حجت الاسلام نظافت: سلام علیکم، سلام بر شما و همه بینندگان عزیز، سلامت باشید.
ملایی: زنده باشید.
حجت الاسلام نظافت: خدانگهدارتان باشد انشالله.
ملایی: زیارتها قبول.
حجت الاسلام نظافت: خیلی ممنون، تشکر. نائب الزیاره شما و بینندههای عزیز بودیم. بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین. در دههی اول ماه ذی الحجه هستیم و دلمان پیش حجاجمان هست، زوار بیت الله الحرام و مدینه منوره هست، انشاالله که ما هم توفیق داشته باشیم و آنها هم اعمالشان را درست انجام بدهد با قبولی اعمال به سلامتی با دست پر برگردند و دعاگوی ما باشند. خدای متعال در قرآن داریم که فرمود: «وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلَّهِ» (سوره بقره، 196) یعنی حج عمره را تمام کنید به خاطر خدا. امام باقر علیه السلام فرمودند: «تَمَامُ الْحَجِّ لِقَاءُ الْإِمَام» (بحارالانوار، ص 374) یعنی حج وقتی به تمامیت خودش میرسد که زائر خانهی خدا به محضر امام مشرف شود و به دیدار امام برود. امام باقر علیه السلام فرمودند: «إِنَّمَا أُمِرَ اَلنَّاسُ أَنْ يَأْتُوا هَذَا اَلْأَحْجَارَ» به مردم خدای متعال امر کرد که بیایند دور این سنگها خانه خدا بچرخند طواف کنند بعد بیایند پیش ما، «فیخبرونا بولایتهم» خبر بدهند به ما، بگویند ما ولی شما هستیم، ما دوست شما هستیم، ما پیرو شما هستیم، «و یعرضوا علینا نصرتهم» و بگویند ما یار شما هم هستیم. یک عاشق بیتفاوت نیستیم، یک عاشق واقعی باغیرت اهل نصرت هستیم. خب شاید به همین دلیل هست که در این دهه اول ماه ذی الحجه گفتند بین نماز مغرب و عشا، دو رکعت نماز بخوانید و در آن دو رکعت بعد از سوره حمد و قل هو الله یک مرتبه توحید، آیه «وَوَاعَدْنَا» را بخوانید. اگر این کار را بکنید در ثواب حجاج شریک میشوید و این آیه «وَوَاعَدْنَا» دقیقا مرتبط هست با تمامیت حج، یعنی پیوند میدهد حج را به ولایت و روح این حج ولایت هست و توحید مصداق عملیاش ولایت هست. حالا من میخواهم بحث امروز را آیه و محورش را همین آیه «وَوَاعَدْنَا» قرار بدهم.
ملایی: خیلی عالی؛ یعنی آیه «وَوَاعَدْنَا» را بفهمیم و این نماز را هم انشاالله خوب درکش کنیم، تا «فاتهم الحج» را انشاالله به آن برسیم.
حجت الاسلام نظافت: انشاالله، ما هم شریک بشویم، حجاج هم که انشاالله با توجه به ولی خدا و امام زمان انشاالله حجشان به تمامیت خودش برسد. فرمود: «وَوَاعَدْنَا مُوسَى ثَلَاثِينَ لَيْلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً وَقَالَ مُوسَى لِأَخِيهِ هَارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَأَصْلِحْ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ» (سوره اعراف، 142) «وَوَاعَدْنَا» فرمود ما وعده گذاشتیم، وعده خدا با حضرت موسی برای چه بود؟ برای عبادت و مناجات بود. مردان خدا عبادت اهل عبادت، اهل مناجات هستند و این عبادت و مناجات دل را برای پذیرش وحی آماده میکند. قرار هست که حضرت موسی از کوه تور بعد از این مناجات سوغاتی بیاورند برای امت خودشان و آن تورات را بیاورند. یک ارتباطی هست بین مناجات و آمادگی دل برای پذیرش وحی و پذیرش مسئولیت امه. در سوره مزمل داریم، «يَا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ، قُمِ اللَّيْلَ إِلَّا قَلِيلًا، نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلِيلًا، أَوْ زِدْ عَلَيْهِ وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلًا» (سوره مزمل، آیه 1-4) به پیامبر خدای متعال فرمود: ای جامه به خود پیچیده بلند شو، نماز شب بخوان. نیمی از شب را بیدار باش، یک کم کمتر یک کم بیشتر؛ چرا؟ «وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلًا» قرآن را هم به صورت تعطیل بخوان، چرا؟ «إِنَّا سَنُلْقِي عَلَيْكَ قَوْلًا ثَقِيلًا» (سوره مزمل، آیه 5) قرار هست یک گفتار سنگینی بر دلت القا کنیم، آن گفتاری که فرمود: «لَوْ أَنْزَلْنَا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خَاشِعًا مُتَصَدِّعًا مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ» (سوره حشر، آیه 59) اگر این قرآن را بر کوه نازل میکردیم میدیدی کوه خاشع میشود، تکه تکه میشود از خشیت خدای متعال. پس دل اگر بخواهد این آمادگی را داشته باشد باید اهل عبادت باشد. فرمود: « إِنَّ نَاشِئَةَ اللَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْئًا وَأَقْوَمُ قِيلًا» (سوره مزمل، آیه 6) آن نفسی که رشد میکند در نیمه شب مناجات میکند، آن گامهای استواری دارد. حرف که میزند حرفی استوار دارد. بعد فرمود: «إِنَّ لَكَ فِي النَّهَارِ سَبْحًا طَوِيلًا» (سوره مزمل، آیه 7) تو قرار هست روز شناور بشوی در میان مردم. مسئولیت هدایت امت کار کردند با آدمهای جور و واجور. یک سعه صدری میخواهد که این با مناجات حاصل میشود. بنابراین فرمود: «وَوَاعَدْنَا مُوسَى ثَلَاثِينَ لَيْلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً» (سوره اعراف، 142) حضرت موسی اول قرار بود با وعده سی روز خداحافظی کرد. بعد هم خدای متعال ده اضافه کرد، « فَتَمَّ مِيقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً» (سوره اعراف، 142) این قرارش با خدای متعال به تمامیت رسید شد اربعین لیله، این دو کلمه را میخواهیم توضیح بدهیم. یکی کلمه اربعین را، دیگری بعدی لیله را. اربعین در عدد چهل یک رمز و راز و اسراری نهفته است. ما حتی دو جلد کتاب داریم از یکی از علمای مشهد رحمت خدا برای ایشان باد، به نام الاربعینیات، یعنی یک عالم ما روایت داریم با موضوع عدد اربعین که زیاد موضوعات مختلف را ائمه اطهار سلام الله علیهم اجمعین گفتند کسی چهل روز این کار را انجام بدهد این آثار را دارد، کارهای مختلف، زمینههای مختلف؛ مثلا فرمود: اگر کسی چهل روز مراقب اخلاصش باشد، «جَرَ الله يَنَابِيعُ اَلْحِكْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلَى لِسَانِهِ.» (ینابیع الحکمه، صفحه 200) خدای متعال چشمههای حکمت از قلب او بر زبانش جاری میکند. اگر کسی چهل حدیث حفظ کند آثاری دارد. عرض شود خدمت شما، غسل جمعه، چهل هفته و چیزهای مختلف. این رمزی دارد رمزش این هست که بالاخره یک عمل اگر بخواهد ملکه باشد و آثاری داشته باشد بایستی حداقل چهل روز تکرار بشود با تکرار چهل روز پیوسته است که یک آثاری خواهد داشت. نکته دیگر فرمود: «اربعین لیل» این نشان میدهد که مناجات در شب آثار ماندگارتری دارد، «نَجَّيْناهُمْ بِسَحَرٍ» (سوره قمر، 34) فرمود: در سحر نجات دادیم. دل انگار، چون گنهکاران به ویژه وقت سحر دیگر خوابیدهاند و فضا آماده است برای اینکه انسان بهتر بتواند با خدای متعال رابطه برقرار کند.
ملایی: دوش وقت سحر، می فرماید از غصّه نجاتم دادند.
حجت الاسلام نظافت: نجاتم دادند، در وصف متقین داریم، «كَانُوا قَلِيلا مِنَ اللَّيْلِ مَا يَهْجَعُونَ» (الذاریات، 17) شب کم میخوابند، « وَبِالْأَسْحَارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ» (سوره ذاریات، 18) سحر استغفار میکنند. در حدیث قدسیه داریم خدای متعال فرمود: شب مال من هست، «اللیل لی» شب مال من هست، اختصاص به من دارد و به هر حال این هم پس یک نکته، که ما توجه داشته باشیم، باید خودمان را محروم از نماز شب به ویژه در شب، البته حالا اگر کسی نتوانست نماز شب بخواند، قضایش را به جا بیاورد، حداقل را از دست ندهد. اگر کسی نمیتواند سحر بلند شود، سر شب نماز شبش را بخواند. ولی سحر یک ویژگی خاص خودش را دارد. «وَقَالَ مُوسَى لِأَخِيهِ هَارُونَ» (سوره اعراف، 142) میفرماید حضرت موسی به برادرش هارون گفت: تو در قوم من جانشین من باش، من دارم میروم، تو جانشین باش؛ یعنی حضرت موسی علیه السلام جانشین تعیین کردند و هارون را به عنوان جانشین مشخص کردند. خب این عبارتی هست دراین رابطه درون نهج البلاغه در خطبه اول که امیرالمومنین فرمودند: پیامبر اکرم، «خَلَّفَ فيکُمْ ما خَلَّفَتِ الاَنْبياءُ فى اُمَمها» (نهج البلاغه، خطبه 1) پیامبر جانشین تعیین کردند در میان شما، همان طور که همه انبیا در امت خودشان جانشین تعیین کردند یعنی این رویهی همه انبیا است. چون انبیا عقل کل هستند. رویه عقلای عالم هست که اگر بخواهند بروند امت خودشان را سرگردان نمیگذارند و جانشینی برای خودشان تعیین میکنند. الآن هم در هر تشکیلاتی هر سیستم اداری، اگر رئیس برود تکلیف را روشن میکند، میگوید در وقتی که نیستم،
ملایی: قائم مقام من فلان باشد.
