حجت الاسلام پناهیان: سلام علیکم خدمت بینندگان عزیز سلام عرض می کنم چله نشینی با شکوه عزاداری اباعبدالله الحسین با اوجی که داشت در اربعین واقعا برای همه پر از اجر و نور باشد انشاء الله خصوصا اونهایی که اربعین موفق شدند به زیارت اباعبدالله الحسین علیه السلام از نزدیک و اونهایی که دلشان رفت و از راه دور زیارت کردند همشون زیارتشان قبول انشاالله سرمایه بزرگی برای جامعه مون و برای امت اسلامی و برای مقدمه سازی ظهور باشد
ملایی: انشاالله و انشاالله اون چیزی که شما در بحث یکی دو هفته منتهی به ایام اربعین برایمان ترسیم کردید در جامعه شکل بگیرد که اون هم نگاه به بُعد جمعی مدیریت ذهن بود یعنی مدیریت ذهن و نگاه جمعی یا زندگی جمعی چقدر من فکر کردم به اون بحث ها حاج آقای پناهیان در مسیر در ایام اربعین کربلا و توی اون شلوغی های اطراف حرم که واقعا ذهن را مدیریت دارد می کند این وجود نورانی و مدیریت ذهن در زندگی جمعی چقدر مهم است چه اتفاقات خوبی رقم می خورد اگر ذهن مدیریت بشود به شکل جمعی اگر دوست دارید تکمیل کنید و نکته ای بفرمایید بعد برویم برای بحث امروز
حجت الاسلام پناهیان: بله ما فقط مهم برایمان این است که بتوانیم اون زیبایی های زندگی جمعی اربعین را که به واسطه ی محبوبیت فوق العاده اباعبدالله الحسین و قدرت اثر گذاری سید الشهدا علیه السلام انجام می گیرد در قطعات زندگی مان جاری کنیم مساجد محل تجمع به حساب می آیند مساجد محل جمع مومنین در کنار همدیگر هیئات هم همینطور و ما انشاء الله امیدواریم این مواکب را اون پیاده روی ها برای عبادت را چون خود پیاده روی عبادت است دیگر این را بیاوریم توی قطعات رایج زندگی مان ما روزی سه مرتبه به نماز جماعت سفارش شدیم این را بهش عادت کنیم و ازش خیلی بهره ها می شود برد و البته کیفیت زندگی جمعی در مساجد هم خیلی مهم است که چگونه باشد اگر با محبت باشد و مردمی که می آیند مسجد نسبت به محبت کردن به یکدیگر خودشان را موظف بدانند همانطوری که موکبی ها خودشان را موظف می دانند خدمت کنند و محبت کنند به زائرین خوب اینها هم زائرین خدا هستند در واقع به ملاقات خدا آمدند در مسجد و ما هم اگر مسجدی هستیم مثل اون موکبی ها خودمان موظف بدانیم به این زائرین محبت کنیم موکب دار می تواند بنشیند و بگوید خود من هم یک جور زائر هستم و یک جور زحمت دارم می کشم چرا من به اونها محبت کنم اونها به من محبت کنند نه یکی جلو می افتد زیباترین صحنه یا یکی از زیباترین صحنه ها که اونجا رواج داشت دیده بودید دیگه این بود که مثلا هزار تا غذا آماده کرده می آورد روی میز می گذارد بعد می آورد جلوی زائرها تعارف می کند تعارف نمی خواهد بکنی بگذارید اونجا هر کی خواست بر می دارد بعضی ها ممکن است گرسنه شون باشد گفت نه من باید بیاییم این غذا بهانه است که محبتم را برسانم
ملایی: دلش قرار نمی گیرد نیاید جلو
حجت الاسلام پناهیان: در حالی که می آید جلو زود غذایش تمام می شود ولی محبت را دست بر نمی دارد انشاء الله این محبت را ما بیاییم جاری کنیم در مساجدمان من همیشه اونجا می گفتم و مردم هم یک آمینی می گفتند مشتاقانه یعنی انگار همه می فهمیدند اینطوری نیست و باید اینطوری بشود و می گفتند انشاالله باید روزی مساجد ما مثل مواکب ما بشود همه امین می گفتند و یک صمیم جان خاصی توش بود انشاء الله که ما واقعا بتوانیم این زندگی جمعی را بیاوریم بعد در ارتباط با بحث خودمان اینطوری می شود که هر کسی دچار آشفتگی ذهن شد بگوییم می روم مسجد و می روم هیئت اونجا بالاخره در اون جمع من نمی دانم یک به تنظیمات کارخانه ای بر می گردم و دیگه حالا از اصطلاحات موبایلی و اینها استفاده نکنم و واقعا اینطوریه انسان ذهنش رها می شود از خیلی از فشارها و اصلاً حضور در جمع امواج خوبی که در مسجد هست حالا الان اربعین نداریم من هی از اربعین حرف بزنم گذشت امواج خوبی که در حرم هست حرم وقتی می روید برای زیارت امواج خوبی که در هیئت هست اون خیلی موثر و زیباست ما بهش نیاز داریم نیاز داریم برویم هیئت همه متوجه اباعبدالله الحسین هستند این امواج یک کمی توش احساس آرامش بکنیم همه متوجه به اغراض عالی هستند دارند می گویند اللهم عجل لولیک الفرج همه یک احساس خوب دارند من نیاز دارم به اثر پذیری از این امواج در اطراف خودم تا ذهن خودم را بتوانم آرامش و قرار بهش بدهم و تمرکز و قدرت تیز نگری بهش بدهم و درست ازش استفاده کنم انشاءالله
