حجت الاسلام پناهیان: سلام عرض می کنم خدمت بینندگان محترم و کماکان تبریک عرض می کنم میلاد امام رضا علیه السلام را ماها ایرانی ها خیلی مدیون آقا امام رضا علیه السلام هستیم به واسطه رفت و آمدی که سهل است خدمت ایشان داریم به واسطه زیارت هایی که ثوابش خیلی فوق العاده است چه بسا ندانیم ولی بهره اش را می بریم به قدر ظرفیت مان و به واسطه لطف ویژه و فوق العاده ای که ایشان به ما دارند و بالاخره مقدرات الهی این گونه رقم خورد که ایشان مکان ما و موقعیت ما را انتخاب بکنند این تقدیر الهی بود ما را دور خودشان جمع کردند حضرت امام می فرمود مشهد پایتخت ایران است و این پایتخت قلب های مردم ایران هست لذا جا دارد کماکان به یاد امام رضا باشیم و تبریک بگوییم و شاد باش بگوییم ممنونیم از خدا که امام رضا را به ما داده چند روز گذشته از میلاد ولی من باز هم هنوز فضا
ملایی: خیلی خوب است عالی است از یک جهت هم به خاطر اینکه برنامه توی یکی دو هفته اخیر با کلام امام رضا علیه السلام مخصوصا بحث رضایتی که حالا الان یک مروری خواهیم کرد روایاتی از حضرت رضا سلام الله علیه بود و اینها خوب شد وارد بشویم به قصه یک نکته ای را شاید بد نباشد خدمت بینندگان جان عرض بکنم و اون این که بحث مدیریت ذهنی که حاج آقای پناهیان چند وقتی هست چندین هفته است برایمان می فرمایند الحمدلله مورد استقبال تان و پذیرش شما عزیزان قرار گرفته و اکنش هایتان را اطلاع داریم و خدا را هم شاکر هستیم و اما آنچه که توی دو هفته گذشته بهش رسیدیم را یک مروری کنم و بعد خدمت حاج آقا باشیم حاج آقا فرمودید که ما با توکل می توانیم به آرامش برسیم اساساً توکل آدم را آرام می کند با آرامش ذهن در حوزه مدیریت ذهن بحث می کنیم می توانیم به آرامش ذهن برسیم یک سوالی مطرح شد اگر اینطوری است ما چرا یک وقت هایی با خودمان می گوییم نکند اینطوری بشود تشویش ها شما یک تعبیری داشتید اینها نشخوارهای ذهن است که آدم را دچار اضطراب و ناآرامی می کند برای چاره کار فرمودید شاه کلید مدیریت ذهن پایش وسط می آید اون هم رضایت است کسی که راضی باشد به قضای الهی بعد هفته قبل سوالی که من الان مطرح کردم را شما بیشتر به مقدمه پرداختید یک قسمتی از بحث رضایت ماند ما در خدمت هستیم.
حجت الاسلام پناهیان: روایات خوبی در واقع رضایت هست و این مطلب باید توضیح داده بشود ما هم هر کدام برای خودمان تقلین کنیم شما ممنون که فرصت دادید و یادآوری کردید ما برگردیم یک کمی این راضی بودن به قضای الهی و راضی بودن به رضای الهی را ازش بحث بکنیم بسم الله الرحمن الرحیم من چند صد پیام شاید مطالعه کردم پیامک های خود برنامه را 20000303 واقعا از لطف مردم و دقت مردم و هوشمندی شان ممنونم خود بنده خیلی سعی می کنم مطالعه کنم و بررسی کنم کتابها را بتوانم خدمت بهتری به این مردم خوب ارائه بدهم مردمی که اینقدر خوب هستند اینقدر دقیق هستند و اینقدر هوشمندانه یک بحثی را دنبال می کنند خدمت کردن به این مردم واقعا مایۀ افتخار است و توفیق بزرگی است که از خدا تشکر می کنیم از مردم خوب جالب است من اخیراً هر کسی را می بینم با اسم بحث مدیریت ذهن می آید جلو تشکر و یادآوری می کند قبلا می گفتم ما بحث های شما را پیگیری می کنیم الان می گویم ما بحث مدیریت ذهن را پیگیری می کنیم معمولا اینطور است اخیرا مشهد مشرف بودم تو حرم معمولا اینطور برخورد می کنند یا موقعیت های دیگری که مردم را می بینم و از خوبی شان واقعا آدم شرمنده می شود خوب بسم الله گفتم؟
ملایی: بفرمایید یک بار دیگر بگویید!
