حجت الاسلام رفیعی: علیکم السلام، إنشاءالله موفق باشید. اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم، لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم. الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام علی سید المرسلین حبیب إله العالمین، ابی القاسم المصطفی محمد و علی آله الطیبین الطاهرین و المنتجبین سیما بقیة الله فی الأرضین و العن علی أعدائهم أعداء الله أجمعین. اللهم کن لولیک الحجة بن الحسن، صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعة و فی کل ساعه ولیاً و حافظا و قاعداً و ناصرا و دلیلاً و عینا، حتی تسکنه، أرضک طوعا و تمتعه فیها طویلا.
تسلیت عرض میکنیم ایام سوگواری و شهادت مولی الموحدین، یعسوب الدین امیرالمؤمنین (علیه السّلام) را و گرامی میداریم، لیالی قدر را، و هم چنین گرامی میداریم مناسبتهای این ماه، إنشاءالله خداوند در این ساعات پایانی سال، همۀ ما را ببخشد و بیامرزد، از عتقاء من النار، قرار دهد و سال جدید را إنشاءالله سال تحول، رشد، ترقی، سال پیشرفت و سال نابودی دشمنان قرار دهد، سال نجات مظلومان عالم، به ویژه مردم مظلوم غزه، لبنان، به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.
آیۀ سی و دوی سورۀ توبه و اگر برسیم سی و سه، مورد بحث ماست. جالب است بدانید این آیه، آیۀ سی و دو، دو جای دیگر قرآن هم آمده. یعنی سه جا این آیه تکرار شده هم چنین آیۀ بعدی آن و این آیه را شما مردم زیاد شنیدید مخصوصاً در این شرایط فعلی و امروز، جا دارد یک مقداری بیشتر به این پرداخته شود. آیه این است «يُريدُونَ أَنْ يُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ» (توبه، 32) خیلیها تلاش دارند نور خدا را خاموش کنند، «بِأَفْواهِهِمْ» با دهانهایشان اما «وَ يَأْبَى اللَّهُ إِلاَّ أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ» خدای تبارک و تعالی نمیگذارد این اتفاق بیافتد و نور خدا، همواره فروزان است. «وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ» ولو کافران، کراهت داشته باشند سه چهار نکته باید عرض کنیم. کلمۀ نور، به خدا هم گفته میشود «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ» (نور، 35) تا آخر که در سورۀ نور آمده. همین شبهای احیاء هم میگویید: «يَا نُورَ النُّورِ يَا مُنَوِّرَ النُّورِ يَا خَالِقَ النُّورِ يَا مُدَبِّرَ النُّورِ يَا مُقَدِّرَ النُّورِ يَا نُورَ كُلِّ نُورٍ» (بحار الأنوار، ج 91، ص 390) خدای تبارک و تعالی خودش نور است منتهی اینجا نمیگوید: خدا! میگوید: نور خدا، نور الله! که حالا باید توضیح دهیم که این نور الله چیست؟
عزیزان، برادران، خواهران، نور چند خاصیت دارد، من عرض میکنم آن وقت تشبیه این مواردی که میگویم به نور، که چرا به خدا نور میگویند، چرا به قرآن نور میگویند؟ چرا به امیرالمؤمنین نور میگویند؟ و شما میدانید وقتی یک چیزی را به چیزی تشبیه میکنیم، باید یک وجه مشابهتی داشته باشد. مثلاً ما میگوییم: علی، أسد الله است، علی شیر است! خب شیر، خیلی صفات دارد منظورمان از اینکه علی (علیه السّلام) شیر است یعنی شجاع است، این را وجه شباهت میگویند.
یا شما در قرآن ببینید عالم بی عمل، «كَمَثَلِ الْحِمارِ يَحْمِلُ أَسْفاراً» (جمعه، 5) یعنی چه؟ منظور این هست که همانطور این حیوان، درک ندارد، فهم ندارد، اگر کتاب هم روی بارش بگذارند متوجه نیست اینها چه هست، عالم بی عملی هم که به علمش عمل نکند، مثل این حیوان است اینها را تشبیه میگویند.