ملایی: من تعمداً این را مطرح کردم که ما با بسته شدن پرونده اربعین به ظاهر فراموش نکنیم اون چیزی که دنبالش هستیم و این باز هر چند وقت یک بار باید برگردیم و رجوع کنیم به قول شما مسجد و مدرسه و هیئت و جمع و اینها خیلی خوب یک بسامدی در فرمایشات امروز شما تکرار شد محبت و محبوب و محبوبیت و داستان های اینطوری
حجت الاسلام پناهیان: بله، بسم الله الرحمن الرحیم امروز همانطور که با هم صحبت می کردیم می خواهیم در مورد نقش محبوب بودن انسان در آرامش ذهن در قدرت ذهن، در مدیریت ذهن صحبت بکنیم انسان نیاز دارد محبوب باشد، دوستش داشته باشند این یک نیاز فطری هست و اگر این نیاز تامین شد به ویژه از دوران کودکی فکر راحت تر کار می کند کودک خصوصا در هفت سال اول خیلی نیاز دارد به اینکه پدر و مادر پشتش باشند بهش محبت بکنند اصلا خدا کودک را یک جوری آفریده هر کسی بهش می رسد بهش محبت می کند دیگران هم بهش محبت می کنند دوست دارند یک کودکی را در بغل باباش می بینید حتما بهش یک محبتی بکنید کوچکترین عکس العملش برایتان جذاب است اینها کار خداست یک کاری کرده هر کی رسید به این کودک با محبت برخورد کند نیاز اوست و خداوند متعال دید حالا ما با تعلیم و تربیت و اینها خیلی سخت ممکن است برسیم به این ضرورت حیاتی به صورت غریزی این را در ما فعال قرار داده ببینید ما تا کسب و اکتساب نکنیم تا معرفت به دست نیاوریم نمی رویم سر سجاده نماز بایستیم ولی بعضی از نیازهای حیاتی را خدا به صورت غریزی در ما فعال قرار داده مثل غذا خوردن ما اگر غذا نخوریم می میریم خدا دستگاه بدن ما را یک جوری آفریده ما بیقرار غذا بشویم و برویم به هر قیمتی شده غذا بخوریم یعنی این غریزه فعال است در آدم ها هم غریزه فعال است که به یک کودک می رسند محبت کنند به ویژه پدر ومادر این کودک به ویژه مادر این کودک مادرها به صورت اعجاب آفرینی دستگاه روحی شان به گونه ای طراحی شده که محبت بی دریغ نسبت به کودک خودشان دارند این به خاطر این است که این کودک به محبت احتیاج دارد کودک شروع می کند به کنجکاوی می دانید اولین فعالیتی که کودک بعد از غذا خوردن و بعد از آرام گرفتن معده اش انجام می دهد کنجکاوی است شروع می کند این را می گیرد و اون را می گیرد همه چیز را با دهنش امتحان می کند این کنجکاوی حرکتش درست ادامه پیدا کند می شود دانشمند این کنجکاوی در مدرسه بناست هدایت شود و نه سرکوب شود کنجکاوی اش را سرکوب بکنی بگویی این را یاد بگیر اونها را ول کن
ملایی: اینقدر سوال نپرس
حجت الاسلام پناهیان: نه تنها سوال نپرس ذهنت نرود این طرف و اون طرف بازی کند تو باید ببینی کودک کجا می رود کنجکاوی اش را ارضا کند علوم و مطالبی که می خواهد یاد بگیرد را سر راه کنجکاوی اش قرار بده تو همان مسیر کنجکاوی هایش اینها را فرا بگیرد و من می گویم تو از باب صمیمیت دارم عرض می کنم یعنی هر کسی که می خواهد کودک را بیاید در این مسیر رشد قرار بده و یک دانشمند بسیار برجسته نظریه پرداز و منجی جامعه اش خدمتگزار عرصه ی علم که می تواند به جامعه اش قدرت بدهد همین است همین کنجکاوی کودکانه است جهت پیدا کرده و همین کنجکاوی مثلا در موضوع نفس و خدا و عالم هستی در موضوع خود من کی هستم کجا باید بروم همین کنجکاوی در این گونه معارف وقتی ادامه پیدا کند می شود فرد عارف همین کنجکاوی است درست تغذیه شود و درست جهت پیدا کند روان شناسان می گویند چهارده سالگی آدم ها به طور طبیعی همه سوال می کنند من چرا