اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

1404-04-23-حجت الاسلام پناهیان - مدیریت ذهن ( توجه به گذشته و آینده )

بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ملایی: السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح ا لتی حلت بفنائک سلام و درود عرض می کنم خدمت شما بینندگان جان و مخاطبان ارجمند برنامه سمت خدا آقایان و بانوان کوچکترها و بزرگترها شمایی که از طریق شبکه سه سیما الان برنامه را نگاه می کنید یا باز پخشش رو از هر طریقی می بینید و می شنوید قبول باشد الهی عزاداری هایتان به حق عقیله بنی هاشم زینب کبری که گفت اگر چه دید داغ دل مرتب وجودش گرچه شد از غم لبالب شهادت را ندید الا جمیلا فدای چشم زیبا بین زینب سلام الله و صلواته علیها دوشنبه شده و مشتاقانه مثل شما منتظرم تا بحث حاج آقای پناهیان عزیز آغاز شود و به اتفاق همه مون شنونده و بیننده بحث این هفته ایشان باشید که می دانید پیرامون مدیریت ذهن است آرام آرام یک سال می شود و بحث کاربردی و مهمی که بفرمایید ادامه اش رو سلام علیکم و قبول باشه

 

 

حجت الاسلام پناهیان:  سلام علیکم تقبل الله از خداوند متعال می خواهم که عزاداری ها و ابراز ارادت ها و نصرت اباعبدالله از جانب این مردم سیاه پوش و این لشکریان امام زمان علیه السلام که لباسشان در محرم به رنگ سیاه در می آید ولی این لباس لشکریان حضرت ولی عصر د رواقع محسوب می شود چون وقتی شما آمدید به نصرت اباعبدالله الحسین در واقع به نصرت فرزند او مهدی صاحب الزمان آمده اید علیه آلاف التحیت و الثناء از خداوند متعال میخوام این نصرت و این محبت رو قبول بفرمایند و این ماه محرم و صفر را آخرین ماه محرم و صفر در دوران غیبت قراربدهند

ملایی:  الهی آمین خیلی متشکرم از حضور دوباره تون حاج آقای پناهیان بحث کاربردی مدیریت ذهن چند هفته بود کاربردی تر شده بود تا رسیدیم به یک مقطع خیلی حساس همین یک ماه اخیر جنگ تحمیلی دوازده روزه رژیم صهیونیستی و تجاوز بی شرمانه آمریکا بحث مان رفت به این سمت که این همه گفتیم مدیریت ذهن و شنیدیم و راهکارها و مولفه ها الان کجا به کار ما می آید در این شرایط چه بهره ای می توانیم ازش ببریم من فکر می کنم وارد محرم الحرام هم که می شویم دو سه جانبه این بحث اهمیت پیدا می کند منتظریم در خدمت شما هستیم.

حجت الاسلام پناهیان:  بله بسم الله الرحمن الرحیم

به خوبی فرمودید مسئله مدیریت ذهن در بحران ها حساس تر می شود اهمیت بیشتری پیدا می کنه چه در بحران های شخصی و چه در بحران های خانوادگی و چه در بحران های اجتماعی و چه در بحران های جهانی که الان جهان با بحران های متعدد مواجه هست و منطقه ی ما با بحران های متعددی مواجه هست در آستانه برخی بحران ها و الی آخر در این زمان مدیریت ذهن اهمیت بیشتری پیدا می کند یکی از اقداماتی که ما باید انجام بدهیم برای مدیریت ذهن غیر از آنچه که تاکنون گفته شده و ضرب در آنچه که تاکنون گفته شده توجه به گذشته و آینده ی هر پدیده ای است که می خواهیم به آن بیاندیشیم این قدرت ما را در درست نگاه کردن و خطا نکردن ذهن افزایش می دهد