حجت الاسلام نظافت: قائم مقام من چه کسی باشد. در ذیل این عبارت تو نهج البلاغه داریم فرمود: «اذ لم یترکوهم هبلا» (نهج البلاغه، ص 231) انبیا، مردم را رها نکردند، مهمل و سرگردان. «غير طريق واضح و لا علم قائم» (نهج البلاغه، ص 231) انبیا مردم را سرگردان نکردند بدون دو چیز؛ یک طریق واضح، دو علم برافراشته شده. یعنی پیامبر اکرم و همه انبیا در مدتی که هستند یک فرهنگسازی میکنند، یک ریل گذاری میکنند، یک راهی را مشخص میکنند که دیگر بعد از اینکه میروند مردم همان راه را ادامه بدهد و به این اکتفا نمیکنند، یک علمی هم برافراشته میکنند. پس پیامبر هم یک سنت گذاری کردند هم العلمی برافراشته کردند و علم را به دست علم داری دادند. حال نسبت آن راه واضح که همان سنت باشد با این علم دار چه هست؟ جوابش این هست که آن علم دار که علم را دستش گرفته است، آن مراقب این سنت ها است. مواظب نباشند در هر جامعهای ارزشها تغییر میکند، ریل گذاریها عوض میشود، سنتها تغییر پیدا میکند. شبیه همین را پیامبر اعظم فرمود: «تارِکٌ فیکُمُ الثَّقَلَینِ: کِتابَ اللِّهِ وَ عِترَتی» ( حدیث ثقلین) من دارم میروم دو شی گران بها باقی میگذارم، قرآن و عترت من. عترت محافظ سنت هستند. در یک خطبهای هستند نهج البلاغه خطبه صد و شصت و چهار، که امیرالمومنین رفتن نزد خلیفه سوم، آن وقتی که دیگر شورش شده بود و حضرت وساطت میکردند و نگران بودند که باب خلیفه کشی باز نشود و پیامدهای خطرناک دامن امت اسلامی را نگیرد آنجا نکات را حضرت به خلیفه سوم میگویند. ببینید فرمود: «فَاعْلَمْ أَنَّ أَفْضَلَ عِبَادِ اللَّهِ عِنْدَ اللَّهِ إِمَامٌ عَادِلٌ هُدِيَ وَ هَدَى» (نهج البلاغه، 164) اول فرمود: بدان برترین بندگان خدا نزد خدا پیشوای عادلی است که خودش اول هدایت شده باشد بعد حالا دیگران را هدایت کند. «هُدِيَ وَ هَدَى» خودش هدایت شده باشد بعد دیگران را هدایت کند. یعنی اگر خودش هدایت نشده باشد نمیتواند هدایت بکند. «فَأَقَامَ سُنَّةً مَعْلُومَةً» (نهج البلاغه، 164) فرمود آن سنتهایی که معلوم است و پیامبر آن سنتها را گذاشتند، آن سنتها را به پا میدارد، آن سنتها را اجرایی میکند، آن ولی خدا، آن بنده خدا. «وَ أَمَاتَ بِدْعَةً مَجْهُولَةً» (نهج البلاغه، 164) اگر بدعتی هم به وجود بیاید آن بدعت را میمیراند، آن بدعت را از بین میبرد، «أَمَاتَ»، «وَ إِنَّ السُّنَنَ لَنَيِّرَةٌ» (نهج البلاغه، 164) فرمود: سنتها روشن است. همه میدانند سبک مدیریتی پیامبر چه بوده است، پیامبر چه روشی را و چه فرهنگی را حاکم کردند، البته با خون دلهای فراوان و زحمات فراوان. «إِنَّ السُّنَنَ لَنَيِّرَةٌ» (نهج البلاغه، 164) نیر و روشن هست. «لَهَا أَعْلَامٌ» (نهج البلاغه، 164) سنتهایی که پیامبر گذاشتند آنها علامتهای واضحی دارد. بعد فرمود: «شَرَّ النَّاسِ» بدترین مردم نزد خدا، «إِمَامٌ جَائِرٌ» هست، پیشوایی که منحرف شده باشد، «ضَلَّ وَ ضُلَّ بِهِ» خودش گمراه، گمراهی دیگران بشود. حالا آن پیشوای جائر چه کار میکند؟ «أَمَاتَ سُنَّةً مَأْخُوذَةً» آن کارش این هست که سنتهایی که مورد عمل قرار گرفت، «سُنَّةً مَأْخُوذَةً» یعنی سنتهایی که اجرایی شد با گوشت و پوست و خون مردم عجین شد، آن ها را از بین میبرد. «وَ أَحْيَا بِدْعَةً مَتْرُوكَةً» بدعتهایی که در دوران جاهلیت بود و دیگر ترک شده بود، آن ها را آرامآرام زنده میکند، این میشود شر الناس نزد خدای متعال. در خطبه صد هم داریم حضرت فرمود: «وَ خَلَّفَ فِينَا رَايَةَ الْحَقِّ» (نهج البلاغه، 100) پیامبر اکرم پرچم حق را به جا گذاشتند. هر کس از این پرچم جلو بزند مار شده است از دین خارج شده است، هر کس از این پرچم عقب بماند، زحق نابود شده است، هر کس ملازم باشد لهق، بعد فرمود: دلیل این پرچم که خود حضرت باشند، راهنمای این پرچم سه تا ویژگی دارد. مَكِيثُ الْكَلَامِ، حرف که میخواهد بزند درنگ میکند؛ بَطِيءُ الْقِيَامِ، در تصمیم گیریهایش احساسی عمل نمیکند، کندی با درنگ تصمیم میگیرد ولی وقتی تصمیم گرفت، «سَرِيعٌ إِذَا قَامَ» سرعت میگیرد.
ملایی: دیگر معطلش نمیکند بعد تصمیم.
حجت الاسلام نظافت: ملاحظه میکنید در خطبه اول فرمود پیامبر مثل بقیه انبیا جانشین تعیین کردند و راه واضحی گذاشت، علمی را برافراشت این جا هم فرمود: رعایت الحق را پیامبر به جا گذاشت که نسبت این دو تا را با هم عرض کردیم. خب حالا حضرت موسی، میخواهم نسبت این آیه را با تمام الحج که لقاء الامام باشد و مقدمه این دهه اول ماه ذی الحجه که ورود به دهه ولایت باشد و توجه به بحث امامت و ولایت و غدیر باشد، عرض میکنیم حضرت موسی برای سی روز میخواستند بروند جانشین تعیین میکردند. آیا میشود گل سر سبد انبیا، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، که اشرف انبیا هستند عقل کل هستند، سرآمد همه انبیا هست، بگوییم برای همیشه خواستند بروند، بگوییم جانشین تعیین نکردند، نمیشود. برای سی روز جانشین تعیین کرد.
