حجت الاسلام عابدینی: سلام علیکم و رحمة الله سلام علیکم و سلام و عرض ادب و احترام خدمت همه بینندگان و شنوندگان عزیز. علیکم السلام و رحمت الله.
ملایی: آقا خیلی خوشحالیم خدمت شما هستیم. هفته پیش فرمودید که یه بحثی رو خواهم داشت انشاالله به عنوان رابطه و انس با قرآن کریم بعد از اون به قصه انبیاء و نسبت رابطه شان با قرآن خواهیم پرداخت و دیگه بریم برای اینکه انشالله سیره تربیتی کدام نبی خدا رو برامون بفرمایید
حجت الاسلام عابدینی: بسم الله الرحمن الرحیم اللهم کن لولیک الحجه ابن الحسن صلواتک و علی آبائه فی هذه الساعة و فی کل ساعه ولیا و حافظا و قاعدا و ناصرا و دلیلا وعینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا انشالله که از یاران یاوران و بلکه سرداران حضرت باشیم
خب ما الحمدلله تو جلسه گذشته که در رابطه با قرآن صحبت کردیم یه حالت محبت و انس بیشتری انشالله در دلهامون به قرآن ایجاد شده باشد و این محبت به قرآن حالا به محتوای قرآن کشیده می شه که اگر میخوایم این انس رو با قرآن تشدید کنیم و جدی تر کنیم چطوری انس بگیریم و رابطهمون بهتر بشه.
یکی از بیاناتی که مرحوم علامه طباطبایی در کتاب المیزان دارند و مکرر ذکر کردن این است که قرآن کتاب مصادیق است. بیان قرآن بیان مصداقیست. یعنی نمیاد مفاهیم رو توضیح بده، مثلا لَّيۡسَ ٱلۡبِرَّ أَن تُوَلُّواْ وُجُوهَكُمۡ قِبَلَ ٱلۡمَشۡرِقِ وَٱلۡمَغۡرِبِ وَلَٰكِنَّ ٱلۡبِرَّ مَنۡ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ... بر و نیکی این نیست که روتون و چهرهتون رو به سمت مثلاً مشرق و مغرب بچرخه بلکه نیکو کسی است که... ببینید از مفهوم که نیکی هست به نیکو میرساند. یعنی نیکی را توضیح نمیخواهد بده میخواهد نیکو رو توضیح بده.نیکو یعنی شخص، کسی که منتسب به نیکی است. این نگاه در قرآن ایشون میفرماید جزو دعو و قاعده قرآن است که مفاهیم رو با مصادیق توضیح بده، به جای اینکه بیاد تو مفاهیم شجاعت تو مفاهیم سخاوت اینها رو به عنوان مفاهیم توضیح بده، میاد توی سخی و شجاع اینجا ورود پیدا میکند.
این هم یه مدل گفتگوست که مخصوص قرآن است که اگر ما این نحوه بیان رو هم به عنوان اصلاً روش دیدیم اون موقع خودش یه بابی رو باز میکنه برای ما اون موقع اگر میفرمایند که قرآن کریم بیش از ۲۲۰۰ آیه ش در مورد انبیاءست دیگه تعجب نمیکنیم. چون بیان مصادیق رو داره مفاهیم با مصادیق داره میکنه یعنی به جای اینکه بیاد مفاهیم رو توضیح بده تو ضمن مصادیقش توضیح میده این یه نکته که ارتباط بده ما رو نگاهمون رو دنبال چی بگردیم دنبال مصادیقی که از توش میخواد قاعده دربیاره نه ذکر واقعه باشد. واقعه یعنی یه حادثه ای اما قاعده یعنی این حادثه امتداد دارد ادامه دارد جاریست دیگران هم با این میتونم راه پیدا کنن پس هر واقعهای در قرآن هیچگاه نیست که واقعه ای در قرآن ذکر شده باشد که اختصاصی داشته باشد و تمام شده باشد. قصهای باشد و تداوم تاریخ نباشد. قرآن کتاب تاریخ نیست که گذشته باشد.
حتی تعبیری که آمده ازعلامه طباطبایی دارد خیلی زیباست که شأن نزول هایی که برای آیات قرآن هست خیلی جالبه که شأن نزول ها این یک شأن نزول است هر شأن نزولی بعد از این ممکنه پیش بیاد. حتی با این نگاه که ممکنه شأن نزول هایی که امروز پیش میاد اعظم باشد در صدق قرآن بر او بر اون شأن نزولی که ابتدا به خاطرش نازل شده، یعنی شأن نزول ها با شدت نزدیکیشون با آیات قرآن تطبیق پیدا میکند. نزول قرآن بر اون شأن نزول چون قرآن هم یجری مجری الشمس است. دائما دارد صدق میکند بر این صدق میکند حقیقتاً و این شأن نزول طلب کرده نزول این آیه را ببینید این نگاه قرآن رو خیلی میاره تو صحنه یعنی شأن نزولهای گذشته فقط سبب می شه ذهن من آماده بشه برای شأن نزول های امروز که این مصداق امروزی این آیه چیست تا تطبیق بکند خب اینم یه نکته که داریم کم کم میخوایم نزدیک بشیم به جریان انبیاء
یه بحث مهمی که تو تمام معارف و اونچه که قرآن و سنت و سیره آمده این است که همه اینها میخوان سوق بدن عالم رو به سوی وحدت یعنی از کثرت ها به سمت وحدت حتی تو خود القای معارف به خاطر همین در قرآن کریم همه انبیاء رو با هم متصل میداند یعنی سیره انبیاء و ارتباط انبیاء بیانی رو مقام معظم رهبری دارند به عنوان انسان ۲۵۰ ساله که میگن که ائمه علیهم السلام به عنوان اون اولین به اصطلاح امام از امیر مومنان علیه السلام تا دوران غیبت که آغاز شد که حدود ۲۵۰ سال این دوره طول کشیده کلام اینها، حرف اینها، اول اینها و آخر اینها سیره اینها اول اینها مثل یک انسان واحدی است یه انسان واحدیست که ازش سر زده چطور خلاصه اگه یه انسان واحد بودند میتونیم بگیم این کلامش ناظر به اون کلامه اون کارش ناظر به این کارشه با هم چون از یه نفر سر زده.
