اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

1403-03-12- حجت الاسلام حسینی قمی - سیری در نهج‌البلاغه امیرالمومنین علیه‌السلام ( انگیزه های جنگ جمل )

ملایی: بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین انه خیر ناصرٍ و معین .حجت الاسلام حسینی قمی: سلام علیکم و رحمت الله. عرض سلام و ارادت خالصانه دارم خدمت همه مخاطبین عزیز. من یادآوری کنم جمعه آخرین روز این هفته، شهادت وجود مقدس امام جواد سلام الله علیه هست، پاره تن امام رضا علیه السلام، انشاالله عزیزان یادشان باشد عرض ارادت به ساحت مقدس امام جواد.

آخرین روز ماه ذی القعده روز شهادت حضرت است. دوشنبه‌ای که در پیش داریم بیست و پنجم ذی القعده، دَحْوُ الْأرْض قرآن کریم هم اشاره دارد. «وَٱلأَرضَ بَعدَ ذَلِكَ دَحَهَآ» روز گسترش زمین از کعبه، خب یکی از چهار روزی است که روزه‌اش معادل شصت سال است. عزیزان می‌دانند چهار روز در سال است که روزش معادل شصت سال است، غدیر است، ربیع است، بعثت خاتم النبیین است، یکی هم بیست و پنجم همین دوشنبه، انشاالله عزیزانی که موفق می‌شوند به این روزه، فراموش نکنند فقط یادشان باشد اگر روزه قضا دارند نیت قضا را بکنند حتماً ثواب روز بیست و پنج ذی القعده دَحْوُ الْأرْض، حتماً نصیبشان می‌شود قطعاً، ولی نیت روزه قضا را بکنند. مرحوم میر داماد که از علمای بزرگ شیعه هست یک رساله‌ای دارند راجع به این چهار روزی که روزه‌اش ممتاز است، وقتی به بیست و پنجم می‌رسد همین دوشنبه‌ای که در پیش داریم بیست و پنجم ذی قعده می‌فرماینذ: اگرچه روزه‌اش معادل شصت سال است ولی افضل اعمال بیست و پنجم زیارت آقا ابوالحسن علی بن موسی الرضا سلام الله علیها است. آن‌هایی که می‌توانند مشرف می‌شوند، آن‌هایی هم که امروز مشهد مشرف هستند زودتر مشرف شدند، بیست و سوم هم روایت زیارتی حضرت رضا علیه السلام است بمانند انشاالله، دوشنبه را هم از دست ندهند. من تعجب می‌کنم زیاد دیدم افراد بیست و سوم ذی القعده مشهد مشرف می‌شوند، بیست و چهارم برمی‌گردند. حالا که خدا توفیق را داده است بیست و پنجم حتماً بمانید، گاهی من به دوستان می‌گویم اگر برنامه‌ریزی کردید برای شما امکان دارد تغییر بدهید بیست و پنجم دوشنبه حتماً مشهد امام رضا علیه السلام باشید که افضل اعمال روز بیست و پنجم زیارت حضرت است.
ملایی: انشاالله نصیب همه بشود.
حجت الاسلام حسینی قمی: از طرف دیگر هم خب دوشنبه چهاردهم خرداد رحلت امام راحل ما رضوان الله علیه است و مراسم مفصلی که در سراسر کشور هست و در مزار امام رضوان الله علیه است و سه شنبه هم که پانزدهم خرداد هست آغاز نهضت امام رضوان الله علیه، یادآوری کنم ما تا غدیر هم کمتر از یک ماه فاصله داریم. باید زودتر از این شروع می‌کردیم و یادآوری می‌کردیم عزیزانی که جشن‌های بزرگ غدیر را می‌خواهند تدارک ببینند، همیشه گفتیم دهه‌ی امامت و ولایت، ولی به تعبیر آقا مقام معظم رهبری فرمودند نگویید: دهه بگویید سال ولایت، تمام سال ما، سال ولایت اهل بیت علیه السلام است. به هر حال، حداقلش دیگر از عید قربان تا غدیر و از غدیر تا مباهله، این مطلبی که ما همیشه گفتیم. خدا به سلامت بدارد این شعر آقای حاج علی انسانی را مکرر خواندیم که ایشان تاکید می‌کردند تو این شعر خیلی زیبا آوردند، غدیر تا فرشتگان به هلهله، غدیر تا مباهله، فرشتگان به هلهله غدیر تا مباهله. یعنی حالا از عید قربان که شروع می‌شود ولادت امام هادی سلام الله علیه را داریم، ولادت آقا موسی بن جعفر را داریم، داستان نزول آیه تطهیر را داریم، حدیث ثقلین را داریم تا می‌رسد به عید غدیر، بعد هم ادامه پیدا می‌کند تا بیست و چهارم و بیست و پنجم ماه ذی الحجه، داستان هَل اَتی و انشاالله مباهله. آن‌هایی که به هر حال برنامه‌ریزی دارند، ما یادآوری کردیم انشاالله غفلت نکنیم الان کمتر از یک ماه فرصت باقی ‌مانده است. می‌دانید پنجم تیر، الان خرداد هستیم، دوازده خرداد، پنجم تیرماه روز غدیر، سه شنبه روز غدیر خم هست. آن‌هایی که تدارک دارند برنامه‌هایی دارند انشاالله از این فرصت زودتر استفاده کنند.
ملایی: بسیار عالی، چه نکاتی، یادآوری‌های ارزشمند، که خیلی ممنونم بابت حاج آقا حجت الاسلام حسینی قمی و منم به سهم خودم پیشاپیش ایام ارتحال بنیان‌گذار جمهوری اسلامی ایران حضرت امام خمینی رضوان الله علیه تسلیت می‌گویم. حاج آقا پانزده خرداد را هم حضرت امام فرمودند من برای همیشه عزای عمومی اعلام می‌کنم، یاد و خاطر شهدایش را گرامی بداریم.
حجت الاسلام حسینی قمی: سپاسگزارم، حالا ‌امسال که این داغ بسیار سنگین رئیس جمهور عزیزمان هم در این ایام، چهارده و پانزده خرداد گرامی می‌داریم.
ملایی: در خدمت شما هستیم.
