قهرمانان توحید را می گفتیم بعضی از اونها از آغاز تاریخ بشر نه از آغاز آفرینش نام اونها بر صفحات آسمان ها نقش بسته مثل حسین بن علی پیامبران برای وقت گرفتن نام حسین علیه السلام را به زبان جاری می کردند برای مظلومیت این قهرمان اشک می ریختند شاید سی سال قبل در تلاویب کنفرانسی برگزار شد تحت عنوان عوامل بقاء شیعه و پیروزی انقلاب اسلامی ایران، نویسندگان و متفکران از هند و پاکستان و ایران و عراق از جنبه های مختلف دعوت شدند به تلاویب این پایتخت کینه توز ترین نسبت به مسلمان ها تا اونجایی که اونها صلاح دانستند مقالات را منتشر کردند به زبان انگلیسی و آلمان و به زبان آلمانی و فارسی من همان سال ها اون کتاب را خواندم اسرائیلی ها کشف کردند راز ماندگاری ماها را راز ماندگاری شیعه و پیروزی انقلاب اسلامی ایران را شاید هفت عامل را اونها کشف کردند تا اونجایی که در اختیار رسانه ها قرار دادند اولین و مهمترین عامل عشقی که شیعیان به امام حسین علیه السلام دارند برای او به سر و سینه می زنند در سوز و گداز اشک می ریزند این مهمترین عاملی است که این درخت تناور را روز به روز درخشنده تر قرار داده اند امام حسین علیه السلام یک قهرمان است به ظاهر شکست خورده اما اکنون که هزار و چند صد سال گذشته تمام جهان پیروزی او را به تماشا نشسته است، امام حسین شکست نخورد این پیشگویی را در همان روزهای اول زینب کبری در مجلس شام و کوفه با صدای بلند و با ادبیات زیبا بیان کرد نام ما محو نمی شود ما در جهانی زندگی می کنیم که هیچ چیز محو نمی شود امام حسین علیه السلام حقیقتاً یک قهرمان است در بعضی از تفاسیر آمده وقتی خداوند اراده کرد انسان را بیافریند فرشتگان پرسیدند پروردگارا این موجود مفسد خونریز را برای چه می آفریدی خداوند فرمود من چیزی را می دانم که شما نمی دانید انی اعلم ما لا تعلمون روزگاری گذشت تا روز عاشورا پیش آمد پروردگار بزرگ فرشتگان را جمع کرد و فرمود این آن چیزی بود که من می دانستم و شما نمی دانستید این تصاویر زیبایی که بندگانم در این قطعه از زمین ترسیم کردند نگاه کنید این اون بود قهرمانی امام حسین علیه السلام از آغاز خلقت سر زبانها بوده تا پایان هم روزی که فرزندش امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف تکیه می زند به کعبه و سخنانی را که همه مردم دنیا می شنوند و تصویر امام را می بینند امام زمان علیه السلام به امام حسین علیه السلام اشاره می کند حالا امام حسین علیه السلام شب عاشورا در سخنانشان این را فرمودند من یارانی خوب تر با وفاتر از یارانم و اهل بیتی خاندانی بهتر از اهل بیتم سراغ ندارم ما برای ادامه راه باید اینها را بشناسیم باید این قهرمانان را بشناسیم پایان عمرشان به شهادت ختم شده اما این شهادت سکویی بوده برای معراج آنها آنها همچنان زنده هستند به ما پیام بشارت می دهند از شهدای کربلا شاید نزدیک ده نفرشان قبل از ماه محرم به شهادت رسیدند ما وقتی سلام می دهیم السلام علی الحسین و علی علی ابن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین بعضی از اینها شاید پانزده روز قبل از روز عاشورا به شهادت رسیدند ولی نامشان جزو اصحاب امام حسین هست ما باید بشناسیم انها را یکی از اونها را در برنامه قبل به صورت مشروح درباره اش سخن گفتیم مسلم بن عقیل در این برنامه سلیمان بن رزین هانی ابن عروه قیس بن مسهل و عبدالله بن یقتل این چهار شخصیت را که قبل از واقعه کربلا به شهادت رسیدند اسمشان