اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

1404-06-30-حجت الاسلام رفیعی - شرح دعای بیستم صحیفه سجادیه ( غیبت و شکر )

بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ملایی: سلام عرض می‌کنم خدمت شما آقایان و بانوان و کوچکترها و بزرگترها و بینندگان و شنوندگان جان و شمایی که شبکه سه را می‌بینید و بازپخشش را از شبکه سه یا عزیزانی که از رادیو معارف شامگاه یکشنبه برنامه را گوش می‌کنید.یکی دو هفته اخیر بعضی از روزها شنبه یا یکشنبه ما به احترام دلاورمردان مان در تیم های ملی کشتی آزاد و فرنگی برنامه نداشتیم تا بنشینیم مثل شما پای تلوزیون و کشتی های قشنگ بر و بچه های تیم ملی آزاد و فرنگی را ببینیم و خیلی هم خوشحالیم به خاطر اینکه در این دو رشته در مسابقات جهانی کرواسی هر دو تیم مان توامان چند روز مانده به پایان رقابت ها قهرمان شدند

 

همه خوشحال شدیم از جمله رهبر عزیزمان خوشحالی شان را در متن پیام هایشان را نشان دادند و از این جهت که این اتفاقات رقم خورد و هم رفتار تحسین برانگیز بعد از قهرمانی و هم کشتی های دلاورانه واقعا به خودمان می‌بالیم و به ایرانی بودنمان افتخار می‌کنیم این را گفتم که یکشنبه هفته پیش که حاج آقای رفیعی را در برنامه نداشتیم به خاطر همین مسابقات کشتی بود حالا این یکشنبه حاج آقای رفیعی اینجا هستند خیلی خوش آمدید بفرمایید آقا سلام علیکم و ارادتمند اینجا هستیم

حجت الاسلام رفیعی: عرض سلام خدمت جنابعالی و بینندگان عزیز چند تا تبریک به مناسبت پیروزی همین عزیزانی که و کشتی گیران هم بخش آزاد و فرنگی انشاالله موفق باشند هم اونها و کسانی که برای این نظام و کشور افتخار می‌آفرینند در هر رشته‌ای و همچنین گرامی می‌دارم و تبریک عرض می‌کنم در آستانه قرار داریم حلول سال تحصیلی را و هفته ی تعلیم و تربیت را و همچنین هفته ی دفاع مقدس را که یادآور رشادت های رزمندگان عزیز ما در سال های جنگ هست و از خدا می‌خواهم که انشاالله این کشور همواره سربلند باشد و همه ی کسانی که برای به هر حال ضربه زدن به این کشور به هر شکلی بین الملل و توی اتاق های جنگ نشستند برنامه ریزی می‌کنند خداوند کیدشان را به خودشان برگرداند خیلی ممنونم از جنابعالی و در خدمت شما هستیم

 

ملایی: خوشحالیم خدمت شما می‌رسیم و مشتاقانه منتظر حضرتعالی

حجت الاسلام رفیعی: ما بحث مان در شرح دعای مکارم الاخلاق دو فراز را امروز عرض می‌کنم یک فرازش که خیلی مبتلا به است بحث غیبت است یک فرازش هم مربوط به ناشکری و شکر و این مسائل است امام سجاد در بخشی از این دعا به خدا عرض می‌کنند و اخالف من اقتاب لی الی حسن الذکر خوب اصلا رسالت این دعا همین است که برخورد مثبت با کارهای منفی یک نگاه اصلاح خدایا به من توفیق بده اونی که غیبت من را کرده من تعریفش را بکنم خیلی حرف است جنبه می‌خواهد من اقتاب لی کسی که غیبت من را کرده الی حسن الذکر در صورتی که خیلی از اوقات برعکس است می‌آییم می‌گوییم فلانی پشت سر شما فلان مطلب را گفت میگه دارم براش صبر کن دهن من نگذار باز بشه و الا من هم می‌گویم شروع می‌کند پنج تا نکته دو تا می‌گذارد رویش هفت تا می‌گوییم این فرهنگ اسلام نیست اگر کسی آمد از غیبت دیگری پیش شما نقل کرد گفت آقا فلانی پشت سر شما اینطور می‌گفت شما بگو که انشاالله خدا هدایتش کند انشاالله که خیر است و قصدی نداشته منظورش این نبوده ما دامن نزنیم به اون در واقع حرفی که طرف زده من لازم می‌دانم مطالبی را راجع به غیبت ذکر کنم چون یک گناه مبتلا به است قران هم شدید باهاش برخورد کرده و بعضی بزرگان ما مثل مرحوم شهید ثانی اصلا یک کتاب روی این موضوع نوشتند کتاب غیبت و خدا رحمت کند شهید آیت الله دستغیب را مفصل در کتاب گناهان کبیره به این موضوع پرداخته چون خیلی این موضوع بحث شده من چند تا نکته کاربردی اش را عرض می‌کنم.