ملایی:  دیدن گذشته و آینده هر پدیده ای

حجت الاسلام پناهیان:  مثلا درباره جنگ می خواهیم فکر کنیم و درباره رابطه خودمون با دیگران و  درباره قدرت خودمان مشکلات خانوادگی هست هر موضوعی را آدم با توجه به گذشته می تونه از گذشته الهام بگیره و ذهنش رو مرتب کند چون حال فریب دهنده است زمان حال اگر انسان درش متوقف بشود فریب هایی درش هست و شیطان می تونه انسان رو اینطوری فریب بده اساسا دین ما سخنان پروردگار مهربان و قدرتمند برای این که مدیریت بکند ذهن ما رو در مقابل ابلیس که اون هم کارش مدیریت ذهن است لاذینن لهم ما فی الارض برای رسیدن به اهدافش می گه من زیبا جلوه می دهم آنچه که در زمین هست این یک جور زمان حال توشه گذشته اش رو یک کاری می کنم نبیند و آینده اش را یک کاری می کنم نبیند فعلا اطرافش رو یک جوری زیبا جلوه می دهم مشغول اونها باشد از این گذشته وآینده فارغ بشه و ذهنش غلط تصمیم بگیرد خدا در قرآن روشش این است که همیشه ما را به آینده و گذشته توجه میده گذشته خیلی دور الم اعهد الیکم یا بنی آدم ببینید بر می گردد به عالم ذر که با ما عهدی کرده که ما این رو چطوری به یاد بیاوریم همین که خدا می فرماید قبول می کنیم معمولا نمی تونیم به یاد بیاریم عالم ذر و عالمی که عهد کردیم با شیطان ان لا تعبدوا الشیطان من با تو عهد کردم عبادت نکنید شیطان را به گذشته باز هم دور منتهی یک مقدار نزدیکتر به خلقت انسان هل اتی علی الانسان حین من البغی لم یکن شیئاً مذکورا یا به خلقت انسان در هر کسی خلقتش از کجا آغاز می شود چطوری یک در واقع ماده متعفنی تبدیل به این انسان فرهیخته می شود و اینها را توجه می دهد چرا خدا اینقدر ما را می برد در گذشته، در گذشته تاریخی پیشینیان مان پیشینیان خوب و پیشینیان بد می فرماید که انظروا کیف کان عاقبت المکذبین اینها یک روش است یک روش است برای اینکه ما بتوانیم ذهن سالمی داشته باشیم درست فکر کنیم و درست تصمیم بگیریم و از اون طرف دشمن وقتی که میخواد ما رو بترسونه می خواستیم بترسیم باید با اجازه گذشته و آینده باشه اگر گذشته وآینده به ما گفتند آره دشمن این چیزهایی که داره میگه بر سرت آوار خواهد شد و قدرتش رو داره شما حق داری بترسی اگر گذشته و آینده اجازه ندادند حق نداری بترسی نباید تحت تاثیر قرار بگیری بعد درباره آینده هم خداوند متعال صحبت می فرماید، آینده مستکبران همان آینده مستکبرانی است که پیشین بودند که اکثر ما لم ولدا بودند برج و باروهایی داشتند و وقتی که الان با اون امکاناتی که قدیم بوده نمی دونم چیه بعضی از این برج و باروها و امپراطوری های قدیم ایجاد می شود حداقل در ساختمانشان ساختمان با عظمتی داشتند چطوری شد دمر الله علیهم خدا اونها را نابود کرد و للکافرین امثالها و همین مثالها برای کافران تحقق پیدا خواهد کرد و شما از آینده اونها نگران نباشید من اونها رو وعده میدم به شما و آینده را وعده میده به ما و لیظهره علی الدین کله و یا ولو ان اهل القری آمنوا و تقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء و الارض یا مثلا در این آیه قرآن و ان استقاموا علی الطریقۀ اصقیناهم ما ان علقا چقدر زیبا تعبیر می کند خدا می فرماید اگر اینها استقامت بورزند در راه مبارزه با دشمن و در راه بندگی خدا و در راه این استقلالی که کرامتی که دارند عزتشان را نفروشند و لاسقیناهم ما ان غلقا ما اینها را سیراب خواهیم کرد با آب سرد گوارا شما وسط تابستان تشنه باشید یک آب سرد و گوارایی به آدم برسه حضرت زهرا سلام الله علیها این آیه را با بیان خودشان می فرمایند اگر کار را به دست علی ابن بیطالب بسپارید او شما را این گونه سیراب خواهد کرد تعابیر خیلی پیچیده عربی و سنگینی می شود یک کسی مشک آب را بگیره از تشنگی شروع کنه به خوردن بعد اینقدر راحت شروع کند این مشک آب را خوردن آب از کناره های دهانش بریزد و پیراهنش هم خنک بشود و یک خنکایی هم در بدنش هم بیاید می فرماید امیر المومنین شما را اینگونه سیراب خوهد کرد نه اینکه یک لیوان بهت بده مثلا بری آب بخوری یا مثلا در قرآن کریم می فرماید که لاکلوا من فوقهم و من تحت ارجلهم از بالا و پایین می بارد بر آنها چیزهایی که بخورند لاکلوا من فوقهم و من تحت ارجلهم ریخته دیگه براشون اینها آینده هایی است که ما داریم در قرآن توجه مون رو به ما میده تا قدرت بده آینده دورتر داریم آینده معاد است که آینده معاد فوق العادگی داره که فقط کار دینه که چقدر قدرت به انسان میده اونهایی که ایمان به معاد دارند پس این مهارت به کار گیری گذشته متناسب با هر موضوعی و آینده و متناسب با هر موضوعی می تونه ما رو تقویت کند در مدیریت ذهن حالا من مثال های خیلی جزئی بزنم مثلا آقا و خانم دعواشون شده آقا خیلی ناراحت شده از کلمات خانمش و حالا چیزی که پیش آمده بود داوری کرده میتونه این آقا برای اینکه ذهنش را از این بهم ریختگی خلاص کند برای اینکه مدیریت کند برگردد به اینجا که این خانم یک روزی به من بله گفت یادآوری کند گذشته های اگر اون گذشته به تو اجازه داد همین کافی است که تو مدیریت کنی ذهن خودت رو یا بگی چندین بار با من دعوا کرده بعدش اصلا یادش نبوده چی گفته و بعدش چقدر محبت کرده این بار هم محبت خواهد کرد و