حجت الاسلام نظافت: سلام علیکم بر همه بینندگان عزیز، اعوذ بالله من الشیطان رجیم، بسم الله الرحمن الرحیم. خب ما بحث اصلیمان گاهی به خاطر مناسبتهای انقطاع در آن ایجاد میشود. به مناسبت ماه ذی الحجه، دو جلسهای ک بحث اصلیمان که نامهی سی و یک بود منقطع شد. خدمتتان عرض بدارم که ما ادامه نامه سی و یک را داریم بحث میکنیم که ...
ملایی: یعنی منظورتان این است که درون ماه ذی الحجه ممکن است دو هفته بحثمان منقطع قائل بشود.
حجت الاسلام نظافت: بله، الان نامه سی و یک داریم بحث میکنیم. به اینجا رسیدیم که حضرت فرمودند: «أكثِرِ الإستِخارَة» زیاد استخاره کن. خب این بحث خیلی مهمی است. چرا؟ حضرت فرمود: زیاد طلب خیر داشته باش. چون ما انسانیم و مختاریم، چون مختار و آزاد هستیم، همیشه سر دوراهیها قرار میگیریم و همیشه انتخاب بکنیم و بهترین انتخاب هم، انتخاب خیر است. خیر یک عنوانی است که همه خوبیها را تحت پوشش خودش قرار میدهد و لذا همه باید دنبال این باشند که کشف کنند این خیر چه چیزی هست. صد درصد دو راهیها، این طرف خیر است یا آن خیر است. خیر همانی است که خدای متعال به آن رضایت دارد، خیر همانی است که خدای متعال از ما میخواهد. خیر همانی است که مصلحت دنیا و آخرت ما در آن است. خب گاهی ما بین دو تا خوب قرار میگیریم، بین دو تا خوب باز باید دنبال کشف خوبترین باشیم. گاهی بین خوب و بد قرار میگیریم، باید بفهمیم چطور خوب است، خوب را انتخاب کنیم. گاهی بین دو تا بد قرار میگیریم، عرض کردیم بین دو تا بد، آن بدی که خوب هست باید انتخاب کرد.
ملایی: بدی که شرش کمتر است.
حجت الاسلام نظافت: کمتر است. «لَیْسَ الْعاقِلُ مَن یَعْرِفُ الْخَیْرَ مِنَ الشَّرِّ وَلکِنَّ الْعاقِلَ مَن یَعْرِفُ خَیْرَ الشَّرَّینِ» عاقل کسی نیست که خوب را از بدی تشخیص بدهد، یعنی این کف عقلانیت است که انسان بتواند بفهمد کدام خوب هست، کدام شر است، خیر و شر را بفهمد. مهم ترش این هست که بین دو تا شر اگر گیر کرد، عقلش بگوید کدام شر را انتخاب کند. که عرض کردیم مراحلی دارد و گامهایی دارد تشخیص خیر، تفکر و تعقل میخواهد، مشورت و استفاده از فکر دیگران و عقل دیگران میخواهد. سومش نگاه به عواقب الامور است، یعنی هر موضوعی که پیش میآید، میگوییم اگر از این راه برویم، ته آن چه میشود؟ از آن راه برویم آخرش چه میشود؟ این روایت را داریم برای آن، که پیامبر اعظم فرمودند: «إذا عظمت الأمر فتدبر عاقبة» هر تصمیمی که میخواهی بگیری به عاقبتش نگاه کن، یعنی عاقبتنگر باش، معال اندیش باش، فقط این لحظه ها را نبین، بسیاری از آدمها گرفتار آن لحظه میشوند. لذتهای لحظهای آنها را غافل میکند از تبعات لذتهای بد و عاقل نتیجه گراست، یعنی مسیری را انتخاب میکند که علاوه بر اینکه شرعی است به نتیجه مطلوب هم برسد. نتیجه گرایی بسیار مهم تر است حالا در هر مسیری. سؤال این هست که نتیجه گرا باشیم یا تکلیف گرا؟ یک بحثی همیشه بین متدینین بوده است که ما نتیجه گرا باشیم یا تکلیف گرا باشیم؟ جواب این هست که تکلیف ما این است که نتیجه گرا باشیم. تکلیفمان این هست که نتیجه گرا باشیم، یعنی از راهی برویم که نتیجه را به دست بیاوریم. به عبارت دیگر تکلیف گرایی و نتیجه گرایی مقابل هم نیستند، متضاد نیستند، در طول هم هستند، چون تکلیف ما این است که مسیری را انتخاب کنیم که نتیجه بگیریم. حالا در هر زمینهای، یک اشکالی بعضیها میکنند، میگویند: حضرت امام رحمت الله علیه، یک جمله معروفی دارند که ما مامور به تکلیف هستیم، نه نتیجه. امام نخواستند بگویند که شما دنبال نتیجه نباشید، امام خواستند بگویند اگر شما تلاش کردید بفهمید از چه راهی به نتیجه میرسید، بفهمتان عمل کردید. حالا آمد و نرسیدید، «اَلعبدُ یُدَبِّرَ وَ اللهُ یُقَدِّرَ» خدا یک جور دیگر، تقدیر را رقم زد، غصه نخورید.
ملایی: شما وظیفهات را انجام دادی.