میگه اینها یک انسانه واحد است. انسان ۲۵۰ ساله، ۲۵۰ سال عمر این انسان بوده در بیان حالا این دوران غیبت جدا ولی تا اون دورانی که تو نگاه که سرایت بدیم این رو انبیاء به عنوان یک انسان ده هزار ساله یعنی ارتباط انبیاء با هم مثل همون انسان ۲۵۰ ساله یک انسان حدوداً ۱۰ هزار ساله است. حالا از هفت تا ده هزار سال این مسئله مختلفه در نقلها به این صورت که اولین نبی که آمده با آخرین نبی که آمده تصدیق حرفاشون با هم است.
لذا در قرآن داره هَدَى اللَّهُ فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ به هدایت انبیاء گذشته خطابش به پیغمبر است که به هدایت انبیاء گذشته تو اقتدا کن معلوم می شه که هدایت اونها هم چی بوده چون هدایت الهی بوده اون هدایت اطلاقی الهی بوده قابل تبعیت برای پیغمبر هم هست نه اینکه پیغمبر تابع اون نبی بشود تابع اون هدایت میشود که از جانب خداست چون هدایت آنها از من یهدی الی الحق حق ان ییتبع من لا یهدی الا ان یهدا که اون کسی را که خدا دستش گرفته داره میبره این هدایت الهی میگه به او در حقیقت چی هستش به او به اون هدایتی که ما در حقیقت به اون اقتدا کن این نشون میده یه انسان واحده درسته تفاوتش با جریان انسان ۲۵۰ ساله این است که انسان ۲۵۰ ساله اینا همشون نور واحد و در اوج بودند اما این انبیاء فضلنا بعضم علی بعض یعنی از دوران کودکی بشریت آغاز می شه تا میرسه به اوج بلوغ و اشدیت، یعنی اینها مراتب دارد درسته در اونجا مراتب در کار نبود همه توی رتبه بودند ظهورات شان مختلف بود به لحاظ تقاضای زمان و مردم ظهورات شان مختلف بود در مورد ائمه ولی در اینجا نه در اینجا مراتبشون هم مختلفه و لذا ولی خصوصیت مهم این است که هر نبی در هر زمانی که بوده اوج نیاز اون زمان رو کفایت میکرد یعنی هر نیازی تو اون زمان از هر فرد دیگری که بوده وجود مبارک اون نبی کفایت بر رفع و نیاز میکرده و چیزی و کسی بالاتر از اون نبی در اون زمان نبوده.
لذا انبیاء الهی بالاترین انسان های به اصطلاح دوران خودشون هستند لذا برای همه قابل اقتدا همه در حقیقت از طریق اونها همه کمالات به دست مردم میرسد و از طریق اونها بالا میرود خب اینم یه نکته که اتصال انبیاء با هم خودش یه واحد می شه کسی که این نگاه را به انبیاء پیدا کنه اون موقع چنانچه نسبت به حضرات معصومین علیهم السلام دنبال این بود که این حقیقت ۲۵۰ ساله رو کامل بیابد اون وقت می بینه سیر بشریت تو این ده هزار ساله تاریخ انسانیست، نه تاریخ بدن انسان چون ببینید آنچه که در تاریخ آمده تاریخ این است که پادشاهان کیا بودند ثروتمندان و ملائ و اونایی که تو چشماند کیا بودند، اینها ذکر شده. مردم ساده بیچاره کسی ذکری ازشون نکرده اینا تازه همش تو نظام بدنی ها بوده دنیا بوده اما انبیاء تفسیر تاریخ اند با نظام روحی و نفسی لذا روایت الهی از تاریخ تاریخ انبیاءاست خیلی زیباست روایت الهی از تاریخ تاریخ نگاه به انبیاءاست لذا انبیاء خیلی بحث زیبا می شه که یه موقع هستش که شما میاید تاریخ رو با یک وقایعی گردن هایی از تاریخ را که میگید مثلا جریان مثلا قرون وسطی، بعد میرید مثلا عصر صنعت، بعد میرید مثلا نمیدونم دوران سنگ پارین سنگی دوران یعنی یه عقبه هایی که تفسیر تاریخ را با اینها توجیه میکنید اما تو نگاه الهی و قرآنی و انبیاء تاریخ با انبیاء تفسیر میشود که اگر در دورانی این نبی آمده تاریخ اون دوران با وجود این نبی تفسیر میشود گردنههای تاریخ انبیاء هستند. یعنی اون گردنههایی که تاریخ عوض می شه خط عوض میکند میخواد حالا یه افق دیگری رو باز بکند با وجود نبی بعدی اون وقت خود این یه سیری دارد.
ما ۱۲۴۰۰۰ نبی داریم و ۳۱۳ رسول داریم بله که رسول یعنی پیغامی از جانب خدا ویژه برای مردم دارد نبی یعنی کسی که از خدا خبر میدهد انبا میکند اما رسول پیغام ویژه دارد یعنی غیر از انبا بالاتر از انبا انبا را دارد رسالت هم دارد که یه چیزی رو برساند ویژه و بین این ۳۱۳ رسول پنج رسول اولوالعزم داریم و بین این پنج رسول اول که اینا اینها علاوه بر رسالت اینا کتاب داشتند اینها دستور ویژه داشتند بقیه رسولان تابع اینها بودند، انبیاء مبین دین اینها بودند این پنج رسول اولوالعزم.