این تلخی برطرف خواهد شد ببینید آدم چطوری می تونه از گذشته وام بگیره امیر المومنین علیه السلام می فرماید از گذشته برای آینده وام بگیریم حوادث شبیه یکدیگر هستند یا خانم در مورد آقا می تونه این کار را بکنه خوبی های گذشته رو می تونه یاد کنه من این بار یادم اومد در یکی از ادعیه فراوان است البته این طور عبارت ها وقتی که ولی خدا میخواد با خدا مناجات کند خوب این یادآوری بدی ها در مقابل خدا خیلی چیز خوبی است و آرامش دهنده است و انسان را خلاص می کند از خیلی از نا آرامی ها و ناراحتی ها صدا می زند انا لا انساء ایادیک عندی من فراموش نمی کنم لطف های تو را به خودم از این مدد می گیرد و خودش رو تقویت روحیه می کند الان هم تو همان خدای مهربان هستی به من در دعای عرفه به گونه ای داری خدایا این گونه تو به من محبت کردی من از تو درخواست نمی کردم تو در رحم مادر برای من چه طراحی ها و پیش بینی هایی کردی برای من الان که درخواست کردم تو من را رها کنی یادر دعای کمیل هیهات انت اکرم ان لم تضییع من لن بیت از گذشته ای که خدا از طفولیت این بچه را بزرگ کرده وام می گیرد ببینید هر موقع من را نزدیک آوردی این یعنی چی؟ یعنی اگر در حال متوقف بشویم تو زمان حال ممکنه شیطان به تو القا کنه این خانم دیگه با تو خوب نمیشه و این آقا دیگه با تو خوب نمیشه و اون خدا به تو مهربان نخواهد شد و نمی دونم این اوضاع دیگه درست نخواهد شد حتی خداوند متعال با پیامبرش این گونه سخن می گوید پیامبر دلشون گرفته بود چند روز بود وحی قطع شده بود خدا از گذشته شروع می کند أَلَمْ يَجِدْكَ يَتِيمًا فَآوَىٰ وَوَجَدَكَ ضَالًّا فَهَدَىٰ (سوره ضحی، 6و 7) من همان خدا هستم نگران نباش تو الان دلت گرفته باشد و چند روز وحی نیامده باید برگردی به گذشته ازش امید بگیری برای الان ببینید این یک روش بسیار رایج است برای مدیریت ذهن صحیح ولی اگر انسان در حال بماند و فقط برخی محاسبات زمان حالی را داشته باشد یقینا لطمه خواهد خورد در موضوعات دیگر هم همینطور است مثال اگر بخواهم بزنم فراوان است مثال خانوادگی زدم بعضی ها بچه دار نمی شوند می گویند من همین دو تا بچه رو بزرگ کنم اگر برگردند به گذشته به تناسب ورود این بچه ها خدا اسبابی را فراهم کرد رزق و روزی شان بیشتر شد اگر برگردند می توانند الهام بگیرند بگویند باز اگر فرزندانی داشه باشیم خدا رزق و روزی ما را بیشتر خواهد کرد یا از دیگران بپرسند که چطوری خدا رزق و روزی شان را می رساند از در بسته یعنی یک جوری می شود زندگی که دیگه نمی تونه کسی بگه من به خاطر رزق و روزی بچه هام را محدود کردم بالاخره این ماجرا هست در مورد باطل اگر بخواهیم داوری کنیم در مورد جبهه حق بخواهیم داوری بکنیم در مجموع امروز جهان دینی تر و معنوی تر و خدا پرست تر از تمام طول مدت گذشته تاریخ شده با همه ی ابزاری که کفر دارد و سلطه و سیطره ی کفر و هرزگی و اینها در مجموع جهان بیشتر متوجه حق و حقیقت شده معنویت در جهان گرایشش افزایش پیدا کرده در جامعه خود ما شما می بینید شاخص اگر زیارت است و شاخص اگر نماز خواندن است و هیئت هاست هر چی شاخص شما بخواهی در نظر بگیری آدم باید بیاید در مقطع زمانی خاصی چهار تا عیب ها را ببیند این فرایند رو به رشد را نبیند خوب امیدش کاهش پیدا می کند یا در مورد انقلاب اسلامی نظام مقدس ما ما هر موقع شهید دادیم بعدش پیروزی هایی به دنبال اومده بعدش به یک جایی رسیدیم که فکر نمی کردیم قبلا اینطور باشد اصلا فکر نمی کردیم به اینجا برسیم در این چهل سال گذشته انقلاب احدی به این سادگی ها نمی تواند ادعا کند من سال اول پیروزی انقلاب سال بعد از جنگ را حدس می زدم نه شما حدس نمی زدید کسی حدس نمی زد اولا که اول انقلاب به ما می گفتند من نوجوان بودم شما چند سالتان بود می گفتند قحطی میشه و مردم رفتند تو بیابان ها شروع کردند کمک کردن به کشاورزها دیمی بکارید ما هم می آییم درو می کنیم که قحطی نشه بعد دیدیم نه تنها قحطی نشد ایران به چه قدرتی رسید بعد همه جهان الان یک حرف های اروپایی ها و دشمنان ما علیه ما می زنند ده برابرش را قدیم ها می زدند گذشت همه جبهه باطل اثرش نابود شد ما اینها را نمیخواد فقط به آیات قرآن تکیه کنیم که می فرماید الذین کفروا و سدوا ان سبیل الله اضل اعمالهم کسانی که کافر شدند و مانع راه خدا هستند خدا اثر عمل اونه را از بین می برد ما کافی است به گذشته نگاه کنیم گذشته ای که ما را به این اقتدار رسانده گذشته ای که ناو هواپیما آمریکا یادم است اخبار می گفتند به سمت خلیج فارس حرکت کرد معادلات آمریکا به هم می ریخت همین که حرکت کرد و الان فرار می کند از ما و همه می دانند فرار می کند الان آمریکا یک جوری چک و چونه می زند پای ایران کسی اگر توجه کند این طرز برخورد کردن برخورد کردن قدیمی دو تا ابر قدرت شرق و غرب بوده الان سطح برخورد این است سطح برخورد با یک ابر قدرت است اگر شما به گذشته نگاه کنید اگر به آینده بخواهید نگاه کنید ما همین روندی که این چهار تا ده سال پیش اومدیم اگر پیش برویم چی می شود؟ ما هیچ وقت در آغاز هر ده سالی پیش بینی نمی کردیم پایان ده سال کجا باشیم خوب الان شما چه پیش بینی ای دارید من می گویم فراتر از اون خواهد بود  

