اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

1403-02-29-حجت الاسلام حسینی قمی-داستان و حکایت هایی پیرامون حضرت امام رضا علیه‌السلام

ملایی: بسم الله الرحمن الرحیم السلام علیک یا اباالحسن علی ابن موسی الرضا المرتضی رحمت الله و برکاته سلام به روی ماه شما آقایان و سلام به محضر شما بانوان و همراهان خوب برنامه سمت خدا و تبریک محضرتان این روزها دهه پر فیض و نورانی کرامت و در آستانه میلاد با سعادت امام هشتم سلام الله و صلواته علیه خدمت تان رسیدیم با احترام و افتخار و ساعتی را تقریبا در کنار شما عزیزان بیننده و شبکه سه سیما و شبکه محترم افق و شبکه جهانی ولایت و شنوندگان گرامی از طریق کانال ها و از طریق شبکه سراسری معارف اهل بیت خواهیم گفت از کنار تو گدا با دست خالی رد نشد نیست عاقل هر کسی دیوانه مشهد نشد دلها همه پرواز کرده این روزها که خودش را برساند کبوتر بشود در حرم امام رضا علیه السلام الهی قسمت تان بشود و امیدواریم که مبارکتان باشد لحظه به لحظه این ایام.

حاج آقای حسینی قمی عزیز و بزرگوار و شنبه ای دیگر. خوش آمدید بفرمایید. سلام علیکم
حجت الاسلام حسینی قمی:  سلام علیکم و رحمت الله عرض سلام و ارادت خالصانه دارم خدمت همه مخاطبین عزیز و عرض تبریک دارم فردا شب، شب ولادت مولایمان ثامن الحجج علی ابن موسی الرضا سلام الله علیه دارد، یک شعر خیلی زیبایی نیر تبریزی دارد.
نسیم قدسی یکی گذر کن به بارگاهی که لرزد آنجا
خلیل را دست ذبیح را دل مسیح را لب کلیم را پا نخست نعلین ز پای برکن سپس قدم نه به طور ایمن
که در فضایش ز صیحه لَن فتاده بیهوش هزار موسی
خیلی شعر مفصل و زیبایی است سلام علی طه و یاسین سلام علی آل خیر النبیین و سلام علی روضۀ هل فی ما امام یبایع به الملک و الدین تبریک عرض می کنم انشاء الله به این مناسبت عنوان سخن مان ده مطلب راجع به امام رضا علیه السلام هست من فقط یک یادآوری ابتدا عرض بکنم ماه ذی قعده اولین ماه از سه ماه حرام است ما همیشه نگران هستیم می دانید ماه حرام دیه ها مضاعف است و از اون طرف آماری که اعلان می کنند ما الان ده میلیون موتور سواری داریم که موتورهایشان بیمه نیست و از این ده میلیون هفت میلیونش گواهینامه ندارند ما خواهش می کنیم امروز دیه در ماه حرام یک میلیارد و ششصد میلیون مراقبت کنید یک کار خوبی هم دولت این دولت انجام داده ما تشکر هم می کنیم این که گواهینامه موتور را یک روزه می دهند یعنی کسی یک روز تمام مراجعه کند از اون طرف هم سن دریافت گواهینامه را هم آوردن پایین برای بعضی از موتورها گواهینامه می دهند ولو می دانم الان پیامک می دهند بیمه ها و یا این هزینه ها برای ما زیاد است خواهش می کنم ببینید یک میلیارد و ششصد میلیون تومن خدایی نکرده حادثه ای پیش بیاید و کسی کشته شود دیه اش است باید گلریزان برقرار کنند و زندانی دیه آزاد کنند این داستان مثل استخر است از این ور می روند و از اون ور می آیند یعنی هر چه گلریزان می کنند و عده ای آزاد می کنند زندانیان دیه از این طرف وارد می شوند خواهش می کنم انشاالله این مسئله را عزیزان ولو هزینه دارد حالا که یک روزه می دهند و دو سال هم سن را آوردند پایین انشاالله امیدواریم این هفت میلیون بدون گواهینامه، گواهینامه دار بشوند و اون ده میلیون بدون بیمه هم بروند بیمه کنند. این را من مقدمتا عرض کردم اگر اجازه بفرمایید این ده مطلبی که در نظر گرفتم سریع عرض کنم.
مطلب اول: عمده روایات و داستان ها و حکایاتی که می خواهم بخوانم از امام رضا علیه السلام از یکی از قدیمی ترین کتابها راجع به امام رضا هست شیخ صدوق رضوان الله تعالی علیه که وفاتشان سال 1381 یعنی این بزرگوار حدود دویست سال پیش زندگی می کرد کتاب های فراوانی دارند جامع ترین و کامل ترین و معتبرترین و قدیمی ترین کتاب راجع به امام رضا مال شیخ صدوق است به نام عیون اخبار الرضا چشمه های اخبار تقریبا شصت فصل است ولی چی شده که این کتاب را ایشان نوشته این داستانش را بگویم برای عزیزان شنیدنی است در مقدمه خود شیخ صدوق رضوان الله تعالی علیه نوشته اند، نوشته اند که صاحب بن عباد که وزیر دانشمند آل بویه است دو قصیده در متن امام رضا به عنوان هدیه برای من فرستاده صاحب بن عباد دو قصیده هدیه فرستاده برای شیخ صدوق، شیخ صدوق هم آورده این دو قصیده را که خیلی زیباست عربی مفصل است زائرا طوسی مشهد قدس عرض قدسی یک وقتی اینها را فرستاد برای من فکر کردم این دو قصیده فرستاده من چیکار کنم خیلی جالب است بینندگان و شنوندگان عزیز شیخ صدوق می گوید من فکر کردم من هم یک هدیه ای باید بهش بدهم یک کتاب تقریبا یک کتاب چاپ هایی که جدید شده هزار صفحه است یک کتاب هزار صفحه ای راجع به امام رضا شیخ صدوق نوشته جواب این هدیه  دو قصیده در مدح امام رضا علیه السلام است از همین جا ما نتیجه می گیریم این شاگردان اهل بیت هستند و خود اهل بیت چه می کنند اگر ما هدیه ای می دهیم اذا حییتم بالتحییۀ فاحیوا باحسن اونها خیلی احسن را به ما بر می گردانند یک کتاب هزار صفحه ای شیخ صدوق جواب دو قصیده در مدح امام رضا سلام الله علیه ا ست.
