اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

1403-03-05- حجت الاسلام حسینی قمی - سیری در نهج‌البلاغه امیرالمومنین علیه‌السلام ( پذیرش و آغاز حکومت حضرت )

بسم الله الرحمن الرحیم الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم. بنام خدای بخشنده و مهربان، خدایی که شب و روز را تحویل می‌کند، روزها را به هفته‌ها و هفته‌ها، ماه و سال می‌شوند و این طوری عمر ما دارد سپری می‌شود. الهی به خیر بگذرد، به سلامتی بگذرد، به دل خوش بگذرد و البته زیر سایه‌ی حضرت رسول صل الله علیه و آله و سلم، که شنبه‌های ما همیشه به نام آن حضرت هست، با توام موفقیت با سرافرازی، برای شما مردم عزیز، برای کشورم، برای نظام مقدس جمهوری اسلام اسلامی ایران و عاقبت به خیری برای همه شما بیننده‌های جان و شنونده‌های گرامی که به شما سلام می‌کنم و خوشامد می‌گویم به برنامه‌ی امروز سمت خدا، تسلیت و تعزیت من و دوستانم به مناسبت شهادت جمعی از خادمین صدیق نظام مقدس جمهوری اسلامی مجددا تقدیم شما و دعوت می‌کنم در این شنبه هم، با جناب حاج آقای حسینی حجت الاسلام حسینی قمی عزیز باشید و باشید و از فرمایش‌های ایشان ایشالا بهره ببریم.

ثواب دیدن شنیدن و گفتن برنامه‌ی امروزمان را تقدیم کنیم به محضر همه‌ی شهدای بزرگوار به ویژه شهید گران قدر آیت الله رئیسی و همراهان ارجمند ایشان، بفرمایید.
حجت الاسلام حسینی قمی: سلام علیکم، اعظم الله اجورنا و اجورکم، سلام علیکم رحمه الله، عرض سلام و ارادت خالصانه و عرض تسلیت دارم خدمت همه‌ی مخاطبین عزیز. خب، واقعاً حادثه بسیار بسیار سنگین، بسیار تلخ، این روزها خاطرات فراوانی از رئیس جمهور عزیزمان گفته شد، منم یک خاطره بگویم که از ویژگی‌های ممتاز ایشان به نظرم، سعه صدرشان بود و نقدپذیری بود. این خیلی مهم است، مخصوصا در کسانی که در چنین مسئولیت‌هایی هستند. یک ماه رمضانی از دفتر ایشان به من زنگ زدند که روز اول ماه رمضان، آقای رئیس جمهور می‌خواهند یک افطاری بدهند به هیئت دولت، شما بیاید یک سخنرانی بکنید. من گفتم: به دو شرط می‌آیم، چون از قم می‌خواهم تا تهران بیایم دهان روزه، یک فایده‌ای داشته باشد. اولا خود آقای رئیس جمهور، جلسه از اولش حضور داشته باشد،
ملایی: بله،
حجت الاسلام حسینی قمی: و ثانیا، هر چه نقدی خواستم بگوییم مانعی نداشته باشد. گفتند: نه، هر دو شرط محقق است. اتفاقا ایشان خودشان از اول جلسه حضور داشتند، من مفصل راجع به آثار و برکات خدمت به مردم یعنی موضوع سخنرانی این خدمت خیلی مفصل،
ملایی: بله،
حجت الاسلام حسینی قمی: گفتم روز اول ماه رمضان شما دولتی‌ها، خیلی نمی‌خواهم دنبال مستحبات بروید، هر چه دعا بخواهید مردم برای شما می‌گویند شما،
ملایی: فقط کار کنید،
حجت الاسلام حسینی قمی: شما فقط خدمت کنید که بالاترین عبادت است. از جمله: بعضی از مشکلاتی هم که مردم منتقل می‌کردند، ما گفتیم. خیلی برای من جالب بود. انصافا عرض کردم کسی در این رتبه مقام ریاست این طور تحمل‌پذیر، سعه‌ی صدر، حوصله، نقدپذیر. از جمله آن روزها گفتم این مسئله‌ای که زیاد هم منعکس‌ شده بود در رسانه‌ها، گفتم یک فکری برای زائرین سیدالشهدا سلام الله علیه داشته باشید. مسیر تهران تا نجف هفتصد کیلومتر است، مسیر تهران تا استانبول سه برابر آن است، دو هزار و صد کیلومتر است و بلیت تهران تا نجف می‌رسد به ده میلیون، پانزده میلیون. ولی آن طرف هر روز صبح پیامک می‌آید با هتل و امکانات پنج میلیون شش میلیون هفت میلیون و گفتم: بالاخره ما از جنابعالی انتظار داریم که این را رسیدگی بفرمایید. جناب آقای ملایی خدا شاهد است، من این روزها خیلی یاد این کلام ایشان افتادم، بعد از منبر به من فرمودند که خیلی خوب کردید که نقد کردید. هر چی می‌توانید نقد کنید ما را،
ملایی: عجب،
حجت الاسلام حسینی قمی: ما بیش از این‌ها احتیاج به نقد داریم.
ملایی: خدا رحمتشان کند.
حجت الاسلام حسینی قمی: عرض کردم هر کسی در این رتبه و مقام و جایگاه خیلی مهم است. ما دو تا پله می‌رویم بالاتر دیگر کسی نباید به ما بگوید بالای جشمت ابرو است. خب ما نیاز داریم به این نقد، هر چه هست بگویید. همان جا بلافاصله دستور دادند، گفتند آقا همین هفته جلسه شورای عالی حج و زیارت را برگزار کنید.
ملایی: برای همین قصه،
حجت الاسلام حسینی قمی: برای همین قصه، که من شنیدم سال‌ها بود این جلسه برگزار نشده بود و این جلسه هم اتفاقا بلافاصله ایشان، به دستور ایشان برگزار شد. البته دستور ایشان دادند، ولی متاسفانه اجرایی نشد. می‌دانید من اعتقادم این هست ایشان هرچه پرتلاش بودند، آن هایی که با ایشان همکاری می‌کردند به پای ایشان نمی رسیدند. اگر می‌رسیدند شاید خیلی از مشکلات بیشتر برطرف شده بود. ایشان شنیدند در آن جلسه دستور داده بودند که پروازهای عتبات، نیمش در اختیار سازمان حج و زیارت باشد که دیگر نتوانند چارتری کنند به هر قیمتی می‌خواهند ...
ملایی: قابل کنترل باشند، قیمت این‌ها،
حجت الاسلام حسینی قمی: عرض کردم با اینکه ایشان جلسه گذاشتند و ما بسیار هم تشکر می‌کنیم عرض کردم همت ایشان خیلی بالا و بالا بود، آنکه باید پا به پای ایشان می‌آمدند، نمی‌آمدند. همین امسال من به یکی از آقایان مسئولین گفتم، ببینید این الان بلیت نجف به تهران است و پانزده میلیون تومان است. گفت: امکان ندارد. نشانش دادم، ساعتش، نمی‌دانم پروازش، همه چیزشان را. پرواز همای به اصطلاح نگویند آقا پرواز این بود، گفتم آخه چطور می‌شود هفتصد کیلومتر راه، پانزده میلیون تومان، به هر حال ایشان خیلی پیگیر بودند، انصافا این سعه‌ی صدرشان، حوصلشان خیلی ...
