اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

1404-03-21-حجت الاسلام نظافت - شرح نامه ۳۱ نهج‌البلاغه امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم شریعتی: الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایت امیر المومنین و ائمۀ المعصومین سلام الله خانم ها و آقایان سلام وقت تان بخیر عید میلاد با سعادت امام هادی انشاء الله بر همتون مبارک و مهنا باشد ایام، ایام بسیار زیبا و قشنگی است انشاالله پر برکت باشد به حاج آقای نظافت هم تبریک می گویم این ایام را خیلی خوش آمدید

حجت الاسلام نظافت:  سلام بر شما بینندگان عزیز عرض تبریک دارم ایام عید بزرگ غدیر عید الله اکبر را محضر مولایمان امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف مردم ایران و بینندگان و جنابعالی و همچنین ولادت اقا امام هادی علیه السلام را تبریک عرض می کنم انشاالله که همه بتوانیم خودمان را آماده کنیم برای بزرگداشت و احیاء غدیر فراموش نشود این عید بزرگ و حقش را انشاالله ادا کنیم

 

شریعتی:  انشاالله امیدوارم قرارمان سامرا زیارت مرقد و مضجع با صفای امام هادی علیه الصلات و السلام گفت یک جلوه ی دلپذیر تکرار شده است لبخند مهی منیر تکرار شده است، بر دست محمد است انوار علی، آئینه ای از غدیر تکرار شده است انشاء الله بر همتون مبارک باشد این زیارت غدیریه امام هادی که یادگار بسیار ارزشمندی است در این ایام انشاالله همه مون بخوانیم و امیر المومنین را زیارت کنیم و امیدوارم که زیارت حضرات معصومین انشاالله نصیب مان بشود حاج آقای نظافت چی برایمان آوردیم

حجت الاسلام نظافت:  بسم الله الرحمن الرحیم ادامه نامه 31 برای اینکه خیلی فاصله نشود یک مقدمه خیلی کوتاه عرض کنم برای اینکه مرور شود به این فراز رسیدیم که امیر المومنین فرمود پسرم مالک مرگ و زندگی یکی است خالق همه ممیت است و عبارات فراوانی است که خدا همه کاره عالم است چه در این دنیا و چه در اون دنیا از اون طرف فرمودند تو وقتی به دنیا آمدی جاهل بودی و الان معلوماتی پیدا کردی هنوز مجهولات بسیار و فراوان است و پس بیا و چنگ بزن به خدایی که تو را آفرید و خلقت ات رامتعادل کرد و به تو روزی داد پیام این فقرات این بود که به خدا به خالق مان و به بینهایت آگاهی و مهربانی اعتماد کنیم و پیامش این بود که به خودت به جهل ات اعتماد نکن ممکن است بعضی ها بگویند پس اعتماد به نفس یعنی چی؟ اگر یک نفسی است که تکیه اش خداست این اعتماد به نفس خوب است اگر می خواهیم به خودمان اعتماد کنیم دنیایی از جهالت هستیم معنا ندارد اعتماد به خودمان الهی لا تکلنی الا نفسی طرفۀ عین اونجایی که می گوییم خدایا من را به خودم وا مگذار و من را رها نکن

شریعتی:  یعنی من منهای خدا هیچ ظلمت و بدبختیو شقاوت پس اعتماد به نفس اسلام هم دارد و هم ندارد اگر منهای خداست می گوید به نفست اعتماد نکن نفس متکی به خدا می گوید بهش اعتماد کن نفسی که متکی به خداست و توکل به خدا کردند اگر اعتماد به خدا کنیم ثمره اش چی است به پیام خدا اعتماد می کنیم ما باید به شاگرد و فرزندمان بگوییم برای خدا عظمت قائل باش و عظمت خدا را به او نشان بدهیم بعد بگوییم ثمره اش این است که باید به قرآن و سخنان خدا اعتماد کنیم نتیجه اش اعتماد به رسول می شود و نتیجه اش اعتماد به اهل البیت می شود و سبک زندگی خوب می شود و همه ی این حرفها برای زندگی است و اینها حرف های رویایی نیست اسلام دین زندگی است و لذا خدا اگر بزرگ بشود در جان ها قرآن هم بزرگ می شود اون وقتی که این سفارش، سفارش های امیر لمومنین اجرایی می شود و الا یک حرف هایی می شود برای گفتن و وقت هدر دادن خدایی نکرده و بعد حضرت فرمود فانی لم آلک نصیحتا پسرم در خیر خواهی برای تو کوتاهی نکردم هیچ کوتاهی نکردم و انک لم تبلغ فی النظر لنفسک و ان اشتهدت مبلغ نظری لک فرمود تو هر چقدر زور بزنی و کوشش کنی اونطوری که من به تو اشراف و احاطه دارم تو نمی توانی به خودت نگاه کنی دو تا نکته را حضرت می گویند که می توانیم بگوییم مربی باید این دو ویژگی را داشته باشد:

  1. خیر خواهی تمام مربی برای متربی خیر خواهی همه جانبه، یک ذره هم کوتاهی نکند
  2. اشراف و احاطه ی بر متربی یعنی باید

شریعتی:  در واقع یک کسی از بیرون نگاه می کند و کسی که اشراف دارد

حجت الاسلام نظافت:  لذا ما هر کس را به عنوان مربی انتخاب نمی کنیم باید سطحش از ما بالاتر باشد و دلسوز هم باشد و خیر خواه باشد اگر چنین کسی پیدا شد که هم احاطه دارد و هم دلسوز است باید اعتماد کنیم و باید تسلیم محضش شویم که اوج این مربیان عالم اهل البیت هستند که فرمود انا صنایع ربنا ما را خدا تربیت کرده و الناس بعد صنایع لنا ما هم قرار است مردم را تربیت کنیم اگر اعتماد نکنیم نتیجه اش تباهی است این عبارت را دقت کنید در خطبه 35 امیر المومنین سلام الله علیه فرمودند فان معصيه الناصح الشفيق العالم المجرب تورث الحسره و تعقب الندامه فرمود اگر یک کسی باشد این چهارتا ویژگی را داشته باشد به حرفش نکنند این به حرف نکردن و نافرمانی کردن نتیجه ای جز حسرت و پشیمانی ندارد نافرمانی کردن از فردی که ناصح هست و خیر خواه هست شفیق است و دلسوز است عالم است و آگاه است مجرب هم هست تجربه هم دارد یعنی از روزگار هم درس گرفته است یعنی سنی از او گذشته است پختگی دارد فرمود معصیت و به حرف نکردن فردی که چنین ویژگی دارد نتیجه اش حسرت است و پیامدی ندارد مگر پشیمانی این عبارات جدیداست حالا می رسیم به عبارات واعلم یا بنی انه لو کان لربک شریکٌ لعتتک رسله می فرمود پسرم بدان اگر پروردگارت شریکی داشت نمایندگان اون شریک و پیامبران اون شریک و رسولان اون شریک می آمدند اینجا حضرت مجدداً بحث توحید را مطرح می کند توحید زیر بنایی ترین مسئله اولین مطلبی که پیامبر فرمودند توحید است تمام شئون زندگی را تحت تاثیر قرار می دهد قولوا لا اله الا الله تفلحوا قولوا لا اله الا الله تفلحوا اولین جمله همین بود فرمود لا اله الا الله بگویید به فلاح می رسید وقتی ما از بت ها آزاد شدیم وقتی از مستکبران آزاد شدیم بعد می توانیم به حرف خدای متعال کنیم و می توانیم خدا را بر وجود خودمان حاکم کنیم توحید یعنی خدا شریکی ندارد توحید مساوی با این است دیگر یعنی خدا شریکی ندارد و بهتون بگویم شرک مسئله ای است که اکثر ماها گرفتار هستیم یعنی به این راحتی موحد نمی شویم هم مسائل فکری و ذهنی دارد و هم مسائل عملی دارد در متن زندگی به همین راحتی انسان نمی تواند دست و پایش را از بت ها باز کند گره هایی که به دست و پای ما زدند