ملایی:  حتما از چیزی که ما تصور می کنیم بالاتر است

حجت الاسلام پناهیان:  انسان یک موجود همه زمانی است شهید مطهری می فرماید فرق انسان با حیوان این است که حیوان متعلق به الان است و اگر هم یک ذره آینده را ببیند اون طوری که غریزی درش طراحی شده ولی انسان موجودی است که هم تعلق به گذشته دارد و هم توجه به آینده دارد ما اگر از حالت انسانی مان خارج شویم فقط توجه می کنیم به الان و مشکلات ممکن است ما را فرا بگیرد اتفاقا هر مشکلی پیش آمد شما به آینده اش نگاه کن و به خودت بگو برطرف می شود خدا در بر طرف کردنش کمک خواهد کرد. من یادم نمی‌رود این دختر کوچک خودم را می‌خواستم بروم درمانگاه، خب دکتر برایش یک آمپولی هم نوشت، بعد بچه‌ها از آمپول بدشان می‌آید. گفتم: خب عزیزم چه کار کنیم؟ الآن شما بگو، برویم یا نرویم؟ بعد از....

ملایی: بزنیم یا نزنیم؟

حجت الاسلام پناهیان: بزنیم آمپول را؟ یک مقداری به او اختیار دادم که خودش تصمیم بگیرد، من مدام نکشانم، خودش آرام بنشیند فکر کند اتفاقاً این امکانی که من برای او ایجاد کردم که برویم یا نرویم؟ این فرصت فکر کردن، این خاطره را خدا شاهد است شخصی یادم نمی‌رود، برگشت گفت: خب بابا بعدش دردش برطرف می‌شود؟ مثل آن دفعه که دردش بعداً برطرف شد. خودش، خودش را با آینده، تسکین داد. گفتم: دقیقاً همینطور است، دقیقاً یک لحظه است می‌گذرد. این فطری است در وجود انسان، انسان بدون آینده نمی‌تواند زندگی کند و ما جلسات قبل، در یکی از این جلسات در بحبوحۀ سر و صدای تیراندازی‌ها بود، عرض کردیم: در وسط این تیراندازی‌ها یک برنامه‌هایی بگذارید برای ایران پیشرفته، ایران پیشرفته تصور کنید چگونه خواهید شد، حتماً همین است. اگر پیشرفت بکنیم ما چگونه پیشرفت خواهیم کرد؟ فرق پیشرفت ما، با پیشرفت غربی‌ها چگونه خواهد بود؟ کیفیتش و محتوایش، چگونه خواهد بود؟ فرایند رسیدن به این پیشرفت چگونه خواهد بود؟ ببینید ما الآن در هسته‌ای، در موشکی، پیشرفت کردیم، ولی شیوۀ ما با غربی‌ها چقدر فرق داشته؟

ملایی: خیلی!

حجت الاسلام پناهیان: خیلی متفاوت است. آن‌ها روی خون مظلومان عالم، این پیشرفت را کردند، ما کجا مثلاً کشوری را غارت کردیم، یا خونریزی کردیم در جهان، که به این موشک‌ها دسترسی پیدا کردیم؟ آمریکا قابل تصور نیست که بدون غارت جهان، می‌تونست به اینجا برسد تمام!

ملایی: فرایند، هدف، همۀ این‌ها

حجت الاسلام پناهیان: بله! تازه به اینجا که رسیده کیفیتش چطوری است؟ آیا مثلاً این پیشرفتش فراگیر به درد همۀ مردمش خورده؟ آیا مثلاً توانسته دیگران را هم، الگو قرار بدهد؟ یا همیشه در رقابت سعی می‌کند رقبای خودش را نابود کند؟ چقدر شکننده است این پیشرفتی که همیشه با جنگ، این پیشرفت را نگه دارد، یعنی این پیشرفت پایداری که ابتدائاً بدون نیاز به جنگ است، انتهائاً هم بدون نیاز به جنگ پایدار خواهند ماند، این پیشرفت دیگری است و ما اگر مثلاً صنعت... برویم در جزئیات، صنعت توریست‌مان پیشرفت بکند، وضعیت استان‌ها و آبادانی شهرهای ما چگونه خواهد شد؟ می‌توانیم تصور کنیم.

ملایی: من برای اینکه بعداً در اخبار نگویند، توریست شما را می‌گویم گردشگر...

حجت الاسلام پناهیان: گردشگری مثلاً، صنعت گردشگری. ببینید آینده نگری، لازمۀ مدیریت ذهن است مردان بزرگی که توانستند تغییر و تحول ایجاد کنند، یک مقداری از قدرت خیال‌شان استفاده کردند و پای آن ایستادند، گفتند: من این کارخانه را می‌زنم، دو هزار کارگر می‌آید و می‌رود، این‌ها از من تشکر می‌کنند که این کارخانه را زدم، می‌رود در جزئیات آینده. آن به او انرژی می‌دهد می‌ایستد همۀ مشکلات را تحمل می‌کند این کارخانه را می‌زند، در یک روایتی داریم، می‌فرماید: اگر مادر، امید به آینده نداشته باشد، عمل، آرزو، آرزو و امید نداشته باشد برای آینده، بچه‌اش را شیر نمی‌دهد، مادری که به بچه‌اش علاقه دارد، بچۀ دلبند می‌گوییم، پارۀ تنش است. مادر بچه‌اش را دوست دارد به هیچ وجه کوتاه نمی‌آید این عالی‌ترین چیزی است که خدا در عالم خلقت، از عاطفه، نمونۀ ثابت برقرار کرده، چه مادرهایی که چه رنج‌هایی می‌کشیدند برای بچه‌هایشان، صرفاً برای این علاقۀ ذاتی خدادادی که بسیاری از مادران هم آن را نورانی‌تر کردند و افزایش دادند.

بعد در روایت، معصوم می‌فرماید: مادر اگر چشم‌اندازی از امید و آرزو، در آینده نداشته باشد، بچه‌اش را شیر نمی‌دهد. این خیلی حرف مهمی است یعنی محبت، حتی کافی نیست امید به آینده باید باشد. منفعت طلبی، دفع ضرر، در الآن کافی نیست، آینده مهم است و ما آینده داریم. فوکویاما، اندیشمند غربی یک زمانی می‌گفت: آیندۀ جهان، لیبرال دموکراسی است. بعضی‌ها که غربزده بودند در کشور ما، دهۀ گذشته، ده سال قبل این را به سر بقیه می‌کوبیدند، به سر جوان‌ها می‌کوبیدند. آیندۀ جهان، لیبرال دموکراسی است آن تعریفی که غرب ریخته برای تمدن، ما باید به آن سمت برویم، دل‌ها خالی می‌شود. دل که خالی شد، قدرت نقادی و تفکرش را از دست می‌دهد، دل که خالی شد عیب خود را بیشتر می‌بیند، حسن خود را نمی‌بیند، عیب دیگران را نمی‌بیند، عیب تمدن غرب را، حسن او را بزرگتر می‌بیند، این دل که فرو ریخت و او انقدر محکم می‌گفت.

الآن ما ده سال است بخشی از روشنفکران جامعه‌مان، خلاص شدند انصافاً، نجات پیدا کردند! فوکویاما گفت: من قبلاً این را می‌گفتم، الآن می‌گویم: نه، آیندۀ جهان را لیبرال دموکراسی تعیین نمی‌کند، نمی‌دانم چه هست؟ شاید باید به روش‌های دیگری برگردیم.