حجت الاسلام حسینی قمی: سپاسگزارام. بسم الله الرحمن الرحیم؛ عزیزان به خاطر دارند ما چند جلسه‌ای است راجع به خطبه‌های امیر مومنان در نهج البلاغه راجع به جنگ جمل صحبت می‌کنیم. عرض کردیم امیر مومنان سلام الله علیه از پذیرش حکومت بعد از اینکه نوبت به اصطلاح مردم فشار آوردند هجوم آوردند که حضرت خلافت را بپذیرند، حضرت قبول نمی‌کردند، دلایلش را هم مفصل گفتیم. چون بازگرداندن جامعه به سیره‌ی پیامبر کار بسیار سختی بود، بدعت‌های فراوانی گذاشته ‌شده بود و حضرت نمی‌پذیرفتند. ولی به هر حال با آن اصرار مردم، با هجوم مردم که جلسات متعددی گفتیم و خطبه‌های حضرت را خواندیم، حضرت پذیرفتند. امروز که امیر مومنان سلام الله علیه خلافت را پذیرفتند، حدود سه ماه کمتر از سه، ماه اولین جنگ با حضرت آغاز شد، جنگ جمل این اولین درگیری بود. خب بحث امروز من، انگیزه‌های آتش افروزان جنگ جمل است در نگاه امیر مومنان، خود امیر مومنان سلام الله علیه در خطبه‌های متعددی توضیح دادند آن‌هایی که آمدند جنگ جمال را به راه انداختند انگیزه‌شان چه چیزی بود. حداقل چهار انگیزه را می‌توان از بیانات حضرت استفاده کرد. یکی دنیا طلبی، دوم حسادت، سوم ریاست ‌طلبی، چهارم کینه. این‌ها همه در نهج البلاغه آمده است که کم کم می‌خوانیم. اما بحث دنیا طلبی، این خطبه‌ی سوم نهج البلاغه امیر مومنان سلام الله علیه است. حضرت می‌فرماید: فرازی از خطبه، «فَلَمّا نَهَضتُ بِالأَمرِ نَكَثَت طائِفَةٌ ومَرَقَت اُخرى وقَسَطَ آخَرونَ» به محض اینکه «نَهَضتُ بِالأَمرِ»من خلافت را آغاز کردم، سه گروه در برابر من ایستادند، معروف است دیگر، ناکثین و قاسطین و مارقین. چرا این‌ها انگیزه‌شان چه چیزی بود؟ «كَأَنَّهُم لَم يَسمَعوا كَلامَ اللّهَ سُبحانَهُ يَقولُ» گویا این آیه قرآن را نشنیده بودند، آیه در سوره مبارکه قصص، آیه هشتاد و سه، این آیه نشنیده بودند «تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لَا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ» ما دار آخرت که دارد جاودانه، قرآن می‌فرماید سوره مبارکه قصص را اصلا ملاحظه بفرمایید آیه هشتاد و سه، قرآن می‌فرماید: دار آخرت که دار جاودانگی هست این را برای چه کسانی قرار دادیم؟ «لِلَّذِينَ لَا يُرِيدُونَ عُلُوًّا» آن‌هایی که در دنیا دنبال علو، برتری جویی نیستند، دنبال فساد نیستند، «وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ» خدا رحمت کند یکی از شرح‌هایی که ما مکرر می‌خوانیم، شرح مِنْهاجُ البَراعَة، مرحوم میرزا حبیب الله خوئی رضوان الله علیه، ایشان می‌نویسد: امیر مومنان فراوان این آیه را در مناسبت‌های مختلف تلاوت می‌کردند، مواردش را هم ایشان نقل کردند. این آیه ورد زبان امیر مومنان سلام الله علیه بود، «تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ» ما آخرت که دار جاودانه است، برای چه کسانی قرار دادید؟ برای آن‌هایی که در دنیا دنبال برتری جویی نباشند، دنبال فساد نباشند، «وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ» پس حضرت می‌فرماید به محض اینکه من خلافت را آغاز کردم سه دسته در برابر من آمدند، انگیزه این‌ها چه بود؟ دنیاطلبی بود؛ «بَلى ! وَاللّهِ لَقَد سَمِعوها » به خدا قسم این‌ها این آیه را شنیده بودند، «ووَعَوها» حفظ هم کرده بودند، «ولكِنَّهُم حَلِيَتِ الدُّنيا في أعيُنِهِم» دنیا در چشمشان زیبا و زیبا جلوه کرده بود، «وراقَهُم زِبرِجُها» زینت دنیا آن‌ها را فریفته بود. بارها عرض کردیم این تعابیر به این معنا نیست که ما دنبال دنیا نباشیم، خود امیر مومنان سلام الله علیها بیش از همه دنیا را آباد کرده بودند، عمران، کشاورزی، اقتصاد، امیر مومنان سلام الله علیه، بیش از همه، ولی بحث این است این تعبیر که خود حضرت دارد، «حَلِيَتِ الدُّنيا في أعيُنِهِم» اینکه دنیا در چشم انسان زیور جلوه کند و زیبایی و زینتش چشم انسان را پر کند و فریفته کند به حدی که حاضر باشد با ولی خدا بجنگد، این سه جنگ می‌دانید شوخی نیست. در جمل شیخ مفید رضوان الله علیه می‌فرماید: طبق بعضی از نقدها، سی هزار نفر کشته شدند، در صفین تا هفتاد هزار نفر گفتند، در نهروان چهار هزار، این همه خون ریخته شد برای چی؟ یکی از انگیزه‌هایش دنیا طلبی است که حضرت اشاره می‌فرماید. انگیزه‌ی دوم حسادت است. امیر مومنان سلام الله علیه در خطبه‌ی صد و شصت و نه، به این انگیزه‌ی جملی‌ها اشاره می‌فرمود: «إِنَّ هَؤُلَاءِ قَدْ تَمَالَئُوا عَلَى سَخْطَةِ إِمَارَتِي» این‌هایی که در جنگ جمل مقابل من ایستادند «تَمَالَئُوا» این‌ها جمع شدند اجتماع کردند «عَلَى سَخْطَةِ إِمَارَتِي» بر دشمنی با حکومت من. «وَ سَأَصْبِرُ» حضرت فرمود: من صبر می‌کنم. عرض کردم سه ماه طول کشید از روزی که حضرت خلافت را پذیرفتند تا این جنگ درگیری، سه ماه. حضرت فرمود: صبر می‌کنم. «مَا لَمْ أَخَفْ عَلَى جَمَاعَتِكُمْ» تا جمع مسلمان‌ها پراکنده نشود، به هم نریزد من صبر می‌کنم. همان طوری که حضرت در برابر نهروانی‌ها، تا دست به شمشیر نبرده بودند صبر کردند. «فَإِنَّهُمْ إِنْ تَمَّمُوا عَلَى فَيَالَةِ هَذَا الرَّأْيِ» اگر این‌ها همین مسیر را بخواهند ادامه بدهند و همین رای باطل را بخواهند برای آن باقی بمانند، «انْقَطَعَ نِظَامُ الْمُسْلِمِينَ» نظام جامعه به هم می‌ریزد. خب حالا آقاجان انگیزه این‌ها چه بود؟ چرا شما تازه حکومتتان، تازه سه ماه همین ها با شما بیعت کردند، همین‌ها آمدند هجوم آوردند، خواندیم در خطبه سوم. آن قدر هجوم آوردند که حضرت می‌فرماید: امام حسن و امام حسین سلام الله علیه زیر دست و پا قرار گرفتند. چرا این‌ها دنبال جنگ رفتند؟ «وَ إِنَّمَا طَلَبُوا هَذِهِ الدُّنْيَا حَسَداً» این انگیزه‌ی دوم. اولی دنیا طلبی بود، دوما، «لِمَنْ أَفَاءَهَا اللَّهُ عَلَيْهِ» حسادت داشتند، «فَأَرَادُوا رَدَّ الْأُمُورِ عَلَى أَدْبَارِهَا» این‌ها می‌خواستند همه چیز برگردد به گذشته، این هم انگیزه‌ی دوم. انگیزه سوم که از همه این‌ها سنگین تر و سخت تر است بحث ریاست ‌طلبی هست. جناب آقای ملایی، عزیزان، مخاطبین عزیز ببینید در تاریخ، شما ببینید تمام این خون ریزی‌هایی که انجام ‌شده است، تمام این کشت و کشتارهایی که انجام شد، الان همین مردم مظلوم فلسطین که بیش از هفت ماه است، متاسفیم واقعا ما، الان می‌بینیم کمتر کاری کردند توجه مردم عالم کمتر متوجه اخبار مردم مظلوم فلسطین می‌شود. این روزها می‌دانید جنایت‌های صهیونیست‌ها به اوج خودش رسیده است در رفع. خب این‌ها بیش از هفت ماه اصلاً یک کاری کردند آمار کشته‌ها برای مردم خیلی مهم نباشد، یک روزی می‌گفتند پانصد تا هزار تا ده هزار تا سی و پنج هزار تا الان دارد به چهل هزار می‌رسد. کاری کردند اصلا مردم خیلی با آنها، خب این‌ها برای چی دعوا سر چه چیزی هست. تمام دعواهای که در طول تاریخ بوده است، یک نکته مهمش همین ریاست ‌طلبی ها است. کسانی که در برابر امیر مومنان سلام الله علیه ایستادند سه جنگ بر حضرت تحمیل کردند، عمده‌اش همین ریاست‌طلبی است. می‌دانید من در یک جمله بگویم عزیزان عنایت داشته باشند، نگویند آقا شما حالا تاریخ جمل می‌گویید، نه ما فقط نمی‌خواهم تاریخ بخوانیم، اگرچه تاریخ خواندن هم لازم است. به هر حال ما باید بدانیم بر امیر مومنان سلام الله علیه چه گذشت. این اوج مظلومیت علی مومنان است، ولی نمی‌خواهیم فقط تاریخ بخوانیم.
ملایی: این جا به مناسبت دیگری داریم.
حجت الاسلام حسینی قمی: همه این حوادث برای هر روز جامعه ما قابل تکرار هست. ببینید شیطان در یک جمله عرض کنم. شیطان نقاط قوت انسان‌ها را به خوبی می‌شناسد. و می‌داند از چه مسیری بیاید. البته همه را گردن شیطان نمی‌خواهیم بگذاریم. خود ما مقصریم وسوسه شیطان هستیم. عمده مهم‌ترین نقاط ضعف ما انسان‌ها، مهم‌ترینش سه چیز است. یا ثروت یا قدرت یا شهوت. این تمام این دعواهایی که در طول تاریخ دارید ببینید تمام این دعوایی که ماها باهم داریم همه این دعواها یا برای ثروت است، می‌خواهد مال بیشتری داشته باشد. الان بارها عرض کردیم این همه میلیون‌ها پرونده‌ای که در تشکیلات قضایی هست، این دعواها سر چه چیزی هست؟ این ملک آن را برده است، آن ملکه این را برده است، باغ این را برده است، آن خانه این را تصاحب کرده است. این پول آن را نمی‌دهد، ثروت ایت. دوم قدرت است، دعوای سر قدرت همیشه بوده است همه گرفتار هستند، امروز هم ادامه دارد. یکی هم شهوت و شیطان نقاط ضعف هر کسی را بهتر از خودش می‌شناسد. کسی را از راه ثروت فریب می‌دهد. عده‌ای را از راه قدرت ‌طلبی، ریاست‌طلبی، عده‌ای هم از راه شهوت فریب می‌دهد. نوع دعواها سر همین هست. انگیزه سومی که خیلی مهم در درگیری کسانی که جنگ جمل را به راه انداختند طلحه، زبیر و دیگران بحث قدرت ‌طلبی است و عجیب من یک تاریخی می‌خواهم عرض بکنم عزیزان بیشتر عنایت کنند پناه بر خدا؛ خدا نکند خدا نکند انسان یک نقطه ضعفی داشته باشد مثلا ریاست ‌طلب باشد و قدرت‌طلب باشد، شیطان هم که این نقطه ضعف را خبر دارد، شیاطین هم تحریک بکنند، آتش می‌ریزند دیگر ببینید به کجا می‌رسد. خب طلحه و زبیر خودشان ذاتا این ریاست ‌طلبی در آن‌ها بود. حتی در تاریخ است که طلحه تصور می‌کرد که بعد از خلیفه دوم او خلیفه خواهد شد. یعنی خلیفه دوم او را تعیین می‌کند. وقتی به شورا واگذار کرد خلیفه دوم طلحه خیلی هم ناراحت شد خیلی هم عصبانی شد. حتی در تاریخ هست وقتی حتی بعد از خلیفه اول هم توقع داشت خلیفه بشود. این خودش حب ریاست در او بود. معاویه هم این‌ها را خوب می‌شناخت طلحه و زبیر را خوب می‌شناخت. یک نامه نوشته به طلحه معاویه، یک نامه به طلحه نوشت، یک نامه نوشت به زبیر. این ریاست طلبی و قدرت ‌طلبی را در این آتش درون‌ها شعله ور کرده است. من نامه اش را بخوانم تو منابع دست اول آم است. به زبیر نامه نوشت، گفت: تو باید در برابر علی قیام بکنی ما برای چه امیرعلی بن ابی طالب امیرالمومنین خلیفه باشی این امتیازاتی که تو داری. اولا پسرعمه پیامبر هستی. راست می‌گفت دیگر. پسر حضرت صفیه بود. صفیه عمه رسول خدا بود. ثانیا از حواریون پیامبر هستی. اصحاب درجه‌ یک پیامبر هستی. ثالثا داماد خلیفه هستی. داماد ابی بکر بود دیگر. داماد خلیفه هستی. زبیر داماد ابی بکر بود. ثالثا «فارس المسلمین» تو تک سوار میدان‌های نبردی. خامسا عضو شورای شش نفره هستی، خلیفه دوم تو را درون شورا قرار داد با این جایگاهی که تو داری حرکت کن قیام کن، نامه معاویه به زبیر اول تحریکش کردی مقاماتی که تو داری و امروز جامعه این نامه معاویه است. گفت جامعه شده، جامعه الان مثل گوسفندانی هست که چوپانی ندارند سرپرستی ندارند؛ بلند بشو من این جا شام را برای تو آماده کردم از مردم شام برای تو بیعت گرفتم. فقط کاری که می‌توانی انجام بدهی کوفه و بصره را از دست امیرالمومنین بیرون بیاور. کوفه و بصره دیگر تمام است. همه چیز مال تو است. خب ببینید کسی که خودش حب به ریاست دارد.
