حجت الاسلام رفیعی: بسم الله الرحمن الرحیم عرض سلام دارم خدمت شما بینندگان عزیز و شنوندگان این برنامه تبریک عرض می کنم حلول ماه ربیع را جدای از شهادت امام عسگری که در این ماه واقع شده سایر مناسبت های این ماه مناسبت های فرخنده و مهمی است شب اول ربیع شب خوابیدن امیر المومنین به جای پیامبر که لیلۀ المبیت نام دارد و آیه نازل شد وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ (بقره، 207) و شب هجرت که تاریخ اسلام با هجرت است نه با میلاد و بعثت مناسبت ازدواج فرخنده رسول خدا و حضرت خدیجه که کمتر ازش یاد می شود اتفاقا مستند است یعنی در تاریخ آمده دهم این ماه واقع شده آغاز امامت حضرت حجت نهم این ماه واقع شده و اون بخش مهم این ماه میلاد پر سعادت رسول خدا و فرزندش امام صادق علیهم السلام همه اینها این ماه را ربیع قرار داده و انشاء الله که زمینه ای باشد برای ظهور ربیع الأنام و بهار انسان ها و بهار دلها حضرت حجت ارواحناه فداء ما هم خدمت دوستان نائب الزیاره هستیم و عرض سلام می کنیم به پیشگاه با عظمت فاطمه معصومه سلام الله علیها و عرض می کنیم که انشاء الله اشفعی لی فی الجنه و انک لک عند الله شانا من الشان
ملایی: خیلی خوش روزی بودیم من و مخاطبان سمت خدا یکشنبه پیش محضر آقا امام رضا علیه السلام و حالا محضر خواهر گرانقدرشان خدمت شماییم و خوب اون هفته بحث مان به تناسب رفت به سمت دیگری ولی فکر می کنم با توجه به یادداشت هایی دارید و صحبتی که قبل برنامه شد بر می گردیم به سیر بحث دعای مکارم الاخلاق.
حجت الاسلام رفیعی: در برنامه های گذشته عرض کردیم هدف از بعثت پیامبر این ماه هم یک جورایی به پیامبر اکرم منصوب است تکمیل در واقع مکارم اخلاق است اعزت لاتمم چون انسان در فطرتش کرامت های اخلاقی را دارد فطرت ما به ما می گوید دروغ بد است و غیبت بد است و تهمت بد است و صداقت خوب است پیامبر آمد اینها را کامل کند و یادآوری کند فطرت های فراموش شده را به در واقع ذهن و به وجود افراد و در خاطره شون بیاورد خوب مکارم اخلاق چی است؟ پیغمبر می فرماید من مبعوث شدم مکارم اخلاق را تکمیل کنم مکارم اخلاق این دعای بیستم صحیفه سجادیه مکارم الاخلاق است یعنی در واقع اگر کسی این موارد را پیاده کند همان مکارم الاخلاق در زندگی اش آمده فرازهایی اش را معنا کردیم این فراز امروز را که سه تا حاجت را امام سجاد به خدا عرض می کند:
- متعنی لهدیً صالح لست ابدال به خدایا به من یک هدایت شایسته بده که نخواهم دنبال چیز دیگری بدهم و جایگزین برایش نخواهم حالا توضیح می دهم.
- طریقۀ حقٍ خدایا من را در مسیر درستی قرار بده لااضیق عنها ضیق پیدا نکنم و انحراف پیدا نکنم.
- نیت رشدٍ به من یک نیت رشد یعنی نیتی که درش ترقی و نیت خوب است و نیت در واقع عامل ارتقاء است که اون نیت را ازش جدا نشوم و شک هم نکنم همیشه با همان نیت اشکوا فیها سه تا حاجت هدایت و طریق حق و نیت رشد.
اولی اش که می فرماید هدایت صالح مگر ما هدایت ناصالح هم نداریم هدایت یعنی خوب هدیً صالحه از لغت هدایت یعنی راهنمایی چون به معنای راهنمایی است ممکن است راهنمایی غلط هم کسی بشود در قرآن هم داریم یهدیه الی عذاب سعیر هدایتش می کند به عذاب سعیر یعنی ممکن است یک کسی هدایتش هدایت به زشتی و بدی باشد لذا امام دعا می کند که خدایا هدایت شایسته ما دو جور هدایت داریم خدای تبارک و تعالی در تمام موجودات عالم این را بینندگان خوب دقت کنند لطف خداست آنچه که برای زندگی نیازدارند و برای این که در این عالم بتوانند در واقع حرکت کنند بهشون دادیم مثلا به مورچه توان داده که غذا پیدا کند و لانه درست کند و به زنبور عسل توان داده برود خانه بسازد و خانه های مخصوصی که می سازد چطور در واقع چه گلی را سراغش برود و از کسی هم سوال نمی کند در باغ که می رود کدام گل خوب است و کدام گل بد است خودش تشخیص می دهد گل یاس استفاده کند حتی حیوانات درنده مثلا گربه خدا بهش این آموزش را داده که چطوری این جوجه را بگیرد و چطوری برود غذای خودش را پیدا کند یک کسی گربه ای را زده بود بهش گفتند چرا می زنی خدای تبارک و تعالی روزی این را از این طریق تامین کرده خود ما مثلا ببینید