حجت الاسلام عاملی: علیکم السلام و رحمة الله، محضر عزیزانم سلام و دعا و آرزوی موفقیت، آرزوی بهترینها را دارم، از خدای متعال میخواهم که با عنایات خاصۀ خودش، از عزیزان پذیرایی بفرماید و برای شهادت مقاومت، مخصوصاً سرداران و بزرگانی که اخیراً به شهادت رسیدند، از خدای متعال، علوّ درجات مسئلت دارم و خدای متعال را با اسم منتقم بودنش، صدا میزنیم، واسطه شود این اسم خدا، که إنشاءالله انتقام آن عزیزان در اسرع وقت گرفته شود.
شریعتی: إنشاءالله. گفت: مائیم و شکوه نصر إنشاءالله/ قدس است و شکست حضر إنشاءالله/ یک جمعۀ نزدیک نصلی فی القدس/ همراه امام عصر إنشاءالله. خیلی خوب، به بحثمان بر میگردیم، هفتههای قبل، راجع به توبه صحبت کردیم و چه مفهوم بلندی دارد مفهوم استغفار و نکات ناب و لطیف حاج آقای عاملی و إنشاءالله امروز هم این بحث را از سر خواهیم گرفت و مورد استفادۀ دوستان و عزیزان ما قرار بگیرد و همۀ ما اهل استغفار شویم به معنای واقعی کلمه.
حجت الاسلام عاملی:بسم الله الرحمن الرحیم، طی طریق، مرکب میخواهد، استغفار یکی از بهترین مرکبهاست. طریق، طریقی است که احتیاج به طهارت دارد، «يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّكَ كادِحٌ إِلى رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقِيهِ» (انشقاق، 6) یعنی با رنج و زحمت همراه است این سفر، ما آمدیم به این نشئه، خداوند متعال فرمود: سالم زندگی کنید و سالم برگردید. این هنر است که کسی اینجا زندگی کند، آلوده نشود و سالم از اینجا خارج شود. روایت است که ملائکه تعجب میکنند کسی را که سالم از این نشئه خارج شود.
شریعتی: انقدر که پیچیده است.
حجت الاسلام عاملی:بله، با یک دروغ، ثروتها دست انسان میآید، با یک خیانت، میلیاردها ثروت، دستش میآید. باید کسب نفس داشته باشد، باید واهمۀ قدسی داشته باشد. پایههای صیانت، خون درست شود، جمال حضرت حق خودش بالاترین پایۀ صیانت است. احتیاجی به جهنم نیست، احتیاجی به بهشت نیست. کسی که واقف شده بر قاب تصویر حضرت حق، این بزرگترین ادب را در این عالم درست میکند. یعنی منشأ اصلی ادب در این عالم، همان جمال حضرت حق است. نشئه، نشئۀ دنیا همه بسیار دنیای عالم خطرناکی است ما باید شش عالم را طی کنیم که قبلاً بحث کردیم یکی از آنها دنیاست و خطرناکترین آنها دنیاست. خیلی خطرناک است چون ممکن است که منشأ سوء ابدی برای انسان شود تا ابد روسیاه شود و ممکن است به جایی برسد که خدای متعال، نامۀ سرگشاده بنویسد که «سلام من الحی لذی لا یموت، فی الحی الذی لا یموت». خدا هم حی لا یموت، «من الحی الذی لا یموت الی الحی الذی لا یموت» فلذا کسانی که در این دنیا زندگی میکنند، باید خیلی حواسشان جمع باشد، هر لحظه در دو راهی هستند، ممکن است که با یک تصمیم، ابدیتشان ضایع شود. ابدیت یعنی هستیم که هستیم و امکان ندارد که شما آن ابدیت را از این نشئه حذف کنید. روزگار و چرخ انجم سر به سر بازیستی/ گر نه این روز دراز دهر را فرداستی است. اگر فردایی نباشد که نمیشود و لذا آدم کیس، بالاترین کیاست به تعبیر رسول خدا، این است که انسان مستعد باشد برای ورود به ساحت ابدیت. در برابر ابدیت که قرار بگیرد، آنقدر ابدیت فراخ است، دنیا را که نگاه میکند میگوید: «لَبِثْنا يَوْماً أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ» (مؤمنون، 113) مثل اینکه ما یک نیم روزی در دنیا بودیم. آن وقت شما حساب کنید پشیمانی گاهی انقدر بالاست میگوید: من به خاطر یک نیم روز، ابدیتم را خراب کردم. نیم روز! هر چه به به و چه چه بگویند، تعریف کنند که مردم خودش را در چشم بعضیها، خودش را در چشم دیگران جستجو میکند.
شریعتی: در مقایسه و در نسبت با آن ابدیت، هیچ است.
حجت الاسلام عاملی:بله، قضاوت اجتماعی، سرمایهاش همان است. آن وقت در برابر ابدیت، میبیند که چه اشتباهی کرده به خاطر نیم روز، ابدیتش را خراب کرده، آن چنان وحشت میکند که در همان جا، بالأخره بیهوش میشود. پس «فَذَرْهُمْ حَتَّى يُلاقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِي فِيهِ يُصْعَقُونَ» (طور، 45) «فَذَرْهُمْ حَتَّى يُلاقُوا» تا ملاقات کند روزی که فوراً غش میکند. تا متوجه میشود چه اشتباهی با لذات مقطعی، با لذات عضوی، با اموری که نه فایدۀ اخروی دارد و نه فایدۀ دنیوی دارد به تعبیر روایت لا یعنیه است میگوید: ابو سعید ابوالخیر گفت، چطور شد تو به اینجا رسیدی؟ من با تو هم کلاس بودم، من نرسیدم؟ گفت: یادت است که استاد یک روایتی خواند گفت: «مِنْ حُسْنِ إِسْلَامِ الْمَرْءِ تَرْكُ مَا لَا يَعْنِيهِ» (تحف العقول، النص، ص 395) یعنی چه کار کردی؟ زیبایی دین کسی این است که سراغ چیزهایی نرود که نه فایدۀ دنیوی دارد و نه فایدۀ أخروی دارد فقط اضاعۀ عمر است و گاهی گناه. گفت: این را چه کار کردی؟ گفت: این را در دفترم نوشتم. گفت: ولی من یک عمر است دارم با این کار میکنم، علتش این است که من جلو افتادم.