حالا این یک دانه اندیشمند است، بحث یک نفر نیست، بحث این است که کسی مخالفش حرف نزده! او به نمایندۀ اندیشه دربارۀ آیندۀ جهان، این حرف را زده حرفش، حرف شاذی نیست بن‌بست‌های تمدن غرب را نشان می‌دهد همه دارند می‌بینند، شاید ایشان خیلی هم دیر گفت. آن زمانی که می‌گفت: آیندۀ جهان، لیبرال دموکراسی هست، آن زمان حرفش باطل بود و دیر متوجه این بن‌بست‌های تمدن غرب شد. خب آن‌ها دشمنان ما آینده ندارند، ما تنها قومی هستیم که برای آیندۀ جهان، برنامه داریم و طرح داریم، ما راهش را بلد هستیم ما دنبال مردم سالاری حقیقی هستیم. ولایت خدا را، یک قدرتی می‌دانیم برای تحقق این قدرت مردم، برای تعیین سرنوشت خودشان. ما راه بلد هستیم برای عدالت و آزادی، عدالتی نیست که گفت: سنگ‌ها را ببندی و سگ‌ها را رها کنی؟ بعد باصطلاح یک مبصر کلاس بگذاری بخواهی نظم برقرار بکند، عدالت دیگر نمی‌شود برقرار شدنی نیست این عدالت.

نظام سرمایه‌داری بیاید سبوئیت و وحشی‌گری را تئوریزه کند و یک گروه از سرمایه‌داران، به نام سرمایه‌داران صهیونیسم و بقیه حتی بر بقیۀ سرمایه‌داران، مسلط شوند و مدام از عدالت حرف بزند، این تحقق پیدا کردنی نیست! عدالت گستران و قاضیان را هم این‌ها در اختیار خواهند گرفت و تحت امر این‌ها حکم خواهند کرد، این‌ها آینده ندارند. از کجا می‌گوییم آینده ندارند؟ فرایند رو به افول پنجاه سال اخیر این‌ها را شما ببین، از ظهور انقلاب اسلامی حساب کن، همین سی سال قبل را نگاه کن. فرایند رو به افول‌شان را، رقبایشان را که در تعارض‌اند با آن‌ها و هر کاری کردند نتوانستند بدون رقیب، باقی بمانند. آدم این گذشته را نگاه می‌کند می‌تواند حدس بزند که آینده‌اش چگونه خواهد بود.

ما گذشته و آینده را، هیچ وقت نباید در مدیریت ذهن، در نظر نگیریم. حالا به طرز اعجاب‌آورینی از کلمات حضرت زینب (سلام الله علیها) در آن بحران بزرگ، یک خانوادۀ محترم، اسیر شدند، اصلاً قابل تصور نیست. مثلاً مثل خانوادۀ یکی از رؤسای کشورها را بگویند اسیر است، مثلاً در کامیون، پشت نرده گذاشتند در شهر دارند می‌گردانند، از این بزرگترین خبر بین المللی می‌شود الآن اگر چنین چیزی اتفاق بیافتد.

خب آقا! خانوادۀ امیرالمؤمنین! بچه‌های پیغمبر را، پنجاه سال گذشته از رحلت رسول خدا، حالا مثلاً یک سال زیاد و کم، خب این‌ها اسیر گرفتند، شهر به شهر دارند می‌برند چه شد؟ آقا آن دین چه شد؟ آن پیغمبر چه شد؟ امیرالمؤمنین به کجا آثارش رفت؟ قرآن چه می‌شود؟ آینده چه خواهد شد؟ الآن این گونه شد آینده اصلاً اثری از قرآن نخواهند ماند. اصلاً همه چیز تمام شد! یعنی ما این‌هایی که گاهی از اوقات ترس دارند خواهش می‌کنم جلسات روضه زیاد بروند، مخصوصاً روضۀ این ایام بعد از عاشوراء و حتی در زبان روضه خوان‌ها چه کلماتی صادر می‌شود، من یکی دو نمونه از این روضه‌ها را بخوانم برای شما.

ببینید دقیقاً از همین تکنیک استفاده می‌شود، امام سجاد (علیه السّلام) بنابر نقل کتاب معتبر کامل الزیارات، می‌فرماید: «فَإِنَّهُ لَمَّا أَصَابَنَا بِالطَّفِّ مَا أَصَابَنَا وَ قُتِلَ أَبِي ع وَ قُتِلَ‏ مَنْ‏ كَانَ‏ مَعَهُ‏- مِنْ‏ وُلْدِهِ‏ وَ إِخْوَتِهِ وَ سَائِرِ أَهْلِهِ وَ حُمِلَتْ حَرَمُهُ وَ نِسَاؤُهُ» (کامل الزیارات، النص، ص 261) و الی آخر. می‌فرماید: وقتی که آن واقعۀ کربلا رخ داد و پدرم به شهادت رسید و فرزندانش و اهلش و اهلبیتش اسیر شدند، من آمدم به اصطلاح نگاه کردم به این قتلگاه، نزدیک بود جان بدهم! «فَكَادَتْ نَفْسِي تَخْرُجُ» نزدیک بود جان از بدنم بیرون بیاید و اینجا بود که «عَمَّتِي زَيْنَبُ الْكُبْرَى بِنْتُ عَلِيٍّ ع فَقَالَتْ مَا لِي أَرَاكَ تَجُودُ بِنَفْسِكَ يَا بَقِيَّةَ جَدِّي وَ أَبِي» می‌فرماید: من چه دارم می‌بینم در تو؟ عزیز برادرم، ای باقیماندۀ از پیامبر و از جدم رسول خدا و از پدرم؟ تو بقیة الله هستی الآن، چرا این گونه داری متأثر می‌شوی؟ حضرت زینب (سلام الله علیها) بعد از عاشوراء، حضرت سجاد (علیه السّلام) امام زمانش هست، نمی‌خواهد چیزی به امام سجاد یاد بدهد ولی می‌خواهد تسلی بدهد، منتهی تسلی دادن با کلمات حقیقی است، کلماتی که ایشان بیان می‌فرماید این است، می‌فرماید: اولاً یعنی این‌ها را در واقع نمی‌خواهد یاد بدهد، من دوباره یادآوری می‌کنم، می‌فرماید: «فَوَ اللَّهِ إِنَّ ذَلِكَ لَعَهْدٌ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص‏ إِلَى جَدِّكَ وَ أَبِيكَ وَ عَمِّكَ» می‌فرماید: اولاً که امام سجاد، شما می‌دانید این عهد رسول خداست بنا بوده این اتفاق بیافتد. ببینید این یک بازگشت به گذشته است، مثلاً در همین ایام دوازده روز، من عرض می‌کردم، در جمع‌هایی که دوستان جمع می‌شدیم، می‌گفتیم: چهل و خرده‌ای سال است اسرائیل می‌خواهد به ما حمله کند، مدام از عوامل دیگر استفاده کرد که خودش را به خطر نیاندازخت، آخر دید خودش را باید به خطر بیاندازد، الآن خوشحال باشید خودش را به خطر انداخته و ضررش را خواهد دید و شد. دیگر التماس می‌کردند که نزنید! درست است؟

