اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

1403-12-01-حجت الاسلام نظافت - شرح نامه ۳۱ نهج‌البلاغه امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم شریعتی: سلام وقت تان بخیر انشاء الله که حال دلتان خوب باشد امیدوارم بهترین اتفاقات برای همه تون در ظل توجهات حضرت ولی عصر محقق بشود امیدوارم که در این باقی مانده ماه شعبان المعظم ماه رسول مکرم با طهارت کامل انشاء الله این روزها بگذرد و وارد ضیافت پر نور حق تعالی بشویم خیلی خوشحالیم که در کنار هم هستیم و به همه شنونده های خوب رادیو محترم معارف و عزیزانمان که تکرار برنامه را از شبکه افق می بینند با دل و جانم سلام می کنم یک سلام ویژه و مخصوص خدمت حاج آقای نظافت خیلی خوش آمدید

حجت الاسلام نظافت:  سلام بر شما و همه بینندگان عزیز و من هم امیدوارم در این دهه آخر ماه شعبان استفاده بهترین کنیم گفتند در دهه آخر ماه شعبان زیاد بگویید:" اللهم ان لم تکن غفرت لنا فی ما مضی من شعبان فاغفر لنا فی ما بقی منه" خداوندا اگر در این بیست روز گذشته ماه شعبان ما را نبخشیدید در باقی مانده اش هم ما را ببخش ماه رمضان وقتی شروع شد مسابقه را شروع کنیم اونجا روزهای اولش دیگر صرف پاک شدن نشود بلکه از قبل تمیز شده باشد و پاک شده باشد

شریعتی:  این پالایش و پیرایش باشد مال قبلش بعد که دیگر وارد می شویم برویم و سرعت بگیریم انشاء الله سبک بال و سبک بال خیلی خوب حالتان چطوره؟

حجت الاسلام نظافت:  الحمدلله خدا رو شکر

شریعتی:  خیلی خوشحالیم در خدمت شما هستیم و در محضر نهج البلاغه شریف و نامه سی و یک حضرت و نامه خطاب به امام مجتبی

حجت الاسلام نظافت:  بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین به اینجا رسیدیم که حضرت فرمودند که در این وصیت نامه اون چیزی را که خیلی بیشتر بهش دوستش دارم که تو به اون عمل کنی سه چیز است چون وصیت نامه دامنه اش گسترده است گاهی مطالب پراکنده مخاطب را گیج می کند و لذا حضرت با هوشمندی اومدند برجسته اش کردند سه چیز را می گویند فراموش نکنید در لابلای این مباحث پراکنده این سه چیز گم نشود این سه چیز اون سه تایی است که همه چیز را در دل خودش دارد و این یک سبک آموزشی است که معلم وقتی نکاتی را می گوید بر گردد دوباره جمع بندی را بکند حضرت انگار در وسط نامه دارند یک جمع بندی می کنند که سه چیز فرمودند خیلی مهم است اولی اش تقوا بود و عرض کردیم و دومی اش این است و وَ الِاقْتِصَارُ عَلَى مَا فَرَضَهُ اللهُ عَلَيْكَ (نهج البلاغه، 31) یعنی اکتفا فرضه یعنی خدا واجب کرد یعنی اکتفا کنیم بر آنچه که خدا بر تو واجب کرده است اکتفا بر واجبات بر ما فرضه الله ببینید این ما فرضه الله چرا اهمیت دارد؟ که حضرت می گویند به این اکتفا کن بیشتر از این نمی خواهد ما باید توجه بکنیم به معنای مافرضه الله در ما فرضه الله کلمه الله است الله یعنی چی؟ الله اسم خداست اما نه اسم عادی رحمان و رحیم هم اسم خداست رئوف و خالق در جوشن کبیر این همه اسماء گفته شده الله گفتند اسم مستجمعٌ لجمیع الصفات همه صفات را در بر دارد جامع تر از اون نداریم لذا ما نمی گوییم مثلا بسم الله الرحمن االله یعنی الله را وصف چیزی نمی آوریم اما برای الله بعد وصل می آوریم انگار بسم الله الرحمن الرحیم رب العالمین اینها دارد الله را باز می کند دارد محتوای الله را توضیح می دهد پس کلمه الله خیلی مهم است خوب حالا چه کسی فرضه الله الله دیگر باید دلت را آرام کند اون خالق بی نهایت قدرت و بی نهایت مهربانی و بی نهایت حکمت و بی نهایت دارایی پس اگر چیزی را گفت نگران نباش خاطرت جمع باشد آرامش داشته باش

شریعتی:  انجایی که باید دل به دریا زد همین جاست

حجت الاسلام نظافت:  و لذا فرض کنید نزد پزشک به اندازه ای که به اوصاف خوب پزشک اشراف داشته باشیم و اعتقاد داشته باشیم دلمان آرام تر است وقتی می خواهد مثلا فرض بفرمایید یک مربی شنا یک آموزش بدهد به اندازه ای که به او اعتماد داریم دل به دریا می زنیم اعتماد نداریم نمی زنیم و لذا این اوصافی که در مورد خدای متعال گفته شده اینها همه دارد الله را باز می کند حالا اینجا نفرمود ما فرض الرحمان فرمود ما فرضه الله بنابراین اکتفا کن حالا اکتفای بر واجبات یعنی چی؟ یعنی سراغ مستحبات نرویم و ما می بینیم اسلام مستحبات دارد و عمل به مستحبات هم سفارش شده این جای بحث و تامل دارد این چیزی که حضرت فرمودند الاقتصار علی ما فرضه الله یعنی چی؟ دو تا احتمال هست یک، مراد این است که اولویت با واجبات باشد چون گاهی اونقدر به مستحبات بها می دهیم که از واجبات غافل می شویم و لذا در همین نهج البلاغه داریم امیر المومنین فرمودند اذا اضرت فی النوافل بالفرائض فرفضوها نافله خوب است و مستحب خوب است اما اگر دیدید نافله ضربه می زند به واجب رها کن اون نافله را رها کن یا در حکمت 39 فرمود لا قربت فی النوافل اذا اضرت بالفرائض هیچ قربت یعنی مایۀ تقربی در نوافل وجود ندارد اگر قرار باشد به واجب ضربه بخورد خدای متعال چون ما را دوست دارد حکیم است اون چیزی که خیلی خیلی مفید بوده گفته واجب اون چیزی که درجه مفید بودنش کمتر بوده اون مستحب است