حالا این مسیر را میخواهیم طی کنیم و ما برای طی کردن این مسیر آمدیم، «سیروا فقد صدق المفردون» رسول خدا فرمود: سیروا! حرکت کنید. ماندی در جهنم ماندی، چون دنیا، متن جهنم است از این جا رد شدی، از متن جهنم رد شدی. «؟؟؟ و هی خامده» که امام صادق فرمود: همه به جهنم میروند؟ گفتند: شما هم میروید؟ گفت: ما از جهنم خودمان رد شدیم، «و هی خامده» هیچ آتشی در آن نبود.
شریعتی: ولی رد شدیم.
حجت الاسلام عاملی:پس آتش از اینجاست، همین را میخواهم بگویم که دنیا، دنیای بسیار خطرناکی است هر لحظه که انسان نفس میکشد، هر لحظه که به این عالم نگاه میکند، باید تصور کند که بین دو راهی است، از جهان دو بانگ میآید به ضد/ تا کدامین را تو باشی مستعد؟ در هر لحظه این دو تا ندا هست، در هر لحظه ما معامله میکنیم.
علامه طباطبایی میگویند: دنیا، دنیای معامله است. روایت هم میگوید: «الدُّنْيَا سُوقٌ» همه وارد شدند از آن طرف، یک عده با خسارت تمام، «هم خسروا انفسهم هم خسروا اهلیهم» کاری در دنیا کرد که هم خودش مشمول غضب خدا شد و هم اهلبیتش را ضایع کرد. فرزندانی که تربیت کرد، فضایی که در خانه حاکم شد، یعنی اثری از مکارم اخلاقی، که نشان بلوغ ماست، بلوغ روحی ما، با مکارم اخلاقی است از آنها خبری نیست. «الدُّنْيَا سُوقٌ رَبِحَ فِيهَا قَوْمٌ وَ خَسِرَ آخَرُونَ» (تحف العقول، النص، ص 483) و اولین اشتباه هم، آخرین اشتباه است. دیگر برگشت، بازگشت نیست.
آن وقت در این عالم، ما احتیاج به مرکب داریم، چه مسیر...
شریعتی: از این گردنهها عبور کنیم.
حجت الاسلام عاملی:عبور کنیم. شب را گفتند: مرکب است، نگذارید شب سوار شما شود، شما سوار شب شوید. حضرت فرمود: سیر و طریق به سوی خدا، مسیری است که ممکن نیست «إِلَّا بِامْتِطَاء اللَّيْلِ» (بحارالأنوار، ج 75، ص 380) مگر اینکه لیل را مطیئه قرار بدهید. نماز شب، مرکب است، مکارم اخلاقی مرکب است. اصل نماز، مرکب است. صدقه میدهیم، مرکب است. کارهای خوبی که انجام میدهد، احسان و صدقه که میدهد، مرکب است. وقتی دست کسی را میگیرد، گرفتاری را شاد میکند، اینها همه مرکب است و بالاترین مرکب، عبارت است از طهارت نفس، که از طریق استغفار درست میشود.
بعضیها مرکبشان، مرکب چموش است، در روایت هم وارد شده به مسئلۀ مرکب، عزیزانی که دعای صباح امیرالمؤمنین را میخوانند، آن جا میگوید: «فَبِئْسَ الْمَطِيَّةُ الَّتِي امْتَطَتْ نَفْسِي مِنْ هَوَاهَا» (بحار الأنوار، ج 84، ص 340) هوا و هوس، عجب مرکب بدی است که اگر کسی سوارش شود، خوشش میآید. عقل را کنار گذاشته، برهان را کنار گذاشته، که الآن این لباس را پوشیدی، به لباس چه برهانی داریم که این یک فضیلت برای شماست؟ زینت برای شماست؟ میگوید: خوشم میآید، اینطوری راحتم، دیگر با تبعاتش کاری ندارد. توجه ندارد که فضا، فضای عمومی است، حوزۀ زندگی شخصی اینجا نیست. آن وقت «فَبِئْسَ الْمَطِيَّةُ الَّتِي امْتَطَتْ نَفْسِي مِنْ هَوَاهَا فَوَاهاً لَهَا لِمَا سَوَّلَتْ لَهَا ظُنُونُها وَ مُنَاهَا» تعجب میکند که عجب مصیبتی درست کرده، آرزوها، آرزوهای کودکانه، آرزوهایی که مقدماتش دست آدم نیست مجبور است که یک کار خلافی بکند تا به آن آرزوها برسد و دنبالش حرف عجیبی دارد «وَ تَبّاً لَهَا» این نفس، هلاک شود. «وَ تَبّاً لَهَا لِجُرْأَتِهَا عَلَى سَيِّدِهَا وَ مَوْلَاهَا.» هر کسی که جرأت داشته باشد در برابر ذات لا یتناها، امیرالمؤمنین میگوید: «وَ تَبّاً لَهَا» از زبان امیرالمؤمنین این تعبیر آمده است «وَ تَبّاً لَهَا لِجُرْأَتِهَا عَلَى سَيِّدِهَا وَ مَوْلَاهَا.» عبد کجا و جسارت در برابر مولا کجا؟
شریعتی: چطوری توانسته؟
حجت الاسلام عاملی:بله، یک تعبیری هم امیرالمؤمنین دارد باز «أَلَا وَ إِنَ الْخَطَايَا خَيْلٌ شُمُسٌ حُمِلَ» (نهج البلاغه، ص 57) هر گناهی که کردی، مرکب است تو را دارد میبرد. کجا میبرد؟ میگوید: اسب لگام گسیخته، چموش، خودش تعبیر میکند میگوید: «خُلِعَتْ لُجُمُهَا» یعنی افسارش دست شما نیست، شما را کجا میبرد؟ میبرد پرتگاه!
شریعتی: پرتگاه، تهش سقوط است.