ملایی: زمینه را دارد.
حجت الاسلام حسینی قمی: زمینه را دارد. بعد هم یک آن چنان نامه‌ای به دروغ قطعاً معاویه با زبیر کنار نمی‌آمد و شام را حاضر نبود به زبیر واگذار کند ولی خب فعلاً این جنگی که به راه انداخت جنگ جمل را که این را تشویق کرد با امیر مومنان بجنگد. به قول امروزی ها، دو طرف برای معاویه برد بود. چرا؟ برای اینکه اگر این‌ها کشته می‌شدند به نفع معاویه بود. یک چند نفر دیگر باز گرداندن امیرمومنان، خون این‌ها را گردن امیر مومنان. اگر تو این درگیری امیر مومنان کشته می‌شد باز به نفع معاویه بود.
ملایی:  به هدفش رسیده بود.
حجت الاسلام حسینی قمی: یک نامه به طلحه نوشته است. نامه به طلحه باز شروع کرد از امتیازات او گفت با این ویژگی‌هایی که تو داری. این زبان گویایی که  که تو داری این دست دهنده‌ای که تو داری این چهره زیبایی که تو داری آن خدماتی که در جنگ احد « یوم احد شرف و فضله» راست می‌گفت طلحه و زبیر در جنگ احد خیلی مردانه جنگیدند. جناب آقای ملایی من یاد کردم خدا رحمت کند این قصه را این وسط بگویم سریع برگردم، یک رفیق عزیز ما داشتیم مرحوم آقای محمدخانی ایشان از دنیا رفت، مسئول سازمان تبلیغات تهران بوده شاید بیست پانصد سال از دنیا رفت. ایشان مشهد مشرف بودند. روز آخری که می‌خواستم از حرم امام رضا علیه السلام برگردم گفتم چه بخواهیم از امام رضا مهمان امام رضا بودیم روز آخر یک سوغاتی از امام رضا بگیریم. یک مرتبه نگاهم افتاد مرحوم آیت الله آقای مروارید را آن جا دیدم. رفتم خدمتشان سلام، گفتم آقا ببخشید ما روز آخرمان است مهمان امام رضا، چه بخواهیم از امام؟ رضا ایشان تفکری کردند فرمودند: عاقبت به خیری. من جدا شدم گوشه دیگر حرم مرحوم آیت الله فلسفی را دیدم اخوی آقای فلسفی که از منبری‌ها بودند. از مجتهدین تراز اول. همین سؤال را از آنها پرسیدم، یک کمی تامل کردند فرمودند عاقبت بخیر. آمدم بروم آن گوشه حرم مرحوم آیت الله آقای تهرانی را دیدم رضوان الله علیه. همین سؤال را پرسیدم ایشان فکری کرد فرمود: عاقبت بخیری. واقعاً که تو دعاها آنقدر گفته‌اند تکرار کنیم «اللهم جعل عواقب امور» طلحه و زبیر سابقه شان بسیار عالی بوده است. این‌ها در احد ایستادند دفاع کردند حتی در تاریخ ببینید زبیر جزو کسانی است که وقتی به خانه حضرت زهرا سلام الله علیها حمله شده این ایستاده دفاع کرده است. زبیر جزو آن کسانی است که وقتی امیر مومنان و فاطمه زهرا سلام الله علیها از مهاجرین و انصار کمک خواستند چند نفر فقط اعلام آمادگی کردند یکی زبیر بوده است. زبیر ایستاده پای حمایت از امیر مومنان یعنی آن افتخاراتشان این هم افتخار. ولی روزی که خودشان آمدند با امیر مومنان بیعت کردند طمع داشتند که امیر مومنان یک پست استانداری بصره، استانداری کوفه را حضرت به آن ها بدهد. در جلسات قبل گفتیم حضرت قبول نکردند. فرمودند: مصلحت نمی‌دانم به شما این پست را بدهم. اصرار کردند ابن عباس گفت: آقا بده به این‌ها، از شر این‌ها خلاص شو. فرمود: «لولا حرصهما» اگر حریص نبودند، من فکر می‌کردم که من جلسات قبل عرض کردم اصلا یکی از نقاط منفی همین است که کسی حریص باشد بر این پست و مقام. آقا چقدر حرص می‌زنی. امیر مومنان مصلحت ندانستند. همین‌هایی که آن سابقه درخشان را داشتند آمدند به امیر مومنان با اصرار حضرت راضی کردند بیعت کردند، به طمع اینکه به پست و مقام برسند. وقتی نرسیدند اولین درگیری را بعد از سه ماه با امیر مومنان راه انداختند. شوخی است ما ساده از کنار این‌ها می‌گذریم. سی هزار نفر در جمل کشته بشوند شما بگویید یک نفر، خون یک نفر را چه طوری می‌شود جواب داد. آن وقت معاویه هم می‌دانست نقطه ضعف این‌ها ریاست‌طلبی است. عرض کردم پناه بر خدا. عزیزان من، نمی‌خواهم فقط درباره تاریخ صحبت کنم. همه باید مواظب باشیم، چرا که اگر نقاط ضعفی داریم، حتی شیطان هم بهتر از خودمان ما را می‌شناسد. نقطه ضعف برخی افراد در ثروت‌اندوزی است. من نمی‌دانم چرا بعضی افراد ثروت را به عنوان ریاست نمی‌بینند و به دنبال مال هستند. بعضی افراد لذت می‌برند از پست و مقام، و بعضی افراد به ثروت، پست، مقام و ریاست اهمیت نمی‌دهند. ما باید مواظب باشیم که شهوت‌ها ما را به رانی بکشاند، چرا که شیطان ما را می‌شناسد. اگر نقطه ضعف ما مربوط به مال باشد، شیطان هم ممکن است ما را تحریک کند. معاویه در نهج البلاغه امیر مومنان هست و به بعضی از یارانش می‌گوید: "مواظب باشید که فریب و معاویه را نخورید". مثل شیطانی است که از شش جهت انسان را محاصره می‌کند و محاصره‌ات می‌کند. معاویه نامه‌ای به طلحه نوشته و آن‌ها را تحریک کرده است. به طلحه نوشته: "تو با این مقاماتی که داری، زبان گویا، دست دهنده و چهره زیبا، افتخاراتی که در احد داشتی، من شام و برای تو بیعت کردم. این عجیب است که مردم به تو بیعت کنند". همچنین به زبیر هم این را می‌گوید. من به طلحه و معاویه بیعت کرده‌ام. هرکدام از آنها که زودتر رسیده بود، منتظر می‌ماندم. من چند نامه نوشته‌ام که به طلحه، زبیر، مروان، سعید بن عاص، عبدالله بن عامر، ولید بن عقبه و به چند نفر نوشت. من این نامه‌ها را نوشتم تا آنها را برای جنگ با امیر موننان تحریک کنم. این نقطه ضعف من در این افراد بود. آنها دنیا طلب بودند و ریاست‌طلبی داشتند. این نکته بعدی است که می‌خواهم بگویم. این سه عامل، انگیزه‌های افرادی که در برابر حضرت ایستاده بودند، را تشکیل می‌دهند. این انگیزه‌ها شامل دنیاطلبی، ریاست‌طلبی و کینه است. این امور در تعبیرات امیر در نهج البلاغه آمده است. ما این تعبیرات را یکی یکی می‌خوانیم. تعبیرات امیر نشان می‌دهد که او دنیاطلب و ریاست‌طلب است. همچنین، این کینه‌ها را هم می‌خوانیم. اما نکته مهمی که می‌خواهم بیان کنم این است که این انگیزه‌ها کافی نبود تا یک سپاهی به این اندازه برای مقابله با امیرمومنان جمع شود.