ملایی: نقد پذیریشان، انعطافشان، بله؛
حجت الاسلام حسینی قمی: و من به نظرم اینجا باید از این مردم نجیب خیلی تشکر کرد جناب آقای ملایی. این حضور واقعاً برای همه عالم اعجاب‌انگیز بود.
ملایی: واقعاً هم.
حجت الاسلام حسینی قمی: یعنی اگر ما شب و روز بگوییم از مردم مشهد، مردم تبریز، مردم بیرجند، مردم قم، مردم تهران، واقعاً سنگ تمام گذاشتند، در قم سنگ تمام گذاشتند، مشهد سنگ تمام گذاشتند، همه جا، همه جا. و من به نظرم این عزیزانی که حالا این چهل پنجاه روز این دولت در اختیارشان هست اگر می‌خواهند روح آقای رئیسی شاد بشود و هدیه‌ای برای روح مطهر ایشان بفرستند، در این فاصله هم بیشتر به حل مشکلات مردم بپردازند. حتی من امروز باز دوباره چند مورد مراجعه داشتم، می‌خواهم بگویم در میان همه‌ی مشکلات آقای مولای،ی خدا شاهده چون می‌بینم می‌گویم، می‌بینم مردم گرفتاری‌هایی که دارند من تقاضام این هست که چهل پنجاه روز، یکی دو ماه در نبود این سید عزیز و بزرگوار دارند خدمت می‌کنند، اگر می‌خواهند هدیه‌ای به روحشان بفرستند، بهترین هدیه این است که مشکلات مردم، مخصوصا در میان همه‌ی مشکلات شاید بالاتر از همه این مسئله‌ی مسکن، ودیعه مسکن، اجاره مسکن، ما روزی نیست که افراد مراجعه می‌کنند می‌گویند آقا، این را دیگر همه‌ی مردم خودشان می‌دانند، اجاره‌ی پنج میلیونی شده ده میلیون، ده میلیونی شده بیست میلیون، بیست میلیونی شده سی میلیون، ودیعه‌ی صد میلیونی شده دویست میلیون و دویست میلیونی شده چهارصد میلیون، پانصد میلیون شده یک میلیارد. من همین جا پریشب در همین تهران جنوب تهران، یک آقایی می‌گفت: ببینید محدوده‌ی بهارستان و میدان شهدا و این‌ها، گفت من یک خانه‌ی صد متری می‌خواهم اجاره کنم صد متر.
ملایی: خب،
حجت الاسلام حسینی قمی: آقای ملایی فکر می‌کنید ودیعه‌ی مسکنش چقدر است؟ یک میلیارد و سیصد میلیون،
ملایی: حدس می‌زدم.
حجت الاسلام حسینی قمی: یک میلیارد و سیصد میلیون؛ صد متر خانه در جنوبی‌ترین نقطه‌ی تهران، حالا جنوبی‌ترین نه، آن منطقه. من گفتم اشتباه می‌کنی، گفت کاری ندارد، الان پاشو با ما برویم دوتا بنگاه یا در این سایت‌هایی که منعکس. به هر حال من عرضم این است، اولا این مردم نجیب، این مردمی که این طور نشان دادند، باور کنید آقای مولابی، من این چند روزه فکر می‌کردم نجیب‌تر از این مردم در عالم پیدا نمی‌شود.
ملایی: حقیقتا فرمایشتان درست است.
حجت الاسلام حسینی قمی: با همه‌ی سختی‌ها این طور تجلیل کردند از دولت مردانشان، الان وقت پاسخ دادن به این نجابت و به این خوبی و به این حضور، به نظر من از همه مهم‌ترین است که ما این مشکلات را، مخصوصا در بخش مسکن ایشالا بتوانند عزیزان یک کاری بکنند، یک فکری بکنند.
ملایی: انشالله.
حجت الاسلام حسینی قمی: حالا بخش‌های دیگر هم هست ولی به نظرم این، از همه بالاتر است، سرآمدش این هست. یک جمله‌ای را من اضافه کنم این چند روزه چند جا گفتم خدا شاهده، با اعتقاد می‌گویم می‌دانید من نه اهل مبالغه هستم نه اهل، ولی چند جا گفتم این را، در یکی از یادواره‌ها در بعضی از شهرها گفتم، قم گفتم. گفتم این یک هفته‌ای که بر مردم ما گذشت خیلی دل مردم ما پر از غم بود اندوه بود غصه بود ولی من در چهره‌ها غم سنگین را می‌دیدم ولی درعین حال یک طمانینه و آرامش در چهره‌ی مردم می‌دیدم. خیلی فکر کردم آقای همچین، همان شب حادثه، فردای حادثه که اعلام کردند غم سنگین، ولی یک آرامشی در چهره‌ی مردم، چرا؟
ملایی: منشأش چه چیزی است؟
حجت الاسلام حسینی قمی: منشأش به نظرم این بود که، خیالشان راحت بود سایه‌ی رهبر بزرگوارمان بر سر ما هست، این سکان دار انقلاب مردم نگران نبودند. الحمد لله.
ملایی: الحمد الله رب العامین.
حجت الاسلام حسینی قمی: خداوند ایشالا سایه‌ی ایشان را بر سر ما مستدام بدارد و بتوانیم این مسیر را به خوبی مخصوصا تو این شرایط ادامه دهیم.
ملایی: انشاالله، انشالله، هر کشوری در جایگاه ایران می‌بود، یک همچین اتفاقی برای آن می‌افتاد، شاید مثل یک کشتی که درون دریا و اقیانوس متلاطم است، اما مقام معظم رهبری شب قبل از اینکه خبر قطعی برسد و بخواهد اعلام بشود، سکینه و آرامش را به مردم هدیه دادند. حاج آقا این یک جمله و برویم سراغ بحث شما، که ما مشهدالرضا نائب الزیاره‌ی شما بودیم،
حجت الاسلام حسینی قمی: سپاسگزارم، ممنونم، متشکر؛
ملایی: به اتفاق تهیه‌ کننده محترم آقای رکنی عزیز، سایر رفقا که دیگر اسم‌ها را فاکتور بگیریم به قول معروف.
حجت الاسلام حسینی قمی: سپاسگزارم،
ملایی: محضر حضرت عالی هستیم.