شریعتی:  همه یک جوری گرفتارند

حجت الاسلام نظافت:  خدای متعال فرمود و ما یومن اکثرهم بالله و الا و هم مشرکون اکثر مومنین مشرک هستند نه اکثر مسلمان ها یعنی کسانی که از کلاس اسلام اومدند بالاتر اومدند در کلاس ایمان و بعد هم می فرماید باز هم ناخالصی دارند و لذا این مسئله بسیار اهمیت دارد و همه مون باید آرزویمان این باشد که مخلص بمیریم و موحد بمیریم و دست و پا بزنیم از ظلمات شرک نجات پیدا کنیم حالا حضرت برای اینکه از نظر عقیدتی اثبات کنند که خدا شریکی ندارد سه دلیل می آورند دلیل اول لَوْ كَانَ لِرَبِّكَ شَرِيكٌ لَأَتَتْكَ رُسُلُهُ می فرمایند اگر پروردگارت شریکی داشت پیامبران او به سمت او می آمدند ممکن است بگویید چه ارتباطی است بین خدا و وجود رسول که می گوییم خدا اگر شریکی داشت خدای دیگری هم بود اون پیامبرانش می آمدند چه ارتباطی هست که حتما باید پیامبر بیاید نمی شود خدایی باشد و رسولی نفرستاده باشد اما خدایی باشد جواب این است که خدارا تعریف کن برای من تا بعد بفهمیم که می شود خدا باشد رسول نفرستد خدا یعنی نامحدود اولا وقتی می گوییم نامحدود با شریک داشتن متضاد است نامحدود و بی نهایت همین جا روی شریک خط باید بکشیم چون که اگر بخواهد شریک داشته باشد یعنی باید محدود باشد خدا یعنی موجود بی عیب خدا یعنی بی نهایت مهربانی خدا یعنی بی نهایت حکمت بی نهایت آگاهی این تعریف خداست بی نهایت در همه ی ابعاد خوب حالا خدا ما را آفریده آگاه به حال ماست و ما وضع مان چی است جاهل و عاجز هستیم مهربانی خدا اقتضا دارد که رسولی بفرستد که اون رسول ما را آگاه بکند یعنی خدا امکان ندارد بی تفاوت باشد نسبت به جهل ما نسبت به عجز ما چون دوستمان دارد ما که الان عددی نیستیم و مخلوق خدا هستیم یک ذره از مهر خدا راداریم نسبت به رشد فرزندمان بی تفاوت نیستیم و نسبت به جهلش بی تفاوت نیستیم اینقدر پول می دهند به خانواده ها تا این بچه ها رشد و آگاهی پیدا کنند یعنی این معنای این دعای معروف را حالا می فهمیم یک دعایی هست اللهم عرفنی نفسک فانک ان لم تعرفنی نفسک لم اعرف رسولک خدایا من را با خودت آشنا کنم اگر تو را نشناسم پیامبرت را نشناختم چه ارتباطی هست که اگر کسی خدا را بشناسد پیامبر را هم می شناسد واقعا فکر کردید این ارتباطش چی است ارتباطش همین است خدایی که شناختی اگر درست بشناسی اون خدا مهربان است و اون خدا دوستت دارد و اون خدا آگاه به جعل و عجز و ضعفت است پس تلاش خدا کاری می کند که تو آگاهی پیدا کنی چطوری آگاهی پیدا کنیم؟ خدا که جسم نیست که بیاید به من آگاهی بدهد پس پیامبری می فرستد وقتی من خدا را بشناسم منتظر پیامبر هستم و در به در دنبال پیامبر می گردم اگر خدا را شناختم می فهمم خدا تور ا رها نمی کند پیامبر می فرستد پس من می گردم تا پیامبرش را پیدا کنم بعد که وقتی فهمیدم پیامبری هست کسانی که ادعا می کنند می گویند پیامبر هستند می گویم دلیل تان را بیاورید گول هم نمی خورم می دانم اون خدا این پیامبر را مجهز به سلاحی کرده است که او بتواند من را اقناع کند و من فریب نخورم فرق می گذارم بین نبی و متنبی این رابطه اش هست اللهم عرفنی نفسک اگر کسی خدا را به درستی نمی شناسد پیامبر هم نمی شناسد یعنی اینکه اصلا نیاز به پیامبر را حس نمی کند چون نفهمیده این خدا بی تفاوت نسبت به تو نیست تو را سرگردان رها نمی کند هم منتظر رسول می شود انسان و هم او را در به در دنبالش می گردد سلمان وار در به در دنبالش می گردد حالا حضرت می فرماید لو کان لربک شریکٌ لعتطک رسولها اگر شریک داشت رسولانش می آمدند ما نگاه می کنیم رسولی از ناحیه شریک خداوند ما نمی بینیم یک کسی نشده تا حالا بگوید من فرستاده شریک خدا هستم تا دلت بخواهد پیامبران آمدند و گفتند ما فرستاده خدای یگانه هستیم یک نفر هم در تاریخ نشده هر کی هست بیاید بگوید

شریعتی:  اگر پیامبران دروغینی هم بودند پیامبران همین خدای واحد بودند یعنی گفتند که ما از طرف این خدا اومدیم

حجت الاسلام نظافت:  کسی نگفته ما از طرف شریک اومدیم و جالب است خود خدای متعال در قرآن این داستان ها را مکرر نقل کرده سوره اعراف را نگاه کنید از سوره هایی که خدای متعال داستان ها را پی در پی پشت سر هم آورده چند جا سوره هود است و سوره اعراف هست اونجا می فرماید سوره شعرا هست یک عبارت تکراری است اون عبارت چی است اعبدوا الله ما لکم من اللهٍ غیره می فرماید حضرت نوح اومد گفت اعبدوا الله ما لکم الله غیره حضرت لوط فرمود اعبدوا الله ما لکم الله غیر الله پیامبر بعدی حضرت صالح فرمود اعبدوا الله ما لکم الله حضرت شعیب یعنی اصلا قرآن دارد می گوید انبیاء همه دعوت به توحید کرده اند ما ندیدیم کسی بگوید من پیامبر هستم و دعوت به شرک هم بکند که حالا اگر کسی بگوید من پیامبر هستم پیامبر از ناحیه شریک خدا هستم باید اثبات کند پیامبری اش را دلیل دوم، پس دلیل اول این بود که اگر خدا شریک داشت رسولانش می آمدند دلیل دوم رأیت آثار ملکه و سلطانه اگر خدا شریک داشت آثار ملک اون شریک و سلطنت اون شریک را هم می دید ما هر چی که مشاهده می کنیم در این عالم می بینیم و مطالعه می کنیم می بینیم این عالم درش یک وحدتی حاکم است هر چه بیشتر مطالعه می کنیم از انسجام این عالم بیشتر باخبر می شویم یعنی جهان یک مجموعه واحدی است با قوانین یکسان که بر آن حکومت می کند