این فرض کنید غذایی که می خورید کاملا این گوارشی که انجام می شود ما که راهنمایی اش نمی کنیم که معده روده تو این کا ررا بکند خودش راهنمایی می کند که کجا ویتامینش برود و کجا سمش برود پس هدایت تکوینی کرمی که باغچه زندگی می کند درخت شما می کاری دانه را می روی خودش می داند کی باید جوانه بزند و میوه بدهد و کی رشد کند این را می گوییم هدایت تکوینی ربنا الذی اعطی کل شیءٍ خلقه ثم هدی به هر کسی هدایتش را می دهد این هدایت را جالب است کافر و مومن هم ندارد یعنی شما این گوارش را معده کافر هم انجام می دهد یک هدایت داریم هدایت تشریعی است خدای تبارک و تعالی می گوید خوب من انسان ها را آفریدیم و حیوانات را و موجودات را هم آفریدیم حتی خورشید طلوع و غروب دارد و زمین می چرخد و با چه سرعتی می چرخد همه اینها در مسیر خودش است ذره ای هم اینها در واقع درش بی نظمی نیست حالا برای اینکه بشر بتواند تو این عالم زندگی کند حالا من با حیوانات کاری ندارم بشر بتواند در این عالم زندگی کند نیاز به یک سری قوانینی دارد این قوانین را کی باید وضع کند؟ این قوانین را بشر می تواند به فطرت خودش وضع کند بعضی اش را مثلا اینکه بشر می گوید ما نیاز به رئیس حکومت داریم و ما نیاز به نظم داریم اما برای این که این بشر تو این عالم بتواند دچار تضاد و تعارض و درگیری و اختلاف اون بگوید قانون من و این بگوید قانون من نشود انبیا و ائمه می فرستد و کتاب آسمانی می فرستد اون می شود هدایت تشریعی هدایت تشریعی یعنی قوانینی که در واقع به این بشر حق زیست می دهد و نحوه زندگی را می آموزد حالا شما مثلا فرض کنید که مردی نسبت به همسر این وظایف را دارد خانمی نسبت به شوهر این وظایف را دارد پدری نسبت به فرزندت این وظایف را دارد فرزندی نسبت به پدرت این وظایف را داری نسبت به خالق ات باید نماز بخوانی مثلا نسبت به حیوانات باید اذیت نکنی و مجموعه ای از این قوانین که می شود قوانین هدایت تشریعی این حالا ما می گوییم خدایا به ما هدایت صالح بده هدایت صالح یعنی همان هدایتی که برخاسته از وحی انبیا است و قرآن است به همین جهت حالا من الان برای شما می خوانم پنج الی شش مورد از قرآن که خدا در قرآن می فرماید هدایت مال کی ها است:
- وَمَن يُؤۡمِنۢ بِٱللَّهِ يَهۡدِ قَلۡبَهُۥۚ (تغابن، 11) هر کسی را خدا ایمان بیاورد اینها هدایت شده است پس یک نشانه هدایت ایمان است کافر هدایت شده نیست چون کافر خلاف واقعیت حرف می زند و یک نکته ای خدمت بینندگان بگویم نکته مهمی است و اعتقادی است واقعیت یکی است واقعیت یکی است اینجا شهر قم است این واقعیت است اگر کسی جای دیگر را نشان داد گفت قم است اون واقعیت نیست این آب مایع است این واقعیت است اگر کسی جامدی نشان داد یا سرابی نشان داد و گفت این آب است این درست نیست ببینید عزیزان بیننده ما الان می نشینیم با یک گروهی دور هم ادیان مختلف مثلا می رویم سراغ نصارا و مسیحیان عملا معتقد به سه تا خالق هستند پدر و پسر این یک.
- می رویم سراغ منکرین خدا لائیک ها می گویند اصلا عالم خدا ندارد
- می رویم سراغ هندوها می گوییم خدا هست اما این بت هایی که می پرستیم اینها واسطه هستند ما این بت ها را مظهر خدا می دانیم.
- می رویم سراغ خود مسلمان ها می گویند نه عالم یک خالقی دارد بیایید تو نبوت و امامت و بیایید در مسائل مختلف همه اینها که نمی تواند واقعیت باشد می تواند؟ یکی اش واقعیت است اون واقعیت می شود هدایت یعنی اون پیدا کردن قصه واقعی و جالب هم هست که در همین قصه هم خیلی ها گیر دارند در مسائل سیاسی و اینها این مسئله می آید ولی من بیشتر در مسائل اعتقادی منظور من است ایمان به خدا نشانه هدایت است این یک.
2- هدیً للمتقین یعنی قرآن هدایت است برای کسانی که تقوا دارند یعنی کسانی که حس طغیانگری ندارند اگر کسی طغیان گر باشد قرآن هم به دردش نمی خورد لا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَساراً (اسراء، 82) بدتر هم هست شما آب شفاف بریزی روی فاضلاب بدتر متعفن می شود .
3- یهدی الیه من أناب سومین نشانه هدایت، هدایت شده کسی است که حس توبه دارد و حس بازگشت دارد اگر خطا کرد فوراً مسیر را عوض می کند این هم یکی.