حجت الاسلام حسینی قمی: بسم الله الرحمن الرحیم، عزیزان مخاطب می‌دانند ما بحثی که داشتیم راجع به امیر مومنان سلام علیه آغاز حکومت حضرت دو سه هفته‌ای به مناسبت فاصله افتاد سخنرانی‌های مناسبتی داشتیم، جلسات مناسب. حالا امروز برمی‌گردیم، اگر مخاطبین عزیز به خاطر داشته باشند گفتیم در عین حالی که هجوم جمعیت بعد از بیست و پنج سال به سوی خانه‌ی امیر مومنان سلام الله علیه بود. برای‌ اینکه حضرت بپذیرند حکومت را، ولی حضرت ابا داشتند حتی چند روزی در تاریخ هست، از مدینه بیرون رفتند که حضرت را پیدا نکنند. چرا هجوم مردم ولی امام علیه السلام نمی‌خواستند بپذیرند؟ مفصل گفتیم. گفتیم به دلیل اینکه بازگرداندن جامعه به قبل از بیست و پنج سال کار بسیار سختی بود.
ملایی: بله، بله،
حجت الاسلام حسینی قمی: امیر مومنان سلام الله علیه می‌دیدند، یک بدعت‌های فراوانی گذاشته ‌شده بود که بخواهند جامعه را برگردانند جامعه به این آسانی نمی‌پذیرد. ولی در عین این حال با همه سختی‌ها پذیرفتند. چرا پذیرفتند؟ خودشان فرمودند: خطبه را خواندیم: «لَولا حُضُورُ الحاضِرِ، و قِيامُ الحُجَّةِ بِوُجودِ الناصِرِ» امروز مردم اعلام آمادگی کردند، «و ما أخَذَ اللّه ُ» خدا از ما پیمان گرفته است که آرام ننشینیم، بر گرسنگی گرسنگان و ظلم ظالمان، سکوت نکنیم، قیام بکنیم، داد بزنیم، فریاد بزنیم و یک جهت هم اینکه حضرت نگران بودند که اصل دین از بین برود. اگر حکومت را نپذیرند کار خیلی سختی بود بعد از بیست و پنج سال ولی نگران نابودی دین بودند. یک عبارتی هست که امیر مومنان می‌فرماید: «لولا خشیة علی الدین» اگر نگران نبودم که اصل دین از بین برود، من نمی‌پذیرفتم حکومت را. باز در یک گزارش دیگری در منابع قدیمی هست مثل انساب الاشراف، منابع دست اول عامه و خاصه هست. حضرت فرمود: «ما تقدمت علیها الا خوفا من ان ینزو علی الامر تیس من بنی امیّة فیلعب بکتاب الله»خیلی عجیب است آقای ملایی. فرمود: «لولا» اگر نمی‌ترسیدم که من حکومت را پذیرفتم، می‌ترسیدم که این بنی‌امیه بیایند قدرت را به دست بگیرند. چون می‌دانید در آن فضا این احتمال خیلی جدی بود. اگر امیر مومنان سلام الله علیها نمی‌پذیرفتند، خب معاویه به بهانه‌ی خون‌خواهی خلیفه‌ی سوم می‌آمد مدینه و حکومت را هم به دست می‌گرفت. دیگر آرزوی معاویه این بود که در مدینه حکومت کند. معاویه تا آخر عمرش به این آرزوسش نرسید. در شام حکومت می‌کرد. خیلی حسرت این را داشت که در مدینه پایگاه حکومتش بود و در حقیقت همه‌ی عالم اسلام زیر سیطره او باشند. امیرالمومنین فرمود: اگر من نگران نبودم «الا خوفا من ان ینزو علی الامر تیس» حالا من این طبیعی «تیس» را ترجمه نمی‌کنم در رسانه، امیر مومنان ببینید چه ناله جان سوزی دارند، فرمودند: اگر این نگرانی را نداشتم نمی‌پذیرفتم، ولی پذیرفتم که دین را از دست بنی‌امیه نجات بدهم. آن ها بیایند به دین خدا بازی کنند.
حجت الاسلام حسینی قمی: بازیچه باشد برایشان.
ملایی: قرآن و دین بازیچه باشد. لذا پذیرفتند. دو تا خطبه دارد امیر مومنان. من آدرس این خطبه‌ها را بگویم محور ما نهج البلاغه است مهمان سفره‌ی حضرت هستیم. یکی خطبه‌ی نود و دو نهج البلاغه، یکی خطبه‌ی دویست و پنج نهج البلاغه. هر دو خطبه راجع به همین ماجرا است که حضرت وقتی پذیرفتند سختی‌هایشان شروع شد، مشکلاتشان شروع شد، با اینکه عهد بسته بودند و از مردم پیمان گرفته بودند که وقتی من بیایم همان سنت پیامبر را ادامه می‌دهد، این‌ها را پذیرفتند. ولی عملا وقتی دیدند حضرت می‌خواهند با عدالت کار را شروع کنند برای ایشان تحملش سخت بود. من خطبه‌ی نود و دو و دویست و پنج را نمی‌خوانم چون مفصل ترش در منابع دیگری هست. این‌ها را می‌خوانم اگر رسیدیم در پایان، این دو تا خطبه را هم می‌خوانم، اگر نه، خود عزیزان ببینند. این خطبه در منابع بسیار قدیمی ما، باز مثل کافی مرحوم کلینی رضوان الله علیها، قبل از نهج البلاغه امالی شیخ طوسی، در منابع اهل سنت ابن ابی الحدید در نهج البلاغه همه نقل کردند. بسیار خطبه‌ی تکان‌دهنده‌ای است، خواهش می‌کنم عزیزان کمی بیشتر عنایت کنند. این خطبه دومین روز بیعت با امیر مومنان است. امروز با امیر مومنان سلام الله علیه بیعت کردند، فردا حضرت آمدند این خطبه را خواندند. در مرحله‌ی اول می‌توان گفت این خطبه پنج محور دارد. یک، فرمود مردم، «أقبلت الفتن كقطع الليل المظلم» با آمدن من فتنه‌ها روی آورده است، مثل تکه‌های شب تار، «و لا يحمل هذا الأمر» چه کسایی می‌توانند از این فتنه‌ها عبور کنند، سه ویژگی داشته باشند. عبور از فتنه‌ها سه تا شرط می‌خواهند. «إلا أهل الصبر و البصر و العلم بمواقع الأمر» 1- کسانی که اولا مقاومت داشته باشند در این راه، 2-  بصیرت داشته باشند، 3- دانش. عبور از فتنه به تعبیر امیر مومنان سلام الله علیها سه تا شرط می‌خواهد، مقاومت، بصیرت، دانش. این مطلب اول. دوم: فرمودند: «و إني حاملكم على منهج نبيكم» من دارم می‌گویم، من سنت پیامبر را ادامه می‌دهم، «ومنفّذ فيكم ما أمرت به» همان فرمان پیامبر را اجرا می‌کنیم.