اجازه بدهید از همین جا شروع کنم فصل دوم مطلب دومی که می خواهم عرض کنم چند تا داستان از کرامت و بزرگواری امام رضا علیه السلام، همه اهل بیت همینطور هستند داستان را عزیزان فراوان شنیدند وقتی کسی یک هدیه ای و شاخه گلی از باغ و بستان امام حسین علیه السلام یک شاخه گلی چید و هدیه داد هب امام حسین علیه السلام حضرت فرمود انت حرت لوجه الله برو من تو را در راه خدا آزادت کردم بابا از باغ خودشان یک شاخه گل و دسته گل به امام رضا برو در راه خدا آزادت کردم گفتند آقا یک شاخه گل! فرمود قرآن به ما یاد د اده اهل بیت به قول معروف خودشان را مدیون کسی نمی کنند ما اگر یک قدمی برداشتیم در آستانه ولادت امام رضا علیه السلام هست یک قدمی برداشتیم مطمئن باشید اونها بالاتر داستان بخش دوم چند تا داستان از کرامت ها و بزرگواری امام رضا علیه السلام بگویم واقعا خیلی عجیب است همین داستان اول را خواهش می کنم عزیزان بیشتر عنایت کنند عمده از همین کتاب شیخ صدوق می گوید، در زمان امام رضا علیه السلام یک وقتی یکی از فرزندان امام صادق سلام الله علیه به نام محمد دیباج نامش معروف است در تاریخ، این یک قیامی کرد علیه مامون قیامی کرد قیامی کرد قیام مسلحانه علیه مامون قیامش طول نکشید خیلی سریع مامون کسانی را فرستاد و این قیام را سرکوب کرد کسی را که مامون فرمانده لشکری که فرستاد برای سرکوب این قیام شخصی است به نام جلودی که در تاریخ نامش معروف است مامون بهش دستور داد من متن را نوشته ام نمی خوانم بخواهم همه را بخوانم گفت وقتی می روی نسبت به آل ابیطالب چون این فرزند امام صادق علیه السلام بود تمام اموالشان را غارت کردند عبارت این است وأن يسلب نساءهم  (عیون اخبار الرضا) زن ها زر و زیوری که دارند و دستبند و طلایی که دارند همه لباس هایشان را فقط یک لباس هر زنی از آل ابیطالب اهل بیت اجازه دارد یک لباس بردارد برای خودش تمام ثروتش را و لباس هایشان و تمام زیور آلاتشان همه را بردارد اینها را فرمانده لشکر مامون الرشید بود اون هم یک قیام مسلحانه در برابر ماموم سریع سرکوب کرد تمام اموالی که زن های اینها داشتند همه را غارت کرد.
 رسید به در خانه امام رضا علیه السلام آقا علی ابن موسی الرضا البته او نگفته بود امام رضا قیام مال دیگری بود ولی می گویند گاهی به بعضی ها می گویند کلاه بیاورید سر می آورند این خواست تمامش بکند هجوم آورد به خانه آقا امام رضا علیه السلام امام رضا سلام الله علیه به این فرمانده لشکر مامون گفت که من یک خواهشی ازت دارم در خانه ما وارد نشو گفت نه من دستور دارم باید بیایم و تمام زیورآلات زن ها و لباس ها را بردارم و یک لباس برای هر کسی می گذارم قسمش داد امام رضا علیه السلام که تو رو خدا قسم داخل خانه نشو من بهت قول می دهم تمام آنچه زن ها دارند من خودم بیاورم و همه را بر می دارم مگر تو نمی گویی فقط یک پیراهن یک پیراهن برای هر زنی و یک لباس برای هر زنی می گذارم تمام زیورآلاتشان را می آورم آنقدر امام رضا علیه السلام این فرمانده تند و خشن مامون را قسم داد تا آرامش کرد و راضی شد گفت پس من می ایستم شما برو هر چی هست بیاور ا مام رضا علیه السلام رفتند و همه زیور آلات امام است دروغ نمی گوید و قسم خورده و وعده داده همه را برداشتند زیور آلات زن ها و لباس هایشان را هر خانمی از زنان اهل بیت امام رضا فقط یک پیراهن برایش ماند همه را تحویل این مامور جلاد مامون الرشید داد این گذشت.
سالها گذشت تا داستان ولایت عهدی امام رضا علیه السلام پیش آمد و مامون نقشه ریخت تا در قالب ولایت عهدی بخواهد از امام رضا علیه السلام استفاده کند که حالا اون بحث مفصلی دارد مامون قطعا دلش نسوخته بود که خدمت کند به امام رضا می خواست به این شکل امام را تحت کنترل قرار بدهد من وارد اون بحث نمی شوم وقتی امام رضا علیه السلام اون را به عنوان ولایتعهدی آورد خراسان نشسته بود حضرت در جلسه ای کنار مامو ن و بعضی از سران لشکریان مامون مخالف بودن با ولایتعهدی امام رضا علیه السلام ولی مامون چون تصمیم گرفته بود مخالفان را قلع و قمع می کرد هر کسی مخالفت می کرد باهاش برخورد می کرد در جلسه ای که امام رضا علیه السلام نشسته بودند همین جلودی و همین ماموری که اینجا  اینقدر تند و خشن برخورد کرده بود با امام رضا این وارد جلسه شد آقا امام رضا نشستند کنار مامون جلودی از در که وارد شد دید وای مامون است و امام رضا علیه السلام امروز هم اون امام رضا امام رضایی که بهش حمله کنند نیست امروز ولیعهد است و همه کاره است.
اقا امام رضا سلام الله علیه خواهش می کنم عزیزان بیشتر دقت کنند ببینید بزرگواری اهل بیت را آقا تا چشم شان به جلودی افتاد در گوش مامون فرمودند که ازت خواهش می کنم این را کاریش نداشته باش، چون جلودی هم جزو مخالفین ولایتعهدی امام رضا بود مامون می خواست سرش را از تن جدا کند گفت من خواهش می کنم این را به من ببخش در گوش مامون چرا امام رضا شفاعت کرد از چنین انسان شیاد و جلاد فقط شاید به این جهت که به هر حال این مقدار با امام رضا راه اومد که هجوم نبرد به خانه امام رضا و یک حرمتی نگه داشت و حضرت خودشان رفتند زیور آلات و لباس همین مقدار خدمت ببینید یک مامور جلادی خشنی مثل جلودی که این طور ظلم کرده ولی همین که این مقدار با امام رضا کنار آمده که اجازه داده امام رضا خودش زیور آلات زن ها و لباس های زن ها را این وارد خانه نشد همین مقدار حضرت آهسته در گوش مامون فرمودند این را به من ببخش اون بیچاره فکر کرد امام رضا دارد علیه او سفارشی به مامون می کند فکر کرد به مامون می گوید این همان است و پدرش را در بیاورد ترسید باور نمی کرد  تا اینجا دید آهسته دید با هم صحبت می کنند جلودی به مامون گفت قسمت می دهم به حق  اون خدمت هایی که من به تو داشتم حرفی که امام رضا درباره من می گوید گوش نکن سفارشی که امام رضا دارد هر چی می گوید عمل نکن می گوید آقا ببین خودش نمی خواهد قسم می دهد که به سفارش امام رضا عمل نکن بیچاره امام رضا داشت سفارش ات را می کرد می گفت به من ببخش ملاحظه اش کن نمی خواهی؟!!