را گذاشته اند شهیدان پیشاهنگ قهرمانی هستند که قبل از آقا و مولایشان در خون خویش غلتیدند خوب است اینها را بشناسیم امروز هم در شرایط مبارزاتی حق پرستان یک چنین کسانی هستند نامه رسان ها و کسانی که اعتقاد دارند مصمم هستند باید حق پیروز شود باطل نابود بشود و برای مذاکره وارد یک منطقه ای می شوند منطقه ای پر مخاطره و پر خطر این چهار نفر را در این برنامه می خواهم برای شما محبان اهل بیت و حق پرستان تعریف کنم نفر اول سلیمان بن رزین، از همراهان امام ازمدینه است چون کسانی که از مدینه با امام راه افتادند خیلی قیمت دارند تا لحظه آخر با امام بودند و تا کربلا با امام بودند اخبار تلخ را می شنیدند نمی ترسیدند مصمم راست قامت ایستادند سلیمان از اونهاست ماه رمضان شهر مکه ماه رمضان بهار قرآن است و شهر مکه شهر عبادت و مناجات است امام علیه السلام نامه ای نوشت برای اشراف بصره بزرگان بصره پنج نفر از بزرگان بصره و از اونها کمک طلبید و نصرت طلبید امام حسین علیه السلام ماموریتش به سعادت رساندن انسان هاست ولی ماموریت را با آدم ها باید انجام بدهد هل من ناصر را از مکه فریادش را بلند کرده نامه ای نوشت و به سلیمان داد که سلیمان برای بصره ببرد سلیمان هم همسر جوانی دارد با همسرش خداحافظی کرد و او هم گریست و خواهش کرد مرا هم همراه خودت ببر موافقت کرد و بنا شد این جوان مومن به اتفاق همسرش این ماموریت را انجام بدهند نامه های امام حسین علیه السلام را برای اهالی بصره نه برای بزرگان بصره تا اونها به اهالی بصره برسانند نامه امام را به فارسی برای شما می خوانم تصور کنید بر می گردیم به هزار و چند صد سال قبل معاویه مرده یزید سر کار آمده و به زور و قلدری مثل ترامپ می خواهد بیعت بگیرد از مردم امام حسین علیه السلام در مدینه پاسخ منفی داده در مکه پاسخ منفی داده و این نامه در چنین شرایطی است که فرماندار بصره کسی است که شما او را می شناسید عبید الله بن زیاد ابن زیاد با حفظ سمت از طرف یزید مامور شده از بصره به کوفه برود یکی دو روز مانده به این سفرش سلیمان و همسرش آماده می شوندنامه امام حسین را به این شهر پر التهاب ببرند و به بزرگان شهر برسانند نامه این است اما بعد خداوند محمد را صلی الله علیه و آله و سلم بر خلقش بر گزید در یکی از گفتگوهایش امام حسین علیه السلام به یک شاعری که پرسید دعوای شما با یزید سر چی است؟ فرمود سر خدا دعوای ما سر خداست سر منافع نیست سر کشور نیست سر قدرت نیست دعوای ما همان دعوای پیامبران است همان دعوای ابراهیم خلیل است و همان دعوای موسی ابن عمران است که طاغوت ها خواستند انسان را از آفریدگارشان دور کنند انبیا می خواستند پیوند بدهند و لقد بعثنا فی کل امت رسولا ان اعبدوا الله و اجتنبوا الطاغوت همه پیامبران با این ماموریت آمدند انسانها ا به بندگی الله فرا خوانند و از طاغوت ها جدا کنند اما بعد خداوند محمد را بر خلقش بر گزید و او را به نبوت گرامی داشت و برای رسالتش اختیار کرد و سپس خداوند روح او را گرفت خوب پس از 23 سال پیامبر باید از این جهان می رفت و رحلت می فرمود در حالی که او خیر خواه بندگان خدا بود ما اهل و فرزندان و جانشینان او هستیم نبوت با امامت استمرار پیدا می کند و از همه ی مردم به جایگاهی که او داشت سزاوارتر هستیم ولی قوم ما برای رسیدن به اون جایگاه بر ما سبقت گرفتند یک کسانی آمدند این قدرت را به دست گرفتند مثل یزید و مثل پدرش معاویه ما به دنبال یک جامعه منسجم هستیم ولی در