شریعتی:  یک چیزی به اشتباه جا افتاده شاید در نزد بعضی ها این است که مستحبات ارزشش بیشتر از واجبات است و بیشتر ثواب دارد این تلقی اشتباه است و لذا مثلاً شب قدر همه اش به مستحب می گذرد اونقدر به مستحب می گذرد که صبح دیگر نماز صبح را با بدترین حالت می خوانند تمام انرژی را گذاشتند برای مستحبات کسی تضییع شده

حجت الاسلام نظافت:  یعنی دو رکعت نماز صبح واجب از همه ی شب قدر مهمتر است اونها باید مقدمه این باشد زیاد داریم از این مصداق ها چون خواستن مستحبات را به ما بها بدهند ثواب هایش را گفتند غافل می شویم از ثواب مستحبات و واجبات و در انفاق هم همینطوری است گاهی می بینید مثلا طرف پول خرج می کند یک دیگ شده و ده دیگ شده ولی خمسش را نمی دهد و زکات واجب را نمی دهد شیطان است دیگر از هر راهی بتواند وارد می شود

شریعتی:  این خیلی نکته ی مهمی است

حجت الاسلام نظافت:  مثلا طرف پول می دهد رد مظالم را نمی دهد رد مظالم واجب است اگر مظلمه ای به گردنت است همین را به نیت رد مظالم بده و لذا از امام حسن عسگری داریم فرمودند اعبد الناس من اقام الفرائض عابدترین مردم کسی است که به پا بدارد واجبات را اقامه ی فرائض کند خدا رحمت کند شهید مطهری عبارتی دارند رحمت الله علیه می گویند گاهی در جامعه بعد می گویند در پرانتز وقتی تربیت اون جامعه غلط باشد گاهی در جامعه حساسیت هایی برای مستحبات به وجود می آید که مردم واجب هایشان را ترک می کنند از اون طرف می گویند حساسیت گاهی برای مکروهات پیدا می شود که دهها حرام مرتکب می شوند تا اون مکروه را مرتکب نشوند اینطوری می شود اون شعر معروف هم هست ترک واجب کرده ای سنت به جا آورده ای و این در حرم امام رضا گاهی من زیاد می  دیدم الان البته خوب شده این زیارت را صفی کردند و مودب در صف می ایستند نوبتشان می شود دست می زنند قدیم ها اینطوری نبود روی سر و کول هم سوار می شدند که دستشان را برسانند بعد گاهی می دیدند طرف انگار از یک عملیاتی اومده بیرون عرق کرده و آره که من موفق شدم و پیروزمندانه زدی خورد کردی چند نفر را اینطوری است زیارت مستحب است و ترک تداخل با نامحرم واجب است گاهی می بینید روزهایی که خیلی شلوغ است مرتکب حرام می شود آدم برای اینکه مخلوط شدند نباید برود و نباید تداخل به نحوی که اصطحکاک داشته باشند یا برگزاری روضه خیلی خوب است ثواب عظیمی دارد ولی اگر بلندگویش آزار و اذیت درست کند برای همسایه ها چی؟ یا ماشینی که سد معبر کرده و رفته داخل مجلس امام حسین اینها مصداق های غلطش است و چقدر هم ضد تبلیغ می شود میهمانی دادن مستحب است نمونه هایی را می گویند هر کسی باید نمونه هایش را پیدا کند در زندگی اش میهمانی دادن مستحب است ترک فشار بر همسر واجب است به خاطر میهمانی که می دهم می خواهم میهمان ها را تکریم کنم تحقیر کنم همسرم را فشار وارد کنم به خانواده ام لذا امیر المومنین کسی حضرت را دعوت کرده فرمودند من سه شب می آیم خانواده را تحت فشار قرار ندهید بعضی ها متاسفانه زیادی اکرام می کنند اکرام ضیف به قیمت تحقیر همسر یا ظلم یا خانم ها خیلی حساس هستند خودشان جوش می زنند باید بهشون آرامش بدهید نه اینکه بگوییم چرا دیر شد و چرا اینطوری شد آبرویی که نزد اونها داریم مهمتر از آبروی نزد همسر است در حالی که آقای شریعتی این شیطان است نزدیکترین افراد بیشترین حق را دارند نه دورترها بعضی ها هوای دورها را دارند هوای نزدیک ها را ندارند یعنی هر چی خودمانی تر می شوند بهشون بی اعتنایی بیشتر می کنیم دقت کردید؟ می گوید شر الاخوان من کل فله تو باید بهترین دوست باشی بهترین دوست ما اگر می رویم جایی میهمانی باید به صاحب خانه آرامش بدهیم فرض بفرمایید غذا کم اومده چیزی نیست مهم نیست که او شرمنده نشود که به خاطر اون همسرش تحت فشار باشد