باز آیه دیگر و الّذین جاهدوا فینا لنهدینّهم سبلنا (عنکبوت، 69) پس تلاش کسانی که تلاش می کنند اینها هدایت می شوند جاهدوا فینا شما حرکت کن لنهدینهم ما هم به شما کمک می کنیم جای دیگر هم داریم که کسانی که وَ الَّذِينَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدىً (محمد، 17) بیایند در مسیر هدایت ما هم هدایتشان می کنیم خوب پس تلاش ایمان و تقوا انابه و بازگشت تو بعضی روایات داریم توفیق اینها نشانه های هدایت هستند و شما می دانید از اون طرف خدا بعضی ها را هدایت نمی کند بعضی ها از ما سوال می کنند می گویند یهدی من یشاء و یضل من یشاء (رعد، 27) چرا خدا ابوجهل را یضلوا و ابولهب را یهدی چه فرقی می کند چرا خدا فرق می گذارد بین ابوذر و ابوسفیان اون یذل و این یهدی می گوییم خدا فرق نمی گذارد درست است اگر در مدرسه ای پنجاه تا دانش آموز بود بیست تایش قبول شد و بیست تایش رد شد سی تایش رد شد همه می گویند معلم اینها را قبول کرد و معلم اینها را رد کرد ولی بینی و بین الله نه معلم قبول می کند نه معلم رد می شود گرچه کارنامه همشون رو اون می زند نه قبول است را اون می زند و نه مردود است را می زند بنده برویم امتحان رانندگی نمی دانم چند بار رد شدید شما؟
ملایی: من رد نشدم همان دفعه اول قبول شدم
حجت الاسلام رفیعی: من دو سه بار رد شدم سابقه دارم چقدر هم تلخ است از ماشین می آیی پایین می گویی آقای ملایی قبول وقتی می آیی من را قبول کرد و من را رد کرد افسر من را رد کرد در حالی که افسر من را رد نکردم یادردنده خاموش کردم نتیجه عملکرد است شاهد بر اینکه کسانی که هدایت نمی شوند خودشان مقصر هستند این آیاتی است که الان می خوانم إنَّ اللَّه لايَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ (آیه 86 آل عمران) خدا هدایت نمی کند قوم ظالم را ما طلبه ها می گوییم لظلمه یعنی به خاطر اون ظلمش لایهدی مثل اینکه بگوییم معلم نمره نمی دهد به دانش آموز درس نخوان این مقدر است دیگر این را نگفتن ولی هست مشخص است مثل اینکه ما به یک کسی می گوییم اکرم زید العالم این زید عالم را اکرامش کن یعنی به خاطر علمش روشن است دیگر.
2- ان الله لا یهدی القوم الکافرین به خاطر کفرش هدایت نمی شود
ملایی: اون مقدر که گفتم در تقدیر است ظاهر جمله نیامده ولی هست روشن است
حجت الاسلام رفیعی: إنَّ اللَّه لايَهْدِي الْقَوْمَ الفاسقین َشما ببین عوامل عدم هدایت ظلم، کفر، فسق، لا یهدی چی؟ می فرماید من هو مصرفٌ کذاب کسانی که اسراف کار هستند اسراف در اینجا اسراف اعتقادی است یعنی تجاوز از حد کردند و خدا را رها کردند سراغ بت رفتند و تکذیب می کنند حقایق را پس ما وقتی اینها را که باز داریم که خدا گمراه می کند کاذبین را گمراه می کند ظالمین را پس هدایت یک مقوله الهی است در پرتو تلاش خود انسان است الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا بسیار هم مهم است دو سه تا داستان بگویم امیر المومنین در صفین با یارانشان از کوفه حرکت کردند اومدند منطقه صفین خیلی راه است سوریه فعلی است دیگر رقه سوریه است خوب سپاه معاویه این ور و سپاه حضرت هم این طرف آقا هم جنگ را شروع نمی کند هی می آیند امروز و فردا چند روز گذشت امیر المومنین این را ابن ابی الحدید نوشته جنگ را آغاز نکرد عرض می کنم که یک روزی یک عده ای اومدند خدمت آقا گفتند آقا من به شما انتقادی داریم اون این است که ما نمی گوییم پشت سر شما حرف می زنند می گویند علی ابن ابیطالب ترسیده با اینها بجنگد اینها زیاد هستند و قوی هستند جرات نفرمودند العیاذ بالله علی ترسید یا نه خوشبینانه اش این است که می گویند تردید دارد در کفر اینها می گوید نه با اینها نباید جنگید مسلمان هستند یا ترس دارد یا تردید دارد حضرت یک تاملی کرد و فرمود اما ترس اگر قرار بود بترسم در جوانی باید می ترسیدم حالا که من آخر عمرم بالای شصت سال داشت پس این نیست اما تردید، اگر قرار بود جایی تردید کنم در سپاه جمل باید تردید می کردم اصحاب پیغمبر بود طلحه و اینها هیچ کدام از اینها نیست می دانید چرا صبر کردم؟ عسی ان یهتدی منهم احد بلکه با این حرف ها و صحبت ها و گفتارهای ما تعدادی از اینها هدایت شوند خیلی حرف است خیلی حرف است من یک وقتی یک جایی دیدم حالا یادم نیست که مثلا ابوجهل خوب در بدر کشته شد بعضی ها مثلا به پیغمبر می گفتند چرا این زودتر از بین نرفت دیدم یک جایی این را حضرت به این مضمون که فرمودند در پشت این در سلب این یک پسری است که بعدا مسلمان می شود این باید به دنیا بیاید لذا ابوجهل می دانید که پسرش عکرمه جزو مسلمان ها شد و بعد هم در یکی از جنگها شهید شد باز مثال دیگر در نبرد خیبر خوب جنگ فرسایشی شده بود و آذوقه هم تمام شده بود و درب هم باز نمی شد همینطور مسلمان ها مانده بودند آخر خسته شدند پیغمبر یک روز دید اینها خسته هستند و کار طول کشید فرمود کار فردا تمام می شود و پرچم را دست کسی می دهند که خدا و پیغمبر را دوست دارد که سعد بن ابی وقاص یک وقتی معاویه بهش می گفت چرا به علی سب و لعن نمی کنی چون باب کرده بود لعن را گفت چگونه لعن کنم
کسی را که در خیبر اینطور فرمود خدا دوستش دارد و اون هم خدا و پیغمبر را دوست دارد فردا صبح شد و پرچم را حضرت داد دست حضرت علی همه منتظر هستند حضرت علی چیکار کند که درب را حضرت علی می خواهد بکند فرمود من درب را با قوه بشری نکندم با اذن الهی همچین که حرکت کرد فرماندهی می رود جوان همه چشم ها دوخته شده یک مرتبه پیغمبر فرمود علی جان برگرد حضرت برگشت حضرت یک نگاهی بهش کرد فرمود علی ان یهدی الله بک رجلاً یک نفر را در عمرت بتوانی هدایت کنی از همه دنیا و آنچه که در اوست مهمتر است یعنی فکر نکنی الان این فتح نظامی برای ما مهم است برای ما هدایت مهم است چرا پیغمبر اکرم اینقدر تلاش می کرد همسر ایشان می گوید من می رفتم گاهی می دیدم در خانه نیست می آمدم بیرون می دیدم پشت یک سخره ای نشسته خون از زانوهایش جاری است و سنگ زدند بهش و اذیتش کردند خون جاری است لابد دارد نفرین می کند می رفتم جلو می دیدم اللهم اهدی قومی فانهم لا یعلمون خدایا این قوم من را هدایت کن من اینها را همه را می گویم که نتیجه ای بگیرم اون نتیجه مهم است باز خود ابی عبدالله روز عاشورا نوشته اند بالغ فی الموعظه تا توانست موعظه کرد برای اینکه هدایت بشود و نکته آخر که بعد از اینها هم نتیجه را بگیرم یکی از اصحاب امیر المومنین که این هم چیز عجیبی است آقای ملایی این هاشم بن عتبه است این پسر عموی عمر سعد است اون کجا و این کجا عاشق علی است کشته مرده امیر المومنین اون عمر بن سعد بن ابی وقاص است این هاشم بن عتبۀ ابن ابی وقاص است پسر عمو می شوند دیگر عمر بن سعد ابن ابی وقاص هاشم بن عتبۀ بن ابی وقاص خیلی علی را دوست داشت خیلی تو صفین آمد خدمت آقا گفت تمام دنیا را به من بدهند بگویند یک لحظه به علی پشت کن من پشت نمی کنم آقا خیلی دوستش داشت تو صفین هم وقتی شهید شد آقا اومد بالای سرش و نشست و شعر برایش گفت و مرثیه برایش گفت و گریه برایش کرد امیر المومنین حالا این هاشم جزو فرماندهان است می گوید من آمدم وسط میدان صفین و دیدم که یک اون موقع جنگ ها تن به تن بود می گویند یک جوان خیلی پر شر و شوری شمشیر دست گرفته و از طرف سپاه معاویه اومده به میدان به جنگ هاشم مرقال که برایش کشتن این راحت بود هاشم خیلی قوی است و آمد و دیدم که همینطور که می جنگد دارد به امیر المومنین ناسزا می گوید و فحش می دهد خیلی تعجب کرد این آدم مجبور نیست و از روی اعتقاد می جنگد کسی که فحش می دهد یک وقت مجبورش کردند سرش را می اندازد پایین می جنگد دیدم این با این وضعیت آمدم رفتم جلو باهاش درگیر شدم تا خلع سلاح شد در جنگ وقتی طرف سلاحش را می اندازد اون طرف مجبور است که بکشد دیگر وایساد می گوید من هم ایستادم گفتم چرا فحش می دهی به کی فحش می دهی به کی ناسزا می گویید گفت به علی ابن ابیطالب گفتم برای چی؟ گفت برای دو دلیل بلغنی ان الصاحبکم لا یصلی به ما گفته اند علی نماز نمی خواند فرمانده مسلمان ها امیر مسلمان ها بی نماز باشد معلوم است من باهاش مخالف هستم.
