اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

1403-04-10-حجت الاسلام رفیعی - رعایت اخلاق فردی و اجتماعی در دعای بیستم صحیفه سجادیه ( یقین و نیت )

ملایی: بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین انه خیر ناصر و معین سلام اول امروز برنامه سمت خدا و من هر که همراهی کند محضر دختر موسی ابن جعفر حضرت فاطمه معصومه و سلام به حضور شما آقایان و خانم ها و کوچکترها و بزرگترها و همراهان وفادار برنامه سمت خدا به عش آل محمد حرم آل الله شهر مقدس قم خیلی خیلی خوش آمدید اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم خوشحالیم خدمت شماییم و هنوز شامه مان و جان مان سرشار از رایحه خوش نام امیر المومنین و عید ولایت و عید سعید غدیر خم است هنوز خیلی فاصله نگرفتیم الهی که شیرینی اش به کام مان بماند، حاج آقای حجت الاسلام رفیعی عزیز و سمت خدایی که از اینجا تقدیم حضور شما می کنیم بفرمایید لطفاً سلام علیکم و رحمت الله

حجت الاسلام رفیعی:  سلام علیکم انشاالله مبارک باشد ایام یواش یواش داریم به پایان ماه ذی حجه می رسیم گرامی می داریم این روزها را انشاء الله این روزهای شاد فراموش نشود، درسته در آستانه محرم هم قرار داریم ولی محرم را از همان محرم آغاز کنیم از اول محرم آغاز کنیم اجازه بدهیم این چند روزی که باقی مانده و هنوز مناسبت های فرخنده درش قرار داد مثل فردا روز مباهله است مباهله عید است خیلی مهم است نشانه حقانیت اسلام است پیامبر اکرم با مسیحیان وارد گفتگو شده چند بار سخنش هم اول روی توحید بوده نه بحث رسالت خودش اول مطرح باشد یا اصلا شما چرا برای حضرت عیسی یک نوع الوهیتی قائل هستید خوب اینها نمی پذیرفتند می گفتند نه جالب است در جلسه ای رسول خدا بهشون فرمودند که چرا شما عیسی را پسر خدا می دانید؟ خودش گفت من عبدالله هستم بنده خداهستم گفتم خوب پدر ندارد پدرش باید باشد دیگر حضرت فرمودند اگر علتش این است حضرت آدم که نه پدر دارد و نه مادر اون هم باید بگوید خدا هیچ کدام را ندارد بالاخره در نهایت گفتگوها وقتی به جایی نرسید ما یک بحثی داریم به نام مباهله یعنی دو گروهی که همدیگر را حق می دانند واقعا پایش بایستند و همدیگر را نفرین کنند بگویند خدایا اگر حق با ایشان است و من اشتباه می کنم عذاب بیاید و من را از بین ببرد و اگر حق با من است و ایشان اشتباه می کند عذاب بیاید و اون را از بین ببرد کسی می تواند به این عرصه پا بگذارد که خیلی دیگر مطمئن باشد مطمئن باشد که مذهبش و مرامش حق است پیامبر آمدند با امیر المومنین امام حسن و امام حسین و حضرت زهرا سلام الله علیهم اجمعین سوره آل عمران آیه شصت و یک بزرگان مسیحی هم آمدند اون بزرگشان آد م عاقلی بود گفت این آدم اگر به رسالتش اطمینان نداشت اینها را با خودش نمی آورد چون احتمال دارد بالاخره عذاب بیاید دیگر کی از بین می رود؟ دخترش پسرش و نوه اش و دامادش پا پس کشیدند قبول نکردند که مباهله کنند بله قبول نکردند و مباهله هم اتفاق نیفتاد و قبول کردند جزیه و مالیات بدهند در کشور اسلامی زندگی کنند مثل فردایی ولی یک سندی شد ماندگار بیست و چهارم ذی حجه که در مدینه اتفاق افتاد و پس فردا هم که بیست و پنجم است در تقویم هم نوشته اند روز تکریم خانواده چون سوره هل اتی نازل شد اون سه شب یا یک شبی که حضرت زهرا موقع افطار نانشان را به یتیم و مسکین و اسیر دادند بیشتر از این پا تو کفش کارشناسان فردا و پس فردا نمی کنیم
ملایی:  بله حاج آقای پناهیان و ماندگاری
حجت الاسلام رفیعی: بسیار عالی ممنونم هدیه ارزشمندی بود
ملایی:  ما اگر ذهن بینندگان عزیز باشد گفتیم بحث مان سبک زندگی است محور مان هم دعای مکارم الاخلاق است که این دعا چندین شرح خورده و هم مباحث اعتقادی دارد و هم مباحث اخلاقی دارد و هم مباحث اجتماعی دارد و هم اخلاق سیاسی دارد بالاخره یک دوره و مجموعه ای از مباحث است که این مباحث همه اش نیاز جامعه است از جمله مباحث مهم در اول این دعا امام سجاد چهار چیز از خدا می خواهد یک اکمل الایمان کامل ترین ایمان جلسه قبل البته قبل از جلسه قبلش که هفته قبل بحث کردیم که ایمان کامل معلوم می شود ایمان مراتب دارد از خدا می خواهد خدایا اللهم صل علی محمد و آل محمد بلغ بایمانی ایمان اکمل الایمان این را گفتیم دوم، وجعل یقینی افضل الیقین، یقین من را افضل یقین قرار بده فرق ایمان با یقین چی است ما که نمی خواهیم بحث های فنی بکنیم اینجا بحثی که بالاخره همه عزیزان بتوانند یک بهره ای داشته باشند یک وقتی امیر المومنین علیه السلام در روایت دارد که از امام حسن و امام حسین پرسیدند که فرق یقین با ایمان چی است خوب دو تا داداش برادر به هم نگاهی کردند هیچ وقت امام حسین جایی که امام حسن صحبت می کرد حرف نمی زد می گفت بزرگتر از من است و قابل توجه اونهایی که داداش بزرگتر دارند حتی مقابلش راه نمی روند امیر المومنین متوجه امام حسن شدند که اقلاً شما جواب بدهید گفت بابا بینهما شبر بینشان یک وجب فاصله است چطور پسرم؟ فرمود لان الایمان ما سمعناه بآذاننا و صدقناهنا بقلوبنا ایمان چیزی است که ما با این گوش می شنویم و قبول می کنیم مثل اینکه الان به من و شما گفتند پیغمبر ما وجود داشته ما که ندیدیم پیغمبر راولی قبول کردند گفتند این قرآن کلام خداست قبول کردند ایمان می آوریم ایمان باورهایی است که طریق کتاب و علما و دانشمندان به ما منتقل می شود و ما می پذیریم اما ولیقین ما ابصرناه باعییناه یقین چیزی است که ما به چشم خودمان می بینیم من در حرم امام رضا دیدم بچه شفا گرفت این دیگر ایمان نیست این یقین است من دیدم عرض می کنم که فرض کنید که یک کسی فلان اتفاق برایش افتاد یک وقت به شما می گویند جناب آقای ملایی الان در این خیابان مجاور ما یک تصادفی شد یک نفر از دنیا رفت شما هم بنده را قبول دارید می پذیرید می گویم کی بود می گویند فلانی خدا رحمتش کند ولی یقین هم دارید شاید ته دلت هم یک چیزی هم باشد اما یک وقت خود سر صحنه هستی این یقین است و لذا یقین جایی است که انسان اطمینان دارد ببینید حضرت ابراهیم وقتی که قبول داشت معاد را که ایمان داشت که قرآن کریم می فرماید کذلک نری ابراهیم ملکوت السموات و الارض و لیکون من الموقنین نه مومنین یقین کند لذا گفت خدایا چگونه این بچه را زنده می کنید دستور آمد چهار تا مرغ را سر ببرید و گوشت ها را مخلوط کن و استخوان هایشان را دید برگشتند دوباره می شود یقین به همین جهت هم رسول خدا و امیر المومنین هر دو فرمودند دو چیز از خدا بخواهید خیلی از خدا بخواهید و اسئل الله همه اش دعا کنید یکی یقین و یکی عافیت، و اسئل الله الیقین و العافیه معلوم است دیگر عافیت که در بدن ماست و خیلی هم مهم است در دعای عرفه می خوانیم عافنی فی بدنی و دینی و نکته دوم یقین است باز در روایتی داریم که نبی مکرم اسلام فرمودند یقین بین مردم کم است اگر یقین زیاد بود کسی گناه نمی کرد یقین همین است که من زشتی دروغ را ببینم لمس کنم من خدا را آفتاب آمد دلیل آفتاب حس کنم در زندگی دقت می کنید من معاد را قرآن می گوید دیگر لتروون الجحیم کأنه معاد و قیامت و عذاب را دارم احساس می کنم ببینید من درست است مثال را برای شما زدم اما در این دنیا نسبت به قیامت نسبت به معاد و نسبت به مرگ یقین به معنای همین است که ما احساس کنیم حقیقتش را حالا من اجازه می خواهم سه تا نکته بگویم که نکته اولش این است که وجود مقدس امیر المومنین فرمودند ما به شش تا یقین نیازداریم هر کدامش هم یک اثری دارد عمّا العلامت الموقن علامت کسی که یقین دارد یعنی موارد یقین است به چی باید یقین داشته باشیم یک،  ايقن بالله حقا فآمن به، اول یقینی که ما نیاز داریم این است که یقین به خدا داشته باشیم احساس کنیم خدا را در زندگی ام این خیلی نکته مهمی است غیر از ایمان است واقعا ببینم در حرکتم و سکون و قیام و قعودم همانی که می گوییم لا مؤثر فی الوجود الا الله شما این حادثه ای که برای رئیس جمهور شهیدمان پیش آمد واقعا انسان را ببینید نیم ساعت قبلش صحبت می کند و مصاحبه می کند ولی یک مرتبه نشان می دهد که کار به دست ما نیست  حضرت علامه می فرمود عَرَفْتُ اللهَ سُبْحَانَهُ بِفَسْخِ الْعَزَائِمِ  یقین به خدا یقین به خدا اولین یقینی است که ما در زندگی نیازداریم اگر یک جوان به این یقین رسید که خدا در همه زندگی اش حضوردارد نمازش را هم می خواند اگر به این یقین رسید که غنی مطلق اون است و فقر محض مائیم دیگر در عبادتش کوتاهی نمی کند اینقدر نباید باباش داد بزند بلند شو نماز بخوان پسرم موبایل را بگذار کنار غروب شد آفتاب زد آدم بعضی وقتها احساس می کند این جوان همه را عرض نمی کنم بعضی افراد الحمدلله جوانان ما مومن و متدین و اهل اعتکاف چند ده هزار امثال ما اعتکاف جوان ها را داشتیم اربعین و زیارت ها اینها را می بینیم ولی بعضی اوقات هی بهش می گویند می گذارد می گذارد این یقین ندارد این نماز در زندگی اش چه اثری دارد همین جوان اگر 9 صبح بلیط استخر داشته باشد هشت صبح از خانه را می افتد می گویند نه صبح برو می گه عه 9 برسم که می خواهد نیم ساعتش بپرد یعنی می خواهد تمام این فرصت را استفاده کند شمایی که سر ساعت می روی استخر بدنت یک خورده نرم شود بیشتر از این نیست نماز روحت را نرم و لطیف می کند چرا باید این مادر بیچاره بسوزد پسرم پاشو و دخترم پاشو هی بچرخونی حالا این فوتبال را ببینم و حالا این بازی را انجام بدهم حالا می گذارد آخر وقت به قول خدا رحمت کند آقای مجتهدی می گفت نماز های حاشیه طلایی و نمازهای ظهر و عصر صبح ها را می گفت لب طلایی آفتاب نرود یقین به خدا و عبادت.