حجت الاسلام پناهیان: بسم الله الرحمن الرحیم
ما یک مقامی داریم از مقامات معنوی به معنای راضی بودن به قضای الهی یک وقت آدم راضی می شود به عوامل الهی می گوید من راضی هستم به اوامر الهی یک نوع تسلیم در مقابل امر خدا و آنها را انجام می دهد اما شاید از اون بالاتر این که آدم تسلیم خدا بشود در اطاعت این باشد که تسلیم خدا بشود در رضایت به قضای الهی مقدراتی که خدا برای ما جور کرده خوب این راضی بودن را بگذارید من اول توی چند تا روایت برای شما ذکر کنم خیلی این روایتی که راوندی نقل می کند از حضرت موسی علی نبینا و آله و علیه السلام روایت جذابی است اساساً از موسی خیلی خوب و قشنگ با خدا صحبت می کرده و خدا هم با ایشان خوب صحبت می کرده نه اینکه با انبیاء الهی دیگری خوب صحبت نمی کرده یک لطافتی هست دیگر مثل فرق بین شعر و نثر چگونه است گفتگوی صمیمانه و مردمی و عادی با گفتگوی علمی تفاوت هایی وجود دارد کلیم الله که می گویند به حق است حضرت موسی صدا می زند یا رب دلنی علی عملٍ اذا انا عملته ملت برضاک خدایا یک عملی را به من بگو که من اون عمل را انجام بدهم و وقتی انجام می دهم به رضایت تو برسم تو از من راضی بشوی این خیلی مقام بلندی است که آدم بخواهد خدا را از خودش راضی کند نه اینکه یک عملی را دستور بدهد که من راضی بشوم اون را انجام بدهم نه می خواهم تو را راضی کنم خیلی فرق هست فاوحی الله الیه یابن عمران من خواهش می کنم کمربندها را ببندند دوستان آماده باشند برای شنیدن این روایت اول بحث ما اینطوری طوفانی شروع می شود دیگر خداوند انشاالله رحم کند به بقیه ی بحث شما خودتان که یک کارشناس هستید الحمدلله ببینید یکی از این روایت های فوق العاده تکان دهنده، تکان دهنده به زیبایی با هیجان خاص و شگفت انگیز این روایت هست یا نه تا حالا داوری های مختلفی در مورد روایت ها با هم داشتیم دیگر فاوحی الله الیه یابن عمران خداوند متعال فرمود که پسر عمران یعنی یا موسی ان ردائی فی کرهک و لم تطیع ذلک رضایت من در ناراحتی تو است و تو طاقت نداری یعنی من یک مشکلاتی برایت ایجاد می کنم تو ناراحت می شوی و طاقت نداری و رضایت من این است که تو طاقت بیاوری تو یک وقت یک مقدرات سختی برایت پیش آمد راضی باشی اون وقت من ازت راضی می شوم دقت فرمودید؟ حضرت موسی سر به سجده گذاشت و خر موسی علیه السلام ساجداً باکیا شروع کرد به گریه کردن و صدا زد که خدایا مثلا تاثر خودش را از این کلام به خداوند متعال نشان داد و بعد از خدا تقاضا کرد که مثلا راهنمایی اش بکند صریح تر ترجمه ای که من برای اون روایت کردم صریح ترش را دوباره در پایان ذکر می کند فاوحی الله الیه ان رضایه فی رضاک بقضائی رضایت من در راضی بودن تو به قضای خودم است پس در دو مرحله این مطلب منتقل شده خدایا من چطوری تو را راضی کنم فرمود می خواهی من را راضی کنیم رضایت من در چیزی است که تو خوشت نمی آید گریه کرد گفت حالا بگو خدای من فرمود خوب می خواهی بگویم صریحش را راضی باش به قضای من ازت راضی باشم تو دو مرحله یک معنا منتقل شد در مرحله اول خداوند متعال به حضرت موسی فرمود می خواهی ازت راضی بشوم به چیزی که تو طاقت نداری گفت نه خدایا بگو فرمود راضی باش به قضای من اینجاها معمولا آدم کم می آورد من شنیدم خدمت حاج آقای دولابی خدا رحمتش کند کسی می رسید می گفت یک ذکری و یک برنامه ای به من بگو که من بچه خوبی بشوم و مثلا با این از نظر معنوی رشد کند ایشان معمولا اینطوری می فرمودند که راضی باش ذکر نمی خواهد ورد و برنامه عبادی خاص و اینها نمی خواهد برود در زندگی ات از خدا راضی باش تکیه کلام ایشان بود ظاهرا همین آقای قریچ که می خواند یک جوانی هست خواننده ای که نغمه های قشنگی دارد ایشان با پدرشان آشنا بودم و رفیق و رزمنده بود و جانباز و شاید هم فوتشان در اثر شهادت بود و آثاری که در جنگ تحمل کرده بودند ایشان یک تکیه کلامی داشت لابلای جملاتش یکی در میان دو سه در میان هی می گفت راضی باش مثلا شما چطوری می گویی رفیق آقای فلانی یا بعدش یک کلماتی بین این کلمات خودش آدم ممکن است تکیه کلام داشته باش ایشان تکیه کلامش راضی باش من از قم که می آمدم یک ماشینی سوار شدیم راضی باش این راننده چقدر هی کلمه راضی باش من می نشستم ساعت ها دوست داشتم به کلام ایشان گوش بدهم این کلمه راضی باش که تکیه کلام ایشان بود نوش جان کنم تکرار بشود ربطی نداشت به جملات پس و پیش