سوم: «ألا و إن الله عالم من فوق سمائه و عرشه» خدای آسمان‌ها می‌داند، «أني كنت كارها للولاية» من نمی‌خواستم حکومت را بپذیرم، شما جمع شدید. چرا نمی‌خواهم بپذیرم؟ خیلی تعبیر هشدار دهنده‌ای است آقای ملایی، پناه بر خدا. امیرالمومنین امام المتقین که معصوم است، فکر گناه نمی‌کند، می‌فرموید: چرا نمی‌خواستم این حکومت را، من اصرار نداشتم به پذیرش حکومت، چرا؟ «لأني سمعت رسول الله» من از پیامبر شنیدم. «أيما وال ولي الأمر من بعدي» هر کس حکومتی را بپذیرد، «أقيم على حد الصراط» فردا قیامت در پل صراط نگهش می‌دارند، «ونشرت الملائكة صحيفته» فرشتگان نامه‌ی عمل این حاکم را باز می‌کنند، «فإن كان عادلا أنجاه الله بعدله» اگر به عدالت رفتار کرده باشد با عدالتش نجات پیدا می‌کند. «وإن كان جائر»
ملایی: اگر ظلمی کرده باشد،
حجت الاسلام حسینی قمی: اگر ظالم بوده است، «انتفض به الصراط حتى تتزايل مفاصله» چنان صراط او را به حرکت در ‌می‌آورد که بند بند بدنش جدا می‌شود، «ثم يهوي إلى النار» بعد هم می‌اندازنش در آتش. امیر مومنان، عزیزان خیلی تعبیر تکان‌دهنده است، چرا من نمی‌خواستم بپذیرم حکومت را؟ من دنبال حکومت نبودم. از رسول خدا شنیدم حاکم اگر به عدالت رفتار کند نگهش می‌دارند سر پل صراط، فرشته‌ها نامه‌ی عمل دوران حکومتش را باز می‌کنند.
ملایی: همه می‌بینند.
حجت الاسلام حسینی قمی: اگر به عدالت رفتار کرده باشد عدالتش نجاتش می‌دهد، اگر ظلم کرده باشد چنان صراط او حرکتی می‌دهد بند بند بدنش از هم جدا می‌شود، بعد هم در آتش افکنده می‌شود. من آقای ملایی، عرض کنم که من واقعاً این فراز را که می‌دیدم تعجب می‌کردم که چطور الان بعضی‌ها آنقدر اصرار دارند حریص هستند برای‌ اینکه به یک پستی برسند، به یک مقامی،
ملایی: یک میزی، یک منصبی،
حجت الاسلام حسینی قمی: اصلا این حرص می‌دانید، خود حریص بودن به پست و مقام یک نکته‌ی منفی است. من روایت فراوانی دیدم تو همین داستان امیر مومنان سلام الله علیه، خب گفتیم حالا ادامه می‌دهیم اولین مشکلی که برای حضرت پیش‌آمد این بود که طلحه و زبیر، از حضرت حکومت می‌خواستند، استانداری می‌خواست، یعنی یکی بصره می‌خواست، یکی کوفه می‌خواست و حضرت هم حاضر نبود این‌ها را شایسته نمی‌دانست. ابن عباس یک وقت آمد و گفت: آقا برای ‌اینکه شر این‌ها را بکنی، یک پستی به این‌ها بده و آن‌ها بروند. عین عبارت امیر مومنان در منابع دست اول، الامامة و السیاسه‌ به‌ ابن‌ قتیبه‌ می‌نویسد امیر مومنان فرمود که، «لو کنتم مستعملا احد لذره» اگر من به خاطر اینکه شر کسی را دفع بکنم پست و مقام بنا بود بدهم، به معاویه می‌دادم. چون اگر به معاویه هم پست و مقام می‌داد دیگر جنگ صفین پیش نمی‌آمد.
ملایی: بله، بله.
حجت الاسلام حسینی قمی: و من این طوری نیستم. بعدش هم این هست، فرمود: اگر این قدر طلحه و زبیر حریص نبودند برای این پست و مقام، یک فکری می‌کردم. همین که حریص هستند من نمی‌خواهم به این‌ها پست بدهم. ببینید حریص بودن یک نقطه منفی است. باز در روایت دیگر کسی دیگر به پیامبر خدا گفت: آقا آمد خدمت پیامبر، گفت آقا یک پستی هم به ما بده. عین کلام حضرت است. فرمود: «لا نُوَلِّي على هذا مَن سَألَهُ ، و لا مَن حَرَصَ علَيهِ» کسی که حرص می‌زند برای این پست، آقا ما به این‌ها پست و مقام نمی‌دهیم. ما به این‌ها نمی‌دهیم. من به نظرم اتفاق می‌دانید جناب آقای ‌ملایی، الان ما تقریبا دو تا یا سه انتخابات در پیش داریم، ریاست جمهوری که در پیش داریم،
ملایی: کمتر از یک ماه دیگر،
حجت الاسلام حسینی قمی: احتمالا انتخابات شوراها باشد، مجلس تصویب کرده است منتظر نظر شورای نگهبان است. انتخابات داخلی مجلس هم که همین روزها هست. من به نظرم اگر به کلام امیر مومنان، به کلام رسول خدا، معیار ما باشد در انتخابات، آنی که مردم بخواهند انتخاب بکنند، ببینند اگر کسی حریص است، از هر دری می‌خواهد بیاید، به هر قیمتی می‌خواهد بیاید، اصلا خودش نقطه منفی است و اتفاقا یاد کنم می‌داند آقای رئیسی تا روز آخر، در همین داستان ریاست جمهوریشان حاضر نبودند، تصمیم نگرفتند، گفتند: من به جمع‌بندی نرسیدم. روز آخر دیگر به این جمع‌بندی رسید. واقعاً هم این طور بود، بازی نبود، بازی انتخاباتی نبود، ولی بعضی‌ها می‌بینیم از حالا راه افتادند. بابا بگذارید بدن این آقا به خاک سپرده بشود. من نمی‌گویم اگر واقعاً آماده خدمت هستند بسم الله، ولی این پست و مقامی است که امیر مومنان می‌فرماید: من نمی‌خواهم بپذیرم، به عدالت رفتار کرده باشید نجاتت می‌دهد عدالت، اگر ظلم کرده باشید صراط چنان حرکتت می‌دهد تکانت می‌دهد، بند بندت جدا می‌شود. چطور آدم حریص باشد برای این پست.
ملایی: بله، بله. آن قصه‌ی تشنه‌ی قدرت یا شیفته‌ی خدمت بودند.