ملایی: کاملاً درست است.

حجت الاسلام پناهیان: وقتی به گذشته نگاه می‌کنیم، در جمعی از جوان‌ها که از جنگ بالأخره ناراحت بودند که می‌خواستند مدام مقصر پیدا کنند. گفتم: همیشه‌ی تاریخ، خدا در قرآن می‌فرماید: ما برای هر پیغمبری، از اکابر مجرمین زمانش، دشمن قرار دادیم. این‌ها یک مقداری آرام می‌شدند می‌گفتند: ما را آرام کردید. تا بوده جنگ بوده، قبل از ما، دشمن ما آفریده شده! آهان! یک مقداری ذهن‌مان توجیه شد آدم به هم نمی‌ریزد.

گذشته با هر موضوعی هم، باید متناسب با آن موضوع باشد اینجا اصلاً به ظاهر هیچ پیروزی نیست، به ظاهر همه به شهادت رسیدند و اهلبیت اسیر شدند. می‌فرمایند: این عهد ما بوده ما از اول قرار گذاشتیم انجام بدهیم در راه دین خدا، چیزی عوض نشده! گذشته را دارد به این شکل می‌بیند، ببینید چقدر زیباست! یعنی از این تکنیک برتر در مدیریت ذهن، حضرت دارد در مقام تسلی دادن استفاده می‌کند.

بعد می‌فرماید: اما دربارۀ آینده: «وَ يَنْصِبُونَ لِهَذَا الطَّفِّ عَلَماً لِقَبْرِ أَبِيكَ سَيِّدِ الشُّهَدَاءِ لَا يَدْرُسُ أَثَرُهُ وَ لَا يَعْفُو رَسْمُهُ عَلَى كُرُورِ اللَّيَالِي وَ الْأَيَّامِ» عزیز برادرم، علمی، علامتی بر قبر سید الشهداء بنا خواهد شد و هیچ وقت دیگر از بین نمی‌رود و هیچ وقت دیگر نابود نخواهد شد! از آینده دارد می‌گوید تا امام سجاد (علیه السّلام) را آرام کند. در مقام تسلی!

«وَ لَيَجْتَهِدَنَّ أَئِمَّةُ الْكُفْرِ وَ أَشْيَاعُ الضَّلَالَةِ فِي مَحْوِهِ وَ تَطْمِيسِهِ فَلَا يَزْدَادُ أَثَرُهُ إِلَّا ظُهُوراً وَ أَمْرُهُ إِلَّا عُلُوّاً» می‌فرماید: ائمۀ کفر، تلاش خواهند کرد از بین ببرند ولی کارهایشان، هیچ اثری ندارد مگر اینکه محبت امام حسین در قلب‌ها بیشتر می‌شود، توجه به امام حسین افزایش پیدا می‌کند. عبارت‌ها را ببینید، از آینده می‌آورد، در آن بحرانی که دیگر باید هر کسی از بیرون نگاه می‌کند، می‌گوید: هیچی دیگر باقی نمانده!

ملایی: یعنی آدم معمولی باید خرد شود.

حجت الاسلام پناهیان: بله دیگر، تمام می‌شود، فرزند پیغمبر را که کشتند دیگر به بقیه که رحم نخواهند کرد. می‌فرمایند: نه، تو نترس! این در آینده... حالا اینجا که تو نترس ندارد، یعنی در واقع می‌خواهند تسلی بدهند.

کلامی از حضرت زینب (سلام الله علیها) داریم خطاب به یزید ملعون، دوباره از همین روش حضرت استفاده می‌کنند و بعد ببینید چطوری در آن بحران، مدیریت می‌کند ذهن‌ها را! حتی تخریب می‌کند ذهن یزید ملعون را، که او هم برای خودش یک توهماتی دارد، انقدر یزید را با این کلماتش حضرت زینب به هم ریخت، یزید شروع کرد به بقیه گفت: یا الله دیگه ساکت نشستید؟ حرف بزنید، چرا همۀ شما لال شدید؟ کمک می‌گرفت از دیگران که یک حرفی بزنند جلسه خوب اداره شود و بعد آخر مجبور شد جای خوب به اسرا بدهد و اسرا را آزاد بگذارد، یک ذره وجاهت برای خودش بخرد! یعنی کار به کجا رسید! کلمات حضرت زینب با آن صبوری، با آن متانت! خیلی‌ها می‌گویند: کلمات حضرت زینب (سلام الله علیها) قاطعانه بود، مردانه بود، شیر مردانه بود، تعابیر این گونه به کار می‌برند. من اشکالی به این تعابیر نمی‌دانم، ولی می‌خواهم بگویم بهترین تعبیر این است: با کمال آرامش بود! خیلی آرام!

ملایی: که انقدر اثر گذاشت.