نکته اول از رسول خدا سوال شد یعنی پیغمبر سوال کرد از اصحابش که هل تدرون مع الغیبه می‌دانید غیبت چیه؟ اگر هم می‌دانستند یک کمی اظهار ادب کردند قالوا الله و رسوله اعلم شما بهتر می‌دانید یک سوال و تعریف غیبت چی است چون بعضی ها می‌گویند این عیب را دارد همه می‌دانند دیدید که توجیه می‌کنند رسول خدا فرمودند ذکرک اخاک بما یکره شما یک چیزی پشت سر برادر یا خواهر مومن ات بگویی که اون کراهت دارد دوست ندارد این را بگویی خوشش نمی‌آید حالا ممکن است به جسمش برگردد و ممکن است به اخلاق و اموالش برگردد و ممکن است به رفتارش برگردد مثلا عجب ماشین قراضه‌ای دارد عجب جایی خانه خریده عقل هم خوب چیزیه آدم پول بده خوشش نمی‌آید فقط در عیوب شخصی نیست به مال انسان و بعد حضرت فرمودند این تعبیر اصحاب سوال کردند قیل له ارأیت یا رسول الله ان کان فی اخی ما اقول آقا اگر یک عیبی دارد که همه می‌بینند ما اون هم بگوییم همه می‌دانند یا می‌بینند روشن است حضرت فرمودند که اگر به قصد غیبت بگویید باز هم جایز نیست به قصد ناراحتی بگویید بله ما داشتیم در اصحاب ائمه مثلا می‌گویند مالک اشتر در ناحیه ی چشمش یک خراشی بود یا اعمش یکی از اصحاب ائمه سلیمان اعمش است مثلا یا خوب اگر واقعا شهرت پیدا کرده و ناراحت نمی‌شود این مانعی ندارد اما یک وقتی مثلا یک کسی را بیاییم با یک عیبی بگوییم که خودش هم اعلام می‌کند می‌گوید درسته این صفت در من هست مثلا فرض کنید که من رنگم چنین است سیاه چهره هستم اما دوست ندارم بگویند فلانی سیاه چهره است کما اینکه یک کسی به بلال همین را گفت و بلال ناراحت شد و اون طرف هم عذرخواهی کرد پس این یک ملاک است آن چیزی که شما تو رویش نمی‌توانی بگویی و اگر بگویی ناراحت می‌شود این غیبت محسوب می‌شود باز در روایات ما عزیزان بیننده دقت کنید ببینید چقدر تند برخورد شده قران که جای خودش می‌گوید گوشت برادر مرده خوردن است اما روایات ابغض الخلائق الی الله المختال مبغوض ترین افراد پیش خدا کسانی هستند که اهل غیبت هستند الغیبۀ جهد العاجز غیبت تلاش آدم عاجز است یعنی وقتی کم می‌آورد شروع می‌کند به بیان عیوب طرف در یک روایت که خیلی عجیب است این خیلی زور دارد سخت است دارد بعضی‌ها وقتی می‌آیند صحرای محشر پرونده شون را می‌دهند می‌بینند یک چیزهایی توش نیست با اینکه اینها انجام دادند حج رفته هشت سال دفاع مقدس بوده اصلا پرونده دارم خدایا بروید از بنیاد بگیرید نمی‌خواست ملائکه بنویسند از امور ایثارگران بگیرید من اینها را داشتم حج من را بروید فیشش را از زیارت و حج و زیارت بگیرید فرشته‌ها می‌گویند ان ربک لایضل و لا ینسب خدا نه چیزی را گم می‌کند و نه فراموش حواستان باشد طرفتان خدایی است که علیم و حکیم است پس چی شده می‌گویند ذهب عملک اغتیاب الناس اون عمل ات به خاطر غیبت مردم از بین رفت

ملایی: حیف نیست واقعا

حجت الاسلام رفیعی: عمل انسان اینطوری از بین برود و اینجا نکته‌ای که قابل توجه است این است که در روایت داریم که این روایت چند جور نقل شده المستمع احد المغتابین یا مستمع الغیبتک قائلها شنونده هم مانند غیبت کننده هست یعنی اون هم گوش می‌دهد حالا چیزی هم نمی‌گوید فقط گوش می‌دهد لذا این نکته‌ای است که باید رویش توجه بشود.