حجت الاسلام عاملی:و لذا کسی که سوار گناه شده، «أَلَا وَ إِنَ الْخَطَايَا خَيْلٌ شُمُسٌ حُمِلَ عَلَيْهَا أَهْلُهَا» کسی که مرتکب گناه شد، گناه این را دارد میبرد، یعنی شما از گناه، یک چیزی که هست کردید، «لَها ما كَسَبَتْ» (بقره، 134) نمیگوید: لها ما عملت، اگر غیبت کردید این گونه نیست که غیبت آن طرف رفته و ما این طرف رفتیم، یک چیزی شما از این غیبت گرفتید. حالا مرکبها زیاد است، علم مرکب است، عقل مرکب است و بدترین مرکب این است که ما عقلمان را تعطی کنیم، برهان را تعطی کنیم و ما در این خصوص، به یک آیه رسیدیم که خدا میگوید: «أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ» (فرقان، 44) خدا تقسیم بندیهای مفصلی در قرآن دارد، انسانها را مدام تقسیم میکند، میگوید: بعضیها یسمعون هستند، بعضیها یسمعون نیستند. دوست دارند نمیشنوند. بعضیها یعقلون هستند و بعضیها لا یعقلون هستند، بعضیها «كَالْأَنْعامِ» (أعراف، 179) هستند بعضیها صورت انسانی دارند، «أَ فَمَنْ يَمْشِي مُكِبًّا عَلى وَجْهِهِ أَهْدى أَمَّنْ يَمْشِي سَوِيًّا عَلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ» (ملک، 22) بعضیها معکوساند، این آیه میگوید، معکوس باشد عقلش ته است، بعدش خلدش است، بالاتر شهوتش است. یعنی عقل محکوم است به شهوت، باید از شهوتش بپرسی کجا میخواهی بروی؟
شریعتی: یعنی شهوت است که به او فرمان میدهد.
حجت الاسلام عاملی:أحسنت! بعضیها «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ» (بقره، 207) به خاطر رضای خدا از همه چیزش میگذرد و بعضیها هم عکسش هستند. بعضیها «أُولُوا الْأَلْبابِ» (بقره، 269) هستند لوب دارند، مغز دارند. حرف که میزند حرفش را نگاه کنید، کاملاً معلوم است که لوب دارد، از آن حرفهایی نیست که هیچ فایدۀ دنیوی و أخروی داشته باشد.
بعضیها در قرآن، «أُولِي الْأَبْصارِ» (حشر، 2) هستند «إِنَ فِي ذلِكَ لَعِبْرَةً لِأُولِي الْأَبْصارِ» (آل عمران، 3) بعضیها بصر دارند و بعضیها بصر ندارند، اینها همه آیات قرآن است که میخوانم. بعضیها گوش دارند، بعضیها گوش ندارند. «الَّذِينَ كانَتْ أَعْيُنُهُمْ فِي غِطاءٍ عَنْ ذِكْرِي وَ كانُوا لا يَسْتَطِيعُونَ سَمْعاً» (کهف، 101) قدرت شنیدن در دنیا نداشتند، واقعاً سخنی که حکمت است. «ألزم العلم ما دلک علی صلاح نفسک و أظهر لک فسادها» «ألزم العلم» آن است که صلاح و فساد نفست را مشخص کند و بیان کند. اینها را گوشش نمیشنود.
باز خدای متعال در قرآن میگوید: که ما در جهنم یک عدهای را جمع کردیم که اینها در دنیا گوش داشتند نمیشنیدند، چشم داشتند نمیشنیدند، قلب داشتند، تدبر و تأمل نداشتند. ذرات عالم با اینها حرف میزد، نمیشنیدند! همه جا قاب تصویر حضرت حق بود، نمیدیدند. هر ذرهای که انسان دستش را میگیرد میبرد وادی تفکر، به وادی تدبر، اما اینها اهل تدبر هم نبودند.
شریعتی: حاج آقا ریشهاش غفلت است بله؟
حجت الاسلام عاملی:معرفت! در وهلۀ اول معرفت است. یعنی شالودۀ فکری، چطور بسته شده در دوران هویت، هویت که رفت، روایت است به بیست و یک که رسید، درست نشد و لا غیرا! به چهل که رسید تقرب پیدا نکرد، شیطان دستش را به صورتش میکشد، میگوید: «بأبی أکره و لا یفلح» پدرم فدای صاحب این صورت...
شریعتی: این که خیلی مأیوس کننده است.
حجت الاسلام عاملی:یعنی سخت میشود حضرت امام...
شریعتی: یعنی تلاش بیشتری میخواهد.
حجت الاسلام عاملی:بله، حضرت امام در درس اخلاقش تکرار میکند آقای اجتهادی میفرمودند: هر کسی به جایی رسیده است از اول مواظب بوده است. من اگر اختیار دستم باشد، جای بلندی میروم داد میزنم که پدرها مادرها، آن سن هجده سالگی را نگذارید بگذرد، گذشت دوران هویت یابی است، تا آخر عمر، از آن الهام میگیرد. شد آتوئیست، تا آخر همینطوری میرود. شد نژادپرست، تا آخر میرود. بالأخره یک نگاه منفی به کائنات دارد، یک معلمی است بر فرض، یا دوستی یک جملهای گفته است، تمام اوضاع فکریاش را به هم ریخته بر همان به هم ریختگی، شخصیت منعقد شده تا آخر هم با همان مسیر حرکت میکند.
خدا در قرآن میگوید: پیغمبران ما دست داشتند، چشم داشتند، یعنی چه؟ همه دست دارند، همه چشم دارند. یعنی بعضی از دستها دست نیست، بعضی از چشمها چشم نیست. گر بدیدی چشم حیوان شاه را/ پس بدیدی گاو و خر الله را. چقدر آیه عجیب است «وَ اذْكُرْ عِبادَنا إِبْراهِيمَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ أُولِي الْأَيْدِي وَ الْأَبْصارِ» (ص، 45) اینها أیدی داشتند، ابصار داشتند، دست داشتند یعنی ید خیر داشتند، دستشان دست خدا بود. در مسجد الحرام میرود پسری با یک دختری، بالأخره نگاه خاصی داشت برخورد خاصی داشت. امیرالمؤمنین یک سیلی به او زد، رفت به خلیفۀ دوم شکایت کرد. امیرالمؤمنین وقتی قصه را گفت، خلیفۀ دوم گفت: «رب ؟؟؟ عین الله و ضربتک ید الله»
شریعتی: یعنی چشم خدا دیده، دست خدا...