ملایی: مثل بعضی ها که صحبت می کنند آقایی که شما باشید ما سوار ماشین شدیم آقایی که شما باشید ایشان به جایش این عبارت را
حجت الاسلام پناهیان: یا مثلا می گویند عرض کنم خدمت تان تکیه کلامش راضی باش البته با یک لحن لوطی منشانه و خوب این یک کلام خاصی بود از خداوند متعال به حضرت موسی حضرت موسی از خدا سوال کردند دوباره من تکرار دارم می کنم عذرخواهی می کنم خدایا یک عملی را بگو که از من راضی بشوی در واقع خدا فرمود من هیچ عملی را بهت نمی گویم تو از من راضی باش به خاطر کارهایی که باهات می کنم من از تو راضی می شوم دقت فرمودید و این رضایت ذهن آدم را چقدر راضی و آرام می کند و چقدر از فشار خلاص می کند اگر سنسور روی مغزمان بگذارند کاملا معلوم می شود که چه باری از ذهن برداشته شده راضی باش خوب باز هم من چند تا روایت دیگر در این زمینه بخوانم یک دونه روایت هولناک و خوفی مثلا تنبیهی انظاری بخوانم گفته شده است که حضرت نبی صلی الله علیه و آله و سلم فرموده اند یقول الله عزوجل خداوند متعال می فرماید من لم یرضی بقضائی کسی که راضی به قضاء من نباشد و لم یشکر لنعمائی و برای من نعمت هایی که بهش می دهم تشکر نمی کند و لم یصبر علی بلائی و صبر نمی کند برای بلای من بلاها و ابتلائاتی که فالیتخذ رباً سوائی برود خدای دیگری پیدا بکند خیلی هولناک است این را می شود یک هفته سحرها باهاش گریه کرد برو یک خدای دیگری پیدا کن برای خودت خیلی عبارت سنگینی است اونهایی که با خدا ارتباط دارند سنگینی این کلام و زیبایی اش را حفظ می کنم آدم دوست دارد یک عمر بگوید راضی هستم به رضا و قضای تو می دانید آخرین جمله اباعبدالله الحسین در گودی قتلگاه یعنی در قله ی حیات بشر و قله ی حماسه های حیات بشر راضیم به رضای تو دیگر بالاتر از این کلمه داریم؟ سید الشهدا در اون مقام فردی می گوید نزدیک گودی قتلگاه شدم دیدم صدای زمزمه حسین می آید علیه السلام علیه آلاف التحیۀ و الثنا دقت کردم چی می گوید دیدم دارد می گوید راضیم به رضای تو دقت فرمودید خیلی مراقبت می کردند اینجا در مدیریت ذهن دو تا اتفاق می افتد یکی ذهن شما را شما باید ذهن تان را کنترل کنید به سمت نارضایتی نرود یا به سمت جایی که در اثر نارضایتی می رود اونجا مثل تاثر و تاسف نگرانی ها به سمت اونجاها نرود یکی اینکه ذهنت را ببری به سمت رضایت از خدا راضیم ازت خدایا راضیم ازت ماها بعضی وقتها فکر می کنیم اگر به خدا بگوییم خدایا راضیم ازت خدا متوجه نمی شود ما ناراحت هستیم خدا متوجه نمی شود ما ناراحت هستیم خدا متوجه می شود این چه حرفی است خدا کاملا متوجه می شود شما آقای ملایی پدر هستی من یک مثال می زنم کودک تان را شده ببرید درمانگاه سرما خوردگی آمپول بزنند اگر کودک شما بعد از اینکه آمپول را زده اذیت شده دیگر بچه است بیاید لبخند بزند بگوید بابا خیلی خوب بود من ناراحت نشدم شما هم ناراحت نباش دلتان غنچ می رود یا نه؟
ملایی: تجربه اش نکردم ولی همیشه آرزوم بود یک بار که آمپول می زنند به بچه بیاید بگوید من راضی ام چون می دانم خیرم را می خواهید
حجت الاسلام پناهیان: چی می شوید شما برای بچه آب می شود دقت فرمودید یعنی آب و کباب می شود آدم خدا خیلی بدتر است خدا خیلی بدتر از پدر و بدتر از مادر یعنی بهتر بالاتر به یک معنا یعنی بدتر دلش می رود برای بنده اش شما رنج می کشید برگردی با لبخند بگویی خدایا راضیم خدا چیکار می کند برای شما در آسمان را به نظر من باز می کند دیگر مقدرات را خورده خورده نمی فرستد از نعمات به سمت شما می فرماید بنده من می داند من ببخشید می دانم بنده من الان چقدر دارد رنج می کشد و فشار عصبی لبخندش ترک نشده در خصوصی خودش دارد به من چی می گوید ماها گاهی از اوقات فکر می کنیم اگر اعلام نارضایتی پیش خدا نکنیم خدا متوجه نمی شود ما ناراضی هستیم خدا متوجه می شود خوب هم متوجه می شود شما فقط بگو من راضیم ببین خدا برایت چطوری گلریزان می کند