نکته ی دوم ما غیبت آقای ملایی را کردیم رویمان نمی‌شود بهش بگوییم بیشتر ناراحت می‌شود چیکار کنیم در روایت دارد سئل رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم ما کفارت الغیبه کفاره غیبت چی است فرمود تستغفر لمن اقتده برایش طلب مغفرت کن من در خانه بلند شوم خدایا ایشان را ببخش خدایا هم من را ببخش که غیبت کردم و هم مغفرت ات را شامل ایشان کن و نکته ی دوم ترک، دیگر هم تکرار نکنم و نکته ی سوم مدح این هم یک نکته‌ای است مدح به این معنا که خوب حالا من می‌خواهم جبران کنم در جاهای مختلفی بیایم به تعریف از شما بپردازم بگویم این عدم تکرار و تلاش در جبران و در واقع طلب مغفرت و یک چیزی خدمت شما بگویم بینندگان عزیز اگر غیبت کننده توبه کند ته صف می‌رود به بهشت یعنی همه کارهایش درسته بوده به خاطر غیبت المغتاب هو آخر من یدخل الجنه ان تاب اگر توبه کند آخرین مثل این کسانی که تبصره می‌خورند اخرقبولشان می‌کنند یک تجدیدی شهریور است آخر خط و من یک چیزی خدمت همه ی برادران و خواهران جسارت نشود بعد نگویید حاج آقای رفیعی اینجا قصد چی داشتند چون غیبت گاهی توی خانم‌ها بیشتر است گاهی علتش هم این هست که اجتماعات اونها بیشتر است ماها اینقدر اجتماع نداریم شما دیدید که هیئتی که تشکیل می‌شود در مسجد یا در خانه روضه مثلا پانصد نفر و چهارصد نفر تمام می‌شود در عرض پنج دقیقه خالی می‌شود و همه می‌روند اما خانم‌ها وقتی روضه تمام میش ود یک ساعت پسا روضه دارند وقت بیشتری دارند ساعت شش روضه تمام می‌شود و تا هفت و نیم هنوز نشستند اشکالی هم ندارد احوال هم را می‌پرسند و صحبت می‌کنند آقایان و خواهران دقت کنید فرمود اگر بتوانید غیبتی را ترک کنید در این جور جلسات خیلی عجیب است این روایت از ده هزار رکعت نماز مستحبی بالاتر است وقت بگیرند ببینند ده هزار رکعت نماز مستحبی چقدر فرصت می‌گیرد ده هزار خیلی وقت می‌گیرد به نظرم هزار رکعتش هشت نه ساعت وقت بخواهد ده هزار رکعت هشتاد ساعت

ملایی: اونهایی که شب قدر نماز قضا به جا می‌آورند متوجه هستند

حجت الاسلام رفیعی: ترک الغیبه احب الی الله عزوجل من عشرت آلاف رکعه تطوعاً از ده هزار رکعت نماز مستحبی بالاتر است خوب این یکی از نکاتی است که باید توجه بشود البته خدا رحمت کند شهید ثانی را ایشان کتابی دارد به نام کتاب غیبت ترجمه شده و عربی اش هم هست مواردی را استثنا کرده این به نظرم مهم باشد من هشت نه موردش را ده موردش را لااقل

ملایی: یکی از بخش‌های پر طرفدار فرمایش شما استثناست دیگه

حجت الاسلام رفیعی: یکی شهادت است بنده که قرار است گواهی بدهم یک جایی مجبورم بگویم دیگه من دیدم که ایشان به این آقا فحش داد و دیدم این آقا زد تو گوش این آقا در شهادت البته شهادت نه که در کوچه و خیابان در محکمه در جای خودش نکته ی دوم اظهار تظلم است یک ظلمی به من شده خدا در قران هم می‌فرماید لایحب الله الجهر بالسوء الله من القول الله من ظلم اگر درست خوانده باشم آیه را می‌فرماید که مگر کسی مظلوم واقع شده آقا به من یک ظلمی شده اومدند حق من را غصب کردند و خانه من را غصب کردند و مال من را بردند خوب می‌آیم داد و فریاد می‌زنم این اشکالی ندارد نکته ی سوم که حالا این خیلی مهم است متجاهر به فسق است یک کسی در خانه اش مشروب می‌خورد به من ربطی ندارد بروم مطرح کنم یک کسی در خانه اش مثلا فرض کنید که اهل خلافی و اهل معصیتی اما نه جلوی مردم تو ماه رمضان روزه می‌خورد در کوچه و خیابان این دیگه غیبت ندارد در همین زمینه من اگر اومدم گفتم آقای ملایی فلانی را دیدم در خیابان روزه می‌خورد این که غیبت نیست همان کاری که انجام می‌دهد لذا روایت می‌فرماید من القی جلباب الحیاء فلا غیبت له کسی که خودش حیا را از بین برده آقا این توی حرف‌های معمولی اش در جمع فحش می‌دهد اگر من می‌گویم همان آقای فحاش را می‌گویی غیبت نیست خودش توی عادی فحش می‌دهد و ناسزا می‌دهد لذا کسی که تجاهر به فسق دارد غیبتش در اون زمینه جایز است می‌توانم بگویم این کار را چون در عموم انجام می‌دهد بگویم فلانی فلان خطا را در جمع انجام می‌دهد مورد بعدی در مشورت است اون هم فقط در مشورت خواستگاری برای مثلا دختر شما اومده دختر ما اومده برای این خانم از یک کسی می‌گویند شما این را می‌شناسی این می‌داند که مثلا یک سابقه بدی دارد اعتیاد داشته مثلا یا نه قبلا یک جایی دستگیر شده یا خدایی نکرده شراب خورده بگوید آقا ببینید من این را به شما می‌گویم از من هم نشنیده بگیرید ولی این آدم شرابخواری است دخترت را بهش نده اون دیگه حق ندارد بیاید اون را مطرح کند اون بابای اون دختر، دختر بهش نده اگر اصرار هم کردند یک جوری بپیچون بگو شرایط فراهم نیست.