ملایی: چطور برای بقیه تاریخ بعد از خودشان،
حجت الاسلام نظافت: جانشین تعیین نکرده باشند. حضرت موسی برای غیبت سی روزه جانشین تعیین کردند، نمیشود بگوییم پیامبر برای غیبت همیشگی جانشین تعیین نکرده باشند. تعیین جانشین یک شرط عقلی است. همه عقلا این کار را میکنند، نمیشود بگوییم پیامبر جانشین تعیین نکردند. بعد آن چیزی که مایه شگفتی این هست که خلیفه اول جانشین تعیین کرد. در خطبه سه داریم، امیرالمومنین فرمودند که خلیفه اول که همهاش میگفت، «اقیلونی اقیلونی» مرا رها کنید، من بهترین شما نیستم. او جانشین تعیین کرد برای بعد از خودش گفت: چه کسی خلیفه باشد. خلیفه دوم، تکلیف جانشینی را مشخص کرد. خلیفه اول مشخص کرد خلیفه دوم را، خلیفه دوم شورای شش نفره تعیین کرد و گفت: این شورا بایستی یک فردی را از بین خودشان انتخاب بکنند و چطور میشود بگوییم پیامبر جانشین تعیین نکردند. خلفا به فکر تعیین جانشین بودند. میتوانیم بگوییم «نعوذ بالله خلفا» از پیامبر بهتر فهمیدند، نمیشود چنین گفت. هیچ کس چنین چیزی را قبول ندارد. خب مطلب بعد این هست که در انتهای آیه دارد، «وَأَصْلِحْ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ.» (سوره اعراف، 142) دنبال صلاح باش، اصلاح کن امور را و از راه مفسدان تبعیت نکن. نکتهای که دارد اینجا این هست که حضرت موسی انقلاب کرد، آل فرعون همه آنها، مستکبران، ظالمان غرق شدند، از دل این انقلابیها باز آدم فاسد بیرون آمد، این نکته دقیقی هست که خوبها همیشه خوب، نمیمانند. خوبها، هم شیطان دارند، خوبها هم نفس اماره دارند. غربالگری خدای متعال همیشه هست و لذا حضرت موسی دارد میرود، چرا نگران مفسدانی هست؟ مفسد بودند. فرمود: «وَأَصْلِحْ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ.» (سوره اعراف، 142) از راه مفسدان پیروی نکن یعنی حضرت موسی دارد میرود نگران مفسدانی است که در بین قوم خودش به وجود آمدند، از جمله سامری، از جمله هارون، کار جانشینان سخت است. رهبر اصلی کارش آسان است. یک کاریزمایی دارد، یک ابهتی دارد، عرض شود خدمت شما کسی جرات نمیکند با حضور او خلاف بکند. جانشین میخواهد همان راه را ادامه بدهد، ابهت او را هم ندارد و طبیعتا مفسدان در نبود او جرئت خاصی پیدا میکنند و لذا دو کار مهم حضرت هارون این بود، «اصلح» دنبال اصلاح باش یعنی از آن صلاحی که من ایجاد کردم حفاظت کن. یعنی آن صلاحی که من ایجاد کردم استمرار ببخش. این میتواند معنای اصلاح باشد. «وَلَا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ.» (سوره اعراف، 142) با مفسدان هم مقابله بکن. حضرت موسی از خداوند درخواست تعیین و جانشین و یاور کرد. خب، حالا این درخواستی که در آیات دیگر داریم حضرت موسی درخواست تعیین جانشین کرد یعنی به خدای متعال، چون این جانشین در زمان حضور آن پیامبر اصلی میشود وزیر، میشود یار، در نبودش میشوند همه کاره و جانشین. در سوره طه داریم حضرت موسی به خدای متعال فرمود: «وَاجْعَلْ لِي وَزِيرًا مِنْ أَهْلِي» (سوره طه، 29) خدایا من وزیر میخواهم، من یار میخواهم. از اهل خودم شایستگی دارد کسی وزیر باشد. اهل خدا یعنی باید یک نسبت معنوی با من داشته باشد، لیاقت داشته باشد که جانشین من باشد. فرمود: «وَاجْعَلْ لِي وَزِيرًا مِنْ أَهْلِي» (سوره طه، 29) مشخص هم کرد پیشنهاد داد به خدای متعال «هارُونَ أَخِي» (سوره طه، 30) برادرم هارون، «اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي» (سوره طه، 31) پشت من را با او محکم کن، «وَ أَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي» (سوره طه، 32) او را شریک امر من کن یعنی وقتی هستم یار باشد، وقتی نیستم جانشین باشد که خدای متعال فرمود: « قَد أُوتِيتَ سُؤلَكَ يَمُوسَى» (سوره طه، 36)
ملایی: آن چیزی که میخواستی،
حجت الاسلام نظافت: بهت داده شد، یعنی هارون را یار تو، وزیر تو و پشتیبان تو قرار دادیم. حضرت هارون هم خب بیان قوی داشت. فصیح بود و پشتیبانی بیانی هم میکرد. بنابراین جانشین باید یک اهلیتی داشته باشد از این آیه استفاده میشود، فرمود: «وَزِیراً مِنْ أَهْلِی» (سوره طه، 29) و هر کسی نمیتواند جانشین بشود، جانشین را هم باید خدا انتخاب بکند، چرا؟ چون فرمود: «اجعَل» خدا تو جعل کن. جانشین به انتخاب مردم در زمان حضور رهبر، وزیر و یاور است و وقتی هم که نباشد جانشین است. پس تعیین جانشین به دست مردم طبق نظر قرآن نیست. خدا باید جعل بکند به جعل الهی است.. خب روایات فراوانی داریم که دیگر از شیعه و سنی و دیگر تقریب مورد اتفاق هست. حدیثی هست به نام حدیث منزلت است که به همین آیه اشاره شده است. پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم به امیرالمومنین فرمودند: «أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی» (حدیث منزلت) ای علی نسبت تو با من مثل نسبت هارون به موسی است، منت هارون پیامبر بود. فرمود: «إِلاَّ أَنَّهُ لاَ نَبِی بَعْدِی» (حدیث منزلت) من خاتم الانبیاء هستم.