دوم  أيقَنَ بأنّ المَوتَ حقٌّ فحَذِرَهُ (مستدرک الحاکم)، انسان یقین کند به اینکه مرگ حق است، این دیگر از چیزهایی هست که نمی شود انکار کرد هر که قبول ندارد این بهشت زهرا برود نیم ساعت اونجا من رفتم چند بار برایشان سخنرانی هم رفتم برود بایستد اون پشت روزی سیصد تا و دویست هشتاد نود تا آدم می آورند می شورند ببین مهندس و دکتر توش هست و همه رقم آدمی توش هست جوان هست و پیر هست وقتی آدم می داند این مرگ هست چرا پرهیز نمی کند از چیزهایی که در اونجا لطمه می زند و ضربه می زند این هم نکته مهمی است استعداد و آمادگی برایم مطرح است.
سوم، ایقن یقین داشته باشد بان ایقن بان البعث حق فخاف الفضیحه سومین یقینی که ما نیاز داریم یقین به اینکه بعث، بعث یعنی برخاستن از قبول و آمدن به صحرای محشر یوم النشور که إِذَا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزَالَهَا  وقتی ما می دانیم یک همچین چیزی داریم بترسیم از بی آبرویی و فضیحت، فضیحه یعنی بی آبرویی و رسوایی مثل اینکه مثلا فرض کنید که یک دانش آموزانی می دانند یک روزی همه شون را در این حیاط جمع می کنند نمره هایشان را اعلام می کنند ما مدرسه که می رفتیم معلم ها اون موقع ورقه ها را می دادند سر کلاس می گفتند حالا گوش بدهید داریم می خوانیم بدنمان می لرزید چی می خواهد بگوید بعضی ها بغل گوش معلم می گفتند فلانی پنج، چهار، هجده ، نوزده اینها یعنی تا اسم ما می خواست برسد من همیشه وسط لیست بودم حجت الاسلام رفیعی بودم حرف ر وسط بود تا از اون الف و ب شروع می کرد بدنمان می لرزید آقا اگر قرار است
 چو فردا نامه خوانان نامه خوانند        تو را از نامه خواندن شرمت آید
واقعا اینطور نباشد اگر یقین داری به خدا باهاش رفیق باش اگر یقین داری به مرگ آماده باش اگر یقین داری به بعث یک کاری کن اونجا رسوایی به بار نیاید ایقن بان الجنت حق هر کسی که قبول دارد بهشت حق است ما که نمی توانیم منکر بهشت باشیم این همه آیه قرآن داریم بهشت یک حقیقت و واقعیت است و لمن خاف مقام ربه جنتان آیه قرآن است عرض می کنم که فرمود فشتاق الیها پس اشتیاق داشته باش به بهشت ببین چی اونجا، مثل اینکه از حضرت عالی دوستان اشتیاق داشتند به زیارت اربعین کوله بر می دارند و وسایل بر می دارند و ثبت نام می کنند در سامانه این هم چهارم ایقن بان النار حق اگر کسی قبول دارد جهنم حق است فظهر سعیه لنجات منها تمام تلاشش را بکند که ازش نجات پیدا کند در دعای جوشن صد مرتبه می گوییم دیگر الغوث الغوث خلصنا من النار یا رب تو دعای مجیر اجرنا من النار یا رب یا مجیر اجرنا من النار یا مجیر در دعای عرض می کنم که نماز شب هذا مقام العائذ بک من النار در قنوت، و قنا عذاب النار خوب اسم را جستی مسمی را بجوی چطور می شود من مرتب بگویم خدایا من را از نار نجات بده و اعمالم نار آفرین باشد شما نگاه ات آتش آفرین است چون نگاهت حرام است و لباس ات آتش آفرین است چون غصب است در جنگ بدر یک شهیدی افتاد روی زمین گفتند مبارک است هنیئاً له خوشا به حالش پیغمبر فرمود کل بدنش را آتش گرفته عه بابا شهید است گفت بله لباسش غصبی است مال بیت المال است فورا از تنش در آوردند چطور می شود شما یک کسی شهیدی که اینقدر عظمت دارد و گناهش آمرزیده است اگر کسی یقین دارد به نام از عواملی که نار آفرین است باید بپرهیزد و ششم ایقن بان الحساب له فحاسب لنفسه هر که یقین دارد که حساب حق است پس باید خودش هم خودش را محاسبه کند و بررسی کند الان شما ببینید دفترچه هایی که انسان دارد و یا قسط هایی که دارد کم می کنند می آید در موبایل رقمش می آید اونها انجام می دهند شما ببین و توجه داشته باش شش تا یقین به خدا به بعث و به جنت به نار به مرگ و به حسابرسی اینها مصادیقی است که در واقع ذکر شده.