یا مثلاً در روایات داریم، مؤمن باید مثل زنبور عسل باشد. «كُنْ كَالنَّحْلَةِ» (غرر الحکم و درر الکلم، ص 532) یعنی چه مثل زنبور عسل، زنبور نیش هم میزند. نه منظور این هست که زنبور عسل، از گل، استفاده میکند شیرۀ گل را در واقع مینوشد و بعد هم عسل تحویل میدهد، مؤمن هم باید از هر کسی حرفش را نپرسد، از هر شبکهای از هر آدمی، باید از آدمهای خوب، چیز یاد بگیرد تا بتواند حرفهای خوب بزند. ما به اینها میگوییم: تشبیه!
نور، پنج شش خاصیت دارد من برای شما میشمارم. یک: شفاف است، الآن شما این نور بالای سر مرا نگاه کنید، روشن است خودش شفاف است. دو: عامل شناخت است، شما اگر در جای تاریکی بروید فوراً موبایل روشن میکنید، یا کبریت میزنید میگویید: ببینیم چه هست. الآن اینجا اگر تاریک شود، ما چیزی را نمیبینیم شناخت به ما میدهد نور. سوم: عامل هدایت است. شما اگر در بیابانی که ظلمات است گیر بیافتید، یا در دریا کسی گیر بیافتد، چطوری راه را پیدا میکند؟ باید یک نوری باشد که بفهمد جاده کجاست؟ مسیر کجاست؟ اینها خصوصیت نور است. خوب دقت بفرمایید شفاف است آدم را شناخت میدهد، هدایت میکند. چهارم: نور باعث رشد است شما اگر نور خورشید نباشد، درختها رشد میکنند؟ آدمها هم رشد نمیکنند مریض میشوند تمام این کرۀ زمین، نور خورشید است که به او رشد میدهد، نور باعث ترقی است. شما کسانی که گل در خانهشان است مثلاً میگویند: بگذارید کنار پنجره، کنار نور آفتاب که رشد کند این هم یک عامل است. پنجم: نور عامل حرکت است نور است که شما این درخت را میکارید و بعد بزرگ میشود، به آدم حرکت میدهد و دیگر اینکه نور، عامل گرما بخشی است گرما میآورد. شما وقتی یک جایی نور زیادی باشد حرارت ایجاد میکند.
این مواردی که به آن نور خدا میگوییم که من میگویم آنها چه هست، نور خدا را میگویم چه هست. نور خدا یعنی این موارد، باعث رشد است، باعث حرکت است باعث گرمی است، باعث ترقی است، باعث شناخت است، باعث راه پیدا کردن است، باعث هدایت است. حالا نور الله چیست؟ هر چیزی که به خدا مربوط شود ما به آن نور الله میگوییم ولی ما مواردش را برای شما میشمارم.
یک: خود اسلام و وحی، نور است. «اللَّهُ وَلِيُّ الَّذينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ» (بقره، 257) این نور، یعنی اسلام، یعنی وحی، یعنی کلام خدا، توحید! پس به اصطلاح وحی و اسلام، نور است. دو: قرآن هم نور است، شما ملاحظه بفرمایید، آیاتی که این تعبیر را دارد حالا هم خود قرآن دارد و هم در روایات داریم من از حدیث میخوانم: «إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ حَبْلُ اللَّهِ وَ هُوَ النُّورُ الْمُبينُ» (وسائل الشیعه، ج 6، ص 191) قرآن میگوید: «آمَنُوا بِهِ ... النُّورَ» (أعراف، 157) به نور ایمان بیاورید، به نوری که «الَّذي أُنْزِلَ مَعَهُ» به پیغمبر نازل شده، یعنی قرآن. پس قرآن هم نور است، نور الله تا اینجا دو معنا کردیم.