حجت الاسلام عاملی:بله، بله. خدا باز یک عده را تقسیم میکند به کسانی که دارای سفاهت هستند، کسانی که سفاهت ندارند. «وَ مَنْ يَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْراهيمَ إِلاَّ مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ» (بقره، 130) کسی که به نقطۀ توحید نرسد، کسی که اعتقادش این نباشد که یک ارادۀ حکیمانه را دارد حکومت میکند، «و بیده عزم الأمور» زمام امور همه دست اوست، «بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ» (مؤمنون، 88)، «بیده ناصیة کل شیء» اگر این اعتقاد را نداشته باشد میگوید: «سَفِهَ نَفْسَهُ» باز این گونه است.
بعضی افراد را خدا میگوید: اینها شخصیتهای زیر خاکی هستند، بعضیها عین خاکی هستند، بعضیها روی خاکی هستند. کسانی که زیر خاکی است میگوید: «قُتِلَ الْإِنْسانُ ما أَكْفَرَهُ» (عبس، 17) «قُتِلَ الْخَرَّاصُونَ» (ذاریات، 10) این را خدا دارد میگوید. یعنی اینها شخصیتهای زیر خاکی هستند. بعضیها عین خاکی هستند «يا لَيْتَنِي كُنْتُ تُراباً» (نبأ، 40)
شریعتی: کاش خاک بودیم.
حجت الاسلام عاملی:بله، بعضیها شخصیت روی خاکی هستند، حضرت یوسف باید از چاه بیرون بیاید، چون شخصیتش، شخصیت زیر خاکی نیست و جناب لوط را هم میگویند که خیلی ناراحت است میگویند: وارد شو و به پشت سر خودت هم نگاه نکن، که ناراحت میشوی. چون قرار بود که شهر را زیر و رو کنند. اگر زیر و رو کنند این زیر خاک میرفت، این شخصیتش، شخصیت زیر خاکی نبود.
در روایت است که انسان اگر در ازیاد نباشد، یعنی امروز نسبت به دیروز، نورانیتش بیشتر نشود، قدرت رشد بیشتر نشود، مدام از جیبش خرج کند، «مَنْ كَانَ إِلَى النُّقْصَانِ فَالْمَوْتُ خَيْرٌ لَهُ» (بحارالأنوار، ج 75، ص 327) این شخصیتش زیر خاک است این بمیرد خوب است. آن کسی که «إِلَى النُّقْصَانِ» یک بازاری ببیند، مدام از جیبش خرج میکند، یک مغازه و درآمدی ندارد میکشیم جلو میبندد. حالا قصهاش گاهی اوقات خدا بعضی را میگوید: میت، گاهی بعضی را میگوید: بنده. «وَ ما يَسْتَوِي الْأَحْياءُ وَ لاَ الْأَمْواتُ» (فاطر، 22) «أَمْواتٌ غَيْرُ أَحْياءٍ وَ ما يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ» (نحل، 21) خدا میگوید: یک عده اموات هستند که دارند راه میروند. میگوید: چون زنده حس دارد. «ما لجرح بمیت إیلام» شاعر میگوید: اگر شما به میت ضربه بزنید، احساس درد ندارد وقتی که حوادث در اطرافش است بیتفاوت است بیخیال است، آن عواطفی که انسان با آن عواطف، تعبیر میشود. کسانی که بیدرد هستند. «أَمْواتٌ بَلْ أَحْياءٌ» (بقره، 154)
شریعتی: خیلی جالب است که از آن طرف، کشتههای در راه خدا را میگویند زنده است.
حجت الاسلام عاملی:بله، أحسنتم، زنده هستند شهید وقتی زنده است معنیاش این است که نه عملش قطع شده و نه علمش قطع شده.
شریعتی: یعنی معیار حیات و موت را کاملاً به هم ریخته از نگاه قرآن، یعنی تعریف قرآن، یک تعریف متفاوتی است.
حجت الاسلام عاملی:خدا کسی را میخواهد به او نوری را میدهد، «أَوْ يَمْشِي بَيْنَ النَّاسِ» (بحار الأنوار، ج 3، ص 75) الآن ما «يَمْشِي بَيْنَ النَّاسِ» هستیم، شیعه همشه «يَمْشِي بَيْنَ النَّاسِ» است. اگر چشم داشته باشیم «يَمْشِي بَيْنَ النَّاسِ» نیست. امیرالمؤمنین فرمود: «فَالصُّورَةُ صُورَةُ إِنْسَانٍ وَ الْقَلْبُ قَلْبُ حَيَوَانٍ» (غرر الحکم و درر الکلم، 486) چهل و دو هزار انسان را در غزه کشتند، نصف آنها طفل است. فیلمهایی که از این بچهها منتشر کردند که قبل از حادثه، شیرین کاریهایی که داشتند، زیرش مینویسد این طفل با این شیرین کاری، الآن زیر آوار است، فقط اسرائیل نیست مجرم اصلی در این باب استکبار جهانی است، غرب است که پشت سر اینها ایستادند. حالا اینها احساس دارند؟ اینجا میگوید: «فَالصُّورَةُ صُورَةُ إِنْسَانٍ وَ الْقَلْبُ قَلْبُ حَيَوَانٍ».
حالا اینجا ما بخواهیم یک بحث را باور داشته باشیم که روی آن بحث کنیم، آن را میخواهم ادامه دهم و آن این است که «أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ» (فرقان، 44) أو یعقلون یعنی جنون و ما گفتیم جنون هم انواعی دارد، انواع جنون را شروع کردیم در زندگی انسان، ما یک بحث بسیار بسیار لازم داریم که هیچ عقلانیتی همراهی نمیکند ما داریم کارهایی میکنیم، که آن را شروع کردیم و گفتیم که «وَ يَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لا يَعْقِلُونَ» (یونس، 100) رجس، وقتی عقل میرود کنار، رجس زندگی را فرا میگیرد. رجس که میگوید ؟؟؟ رجس دلتان جای دیگر نرود مثلاً میگوید از سیزده صفر، طلا بخرید تا پولدار شوید. کلید بخرید که خانهدار شوید، یعنی خرافات مصداق اصلی رجس است که وقتی توحید کنار برود، عقل کنار میرود، رجس زندگی انسان را میگیرد و آن جا بالأخره رجس من عمل شیطان است. دو صد من استخوان باید/ که صد من بار بردارد، که بتوانی از آنها خلاص شوی. گفت: استاد است آن عالیجناب، میداند که کجاها را وارد شود و کجاها را خراب کند. حالا ما انواع جنون را وارد شدیم، خلاصه از گذشته هم دارم عرض میکنم.