شریعتی:  یعنی هر چی بیشتر دقت می کنیم وحدانیت او بیشتر برای او اشکار می شود

حجت الاسلام نظافت:  یعنی جهان مادی هم جلوه وحدانیت اوست عالم فرشتگان هم که به ما خبر دادن جلوه وحدانیت اوست عالمی رب العالمین است حالا در این رابطه امروز به نظرم رسید عباراتی از خطبه 185 را بخوانم که به ما نشان می دهد این عالم جلوه وحدانیت اوست یک پیکره است و همه آثار ملک خدای واحد است در خطبه 185 که از خطبه هایی که مربوط به معرفت خداست امیر المومنین می فرماید لو فکروا فی عظیم القدره و جثیم النعمه لرجعوا الی الطریق می فرمود اگر مردم تفکر می کردند در دو چیز یک در قدرت عظیم پروردگار و دو در نعمت بزرگ پروردگار نعمت های عظیم پروردگار همه بر می گشتند همه می آمدند تو خط وقتی تفکر در نعمت ها می کنیم عاشق می شویم و وقتی تفکر در قدرت عظیم خدا می کنیم خدا در ذهن و دل ما عظمت پیدا می کند

شریعتی:  یعنی اینجا عاشق می شویم و اون وقت خاشع می شویم

حجت الاسلام نظافت:  و این دو تا انسان را راه می برد خوب بعد فرمود و لکن القلوب علیله ولی دل ها بیمار است و البصائر مدخوله چشم دل آدم ها آسیب دیده حوصله تفکر ندارد حالا حضرت برای اینکه اثبات بکند این وحدانیت خدای متعال را از مورچه مثال می زند می دانید در نهج البلاغه امیر المومنین از طاووس گفتند از مورچه گفتند از ملخ گفتند یعنی حضرت هر جا که لازم بوده از این عالم مادی و توضیح این حیوانات و مخلوقات مدد گرفتند برای اینکه عظمت خالق را به ما نشان بدهند

شریعتی:  از جنس علی تنظرون الی الابل کالخلقه به آسمان و زمین نگاه کنید

حجت الاسلام نظافت:  از قضا شما فرمودید ابتدای همین بحث مورچه همین تعبیری که شما در قرآن فرمودید هست حضرت می فرماید الا ینظرون آیا نظر نمی کنند به چی؟ الا صغیر ما خلقه اون موجود کوچکی که خدا آفرید کیف خلق خلقت اون مورچه مستحکم و محکم است و اتقن ترکیبه اون ترکیب دارد و ترکیبش متقن است و فلق له السمع و البصر امیر المومنین می فرماید مورچه خدا برایش چشم شکافت و گوش دارد و گوش برایش شکافت و سوا له العظم و البصر الله اکبر از امیر المومنین که اون موقع که این وسائل نبوده که میکروسکوپ و تشریعش بکنند دقیقا مثل یک عالمی که الان مورچه را می شناسد حضرت برای ما توضیح می دهد سوا لهم العزم و البشر می فرماید این مورچه استخوان دارد پوست دارد و اینها این استخوان و پوستش مسوا و مرتب هست نمی گویند مورچه چی است کله پاچه داشته باشد انظروا الی النمل دقیق نگاه کنید به مورچه فی صغر جثتها این جثه ریز دارد یک هیئت لطیفی دارد اونقدر ریز است بعضی هایشان لا تکاد تنال بلحظ البصر با چشم مادی به همین راحتی دیده نمی شود و لا بمستدرک الفکر اصلا به فکرت هم نمی آید که چطوری است کیف دبت علی أرضها حضرت می گوید این مورچه چطوری راه می رود؟ صبت علی رزقها چطوری روزی بهش می رسد؟ تنقل الحب الی جبرها این مورچه با این کوچکی اش اون دانه را کشان کشان می برد در لانه بعدها فی مستقرها تو قرارگاه خودش جا می گیرد تجمع فی حرها لبردها خدا بهش یاد داده تابستان باید به فکر زمستان باشی جمع می کند در گرما برای سرما فی وردها لصدرها اون وقتی که وارد می شود بعد بهار می آیند بیرون وقتی هوا خوش می شود میآیند بیرون فرمود برای موقعی که خارج می شود مکفوف برزقها حضرت می فرماید مورچه رزقش خدا رزقش را کفالت کرده است اون مکفول است رزقش کفالت شده وای به حال ما یعنی روزی اش تضمین شده است خدا او را فراموش نکرده مرزقتٌ بوفقها روزی مورچه موافق با ساختار جسمی اوست همچنان که روزی نوزاد هم موافق با ساختارش است شیر متناسب با گلویش است و متناسب با معده اش است فرمود لا یغفلها المنا خدای منان از مورچه غفلت نکرده لایحرم حد ایان خدای دیان او را محروم نکرده یعنی ای انسان چرا قصه روزی می خورید؟ تو به فکر تکلیف ات باش خدا تو را فراموش نمی کند خدایی که مورچه را فراموش نکرده تو را فراموش می کند؟ ولو فی السف الیابس ولو اون مورچه روی سنگ صاف خشک باشد والهجر الجامس روی سنگ حجر و صفا می گویند سنگ صاف است و حجر سنگی است که پستی و بلندی هم دارد روی سنگ خشک باشد بعد حضرت می فرماید لو فکرت تفکر اگر می کردی فی مجاری اکلها از اون قسمتی که مورچه غذایش را می خورد و اون قسمتی که ازش خارج می شود قسمت بالا و پایین بدنش در اضلاع و اطراف این جهاز هاضمه اش و هر آنچه که دارد آنچه که در سر او هست و چشمی و گوشی دارد حضرت فرمود شگفت زده می شدی از خلقتش و وقتی از خلقت کسی شگفت زده بشود از خالق شگفت زده می شود وقتی ما یک چیزی را از زیبایی چیزی شگفت زده می شوید از زیبایی خالق باید شگفت زده شوید