2- و بلغنی که امام شما و صاحب شما خلیفه سوم را به قتل رسانده عذر می خواهم از بینندگان عزیز این تعبیر را به کار می برم امیر المومنین کانون فضائل است این جوان به نظر خودش دارد با یک بی نمازی که مثلا قاتل هم هست می جنگد می گوید گفتم گوش می دهی به حرف های من گفت آره گفتم بیا برویم دستش را گرفتم می خواستم بکشم که می کشتم آوردمش در سپاه امیر المومنین گفتم اینها را ببین دور علی ایستادند اون عمار است پیشانی اش جای سجده است اون اویس است تمام بدنش جای نماز و سجده و پینه بسته به نظر تو اینها از یک بی نماز حمایت می کنند؟ عمار می آید زیر علم یک بی نماز سینه بزند اینها تازه پیروان امیر المومنین هستند این جای پیشانی اش است علی شاید هزار رکعت نماز می خواند اما موضوع دوم همان هایی که تو را آوردند در جنگ همان ها به تو دروغ گفتند تبلیغات است دیگر همان ها بهت دروغ گفتند خودشان کشتند و خود همین ها آدم را فرستادند و خلیفه سوم را به قتل رساندند امیر المومنین در خانه نشسته بود راضی به این امر هم نبود دلیلش هم روشن است اگر کسی نیاز به این دارد که باهاش برخوردی بشود و قصه ای اتفاق بیفتد راهکار دارد می روند نقد می کنند و اشکالاتش را می گویند اما اینکه مردم بریزند در خانه ای ممکن است این اتفاق بعدها برای بقیه هم بیفتد به قول معروف خلیفه کشی باب می شود گفت عجب خدا لعنت کند اینها را که بر نگردند دروغ گفتند برنگشت عمروعاص از اون طرف فریاد زد خدعک العراقی این عراقی گولت زد گفت نه تو من را گول زدی این من را هدایت کرد من را نصیحت کرد مجموع این حرفها را روی هم ریختم نتیجه ای بگیرم بروم سراغ فراز دوم می گوییم خدایا امام سجاد دارد دعا می کند خدایا به ما توفیق بده متعنی بالهدیً صالح یک همچین هدایت هایی گیر ما بیاید امیر المومنین هادی قرآن هادی است و پیامبر هادی است همه ائمه هادی هستند الهدات المهدیین هم هدایت شده هستند و هم هدایت کننده هستند و همین جا این نتیجه را بگیرم که برادران عزیز و خواهران و دوستان گرامی در برخورد با جوان ها همین سیره را بروید جلو گنهکار است این دختر خانم دچار یک رابطه نادرست شده و این جوان دچار یک معضلی و گناهی شده و معصیتی شده و نماز نمی خواند مثل عرض می کنم یا خدایی نکرده یک جایی بی احترامی به پدر و مادر کرده یا دچار فساد اخلاقی شده و شفاف عرض می کنم این شراب خواری و معصیتی کرده نباید کشت اش که بالاخره پیغمبر اکرم این جامعه ای که خدا می فرماید جاهلیت اولی این جامعه ای که به قول امیر المومنین بدترین سرزمین و بدترین اقتصاد و بدترین غذا و بدترین منطقه آب و هوایی آدم هایی که خلاصه در نهایتس ختی بودند دختر زنده به گور می کردند چه کرد پیغمبر با اینها اینقدر زود قضاوت نکنیم و طرد نکنیم و از قطار پیاده نکنیم و برخورد نکنیم هدایت کنیم حرف بزنیم و دعوا نکنیم وفاق داشته باشیم اولا اونجایی که خلاف نیست ورود نکنیم بعضی وقتها فکر می کنیم خلاف است مثلا فرض کنید آقای ملایی آمده یک فرض کنید که در یک روزی در یک منطقه ای در یک مسئله ای ورود پیدا کرده که هیچ حرامی نیست و کاملا هم شرع اجازه می دهد چه لزومی دارد من اولا بروید ببینید داشتیم آدم هاییکه خودشان را هدایتگر می نامیدند د رصورتی که این کارشان اصلا هدایتگرانه نبود مثلا امام باقر دارد در بیابان کار می کند بیل دستش است محمد بن منکدر آمده پیش خودش تذکر آقا از شما بعید است شما دیگه چرا شما باید در مسجد باشید در حال عبادت باشی آقا فرمودندکه اتفاقا اگر الان بیل به دست بمیرم در حال عبادت مردم تو فکر کردی در حال عبادت کسی است که روی سرش مهر باشد و کسی روی سجاده ببینددر حال عبادت است کارگری که در کارخانه از دنیا می رود به هر دلیلی راننده ای که پشت ماشین تصادفی و سکته ای اینها همه در حال عبادت است کار است و این چه حرفی است که تو می زنی داشتیم از این حرفها مثلا امام صادق یک لباس شیک پوشیده آمده اون سفیان صوری اعتراض می کند شما دیگر چرا؟ فرمود مگر چیکار کردم فرمود این لباس چی است پوشیدید فرمود لباس تازه دامادم و جوانم خدا در قرآن فرمود قل ما حرم زینت الله جمال جدم حضرت علی هم فرق می کرده صد سال پیش بوده پس اونجایی که اصلا جنبه خلاف ندارد هدایتگری نیست ورود ممنوع است اونجا در واقع ما ارشاد نمی کنیم داریم اغوا می کنیم اما اونجایی که مطمئن هستیم خلاف است آقا این جوان دچار این آسیب شده اعتیاد پیدا کرده و شرب خمر کرده و رابطه نادرست داشته و دروغی گفته و مشکل مالی داشته حالا اومده شما می خواهی باهاش حرف بزنی نماز نمی خواند از همین روش ها روشی که فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَيِّنًا (طه، 44) به خدا اثر می کند خیلی هم اثر می کند فراوان ما چند روز قبل که مشرف بودیم با شما مشهد برنامه ای رفتیم چندین مورد من هم نمی توانستم بین مردم زیاد بایستم چندین مورد افراد اومدند پیش ما که حاج آقا روی همین منبر تصمیم گرفتیم توبه کنیم لذا من همیشه گفتم امام رضا علیه السلام و اهل بیت برکاتشان بعضی هایش حالا همه فکر می کنند پشت پنجره فولاد یکی فلج خوب بشود این فقط برکت است این که کم هم اتفاق می افتد مواردی که نشان بدهند فقط بگویند ما قدرتش را داریم و الا زمان خود ائمه و امام صادق علیه السلام اطراف ایشان افراد نابینا بودند و افرادی بودند فلج بودند نمی خواستند امام همه اینها را شفا بدهند خیلی هایشان تا آخر عمر همان مرض را داشتند در حالی که اونها با یک دست کشیدند می توانستند انجام بدهند و قرار نیست ما تو فرزندان ائمه گاهی افرادی داشتیم بیمار بودند و از دنیا رفتند مثل فرزند امام کاظم علیه السلام آقا بالای سرش سوره صافات می خواندند و از دنیا رفتند اون که به قول آقای فلسفی خدا رحمت کند سبب سوزی است فقط می خواهند نشان بدهند این قدرت هست قرار نیست عالم را با این قدرت اداره کنند مگر امام حسین کربلا را با معجزه اداره کند اگر با معجزه اداره می کرد که این اتفاق نمی افتاد و شهید نمی شدند برکاتی که در امام رضا هست و ما اون را نمی بینیم یکی اش همین هدایت است در پرتو همان مداحی و سخنرانی و آموزه ها یک گوشه ای نگاه می کند به حرم امام رضا و توبه می کند و عوض می شود واقعا این تحول خیلی مهم است و این بخش اول فرمایش امام سجاد که هدایت حساب می شود.