نکته دوم این است که چه چیزهایی یقین ما را زیاد می کند این خیلی مهم است، حاج آقا میان کلامتان نسبت یقین با اطمینان نسبت؟
حجت الاسلام رفیعی:  ترجمه اش است دیگر اطمینان یک نوع ثمره یقین است چون هم حضرت ابراهیم علیه السلام لیطمئنه گفت ما در سوره فجر داریم ای ایتها النفس المطمئنه بله این اطمینان ثمره یقین است در روایت هم داریم الموقن خیلی قشنگ است این چون پیغمبر خدا از جبرئیل می پرسید البته مقام پیامبر از جبرئیل بالاتر است می پرسید برادرم جبرئیل این یعنی چی تفسیرش چی است رسول خدا از جبرئیل پرسید ما تفسیر الیقین، تفسیر یقین چی است قال جبرئیل به پیامبر عرض کرد المُوقِنُ يَعمَلُ للّه كأنّهُ يَراهُ (مکارم الاخلاق) مومن یک جوری برای خدا کار می کند که گویا خدا را می بیند نه خدا او را می بیند او خدا را می بیند ما خدا را می بینیم الان شما دارید من را می بینید بینندگان دارند من را می برند بالاخره یک خورده توجه دارم ممکن است در خانه مون بروم لباس زیر بپوشم و شلوار زیری بپوشم و پامو دراز کنم دارند من را می بینند من اگر در همه کارها در خیابان نگاهم بر می گردد به این نامحرم می بیند سرم پایین است این دروغ هایی که می گویم این بنده خدا نمی فهمد من دارم او را می بینم یعنی همه جا این حضور را انسان اگر بتواند احساس کند معروف است وقتی که اون حادثه برایش پیش اومد نسبت به یوسف رفت یک پارچه ای انداخت روی بتش یوسف گفت چیکار می کنی گفت می بیند گفت عه این می بیند خدا نمی بیند! أَلَمۡ يَعۡلَم بِأَنَّ ٱللَّهَ يَرَىٰ  (علق، 14) در روایت داریم بالاتر از این نگو خدا می بیند شما خدا را ببین ا کنتُ أَعبُدُ رَبّا لَم أَرَهُ.  لم اعبود ربا لم اره امیر المومنین من خدایی که نبینم پرستش نمی کنم واقعا هم انسان می بیند هر کجا نگاه می کند آثار خدا و حضور خدا، این معنای یقین است.
اما اون دو تا نکته ای که می خواهم عرض کنم:
1-    چی یقین آور است و چی یقین را کم می کند آن چیزی که یقین می آورد در روایات داریم اخلاص الیقین ثمرۀ الاخلاص هر چی انسان سعی کند برای خدا کار کند خدا باز رحمت کند روح بلندش را با اولیاء محشورکند شهید رئیسی عزیز این اخلاصش هم این جایزه را بهش داده من مشهد بودم اخیرا کنار قبر ایشان چقدر مردم اظهار ارادت می کنند و چقدر فاضل خوش به حالت خودت هم فکر می کردی همچین جایگاهی پیدا کنی چون اخلاص داشت یقین داشت به مردم و یقین داشت به پیروزی و به این گره ها باز شدن نگاهش به دست دشمن نبود یقین ثمره اخلاص است شما کار را برای خدا انجام بدهی یقین ات زیاد می شود دوم، در روایات داریم توکل، هر کاری می خواهی انجام بدهی تکیه کن به خدا آقا من این رشته را قبول ندارم رشته اش پیدا می شود حسبنا الله و نعم الوکیل نکند ما در این قصه نتوانیم پیش برویم این ازدواجی که الان می کنم می توانم زنم را تامین کنم می توانم بچه دار بشوم می تونم آقا اخیرا به یک دختر خانمی در این برنامه تلوزیونی نخبگان رفته بودند گفتند بروید اولاد دار بشوید این حرفها را گوش نکنید بروید نترسید خدا بهش فرموده نترسید ما روزی می دهیم در ازدواج هم اگر کسی توکلش به خدا شد یقین به اینکه او روزی می دهد زیاد می شود و نمی ترسد در اجابت دعا در روایت داریم شما فکر کن اجابت دم در است اینطوری دعا کن یعنی واقعا با اضطرار پس یکی از اون چیزهایی که یقین ما را زیاد می کند اخلاص است یکی همین موضوع توکل است سوم در روایات داریم رضا پسندم آنچه را جانان پسندد خدایا من راضی هستم به رضای تو وقتی صفت رضا در زندگی اومد شکوه نیست وقتی شکوه نبود یقین انسان تقویت می شود آقا این اتفاق افتاد راضی هستم به رضای خدا اینجا قبول نشدی راضی هستم به رضای خدا این هم خیلی نکته مهمی است در واقع واگذاری کار به خدا که می شود توکل، انجام کار برای خدا که می شود اخلاص، گله نکردن از خدا که می شود رضایت سه تا رکن اساسی که در زندگی ما در واقع یقین را زیاد می کند البته عوامل دیگر هم هست من به همین سه تا اکتفا می کنم اما چی یقین را از بین می برد؟ خیلی جالب است مثلا شما شیرینی یک غذا با چی از بین می رود؟ یا یک غذا با چی فاسد می شود؟ ما در روایاتمان داریم بعضی عوامل یفسد الیقین یقین را از بین می برد من کثر حرصه قل یقین چون آدم حریص مصرف نمی کند فقری که در انتظارش است زودتر برای خودش می آورد انفاق نمی کند هی می خواهد جمع کند طبیعتا یقین خدا به شما نفرموده من اگر به شما بگویم آقای ملایی مثلا یک ده هزار تومن به من بده من فردا بیست هزار تومن بهت می دهم فورا می دهی اگر بگویم یک میلیون بده فردا دو میلیون به شما می دهم نمی دهی چون شما را می شناسم می دانید من دروغ نمی گویم خدای صادق عرض می کنم که عامل قادر حکیم می گوید بده ده برابر می دهم مردم باور ندارند فکر می کنند اگر انفاق کنند فقیر می شوند فکر می کنند اگر کم می شود می گویم من می دهم من جایش را پر می کنم فیخلفه جایگزین می کند زیادتٌ افزایش می دهد حالا ده بار را بعضی ها گفتند عدد نیست نشانه ای از دهها بار پس اگر حرص زیاد شد یقین پایین می آید این نشانه این است که یقین نیست لذا الحریص محرومٌ آدم حریص محروم است نه خودش مصرف می کند و نه به دیگران می دهد امام رضا سوار مرکب بود یک کسی شاعر هم بود عجب اسبی شاسی بلند خوب فرمود مگر تو بی مرکبی آقا فرمود بیا این مال تو پیاده شد بهش داد به راحتی خیلی مهم است یعنی انسان بتواند در زندگی به این راحتی از یک مرکب حکم ماشین امروزی را داشته لذا انسان اگر بتواند به این درجه از یقین برسد به هیچ وجه در این عالم حرص در زندگی اش نخواهد بود قارون اینقدر حرص زد چی شد فرعون اینقدر حرص زد محمد رضاشاه چقدر حرص زد صدام چقدر از کویت و ایران و عراق برد چی شد؟
2-    دوم در روایات داریم عاملی که یقین را از بین می برد غلبت الهواء انسان نفسش برایش غلبه کند مادر بت ها بت، نفس شماست وقتی من تابع این هوای نفس بشوم یک وقتی امام صادق علیه السلام یک شاگرد داشتم به نام جابر بن یزید جوفی سالها خدمت امام باقر و امام صادق درس خوانده بعد چندسال شاید هجده سال تقریبا اومد خدمت امام صادق علیه السلام گفت من می خواهم بروم خیلی چیز یاد گرفتم ولی یک خواهشی دارم این لحظه آخری که دارم می روم یک نکته ای بفرمایید گاهی این نکته ها در ذهن می ماند آقا فرمودند نکته ای که یادت می دهم این است خالف هواک همیشه با هوای نفس ات مخالفت کن آقایان عزیز هوای نفس میلی است که انسان را خلاف عقل حکم می کند کمن عقل چقدر هواهایی که هوای نفس درش حاکم است اگر بخواهی بدانی هوای نفس چی است هوای نفس اون شخصیت بزرگوارگفتند شما در زندگی ات رمز موفقیت ات چی بود گفت یکی اش این بود همواره نگاه می کردند از دو چیز کدامش مخالف هواست و کدامش مطابق هواست مخالف هوا را انجام می دادند الان نفس می گوید به این نگاه کن این فیلم را ببین خدا میگوید نگاه نکن حرام است صحنه مبتذل است مخالفت کن نگاه نکن نفس می گوید این پول را بگیر رباست پول می رود بالا خدا می گوید نکن می زنم کنار در دو راهی نشان داده می شود یکی از عواملی که یقین را کاهش می دهد همین غلبه هوای نفس است به همین میزان اکتفا می کنم.
ملایی:  پس سه تای اول عوامل افزایش یقین اخلاص و توکل و رضا
حجت الاسلام رفیعی:  چیزهای دیگر هم بود این سه تا کلیدی است
ملایی:  خواستم یادآوری بشود
حجت الاسلام رفیعی:  از اینجا که عبور کنیم بخش چهار تا دعا اول مکارم الاخلاق است یک، خدایا ایمانم اکمل باشد، دو یقینم افضل باشد، سه نیتم بهترین نیت باشد، این هم باز بخش دیگری از همین دعاست که امام علیه السلام در اونجا به خدا عرض می کنند وَ انْتَهِ بِنِيَّتِي إِلَى أَحْسَنِ النِّيَّاتِ (دعای مکارم الاخلاق) آقایان و خواهران گرامی و بینندگان عزیز می دانیدما کارهایمان باید با نیت باشد در روایت هم داریم آیه قرآن است قل کلٌ یعمل علی شاکلته خیلی ها گفتند شاکله یعنی نیت در روایت هم داریم  يَحشُرُ النّاسَ على نِيّاتِهِم خدا مردم را با نیت شان محشور می کند ببینید من کار به دینم ندارم توی روابط اجتماعی خودمان هم همینطور است مثلا جنابعالی از در اومدی تو من اصلا شما را نمی خواستم احترام کنم یک سنگی زیر پایم بود و سوزنی و مورچه ای بلند شدم شما فکر کردی من شما را احترام کردم، این خداییش احترام است به خاطر نیتم شما نبود بله خیلی از مواقع در مسائل خودمان این اتفاق می افتد من یک زمینی داشتم مثلاً خانه و ماشینی به شما فروختم خبر هم نداشتم چه اتفاقی می افتد سه روز بعدش دو برابر شد آقا دستت درد نکند چه خدمتی به ما کردی به خدا من نیتم خدمت نبود اگر می دانستم نمی فروختم هیچ من اصلا کار به مسائل دینی ندارم خودم را عرض می کنم.