سوم: خود پیامبر اکرم و امیرالمؤمنین و اهلبیت، نور هستند رسول خدا فرمود: اصلاً نور ما، قبل از خلقت، آقایان بدانید ما یک بحثی داریم، حالا امروز جایش نیست من بگویم، که ائمۀ ما دو نوع خلقت دارند، یک خلقت جسمی دارند معلوم است که حضرت علی (علیه السّلام) سیزدۀ رجب به دنیا آمده، مثلاً پیامبر، هفده ربیع به دنیا آمده. اما کتاب هم نوشته شده، من اسم کتاب را هم اینجا نوشتم که یک شخصی، کتابی نوشته با همین نام و با همین عنوان، که خلقت نوری اهلبیت، بعضی دیگر هم هست روایاتش هم روایات محکمی است، چندین روایت دارد که پیغمبر اکرم، به جابر فرمود: میدانی اولین چیزی که خدا خلق کرد، چه بود؟ گفت: نه یا رسول الله، فرمود: نور من بود و نور علی بن ابیطالب، خلقتُ ببینید این روایت است فرمود: نور من، قبل از خلقت آدم. پس خود وجود مقدس امام و پیامبر نور است.
شما ببینید وجود مقدس امیرالمؤمنین فرمود: «إِنَّمَا مَثَلِي بَيْنَكُمْ» (نهج البلاغه، 278) مثل من بین شما، «كَمَثَلِ السِّرَاجِ فِي الظُّلْمَةِ» مثل چراغ در تاریکی میماند، اینها در زیارت نامههایشان هم آمده، من دیگر فرصت نیست عرض کنم. پس نور، اسلام است نور، وحی است نور، قرآن است نور، رسالت پیامبر است نور، وجود مقدس امیرالمؤمنین و اهلبیت (علیهم السلام) هستند.
«الصَّلَاةُ نُورُ» (جامع الأخبار، ص 85) احکام هم نور است، مگر نمیگویند: وضو بگیرید نور علی نور. قرآن کریم اشاره دارد به اینکه به هر حال این روایات اشاره دارد به اینکه احکام الهی، نور هست. علم، نور است، هر کسی علم یاد بگیرد نورانی میشود. فرمود: «لَيْسَ الْعِلْمُ بِالتَّعَلُّمِ إِنَّمَا هُوَ نُورٌ يَقَعُ فِي قَلْبِ مَنْ يُرِيدُ» (بحار الأنوار، ج 1، ص 225) پس حال که معلوم شد نور الله چیست، در یک کلمه، آن چه که در جبهۀ حق قرار دارد و به خدا منسوب است، حالا قرآن باشد، رسالت باشد، اهلبیت باشند، نماز باشد، احکام باشد، دین باشد توحید باشد، معاد باشد، تمام اینها نور است. کلام اهلبیت باشد، «كَلَامُكُمْ نُورٌ وَ أَمْرُكُمْ رُشْدٌ» (بحار الأنوار، ج 99، ص 132) حالا اگر یک کسی خواست این نور را خاموش کند، عزیزان این آیه میگوید: یریدون، فعل مضارع است یعنی امروز هم این فعل را میخواهند خاموش کنند، سه جا هم در قرآن تکرار شده، خیلی تلاش شد این نور خاموش شود، اما نتوانستند چون خدا وعده داده میفرماید: من نمیگذارم این نور، خاموش شود، این نور مستمر است این نور میماند.
حالا ما پای منبرها قدیم که مینشستیم پای سخنرانیها، زیاد این شعر را میشنیدیم: چراغی را که ایزد برفروزد/ هر آن کس پُف کند ریشش (یا ریشهاش) بسوزد. من خواهش میکنم این بخش دوم عرضم را بیشتر دقت کنید من حدود بیست مورد، مواردی نوشتم که سعی کردند این نور را خاموش کنند، نور پیامبر را، یعنی اولین کسی که خدا فرستاد به عنوان به هر حال آورندۀ این وحی، پیامبر است. نور پیامبر بر همۀ نورها، از همۀ نورها بالاتر است. من نوشتم موارد را چه کار کردند برای اینکه نور پیغمبر را خاموش کنند. که امروز هم، بدانید کسانمی که تهدید میکنند، اینهایی که تحریم میکنند، اینهایی که عرض میکنم ضربه میزنند، آدم میکشند، عربده میکشند، اینها چیزهای تکراری است قبلاً هم اتفاق افتاده.