دوم، طریق حقٍ لا اضیق عنها خدایا به من توفیق بده در مسیر حق بروم مسیر حق معلوم است قرآن حق است و خدا حق است و علیٌ مع الحق و الحق مع علی طریق حق معلوم است خدا در قرآن طریق حق را معلوم کرده می گوید طریق حق چهار طریق است نبیین و صدیقین و شهدا و صالحین من النبیین و الصدیقین و الشهدا و الصالحین اهدنا الصراط المستقیم خوب یک کسی به امیر المومنین گفت شما چرا می گویی اهدنا الصراط المستقیم شما خودت صراط مستقیم هستی فرمودند برای اینکه انحراف پیدا نشود پیغمبر گرامی اسلام اشک می ریختند در دل شب خدایا من را به خودم وامگذار اللّهُمَّ لا تَکلنی إلی نَفسی طَرفَةَ عَینٍ أبَداً همسرشان سوال کرد شما دیگر چرا شما که معصوم و امام هستید و پیامبر هستید امام هم بود البته فرمودند برادرم یونس یک لحظه به خودش واگذار شد در شکم ماهی افتاد حضرت آدم هم برایش پیش اومد این قصه دیگر درسته انبیا معصیت نمی کنند ولی ترک اولی ممکن است برایشان پیش بیاید البته رسول خدا صلوات الله و سلامه علیه گل سر سبد عالم خلقت است و در واقع مصون از همه خطاهاست اما در عین حال اشک می ریزد اللّهُمَّ لا تَکلنی إلی نَفسی طَرفَةَ عَینٍ أبَداً ببینید در جاده می رویم اتفاقات مختلفی ممکن است بیفتد ممکن است فرمان منحرف شود برویم توی خاکی یا دره به این می گویند ضیق ربنا لا تزق قلوبنا بعد اذ هدیناه ممکن است یک دست انداز عجیبی باشد ما نبینیم از اون دچار آسیب شود ماشین ممکن است یک ماشین جلویمان متوقف بشود و نبینیم و بزنیم ممکن است جاده لغزنده بشود و قلب انسان هم در مسیر حرکت هدایتی اش هفت هشت ده تا از همین اتفاقات برایش می افتد یکی اش ضیق است و یکی اش رین است کلا بران علی قلوبهم رین یعنی زنگار یکی اش قساوت است وویلٌ للقاصیۀ قلوبهم یکی طبع است طبع الله یکی اش قفل است علی قلوب انفالا در این بخش از خدا می خواهیم خدایا به ما توفیق بده ما انحراف پیدا نکنیم و بمانیم در طریق حق ببینید گاهی در طریق حق انسان دچار این را خوب بینندگان دقت کنند در طریق حق انسان دچار یک آسیب هایی می شود که اون آسیب ممکن است انسان را بیاندازد مثلا خانمی و آقایی مومن و متدین می رود یک مرتبه در این مسیر خدا یک مریضی به خودش یا فرزندش یا یک داغی و یک آزمونی این به هم می ریزد می گوید نه چرا این اتفاق برایم افتاد معلوم است خدا رابطه اش با من قطع شده می بینی از دینداری دست بر می دارد این خطر است ما که معتقدیم خدا علیم است و قادر و حکیم و مهربان است و رفیق است و عادل و شفیق است در این مسیر زندگی همه ماها یک حوادثی وجود دارد البته دعا می کنیم ربنا لا تحملنا ما لا طاقت لنا به
ملایی: یا مثلا امتحان سخت از ما نگیر
حجت الاسلام رفیعی: ولی فکر کنم در برنامه دیگر هم این را گفتم اتفاقاتی که در زندگی می افتد بعضی هایش هم معلول کوتاهی های خود ماست تصادف کرده در اثر تند رفتن و یا بی د قتی ولی این جا خدایا طریقت حقٍ من در این طریق حق به خاطر این مصیبت دچار انحراف نشوم می شوند بعضی ها شما ملاحظه بفرمایید بلال سخت ترین شکنجه ها را دید اما فقط می گفت احد خدای واحد حجر خیلی سخت است جلوی چشمش قبر خودش و فرزندش و چند تن از یارانش را کندن گفتند الان شما را گردن می زنیم و همین جا دفن می کنیم تکان نخورد اعتقاداتش حفظ شد ما یک گروهی داریم در اسلام به نام شکنجه شدگان المعذبون فی الله کسانی که تا حد مرگ شکنجه شده اند مثل بلال مثل سمیه و مثل یاسر و مثل عمار و مثل خباب شکنجه شدند آقایی است در تاریخ اسلام خیلی جالب است عمر بن حمق این از اونهایی است که حضرت علی خیلی دوستش داشت این هم عاشق امیر المومنین بود و