شریعتی: پس یک بخش عمدهای از بدبختیهای ما در دنیای امروز، تعطیلی عقل است.
حجت الاسلام عاملی:بله از عقلانیت است. اصلاً ببینید اندیشه، لیبرالیسم میگوید که لیبرالیسم، آزادی از تما قید است حتی قید فکر، حتی قید عقل! دیگر تمام!
شریعتی: چیزی نمیماند.
حجت الاسلام عاملی:عین تغییرشان است، دنبالش میگوید: خدایا ما را از شر مقدسات خلاص کن. مقدس یعنی مطهر، مطهر یعنی آن چیزی که خدا تطهیر کرده. نسبت شر به خدا دادند در یک عصری حاکم باشد، فاتحۀ عصر خوانده شده. در اول نماز میخوانیم، «الشر لیث إلیه» یعنی شر برای خدا لیث إلیه، راه ندارد. در روایت هست خدا میگوید: «أنا کلتا یدی یمینا» من هر دو دستم، دست راست است. دربارۀ ابراهیم آمده که «کلتا یدیه یمینا» هر دو دست ابراهیم، دست راست بود، چون دست راست برای کار خیر است، دست چپ برای کارهای دیگر است. خدا در زندگی شر ندارد اما با این شعار، میشود نسل جدید را کاملاً شکار کرد، ذهنش را خراب کرد، فکرش را معیوب کرد.
وقتی امام حسین کربلا آمد، چهار هزار فرشته به کمک حضرت آمدند. حضرت فرمودند: برگردید! اگر شما مرا کمک میکنید: «فبما یبتلی الله هذا الخلق المعکوس» اگر شما مرا کمک میکنید این خلق معکوس را، خلقی که انسان کامل را در تکه تکه میکند و زیر سم اسبها میگذارد، معکوس همین است. اینها را خدا چطور امتحان میکند؟ یعنی وقتی که ابر کنار برود، انسان این گونه میشود. «فبما یبتلی الله هذا الخلق المعکوس»
اولش این بود که انسان جنون را فرض کند، هر لحظه انسان ممکن است همه چیزش را از دست بدهد در هر لحظه! آنِ دوم را شما اطلاع ندارید چه اتفاقی میافتد. مردی همه شب بر سر بیمار گریست، چون روز شد و بمرد و بیمار بزیست. وقتی این گونه است انسان چطور در برابر صاحب این ذرات، چموشی دارد؟ این گونه نیست؟ ما اراده و اختیار داریم که مسیر حوادث را، تماماً خودمان معین کنیم. «أَمْ لِلْإِنْسانِ ما تَمَنَّى» (نجم، 24) خدا دارد در قرآن میگوید اگر اشتباه نکنم در نهج البلاغه شاید باشد. «أَمْ لِلْإِنْسانِ ما تَمَنَّى» آیا انسان هر چه تمنا بکند میتواند به آن برسد؟ «فَلِلَّهِ الْآخِرَةُ وَ الْأُولى» (نجم، 25) مالکیت تمامیت اشیاء، دست خداست. «أَمَّنْ يَمْلِكُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ» مالک چشمت منم، میگویم چشمت نبیند. «أَمَّنْ يَمْلِكُ» مالک گوشت منم، ؟؟؟ یک چیزی که ماگر میشنیدی، سرنوشتت عوض میشد، به عنوان عقوبت. «ما کان یتمنیّ المرء یدرکه/ تجری الریاح بما لا تشتهی السفن» (بحار الأنوار، ج 101، ص 432) این گونه نیست که هر چه انسان اراده کند...
شریعتی: یعنی یک جاهایی همان مهر خوردن بر قلب و گوش و چشم آدمهاست.
حجت الاسلام عاملی:در حوادث دارم عرض میکنم. یعنی آیا ما در برابر...
شریعتی: یعنی اهل عبرت هستیم یا نه؟
حجت الاسلام عاملی:نه در حوادثی که میآید میتوانیم به حوادث بگوییم: نیا! حوادث در هر لحظه، ما را احاطه کرده، «دَارٌ بِالْبَلَاءِ مَحْفُوفَةٌ» (نهج البلاغه، 348) وقتی که من در محاصرۀ بلاها، در هر لحظه هستم پس احتیاجی به قیومیت خدا دارم. اکراهی دارم که رابطه داشته باشم با مسب الأسباب. اگر رابطه را قطع کنم، فنا نیست؟
شریعتی: چرا!
حجت الاسلام عاملی:این یک نوع است. آن قدر این تعجبی است، آنقدر بشر تعجبی است چموشی میکند در برابر ذاتی که «وَ اللَّهُ مِنْ وَرائِهِمْ مُحِيطٌ» (بروج، 20) در وراء اسباب آن نشسته است. چطور رابطه را با آن خراب کردیم؟
شریعتی: آخر یک وقتهایی دچار توهم میشویم که خیلی کار از خودمان بر میآید، که همۀ رشتهها را پاره میکنیم.
حجت الاسلام عاملی:آقای شریعتی، خدا بر دو چیز غیرت دارد. یکی به عصمت، به فحشاء حساس است، «وَ لِغَيْرَتِهِ حَرَّمَ الْفَوَاحِشَ» (کافی، ج 11، ص 229) دوم توحید، خدا انقدر غیرت دارد که کسی، امور را نسبت به خودش نسبت ندهد، به غیر از خدا نسبت ندهد. غیرت خدا اینجا فوق العاده است. حساسیت خدا، فوق العاده است که کسی بگوید: «إِنَّما أُوتيتُهُ عَلى عِلْمٍ» (قصص، 78) من خودم با علم خودم به اینجا رسیدم. یعنی کسانی که به جایی رسیدند، انسانهای کامل، اینجا وحشت دارند یک لحظه چیزی را به خودشان نسبت بدهند، حتی تکیه نمیکند که معنایش این باشد که من یک کسی هستم!