رسول خدا با دو نفر شروع کرد نور اسلام را در مکه روشن کرد، با امیرالمؤمنین و خدیجۀ کبری، الآن شما بروید ببینید اسلام کجاست؟ میلیاردی شده، در قلب اروپا، خودشان میگویند: دین دوم، ولی در آینده، دین اول خواهد شد إنشاءالله. بروید ببینید اسلام در تمام دنیا، مساجدش، مراکزش، چگونه گسترش پیدا کرده، مگر توانستند این نور را خاموش کنند؟ چه کردند برای خاموش کردن این نور؟ من این مواردی که میگویم میشمارم، همۀ آنها را عرض نمیکنم.
یک: رقیب درست کردند «جَعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً» (ابراهیم، 30) یعنی بت گذاشتند که خدا کنار برود، نشد! دو: گفتند: به اینق ران گوش ندهید، «لا تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآنِ» (فصلت، 26) تحریم کردند گوش دادن قرآن را، حتی بعضیها پنبه در گوششان میگذاشتند، انگشت در گوششان میکردند که نشنوند، نشد. سه: طعنه زدند «طَعَنُوا في دينِكُمْ» (توبه، 12) این چه دینی است؟ شبهه انداختند، تردید کردند، نشد. چهار: استهزاء کردند «اتَّخَذُوا دينَكُمْ هُزُواً» (مائده، 57) پیغمبر را مسخره کردند، انبیاء را مسخره کردند. باز هم بگویید! نشد. پنجم: گفتند: قبول، اصلاً ما خودمان عین همین را میآوریم.
یک آقایی را فرستادند به نام نضر بن حارث، آمد سمت ایران و آن زمان، زمان پیامبر، یکسری افسانه و داستانهایی که اینجا معروف بود، یاد گرفت برگشت در مکه، مردم را جمع کرد، گفت: پیغمبر چه میگوید؟ مگر قصه نمیگوید؟ من هم قصه میگویم، تازه قصههای من حماسیتر هم هست. شروع کرد با قصه بافتن، جای قرآن را پر کند که نور خدا را خاموش کنند. قرآن میفرماید: گفتند: «لَوْ نَشاءُ لَقُلْنا مِثْلَ هذا» (انفال، 31) ما بخواهیم مثل همین قرآن را... دیگر نگفتند قرآن بد است، گفتند: ما عین این را میآوریم، ما شبیه آن را برای شما میآوریم مگر قرآن نمیخواهید؟ نشد!
ششم: تحریف کردند «يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ» (نساء، 46) باز موفق نشدند. هفتم: تهمت زدند، گفتند: «یعلمه البشر» اینها که وحی نیست، این پیامبر در این سفرهایی که به این شام رفته، اینها را آن جا یاد گرفته آمده، یک معلمی داشته ایشان معلَّم است، ساحر است، کاهن است. ببینید همۀ راهها را رفتند، گفتند: عرض میکنم جنگ... بدر و أحد و خندق را علم کردند، نور خاموش نشد. مکر «وَ مَكَرُوا وَ مَكَرَ اللَّهُ» (آل عمران، 54) گفتند: چهل نفر میریزیم خانۀ پیغمبر را محاصره میکنیم، شبانه او را میکشیم، نشد! پیغمبر را خدا با خبر کرد، زودتر حرکت کرد رفت مدینه و سالم ماند. بدعت گذاشتند، نشد! کتمان کردند، به دانشمندان یهود، اینها را تحریک کردند، پول دادند که شما بگویید: ما گفتیم یک پیغمبری میآید ولی این، آن پیغمبر نیست و این شخص دیگری است. کتمان کردند، نشد! غلو کردند «لا تَغْلُوا في دينِكُمْ» (نساء، 171) اینها همه راه است، یعنی آمدند چهرۀ دین را خراب کنند، برای اینکه چهرۀ دین را خراب کنند، آمدند به افراد گفتند: خدا! آمدند یک شؤون زیادی، بعضی از اوقات تعریف زیاد هم طرف را خراب میکند، آمدند یک چیزهایی به اهلبیت و پیامبر نسبت دادند که اینها خودشان قبول نداشتند، باز این نشد! شکنجه کردند، یاسر را کشتند، سمیه را کشتند، عمار را شکنجه کردند خباب بن الأرت را، اربابش آهن داغ داخل کوره میگذاشت روی بدنش میگذاشت، تمام بدنش را سوزاندند، بلال را روی زمین کشیدند، سمیه را شتر بستند به دو پاهایش، شتر را در دو جهت مخالف حرکت دادند، از وسط شقه شد. شما ببینید این چیزهایی که امروز در غزه میبینید، یا در لبنان و جاهای دیگر، جنایاتی که در سوریه دارد میشود، این گونه بچههای مردم را دارند به قتل میرسانند، سر میبرند داعشیها دیگران، به اسم دین حالا جالب است آنها من به نظرم باز آنها یک درجه از اینها کارشان فرق میکرد. او میگفت: من مشرک هستم، من بت پرست هستم آدم میکشم.