شریعتی:  او به اندازه کافی تحت فشار هست خدا رحمت کند استاد صفایی را یک وقت یک میهمانی بود من ایشان دعبشان این بود که با طلبه ها دسته جمعی می رفتند جایی دعوت بودند خانه طلبه ای ریختند روی سرش در باز شد شرمنده شده و نگران شده این همه آدم

حجت الاسلام نظافت:  ولی آقای صفایی مدیریت کرد خودش متوجه می شدم نمی خورد داشت ته دیگ را دست می کشید هی تنظیم می کرد چون هدف این نیست که انسان شکمی از عزا در بیاورد احترام به صاحب خانه است خوشحال کنیم می خواهیم او را تکریم کنیم

شریعتی:  و هم چیزی به او اضافه شود و هم چیزی گیر ما بیاید ما وقتی می رویم منزل یک کسی مایۀ برکت می شویم و لذا صاحب خانه منت ندارد چون این برکت را آورد و گناهان صاحبخانه را برد نمونه ها زیاد است در سطح ملی هم گاهی داریم گاهی می بینید که اولویت ها فراموش می شود در همین اوضاع ناترازی برق گاهی م یبینید یک جایی که باید قطع بشود نمی شود و یک جایی که نباید قطع بشود قطع می شود یعنی این هم فراموش می شود مستحبات را آنچنان بهش می چسبیم واجبات فراموش می شود در خرج کردن ها دقت نمی شود گاهی متاسفانه خیلی باید دقت کنیم در پولی که خرج می کنیم چه پول شخصی و چه پول بیت المال بیشتر در دعای مکارم الاخلاق هست اصبی سبیل الهدایت للبر فی ما انفقوا منه خدایا من را راهنمایی کن پولم را کجا خرج کنم این خیلی مهم است چون شیطان اگر بتواند مانع می شود اگر نتواند می گوید یک جایی خرج کن اولویت نباشد این یک معنایی از اکتفا بر واجبات یعنی واجبات اولویت دارد نه اینکه مستحبات انجام ندهد معنای دوم اکتفا کردن در مقام علم است یعنی چی؟ یعنی همین که فهمید تکلیف است برود انجام بدهد دیگر هی کار را با سوال ها بر خودت دشوار نکن و هم ظواهر ادله توجه کن تعمق و عرض شود خوض در چیزهایی که بهش مکلف نشدی نداشته باش فرو نرو حالا من نمونه عرض کنم هم در باب مسائل عقیدتی و هم در باب تکلیف یک کسی به امیر المومنین گفت صف لنا ربنا خدایا ما را یک جوری توصیف کن گویا که من می خواهم با چشم ببینم تا معرفت و عشقم نسبت به خدا بیشتر شود یعنی خدا را جسم تصور کرد حضرت عصبانی شدند و دستور دادند مردم جمع شدند وقتی مردم جمع شدند گفتند ای سوال کننده ضمناً مطلبی که او می خواست به خودش خصوصی نگفتند یعنی اومدند جلوی جمع گفتند که دیگر نفعش عمومی باشد همه بهره ببرند فرمود فانظروا ایها السائل ای سوال کننده دقت کن هر چه را که قرآن از صفات خدا راهنمایی کرد اون را بپذیر از نور هدایت قرآن پرتو بگیر و ما کلفک الشیطان علمه من ما لیس فی الکتاب علیک فرضه و لا فی سنت النبی صلی الله علیه و آله و ائمۀ الهدی اثره فرمود هر جور شیطان مکلف ات می کند بروی اون را یاد بگیری که نه در قرآن اومده و نه در سنت پیامبر و ائمه هدی اثری هست و علم اون را به خدا واگذار کن گاهی شیطان ما را دنبال نخود سیاه می فرستد و دنبال یادگیری چیزی که نه در قرآن هست و نه در روایت هست می گوید برو یاد بگیر فایده ای ندارد گرفتار می شویم حضرت می گوید علمش را به خدا واگذار کن راسخین در علم در سوره آل عمران هست آیات قرآن دو دسته محکم و متشابه اونهایی که مریض هستند می روند دنبال متشابه می گویند کلٌ من عند ربنا حضرت راسخین را اینجا در این خطبه توضیح دادند می دانید کی است راسخین در علم است کسانی که بی نیاز کرده است خداوند آنها را از اقرار به جملت ما جهلوا تفسیره یعنی چی؟ یعنی همین که اقرار می کنند به مجموعه آنچه را که تفسیرشان را می دانند بی نیاز کرد از اینکه زور بزنند بروند در سرا پرده های غیب پروردگار اغناهم عن اقتحام السدد المضروب دون الغیوب یعنی خدا یک غیب الغیب هایی دارد اینها دلیل نمی دانند بروند از اون چیزها فضولی کنند و سر در بیاورند همین اقرار که می کنند به مجموعه آنچه که تفسیرش را نمی دانند این اقرار اونها را بی نیاز کرد از اینکه فضولی کنند بعد فرمود فمدح الله خدا ستایش کرد اعتراف به ناتوانی از این آگاهی از این نسبت به چیزهایی که احاطه علمی ندارند همین اعتراف خدا ستایش کرد و سما ترکهم التعمق این که ترک کردند عمیق شدن را در چیزهایی که خدا تکلیف نکرده بروند جستجو کنند و آگاهی پیدا کنند این ترک را خدا گذاشت رسوخ راسخ در علم کی هست؟ کی علمش عمیق است کسی که فضولی بیجا نمی کند این زور بیخودی نمی زند جاهایی که خدا غیب گذاشته و پرده گذاشته نمی خواهد به زور برود به هر قیمتی شده برود تهش را در بیاورد که نمی تواند در بیاورد بعد می گوید این که طرف اکتفا می کند و می گوید آقا من  نمی دانم حد نگه می دارد می گوید من نمی توانم اعتراف می کند به عجز این را گفته راسخ در علم است خیلی جالب است ما فکر کردیم مثلا راسخ در علم کسی است که هی بگوید من باید همه چیز تا تهش بروم یک جاهایی خدا این باب را بسته این در مورد مسائل اعتقادی است و لذا در حکمت 31 نهج البلاغه داریم حضرت فرمود کفر چهار پایه دارد و ایمان چهار پایه دارد فرمود کفر هم چهار پایه دارد یکی از پایه های کفر التعمق عمیق شدن زیادی من تفکر فی ذات الله نتیجه اش چی است؟ زندقه به کفر می رسد و ذات خدا را کسی نمی تواند بفهمد همین صفات خدا کفایت می کند و همین که خدا هست کفایت می کند اگر خدا را بتوانم احاطه پیدا کنم خدا نیست محیط من شد خدای نامحدود خدایی را که من بتوانم به ذاتش احاطه پیدا کنم اون خدا به درد نمی خورد دیگر اون محدود شد خدا، خدایی است که از معرفتش عاجز باشی یعنی به کنه معرفت نرسی و چرا چون نامحدود است چند تا روایت برایتان بخوانم در نهج البلاغه خدا واجباتی را واجب کرد اون را ضایع نکنید و حدودی را تعیین کرد از اون تجاوز نکنید یک چیزهایی را نهی کرد مرتکب اونها نشویم و پرده دری نکنید یک چیزهایی را خدا سکوت کرد نگفت واجب است و نه گفت حرام است و رها نکرد از باب نسیان شما چرا خودتان را به زحمت می اندازید می خواهند اون چیزها را بگویید نه خدا حکمت اون هم بگوید مباح است منطقۀ الفراق است آزادت گذاشتند چرا خودت را به زحمت می اندازی فرمود فلا تتکلفوا خودتان را به تکلف نیاندازید یعنی چی؟ یعنی وقتی می گویند اسلام دین سهله سمحه است سخت نیست طاقت فرسا نیست خدا آسان گرفته خدا می گوید فضولی زیادی هم نکن خودت را اذیت نکن این یکی از راههای سختگیری است من نمی خواهم بر تو سخت بگیرم وقتی چیزی را حکمش را نگفتم یعنی آزادی فلذا قرآن فرمود يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَسْأَلُوا عَنْ أَشْيَاءَ إِنْ تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ وَإِنْ تَسْأَلُوا عَنْهَا حِينَ يُنَزَّلُ الْقُرْآنُ (مائده، 101) یک سوالاتی نکنید اگر حکمش آشکار شود اذیت شوید طرف می آید می گوید استخاره بعد که استخاره گرفتیم تا گفتم بد اومد دیدم حالش بد شد چرا استخاره گرفتی دوست نداشت بد بیاید می خواست مثلا خدا یک تضمینی بدهد فکر می کرد استخاره از غیب خبر می دهد تو که ته دلت گرایش دارد انجام بده حلال هم که هست و عقلا هم نگفتند که این کار منعی دارد و ریسک بدی دارد چرا انجام نمی دهی استخاره بکنی خودش را گرفتار می کند بعد هم ماندی بی احترامی کنی و با استخاره انجام بدهی اشکال دارد باز دلت چرکین است و انجام ندهی باز هم دلت چرکین است خودت برای خودت دردسر درست کردی یک نمونه قرآنی بگویم یک قتلی در بنی اسرائیل اتفاق افتاد دنبال قاتل می گشتند خدای متعال فرمود اختلاف بود که قاتل کی است فرمود گاو بکشید اومدند پیش حضرت موسی حضرت موسی چی فرمود؟ فرمود لایأمرکم ان تضبحوا بقره یک گاوی بکشید گفتند ما را گرفتی موسی؟ چه ربطی دارد گاو کشتن برای اینکه قاتل را پیدا کنیم موسی فرمود اعوذ بک ان جاهلی پناه می برم به خدا اگر از نادانان باشم گفتند از خدا بخواه این چطور گاوی است ما هی قال انه یقول انها بقره خدای متعال فرمود گاوی است که پیر نیست و جوان هم نیست میانسال است بروید انجام بدهید فافعلوا ما تأمرون بروید همانی که حمل شده انجام بدهید دوباره گفتند از خدا بخواه یبین لنا ما لو لا چه رنگی هست؟ موسی گفت خدا می گوید انها بقرۀٌ صفرا رنگش زرد است زرد یک دست هم هست به نحوی که هر کی نگاه کند شاد می شود از این رنگ این گاو را از کجا می خواهید گیر بیاوریم هی خودشان را محدود کردند باز دوباره گفتند که ادعوا لنا ربک چقدر هم بی ادب بودند از خدایت گفتند از خدای ما از خدایت بخواه یبین لنا ما هی این چی است مَا هِيَ إِنَّ الْبَقَرَ تَشَابَهَ عَلَيْنَا وَإِنَّا إِنْ شَاءَ اللَّهُ لَمُهْتَدُونَ(بقره، 70)  ان البقره تشابه علینا مشتبه شد انشاء الله هدایت می شویم گفت موسی خدا می فرماید انها بقرۀٌ لا ضلول این گاوی هست که ضلول و رام نیست برویم اون زمین را شخم بزنید و لا تصغی الحرث با اون نمی توانید آبیاری کنید مسلمتٌ سالم هم هست هیچ عیبی ندارد گفتند آهان الان حق را آوردی فذبحوهها ذبح کردند چنان گاوی را با زحمت با پول فراوان خریدند و سر بریدند ولی خدای متعال فرمود و ما کادوا یفعلون نزدیک بود انجام ندهند دردسر برای خودشان درست کردند همان اول هر گاوی ارزانترین هم بود اشکالی ندارد اونقدر قید قید منتهی شد به یک گاو که مجبور شدند با قیمت گرانی بخرند خلاصه پس بل اقتصار علی ما فرضه الله توی مسائل شرعی هم گاهی دیدم همینطوری است و گاهی هم بعضی از کسان یک مسئله گو همینطور یک چیزهایی که شاید از هر یک میلیون نفر برای یک نفر اتفاق بیفتد می آیند در مسجد می گویند ملت همه به دردسر می افتند و خیلی ها را دچار وسواس می کنیم یعنی می خواهم بگویم بعضی از چیزها ذهن مان را خالی نگه می داریم برای چیزهای غیر اهم و بعد چیزهای مهم را فراموش می کنیم مگر ما چقدر انرژی داریم این هم دومی اش پس اول تقوا بود و دوم اکتفاء بر واجبات بود ما فرضه الله دو تا احتمال داشت سوم و الاخذ بما مضی علیه الاولون حضرت فرمود اخذ کن یعنی عمل کن به چی؟ به آنچه که گذشتگان تو نسل قبل و نسل های قبل من آبائک از پدرانت و صالحانت و اهل بیت اونها عمل کردند یعنی پیمودن راهی که پدرانت و صالحان خاندانت پیمودند همان راه را بپیما ببینید بعضی از چیزها توصیه است و گاهی هیچ توصیه ای نیست همان منش خوب است و همان روش خوب است گاهی می گویند مقام معظم رهبری اینطوری گفتند گاهی نمی گویند ولی خود آقا روشش را یاد بگیرید حضرت می گوید اون توصیه ها سر جای خودش و به روش هم نگاه کن جزء منابع ما سنت هم هست دیگه سنت یعنی روش پیامبر و اهل البیت.

