن. این اسرائیلیهای ملعون، خبرنگار بزن، کودک بزن، بچه بکش، خب آقا، این خبرنگاره اومده فیلم بگیره، این آمبولانس اومده مریض ببره. لذا در رابطه با دشمنم حتی نتونست جبهه نظامیش، موقعیت خودش، مدارا باید باشه.
حجت الاسلام رفیعی: اینا بخش اول، بخش دوم موند، خفض الجناح.
ملایی: حالا ببینیم برگردیم، ببینیم چه اتفاقی میافته. خیلی خوب، بحث شیرین و جذاب مثل همیشه. خیلی ممنونم از حاج آقای رفیعی عزیز. یه صلوات خواهیم فرستاد. صفحه 598 قرآن کریم تلاوت میشه، سورههای قدر و بینه و انشالله ثوابش هم تقدیم به ساحت قدسی حضرت زینب کبری سلام الله علیها. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
صفحه598 قران کریم
ملایی: روایتها، آیهها، حکایتها، آنچه که توی برنامهها گفته میشود، توی کانال ما بارگذاری میشه به همت دوستان عزیزم. کانالهای ما تو پیامرسانهای ایرانی، برای عضویت تو کانال سمت خدا تو ایتا، عدد ۸ رو بفرستید به 30001515 اینو گفتم که جا نمونید از مطالبی که اونجا هستش.
یه نکته هم یه بار دیگه یادآوری کنم، برای دعوت رسمی از همه شمایی که میبینید، به دیگران هم اطلاع بدید. فردا حرم حضرت معصوم علیه السلام، شبستان امام خمینی رحمت الله علیه با حضور شما، جمعی از کارشناسان و انشالله اختتامیه قرآن کریم و یه مراسمی هست و قرعهکشی هدیه هم براتون داریم به پاس زحمتی که میکشید و تشریف میارید.
حجت الاسلام رفیعی: حاج آقای رفیعی، با شماییم. دو تا ویژگی رو امام سجاد از خدا تقاضا کردن تو این دعا. یکیشون مفصل توضیح دادید، لین العریکه که نرمخو. دوم فرمودند در این کلام نورانی خفض الجناح. جناح یعنی بال، بله. پرنده وقتی میخواد بالا بره، بالشو باز میکنه، اینو میگن رفع، تا اینطور نکنه، نمیتونه بره. وقتی میخواد پایین بیاد، جمع میکنه، اینو میگن خفض. یا وقتی جوجههاش رو میخواد غذا بده، زیر پرش میاره. خفض جناح یعنی تواضع. آیه قرآنم هست راجع به رسول گرامی اسلام که خدا میفرماید، عذر میخوام، نه راجع به پیامبر هم داریم، منتها با یه تعبیر دیگه، دیگه ولی اینجا راجع به پدر و مادر داریم که وخذ لهما جناح الذل من الرحمه، مثل پرندهای که بچههاش رو زیر بال میگیره، نسبت به پدر و مادرت اینگونه تواضع و فروتنی داشته باش. بسیار این صفت مهمه. امیرالمؤمنین در نهج البلاغه میفرمایند ۱۱۰ تا صفت برای متقین آوردن، یکیش مشی هم التواضع، روششون تواضع. در سوره مائده آیه ۵۴، ۵ ویژگی برای یاران امام زمان و بعضی نقلها داریم این روایت، این آیه راجع به امیرالمؤمنینه، بعضی نقلها داریم راجع به همشهریهای سلمان، اصلاً راجع به همه آدمای خوب. اونجا من یرتد منکم عن دینه، آیه ۵۴ مائده، یکیش اینه اذله علی المؤمنین، یعنی مومننا، یاران حضرت حجت متواضع و فروتناند. به همین جهت هم شما اگر منابع ما رو نگاه کنید، در روایات داریم، بینندگان عزیز، اینو دقت کنید، اینا که دنبال پر کردن پرونده عملید، علیکم باتواضع، تواضع کنید، فانه من اعظم العباده. بله، عالم میبینید، بچه میبینی، امام سجاد فرمود هر که میبینی، احترام کن. اگر از تو بزرگتره که خب سنش بیشتره، بله. اگه کوچیکتره که خب کمتر گناه کرده. اگه همسنتم هست، تو از گناهاش خبر نداری، ولی از گناهان خودش خبر داره. اگه بزرگتره، بگو پدرمه، اگه کوچیکتره، بگو فرزندمه، اگه همسنته، بگو برادرمه.