ملایی:  در عرف توی ماها عوام معروف است می گویند فلانی نون نیتش را میخورد این روایت است
حجت الاسلام رفیعی:  یحشر الناس علی نیّاتهم النیۀ هی القصد آقا فرض کنید حضرتعالی در اب شنا می کردید دستتان خورد به یک چیزی و برداشتید اومدید بیرون و بعد معلوم شد این دُری بوده و طلایی بوده مال یکی از همین مردم اتفاقا با اون آدم زاویه هم داشتی میگه خیلی ممنون رفتی اینو برای من بیاورید آره بیا ولی نیتم این نبود لذا نیت یعنی انگیزه انجام همان کار، انگیزه انجام همان کار خوب ما کارهایی که می کنیم دو قسم است توسلی و تعبدی، درکارهای توسلی یعنی کارهایی که قصد خدا توش شرط نیست آقا یک میتی اینجا روی زمین است هیچ کس هم نیست جنابعالی می روید کفنش می کنید و دفنش می کنید نه برای اینکه اینجا بو نگیرد دفنش می کنید اشکالی ندارد این قصد قربت در شرع نبود اما یک وقت ما نماز برایش بخوانیم نماز باید با قصد قربت باشد لذا اعمال دو قسم است آقا این پیراهن کسی نجس است باید شسته شود قصد قربت نمی خواهد که اصلا روی بند بود باران خورد پاک شد اصلا نیت هم نکرد اما در اعمال تعبدی مثل نماز و روزه و حج قصد قربت شرط است ولی ما عزیزان در دین مان کلامی داریم از پیغمبر خدا که به اباذر فرمود یا اباذر ولیکن لک فی کل شیءٍ نیه صالحه خوب است که تو همه کارهایت نیت صالح داشته باشی حتی در خوردن و خوابیدن و غذا خوردن بالنوم و الاکل بنده می خوابم وضو گرفتم وظیفه ندارم دارم نماز می خوانم چرا وظیفه دارم می گویم قربتاً الی الله ولی می خوابم وظیفه ندارم اگر وضو گرفتم با قصد قربت سه تا قل هو الله خواندم و خوابیدم تا صبح در حال عبادت هستم اگر این غذا را می خو رم که این شکم ما را ول کند اما اگر این غذا را خوردم توان عبادت پیدا کنم غذا خوردن می شود عبادت حیف نیست به عالم بزرگ گفتند که شما چیکار کردید گفت من در زندگی ام هیچ مباح و مکروهی انجام ندادم همه کارهایی که انجام دادم به قصد قربت بود لذا راه رفتن و خوابیدم و عزیزان این خیلی مهم است که ما بتوانیم در کارهایمان بهترین نیت و بهترین نیت چی است؟ برای خدا اگر عرض می کنم که انفاق می کنید برای خدا آقا امیر المومنین شب نان می برد در خانه فقرا اسم هم رویش می نوشت؟ که یادداشت بگذارد این مال دیدید الان بعضی ها پنکه می دهد مسجد اسم می نویسد و ساعت می دهد اسم می نوشت یک مسجدی می ساخت هارون الرشید اسم می نوشت بهلول می گفت مسجد دیگه برای خداست ان المسجد لله برای خداست برای خودم که نیست خونه نیست که برای خودم نصف شب اومد اسم خودش را نوشت زد بالاش قارون گفت عه کی گفته بیاریدپایین برگشت بهش گفت دیدی دروغ گفتی مگه نمی گویی برای خداست بذار اسم من باشه مگه شما برای خدا به مادرت کمک نمی کنی بگذار همه فکر کنند داداش کوچیکت کمک کرده چه اشکالی داره اصلا بده به اون بگو اعلام کنید آقای ملایی  دویست هزار تومن نه واقعا خیلی مهم است این هم نکته سوم.
پس ایمانم اکمل ایمان، یقینم بهترین یقین، و نیتم بهترین نیت و  وَ بِعَمَلِی إِلَی أَحْسَنِ الْأَعْمَالِ. (صحیفه سجادیه) نمی دانم چقدر وقت دارید.