حجت الاسلام پناهیان: بله، اتفاقاً آن‌ها می‌خواستند این به هم ریختگی را ببینند، این آرامش را دیدند خیلی خودشان به هم ریختند. فرمود: ؟؟؟ هر کاری دلت می‌خواهد بکن. «ثُمَّ كِدْ كَيْدَكَ وَ اجْهَدْ جُهْدَكَ» (بحار الأنوار، ج 45، ص 160) هر کاری دلت می‌خواهد بکن. «فَوَ الَّذِي شَرَّفَنَا بِالْوَحْيِ وَ الْكِتَابِ وَ النُّبُوَّةِ وَ الِانْتِجَابِ‏- لَا تُدْرِكُ أَمَدَنَا» آن کسی که ما را شرافت داده و گرامی داشته با کتاب و وحی را به ما داده و این نبوت را به خانوادۀ ما داده، تو به ما نمی‌رسی، هر کاری می‌خواهی بکن! چقدر این کلام آرام است و در عین حال می‌تواند شکننده باشد، این رفتن یک سفر به گذشته است. ما از قبل یک برتری پیدا کردیم تو هر کاری می‌خواهی بکن، این برتری را نمی‌توانی از بین ببری.

«وَ لَا تَبْلُغُ غَايَتَنَا وَ لَا تَمْحُو ذِكْرَنَا» حالا در مورد آینده می‌فرماید: تو ذکر ما را نمی‌توانی از بین ببری و از خودت، چیزی باقی نخواهد ماند. آینده! آناً می‌فرماید: «لَا تَرْحَضُ عَنْكَ عَارُنَا» آینده، عار این کار و جنایتی که انجام دادی، از تو برداشته نخواهد شد، وبال گردنت می‌ماند! انقدر این کلام، مؤثر بود، برعکس شد یزید مثلاً آمد محبت کند، گفت: یا امام سجاد، شما آزاد هستید، از الآن بگویید ما چه کار کنیم؟ انقدر این عار را محکم در آینده و در کلام حضرت زینب درست بود و به آینده درست نگاه کرد.

بعد هم فرمود: «يَوْمَ يُنَادِي الْمُنَادِي أَلَا لُعِنَ الظَّالِمُ الْعَادِي» در مورد آیندۀ دور هم سخن گفت و این وضعیت را پدید آورد، در جای دیگری از صحبت، در جلسۀ ابن زیاد در کوفه. ابن زیاد ببینید چقدر شرایط حاد است، چقدر سخت است! سرهای بریده نمی‌دانم آن وضع فاجعه آمیز برای اهلبیت، خیلی واقعاً تصورش سخت است. بعد ابن زیاد ملعون، در مقام سرزنش بر می‌آید: «كَيْفَ‏ رَأَيْتِ‏ صُنْعَ‏ اللَّهِ‏ بِأَخِيكِ‏» (بحار الأنوار، ج 45، ص 115) خب از خدا هم وام می‌گیرد، بعد هم خدایی که این اهلبیت آمدند این خدا را به شما معرفی کردند نامردها! دیدید خدا با شما چه کرد؟! با برادرت و اهلبیت‌ات چه کار کرد؟! بعد می‌خواست یک حرفی از حضرت زینب بگیرد. اینجا دیگر همان عملیات روانی است جنگ روایت‌ها است، به هم ریختن ذهن‌ها، از این طرف و از آن طرف، باید ببینیم... حضرت می‌فرمایند: «مَا رَأَيْتُ إِلَّا جَمِيلًا» من دربارۀ عاشورا، مدام لطف خدا را دیدم، از یک زاویه‌ای نگاه کرد، ما در مورد بحث زاویۀ دید، اینجا صحبت کردیم. بعد در مورد گذشته یک عبارتی به کار برد، «هَؤُلَاءِ قَوْمٌ كَتَبَ اللَّهُ عَلَيْهِمُ الْقَتْلَ» این قومی که الآن سرهایشان بریده شد، از قبل نوشته شده بود شهادت برایشان. اصلاً شما که هستید این وسط؟! عاملیت او را از بین برد! خیلی مهم است! اصلاً تو کاره‌ای نیستی.

همین شهدای ما، این شهدای ما عاشق شهادت بودند، منتظر شهادت هم بودند، بیان هم می‌کردند که ما شهید خواهیم شد، پیروزی‌های نهایی را نخواهیم دید اسرائیل سگ چه کسی است که بخواهد کسی را در عمرش تأثیر بگذارد، واقعاً او چه کسی است که بخواهد در عمر کسی تأثیر بگذارد؟ مثلاً او نبود این عمر طولانی‌تر بود، اصلاً این حرف‌ها نیست. «هَؤُلَاءِ قَوْمٌ كَتَبَ اللَّهُ عَلَيْهِمُ الْقَتْلَ فَبَرَزُوا إِلَى مَضَاجِعِهِمْ» رفتند سر جای خودشان قرار گرفتند.

بعد می‌فرماید: اما در آینده، خدا بین تو و آن‌ها را جمع خواهد کرد تو خواهی فهمید چه کار کردی. ببینید آینده و گذشته، این رفت و آمد به گذشته و آینده را شما، دقت فرمودید در کلمات حضرت زینب (سلام الله علیها) چطوری دقیق می‌آید؟ این آموزنده است این روش و شیوه.

ما همیشه در آینده، پایگاه‌های امیدی داریم، که می‌توانیم به آن‌ها تکیه کنیم، آینده را از دست ندهیم آینده دست خداست، آینده دست کسی نیست. همیشه در گذشته پایگاه‌های امید داریم، پرتاب موشک امید به این آینده، دست‌هایی داریم و اگر این گذشته و آینده را، درست نگاه کنیم در همۀ زمینه‌ها، فقط این مسئله نیست مثلاً امیرالمؤمنین علی (علیه السّلام) به ابو موسی أشعری می‌فرماید... وقتی ابو موسی أشعری می‌رود در واقع برای مذاکره، به او می‌فرماید: ابو موسی، تجربه را زیر پا نگذار، کسی تجربه را زیر پا بگذارد، شقی است و این تجربه را زیر پا می‌گذارد و فریب عمرو عاص را می‌خورد.