اونوقت بین این پنج رسول اولوالعزم یک نبی خاتم و رسول خاتم داریم که همه اونها به او بشارت میدادند. یعنی سیر رو به سمت او میآوردن ببینید این انسان ده هزار ساله تمام حقیقت وجودیش این بوده که یه حرکتی رو تو عالم ایجاد کند که مردم رو برساند به خاتم، یعنی حرکت تو عالم برای رسیدن به خاتم حالا تو هر زمانی. نبی اون دوره خیلی زیباست که نبی اون دوره واسطه این ارتباط است از اون نبی به رسول و از اون رسول به رسول اولوالعزم اون دوران که خب رسولان اولوالعزم هم معلوم اند دیگه حضرت نوح سلام الله علیه و حضرت ابراهیم و حضرت موسی و حضرت عیسی علیه السلام و پیغمبر اکرم صلوات الله علیهم اجمعین که اینها پنج رسولند، که پنج دین رو که شریعت رو که آوردن که میثاق غلیظ از اینها گرفته شده تعبیر که در قرآن آیا آمده از اینها میثاق یعنی از رسولان میثاق گرفته شده ولی از اینها میثاق غلیظ گرفته عهد قرص و محکم ... یعنی این رابطه میثاق غلیظ یعنی ارتباط ویژه هم با خدا دارند عبودیت شان ویژه است مثلا در مورد ابراهیم خلیل خیلی زیباست تعبیر روایت زیباست که می فرماید که خدای سبحان اتَّخَذَ إبراهيمَ عَبدا قَبلَ أن يَتَّخِذَهُ نَبيّا، ابتدا عبد.بعد میفرماید نبی قبل ان یتخذ رسولا وتخذ رسولولا قبل یتخذه خلیلا بعد امام آخرین رتبه است. یعنی خود اینها مراتب هم داشتند یعنی ابراهیم خلیل از عبودیت شروع میکند عهد بعد میشود نبی بعد میشود رسول بعد میشود خلیل بعد میشود امام که اونی جاعلک للناس اماما؛ امام آخرین رتبه بود که بعد از اون آزمایشی که در رابطه با سر بریدن فرزندش از جانب خدا آمد و تبعیت کرد و خدا جای او قربانی را فرستاد که آخرین سنگین ترین آزمایش بود که این آزمایش باعث شد که ابراهیم خلیل به امامت برسد که این تعبیر امامت خیلی تعبیر حالا جای خودش که باید بحث امامت داشته باشیم.
پس من چی رو میخواهم اینجا توضیح بدم درصدد چی بودیم؟انبیاء یک سلسله واحدی یک وحدت آشکاری در حقایق عالم خدا قرار داده، تا ما از کثرت ها هی بهسوی وحدت ها بریم. از یک سو انبیاء رو قرار داده. انبیاء تو نگاه اول کثیرند و ادیان مختلف آمده، اما میگه همه اینها دارنذچد یه چیزی رو میگن و همه اینها دارند دعوت میکنند به رسولان اولوالعزم و رسولان اولوالعزم دارند دعوت میکنند به رسول خاتم. پس یک سیر واحد تو کاره...
لذا همه امت های سابق این نکته زیباییه؛ همه امت های سابق به واسطه اینکه نبی شان و رسولشون از امت ختمی ست چون رسولان همه امت ها جزو امت پیغمبرند. به واسطه رسولولان ش که از امت ختمی هستند امتشون هم امت ختمی میشود به واسطه. پس ما بی واسطه امت ختمی هستیم اما امت های گذشته با واسطه انبیاء لذا در روز قیامت دارد که مردم میرن سراغ انبیاء و رسولانشون و همراه اونا حرکت میکنند اونها میگن ما تا به اینکه مستقیم شفاعت از خدا رو برای شما بخواهیم نداریم میرن در خونه رسولان اولوالعزم از خونه رسولان اولوالعزم اونها حرکت میکنن همه با همه امتهاشون میان در خونه رسول خاتم، اونجا پیغمبر است که جلودار همه امتها حرکت میکند. بعد سر به سجده میگذارد و اون به اصطلاح جریان عظیم که به اصطلاح اشفع تشفع که ما خلاصه تو را راضی میکنیم اینجا در حقیقت فترضی محقق می شود و همه امت ها می شن امت خاتم
لذا محدودیتی برای امت ها نیست مگر از رابطه انبیاء و رسولانشون که به امت ختمی مرتبط میشن به اونها هم کمالاتی دارند. لذا تو تمام امت های گذشته این خیلی زیباست که و رسولان موظف بودند بشارت وجود نبی خاتم را به همشون بدن لذا هم نوح سلام الله علیه هم ابراهیم خلیل هم موسی کلیم و هم عیسی روح الله علیهم السلام همه شون در تعالیمشون بشارت به پیغمبر خاتم بود.