آقا رسول الله تا تکیه کرد، او گفت: «اللَّهُمَّ إِنَّ مُحَمَّداً عَبْدُكَ وَ رَسُولُكَ» (بحار الأنوار، ج 31، ص 609) خدایا من بندۀ تو هستم، اخلاص خیلی بالاست. یعنی یک جایی توهم بکنی که عجب مدیریتی دارم! کار خراب میشود. بگوید: عجب جمالی دارم، عجب درایتی دارم، عجب سوادی دارم، عجب مدرکی دارم، اینها خیلی وحشتناک است. یعنی عالم به نوعی درست شده که به این فکر، به این باور، ذرات عالم که همه شعور دارند...
شریعتی: خدایا یکی تو، یکی من!
حجت الاسلام عاملی:استغفروا الله!
شریعتی: چقدر بد است.
حجت الاسلام عاملی:بله. آنجاست که بزرگترین عارف این است که بگوید: نیستم نیست! که هستی همه در نیستی/ هیچم و هیچ که در هیچ فرمایی. ما در پهنۀ کائنات، یک ذره هستیم. ما در ارادۀ خدا مسخر هستیم. انسان «لا يَمْلِكُونَ لِأَنْفُسِهِمْ ضَرًّا وَ لا نَفْعاً وَ لا يَمْلِكُونَ مَوْتاً وَ لا حَياةً وَ لا نُشُوراً» (فرقان، 3) این نکته را که برسی، آویخته میشوی. «ثُمَ دَنا فَتَدَلَّى * فَكانَ قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى» (نجم، 8 و 9)
تدلی یعنی آویختگی، یعنی وجود ربطی به آن میگویند، یعنی متوجه شدی که در هر لحظه، با ارادۀ خدا زنده هستید. اگر نازی کند از هم فرو ریزند قالبها! در یک لحظه ممکن است تمام قالبها بریزند، یک تشخیص دکتر داد، همه چیز تمام شد. خب این حالت را اگر پیدا کند، محال است گناه بکند، محال است بی ادبی کند، محال است ظلم بکند، محال است غفلت بکند، محال است مهربانی نداشته باشد، محال است ایثار نداشته باشد چرا؟ چون متصل به مبدأ أعلی شد. فهمید که تمام کارها بالأخره از آنجاست. عصیان و چموشی، در برابر ذات لا یتناهی که در تسخیرش هستیم، این واقعاً بیادبی است، بی عقلی است جنون است و خندهدار.
خدا به ما اختیار داده اما در حیطۀ بسیار کوچک، تا تکلیف ساقط نشود تا آن مقدار که تکلیف سر جایش باشد. در تمام امور ما اختیار داریم؟ اختیار داری مریض نشوی، اختیار داری پیر نشوی، اختیار داری کمرت دولا نشود. گل رویت بژمرد آخر/ وین طراوت در او نماند باز، اختیار داری جلویش را بگیری؟ مخصوصاً در برابر حوادث عالم، آن اختیار بالأخره آن تیر که به ما اصابت نکند، در اختیار ما نیست بنابراین در اینجاست که انسان باید حواسش باشد، ذات لا یتناهی که مدیریت عالم را دارد «فَالْمُدَبِّراتِ أَمْراً» (نازعات، 5) فوائدی، سنتهایی عالم دارد اداره میکند، در برابر آن، ارتباطی بسیار فاخر داشته باشد که وقتی خدا را صدا زد، خدا هم بگوید: لبیک!
در روایت هست که ده بار بگویی: یا الله! خدا میگوید: لبیک! از ؟؟؟ معلوم میشود که اگر نعم المجیب شوی، خدا هم نعم الرب میشود. «وَ لَقَدْ نادانا نُوحٌ فَلَنِعْمَ الْمُجِيبُونَ» (صافات، 75) عجیب مجیب خوبی بودی برای او. اسباب ظاهری، دست ما در یک لحظه ممکن است قطع و بسته شود، باز نشود. باز شود بسته نشود. ممکن است شبی به ما بگذرد، روز ندارد، روزی بگذرد که شب ندارد. ما در برابر قضا و قدر، اختیار نداریم. قضا قانون اساسی خلقت است «وَ قَضى رَبُّكَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاهُ» (اسراء، 23) قدر همان بندههای تحصیلیمان هست، مثل «وَ مَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَكِّسْهُ فِي الْخَلْقِ أَ فَلا يَعْقِلُون» (یس، 68) در برابر این اراده، «وَ لَا يُمْكِنُ الْفِرَارُ مِنْ حُكُومَتِكَ» (اقبال الأعمال، ج 2، ص 707) وقتی که اجل بیاید، به اجل بگوییم: نه، الآن من وقت ندارم، حال ندارم، برو روز دیگر بیا. «فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا يَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَسْتَقْدِمُونَ» (نحل، 61).
من یک استادی داشتم آدم خوبی بود، علاقه به تألیف داشت بیش از حد علاقه به تألیف داشت، تمام لحظاتش به تألیف میگذشت و کتابهای خوبی هم چاپ کرده بود، مرد واقعاً بزرگی بود، تا اینکه مرگ سراغش آمد. من عیادت ایشان رفتم یک جملهای گفت که من تنم لرزید با اینکه آدم بسیار بزرگی بود. به من گفت: آقا سید حسن، از خدا چنین انتظاری نداشتم! خیلی وحشتناک بود! گفت: من از خدا چنین انتظاری نداشتم تألیفاتم ناقص ماند. یعنی تعلق آخر سر کار خودش را انجام میدهد.
شریعتی: خدا بخیر کند.
حجت الاسلام عاملی:پس الآن خلاصه یک نوعی شد که ما قصد داشته باشیم که بالأخره از حکومت خدا بخواهیم فرار بکنیم، این امکان را ندارد. خدا به حضرت موسی گفت: «أنا بدک لازم» بد یعنی چاره! تو به غیر از من، چارۀ دیگری نداری، حتی نمک طعامت را از من بخواه، علف گوسفندت را هم از من بخواه و یعنی امیدت به من باشد، دلخوشیات به من باشد چشم روشنیات به من باشد، نه به چیز دیگر، به اسباب ظاهری که انسان ؟؟؟.