آفریده شدم یعنی یک سوال بسیار عرفانی آغازی است برای کنجکاوی در عرصه حیات برتر انسان و در عرصه ی مسائل روحی عمیق خوب اینها را همه دارند نه اینکه ما متدینین داریم دنبال خدا می گردیم و حکمت خلقت خودمان را به طور طبیعی و غریزی داریم حالا کودک وقتی کنجکاوی را می خواهیم شروع کنیم پشتش باید گرم باشد به محبتی این محبت پدر و اطرافیان موجب می شوند کودک با دلگرمی در عرصه کنجکاوی جلو برود کنجکاوی یک فعالیت ذهنی است کنجکاوی درست پیش برود یعنی درست مدیریت می تواند بکند ذهن خودش را کنجکاوی سر کلاس درست مدیریت بشود یعنی درست مدیریت ذهن بشود دانش آموز خوبی می شود کنجکاوی سر دانشگاه کلاس های دانشگاه درست پیش برود دانشمند خوبی خواهد شد و دانشجو باقی نخواهد ماند همین کنجکاوی در مسیر سوال های عمیق انسانی پیش برود عارف به خدا خواهد شد چرا امام حسین را به شهادت رساندند؟ چرا با رسول خدا مخالفت کردند خیلی ها کنجکاوی هایشان درست حرکت نمی کند که به نتایج درست نمی رسند همین که با رسول خدا مخالفت کردند برای همه باید سوال شود مگر ایشان دعوت به اخلاق نمی کرد چرا می خواستند ایشان را بکشند اگر الان کسی دعوت به اخلاق بکنند باید بکشند مثل اینکه قصه یک چیز دیگری بود همین کنجکاوی سوالاتش را ادامه بده به خیلی جاها می رسد متاسفانه ما مدیریت ذهن مان در مرحله ی کنجکاوی دچار اختلال می شود سوال های اصلی را نمی پرسیم امیر المومنین علی علیه السلام می فرمود هر کسی در اطراف رسول خدا سوال نداشت از رسول خدا بپرسد غیر از من علی ببینید مذمت می کند امیر المومنین علی علیه السلام عدم کنجکاوی و پرسشگری دیگران را نسبت به پیامبر اکرم که خوب عقل کل آخه این سینه اسرار همه عالم درش هست چقدر عالی می شد ما می توانستیم پیغمبر اکرم را از نزدیک درک کنیم واقعا این باید برایش ماهها و تمام عمر اشک ریخت واقعا این مصیبت است که ما چرا نبودیم زمان پیغمبر بلکه خدا جبران کند برایمان خدا جبران می کند یک تاسف بیخود نیست این بعد حضرت علی می فرماید هر کسی سوال می کرد سوال خوب نمی کرد من بودم که سوال می کردم سوال خوب می کردم و گاهی سوال نمی کردم حضرت رسول خود ابتدا به سخن می کردند و این کنجکاوی های من را راه می انداختند اینها همه اش بحث های مدیریت ذهنی است که من تو این مدت هی سعی کردم جابجا توی صفات مختلف توی افعال مختلف در وضعیت های مختلف دینی این مدیریت ذهن را پیدا بکنم که باهاش باید چیکار کرد حضرت رسول می آمدند نکاتی را برای حضرت علی علیه السلام بیان می کردند که حضرت علی علیه السلام می فرماید از هر سخن حضرت رسول هزار باب علم برای من گشوده می شد این یعنی چی؟ مدیریت ذهن در امیر المومنین عالی است دقت فرمودید؟ یعنی آدم وقتی این مطلب را می شنود به کجا باید منتقل بشود؟ عالی ترین ذهن عالم ذهن علی ابن ابیطالب و امیر المومنین است خودشان دارند توضیح می دهند من سوال خوب می کردم این یعنی مدیریت ذهن، هر کلامی که حضرت می گفتند به من از هزار باب حکمت و باب معرفت برایم باز می شد این یعنی عالی ترین ذهن. انسان چی بگه آدم در مقابل این ذهن بالا آخه می دانید بعضیها هستند ائمه معصومین و حضرت رسول و حضرت امیر علیهم آلاف التحیۀ و الثنا دیگر ائمه را خوب می دانند اینقدر خوب می دانند دیگه در موردشان فکر نمی کنند می گویند اینها خوب هستند نه آقا خوب درسته خوب هستند ولی شما بیا بشین در مورد رفتارش و سلوکش و زندگی اش شخصیتش فکر کن دیدنی هستند مگر شما فقط بناست بفهمی امیر المومنین علیه السلام معصوم بود یا نه خوب معصوم بود در اوج کمال هم بود حالا برویم سراغ کارهای بعدی نه ببینید این ذهن خیلی هاست یک آفت رایج است اکثر مومنین دچار این آفت هستند که به امیرا لمومنین علی علیه السلام می رسند اعتقاد کامل دارند درسته می گوید اقا معصوم در اوج علم در اوج عقل خوب حالا چگونه بودند میگه حالا هر چی بودم خوب بوده نمی آید بنشیند سر چگونگی اش فکر کند چرا چگونگی امیر المومنین علی علیه السلام خیلی زیباست ما را به فکر فرو می برد یک ذره بلکه نزدیک شویم و یک قدم به سمتشان حرکت کنیم کسی ذهن عالی داشته باشد که خوب مدیریت کرده باشد دستگاه فکری اش خوب کار بکند چی است؟ این دستگاه یکی از نتایجش این است هر آگاهی که می شنود از اون آگاهی به یک آگاهی مهم دیگر منتقل می شود می گویند نیوتن مثلا جاذبه زمین را مثلا درک کرده و حالا اون پرسشی که آمد به ذهنش این چطور افتاد و هر چیزی چرا می افتد بعضی ها چیزهای دیگری می گویند همین که مشهور است ببینید این آگاهی به ذهن خیلی ها می رسد ولی از این آگاهی کی به جاذبۀ زمین منتقل می شود؟ یک نفر اون مدیریت ذهن است که من چی را دلیل بر چی ببینم و چی را خبردهنده از چه حقیقت دیگری بدانم
ملایی: دریچه ورود به دنیای بزرگتری بدانم
حجت الاسلام پناهیان: احسنت ما یک حرکت داریم در ذهن خودمان به نام کنجکاوی با این کنجکاوی یک مقدار کار داریم این کنجکاوی که خراب برود جلو آدم فضولی می کند در زندگی دیگران این کنجکاوی خراب که برود جلو می خواهد ببیند این سلبریتی قاشقش مثلا چند سانت است چی می پوشد و کجا می رود این کنجکاوی وقتی خراب شد یا سراغ موضوعات بیخود می رود یا ببینید این خیلی مهم است ما می رویم در اینترنت مخصوصا الان برنامه هایی در اینترنت هست کنجکاوی شما را تحریک و تخریب می کند من حالا مثل برنامه هایی مثل اینستاگرام فرقش با فیس بوک و برنامه های دیگر چی است مثلا با برنامه های دیگر حالا باز هم اسم نبرم فرقشان چی است این اومده ابتکاری به خرج داده هفت هشت صفحه را با هم مقابل شما باز کرده که در یک نگاه بدون اینکه بگردی بلکه کنجکاوی ات را تحریک کند یکی اش را باز کند و بعد دیگه اتفاق های بعد، بعد می آید می بیند شما چه اشتباهی کردی شما ممکن است اشتباه کرده باشی این را زده باشی بعد شما را در جهت اشتباه خودتان تقویت می کند دفعه دیگر ده تا می آورد من مداحی کسی را علاقه داشتم از این دوستان عراقی یکی دو بار پیگیری کردم بعد در اینستاگرام دیدم که دفعه بعد که باز کردم دیدم کل صفحه پر از مداحی های ایشان است علاقه اش را نشان بدهد من شاید اشتباه کردم یک بار کنجکاوی ام را فرستادم می گوید این اشتباه را تکرار کن و این اشتباه را ادامه بده ما در همچین شرایطی قرار داریم تمام برنامه های تلوزیونی سعی می کنم کنجکاوی مخاطب را تحریک کنم خود ما اینجا سعی می کنیم تا حدی توجه را جلب کنیم امیدوارم ما اینجا انگیزه های اصیل را بخواهیم بیدار کنیم و انگیزه های اصیل برای کنجکاوی را تحریک کنیم ما برویم جلو ما عرصه ای داریم برای ارضاء کنجکاوی های خودمان اگر خوب مصرف شود این کنجکاوی ها عالی است اگر یک دستگاه ذهنی خیلی خوب به ما می دهد از هر مطلبی که می بینیم یک برداشت عمیق خوب می کنیم ممکن است مثلا یک فیلمی من نگاه بکنم لهو و لعب باشد برای من بازی فوتبال بازی فوتبال نگاه می کنم برایم لهو و لعب باشد ولی یک کارشناس انسان شناس حالا به طور خاص من اسم نوشته های علمی را نبرم انسان شناس باشد بیاید همین فوتبال را نگاه کند ده تا نتیجه عالی ازش می گیرد بلند می شود می رود دفتر شروع می کند یادداشت کردن اینها را در درس دانشگاه تدریس می کند ببیند یعنی دستگاه فکری اش یک جوری کار می کند که اون بازی را نمی بیند فقط، می رود اون نکات منفی مثل افتادن سیب از توش قانون جاذبه زمین در می آورد ما چیکار کنیم این بستر بحث مقدمه ی بحث است ما چیکار کنیم کنجکاوی هایمان را درست مصرف کنیم و سر و صدای بیخود نباشد روی موضوعات بسیار ارزشمند جلو ببریم و بعد نتایج خوب بگیریم دقت فرمودید یک لطیفه ای هست من بگویم نمی دانم شاید خوب نباشد یک کسی به یک کسی می گفت که آقا من با خانواده ام مدتها بود قهر بودیم گفت بله گفت دیگه دیشب آشتی کردیم در آشپزخانه ظرف می شد من مفصل اومدم همانجا باهاش صحبت کردم و نیم ساعتی بحث کردیم تا آشتی کردیم دیگه گفت تمام طول این مدت آب باز بود داشت ظرف می شد ذهنش رفت می بینید می خواهم بگویم که کجاست ما می رویم از این تکنیک همه فیلم سازها حالا غالباً استفاده می کنند برای پرت کردن حواس مردم از اموراتی که اصیل است ما برای اینکه کنجکاوی هایمان را در موضوع صحیح و خوبی پیش ببریم و مثلا یک مثال باز هم دینی بزنم همین جا چون این بحث خیلی بحث اگر شما تایید کنید البته من دیگه مخاطبان