ببینید این برخورد اهل بیت علیهم السلام بود یعنی با دشمنی که زشت ترین کارها را انجام داد همین که یک کمی ملاحظه کرد ما اگر با چنین اهل بیتی سروکار داریم ببینید چقدر باید مواظب باشیم و چقدر باید استفاده کنیم عرض کردم یک شاخه گل را یک کسی را در راه خدا آزاد می کنند این فرصت ها را از دست ندهیم داستان دوم را به عجله می گویم باز شیخ صدوق رضوان الله علیه نقل می کند شخصی است به نام ریان، ریان بن صلت از اصحاب خوب امام رضا  علیه السلام است در بغداد زندگی می کردند وقتی امام رضا علیه السلام در خراسان بودند از بغداد آمد خراسان امام رضا را زیارت کند ما نمی رویم مزار نورانی امام رضا را زیارت کنیم این خود امام از بغداد تا خراسان راه زیادی بود دلش تنگ شده بود برای امام رضا علیه السلام آمد خدمت حضرت چند روزی در خراسان بود روز آخری که می خواست برگردد می گوید پیش خودم گفتم حالا که من بر می گردم دو تا سوغاتی از امام رضا علیه السلام بگیرم یکی به امام رضا بگویم اگر می شود یکی از پیراهن های خودتان را بدهید من کفن خودم قرار بدهم.
دوم، چند تا از درهم های خودتان به من بدهید من انگشتر برای دختران خودم درست کنم می گوید ولی وقتی آمدم روز خداحافظی شغلن الاسف و البکاء ا ونقدر گریه ام گرفت لحظه وداع با امام رضا واقعا سخت است بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران گفت اینقدر گریه کردم روز وداع با امام رضا یادم رفت آمدم دم در آقا صدا زد ریان دوست نداری من یک پیراهن گفت یادم رفت آقا پیراهن را از قبل آماده کرده بود پیراهن را داد آمدم بروم گفت ریان دوست نداری من چند درهم بدهم انگشتری برای دختران گفتم یادم رفت حضرت انگشترها و چند درهم دادند برای انگشتر این هم داستان دوم.
داستان سومی که از عنایت و لطف و آقایی امام رضا علیه السلام یک شخصی است به نام موسی ابن سیار می گفت یک روز امام رضا علیه السلام خسته شده بودند چون ولایتعهدی یک زندان بزرگ بود برای امام رضا  امروز می خواهم از شهر بروم بیرون و اطراف بروم اطراف از شهر بروم بیرون می گوید من هم خدمت آقا بودیم از شهر آمدیم بیرون از دیواره های شهر گذشتیم رسیدیم روستاهای اطراف، روستاهایی که نه من و نه امام رضا تا حالا چنین جاهایی نیامده بودیم یک مرتبه امام نگاهشان افتاد یک جنازه ای را تشییع می کنند حضرت به عجله از مرکب پیاده شدند و در اون تشییع جنازه شرکت کردند عین عبارت دلم نمی آید نگویم عزیزان دلشاد و خرم و خوشحال باشند ببینید ما با چه امامی سروکار داریم می گوید . أقبل نحو الجنازة فرفعها ، رفتند زیر این جنازه یلوذ بها کما تلوذ سخر بکم یک بچه دنبال مادرش هی خودش را به مادر می مالد و با مادر می خواهد اینطوری امام رضا اینطور در کنار این جنازه قرار داده بود و تشییع جنازه کرده بود به من هم فرمودند این موسی ابن صیاد می گوید حضرت به من فرمود بهت بگویم شیع کسی جنازه مومنی را تشییع کند اولین پاداشش این است که خداوند او را می آمرزد جنازه را گذاشتند نزدیک قبر که دفن کنند حضرت به عجله جمعیت را کنار زدند و کنار این جنازه نشستند  وضع یده الیمنی علی یده الیسری علی صدره دست مبارک روی سینه این میت گذاشتند فرمودند فلان بن فلان اسم خودش و پدرش و حسن و پدر علی هر چی بود ابشر بشارت باد فی الجنه فلا خوفٌ علیه دیگر ترسی نداری از اینجا به بعد من به امام عرض کردم آقا جان شما اولین بار است اینجا آمدید من هم اولین بار است اینجا آمدم از کجا این آقا را شناختی اسم خودش و پدرش مومن و متدین و بهشتی است بشارت بهشت فرمود اما وای ویحک وای بر تو اما علمت نمی دانی  أَنّا مَعاشِرَ الأَئِمَّةِ تُعْرَضُ عَلَيْنا أَعْمالُ شيعتِنا . نمی دانی اعمال شیعیان ما صبح و شام به ما عرضه می شود فما کان من التفسیر فی اعماله اگر خطایی کرده باشند از خدا می خواهیم خدای متعال اونها را ببخشند اگر کار خوبی کرده باشند از خدا می خواهیم به او پاداش بدهد ما باور کنیم امامی را سراغ داریم و می شناسیم در یک روایت دیگری امام باقر سلام الله علیه در کافی شریف خیلی تعبیر عجیب است فرمود لادعوا واقعا تعبیر عجیبی است فرمود من هر روز دعا می کنم برای شیعیانم در هر روز عین روایت این است الف مره روزی هزار دعا هزار بار برای شیعیان خودم دعا می کنم این هم داستان سوم از عنایت امام رضا علیه السلام من مطلب سومی که می خواهم عرض کنم به عجله عرض بکنم این که می گویم به عجله می گویم ده تا مطلب برسی راجع به خوب چنین امامی را امامی که این همه عنایت و لطف دوستان را کجا کنیم تو که با دشمنان نظر جلودی را سفارشش را بکنی می شود به ما عنایت نداشته باشد؟