حضرت ابراهیم را که داخل آتش میانداختند، حضرت جبرئیل آمد گفت: «علیک الحاجه؟» گفت: حاجت دارم اما «علیک فلا»، اما به تو نه! وقتی داخل آتش انداختند، میدانست که نمیسوزد. من به استادم گفتم: از کجا میدانست که نمیسوزد؟ یک چیز عجیبی گفت، چون میگفت: من اهل دنیا را از آتش خلاص کردم! ممکن نیست من بسوزم. یعنی با توحید...
شریعتی: از آتش شرک نجاتشان دادند.
حجت الاسلام عاملی:این استاد را یک روز دیگری من از او پرسیدم، چرا نسوخت؟ گفت: چون «وَ اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْراهيمَ خَليلاً» (نساء، 125) آتش خلّت، بالاتر از آتش هیزم است.
شریعتی: قبلاً سوخته بود.
عامل: بله، من سوختم، من تا بودهام در آتش دوزخم. در آتش دوزخ چه میسوزانید؟/ من سوختۀ تو بودهام تا بودهام! یک تعبیری امام سجاد دارد، میگوید: «وَ حُبِّي لَكَ شَفِيعِي إِلَيْكَ» (بحارالأنوار، ج 95، ص 83) خدایا شفیع آوردم به درگاه تو، اما حبم را! حب یعنی ؟؟؟ قلب، آتش قلب. یعنی آتش را میآورم، این آتش را نشان میدهم تا در آن آتش، من نسوزم. از حضرت سؤال کردند چرا شهید؟ فتنۀ قبر ندارد، گفت: «کفی بالبراق فوق ؟؟؟» برق شمشیر بالای سرش هست، دیگر احتیاج به فتنۀ قبر ندارد.
این قضیه، یک قسمتش این بود که عرض کردم، یک تکه از دومی هم عرض میکنم. دومین ؟؟؟ این است که به جنگ مسبب الأسباب برود، در آنجا در برابر حوادث، هیچ توانی نداشت. نشان میداد که باید ؟؟؟ باشد، پلۀ اول هم در سیر و سلوک، انقیاد است. اینجا مسبب الأسباب، ما اسباب از صبح تا شب با اسباب داریم کار میکنیم. وقتی که خارج از نظام اسباب و مسببات کسی نمیتواند زندگی کند، باید برود سراغ خالق اسباب. در برابر او چموشی نکند، آیات او را زیر پا نگذارد، حکم او را زیر پا نگذارد اهانت نکند، خود آن مسبب الأسباب، میتواند یک لحظه در برابر شما و اسباب، حائل شود. «أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ» (انفال، 24) یحول، علامه طباطبایی میگوید، یعنی ما خواستی داریم، ولی خواست خداوند، مانع از عملی شدن خواست خدا میشود. این را یحول میگویند. وقتی که خدا میتواند در یک لحظه حائل شود، رابطهات را خراب کردی، نماز نخواندی، هتاکی کردی، بیادبی کردی، مسبب الأسباب را از دست دادی، غفلت لا یتناهی را از دست دادی، تنها در برابر اسبابی که چیزهایی که از همه جا در میزنند، تنها ماندی «وَ لِلَّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» (فتح، 4) زمین و آسمان همه جنود است تمام ذرات، یک لشکر خدا عبارت است از عقل. در روایت هست خدا کسی را بزند، یک لحظه عقلش را تعطیل میکند یک افتضاحی درست میکند بعد عقلش را میدهد. بعد به سرش میزند که ای وای! این چه کاری بود که من کردم؟!
شریعتی: خیلی ممنونم حاج آقای عاملی، إنشاءالله که خدا به ما معرفت دهد، إنشاءالله این معرفت، با محبت ضمیمه شود. من احساس میکنم شیطان تمام انرژیاش را و تمام قوایش را به کار گرفته که عقل را تعطیل کند و این اتفاقاتی که در دنیای امروز، نوع سبوعیتی که شاهدش هستیم در همین اتفاقات منطقه، کاملاً مصداق بارز تعطیلی عقل است و حالا هر کدام از ما، از نگاه من، در مقطعی، در برههای، در لحظاتی، همین اتفاقات برای ما میافتد، در مقیاس کوچکتر و اینکه چه کار کنیم که این عقل، تعطیل نشود ارتباطمان با خدا، قطع نشود فکر میکنم موضوعی است که میشود راجع به آن صحبت کرد إنشاءالله. خیلی از شما ممنون هستم حاج آقای عاملی، سپاسگذارم آیات را بشنویم. عزیزانم امروز صفحات231 قرآن کریم را تلاوت خواهند کرد و إنشاءالله بعد از تلاوت آیات، إنشاءالله با احترام، در لحظات و دقایق پایانی، همراه شما هستیم و در کنار شما. اللهم صلّ علی محمداً و آل محمد و عجّل الفرجهم.
(تلاوت قرآن کریم صفحه231 )
شریعتی: آیات را شنیدیم إنشاءالله که زیر سایۀ آیههای نورانی قرآن کریم باشید و زیر سایۀ سراسر نور و کرامت حضرت فاطمۀ معصومه (سلام الله علیها) اشارۀ قرآنی را حاج آقای عاملی خواهند فرمود و إنشاءالله باید کم کم خداحافظی کنیم.