ملایی:ادعای دین نداشتند.
حجت الاسلام رفیعیاینها ادعای دین دارند، ادعای اسلام دارند. پیغمبر را اخراج کردند، «هَمُّوا بِإِخْراجِ الرَّسُولِ» (توبه، 13) عرض میکنم که زندان کردند، تمام راهها را رفتند، آخرش در سال هشتم، همه کوتاه آمدند کشیدند کنار. «إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ * وَ رَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْواجاً» (نصر، 1 و 2).
آخرین جلسهای که ابوسفیان آمد خدمت پیامبر، پیامبر با ده هزار نفر مسلمان، از انصار و مهاجرین، در مدینه به طرف مکه آمد. خودش هم حضرت دستور داد که اینها خیلی منظم، در یک صف بایستند، ده هزار آدم خیلی است. عباس عموی پیغمبر، رفت پیش ابوسفیان، گفت: دیگر کوتاه بیا، دیگر نمیتوانی کاری بکنی. بعد دستش را گرفت آورد، این یک نگاهی به این لشکر کرد گفت: ای وای! یک روزی این آدم، دو نفر داشت حالا ببین ده هزار آدم، وضو میگرفت، آب وضویش را به عنوان تبرک میبردند پیغمبر را. پیغمبر اولین حجی که آمد، مویش را تراشید، تمام دانههای مویش را به عنوان تبرک بردند، حالا به اینجا رسیده، میخواهید نور خدا را خاموش کنید؟ همان پیغمبری که یک روز دور مدینه خندق کندند که شما نتوانید بیایید به آنها حمله کنید، حالا بلند شوید بیایید با ده هزار نیروی آماده، آن هم چه نیرویی؟ آن خانم، سه تا جنازه روی شتر گذاشته، به آنها میگوید: اینها چه کسانی هستند؟ میگوید: مهم نیست الحمدلله پیغمبر سالم است. بله، این شوهرم است این برادرم است، این پسرم است.
بچههایشان را قربانی کردند تمام این راهها را رفتند، تهدید، تحریم، شکنجه، تردید، شبهه افکنی، شما بیایید امروز هم، راه دور نروید، چهل و پنج سال است، میلیاردها دلار، دهها شبکۀ ماهوارهای، پول گرفتند علیه انقلاب ما تبلیغ کردند که الآن دیگر صدای خود آمریکاییها در آمده میگویند: دیگر پول نمیدهیم. آقا شما هیچ کاری از شما نیامد، فوقش توانستید یک جایی، یک تظاهراتی را برپا کنید آن هم تمام شد. چهل و پنج سال است بعضی از آدمهایی که از همین کشور رفتند آن جا، استخدام شدند در این شبکهها، حالا من اسم شبکهها را نمیآورم، شبکههای منحرف، هر چه بلد بودند گفتند! گریه کردند، التماس کردند فریاد زدند، تحریف کردند، تردید ایجاد کردند، شبهه افکنی کردند دروغ گفتند.