عین حال ما خود می دانیم سزاوارتر از دیگران هستیم بر اداره مملکت فرستاده خود سلیمان را با این نامه به سوی شما اعزام کردم من شما را به کتاب خدا و قرآن و سنت پیامبر دعوت می کنم ببینید امام حسین به خود نه به خدا دعوت می کند چرا که سنت خدا مرده و بدعت و انحراف زنده شده پس اگر گفتارم را بشنوید و فرمانم را اطاعت کنید شما را به راه رشد هدایت می کنم والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته همین جا تا فراموش نکردم دوست دارم این را به شما عرض کنم در سال 1381 در یک مجموعه تلوزیونی به کارگردانی و نویسندگی جناب آقای شمقدری زندگی این شهید به تصویر کشیده شده در همین روزها پیدا کنید اون برنامه را سلیمان نامه امام حسین را بوسید و بر چشم گذاشت و آماده سفر شد مثل ابراهیم خلیل تو اندیشه اش این بود که انی ذاهبٌ الی ربه سیهدین من به سوی پروردگارم رونده هستم او مرا راهنمایی می کند با همسر باوفایش تو جاده ها در بیابان ها راه می رفتند و اشعاری را با هم دیگر زمزمه می کردند به بصره نزدیک شدند و هیچ کس نباید می دانست این دو مسافر کی هستند و چه ماموریتی دارند از سوی چه کسانی آمدند شهر بصره فرمانداری دارد به نامه ابن زیاد کینه ی اهل بیت را دارد پدرش زیاد بن ابیه هم از کسانی بود که به شدت با شیعیان بد رفتاری می کرد نسبت به علی ابن ابیطالب و فرزندانش کینه داشت پسر هم مثل پدر سلیمان وقتی وارد بصره شد دلش گرفت یاد جنگ جمل افتاد اون روزگاری که امیر المومنان علی علیه السلام آغاز اولین ماه هایی بود که مردم بیعت کرده بودند اما کسانی آمدند در بصره جمع شدند و طلحه و زبیر و یکی از همسران پیامبر مردم را جمع کردند و تا علیه امیر المومنان بشورانند چه جنگ پر قصه ای امیر المومنین داشت هر چی اون مردم را راهنمایی کرد گوش نکردند و به کشته شدن افرادی از تو دو طرف انجامید حالا سلیمان یاد اون روزها را می کند هی قصه می خورد عجب شهری مولای مظلوم ما چه خون دلهایی در این شهر داشت و گریه می کرد و می گفت به خدا سوگند ای مردم دیدارتان اندوه آور است و من محبت را بر شما تمام کردم اما شما خام بودید پایان کار را نمی دیدید سلیمان به اتفاق همسرش آمد سراغ جارود بن عبدی بعد رفت به منزل مسعود عمر عضدی آرام آرام این افراد را می خواست پیدا کند و نامه را برایشان بخواند اون هم برد سلیمان را به مسجد و اون اشراف را دعوت کرد فردا صبح بیایند در خانه ای جمع شوند شهر ملتهب است و در کوفه انقلابی به پا می شود و ابن زیاد مهیا میش ود از بصره به کوفه برود برای سرکوبی سلیمان در چنین شرایطی آماده می شود نامه را به این پنج نفر برساند صبحگاه بود سلیمان برخاست و اعلام کرد که من سلیمان فرزند رزین رسول و قاصد مولایم حسین بن علی به سوی شما هستم فرزند پیامبر اکنون در مکه هست نامه نگاران کوفه و بزرگان و اصحاب پیامبر او را به کوفه دعوت کرده اند سفید او مسلم بن عقیل برای سامان دادن کارها به کوفه رفته شما خوب میدانید که یزید کیست و برای امت اسلامی چه آفتی دارد او شراب خوار و زن باره و میمون باز و بد کاره است مولایم حسین علیه السلام فرموده و علی الاسلام السلام اذ قد بلیت الامه براء مثل یزید باید فاتحه اسلام را خواند که یک کسی مثل یزید سر کار بیاید اکنون آماده ام پیام مکتوب امام را برایتان بخوانم و همان نامه ای که من برای شما خواندم برای اون چند نفر خواندم اون چند نفر هم در یک شرایط بحرانی به سر می برند بپذیرند و نپذیرند