ملایی: پیامبر نیستی تو.
حجت الاسلام نظافت: بعد از من پیامبری نیست. تمام شئونی که حضرت هارون داشت تو هم داری. حضرت هارون یار بود، تو هم یار هستی. حضرت هارون عرض شود خدمت شما جانشین بود، تو هم جانشین هستی، فقط پیامبر نیستی. این حدیث مورد تاکید است و تمام مقامات پیامبر را برای علی علیه السلام اثبات میکند جز یک مقام که بحث نبوت باشد. مفاد این حدیث منزلت که همین، «أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی» (حدیث منزلت) دو تا نکته مهم است یکی اینکه علی علیه السلام افضل امت بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هستند. مثل هارون که افضل امت بعد از موسی بود. دوم اینکه علی علیه السلام وزیر، جانشین و شریک پیامبر است. چون هارون وزیر و جانشین و شریک موسی بود و فرمود: اخی هارون، برادرم هارون، پیامبر همهی اصحاب را با همدیگر دو به دو برادر کرد، عقد را خواندند. خودشان را با چه کسی برادر شدند؟ با امیرالمومنین علیه السلام. این هم آن نکتهای که هارون برادر بود، اینجا هم آن برادری واقعی اتفاق افتاد. در خطبه صد و نود و دو داریم، امیرالمومنین وقتی وحی نازل شد فرمود: «سَمِعْتُ رَنَّةَ الشَّیْطَانِ» (خطبه قاصعه) ناله شیطان را من شنیدم هنگامی که وحی نازل شد، به پیامبر گفتم: «یا رسول الله ما هذه الرنة» (خطبه قاصعه) این ناله چه بود؟ این صدا چه بود؟ فرمود: «هذا الشیطان قد أیس من عبادته» (خطبه قاصعه) ناله شیطان بود که دیگر مایوس شد از آن بیچارگی که برای بشریت در دوران جاهلیت درست کرده بود که دختر زنده به گور میکردند و هر کاری که شیطان فرمان میداد تبعیت میکردند، دیگر شیطان مایوس شد از اینکه مردم او را عبادت بکنند. بعد فرمود: «إنک تسمع» (خطبه قاصعه) علی آنچه را که من میشنوم، تو میشنوی، «و تری ما أری» (خطبه قاصعه) آنچه را که من میبینم و مردم بقیه نمیبینند، تو میبینی. «إلا أنک لست بنبی» (خطبه قاصعه) تو فقط پیغمبر نیستی، «و لکنک لوزیر» (خطبه قاصعه) تو وزیر من هستی، «و إنک لعلی خیر» (خطبه قاصعه) تو بر خیر استوار هستی و استیلا داری بر همهی خوبیها. امیرالمومنین در ادامه فرمودند: پیامبر هر سال در قار حرا معتکف میشدند، «فأراه و لا یراه غیری» (خطبه قاصعه) من پیامبر را میدیدم و جز من کسی پیامبر را نمیدید. «و لم یجمع بیت واحد یومئذ فی الإسلام» (خطبه قاصعه) یک خانه در آن بود که مسلمان بود، تو آن خانه من بودم و پیامبر و حضرت خدیجه. «غیر رسول الله و خدیجة و أنا ثالثهما» (خطبه قاصعه) من سومی آن دوتا بودم، «أری نور الوحی و الرسالة» (خطبه قاصعه) نور وحی را میدیدم، نور رسالت را میدیدم استشمام میکردم بوی نبوت را، این هم از نهج البلاغه. خب حالا سؤال این هست مگر هارون پیامبر نبود که موسی او را به جانشینی خود منصوب کرد؟ باید بگوییم مقام نبوت با مقام امامت فرق میکند. هارون نبی بود اما رهبر نبود و لذا از خدای متعال تقاضای این مقام را هم کرد، پیامبر بود، ولی گفت خدا این به درجهای برسد که بتواند امام هم باشد، رهبری هم بکند. چون هر پیامبری به درجه رهبری و امامت نمیرسد. «وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ» (سوره بقره، 24) خدا حضرت ابراهیم را آزمایشهای متعددی کرد،
ملایی: انجام داد،
حجت الاسلام نظافت: همه آزمایشها را که تمام کرد، خدای متعال فرمود: «إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا» (سوره بقره، 24) ابراهیمی که پیامبر بود، حالا شد امام. «قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ» (سوره بقره، 24)خب پس این آیه ما را با ولایت پیوند میزند، در دهه اول ذی الحجه گفتند این آیه را بخوانید. دلها را متوجه به روح حج و تمامیت حج که امام باشد میکند. خب حالا ولایت علوی، با ولایت فقها، در دوران غیبت گره میخورد، چطور؟ جواب این هست که عرض کردیم در خطبه اول نهج البلاغه داریم که فرمود: «خَلَّفَتِ الاَْنْبِياءُ» (نهج البلاغه، خطبه 1) پیامبر جانشین تعیین کرد همان طور که همه انبیا جانشین تعیین کردند. بعد یک دلیلی در ذیلش آوردند دلیل چه بود؟ فرمود: «لم یترکوهم هملا» آنها را محمل انبیا مردم رها نکردند. یعنی دلیلی که حضرت علی علیه السلام میآورند که چرا پیامبر اسلام جانشین تعیین نکردند؟ میگویند رویه انبیا این هست که مردم را مهمل و سرگردان رها نمیکنند. بدون راه واضح، بدون علم داری که علم برافراشته دارد و مراقب آن سنتها هست. خب حالا سؤال، امام زمان جان پیامبر است. به شهادت آیه سوره مباهله ائمه معصومین، یکی پس از دیگری نفس پیامبر است و امام ائمه معصومین به سنت پیامبر عمل میکنند. یعنی باید بگوییم در حقیقت آن سنی واقعی ائمه معصومین هستند، همچنان که در زیارت امین الله میگوییم، «و تبعت سنن نبیک» به امیرالمومنین و امام رضا میگوییم که شما از سنت پیامبر تبعیت کردید. خب حالا امام زمان به مصلحت الهی به حکمت قرار است قرنها در پس پرده غیبت باشد. میشود مردم را رها کنند سرگردان؟
ملایی: خیر،
حجت الاسلام نظافت: امکان ندارد.
ملایی: عاقلانه نیست.
حجت الاسلام نظافت: خلاف رویه امنا است، خلاف سنت پیامبر است. بنابراین امام زمان هم که رفتند نمیتوانیم بگوییم مردم سرگردان رها کردند. نعوذ بالله بگوییم امام زمان خلاف عقل عمل کنند. پس جانشین تعیین کرد جانشین کیست؟ از بین مردم آن کسی که نزدیکتر هست آن میشود جانشین، از دو بعد عبودیت و آگاهی.
ملایی: نزدیکتر به امام،
حجت الاسلام نظافت: به امام، از دو بعد عبودیت و آگاهی. در نماز میگوییم، « أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً و عَبدَهُ و رَسوُلُه» دو چیز خیلی مهم بنده باشد و آگاهی داشته باشد. خب در میان امت خانهای که استخوان خورد میکنند تو این مسیر، مو سفید میکنند پشتشان خمیده میشود فقها هستند.
ملایی: و آن صفاتی که بعدا میآیند.
حجت الاسلام نظافت: بله، همان صفات هم، تو همین دو تا خلاصه میشود که فرمود: «فَأمّا مَن كانَ مِن الفُقَهاءِ صائنا لنفسِهِ حافِظا لِدينِهِ مُطِيعا لأمرِ مَولاهُ فلِلعَوامِّ أن يُقَلِّدُوهُ» توده مردم بایستی در دوران غیبت از فقها تبعیت بکنند. آن فقیه که این شایستگیهای عبودیتی را هم داشته باشد و به فکر حفاظت از دین هم باشد. به تعبیر قرآن رابطه نمیفرماید مرزبان اندیشه باشد، حفاظت از دین بکند، دنبال دین شخصیاش نباشد، آن که سر جای خودش. مطیع از امر مولا هست. خب همه مردم، مومنین عادی هم مطیع امر مولا هستند. مومنین عادی هم، آن خوبهایشان «صائنا لنفسِهِ» هستند.
ملایی: مُخالِفا لهَواه هستند.
حجت الاسلام نظافت: مُخالِفا لهَواه، آن فقیه از کل دین همه حفاظت میکند. مرزبان اندیشه است،
ملایی: مرابطه است،
حجت الاسلام نظافت: مرابطه است، بله، خب بنابراین حالا این سؤال، فقها همه آنها با هم میتوانند مدیریت بکنند جامعه را؟ در نبود امام زمان؟ اینجوری که هرج و مرج میشود همه بخواهد مدیریت بکنند. این هم باز خلاف عقل است. همه شایستگی دارند اما همه با هم نمیتوانند مدیریت بکنند. این مثل این میماند که من و شما و این عزیزان فیلم بردار همه سوار ماشین میشویم، همه هم گواهینامه داریم، همه باهم رانندگی میکنیم، نه، یک نفر مینشیند پشت فرمان، بقیه هم میتوانند بنشینند. الان آن نشسته است دیگر. آن بقیه چه کار میکنند؟ بقیه در گوشش خیرخواهی میکنند، دلسوزی میکنند. تذکر میدهند ولی فرمان دست یک نفر است. ولی فقیه یعنی این، البته حالا، از میان فقها چه کسی را میگویند ولایت دست تو باشد، فرمان دست تو باشد. آن کسی که طبیعتا زمان شناس هم باشد. زبانشناسی خیلی مهم است. هر فقیهی نمیتواند مثل آن ولی فقیه مثل آن علم دار همه در یک رتبه نیستند که بتواند مهار امت را به دست بگیرد. در روایت داریم «الْعَالِمُ بِزَمَانِهِ لَا تَهْجُمُ عَلَيْهِ اللَّوَابِسُ.» (شرح کافی، ج1) باید یک کسی باشد زمانه را بشناسد. آن کسی که فرمود: زمان را و زمانهاش را میشناسد شبهات بر او هجوم نمیآورد. ببینید هم دین را باید بشناسد، هم مردم را بشناسد، هم دشمن را بشناسد، هم حال و هوای جامعه را بداند تا بتواند درست مدیریت بکند. و الا فرمود: شبهات بر او هجوم میآورد، شبهه بر کسی هجوم بیاورد گیج میشود. در تشخیص تکلیف،
ملایی: در لحظه آنجایی که باید، نمیتواند مصلحت جامعه،
حجت الاسلام نظافت: بفهمد. بالاخره ما تو زندگی شخصیمان مدام سر دوراهی قرار میگیریم. درست است؟
ملایی: بر سر تصمیمی خیلی وقتها.