ایشان و حجر از کسانی هستند که امام حسین در نامه ای که به معاویه نوشت به شهادت اینها انتقاد کرده به معاویه و اعتراض کرده می گوید چرا اینها را کشتی عمر بن حمق صاحب پیامبر بود یعنی از اصحاب پیغمبر است و پیغمبر دعایش کرده بود و دعا شده پیغمبر بود خیلی آدم متدینی است معاویه به دنبال دستگیری ایشان بود می دانست این از محبین سخت امیر المومنین است پیدایش نکرد خانمی دارد به نام آمنه این زن را دستگیر کرد و در شام زندانی اش کرد گفت این مرد، مرد با غیرتی است بداند زنش اینجاست خودش را نشان بدهد امر بن همق و شکنجه اش هم کردند این خانم را اذیت می کردند بالاخره موجب شد امر بن حمق را پیدا کنند یا بیاید یا پیدا کنند واقعا تاریخ عجیب است گفت حالا که پیدا شده نگذارید با خانمش ملاقات کند سرش را برای خانمش ببرید سر از بدنش قطع کردند تو یک طبقی گذاشتند و بردند توی زندان این ستم دیده واقعا عجیب است تاریخ ما این قصه هایی که امروز در اسرائیل می بینیم می بینیم این قصه ها همیشه ادامه داشته جلوی پدری بچه را تکه تکه می کنند و جلوی مادری بچه را به شهادت می رسانند این تا این سر را نگاه کرد یک نگاهی به این سر کرد و شروع کرد به گریه کردند عده ای هم ایستادند خیلی جالب است گفت عمر برای تو گریه نمی کنم تو شهید شدی به آرزویت رسیدی تو محبت امیر المومنین گریه من برای این است من فکر می کردم تو را پیدا نمی کنند من را شهید می کنند من گریه می کنم چرا از شهادت محروم شد ببینید این روحیه را شما کجا پیدا می کنید این روحیه را اینها کسانی هستند که در طریق حق سر بریده برایش آورده ایستاده منحرف نمی شود قبر جلویش کنده منحرف نشده و لذا من یک بار هم به نظرم اینجا گفتم در همین برنامه رسول خدا وقتی نعمتی بهش می رسید می فرمود الحمدلله علی کل نعمه اما مصیبت که می رسید می فرمود الحمدلله علی کل حال یعنی به هیچ وجه شکوه نکنیم و گله نکنیم چرایی ها در زندگی مان بله دعا بکنیم خدایا بچه من سالم باشد ولی گلایه نکنیم این نکته ای است که باید رویش توجه شود مخصوصا کسانی که در زندگی سختی های بزرگ گاهی می بینند این هم دو قسمت است.
یک قسمتش مانده
ملایی: قسمت سوم چی است؟
حجت الاسلام رفیعی:قسمت سوم در این دعا آمده که خدایا به ما توفیق بده که نیت رشدٍ یک توضیح مختصری می دهم پس اولی شد هدایت صالح دومی شد طریق حقی که درش انحراف نباشد و اما نیت رشد عزیزان می دانید ما در اسلام علاوه بر عمل نیت هم برایمان مهم است الاعمال بالنیات معلوم است و اگر کسی نیتش نیکو باشد آثار زیادی در زندگی اش هست من حسن نیته روایت داریم کسی نیتش حسن باشد رزقش هم زیاد می شود حتی ثواب بر نیت خوب داده می شود خوب باید بدانیم در زندگی مان نیت هایمان هم صالح کنیم نیت هایمان هم نیکو کنیم این خیلی مهم است شما که داری می روید غذا را به این فقیر بدهید به انگیزه اینکه خدا تو گفتی اطعام به فقیر کنید و تو گفتی هر کسی کار خیر انجام بدهد من ده برابرش می کنم این می شود نیت خیر لذا شما ببینید در قرآن غالب تعابیری که داریم قاتلوا و جاهدوا فی سبیل الله نیت خیلی مهم است دو نفر ممکن است عملی را عین هم انجام بدهند حتی ممکن است دومی بهتر از اولی انجام بدهد اما اولی پذیرفته شود و دومی نشود کما اینکه دو تا مسجد ساخته شده یکی مسجد قبا و یکی مسجد حضرت ضرار به نظر من حتما مسجد ضرار شیک تر از مسجد قبا بوده چون بعدا ساخته شده مسجد قبا چند نفر ظرفیت داشت الان بزرگ شده این از آیه قرآن هم استفاده می شود فتقبل من احدهما از هابیل قبول شد اما از دیگری قبول نشد مشکلشان مشکل انگیزه بود که اگر فرصت شد نکاتی را عرض می کنم.