ملایی: تایید کردم که نشستم اینجا پای شما
حجت الاسلام پناهیان: نه این بحث کنجکاوی می خواهم عرض کنم که خیلی دامنه دار است مثلا غیبت کردن دیدید ببینید غیبت کردن یک کسی دارد غیبت می کند چرا برای شنونده هم گناه کبیر می نویسند؟ تو چرا کنجکاوی کردی بدانی اون چه خطایی کرده این خیلی مهم است که آدم جلوی کنجکاوی اش را بگیرد من نمی خواهم بدانم اون چیکار کرده خیلی وقتها من می خواهم بدانم اون چه کار خطایی کرده ناشی از حسادت من است خیلی مسئله کنجکاوی دامنه دار است و جاهای مختلفی رد پایش است و ما واقعا کنجکاوی های خودمان را در روایتی هست حضرت داوود علی نبینا و آله و علیه السلام یا یکی از انبیاء گذشته شاید حضرت عیسی ابن مریم نقل شده از انبیاء گذشته که می فرماید الموت احب الیَّ من نظرۀ لغیر واجب مرگ برای من محبوب تر از نگاه غیر واجب، نگاه غیر واجب چیه؟ همین کنجکاوی های الکی که آدم را مشغول می کند پس ببینید کنترل و هدایت کنجکاوی خیلی مهم است انشاء الله بیشتر ما در این باره بتوانیم فرصت پیدا کنیم صحبت کنیم حالا این کنجکاوی را ما می خواهیم درستش کنیم ما چیکار کنیم کنجکاوی هایمان جهت خوب پیدا کند؟ نیازهایمان باید یا تامین بشود یا تسکین پیدا کند یا تعدیل پیدا کند نیازهایمان ما را نباید هلاک کند ما نیاز زیاد داریم نیازهای اجتماعی و نیاز به غذا خوردن و نیازهای عاطفی نیاز زیاد داریم باید این نیازهای ما تامین بشود یا مثلا تسکین پیدا کند یعنی نسبتاً یک جورایی بعضی ها با خیال پردازی برای رفع نیاز، نیازشان را تسکین می دهند یا نیازمان باید چی بشود؟ یک تعدیلی بشود خود نیاز ما باید تعدیل بشود
ملایی: از ریشه نیازمان را اصلاح می کنیم
حجت الاسلام پناهیان: همه ی ما را نیازهایمان بدبخت می کند نیازهایمان حرکت می دهد و نیازهایمان توجه مان را جلب می کند و کنجکاوی مان را تخریب می کند یکی از مثال های خوب بچه پشت کنکور درس می خواند پدر و مادر می گوید بگذار نیازهای دیگرت را تامین کنم این غذا و تفریح و دوچرخه اگر می خواستی بیا بازی هایت را انجام بده ولی بنشین درس بخوان نیازها را تامین می کند اون می نشیند درس می خواند توجه اش به نیازهای دیگر جلب نشود که البته روش درستی هم نیست فرمود درس خواندن در غربت و گرسنگی کشیدن است علم در این شرایط سخت بدست می آید که حالا یک بار در این برنامه در موردش صحبت کردیم بگذریم نیازهایمان ما را حواسمان را پرت می کند بچه که کنجکاوی را دارد شروع می کند در هفت سال اول پدر و مادر باید به او احساس امنیت بدهند نسبت به بسیاری از نیازها تا بچه خلاقانه شروع بکند به کنجکاوی کردن این آغاز رشد اوست ما وقتی که بخواهیم نیازهای خودمان را تامین کنیم مهمترین نیاز اول این را بگویم یکی از نیازهایمان تامین بشود گاهی اینقدر خوشحال می شویم از نیازهای دیگر صرف نظر می کنیم قبول دارید این وضعیت وجود دارد یکی از نیازهایش مثلا شما ده تا گرفتاری دارید توی ماشین مثلا ثبت نام کردی قرعه کشی برنده می شوی یک ماشین برنده می شوی نه تاش مانده ولی اون روز خوشحال و سر کیف هستی اونها را برای وقتش می رسم گاهی یک نیاز تامین می شود آدم از نیازهای دیگر صرف نظر می کند ولو اینکه بعدا یا در آینده خیلی نزدیک دوباره اونها سر باز می کند دوباره انسان را اذیت می کند مقدمه طول کشید مهمترین نیازی که ما داریم که واقعا به جهاتی مهمترین نیاز ماست و یا نیازی که اگر این نیاز برطرف بشود می توانیم از بسیاری از نیازهای دیگر صرف نظر کنیم و بعد وقتی این نیاز تامین شد ما خوب به مدیریت ذهن مدیریت کنجکاوی می پردازیم نیاز به محبوبیت است بحث ما امروز نیاز به محبوبیت است ما را باید یک کسی دوست داشته باشد از مامان شروع می کنیم و با بابا که چطوری بچه را دوست دارند و بعد هی بهش ابراز کنند تا این مدیریت ذهنش که می خواهد شکل بگیرد در اون عرصه کنجکاوی ها تامین شود خوب تا اینجا درسته؟ همسرمان هم دوستمان داشته باشد و بچه هایمان هم دوستمان داشته باشد خوب است و اعزنی فی عشیرتی قومی این دعای امام سجاد علیه السلام که خدایا من را محبوب و عزیز قرار بده در خانواده ام و سفارش هم شده همدیگر را دوست بدارید و به همدیگر ابراز محبت بکنید و چقدر ثواب دارد تا این نیاز محبوبیت تامین بشود انسان ها بتوانند به مدیریت ذهن بپردازند ولی خلاصه ی کلام هیچ کدام از اینها راه حل نهایی نیست ، راه حل نهایی تأمین نیاز به محبوبیت این است که ما این را بفهمیم، امام زمان ما و رسول خدا ما را دوست دارند و خیلی دوست دارندو خیلی بیشتر از خیلی دوست دارند این را انسان باور کند و عالی ترین درجه از مدیریت ذهن و پرورش کنجکاوی جهت دهی به کنجکاوی های خودش خواهد رسید
ملایی: این که بدانم من محبوب امام زمان هستم
حجت الاسلام پناهیان: من محبوب پیامبر اکرم هستم نسبت به من بی تفاوت نیستند این معنایش چی است من یک آیه قرآن اول بخوانم برای شما ما در آستانۀ رحلت رسول خدا هستیم شاید شهادت حالا دیگه به جهت حالا اون احترامی که پیامبر اکرم باید بین ما داشته باشند شاید به مصلحت نباشد اصلا در مورد شهادت ایشان و احتمال شهادت ایشان زیاد بحث بکنیم ولی کسانی که اهل مطالعه هستند می دانند نمی خواهیم در این باره بحث کنیم حضرت رسول رحلت فرمودند و ماه صفر اگر ماه شومی هست به دلیل رحلت حضرت رسول باشد کافی است و رحلت حضرت رسول واقعا جان ها را می گدازد و به آتش می کشد من می خواهم یک آیه قرآن در مورد حضرت رسول بخوانم می فرماید لقد جائکم رسولٌ من انفسکم یک کسی از میان شما و از شماست این من انفسکم یک محبتی در آیه در ما که می شنویم جاری می کند عزیزٌ علیه ما انتم سخت است برای اون چیزی که شما را اذیت کند یعنی خیلی ما را دوست دارد حریصٌ علیکم حریص شماست آدم خوب ها نه این مال همه است همه آدم ها حتی من گنهکار من یک چیز عجیب به بینندگان عزیز عرض کنم حتی منی که الان صحبت می کنم شخص بنده شماها را که خیلی بیشتر از من دوست دارد واقعا عرض می کنم من باید این را به خودم بگویم اگر به خودم نگویم پشت و پناه عاطفی ام فرو می ریزد هر نیاز دیگری هم تامین بشود جای این نیاز را پر نخواهد کرد و این نیاز اگر من ببینم تامین است جایگزین همه ی نیازهای دیگر خواهد شد والله اینطوری است یک قسم می خورم چون زیاد برنامه وقت ممکن است اجازه نده آدم این را توضیح بده آیا نسبت به همه است؟ بله ولی آخر آیه می فرماید بالمومین رئوفٌ رحیم به مومنین دیگر به اضافه ی عزیزٌ علیهما عنتم حریصٌ علیکم رئوف و رحیم هم هست درست شد؟ نه به مومنین نه متقین متقین اونهایی که توی ایمان همه چیز را رعایت می کنند مومنین ایمان که داری بعضی ها می آمدند شک می کردند به ایمان خودشان یک نفر اومد گفت ای امام صادق من فکر می کنم گاهی کافر می شوم یک دفعه شک می کنم به خیلی چیزها نمی دانم تردیدها و وسوسه های ذهنی دچار می شد حضرت فرمود تو قبول داری خدا خالق تو است گفت آره فرمود خوب ایمان داری دیگه بهش شک نکن یعنی ایمان را در همین حد هم باشد خداوند متعال برای مشرکین و کفار می فرماید اینها هم ایمان دارند به یک چیزهایی اینجا من فکر می کنم حداقل ایمان را باید گرفت خوب ببینید ما بهره از دین می خواهیم ببریم بهره مون از دین چیه؟ واقعا مهمترین بهره ی ما از دین اینه که ما یک ابرقدرتی پشت سرمان داریم که عاشق ماست
ملایی: حس خوبی دارد
حجت الاسلام پناهیان: این ذکر بخواهد و تلقین بخواهد بعضی وقتها ما بیخود می کنیم زیادی تلاش می کنیم ائمه هدی را دوست داشته باشیم تلاش نمی خواهد تو ببین که او دوستت دارد کافی است و بعد این محبت کم کم در دل تو هم ایجاد می شود