لذا مردم مثلاً در مورد یوسف صدیق دارد که وقتی به اون زلیخا رسید در آخرین مثلا مراتبی که بود زلیخا خیلی افتاده شده بود گفت چی تو رو به این وضع انداخت از اون وضع به اصطلاح کمالی که داشتی گفت زیبایی تو. گفت اگر میدیدی زیبایی اون رسول آخرالزمان رو چه میگفتی؟ گفت باور کردم و محبت پیدا کردم. گفت تو که ندیدیش گفت چون تو گفتی چون تو گفتی باور پیدا کردم. یعنی رسولان بشارته دیگه بشارت میدادن و عبور میدادن در خودشون منحصر نمیکردند همانجوری که میفرماید مصدقا لما بین یدک اونی که گذشته من تصدیق میکنم و مبشراً برسوله احمد که اون در حقیقت مبشر به بعدی بوده به خاطر همین امت ها دوست داشتن نبی خاتم رو هرچند ندیده بودند لذا به امت موسی خطاب شده بود قبل از موسی قبل از اینکه موسی کلیم بیاد خطاب شده بود که هرگاه سختی خیلی بهتون فشار آورد طاقت فرسا شد براتون این ذکر را داشته باشید که صلوات بر محمد و آل محمد اللهم صل علی محمد و آل محمد که شما رو قدرت میده تا بر اون سختی غلبه کنید. تحملتون رو بالا میبرد تا بتونید مسلط بشید به اینها با اینکه نمیدونستند کیه چیه اما با این انس گرفته بودند که این تو دوران سختی استفاده میکردند همه انبیاء این را دارد پس این وحدت از این سیر واحد انبیاء از انبیاء از طریق هر نبی به امتش و اون امت به واسطه این نبی به رسول خاتم متصل می شه.
خب اینم یه نحوه اتصال و وحدت که تو عالم دیده می شه که انبیاء گردن های تفسیر تاریخ که نگاه به تاریخ رو با روایت الهی با شرح انبیاء می بینیم. این خیلی بحث زیبا و جا داره بحثش که یکی از بحث های مهمه ما فعلا با اجمال ازش عبور میکنیم ولی یه نظریه است بحث داره که روایت الهی تاریخ رو با نگاه به انبیاء آنچنان که قرآن اینجوری دیده تفسیر تاریخ تو نظام روحی تو نظام انسانی نه تو نظام بدنی لذا ببینید خدای سبحان زندگی انبیاء را هیچ گاه نیامده سیر زندگی انبیاء رو به صورت بدنیشون ذکر کنه.. کی متولد شدند ..مثلا چه جوری.. اصلا اینها را کار نداره که اگر جایی تولد اینها رو و این چیز رو ذکر کرده برای او هدایت تنها نبی که سیرش به صورت به اصطلاح متصل بوده حضرت یوسف که سوره یوسف در قرآن کریم کامل به صورت کامل اون هم با اون نقطههای مهم هدایتگری چون همش هدایتگر بوده نقطه های مهمش رو به صورت متصل آورده و بقیه انبیاء اینجوری نیست و بقیه انبیاء می بینید از این به او از اون به او در حقیقت چون دنبال اون نظام روحی و نفسی است .
ملایی: نه به دنبال ارائه اطلاعات شناسنامه حیات دنیایی و...
حجت الاسلام عابدینی: بله اصلا اینجوری نیست. اگر پاسخ بعضی سوالات رو میده که مثلا اصحاب کهف چند سال در غار خوابیدند به لحاظ اون معمایی است که اونها ذکر کردند که بخوان به اصطلاح بگن پیغمبر نمیداند و این آیه نازل شد که بله شما آخه به این چه اما مثلا 309 سال را به عنوان عددی که اینها در کهف بودن
خب این نگاه وحدت رو که تو عالم سریان داره خیلی مرحوم علامه زیبا بیان میکن میگه در وجودشون هیئت التوحید فی الفعل است. یعنی اگر خدا رو بخواهیم تو مرتبه فعل تجسم کنیم وجود مبارک انبیاء تجسم توحیده خیلی زیباست هیئت و توحید فلفل یعنی اونچه که در عالم وجود ما بخواهیم وحدت الهی رو ناظر باشیم نه خدا رو ببینیم اون توحید رو ببینیم در انبیاء آشکاره
این تعبیر حضرت علامه است در المیزان در جلد ششم المیزان خلاصه بیان هیئت التوحید خیلی بیان زیبایی است که انبیاء دارن توحید الهی را آشکار میکنند خب با این نگاه اگه ما میخواهیم حرکت کنیم به سمت توحید راهش این است که با انبیاء انسمان و آشنایی مون بیشتر بشه تا توحید رو بهتر ببینیم که اینها رو وقتی نگاه میکنیم انتقال به توحید پیدا میکنیم.
خب پس من تا حالا دو سه تا یکی اینکه حضرات معصومین یه واحدن با اینکه کثرت یه وحدت انبیاء یه واحدند با اینکه ۱۲۴۰۰۰ نبی هستند بله با همه کثرت بعد میایم تو قرآن و کتابهای آسمانی میگه این قرآن به اصطلاح کریم، مهیمن بر همه کتب سابقه لذا آنچه که در اونها بوده در این هست ولی آنچه که در این هست در همه اونها نیست. این هم می شه یه وحدت، یعنی کتب سابقین همه در قرآن کریم به نحو علاوه اتم موجود است اینم که اونها نازله این هستند ظهوری از این هستند این هم یه نکته در رابطه با وجود مبارک پیغمبر که فَكَيْفَ إِذا جِئْنا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَ جِئْنا بِكَ عَلى هؤُلاءِ شَهِيداً که این بیان خیلی بیان زیبایی است. می فرماید که هر نبی میزان و شاهد امتش هست. یعنی میزان امت در اینکه اعمالشان را افعالشان را کارهاشون رو بتوانند بسنجند و میزان داشته باشند معیار داشته باشند نبی هر زمان معیاراست. میزان بعد به پیغمبر میفرماید تو نسبت به امتت معیاری مثل بقیه انبیاء اما تو یه وجه علی حده داری چون انبیاء هم امت تو هستند ولی با اینکه خود انبیاء میزان امت هاشون هستن تو میزان بر انبیاء هم هستی. اینهم خیلی جالبه یعنی میزان بر موازین.