نکته ی بعدی در حوزه پنجم نصیحت و تحذیر بنده می‌خواهم کسی را باز دارم از یک خطایی اون هم البته اگر سخنرانی باشد مثلا بنده رفتم یک شهری سخنرانی می‌گویند حاج آقا مردم این شهر خدایی نکرده بی نماز هستند بنده در منبر بتوانم کلی بگویم روی نماز توصیه کنم یا بگویم شنیده ام بعضی از شما نسبت به همسرتان بد اخلاق هستید اینطور است بدون اسم بردن پیغمبر گرامی اسلام وقتی این طور موارد را می‌خواستند نصیحت کنند نمی‌فرمودند ما بال فلان یعنی فلانی می‌گفتند ما بال قوم فلان یعنی کلی می‌فرمودند عرض کردم می‌گویند فلان آقا که توی مسجد پای منبر شما هست این امشب اومده اینجا این من یادم است یک وقتی یک جایی منبر رفته بودم اومدند به من گفتند یکی دو نفر که اومدند اینجا اهل فلان گناه هستند شما یک جوری به پدر و مادرشان بی احترامی می‌کنند آقای علی آقا این جایز نیست اما کلی بگویم پدر و مادر احترامش لازم و واجب است این هم می‌شود در مورد شخصی هم می‌شود و شخصی را بکشم کنار بگویم من اطلاع دارم شما فلان کار را می‌کنید و نصیحت ات می‌کنم این کار را بگذار کنار همکاری نکن با فلان ظالم این هم مانعی ندارد غیبت از امام جائر هم اشکالی ندارد رهبری در جامعه است دارد به مردم ظلم می‌کند حضرت امام علیه شاه چقدر صحبت می‌کردند غیبت نیست حاکم جائر است علیه کاپیتولاسیون صحبت کردند و الان من بیایم علیه ظلم‌های نتانیاهو صحبت کنم این هم مانعی ندارد.

مورد دیگر که این بسیار مهم است علیه بدعت گذار یک کسی الان در جامعه پیدا شده یک بدعتی گذاشته و یک دینی اختراع کرده دارد جامعه را به انحراف می‌کشد و دارد مردم را به می‌گویم ایها الناس از این بدعت گذار بری باشید و دوری کنید کما اینکه در گذشته ما علما و بزرگان مان کتاب می‌نوشتند علیه این جور مسائل خود ائمه ما گاهی به نام می‌گفتند خدا لعنت کند احمد بن هلال را نام می‌بردند یک بدعت گذاری است که در دین بدعت گذاشته یا فلانی را اسم می‌بردند فلانی غلو کرده بدعت گذار هم غیبتش مانعی ندارد باز مورد دیگری که در واقع اشکالی ندارد نهی از منکر است که انسان بخواهد منکری را از کسی دور کند و تذکر بدهد و مورد آخرت شهرت، یک وقت یک کسی قبلا هم اشاره کردم به یک صفتی شهرت پیدا کرده مثلا عرض می‌کنیم که داشتیم در اصحاب ائمه اهول این دوبین بود به همین هم شهرت پیدا کرد البته اگر راضی نباشد جایز نیست اگر تنقیص باشد جایز نیست اسم یک شاعری را پیش امام رضا آوردند به یک صفت منفی که معنای حماقت می‌داد منع کردند و فرمودند من راضی نیستم ما الان عزیزانی داریم اعلام کردند من خودم شنیدم می‌گوید من تقلید صدایم را راضی نیستم کسی می‌شود غیبت بنده وقتی می‌گویم راضی نیستم شما تقلید صدای من را در بیاورید من این کار را انجام بدهم می‌شود غیبت پس هر آن چیزی که موجب بشود که طرف ناراحت بشود حالا بعضی‌ها می‌گویند که آقا این عیب را دارد خوب اگر نداشته باشد که می‌شود تهمت این که دارد شما دارید نقل می‌کنید این می‌شود غیبت خیلی حواسمان جمع باشد غیبت می‌سوزاند اعمال را غیبت نابود می‌کند اعمال را غیبت در بعضی از روایات دارد که در شب معراج می‌دانید شب معراج تجسم بعضی از گناهان را پیامبر دید حالا توضیحاتش باید در علم کلام و فلسفه داده بشود که چه عالمی بود که اون شب پیغمبر دید چون بهشت و جهنم که هنوز کسی نرفته بعد از آنی که قیامت بر پا شد می‌روند اما بهشت برزخی و جهنمی و جهنم برزخی است رسول گرامی اسلام در شب معراج چیزهایی را مشاهده کردند از جمله کسانی که گوشت بدن خودشان را قیچی می‌کردند و می‌بریدند و سوال شد گفتند اینها همه کسانی هستند که غیبت می‌کنند و لذا غیبت روزه را باطل نمی‌کند اما به شدت اجرش را پایین می‌آورد به گونه‌ای که بعضی روایت داریم که صائم غیبت کن لا اجر له روزه اش اجر ندارد نمی‌گویند تکرار کند روزه اش را چون جزو مفترات روزه نیست مثل خوردن و آشامیدن نیست به عبارت دیگر تکلیفش ازش ساقط است اما برای اون غیبت اجر از بین می‌رود حالا یک سوال که از این بخش دیگر عبور کنیم راهکار چیه آقا یک جایی گرفتار می‌شویم به غیبت دارند غیبت می‌کنند راهکار اول منع است غیبت نکنید بعضی‌ها می‌گویند پدرم است و مادرم است و بزرگتر است و ما رویمان نمی‌شود و ما بچه هستیم ترک جلسه است و به هوای موبایلی و به هوای کاری راهکار سوم عدم شرکت است آقا من می‌دانم در این گئده، گئده را ما طلبه‌ها می‌گوییم جلوس یک دورهمی این دورهمی من می‌دانم این دورهمی بی غیبت نخواهد بود و شرکت نکنم حواسم را جمع کنم