ملایی: انشاء الله خیلی خوب و عالی متشکرم حاج آقای حجت الاسلام رفیعی عزیز و متشکرم بینندگان عزیز و بزرگوار و شنوندگان گرامی دو تا خیلی سریع مرور کنیم و برویم برگردیم انشاالله برسیم دوباره این بحث قسمت سوم دعای امام سجاد علیه السلام هم کامل بشود نکته اول اینکه قربانی ماه برنامه سمت خدا به لطف خدای متعال و به همت شما و به قلب های پاک شما عزیزان هر ماه دارد کارهای بزرگی را انجام می دهد برای امت محمد صلی الله علیه و سلم و برای خانواده های محترم اگر دوست دارید در قربانی ماه ربیع الاول مشارکت داشته باشید غیر از اینکه به سایت و صفحات اختصاصی برنامه می توانید مراجعه کنید و تو کانال برنامه اطلاعات را ببینید می توانید عدد 14 را به 20000303 پیامک کنید برایتان می آید کیفیت مشارکت و راه هایش و شماره کارت و کد دستوری و هر چی نکته دوم اینکه اگر عضو کانال برنامه باشید روایت ها و آیه ها و بعضی وقتها دعاها که توسط کارشناسان محترم در طول هفته شنبه تا پنج شنبه قرائت می شود بارگذاری می شود خیلی ها دوست دارید آیه ها و روایت ها را داشته باشید یا در کانال برنامه عضو شوید برویم محضر قرآن کریم باشیم ثوابش از همین الان در طبقی از نور دعا می کنیم خدا تقدیم کند محضر حضرت معصومه علیها السلام صفحه 185 سوره مبارکه انفال آیات 62 تا 69 اگر اشتباه نکنم انشاالله قرائت شود با گوش جان بشنویم و زمزمه کنیم و برگردیم. صفحه 185قرآن کریم سوره مبارکه انفال
ملایی: اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم حاج آقای حجت الاسلام رفیعی عزیز دو سه دقیقه زمان داریم و بخش سوم امام سجاد.
حجت الاسلام رفیعی: دو سه نکته راجع به نیت بگویم علی قدرٍ نیه تکونوا من الله العطیه برداشت انسان چیزهایی که خدا به آدم می دهد عطیه و عطا به اندازه نیت است عطیه به اندازه نیت است یک وقت جنابعالی فرض کنید می روید طوافی انجام می دهید به نیت از پدرم به همان اندازه هم ثواب دارد یک وقت می گویید پدر و مادر و فامیلم و همه انبیا و اولیا یک طواف است به همه اونها بعضی ها می گویند تقسیم نمی شود؟ می گویند نه به همه هم می رسد یک وقت آمدید حمام و اومدید بیرون یک وقت نیت می کنم غسل اول ماه و غسله جمعه و غسل نشاط و صبر همه اینها می شود به مقدار نیت عطیه است این اولی اش.
نکته دوم، ما خیلی در آیات قرآن و روایت هم داریم که آدم باید قلبش سلیم باشد إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ الا من اتی الله بقلب سلیم. (شعراء، 89) روز قیامت مال و اولاد به درد نمی خورد مگر کسی که صاحب قلب سلیم باشد قلب سلیم چی است؟ روایت است صاحب النیت الصادقه صاحب القلب السلیم هر کس نیتش صادق باشد و کلک در کارش نباشد و حقه نباشد اومدم یک سری به شما بزنم واقعا این ثواب زیارت مومن را می برم اما نه بعضی ها خیلی به من برخورد حاج آقا سلام علیکم اول که می خواستیم احوال سوال کنیم و چطور هستید و فلان شش ماه و یک سال است بعد دسته چک هم داری حاج آقا با اینکه فلان اول همان را بگو من زنگ زدم برای اینکه شما ضمانت ما را بکنید این ثوابش بیشتر است که راستش را بگویی که در واقع این قصه باشد.
نکته بعدی اگر کسی حسن نیت داشت یعنی کار مردم را حمل بر صحت کرد و زندگی خصوصی مردم را دخالت نکرد تا می بیند یک کسی با یک خانمی حرف می زند بگو انشاالله خواهرش است و مادرش است نگو این کی است و از کجا آمده یا یک کسی ماشین خریده چه کرده و از کجا آورده پدرش پول داشته فورا حمل بر منفی نکنیم اگر نیت های ما حسن و نیکو باشد چند تا اثر دارد من حسنت نیته کثرت مصوبته ثوابش بیشتر است.
2- تابت عیشته زندگی اش هم پاکیزه است و فکرش مشغول نیست به همه بدبین نیست و دیگر هم اینکه فرمودند این موجب مودت و محبت هم می شود و اختلاف ها کم می شود اما گر شما گفتی که اون اونجا نشسته بود ما را این پایین نشاند و می خواست ما را تحقیر کند برای همه تلفن زد و برای ما کارت عروسی فرستاد و می خواست بگوید شما غریبه اید همه را سوار ماشین عروسی کرد و به ما گفت تو اتوبوس سوار شو شب عروسی می خواست ما را کوچک کند این حرفها را نزنید مخصوصا این یک نکته سی ثانیه مخصوصا عزیزانی که در یک برنامه و مراسمی صد تا مشغله دارد مثل پدر عروس و داماد یا این عزادار یا آقایی که از حج آمده یا یک همایشی دارد برگزار می کند آقا نمی تواند تک تک تحویل بدهد یک جاهایی از دستش در می رود به قول یک آقایی می گفت حاج آقای حجت الاسلام رفیعی ما بلند شدیم برای شما حرام شد به خدا من ندیدم ببخشید
ملایی: خیلی عالی متشکرم حاج آقای حجت الاسلام رفیعی عزیز خدا سلامتی بهتون بدهد و خیر دنیا و آخرت عزیزان بیننده و شنونده از شما هم ممنون و خیر دنیا نصیب تان من خداحافظی می کنم از شما انشاء الله انتهای برنامه متبرک هست به نام اهل بیت علیهم السلام سلام خواهیم داد و صلوات و عمری باشد و سعادت دوباره فردا خدمتگذار شما هستیم. حاج آقا متشکرم.