شریعتی:  همه اینها دونه دونه آیه است که او را نشان بدهد اگر ما اینها را می بینیم او را نمی بینیم کور هستیم دقیقا مثل بچه ای هستیم تابلوی راهنمایی و رانندگی را می بیند از اون تابلو پیامی درک نمی کند هستی دارد باما حرف می زند و خدا را به ما نشان می دهد فرمود شگفت زده می شدیم از خلقتش و به رنج می افتادی از توصیف مورچه نمی توانستی به همین راحتی وصله اش کنی حالا حضرت بعد می گویند تعال الذی اقامها علی قوائمها بلند مرتبه است اون کسی که این مورچه را روی پای خودش سراپا نگه داشته و بناها علی دعائمها مورچه پیکره اون ستون هایی دارد اون را بنا کرد بر روی دعائم و ستون های وجود او لم یشرکه فی فطرتها فاطر حضرت می گویند هیچ فاطری فاطر می دانید یعنی خالق هیچ آفریننده ای به خدا کمک نکرد شریک خدا نشد در آفرینش هیچ کس کمک نکرد هیچ قدرتمندی برای خلقت مورچه به خدا کمک نکرد حضرت می گویند اگر خوب فکر کنید تمام توان فکری ات را به کار ببری نتیجه ات این است دلالت نمی کند هیچ دلالتی بر این که خالق مورچه با خالق نخل یکی است أن فاطر النملة هو فاطر النخلة نخل مظهر بزرگی ظاهری و مورچه مظهر کوچکی ظاهری چرا؟ لدقیق تفصیل کل شیء یعنی اون مورچه جزئیاتی دارد دقیق اون هم جزئیاتی دارد فرق نمی کند مثل اینکه مثلا بگوییم مورچه و فیل فرقی نمی کند هر دو جزئیاتی دارد و مثل اینکه ساختمان بزرگ و یک ساختمان کوچک اون آجرهای کم و این آجرهای بزرگ فرقی نمی کند اجزای هر موجودی دقیق است و قامض اختلاف کل حی هر مخلوق زنده ای می گویند در درون خود اعضای مختلف و پیچیده ای دارد و مل جلیل و لطیف، لطیف در برابر شریک است جلالت و بزرگی ظاهری دارد ثقیل و خفیف سنگین و سبک و قوی و ضعیف به اینها می گویند برای خدا یکی است فرقی نمی کند