راجع به زیارت امام رضا علیه السلام یکی از وظایف ما این است که به پابوس امام رضا و هر امامی که سلام الله علیهم اجمعین برویم خدا رحمت کند یکی از علمای بزرگ شیعه مرحوم آیت الله حاج شیخ عباس تهرانی رضوان الله علیه عزیزانی که قم مشرف هستند من ادرس بدهم قبر ایشان پایین قبر علماست اونجایی که مرحوم ایت الله العظمی حائری دفن هستند مسجد بالا سر دفن هستند تقریبا حدود شصت سال هست ایشان از دنیا رفته عالم بسیار بسیار بزرگی است و مقام علمی اش و مقام معنوی اش بماند من هنوز می بینم بعضی از علمایی که از شاگردان این مرحوم بودند نام او را که می برند با یک حسرتی از اون دوران اسم می برند ایشان می فرماید که من تمام روایات زیارات ائمه را از رسول خدا تا امام عسگری همه را دیدم و بررسی کردم روایات زیارت پیامبر و امیر مومنان و حضرت زهرا و سید الشهدا از پیامبر تا امام عسگری تمام این روایات در فضیلت یک طرف روایات زیارت امام رضا یک طرف، واقعا عجیب است همین شیخ صدوق رضوان الله علیه سی و چند حدیث راجع به زیارت امام رضا علیه السلام یک جهتش هم در بعضی روایات آمده کسی به امام جواد علیه السلام گفت آقا جان من همه امامان را زیارت کردم کجا بروم، بروم زیارت قبر پدرتان یا بروم کربلا، امام جواد علیه السلام به پهنای صورت اشک می ریخت و فرمود برو زیارت قبر پدرت لایزوره الا الخواص، خواص از شیعیان چون می دانید کسانی که امام رضا علیه السلام را قبول دارند دیگر دوازده امامی هستند اما راجع به ائمه ممکن است چهار امامی باشند پنج امامی و هفت امامی و هشت امامی باشند ولی اگر رسیدند به امام رضا دیگر ما قطعا دوازده معصوم را خیلی روایتش عجیب است عرض کردم سی و پنج شش حدیث است ما کلام همین عالم را به عنوان سند بپذیریم کافی است فرمود تمام روایات را من دیدم مثلا یک تعبیری در همین عیون اخبار رضای شیخ صدوق هست حضرت خودشان فرمودند  یجعل الله تربتی مختلف شیعتی  تربت من محل رفت و آمد شیعیان من خواهد شد الحمدلله ببینید در سال آماری که می دهند چند میلیون ده میلیون و بیست میلیون در طول سال زائرین امام رضا علیه السلام فمن زارلی فی قربتی سی و پنج شش حدیث فقط شیخ صدوق آورده حالا کامل الزیارات هم فرمود خود حضرت رضا فرمود فمن زارلی فی قربتی وجبت له زیارتی یوم القیامه واجب می شود بر من که قیامت به زیارتش بروم اون روایت معروفی که همه بلد هستند فرمود من زارنی کسی که من را زیارت کند سه جا به فریاد او می رسم عند المیزان و عند التتا اون که سر جای خودش باز حضرت می فرمود لا یصلی احدٌ منه دو رکعت نماز کنار مزار من بخوانید  الا استحق المغفرة من الله عزوجل يوم يلقاه. (نهج البلاغه، خطبه 1) فردای قیامت مشمول رحمت الهی خواهد شد روایت خیلی زیاد است واقعا انسان متحیر می شود یک روایتی در عیون اخبار رضا هست کامل الزیارات دارد از شیخ صدوق نقل کردند آقا موسی ابن جعفر راجع به زیارت امام رضا فرمود من زار ولدی هنوز امام رضا به شهادت نرسیده در زمان حیات خود، خود آقا موسی ابن جعفر فرمود کسی برود به زیارت فرزندم امام رضا علیه السلام خداوند ثواب زیارت هفتاد حج مقبول هفتصد گفت هفتصد؟! گفت هفتاد هزار گفت هفتاد هزار؟! فرمود من می گویم حج مقبول بعد فرمود فردای قیامت روایت را گفتم ادرسش را کامل الزیارات دارد و امالی شیخ صدوق دارد و تهذیب شیخ طوسی دارد، امام رضا فرمود فردای قیامت زائران قبور همه ائمه را می آورند کلام نورانی آقا موسی ابن جعفر با این اسناد زائران قبر همه ائمه را می آورند ولی  أَعْلَاهُمْ دَرَجَةً وَ أَقْرَبَهُمْ حَبْوَةً  (کتاب پاداش های زیارت امام رضا) اونی که درجه اش از همه بالاتر است هدیه ای که بهش می دهند از همه بیشتر است زائرین قبر فرزندم علی ابن موسی الرضا است انشاءالله قدر بدانید در همین فرصتی که ما داریم البته من همین جا بگویم هم خودمان هر وقت فرصت دارید به پابوس امام رضا علیه السلام مشرف بشویم خدا رحمت کند در حالات مرحوم العظمی حاج آقا مرتضی حائری رضوان الله علیه معروف است ایشان سه روز اگر در سال تعطیل می شد با هر وسیله ای با هر وسیله ای بود فراوان مردم دیده بودند می رفتند سر جاده می ایستادند با اون امکانات گذشته هر وسیله ای که بود پیدا می کرد برای امام رضا از یک سلام بکند و برگردد اون وقت ایشان در حالاتش هست مثلاً هشتاد بار و نود بار حالا آثار و برکاتی که بعد یک چیز دیگری هم اضافه کنم هم خودمان مشرف شویم و هم بانی زیارت کسانی باشیم که هنوز مشرفت نشدند شاید بعضی ها الان از عزیزان مخاطبین آقا مگر کسی هست هنوز مشهد مشرف نشده باشد من رفته بودم جناب آقای ملایی زابل از شهرهای سیستان و بلوچستان بعد رفتم شهر ضحک، ضحک تقریبا مرز افغانستان است باور می فرمایید داشتم سخنرانی می کردم در سخنرانی ام گفتم اگر رفتید مسجد فلان جا را آدرسی حرم امام رضا فلان جا را بروید دیدم یک پچ پچی افتاد در جلسه ساکت شدند دیدم خیلی حرف می زنند گفتم چی شد گفتم شما می گویید ما تا مشهد رفتیم گفتم ما تا فلان شهر هم نرفتیم چقدر راه است زابل و ضحک تا مشهد امام رضا ششصد کیلومتر راه است غالب شان می گفتند بنابراین من تقاضایم است زائرینی که هنوز مشرف نشدند یقین داشته باشید اگر بانی حالا خوب است سیستم هایی که هستند و کسانی که برنامه ولی خودمان هم خبر داریم یک همسایه ای داریم و برادر و خواهری داریم و عمه زاده ای اینها را مهمان کنیم یقین داشته باشیم مطلب چهارمی که باز عرض می کنم راجع به حضرت در همین عیون اخبار رضا هست راجع به حالات عبادی امام رضا خیلی مفصل است من یک گزارشی می گویم خیلی مفصل است یک روایتش این است که  كانَ عليه السلام قَليلَ النَّوْمِ باللَّيْلِ،  حضرت خوابشان