و بعضی سکوت کردند و بعضی کلماتی گفتند که اصلا معلوم نیست ایشان قاصد امام حسین باشد شاید توطئه باشد منذر بن جارود که ابن زیاد داماد او هست احساس کرد خود همین شاید نقشه ی ابن زیاد باشدکه چنین کسی را به نام سلیمان فرستاده متاسفانه متاسفانه بی تدبیری کرد و نامه را از سلیمان گرفت و آورد پیش ابن زیاد، ابن زیاد هم گفت عجب من در شهری هستم دشمن در همین شهر دارد زندگی می کند دستور داد ماموران زیادی محاصره کردند خانه ای که سلیمان و همسرش اونجا بودند او را دستگیر کردند و نزد ابن زیاد آوردند و ابن زیاد او را تازیانه زد و دستور داد فردا صبح باید در حضور مردم اعدام شود این اولین شهید دشت کربلاست فرصت نکرد مضمون نامه را به اهالی بصره برساند بقیه ی افراد سرشناسان هم سکوت را ترجیح دادند فردا صبح با شکل خیلی فاجعه آمیزی نگاه کرد به جمعیت همسر خودش را در بین مردم دید و با موج های نگاهش به همسرش امید داد که راه ما درست است سخن ما حق است ما رهرو حسین علیه السلام هستیم اولین شهید سلیمان بن رزین در زیارت نامه های شهدای کربلا نامش آمده.
نفر دوم
هانی بن عروه در آستانه نود سالگی است بعضی ها چه عمرهای مبارکی دارند از اصحاب پیامبر بوده از افسران جنگ های امیر المومنان بوده یک عمر تجربه در راه حق با نوساناتی که از نظر سیاسی در طول این هفتاد هشتاد سال گذشته پیش آمده درست انتخاب کرده درست تصمیم گرفته خیلی از دوستانش به انحراف رفتند و به اشتباه رفتند و گمراه شدند گول خوردند به سمت معاویه رفتند ولی هانی بن عروه پاکیزه با بصیرت یک عمر تجربه همراه خودش دارد.
شریف بود از کوچه های کوفه که گذر می کرد پیر و جوان به احترام او بر می خواستند نیم قرن پیش همنشین پیامبر بوده از پیامبر شنید که علی بر حق است حق با علی است جز بر مدار حق علی نمی چرخد میهمان نواز بود اصالتاً اهل یمن بود ولی سالها بود در کوفه زندگی می کرد یمنی های مسلمان که به کوفه می آمدند میزبان اونها هانی بن عروه بود همسرش هم بانوی هم فکر او بود نمی رسیم زندگی نود ساله او را تعریف کنیم فقط باید علامت بزنیم بیست و پنج سال خانه نشینی مولایش امیر المومنین را دیده بود می سوخت می گداخت تا می توانست روشنگری می کرد اینقدر قوی بود که معاویه از او می ترسید والی خراسان آمده بود کوفه به خانه هانی پناهنده شده بود در زمان معاویه معاویه وحشتناک که این هانی کی است که خانه او پناهگاه دشمنان من است هانی هم خود ش را رساند به مجلس معاویه جمعیت وقتی رفتند معاویه پرسید خواسته ات چی است ای پیرمرد هفتادسالش بود گفت من هانی بن عروه هستم رنگ از رخ یزید پرید گفت تو هانی بن عروه هستی چطور جرات کردی بیایی در مجلس من؟!! یعنی شجاعت یکی از ویژگی های قهرمانان توحید هست یک مصداق بلندش هانی بن عروه هست تمام قلبش لبریز از ایمان است لبریز از توکل به خداست نمی ترسد لایخشون احداً از احدی نمی ترسد از جنگاوران هر سه جنگ امیر المومنین است روزگاری در جمل حضور فعال داشته نه به عنوان سرباز از افسران جنگ جمل او تجربه ی جنگ با ناکسان و عهد شکنان جمل را داشت دیده این صحنه را یک وقتی یک حادثه ای در کشور پیش می آید یک کسی می گوید ما دهه شصت را دیدیم و دهه هفتاد و دهه هشتاد را دیدیم او تجربه ی جنگ با معاویه و قاسطین را داشت او تجربه ی فریب خوردن یاران امیر المومنین را داشت که وقتی عمروعاص قرآن ها را سر نیزه کرد یاران امیر المومنین فریب خوردند گفتند ما عمری دنبال قرآن بودیم چطور