حجت الاسلام نظافت: بگویید ما مامور به تکلیف بودیم، یعنی دلداری میدهید خودتان را. میگویید اگر پیروز بشویم بکشیم یا کشته بشویم شهید میشویم. ما برای شهادت که نمیجنگیم، ما برای پیروزی میجنگیم. خب حالا گاهی پیروزی حاصل نمیشود. بنابراین ما قبل از شناخت تکلیف، مامور به نتیجه هستیم. تکلیف آن است که نتیجه را بفهمیم که از چه راهی برویم. بعد از شناخت تکلیف به آن تکلیفی که دنبال نتیجه بودیم، به آن تکلیف عمل میکنیم. حالا آمد که نتیجه نگرفتیم، غصه نمیخوریم، مشکلی ندارد و در همه عرصهها اینطوری است. مثلا در جنگ، ما تکلیفمان این هست که از مسیری برویم که پیروز بشویم. در اقتصاد از مسیر برویم که سود به دست بیاوریم دیگر. کسی که در امر اقتصاد تاجری، کاسب دنبال ضرر که نیست. در ازدواج از مسیر برویم که به موفقیت منجر بشود، نه این که شکست بخوریم. در انتخاب رئیس جمهور که این روزها بحثش هست، خب باید یک مسیر را انتخاب بکنیم که به نتیجه مطلوب برسیم. حالا بعد از شناخت تکلیف، تکلیفی که خوشبینی هستیم، انشاالله از این راه نتیجه میگیریم، آمد و نتیجه نگرفتیم، مومن غصه نمیخورد، مومن احساس شکست نمیکند ، مومن خوشبین است به خدای متعال، میگوید انشاالله خیری در آن بوده است و احساس شکست ندارد.
ملایی: در جایی که وظیفهاش را درست، تکلیفش را درست انجام داده است.
حجت الاسلام نظافت: انجام داده است، درست تشخیص داده باشد و درست انجام داده باشد. برخورد عاقلانه این هست که گزینهای را انتخاب کنیم که شر کمتری دارد. این انتخاب در حقیقت میشود بهترین انتخاب، و یک انتخاب خیر است. درست است که اسمش دو طرفش شر بود، اما آن شری که شرش کمتر بود، اگر مجبور بودیم یکی از آن را انتخاب کنیم، آن شری که انتخاب کردیم دیگر این خیر است، نمیگویند این شر انتخاب کرد، میگویند خیر و شراً را انتخاب کرد. ببینید این گیر کردند بین المحضورین، بین دو تا شر، آدم گاهی گیر میکند. این امر طبیعی است، ویژه گروه خاصی نیست. حتی معصومین علیهم السلام گاهی بین الشرین گیر میکردند و وقتی که سر دوراهی گیر میکردند آن شری انتخاب میکردند که کمتر بود، دیگر آن شر، نباید بگوییم امام شر را انتخاب کرد، چون برای یک عزیزی سو تفاهم پیشآمده بود که آقا پس آنجا امام حسن مجتبی شر را انتخاب کردند توهین شد به ساحت قدسی امام حسن علیه السلام، منظور آن را متوجه نشد. آن شری که تکلیفشان بوده است انتخاب بکند آن دیگر خیر است. این توجه داشته باشیم. ما نمونههای فراوانی داریم از انتخاب خیر با توجه به شرایط زمان و مکان، یعنی زمان و مکانی که در نظر میگیرد آدم، تکلیفش خیلی بهتر روشن میشود. مثلا در سیرهی انبیا داریم تو قرآن داریم که حضرت یوسف علی نبینا آله و علیه السلام فرمود: «رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ» یعنی خدایا سر دوراهی گیر کرد، یا باید زندان را انتخاب کنم یا دعوت باطل اینها را، گناه را باید اجابت بکنم. گفت: خدای من زندان را بیشتر دوست دارم. ببینید عقلای آدم دارند به ما الگو میدهند که اگر سر دو راهی بین، زندان هم شر است دیگر، خب، خوب نیست که پیامبر خدا زندان بشود. پیامبر خدا باید مبسوط الید باشد، در جامعه باشد.
ملایی: اصالتش را انجام بدهد.
حجت الاسلام نظافت: تکلیفش را انجام بدهد. برای به حسب ظاهر شر است، اما وقتی که آن شری که خدا دوست دارد انتخاب کرد، دیگر آن شر نیست، آن خیر است. در نامه شصت و دو، من نمونههایی از سیرهی امیرالمومنین بگویم. امیرالمومنین در نامه شصت و دو به مردم مصر توضیح دادند که جریان این اختلافات چه شد؟ فرمود بعد از رحلت پیامبر، مسلمانها با هم نزاع کردند که خلاصه مدیریت و ولایت دست چه کسی باشد. «فَوَاللهِ مَا كَانَ يُلْقَى فِي رُوعِي» فرمود اصلاً به ذهنم نمیآمد، خطور به قلبم نمیکرد، « أَنَّ الْعَرَبَ تُزْعِجُ هَذَا الْأَمْرَ مِنْ بَعْدِهِ عَنْ أَهْلِ بَيْتِهِ » فکر نمیکردم عرب این امر خلافت را از اهل بیت پیامبر از جا بکند، ببرند دست دیگران بدهند. فکر نمیکردم آن ها از من علی این حکومت را، این ولایت را بگیرند دور کنند. «فمارا علی» فرمود من شگفت زده نشدم، مگر اینکه دیدم مردم رفتن با فلانی دارند بیعت میکنند. من دستم را کشیدم، «فَأَمْسَكْتُ يَدِي» یعنی بیعت نکردند. بعد دیدم «رَأَيْتُ رَاجِعَةَ النَّاسِ قَدْ رَجَعَتْ عَنِ الْإِسْلَامِ» یک عدهای دارند از اصل اسلام برمیگردند، یک عدهای پیدا شدند، « يَدْعُونَ إِلَى مَحْقِ دَيْنِ مُحَمَّدٍ (صلى الله عليه وآله)» فریاد نابودی اصل دین را دارند سر میدهند. ترسیدم اگر اسلام را یاری نکنم، اگر مسلمانها را یاری نکنم، ببینم سلمهای را، رخنهای را، در اسلام ببینم یا اسلام کلاً منهدم بشود که آن مصیبت خیلی بزرگتر از مصیبت کنار زده شدن ولایت. بعد حضرت فرمود: این ولایتی که چند صباحی بیشتر نیست، «فَنَهَضْتُ» قیام کردم، قیام حضرت چه بود؟ این بود از آن پافشاری بر حق خودشان کوتاه آمدند.