ملایی: یعنی انگیزه بالاتری دارد.
حجت الاسلام حسینی قمی: در تاریخ، انگیزه‌های بالاتری وجود دارد. لطفاً به این نکته توجه کنید. در هر صورت، ما باید حتماً یک بار درک کنیم که امیر در این سه جنگ مظلوم بود. شبهه‌افکنی‌ها تأثیر زیادی در جمع کردن این سپاه در برابر امیر داشتند. این شبهه‌افکنی‌ها همانا شامل همین موارد است این‌ها نمی‌دانستند که لشکر را به این راحتی راه بیاندازند، مگر اینکه شوخی می‌کنید. آقا تازه امیر مومنان به خلافت به اصرار شماها پذیرفته شده است. مگر می‌توانستند ده‌ها هزار نفر راه اندازند؟ بصره جز قلمرو حکومت امیر مومنان در شام نبود. حال شام حاضر نبود. شام هم جزو قلمرو است. حالا شما معاویه نشسته ولی بصره چرا جمع می‌شوند؟ چرا از کوفه نیرو می‌توانند جمع کنند؟ این‌ها یک شبهه‌ای را ایجاد کرده‌اند و آن که امیر مومنان سلام الله علیه را قاتل خلیفه سوم معرفی کرده‌اند، با اینکه خودشان قاتل بودند، خود این‌ها قاتل خلیفه بودند. امیر مومنان عزیزان عنایت کنند امیر مومنان سلام الله علیه نه‌تنها قاتل خلیفه سوم نبود، نه ‌تنها مخالف این کار بود، بلکه مصلحت نمی‌دانست خلیفه کشی مصلحت نبود. آقا بسم الله، حرفی دارید. بنشینید و در دادگاهی محکمه حرفتان را بزنید. خلیفه کشی درست نیست. نه‌تنها امیر مومنان مخالف نبود، نه‌تنها این‌ها قاتل بودند، بلکه امیر مومنان تمام تلاش خودش را برای ایجاد اصلاح و برای خاموش کردن آتشی که شورشی‌ها به پا کرده بودند، می‌کرد. تمام تلاش خود را حضرت، من می‌خواهم این فراز تاریخ را به حول قوه الهی امروز بگویم عزیزان عنایت کنند ببینید مظلومیت امیر مومنان
ملایی: یعنی ببخشید روی کلامتان حضرت امیرالمومنین علیه السلام با خلیفه کشی مخالف ساکت نبود؟ او یک مخالف فعال بود که برای اینکه این اتفاق نیفتد؟
حجت الاسلام حسینی قمی: احسنت، جلوگیری از وقوع این اتفاق، یعنی قتل خلیفه، تلاش می‌کرد. او نه تنها موافق این کار نبود، بلکه مخالف آن بود و در نهج البلاغه به این موضوع بارها اشاره کرد. اما این نامردها، یعنی قاتلان خلیفه، به اشتباه امیر مومنان را متهم کرده و ادعا کرده‌اند که او قاتل است. ما باید انتقام خون خلیفه مظلوم را بگیریم. این افراد با این انگیزه تبلیغ کرده‌اند که برای انتقام خون خلیفه، این سپاهی را به راه انداخته‌اند. اما اگر گزارش تاریخ را مطالعه کنید، خواهید دید که نقشه این قاتلان و متهمان امیر مومنان بوده است. در گذشته، امیر مومنان نقش مهمی در وساطت برای خاموش کردن این آتش داشت. من دیگر منابع تاریخی مفصل را نمی‌خوانم، اما گزارش‌هایی از تاریخ یعقوبی، الکامل فی تاریخ و تبری دارم. این گزارش‌ها نقلی از ابن ابی الحدید هستند. طبق این گزارش‌ها، زبیر به خانه خلیفه سوم محاصره شده بود. زبیر به خلیفه گفت که او را بکشد، زیرا خلیفه دین را تحریف کرده و از دین اصلی دور شده است. زبیر به او گفت که پسرش یکی از حامیان خلیفه است و در این درگیری کشته خواهد شد. زبیر ادامه داد که اگر حتی بچه‌ها هم کشته شوند، بچه‌اش در آنجا نیست و خلیفه را بکشد. این نقش زبیر طلحه در تاریخ ثبت شده است که در آن روز، او چهره خود را پوشانده بود و تیراندازی می‌کرد تا کسی متوجه نشود که او مستقیماً تیراندازی می‌کند.
من می‌خواهم یک سوال بپرسم عزیزانم، آیا می‌دانید یا نه، آقا طلحه اصلا کجا کشته شد؟ در جمل کشته شد؟
ملایی: در میدان جنگ.