حجت الاسلام نظافت:  و خالق مورچه همان خالق خورشید و فلان است

شریعتی:  چرا فرقی نمی کند؟ برای اینکه خدا نامحدود است وقتی ما قدرت مان محدود است اون وقت است که سنگین و سبک برایش معنا دارد بی نهایت برایش معنایی ندارد بعد فرمود همچنین است آسمان و هوا و ریاح و ماه نگاه به خورشید و نگاه کن به ماه و نگاه کن به نبات و شجر و نگاه کن به آب و سنگ و نگاه کن به اختلاف شب وروز و نگاه کن به جوشش دریاها و کثرت این کوهها و نگاه کن به این قله های بلند طول هذه القلال و تفرق هذه الغات نگاه کن به این لهجه های گوناگون چقدر زبان است و چقدر لغت است و خدا چه موجودی آفریده که اینقدر لغت می آفریند اینقدر لهجه می آفریند نگاه کن به زبان های مختلف نتیجه والویل لمن انکر المقدر وای بر کسی که گفت عالم مقدر ندارد انکار کرد مقدر را وای بر کسی که جهد المدبر گفت عالم مدبری ندارد زعموا انهم کالنبات مالهم زارع می فرماید این ملحدین گمان کردند که خدایشان همه ی عالم مثل یک گیاهی است که فرض کنید زارعی ندارد فکر کردند که این صورت های متفاوت همین طوری متفاوت شده سامعی ندارد لم یلجأ الی حجتٍ فی مبدٌ یک ادعایی است پناه نبردند به دلیل واضح یک ادعا می کنند می گویند عالم مبدأیی ندارد این عرض شود جهان مادی خودش به وجود آمده البته مبدأ را می گوید این جهان مادی است اون هم می گوید مبدأ دارد این جهان مادی ما می گوییم این جهان مادی نمی تواند مبدأ باشد این نیاز به خالقی دارد مثل این می ماند که می گویند که این ساختمان خودش به وجود آمد همینطوری این شن ها کنار هم تبدیل به سیمان شد و آجرها کنار هم قرار گرفت و لوسترها کنار هم قرار گرفت می پذیریم حضرت به همین سادگی یک سوال می کند می فرمود اینها برای ادعا و عقیده شان هیچ تحقیقی نکردند بعد یک سوال می کنند سوال چی است؟ هل یکون بناءٌ من غیر بان می شود بنایی بدون بنا باشد؟ می پذیرید؟ شما برای این بناهای عادی می پذیرید؟ چطور این بنای عظیم هستی را می خواهید بگویید بدون خدا با چی داریم لج می کنیم با خالق خودتان لج می کنید هل یکون بناءٌ من غیر بان او جنایتٌ من غیر جان می شود جنایتی باشد و جنایت کننده ای و جنایت کاری نباشد می شود یک کسی مثلا بچه ما صورتش خراش برداشته می گوییم چی شد می گه خودش شد یک کسی این خراش را ایجاد کرده یعنی عقل ما را خدا اینطوری آفریده ما رد پا می بینیم می گوییم یک کسی عبور کرده ما دود می بینیم می گوییم آتشی هست آتش را با چشم سر ندیدیم و با چشم عقل دیدیم ما دود را با چشم سر دیدیم ولی آتش را با چشم عقل دیدیم اینطوری است دیگر از اثر به موثر پی می بریم چطور این عالم سر موارد جزئی این عالم می گوییم یک علت العللی دارد و یک عرض شود کسی دارد که این کار را انجام داده نسبت به کل هستی ما بگوییم نه ندارد این هم دلیل دوم است، دلیل اول چی بود اگر خدا شریک داشت فرستادگانش را می فرستاد اگر شریکی بود آثار سلطنت او را می دیدیم دلیل سوم و العرفت افعاله و صفاته فعل او را هم مشاهده می کردیم و صفات او را هم مشاهده می کردیم و از افعال و صفات شریک با خبر می شدیم ما از افعال و صفات خدا فقط با خبر هستیم از افعال و صفات شریک خدا خبر نداریم بعد حضرت می فرماید ولکنه الواحد خدا خدای یگانه است کما وصف نفسه همچنان که خودش خودش را یگانه توصیف کرده است لا یضاده فی ملکه احد در ملک خدا کسی با خدا ضدیت نمی کند شما ممکن است بگویید فرعون ها که ضدیت کردند نمرودها که ضدیت کردند رضا و خان و قلدرها ضدیت کردند خیلی ها آمدند و مستی کردند در این عالم که با خدا در افتادند با دستورات خدا در افتادند و با نمایندگان خدا در افتادند جواب این است که خدا اجازه داده فرعون کجاست و نمرود کجاست کجا هستند مستکبران عالم یک دوره ای دارد فرمود بهشون مهلت می دهیم و مهلت که میدهیم فکر نکنند از دست ما در رفتند انما نملی لهم لیضدادو اثما این هم جواب این شبهه لا یزول ابدا و لم یزل خدا فرمود ابدی هست و ابدی خواهد بود ازلی و ابدی است سرمدی است جمله لایزول ابدا ناظر به آینده است جمله و لم یضل ناظر به گذشته است یعنی بوده است و خواهد بود اولٌ قبلا لاشیا بلا اولیه می گوید قبل از هر پدیده ای خدا اول که قبل از هر پدیده ای می گوید اول برای ما مشتبه درست می شود خدا خودش اولیتی ندارد یعنی محدود است یعنی قبلش باید یک چیزی باشد آخرٌ بعد الاشیاء بلا نها آخر است بر همه پدیده های عالم که نابود بشود یعنی بوده و هست و خواهد بود این خدا یعنی این، عظم ان تثبت ربوبیت حالا من اینجا دوباره این تذکر را بدهم که این عوامل خیلی مهم است و ما چرا بیش از آنکه زور می زنیم برای دستورات خدا برای عقیده تلاش نمی کنیم این را باید درست کنیم عزیزانی که نگران این که بعضی از دستورات خدای متعال زیر پا گذاشته می شود و قصه می خورند نامه نوشته نه از نماز تا حالا فرموده است کلیاتش را فرموده پایه های دین را دارد محکم می کند نه از نماز فرموده و آخرش می رسیم از حجاب شروع می کند حضرت به حجاب ختم می کند از حجاب شروع نمی کند