ملایی: چون اگر درست ببینی آثاری دارد
حجت الاسلام پناهیان: یکی اش این است که ذهن انسان رها می شود و پرواز می کند سرعت پیدا می کند و تمرکز پیدا می کند و سراغ خیلی از نیازهای دیگر نمی رود و از برآورده نشدن خیلی از نیازها بهم نمی ریزد نیازهای کاذب برایش درست نمی شود به یک معلم عزیزی که شهید شد خدا رحمتش کند خدا رحمتش کرده که ایشان شهید شد من نمی خوهم اصطلاحی که برای اموات به کار می برم برای ایشان به کار ببرم خدا مقامش را عالی تر قرار بده رحمتش را بیشتر کند برای او صحبتی داشتیم با هم ایشان می گفت که جالب است من بعضی از بچه ها نمی توانم جذب کنم دقت کردم اونهایی که توی خانواده به قدر کافی محبت دریافت می کنند نه به من زیاد جذب می شوند نه نیاز دارند که من بهشون محبت کنم تا کار خوب انجام بدهند
ملایی: ایشان پیمانه محبتشان از پدر و مادر پر است
حجت الاسلام پناهیان: ما اگرپیمانه محبت مان از محبت رسول خدا به خودمان پر شده باشد چی می شود واقعا چه روحیه ای پیدا می کنیم؟ چند درصد اربعینی های ما یقین دارند در اثر محبت اباعبدالله الحسین به اونها رفتند اربعین اومدند
ملایی: خوش به حال هر درصدی که هست
حجت الاسلام پناهیان: واقعا من فکر می کنم ما درصدمان تو این زمینه کم است طرف اومده اربعین به من میگه دعا کن امام حسین به من نگاه کند این بدِ شما دارید می گویید نگاه کرده که شما اینجایید همه ی اربعینی ها می خواستند برگردند موکب دارها گریه می کردند مراسمی هست خودبخود شده برای جمع آوری موکب و اشک ریختن و دلگیری این مال تو نیست این مال امام حسین علیه السلام است دلش برای تو تنگه بشه کجا می خواهی بروی کی می آیی دوباره ببین اصلا باور می کنیم این محبوبیت را شیطان نمی گذارد باور کنیم مردم بیایید تلاش کنیم باور کنیم امام زمان ما را دوست دارد تلقین کنیم فکر کنیم بعد می دانید این ذهن چقدر بعدش خلاق می شود؟ توپ ات پر می شود مثل اون کودکی که اومده مدرسه نیاز ندارد محبت معلم خیلی آرام و خیلی با طمأنینه و خیلی با نشاط گدا نیست مضطر می شود و بهم نمی ریزد آدم یک دونه ماشین برنده بشه ده تا مشکل دیگرش یادش می رود ماشین قابل مقایسه نیست با این محبت بالا چرا به ما می گویند ما معرفت داشته باشیم به خدا و رسول معرفت داشته باشیم که چی مثلا واقعا این معرفت چیست شناسنامه خدا یا شناسنامه پیامبر چیه این نیست که جمع آوری اطلاعات باید داشته باشید معرفت داشته باشید اینها چقدر عظمت دارند یک همچین عظمتی علاقمند به تو است دوستت دارد ما چرا باید معرفت داشته باشیم به امیر المومنین باید بفهمیم امیر المومنین ما را دوست دارد چی می شود سکته می کنیم در جهان سکته به معنای بد بیهوش می شویم یک تعبیری است کسی از شادی از دنیا برود واقعا اقل و دم دست ترینش اینه که سرشار می شویم جوری که مدهوش می شویم و قدرتمند می شویم مدیریت ذهن لازمه اش این است که دوستت داشته باشد پدر و مادر به بچه هایشان بگویند درس می خوانند بگویند تو نمره کم بگیری و صفر هم بگیری عاشقتم اصلا این حرفها نیست مثلا عیب تو بچه اش دیدند بگویند که تو هر عیبی هم داشته باشی من اول و آخر عاشق های عالم هستم برایت این دلش پر می شود و می تواند خوب بفهمد حالا می تواند بفهمد این کارش بد است اول باید بهش محبت کنی انسان اینطوری است انسان نیاز به محبوبیت دارد شما تصور بفرمایید حضرت رسول مبعوث شدند در اون شهر و مکه و مدینه می خواهند مردم را دعوت کنند چون کافی بود بروی پیش رسول خدا اون نگاه پر مهرش را به خودت ببینی تمام است و این الان ما در دوران غیبت چیکار می کنیم یکی از بدبختی هایمان این است که امام زمان ارواحناه له الفدا بالای سرمان است تو چشمانش نگاه کنیم و محبت آقا رو به خودمان ببینیم و کارمان تمام بشود که این را می شود با اون معرفت هم آقا حتما این غیبت را جبران می کنند برای ما می رسانند نگاهشان را به ما حسشان را به ما و هم ما یک کمی تلاش بکنیم می توانیم از پشت پرده غیبت محبت مولا به خودمان را حس کنیم