به قرآن تیر اندازی کنیم نه ما عقب نشینی می کنیم هر چی امیر المومنان فرمود قرآن در سینه من است اون فریب است اونها توجه نکردند اینها را هانی بن عروه دیده با چشمانش قصه های امیر المومنان را دیده و تجربه جنگ با نهروانی ها را ذاکران و نمازخوان ها تالیان قران و شب زنده داران و اونهایی که پیشانی هایشان پینه بسته بود در راه عبادت اما بصیرت نداشتند مثل داعش امروز می زدند و طفل معصوم را سر از تنش جدا می کردند هانی بن عروه یک چنین صحنه هایی را در عمرش تماشا کرده تا این که در همین شهر کوفه شاهد به شهادت رسیدن مولایش امیر المومنان علی علیه السلام بود در مسجد در حال نماز اینها را هانی بن عروه دیده او خودش یک دنیا خاطره است هانی اگر الان بیاید جلوی این دوربین ها قرار بگیرد صدها ساعت برای ما حرف دارد هانی بن عروه تجربه ی غارت گری بصر بن ارتاد که از طرف معاویه اعزام شد قلع و قمع می کرد به مدینه وارد شد هزار حافظ قرآن را کشت و به هزار زن مسلمان تجاوز شد کنار ضریح پیامبر سفره شراب انداختند از مدینه به سمت مدینه و مکه و به سم یمن سی هزار نفر را کشته و سوزانده هانی بن عروه یک چنین صحنه هایی را دیده جنایتکارانی که از طرف معاویه اعزام شدند و غارت می کردند و به نوامیس مردم تجاوز می کردند و اموال مردم را تاراج می کردند یک چنین گذشته هایی را در حافظه دارد، پس از شهادت امیر المومنین علیه السلام خانه ننشست آمد به حمایت امام مجتبی علیه السلام یک عمری مجاهدت معاویه هر روز یک نیرنگی می زد برای امام حسن علیه السلام عده ای از اشراف کوفه را فریب داد تا در پنهانی کار امام حسن علیه السلام را تمام کند یک شرایطی شده بود که امام حسن مجتبی علیه السلام زیر پیراهنش زره می پوشید معاویه صد هزار درهم جایزه قرار داده بود برای سر امام حسن علیه السلام هانی بن عروه در این روزگار وفادار مانده به امام حسن علیه السلام معاویه اعلام کرده بود کسی امام حسن را بکشد فرماندهی یکی از لشکرهای شام را به او می دهم و ازدواج با یکی از دخترانم را با او موافقت می کنم تاریخ چه فراز و نشیب هایی داشته و دارد آری هانی بن عروه این روزگارهای دردناک را این بد عهدی خواص و عوام را در این سالها دیده ولی همچنان بر عهد خود با وفاست ما در زیارت امام حسین علیه السلام چی می گوییم؟ و لا جعله الله آخر العهد منی لزیارتکم نکند این آخرین عهد من باشد خدا قرار ندهد اینطوری من می خواهم تا آخرین لحظه و تا آخرین قطره خونم در این راه باشم بسیار بوده اند کسانی که دست کشیدند از حق دست کشیدند از رهبران حق، و بسیار بوده اند کسانی که پایدار ماندند انها قهرمان های ما هستند تا این که در سال 50 هجری امام حسن علیه السلام به دست همسرش به شهادت رسید هانی این داغ را هم با خودش دارد امویان جشن گرفتند هانی بن عروه و شیعیان گریه می کردند حالا تنها امام حسین مانده هانی بن عروه در جنگ صفین امام حسین را دیده و امام حسن را دیده و در جنگ جمل دیده می شناسد عزیزن پیامبر را هانی بن عروه این صحنه را دیده که امیر المومنان وقتی راهی صفین بودند به کربلا رسیدند امیر المومنین به ابن عباس فرمود ابن عباس یک کسانی اینجا کشته می شوند در آسمان ها شهرتشان بیش از زمین است اگر می دانستی داستان اونها را بیش از من گریه می کردی در راه بازگشت هم هانی بن عروه این صحنه را دیده که امیر المومنین اونجا ایستادند به جاهایی اشاره می کردند و اشک می ریختند این جا پیاده می شوند اینها