چهل و پنج سال سختی کشیدیم، هشت سال صدام را به جان این کشور انداختند چه شد؟ بمب گذاری کردند، رئیس جمهور و نخست وزیر این کشور را یک روز به شهادت رساندند، رئیس قوۀ قضاء، شهید بهشتی، چقدر آدم ترور کردند همین سالهای اخیر، چقدر آدم! مگر شد؟ این خیلی مهم است این آیه، وعدۀ الهی است. «يُريدُونَ أَنْ يُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ» (توبه، 32) دشمن میخواهد نور خدا را، با دهانش یک فوتی بکند، نمیشود! چراغی را که ایزد بر فروزد/ هر آن کس که پف کند، ریشش (یا ریشهاش) بسوزد. «وَ يَأْبَى اللَّهُ» وعدۀ خداست و لذا من همین جا خدمت شما عرض کنم، یک روایتی بخوانم که این روایت، إنشاءالله زمینهای شود برای فهم بیشتر این آیه.
فرمود: «أَرْبَعٌ مَنْ كُنَّ فِيهِ كَانَ فِي نُورِ اللَّهِ الْأَعْظَمِ» (المحاسن، ج 1، ص 8) الآن بحث ما نور الله است «يُريدُونَ أَنْ يُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ» چهار تا صفت است اگر در شما باشد، شما تحت نور الله هستید، نور خدا هستید یعنی چراغ شما هم خاموش نمیشود، شما میمانید. چهار کلمه است.
«أَرْبَعٌ مَنْ كُنَّ فِيهِ كَانَ فِي نُورِ اللَّهِ الْأَعْظَمِ» این حدیث را برای شرح این آیه میخوانم، «يُريدُونَ أَنْ يُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ» این چهار تا چیست؟ یک: «مَنْ كَانَ عِصْمَةُ أَمْرِهِ شَهَادَةَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنِّي رَسُولُ اللَّهِ» این روایت از رسول خداست، یک باور قوی آدم داشته باشد، هر کسی توحید را معتقد باشد به رسالت پیامبر و به حرفهای پیامبر ایمان داشته باشد، در نور است شک نکنید! توحید، نور است پیامبر، نور است.
دو: «وَ مَنْ إِذَا أَصَابَتْهُ مُصِيبَةٌ قَالَ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ» مقاوم باشد، اول باور قوی، دوم مقاومت. کسی که وقتی مصیبتی به او میرسد بگوید: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ» هفتاد نفر را در أحد شهید کردند، بدن حمزه را مثله کردند پیغمبر خودشان را نباخت، محکم ایستاد فرمود: تلک الأیام قرآن فرمود: «تِلْكَ الْأَيَّامُ نُداوِلُها بَيْنَ النَّاسِ» (آل عمران، 140) بالأخره فرج حاصل میشود، این گونه نمیماند. از مکه ایشان را شبانه اخراج کردند عملاً، یارانش را شکنجه کردند، چقدر آدم به شهادت رساندند، حضرت خودش را نباخت، این دومین رمز موفقیت، مقاومت است.
سوم: «مَنْ إِذَا أَصَابَ خَيْراً قَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ» کسی که وقتی خیری به او میرسد، بگوید: «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ» سومین ویژگی، شکر نعمت، امید. آقا آدم بگوید: این کشور صد تا مشکل دارد قبول است اما انصافاً پنجاه تا کار هم کنارش شده، این کار شده، این کار شده، این اتفاق افتاده. اینهایی که فقط جنبههای منفی را میبینند، اینها از نور الهی دور میشوند، امید، شکر. چهارم: «وَ مَنْ إِذَا أَصَابَ خَطِيئَةً» اگر کسی خطایی کرد، «قَالَ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ أَتُوبُ إِلَيْهِ».
پس این چهار تا، توحید، «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ» در مصائب، «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ» در نعمتها و «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ أَتُوبُ إِلَيْهِ» در گناه و خطا.