ملایی: مثل اون تعبیر و ان حجت الله علیه
حجت الاسلام عابدینی: بله دیگه یعنی عالمان حجت بر مردم اند راویان احادیث ما و امام زمان حجت بر اون راویان احادی اینجا شاهد بودنه میزان بودن یعنی انبیاء باید نگاهشون به پیغمبر خاتم باشد لذا با اینکه تو دوران قبل هم اما چی هستش اما حضور و وجود و ارتباط همه اینها با وجود مبارک پیغمبر تو نظام روحی بوده و از او اخذ میکردند از او می گرفتند از او متنعم بودن و الا معنی نداره که او شاهد بر اینها باشد همچنان که انبیاء خب یه وحدته که چقدر زیبا تو قرآن ترسیم میکند از جمله وحدتهای دیگر این است که بین خود قرآن و امام که اشاره کردیم در جلسه گذشته یه وحدته، یعنی قرآن و امام و پیغمبر یه وحدت دارند خودشون که این وحدت غیر قابل جدا شدنه. یعنی ما اینجور نیستش که یه قرآنی داشته باشیم یه امامی که گاهی به این رجوع کنیم گاهی به او رجوع کنیم یه حقیقت واحد است که یه وجود کتبی دارد یه وجود عینی دارد که این دوتا با هم دو به اصطلاح ظهور یه حقیقت است دو ظهور یک حقیقت اند که اگر اینجور دیدیم ارتباط و اتحاد بین اینهاست. اون وقت با این نگاه ارتباط و اتحاد بین قرآن و امام یه مسئله دیگری اینجا باز می شود که تو بحث انبیاء برای ما مهمه که اون بحث این است. در روایات متعددی ما داریم که قرآن بر مثلاً ۴ جزء نازل شده جزئی در مورد ماست که در مورد انبیاءست، جزئی در مورد دشمنان ماست، جزئی مربوط به فرایض و سنن است و جزئی برمیگردد به ب آداب و اینها که حالا چهار بعد اونجا دارد که تو روایات که دارد می فرماید هر نبی یک ظهوری از وجود مبارک پیغمبر و اهل بیت است. در اوج کمالش هر نبی چون داره در روایات ما که تمام مواریث و سنن انبیاء پیش حضرات معصومین هست مواریث و سنن، یعنی کمالات انبیاء که اینها موارد معجزاتشون سنت هاشون همه کمالاتشون پیش حضرات معصومین هست. اگر تمام کمالاتشون هست یعنی هر نبی در اوجش یه ظهور و یک شأنی از امام است. اونوقت وقتی که دارید قرآن را میخوانید زندگی انبیاء را میخوانید در حقیقت دارید چی میخوانید ؟
ملایی: داریم زندگی ائمه و زندگی پیغمبر اکرم چقدر زیبا می شه
حجت الاسلام عابدینی: یوسف صدیق یه جلوه از حضرات رو نشون میده موسی کلیم یه جلوه از حضرات نشون عیسی روح الله یه جلوه نشون میده ابراهیم خلیل یه جلوه نشون میده آدم صفی الله یه جلوه نشون میده هر نبی رو که شما داوود و سلیمان جلوهای رو نشون میدن. هر نبی رو که شما نگاه بکنید قرآن پس داره شرح چی رو میکنه در قرآن شرح تاریخ رو میکند یا شرح امروز انسان کامل رو میکنه تمام اینها به تعبیر بعضی بزرگان اگر اینها را در اوج کمالشون قطعاتی را کنار هم بگذاریم انسان کامل به اصطلاح دین خاتم آشکار میشود یعنی هر کدام یک جزئی یک در حقیقت قطعه ای از این جورچین هستند که دارن او رو نشون میدن پس قرآن داره انسان کامل به اصطلاح دوران ختمی رو برای ما آشکار میکند پس اینکه ما به انبیاء میپردازیم آیا این به انبیاء پرداختن به گذشته است که بعد کسی اشکال بکند که چرا به سیره اهل بیت نمیپردازیم اونها رو داریم بیان میکنیم
ملایی: میگیم نه اونها خودشون تجلیات ظهوراتی دارند
حجت الاسلام عابدینی: یعنی بهترین بیان این بوده که قرآن کریم آمده این وحدت رو سرایت داده که به جایی که ائمه رو فقط تو یه برهه ببینیم تو طول تاریخ گسترده میبینیم که هر نبی یه ظهوری رو ایجاد کرده و امتی رو گرد خودش با این ظهور حرکت داده به این سمت و اینها تجلیات اینها هستند که دارند ما دارند ما را میرسونند به امام.
یعنی دنبال این هم نگیم چرا ذکر این امام ذکر اون امام در قرآن نشده؟بلکه میگه کجاست که ذکر اونها نشده باشد با این نگاه به جای اینکه بگیم چرا ذکر نشده بگیم کجاست که ذکر نشده باشد ؟هر نبی یه جلوه است در نسبت به احکام دارد که می فرماید که اون تعبیر روایت زیبا که "نحن اصل کل خیر و من فروعنا کل بر" هر بر وخوبی رو که در عالم ببینید از ماست. لذا وقتی تو قرآن داره خوبی ها رو و خوب ها را بیان میکند داره حضرات را بیان میکند ان ذکر الخیر کنتم اوله و اصله و فرعه و معدنه و منتهاه... دنبال چی میگردیم؟ که بخواهیم ائمه رو کجا پیدا کنیم؟! ائمه تو تک تک آیات قرآن ظهورشان و بروزشون داره اونجا بیان میشود. لذا اگر با این نگاه رفتیم سراغ قرآن اون موقع انبیاء برای ما اهمیت پیدا میکنند. برای ما محبوب می شوند. غیر از اینکه این یک بنده محبوب خدا بوده این بنده محبوب یه شان از محبوب ما هم هست که داره یه جلوه محبوب ما را آشکار میکند. وقتی که داره یه جلوه از محبوب ما که حضرات معصومین هستند و آشکار میکند عشق ما اونها مضاعف میشود عقیل خدمت پیغمبر رسیده بود بعد پیغمبر فرمودند: احبک حبین حبا لک و حبا لابیک. من تو را دو جور دوست دارم دو تا دوست داشتن یکی به خاطر خودت خودت رو دوست دارم یکی هم به خاطر اینکه تو عقیل فرزند ابیطالبی به خاطر بابات، یه دوست داشتن تو جلوه باباتی.