حجت الاسلام حسینی قمی: بله، شهید بهشتی رضوان الله علیه،
ملایی: خدا رحمت کند، شاید تناسلی پیدا کرد این دو سید بزرگوار،
حجت الاسلام حسینی قمی: این آقای رجایی، من مفصل این را گفتم، ایشان می‌فرمودند که کسانی که اینجا در این جمهوری اسلامی پست قبول می‌کنند یا باید عاشق باشند یا دیوانه. من هرکجا می‌روم به مسئولین می‌گویم شما کدام هستید. واقعاً عاشق خدمت هستید خوشا به حالتان. یک جمله‌ی دیگر دارد امیر مومنان سلام الله علیه، باز بعضی از سر خیرخواهی آمدند به امیر مومنان گفتند که آقا یک پستی به این‌ها بده تا اوضاع آرام بشود، بعد این‌ها را برکنار کن. این تعبیر امیر مامان، این ملاک حکومت است. حضرت فرمود: «لا اداحنا فی الدین» من در دینم با کسی ساخت و پاک نمی‌کنم، یعنی همانی که معیار است. من اهل ساخت و پاک، آقا به این باج بده، به آن باجی بده که این حرفی نزند. عرض کردم تاریخ امیر مومنان سلام الله علیه بسیار روشن است. اگر امیر مومنان یک باج می‌دادند به طلحه و زبیر، یک باج می‌دادند به معاویه، این دوران حکومتشان، نه جنگ جمل پیش می‌آمد، نه صفین و نه به دنبال جنگ قهرمانان پیش می‌آمد. حالا من بقیه این خطبه را بخوانم. بخش سوم، «ثم التفت يمينا وشمالا» این خطبه مال کی است؟
ملایی: این خطبه همان خطبه‌ای است که روز دومی که با حضرت بیعت کردند،
حجت الاسلام حسینی قمی: احسن، حضرت آمدند در آن خطبه می‌خوانند. عرض کردم در نهج البلاغه خطبه‌ی نود و دو و دویست و پنج، ولی چون اینجا مفصل تر است من جمعشان را می‌خوانم. یک نگاهی کردند به اطراف فرمودند: «ألا لا يقولن رجال منكم غدا» فردا آن‌هایی که در دوران این بیست و پنج ساله خانه و باغ و مرکب و زندگی جمع کردند، نیایند بگویند علی بن ابی طالب حق ما را گرفت. رجال، آن‌هایی که، «غمرتهم الدنيا» دنیا این‌ها را در برگرفته است، شیفته‌ی دنیا شدند. « فاتخذوا العقار ، وفجروا الأنهار، وركبوا الخيول الفارهة، واتخذوا الوصائف الروقة» خانه خریدند، باغ خریدند، مرکب خریدند، این‌ها فردا نیایند، البته اشتباه نشود، ملک و خانه عیبی ندارد، حضرت یک قیدی می‌زند. می‌فرمود: « صار ذلک علیهم عارا وشنارا، إن لم یغفر لهم الغفار» اگر با این ثروت کاری نکرده باشند که مشمول رحمت الهی قرار بگیرند، یعنی از مسیر صحیح جمع نکرده باشند و حقوق الهی را ادا نکرده باشند، این فقط ننگ و عارش برای این‌ها باقی می‌ماند. این‌ها فردا نیایند، « إذا ما منعتهم»
ملایی: جلویشان را گرفتند،
حجت الاسلام حسینی قمی: من باج به کسی نمی‌دهم، نگویند: «حرمنا ابن أبي طالب» امیر مومنان ما را محروم کرد. «ألا وأيما رجل» خیلی عجیب است، روز دوم، «من المهاجرين والأنصار»هر کس می‌گوید: آقا من من از اسراف پیامبر بودم، «يرى أن له الفضل» فکر می‌کند چون صحابی پیامبر است، فضیلت بالاتری دارد، باید از بیت المال بیشتر به آن بدهم. من دارم اعلام می‌کنم، «إن الفضل النير غدا عند الله» فردا پیش خدا معلوم می‌شود فضیلت‌ها، «وثوابه وأجره على الله» آقا سحابی بودی، سابقه در ایمان داری، سابقه در جهاد داری، پاداشت پیش خدا است. «أنتم عباد الله» همه بنده‌ی خدا هستید. «والمال مال الله يقسم بينكم بالسوية» بیت الله، مال الله است، بیت المال است.
ملایی: بله،
حجت الاسلام حسینی قمی: «يقسم بينكم بالسوية» من به همه به سویه تقسیم می‌کنم. «لا فضل فيه لأحد على أحد» احدی بر دیگری برتری ندارد. «للمتقین» آقا شما تقوا داشتی، سابقه در اسلام داشتی، سابقه در جهاد داری، پیشکسوتان جهاد هستی، بدر و احد بودی، « عند الله احسن الجزا و افضل الثواب» پاداشتان پیش خداوند است. «لم یعل الله اکبر لم يجعل الله الدنيا للمتقين اجراً» دنیا جای پاداش متقین نیست، خیلی مهم است آقای ملایی. ببینید این طرز امیر مومنان در این پنج سال تلاش داشتند طرز تفکر جامعه را عوض کنند. شما می‌گویید: من سابقه‌ی تقوا دارم، صحابی پیامبر هستم، ایمان دارم، سابقه‌ی جهاد دارم، بسم الله،
ملایی: اجرت را از خدا بگیر.
حجت الاسلام حسینی قمی: و دنیا جای این پاداش‌ها نیست. «لم يجعل الله الدنيا للمتقين اجراً و لا ثواباً » خدا چه پاداشی تو دنیا بدهد، آقا شما نماز شب خواندید، در دنیا معلون نیست به شما پاداش داده بشود. شما جهاد رفتید، در دنیا پاداش ندارید، شما سابقه در ایمان دارید، دنیا پاداش ندارید؛ «و ما عندالله خير للابرار» پاداشتان را از خدا بگیرید. بعد هم فرمودند: « فاغدوا علینا» فردا صبح همه بیایید، «عندنا مالا» یک چیزی مالی هست از تو بیت المال می‌خواهیم تقسیم بکنیم همه بیایید، عرب بیاید، عجم بیاید، حر بیاید، بنده بیاید، همه باید بیایند، چون می‌دانید در زمان خلیفه‌ی دومی در تاریخ مفصل نقل ‌شده است، قبلا هم اشاره کردیم. خلیفه‌ی دوم می‌گفت: نه، من به عرب‌ها می‌دهم، به موالی می‌دهم، به عجم‌ها نمی‌داد، به غلام‌هایشان نمی‌داد و درجه‌بندی‌هایی کرده بود، آن‌هایی که در جنگ بدر بودند بیشتر می‌داد، در احد بودند بیشتر بودند، همینجوری نبود یک درجاتی داشت. و وقتی هم، به شما داستان را عرض کردیم وقتی اعتراض کردند، گفتند که خلیفه‌ی اول این‌طوری تقسیم نکرده است، چون در زمان پیامبر و خلیفه‌ی اول به سویه تقسیم می‌شدند،
ملایی: بله،
حجت الاسلام حسینی قمی: به خلیفه‌ی دوم گفتتد: خب خلیفه‌ی اول که به سویه تقسیم می‌کرد، گفت او خلیفه‌ای بود که نظری داشت. من هم خلیفه‌ای هستم نظری دارم. امیر مومنان فرمودند: عرب ندارد، عجم ندارد، مولا  ندارد، حر ندارد، چون حتی این در تاریخ منابع دست اول هست، مثلا خلیفه‌ی دوم اجازه نمی‌داد غیر عرب وارد مدینه بشود، عجم‌ها اجازه نداشتند بیایند، یا عجم‌ها با عرب‌ها ازدواج کنند اجازه نمی‌داد. امیر مومنان فرمودند: ما برمی‌گردیم به سیره‌ی پیامبر که عرض کردم زیر پیامبر بوده است در قصه‌ی تقسیم بیت المال خلیفه‌ی اول هم این طوری بود. فرمود: فردا بیاید من این‌طوری می‌خواهم تقسیم بکنم، همه بیایند. خب عده‌ای مخالفت کردند، خیلی‌ها مخالفت کردند. حضرت دوباره یک خطبه‌ی دیگر خواندند که این خطبه بخش‌های عمده‌اش در دویست و پنج است که من باز از دویست و پنج اگر رسیدیم، آخرش می‌خوانم.