شب کم بود کثیر السحر شب زنده داری شان زیاد بود کثیر الصیام روزه می گرفتند و فراوان فلا یفوت روزه سه روز در ماه از امام علیه السلام هرگز بود نمی شد می فرمودند کسی این سه روز را روزه بگیرد در ماه مثل اینکه تمام ماه روزه گرفته من همین جا باز یادآوری کنم راجع به عبادت حضرت و ثواب روزه و روزه حضرت گفتم می دانید بیست و پنجم ماه ذی قعده بیست و پنجم ماه ذی قعده دحو الارض است یکی از چهار روزی است که روزه اش معادل شصت سال است بیست و پنجم همین ماه ذی قعده دحو الارض بعد ذلک دحاههم گسترش زمین از زیر کعبه روزه اش معادل شصت سال است ولی مرحوم میر داماد از علمای بزرگ شیعه رساله ای دارند رساله اربعۀ ایام چهار روز ممتاز روزه اش اونجا فرمودند اگر چه روزه بیست و پنجم ذی قعده معادل شصت است ولی افضل از این روزه معادل شصت سال زیارت امام رضا علیه السلام کسانی که موفق می شوند به زیارت انشاء الله بیست و پنجم را هم بعضی ها دیدم بیست و سوم می روند و بیست و چهارم بر می گردند و بیست و سوم می گویند زیارتی بیست و چهارم بر می گردند در حالی که بیست و پنجم دحو الارض چنین فضیلتی دارد.
مطلب پنجمی که عرض می کنم ائمه تک بُعدی نبودند همین امام رضایی که کثیر السحر شب زنده داری فراوان داشتند ولی کثیر المعروف و الصدقه فی السّر بسیار اهل صدقه بودند بسیار کار خیر می کردند و اون هم مخفیانه و اکثر ذلک بیشتر هم در شب های تاریک یعنی وقتی می رفتند کسی نبود این امام رضاست اون عبادتش است ولی در روز عرفه ای هست ایامی که حضرت در خراسان بودند تمام اموالشان را در راه خدا دادند یک کسی گفت آقا ضرر خودت می زنی همه را در راه خدا دادی فرمود ذلک مغنموا این غنیمت است نگو خسارت ما که به اون درجه نمی رسیم ولی بدانیم در سیره مخصوصا یک مطلبی را اضافه کنم در حالات خود امام رضا علیه السلام هست یک وقتی یک عده رفتند زیارت حضرت حالا ما می رویم مشهد اذن ورود می گویند یک للَّهُمَّ إِنِّي وَقَفْتُ سرمان را زیر می اندازیم من بارها به زائرین عرض کردم آیا واقعا امام رضا اجازه دادند ما وارد بشویم؟ می شود به دست آورد که حضرت اجازه می دهند یا نه چرا؟ چون در زمان حیات امام رضا بعضی ها می رفتند دیدن امام رضا حضرت راهشان نمی داد اون را ما می توانیم ملاک قرار بدهیم یک عده رفتند زمان امام رضا علیه السلام دیدن حضرت نپذیرفتند آقا یک روز و دو روز و سه روز مدتی طول کشید حضرت راهشان نمی داد روز آخر پیام دادند به امام رضا که آقا ما داریم بر می گردیم شهرمان ولی آبرویمان رفت چون همه خبر شدند دیگر نمی توانیم برویم شهر باید از شهرمان و اثاث مان را برداریم برویم جای دیگری زندگی کنیم آقا ما چه گناهی کردیم ما را نمی پذیرید حضرت وقتی متوجه شدند فرمودند وقتی امدند این عین روایت مفصل است به عجله فرمود تتحاول علت این که من نپذیرفتم شما را تتحاونون بعظیم حقوق اخوان برای اینکه حواستان به حقوق برادران ایمانی تان باشد امام است دیگر فرمود در شهرهایتان حواستان به فقرا باشد به گرفتارها نمی رسید یعنی من در یک جمله عرض کنم امام رضای حی و حاضر سلام الله علیه وقتی اذن ورود می خواهند و بروند محضر حضرت آقا معطل می کند چرا؟ می فرمود در شهرتان حواستان به فقرایتان باشد اگر الان ما در شهرمان حواسمان به فقرا نباشد برویم اونجا اللهم انی وقفت باب من ابواب بیوت نبیک و بعد هم سرمان را زیر می اندازیم اینطوری نیست که بالاخره واقعا باور بکنیم امام رضا علیه السلام ما را پذیرفته یا نپذیرفته البته وقتی اینها متنبه شدند باز هم از کرم و آقایی و لطف امام رضاست حضرت به یکی از اصحابشان فرمودند اینها چند روز آمدند ما راهشان ندادیم مثلا گفت یک هفته ده روز فرمود به تعداد این دفعاتی که اینها آمدند تا در خانه ما و برگشتند تو از طرف من ماموریت داری بروی بازدید اینها آقا کرم دارند و لطف دارند نمی خواهند خدایی نکرده خواستند متنبه شوند باز هم در یک روایت دیگری از امام رضا علیه السلام است فرمود إنّ صاحِبَ النِّعمَةِ على خَطَرٍ  عزیزان ببینید اونهایی که ثروتی دارند و مکنتی دارند و قدرتی دارند اینها یادشان می رود امام رضا فرمود إنّ صاحِبَ النِّعمَةِ على خَطَرٍ  انهایی که خدا بهشون نعمت داده علی خطرٍ اینها در خطر هستند آزمون ثروتمندان از آزمون فقرا سنگین تر است بعد خود امام رضا فرمود والله قسم جلاله والله انه لیکون علیَّ النعم من نعمت دارم همه اش نگران هستم علی وجلٍ حضرت دستشان بالا رفت فرمود من می ترسم همه اش می ترسم روایت دارد حرکت علی وجلٍ همه اش من نگران هستم که این حقوق الهی را ادا کنم می فرمایند انجام می دهم الحمدلله می توانم ولی نگران این هستم اون حدیث را اون هفته خواندیم از امام صادق علیه السلام ما بت لیلتاً قبل یک شب نشده من شب را به صبح بیاورم و لله حقٌ فی مالی حقی خدای متعال در اموال من داشته باشد، تازه من هم اضافه بکنم خواهش می کنم خیلی آبرومندانه به فقرا یک وقتی امام علیه السلام از یکی از اصحابشان سوال کردند که تو زکات مال ات را چه می کنی؟ زکات مال ات را چه می کنی؟ گفت آقا وقتی زکات مالم می رسد فقرا می آیند در منزل من بهشون می دهم، آقا ناراحت شد فرمود مومنین را ذلیل بکن فقرا می آیند در منزل تو؟ تو باید بروی سراغ فقرا که من بارها تقاضا کردم عزیزانی که می خواهند به فقرا کمک بکنند به نیازمندان کمک کنند الان که شماره حساب و آقا شماره حسابش را بگیر و بریز به حسابش واقعا متاثر می شوم گاهی می بینم یک فقیری و یک جمعی اول ماه است و شب جمعه است باید نیم ساعت و یک ساعت و دو ساعت در خانه یک کسی بایستند که این فلان ساعت می خواهد به اینها کمک کند امام رضا فرمود شماها باید بروید در خانه فقیر نباید بیاید در خانه ما زکات واجب، فرمود شما بروید در خانه فقیر، فقیر نباید بیاید ذلیل می کنید اگر فقیر بیاید در خانه شما، این هم مطلب پنجم، مطلب ششم این که باز عرض می کنم این است که ببینید یک آزمونی در همه دوران ها برای همه بوده و همه شیعیان امروز هم برای ماهاست، از سنگین ترین آزمون ها در دوران ائمه علیهم السلام برای شیعیان آزمون مالی، فساد مالی، طمع به مال دنیا، می دانید بحث مفاسد مالی که هست همیشه در طول تاریخ بود، همین شیخ صدوق رضوان الله علیه فصل دهم کتابش، من آدرس می دهم عزیزان مفصل ببینند من خلاصه می گویم، فصل دهم عنوانش این است چی شد یک عده ای بعد از آقا موسی ابن جعفر سلام الله علیهما امامت امام رضا را قبول نکرد؟ عده ای گفتند آقا امام موسی ابن جعفر تمام شد امام رضا را چی شد مذهبی به نام واقفیه چی شد مذهب واقفیه درست شد؟ ایشان مفصل من گزارشی در دو سه دقیقه بگویم می فرماید آقا موسی ابن جعفر می دانید سالها حضرت در زندان بودند نمی توانستند اموال را از شیعیان خودشان بپذیرند وکیل داشتند وکلای آقا موسی ابن جعفر مخاطبین عزیز، عزیزان من شنوندگان و بینندگان باور می کنید سه تا از وکلای آقا امام رضا علیه السلام وکلای امام موسی ابن جعفر که وکیل موسی ابن جعفر بودند پول ها در اختیارشان بود، وقتی آقا موسی ابن جعفر به شهادت رسیدند برای اینکه این پول ها را بالا بکشند بهترین راه چی بود؟ امامت امام رضا را منکر شدند، امام رضا فرمود آقا پول ها را بیاورید گفتند نه اصلاً آقا موسی ابن جعفر همچین وصیتی به ما نکردند اسامی شان در تاریخ آمده زیاد بن مروان قندی، هفتاد هزار دینار پیشش بود علی ابن ابی حمزه بطائنی سی هزار دینار، عثمان بن عیسی رواسی عمال زیادی پیش اینها بود برای اینکه اون هفتاد هزار و سی هزار را بالا بکشند یک مکتب یک مذهب درست کردند واقفیه یعنی گفتند اصلا امامت بعد از آقا موسی ابن جعفر تمام شد کی گفته امام همین است.
ملایی:  متوقف شد یعنی سلسله امامت.
حجت الاسلام حسینی قمی:  احسنت همین علی ابن ابی حمزه بطائنی که خودش راوی روایات امام رضا علیه السلام بود مال دنیا، این را بدانید آقای ملایی واقعا به خدا باید پناه ببریم همین زیاد بن مروان همین آدم در کتاب های به اصطلاح رجالی ما می نویسند لا ریب فی وقف الرجل و خبثه و أنه مات زندیقا یعنی کارش این فساد مالی اینطوری نیست که آدم بگوید مال امام را بالا کشیدند تمام مات زندیقا کافر از دنیا رفت، یعنی در پایان نه تنها منکر امامت امام رضا علیه السلام شد اصلا منکر همه چیز شد اینها یقین داشتند که امام، امام بود ولی این فساد مالی یا یک نمونه دیگری که این شاید از همه بدتر باشد امام رضا یک وکیل خاص داشت نماینده تام الاختیار امام رضا بود ایامی که امام رضا در مدینه بودند نماینده تام الاختیار و خاص الخاص امام رضا کسی است به نام هشام، هشام بن ابراهیم، هشام بن ابراهیم راشدی، شیخ صدوق می نویسد وقتی امام رضا آمدند خراسان این هشام بن ابراهیم دید ای بابا! خود امام اومد یکی به نائب الامام کاری دارد ما نماینده تام الاختیار امام نماینده تام الاختیار دید بساطش به هم خورد دورش پراکنده شدند دیگر اون محبوبیت و رفت و آمد و نفوذ باور می کنید عزیزان آقای مُلایی این آدم شیخ صدوق می نویسد برای اینکه دو روزه دنیایش هم پر رونق باشد رفت پیش هارون الرشید و ذو الریاستین، ذو الریاستین وزیر هارون گفت ببین من از همه بهتر می شناسم کی هست مگر شما نمی خواهید یک جاسوس برای امام رضا داشته باشید دستگاه ولایتعهدی همه جاسوسی می کردند گفت من از همه بهتر می شناسم رابطین با امام رضا آدمی که نماینده تام الاختیار امام رضا بود قبل از آمدن امام رضا شد جاسوس نفر اول تشکیلات امام رضا علیه السلام می خواهم بگویم این خطرات برای همه ما هست، ادب هفتمی که از زندگی حضرت بگویم گفتم امام رضا تک بُعدی نیست اون عبادتشان است اون عرض کنم که رسیدگی به فقرایشان، این یک بخش هم از تواضع زندگی امام رضا در تواضع در زندگی حضرت شیخ صدوق نقل می کند این قصه را شب فراوان شنیده اید گاهی هم دیدم در قالب داستان های بعضی ها خیلی زیبا بهش می پردازند امام رضا آمد در حمام یک کسی حضرت را نمی شناخت به امام گفت آقا می شود شما برای من چون ما دلاکیم فجعل یدک شروع کرد برایش دلاکی کردن عده ای آمدند شناختند امام رضا را گفتند بیچاره می دانی کی دارد؟ فریادش بلند شد حضرت فرمود قسمش داد عبارت این است که طرق تجعل الزوج يعتذر او عذرخواهی می کرد حضرت یطیب قلبه می فرمود مشکلی ندارد راحت باش، من تا کارم تمام نکنم دست از این کار بر نمی دارم از اون طرف باز عده ای امام رضا علیه السلام شیخ صدوق می نویسد حضرت وقتی می نشستند با همین خادم ها و همین دورانی که در تشکیلات مأموم بودند خدم و حشم زیاد داشتند با همه خادم ها می نشستند یک کسی گفت آقا چی است اینها را دور سفره خودت اینها را سفره شون را جدا کن شما خودت عین کلام هم فرمود مه مه یعنی ساکت باش ان رب تبارک و تعالی واحدٌ الام واحدٌ الاب واحد و الجزا بالعمل خدایمان یکی است و پدر همه ما از آدم است و مادر از عباس و جزا هم به اعمال است نمی گذاریم ولی همین امام رضا علیه السلام که در حمام دلاکی می کرد برای افراد عادی همین امام رضایی که با خادمانشان می نشستند این را خواهش می کنم کسی که پست و مقام دارند حواسشان باشد با مراجعه کننده کسی یک شخصیت اجتماعی دارد با مردم چطوری برخورد می کند همین امام رضا علیه السلام شیخ صدوق می نویسد یک وقتی در دوران ولایت عهدی شان ذو الریاستین چرا می گفتند ذو الریاستین هم وزیر بود و هم رئیس لشکر مامون الرشید بود ذو الریاستین به امام رضا کار داشت وقتی آمد خدمت امام رضا یک نامه ای آورده بود که حضرت تایید بکنند وقتی آمد خدمت امام رضا همین امام رضا عرض کردم در حمام دلاکی می کرد برای بیچاره ها با خادم ها غذا می خورد ولی ذوالریاستین پست و مقام وقتی اومد حضرت مشغول یک کاری بودند جوابش را ندادند عمدا جواب ندادند مدت زیادی سر پا نگه اش داشتند تا بفهمد سرپا نگه داشتن دیگران یعنی چه، کارش که تمام شد امام رضا علیه السلام جواب نامه شان را دادند دو تا مطلب کوتاه دیگری که می خواهم عرض کنم این هم خیلی جالب است شیخ صدوق رضوان الله علیه می نویسد کسی به امام رضا علیه السلام نامه نوشت که آقا من خدا بناست سه تا فرزند به من عنایت کند شما برایشان دعا کنید به امام رضا نامه نوشت خداوند دو فرزند خانمش باردار دو فرزند خداوند می خواهد دعا کنید حضرت نامه مفصلی فرمودند که ما که دعا می کنیم و دعای مفصلی بعد فرمودند جلو جلو خبر دادند فرمودند این بچه ها یکی اش پسر است و یکی اش دختر است پسره را اسمش را بگذار محمد، دختر را اسمش را بگذار فاطمه، یعنی امام رضا هم خبر داده اون وقت هایی که این دستگاه ها نبود امام رضا خبر دادند یک پسر است و یک دختر است و اسم هم تعیین کردند من همین جا بالاخره بالاخره ما ارادت داریم به امام رضا علیه السلام و به اهل بیت یک جایی باید نشان بدهیم این پسندیده نیست امروز ما گاهی بعضی نامگذاری ها را می بینیم نه تنها معنای خوبی ندارد بار منفی دارد، آقا این نام اهل بیت خود امام رضا علیه السلام می دانید نام مادر بزرگوارشان یکی از اسامی شان نجمه است یکی از اسامی شان تکتم یکی از اسامی شان این همه اسامی زیبا، حالا اگر می خواهیم بالاخره اهل بیت چنین توقعی را از ما دارند ما این توقع را فراموش نکنیم و مطلب آخری که عرض می کنم شرفیاب قرآن شویم امروز هم می دانید در جامعه متاسفانه با این همه فقرا و بیچاره ها و گرفتاری ها و نیازهایی که ما در جامعه داریم می بینیم اسراف در جامعه خیلی زیاد است آمارها را ببینید دارند آمار می دهند دور ریزهای مواد غذایی چقدر است خیلی خیلی بی حساب من فقط یک داستان از امام رضا علیه السلام می گویم شیخ صدوق می نویسد بعضی ها میوه ای خوردند ولی میوه را کامل نخوردند و دور انداختند تا امام رضا دیدند فرمودند سبحان الله ببینید در برابر یک اسراف امام رضا فریادش بلند می شود اگر امروز جامعه ما حالا همه  دنیا من به نظرم ماعقب تر از همه هستیم بعضی از کشورها اینقدر دارند رعایت می کنند و تبلیغ می کنند ما الان تبلیغات هم کم داریم راجع به دور ریزها و اسرافی که ما داریم شما چند تا تبلیغ در فضاهای مجازی خیلی باید کار کرد حالا من داستان امام رضا یک کسی است میوه خورده کامل نه حضرت فرمود سبحان الله را کجا می گویند جایی که کار خیلی بدی انجام دادند فرمود سبحان الله ان کنتم استغنیتم شما نیاز ندارید عده ای گرسنه هستند این هم تقاضا می کنم مراعات کنید ببینیم چقدر دیگر فرصت داریم خیلی هم عالی کاش اینقدر وقت می داشتیم یک بیست تا و سی تای دیگر از این موارد بیان شما هم شیرین است و می شنویم و یاد می گیریم و می بینیم خیلی ممنون هستم از شما.
ملایی:  بیننده ها و شنونده های عزیز برنامه سمت خدا خیلی جالب است قبل از شروع برنامه داشتم یک کتابی که معرفی کردم مطالعه می کردم اتفاقی صفحه ای از این کتاب صفحه 53 است این عبارت اومد هنگامی که خلوت می فرمودند و سفره غذا برایشان انداخته می شد غلامان و آزاد شدگان خود را بر سر سفره می نشانید و حتی دربان خانه و نیز متکفل امور حیوانات منزل را هم فرا می خواند و کنار سفره خود جای می داد این یک مورد از موارد سیره اخلاقی آقا امام رضا علیه السلام است که خیلی جالب شد اتفاقا همین در بیان حاج آقای حجت الاسلام حسینی قمی عزیزمان هم اومد و من می خواهم پیشنهاد به شما بدهم اگر دوست داشته باشید این کتابی که من هم دارمش و به نظرم سیره زندگانی امام رضا علیه السلام هست را داشته باشید از طریق برنامه خودتان اقدام بکنید و پیامک بدهید به بیست هزار سیصد و سه یا کانال های ما را دنبال بکنید و یا به سایت برنامه مراجعه بفرمایید.