ما هم خطاب به انبیاء میگیم احبکم حبین ما شما را دوست داریم به دو دوست داشتن یکی به خاطر خودتون که محبوب خدا هستید، یکی هم به خاطر اینکه جلوه محبوب ما هستید که رسول الله هست. شما هر کدام جلوه او هستید ظهور او هستید چقدر زیبا می شه...
اون موقع ضرورت اینکه چرا قرآن این همه در رابطه با انبیاء صحبت کرده بیشتر آشکار می شود و حال ما که باید چرا زندگی اینها را بیشتر کنکاش کنیم با تمام جزئیاتش.. نیست نبی که در قرآن ذکر شده الا اینکه رابطه با آخرالزمان این باد آشکار بشود. ارتباط قطعی دارد با ما، لذا اگر کسی بعد از اینکه اینها رو خدا گفته از اینجا به بعد حرکت میکند نه از ابتدا یعنی انسانی که در این دوران ختمی است در دوران خاتم به اصطلاح رسول خاتم است پا گذاشته بر فرق تمام کمالات گذشته از اونجا داره حرکتشو ادامه میدهد لذا ذکر اینها حجت است برای ما اینجوری نیست که بگیم خوندیم خوندیم، نخوندیم نخوندیم. میگه من شما را از این به بعد میخوام حرکت بدم اگر کسی اینها رو مطلع نشد و اومد خواست از صفر شروع بکنه خسران کرده و مواخذه میشه که چرا قبلی ها رو تو ندانستی و تجربه اونها رو به کار نگرفتی ببینید چقدر زیبا می شه با این نگاه چقدر ضرورت پیدا میکند
ملایی: خیلی و من یه استفاده فرعی با اجازه شما ما حالا توی کشورمون چند نفر از انبیاء الهی را داریم کار ندارم یه بحثهای تاریخی سندی و اینهاست اما میخوام عرض بکنم حاج آقای عابدینی که حالا حرمت واقعی اونها رو هم بیشتر الان میفهمیم که آقا اگر من فرض بفرمایید میگن آقا این شوش دانیال مثلا یا نمیدونم فلان جا فلان نبی بزرگواری ابن نون اینها چه حرمتی باید قائل بشم چون او رو حالا جلوهای یا ظهوری از جلولوات و ظهورات امامم میدونن
حجت الاسلام عابدینی: همچنان که ما ضریح حضرات برامون اهمیت داره و دوست داریم دیوار ضریح را میبوسیم حتی دیواری که به همه اینها برای ما عزیز است اون وقت اون انبیاءیی که ظهور او هستند و جلوه او هستند برای ما چقدر محبوب میشوند... چقدر عزیز میشن ببخشید این نکته تو این نگاه وحدتی که داشتیم در رابطه با این نگاه انبیاء عرض میکردیم ببینید خود قرآن خب حدود ۶ آیه است ۱۱۴ تا سوره است درسته این آیات و سورهها یه حقیقت واحد رو داره نشون میده لذا میگن خود قرآن یک غرض واحد دارد که این غرض واحد مربوط به کل قرآنه بعد هر سورهای از این غرض واحد یه ماموریت پیدا میکند که در دایره این ماموریتش دنبال این است ماموریت نسبت به اون غرض واحد قرآن پیاده بکند بعد هر آیهای نسبت به این سوره یک ماموریتی دارد که غرض صورت رو که این غرض سوره شأنی از غرض کل قرآن است رو پیاده کند اگر انسان هر آیه را داره میخونه با این نگاه که این آیه مبین غرض این سوره است و این سوره مبین غرض قرآن است.
لذا حتی به ما گفتن اگه بسم الله رو گفتید برای این سوره و بعد پشیمون شدید خواستید یه سوره دیگری رو بخونید اینجا حتی تو حکم فقهیش هست. امام می فرماید اینجا احتیاط این است که بسم الله را تکرار چون این بسم اللهی که گفتید متعلق به سوره دیگری بوده معنا و غرض دیگری رو میخواسته بیان بکنه وقتی متعلق به این سوره می شه غرض دیگری رو میخواد اینجا آشکار بکند چقدر زیباست یعنی این ماموریت تو آیات ماموریت تو سوره است.ولی یه واحد با هم مثل یک بدن که اجزای بدن و اعضای بدن با اینکه کثراً و هر کدام ماموریتی و کاری دارند اما با هم یه پیکره واحد رو شکل میدهند که اگر هر کدام ساز جدا ساز جدایی بزنند این پیکره از هم متلاشی می شه مقصد نمیرسه.
لذا این وحدت بدن یک علامت زیبا و آشکاریست تا اگر ما میگیم وحدت، قرآن واقعا یه وحدت زنده است نه یه وحدت اعتباری که اینجور اینها با هم پیوند دارند.