حالا یه مثال، اجازه بفرمایید، چون وقت کمه، من چند تا نشانه تواضع رو بگم، ساده. آقا، از کجا آدم متواضعو بشناسیم؟ این روایته، فرمودند: من التواضع، میگه، ترجمهش رو بگم، چون اولین، امام صادق فرمودند، اولین نشانه تواضع اینه، وقتی وارد مجلس میشی، همون جایی که جا هست، بشین، پایین مجلس. اینقدر من ناراحت میشم، آقای ملایی، تو رو به خدا، اینایی که میشنوید، لااقل ملاحظه من رو بکنید. رو منبر نشستی، یه آقایی از اون درباره میاد، میاد، میاد، همه جمعیت رو به هم میریزه، همه این علما و بزرگان کنار منبرن و بلند میکنه که ایشونم بشینه اینجا. آقا، حواس رو پرت نکن، این کارو. من یه وقتی خانه یکی از بزرگان منبر میرفتم، از علمای قم، خب هر که میآمد، ایشون بلند میشد، همه هم بلند میشدن، دیدی هم که بالاخره آدم مشهوری بود. بهش گفتم: من دیگه روضه تو رو نمیام، اینجوری فایده نمیشه. گفتم: تو رهبر انقلاب رو نگاه کن، نشسته روضه، اطرافشم نشستند، هیچکسی هم، ایشون اصلاً دیدید که اصلاً تمام توجهش به منبرانه، حواس پرت میشه. یه وقتی یکی از آقایون بزرگان، باز ما خدمتشون میرفتیم، خب مردم مراجعه میکردن، ایشون استخاره میگرفتن، گفتم: آقا، این کارو بکنیم، من دیگه منبر نمیگم، شما هرچی بذار کنار، شما که بشینی، مردم هم میشینن. آقایون، وارد جلسهای میشید، بزرگ، دکتر، مهندس، آخوند، پزشک، هیئت علمی، کارگر، هرچی هستید، همون پایین که جا هست، اولین جایی که پیدا کردی، بنشین. بدتر از اون، جلسه نمیاد، من شنیدما، دیدما، جوانی که، نوجوانی که میگه: من دیگه تو این جلسه نمیام، آخه من زودتر آمده بودم، حق من بود، ایشون دیر اومده. پس یه نشانه تواضع اینه، هر کجا جا بود، بنشین، جلسه رو به هم نریز
حالا یه بحث دیگه هست، یه وقت ما خودمون احترام میکنیم، خواهش میکنیم، بیاد جلو، یه بحث دیگهای رو که حتی اون کارم نکنیم. شما اینجا کنار منبر بلند میشید یا کنار جلسه تا اون رو صدا بزنید تا بیاری اینجا، همه حرفا، آقا رو خلاصه خراب میکنه، بله.
دو، سادههاش رو دارم میگم، نشونه اول این شد که وارد مجلس میشی، هر جا که جا بود، همون ولو پایین مجلس بشین، ان ترضی من مجلس دون مجلس یک، مِن التَّواضُعِ أن تُسَلِّمَ على مَن لَقِيتَ ، هر کی باهاش برخورد میکنی، سلام کن. این بچه است، پیغمبر به بچهها سلام، باریکلا. من بزرگترم، من افسرم، این درجه داره، من درجه دارم، این سربازه، حالا تو نظامیا یه رسمی هست، احترامات سلسله مراتب، سلام کردن به همه کس نشانه تواضع.
ملایی: حاج آقا، یک دقیقه وقت داریم، میتونیم؟
حجت الاسلام رفیعی: سوم، مراء و یکی و بدو با کسی نکن، بحثای یک و دو کردن. باید طرف چهار دل نخواد ازت تعریف کنن. یه وقت شما از من تعریف میکنی، اما من یه وقت دلم میخواد، میگم: آقای ملایی، تو این برنامه از من یاد کن، اسم مثلاً آثار من رو بیار، اسم سخن، نخیر. شما خودت نخواه ازت یاد کنن. حالا زیاد شد، بشه، یاد شد، بشه. یه وقت من میگم، من یه وقتی، خدا حفظ کنه که از مراجع قم، من کتاب ایشون رو اسم بردم، بعد ایشون زنگ زد، گفت: آقا، من راضی نبودم. گفتم: آقا، شما که نگفتی که، من خودم گفتم. خیلی مهمه که من انتظار حمد و ثنای شما رو نداشته باشم، این نشانه تواضع.
و نکته آخر، ریا و سمعه هم نباشه، یعنی یه کاری نکنیم که اسم ما رو بیاریدا، حتماً. یه آقایی میرفتیم براشون جلسه، حالا دیگه نمیدونم، الان هست یا نیستم، بعد اون آقایی که برنامه ما رو ضبط میکرد، پخش کنه، این بهش میگفت که دوبار، سهبار، ۵ بار، هر چند بار دوربین ها رو من بیشتر بیاری، من بیشتر بهت میدم، شما هزینه بیشتری میدم. آقا، منقدر جلسات میشناسم، یه جایی منبر میرفتم، در یه شهری در استان کرمان، بانی جلسه که خودش اون مسجد رو ساخته، اون مجموعه رو ساخته، شام میده، مراسم میده، مدرسه داره، مثل یه آدم ساده دو زانو لا جمعیت میاد، میشه پا منبر، باریکلا، آقا، بله. یه وقتی من دم خوشآمد به مردم بگم، اما من بگم: شما دوربین رو بنداز رو من، من به شما پول بیشتری میدم، اینا تمامش ریاست و این عمل مراعی ریا کننده رو روز قیامت با چهار تا اسم صدا میزنن: یا کافر، یا فاجر، یا خاسر، ببینید، زیانکار، خلاف کاف، بله. حواسمون باید جمع باشه.
ملایی: حاج آقا، برای اینکه بدونیم دعام تموم نکنیم، در آستانه عیدیم، یه دو سه تا دعا، ی
حجت الاسلام رفیعی: یک بار دیگه تأکید حضرت زینب سلام الله علیها هم جعفر بن ابیطالب فراموش نشه، برادر امیرالمؤمنین. خدایا به آبروی عقیله بنی هاشم زینب ولایتمدار، قسمتت میدم ولی الله الاعظم حجت بن الحسن در ظهورش تعجیل بفرما، الهی آمین. خیلی متشکرم، حاج آقای رفیعی عزیز، به امید دیدار، موفق باشید.
ملایی: از شما هم سپاسگزارم. خانمها و آقایان، از همکارانم در صدا و سیمای مرکز قم و دال و پخش، همه ممنونم. قرارمون فردا، همین حوالی ساعت ۱ و اینا، شبستان امام خمینی رحمت الله علیه، حرم حضرت معصومه علیه السلام. عیدتون بازم مبارک و خداحافظ.