ملایی: حاج آقا بعضی قرار می‌گذاریم برویم کله پاچه بار بذاریم غیبت کنیم این بد است

حجت الاسلام رفیعی: این از قبل اندیشه گناه حرام است و یک راه دیگرش هم این است که انسان به هر حال جلسات و دورهمی‌ها را به گونه‌ای اداره کند که منجر به غیبت نشود با جوک و با لطیفه خدا حفظ کند حاج آقای قرائتی را خوب ایشان دیدید در جلسات شاد هستند و معصیت هم توش نیست و نه غیبت کسی را می‌کنند و نه تهمت به کسی می‌زنند فراوان دارند امروز می‌گویند خنده حلال معمول شده لطیفه و جوکی نقل کنند و داستانی نقل کنند و جلساتی که دورهم هست اگر بخواهند شاد باشد به هر حال گاهی جلسات قران و جلسات دعا باشد و به هر حال این به قول اون آقا گفت حرف خودمان را بزنیم و حرف مردم را نزنیم و خوشا به حال اون کسانی که به هر حال این ویژگی را دارند که غیبت در زندگی شان نیست امام سجاد به خدا عرض می‌کنند خدایا به ما توفیق بده اگر کسی غیبت ما را کرده برای ما نقل کردند ما مقابله به مثل نکنیم حسن الذکر داشته باشیم خوب از اینجا اگر اجازه بفرمایید عبور می‌کنیم برویم فراز بعدی.

فراز بعدی هم چون مهم است و من هم نکته‌ای می‌خواهم بگویم اشاره می‌کنم فراز بعدی این است و ان اشکر الحسنه و اقضی عن السیئه امام سجاد به خدا عرض می‌کند به من توفیق بده اگر کسی به من خدمتی کرده شکر کنم اگر بدی‌ای کرده اغماض کنم و غض به معنای نمی‌گویند یغضوا غض بصر چشم پوشی کنم بگذرم از بدی دیگران چشم پوشی کنم کار خیر دیگران را شکر کنم من اجازه می‌خواهم یک چند جمله‌ای راجع به شکر صحبت کنم یک مقداری کم شده تشکر کردن البته اول می‌روم سراغ شکر از خدا بسیار عزیزان بیننده شکر مهم است من امروز داشتم فکر می‌کردم اینطوری بحث کنم حالا یادداشت هم کردم که شکر چگونه تحقق پیدا می‌کند یکی اش همین الحمدلله گفتن است الحمدلله رب العالمین نشستم یادداشت کردم دوازده مورد شد مواردی که اینها را اگر ما انجام بدهیم شکر کردیم حالا ممکن است الحمدلله بگوییم ممکن است الحمدلله نگوییم به عبارتی ممکن است زبانی شکر بکنیم ممکن است زبانی شکر نکنیم اما اگر کسی این دوازده موردی که من عرض می‌کنم را انجام بدهد این آدم شاکری است مورد اول که باز در روایات ما آمده این است که نعمت را بشناسیم و از خودمان ندانیم این شکر است همین قدر که خدا داده مال ما نیست روایت دارد شکر من انعم الله علیه بنعمه فرمود شکر کسی که خدا به او نعمتی داده و هر نعمتی که هست فرمودند شکرش این است حالا شکر من انعم الله علیه بنعمه فعرفها بقلبه فقد این شکر ندارد اولش تیتر گذاشتم اشتباه خواندم من انعم الله

ملایی: اون شکر عنوان کلی اش است

حجت الاسلام رفیعی: بله عنوان کلی‌اش است، شکر ندارد. «مَنْ‏ أَنْعَمَ‏ اللَّهُ‏ عَلَيْهِ‏ بِنِعْمَةٍ» (الکافی، ج 2، ص 96) اگر کسی را خدا به او نعمتی بدهد «فَعَرَفَهَا بِقَلْبِهِ» این را بشناسد «فَقَدْ أَدَّى شُكْرَهَا.» همین قدر که شما بپذیرید این نعمت برای خداست، این چیست؟ این شکر است. این یک، پس شناخت نعمت موجب شکر است. دو: قناعت! «كُنْ قَنِعاً تَكُنْ أَشْكَرَ النَّاسِ» (مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج 11، ص 175) هر کسی قانع است این شاکرترین مردم است. یعنی زیاده طلبی ندارد، فزون طلبی ندارد، حرص ندارد.