سومین سفارش پس این اخذ به سنت شد یعنی به الگوها توجه کن که قرآن تاکید بر الگو می کند لقد کان لکم فی رسول الله اسوۀٌ حسنه پیامبر اسوۀ حسنه است و لذا داستان های انبیا را که قرآن گفته برای تأسی است خیلی اونجا دستوری نیامده این کار را بکنید و این کار را نکنید همین که نقل کرده این برای تأسی است یعنی یک منبع غنی برای سعادت عمل به سیره خوبان است و لذا قصه گفتن خیلی مهم است قصه انبیاء و قصه اهل البیت و سیرۀ علوی و سیرۀ فاطمی و سیرۀ رضوی و درجه بعد سیرۀ علما سیرۀ شهدا و چقدر هم اثر دارد نه توی نهج البلاغه ما نمونه های فراوانی داریم خود حضرت در نامه 31 اینطوری می گویند اما در جاهای دیگر نهج البلاغه حضرت سیره نقل می کردند در خطبه 160 حضرت فرمود لقد کان لک فی رسول الله صلی الله علیه و آله کافٍ لک فی الاسوه پیامبر کفایت می کند برای تأسی که پیامبر دلالت می کند برای اینکه دنیا سطحش پایین است و دنیا عیب دارد و نعمت های برتر بهشتی هم هست چرا چون به پیامبر این دنیا داده نشد و زندگی اش یک زندگی ساده ای بود کار نداریم بعد فرمود اگر می خواهی مثال دوم بزنم به موسی کلیم الله آنجایی که موسی گفت رَبِّ إِنِّي لِمَا أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ (قصص، 24) اشاره به داستان حضرت موسی در سوره قصص که بعد از این کمک کرد به دختران شعیب گرسنه بود اومد در سایه ایستاد گفت محتاج یک خیری هستم که برایم بفرستی امیر المومنین فرمود ما سئله الا خبثا موسی نان می خواهد اونقدر گرسنه بود درخواست نکرد جز نان چون در این سفری که آمد تا مدائن فرار کرد از نزد فرعون یأکل بقلۀ الارض از سبزی های زمین می خورد فرمود تا آنجا که بر اثر لاغری و نازک شدن پوست شکم او سبزی گیاه از پشت پرده شکم او آشکار بود اونقدر ضعیف شده بود حالا شما ببینید ایمان چه می کند موسایی که اینقدر ضعیف شده بود اون دلو سنگین را با غیرت که طرفدار این بود و دید حق خانم ها ضایع می شود کشید بالا از چاه آب داد به گوسفندان اونها این هم قدرت ایمان بود و قدرت روح و الا گرسنه بود و بدنش ضعیف شده بود فرمود له ضاله بس که لاغر شده بود و تشذب لحمی گوشت هایش آب شده بود و بعد فرمود می خواهی مثال سوم بزنم؟ به داوود  صلی الله علیه و سلم صاحب المزامیر خوش صدا بوده داوود صاحب دعاها و آوازها و قاری اهل بهشت که در بهشت می گویند همه بهشتی ها لذت می برند از آواز داوود لقد کامل لیف خرما را با دست خودش می بافت پیامبر خدا با این شأن و عظمت به همنشین هایش می گفت کی می رود این را برای من بفروشد چه کسی این را می فروشد؟ بعد فرمود یأکل قرص الشهیق من ثمرها یعنی می بافت و می فروخت از پول او غذایی تهیه می کرد و نانی تهیه می کرد پیامبر خدا اونقدر عظمت ولی زندگی اش اینقدر سالم بود فرمود می خواهی یک مثال بزنم برایت از حضرت عیسی بگویم علیه السلام حضرت عیسی اونقدر ساده زیست بود یتوصد الحجر یعنی بالشش سنگ بود یلبس الخشن لباس های خشن بر تن داشت و یأکل الجشب یعنی غذای ناگوار می خورد زیاد گرسنه بود سراجه باللیل القمر چراغش در شب نور ماه بود كَانُوا يُسْتَضْعَفُونَ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَمَغَارِبَهَا (اعراف، 137) مثل عرض شود عزیزانی که یک جا ساکن نیستند می روند مدام کوچ می کنند حضرت عیسی هم خانه ثابتی نداشت می رفت سایبان او فرمود مشارق الارض مغاربها بود یعنی خانه نداشت سرد بود می رفت یک جایی که گرم تر است در فضای باز یعنی اینقدر وضع مالی اش خوب نبود میوه او آن چیزی بود که زمین برای حیوانات می رویاند یعنی اینقدر ساده زندگی می کرد حضرت بعد دوباره فرمود تأس بنبیک الأطیب الاطهر تاسی کن به پیامبر پاک و پاکیزه پیامبر اسوه هست شروع کردند بر زندگی پیامبر هم فرمودن که روی زمین غذا می خوردند و مثل برده ها می نشستند و با دست خودشان کفششان را وصله می زدند و لباسشان را می دوختند و سوار الاغ برهنه می شد یک کسی هم پشت سرش سوار می کرد یعنی در نهج البلاغه امیر المومنین در نامه 31 می گویند سومین چیزی که به سیره توجه کنید خودشان هم از سیره نقل می کنند هم سیره پیامبر و هم سیره انبیا در یک خطبه ای سیره اصحاب پیامبر را فرمود فرمود من اصحاب پیامبر را دیدم هیچ کدام شما شبیه اونها نیستید اونها شب را به صبح می آوردند شعثاً غبرا یعنی با موهای پراکنده صورتی پر از گرد و غبار در راه خدا سختی ها را تحمل می کردند باتو سجداً و قیاما شب را به صبح می آوردند در حالت سجده و ایستاده نماز می خواندند گاهی گونه ها و پیشانی شان را روی زمین می گذاشتند یقفون علی مثل الجمر من ذکر معادهم وقتی یاد معاد می افتادند مثل اینکه ایستاده روی آتش هستند آنچنان به هم می ریختند و آنچنان می لرزیدند فرمود بین پیشانی هایشان مثل زانوی بز که پینه می بندند از سجده پینه می بست به خاطر سجده های طولانی