ملایی: یک روایتی را هفته پیش فرمودید که پدر و مادرهایی که راضی هستند خدا اهلشان را و اولادشان را وسعت بهشون می دهد و برایشان می بارد از آسمان حتی برای فرزندانشان هم می بارد یک روایت دیگر بخوانم اینها یک کمی توضیحاتی است درباره رضایت ما واقعا می خواهیم در مورد مدیریت ذهن صحبت کنیم وقتی شما می خواهی راضی باشی به رضای الهی این را باید در فکرت مرور کنی کنترل کنی و تکرار کنی به زبان آوردن و نیاوردنش هم زیاد مهم نیست مثلا در این روایت می فرماید اقنع بما قسم الله لک امام صادق علیه السلام قانع شو به اون چیزی که خدا برایت مقدر کرده و لا تنظروا الا ما عند غیرک نگاه نکن به دست دیگران که چی دارند و لا تتمن ما لستنا اله تمنا نکن چیزی که بهش نرسیدی نرسیدی دیگر باشه فانه من قنع شبع و من لم یقنع لم یشبع کسی قانع بشود سیر می شود یک دفعه می بینی نیاز نداری کسی که قانع نشود هیچ وقت سیر نمی شود این سفارش های امام صادق علیه السلام خود این عبارت ها خیلی نشان می دهد حالا من باز هم یک روایت دیگر بخوانم ربط صریح بین این قناعت و رضایت با مدیریت ذهن بیان شده می فرماید من قنع بالمقسوم کسی که به اون چیزی که قسمتش است قانع است استراحه استراحت می کند من الهم و الکرب و التعب استراحت می کند از هم، هم اون چیزی است که فکر آدم را درگیر می کند هم غم دیدید می گویند آدم به بعضی ها که نگاه می کند می فهمد که اینجا نیستند دنبال امر مهم دیگری هستند و اهتمامش به یک جای دیگر است کشتی هایت غرق شده بهش می گویند کشتی هایت غرق شده کجایی هم و غم دارد هم و غم داشتن بد است آدم با مومنین و با دیگران و با خانواده اش برخورد می کند باید هم نداشته باشد هم به معنای هم و غم در زبان فارسی کنار همدیگر می گذارد انگار هیچ کاری بیرون ندارد گفت رفتم خدمت آیت الله حق شناس یکی از علمای بزرگ شنیدم ظهر به ایشان خبر دادند جواب آزمایش تان سرطان بوده و سرطان خیلی سختی است و اینها می گوید بعد از ظهر خودم را رساندم از روی اشتیاقی که این عالم بزرگوار به حضرت آیت الله حق شناس داشتند دیدم یک جوری راحت و از آب و هوا و زمین و آسمان صحبت می کند به تعبیر من و ریلکس است به قول فارسی را پاس نداریم چی باید بگویم به جای ریلکس
حجت الاسلام پناهیان: آرام و نزدیک نمی رساند اون کلام را بهشون گفتم حاج آقا اون قصه چی شد چیکار می کنید؟ کدام قصه می گوید من هم نمی خواستم بگویم جواب آزمایش و سرطان آخر سر گفتم جواب آزمایش چی؟ جواب آزمایش تان اون که گفتند ظهر آقای دکتر فلانی بله بله گفت آقا شما یادتان رفت؟ نه من خدا بهم یک توفیقی داده می توانم ذهنم را از چیزهایی که نباید بهش توجه کنم منصرف بکنم یعنی هم و غم این را نداشته باش که سرطان داری باید یک کاری بکنی باشه بگذار به کارمان برسیم و زندگی مان را بکنیم این قدرت مد یریت ذهن یک عارف است که به این سادگی هم و غم نداشته باشد رسیدن به این مقام انسان را به اوج شکوفایی و به اوج قدرت می رساند و وجود انسان را نورانی می کند بهترین عملی است که رضایت خدا را جلب می کند در واقع هیچ عملی نیست فقط راضی هستی از اعمال خدا درسته؟ چقدر اینها را کنار همدیگر آوردن زیباست در کلام معصومین حالا من باز هم یکی از تشویق می خواهم بکنم یکی از کلمات رسول خدا را می خواهم بگویم اگر ما این رضایت را داشته باشیم چی می شود؟ در کلامی از رسول خدا آمده لو لا تکثیر فی کلامکم اگر زیاد حرف نزنیم حرف زدن مطرح نیست اون ذهن است و شغل ذهنی و درگیر شدن و تمریج فی قلوبکم تمریج هرزه گردی است اینو می خواهد و اون را می خواد از این ترس به اون امید لرأیت ما اراء و لسمعت ما اسمع می فرماید اگر شما ذهن خودتان را آرام کنید این یک ترجمه فارسی سلیس از این عبارت حضرت رسول است اگر ذهنتان را آرام کنید هر جایی نرود که لازمه اش اون رضایت است لازمه اش اون قناعت است اگر ذهن تان را آرام کنید هر چی من می بینم شما هم می بینید و هر چه من می شنوم شما هم می شنوید مهم است ما هر چی پیغمبر می بیند ببینیم ماها الاف صفحات کامپیوتر می شویم و اینستاگرام و این چیزهای زمینی که دیگران دیدند برای ما هم جاذبیت دارد دنبالش راه می افتیم چیزهایی که پیغمبر می بیند در صفحه اینترنت که برای ایشان باز می کنند چی است چقدر جذاب است