ملایی: انشالله
حجت الاسلام حسینی قمی: در این خطبه باز چهار محور دارد. یک: فرمود: «يَا مَعْشَرَ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ اتمنوا علی اللَّهَ رسوله بایمانکم»
ملایی: منت می‌گذارید، که ما ایمان آوردیم.
حجت الاسلام حسینی قمی: منت می‌گذارید که ما ایمان و سابقه‌ای در ایمان داریم، اشاره کردند به این آیه مبارکه سوره حجرات، آیه چهل و نه، همه آشنا هستند. «يَمُنُّونَ عَلَيْكَ أَنْ أَسْلَمُوا قُلْ لَا تَمُنُّوا عَلَيَّ » (سوره حجرات،49) بر من منت نگذارید. «إِسْلَامَكُمْ بَلِ اللَّهُ يَمُنُّ عَلَيْكُمْ أَنْ هَدَاكُمْ لِلْإِيمَانِ» (سوره حجرات،49) خدا بر سر شما منت دارد که شما را هدایت کرده و بر چه چیزی منت می‌گذارید. 2- فرمود: « انا ابوالحسنه» در تاریخ هست وقتی ابوحسن را، این تعبیر انا ابوحسنه را به کار می‌بردند، وقتی غضب می‌کردند این جمله را می‌خواندند: فرمود: «أَلَا وَ إِنَّ هَذِهِ الدُّنْيَا الَّتِي أَصْبَحْتُمْ تَتَمَنَّوْنَهَا وَ تَرْغَبُونَ فِيهَا» این دنیایی که اینجور دارید می‌دوید دنبالش، می‌خواهید حق دیگران را هم ببرید. می‌گوید: چرا به سویه تقسیم می‌کنید؟ نه به ما بیشتر بده، این دنیایی که « َمَنَّوْنَهَا وَ تَرْغَبُونَ فِيهَا وَ أَصْبَحَتْ تُغْضِبُكُمْ وَ تُرْضِيكُمْ» یک روز دنیا از دنیا راضی هستید، یک روز ناراضی هستید، «لَيْسَتْ بِدَارِكُمْ» این دار شما نیست، خانه‌ی شما جای دیگر است.
ملایی: دار قرار نیست
حجت الاسلام حسینی قمی: دار قرار نیست، «وَ لَا مَنْزِلِكُمُ الَّذِي خُلِقْتُمْ لَهُ» این خانه‌ی شما نیست، بر این دنیا آفریده نشده‌اید، «فَلا تَغُرَّنَّكُمُ» دنیا شما را فریب ندهد. عرض کردم آقای ملایی، وقتی من مفصل اشاره کردم، اگر کسی از ما بپرسد آقا، پیام سراسر نهج البلاغه در یک جمله چه چیزی هست؟ در یک جمله این هست که امیر مونان سلام الله علیها می‌خواهد طرز این تفکر این جامعه را اصلاح کند. به ایشان بفهماند که آقا برای دنیا نیامده‌اید، برای دنیا خر نشدید، از دنیا استفاده کنید، خود امیر مومنان بیشتر از همه تو دنیا کار کرد، تلاش کرد، عمران، آبادانی، بیش از همه، ولی برداشت خودش از همه کمتر بود. می‌خواهید بیشتر به سراغ نعمت‌های خدا، « بالصَّبرِ على طاعةِ اللّه ِ» بر طاعت خدا مقاومت کنید. تسلیم احکام پروردگار باشید. این هم مطلب سوم. مطلب چهارم فرمودند: اما داستان این بیت المال، «لیس احد علی احد» کسی بر دیگری فضیلت ندارد. «مال الله» اگر قرآن را قبول دارید که همه به قرآن ایمان آوردیم، به عهد پیامبر ایمان آوردیم، من این‌طوری تقسیم می‌کنم. هر کس هم نمی‌خواهد «فلیتوکل کیفشنا» هر کجا می‌خواهد برود برود. « ان العامل به طلاعة الله» آنی که به فرمان خدا عمل کند، حاکمی که به فرمان خدا عمل کند، «لاوحشة» وحشتی ندارد، آخرش چی هست؟ آخر شهادت است.
ملایی: بله، بله.
حجت الاسلام حسینی قمی: این جمله را یک وقت عرض کردم که از نویسندگان مصری می‌گوید: مقاله‌ای دارد می‌گوید: امیر مومنان سلام الله علیه حکومتش طول نکشید، پنج سال، پنج سال هم نشد، چهار سال و چند ماه. امیر مومنان حکومتش، ولی یک نمونه برای تاریخ ثبت شد که اگر یک حکومت نمونه می‌خواهید، حکومت امیر مومنان است. و الا اگر می‌خواست باج بدهد، به این باج بدهد، به آن باج بدهد، به جای چهار سال و پنج سال، می‌تواند چهل سال حکومت کند. معاویه چهل سال حکومت کرد ولی با حقه بازی، خود امیرالمومنین تو نهج البلاغه، خطبه دویست و ده می‌فرماید: که او از من زرنگ‌تر نیست. او با مکر ادامه حکومت می‌دهد. «ثم فضل» پس فرمود: فضیلتی نیست از منبر آمدند پایین، «صلی رکعت» دو رکعت نماز خواندند. البته من نمی‌دانم آیا این رسم حضرت بود که بعد از هر خطبه دو رکعت نماز بود، ولی اینجا دو رکعت نماز خواند. خواهش می‌کنم از آن داستان عنایت کنند. عمار یاسر را فرستاد، فرمود: برو آنجا طلحه و زبیر را صدا بزن بیاد. چون راس مخالفین این‌ها بودند که اعتراض داشتند، طلحه و زبیر آمدند. فرمودند من چند تا سؤال از شما دارم. یک: « نشدتکم باللّه» شما را به خدا قسم، شما خودتان نیامدید سراغ من، «انا کار» من فراری بودم از پذیرش حکومت، شما به دنبال من، درست است، گفتند: بله، فرمود: مجبور بودید گفتند: بله، فرمود: با رضایت بیعت کردید گفتند: بله، پس چرا امروز این بازی را درآوردید؟ چرا شیطنت می‌کنید؟ گفتند: آقا به خاطر اینکه ما با شما بیعت کردیم به شرط اینکه شما با ما مشورت کنید. یک: این‌جوری که ما می‌گوییم تقسیم کنید. شما نظر ما را نمی‌خواهید، با ما مشورت نمی‌کنید. حضرت فرمود که در حقیقت این تعبیر، اول خطبه دویست و پنج است. فرمود: «لقد نقمتما یسیرا و ارجأتما کثیرا» من عرض کردم چون این خط مفصل‌تر است، عزیزان خودشان بینند، چون خیلی زیبا است. خطبه دویست و پنج فرمود: «لقد نقمتما یسیرا و ارجأتما کثیرا» ترجمه روان بخواهم این جمله را بگویم. آقا گیرم این دوتا اشکال هم تو حکومت من بود، اشکال نبود، شما می‌گویید: چرا علی با ما مشورت نکرد؟ یک، چرا بیت المال را به سویه تقسیم نکرد؟
ملایی: درست،
حجت الاسلام حسینی قمی: حالا گیرم همین دو اشکال، اشکال هم که نیست، نظر حضرت است، الان توضیح می‌دهند. این هم که این دو اشکال باشید. «لقد نقمتما یسیرا»دو تا اشکال را فقط مطرح می‌کنید، «ارجأتما کثیرا»
ملایی: خیلی چیزها را نمی‌بینید.