چهارمی اش هم این است عمل من احسن اعمال باشد، بهترین عمل بهترین ایمان را گفتیم بهترین یقین را گفتیم و بهترین نیت را گفتیم بهترین عمل چه عملی است؟ در قرآن هم داریم اول سوره مُلک تَبَارَكَ الَّذِي بِيَدِهِ الْمُلْكُ وَهُوَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا ۚ (ملک، 2)
ملایی:  حاج آقا پنج دقیقه زمان داریم تا قبل قرآن
حجت الاسلام رفیعی:  قرآن دیگر بعدش نداریم، عمل احسن عملی است که یک، انگیزه اش الهی باشد، دو، کیفیتش خوب باشد و کمش نگذارید مثل اینکه پیغمبر فرمود سارق چند نفر هستند سارق ترین افراد کسی است که از نماز بدزد از خدا داری می زنی باید مواظب باشید سرقت در نماز نداشته باشید. عمل احسن عملی است که توش شکستن دیگران نباشد گاهی من یک عملی انجام میدهم و انفاقی می کنم یک آقایی بود از اصحاب امام صادق جالب است قصه اگر اشتباه نکنم حسین بن خالد اسمش است این با اصحابشان می رفتند با رفقا مکه گفت خرج با من، دست تو جیبش کسی نکند اون موقع هم منزل منزل بود بیست تا منزل بود در هر منزلی یک گوسفند می زد زمین جای ما خالی بوده باهاش برویم مکه کباب می کرد و پذیرایی می کرد خیلی خوب برگشت وقتی تمام شد خدمت امام صادق آقا بگوید باریک الله احسنت چه انفاقی کردی آقا فرمود اتضل المومنین حالا دیگر مومن ها را خوار و کوچیک می کنی گفت غلط بکنم کجا کوچیک کردم تو نمی دانی همه اش به اینها خدمت می کردی خجالت کشیدند می گذاشتی یک کاری هم اینها بکنند خیلی مهم است اگر من همه اش شما را دعوت کردم و یک بار شما خواستی دعوت کنی نیامدم و اجازه مشارکت ندادم
ملایی:  یعنی من تو را در اون حد نمی دانم این خیلی مهم است
حجت الاسلام رفیعی:  پس عمل احسن قصدش الهی است، عمل سبقت توش نیست کم نمی گذارید عمل باعث تحقیر و اذیت دیگران و آزار دیگر من یک روضه ای می خواهم بگیرم در آستانه محرم هستیم البته همسایه ها یاری کنند یک شب بگذارند اما دو نیمه شب می خواهم آدم دعوت کنم داد و بیداد یک وقت دهه آخر صفر مشهد که می روم همیشه می گویم یک هیئتی بود یادم است وقتی دوازده شب تا دو شروع می کردند پشت اونجایی که مستقر بودیم طبل می زدند بعد به رئیس نیروی انتظامی مشهد گفتم من که جرات نمی کنم حاج آقای علم الهدی گفتم ابدا من که چیزی نمی گویم به هر کی می گفتید گفتم خودم را می گویم آقا بین دو نماز توی صحن رضوی الان شده پیامبر اعظم بلند شدم اعلام کردم آقا یک ساعتی بالاخره شما عمل عبادی و زیارت و عزاداری که باعث آثار دیگران بشود جایز نیست اول گفتم از فردا نگویند همه دسته جات تعطیل نه بالاخره جنابعالی همسایه ما هستید همکاری کن ثواب ببر بله من هم ماشین جلوی خانه شما پارک نکنم و دو نیمه شب عزاداری نگیرم و با صوت گفتم آزار ندهم دیگران را این می شود عمل احسن لذا در جامعه یکی از مشکلاتی که داریم این است خیلی از عزیزان در اعمال خیری که انجام می دهند توجه به این نکات ریز ندارند مثلا الان غدیر را پشت سر گذاشتیم محرم هم پیش می آید آقا بسته این خیابان را شربت می دهد و چایی می دهد عیبی ندارد اما نگاهی بکن ببین دو کیلومتر ترافیک ماشین شده شما این مریض دارد و کار دارد این جایز نیست، یک جوری برنامه ریزی کن و در فضایی برنامه ریزی کن که زحمت ایجاد نشود بعد این بنده خدا که جرم نکرده شده مامور شهرداری چقدر جمع کند میریزیم و می رویم رد می شوی همینطور لیوان و ظرف غذا بعد اسرافش اینها همه نکات دقیقی است باید رعایت بشود.
ملایی:  یک نکته ای در فرمایش های حاج آقای حجت الاسلام رفیعی عزیز بوده به قولی فرمایششان در آستانه ماه محرم هستیم و روضه ها و اینها شروع می شود احتمالا الان شما می گویید راستی گفتی آره اینطوری در محله ها و در کوچه ها روضه های خانگی حتما باید برگزار بشود کم نگذاریم از همین الان برنامه ریزی کنیم برای روضه خانگی و محفل اباعبدالله و مجلس عزای
سالار شهیدان اینکار را حتما بکنید و همت بگمارید برایش برنامه داشته باشید حتی شده یک جلسه در طول کل ماه محرم اگر هست هر چه بیشتر بهتر ولی اگر توی کوچه مون توی خونه مون روضه برگزار می کنیم دو تا از نوجوان ها بگوییم عزیزم بمان در کوچه مهمان های اباعبدالله که می آیند راهنمایی شون کن که چیکار بکنند که برای دیگران تزاحمی نشود این هر سال این فرهنگ توسعه پیدا کند
حجت الاسلام رفیعی:  برگزار کننده روضه های خانگی خود امام صادق بود منزل خودش ابوهارون دیگران می آمدند و آقا می نشست و تشویق هم می کرد و امام باقر به فضیل فرمود آیا می نشینید در جلسات کلمات ما را نقل کنید؟ گفت بله آقا، آقا فرمودند : إنَّ تلكَ المَجالِسَ اُحِبُّها  ما این مجالس را دوست داریم ولی خیلی حرف خوبی زدید آقای خانه و پسر خانه ماشین پارک نشود مخصوصا خیلی از روضه های خانگی زنانه است صدای افراد بیرون نرودیک کسی نیاید یک مرتبه فرض کنید آدم بد هم گاهی پیدا می شود کفش های خانم ها را ببرد و بیاورد خدایی نکرده امنیت اونها بهم بریزد دو نفر در کوچه بایستند حسابی کنترل کنند و راهنمایی کنند ثواب اونها در همین روضه هاست و شاید هم بیشتر.
ملایی:  ثواب آیاتی که الان تلاوت خواهیم کرد از همین جا تقدیم کنیم به محضر هر کس که برای اهل بیت قدم بر می دارد چه تا این روزها و جشن های اهل بیت و چه از روزهای آینده روضه اهل بیت علیهم السلام صفحه 115 سوره مبارکه مائده آیات 42 تا 45 اللهم صل علی محمد و آل محمد.