اعضا و جوارح یه حقیقت واحد هستند هرچی این باور بیشتر به قرآن بشه اونوقت انس با ماموریت آیه انس با ماموریت سوره انس با ماموریت کل قرآن برای انسان بیشتر می شه چون وقتی شما جز نگری کردید تو رابطه اون روابط تاریخی میشن ارتباط نمیبینیم که نقش او در آخرالزمان چیه تو این دایره بدن واحد چیه... نقش عظیم تر می شه پررنگ تر می شه. این هم یکی از مظاهر وحدت است که اون وقت تو بین این یک وحدت بالاتر هم در اینجا است که یه خورده سخته، ولی فقط اظهار میشه. بین عالم هستی و عالم تشریک دین ادیان الهی است یه وحدت باز یعنی عالم وجود که هستی است وجودات و همه عالم کوه و بیابان و دشت و ستاره و نمیدونم ریز و درشت و همه اینها این می شه تکوین هستی، بین عالم هستی با عالم به اصطلاح تشریک دین است این با هم یه حقیقتی است. یعنی دوتا مفسر همدیگه هستند مرحوم علامه از این خیلی استفاده می کنه به عنوان تطابق تشریع و تکوین و خیلی از احکام رو در هستی تبیین میکنه به دنبال شرحش تو تشریع و از تشریع استفاده میکنه در شرح هستی.
یه بابی وصی باز می شه اینجا که هم به نظام علم کمک و خدمت میکنه هم تو نظام دین هستی کمک میکنه هر دو مؤید هم می شه حالا این ماشاالله شواهد روایی و آیین دارد که با همدیگه تطبیق دارند یه حقیقت واحد هستند خودش یه باب وسیع از وحدت است. ببینید هر چه که تو عالم شما ابتدا نگاهتون به کثرات می افتاد این کثرات دارند ما را به وحدت میرسانند اگر نتونستید کثرتی را به وحدت برگردونید معلوم می شه نگاه و نظر و روایت روایت شیطانی شده در مقابل روایت الهی.
ملایی: بسیار عالی چند تا جمله کلیدی بود من از دوستانم تو فضای مجازی این برنامه رو مخصوصاً این هفته رو خیلی دقیق بشنویم و تقطیع کنیم و البته بیننده و شنونده فوق العاده باید مکرر گوش کنیم این برنامه را و ببینیم چون که یه ورودی به بحث تازه حاج آقاست برای سیره تربیتی انبیاء این خیلی لازمه شاید طلایی ترین حالا نمیدونم شاید این عبارت خیلی جالب نباشه همه جملات طلایی است اما اینکه تفسیر الهی تاریخ اون چیزی است که وجود انبیاء را در قرآن شکل میده
تفسیر روایت الهی از تاریخ فوق العاده بود فوق العاده خیلی متشکرم ما یکی دو دقیقه قبل از تشرف محضر قرآن زمان داریم استفاده میکنید این زمان را یا میگذارید.
حجت الاسلام عابدینی: ما توی به اصطلاح اینکه توی بحث ها اگر باور کردیم که عالم تشریع و تکوین با هم تطابق داره خیلی زیبا می شه که هر اسم هر اسمی از اسماء الهی یک تجلی تو عالم تکوین داره تو عالم وجود داره. لذا هر شیئی مظهر اسمی از اسماء خداست اونوقت چنانچه اسماء الهی همه جمع میشن ذیل اسم اعظم الهی که اسم الله است اسم جامعه است همه عالم جمع می شوند ذیل خلیفه خدا که مظهر اسم جامعه است لذا خلیفه خدا در زمین که انبیاء هستند مظهر اسم جامع است. دقت بکنید خیلی زیباست اون وقت تعبیر اینکه اسم یه خورده سخته اما در عین حال بحث دقیقیه که عالم مظهر هر قطعه از عالم و جزئی از عالم مظهر اسمی از اسما خداست ظهور اون اسم است اون اسم رو داره نشون میده تجلی اون اسم است اما یه اسم جامع داریم که همه ظهورات توش هست میگه اون خلیفه خداست که انی جاعل فی الارض خلیفه که مظهر اطلاقی من است. تو عالم انبیاء میشن مظهر اطلاقی اون وقت مظهر جامع که اون وقت خلیفه مه اسما یعنی همه اسما تو وجود خلیفه چی هستش جمع است جمع هست لذا وقتی خلیفه با عالم مرتبط می شه همه عالم میبینند شرح این خلیفه اند مرتبط با این خلیفه اند اجزای این ظهورات این خلیفه هستند لذا از طریق خلیفه الهی که انبیاء هستند و هر کسی که نزدیک می شه به اینها نزدیک می شه به این جامعیت عالم انسان با عالم مرتبط میشود راه ارتباط با عالم اونوقت جهت وحدت این شد که اسماء الهی با همه کثراتش یک واحدند که اسم جامع الله اونوقت مظهر این اسم در عالم هم با همه کثراتش اولیا و انبیاء الهی هستند که این هم یه وجه وحدت دیگری از عالمه که حالا هر کدوم اینا یه سرفصل ها چقدر از توش نکته در میاد و معارف عظیمی ذیل هر کدام از اینهاست
ملایی: اون وقت همین می شه دیگه برگ درختان سبز در نظر هوشیار هر ورقش دفتریست معرفت حجت الاسلام عابدینی: یعنی انبیاء نگاهشون به عالم این است که می بینند این مذهب چه اسمی است.خیلی خب متشکرم و اما امروز صفحه .۵۹۰ آیات مبارکه سوره نورانی بروج را با هم تلاوت خواهیم کرد با ذکر یک صلوات اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
قران کریم صفحه590
ملایی: اللهم صل علی محمد و آل محمد..خیلی متشکرم بینندههای محترم شنونده های گرامی رفقای جان و برگردیم خدمت حاج آقای عابدینی زمانی که داریم رو دوباره استفاده کنیم بازهم خواهش میکنم ازتون اگه تو کانال ما نیستید حداقل عضو کانال ایتا بشید و بسته صوتی برنامه رو که حجم کمی هم داره یه دوبار سه بار گوش بدیم بعضی وقتا میبینین نکات جدید دستمون رو میگیره و هم برای دریافت مطالب جلسات بعدی بیشتر آماده می شیم عدد ۸ ارسال به ۳۰۰۰ ۱۵ ۱۵ می شه عضویت در کانال
حجت الاسلام عابدینی: بله در فرصت باقی مانده استفاده بکنیم یه نگاهی به بحثی که کردیم که چه گفتیم بیان این بود که تمام کثراتی که تو نگاه اول دیده می شه به وحدت برمیگرده درسته و از جمله انبیاء هستند نسبت به رسول خاتم و لذا اگر ما میخواهیم ماموریت رسول خاتم رو خوب بشناسیم و حقیقت اهل بیت رو خوب بشناسیم باید نگاه کنیم به وجود گسترده و شرح وجود اینها که انبیاء هستند که هر کدام در جلوه ای از جلوه های اونها اوج گرفتند و اون رو آشکار کردند.