ملایی: یعنی این جا یک دوراهی است، دو راهی بین اینکه ....
حجت الاسلام نظافت: پافشاری بر حد خودشان یا اینکه کوتاه بیایند بگذارند اصل اسلام حفظ بشود. ببینید سر دو راهی است. خب دو طرفش شر است واقعا. یعنی کنار کشیدن امیرالمومنین یعنی مردم میروند تو ظلمت، لذا تو خطبه شقشقیه داریم که، دیدم مردم فکر کردم آیا صبر بکنم یعنی ظلمت متراکم، شما الان این نورافکنها را بگذارید این گوشه این سالن بگذارید آن جا تاریک میشود، ولی نور است، این نور را میزنند کنار، مردم تو تاریکی میروند، امیر المونین غصه میخورد. پس این یک شر است اگر امیر را بزنند کنار.
ملایی: یک طرف این هست.
حجت الاسلام نظافت: اسلام از بین برود شر بزرگتری است. و لذا حضرت به خاطر اینکه اصل اسلام از بین نرود، قیام کردند. قیام کردند چه چیزی هست؟ قیام کردند به اینکه، عرض شود بگویم دست از اختلافها بردارید و کمک کردند خلفا را، که اشتباهات کمتر بشود، مشاورههای مخلصانه دادند، بهترین مشاور شدند، «فَنَهَضْتُ فِي تِلْكَ الْأَحْدَاثِ» قیام کردم تا اینکه باطل از بین رفت، یعنی طمع نسبت به نابودی اصل اسلام از بین رفت و باطل نابود شد، دین به یک آرامشی به یک ثباتی رسید. باز نمونه دیگر، امیرالمومنین در یک خطبهای فرمود: اینکه با معاویه بجنگم یا نجنگم، فرمود: «ضربت انف هذا الامر» بینیاش را زدم، چشمش را زدم، «وَ قَلَّبْتُ ظَهْرَهُ وَ بَطْنَهُ» مثل یک پزشکی که معاینه میکند، چشم را نگاه میکند، گوش را نگاه میکند بعد چپه میکند پشتش را نگاه میکند، فرمود: «وَ قَلَّبْتُ ظَهْرَهُ » تشبیه کرد حضرت، چپه کردم، پشتش را نگاه کردم، شکمش را نگاه کردم، یعنی این مسئله را از ابعاد و جهاد گوناگون بررسی کردم. دارند به ما یاد میدهند مکانیزم تصمیمگیری، نگفتند زود تصمیم دستت بگیر استخاره کن. نگفتند زود برو سراغ قرآن، دارد مکانیزم یاد میدهد، روش یاد میدهد حضرت. مسئله را از ابعاد گوناگون بررسی کن. خب یکی از مشکلات آقای ملایی، تو انتخابهای غلط بعضی از عزیزان این هست که یک جنبه را میبینند. بله، از یک جنبه نگاه میکنیم، میبینیم خوب هست ولی از جنبههای دیگر غافل میشویم، جمعبندی باید کرد. این آقا پسر، این دختر را دید، خوشش آمد، خوب هست خوشت میآید، اشکالی ندارد ولی زندگی فقط خوشایند ظاهری نیست. ابعاد گوناگونی دارد یا مثل دیدند این آقا پسر پولدار است، اشکال دارد؛ ثروت خوب هست، برای زندگی فقط این ثروت نیست. حضرت دارند یاد میدهند که یک مسئله را از جهات گوناگون نگاه کنند. خب حضرت میگوید: «فَلَمْ أَرَ لِي» من از ابعاد گوناگون نگاه کردم، جمعبندی کردم، جمعبندی چه بود؟ ندیدم در این مسئله، «لَّا الْقِتَالَ أَوِ الْكُفْرَ» دیدم با معاویه یا باید بجنگم، اگر نجنگم باید کافر بشوم به آیین محمد صلی الله علیه و آله و سلم، یعنی دو طرف حضرت میگویند درست است. جنگ هم مشکلاتی دارد، نجنگیدن هم مشکلاتی دارد.
ملایی: تبعاتی دارد.
حجت الاسلام نظافت: آن مشکلات نجنگیدن با معاویه بیشتر بود. میآید نوبت امام حسن مجتبی علیه السلام، خب حضرت میخواستند با معاویه بجنگند، بعد مواجه شدن با خیانتهایی، مجبور شدند حضرت چه کار کنند؟ صلح کنند و صلح با معاویه را پذیرفتند، این جا باید بگوییم امام حسن مجتبی علیه السلام بهترین را انتخاب کرد، بین دو تا محذور گیر کردند، بین دو تا شر واقع شدند، ولی این صلح شری بود که خوب بود.