اینجا خیمه می زنند واینجا اونها را می کشند و اینجا زیارتگاه اونهاست اینها صحنه هایی است که هانی بن عروه سالها قبل از عاشورا از زبان امیرالمومنان شنیده چه قلبی دارد این هانی بن عروه خدا او را برای چه ماموریت های سختی نگه داشته اون روزها هانی بن عروه حتما با خودش می گفت ای کاش زنده باشم اون روزی که حسین علیه السلام به این منطقه می آید او را یاری کنم حالا روز فداکاری رسیده در آستانۀ نود سالگی است مسلم بن عقیل وارد کوفه شده و به خانۀ مختار رفت اما با ورود ابن زیاد شرایط تغییر کرد خیلی ها به خاطر تطمیع و خیلی ها از ترس تبلیغ و خیلی ها با تبلیغات دشمن از دور مسلم بن عقیل پراکنده شدند میزبان مسلم بن عقیل کی است؟ هانی بن عروه با توضیحاتی که در برنامه قبل دادیم و تکرار نمی کنیم داستان مسلم بن عقیل را گفتیم ابن زیاد موفق شد با یک جاسوسی محل پناهگاه مسلم بن عقیل را کشف کند و فهمید هانی بن عروه به او پناه داده هانی بن عروه را با یک دسیسه ای به دارالعماره صدا زد و به او فهماند من از همه ترددها خبر دارم و به شکل خیلی فجیعی این انسان شریف را به شهادت رساند مخصوصا ابن زیاد گفته بود تحقیر آمیز باشد کشتن مسلم بن عقیل و هانی بن عروه سر از بدن هایشان جدا کردند و پیکرهای پاکشان را در کوچه ها و خیابان ها می گرداندند و دفن هم نمی کردند همسرانشان شبانه آمدند اونها را بردند دفن کردند هانی بن عروه این دومین پیشاهنگ شهید است نفر سوم قیس بن مسهل سیداوی 35 ساله پدرش از اصحاب پیامبر بوده نوجوان بود که خبر شهادت مولا امیر المومنین در مسجد کوفه را شنید بارها اشک ریختن پدرش را در مظلومیت امیر المومنین تماشا کرده بود سه بار سفیر امام حسین و مسلم بن عقیل شد عزیزان من بین کوفه و مکه حدود 1200 کیلومتر است این جوان عاشق چند مرتبه این مسافت را از راهها و بیراهه ها می رفت تا پیغام مسلم بن عقیل را برای امام حسین و پیغام امام حسین را برای مسلم بن عقیل منتقل کند این کارها کار هر کسی نبود یک انسان مومن لازم داشت معتقد لازم داشت و مقاوم لازم داشت که اگر زیر شکنجه قطعه قطعه اش کنند نام افراد را و محتوای نامه ها را لو ندهد قیس بن مسهل که در دهه شصت فیلمش را ساختند به نام سفیر من الان تقاضا می کنم بروید در فضای مجازی اون فیلم را پیدا کنید و یک بار دیگر تماشا کنید قیس بن مسهل سیدوی حقیقتا قهرمان است بر بلندای تاریخ ایستاده به ما پیام می دهد انسان خیلی قدرت دارد انسان را امیر المومنان فرمود به این قد و قواره اش نگاه نکنید هشتاد کیلو نه اتضعم انه جرم صغیر ای انسان گمان می کنید تو جرم کوچکی هستی جهان بزرگ در تو خلاصه شده تو خیلی بزرگی کارهای بزرگ به دست تو می تواند انجام بشود ما در روزگار خودمان این بزرگی سید حسن نصر الله چطور توصیف کنیم بزرگی قاسم سلیمانی را چطور توصیف کنیم بزرگی سردار حاجی زاده را و بزرگی دانشمند هسته ای را چطور توصیف کنیم اینها برای صدها سال قرن های بعد زنده خواهند بود قرآن کریم می فرماید اصلا به مخیله خودتان اجازه ندهید نام اینها را مرده بگویند و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا گمان نکنید بل احیا زنده هستند از ما زنده تر و از ما پویاتر و از ما با نشاط تر قیس بن مسهل سیداوی 150 نامه از کوفیان به سمت مکه رسیده افراد مختلفی این نامه ها را جابجا کردند اولین ماموریت قیس بن مسهل این بود که امام حسین علیه السالم به او فرمود به همراه مسلم بن عقیل به کوفه بروید.