حجت الاسلام نظافت:  یا حضرت یادآوری می کنند برای اقتدا کردن به سمت خودشان داستان اصحاب را می گویند فرمود یاد خدا که می شد اشک های اونها جاری می شد و گریبان اونها از اشک خیس می شد می لرزیدند همچنان که درخت در رود طولانی می لرزد خوفاً من العقاب و رجائا للثواب بنابراین حضرت می گویند سومین چیزی که خیلی دوست دارند بهش توجه کنید به سیره است امیر المومنین سیاستشان سیاست اقناع است خیلی زیباست فرمود فانهم لم یدعوا ان نظروا لانفسهم کما انت الناظر یعنی پیشینیان که دارند می گویم از اونها تقلید کن و به سیره اونها عمل کن اونها رها نکردند نظارت بر خویشتن را همچنان که تو نظارت داری یعنی من اونها آدم حسابی بودند اگر می گویم از اونها تقلید کن توضیح دارند می دهند اینها یک آدم با شخصیتی بودند نمی خواهم بگویم تقلید کورکورانه کن یعنی تقلید از روش گذشتگان تقلید کورکورانه نیست

شریعتی:  اینها خیلی آدم های بزرگی بودند دارند اقناع می کنند

حجت الاسلام نظافت:  نمی خواهند باب تقلید کورکورانه را باز کنند نمی گویند از هر کسی تقلید کن