ملایی: خیر و شرین،
حجت الاسلام نظافت: خیر و شرین بود، دیگر امام حسن مجتبی علیه السلام، خیر را انتخاب کردند. امام عبد خدا است و هر انتخابی که میکند صحیحترین انتخاب است. بعد خود حضرت، عملشان را تشبیه کردند به کار حضرت خضر، علی نبینا و اله و علیه السلام، که حضرت خضر کشتی را سوراخ کردند. حضرت موسی اشکال کرد به حضرت خضر، چرا کشتی مردم را سوراخ میکنی؟ فرمود که «أَمَّا السَّفِينَةُ» آخرش توضیح داد. «فَكَانَتْ لِمَسَاكِينَ» این کشتی مال مستضعفان بود. با این کشتی کار میکردند، وسیلهی کسبشان بود، «فَأَرَدْتُ أَنْ أَعِيبَهَا» کشتی را معیوب کردند، چرا؟ چون سر راه پادشاه غاصبی بود، همه کشتیها را غصب میکرد و این هم به دستور خدای متعال بود. یعنی حضرت خضر میفرماید که کشتی معیوب بهتر است از کشتی مغصوب،
ملایی: مفقود یا مغصوب،
حجت الاسلام نظافت: مفقود یا مغصوب، کلا غصب بشود. معیوب بهتر هست. امام حسن مجتبی علیه السلام میگویند: معیوب میشود دنیای اسلام با صلح با معاویه،
ملایی: اشکال ندارد بشود،
حجت الاسلام نظافت: ولی اصل اسلام باقی بماند. ببینید این جا دیگر کسی نگوید قداست امام حسن مجتبی رفتید و سؤال نه، الْحَسَنُ وَ الْحُسَینُ إِمَامَانِ قَاما أَوْ قَعَدا، اگر امام حسین جای امام حسن بودند صلح میکردند، اگر امام حسن جای امام حسین بودند جنگ را انتخاب میکردند و با یزید بیعت نمیکردند. اینکه عرض کردم شرایط زمان و مکان را باید به آن توجه کرد. بنابراین ساحت قدسی امام حسن مجتبی لطمهای نمیخورد و این عین قداست است. وقتی کسی بین الشرین قرار گرفت چه ما، چه علما، چه ائمه معصومین، یک قواعدی دیگری است دیگر. اگر انتخابش انتخاب عاقلانه و درستی باشد، آنی را که انتخاب کرد دیگر میشود خیر. شر نیست و اصلا انتخاب خیر و شرین عین عبودیت است. در هر کاری که رضایت خدا در آن باشد آن میشود خیر، حالا ما نمونههایی از تاریخ گفتیم و در زندگی خودمان هم فراوان است. بین محذورین گیر میکنیم. اتفاقا بازخورد این بحث، یک زن و شوهری آمدند، من را پیدا کردند مشهد و خدمتشان رسیدیم،
ملایی: بازخورد جلسهی قبلی؟
حجت الاسلام نظافت: که همین بحثی که الان داریم ادامهاش را میدهیم. آنجا هم همین را گفتهاند. یعنی این خانم به نتیجه قطعی رسیده بودند که باید طلاق بگیرند و شوهرشان البته موافق طلاق نبودند و شوهرشان هم اعتراف میکردند که حق با خانم من است. خطاهایی داشتم. من همین را گفتم، گفتم: تبعات را نگاه کنید. فکر نکنید ما وقتی طلاق پیش میآید، فکر نکنید تمام میشود قضیه. اولا خود این خانم محترم، این نیاز عاطفی دارد. انسان نیاز به مونس دارد. در روایت داریم اگر پنج چیز نباشد زندگی گوارا نیست. یکیاش انیس موافق است. چرا به انسان میگویند انسان؟ چون نیاز به انس دارد، به شرطی که سازگاری باشد. که گفت آقا انیس موافق چه کسی است؟ فرمودند همسر شایسته، فرزند شایسته، دوست شایسته، یعنی سه چیز میتواند مونس انسان باشد و هیچ کدام جای هم را پر نمیکند.
ملایی: هر سه لازم است.
حجت الاسلام نظافت: هر سه لازم است تا انسان زندگی برایش گوارا باشد. منظورم این هست که خب شما میگویید الان این شر است زندگی با این شوهر، خب پس فکر بچه هایت را میکنی؟ بچهها را چه کار میکنی؟ میگوید: بچه را یا میدهد دست پدر یا میدهند دست مادر، خب بعد بخواهند او را داماد کنند، عروس کنند؛ میگویند مادرش کجاست، پدرش کجاست. ببینید، یعنی این سختیها را که گفتم عواقب امور را نگاه کنیم برای این است. شما میگویی الان این بچه را میبرم پیش خودم، بعد میخواهی عروسش کنی، میخواهی دامادش کنی، بزرگ میشود، او هم نیاز عاطفی دارد و اتفاقا در آمارها داریم بسیاری از خانمها بعد از طلاق، گرفتار آن عرض شود، آن هیجانها فرو مینشیند بعد ...
ملایی: خلأها حالا پیدا میشود.