ملایی: لرأیت ما اراء و لسمعت ما اسمع عجب حرفی است
حجت الاسلام پناهیان: نتیجه مدیریت ذهن است این برای کسانی که بحث مدیریت ذهن را پیگیری می کنند به کدام مقام معنوی می رسیم؟ ما امروز یک کمی بحث مان معنوی تر شد آقای ملایی من کلمه معنویت را قبول ندارم ما معنویت و مادیت نداریم یک وجود است به نام انسان یک وجود یک پارچه است
ملایی: این تقسیم بندی را قبول نداریم
حجت الاسلام پناهیان: بله وجود انسان بزرگ می شود و وجود انسان لذت می برد وجود انسان قدرتمند می شود و جسم و روح ندارد یا یکی است نه اینکه به روح معتقد نباشم می خواهم بگویم بعضی ها مباحث را می برند تو معنویات بعد بسته بندی می کنند و می گذارند کنار می گویند فعلا برسیم به مادیات تمام معنویات متجلی در همین مادیات است چیز جدایی نیست
ملایی: مثل قصه ای که یک بار اشاره فرمودید لان شکرتم لأزیدنکم نه لأزیدن نعمتکم آقا خودت بزرگ می شوی
حجت الاسلام پناهیان: بعضی ها این طور می گویند یا نعمات را اضافه می کنند عرفا تعبیر خوبی دارند سعۀ وجودی پیدا می کنند کاملا مادیات با معنویات یکی است یعنی ما فکر می کنیم لذت مادی از لذت معنوی فرق می کند یک دونه لذت بردن ما داریم درسته؟
ملایی: بله
حجت الاسلام پناهیان: این لذت بردن باید یک جوری باشد عمیق ترین و گسترده ترین و بی آسیب ترین و پایدار ترین
ملایی: در شأن ترین برای انسان
حجت الاسلام پناهیان: هیجان انگیزترین اصلا هر چی هیجان انگیزتر و عمیق تر باشد در شأن انسان است دوباره می ترسم از این کلمه شما بعضی ها سوء استفاده کنند ما می خواهیم لذت در شأن مان نباشد ببریم لذت باشد ببری ببر نیست لذت نیست دقت فرمودید؟ لذت پر آسیب است نگوییم آقا این برنامه سمت خدا لذائذ معنوی را پیشنهاد می کند لذت برای انسان پیشنهاد می کند معنوی و مادی اش می کنیم ذهن هایی را دارم عرض می کنم که از این تفکیک معنویت و مادیت سوء استفاده می کنند لذا شما کلماتی در قرآن نمی بینید که تفکیک معنویت و مادیت بکند بحث ها همه وجودی است می فرماید وجود انسان متعالی می شود و وجود انسان بزرگ می شود وجود انسان با نشاط می شود با نشاط تر می شود ماها دنبال با نشاط تر شدن هستیم بحث مادیت و معنویت را بگذارید کنار چطور ما لذت عاطفی تو همین دنیای مادی لذت عاطفی برایمان مهمتر از لذت مادی است مثلاً یک کسی گل بیاورد پیش شما گل زیبایی دارد دیگر گل لطافت دارد و عطر دارد یک گلی بیاورد به شما هدیه بدهد شما خوشحال می شوید شما که آقای ملایی هستید به شما می گوید این گل را امروز صبح از بالای ضریح امام حسین برداشتم الان دادم به شما لذت ات بیشتر می شود یا نمی شود؟ نگویید لذت اول مادی بود این لذت معنوی بود اون لذت اول کمتر بود و این لذت دوم بیشتر بود یا مثلا اصلا گل توی گلخانه هست چرا هیچ کس همین طوری برای اینها کشته و مرده نمی شود ولی این گل را یک محبوبی به شما بدهد یک محبوبی که تمنا داری بهت نگاه بکند تازه گل هم داده نه تنها نگاه بکند یعنی گل عوض می شود برایت این گل را می گذاری خشکش هم نگه می داری و آه مثلا یک خاطره ای می شود برایت تمام عمر بعضی ها سی چهل سال اولین گل را نگه می دارند در یک رابطه عاطفی آیا اون گلی که در رابطه عاطفی طرف گرفته که لذتش هزار برابر یک گل طبیعی است که گل طبیعی هم لذت دارد بدون اون رابطه عاطفی این را ما بهش می گوییم لذت معنوی نه می گوییم لذت بیشتر و عمیق تر و ماندگارتر موثرتر جان بخش تر و روح افزاتر این هم همین است ما هم وقتی بحث می کنیم معنویت و مادیت را از هم جدا نکنیم یا اگر جدا می کنیم حواسمان باشد معنویت هیچ چیز نیست جز لذت عمیق تر برای وجود انسان اینها در کنار همدیگر خیلی زیباست خوب پس اثر مدیریت ذهن چی شد؟ دیدن آنچه که رسول خدا می بیند و شنیدن آنچه که رسول خدا می شنود و این لذت بخش تر می کند حیات انسان را اگر دیدید یک کسی انسان به تعبیر نارسا معنوی است فکر نکنید این خیلی دارد یک کار شاقی انجام می دهد به نفعش است