شریعتی:  فرمود اینها چه شخصیت های بلندی بودند اسلام با تقلید کورکورانه مخالف است وقتی است که گذشتگانت صالح نباشند بگویی چون اینها گذشته من هستند من به سیره اونها عمل می کنم قرآن مذمت می کند اینها را مذمت عالم پرستی را ببینید در قرآن مسیحی ها یهودی ها را خدا چی می گوید می فرماید اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ (توبه، 31) اینها از علمایشان علمای یهود و مسیحی اونها را ارباب حساب کردند یعنی پرستیدند امام صادق فرمودند سجده نکردند فهمیدند اون عالم اشتباه می کند گفتند عالم است و به حرفش کردند یعنی خود قرآن دارد تقلید کورکورانه را مذمت می کند وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ (بقره، 170) مطلبی که شما فرمودید آیه اش این است وقتی به این مشرکان می گویند پیروی کنید از آنچه که خدا نازل کرده می گویند نتبعوا علینا ما آبائنا همان روش آبائمان و همان چرا که یافتیم به همان عمل می کنیم أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ شَيْئًا وَلَا يَهْتَدُونَ (بقره، 170) خدای متعال می فرماید حتی اگر آبائشان عاقل نبودند و تعقل نداشتند و هدایت نشدند باز هم باید از اونها تبعیت کنند لا تقف ما لیس لک به علم یقین نداری پیروی نکن تقلید از مجتهد کاری عالمانه است توجه به پزشک متخصص کار عالمانه ای است این تقلید خوب است رجوع جاهل به عالم خوب است و رجوع به کارشناس خوب است پس حضرت می فرماید انهم لم یدعوا هرگز رها نکردند نظارت بر خودشان را همچنان که تو بچه منی ماشاء الله بر خودت نظارت داری ضمناً بچه شون هم تعریف کردند همچنان که کما انت ناظر تو ناظر بر خودت هستی اونها هم بر خودشان نظارت داشتند اونها نظارت بر خودشان را رها نکردند و آباء و اجداد تو آدم های حسابی بودند و این خیلی نکته درسی دارد برای مربیان و ماها این بوده که ما اعتماد نسبت به ائمه را افزایش بدهیم همینطوری نگویید بیاییم برویم زیارت امام رضا عظمت امام رضا را هم بگوییم ما اون را تبیین کنیم اعتماد سازی باید کرد خود حضرت همین کار را می کنند تبیین اون شخصیت و این درس است اگر دوست دارید فرزندمان ائمه معصومین را به عنوان الگو انتخاب کند باید شخصیت اونها را در ذهن و دل بچه ها برجسته کنیم و لذا بر معرفت ائمه تاکید کنیم و گفته اند اگر کسی ائمه را نشناسد گمراه می شود نگفتند اگر کسی پیروی نکند واقعا پیروی نکنید گمراه می شوید ولی اگر نشناسیم گمراه می شویم چرا؟ چون اگر نشناسیم پیروی هم نمی کنیم اون شناخت مقدمه اون تبعیت است شناخت خیلی اهمیت دارد و ما گاهی عجله می کنیم به این شناخت توجه نمی کنیم می رویم سراغ دستورها هم رساله را می دهیم دستش می گوییم عمل کن نمی شود باید اونها را تشنه رساله کرد و باید ائمه معصومین را در جان ها و دلها با عظمت کرد مقدمه ائمه هم پیامبر اعظم هست مقدمه عظمت پیامبر هم عظمت خداست مقدمه عظمت خدا عظمت خود انسان است اون کسی که خودش را دست کم می گیرد در برابر هر کسی سر خم می کند و به هر الگویی توجه می کند و اگر کسی برای خودش عظمت قائل باشد در برابر جز خدا سر خم نمی کند یعنی در حقیقت و لذا فرمود من عرف نفسه فقد عرف ربه تو بفهم چقدر عظمت داری بعد می فهمی این خالق تو چقدر عظمت داشته بعد حاضر نیستی پارچه های بی ارزش را دست هر خیاطی بدهیم و پارچه های خیلی مهم را به هر خیاطی نمی دهیم سناریوهایی که مهم نیست می گوییم هر کسی کارگردانی کند سوژه های خیلی مهم را به هر کارگردانی ندهید یعنی وقتی می گوییم موضوع خیلی مهم می شود وقتی زمین گران است به هر مهندسی نمی دهیم بسازد وقتی من گران هستم و من عظمت دارم و دنیایی از استعداد هستند نمی توانم خودم را در اختیار هر کسی بگذارم پس معرفت پیروی از معرفت

حجت الاسلام نظافت:  هر کی کرامت نفس خودش را بشناسد گناه نمی کند

شریعتی:  نحوه مواجه ما فرق می کند

حجت الاسلام نظافت:  یک سیر منطقی و یک انسجام دارد غایتش پیروی کردن است مقدمه اش معرفت است و ایمان است مقدمه اون ائمه معصومین معرفت پیامبر و معرفت خدا و معرفت انسان و لذا فرزند ما اگر نقاد بود اشکالی ندارد اگر سوال دارد اشکالی ندارد اگر می گوید چرا خوب توضیح بدهید اگر هر کسی را به عنوان الگو انتخاب نمی کند خیلی هم خوب است قاعده اش این است که به همین راحتی نپذیرد خوب است این سبب می شود آدم های باطل را به عنوان الگو انتخاب نکنیم ما اگر راست می گوییم توضیح بدهیم امیر المومنین با اون عظمتش توضیح می دهد و فرزند علی کسی است که فرمود کما انت ناظر بر خودش نظارت دارد اگر بچه ما هوای خودش را داشته باشد و همان که شما فرمودید برای خودش کرامت قائل باشد و هوای خودش راداشته باشد به هر کسی تن نمی دهد و اسلام همین را می خواهد و مقدمه اش این است آدم های همه جا رئا یمینون مع کل ذی می شوند باری به هر جهت و اتفاقا همان ها می شوند الگو متاسفانه یعنی وقتی ما خودمان همه جا رئا هستیم می رویم دنبال همه جا رئاها کسانی را به عنوان الگو قرار می دهیم که تربیت نشدند و خودشان قابل ترحم هستند فوقش در یک زمینه ای مثلا در گل زدن و یا در بازیگری می شود ولی الگوی تمام عیار زندگی که نمی شوند و این فانهم لم یدعون فاء را می گویند فاء تعلیل یعنی حضرت علت می آورند چرا می گویم به سیره گذشتگان توجه کن چرا؟ چون اونها آدم های مهمی بودند و خلاصه اش این است که ما تلاش کنیم برای اقناع فرزندان مان تلاش کنیم و یک کم زحمت دارد و اگر بچه ما دیر پذیر است ناراحت نشویم نه که از ما بعضی ها اینطوری هستند زود اقناع نمی شوند این را در جامعه آدم های مقاوم می شوند دیر جواب می دهد ولی وقتی جواب می دهد خوب است دیگر چون اسلام جای پایش محکم است و توضیح می دهیم و قانع می شود و اما کسی که زود باور است و بدون استدلال از ما می پذیرد و از ما که جدا شد به تور کسی دیگر خورد