حجت الاسلام حسینی قمی: درگیری جنگ در جمل اصلا می‌دانید؟ می‌دانید طلحه و زبیر هیچ‌کدامشان جز به دست لشکریان امیر مومنان کشته نشدند؟ زبیر که با گفتگوی امیر مومنان پشیمان شد وسط راه برگشت. وسط این وسط درگیری ، روزی که جنگ دیگر به راه انداخته بود، لشکر آورده بود حضرت یک صحبتی باهاش کرد و گفت: "یادت نمیاد پیامبر این جوری فرموده بود؟ حالا می‌رسیم تو آن مرحله." زبیر همان جا برگشت و یک کسی فکر کرد این خدمت به امیر مومنان است. زبیر برگشته بود. یک جا رفته بود، خوابیده بود، رفت و کشتش. وقتی سر زبیر را آوردند برای امیر مومنان، حضرت ناراحت شد و فرمود: "قاتل و مقتول کما فی النار"
ملایی: چرا؟
حجت الاسلام حسینی قمی: برای چی کشتید؟ ، پس زبیر را به دست لشکر امیر مومنان کشته نشد. پس طلحه به دست کی کشته شد؟ جالب است حضرت هم شاید ندانند. طلحه هم به دست لشکریان امیر مومنان کشته نشدند. این تو گزارش تاریخ مروان که داماد خلیفه است، داماد عثمان چون دیده بود اون جا نقش تنها را در کشتن عثمان، به عبارتی والله به خدا قسم دست برنمی‌دارم، هر کجا من طلحه را ببینم می‌کشم. این گزارش تاریخ است. مروان، طلحه را در جنگ جمل کشته است ولی باز همین فتنه‌انگیزی بود. طلحه را کشتند گذاشتند گردن لشکر امیر مومنان سلام الله علیها. خود طلحه نامه نوشت به مردم مصر. خب، شما می‌دانید که ما چه کسانی هستیم؟ «مهاجرین الاولین» ما مهاجرین هستیم، مهاجرینی که اولین بار به مدینه آمدیم. به مقامات خودش گفت که بیایند و خلافت رسول الله را حفظ کنند. همه چیز از دست رفته است. امام خلیفه از دست رفته بود. ما خواستیم به مدینه برویم و کمک کنیم تا خلیفه را بکشیم. اما این افراد فکر می‌کردند که امیر ما به آن‌ها باج می‌دهد. طلحه فکر می‌کرد که امیر ما به کوفه می‌رود و زبیر فکر می‌کرد که به بصره می‌رود. آن‌ها فکر می‌کردند که این افراد به آن‌ها باج می‌دهند و آن‌ها آرام می‌شوند. اما حضرت علی حاضر نشد تا با آن‌ها معامله کند. وقتی ما از امیر ما ناامید شدیم، سه ماه بعد از بیعت، این افراد گفتند که با علی بجنگیم. اما چطور می‌توان با او جنگید؟ مگر آسان است که مردم را تحریک کنیم و بهانه‌ای بیاوریم که امیر ما قاتل خلیفه مظلوم است و خودشان را کشته است. من می‌خواهم گزارش واقعیت تاریخ و نقش امیر مومنان که عرض کردم نه‌تنها حضرت مخالف بود بلکه نقش واسطه‌گری داشتند. این را من در چند دقیقه بگویم تقریبا سی صفحه تاریخ است. تو تاریخ طبری ببینید در الکامل ببینید ابن ابی الحدید مفصل نقد کرده است. تقریبا سی صفحه گزارش این حوادث همان روزهای اول است. من می‌خواهم خیلی کوتاه در چند دقیقه عرض بکنم و گوشه‌ای عرض کردم از مظلومیت امیر مومنان سلام الله علیه است. اولا علل شورش مخالفین چه بود؟ چه شد که عده‌ای شورش کردند و خلیفه سوم را کشتند؟ دلیلش چه بود؟ سه عامل می‌شود این گزارش تاریخ، سه تا عامل را بررسی کرد. البته من همین جا عرض بکنم باز تو این حوادث نقش اول مال مروان است. مروان خیلی آسیب زده چون می‌دانید خلیفه سوم تقریب هشتاد و سه سالش بود. روز آخر هشتاد و سه سالش بود. این تعبیر امیر مومنان سلام الله علیه در نهج البلاغه است. امیر مومنان خطبه دویست و چهل، خطبه دویست و چهل و باز در خطبه عرض کنم که صد و خطبه دیگری دارد امیر مومنان سلام الله علیه خطبه دیگری دارد. صد و شصت و نه خواهش می‌کنم عزیران این خطبه‌ها را خودشان ملاحظه کنند. خطبه صد و شصت و چهار من یک فرازی از خطبه صد و شصت و چهار را بخوانم. امیر مومنان می‌دانید تو این ایامی که شورشی‌ها آمده بودند علیه خلیفه حرکاتی انجام می‌دادند کسی که نقش واسطه داشت بین خلیفه و شورشی‌ها که این آتش بخوابد امیر مومنان بود، آن وقت حضرت تو این خطبه از خطبه صد و شصت و چهار، به خلیفه سوم فرمود: «فلا تكونن لمروان سیقهیسوقك حیث شاء»
به دامادت این قدر اختیار نده که هرکجا تو را دارد می‌برد، «بعد جلال السن و تقصی العمر!» عمری از تو گذشته است، آنقدر اختیار دست داماد خودت نده و خدا می‌داند مربوط مروان در این حرکت‌ها چقدر تاثیرگذار بوده است، چقدر است اگر مروان نبود شاید همه این حوادث به شکل دیگری پیش می رفت. سه عامل عرض کردم که بوده است. عامل اول مخصوصا در این سال های اخر خلافت خلیفه سوم پست های فراوانی که به بنی‌امیه داده بود، مخصوصا به فاسقاشون، به فسقه و فجرش این قصه را قبلا گفتیم. ولید بن عقبه والی کوفه بود و از بنی‌امیه است، شراب می‌خورد، مست می‌آید تو نماز صبح تو محراب عبادت دو رکعت نماز می‌خواند. بعد می‌گوید: "امروز سر کیفم می‌خواهی چهار رکعت برای شما بخوانم." مردم انگشتر را از دستش در می آورند، متوجه نمی‌شود، می‌روند پیش خلیفه شکایت می‌کنند. به جای اینکه ولید شراب خوار و تازیانه بزنند، شاکی‌ها را تهدید کردند. امیر مومنان سلام الله علیه تو جریان دخالت کردند. پس یک، سپردن پست‌های کلیدی به بنی‌امیه، مخصوص امثال این فاسق‌ها و فاجرها، دوم بخشیدن غنائم فراوان به بنی‌امیه که عرض کردم، باز تو همه