حجت الاسلام حسینی قمی: خوبی‌ها را یادتان نیست. جناب آقای ملایی، من واقعاً عرض می‌کنم. این درس تو حکومت‌ها است. الان ببینید در کشور ما هر دولتی که می‌آید، آن‌هایی که طرفدار این دولت هستند، فقط خوبی‌هایش را می‌بینند هیچ نقدی نمی‌گویند. آن‌هایی که مخالف هستند، متاسفانه در حزبشان نیست، تو باندشان نیست، فقط نقد می‌کنند، هیچ خوبی نمی‌گویند. در دوران آقای رئیس ما دیدیم، این‌هایی که ایشان نمی‌پسندیدند، فقط نقد می‌کردند، بابا بی انصافی نکنید، این سید اولاد پیغمبر، در این سه سال این همه دوید، هیچ خدمتی نکرد. حالا اگر دولت خودشان، مطبوع خودشان، این بی‌انصافی است. در حالات رسول خدا این حدیث را مکرر خواندیم،
کان رسول الله، سیره‌ی پیامبر این بود، «یحسن الحسن و یقویه» تحسین می‌کردند، «و یقبح القبیح و یوهنه» بدهی را هم انتقاد می‌کردند. منصف باش، دولت جناح ما بود یا جناح ما نبود بالاخره در این چهل و پنج سال هر دولتی آمده ایست یک نقاط قوتی داشت، نقاط ضعفی داشتیم، بی‌انصافی نکنیم. حضرت فرمود: «نقمتما یسیرا» اصلا گیرم، امیر مومنان که این‌ها را اشکال نمی‌توانستند بگیرند. گیرم اشکال بود، چرا «ارجأتما کثیرا» این همه خوبی‌ها را فراموش کردید؟ بعد فرمود که این اشکالی که شما کردید، به من بگویید: « ادفعتکما عن حق وجب» من ظلمی به شما کردم، حقی از شما را، آیا مالی برای خودم برداشتم؟ «استاثرت من هذا المال لنفسي» برای خودم چیزی اضافه برداشتم. گفتند: چرا با ما مشورت نکردید؟ فرمود: من در حکمی درمانده شدم. امیر مومنانی که می‎فرماید: راه‌های آسمان را بهتر از راه‌های زمین بلدم. این بیاید با کی؟ نیاز به مشاوره با طلحه و زبیر دارد؟ « فمن الذی کرحتما من امری» گفتند: آقا، ‌ای کاش همان مسیر دوران قبل را ادامه می‌دادید. آنطوری بیت المال را تقسیم می‌کردید. حضرت فرمود: واقعاً عرض کردم، عجیب این از نکات بسیار تکان‌دهنده تاریخی که حضرت هشدار می‌دهد. فرمود: این سیره، برگرد به سیره پیامبر، مگر پیامبر غیر از این تقسیم می‌کرد، عرض کردم هم رسول خدا، هم خلیفه‌ی اول فرمود: آنکه می‌گویید ما سابقه اسلام داریم، سابقه ایمان داریم، جهاد داریم. فرمود: من سؤال می‌کنم، آقا زمان پیامبر، رسول خدا کسانی که با پیامبر از روز اول همراهی کردند، آیا پیامبر به آن ها اضافه داد؟
ملایی: خیر، ترجیح نمی‌داد.
حجت الاسلام حسینی قمی: ترجیح نداد، بله، اگر کسی گرفتاری داشت، آقا فرزند رزمنده باشد، فرزند پیشکسوتان، گرفتار، همه‌ی گرفتارها باید مشکلاتشان برطرف شود. فرقی ندارد. آن گرفتاریش بیشتر است باید بیشتر به آن رسیدگی شود. اما فرمود: پیامبر آن‌هایی که در رکابش جنگیدند به آن ها اضافه نداد. «الله سبحانه موف السابق و المجاهد یوم القیامة» باز می‌فرماید: دنیا جای پاداش نیست، قیامت باید پاداشتان را بگیرید. در تاریخ هست وقتی این‌ها ناامید شدند از امیر مومنان سلام الله علیها، ابن ابی الحدید می‌نویسد: طلحه گفت: ما خصوصی جمع دوستانش، خب، ما باید خودمان را سرزنش کنیم. تقصیر ماست. ما در شورا سه نفر بودیم، سعد بن ابی وقاص حاضر نبود با امیر مومنان بیعت کند. طلحه گفت: من و زبیر حاضر بودیم با علی بیعت کنیم، آن‌وقت علی دارد این‌طوری امروز ما را، بد نیست من یک جمله‌ای اضافه کنم جناب آقای ملایی، ببینید متاسفانه به هر حال من به نظرم مقایسه‌ی نور و ظلمت خیلی کمک می‌کند ما نور را بهتر بشناسیم. امیر مومنان سلام الله علیه، این در منابع دست اول در کتاب الغارات است منابع دیگر هست، یک وقتی عبدالله بن جعفر، جعفر طیار، داماد امیر مومنان آمد خدمت امیر مومنان گفت آقا می‌شود یک کمی به من اضافه کمک کنید. والله قسم خورد گفت به خدا قسم کارم به جایی رسیده است که باید بروم شتر و گوسفند‌هایم را بفروشم. این‌ها سرمایه‌شان بود شتر و گوسفند.
ملایی: درست است.
حجت الاسلام حسینی قمی: باید سرمایه‌ام را بفروشم تا زندگیم را اداره کنم.
ملایی: یک ذره زیاد به من بدهید
حجت الاسلام حسینی قمی: می‌شود به من اضافه بدهید. خب فرمود: «لا والله، ما اجد لک شیئا» چیزی ندارم. «الا ان تامرعمک ان یسرق» مگر اینکه من بروم دزدی کنم،
ملایی: مگر اینکه عموت را به دزدی وادار کنی.