دو راه بلد همراه خودشان کردند و مسلم بن عقیل و قیس بن مسهل و دوتا راه بلد راه را گم کردند چون می خواستند از بیراهه به کوفه برسند از تشنگی راه بلدها از دنیا رفتند ولی مسلم بن عقیل و قیس بن مسهل زنده ماندند و از همان بین راه نامه ای را مسلم بن عقیل به امام حسین علیه السلام نوشت که همین قیس آورده و جوابش را برگردانده و بالاخره به هر شکلی بود خودشان را به کوفه رساندند با مسلم بن عقیل وارد خانه ی مختار شدند شروع کردند به جمع آوری اسلحه جمع آوری نیرو و اسامی و داوطلب ها اینها را از افرادی شاخص انقلاب کوفه یکی قیس بن مسهل است به قبیله خودش که بنی اسد از قبیله حبیب بن مظاهر به اونجا رفت و کمک جمع کرد و تا اینکه نامه مسلم بن عقیل را برای امام حسین علیه السلام برد که مردم کوفه بیعت کردند با مسلم و مهیا هستند برای کمک کردن و از امام حسین علیه السلام نامه ای را آورد برای مردم کوفه که در بین راه دستگیر شد حصین بن نمیر او رئیس پلیسی بود که با جمعی به دام انداختند قیس بن مسهل را او هم قبل از اینکه دستگیر شود توانست اون نامه را بجود تا دست دشمن نیفتد قیس قهرمان را به دارالعماره آوردند و مناظره ای بین او و ابن زیاد در گرفت ابن زیاد گفت تو کیستی گفت من یکی از شیعیان علی و پسرش حسین هستم نامه ای همراه داشتی چرا نامه را پاره کردی گفت برای اینکه تو محتوای نامه را ندانی از جانب که بود و به سوی که؟ گفت از جانب حسین بن علی به گروهی از مردم کوفه که نام ایشان را نمی دانم ابن زیاد خشمگین شد و گفت به خدا از من جدا نمی شوی مگر اینکه نام بزرگان کوفه که برای اونها نامه نوشته شده را بگویی یا بالای منبر بروی و از حسین بن علی و پدرش و برادرش بدگویی کنی به اونها لعن کنی وگرنه تو را قطعه قطعه می کنم قیس گفت این دومی را قبول می کنم زندانی ها چقدر ناراحت شدند خبر به شیعیان رسید متعجب شدند چطور قیس بن مسهل می خواهد اعلام بیزاری بجوید از علی و اولادعلی مسجد کوفه متراکم از جمعیت بود ابن زیادآمده و قیس رفت بالای منبر و از ابن زیاد و یزید و معاویه بیزاری جست و به پیامبر و امیرالمومنان علی علیه السلام وحسن بن علی و حسین بن علی سلام داد و اونها را ستایش کرد و بر اونها رحمت فرستاد ابن زیاد دستور داد او را از مبنر پایین کشیدند و قطعه قطعه کردند همان کاری که درباره حضرت علی اکبر علیه السلام در روز عاشورا ارباً اربا قطعه قطعه شده قیس بن مسهل سیداوی را قطعه قطعه کردند اینها قهرمانان توحید هستند حاضر شدند به خاطر نام الله لتکون کلمۀ الله هی العلیا اینها جان دادند تا کلمه خدا بر افراز باشد کلمه خدا بالا بلند باشد دست بسته از بالای دارالعماره انداختند استخوان هایش همه شکست رمقی در بدن نداشت وقتی خبر شهادتش به امام حسین علیه السلام رسید توسط ترماه اشک در چشمان ابی عبدالله جمع شد و فرمود فمنهم من قضی نهبه و منهم من یتنظر و ما بدلوا تبدیلا جمعی از اونها در خون خویش غلطیدند و جمعی از اونها منتظر هستند در موضع خویش تغییر نمی دهند و بعد حضرت دعا کرد بار خدایا برای ما و آنها بهشت مقرر فرما و میان ما و آنان در قرارگاه رحمت ات خود را جا بده و ذخیره گاه نهان ثوابت را برای ما فراهم ساز. (قیس بن مسهل)