( قران کریم صفحه 115 سوره مبارکه مائده آیات 42 تا 45)
ملایی:  اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم این نکته هم شاید بد نباشد بدانید که هر وقت در حرم اولیاء الهی هستیم قرار سمت خدایی هاست و ما هم سعی می کنیم بهش پایبند باشیم و نائب الزیاره هستیم و برای همه دعا می کنیم از جمله حرم حضرت معصومه سلام الله علیه حاج آقای رفیعی و دقایقی که زمان داریم.
حجت الاسلام رفیعی:  بله آیاتی که خوانده شد دو تا کلمه اش را خوب است آدم بنویسد و بگذارد در خانه و لا تخشون الناس وخشون از دیگران نترسید از خدا بترسید از من خیلی مهم است یک وقتی حالا بحث روضه ها شد یک آقایی آمد خدمت امام صادق گفت من برای امام حسین جلسه و روضه می گیرم بچه هایم من را مسخره می کنند جوان هایی که در خانه دارم آقا فرمودند دَعِ النَّاسَ یَذْهَبُونَ حَیْثُ شَاءُوا اگر همه مردم هم مسخره ات کردند نترس تو با ما باش و این نکته مهمی است می دانید جناب آقای ملایی یک طرحی راه افتاده روضه های خانگی من هم رفتم جلسه شان شرکت کردند خود اینها آدرس می گیرند و آقا می فرستند یکی از آقایان گفتند من در یکی از شهرها دعوت شدم خانه ای بود بالای شهر خیلی هم حجاب چندانی نبود و خانم دوست داشت روضه بگیرد دعوت کرده بود سی چهل تا از خانم ها تا رفتم نشستم شروع کردم پسر خانواده وارد شد و شروع کرد ناسزا گفتن برای چی روضه گرفتی برای چی اینجا دعوت کردی هر چه گفت من هم هیچی نگفتم بالاخره هر چی آدم پرو باشد از سکوت دیگران خجالت می کشد دید من هیچی نمی گویم رفت بیرون من هم یک مسئله گفتم و یک حدیث خواندم و یک قدری نصیحت کردم راجع به خانواده و اینها و ظاهرا رفته بود اون پشت گوش می کرد می گفت که آمدم دو روز بعد شماره گرفته بود زنگ کرد گفت می شود هر ماه بیایید ببینید ما طرح پزشک خانواده داشتیم واقعا این طرح روحانی خانواده حالا اسمش را من اینطور می گذارم مثلا فامیل شما با یک روحانی ای مچ باشند و ارتباط داشته باشند ما خودمان یادمان است آقایی بود حاج سید جعفر حسینی خدا رحمت کند سید بسیار باطن دار و موفقی بود خدا به ما بچه می داد به فامیل هایمان اذانشان را ایشان می گفت و عقد داشتند خطبه شون را ایشان می گفت خمس داشتند خمسشان را ایشان محاسبه می کرد دعوایی بین زن و شوهرها پیش می آمد ایشان حل می کرد خدا رحمت کند من خدا رحمت کند والده مون را یادم است جناب آقای ملایی دقیقا پانزده سالم بود یک کمی پول داشتم چون کار می کردم نمی دانم چقدر بود
ملایی:  شنیدم نانوایی می کردید
حجت الاسلام رفیعی:  بله نانوایی می کردم بهم گفت دوچرخه ات را بردار برو خانه آقا سید جعفر گفت برو بگو خمس من را حساب کن از پانزده سالگی دقیقا یادم است شب اول رمضان هم بود ایشان حساب کرده بود اون موقع به من گفت اینقدرش را باید بدهی و دادم دید من دادم نصفش را بهم برگرداند آقای ملایی از اونسال تا الان نزدیک چهل و خورده ای سال می گذرد من همیشه اول رمضان می روم حساب سالم را انجام می دهم یعنی نهادینه کرد برای من هم نقش مادر را اینجا می خواهم بگویم هم نقش روحانی خدا رحمت کند حاج آقای فاضل را گفتم پسرم پانزده سالش است الان دو برابرا ست این مال پانزده سال پیش است گفتم آقا من پولهایی بهش دادم خودش هم عیدی اینقدر شده مثلا شده اینقدر ایشان گفت خمسش می شود اینقدر یک میلیون می شود دویست هزار تومن دادم بهش اون موقع پول نقد بود گفت آقای حجت الاسلام رفیعی کل این را برگرداندم و بخشیدم برای اینکه تشویق بشود هر سال خمسش را بیاید بدهد این خیلی مهم است و نکاتی است لذا ارتباط با این روضه های خانگی یک دعای توسلی و ذکری از اهل بیت البته توصیه ای هم به مبلغین خانگی می کنم مسئله بگویید و حدیث بخوانید و روضه صحیح بخوانید که مردم انشاالله استفاده کنند.
ملایی:  بدون دعا برنامه مون تمام نشود
حجت الاسلام رفیعی:  خدایا عاقبت مان را ختم به خیر کن، سلامت در جسم و دین و دنیا و آخرتمان قرار بده، مردم مظلوم غزه را یاری بفرما، رهبر عظیم الشان مان را حفظ کن آنچه که خیر است برای ما قرار بده.
ملایی:  من چون با آقای نجم الدین شریعتی شرطی شدیم در مورد این جمله که هر جا می رویم می گویند خوب دیگر حاج آقا دعا کن آمین بگوییم گفتم یک عبارت متفاوتی بگویم برنامه مون بدون دعا تمام نشود. ذکر خیر شدا زش در شهر مقدس قم و عرض بکنم حضورتان که یاد ایشان همیشه است در پناه حضرت حق باشید روز روزگارتان در پناه حضرت حق خوب باشد تا سلام بعدی خداحافظ.