این‌ها مروان تاثیر گزار است. یک تعبیری دارد امیر مومنان سلام الله علیه این خطبه سوم باز نهج البلاغه است. «یَخْضَمون مال الله خِضْمَةَ الإبل نِبْتَةَ الربیع» چطور گوسفندی را شتری را در فصل تابستان بفرستید درون علفزارها، این علفزارهای شیرین را چه طوری می‌خورد، این‌ها بیت المال را بین خودشان تقسیم می‌کردند. این گزارش تاریخ عرض کردم، من سی صفحه گزارش تاریخ طبری و کامل ابن امیه سی صفحه را گزارش کردم، در این چند صفحه خلاصه کردم. مرحوم علامه امینی در الغدیر جلد هشتم اگر از من خواستند ببینند، غنایین چیزهایی که به قوم خویش‌ها دادند از بیت المال، پول‌هایی که فقط به قوم خویش‌هایشان، به بنی‌امیه دادند. خمس غنائم افریقا را به مروان دادند، سیصد هزار درهم، به برادر مروان که او هم داماد خلیفه بود به نام حارث بن حکم. بیش از سیصد هزار، به طلحه، بیش از پانصد هزار به زبیر دادند. من آدرس دادم الغدیر عزیزان ببینند جلد هشتم، جمع بخشش‌های به این بنی‌امیه و اطرافیان علامه امینی می‌رسد بیش از صد و بیست هزار، صد و بیست و شش میلیون درهم فقط به این‌ها، خب مردم اعتراض می‌کنند. آقا پست‌های کلیدی را که دادی به این‌ها، بخشش‌ها را هم که دادی به این‌ها، نماینده خلیفه حاکم شرب خمر می‌کند نماز صبح می‌گوید چهار رکعت بخوانم مردم میان شکایت بکنند، کسی رسیدگی نمی‌کند و نکته‌ی سوم تبعید مخالفین، این‌هایی که تو کوفه اعتراض می‌گویند این‌ها را تبعید می‌کردند من فقط اسامی را بخوانم. بابا یک حکومت می‌شود این همه تبعیدی داشته باشد. چه کسایی را تبعید کرد؟ مالک ‌اشتر، کمیل بن زیاد، حجر بن عدی، ابی زر، عمار یاسر، صعصعه بن صوحان، برادر زید بن صوهان، عبدالله بن مسعود، عمرو بن حمق خزاعی و جمعی از قراء کوفه، عجب این است چه بلایی حالا داستان تبعیدش، ببینید برای چی به شام رفتند؟ از شام آن ها را برگرداندند به کوفه. از کوفه به یک جای دیگر، مفصل گزارش تاریخشان. خب وقتی این اوضاع را دیدم سال یازدهم خلافت خلیفه بود دیگر این تبعیدی‌ها برگشتند. عده‌ای را با خودشان همراه کردند دو هزار نفر از مصر، دو هزار نفر از کوفه یک جمعیتی از بصره این‌ها آمدند مدینه شورش کردند گفتم دیگر ما سکوت نمی‌کنیم تا کی صبر بکنیم حرکت کرد. خب خلیفه نگران شد یک جلسه‌ای گرفت با مشاورین خودش، که من چه کنم در برابر این شورش. چند تا پیشنهاد دادند، چهار تا پیشنهاد. پیشنهاد اول گفتند آقا این‌ها را یک جنگ و جهادی در مرزها راه بیاندازیم فتوحات، این‌ها بروند سرگرم جهاد بشوند و درگیری آن جا این یک پیشنهاد. پیشنهاد دوم که همه را سرکوب کنید، پیشنهاد سوم به این‌ها می‌گوید یک چیزی بدهید در دهانشان را ببندیم، پیشنهاد چهارم به عدالت رفتار کنید، عجیب به جناب آقای ملایی، دستگاه خلافت پیشنهاد اول را پذیرفت. یک جنگی راه بیاندازیم این‌ها همه بروند درگیر جنگ می‌شوند، دیگر یک جهادی هست می‌گویند آقا برویم جهاد فی سبیل الله، این ها اهل جنگ و جهاد بودند ولی دیگر کار از کار گذشته بود. شورشی‌ها از مدینه برنگشتند، امیر مومنان سلام الله علیه، چون عثمان اصرار کرد خلیفه اصرار کرد واسطه شد، آمد با این‌ها صحبت کرد. جالب است یک جمله‌ای دارد امیر مومنان سلام الله علیه، وقتی خلیفه آمد خانه امیر مومنان از امیر مومنان کمک خواست، گفت این‌ها دارند شهر را به هم می‌ریزند، حضرت فرمود: «النّاس إلى عدلك أحوج منهم إلى قتلك» خیلی تعبیر قشنگی است. این‌ها دنبال کشتن تو نبودند، نیستند، این‌ها بیشتر محتاج عدالتن هستند، «النّاس إلى عدلك»  به عدالت تو بیشتر محتاج هستند تا به کشتن تو. خب حضرت واسطه شد. امیر مومنان واسطه شد. این جمعیت به هر حال نام از حرف امیر مومنان سلام الله علیه گوش می‌کردند. گفتند چه می‌خواهی؟ حضرت گفت من با خلیفه صحبت می‌کنم گذشته را جبران بکند توبه کند از گذشته، خلیفه آمد درون مسجد اعلام کرد اتو الی الله، توبه می‌کنم، گفتند بس هست، شورشی‌ها گفتند نه این مقدار کافی نیست، باید حاکم مصر را عوض کند، حاکم کوفه، این جز خواسته‌های، عددشان هم کم نیست چند هزار نفر ریختند تو مدینه، تبعیدی‌ها برگشتند تا اوضاعشان, عزل حاکم کوفه و حاکم مصر عزل حاکم، امیر مومنان سلام الله علیه باز هم وساطت کردند. خلیفه راضی شد، گفت باشه این هم قبول. من حاکم بصره را برکنار می‌کنم، حاکم مصر را برکنار می‌کنم، حاکم، تمام دیگر خلاص بروید. آقا این‌ها طبق وساطت امیر مومنان و تضمینی که گرفتند راه افتادند، گفتند، خب می‌رویم دیگر برویم مصر را برویم شورش بخوابد. تو راه که داشتن می‌رفتند، عزیزان قصه را عنایت کنند تو راه که داشتند می‌رفتند دیدند غلام خلیفه دارد به عجله با مرکبش می‌رود. ایشان گفتند تو از ما تندتر داری می‌روی، کجا می‌خواهی به عجله برسیم، ما هم داریم می‌رویم مصر، ما داریم می‌رویم، تو کجا می‌روی؟ اعتراف نمی‌کرد بازجوییش کردند، یک نامه پیدا کردند، به امضای خلیفه به مهر خلیفه به حاکم مصر نوشته است. این‌هایی که رسیدند، همه را دستشان را جدا می‌کنی، بدنشان را جدا می‌کنی، این‌ها دوباره برگشتند آمدند مدینه، گفتند یا امیر مومنان ما به احترام شما قبول کردیم و این نامه چه هست؟ آقا با ناراحتی آمدند پیش خلیفه فرمودند: این نامه چه چیزی است؟ گفتند من ننوشتم. آقا خط تو نیست؟ ممکن است کسی خط من را جعل کرده باشد. گفتند این مهر تو نیست؟ گفتند مهر من را ممکن است کسی دزدیده باشد. این غلام تو نیست؟ مامور تو نیست؟ خب مامور من بشود. البته من این جا عرض بکنم امکان دارد واقعاً،