با این نگاه هر نبی رو که ما میبینیم یه ماموریتی تو زمان خودش داشته یه ماموریت آخرالزمانی دارد یعنی هر نبی یه ماموریت زمان خودشه در حیطه اندازه فهم و شعور و عقل اون افراد اما یه ماموریت آخرالزمانیست که خودش و امتش رو تعریف کرده برای حرکت آخرالزمان، به همین جهت است که تو جریان امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف روایات متعددی است که وقتی حضرت تشریف میارند با اهل تورات با تورات، با اهل انجیل با انجیل، با اهل زبور با زبور با هر کدام از اینها با کتاب خودشون و گفتار خودشون و اعتقادات خودشون صحبت میکنند و اونها را از مرتبه ای به مرتبه بالاتر . یعنی آنچه که تو طول تاریخ اتفاق افتاده در یه زمانی گستردگی تاریخ تو یه زمان محقق میشود یعنی آنچه که تو طول تاریخ اتفاق افتاده در امت خاتم یعنی کسانی که در زمان خاتم هستند کشش داره وجودشون، سرعت سیر پیدا کنند و همه اون مراحل رو که هر کدام زمانها و قرنهایی رو میخواست تا طی بشه تو این برهه این استعداد به اوج رسیده که حالا اونها رو میتونن تمامشو تو یه زمان واحدی با وجود مبارک امام طی بکنند که این یه حرف خیلی زیبایی است که چرا حضرت تمام معجزات انبیاء در دستشه و به کار میگیره؟ عصای موسی در دستشه و به کار میگیره در حقیقت استفاده میکند همچنان که موسی استفاده میکرد. خاتم سلیمان در دستشه و استفاده میکنه همانطور که سلیمان استفاده میکرد.
یعنی با تمام سننی که دیگر انبیاء دم مسیحا، ناله اصطلاح داوودی تمام آنچه که در وجود مبارک انبیاء در طول تاریخ بشریت بوده یکجا در وجود ایشون هست. چون این سرعت حرکت در بشریت رو میخواد تو اون زمان مح که معلوم می شه تمام اونها تاریخ بشریت بودند تاریخ روحی بشریت بودند که حالا میخواد تو این زمان چی بشه این محقق بشود.
لذا ما وقتی داریم تاریخ انبیاء رو میخونیم یه نگاه زیبای دیگرش این است که نقش این انبیاء را در جریان ظهور و آخرالزمان میخوایم ببینیم. لذا دائماً به یاد فرجیم از جمله اون در حقیقت منتظر بودنه که خودمون رو داریم آماده میکنیم با هر نبی نقشی در آخرالزمان ایفا بکنیم بازم این یکی از جهات ضروری می شه که ضرورت رجوع به سیره انبیاء که قرآن اینها را آماده کرده ما رو تا بتونیم در جریان ظهور این بهترین استفاده را و آمادگی کامل رو داشته باشیم. اگر کسی به اینها رجوع نکرد و در فتنه های آخرالزمان که شدید و سریع و زیاد است که هرچی زمان به سمت آخرالزمان میره فتنه ها سرعتش و شدتش بیشتر میشود و کسی میتواند از این فتنهها عبور کند که این تاریخ عظیم کل تاریخ روی بشریت را که در قرآن در نسبت انبیاء آمده رو مسلط باشد و اونها رو تجربه کرده باشد.
اون وقت می تونه اونجا درست حرکت بکند پس یک ذخیره برای رسیدن به اون نهایتی ست که در زمان ظهور داره محقق میشود
ملایی: در واقع تاریخ انبیاء که یک روایت الهی است این داره آینده رو هم برای ما رزمایشی برای رزمایش برای عبور از فتنه های آخرالزمان.
خیلی متشکرم خدا سلامتیتون بده انشاالله.
خانمها و آقایان از شما هم خیلی متشکرم خب تو برنامه ما شنبه ها با حضور حاج آقای عابدینی صحبت از انبیاء الهی است مخصوصاً نبی خاتم حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم خود حاج آقای عابدینی برای بچه های استودیو اتاق فرمان و هرکی که هست با شما با هم بیاید مهمون سفره رسول الله باشیم صلوات اون حضرت رو زمزمه کنیم. خدانگهدارتون باشه اللهم صل علی محمد و آل محمد