ملایی: به قول معروف کیفش را خودش می برد اگر دیدید یک کسی ریاضت می کشد ذهنش را پرت و پلا نکند مثل کسی است که دارد ورزش می کند کسی که ورزش می کند شما چطوری بهش نگاه می کنید؟ چه حواسش به خودش است در مورد آقای بهجت هم من همین را می گویم چه حواسش به خودش هست
حجت الاسلام پناهیان: و نگوییم که چقدر سختی به خودش می دهد نه اون عاقل است اتفاقا حالا هفته ی سالگرد حضرت آیت الله العظمی بهجت ما در مورد عرفا عموما و در مورد حضرت آیت الله العظمی بهجت خصوصا اعتقادمان این است برداشتمان از این شخصیت ها این است مثل ایشان و مثل آقای بهاء الدینی مثل مرحوم قاضی و مثل آقای حق شناس که نامش برده شد اینها خیلی باهوش هستند و هوشمندی شان درست استفاده کردند خیلی عقلانی نگاه کردند آقا زاده ایشان می فرماید که یک بار دیگر خیلی از رفقا خیلی اصرار کرد که ما را ببرید باغ یک تفریحی خیلی اصرار کردیم ایشان حاضر شد بیاید یک بقچه کتاب هم آورد بابا داریم می رویم باغ تفریح ول کن دیگر دیدیم نمی شود با خودشان آوردند وقتی رسیدیم به باغ دو سه تا درخت که رفتیم جلو گفت همین جا من می نشینم و کتاب را باز کرد ایام نمایشگاه کتاب هم هست می فرماید کتابخانه بوستان علماست شروع کرد لذت بردن نباید بگوییم ایشان دست از دنیا کشیدو از لذت ها صرف نظر کرد ایشان آدم باهوشی است و لذت بیشتر را نمی گذارد کنار به خاطر لذ ت کمتر واقعا آقای بهجت آدم باهوشی است یک وقت کسی فکر نکند کسی مقدس می شود حتی اگر آدم باهوش و ساده ای باشد این برای ما اسوه و الگو و رهبر و راهبر است نه خودش آدم خوبی است ولی آدم ساده ای هست آدم های ساده ای هستند در اثر سادگی به صفایی می رسند ولی کسانی مثل آقای بهجهت خیلی باهوش بودند به این صفای باطن رسیدند شیطان خیلی سعی کرده اینها را فریب بدهد هوشمندانه مقاومت کردند اینها دنیا را تکان می دهند اینها استوانه های حیات بشر هستند آدم هایی بسیار با هوش ما این جور عرفا را واقعا تقدیر می کنیم و نامشان همیشه بر سر زبان ها باقی می ماند
ملایی: این تعبیر درست است که امثال مرحوم حضرت آیت الله العظمی بهجت و بزرگانی که اسم بردید و می بینیم و می شنویم باغ و راغ و سبزه و دشت و دمن و درخت و تفریح همان فضا را در خدمت اون لذت بیشتر قرار می دهند نه اینکه پشت کنند درخت است باشد من کار به این درخت ندارم من می خواهم کتاب خوانم همان فضا در اختیار لذت بالاتر و ماندگارتر قرار می گیرد حتی
حجت الاسلام پناهیان: بله ببینید گفت
به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
چنین افرادی رابطه شون با لذت های کمتر قطع نمی شود باز هم آقا زاده آقای بهجت می فرمودند گاهی من از این جوجه ها می گرفتم برای بچه ها می دیدم بیشتر از بچه ها حاج آقا نگران این جوجه ها می شود غذایشان را دادی می رود سر می زند آقا زاده شون به بنده می فرمود من یک بار جوجه ها را فروختم گفتم که دردسر می شود برای شما بعد حاج آقا پیگیری می کرد چیکار کردی جوجه ها را نگرانشان بود به جزئیات توجه داشتند مثلا یک بار من به ایشان گفتم که فلانی دارد می گوید پسر خاله همسایه شون یک همچین مریضی دارد دعا کنید چند روز بعد دیدم پیگیری می کند مریضی شان خوب شد اون کسی که می گفتی ما خودمان یادمان رفته اون که واسطه بود یادش رفته ایشان هنوز پیگیری می کند به جزئیات نگاه می کند و با عالم با همه جزئیاتش مهربان است و لذت برتر را ولی ترک نمی کند دقت فرمودید مراقبت می کند از ذهن خودش مراقبت از دل در واقع از طریق ذهن ممکن است که مبادا در این فضاها بیفتد من روایات زیادی آوردم برای بحث این رضایت یکی دو تا روایت دیگر بخوانم بعد ببینیم که خدا چی قسمت مان می کند.