حجت الاسلام نظافت:  یعنی پی را باید محکم درست کنیم حالا حضرت می گویند عظم ان تثبت ربوبیت و باحاطه قلب او بصر می گویند خدا ربوبیتی دارد که ربوبیت خدا عظیم تر از این است که با چشم سر تو یا با چشم دل تو به احاطه در بیاید یعنی بفهم نمی توانی به خدا احاطه پیدا کنی درکش کنی درک می شود کرد عظمت اون را بی نهایتی او را نمی شود احاطه کرد چرا؟ چون اگر درکش کنیم می شود محدود و می شود مخلوق ما یعنی می شود اون موجودی که من دیدمش و می توانم برایش یک حدی قائل باشد این دیگر خدا نیست و این قدرت ها را ندارد عظم عظیم است و بزرگتر از این است که ربوبیت او ثابت بشود با چون ما می فرماید خدا رب العالمین است دیگر بی نهایت است تلاش نکن که ربوبیت بی نهایت او را با چشم سر بهش احاطه پیدا کنی به ربوبیت بی نهایت او با چشم دلت هم نمی توانی احاطه پیدا کنی چرا؟ با چشم دل می شود بفهمیم هست خالقی داریم اما اینکه توقع داشته باشم به کنه ذاتش پی ببرم و به ربوبیت او و به تشکیلاتی که راه انداخته من احاطه پیدا کنم امکان ندارد ربوبیت که می گویند ما عرفناک حق معرفتک معنای ربوبیت چی است؟ ربوبیت از رب است رب رببه است نه ربوه

شریعتی:  فرقش چی است؟

حجت الاسلام نظافت:  مربی از ربوه است مربی یعنی کسی که رشد می دهد رب یعنی مالک مدبر یکی از لوازم ربوبیت مربی گری است رشد می دهد اما فرق می کند

شریعتی:  می شود زیر مجموعه اش بالاتر است

حجت الاسلام نظافت:  رب یعنی مالک مدبر خدا هم خالق است هم رب است یعنی آفریده و آن به آن دارد می آفریند

شریعتی:  ممکن است مربی هم باشد ولی رب مربی است

حجت الاسلام نظافت:  ولی این واژه گاهی خلط می شود

شریعتی:  خداوند فقط خالق نیست رب هم هست ربوبیت یعنی خالقیت مستمر خدا یعنی مثل یک بنا نیست خدا که بسازد دیگر رها کند بنا می سازد اما بنای این باقی بودن این بنا وابسته به بنا نیست کلید را تحویل می دهد می رود پی کارش خدا رب است یعنی ساخته و خالق است و عالم وابسته به اوست و خالقی است که رب است و این مخلوق وابسته به خالق است و اختلاف انبیا با مشرکین سر خالقیت نیست اختلاف و دعوا سر چی است؟ سر ربوبیت است یعنی هیچ مشرکی نگفته که خدای متعال خالق نیست این را بعدها می فهمیدند مثل ملحدین نیستند که بگویند هیچ خالق نیست و عالم مبدأیی ندارد خودش به وجود آمده مشرکین می گفتند این بت ها اینها رب هستند اینها کاره ای هستند در اداره عالم دقت کردید؟ وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ ۚ اگر از مشرکین بپرسی آسمان ها و زمین کی آفرید نمی گویند بت آفرید می فهمیدند می گویند الله آفرید منتها می گویند این بت می تواند در سرنوشت ما اثر بگذارد این خدای باران است و خدای فلان است و هر کدام اثر دارد پس اختلاف در ربوبیت است بعضی ها ستاره را رب می دانستند بعضی ها ماه و خورشید و بعضی ها بتی که ساختند حضرت می گویند ربوبیت خداوند نه با چشم سر و نه با چشم دل قابل درک نیست چرا؟ چون خداوند عالم و آدم را دارد ربوبیت می کند نه تنها عالم ماده را که ما بهش احاطه نداریم بلکه همه عوالم را من جزئی هستم و من مربوب هستم در تعقیب نماز صبح می گویند بگویید حسبی رب من المربوبین حسبی الخالق من المخلوقین حسبی الرازق من المرزوقین حسبی الله رب العالمین حسبی من هو حسبی بس است برای من رب از این مربوب این همان رب را دارم کفایت می کنم و خالق را دارم کفایت می کنند اینها را می گویند برای نماز صبح بخوانید اگر کسی اینها را از عمق جان بگوید مشکلاتش در این عالم حل است خدا درجات یک شهیدی را متعالی کند بچه های تخریب کارشان این بود که موانع را باز کنند مین ها را خنثی کنند و معبر بزنند خوب سیم خاردارها را بشکافند گاهی پیش می آمد که دیگر وقت نبود فرصت اینکه آرام آرام سیم خاردارها را بشکافند و بگذارند کنار نبود بعد به بچه های تحقیق یاد داده بودند که شما خودتان را بخوابانید روی سیم خاردار که بقیه رد شوند یک جوان چهارده الی پانزده ساله که تخریب چی بوده می خوابد روی این سیم خاردار گردان از او رد می شود هر پایی که فرو می رود در بدنش و هر پایی که توش می گذارند اونها هم حواسشان نیست رد می شوند دیگر بعد از اینکه رد شدند گفتند تو چطوری تحمل کردی گفت همه اش می گفتم حسبی الرب من الربوبین حسبی خالق من المخلوق این ذکر به من یک انرژی داد و  دردها را خنثی می کرد می رود در عالم دیگری متوجه نمی شود طرف توجه داشتن به این که ما ربی داریم اگر از عمق جان این اعتقاد بیاید همه ی مشکلات حل می شود و لذا می گویند مسائل را ریشه ای حل کنید ولذا به توحید این قدر برای توحید ازرش قائل شدند و تمام دست و پا زدن ها باید برای این باشد که به توحید برسیم تا نمردیم خدا را عظمت خدا را بیابیم و ما داریم به دیدار خالق مان می رویم باید تا نمردیم این چشم دل را پیدا کنیم که با چشم دل او را مشاهده کنیم انشاء الله وقت ما تمام شد