نفر چهارم عبدالله بن یقتل
عزیزان من ما باید بشناسیم این اسم ها را و به عزیزانمان معرفی کنیم ما امید داریم به جهانی بزرگتر از این جهان به زندگی شیرین تر از این زندگی که امام حسین به ما یاد داده عبدالله بن یقتر با چند روز فاصله همان زمانی که امام حسین علیه السلام به دنیا آمده به دنیا آمده در مدینه مادرش دایۀ امام حسین است در خانه فاطمه زهرا خدمت می کند فاطمه زهرا سلام الله علیها شوهرش همیشه جبهه بود بچه هایش به دنیا می آمدند شوهرش جبهه بود در همه جنگ ها زمان پیامبر امیر المومنین حضور داشت به خانه نمی توانست برسد بچه ها با فاصله سنی کم کمک کار لازم داشت عبدالله بن یقتل تازه به دنیا آمده بود و امام حسین هم بعد از چند روز به دنیا آمد مادر عبدالله بن یقتل دایۀ امام حسین است امام حسین به جز مادرش فاطمه زهرا از زن دیگری شیر نخورده ولی در تاریخ ثبت شده که عبدالله بن یقتل همشیر امام حسین بوده نه هم شیر نه ولی هم بازی امام حسین بوده مادرش دایۀ امام حسین بوده و در این خوش اقبالی و خوش اقبالی بالاخره ماها در کودکی با یک بچه هایی باید بازی بکنیم قسمت عبدالله بن یقتل بشود و هم بازی اش امام حسین بشود از مدینه همراه امام حسین بوده تا مکه در مکه هم مثل قیس بن مسهل یکی از کسانی بود که نامه ارسال می کرد قاصد امام حسین بود خیلی سرنوشتش به قیس بن مسهل شباهت دارد مورخین شیعه و سنی سرنوشت این دو نفر را خیلی شبیه به هم او هم در جاده دستگیر شد او هم با تهدید ابن زیاد روبرو شد او هم نامه را پاره کرد دلش نمی آمد نامه امام حسین را پاره کند ولی نمی خواست به دست دشمن بیفتد او هم به طرز فجیعی به شهادت رسید در زیارت نامه ها نام این شهدا آمده قهرمانان توحید عزیزان من این دینی که امروز به دست ما رسیده ما با کمال افتخار باید حراست کنیم به بچه هایمان برسانیم تا روزگاری که خدا اراده کند اون هادی حقیقی امام زمان علیه السلام برسد و جهان را از عدل و داد پر کند و پس از آنکه از ظلم و جور پر شده رسالت ما امروز ادامه ی راه است نترسیدن و شجاعت است ما باید این درخت تناور را حراست کنیم تا اهالی جهان بیدار بشوند اهالی جهان هدایت بشوند و جهان مهیا شود برای دین خدا سه بار در قرآن این آیه آمده هو الذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله و لو کره المشرکون ولو کره الکافرون اراده کرده خداوند مکتب اسلام و دین اسلام و قرآن کریم و جهانی خواهد شد مشرکان ناخوش بدارند کافران عصبانی و خشمگین باشد اراده خدا تحقق پیدا خواهد کرد ما الان افتخارمان به این است که در راه اراده الهی یک گامی برداریم ملت ایران مفتخر هستند به این گام برداشتن خدا رحمت کند شهید رجایی در جماران به امام خمینی عرض کرد امام عزیز من تاریخ هزار ساله گذشته را خوانده ام رهبری به بزرگی شما تاریخ به خود ندیده امام عزیز فرمود آقای رجایی اشتباه می کنی ملتی مثل ملت ایران تاریخ به خود ندیده ملتی سربلند و شجاع و حسینی.
خدا نگهدار شما