امام صادق علیه السلام می فرماید لم یکن رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم یقول لشیء قد مضی لو کان لشیء لو کان غیره هیچ وقت شنیده نشد رسول خدا بفرماید به چیزی که گذشته کاش اینطوری نمی شد کاش اینطوری نمی شد نداریم یک قصه نقل کنم شاید در این برنامه در واقع گفته باشم این را شاید امام باقر علیه السلام چند تا میهمان داشتند با نگرانی هی می رفتند نگرانی که آدم می دید که توجه به مسئله ای دارند می رفتند داخل اندرونی بر می گشتند پرسیدیم آقا چی است فرمود بچه تب دارد و مریضی اش خیلی دارد ناراحتش می کند و من نگران سلامتی اش هستم و دارم برای مداوای او می روم و می آیم چند مرتبه حضرت رفتند و آمدند بعد که نشسته بودند پیش ما یک دفعه شیون اهل خانه بلند شد جیغ کشیدند حضرت بلند شدند رفتند ما گفتیم برای بچه یک اتفاقی افتاد بعد الان آقا چقدر ناراحت می شود چی می شود دیدیم حضرت برگشتند و لباسشان را هم حتی آراسته کردند و مثل یک حالت جشن و سرور اومدند بین ما نشستند ما گفتیم بچه خوب شد؟ فرمودند نه بچه از دنیا رفت گفتیم پس شما چرا به این آرامی؟؟!! فرمود ما تلاش مان را می کنیم که یک بلایی سرمان نیاید ولی وقتی اومد رضایت می دهیم ما اهل بیت اخلاقمان اینطوری است پس راضی بودن به رضای الهی معنایش این نیست که ما هیچ تلاشی نکنیم راضی بودن به رضای الهی معنایش این است که یک نسبت به گذشته آرام هستیم الخیر فی ما وقع هر چه پیش آمد گذشته پیش آمد مال آینده است هر چی پیش آید نه هر چه پیش آمد خوش آمد من تلاشم را کردم من خیالم راحت است اون فلسفه ای که عرض کردم برای زندگی بدانیم که فلسفه زندگی امتحان است راضی باشیم به آنچه که گذشت دوم راضی باشیم به آنچه که هست و در حال رضایت تغییرش بدهیم حتی دعا می خواهید بکنید در حال رضایت باشد الان شما آقای ملایی چند تا خانه داری شما خودتان یک خانه داری یا مستاجر هستی بالاخره شما راضی باش تا من یک دعا کنم همین وضع را راضی باش حالا دعا کنیم خدایا دو تا خانه به اضافه یک خانه ییلاقی به آقای مولایی عنایت بفرما رضایت به آنچه که هست باشد دعا بکن تلاش هم بکن کنار این شغل نسبتاً اداری این جور شغل ها اداری است سعی هم بکنید یک شغل آزاد داشته باشید و پول در بیاورید و بتوانید بچه هایتان را ببرید باغی بیرون شهر بخرید و وقت هایی که خودتان نمی روید دیگران بروند و بعضی وقتها که خودتان نمی روید دیگران بروند داشته باشید ایثار محبت کنید به دیگران و تلاش بکنید با رضایت و دعا کنید با رضایت نسبت به گذشته رضایت مطلق نسبت به الان رضایت کنارش تلاش و دعا نسبت به آینده رضایت و توکل واگذار می کنیم به خدا حالا در حالت نشاط آدم به نشاط در اثر رضایت می رود بدون استرسی که ذهن را بخواهد مریض بکند ذهن را بخواهد بد جور درگیر بکند و هم و غم ایجاد بکند آدم به پیشرفت فکر می کند تا ما بحث رضایت را در فضای دینی می گوییم یک شبهه مطرح می شود
ملایی: د ر ذهن من هم همین سوالش بود یعنی چی من می خواهم بپرم و من می خواهم بالا بروم و من می خواهم پیشرفت کنم
حجت الاسلام پناهیان: دقیقا در بررسی های علمی کاملا این را بهش رسیدم جوامعی توسعه پیدا میکنند و پیشرفت می کنند که مردمشان راضی و قانع باشند خوب است و بعد تلاش کنند برای اوضاع خوب است و بعد تلاش کنند ذهنی که ناراحت است از اوضاع خودش ذهن دارای قدرت برای برنامه ریزی آینده نیست ذهن دارای قدرت برای تغییر نیست باید راضی باشید و باید قدرت تغییر پیدا کنی جمع این دو تا جمع اضداد است
ملایی: و هنر داشتنش