ملایی: همان دور و وری های
حجت الاسلام حسینی قمی: همان مروان اولی که امیر مومنان در نهج البلاغه می‌فرمود اختیار خودت دست مروان نده. این را قبول نکردند، گفتند نه آقا یا شما خودت امضا کردی این شورشی، یا شما خودت امضا کردی پس مقصری، جلوتر از ما دارد مامور می‌رود، اگر شما امضا نکردی کسی دیگر مروان این کار را کرده است، باز هم شایسته خلافت نیستی. اگر تو آنقدر اختیار نداری که نامه‌ات را جعل بکنند مهرت را جعل بکنند مامور بفرستند. این جمله را عنایت بفرمایید بالاخره حاضر نشدند بروند. وقتی این نقشه را دیدند دیگر امیر مومنان را با ناراحتی رفت. باز در نهج البلاغه است امیر مومنان به ابن عباس می‌فرماید: «يَابْنَ عَبَّاس، مَا يُرِيدُ عُثْـمَانُ إِلاَّ أَنْ يَجَعَلَنِي جَمَلاً نَاضِحاً» این خطبه دویست و چهل فرمود: به من یک روز می‌گوید بیا یک روز می‌گوید برو ،من هر کاری، این گوش نمی‌کند به حرف من. امیر مومنان فرمود: من دیگر دخالت نمی‌کنم، ولی درعین حال خواهش می‌کنم این مظلومیت امیر مومنان است. درعین حال امیر با اینکه فرمود من دخالت نمی‌کنم ولی وقتی شورشی هجوم آوردند به خانه خلیفه کسی که ایستاد تا روز آخر، ببینید این گزارش انساب الاشراف از منابع قدیمی است، امیر مومنان امام حسن و امام حسین را فرستاد فرمود: در خانه خلیفه بایستید نگذارید تیراندازی کنند به خانه او. این گزارش تاریخ است عزیزان. «خضب الحسن بدماء» در این درگیری شورشی‌ها چون امام حسن از طرف پدر آمده بود نگذارند خلیفه کشته بشود، خود امام حسن مجروح شد..
ملایی: آسیب دید
حجت الاسلام حسینی قمی: محاسن حضرت خودشان خضاب شد. قنبر به فرقش به سرش تیری اصابت کرد. حتی در گزارش دیگری داریم امیر مومنان سلام الله علیه آمد با این شورشی‌ها صحبت کرد فرمود: این کار چون آب و بسته بودند فرمود این کار درست نیست، نکنید این کار را، امیر مومنان آمده بود در خانه خلیفه، راه نمی‌دادند حضرت وارد بشود، برای ‌اینکه آقا مطمئن بکند خلیفه که من آمدم به کمک تو، امامه خود را از سر برداشتند؛ انداختند داخل خانه عثمان برای ‌اینکه خیالش راحت باشد امیر مومنان برای دفاع آمده است یعنی امیر مومنان که با همه‌ی وساطت‌ها نپذیرفتند شورشی‌ها را و کار به آن جا رسید ولی روزی که می‌خواستند خلیفه را به قتل برسانند. امام حسن را فرستاده خودش آمده است، امام حسن مجروح شده است، قنبر مجروح شده است. امامه‌اش انداخته داخل خانه که بداند من آمدم این جا دفاع کنم، من آمدم از شما دفاع بکنم ولی این امیر مومنینی که تا آخرین لحظه ایستاده است، بعدها معرفی می‌شود به عنوان قاتل خلیفه، و طلحه و زبیر می‌شوند به اصطلاح دنبال انتقام خون خلیفه، معاویه می‌شود اینکه شنید تو مثلی هست می‌گویند پیراهن عثمان، پیراهن خونین عثمان را گرفت به منبر آویزان می‌کرد، ده‌ها هزار نفر راه می‌انداخت، گریه ضجه ناله، ببینید پیراهن خونین خلیفه را چه کسی کشته است، امیر مومنان کشته، پاشید برویم انتقام بگیریم. من یک جمله دیگر عرض کنم، عرضم یک سؤال از تاریخ داریم، آقا مگر معاویه دنبال انتقام نبود؟ چه شد امیر مومنان که به شهادت رسید بعد از جنگ صفین و جنگ نهروان تمام شد، امیر مومنان که در محراب عبادت یک نفر یک گزارش پیدا کند که دیگر بعد از این معاویه دنبال انتقام خون خلیفه مظلوم باشد، تمام شد.
ملایی: چون به هدفشان رسیدند.
حجت الاسلام حسینی قمی: چون به هدفشان رسیدند، این مظلومیت امیر مومنان سلام الله علیه از یک طرف، این گزارش تاریخ از آن عنایت داشته باشند، آن هم انگیزه دنیا طلبی و ریاست ‌طلبی، کینه‌ای که از امیر مومنان داشتند جنگ جمل را به راه انداختند و آن فاجعه بسیار سنگین.
ملایی:  خیلی خوب، سکوت کردیم تا این بحث برسد به همین لحظه پایانی، نکته همین جا بود یعنی باید نتیجه گیری اتفاق می‌افتاد که امیرالمومنین تو چه جایگاهی بود و چه اتفاقی افتاد؟ و ما الان کجاییم و چه وظیفه‌ای داریم؟ فکر می‌کنم زمانی هم دیگر نداشته باشیم برای‌اینکه دوباره برگردیم محضر حضرتعالی و ما خداحافظی بکنیم، حاج آقا حجت الاسلام حسینی قمی قمی خیلی ممنونم،
حجت الاسلام حسینی قمی: سپاسگزارم.
گزارش های بعد از حملات پیامبر رو جمع آوری از الان عزیزان در نظر بگیرن یه ماه تا غدیر این کتاب مفصل متال پرسند که انشا الله اسمش خیلی ممنون از حاج آقای عزیز و نازنین پنجاه و چهل و پنجمین آیه تا پنجاه و یکمین آیه سوره مبارکه نسا صفحه هشتاد و شش قرآن کریم هم حسن ختام سمت خدای امروز شنبه خواهد بود ممنون از توجهتون

صفحه هشتاد و شش قرآن کریم