حجت الاسلام نظافت: آره و افسردگیهایی ایجاد میشود. البته طلاق، حلال مبعوض است. یعنی وقتی چارهای نیست عیبی ندارد. در نهج البلاغه هم داریم، تصمیمات خشن را احساسی برخورد نکن، جوانب گوناگونش را بسنج، اگر دیدی چارهای نداری، اشکال ندارد ولی اگر میشود تاخیر بیانداز. چون هر موقع خواستی میتوانی جلو بیندازی. تیر را تا نزدی، میتوانی بعدا بزنی، ولی وقتی زدی دیگر نمیشود برش گردانی. من هم میخواستم بگویم که اینها مسائل کاربردی زندگی ماست. نمونه دیگر اختلاف با همسایه است. خیلی جاها پیش میآید ما گاهی گرفتار همسایههایی میشویم که اذیت میکنند، نمیدانم حیوانات نگهداری میکنند، سر و صداهایی را ایجاد میکنند و در روایت داریم که همسایه خوب کسی نیست که خوبی کند. همسایه خوب کسی است که بدیها را تحمل کند. یک دستور عقلی است، بین الشرین، شما بالاخره خانهات اینجا است، دعوا کنی که دیگر همسایه نشد. چون آدم باید آرامش داشته باشد، آرامش از بین میرود تا در این محله هستی، مصلحت این هست که دعوا نباشد.
ملایی: یکجوری با هم کنار بیاییم، تحمل بکنیم.
حجت الاسلام نظافت: تحمل بکنیم، یعنی از آن طرف آزارش یک شر است، دعوا کردن هم شری بدتر هست. تا جایی که میشود تحمل کند.
ملایی: آن روایت که شما فرمودید فکر کنم آخرش از «صبر علی العزا»
حجت الاسلام نظافت: بله، صبر کردن بر اذیت همسایه. گاهی دو راهی یک طور دیگر پیش میآید برای همسایه. میبینیم آقا محل آلوده است، دین فرزندان هم در خطر است. ببینید این محذور این طوری است. از آن طرف بخواهم از این محله بروم، حجرت کردن سخت است. سختیهای خاص خودش را دارد. اینجا عقل میگوید دینت مهم تر است و خدا روز قیامت بهانه نمیپذیرد. میفرماید: «أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِيهَا» زمین خدا وسیع بود میخواستی بروی، باز هم اینجا همان سبک و سنگین کردن است. اگر سختیها مادی است، میگوید: خب، صبر کن، دعوا نکن ولی اگر ببینی ضرر معنوی میکنی، میگوید: صبر نکن، برو دینت را حفظ کن، ایمان بچهات را حفظ کن. ولو در یک محلهای نمیدانم، با یک سختیهای بیشتری آن جنبه معنویت این قدر مهم است. به هر حال نگاه کنید، ما هم باید آرمانخواه باشیم، ایده آل گرا باشیم، هم واقعبین باشیم. الان این انتخابات ریاست جمهوری که در پیش است، دنبال نمره بیست نباشیم، بیست مال امام زمان است. عجل الله تعالی فرجه الشریف. ما باید بیست را نگاه کنیم، واقعیت موجود را هم نگاه کنیم. تو این موجود
ملایی: نزدیکترین،
حجت الاسلام نظافت: نزدیکترین را انتخاب بکنیم. اصطلاحا میگویند: خیرا الوجودین، چون اگر انسان آرمان گرای صرف باشد، ایدهآل گرای صرف باشد، ناامید میشود، به یاس میرسد. یاس هم شگردهای شیطان است. بدترین گناه ناامیدی است. شیطان دوست دارد ناامید بشویم. ما هم آرمانخواه هستیم و واقعیتها را میبینیم. خوب است که بچه ما نماز شب بخواند، ولی خب این مال همین جامعه است دیگر. هم نماز صبحش قضا نشود، خیلی خوشحال هستیم. نماز صبحش قضا شد، قضایش را بخواند باز هم خوشحال هستیم. قضایش را نخواند ناراحت است، آقا نمیگوید: اصل دین را زیر سؤال نمیبرد، باز هم خوشحال هستیم. یعنی ما زمان و مکان را باید توجه بکنیم، واقعیتها را ببینیم. یک جملهای حضرت آقا دارند، خیلی قشنگ است. میفرمایند: آرمانخواهی باید واقعبینانه باشد، یعنی قله را ببینید ولی واقعیتها را هم ببینید. اگر فقط واقعیتها را ببینید همتت میآید پایین.
ملایی: چون به قدر همانها میخواهی زحمت بکشی و تلاش بکنی.
حجت الاسلام نظافت: آره، تلاش نمیکنی، اگر فقط آن قله را ببینی، وضع موجود را نبینی ناامید میشوی میگویی به درد نمیخورد.
ملایی: ما کجا و آنها کجا،
حجت الاسلام نظافت: خلاصه این جمله خیلی قشنگ است.
ملایی: جمله را یک بار دیگر بفرمایید.
حجت الاسلام نظافت: آرمانخواهی باید واقعبینانه باشد.
ملایی: چقدر دقیق،
حجت الاسلام نظافت: ابعاد مختلف را، ما میخواهیم یک رئیس جمهوری داشته باشیم مثل آقای رئیسی؛ خب مثل آقای رئیسی پیدا نمیشود. باید برویم اشبه الناس، اشبه الناس؛ آقای رئیسی جامع الاطراف بود. میبینیم چه کسی در مقایسه با دیگران جامع الاطراف تر است؟ و یک بُعد هم چشم ما را کور نکند که از ابعاد دیگر حاصل بشود، این مجموعه را با هم ببینیم یک نفر قرار نیست همهی مشکلات را حل کند. باید تیمی داشته باشد، وزرایی داشته باشند، باید افرادی باشند که با او همکاری بکنند، توان جمع کردن این افراد را داشته باشد. به هر حال حالا این فقط بحث سیاسی هم نیست، همهاش همین طوری است. یعنی در زندگی خودمان، خوب هست که انسان یک شغل ایده آل داشته باشد، ولی گاهی شغل موقت که منجر به شغل ایدهآل میشود. همین صبحی که داشتم میآمدم این جا خدمت شما، با این راننده محترم سر حرف باز شد گفت: من فلان شغل را دارم، ولی امروز کارم نمیدانم، بالاخره تعطیل بوده چه بوده، گفتم حالا که دارم میروم سر راه اسنپ هم، گفتم چقدر خوب، خجالت هم نکشید، چه عیبی دارد، شغلش که بالاتر از این از به حسب، رانندگان همه محترم هستند. شغلها به حسب ظاهر بالا و پایین دارد، ولی میگوید: آقا زندگیم نمیچرخد، من سر راه این کسب را داشته باشم. چقدر خوب هست یعنی خیلی وقتها افراد بیکار میمانند به خاطر یک شغل ایدهآل، غافل ازاینکه آن شغلهای ایدهآل از قضا با همین شغلهای سطح پایین درست میشود یعنی میبینید آدم شاگردی میکند، خود این واسطه میشود که بعدا به استقلال برسد.