حجت الاسلام عاملی:بسم الله الرحمن الرحیم آیۀ هشتاد و پنج سورۀ هود، «يا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِكْيالَ وَ الْميزانَ بِالْقِسْطِ وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْياءَهُمْ وَ لا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدينَ» دعوت میکند که در معاملات اقتصادی، کم نگذارید و جمله گفته که «وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْياءَهُمْ» جامعترین تعبیر در حق الناس، حقوق بشر، این جمله است از این جامعتر نمیشود حرف زد، تمام انبیاء آمدند که نگذارند که حق الناس ضایع شود. تمام انبیاء آمدند که روابط انسانها را به نوعی تنظیم کنند، ظلم نباشد، عدالت در آن باشد، تمام مظهر عدل باشد آیات مفصل قرآن هم مربوط به حق الناس است. «إِنَ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ» (فجر، 14) زیرش آمده که یعنی حق الناس، خدا در کمین است، در کمین کسی است که حق مردم را ضایع کنند. این آیه، «وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْياءَهُمْ» (أعراف، 85) اولاً الناس، این یک شمول است، گفته: اشیاءهم، اشیاء مردم را کم نگذارید، شیء به همه چیز شامل میشود، به خدا هم شامل میشود، خدا هم شیء است «لا کالاشیاء»، به تعبیر امیرالمؤمنین. بنابراین در اینجا بیان میکند که حقوق انسانها، حق انسانها، هیچ کدام نباید کم شود، نقص شود، تعدی به آنها شود، بخس میشود «لا تَبْخَسُوا» رشوه بگیری، بخس است، شامل میشود. دزدی بکنی، بخس است. ربا بخوری، بخس است. زیر میزی بگیری بخس است. رانت خواری بکنی بخس است، حق ویژه برای خودت درست بکنی، بخس است. خیانت در امانت بکنید بخس است، خیانت در ترازو بکنی، که صراحتاً اینجا گفته: بخس است. خیانت در کیل و میزان، بخس است. حق فرزند را ادا نکنی، بخس است. حق همسرت را ادا نکنی بخس است، نسبت به پدر و مادر، کوتاهی بکنی، بخس است. سه تا آتش در این عالم، چنان سوزان است که نظیر ندارد، آتش دل مادر، اگر دلش شکسته شود آتش دل پدر، اگر دلش شکسته شود و آتش دل مظلوم. میگوید: «وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْياءَهُمْ» (أعراف، 85) حق رعیت را، حکومت رعایت نکند، بخس است. غش در معامله، بخس است. کارگر از کار، کم بکند بخس است. کارفرما در حق کارگر، کوتاهی بکند بخس است. مسکن ملی است، هیئت مدیره آمده یک نوعی قرار داد را تنظیم کردند، تمام مصیبت به گردن اعضاء بیافتد، این بخس است. جعل اسناد، بخس است. زنی که خودش را بالأخره کشف کرده آمده فضای جامعه را، که فضای عمومی است آلوده کرده، این تعدی به حقوق دیگران است، این بخس است. تهمت است، بهتان است، غیبت است، همۀ اینها بخس است. حرمت بزرگان رعایت نشود، بخس است. «أَكْرِمُوا كَرِيمَ كُلِ قَوْمٍ» (بحار الأنوار، ج 31، ص 133) ببینید اینها را هر چه من ادامه دهم، خداوند حقی دارد، پیغمبر حقی دارد، ائمه حقی دارند، رسالۀ حقوق امام سجاد را ببینید، همۀ اینها مصداق بخس است. سوء استفاده از این اطلاعات اقتصادی، اینها همه بخس است. سوء استفاده از مقام، امیرالمؤمنین توبیخ میکند استاندار خودش را، این وام را گرفتی تو استاندار بودی به تو وام دادند، اگر استاندار نبودی به تو وام نمیدادند، این بخس است.
آقا رسول الله یک وقتی عصبانی شد، کسی که زکاتی که جمع کرده بود آورده بود، گفت: این مال بیت المال است و این هم برای من است. حضرت فرمود: اگر تو در خانۀ مادرت مینشستی، آیا چنین چیزی به تو میدادند؟ میآیی میگویی که: «هذا لی و هذا لکم»؟ آن را هم باز گفت: بخس است.
آن وقت کسی که در بیت المال، خیانت کرده «وَ ما كانَ لِنَبِيٍّ أَنْ يَغُلَّ وَ مَنْ يَغْلُلْ يَأْتِ بِما غَلَّ يَوْمَ الْقِيامَةِ ثُمَّ تُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ ما كَسَبَتْ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ» (آل عمران، 161) قنوز، عبارت است از یعنی خیانت! کسی که در بیت المال خیانت کرده، آنها بخس اشیاء امت است. یعنی «وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْياءَهُمْ» یک جملهای است که...
شریعتی: انقدر فراگیر است...
حجت الاسلام عاملی:باید در رأس منشورات حقوق بشر نوشته شود این جمله.
شریعتی: بسیار خوب، خدا إنشاءالله خیرتان دهد، نکتههای مهمی را شنیدیم و حالا دعا بکنید و إنشاءالله خداحافظی کنیم.
حجت الاسلام عاملی:خیلی از اوقات انسان کار را انجام میدهد، میگوید: خدایا آیا شد یا نشد؟ رضایت خدا جلب شد یا جلب نشد؟ واقعاً آن دغدغه همیشه در انسان مؤمن هست. برای اینکه یک مقدار آرامش پیدا کند، این دعا خوب است که خدایا کم مرا بپذیر! تو کسی هستی که کم را میپذیری! «یوم یقبل القلیل و یعفو عن الکثیر ادبل من القلیل و اعفوا عن الکثیر»
شریعتی: به به، چه دعای خوبی! خیلی قشنگ است، خیلی خوب! خدا إنشاءالله خیرتان دهد این دعاها را إنشاءالله دوستان در کانال قرار خواهند داد، میتوانید مراجعه کنید و بهرهمند شوید. حاج آقای عاملی، خیلی از شما ممنون هستم. حسن ختام سمت خدای هفتههای ما، حضور حاج آقای عاملی است که خدا إنشاءالله سلامتشان بدارد. خیلی ممنون از لطف و عنایت و مرحمت شما، در پناه خدا باشید و آخر هفتۀ خوبی را تجربه کنید. باید دعا کنیم برای آمدن آن کسی که این روزها، حضورش بیشتر از همیشه مورد نیاز ماست و غیبتش بیشتر از همیشه، احساس میشود و شاید در رأس شکوایۀ ما محضر خدای متعال باشد، که خدایا ما شکایت میکنیم از فقد نبیمان و غیبت ولیمان و عرض کنیم محضر آقا، که به انتظار نشستن در این زمانۀ یأس، برای منتظران چاره نیست ناچاری است و حالا همه با هم، برای آمدن شما دعا میکنیم و برای سلامتتان، این دعا را زمزمه میکنیم که: اللهم کن لولیک الحجة ابن الحسن! خیلی از شما ممنون و متشکرم.