حجت الاسلام حسینی قمی: انتظار دزدی داری. همین امیر مومنان سلام الله علیه. من این ها را بگویم عرض کردم مقایسه نور و ظلمت خیلی مهم است. شیخ مفید در این کتاب جمل می‌نویسد: وقتی طلحه و زبیر آمدند، حالا می‌رسیم انشالا به آن قسمت‌ها، وقتی آمدند و بصره را تصرف کردند و عثمان بن حنیف استاندار امیر مومنان را زدند، خیلی زدنش، تمام موی سر و صورتش را کندند، هفتاد نفر یا چهارصد نفر را کشتند و رسیدند به بیت المال بصره، بیت المال بصره خیلی هم پول در آن بود. دستشان به بیت المال که رسید، گفتند: «هذا ما وعد الله» به به، نگاهشان به طلا و نقره‌ها افتاد شاد شدند. یک کسی می‌گوید: من این لحظه را دیدم. امیر مومنان را هم دیدم وقتی جنگ جمل تمام ‌شده بود، امیر مومنان فاتح جنگ جمل شد. نگاه به این‌ها نمی‌کرد. فقط یک جمله فرمود: فرمود یا صفرا یا بیضا غیری، برو، این را راوی می گوید.
ملایی: برو کس دیگر را گول بزن.
حجت الاسلام حسینی قمی: این طلا و نقره‌ها پیش امیر مومنان سلام الله علیه به اندازه‌ی خاک ارزش نداشت، به اندازه حاک. یعنی امیر مومنان در یک جمله، گرفتار کسانی بود که تمام هم و غمشان دنیا بود و وقتی، همین اتفاق وقتی رسیدن به بیت المال، می‌دانید که سر دنیا دعوا می‌کنند بعدا دعوا بین خودشان شروع می‌شود. طلحه می‌گفت: من قفل بزنم، بستم بیت المال را، قفل من باشید، مهر من باشید، دعوایشتن شد، عایشه گفت: حالا من، هر دو مهر بزنید، من هم سومی می‌زنم. چند تا دعوا داشتند، عرض کردم دعوا سر دنیا همیشه بوده است. اول بگذارید یک جمله‌ام در پایان اشاره کنم.
ملایی: اشکالی ندارد بماند.
حجت الاسلام حسینی قمی: از امیر مومنان تمام شد. از امیر مومنان سلام الله علیه باز در جمل شیخ مفید است. حضرت وقتی حکومت را پذیرفتند فرمودند: نگاه کنید «دَخَلتُ بِلادَكُم» کل زندگی من، این لباس من، «ِأَشمالي هذِهِ ورَحلَتي» این لباس من هست، این اساس من است. این هم مرکب من است. «أنَا خَرَجتُ مِن بِلادِكُم» روزی که حکومت من تمام شد، اگر دیدید چیزی به زندگی من اضافه شد. «فَإِنَّني مِنَ الخائِنينَ» من به شما خیانت کردم
ملایی: الله اکبر
حجت الاسلام حسینی قمی: یعنی امیر مومنان، روز اول حکومتشان اعلام می‌کند زندگی من را ببینید، روز آخر اگر چیزی، چون حضرت می‌بیند از بیت المال سهم خودش را کامل نمی‌گرفت. حضرت ثروت داشت که همه را وقف می‌کرد. فرمود: اگر از بیت المال شما چیزی اضافه بردم، امروز ثروت من را بشمرید، اگر اضافه شد، « فَإِنَّني مِنَ الخائِنينَ»
ملایی: سلام و درود خدا بر امیرالمومنین، حاج آقا خیلی ممنونم، خیلی متشکرم، فقط و فقط مرور، قصه‌های تاریخی نیست یعنی داستان تعریف نمی‌کند، حاج آقای حسینی، نه چون بلاغه است سیره‌ی حکومت داری امیرالمومنین و استفاده‌های خودمان را بکنیم از این قصه، ما هنوز که هنوزه هم امتحانات بزرگ برای حفظ این نظام پیش رو داریم و داریم می‌بینیم چه کارهایی باید اتفاق بیفتد، همین فرمایشات حاج‌ آقای حسینی حجت الاسلام حسینی قمی خودش تعریف شاخص‌ها و ملاک‌های انتخاب‌های ما خواهد بود. کلید واژه و کد فراوان داشت. برویم محضر قرآن کریم صفحه‌ی هفتاد و نه آیات دوازده تا چهارده سوره‌ی مبارکه نساء تلاوت بشود و برگردیم ببینیم زمان می‌ماند برای ما، چند دقیقه پایانی یا خیر.
بلافاصله برویم سراغ خدمت حاج آقی حسینی حجت الاسلام حسینی قمی، چند دقیقه وقتی که داریم
حجت الاسلام حسینی قمی: سپاسگزارم. کام مخاطبین شاید تلخ شد با این بی‌وفایی که بعضی‌ها نسبت حضرت داشتند یک دقیقه داستانی بگویم کامشان شیرین بشود. از این طرف. ابوسعد دوئلی از اصحاب امیر مومنان است. یک وقتی یک معجونی به عنوان رشوه در حقیقت برایشان فرستادند. معجون بسیار خوشمزه، وقتی این را آورد در خانه، دختر بچه‌ای داشت. دختر است دیگر. گفت بابا، از این معجون خوشمزه یک قاشق به من بده. یک مقدار گذاشت دهانش، گفت خیلی خوشمزه است. گفت بابا، بیشتر می‌خواهم، گفت برو خرما بخور، خرما بهتر هست. بابا کلاه سر من نگذار، این معجون بهتر هست، خرما چیه. گفت می‌دانی این را کی فرستاده است؟ بعث الینا معاویه یخدعون عن حب علی بن ابی‌طالب. معاویه فرستاده است با این معجون محبت علی را از ما بگیرد. گفت قبح الله یخدعون عن السید مطهر بشهد المظفر، این معجون زعفرانی می‌خواهد ما را از علی، محبت امیر مومنان، بعد رفت کنار باغچه یک کاری کرد این مقداری که خورده بود برگردند امروز هم این شهد مظفر را زیاد می‌فرستند برای ما، مخصوصا کسانی که پستی دارند، مقامی دارند، یادشان باشد، برای ‌اینکه محبت امیر مومنان خدمت به این مردم را از آن‌ها بگیرند مواظب باشید. خدا را قسم می‌دهیم به حق محمد آل محمد، به حق آقا علی بن موسی الرضا سلام الله علیها که خب آقای رئیسی افتخارشان خادم الرضا بودند، آقای نظافت هم نقد کردند که در این سه سال تولیت حاضر نشدند هیچ، به قول از آقای مروی نقد کردند هیچ چیزی حق التولیه بگیرند. خدایا به حق محمد آل محمد همه‌ی این‌ها را مهمان سفره نورانی آقا و مولایشان ابوالحسن علی بن موسی الرضا بگردان. ملت ما را در همه‌ی این آزمون‌ها سربلند و پیروز بگردان. شر دشمنان مخصوصا صهیونیست‌ها، آمریکایی‌ها به خودشان برگردان.
ملایی: الهی آمین. خیلی متشکرم حاج‌ آقا. سلامتی‌تان آرزوی ماست و دیدار مجدد شما.
حجت الاسلام حسینی قمی: سپاسگزارم.