حجت الاسلام نظافت: در شرح نامه سی و یکم هم عرض کردیم، «اکثر استخاره» حضرت فرمودند.
ملایی: خیر بخواهید.
حجت الاسلام نظافت: یعنی سر دو راهی انسان قرار میگیرد. خب، کسی که مهار یک امت را به دست گرفته است آن سر دوراهی قرار میگیرد. الان باید صلح کرد، الان باید جنگ کرد، الان باید نسبت به یک قانون چقدر پافشاری کرد، چقدر پافشاری نکرد، خیلی نکات را، باید زمانه را بشوند، خلاصه نشناسد، ببینید دقیقا مثل پزشکی که اطلاعاتش نسبت به داروها کفایت نمیکند. باید مخاطبم بشناسد.
ملایی: حال مریض را هم باید بداند.
حجت الاسلام نظافت: نمیتواند از یک کنار دارو بدهد به پزشک.
ملایی: به قول یکی میگفت: تلفنی زنگ بزنی بگویی، آقا من مثلا دستم درد میکند، خب تو برو فلان قرص را بخور، نه میآید یک معاینهای میکند علت چه چیزی هست.
حجت الاسلام نظافت، مخاطبشناسی، حالا ولی فقیه یعنی آن کسی که جامعهشناس هست. در جامعه خودش را، مردم خودش را میداند، حال و هوا را میداند، درجات ایمان مردم را میداند. بالاخره یک وقت ما اول انقلاب هستیم یک حال و هوایی حاکم است. یک وقت بعد از چهل سال هستیم باز حال و هوای عدهای تفاوتهایی پیدا کرده است. این طوری نبوده که ما فقط فعالیت بکنیم، خب دشمن هم فعالیت کرده است. خب حضرت امام زده تو گوش مستکبران عالم، خب آنها هم بیکار ننشستند، آن ها هم بالاخره شروع کردند، کار میکنند. بنابراین ولی فقیه یعنی همین. آن آب زلال، امام زمان. «روحي و ارواحُ العالَمينَ لِترابِ مَقْدَمِهِ الفِداء» در نبود او بالاخره یک کسی این راه را ادامه میدهد. البته الطاف امام زمان شامل حال میشود. این چنین نیست که بگوییم امام زمان در غائب هستند ولی حاضرند از چشم ما غائب هستند. گفتند خورشید پشت ابر، که نقشآفرین است ولی ما خورشید را نمیبینیم.
ملایی: آثارش را ولی دریافت میکنیم.
حجت الاسلام نظافت: آثارش را حس میکنیم. مثل عطری که منتشر میشود، عطر دیده نمیشود ولی از بویش آدمها فیض میبرند. بنابراین همه فقها با هم نمیتوانند مدیریت بکنند، ولی فقیه همین است. حالا بقیه فقها از حکم حکومتی تبعیت میکنند، همه پشتیبانی میکنند و البته همه هم مثل بقیه مردم خیرخواهی میکنند، نامه مینویسند، یادآوری میکنند. پس این آیه «وَوَاعدنا» با بحث ولایت فقیه گره خورد. در حقیقت ببینید اسلام یک دین زنده هست، یک دین جاری هست و مهمترین مسئولیت ما الان همین هست که انسجام امت در دوران غیبت حفظ بشود. امت انسجام داشته باشد. امت چه طوری میتواند انسجام داشته باشد؟ حول محور ولایت، حول محور امامت. حضرت فرمود: «والامام نظام بالام» در نهجالبلاغه داریم. چرا امامت را خدا واجب کرد؟ برای اینکه امت انسجام داشته باشد.
ملایی: نظام داشته باشد.
حجت الاسلام نظافت: امت مثل آن نخ تسبیح است. این نخ تسبیح دانهها را از پراکندگی نجات میدهد. این آدمهای پراکنده با سلایق گوناگون، با روحیات گوناگون چه طوری میشود اینها را در یک امت قرار داد؟ وقتی یک امامی داشته باشند، وقتی یک جلوداری داشته باشند. آن امام مامومی دارد، این امت امامی دارد، این انسجام را حفظ میکند و باید مراقب باشند، جز مهمترین کارهای ما در دوران غیبت همین است که هوای علم دار را داشته باشیم و توجه به علم دار مهمتر از اعلم است، از توجه به اعلم فقها است.
ملایی: نکته دقیقی است این.
حجت الاسلام نظافت: یعنی ممکن است مثلا از نظر علمی در یک جهت میشود فرض کرد، فرضش محال نیست که یک فقیه علم بیشتری داشته باشد، ولی آن علم دار هست که جامعیت دارد و انسجام امت و حفاظت از دین به همین برمیگردد و لذا دشمنان هم نوک پیکانش به سمت ولایت فقیه است، میخواهند ولایت فقیه را تضعیف بکنند. انشاالله که انسجام امت حفظ بشود. انشالله این نمازی که میخوانند همدیگر را هم دعا بکنند و ما هم شریک ثواب حجاج عزیز باشیم.