ملایی: به قول یکی میگفت که من با مسافرکشی با یک مدیر کارخانه رفیق شدم، بعد رفتم، واقعیت هست، از همانجا مسیر باز شد، الان برای خودم مثلا حالا، شغل ثابت، دائمی، حقوق قابل توجه دارم. آقا برو، دور بزن بالاخره یک وقتی دیدی سر راهت یک آدمی قرار گرفت که ...
حجت الاسلام نظافت: در شغل این هست، تو ازدواج هم همین هست. یعنی یک کم باید کوتاه بیایی. واقعیتهای موجود را ببین، نه ما فرشته هستیم، نه آنها فرشته هستند. ما هم عیبهایی داریم، آنها هم عیبهایی دارند. باید عیبهایی اصلی را نداشته باشند. یعنی خیلیها هستند به همین دلیل خواستگاران خوبی را از دست میدهند. پس دقت کنید به خاطر اینکه میخواهند همه چی با هم جمع بشود، همه چی با هم جمع نمیشود. باید آن محاسن اصلی را داشته باشد. معایب اصلی را نداشته باشد. حالا دیگر آن فضیلتها هر چه بود، بهتر نبود عیب ندارد، خدا جبران میکند. خدا اگر الفت بدهد جبران میشود. اگر هم الفت نباشد که به درد نمیخورد. پس در مسئلهی شغل همین هست. در مسئلهی اینکه فرزندمان چه رشتهای انتخاب بکند همین هست. یعنی خیلی ایدهآل نگر نباشیم. در مسائل گوناگون، خلاصه این دین، دین کاربردی است. کلیدهایی میدهند دست ما. این چنین نیست که هی بگویند حاج آقا استخاره، حاج آقا استخاره، این روشش نیست حالا. اگر از همه روشها رفتیم، سر دوراهی ماندیم، مشورت جواب نداد، تفکر و تعقل جواب جواب نداد. نمیتوانیم صبر بکنیم، الان باید تصمیم بگیریم، دو طرفش هم خوب هست، باز هم ماندیم کدام را انتخاب کنیم، اینجا گفتند استخاره رایج. استخاره رایج چه چیزی هست؟ یعنی قرآن را باز میکنیم، ببینید این آیه، از این آیه چه چیزی به ذهن ما میرسد.
ملایی: طلب خیر،
حجت الاسلام نظافت: طلب خیر میکنید از این طریق، یا از روش تسبیح، مثال نمیگویند: «القرعه لکل امر مشکل» دو طرفش خوب است، حالا کدام را انتخاب کنیم؟ قرعه میکشیم، این هم یک چیزی شبیه همین هست. استخاره رایج برای رفع حیرت است، برای رفع تردید است. در روایتی است از امام صادق علیه السلام یک کسی گفت آقا، یک تصمیم میخواهم بگیرم «واستغیرالله افیه» طلب خیر میکنم در این مورد، « فلا یوفق فیه رای» نظرم همچین موافق در نمیآید، جور در نمیآید، چه کار باید بکنم؟ حضرت فرمود: قرآن را باز کن، نگاه کن به اولین آیهای که میبینی، به همان عمل کن. یعنی ببین چه چیزی به ذهنت میرسد. البته من وقتی که گاهی بالاخره، عزیزی درخواست میکند، اولا به شما میگویم هر کسی خودش باید استخاره کند، اصلی این است که آدمها خودشان استخاره کنند.
ملایی: یعنی اصل اولی این هست،
حجت الاسلام نظافت: اصل اولی این هست. خب آن آقا هم از باب اینکه دعوت مومن را اجابت بکند روی کسی را زمین نزند، حاجتی را روا کند، وکیل میشود استخاره میآید از طرف او. خب حالا استخاره گاهی خوب میآید. خوب میآید عزیزانی که استخاره میگیرند باید بگویند آقا، به شرطها و شروطها، خوب هست به شرطی خوب هست یعنی چی؟ اولا خوب هست یعنی چی؟ خوب است یعنی اینکه انجام بده. بد است یعنی چی؟ انجام نده. خوب هست معنایش این نیست که از غیب خبر میدهیم. میخواهی بروی مسافرت تصادف نمیشود، میخواهی معامله کنی حتماً سود باحال، زیادی دارد.
ملایی: هیچ تضمینی در آن نیست.
حجت الاسلام نظافت: این حرف یعنی از شما را از حیرت بیرون میآورد. «وَ عَسَی أنْ تَکْرَهُوا شَیئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُم» این طوری نیست که بگویید باب دل ما خوب در آمده است، معناش این هست. بعد هم وقتی که این عزیزی میگوید خوب هست، باید بگوید آقا به شرطی که خلاف شرع نباشد. خوب هست پس این کاری که من میخواهم انجام بدهم. به شرطی که خلاف عقل نباشد. اگر عقلا میگویند این کارت اشتباه است، درست همین هست دیگر.