کتاب مهر ولایت در آسمان ایران این عنوان کتاب است و روی جلدش را هم می بینید مهر ولایت در آسمان ایران که افتخار باید بکنیم حضرت آیت الله کریمی جهرمی هم نویسنده این کتاب هستند اطلاعات خوب، قصه های کوتاه کوتاه، روایات جذاب عرض می کنم حسن اتفاق بود بعضی از اینهایی که من در راه دیده بودم در مسیر اومدم حاج آقا هم فرمودند.
نکته بعدی مان این که انشاء الله اگر دوست دارید در قربانی ماه برنامه سمت خدا مشارکت بکنید مسیر سامانه بیست هزار 303 در اختیارتان است و کانال های برنامه و اگر دوست دارید در دهه کرامت و بعد از اون بانی خیر بشوید برای اعزام علاقمندان به امام رضا علیه السلام برای زیارت باز هم با برنامه خودتان ارتباط داشته باشید کانال های ما را در پیام رسان های ایرانی دنبال بکنید و به بیست هزار سیصد و سه پیامک بدهید و اعلام آمادگی بکنید و انشاء الله بفرستید یک نفر دو نفر عده ای را برای زیارت اون حضرت انشاء الله.
محضر قرآن کریم خواهیم بود لحظاتی  دیگر آیاتی تلاوت خواهد شد و گوش جان خواهیم سپرد ثوابش را از همین جا تقدیم کنیم محضر آقایمان امام رضا علیه السلام صفحه 72، آیات 166 تا 173 سوره مبارکه آل عمران، تلاوت بشود ببینیم و بشنویم و برگردیم.
صفحه 72 قرآن کریم
ملایی:  اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم عزیزان بیننده و شنونده زائران امام رضا و مجاوران و اهالی مشهد مقدس آنهایی که در مسیر رفتن به دیار خراسان هستید دوشنبه برنامه سمت خدا از حرم مطهر امام رضا علیه السلام رواق امام خمینی رضوان الله تعالی علیه با حضور شما انشاء الله ارائه خواهد شد امیدوارم تشریف بیاورید قدم سر چشمان ما بگذارید مهمان امام رضا علیه السلام باشید رواق امام خمینی دو شنبه برنامه سمت خدا حرم امام رضا علیه السلام. حاج آقای حسینی.
حجت الاسلام حسینی قمی:  بله من به یک داستان دیگر هم اشاره کنم از حضرت رضا سلام الله علیه جالب است گفتیم فردا شب شب ولادت حضرت است حتما عزیزان جلسات جشن برگزار می کنند که خود این نشر معارف  دینی است مرحوم شیخ صدوق رضوان الله علیه نقل می فرمود که امام رضا خودشان جلسه موعظه تشکیل می دادند یکی از اصحاب حضرت به نام محمد بن عبیده است می گوید رفتم محضر امام رضا حضرت دیدند تا من آمدم و یک عده هستند فرمودند صبر کنید بروید فلانی را هم بگویید بیاید و فلانی را هم بگویید خود امام رضا دنبال افراد می فرستادند وقتی جمع می شدند شروع می کردند به موعظه کردن از جمله در این موعظه که مواعظ متعددی است من یک جمله اش را بخوانم پس اول یادمان باشد این جلساتی که ما داریم جشن است و شادی است یا مناسبت های دیگر این سیره اهل بیت است، خود اهل بیت ابتدا به ساکن اول تا زمینه را می دیدند چند نفر را می دیدند دنبال چند نفر دیگر می فرستادند آقا جلسه معارف دین تشکیل می دادند وقتی اینها جمع شدند این آقا می گوید و این راوی می گوید حضرت به من فرمودند به این جمع فرمودند به ما فرمودند ان العابد من بنی اسرائیل خیلی مهم است اینها را جمع کردند چی می خواهند بهشون بگویند فرمودند در بنی اسرائیل اگر کسی می خواست عبادت کند لم یکن عابداً حتی یصمت عشر سنین، اولین قدم  عبودیت در زندگی ده سال تمرین سکوت می کردند من مکرر جناب آقای ملایی اهل بیت علیهم السلام از اصحاب و یارانشان گاهی گلایه می کرد امروز ما گرفتار پر حرفی هستیم، و پر حرفی های ما هم متاسفانه توش غیبت در می آید و تهمت در می آیدو مسخره کردن دیگران در می آید، آزار دیگران در می آید، دل شکستن دیگران در نمی آید، نمامی در می آید انوع و اقسام. گناه گناهان زبان را جمع اوری کرد اگر حرف ما حکمت بود باید بیشتر بگوییم ولی ما امام سرزنش می کردند می فرمودند اونی که قبل از شما بودند وقتی می خواستند عبودیت و بندگی را در زندگی احیا کنند ده سال تمرین سکوت می کردند این را به این جهت عرض می کنم فکر نکنیم کار آسانی است پس امام رضا سلام الله علیه خودشان جلسه تشکیل دادند اول موعظه ای که دارند می کنند می فرمایند قدم اول برای عبودیت آقا شما بگویید نمی دانم این تعبیراتی که امروز می گویند سیر و سلوک و مقامات این ها همه اش قدم اولش فرمود مگر اینکه سکوت داشته باشیم لذا در حالات خود حضرت باز شیخ صدوق نقل می کند کسی ندید امام رضا علیه السلام با زبانش کسی را آزار بدهد و سخن کسی را قطع بکند، کسی دارد حرفی می زند این انشاء الله در مجموع زندگی امام رضا علیه السلام حواسمان باشد.
ملایی:  انشاء الله به امید دیدار در جاهای خوب مثل حرم امام رضا علیه السلام اگر خدا بخواهد
حجت الاسلام حسینی قمی:  از همه عزیزانی که مشرف هستند التماس دعا داریم.
ملایی:  چشم محتاج دعایتان هستیم خیلی متشکر از شما و عزیزان بیننده و شنونده دو شنبه رواق امام رضا و حرم امام رضا با حضور شما یک صفای دیگری دارد انشاء الله خدمت تان برسیم و آنجا زیارت تان بکنیم.
گفت که:
طوس را سرمه چشمان ملائک کردند این چنین است خراسان شما مشهد