شریعتی:  این سازه شخصیتی اش محکم نیست لذا بعضی از خانواده ها اذیت می شوند و نباید اذیت شوند از بچه های سمج و پر سوال و دیر اقناع بله کی اذیت شویم وقتی عناد دارد و وقتی بچه نوح او بد است ولی اگر نه دوست دارد بفهمد اسلام دین منطق و استدلال است و این سبب می شود استوار باشد انشاء الله

حجت الاسلام نظافت:  خیلی ممنون و متشکرم از شما خیلی خوب خیلی ممنونم از همراهی تان و لطف تان و از توجه تان و ممنون و متشکرم از حاج آقای نظافت که اینقدر دقیق فراز به فراز الحمدلله پیش می رویم انشاالله خداوند توفیق عمل بدهد به همه ما عنایت کند انشاالله صفحه 349 را امروز با هم تلاوت می کنیم آیات پایانی سوره مبارکه مومنون در سمت خدای امروز تلاوت خواهد شد به اتفاق بشنویم و بر می گردیم در لحظات و دقائق پایانی انشاالله با احترام همراه شما هستیم و در کنار شما اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.

( قرآن کریم صفحه 349 آیات پایانی سوره مومنون)

شریعتی:  از قاریان نوجوان خیلی خیلی ممنون و متشکرم انشاالله که همه قاریان اسلامی مان زیر سایه قرآن و زیر سایه مکتب اهل بیت عاقبت به خیر شوند اشاره قرآنی را حاج آقای نظافت عزیز بفرمایند و حسن ختام فرمایشاتان باشد سوره مومنون هست که در وصف معاد و جهنم هست و فرمود که روز قیامت در جهنم اولا خدای متعال به اونها می گوید مگر برای شما آیه خوانده نشد و نشانه ها تلاوت نشد شما پیوسته تکذیب می کردید می گویند رَبَّنَا غَلَبَتۡ عَلَيۡنَا شِقۡوَتُنَا (مومنون، 106) خدایا شقاوت ما بر ما غلبه کرد یعنی چی؟ یعنی هر انسانی مایه هایی از شقاوت در درونش هست و مایه هایی از سعادت هم در درونش هست اونی که می رود جهنم شقاوتش غلبه می کند یعنی در جنگ بین مایه های شقاوت و سعادت جانب مایه های سعادت را نمی گیرد جانب عقل را نمی گیرد بعد می گویند خدایا ما را از جهنم بیرون بیاور اگر ما از جهنم بیرون آمدیم و بد عمل کردیم دیگر قبول است ما ظالم هستیم خدای متعال می فرماید حرف نزنید إِنَّهُ كَانَ فَرِيقٌ مِنْ عِبَادِي يَقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا وَأَنْتَ خَيْرُ الرَّاحِمِينَ (مومنون، 109) یک عده می گفتند خدایا ما ایمان آوردیم خدایا ما را ببخش و ارحمنا انت خیر الراحمین شما اونها را می دیدد مسخره می کردید حتی انفعکم ذکری اونقدر مسخره کردید که انگار وجود اونها سبب شد من را فراموش بکنید و پیوسته می خندیدد به اونها إِنِّي جَزَيْتُهُمُ الْيَوْمَ بِمَا صَبَرُوا (مومنون، 11) من به اونها جزای بهشت می دهم به واسطه صبری که کردند و خلاصه وضع شما هم این است در آخره صفحه خدای متعال به هدف خلقت توجه می دهد مایی که فرصت داریم و فرمود به ریشه ها بپردازیم و ام حسبتم عبثا فکر می کنید شما را عبث و بیهوده آفریدیم و به سوی ما برگردانده نمی شوید یعنی تو این دنیا هدف داشته باشید اینجا نیامدیم بخوریم و بخوابیم و بعد هم بمیریم این خلقت می شود پوچ خدا حکیم است و کار عبث انجام نمی دهد هدف این است که اینجا رشد بکنیم آماده ی ورود به بهشت بشویم و بچه در رحم مادر خدا بهش دست می دهد و پا می دهد و چشم می دهد و گوش می دهد و دهان می دهد هیچ کدام اینها در رحم مادر لازم نیست این دست و پا را در رحم مادر اگر بهش ندهند تو این دنیا می آید فلج است اگر پای حرکت اون عالم و چشم دیدن اون عالم و رشدی که برای اون عالم لازم است در این دنیا پیدا نکنیم اونجا که برویم گرفتار هستیم

حجت الاسلام نظافت:  بسیار خوب چه تمثیل خوبی خیلی ممنون و متشکرم از شما خوش گذشت کنار شما و دوستان عزیزانم دعا بفرمایید

حجت الاسلام نظافت:  خدایا به حق محمد و آل محمد فرج امام زمان را نزدیک بگردان ، عزیزانی که التماس دعا می گویند بعضی ها مریض دارند و گرفتار دارند و مشکل دارند خدایا حوائج التماس دعا گویان را بر آورده بخیر بفرما

حجت الاسلام نظافت:  خیلی ممنون و متشکر زائر مشهد بشویم با کبوتر دلمان و سفر کنیم به خراسان زیبا و صحن و سرای حضرت شمس الشموس امام رئوف ابالحسن علی ابن موسی الرضا و تماشای گنبد و صحن و سرا را از گنبد گوهرشاد برای شما آرزو می کنم تقدیر من این است که شما را هر بار از پنجره صحن گوهر شاد ببینم امیدوارم اونجا دست به سینه بایستید و با دل و جان عرض ارادت کنیم که اللهم صل علی  علی ابن موسی الرضا المرتضی تا سلامی دوباره خیلی ممنون و متشکرم از شما