سه: بیان نعمت، شکر است. الحمدلله خدا مثلاً به ما ماشین داده، الحمدلله اولاد داده «التَّحَدُّثُ بِنِعْمَةِ اللَّهِ‏ شُكْرٌ» (بحار الأنوار، ج 68، ص 28) قرآن هم دارد دیگر «وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ‏ فَحَدِّثْ‏» (ضحی، 11) همین قدر که جنابعالی می‌گویید: خدا را شکر خدا به من فرزند خوبی داده، حتی اگر آن خدا را شکر را هم نگویی، همین قدر که می‌گویی: به من فرزند خوب داده، یادآوری نعمت هم شکر می‌شود این سه تا.

چهارم: اظهار عجز، شکر می‌شود. خدایا از دست و زبان که برآید/ کز عهدۀ شکرش به در آید. ما که نمی‌توانیم شاکر تو باشیم، کجا من می‌تونم شکر نعمت‌های تو را به جا بیاورم؟

ملایی: فضل خدای را که توان شمار کرد/ یا کیست آنکه شکر یکی از هزار کرد. مثلاً!

حجت الاسلام رفیعی: خدا حفظ کند حاج آقای راشد یزدی را،

ملایی: بله، خدا سلامتی به ایشان بدهد.

حجت الاسلام رفیعی: هر وقت ما ایشان را می‌بینیم، می‌گویم: حاج آقا چطوری؟ می‌گوید: غرق در نعمت! این اصطلاح ایشان است، با آن لهجۀ شیرین، غرق در نعمت! خیلی حرف است، غرق در نعمت، من و شما هم غرق در نعمت هستیم، نعمت امنیت، نعمت سلامتی، نعمت حضور در یک کشور اسلامی و هزاران نعمت دیگر. حالا این اظهار عجز، خودش یک نوع شکر است، این چهار تا شد.

پنجمین مصداق شکر، در واقع شکر از واسطۀ نعمت است. همین که معروف شده «مَنْ‏ لَمْ‏ يَشْكُرِ الْمُنْعِمَ‏ مِنَ الْمَخْلُوقِينَ لَمْ يَشْكُرِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ» (بحار الأنوار، ج 68، ص 44) آقا من از این پزشک تشکر کنم، از خدا تشکر کردم. از پدر و مادر تشکر کنم، از خدا تشکر کردم.

ملایی: بعضی‌ها می‌گویند: در مقابل کاری که مثلاً حالا آقای رفیعی برای ما انجام داده، یک چیزی به ما یاد داد، پول منبرش را گرفته، یا مثلاً فلان مغازه‌دار، پول جنسش را می‌گیرد عده‌ای می‌گویند که هم پول را بده، که پولش است هم از او تشکر هم بکن.

حجت الاسلام رفیعی: بله، آن هم که به هر حال بحث دیگری است، شما می‌روید مثلاً پیش پزشک، مطب حق ویزیت می‌دهید، ولی باز هم باید شکر کنید چرا؟ به واسطۀ اینکه او مجبور نبود شما را ببیند، او شما را دید معالجه کرد و بعد هم اصلاً این پول‌ها قابل مقایسه با آن کار علمی نیست. زحمتی که می‌کشد نیست.

عرض می‌کنم که ششمین مصداق شکر، می‌شود احسان! شما هر نعمتی را به دیگران هم اگر خوردی و خوراندی، این شکر است. «أحسن شکر المنعم و الإنعام» بهترین شکر منعم این است که چه کار کند؟ انعام کند. وقتی شما یک غذایی را می‌پزید، این را در خانۀ همسایه هم بده، این را به فلان شخص هم بده، این شکر می‌شود. پس ببینید شکر چقدر فراگیر است. من عرض کردم امروز داشتم این‌ها را می‌نوشتم همین گونه در یادداشت‌های خودم ده دوازده مورد شد.

هفتم: «شُكْرُ الْمُؤْمِنِ يَظْهَرُ فِي‏ عَمَلِهِ‏.» (غرر الحکم و درر الکلم، ص 406) «شُكْرُ الْعَالِمِ‏ عَلَى عِلْمِهِ أَنْ يَبْذُلَهُ لِمَنْ يَسْتَحِقُّهُ» (غرر الحکم و درر الکلم، 407) شما یک چیزی بلد هستید، به من یاد می‌دهید این شکر علمت است، زکات علم است. لذا شکر بعدی این است که شکر در عمل انسان آشکار شود، من ماشین دارم، شما را هم در مسیر سوار می‌کنم رسول خدا سوار مرکب که می‌شد، کسی هم در راه می‌دید، پشت سرش سوار می‌کرد. من رفتم یک مسجدی نماز بخوانم آقا یک حدیثی برای ما بخوانید، بلند می‌شوم یک روایت می‌خوانم این می‌شود شکر حدیثی که بلد هستم، شکر علمی که دارم. به عبارت دیگر، بُخل نمی‌ورزم.