حجت الاسلام پناهیان: و هنر این داشتن جمع اضداد پس راضی بودن به رضای الهی معنایش خمودی و معنایش بی تحرکی نیست مثل با توکل زانوی اشتر زدن که بهش اشاره شد که یک گروهی نشسته بودند در مسجد ما توکل می کنیم به خدا حضرت فرمود این توکل نیست تنبلی است راضی بودن به رضای الهی معنایش این نیست که آدم چیزی را تغییر ندهد حالا یک وقت انگیزه شما برای تغییر نارضایتی است چقدر موفق می شوی با این ذهن بیمار از نارضایتی کم موفقیت کم خواهد بود یک وقت شما راضی هستید بعد انگیزه ات برای تغییر چی است؟ دستور خداست
ملایی: این قصه خیلی فرق می کند خیلی خوب ادامه دارد این بحث فکر کنم؟
حجت الاسلام پناهیان: اگر وقت نداریم پاسخ به این شبهه بگذاریم جلسه بعد بیشتر بهش می پردازیم
ملایی: حالا می رویم محضر قرآن کریم بر می گردیم اگر زمان داشتیم امروز یک بخش دیگرش را بپردازیم نشد دیگر حوالت به برنامه بعد می دهیم خیلی متشکرم حاج آقای پناهیان عزیز و سپاسگذارم از شما همراهان عزیز و گرامی من هنوز راستش را بخواهید به شما دارم عرض می کنم به شما مخاطبان هنوز در اندیشه روایت پایانی برنامه قبل هستم اوحی الله داوود یا داود ترید أوحى اللّه ُ عزّ و جلّ إلى داوود عليه السلام : يا داوود ، تريدُ و اُريد (التوحید، 4/337) رفتم دوباره متنش را پیدا کردم در کانال دوباره خواندن و سه بار خواندم خیلی عجیب بود خیلی عجیب بود برویم محضر قرآن کریم سوره مبارکه سبأ صفحه 431 را با هم تلاوت بکنیم آیات 23 تا 31 بر می گردیم ببینیم چقدر وقت داریم چون صحبت از کانال شد و شما دوستان معمولا دنبال می کنید مباحث را چکیده و روایات و آیه ها را عدد 8 به 30001515 ارسال بشود کلی کار جلو می آید متشکرم اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
( قرآن کریم سوره مبارکه سبأ صفحه 431، آیات 23 تا 31)
ملایی: اللهم صل علی محمد و آل محمد الهی به حق قرآن کریم عاقبت به خیر باشید و باشیم یک زمان کوتاهی انتهای برنامه داریم برای حاج آقای پناهیان باشد حاج آقا در خدمت هستیم.
حجت الاسلام پناهیان: این شبهه ای که آخر سر مطرح شد خیلی اهمیت دارد و من می خواهم جلسه بعد در این باره انشاالله خدا فرصت داد صحبت کنیم به ویژه نقش ما درباره به هم ریختن ذهن همدیگر چقدر ما می توانیم کمک کنیم به تقویت رضایت دیگران از زندگی شان و چقدر ما می توانیم به هم بزنیم رضایت آدم ها را از زندگی شان
ملایی: یک ذره کاربردی هم می شود بحث
حجت الاسلام پناهیان: و چقدر رضایت داشتن به وضع موجود به خاطر مقدرات الهی انسان را قدرتمند می کند برای بهبود وضع موجود ظاهرا این دو تا با هم جور در نمی آیند ولی مهمترین راز این است یک روایت هم آخر سر هدیه کنم موضوع جلسه بعد یک کمی مشخص شد
ملایی: موضوع جلسه بعد بگذارید من بگویم ببینیم درست گرفتیم یا نه موضوع جلسه بعد رابطه بین رضایت و پیشرفت خیلی خلاصه اش برای فرد و جامعه
حجت الاسلام پناهیان: و نقش ما در راضی کردن و ناراضی کردن همدیگر در زندگی اجتماعی امام حسن مجتبی علیه السلام یم فرماید من ضامن انا الضامن من ضامن هستم لمن لم یحجز فی قلبه الا الرضا برای کسی که خطور نکند به ذهنش جز رضایت الهی لم یحجز فی قلبه در واقع در ذهنش جز رضایت الهی خطور نکند هر دو دعایی کند مستجاب می شود
ملایی: ای جانم چه روایتی این را انشاالله هفته بعد بشود مطلع بحث خیلی متشکرم حاج آقای پناهیان عزیز حاج آقا روایت آخر و حسن ختام برنامه را از امام حسن مجتبی فرمودند و ما هم همه مون عرض کنیم محضر برادر گرامی شان آقا اباعبدالله الحسین علیه السلام فردا سه شنبه نجم الدین شریعتی عزیز میزبان تان هست تا پنج شنبه زنده ماندم شنبه هفته بعد بهتون سلام می کنم السلام علیک یا اباعبدالله