ملایی: خیلی خوب خیلی جالب بود من احساس می کردم یک جاهایی ممکن است یک مخاطبی وسط های کار رسیده باشد گره بخورد ذهنش تا با کودک کنجکاوی و مثلا مدیریت ذهن و بعد یک مفاهیم خیلی بلند دیگر اینها ربطشان به هم چیه؟ کودک کنجکاو است و این کنجکاوی باید ارضاء شود و برای ارضای کنجکاوی در مسیر درست یک پشت گرمی از جنس محبت می خواهد یکی باید دوستش داشته باشد و این بزرگترین نیاز ما آدم هاست این که دوست داشته شده باشیم یا دوست داشته بشیم توسط دیگران که اگر این بود خیلی مسیر را راحت می رویم و حالا این وسط فروعات دیگری جمله ی طلایی و کلیدی این که ما بفهمیم به این معرفت برسیم که حضرت رسول که امام زمان که امیر المومنین و ائمه طاهرین علیهم السلام دوست دارند دیگه
حجت الاسلام پناهیان: من یک روایت بگویم؟ خداوند متعال می فرماید محبت را صد قسمت کردم 99 تاش را پیش خودم نگه داشتم یک قسمتش را دادم به خلقم اون قسمتی که دادم به خلقم 99 تا را به اولیاء خودم دادم یک قسمت به مردم یعنی اگر رسول خدا ما را دوست داشته باشد نود و نه برابر هر واحد از دوست داشتن های ماست دوست داشتن اولیاء خدا عجیب و غریب است
ملایی: یک کاری کنیم همین روایت دست مایۀ دو سه د قیقه دیگر فرمایشات شما باشد بعد حسن ختام بشود قرآن اصلا من برای اینکه خیال شما راحت شود به قرآن به مصحف شریف نگاه می کنید نگران وقت می شوید سه دقیقه است الان
حجت الاسلام پناهیان: پس در مورد قرآن یک جمله عرض کنم قرآن اگر کسی درست بخواند غرق محبت خدا به خودش می شود بنا نیست تو به خدا برسی و کاری بکنی برای خدا فعلا دریافت کن محبتی که او به تو دارد بنا نیست تو کاری بکنی نمی گویم به طور مطلق می گویم شما بدواً در محضر قران که قرار می گیرید چی بناست اتفاق بیفتد باید یک چیزی دریافت کنی چی؟ پشت این کلمات خدا چقدر محبت خدا به تو هست قرآن کتاب اگر منع هم نکنند و از شما ایراد نگیرند که چرا همچین عبارت هایی در برنامه دینی فاخر سمت خدا گفته شده است قرآن کتاب ابراز عشق خدا به بندگان خودش است بعید می دانم کسی ایراد بگیرد این مفهوم خیلی شیرین و جذابی است قرآن کتاب عشق بازی خدا با بندگانش است مخصوصا جاهایی که فریاد از جهنم می کشد می خواهد تو نروی جهنم می خواهد تو اکثر آیات قرآن در درگیری با کفار و منافقین است برای اینکه اینها خودشان دارند هلاک می کنند خوب خدا عاشق بنده هایش است این رسولی که دارد توصیف می کند در یک روایتی هست حضرت رسول خطاب به پروردگار عالم صدا زدند خدایا روز قیامت رسوایی خیلی سنگین است خیلی دردش بد است می شود امت من را یک گوشه ای محاسبه کنی اگر بناست رسوا شوم فقط من ببینم کس دیگری نبیند و دیگران نبینند در روایت آمده که خداوند متعال جواب رسول خدا را چی می داد؟ چی دادند؟ فرمود یا حبیبی انا ارعف بعبادی منک احاسبهم وحدی و حیث لا یطلع علی اثراهم غیضی من بیشتر از تو بندگانم را دوست دارم حالا که تو این را خواستی یک چیزی می گذارم رویش من اینها را تنهایی محاسبه می کنم هیچ کس خبردار نشود
ملایی: ای جانم! چه خدای عاشقی و چه خدای مهربانی، حاج آقا خیلی ممنونم اگر لازم بود هفته بعد خدمت می رسیم و این بحث را ادامه می دهیم ممنون از شما به خاطر صبر و حوصله و همراهی تان و صفحه ی نورانی 529 قرآن کریم حسن ختام و پایان بخش برنامه امروز خواهد بود آیات مبارکه سوره مبارکه قمر آیات 7 تا 27 تلاوت می کنیم و می شنویم و می بینیم ثوابش را تقدیم کنیم محضر آقا اباعبدالله الحسین با نام ایشان شروع شد دوشنبه ها به نام امام حسن و امام حسین علیهم السلام با یک صلوات از محضرتان مرخص می شوم و در محضر قرآن خواهم بود اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
( قرآن کریم صفحه 529 سوره مبارکه قمر آیات 7-27)