ملایی: خیلی خب حاج آقا من می‌خواهم خواهش کنم این مجلد و این دفتر هم خدمت شما باشد، می‌توانید تورق کنید در این فرصت یک نگاهی به آن بکنید، من هم یک دفتر دیگرش را دارم. عرض می‌کنم خدمت شما که سه تا دفتر فعلاً اینجا روی میز برنامۀ ما هست، از برنامۀ فرزندان غدیر دقت بفرمایید این دفتر یک آن هست و دومی خدمت حاج آقای پناهیان است و سومی هم روی میز است و ادامه دارد. اگر دوربین‌ها یکی از دوستانم محبت کنند یک چند ورق، من این را ورق بزنم سریع ببینیم خیلی خوب است. دیده می‌شود؟ به نظرم دیده می‌شود حالا اگر شکلی که... رفقا... حالا تعمداً یک صفحه، یک چند لحظۀ کوتاهی من خواهم ماند، نور هم اگر اجازه دهد، این گل پسرها و گل دخترها که می‌بینید ماشاءالله لا حول ولا، چه خندۀ خوشکلی، لا حول و لا قوة إلا بالله العلی العظیم، بعضی‌هایش را چند تا چند تا رد می‌کنم، بعضی‌هایشان دوقلو هم هستند مثل این صفحه‌ای که الآن شما می‌بینید، ماشاءالله به این دو تا کوچولوی نازنین، خب حالا، حاج آقای پناهیان هم دارند نگاه می‌کنند. حاج آقا این‌ها مجموعه‌ای از تصاویر نوزدان عزیزی است که به واسطۀ... به لطف خدا، طرح فرزندان غدیر برنامۀ سمت خدا به دنیا آمدند...

حجت الاسلام پناهیان: الحمدلله.

ملایی: الحمدلله رب العالمین، رفقای ما در برنامۀ سمت خدا، چند سالی هست که این طرح را دارند پیش می‌برند و خب حالا این طرح، هجدهم هر ماه، ما یک توضیحی هم در مورد آن می‌دهیم، کسانی که دوست دارید از تسهیلات اعطایی برنامۀ سمت خدا، برای درمان ناباروری، استفاده کنید، به کانال ما مراجعه کنید، به سایت برنامه مراجعه بکنید لطفاً بالأخره یک مقدار گره می‌تواند باز کند برنامه، به لطف خدا و مردم. کسانی هم که دوست دارید مشارکت کنید تا این دفترها زیادتر شوند، تا این بچه‌های خوشکل غدیر زیادتر شوند، عدد هجده را به بیست هزار، سیصد و سه، پیامک بفرمایید و البته به کانال و به صفحات ما همچنان می‌توانید شما هم مراجعه کنید.

در محضر قرآن کریم باشیم برگردیم ببینیم چقدر زمان داریم تا با حاج آقای پناهیان عزیز ادامه دهیم، سورۀ مبارکۀ زخرف را خواهیم خواند، باز هم صحفۀ چهارصد و نود و چهارم، آیه‌ها را هم شماره‌اش را رفقا برایتان می‌نویسند.

اللهم صلّ علی محمداً و آل محمد و عجّل فرجهم. یک زمان کوتاهی داریم خدمت حاج آقای پناهیان باشیم، نکات پایانی حاج آقا را ببینیم و بشنویم. حاج آقا در خدمت شما هستیم. صفحه494 قرآن کریم

حجت الاسلام پناهیان: ما قبلاً دربارۀ آینده‌نگری در مدیریت ذهن گفته بودیم نگران آینده بودن، ذهن انسان را تخریب می‌کند.

ملایی: نگران آینده بودن؟

حجت الاسلام پناهیان: بله. آن موضوع را دوستانی که تعقیب می‌کنند، همین الآن یادآوری کردند در پیام‌ها، آن موضوع، با این فرق می‌کند که ما تکیه‌گاه‌های امید از آینده برداریم الآن خودمان را سامان بدهیم، این یک موضوع، موضوع بعدی که حقش باید ادا شود و نمی‌توانیم ادا کنیم، این آینده نگری اصلش معاد اندیشی است، کسی که به معاد، زیاد فکر کند در روایت دارد: «مَنْ أَصْبَحَ وَ أَمْسَى وَ الدُّنْيَا أَكْبَرُ هَمِّهِ» (الکافی، ج 2، ص 319) مهم‌ترین همتش، مهم‌ترین همّ و غمش، آخرت باشد، «جَعَلَ اللَّهُ الْغِنَى فِي قَلْبِهِ» قلبش را خدا غنی می‌کند، که موجب پریشان أحوالی او نشود «وَ جَمَعَ لَهُ أَمْرَهُ.» یعنی هم در روحش، در ذهنش، آرامش پدید می‌آید، هم در واقعیت زندگی‌اش، اصلاح می‌شود اموراتش. یک مدتی به آخرت بپردازی می‌بینی یک دفعه مشکلات دنیایی ما شروع کرد به حل شدن...

ملایی: که در دعا دارد: «وَ لَا تَجْعَلِ‏ الدُّنْيَا أَكْبَرَ هَمِّنَا» (تهذیب الأحکام، ج 3، ص 92)

حجت الاسلام پناهیان: در قسمت اول این روایت هم هست که اگر کسی اکبر همّش را دنیا قرار بدهد، یعنی همین الآن که در آن هست، در مقایسه با آخرتی که آینده است فقر را خدا در چشمش، قرار می‌دهد و می‌ترساندش، «شَتَّتَ أَمْرَهُ» زندگی‌اش را به هم می‌ریزد و به دنیا هم، چیزی جز آن که قسمتش است، نخواهد رسید. اینکه ما توجه به آینده بکنیم، محورش واقعاً قیامت است، آخرت است.

ملایی: حاج آقا خیلی ممنون هستم. خوشحال شدیم خدمت شما بودیم و دیدیم شما را، به امید دیدار مجدد، از شما بینندگان عزیز، شنوندگان محترم، همکاران خوبم در برنامۀ اتاق فرمان و پشت صحنه، همه و همه تشکر می‌کنم و تا یک سلام دوباره، خدمت شما برسم إن‌شاءالله اگر عمری باقی باشد یکشنبۀ بعد، شما را به خدای حسین (علیه السّلام) می‌سپارم، یا حسین!