ملایی: چون من، آیه قرآنی را که شما گفتی استخاره بکن، آیه را دیدم، من بر اساس محتوای آیه میگویم: آقا این کارت خوب هست، من چه میدانم تو میخواهی چه کاری انجام بدهی.
حجت الاسلام نظافت: و لذا هر کسی خودش استخاره انجام بدهد بهتر است.
ملایی: حاج آقا بعضیها میگویند: یک خورده کلام لطیفی است. میگفت: من همیشه به حاج آقای فلانی میگویم چون همیشه استخارههایش همیشه خوب درمیآید.
حجت الاسلام نظافت: بله، آخه ببینید بعضیها دنبال این هستند که خودشان برداشت دارند که خوب هست، میخواهند آرامش خاطر پیدا کنند، یعنی فکر میکنند استخاره قرار هست از غیب خبر بدهد، نه این طوری نیست.
ملایی: آرامش خاطره، ولی گاهی وقتها میشود چیز دیگر، یعنی یک خورده،
حجت الاسلام نظافت: آره، یک خورده دقت کنید «وَ ما أَدْرِي ما يُفْعَلُ بِي وَ لا بِكُمْ» پیامبر فرمودند: من نمیدانم چه پیش میآید. «إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ» هر چی پیش بیاید من بلدم چیکار کنم. من تبعیت میکنم از آن وحی، یعنی اسلام دین کاربردی است. خوب آمد، بد آمد معنایش این نیست که آن چیزی که شما دوست دارید بشود. نه، معلوم نیست، میخواهد شما از تردید بیرون بیاورد حالا چه بهتر که از این طریق انسان از تردید بیرون بیاید که با قرآن هم انسی برقرار کرده است. پس خوب آمدن و بد آمدن، خوب آمدن معنایش «افعل» انجام بده؛ بد آمدن انجام نده و استخاره هم از غیب خبر نمیدهد. این هم در مورد این عبارتی که عکس استخاره بود. بنابراین اشکالی ندارد اگر استخاره بکنند افراد. آن نکته هم عرض کردیم دوباره میگوییم خب که به دلتان هم توجه کنید. این آرامش قلبی خیلی مهم است. این اضطراب نباید داشته باشد. فرمود: «اسْتَفْتِ قَلْبَک» از دلت فتوا بخواه، اگر آرامش داری انجام بده.
ملایی: من اجازه دارم سؤال کنم؟
حجت الاسلام نظافت: بله، بله، راحت باشید.
ملایی: آن چیزی که ممکن است به ذهنها بیاید، الان ببینید شما میفرمایید که «اسْتَفْتِ قَلْبَک» ببین مثلا دلت چه چیزی میگوید. بعضیها هستند، عامیانه قصه میگوید: من به دلم افتاده است که اینجوری میشود و چه بسا این حس درستی هم هست. اما من میخواهم بگویم که این در چه صورتی است «اسْتَفْتِ قَلْبَک»، واقعاً جواب، یعنی من نمیدانم همین طوری که نمیشود.
حجت الاسلام نظافت: فقط این به دل افتادن، یک معیار در کنار دیگر معیارها بود.
ملایی: همین آره، همین را این هم یک مبنایی باید داشته باشد.
حجت الاسلام نظافت: آره، شما یک تردیدی دارید، خب حالا که تردید داری اقدام نکن. دوباره فکر کن، جوانب را بررسی کن. دیدی نه، تردید بیخود است. یا با غلام مشورت میکند میگوید: آقا نگران نباش، عقلا میگویند نگران نباش. ظاهر امر درست است. همه چی سر جایش است.
ملایی: چون بعضیها دائم الاضطرار هستند. اضطرار دارند همیشه.
حجت الاسلام نظافت: نه وسواس نباید داشته باشیم. دقت بکنید، لذا مشورت بسیار اهمیت دارد. «الاستِشارةُ عَينُ الهِدايَةِ» مشورت گرفتن عین هدایت است. «لَا ظَهِيرَ كَالْمُشَاوَرَةِ» فرمود: هیچ پشتیبانی مثل مشاوره نیست. مشاوره خیلی خوب هست، خیلی کمک میکند. البته مشاور باید با تجربه باشد، باید دلسوز باشد، باید عاقل باشد. بنابراین اگر ما اضطراب داریم بررسی کنیم ببینیم وجهش چه چیزی هست یا مشورت بگیریم. کار با اضطراب انجام ندهیم. شاید دارد به ما پیامی میرسد که حواست را جمع کن و افراد معمولا بینندگان عزیز تصدیق خواهند کرد و جناب عالی هم همین طور، خیلی از مواقع پیش آمده است، ما اضطراب داشتیم انجام دادیم چوبش را هم خوردیم. یعنی به آن پیام توجه نکردیم، گویا به ما الهام میشد، گویا داشتند به ما میگفتند دقت کن. من خیلیها را مثلا دیدم در معاملات ضرر کردند، تو معاملات سرشان کلاه رفته است. گفتند از همان اول یک نگرانی داشتیم یا در ازدواجها، یا در انتخابهای غلط کردن، گفتند از همان اول یک نگرانی داشتیم. یعنی ببینید خدای متعال گاهی از طریق یک علامتهایی دارد با ما حرف میزند، از طریق آیه و نشانه. و ما گاهی نسبت به این علامتها بیاعتنا میشویم. بنابراین برایاینکه وسواس هم پیدا نکنیم بهترین راه تفکر دوباره هست، بررسی موضوع با شاخصها و علامتها هست و کمک گرفتن از عقول دیگران هست و آن استخاره دعایی هم که عرض کردیم دو رکعت نماز بخوانید، از ته دل بگوییم خدایا خیر به ذهن ما برسان، خیر به زبان مشاور جاری کن، خیر برای ما مقدر کن. انشاالله مجموعهی اینها موجب نجات میشود. انشاالله.