هشتم: «شُكْرُ النِّعْمَةِ اجْتِنَابُ‏ الْمَحَارِمِ» (الکافی، ج 2، ص 95) شکر نعمت این است که حرام را ترک کنیم. همین قدر که من لقمۀ حلال به دست می‌آورم، این شکر است. همین قدر که لقمۀ حرام را کنار می‌زنم، این شکر است. بینندگان عزیز ببینید چقدر شکر چترش باز است، چقدر گسترده است، چقدر راه‌های مختلفی دارد. رضایت! «حقیقة الشکر الرضا بالیسیر» رضایت به شیء اندک. خب حالا بنده امروز دارم مثلاً این غذای ساده‌ای می‌خورم، شما دارید چلو کباب می‌خورید، می‌گویم: او چی می‌خورد من چی می‌خورم! حتی در دلم، این ناشکری است. اما همین که بگویم احساس رضایت می‌کنم از این، حالا الحمدلله نگویم، احساس رضایت می‌کنم از این، این می‌شود... پس صفت رضاء بالیسیر، این شکر است.

ویژگی دهم، باز مصداق دهم این شکر فرمود: اگر قدرت بر کسی پیدا کردی و او را بخشیدی این شکر است. «فَاجْعَلِ الْعَفْوَ عَنْهُ‏ شُكْراً» (نهج البلاغه، ص 470) همین قدر که من یک جایی می‌توانستم یک برخوردی با شما بکنم، نکردم! بخشیدم گفتم: خدایا من توانش را هم داشتم، یک وقت از ناتوانی می‌بخشم، یک وقت نه رسول خدا وارد مکه شده، توان هم دارد با تک تک این‌ها برخورد کند می‌گوید: همۀ شما را بخشیدم، این شکر می‌شود. پس عفو هم، شکر است.

ویژگی یازدهم، این هم جالب است نگاه به پایین‌دست، فرمود: «أَكْثِرْ أَنْ‏ تَنْظُرَ إِلَى مَنْ فُضِّلْتَ عَلَيْهِ‏» (نهج البلاغه، ص 460) همیشه نگاه کن به پایین دست خودت، «فَإِنَّ ذَلِكَ مِنْ أَبْوَابِ الشُّكْرِ» اینکه شما به پایین دست نگاه کنید، وقتی ماشین سواری به موتور سوار نگاه کن، موتور سواری به پیاده نگاه کن، این باعث می‌شود شما شاکر باشید.

دوازدهم: پرداخت حقوق، شکر است. من حق همسایه را رعایت کنم شکر می‌شود، حق اولاد را رعایت بکنم. ببینید از این دوازده مورد من شمردم، از قناعت، از بیان، از اظهار عجز، از شکر و خیلی از موارد دیگر، که حالا شاید شما بشمارید باز هم بیشتر باشد. جالب است در روایت داریم یکی از مصادیق شکر، روزه است. «فصام موسی شکراً لله» حضرت موسی نعمتی که به او می‌رسید روزه می‌گرفت. پس صوم هم می‌تواند یک نوع شکر باشد.

ملایی: یعنی همان گونه که نمازی برای شکر می‌توانیم بخوانیم...

حجت الاسلام رفیعی: بله، سجدۀ شکر توانیم بکنیم.

ملایی: سجدۀ شکر، روزۀ شکر هم به جا آورد. بله، بسیار عالی. آقا این روایت‌ها و احیاناً اگر آیه‌ای تلاوت بفرمایید و به نظرم این فهرست... این چیزی است که آقای رفیعی برایش زحمت کشیدند، ساعت‌هایی وقت گذاشتند این را رفقای خوبم در فضای مجازی، در کانال برنامه بارگزاری کنند.

حجت الاسلام رفیعی: خود همین شکر می‌شود.

ملایی: خود همین، شکر می‌شود! چه جالب.

حجت الاسلام رفیعی: شکر کتبی می‌شود.

ملایی: چقدر خوب، چقدر شیرین. کانال هم اگر عضوش نیستید، دعوت می‌کنم از شما که عضو کانال ما شوید، تا ببینیم چه مواردی آن جا بارگزاری می‌شود، اطلاع رسانی‌ها و همۀ مسائلی که وجود دارد. عدد هشت را بفرستید به سه هزار پانزده پانزده، عضو کانال می‌شوید. اما رسیده‌ایم در برنامۀ سمت خدا، در بخش تلاوت قرآن، به صفحۀ پانصد و شصت و سه، سورۀ مبارکۀ ملک، آیات سیزده تا بیست و شش، که شما هم اگر در محضر مصحف شریف هستید می‌توانید این صفحه را از روی قرآن، همراهی بفرمایید. به اتفاق آقای رفیعی و رفقای خوبم پشت دوربین‌ها در سیمای نور، مرکز قم و دوستانم در پخش و در نمودار با هم، با شما صلوات بفرستیم و محضر قرآن باشیم. همه با هم... اللهم صلّ علی محمداً و آل محمد و عجّل فرجهم.