این آیهای که امروز وارد شدیم، سه جای قرآن هم تکرار شده. «يُريدُونَ أَنْ يُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ» ببینید آقایان، از آن سالی که قرآن را آتش زدند، «يُريدُونَ أَنْ يُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ» آتش زدند، دیگر کاریکارتور علیه پیامبر کشیدند، خواستند نور پیامبر را خاموش کنند، سلمان رشدی ملعون، کتاب علیه پیامبر نوشت، اینها کارهایی است که در سالهای اخیر شده، من بگذارید اصلاً جدید بیایم، در گذشته نروم «يُريدُونَ أَنْ يُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ»!
یکی از عزیزان که الآن هست همان سالی که در دانمارک، توهین به پیامبر شد و قرآن آتش زده شد در یکی از کشورها، ایشان میگفت: من رفتم تبلیغ، خود مسئولین فرهنگی آن جا گفتند، بیشترین کتابی که امسال خریداری شده، قرآن است. مسجدها شلوغتر شده. یعنی آتش زدند قرآن را، که قرآن نابود شود، درود خدا، رحمت خدا، بر شهید آیت الله رئیسی، من ایشان را خیلی دوست داشتم ولی از این جهتی که الآن میگویم، خیلی بیشتر، یکی از دلایل ارادت من به ایشان، این کاری بود که در سازمان ملل انجام داد، کاری بود، قرآن را روی دست گرفت، این نشان داد به دنیا، یعنی ما این هستیم! یعنی آدمهایی که قرآن آتش زدید، قبلاً که سابقه نداشت من ندیدم در رؤسای جمهور قبل این اتفاق افتاده باشد، شما قرآن آتش زدید؟! حالا رئیس جمهور کشور، در بزرگترین مرکز بین المللی دنیا، در نیویورک، این کتاب را روی دست گرفت، بالا آورد این میشود اوج اقتدار و عزت! شما سلیمانی عزیز را ناجوانمردانه در عراق زدید، عکسش... میدانید الان کسانی که کار میکنند الآن در این سایتها در همین گروههایی که خود ما فعالیت داریم، اگر یک کلمه از شهید سلیمانی بنویسیم، میبندند! شهید سلیمانی در واقع یک خاری در چشم اینها است. شما او را زدید رئیس جمهور عکس او را سازمان ملل، من این دو تا کار آقای رئیسی را خیلی دعا کردم برایش، قرآن آتش زدید؟ قرآن را در سازمان ملل آورد. سلیمانی را در عراق زدید، عکسش را در سازمان ملل آورد، مگر چه شد؟ مکتب شهید سلیمانی در دنیا راه افتاد. شما الآن میدانید چقدر بچه در دنیا، به نام سید حسن نصر الله نامگذاری کردند؟ شهید نصر الله را زدید، فکر کردید خاموش شد؟ این عجیب است! امروز هم بدانید إنشاءالله خداوند زوال اسرائیلیها را خواهد آورد، إنشاءالله ملت مظلوم فلسطین را خدا، یاری خواهد کرد و دشمنان را نابود خواهد کرد، به برکت صلوات بر محمد و آل محمد. این وعدۀ خداست «يُريدُونَ أَنْ يُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ».
خب آیۀ بعدی هم همین است «هُوَ الَّذي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ» (توبه، 33) خدا وعده داده، رسالت پیامبر جهانی شود. «أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دينِ الْحَقِّ» حالا ممکن است کسی بگوید: الآن که اینطور نشده، هنوز مسیحیت هست، یهودیت هست، اسلام دین جهانی نشده. روایات ما میگوید: این آیه إنشاءالله در زمان ظهور حضرت حجت (ارواحناه فداه) تحقق پیدا خواهد کرد. خدا میفرماید: یک روزی میآید، اسلام جهانی میشود یعنی همۀ دنیا را میگیرد آن روز چه زمانی است؟ إنشاءالله روز ظهور حضرت حجت (ارواحناه فداه) چندین روایت دارد. «هُوَ الَّذي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ» این «لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ» آن زمان، إنشاءالله محقق خواهد شد. خدایا توفیق درک ظهور آقا و مولایمان حجت بن الحسن را به ما عنایت بفرما. صلواتی عنایت کنید.
ملایی:اللهم صلّ علی محمد و آل محمد. صفحه379 قرآن کریم