شریعتی:  بله اگر اجازه بدهید برویم به ساحت نورانی قرآن، از اطعام عید غدیر خیلی ما شنیدیم و خدا حفظ کند حاج آقای فرحزاد را از مدتها قبل سال های گذشته تاکید داشتند که چقدر ثواب دارد و چقدر فضیلت دارد امیدوارم هر کسی در حد وسع و توان و بضاعتش این اطعام عید غدیر را و این سفره را به عشق امیر المومنین پهن بکند اگر می خواهید مشارکت کنید در اطعام عید غدیر می توانید به زیر نویس های ما دقت کنید و یا به کانال ما مراجعه کنید انشاالله مشمول نگاه پر مهر امیر المومنین بشوید خوش به حال همه اونهایی که پرچم ولایت مولا را افراشته دوست دارند ببینند سهمی دارند انشاءالله که مأجور باشند صفحه 461 را دوستانم تلاوت می کنند آیات نورانی سوره مبارکه زمر چقدر خوب است ثواب تلاوت آیات را هدیه کنیم به روح بلند امام هادی که هم زیارت غدیریه از او رسیده و هم جامعه کبیره و امیدوارم که زیارت مرقد و مضجع شریفشان نصیب همه مون بشود انشاالله بعد از تلاوت آیات با احترام همراه شما هستیم و در کنار شما بفرمایید.

( آیات قرآن صفحه 461)

شریعتی:  اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم قرآن را از کنار مضجع نورانی و با صفای علی ابن موسی الرضا دیدیم و شنیدیم ممنونم از قاریان نوجوان مان که در کنار ما هستند کوتاه اشاره قرآنی را حاج آقای نظافت بفرمایند و انشاالله خداحافظی کنیم

حجت الاسلام نظافت:  بله این صفحه جای بحث و بررسی دارد ولی آیۀ 29 اون مربوط به بحثی است که ما کردیم یعنی ارزش و اهمیت توحید خدای متعال مثال می زند ضرب الله مثلاً رجلاً فیه شرکاء متشاکثون این خدا مثال می زند یک فردی که ده تا ارباب دارد اینها باز اون شریک ها برای مدیریت این کلی با هم بحث و گفتگو دارند و رجلاً سلماً سلماً لرجل یک کسی هم یک ارباب دارد یک خدا دارد و هل یستویان اینها مساوی هستند؟ اون اولی بیچاره بکش بکش است اون می گوید بیا این ور و اون می گویدب یا این ور چقدر متزلزل است این یک ارباب دارد شبیه همین از زبان حضرت یوسف هم هست ارباب اون متفرقون خیر ام الله الواحد القهار خدایان پراکنده بهتر است یا اربابی که یگانه است و بر همه چیز غلبه دارد یعنی اثر توحید این است که ما از پراکندگی و اضطراب بیرون می آییم سروکارمان با یک نفر است اون یک نفری که همه کاره عالم هست فرمود هل یستویان مثلا الحمدلله بل اکثرهم لایعلمون خدای متعال می فرماید اکثر مردم متاسفانه درکی از حقیقت توحید و برکات توحید ندارند و نمی دانند حلال همه مشکلات اونها همین رسیدن به چه ذهنی و چه قلبی به توحید هست

شریعتی:  بسیار عالی خیلی ممنون و متشکرم باید

خداحافظی کنیم روز میلاد امام هادی است و حاج آقا دعا کنند

حجت الاسلام نظافت:  خدایا به حق محمد و آل محمد توفیق بزرگداشت و عیدی دادن غدیر و توفیق اطعام روز غدیر را روزی ما بگردان و ما را از محییان غدیر زنده بدار و از محییان غدیر بمیران و ما را مشمول شفاعت امیر المومنین بگردان و خدایا با فرج امام زمان و با نابودی اسرائیل و با نجات مردم مظلوم غزه قلب امام زمان را خشنود بگردان

شریعتی:  الهی آمین خیلی ممنون و متشکرم فردا با حضور حاج آقای عاملی خدمت تان خواهیم رسید بهترین ها را به همتون آرزو می کنیم صلوات بفرستیم به روح بلند و آسمانی امام هادی گفت این ماه جلوه ای ز جمال محمد است ابن الرضای دوم آل محمد است و انشالله مشمول نگاه و عنایت و لطف حضرت باشیم تا فردا و تا سلامی دوباره خیلی ممنون حاج آقا.