یک زمانی باقی مانده برایمان بعد از تلاوت قرآنی که ثوابش را تقدیم می‌کنیم محضر زوج آسمانی ولایت امیرالمؤمنین و حضرت زهرا (علیهم السلام) که یکشنبه‌هایمان به نام آن‌هاست و بر می‌گردیم خدمت حاج آقای رفیعی، برای اینکه آن زمان باقیمانده را هم از محضر حاج آقا، بهره ببریم، بفرمایید.

حجت الاسلام رفیعی: در رابطه با شکر، یک نکتۀ جالبی هست و آن این است که بهشتیان هم شکر می‌کنند، سورۀ زمر آیۀ هفتاد و چهار.

ملایی: یعنی اهل بهشت...

حجت الاسلام رفیعی: بله، اهل بهشت. وقتی بهشت می‌روند قرآن می‌فرماید می‌گویند: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي صَدَقَنا وَعْدَهُ» (زمر، 74) خدا را شکر که به وعده‌اش عمل کرد، در صورتی که می‌دانید این‌ها دیگر تکلیفی هم ندارند.

ملایی: دیگر تمام شد.

حجت الاسلام رفیعی: رفتند بهشت دیگر، اما در عین حال شکر انجام می‌دهند. این یک نکته بود، نکتۀ دوم بینندگان عزیز، روایت داریم مؤمن بین دو چیز قرار دارد، یکی نعمت، یکی گناه. بالأخره در زندگی‌اش حالا کارهای مباح و غیره را کار ندارم، «الْمُؤْمِنُ بَيْنَ‏ نِعْمَةٍ وَ خَطِيئَةٍ» (غرر الحکم و درر الکلم، ص 95) این دو تا را باید چطوری مدیریت کند؟ فرمود: با دو چیز این‌ها را مدیریت کند. شکر و استغفار، نعمت را با شکر، مدیریت کند خطیئه را با استغفار. این هم نکتۀ دوم بود و نکتۀ آخر، ما از شکر گفتیم و حق شکر و اقسام شکر، شاخه‌هایش را حالا اشاره کردیم، این نکته را هم به عنوان نکتۀ پایانی عرض کنم و آن این هست که شکر مسئولین، خدمت به مردم است! این بالاترین شکری است که این‌ها می‌توانند در زندگی‌شان داشته باشند.

خدا رحمت کند همۀ گذشتگان را، روح حضرت امام را شاد کند، مکرر می‌فرمود، من یادم است در مراسم تحلیف شهید رجایی، ایشان فرمودند: این مردم شما را از زندان‌ها بیرون آوردند، بعضی از این آقایان زندان بودند مثل شهید رجایی، بعضی هم خارج از کشور بودند حالا به دلایلی، با امام از آن جا آمدند. مردم شما را آوردند اگر شما رئیس جمهور شدید، اگر رئیس دولت شدید، اگر وزیر شدید، اگر نمایندۀ مجلس شدید، این‌ها همه وامدار مردم است پس شکر مسئولین، خدمت به مردم است. حالا هر کسی در هر بخشی که هست. مخصوصاً این است که آن جاهایی که قوانین می‌تواند برای مردم، سهولت ایجاد کند. در وام دادن‌ها، در وام ازدواج، در قرض الحسنه‌ها، در مسائل مربوط به بیمارستان، در درمان، این‌ها خیلی مهم است. لذا گاهی می‌بینیم فرض کنید که بنده در بخشی قرار دارم، شما مراجعه می‌کنید مثلاً این دارو را ندارم، می‌گویم: ندارم! درست است دروغ که نمی‌گویم اما من می‌دانم داروخانۀ صد متر آن طرف‌تر دارد...

ملایی: یا دارویی نزدیک به آن، مشابه به آن.

حجت الاسلام رفیعی: این راهنمایی کردن، این می‌توانم بگویم به من ربطی ندارد اما این خیلی... یا در شهرداری، در اداره طرف می‌آید یک کار اداری دارد، پروانه‌ای، نقشه‌ای، من می‌توانم با یک راهنمایی به آن بخش، کار این را راه بیاندازم این خیلی مهم است.

ملایی: این می‌شود شکر کسی که کار دستش است.

حجت الاسلام رفیعی: شکر مسئولیت.

ملایی: بله، حاج آقا سلامتی شما، آرزوی ماست.

حجت الاسلام رفیعی: إن‌شاءالله موفق باشید.

ملایی: مشتاقانه منتظر دیدار دوباره و با اجازه‌تان.

حجت الاسلام رفیعی: إن‌شاءالله موفق باشید، خیلی همۀ ما شاکر باشیم إن‌شاءالله.

ملایی: إن‌شاءالله، خیلی متشکرم از همۀ شما عزیزانی که برنامه را تا این لحظه همراهی کردید و حسن ختام برنامه‌مان هم، با این تک بیت، تشرف به محضر مولا امیرالمؤمنین (علیه السّلام) باشد. مدح علی و آل علی در زبان ماست/ گویا زبان برای همین در دهان ماست! علی علی...