ملایی: انشاالله آره حالا گویی که چند روزی از این دهه سپری شده است، اما هر کسی که تا الان این نماز را تجربه کرده که نوش جانش، و هر کسی که نکرده است میتواند به برکت روزهای باقیمانده این کار را بکند. چون صحبت از روزهای آغازین ماه ذی الحجه هست همین جا اشاره بکنم که قربانی اول ماه را میتوانید مشارکت بفرمایید. کانالهای ما در خدمت شما است، در اختیار شما است. پایگاههای برنامه در فضای مجازی و در خلاصه جاهای مختلف و البته شما میتوانید راههای مشارکت را از طریق زیرنویسهایی هم که برای شما میشود پیگیری بکنید و 20000303 جایی است که شما اگر پیامک به آن بدهید انشاالله مشارکت خودتان را به نوعی برای قربانی اول ماه اعلام فرمودهاید. خب برویم محضر قرآن کریم، سوره مبارکه نساء، آیات صد و چهارده تا صد و بیست و یک صفحه نود و هفت. صفحه97 قرآن کریم
خب این دقایق باقیمانده از وقت برنامه سمت خدا، این چهارشنبه را با حاج آقا حجت الاسلام نظافت باشیم دوباره و انشاالله که بهترین بهرهها را تا آخر برنامه ببرید همه. حاج آقا با شما هستیم.
حجت الاسلام نظافت: بله، در این آیاتی که عزیزان تلاوت کردند و شنیدند، موضوعات متنوعی را خدای متعال در این صفحه مطرح کرده است، اولا فرمود: «لَا خَيْرَ فِي كَثِيرٍ مِنْ نَجْوَاهُمْ» (سوره نساء، 114) خیر نیست، در بسیاری از نجواها خیر نیست.
ملایی: این پچ پچ کردنها،
حجت الاسلام نظافت: اینها در یک آیه داریم که این نجوا کردنها از ناحیه شیطان است تا مومنین را غمگین کند، وقتی ما دو نفری با هم صحبت میکنیم به او هم نگاه میکنیم، تو دل آن طرف یک چیزی میآید دیگر، یک غصهای میآید، فرمود: «إِلَّا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ» (سوره نساء، 114) اگر زن و شوهری خواستند پشت سر مردم حرف بزنند، پشت سر مردم در این جهت حرف بزنند که بگویند بیایید یک کاری بکنیم برای خانواده فلانی، امر میکنند به صدقه یا معروف صحبت میکنند میگویند پسر فلانی داماد نشده است و برای آن گزینهای پیدا کنیم، دختر فلانی عروس نشده است برای او خاستگار بفرستیم.
ملایی: نجواها موضوعش این نباشد.
حجت الاسلام نظافت: نجواها موضوعش، صدقه است و موضوعش معروف هست یا اصلاح، نجوا میکنند چه طوری دو نفر را با هم آشتی بدهیم، این نجوا خوب هست، بقیه نجواها خوب نیست. بقیهاش معمولا منجر به غیبت میشود وزر و وبال میشود، موجب کدورت میشود. خب بعد فرمود: «وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ» (سوره نساء، 114) اگر کسی این طور نجوا داشته باشد، «ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ» (سوره نساء، 114) هدفش هم کسب رضایت خدا باشد، «فَسَوْفَ نُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا» (سوره نساء، 114) ما به آن فرد اجر عظیم میدهیم. بعد هم فرمود: بعضی از مردم، «وَمَنْ يُشَاقِقِ الرَّسُولَ» (سوره نساء، 114) اصلاً دنبال ستیزه جویی با رسول خدا هستند. بعد برای این افراد هدایت هم روشن شده است. «مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُ الْهُدَى» (سوره نساء، 114) راه دیگری را انتخاب میکنند که اینها در حقیقت راه جهنم را انتخاب کردند. آن وقت فرمود: خدای متعال هیچ گناهی را شرک را نمیبخشد، بقیه گناهها را میبخشد. یعنی اگر کسی بتواند مسئله توحید را حل بکند بقیه گناهها را خدای متعال وعده داده است که خواهد بخشید. انشاالله که گرفتار شرک نشویم و تلاش کنیم دلمان را از شرک پاک بکنیم. و خدایی نکرده حالا شرک جلی که ما نداریم ما گرفتار شرک خفیف میشویم، گرفتار ریا میشویم، گرفتار عرض شود پیروی از شیطان میشویم. انشاالله مسئله توحید را حل بکنیم بقیهاش را ائمه معصومین کمک خواهند کرد.
ملایی: پس کامل کنید دعاهایتان را حاج آقا،
حجت الاسلام نظافت: خدایا به حق محمد و آل محمد فرج امام زمان را نزدیک بگردان. حجاج ما را به سلامت با عبادات قبول وطنشان برگردان. ما را هم شریک ثواب حجاج عزیز بگردان. ازدواج و اشتغال جوانانمان را تامین بفرما. حوائج التماس دعاگویان برآورده بفرما. خدایا فرج امام زمان را هم نزدیک بگردان. با نجات مردم غزه، قلب امام زمان را خشنود بفرما.
ملایی: الهی آمین. به برکت صلوات بر محمد، اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. حاج آقا خیلی ممنون.
حجت الاسلام نظافت: سلامت باشید.
ملایی: ببینیمتان دوباره، الهی خیلی زود.
حجت الاسلام نظافت: انشاالله.
ملایی: قربان شما، متشکرم.