ملایی: انشاالله، بسیار خب، خیلی ممنونم حاج آقا حجت الاسلام نظافت عزیز، باز زمان داریم کمی دیگر باز برمیگردیم خدمت شما. خیلی هم ممنون و سپاسگزارم از شما. شما بینندهها و شنوندههای عزیز برنامهی سمت خدا ازتون متشکرم و خواهش میکنم که به اتفاق در محضر قرآن کریم باشیم، اگر مصحف شریف را در محضرش هستید، دم دستتان هست از روی قرآن نگاه بکنید. خوش به حالتان، بشنویم و بخوانیم، صفحهی نود قرآن کریم را، آیات هفتاد و پنج تا هفتاد و نه، سوره مبارکه نساء که اگر اجازه بفرمایید من هم مصحف شریف را بردارم و انشاالله این لحظهها در محضر قرآن کریم باشیم، ثوابش را هم از همین جا نیت کنیم، چون چهارشنبه بود و اول برنامهمان اسم امام رضا علیه السلام را بردیم تقدیم کنیم محضر آقایمان علی بن موسی الرضا المرتضی.صفحهی نود قرآن کریم
در روزهای پایانی ماه ذی القعده هستیم و در آستانهی ماه ذی الحجه، قربانی ماه قمری برنامهی سمت خدا و مشارکت کریمانه همیشگی شما. راهها زیرنویس میشوند برای شما، کانالهای برنامه در خدمتتان هستند، اطلاعات را مدام دوستانم برایتان ارسال میکنند میبینید و برای تکمیل اطلاعات و نحوهی مشارکت یافتن عدد 14 را به 20000303 پیامک بفرمایید. خدمت حاج آقا حجت الاسلام نظافت باشیم چند دقیقهی پایانی سمت خدای این چهارشنبه.
حجت الاسلام نظافت: بله، بسم الله الرحمن الرحیم؛ این آیاتی را که بینندگان عزیز شنیدند و تلاوت شد در مورد، در صدر صفحهی دویست، «وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ» خدای متعال گله میکند، شما را چه شده است، نمیجنگید در راه خدا، راه خدا چه راهی است؟ «وَالْمُسْتَضْعَفِينَ» در راه نجات مستضعفان، مردان و زنان و کودکانی که میگویند: خدایا «أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ» من این آیه را که خواندم یاد مردم غزه افتادم، مردم شریف غزه. چه ظلمی دارد انجام میشود. و ما داریم آزمایش میشویم، حتماً باید کمک کنیم به اینها، حالا که دسترسی نداریم. جوانان غیوری هستند که اگر الان به ایشان اجازهی دسترسی بدهند میروند غزه. حاضر هستند بجنگند، ولی خب حالا که این امکان برای ما فراهم نیست، این کمک مادی خیلی مهم است. پیامبر فرمودند: اگر کسی بشنود ندای نصرت خواهی، ندای یال المسلمین را جواب ندهد مسلمان نیست. خدای متعال میفرماید: برای نجات اینها بجنگید. اینهایی که میگویند: «وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ» چارهای جز دعا ندارند، میگویند: «وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا» خدایا از ناحیهی خودت برای ما یاری بفرست، نصرتی بفرست. بعد فرمود: «الَّذِينَ آمَنُوا يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ» مومن در راه خدا میجنگد، کفار آنها هم در راه طاغوت میجنگند. اینها هم سربازان اسرائیل هم هستند. «فَقَاتِلُوا أَوْلِيَاءَ الشَّيْطَانِ» با یاران شیطان بجنگید. بعد فرمود: «إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطَانِ كَانَ ضَعِيفًا» شیطان نقشههایش سراب است، نقشههایش ضعیف است. اگر شما قوی برخورد کنید آن وقت ضعفش آشکار میشود، قوت آنها در برخورد ضعیف ماست و الا قوتی ندارند.
ملایی: بسیار خوب، تازه دو روز از سالروز ارتحال امام وعدههای صادق، امام خمینی رحمت الله علیه میگذرد، تاکیدی داشتند بر این قصهی مبارزه ما استکبار و مبارزه با استضعاف و مبارزه با اسرائیل مخصوصا. سلام و درود ذکر خیر شد از حضرت امام یادم آمد یکهو الان بگویم.
حجت الاسلام نظافت: بله، خیلی ممنون.
ملایی: دو سه تا دعا حاج آقا،
حجت الاسلام نظافت: بر محمد و آل محمد. مردم شریف غزه را نجات کرامت بفرما. با نجات مردم غزه، قلب امام زمان را خشنود بفرما. فرج آقا را برسان. ما را از زمینه سازان ظهورش قرار بده. حوائج التماس دعا گویان، بینندگان عزیز که دغدغههایی دارند خدایا عقایدشان را برآورده کن و دغدغههایشان را کفایت بفرما.
ملایی حاج آقا خیلی ممنونیم. مشرف میشوید مشهد بعد برنامه یاد ما باشید.
حجت الاسلام نظافت: انشاالله، البته. سپاسگزارم.